چهارشنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۵
خلاصهای از مباحث و نکات طرح شده در جلسه به همراه متون مربوطه:
* خدای متعال در زبان طبیعی چیزهایی قرار داده که باید قدر آن را بدانیم و اینگونه نباشد که همه چیز را بخواهیم در آن زبان صوری قالب کنیم.
* در دسته صفات (که روابط تک موضعی هستند)، هم صفات لازم و هم افعال لازم (و نه متعدی که اگر متعدی باشد تک موضعی نمیشود و دو یا چند موضعی میشود) را قرار میدهند. اما صفات در زبان فرق دارند با افعال، چرا که صفات از افراد سر نمیزنند و هر کسی بین فعل با وصف ثبوتی، تفاوت را حس میکند.
* هر چیزی که مشتمل بر یک نحو توصیف است به آن اسم عام میگویند.
* اسم خاص، بخش اسمی قضیه است (به تعبیر فرگه) و مشتمل بر توصیف نیست و گویا اشاره محض است.
* بستری که نفس الامریت نسبت است، تشکیک در آن میآید و ذات نسبت هم قطع نظر از طرفین، میتواند تشکیک در آن بیاید.
* حقیقت روابط و نسب یکی از مهمترین حوزههای ورای وجود و عدم مقابلی است.
* حق این است که اسمهای خاص هم ابهام دارند و همان چیزی که در مورد خرمن گفته شد در مورد کنده شدن سلولهای بدن زید هم میشود.
* در تسمیه یک بچه به یک اسم، طبیعی اسم را برای طبیعی آن شخص قرار میدهند.
تقریر درس:
* ادامه متن:
«3. اسم هاي عام: خرمن گندم، صندلي، هواپيما و.... يكي از اين مثال ها نيز در بالابررسي شد.
4. اسمهاي خاص: اورست، تهران، ايران و.... اگر نقطه اي روي اورست باشد، يك ميليمتر اطراف آن نيز طبيعتاً روي اورست خواهد بود. با شروع از قلة كوه اورست، ميتوان با تغيير مكان هاي يك ميليمتر به اينجا رسيد، در حالي كه هنوز روي كوه اورست باشيم! اين نمونة واضحي از پارادوكس خرمن است.»
این اسم عام و خاص هم ناظر به یک تقسیم منطقی است. اسم عام همان بخش محمولی است و هر چیزی است که مشتمل بر یک نحوه وصف است، اما اسم خاص ناظر به بخش اسمی است و اصلا توصیفی در آن نیست و اشاره میکند به یک موضوع و هیچگاه محمول قرار نمیگیرد.
(اشاره شد مفاهیمی که به ذهن میآید گاه ابتدا و اصلش بر توصیف است و اشاره هم به تبع در آن میتواند باشد گاهی اصلش بر اشاره است و توصیف در مرتبه بعد قرار میگیرد. اما بحث تفصیل داده نشد و توضیحش به آینده واگذار شد)
حالا همین «خرمن» که گفته شد، اسم عام است یا اسم خاص؟ ظاهرا خرمن به خودی خود اسم عام است، اما جایی که بخواهد این پارادوکس رویش اعمال شود زمانی است که یک خرمن خاص (این خرمن) مد نظر قرار گیرد.
در بحث اسم خاص یک پاورقی دارد که قابل توجه است:
« 1. ممكن است كسي بگويد كه ابهام مورد نظر مربوط به رابطه «... روي اورست است» است، نه «اورست». فرض كنيد اين رابطه مبهم باشد. اين ابهام از كجا ناشي مي شود؟ از رابطه «... روي... است » يا از «اورست». مطمئناً از اولي نيست؛ چرا كه اين رابطه در جاهايي دقيق عمل ميكند. مثلاً رابطة «... روي دايره است» كاملاً دقيق است و هيچ ابهامي ندارد. از اين رو اگر ابهامي در «... روي اورست است» وجود دارد ناشي ازابهام «اورست» است. از داور ناشناسي كه اين كم دقتّي در متن را تذكرّ دادند، تشكر ميكنم.»
در عین حال که درست است که واقعا اورست ابهام دارد، اما این جمله ایشان جای مناقشه دارد که: «از رابطه «... روي... است » يا از «اورست». مطمئناً از اولي نيست؛ چرا كه اين رابطه در جاهايي دقيق عمل ميكند.» به صرف اینکه «در جاهایی دقیق عمل میکند» دلیل نمیشود که ابهام نداشته باشد. ایشان سراغ دایره هندسی که اقتضای ذاتیاش دقت است رفتهاند. چون دایره دقیق است این را دقیق کرده است. به علاوه در خود دایره هم میتوان مناقشه کرد. اگر از سمت داخل دایره و از سمت خارج دایره به سمت مرز دایره حرکت کنیم همین مناقشات را میتوان مطرح کرد و طرفین داخل و خارج دایره تا بینهایت به هم نزدیک میشوند اما در خط هندسی محیط دایره، به هم نمیرسند، هرچند فاصله آنها میل به صفر میکند، و پس از میل به صفر است که صدق «روی دایره» دچار ابهام میشود؛ یعنی حتی دایره هم مرز مغشوش دارد.
به هر حال، این «...روی ... است» یک نسبت و رابطه است و اگر بتوان بر اساس دقت اطراف رابطه، ابهام در رابطه را انکار کرد، پس دیگر آن بند دوم ایشان (که یک عرصه را عرصه رابطه دانست) زیر سوال میرود. حضرت آیت الله بهجت نظرشان این بود که خود نسبت هم ماهیت دارد، پس بنا بر قبول تشکیک در ماهیت میتوان گفت بستری که نفسالامریت نسبت است در او تشکیک راه دارد. من در ذهنم این نکته بوده است که در ذات نسبت و آن بستری که طرفین نسبت واقع میشوند (که در جلسه قبل بحث شد) نیز میتواند تشکیک پیاده شود.
در بحثهای اوسعیت نفسالامر از وجود – که قبلا مفصل بحث شد – واقعا باید حقیقت روابط و نسب را حوزهای مستقل از حوزه وجود و عدم مقابلی دانست. و باید برای آن حوزه حرف خودش را زد نه اینکه به زور هرآنچه در حوزه وجود و عدم مقابلی گفتیم را بخواهیم آنجا هم تحمیل کنیم. یعنی باید قبول کرد که ذات نسبت هم نفسالامریتی دارد نه اینکه لیس لها حقیقه الا فی الطرفین؛ یا وجوده فی نفسه عین وجوده فی غیره. که در نسبت قضایای حملیه مشکلی نیست ولی در نسبت ذات طرفین جوهرین (مانند زید فی الدار) سوال جدی مطرح است.
در این جلسه سوال و جوابی نسبتا طولانی رخ داد که سوال کننده از این مطلب نتیجه گرفت که اساسا ابهام فقط ناظر به رابطه است و اگر اسم خاص در کار باشد ابهام نیست. در پاسخ، مثال «زید» به عنوان شخص خاص مطرح شد که ضوحش در اسم خاص بودن از اورست بیشتر است چون مثلا کسی شک نمیکند که لباس زید، جزء زید نیست، اما اگر با یک فشار معمولی چند سلول از بدن زید جدا شود، آیا هنوز زید هست یا نه؟ و اگر سلول دیگری جدا شود، آیا هنوز زید هست یا نه؟ و اگر دست او قطع شود؟ و ...
همچنین مطرح شد که با قرار دادن «زید» در بازه زمانی تولد تا مرگ، این مشکل را حل کردند، که خلاصه پاسخ این بود که در این راه حل به اینکه واقعا مسمی به زید چیست دقت نشده است و قبلا بحث شد که در نامگذاری «طبیعی لفظ زید» را برای «طبیعیِ زید» وضع میکند و البته اینکه زید و لفظ زید «طبیعی»ای دارد، اگر چه نوعی عمومیت به زید میدهد غیر از این است که زید اسم عام شود. (این بحثها در سال گذشته به تفصیل مطرح شده بود)