• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 5
زمان آخرین مطلب : 5912روز قبل
دعا و زیارت

الإمام الصادق علیه السلام : " من مات وهو لا یعرف إمامه مات میتة جاهلیة . ثم قال : فعلیكم بالطاعة ، قد رأیتم أصحاب علی ، وأنتم تأتمون بمن لا یعذر الناس بجهالته ، لنا كرائم القرآن ، ونحن أقوام افترض الله طاعتنا ، ولنا الأنفال ولنا صفو المال "
 از امام صادق علیه السلام : هركس بمیرد در حالیكه امامش را نمى شناسد به مرگ جاهلیت مرده است . سپس فرمود : پس بر شما باد اطاعت وپیروى ( از ما ) شما دیدید اصحاب على ( علیه السلام ) را وشما به امامى اقتدا كرده اید كه مردم نمىتوانند عذر بیاورند كه آن امام را نمى شناختند . كرائم وبر گزیده هاى قرآن از آن ماست ، ومائیم گروهى كه خداوند اطاعت ما را واجب گردانیده انفال وبرگزیدهء اموال نیز از آن ماست .

منابع

 المصادر :
* : سلیم بن قیس : على ما فی سند كمال الدین .
* : المحاسن : ج 1 ص 153 ب 22 ح 78 عنه ( أحمد بن أبی عبد الله البرقی ) عن أبیه ، عن النضر بن سوید ، عن یحیى الحلبی ، عن بشیر الدهان قال : قال أبو عبد الله علیه السلام : قال رسول الله صلى الله علیه وآله :
وفی : ص 154 ب 22 ح 80 عنه ( أحمد بن عبد الله البرقی ) عن أبیه ، عن النضر ، عن یحیى الحلبی ، عن حسین بن أبی العلاء قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات لیس له إمام مات میتة جاهلیة ، فقال : نعم ، لو أن الناس تبعوا علی بن الحسین علیهما السلام وتركوا عبد الملك بن مروان اهتدوا ، فقلنا : من مات لا یعرفه إمامه مات میتة جاهلیة ، میتة كفر ؟ فقال : لا ، میتة ضلال " . .
* : الكافی : ج 1 ص 376 ح 1 الحسین بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الحسن بن علی الوشاء ، عن أحمد بن عائذ ، عن أبی أذینة ، عن الفضیل بن یسار قال : ابتدأنا أبو عبد الله علیه السلام یوما وقال : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس علیه إمام فمیتته میتة جاهلیة . فقلت : قال ذلك رسول الله صلى الله علیه وآله ؟ فقال : إی والله قد قال . قلت : فكل من مات ولیس له إمام فمیتته میتة جاهلیة ؟ قال : نعم " .
وفیها : ح 2 الحسین بن محمد ، عن معلى بن محمد ، عن الوشاء قال : حدثنی عبد الكریم بن عمرو ، عن ابن أبی یعفور قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات ولیس له إمام فمیتته میتة جاهلیة ، قال قلت میتة كفر ؟ قال : میتة ضلال قلت : فمن مات الیوم ولیس له امام فمیتته میتة جاهلیة فقال : نعم .
وفی : ص 377 ح 3 أحمد بن إدریس ، عن محمد بن عبد الجبار ، عن صفوان ، عن الفضیل ، عن الحارث بن المغیرة قال : قلت لأبی عبد الله علیه السلام : قال رسول الله صلى الله علیه وآله : من مات لا یعرف إمامه ، مات میتة جاهلیة ؟ قال : نعم ، قلت : جاهلیة جهلاء أو جاهلیة لا یعرف إمامه ؟ قال : جاهلیة كفر ونفاق وضلال " .
وفی : ص 378 ح 2 علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس بن عبد الرحمن ، قال : حدثنا حماد ، عن عبد الأعلى قال : سألت أبا عبد الله علیه السلام عن قول العامة إن رسول الله صلى الله علیه وآله قال : فی حدیث طویل ، كما فی روایته الثانیة بتفاوت یسیر .

دوشنبه 29/11/1386 - 18:29
دعا و زیارت
 

٣) چرا مرقد مطهرامیرالمومنین (علیه‌السلام) پس از ١٥٠ سال از شهادت ایشان كشف گردید؟

حضرت علی (علیه‌السلام) به خاطر پیش‌بینی كه نموده بود وصیت كرد جسد مباركش را شبانه و محرمانه دفن نمودند، و حتی علامت خاص و معمولی هم به روی قبر نگذاردند. وعده قلیلی از اصحاب خاص و فرزندان آن حضرت در موقع دفن حاضر بودند و برای آنكه امر بر مردم مشتبه گردد، و محل قبرآن حضرت را ندانند دو محمل یكی به سوی مدینه و دیگری به سوی مكه معظمه روانه شد. و این به خاطر بغض و كینه‌ای بود كه نسبت به اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه‌ و آله و سلم) از طرف بنی امیه وجود داشت و ممكن بود اگر قبر حضرت علی (علیه‌السلام) معلوم می‌شد بعضی از مردم نسبت به قبر مبارك آن حضرت جسارت و بی‌ادبی بنمایند. و اینكار سنتی می‌شد برای سایرین. و از روزی كه شجره ملعونه بنی امیه زمام خلافت را به عهده گرفتند، باب ظلم و تعدی و فساد در میان مسلمانان‌ها باز شد و چه جنایاتی انجام و خونهایی كه ریخته نشد. به طوری كه بعضی از این جنایاتها در كتب علما اهل سنت نقل شده است. ابن مسعود در جلد دوم مروج الذهب و علامه مقریزی در النزاع و التخاصم فی مابین بنی‌هاشم    و بنی‌امیه و ابن ابی‌الحدید در شرح نهج‌البلاغه درباره خباثتی كه در مورد جناب زید بن علی (علیه‌السلام)  انجام شده آورده‌اند كه: وقتی جناب زید در جنگ با یوسف بن عمر حاكم شهر كوفه به شهادت رسید، جناب یحیی فرزند زید به همراه شیعیان خاص در وسط نهر آبی قبری را حفر كردند و محرمانه جسد پدر را دفن كردند و سنگ لحد را گذاردند تا دشمن نفهمد قبر آن بزرگوار در كجاست، ولی مفسدین شراندیش به یوسف حاكم كوفه اطلاع دادند كه محل قبر در زیر نهر قرار دارد و آنگاه  به دستور یوسف قبر او را شكافتند و جسد را از قبر بیرون آوردند و سرش را از بدن جدا كردند و سر او را برای هشام به شام فرستادند. و جسد آن سلاله پیامبر را به مدت ٤ سال عریان به دار آویختند و در سال ١٢٦ هـق در زمان ولید بن عبدالملك بن مروان، استخوان‌های آن بزرگوار را از دار فرود آوردند آتش زدند و آنگاه سوزاندند و خاكسترش را به باد دادند!!!  و با یحیی فرزند  زید همانند پدر رفتار كردند.

جمعه 26/11/1386 - 11:49
دعا و زیارت
 

١ از كجا می‌توان ثابت نمود كه سادات بنی‌الزهرا منتسب به حضرت محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌باشند در حالی كه انسان از طرف پدر نسب می‌برد و نه مادر دلایل آن را بیان  كنید؟

الف) روزی امام موسی كاظم بر هارون‌الرشید وارد شد هارون از امام پرسید: چگونه شما می‌گویید ما ذریه پیامبر هستیم در حالی كه پیامبر فرزند پسر نداشت و شما اولاد دختر پیامبر می‌باشید و برای حضرت رسول پسری نبود امام كاظم آیه ٨٤  و ٨٥ سوره انعام را تلاوت نمود:

و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و كذالك نجزی المحسنین و زكریا و یحیی. و عیسی و الیاس كل من الصالحین.

و از فرزندان ابراهیم داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را هدایت كردیم. و نیكوكاران را اینگونه جزا دهیم. و زكریا و عیسی و الیاس كه همه از صالحان بودند.

آن گاه حضرت به هارون فرمودند: پدر حضرت عیسی (علیه السلام) كیست؟ هارون گفت: برای عیسی پدر نبود امام فرمود: جز این نیست كه خداوند ملحق گردانیده او را به ذراره انبیأ از طریق حضرت مریم و هم چنین ملحق گردانیده است ما را به ذریه پیغمبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ازطریق مادرمان فاطمه (علیها السلام). سپس امام (علیه السلام) آیه ٦٠ سوره آل عمران كه معروف به آیه "مباهله" است را قرائت نمودند:

فمن حا جك فیه من بعده ما جائك من العلم فقل تعالوا ندع ابنائناوابنائكم و نسائنا ونسائكم وانفسنا و انفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الكاذ بین.

از آن پس كه به آگاهی رسیدی هركس كه درباره او (حضرت عیسی) با تو مجادله كند، بگو: تا حاضر كنیم، ما فرزندان خود را و شما فرزندان خود را، ما زنان خود را و شما زنان خود را، و ما نفس خود را و شما نفس خود را، آنگاه دعا و تضرع كنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان بفرستیم.

آن گاه امام (علیه السلام) فرمود: كه پیامبر كسانی را برای مباهله آورده بود كه در زیر"كسأ" جمع كرده بود (علی(علیه السلام)، فاطمه (سلام الله علیها)، حسن و حسین (علیهما السلام)) و منظور از انفسنا علی (علیه السلام)، و مراد از نسائنا فاطمه (سلام الله علیها)، و مراد از ابنائنا امام حسن و امام حسین (علیه‌السلام) می‌باشند كه خداوند آنها را پسران رسول و حبیب خود خوانده است. وقتی هارون این دلیل واضح و روشن را شنید بی‌اختیار گفت: احسنت یا ابا لحسن!

امیرالمومنین فرمود: من افتخار می‌كنم، كه پیامبر در روز مباهله از طرف من سخن گفت.

ب) امام فخر رازی در كتاب تفسیر خود در ذیل آیه ٨٤ سوره انعام می‌گوید: این آیه دلالت دارد بر اینكه حسن و حسین (علیه‌السلام) ذریه رسول الله می‌باشند. چون در این آیه خداوند عیسی (علیه‌السلام) را در ذریه حضرت ابراهم  قرار داده است و این انتساب از طرف مادر است، بنابراین حسنین از طرف مادر پسران رسول خدا می‌باشند.

ج) محمد بن یوسف گنجی در كفایت الطالب، و ابن حجر مكی در صواعق، و خطیب خوارزمی در مناقب از ابن عباس نقل می‌كنند،كه رسول خدا (صلی الله علیه‌ و آله و سلم) فرمود: خدای عز و جل ذریه هر پیامبری را در سلب او قرار داده ولی ذریه مرا در سلب علی ابن ابی طالب قرار داد.

د) طبری و شافعی از خلیفه دوم نقل می‌كنند كه گفت، شنیدم از رسول خدا (صلی الله علیه‌ و آله و سلم) كه فرمود: هر حسب و نسبی در روز قیا مت منقطع است، مگر حسب و نسب من و هر اولاد دختری نسب آنها از جانب پدر است مگر اولاد فاطمه، كه من پدر و عصبه آنها هستم.

ه) جلال‌الدین سیوطی و شهاب‌الدین علوی از خلیفه دوم نقل می‌كنند كه گفت: اولاد فاطمه اولاد ییامبراست.

 بر گرفته شده از سایت ولی عصر

جمعه 26/11/1386 - 11:44
دعا و زیارت
 

 

 

شیعیان مکه و مدینه که پس از پادشاهی ملک عبدالله آزادی عمل بیشتری پیدا کرده اند اکنون با مشکل جدی در تعیین رهبر خود مواجه اند. شیخ عمروی 95 ساله که سالهای متمادی است رهبری شیعیان مدینه را برعهده دارد، به علت کهولت سن دیگر نمی تواند پاسخگوی جامعه شیعی مکه و مدینه باشد و تعیین جانشین او ضروری به نظر می رسد و اگر چه برخی محافل شیعی بر جانشین شیخ کاظم، پسر شیخ عمروی اتحاد نظر دارند، اما این مسئله مورد توافق همه شیعیان نیست.

 

 

رهبر شیعیان قطیف نیز شیخ حسن صفار است که به خوبی توانسته به وضعیت شیعیان این منطقه سامان دهد. نکته دیگری که در بررسی وضعیت شیعیان عربستان باید مدنظر قرار گیرد، توجه به نحوه برخورد عوامل وهابی است، در حالیکه در مدینه سختگیری ها به نقطعه اوج خود رسیده است، اما شیعیان مکه به برگزاری مراسم مذهبی خود می پردازند.

شیعیان مکه برای سجده برروی مهر در هنگام نماز مشکل کمتری دارند، مخصوصا آنکه قریب به اتفاق بخش های مسجد الحرام سنگفرش است اما در مدینه اغلب از حصیر و امثال آن به جای مهر استفاده می شود. برخورد با ایرانیان نیز در مکه کمتر است، در حالیکه در مدینه زائران از بوسیدن و تبرک جستن حتی از محراب مساجد محروم هستند، اما در مکه درب های مسجد الحرام را نیز می توان بوسید. شیعیان مدینه بیشتر مراسم مذهبی خود را در مسجد شیخ عمروی که در کنار بیمارستان الزهرا وجود دارد انجام می دهند و این مسجد به کانون فعالیت هایشان تبدیل شده است. شیعیان در این مسجد اذان را همراه با اشهد ان علیا ولی الله گفته و در نمازهایشان بر مهر سجده کرده و قنوت می گیرند و در و دیوار این مسجد با کتیبه ها و پارچه نوشته های مزین به نام چهارده معصوم(علیهم السّلام) آراسته شده و نماز جماعت صبح، ظهر، عصر، مغرب و عشاء در آن اقامه می گردد. این مسجد به تازگی بازسازی شده و مساحتی در حدود هزار متر مربع دارد، در کنار این مسجد نیز بازارچه کوچکی وجود دارد که به علت وابستگی به شیعیان مدینه مورد استقبال زائران ایرانی قرار می گیرد.

 

 

منبع : حوزه نیوز

يکشنبه 14/11/1386 - 23:42
دعا و زیارت

زمین خالى از حجّت نمى‏ماند

در جهان بینى مكتب اهل‏بیت ‏علیهم السّلام انسان بدون امام معصوم، و زمین خالى از حجّت بحق الهى،

 نخواهد ماند؛چرا كه بدون امام معصوم هدایت و كمال صحیح و شایسته انسانى میسّر نخواهد شد.

 بعلاوه حفظ نظام هستى به بركت وجودحجت‏هاى خداوند است. بر این حقیقت در جاى جاى روایات

 رسول اكرم‏صلى الله علیه و آله و ائمه اطهارعلیهم السّلام به شیوه‏هاى

مختلف تصریح شده است. منتهى گاهى زمینه و شرایط براى حضور علنى و آشكار امام‏علیه السلام 

فراهم است در نتیجه او به گونه‏اىكه همه مردم او را مى‏شناسند و به او دسترسى دارند

 در میان آن‏ها زندگىمى‏كند، اما در شرایط خاصى به جهت وجود خطرات جانى یا مصالح دیگرى كه خداوند

 به آنها عالم‏تر است مشیّت الهى اقتضاء مى‏نماید كه امام‏علیه السلام پنهان از چشم مردم زندگى كند. در

این باره روایات زیادى نقل شده است. جهت آشنایى بیشتر با این موضوع به ذكر دو حدیث

 از روایات حضرت على‏علیه

السلام اكتفا مى‏شود.

-          عن على‏علیه السلام قال: اللّهم انه لابدَّ لارضك من حجّة لك على خلقك، یهدیهم الى دینك

 و یعلّمهم علمك لئلا تبطل حجّتك و

-           لا یضلّ أتباع اولیائك بعد اذ هدیتهم به اما ظاهر لیس بالمطاع او مكتتم مترقّب، ان غاب عن

النّاس شخصُهُ فى حال هدایتهم فانّ

-           علمه و آدابه فى قلوب المؤمنین مثبتة، فهم بها عاملون.

بحار الانوار، كمال‏الدین، ج 1ص 302ح .11

3]

بار خدایا! همواره باید در روى زمین تو حجتى براى بندگانت داشته باشى تا خلق را به دینت

راهنمایى كند، و علم تو را به آنهابیاموزد تا حجّت تو تباه نشود و پیروان اولیاء تو بعد از آنكه

 آن‏ها را هدایت كرده‏اى دوباره گمراه نگردند. [حجت تو] یا ظاهر و آشكار خواهد بود كه اطاعت

 او را نمى‏كنند و یا از دیده‏ها نهان خواهد بود كه مردم در انتظار او به سر مى‏برند. اگر شخص

و جسم او در حال هدایت مردم از آنان غائب باشد علم و آدابش در قلب‏هاى عاشقان حق پایدار است

 و آن‏ها به آن علم و آدابپایبند هستند و به آن عمل مى‏كنند.

- اللّهم بلى لا تخلو الارض من قائم لِلّه بحجّةٍ: امّا ظاهراً مشهوراً و امّا خائفاً مَغمور

اً لئلا تبطُلَ حجج اللّه و بیّناتهو كم ذا و أین؟ اولئك واللّهِ الاقلّون عدداً و الاعظمون

 عنداللّه قدراً یحفظُ اللّه بهم حُججه و بیّناته... اولئك خلفاء اللّه فىارضهِ و الدعاةِ الى دینهِ

معانى‏الاخبار، ج 1ص 138باب 28ح 9ط دار الكتب الاسلامیه؛ بحارالانوار، ج 35ص .45

... بارخدایا آرى! زمین از امامى كه قیام بر حق كند خالى نخواهد ماند. او یا آشكار و شناخته شده

 است یا ترسان و پنهاناست تا حجت‏ها و دلیل‏هاى روشن خدا (یعنى اصول و احكام دین و تعالیم انبیاء) از

 بین نرود. اما اینكه ایشان چندنفرند و كجایند؟ به

خدا سوگند از نظر تعداد آن‏ها بسیار كم هستند ولى از جهت منزلت و بلندمرتبه‏گى در نزد خداوند

 بسیار بزرگوارند. خداوندبه وسیله ایشان حجّت‏ها و دلیل‏هاى روشن خود را حفظ مى‏كند... آنان خلفا

 و نمایندگان خدا در روى زمین هستند و مردم را به

سوى دین و احكام و مقررات او دعوت مى‏كنند...

 

 

 

شنبه 1/10/1386 - 8:25
دعا و زیارت
ولادت با سعادت کوثر همیشه جاری کویر قم، حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها را تبریک میگوییم. تاریخ چشم به راه فاطمه ای دیگر است . انتظار به سر می آید وشمیم دلنوازی ،خانه خورشید را فرا میگیرد. خنکای حضور دوباره فاطمه (س) در فضای مدینه جاری می شود وکوثر فاطمی،جوشیدن می گیرد. به کوچه باغهای حرم تو پناه می آورم و در سایه سار ملکوتی آن ،نفسی تازه مینمایم.کنار نهر استجابت می نشینم وقطره ای می شوم در زلال اشکهای زائرانت.ضریح نورانی ات را در آغوش می گیرم و از بین شبکه های آن ، مزار مظهر تو را تماشا می کنم.باورم نمی شود!آیا به این سادگی به زیارت تو آمده ام!تو که زیارتت ،همسان زیارت یاس گمشده مدینه است! بوی وصال بی شک اهل بیت پیامبر (ص) چهره های پرفروغی به جهانیان عرضه کرده اند ونامشان مانند ستارگان درخشان در آسمان فضایل می درخشد. درخشانترین ستاره در میان بانوان هفتمین منظومه ولایت ،فاطمه فرزند پاکیزه موسی بن جعفر(ع) است؛بانویی که سالهاست تشنگان معرفت از حریمش ،زلال ایمان مینوشند و بزرگان با گذر بر زندگی فرزانه اش ودرک لحظه های آسمانی شدنش،درهای عروج را به روی خود می گشایندوبوی وصال را در گستره زمین منتشر می سازند. سلام بر سالار زنان جهان و فرزند پیام آوران مهر ومهتران جوانان بهشتی . ای فاطمه!در روز قیامت،شفیع ما باش که تو در نزد خدا ،جایگاهی ویژه برای شفاعت داری. خداوند حرمی دارد که مکـه است،پیامبر (ص) حرمی دارد وآن مدینه است ،حضرت علی(ع)حرمی دارد وآن کوفه است وقم کوفه کوچک است که هشت درب بهشت سه درب آن به قم باز می شود .
سه شنبه 22/8/1386 - 8:42
دعا و زیارت
دکتر سید محمد حسینی قزوینی، مسئول مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) با انتشار بیانیه ای از مولوی عبدالحمید به دلیل طفره رفتن مکرر ایشان از مناظره و گفتگوی دوستانه انتقاد کرد. دکتر سید محمد حسینی قزوینی، مسئول مؤسسه تحقیقاتی حضرت ولیعصر(عج) با انتشار بیانیه ای از مولوی عبدالحمید به دلیل طفره رفتن مکرر ایشان از مناظره و گفتگوی دوستانه انتقاد کرد. به گزارش شیعه نیوز، در این بیانیه که دکتر حسینی قزوینی آن را سخن پایانی خود خطاب به مولوی عبدالحمید اظهار داشته، آمده است: بسم الله الرحمن الرحیم 1 ـ در این بیانیه عبارتهایی دور از ادبیات اسلامی به کار رفته بود و دو شخصیت جهانی شیعه (آقایان دکتر عصام و دکتر تیجانی) مورد اهانت مجدد قرار گرفته بودند و نظام جمهوری اسلامی و قوه قضائیه نیز به جانبداری متعصبانه متهم شده بودند و... به ایشان و همفکران عزیرشان خالصانه سلام گفته و کریمانه از کنار آن مطالب نادرست مرور می کنم. 2 ـ دعوت اولیه این جانب از جناب مولوی عبدالحمید، مناظره و گفتگوی دوستانه در خصوص مطالبی بود که ایشان در خطبه های نماز جمعه زاهدان نسبت به دو شخصیت شیعه آقایان دکتر عصام و دکتر تیجانی مطرح کرده بودند و ملتزم بودیم که بحث و گفتگو به خارج از آن کشیده نشود و انتظار از جناب مولوی خیلی فراتر از این بود که قضیه را به انحراف کشانده و به یک معضل تبدیل کرده و با جوسازی علیه نظام و قوه قضائیه، بهره برداری سیاسی نمایند. 3 ـ اگر مسأله اتحاد میان مسلمانان از دیدگاه جناب مولوی عبدالحمید این همه حائز اهمیت است، پس چرا در سال اتحاد ملی و انسجام اسلامی در همایش ختم صحیح بخاری از آقای دکتر محمد إبراهیم رئیس دادگاه مدینه دعوت کردند و ایشان در سخنرانی خود به مقدسات شیعه اهانت کرد و ایشان نه تنها به سخنان وی اعتراض نکردند؛ بلکه در سفر اخیر خود به مدینه منوره از حضور ایشان در همایش، تشکر نمودند. و چرا در سال اتحاد ملی کتابهای وهابیون که شیعه را به مشرکان عصر رسالت تشبیه کرده و خون و مال آنان را مباح دانسته، در سایت رسمی حوزه علمیه زاهدان قرار داده اند مانند: توسل مشروع ...، رساله شیخ الاسلام ابن تیمیه و... چرا در برابر حرکت های تند وهابیت بر ضد شیعه عکس العمل مناسبی نداشته اند؟ چرا بیانیه 38 تن از علمای وهابی افراطی عربستان، در وجوب قتل شیعیان و تخریب حرم امامام معصوم (ع) را محکوم ننمودند؟ چرا با فتوای ضدّ اسلامی بن جبرین وبراک، در تخریب حرم امیرالمؤمنین و امام حسین و ابوالفضل علیهم السلام برخورد صریح نداشتند؟ بلکه کتاب بن جبرین و صالح فوزان وعبد الرحمن دمشقیه که از تکفیریون وهابی هستند، هم اکنون روی سایت رسمی حوزه علمیه زاهدان موجود است!! و صدها چراها که فرصت بازگو کردن آن نیست!!! 4 ـ چگونه جناب مولوی عبد الحمید از انتقال دو نفر از مذهب مالکی و وهابی به مذهب شیعه این چنین حساسیت به خرج داده و جوسازی می کنند با این که در تاریخ، افراد متعددی از مذهب حنفی به شافعی و از شافعی به حنفی و... منتقل شده اند، همانگونه که مناوی از شخصیتهای بزرگ اهل سنت می گوید: گروهی از بزرگان اهل سنت از مذهب خویش به دیگر مذهب انتقال یافته اند همانند: عبد العزیز بن عمران که از مذهب مالکی به مذهب شافعی منتقل شد و ابوثور، از حنفی به شافعی وطحاوی، از شافعی به حنفی، و امام سمعانی از حنفی به شافعی، و خطیب بغدادی وآمدی وابن برهان از حنبلی به شافعی، و ابن فارس از شافعی به مالکی، و ابن دهان از حنبلی به حنفی و از حنفی به شافعی انتقال مذهب دادند. فیض القدیر، ج 1، ص 273 5 ـ مقام معظم رهبری ـ مدّ ظلّه الوارف ـ که امسال را «سال اتحاد ملی وانسجام اسلامی» معرفی نمودند، هرگز از مناظره و گفتگوی دوستانه علمی منع نفرموده اند، و به تعبیر شهید مطهری: «آن چه نباید صورت گیرد، کارهایی است که احساسات و تعصّبات و کینه های مخالف را بر می انگیزد، امّا بحث علمی سروکارش با عقل و منطق است، نه عواطف و احساسات». امامت و رهبری، ص 21 6 ـ مگر جناب مولوی عبد الحمید ودیگر عزیزان اهل سنت در مناظره و گفتگوی علمی چه مطالبی می خواهند مطرح کنند که از دادگاه ویژه روحانیت هراس دارند؟ و آیا تا کنون قوه قضاییه به خاطر طرح مسائل علمی دور از تعصب و اهانت، کسی را مورد مؤاخذه قرار داده است؟ 7 ـ آیا هدف از کشاندن مناظره به یکی از کشورهای اسلامی و پیش داوری غیر منصفانه، فراهم ساختن زمینه بدبینی و جو سازی علیه نظام جمهوری اسلامی نیست؟ و یا پیشنهاد دعوت از افرادی از خارج از کشور جهت مناظره، نشانگر ضعف علمی نیست؟ 8 ـ این جانب مباهله را رد نکرده ام، بلکه پیشنهاد نموده ام که با الهام از سیره نبی مکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) اول مناظره و گفتگوی علمی دوستانه صورت پذیرد و در صورتی که گفتگوی علمی به بن بست رسید، نوبت به مباهله خواهد رسید و آمادگی کامل خود را برای مباهله اعلام نموده ام. در پایان برای آخرین بار از جناب مولوی عبد الحمید در خواست می کنم با بهانه های واهی از گفتگوی دوستانه که بهترین راه برای حل اختلاف فیمابین و زمینه ساز وحدت می باشد، طفره نروند. وَالسَّلاَمُ عَلَی مَنْ اتَّبَعَ الْهُدَی. دکتر سید محمد حسینی قزوینی 7/8/86
جمعه 11/8/1386 - 15:23
دعا و زیارت

همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى

چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى؟!

به كسى جمال خود را ننموده‏يى و بينم

همه جا به هر زبانى، بود از تو گفت و گويى!

غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم

تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از ميانه، گويى!

به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مويم

شده‏ام ز ناله، نالى، شده‏ام ز مويه، مويى

همه خوشدل اين كه مطرب بزند به تار، چنگى

من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مويى!

چه شود كه راه يابد سوى آب، تشنه كامى؟

چه شود كه كام جويد ز لب تو، كامجويى؟

شود اين كه از ترحّم، دمى اى سحاب رحمت!

من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلويى؟!

بشكست اگر دل من، به فداى چشم مستت!

سر خُمّ مى سلامت، شكند اگر سبويى

همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا

تو قدم به چشم من نه، بنشين كنار جويى!

نه به باغ ره دهندم، كه گلى به كام بويم

نه دماغ اين كه از گل شنوم به كام، بويى

ز چه شيخ پاكدامن، سوى مسجدم بخواند؟!

رخ شيخ و سجده‏گاهى، سر ما و خاك كويى

بنموده تيره روزم، ستم سياه چشمى

بنموده مو سپيدم، صنم سپيدرويى!

نظرى به سوىِ (رضوانىِ) دردمند مسكين

كه به جز درت، اميدش نبود به هيچ سويى

"فصيح الزمان شيرازى" (رضوانى)

یا فارس الحجاز ادرکنی
يکشنبه 6/8/1386 - 9:58
دعا و زیارت

بودند علي دوست اگر مردم عالم       والله خدا خلق نمي کرد جهنم

ملک عدد خداي اعداد يک است        رخسار علي به بزم ايجاد تک است    داني که طعام بي نمک خوش نبود يعني که خداي بي علي بي نمک است

منم ز شهر ولايت ز کوي عاشقان شناسنامه من مهر يا علي دارد

نازد به خودش خدا که حيدر دارد       درياي فضائلي مطهر دارد        همتاي علي نخواهد آمد          والله صد بار اگر کعبه ترک بردارد

خورشيد چراغکي ز رخسار عليست     مه نقطه کوچکي ز پرگار عليست   هر کس که فرستد به محمد صلوات همسايه ديوار به ديوار عليست

الطاف خفيه خدا شامل ماست ... صد شكر ولاي مرتضي در دل ماست   در روز جزا كه توشه از ما خواهند ... حب علي و آل علي حاصل ماست

حقا كه علي ولي مطلق باشد ... حق با علي و علي مع الحق باشد  انكار ولايت شهنشاه نجف ... كفر است چه كفر ، كفر مطلق باشد

هر قلب به سينه اش صفايي دارد ... هر قبله براي خود خدايي دارد   اما ز درون كعبه مي گفت خدا ... ايوان نجف عجب صفايي دارد

فرشته در کفن چون ديد ما را    به عشق مرتضي بوسيد ما را   نويدي آمد از ميخانه غيب    که چشم حيدر آمرزيد ما را
 

ما زين جهان از پي دلدار ميرويم     از شوق ديدن حيدر کرار ميرويم    درب بهشت گر نگشايند به روي ما گوييم يا علي و ز ديوار ميرويم

یا علی مدد

یا فارس الحجاز

 

سه شنبه 3/7/1386 - 13:25
دعا و زیارت

به نام خدايي كه وقتي ما رو افريد تنهامون نذاشت




هيچ باغباني را سرزنش نمي كنند كه چرا دور باغ خود حصار و پرچين كشيده است، چون باغ بي ديوار، از آسيب مصون نيست و ميوه و محصولي براي باغبان نمي ماند.



هيچ كس هم با نام و بهانه «آزادي» ديوار خانه خود را بر نمي دارد و شبها در حياطش را باز نمي گذارد، چون خطر رخنه دزد، جدي است.
هيچ صاحب گنج و گوهري هم، جواهرات خود را بدون حفاظ، در معرض ديد رهگذران نمي گذارد تا بدرخشد، جلوه كند و چشم و دل بربايد، چون خود جواهر ربوده مي شود.
هر چيز كه قيمتي تر باشد، درصد مراقبت از آن بالاتر مي رود.
هر چه كه نفيس تر باشد، بيم ربودن و غارت بيشتر است و مواظبت لازمتر.
مگر نه اينكه آثار نفيس خطي را در موزه ها و ويترينها مي گذارند، تا با لمس دستهاي اين و آن، خراب نشود و از ارزش نيفتد؟!
اينها همه، فرمان عقل است و اقتضاي تجربه.
اگر در شيشه عطر را باز بگذاري، عطرش مي پرد.
اگر رشته مرواريد را در كمد و صندوق نگذاري و در آن را نبندي، گم مي شود.
اگر در مقابل پنجره خانه ات، توري نزني، از نيش پشه ها و مزاحمت مگسها در امان نخواهي بود.
وقتي راه ورود پشه ها را مي بندي، خود را «مصون» ساخته اي، نه «محدود» و زنداني.
وقتي در خانه را مي بندي، يا پشت پنجره اتاقت پرده مي آويزي، خانه خود را از ورود بيگانه و نگاههاي مزاحم در پناه قرار داده اي، نه كه خود را در قيد و بند و حصار افكنده باشي.
اين را هم عقل و تجربه ات فرمان مي دهد.
قرآن هم مي گويد: زنان خودآرايي و خودنمايي و عشوه گري نكنند، تا مورد آزار بيماردلان قرار نگيرند. (ر.ك: «فَلا تَخضَعنَ بِالقَولِ فَيَطمَعَ الّذي في قلبهِ مرضٌ» (احزاب، آيه 32 و 33 ؛ نيز نور آيه 30 و 31)
اگر براي ايمني از خطرها و آسودگي از مزاحمان، خود را بپوشانيم، نه كسي ايراد مي گيرد، و نه اگر هم ايراد بگيرد، اعتنا مي كني چرا كه سخنش را بي منطق و ناآگاهانه مي داني و مي بيني.
اينكه: «دل بايد پاك باشد»، بهانه اي براي گريز جاهلانه از همين مصونيت است و آويختن به شاخه «لاقيدي»، وگرنه از دل پاك هم نبايد جز نگاه و رفتار پاك برخيزد.
ظاهر، آيينه باطن است و ... «از كوزه همان برون تراود كه در اوست».
زن، به خاطر ارزش و كرامتي كه دارد، بايد محفوظ بماند و خود را حراج نكند و در بازار سوداگران شهوت خود را به بهاي چند نامه و نگاه و لبخند، نفروشد.
زن به خاطر لطافتي كه دارد، نبايد در دست هاي خشن كامجويان ديوسيرت، كه نقاب مهرباني و عشق به چهره دارند، پژمرده شود و پس از آنكه گل عصمتش را چيدند او را دور اندازند يا زير پايش له كنند.
زن به خاطر عصمتي كه دارد و ميراث دارِ پاكي مريم است، نبايد بازيچه هوس و آلوده به ويروس گناه شود.
گوهر عفاف و پاكي، كم ارزش تر از طلا و پول و محصول باغ و وسايل خانه نيست.
دزدان ايمان و غارتگران شرف نيز فراوانند.
سادگي و خامي است كه كسي خود را در معرض ديد و تماشاي نگاه هاي مسموم و چشم هاي ناپاك قرار دهد و به دلبري و جلوه گري بپردازد و خيال كند بيماردلان و رهزنان عفاف را به وسوسه نيم اندازد و از زهر نگاه ها و نيش پشه هاي شهوت در امان مي ماند.
هر شاخه كه از باغ برون آرد سر در ميوه آن طمع كند راهگذر
بعضي از «نگاه»ها، ويروس «گناه» منتشر مي كنند و بعضي از چهره ها حشره مزاحمت جمع مي كنند.
تاريخچه اندلس و شكست مسلمانان و سقوط تمدن اسلامي در اسپانيا، مگر جز به خاطر هجوم فساد غربي به كانون عفاف و تقوي مسلمانان بود؟!
خراب كردن همه ديوارها و برداشتن همه پرده ها و بازگذاشتن همه پنجره ها نشانه تيره انديشي است، نه روشن فكري! علامت جاهليت است، نه تمدن.
مي گويي نه؟ به طومار كساني نگاه كن كه پس از رسوايي و بي آبرويي با دو دست پشيماني بر سر غفلت خويش مي زنند و بر جهالت خود لعنت مي فرستند.
كسي كه از «جماعت رسوا» نگريزد «رسواي جماعت» مي شود!
آنكه ايمان را به لقمه اي نان مي فروشد،
آنكه يوسف زيبايي را با چند سكه قلب عوض مي كند،
آنكه «كودك عفاف» را جلوي صدها گرگ گرسنه مي برد و به تماشا مي گذارد، روزي هم «پشت ديوار ندامت»، اشك حسرت بر دامن پشيماني خواهد ريخت، در آخرت هم به آتش بي پروايي خود خواهد سوخت.
از اول كه جامه عفاف، سفيد و شفاف است، نبايد گذاشت چرك آبه گناه بر آن بپاشد.
از اول بايد مواظب بود اين كاسه چيني نشكند و اين جام بلورين تَرَك برندارد.
از اول نبايد به پاي بيگانه، اجازه ورود به مزرعه نجابت داد، كه بوته هاي نورس عصمت را لگدمال كند.
ولي ... گريه بي حاصل است و بي ثمر، وقتي شاخه شكست و گل چيده شد!!




به نقل از كتاب «از همدلي تا همراهي»

يکشنبه 18/6/1386 - 2:30
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته