• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 44
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 3669روز قبل
اخلاق
تو یه کوچه ای چهار تا خیاط بودند...
همیشه با هم بحث میکردند.. 
یک روز، اولین خیاط یه تابلو بالای مغازه اش نصب کرد. 
روی تابلو نوشته بود 
"بهترین خیاط شهر"
دومین خیاط روی تابلوی بالای سردر مغازش نوشت "
بهترین خیاط کشور" 
سومین خیاط نوشت 
"بهترین خیاط دنیا"
چهارمین خیاط وقتی با این واقعه مواجه شد 
روی یک برگه کوچک با یه خط کوچک نوشت 
"بهترین خیاط این کوچه"
آری؛ 
قرار نیست دنیامون رو بزرگ کنیم که توش گم بشیم،
تو همون دنیایی که هستیم. 
میشه خودمون رو بزرگ نشون بدیم!!!
دوشنبه 9/6/1394 - 18:25
داستان و حکایت
خیلی خیلی زیباست 👇👇👇👇
مردی بود قرآن میخواند و معنی قرآن را نمیفهمید .
 دخترکوچکش از او پرسید چه فایده ای دارد قرآن میخوانی بدون اینکه معنی آن رابفهمی؟
پدر گفت سبدی بگیر واز آب دریا پرکن وبرایم بیاور .
دختر گفت : غیر ممکن است که آب درسبد باقی بماند.
پدر گفت امتحان کن. دخترم.
دختر سبدی که درآن زغال میگذاشتند گرفت ورفت بطرف دریا وامتحان کرد سبدرازیرآب زد وبه سرعت به طرف پدرش دوید ولی همه آبها از سبد ریخت وهیچ آبی در سبد باقی نماند.پس به پدرش گفت که هیچ فایده ای ندارد .
پدرش گفت دوباره امتحان کن. دخترکم .
دختر دوباره امتحان کرد ولی موفق نشد که آب رابرای پدر بیاورد .برای بار سوم وچهارم هم امتحان کرد تا اینکه خسته شد وبه پدرش گفت که غیر ممکن است...
پس پدر به. او گفت سبد قبلا چطور بود؟
اینجا بود که دخترک متوجه شد و به پدرش گفت بله پدر قبلا سبد از باقیمانده های زغال کثیف وسیاه بود ولی الان سبد پاک وتمیز شده است.
 پدر گفت: این حداقل کاری است که قرآن برای قلبت انجام میدهد.
پس دنیاوکارهای آن قلبت را از کثافتها پرمیکند،
خواندن قرآن همچون دریا سینه ات راپاک میکند،
حتی اگر معنی آنرا ندانی...
دوشنبه 9/6/1394 - 18:23
شهدا و دفاع مقدس

گاهی در جبهه های دفاع از حق در برابر باطل به تابلو نوشته ها، سنگرنوشته ها و لباس نوشته هایی برخورد می کردیم که در بردارنده نوعی طنز و شوخی بود. در این جا گوشه هایی از این تابلو نوشته ها را که بیانگر روحیه رزمندگان سرافراز اسلام در آن شرایط سخت است را با هم می خوانیم:

1- لبخند بزن دلاور. چرا اخم؟!!

2- لطفا سرزده وارد نشوید (همسنگران بی سنگر) (سنگر نوشته است و خطابش موشها و سایر حیوانات و حشرات موذی هستند که وقت و بی وقت در سنگر تردد می کردند.)

3- مادرم گفته ترکش نباید وارد شکمت شود لطفا اطاعت کنید.

4- مسافر بغداد (خمپاره نوشته شده قبل از شلیک)

5- معرفت آهنینت را حفظ کن و نیا داخل (کلاه و سربند نوشته)

6- ورود اکیدا ممنوع حتی شما برادر عزیز (در اوایل میادین مین می نوشتند و خالی از مطایبه نبود.)

7- ورود ترکش های خمپاره به بدن اینجانب اکیدا ممنوع

8-ورود گلوله های کوچکتر از آرپی چی به اینجا ممنوع (پشت کلاه کاسک نوشته بود)

9- ورود هر نوع ترکش خمی از 60،81،120 و کاتی به دست و پا و سر و گردن و شکم ممنوع می باشد.

10- مرگ بر صدام موجی

 

 

چهارشنبه 20/1/1393 - 21:4
شهدا و دفاع مقدس

داماد صدام

شب عملیات والفجر 9  بود. یکی از رزمنده ها خیلی جدی می گفت: بچه ها هیچ می دانستید که من داماد صدام هستم! جواب دادیم: نه، گفت: جشن امشب به خاطر همین پیوند ترتیب داده شده! نقل و و نبات زیادی امشب قرار است سر من و شما که دوستانم هستید بریزید. رفیقم جلو، اتفاقاً آتش خیلی سنگین بود.

به او گفتیم: عجب پدر زن دست و دل بازی داری. گفت: ماییم، می توانیم، دارندگی و برازندگی.

از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی

 

چهارشنبه 20/1/1393 - 20:55
شهدا و دفاع مقدس

نداشتـن بصیـرت مثـل نـداشتـن چشـم اسـت؛ راه را انـــسـان نـمــی بـیـنـــد. بلـه، عـزم هم دارید، اراده هـم داریـد، امّا نـمی دانـــیـد کـجـا بـــایـد بـرویـد.
امام خامنه ای مدظله العالی – ۱۹ دی ۱۳۹۲

WALL

شنبه 16/1/1393 - 12:47
شهدا و دفاع مقدس

واضح است که بسیج و عاشورا همیشه با هم هم‌افزایی دارند.

ما سیدالشهدا را با شهدایمان بهتر شناختیم. ما کربلا را با «کربلای ۵» بهتر شناختیم. ما علم علمدار را با «فجر ۵» بهتر شناختیم. ما عاشورا را با بسیج بهتر شناختیم.

ما «حر» را با شهید شاهرخ ضرغام بهتر شناختیم. ما علقمه را با رود دویرج بهتر شناختیم.

ما معجر زینب را با «چادر روز دهم» همسران شهدا بهتر شناختیم. ما عطر خاک کربلا را با رایحه مزار شهید پلارک بهتر شناختیم.

ما بین‌الحرمین را با قطعه‌های بهشت‌ زهرا بهتر شناختیم. ما پرچم امام حسین ـ علیه السلام - را با چفیه شهدا بهتر شناختیم.

ما خیمه ارباب را با سنگرهای ساده بهتر شناختیم. ما امضای شهادت نامه‌ها را با دستخط خاکی وصیت نامه‌ها بهتر شناختیم.

ما زخم سم اسب را با شنی تانک‌ها بهتر شناختیم. ما تیر ۳ شعبه در گلوی علی‌اصغر - علیه السلام-  را با حنجره خون‌آلود شهید دستواره بهتر شناختیم.

ما آخرین دقایق کربلا را با «آخرین روزهای زمستان» بهتر شناختیم. ما گودی قتلگاه را با قتلگاه شهدای والفجر مقدماتی بهتر شناختیم.

ما کف‌العباس را با فکه عباس‌های تشنه لب بهتر شناختیم. ما مشک پاره عموجان را با قمقمه‌های خالی بهتر شناختیم.

ما اربا" اربا را با بچه‌های کانال کمیل بهتر شناختیم…

و البته که ما امام حسین ـ علیه السلام - را با خمینی و خامنه‌ای بهتر شناختیم.

پس نه فقط عاشورا و بسیج با هم هم‌افزایی دارند، بلکه نظام مقدس جمهوری اسلامی و عاشورا نیز در راستای هم اند.

نشان به نشان بسیج، شهادت، مقاومت و بسیاری مولفه‌های دیگر، حتی مولفه مقدس راهیان‌ نور، نظام جمهوری اسلامی با دستگاه عاشورا هم‌افزا عمل می‌کند

سه شنبه 21/9/1391 - 21:14
شهدا و دفاع مقدس

ای خدای بزرگ! آنچنان عشق خود را در دل ما جایگزین کن که جایی برای دیگری باقی نماند.

آنچنان روح ما را تسخیر کن که هوای دیگری نکند.

آنچنان همه ی هستی ما را از وجود خود پر کن که از همه کس و از همه چیز بی نیاز باشیم.

آنقدر به ما معرفت ده که جز تو کسی را نپرستیم،

 آنقدر به ما عزت ده تا در برابرهیچ طاغوتی به زمین نیفتیم،

آنقدر به ما شجاعت ده که در مقابل هیچ ظلمی تسلیم نشویم.
ای خدای من! ای دوست ازل و ابدی من! ای انیس شبهای تار من! ای مونس دردها و غم های من! ای آن که مرا خلق کردی! ای آن که عشق خود را در دل من نهادی! ای آن که راهی جز به سوی تو ندارم! ای خدای علی (علیه السلام) ! ای خدای بی پناهان! ای خدای قلب های شکسته! ای خدای روح های تنها! تو مرا از همه چیز و همه کس کفایت کن.
سراپای هستی ام را آن چنان به خود مشغول بدار که جز به تو نیندیشم و جز تو چیزی نخواهم.

 

شهید دکتر چمران /نیایشها

 

خدایا! وجودم را، از غنا و بی نیازی آکنده کن!

و پایه های یقین را، در قلبم استحکام ببخش!و کارهایم را به زینت اخلاص بیارای!
و دیده ام را روشنی ببخش!

و بصیرت در دین و بهره مندی از جوارحم، عنایت کن!

 چشم و گوشم را دو وارث نیکوی من قرار ده.

 

دعای عرفه

سه شنبه 21/9/1391 - 20:42
شهدا و دفاع مقدس
کاوه توی دلها برای خودش جا باز کرده بود، از رزمنده ها گرفته تا رهبری، همه دوستش داشتند.
رفتیم دیدن رهبر محمود از وضعیت منطقه گفت و از اوضاع کردستان.


تو جلسه،آقا خیلی به محمود توجه نشان دادند.
خیلی با دقت به حرفهایش گوش دادند.
طوری که می شد فهمید چقدر به محمود علاقه دارند.


داشتیم از اتاق بیرون می آمدیم که آقا من را صدا زدند، برگشتم.
یک دست لباس گرم به من دادند، گفتند: این لباسها را بده به محمود، کردستان سرده، سرما می خوره، بهش بگو حتما بپوشه.


به نقل از همرزمان

 

سردار شهید محمود کاوه

 

ولادت:1340مشهد الرضا
تحصیلات: دیپلم-حوزوی
شهادت:10/6/1365 حاج عمران
نحوه شهادت: اصابت گلوله خمپاره
سن شهادت: 25 سال
مسئولیت: فرمانده تیپ ویژه شهدا
یگان اعزامی: سپاه پاسداران
محل دفن: مشهد- بهشت رضوان

دوشنبه 24/7/1391 - 22:16
شهدا و دفاع مقدس
http://epelak313.persiangig.com/tasavir/01.JPG
دوشنبه 24/7/1391 - 22:14
شهدا و دفاع مقدس
شهادت امام جواد(علیه السلام)تسلیت باد.

  اوج غربت اگر غریب باشی در خانه

یا امام جواد(ع)

 

دوشنبه 24/7/1391 - 22:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته