• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 28
زمان آخرین مطلب : 5039روز قبل
طنز و سرگرمی

اگه از بلندی بیفتم شاید نمیرم ولی اگه از چشمات بیفتم حتما می میرم.

زندگی در گرو خاطره هاست، خاطر در گرو فاصله هاست، فاصله تلخ ترسن خاسره هاست.

کاش قلبم درد تنهایی نداشت، سینه ام هرگز پریشانی نداشت، برگ های آخر تقویم من درد دوری تو را در خود نداشت.

گل اگر خشک شود ساقه آن می ماند دوست اگر دور شود خاطره اش می ماند.

دل به دلدار سپردن کار هر دلدار نیست، من به تو جان میسپارم دل که قابل دار نیست.

دلم واست پاره پوره شده بود، دادم دوختنش حالا تنگ شده!!

=---= چیه؟ از دوریت فکر کردی رفتم روی ریل قطار خوابیدم؟ 

هروقت تونستی برف رو سیاه کنی، آتیشو بوس کنی یا توی آب یه نفس عمیق بکشی اون وقته که من میتونم تورو فراموش کنم.

وصیت کردم قبل از مرگم قلبم رو اهدا کنند ولی میگن امضای صاحبش لازمه؛ اجازه می دی؟

این تویی:

(----)----0

اینم منم:

(---0)0

مطلبو گرفتی؟ بابا میگم کوچیکتم. 

شنبه 19/4/1389 - 16:49
ورزش و تحرک

فدراسیون تعطیل بود، نتوانستم برای رفتن به منچستر رضایت بگیرم

حجازی:فوتبالیستهای ایرانی

به خاطر پز دادن، اقامت میگیرند

در ابتدا میخواهم در خصوص رفتن شما به بنگلادش بپرسم؟

در آن زمان مرا از تیم ملی و استقلال اخراج کردند. وقتی در 29 سالگی مجبور شدم تیم ملی را کنار بگذارم برای ادامه بازی به بنگلادش رفتم.

چه شد که اخراج شدید؟

بهتر است از همانهایی که مرا اخراج کردند بپرسید چرا این کاررا کردند؟

شما که برای بازی کردن رفته بودید، چرا روی نیمکت مربیگری نشستید؟

وقتی رفتم برای بازی در محمدان بنگلادش، آنها پرونده و سابقه مرا دیدند و شدم سرمربی این تیم. من با محمدان بنگلادش 3 بار قهرمان لیگ شدم و 2 بار تا 8 تیم برتر آسیا بالا امدم.

شرایط مالی آنها نسبت به ایران چطور بود؟

بنگلادش کشور فقیری است و فوتبال مطرحی نداشت اما من در همان کشور بلوغ مربیگری ام را نشان دادم و آن عناوین را به دست آوردم. قرارداد من در سال اول پایین بود اما همین قرارداد 10 برابر ایران بود. قرار داد سال اول من یک میلیون تومن بود.

چرا کسی که میتوانست برای فوتبال ایران مفید باشد باید در بنگلادش کار کند؟

از آقایان بپرسید! الان هم نمیخواهند امسال من و دادکان کار کنیم، چون ما دنبال پست و مقام نیستیم. در این فوتبال اگر حرف دلتان را بزنید و واقعیتهارا بگویید خانه نشینتان میکنند.

آن زمان که شما به بنگلادش رفتید سطح درآمد بازیکنان ایرانی چه طور بود؟

بازیکنان ایرانی آن زمان قراردادهای 30، 40هزار تومنی داشتند و من یک میلیون تومان قرارداد سال اولم بود. سال دوم 2/5 میلیون تومان و سال سوم 3/5 میلیون تومان گذفتم که زندگیم را تامین کرد.

به نظر شما تنها انگیزه ادامه فوتبال در خارج از کشور مسائل مادی است؟

بازی کردن در امارات و کشورهای عربی تنها به خاطر مسائل مادی است اما شرایط در اروپا با سایر کشورها فرق دارد. بازیکنی که به اروپا میرود به همه چیز میرسد. من 4ماه به اروپا رفتم و نشد به خاطر بیماری ام بیشتر بمانم اما دیدم که شرایط فوتبال اروپا چقدر با ایران و سایر کشورها متفاوت است.

شاید فئتبال در اروپا به خاطر مسائل اقتصادی اش در کنار مسائل فنی سبب شده تا هر کسی نتواند وارد فوتبال ثاره سبز شود؟

در کنار این دو مسصئله که اشاره کردید از خیلی جهات قابل قیاس با ایران نیست. آنجا با فوتبال زندگی میکنند و با ورزش کردن خوشحالند. در اروپا فوتبال را با شادی و هیجان آغاز میکنند و در طول بازی از آن لذت میبرند. اما در فوتبال ایران احساس وجود ندارد.

چرا برخی ها مثل شما ترجیح میدهند در خارج به فوتبال ادامه دهند؟

برای آنکه به مشکل میخورند. اشتباه گفتم، برای اینکه برایشام مشکل درست میکنند. در فوتبال ایران بر اساس لیاقتها مربی نمیشوند. کسانی در این مملکت مربیگری میکنند که هیچی از فوتبال نمیفهمند و تنها با توسل به ادبیات مسول پسند مربی میشوند. کسانی که از فوتبال بویی نبرده اند وارد این  فوتبال شده اند.

چرا واضح تر صحبت نمیکنید؟

واضح تر از این؟ عده ای وارد هیات مدیره باشگاهها شده اند که همه شان ادعای دکتر، مهندسی دارند اما یک سر سوزن از فوتبال چیزی نمیفهمند. این آقایان اگر راست میگویند بروند دنبال تخصصشان. اصلا شما اگر خوب بودید چرا در تخصصتان مورد استفاده قرار نگرفتید. فوتبال ایران را افراد غیر متخصص تنها به خاطر شهرت و پول اداره میکنند و  به همین خاطر است که میبینید در هیات مدیره پرسپولیس و استقلال چهره های متخصص فوتبال حضور ندارند.

 از بحثمان خارج نشویم. چه شد به دی استرادا رفتید؟

من در ابتدا برای پست مدیرفنی انتخاب شدم اما وقتی کار از دست سرمربی تیم در رفت، همه کاره تیم شدم و ارنج و تمرینات زیر نظر من بود. متاسفانه نشد ادامه بذهم. در آن زمانی که من بودم چند برد پیاپی آوردیم اما وقتی اجبارا آنهارا ترک کردم تیم دچار مشکل شد. آنها هفته گذشته پس از یازده باخت توانستند پیروز شوند و در لیگ باقی بمانند.

تفاوت بازیکنان اسلواکی با ایران چه قدر است؟

بحث مالی در آنجا نسبت به ایران بسیار پایین است و پول کمتری میگیرند اما ایرانیها نصف آنها هم بازی نمیکنند. بهترین بازیکن در اسلواکی ماهیاه 5هزار یورو میگیرد اما بازیکن ایرانی که پاهایش به هم گره میخورد 400میلیون تومن قرارداد میبندد!

فکر نمیکنید به خاطر خصوصی بودن فوتبال در اسلواکی این اتفاقات رخ نمیدهد؟

در ایران این کارها برای خیلیها پول دارد اما در اسلواکی واسطه و دلال وجود ندارد. اینجا از دولت پول میگیرند و بابت آن زحمت نمیکشند...اگر 500میلیون یا یک میلیارد هم حیف و میل کنند برایشان مهم نیست.

نظر شما در مورد اقامت گرفتن برخی از ورزشکاران چیست؟

باور کنید بیشتر برای پزدادن است. مثل گرفتن خط روند و بی.ام.و خریدن میماند. در فوتبال ایران به جای اینکه فکر بازی شان باشند دنبال همین کارها هستند.

ماجرای رفتن شما به منچستر هم چند وقت پیش مجددا مطرح شد. چرا فدراسیون به شما رضایت نامه نداد؟

در برهه ای از زمان به واسطه شرایط کشور فوتبال حرفه ای تعطیل بود و مجبور شدم به انگلیس بروم و یک ماه هم آنجا ماندم. قرار شد در تیم ذخیره های منچستر تست فنی بدهم.

چرا با تیم اصلی تست ندادید؟

قرار بود در صورت موفقیت در تست ذخیره ها با تیم اصلی تمرین کنم. آن زمان در منچستر 5 بازیکن اسکاتلندی حضور داشتند که من در جام جهانی با آنها بازی کرده بودم. با هم خوش و بش میکردیم و همیشه با احترام با من برخورد میکردند. در این مدت با بولتن، استوک سیتی و هادل فیلد که آن زمان در دسته سوم بودند بازی کردم. با بلکبرن و برنلی هم بازی کردم و مربی دروازه بانهای منچستر که ایرلندی بود مرا تایید کرد و قرار شد که به ایران بیایم و رضایت نامه بگیرم اما فدراسیون عملا تعطیل بود و نتوانستم رضایت نامه بگیرم.

یعنی هیچ کس نبود به شما رضایت نامه بدهد؟

به هرکسی میگفتم، میگفتند فدراسیون نداریم. با مسولان منچستر تماس گرفتم و شرایط را در آن زمان توضیح دادم آما قبول نکردند و تنها داشتن رضایت نامه را برای عقد قرارداد لازم دانستند. در آن شرایط یک رضایت نامه تقلبی درست کردم و به انگلیس رفتم اما فهمیدند و قبول نکرند. بعد از 3 ماه مصطفوی رضایت نامه داد که دیر شده بود و منچستر دروازه بان استخدام کرده بود. اگر به خاطر شرایط آن روزهای ایران نبود من لژیونر شده بودم.

در آن مدتی که برای تست رفته بودید حقوق هم به شما می دادند؟

یک ماه در هتل زندگی میکردم و ماشین هم در اخنیار ما بود. هفته ای 250 پوند هم پول توجیبی میدادند بدون آن که قراردادی داشته باشم. بعد از یک ماه اجازه دادند همسرم و آتیلا راهم بیاورم.

روزنامه ها مطلبی هم در این مورد نوشتند؟

به آن صورت روزنامه این نبود اما بعدها کیهان ورزشی تیتر زد منچستر، حجازی را میخواست. 

 

 

همشهری تماشاگر شماره 14  

 

 

دوشنبه 17/3/1389 - 19:37
اخبار
گویا سرقتهای سریالی در تهران 
ادامه دارد؛ اول مجسمه های برنزی شهر
و حالا سیمهای مسی مخابرات
کابل مشترک مورد نظر سرقت شده! 
پنجشنبه، صبح علی الطلوع وقتی ملت از خواب بیدار شدند، دیدند از بوق آزاد خبری نیست. چند دقیقه بعد، دهها نفر به مرکز مخابراتی ولی عصر گزارش دادند که تلفن خانه شان قطع شده است. مسولان مخابرات احتمالات فنی را بررسی کردند اما روحشان هم خبر نداشت که چند دزد، آش را با جاش کنده اند و رفته اند.
 خلاصه، بعد از 3 ساعت بررسی کاشف به عمل آمد که کابلهای مسی مخابرات به سرقت رفته و به همین دلیل تلفن 4هزار مشترک قطع شده است. البته قبلا هم تجهیزات مخابراتی سرقت شده بود، اما تا آن زمان کسی آنقدر ابتکار به خرج نداده بود که برود و سیمهای قطور و سنگین زیر زمین را ببرد و ببرد. کابلهایی که هر مترش 8 کیلوگرم وزن دارد و با یک حساب سرانگشتی میشود حساب کرد که وزن یک کابل 250 متری، حدود 2تن میشود. حالا سارقان چه طور این سیمهای قطور را کنده اند و برده اند، خدا میداند. فردای آن روز، رئیس مرکز مخابرات ولی عصر میزان خسارت این سرقت عجیب و غریب را 56میلیون تومن اعلام کرد. البته دود اصلی به چشم پیمانکار زبان بسته رفت، چون به عهده پیمان کار گذاشته شده بود، پیمانکار هم سر کیسه را شل کرد و 50میلیون تومن برای جایگزین کردن سیمهای جدید کنار گذاشت. البته چون 48 ساعت هم تلفن مردم قطع بود، 6میلیون هم به مخابرات ضرر وارد شد، یعنی اگر تلفن وصل بود، مردم به اندازه 6میلیون تومن با تلفن صحبت میکردند!
ببر و ببر
دو روز پس از نخستین سرقت، در مرکز مخابرات نصرالهی هم خبر سرقت کابل مسی پیچید و تلفن 5هزار نفر دیگر قطع شد. مسولان تازه دوزاری شان افتاد که احتمال دارد سرقت سیم مسی هم مثل مجسمه برنزی تبدیل به سریال شود، برای خمین زود سراغ نیروی انتظامی رفتند تا در این باره چاره اندیشی کنند. نکته عجیب در این میان، روش سرقت آنها بود. بریدن سیمهای قطور و انتقال آنها، هم انبرهای مخصوص میخواست، هم جرثقیل، اما سارقان از دید مردم پنهان مانده بودند. همه انگشت به دهان مانده بودند که یکی از شهروندان به 110 زنگ زد و گفت: در حوالی میدان سپاه چند نفر را در حال بیرون کشیدن سیم از زیر زمین دیده است. ماموران مثل برق و باد رسیدند و چشمشان به جمال سارقان روشن شد، اما بر خلاف تصور آنها، دزدها چند تا بچه سوسول نبودند که با دیدن ماشین پلیس خشکشان بزند. چهارتا جوان رعنا بودند که انبرهای بزرگ داشتند و وانت سوار بودند. آنها برای آنکه بتوانند سیمهارا بدون جرثقیل جابجا کنند، با دستگاههای مخصوص هر سیم را به چندین تکه تقسیم میکردند و پشت وانت می انداختند، با دیدن پلیس تعدادی شان فرار کردند و گروه دیگر با ماموران درگیر شدند. خلاصه به مدد گاز اشک آور و تیر هوایی، تعدادی از آنها دستگیر و به کلانتری منتقل شدند.
کیلو چند؟
دزدها که دستشان رو شد، مسولان مخابرات خواستند که نفس راحت بکشند، اما دوباره خبر سرقت سیمهای مسی حالشان را گرفت؛ این بار در محدوده پیروزی تهران. بازهم تلفن 3هزار مشترک قطع شد وردپایی از سارقان برجای نماند. این موضوع نشان داد که تنها یک گروه مشغول سیم دزدی نیست و احتمالا روش جدیدی است که بعضی سارقان پیش گرفته اند. آنها خوب میدانند که هزاران کیلومتر سیم مسی در کف تهران خوابانده شده و میتوانند روی ارزش ریالی اش حساب کنند. البته همه کارشناسان معتقدند که این افراد کارشان را خوب بلدند، چون برخی از این کابل ها در عمق چند متری زمین قرار گرفته است، اما آنها با روشهای مخصوص از حفره های مخابراتی استفاده میکنند و خود را به سیمهای نازنین میرسانند. حساب کنید؛ در یک هفته تلفن 12هزار مشترک تهرانی قطع شد، فقط به خاطر آنکه سیم کابلهای مسی تهران ارزش ریالی دارد، حدودا هرکیلو 7هزار تومان. البته یکی از مسولان شرکت مخابرات ادعا کرده که سیمهای مسی شهر بیمه هستند و حالا وظیفه اداره بیمه است که دست به جیب شود و خسارت دهد، اما حقیقت این است که خسارت اصلی به مردم وارد شده.
مردم چه میکنند؟
طبق قانون، پیمانکار شرکت مخابرات باید در مدت 72 ساعت در محلهایی که سرقت انجام شده، سیم جدید قرار دهد و ارتباط را برای مردم برقرار کند، اما واقعا کدام سازمان امروز وظیفه اش را به درستی انجام میدهد که پیمانکار بخت برگشته انجام دهد؟ برای همین است که در این چند روز اخیر بسیاری از مردم از مخابرات تقاضا کرده اند امکان انتقال تماس را برایشان فراهم کند تا اگر کسی خواست با خانه شان تماس بگیرد، تلفن همراهشان زنگ بخورد، اما مخابرات هم بدون رودربایستی گفته که اگر خدمات ویژه میخواهید، باید پولش را دودستی تقدیم کنید. حالا اینکه کابل محدوده شما سرقت رفته دلیل نمیشود مخابرات آتش به مالش بزند و خدمات رایگان ارائه دهد!  
به نقل از همضشهری جوان شماره 260 
پنج شنبه 30/2/1389 - 14:5
طنز و سرگرمی

حسین رضازاده -قهرمان سابق وزنه برداری المپیک و رئیس فعلی فدراسیون وزنه برداری-در نامه ای به حسین توکلی اعلام کرد:((تسلیتت رو دیدم. از ته دل خندیدم!)) گفته میشود حسین توکلی 40 سال پیش در مصاحبه ای با ایسنا اعلام کرده بود: ((وقتی رکورد زنی سعید علی حسینی را دیدم به او تسلیت گفتم)). این مصاحبه در شرایطی انجام شده بود که شنیده ها حاکی از دخالت حسین رضازاده در ماجرای دوپینگ علی حسینی بود. از سعید علی حسینی در آن سالها بعنوان جانشین رضازاده و تنها کسی که قادر است رکورد او را بشکند نام برده میشد.

کمیته بین المللی فوتسال در نامه ای به وزیر ورزش ایران اعلام کرد: ((جام جهانی 2050 فوتسال دنیا در ایران برگزار خواهد شد.)) این تصمیم در پی آن گرفته شد که فیفا شرایط ایران برای برگذاری این مسابقه هارا پذیرفت و ایران را به عنوان تنها نامزد برگزاری این دوره از مسابقه ها به عنوان میزبان رسمی جام جهانی 2050 اعلام کرد. گفتنی است سال 2010 که علی سعید لو-رئیس وقت سازمان تربیت بدنی-دستور برگزاری جام جهانی فوتسال در ایران را به فدراسیون فوتبال وقت داده بود، این فدراسیون هر سال شرایط میزبانی خودرا به فیفا اعلام میکرد تا بالاخره امسال بعنوان میزبان رقابتها برگزیده شد. 

 

 

به نقل از همشهری جوان شماره 260 

چهارشنبه 29/2/1389 - 15:46
موبایل
 Go oo oogle
 
 
 
اگر غیر از جست و جو و حداکثر ای میل زدن کاری با سایت Google نداشته اید، فرصتهای زیادی را از دست داده اید
دنیای گوگلی من
این فکر که دنیای وب دارد بر دنیای واقعی ما غلبه میکند، اصلا هم سرنوشت محتوم ما نیست بلکه فرصتی است تا بیشتر و بیشتر سوار بر این مرکبهای تار عنکبوتی شویم و استفاده اش را به نفع زندگی واقعی مان ببریم. Google یکی از اصلی ترین و خوش رکاب ترین این مرکبهای دیجیتال است که تا دلتان بخواهد طرفدار و امکانات دارد؛ آن قدر که خیلی ها ویژگیهای منحصربه فردی برایش قائل شده اند؛ اینکه این سایت همیشه در دسترس است، هیچ سوالی را بی جواب نمی گذارد، بین کاربرانش تبعیض قائل نمیشود(البته الان یک سری از اکاناتش را برای ایرانیها مسدود کرده!). همه کارهایت را میتوانی با آن تنظیم کنی، همه چیز را می بیند و نقشه همه چیز را دارد، میتواند دستیار مترجم و مشاور اینترنتی تو باشد و هرچیزی که فکر میکنی در دنیای گوگل امکان پذیر است.تا حالا به چندتای اینها سر زده اید؟
Google Docs مدیریت تحت وب 
میتوانید با دوستانتان روی یک فایل office در محیط وب کار کنید و نوع دسترسیهای هر کدام از آنها به این فایل را به طور دقیق تعیین کنید. مثلا اگر دری به تخته خورد و رئیس یک اداره شدید میتوانید وظایف کارمندانتان را در صفحه مشترک google docs با آنها بنویسید تا هرکس بداند برای هر روز باید چه کار کند و آخر روز هم بنویسد که نتیجه چه شده است. این طوری دیگر کسی نمیتواند رئیس را دور بزند. در این سیستم 50 نفر به طور همزمان میتوانند روی یک پرونده کار کنند.
Google Earth تلسکوپ مجازی
این برنامه تصاویر ماهواره ای را که توسط شرکتهای مختلف از سراسر زمین گرفته شده نشان میدهد. در نسخه 5 آن میتوانید به گذشته سفر کرده و از بناهی قدیمی هم باز کنید. مشاهدات تغییرات زمین مثل گسترش شهرها، آب شدن یخهای قطبی، فرسایش ساحلها و... از دیگر امکانات گوگل ارث است. علاوه بر این میتوانید جاهایی را که سرک کشیده اید ضبط کرده، روی آن صداگذاری کنید و به دیگران نشان دهید. البته نسخه های فروشی گوگل ارث هم هستند که با آن میشود حتی جزئیات حیاط خانه مردم را هم دید!
Google Scholar پاتوق دانشجویی
این ابزار در دجه اول برای دانشجویان و محققان مفید است. میتوانید مطالب تخصصی و دانشجویی را جست و جو کنید. Scholar نه تنها مطالب آن لاین رایگان بلکه تمام موضوعات دارای حق اشتراک و مقالات چاپی را هم به عنوان نتیجه جست و جو ارائه میکند. Google Scholar به صورت کاتالوگ بزرگی از مطالب آکادمیک است. این امکان گوگل جایی برای جست و جوی رشته ها و منابع، مقالات کارشناسی، پایان نامه ها، کتابها، خلاصه ها و مقالات جست و جو از ناشران دانشگاهی، انجمنهای حرفه ای و دانشگاه ها است.
Google Reader دستیار خوشه چین
اگر از وب گردی خسته شده اید گوگل ریدر راست کار شماست؛ یک فیدخوان تحت وب که به صورت آن لاین و آف لاین قابلیت خواندن و انتقال آخرین تغییرات را دارد. وقتی صفحه Google Reader را باز کنید جایی به اسم add subscribe دارد که میتوانید آدرس فید یا RSS سایتهای مورد علاقه را یکی یکی وارد کرده و add کنید. از همان زمان هر لحظه که آن سایت یا وبلاگ به روز شود لینک آن مطلب به صورت دسته بندی شده روی گوگل ریدر شما می آید.
Google Knol جمعه بازار مقاله
اگر فکر کردید این گوگل به فاز و نول برق مربوط است اشتباه کرده اید. نول منبعی است از مقالات علمی معتبر دنیا و کمک میکند دانش احتمالی مان را با بقیه به اشتراک بگذاریم. نویسندگان نول ها میتوانند حتی روی مقاله هایشان قیمت بگذارند و آن را بفروشند. به کارگیری آسان و کنترل مقالات توسط نویسنده از ویژگیهای این امکان گوگل است؛ یعنی مثل بقیه امکانات فقط یک حساب کاربری و نام لازم است. حذف اضافه و ویرایش مقالات هم در هر زمان توسط نویسنده امکان پذیر است.
Google Trends آنالیزور جست و جوها
اگر از آن دست آدمهایی هستید که مدام در حال کل انداختن و رکورد زدن هستید، این امکان گوگل راست کار شماست. به طور مثال ((گوگل ترند))به شما نشان میدهد که موضوعات جست و جوهای مختلف در چه کشوری بیشتر از بقیه جاها بوده. ضمن اینکه میشود نتیجه را در یک کشور و حتی زمان خاصی مختصر کرد. مثلا بیشترین جست و جو کنندگان کلمه love به ترتیب در کشورهای فیلیپین، سنگاپور، استرالیا، آمریکا و کانادا هستند. بعد از جست و جو در گوگل ترند، یک نمودار ظاهر میشود که آمار تعداد نمایش عبارت مورد نظر شما در سرویس خبری گوگل را در اختیارتان میگذارد.
Google Desktop جست و جوگر خانگی
این برنامه به درد کسانی میخورد که خودشان خبر ندارند توی کامپیوترشان چه خبر است و برای پیدا کردن یک فایل فکسنی باید یکی دو ساعت وقت بگذارند. در واقع گوگل دسک تاپ جست و جوگر هارد سیستم است. به عنوان مثال اگر اسم یک برنامه در فهرست start باشد تنها با وارد کردن نام آن در گوگل دسک تاپ میتوان آن را پیدا و اجرا کرد. گوگل دسک تاپ جایگزینی برای کنترل پنل هم هست. مثلا با وارد کردن نام mouse یا network در گوگل دسک تاپ بدون نیاز به استفاده از کنترل پنل میشود نتظیمات mouse و network را انجام داد.
Google Translate مترجم کنتراتی!
هرچند که این امکان به خاطر دست و پا شکسته بودنش گوگل را زیر سوال برده ولی بعضی جاها واقعا کار راه انداز است. با مترجم گوگل به فکر ترجمه متن انگلیسی به فارسی نباشید چون فقط کلمه ها را ترجمه میکندو شما باید مثل بچه های دوم ابتدایی با کلمه های به دست آمده جمله معنا داری بسازید. علاوه بر این گوگل ترنسلیت قابلیت ترجمه سایت هم دارد. مثلا اگر میخواهید سایتی به زبان دیگر را بخوانید وبرایتان مثل جان دادن به عزرائیل سخت است، URL سایت را در گوگل ترنسلیت وارد میکنید تا کل یوم سایت برایتان ترجمه شود. ولی این هم باز نیاز به مهارتهای دوم ابتدایی دارد. اگر وبلاگ دارید هم میتوانید به راحتی آدرس وبلاگتان را وارد کنید و نسخه ترجمه شده وبلاگتان را با همان فونت و گرافیک ببینید.
 
 گزینه های بعدی
 
بروبچز گوگل
سایت گوگل علاوه بر امکاناتی که در بخش اصلی گفتیم یک سری امکانات خرده ریز دیگر هم دارد. 
 
 
 
نوار ابزار گوگل(google toolbar)
برنامه ای که یک نوارابزار به مرورگر کاربران اینترنتی اضافه میکند و شامل امکاناتی برای جست و جو در اینترنت است.
گوگل نقشه ها(google maps)
این امکان گوگل دو قسمت دارد: فهرستهای نقشه که نقشه های موجود را دسته بندی میکند و نقشه های من که کاربران خودشان نقشه ها را طراحی و به اجرا میگذارند.
گوگل گفت و گو(google talk)
این نرم افزار برای ردوبدل کردن پیام و فایل بین کاربران و چیزی شبیه yahoo messenger است. از امکانات آن میتوان به مکالمه صوتی با کیفیت و سرعت بالا، امکان پیغام گذاری آف لاین و آگاهی از آخرین ای میل های دریافت شده اشاره کرد.
گروههای گوگلی(google groups)
گروههای گوگلی یک فضای مجازی برای شماست تا بتوانید با دوستانتان ارتباط تنگاتنگی داشته باشید. مثلا میتوانید با بچه های مدرسه یک گروه به نام مدرسه تان راه بیندازید و هر روز درباره اخبار مدرسه در آن گفت و گو کنید.
گوگل ویدئو(google video)
این امکان گوگل تقریبا شبیه سایتهای معروف به اشتراک گذاری ویدئو است؛ با این فرق که امکان دانلود ویدئوها وجود دارد. کاربران اینترنت میتوانند بدون نیاز به دانلود هیچ گونه نرم افزار اضافی به طور مستقیم از پنجره مرور گر خود فیلم ببینند.
بلاگر(blogger)
یکی از محبوب ترین سایتها برای نوشتن ویلاگ است چون این سایت متعلق به گوگل است، وبلاگ شما در صدر موارد جست و جوی گوگل قرار میگیرد.
گوگل آب و هوا(google weather)
از طریق این امکان گوگل به سریع ترین وجه ممکن از قدرت جست و جوی گوگل و همچنین آب و هوای شهرتان(حتی در ایران)با خبر میشوید. درجه رطوبت یا وضعیت آفتابی یا ابری بودن هوای هر شهر هم در صفحه آب و هوای گوگل پیداست. 
 
  
نکته ویژه 
همه کلک های جستو جو
اینکه میگویند گوگل دریایی بی انتهاست بی معنا نیست. برای ماهیگیری در چنین آب پر عمقی باید قلقش را بلد بود. پنج نکته خلاصه و البته کار راه انداز این دنیای بی انتها را از ما داشته باشید.
1-اگر بخواهید گوگل علاوه بر کلمه مورد نظرتان مشتقات آن را هم پیدا کند به آن یک * یا ؟ اضافه کنید. جست و جوی moon* نتایجی مثل mppns میدهد.
2-اگر میخواهید نتایج جست و جوی گوگل فقط معرفی سایت باشد در ابتدای جست و جو، site را اضافه کنید.
3-استفاده از علامت مثبت قبل از عبارت جست و جو در اصطلاح این معنی را میدهد که این مورد باید حتما در جست و جو قرار بگیرد. 
 
 
به نقل از همشهری جوان شماره 259 
دوشنبه 27/2/1389 - 12:51
دانستنی های علمی

چهار عضو این خانواده جایزه نوبل گرفته اند

از رادیواکتیو و دیگر اهریمنان

معمولا داستان زندگی ماری کوری به عنوان نمادی برای سخت کوشی زنها تعریف میشود. حق هم همین است. گرفتن اولین نوبل توسط یک زن، گرفتن دو نوبل در دو رشته مختلف، کشف یک ماده شیمیایی ، تربیت یک دختر نوبلیست دیگر، دلایل کافی برای گفتن این حرفهاست.

پیر کوری عاشق علم بود. فیزیک خوانده بود و علاقه اش با آزمایشهای الکتریسیته بود. ماریا اسکلو دووسکا هم عاشق علم بود. به خاطر همین هم در 19 سالگی، لهستان را-که در آن امکان تحصیل برای دخترها وجود نداشت-ترک کرده بود و به فرانسه آمده بود تا در رشته شیمی درس بخواند. همین علاقه به علم و مکاشفه هم بود که باعث آشنایی این دو با هم شد.

کووالسکی-دوست مشترکشان-که اشتیاق هر دو اینها را به آزمایش و مکاشفه دیده بود، آنهارا با هم آشنا کرد و رفاقت را تمام کرد و یک آزمایشگاه در اختیارشان گذاشت تا دو نفری، در آن کار کنند. پیر یک دانشمند جوان بود که به راه و چاه تحقیق و آزمایش بیش از ماریا آشنا بود. آنها هردو عاشق کشف رمزهای طبیعت بودند و شب و روز توی آن انباری کوچک با هم کار میکردند و خیلی طول نکشید که عاشق هم شدند و بلافاصله با هم ازدواج کردند. ماریا اسکلو دووسکا شد ماری کوری.

همان ایام یکی از دوستان دانشمند مشترکشان، هانری بکرل، خیلی تصادفی کشف کرد که اورانیوم از خودش پرتو صادر میکن. موضوع پایان نامه ماری هم تحقیق روی مواد پرتوزا بود؛ در واقع ماده پرتوزا چون تا آن موقع فقط اورانیوم پرتو زا بود. پیر و ماری شروع کردند به مطالعه تا اینکه در تحقیقاتشان به این نتیجه رسیدند که پرتوزایی در سنگ معدنی اورانیوم از خود اورانیوم بیشتر است. آنها حدس میزدند باید عناصر ناشناخته ای با شدت تشعشعی بالا در سنگ اورانیوم وجود داشته باشد. حدس آنها پس انجام آزمایشاتی درست از آب درآمد. سردسته آن عناصر ناشناخته پیدا شد و ماری اسمش را به یاد روستای مح تولدش پولونیوم گذاشت. اسم دومی را هم رادیوم گذاشت. 

پیر کوری مدتها مشغول تحقیق در ارتباط با خواص فیزیکی عناصر جدید بود. آنها پس از مدتها کار مداوم توانست از چند تن کانی پیچبلند، تنها یک دهم گرم کلرید رادیوم خالص را جدا کنند. 26 دسامبر 1898 اعضای آکادمی علوم پاریس گزارش پیر و ماری را درباره کشف مواد رادیواکتیویته جدید تایید کردند و پنج سال بعد آکادمی نوبل به خاطر این کشف جایزه فیزیک را به پیر و ماری و هنری بکرل تقدیم کرد. به ماری مدرک دکترا دادن و او به عنوان اولین دکتر زن فرانسوی در دانشگاه مشغول تدریس شد.

پول نوبل کلی از مشکلاتشان را کم کرده بود و مغزشان مثل ساعت کار میکرد و ایده میداد. ماری رادیوم را رها نکرده بود، تا آکادمی نوبل مجبور شد نوبل شیمی را هم در سال 1911 به او بدهد. این نوبل دوم به خاطر تولید رادیوم خالص و تعیین استانداردهای استفادهاز مواد رادیو اکتیویته به شخص ماری تعلق گرفت. این بار پیر در کنارش نبود.

پیر چند سال قبل یعنی در 1906 بر اثر برخورد با یک درشکه مرده بود ولی آنها یک خانواده خوشبخت بودند. دخترانشان، ایرن و ایوا مثل او و پدرشان با هوش بودند، ایرن آن سالها بیشتر وقتش را با مادرش در آزمایشگاه میگذراند و سختکوشی را از او به ارث برده بود.

او بعدها با فردریک ازدواج کرد. آنها هم غرق در علم بودند. یک سال بعد از مرگ ماری-بر اثر سرطان خون ناشی از چهاردهه کار بی وقفه روی مواد رادیواکتیویته-یعنی در سال 1935 آنها با همراهی هم توانستند نوبل شیمی را دریافت کنند. از این زوج دو فرزند به نامهای هلن و پیر باقی مانده که امروز هلن یک فیزیکدان هسته ای است و پیر یک بیوشیمی دان است.

از این خانواده تنها کسی که خودش را در شیمی و فیزیک غرق نکرد ایوا بود که رفت سراغ پیانو و روزنامه. او یک پیانیست و ژورنالیست خبره بود که در سال 2007 مرد. 

 

 

به نقل از همشهری جوان شماره 259 

 

 

 

 

 

يکشنبه 26/2/1389 - 19:56
سياست
این روزها همزمان با دهم اردیبهشت، روز ملی خلیج فارس، وزیر خارجه امارات بازهم درباره واژه قلابی شان برای خلیج فارس و ماجرای جزایر سه گانه حرف زد. فکر میکنید دولتهای عربی چرا برای خلیج فارس و جزایر سه گانه اش دندان تیز کرده اند؟
خلیج تا ابد فارس
کشورهای حوزه خلیج فارس که چند سالی بیشتر از عمرشان نمیگذرد، چندسالی است که با پولهای باد آورده نفت خود خیلی کارها میکنند؛ اینکه سبیل چند نفر از باستان شناسلن غربی را حسابی چرب کنند و همه آثار باستانی ایران را که در جنوب دریای پارس قرار دارد به نام خود بزنند بلکه برای خودشان تاریخ و تاریخچه ای راه بیاندازند. واژه قلابی به نام خلیج فارس لفظی است که این روزها وارد قاموس اعراب شده و آنها بی هیچ ابایی هم از این عنوان بی ربط استفاده میکنند. چند ماهی بود که عربهای آن ور آبهای خلیج فارس از تکاپوی ادعاهای عجیب و غریبشان افتاده بودند که باز شیخ عبدالله بن زاید آل نهیان-وزیر خارجه امارات-زبان باز کرد و دوبارزه یک هیاهوی اساسی راه انداخت. اینکه آقای دیپلمان چرا باید در دیدار با محمود عباس-رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین-ایران را یک اشغالگر بداند یک طرف قضیه است و اینکه موضوع را مساله ای برای همه عربها بداند هم یک طرف. البته طبق معمول وزارت خارجه هم جواب دندان شکنی به اماراتی ها داد و از اعراب خواست حداقل به حرفی که میزنن کمی فکر کنند. شاید هم آقای آل نهیان از رسیدن دهم اردیبهشت و روز خلیج فارس که برای ایرانیها به خلیج همیشه فارس تبدیل شده ترس داشته و خواسته با این ادعا کمی جریان را به نفع خودشان تمام کند. اما زهی خیال باطل! فارق از این ماجراها، خلیج فارس هم برای ما و هم برای بقیه کشورهای دوروبر خلیج و هم برای بقیه دنیا ویژگی های مهم و جذابی دارد؛ ویژگی هایی که خلیج فارس را اینقدر برابی همه مهم کرده است.
کار خود انگلیسی هاست!
تا اوایل دهه 1960 میلادی هیچ بحث و جدلی در میان نبود و در تمام منابع نام خلیج فارس بود. تا اینکه اصطلاح این مجعول برای اولین بار در دوره قیومیت این شیخ نشینها، توسط کارگزاران انگلیسی و به طور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیسی مقیم خلیج فارس وارد لغت نامه ها شد. همین هم شد که عربها هوا برشان داشت و شروع کردند به تکرار این لفظ قلابی به صرف اینکه هرکه تا حال دوروبر خلیج فارس ساکن بوده عرب بوده و از ما! البته شیطنتهای انگلیسی ها را هم نباید فراموش کرد. یکی از همین انگلیسی ها سر چارلز بلگریو گه بیش از سی سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج فارس بود، بعد از اینکه کارش تمام شد و به انگلستان برگشت در سال 1966 کنابی درباره سواحل جنوبی خلیج فارس منتشر کرد و در آن نوشت که ((عربها ترجیح میدهند خلیج فارس را خلیج عربی بنامند)). بلافاصله بعد از چاپ کتاب سر چارلز بلگریو که نام قدیمی سواحل جنوبی خلیج فارس یعنی ((ساحل دزدان)) را روی کتاب خود نهاده بود، این اصطلاح جدید در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کرد و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی هم معادل انگلیسی آن جایگزین ((پرشن گلف)) شد. به همین راحتی.
طلای سیاه
در همه دنیا منطقه خلیج فارس را به یک نام میشناسند؛ نفت! کشورهای حوزه خلیج فارس در حدود 33درصد از نفت دنیا را تولید میکنند. البته ناگفته نماند که 55درصد یعنی 728میلیارد بشکه از کل ذخایر نفت دنیا را در اختیار دارند  و خیالشان تا مدتها از بابت سوخت راحت است. کشورهای منطقه به طور متوسط روزانه 18.2 میلیون بشکه نفت صادر میکنند که 17میلیون آن از طریق نتگه هرمز(یک پنجم کل مصرف دنیا)و بقیه آن هم از طریق خطوط لوله  به ترکیه و دریای سرخ منتقل میشود.
تنگه هرمز
شاهراه انتقال نفت خلیج فارس به همه دنیا. برای همین است که هر وقت تهدیدی متوجه ایران میشود دولتهای عربی دورورطراف بیشتر از همه ترس برشان میدارد. آخر با بسته شدن تنگه هرمز تقریبا صادرات نفت منطقه به صفر میرسد. تقریبا نیمی از بیست را پر ترافیک صادراتی نفت در جهان از منطقه خلیج فارس میگذرد. در حال حاضر هم 93درصد از نفت صادراتی کشورهای خلیج فارس از تنگه هرمز عبور میکند. این است که هرمز ایرانیها مهمترین شاهراه آب دنیا لقب گرفته و آمریکایی ها از نزدیک شدن به آن هراس دارند.
جزیره لاوان
به آن جزیره شیخ شعب هم میگویند. بیشترشان عرب زبان هستند و سنی مذهب. لاوان بعد از کیش و قشم بزرگترین جزیره ایرانی خلیج فارس است. در همه جای منطقه خلیج فارس تا نام لاوان می آید همه از کندوهای عسل نزدیک تاسیسات نفتی اش میگویند. گویا زنبورهای جنوب، معجونی با رنگ سبز تیره و با بوی نفت درست میکنند که البته مزه اش با عسل واقعی توفیری ندارد.
جزیره قشم
بزرگترین جزیره ایرانی که البته بزرگترین جزیره غیرمستقل دنیا هم هست. مساحت قشم ایران به تنهایی از 22 کشور جهان هم بزرگتر است. دومین بندر آزاد تجاری ایران و پر جمعیت ترین جزیره در دتمامی خلیج فارس! آنچه که در قشم به غیر از فضای تجاری و پر زرق و برق آن ب چشم می آید زبان خاص مردم بومی است. اهالی قشم با آمیزه ای از زبان فارسی، بندری، همدی و انگلیسی صحبت میکنند!
جزیره خارک
مهمترین پایانه صادرات نفت ایران که با ساختار مرجانی اش دل طبیعت  شناسان را برده. یک زمانی مرکز تفریحی خوبی برای مردم بود به خصوص دخمه ها و معبدهای قدیمی اش کلی دیدن داشت اما همین که دست حفارها به چاههای نفت جزیره رسید دیگر رفت و آمد به آنجاهم محدود شد.
جزیره کیش
کیش یا همان قیس قدیمی ها، فقط 90کیلومتر دارد و این همه بروبیا! بومی ها که میگویند، کیش اولین نقطه ای بود که بعد از طوفان نوح از آب بیرون زد اما برای بقیه کیش بهشت کوچکی است که تازه کشف شده و جان میدهد برای دو سه روزی تفریح و گردش. گویا کیش سوای مراکز تجاری و خرید رنگ به رنگ، عنوان پنجمین ساحل زیبای دنیا را هم با خود یدک میکشد.
ابوموسی
جنوبی ترین جزیره. این جزیره در 222کیلومتری بندرعباس قرار دارد. جزیره تنبان هم فاصله زیادی با ابوموسی ندارد. ((تنب))واژه ای تنگستانی به معنای ((تپه)) است. تنها مسیر قابل کشتیرانی برای نفتکشهای حامل نفت فاصله میان جزیره ابوموسی و تنب است. عمیق ترین مسیر برای نفتکش ها همین نقطه است برای همین هم اعراب همیشه برایش دندان تیز کرده بودند و اماراتی ها بیشتر از بقیه!
جزیره مینو
مینو با نام قدیمی صلبوخ زمالنی مرکز تفریح مردم دو شهر آبادان و خرمشهربود. مینو در همه دنیا به یک مشخصه مشهور است؛ اینکه کشاورزانش برای آبیاری زمینهایشان دست به سیاه و سفید نمیزنند. جزر و مد اروندرود کار خودش را میکند.
گاز
علاوه بر نفت خلیج فارس دارای ذخایر غظیم گاز(2509تریلیون فوت مکعب)هم هست که این رقم 41درصد کل ذخایر دنیارا تشکیل میدهد. البته در تمام خلیج فارس اگر بگوییم گاز، همه بی درنگ ایران را نشان میدهند. چراکه بعد از روسیه دومین غول تولید کننده گاز دنیا کشور خودمان است! منطقه پارس جنوبی با ظرفیت 280تریلیون فوت مکعب ذخیره گاز یکی از یکی از بزرگترین ذخایر گازی دنیاست.
يکشنبه 26/2/1389 - 19:6
ورزش و تحرک
تراژدی قبل از هر جام جهانی مصدومیت بازیکنان بزرگ است
روزهای بی ستاره
پیش از هر دوره جام جهانی بازیکنانی مصدوم میشوندو مسولان تیم ملی، مربیان و از همه بیشتر هوادارانرا نگران می کنند؛مصدومیتی که برای فوتبال دوستان تلخ است و باعث میشود بزرگترین همایش فونبال ستارگان نابش را از دست بدهد.
 
آلفردو دی استفانو-جام جهانی 1962
شاید بزرگترین بازیکنی که جام جهانی را از دست داده آلفردو دی استفانو باشد. او در جام جهانی 1950 به خاطر اینکه آرژانتین از حضور در این تورنمنت انصراف داد، غایب بود. در سال 1954 فیفا به خاطر اینکه دی استفانو هم برای تیم ملی آرژانتین بازی کرده بود و هم برای تیم ملی کلمبیا به او اجازه حضور نداد. سال 58 او دیگر تابعیت اسپانیایی گرفته بود اما نتوانست تیمش را به جام جهانی برسان. سال 1962 هم که از همه دلخراش تر بود. بهترین مهاجم تاریخ فوتبال که 5 بار با رئال مادرید قهرمان اروپا شده بود با درخشش وصف ناپذیر اسپانیا را به جام جهانی رساند  اما درست پیش از آغاز این تورنمنت مصدوم شد تا این جام جهانی باشد که از میزبانی از ((پیکان مو طلایی))محروم باشد.
مارکو فان باستن-جام جهانی1994
فوتبال دوستان قدیمی تر به یاد دارند که خط حمله میلان به خاطر داشتن مارکو فان باستن هلندی دروازه هر تیمی را منهدم میکرد. ((لاله های نارنجی))با حضور فان باستن دیگرز غمی در خط حمله نداشتند و هلند میرفت تا قله های  جام جهانی آمریکا را فتح کند. یوهان کرایف-مربی اساطیری هلند-هم امیدوار بود پزشکان بتوانند مصدومیت فان باستن را که بهار سال 1994 برایش پیش آمده بود درمان کنند. اما پیش بینی فان باستن که گفته بود:((میدانم که دیگر نمیتوانم بدون درد فوتبال بازی کنم اما میدانم که به زودی بازخواهم گشت))، به طرز تراژیکی غلط از آب درآمد و او جام جهانی را از دست داد؛ نه فقط جام جهانی 1994 که فان باستن با خداحافظی درسال 1995 فوتبال را از داشتن مهاجمی بی نظیر محروم کرد.
روماریو-جام جهانی 1998 
زوج ((رو-رو))ی تیم ملی برزیل که تشکیل میشد از رونالدو، فوق ستاره فوتبال برزیل که آن زمان با پیراهم بارسلونا دو سال پیاپی به عنوان بهترین بازیکن جهان شناخته بود و روماریو، یکی از بهترین مهاجمان تاریخ برزیل که در جام جهانی 1994 قهرمان شده بود، خیال ماریو زاگالو-سرمربی وقت سلسائو-را از قهرمانی در جام جهانی 1998 فرانسه راحت کرده بود. روماریوی خرافاتی حتی به خاطر اینکه خواب دیده بود تیمی قهرمان فرانسه میشود که بازیکنانش مو ندارندذ سرش را تراشیده بود تا بهانه ای برای قهرمانی برزیل باقی نماند. او اما بدترین وقت ممکن مصدوم شد تا یک بار دیگر به به تو به تیم ملی دعوت شودو دست آخر هم در فینال فرانسه میزبان برزیل را شکست داد و قهرمان شد. پیش از همان بازی رونالدو به دلیل ضعف جسمی در آستانه نیمکت نشینی قرار داشت اما اصرار اصرار بازیکنان این تیم باعث شد زاگالو او را به زمین بفرستد.
سانتیاگو کانیزارس-جام جهانی 2002
خیلی سخت است وقتی کاپیتان دوم تیم ملی اسپانیا باشی، پیراهن شماره یک برای تو باشد و بخواهی اولین جام جهانی زندگیت را با خاطره ای خوش تجربه کنی اما یک شیشه عطر 100 میلی لیتری نگذارد به آرزویت برسی. درست پیش از آغاز جام جهانی 2002 بود که سانتیاگو کانیزارس، دروازه بان سرشناس والنسیا که کاسیاس را نیمکت نشین کرده بود یک شیشه عطر سنگین ((کنزو))از دستش روی پایش افتاد و استخوان فوقانی پایش راستش شکست. بعد از آن کاسیاس برای همیشه دروازه بان ثابن اسپانیا شد و حتی به بازوبند کاپیتانی هم رسید.
علی کریمی-جام جهانی 2006
شاید به خاطراینکه علی کریمی بالاخره خودش را به جام جهنی 2006 آلمان رساند، نشود او را کنار سایر ستارگان مصدوم گذاشت. او اما در بایرن مونیخ که در زمین برفی مچ پای راستش زیر بدنش گیر کرد بدجوری مصدوم شد طوری که همه ایرانی ها مطمئن شدند کریمی شانسی برای درخشش در جام جهانی ندارد. مصدومیت او البته البته برطرف شد اما آن جادوگری که در جام ملتهای 2004 درخششی وصف ناپذیر داشت بدترین نمایش تاریخی فتبالی اش را در جام جهانی پشت سر گذاشت.
مایکل اوون-جام جهانی2010
مایکل اوون اگر هم مصدوم نمیشد جایی در جام جهانی 2010 نداشت. او اصلااین قدر خوب بازی نکرده بود که کاپلو بخواهد دعوتش کند. مصدومیت او در طول فصل اما همه هواداران انگلیس را به یاد روزهای خوشی که با اوون داشتند، انداخت. ترک لیورپول و رفتن به رئال مادرید همانا و مصدومیت های پی در پی همان. اوون دیگر آن مهاجم ریز نقش و تکنیکی ای که یک بار با پشت سر گذاشتن همه بازیکنان غول پیکر ارژانتین دروازه این تیم را به نحوی تحقیر آمیز باز کرده بود، نبود. افول او در نیوکاسل و سقوط این تیم از لیگ برتر انگلیس باعث شد همه اوون را فراموش کنند. اما او این بار پیراهن شماره هفت منچستریونایتد را به تن کرد تا شاید-فقط شاید-دری به تخته بخورد و همان مهاجمی شود که همه سراغ داشتند.
اما این گونه نشدو دست آخر هم مصدومیت شش ماهه اوون تنها خاطرات تلخ و شیرین حضور او در تیم ملی انگلیس را به یاد همه آورد.
 
 
به نقل از همشهری جوان شماره 259     

 
شنبه 25/2/1389 - 19:43
ورزش و تحرک
انجمن دلالان و کارچاق کنهای ورزشی ایران در بیانیه ای اتهامات وارده به این انجمن در مورد دلالی مربیان خارجی را رد کرد. در بخشی از این بیانیه امده است:((کبوتر زخمی خونین بال دلالی پاک مدتهاست از اسمان ایران به پایین امده و زخم 40 ساله اتهام را به دوش میکشد تا دستان ناپاکی که دلالی پاک در فوبتال پاک را برنمیتابد گستاخانه سنکین ترین هجمه هارا به پیکر نحیف دلالی وارد کنند.)) در پایان این بیانیه امده است:((40 سال است داریم میگوییم، حالاهم میگوییم خبر امدن گونش، گولیت و فاتح تریم کار ما نبوده اما از امدنشان استقبال میکنیم و منتظر حق کمیسیون میمانیم.))
احمدرضا عابدزاده بار دیگر به تمرینات تیم فوتبال پیروزی بازگشت. عابدزاده که 40 سال است با عنوان مربی در کنام تیم پرسپولیس فعالیت میکند از زمان حضور دایی در پرسپولیس به عنوان سرمربی، حق حضور در نیمکت پرسپولیس را نداشته است. او همان وقت در پی اختلاف با دایی از کادر مربیان اخراج شد. عابدزاده عنوان کرده که مربیگری در شهر بی اهمیتی مثل تهران دیگر برایش جذابیت ندارد و به زودی به یکی از تیمهای پایتخت نشین سمنانی نقل مکان خواهد کرد.
 
 
 
 
 
منبع: همشهری جوان شماره 256 
چهارشنبه 1/2/1389 - 19:35
ورزش و تحرک
کریمی: کتاب زندگی نامه ام را با قلم خودم به بیماران سرطانی تقدیم می کنم
هر لحظه امکان دارد خداحافظی کنم
قسمت آخر
چرا پیگیر مسائل فوتبال دنیا نیستی؟ به این خاطر نیست که دیگر علی کریمی دیگر از فوتبال اشباع شده است؟
خسته که شده ام از هر روز فوتبال بازی کردن. شما هم یک هفته مدام قورمه سبزی بخورید خسته می شوید.
پس چرا خداحافظی نکرده ای؟
وظیفه و تعهد اخلاقی دارم که فوتبال بازی می کنم. به عنوان شغل به آن نگاه می کنم.
یعنی علی کریمی فوتبال را فقط کارمندی دنبال می کند؟
دیگر انگیزه دوران جوانی و نوجوانی را ندارم و تنها به عنوان حرفه دنبالش می کنم. باید قبول کنید که دیگر مثل یک فوتبالیست جوان و تازه کار نمی توانم انگیزه داشته باشم، اما کم کاری هم نمی کنم.
یکی از آرزوهای مریم حیدرزاده آمدن شما به پرسپولیس است.
(خنده) چه بگویم؟! ایشان یک پرسپولیسی سرسخت است.
نمی شود با شما مصاحبه کرد و نامی از دایی نیاورد. اختلاف میان شما دو نفررا همه می دانند و به همین دلیل است که فکر می کنیم به پرسپولیس نمی روی.
اختلاف نظر من و دایی همیشه بوده و هست. این اختلاف از سال 68 در بازی های بانکوک آغاز شد که خودش هم می داند که شروع کننده این اختلاف همواره خودش بوده است. البته در کتاب خاطراتم  به این ماجرا ها هم اشاره کرده ام.
مگر قرار است زندگی نامه ات را بنویسی؟
بله، در حال نوشتن این کتاب هستم که تمام هزینه هایش را خودم می دهم و به دنبال سود هم نیستم. کل درآمد این کتاب را به بیماران سرطانی اهدا می کنم. این خبر را اول به شما دادم و کسی از آن خبر ندارد.
احتمالا کتاب پر فروشی می شود.
به هر حال این نظر شماست و شاید هم عده ای خوش شاغن نیاید و نخرند، اما هدف من فقط کمک به کودکان سرطانی است.
خودت این کتاب را می نویسی یا روایتگرش هستی؟
خودم می نویسم و دکتر خانبانی، روانشناس استیل آذین که تجربه این کار را د ارد هم به من کمک می کند.
چی شد به فکر نوشتن کتاب افتنادی؟
خود من هم انتظارش را نداشتم که دنبال این کار بروم، اما با اصرار و تشویق دکتر خانبانی تصمیم گرفتم بنویسم.
این کتاب یک اثر جنجالی در تمام حوزه های سیاست، ورزش و اقتصاد می شود.
این کتاب فقط در حوزه ورزشی است و مجموعه اتفاقات زندگی ام را از کودکی تا به امروز دربرمی گیرد. همان طور که گفتم شاید برای خیلی ها جذاب نباشد، اما امیدوارم مردم به خاطر بیماران سرطانی آن را بخرند.
باید بخش اعظمی از کتاب متعلق به اختلاف شما با دایی باشد.
نه، این طور هم که فکر می کنید نیست. تمام مراحل زندگی ام را در این کتاب شرح داده ام. قضیه من و دایی راکه همه می دانند و موضوع ناگفته ای باقی نمانده که کسی از آن بی خبر باشد.
 کدورت با دایی از آن لایی معروف در جام رمضان آغاز شد؟
درگیری ما ربطی به آن بازی سالنی نداشت، آن زمان من در پرسپولیس بودم. درگیری ما دو نفر را همه می دانند و خیلی از این درگیری ها در این سالها داشته ایم که در کتاب خاطراتم به آن ها اشاره کرده ام.
 از صحبت هایت این گونه برمی آید که جلسه آشتی کنان در لواسان افاقه نکرده است.
یک رفیق مشترک داشتیم که باعث شد همدیگر را در لواسان ببینیم، اما هیچ بحث فوتبالی نداشتیم
زمان حضور دایی در تیم ملی حتی رئیس جمهور هم واسطه بازگشت شما به تیم ملی شد، اما دایی قبول نکرد.
ناراحت نیستم که چرا دعوتم نکرده است. حق را به مربی می دهم و خودش هم باید پاسخگو باشد.
شاید دلیل اصلی اینکه هیچ وقت شما دو نفر رابطه تان خوب نبوده، غرورتان باشد؟
همیشه سعی کرده ام منطقی باشم. البته قبول دارم معرور هستم، اما اگر کسی حرف منطقی بزند قبول می کنم و در عین حال مثل بعضی ها نیستم که حرف بزنم و بعد بزنم زیرش.
مثل مهدوی کیا، می خواستی در ایرا سال های آخر بازیگری را سپری کنی؟
مهدوی کیا فکر کرد و آمد به ایران. فکر کنم هرکسی دوست داشته باشد فوتبالش را در کشور خودش تمام کند. امیدوارم مهدی در ادامه راه موفق باشد. من هم مثل مهدی دوست دارم فوتبالم را در ایران تمام کنم.
چون منطقی هستی این سوال را می پرسم؛ آیا باند موسوم به باند کریمی در تیم ملی به دایی پاس نمی داد؟
من جواب این سوال را این طور می دهم؛ شما تمام بازی های تیم ملی را در طی این سال ها از آرشیود درآورید و ببینید من و مهدوی کیا چند تا پاس گل به این آقا داده ایم. خود من چند تا پنالتی گرفتم تا او بزند؟
پس چرا تیم ملی در جام جهانی آلمان نتیجه نگرفت و همه این اختلافات را سرمنشا آن می دانند؟
هرکسی هرجور دوست دارد فکر می کند، اما دلیل اصلی عدم موفقیت ما در جام جهانی آماده نبودن تیم بود. شما به هر سه بازی تیم ملی نگاه کنید؛ مکزیک که در مرحله بعدی با آن شرایط سخت مغلوب آرژانتین شد در نیمه نخست تحت فشار ما بود و یا پرتغال در نیمه نخست نتوانست فشار زیادی بیاورد، اما از نیمه دوم و از دقیقه 60 به بعد افت بدی داشتیم. من قبل از جام جهانی گفته بودم برای حضور در جام جهانی آماده نیستم. بزرگترین معضل ما بدنسازی بود، نه مسائل دیگری که عنوانن می کنند.
فکر می کنی تیم ملی بتواند به جام جهانی 2014 صعود کند؟
خواستن، تئانستن است و زمان زیادی تا آن زمان مانده است.
فوتبال ایران چه قدر تحت تاثیر مساول سیاسی است؟
هیچ زمان نه مسائل سیاسی را در ورزش دیده ام و نه شنیده ام که چیزی سیاسی باشد. استقلال و پرسپولیس دولتی هستند و طبیعی است که توسط دولت هم باید اداره شوند. 
 این تساوی های سال های اخیر به نظر شما سیاسی نبود؟ 
اگر سیاسی بود، چرا مساوی می شد؟ یرای این که مردم را هم تحریک نکنند تا آن ها تحت فشار حرکتی انجام ندهند می توانستند یک بازی در میان یکی از آن ها را برنده کنند.
پس برد اخیر پرسپولیس می تواند سیاسی باشد؟
(خنده) نه، این چه حرفی است؟ هنوز که فصل آینده نیامده.
یعنی اگر فصل آینده استقلال برد...؟
(جوابی نمی دهد و بلند می شود تا به سمت رختکن برود...)
 
 
 
 
 
منبعک هفته نامه همشهری تماشاگر(شماره ویژه نوروز 89) 
 
 
دوشنبه 2/1/1389 - 16:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته