• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 2
تعداد نظرات : 1
زمان آخرین مطلب : 5999روز قبل
ازدواج و همسرداری
به دست كردن حلقه ازدواج يكي از قديمي ترين و جهاني ترين  رسوم است . اين رسم مربوط به زمان هاي خيلي قديم است .  در واقع كسي نمي تواند زمان درست آن را بگويد ؛ اما استفاده از انگشتري  در مراسم ازدواج به شكل "حلقه" ، علامت كمال و ارتباط آن با وصلت دو فرد ، مؤيد كمال زندگي انساني به  شمار مي رفت . اولين مردمي كه در تاريخ ، حلقه ازدواج را به كار بردند مصريان بوده اند  . گويا در نوشته هاي هيروگليف كه نوشته هاي تصويري مصريان است حلقه ، علامت ابديت بود . يعني حلقه ازدواج به انگشت زوجين كردن ، به نوعي رمز زناشويي  پايدار و ابدي بوده است و پس از مصريان ،  مسيحيان نيز در حدود سال 900 ميلادي شروع به دست كردن و استفاده انگشتر و حلقه در مراسم ازدواج خود نمودند . شايد  براي بسياري اين سؤال پيش  بيايد كه چرا حلقه ازدواج در انگشت چهارم دست چپ مي اندازند ؟  تحقيقات نشان داده است كه يونانيان  قديم عقيده داشتند  كه رگ مخصوصي از اين انگشت مي گذرد و مستقيماً به قلب وارد  مي گردد  و برخي ها نيز بر اين معتقدند كه چون  اين انگشت را كمتر از ساير انگشتان دست خود مورد استفاده قرار مي دهيم حلقه درآن  قرار مي گيرد و به طور كلي براي به دست كردن يك وسيله زينتي مناسب تر از ساير انگشتان دست است .
_________________
اگر تنها ترین تنها شوم ، باز خدا هست ، او جانشین تمام نداشتنهاست( دكتر شریعتی)
جمعه 2/9/1386 - 10:21
خواستگاری و نامزدی

روزي مردي ثروتمند در اتومبيل جديد و گران قيمت خود با سرعت فراوان از خيابان کم رفت و آمدي مي‌گذشت. ناگهان از بين دو اتو مبيل پارک شده در کنار خيابان يک پسر بچه اجري به سمت او پرتاب کرد. پاره اجر به اتومبيل او برخورد کرد. مرد پايش را روي ترمز گذاشت و سريع پياده شد و ديد که اتومبيلش صدمه زيادي ديده است. به طرف پسرک رفت و او را سرزنش کرد. پسرک گريان با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پياده رو، جايي که برادر فلجش از روي صندلي چرخ دار به زمين افتاده بود جلب کند. پسرک گفت: اينجا خيابان خلوتي است و به ندرت کسي از آن عبور مي‌کند. برادر بزرگم از روي صندلي چرخ دارش به زمين افتاد و من زور کافي براي بلند کردنش ندارم. براي اينکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از پاره اجر استفاده کنم. مرد بسيار متاثر شد و از پسر عذرخواهي کرد؛برادر پسرک را بلند کرد و روي صندلي نشاند و سوار اتومبيل گرانقيمتش شد و به ارامي به راهش ادامه داد.

 در زندگي چنان با سرعت حرکت نکنيد که ديگران مجبور شوند براي جلب توجه شما پاره اجر به سويتان پرتاب کنند!  خدا در روح ما زمزمه مي‌کند و با قلب ما حرف مي‌زند، اما بعضي وقت‌ها، زمانيکه ما وقت نداريم گوش کنيم، او مجبور مي‌شود پاره اجري به سوي ما پرتاب کند. اين انتخاب خودمان است که گوش کنيم يا نه.

منبع: مجله موفقيت

چهارشنبه 11/7/1386 - 13:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته