• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    واژه :
انتظار، يا زمينه سازي[1]
هر انقلابي وقتي به نتيجه مي رسد كه قبلاً در ابعادمختلف زمينه سازي خوبي براي آن شده باشد، و هيچ انقلاب و نهضتي بدون مقدمه وزمينه سازي به پيروزي نخواهد رسيد و اين قانون در تداوم آن نيز وجود دارد.
انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) (اَرْواحُنا فَداهُ) كهمهمترين و وسيعترين و عميقترين انقلابات جهاني است و مربوط به همه جهان مي باشد،از اين قانون، مستثني نيست بلكه بخاطر جهاني بودن و عميق بودنش به طريق اولي بايدبراي آن زمينه سازي گردد.
مفهوم واقعي انتظار كه در روايات ما به عنوان بالاترينعمل شمرده شده[2]و آن «به شمشير زدن در ركابپيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم)  بر فرقدشمن» تشبيه شده [3]همين زمينه سازي است.
وگرنه انتظار خشك و خالي، به عبارت ديگر اميد ذهني بيآنكه در جامعه تحقّق يابد و آثارش آشكار شود هيچگاه بهترين عمل و همانند شمشير زدندر ركاب پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) نخواهد بود، چنانكه مفهوم واژه «عمل»و جنگيدن در ركاب پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) حاكي از حضور در صحنه و فعاليتعملي و كار و كوشش و زمينه سازي عيني است، نه نيّت بدون عمل، و اميد ذهنيبدون آثار عملي.
«انتظار» به معني آينده نگري است، و به معني ناراضيبودن از وضع موجود، و به راضي شدن از آينده بهتر است، همچون بيمار كه انتظار صحت وسلامتي دارد يعني اميد آن دارد كه از وضع موجود رهائي يابد و به وضع بهتري برسد، وپر واضح است، كه چنين دگرگوني نياز به زمينه سازي دارد.
در انقلابهاي پيامبران(عليهم السلام) نيز زمينه سازيوجود داشت، و آنها در صورتي انقلاب را به ثمر مي رساندند كه در همه ابعادزمينه سازي عملي شود وگرنه انقلابشان در نيمه راه با شكست مواجه مي شد.[4]
و از آنجا كه انقلاب حضرت مهدي(عج) جهاني و همه جانبه ودراز مدت است و همه انقلابهاي خدا پرستان تاريخ و پيامبران(عليهم السلام)در آنخلاصه مي گردد، و هدف نهائي انقلابات مقدّس بشري است، حتماً نياز بهزمينه سازي وسيع تر و عميقتر دارد.
به عبارت روشن تر وقتي در روايات اسلامي مي خوانيم:در حكومت امام زمان(عليه السلام) علم و صنعت، عدالت، اخلاق، فكر و انديشه، كشاورزيو دامداري و بطور كلي اقتصاد در همه زمينه ها زمينه سازي دراز مدّت وعميق و پردوام لازم دارد، چرا كه بنابر اعجاز نيست، بلكه همانند انقلابپيامبران(عليهم السلام)بنابر فكر و عمل و كار و سعي مردم در همه ابعاد است چنانكهانقلابهاي بشر در طول تاريخ هميشه بر اين اساس بوده است.
و براي مثال وقتي در روايات مي خوانيم: امامصادق(عليه السلام) فرمود: علم و دانش داراي 27 شعبه است، تمام آنچه تاكنون از پيامبران به ما رسيدهدو شعبه آن بيشتر نبوده و وقتي حضرت قائم(عج) ظهور كند آن دو را به 27 شعبه مي رساند.[5]
نتيجه مي گيريم كه براي چنين انقلاب دامنه دارو عميقي، زمينه سازي پردامنه و عميق لازم است، كه بسيار بسيار اززمينه سازيهاي ديگر انقلابها وسيعتر و پردامنه دارتر است.
 
پاسخ به يك سؤال:
در اينجا اين سؤال پيش مي آيد كه: طبق روايات وقتيجهان، پر از ظلم و فساد شد آنگاه امام زمان(عليه السلام) ظهور مي نمايد وجهان را پر از عدل و داد مي كند، اين موضوع نه تنها زمينه سازي نيستبلكه درست به عكس در جهت خلاف انقلاب مهدي(عج) مي باشد.
پاسخ اينكه: خود اين موضوع (غرق شدن جهان در ظلم و فساد) يك نوع زمينه سازياست، چرا كه نوع مردم از اين ظلم و فساد، ناراضي شده و به ستوه مي آيند وهمين موضوع آنها را تشنه انقلاب مي كند، و اين خود زمينه فكري و معنوي ايجادمي نمايد.
علاوه، منافات ندارد كه در كنار اين ظلم و فساد جهاني،دوستان و هواداران آنحضرت با زمينه سازيهاي مثبت و آينده ساز، در انديشه خود ومردم، مقدّمه چيني براي انقلاب كنند، در حالي كه مخالفان انقلاب سرگرم فساد و ظلمو غافل از همه جا هستند، گروههاي بيدار مسلمان از فرصت استفاده كرده بازمينه سازيهاي مثبت بر روندكار خود بيفزايند، و رفته رفته جهان را كه آتش زيرخاكستر است، ناگهان به نفع انقلاب، شعلهور سازند، چنانكه نمونه كوچك آن را در كشوراسلامي ايران در 22 بهمن سال 1357 با چشم خود ديديم، ولي نظر به اين كه انقلاب جهانيمهدي(عج)، جهاني و بسيار وسيع و عميق است، روشن است كه زمينه سازي (بخصوصزمينه سازي فكري و فرهنگي) بيشتري در سطح كل جهان لازم دارد.

(عواملمهم زمينه سازي)
از آنجا كه انقلاب حضرت مهدي(عج) همان انقلاب اسلامي استـ منتهي در سطح وسيعتر و عميقتر ـ و از آنجا كه اين انقلاب تكميل كننده انقلابپيامبر عظيم الشّأن اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) است و با توجّه به اينكه طبقروايات عين همان انقلاب پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) است.[6]
منتهي در سطح وسيعتر و در جهت تكميل آن، در اين جابه ذكريازده عامل زير كه در انقلاب عظيم الشّأن اسلام به رهبري پيامبر(صلي الله عليهوآله وسلم)نقش مهم در زمينه سازي حكومت اسلامي داشت مي پردازيم، تا باتعقيب اساس اين عوامل در ابعاد گوناگون و جهاني، زمينه ساز انقلاب حضرت مهدي(عج)گرديم، و مفهوم عيني و واقعي «انتظار» را تحقق بخشيم (با توجّه به اينكه عواملديگري نيز هست ولي عوامل زير مهمترين آنها است):

1ـ جاذبه قرآن و حقّانيت اسلام:
همان گونه كه در مَثَلها آمده «سرانجام، حقيقت جاي خودرا باز مي كند» تكيه بر حقائق نوراني واستوار و منطقي قرآن و اسلام، اين مكتبزنده و غني و حياتبخش و سازنده يكي از عوامل مهم پيروزي است.
در صدر اسلام، درستي و واقعيتِ هماهنگي دستورات اسلام باعقل و وجدان و انسانيت و پيكار اسلام با هرگونه آلودگي و فقر و بدبختي و بي عدالتيخودبخود يك جاذبه قوي داشت كه انسانها را به سوي خود مي كشانيد، و پيامبراسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) از اين راه پيروزي هاي چشمگيري به دست آورد،تا آنجا كه گاهي مي شد سرسخت ترين دشمنان اسلام مانند وليد بن مُغيرهوقتي چند آيه از آيات قرآن را كه حكايت از قوانين اسلام مي كند شنيدديوانهوار به مجلسي كه از طرف دودمانش تشكيل شده بود آمد و گفت:
به خدا سوگند از محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) سخنيشنيدم كه نه شباهت به گفتار انسانها دارد، نه جن ها;
«وَ اِنَّ لَهُحَلاوَةٌ وَ اِنَّ عَلَيْهِ لِطَلاوَةٌ وَ اِنَّ اَعْلاهُ لَمُثْمَرٌ وَ اِنَّاَسْفَلَهُ لَمُغْدَقٌ وَ اِنَّهُ يَعْلُوا وَلا يُعْلي عَلَيْهِ;
گفتار او شيريني خاصي دارد و زيبائي مخصوصي، بالاي آن(همه شاخه هاي درختان برومندش) پر ثمر و پايين آن (مانند ريشه هاي درختكهن) پرمايه است، گفتاري است كه بر هرچيز پيروز مي شود و چيزي بر آن پيروزنخواهد شد.»[7]
امروز نيز تكيه برچنين مكتب پر مايه و استوار و مقايسهعلمي و منطقي آن بر ساير مكتبها، از نظر معنوي بزرگترين عامل حركت وزمينه سازي براي يك حكومت عدل جهاني است، و به تنهائي كافي است كه نيازهايمادي و معنوي انسانها را بر آورد و آنها را در همه ابعاد مثبت انساني به پيش ببرد.
به راستي اگر در انقلاب فرهنگي در دانشگاهها، قرآن بهصحنه آيد و حقائق نوراني آن به مردم برسد و پياده گردد، ريشه دارترين زمينهبراي آينده سازي و حكومت جهاني مهدي(عج) پديدار خواهد شد.

2ـ علم و انديشه و به كار انداختن آن:
بدون شك علم و فكر، بسياري از كارها را آسانتر كرده وبسياري از راهها را نزديكتر نموده و بسياري از گرهها را در زمينه هاي گوناگونگشوده است و گاهي راه صدساله به وسيله علم و دانش يكشبه طي مي شود.
براي پيشرفت و زمينه سازي براي حكومت ايده آل جهانياسلام به رهبري امام مهدي(عج) يكي از راههاي محكم، تحصيل علم و دانش و كاراندازيآن است، در صورتي كه اين دو بر اساس شناخت و اولويّتها و كارهاي مثبت و عادلانه بهكار رود.
در اين مورد اسلام اكيداً سفارش فرموده، در اينجا به دوگفتار ذيل از پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) توجّه كنيد:
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«لِكُلِّ شَيْئدِعامَةٌ وَ دِعامَةُ هذَا الدِّينُ اَلْفِقْهُ وَالْفَقِيهُ الْواحِدُ اَشَدٌّ عَلَيالشَّيْطانِ مِنْ اَلْفِ عابِد;
هر چيزي، اساس و پايه دارد، پايه اين دين (اسلام) فهموشناخت است، و موضع گيري يك مسلمان فهيم و داراي شناخت در برابر شيطان وهرگونه فساد، محكمتر و بيشتر از هزاران مسلمان بدون شناخت است.»[8]
امام علي(عليه السلام) در عبارتي فرمود:
«قوام و دوام دين و دنيا به چهار چيز بستگي دارد: نخست... به دانشمندي كه دانش خود را به كار اندازد.»[9]
بنابراين بايد همه مسلمانان در تحصيل علوم مختلف وعينيّت بخشيدن آن علوم در جامعه تلاش كنند و بدين وسيله زمينه فكري و علمي رادر همه ابعاد براي حكومت جهاني حضرت مهدي(عج) فراهم سازند.

3ـ استقامت و پايداري و شجاعت:
در صدر اسلام، استقامت و پايداري و شهامت پر توانمسلمانان در برابر تندبادهاي حوادث، از عوامل پيروزي بود، اينك نيز براي پيروزي درنيل به تكميل اسلام به دست حضرت مهدي(عج) نياز به صبر و پايداري است.
نمونه هاي صبر و استقامت مسلمانان صدر اسلام درتاريخ بسيار است و نمونه هاي صبر و استقامت در جنگهاي اسلامي به خوبي درروحيّه مسلمانان آشكار است، آنها با كمترين نفر و كمترين ابزار جنگي پوزه بزرگترينارتش دشمنان را به خاك ماليدند.
مثلاً جعفر طيّار(رحمه الله) برادر امام علي(عليهالسلام) در جنگ موته (جنگ با ابر قدرت روم) با اين كه دو دستش قطع شده بود و نودزخم به بدنش رسيده بود، پرچم را با دو بازوي بريده اش نگهداشته بود و همچنانمي جنگيد.[10]
قرآن صد و چهار بار سخن از صبر و استقامت به ميان آوردهو در آيه 200 سوره آل عمرانمي فرمايد:
«يا اَيُّهَاالَّذِينَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَ صابِرُوا وَ رابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَلَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ;
اي كساني كه ايمان آورديد، استقامت كنيد و در برابردشمنان نيز پايداري به خرج دهيد و از مرزهاي خود مراقبت به عمل آوريد و از خدابپرهيزيد شايد رستگار شويد.»
مسلّماً براي زمينه سازي براي يك حكومت جهاني اجراي ايندستورات نيز لازم و ضروري است.

4ـ زهد و رعايت اخلاق و حقوق:
رعايت اخلاق نيك نسبت به يكديگر در برخوردها و تمامابعاد زندگي، و رعايت حقوق جاني و مالي و عرضي و ... كه عاليترين نقش را در جذبديگران و نفوذ در دلها دارد، از عوامل مهم گسترش اسلام در صدر اسلام بوده است.
اخلاق پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) وامامان(عليهم السلام) و شاگردانشان بسياري از گردنكشان را به سوي اسلامِ پر از مهرو صفا جلب كرد و موجب تقويت مسلمانان گرديد.
امير مؤمنان(عليه السلام) در وصف پيامبر خدا(صلي اللهعليه وآله وسلم) مي فرمايد:
«از پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) پاك و نازنين پيرويكن، او لقمه دنيا را با اطراف دندان مي خورد (نه اينكه دهانش را پر كند) ودنيا را به چشم (دقيق) نمي نگريست، از جهت پهلو لاغر و از جهت شكمگرسنه ترين اهل دنيا بود، مانند بردگان سياه بر روي زمين مي نشست و كفشخود را با دست خود اصلاح مي كرد و لباس خود را با دست خود مي دوختاحياناً بر الاغ برهنه سوار مي شد و از شدّت تواضع و فروتني ديگري را هم رديفخود سوار مي كرد.
يكي از همسرانش روزي پرده اي نسبتاً زيبا و داراينقش و نگار بر در خانه آويخته بود، به آن بانو فرمود: بي درنگ اين پردهرنگارنگ را از در خانه بردار، چرا كه من با نگاه به اين پرده به ياد دنيا و زينتهايآن مي افتم ...
اكنون مرا ببينيد چگونه زندگي مي كنم، بر اين جامهپوشيده ام چندان وصله زده ام كه از وصله كننده آن شرم دارم، روزي وصلهكننده به من گفت: اين پيراهن پاره را كه ديگر وصله نمي خورد به دور اندازم،گفتم آهسته باش سبكباران زودتر به سرمنزل مقصود مي رسند.»[11]
به راستي اگر همه شاخه هاي اخلاق اسلامي رعايت گردد بهترينزمينه سازي معنوي براي ظهور امام زمان(عليه السلام) خواهد بود.

5ـ ايمان و توكّل به خدا :
روحيّه قوي و اطمينان قلب و اعتماد به نفس از عواملسازنده و پيش برنده و زمينه ساز و سوزاننده موانع سر راه است، يك چنين روحيه وآرامش و استواري قلب در سايه ايمان به خدا و توكل به او به دست مي آيد كه دعاو مناجات و نماز و روزه تقويت كننده چنين ايمان و توكّل است.
پس از آنكه مكّه به دست ارتش اسلام به رهبري پيامبر(صليالله عليه وآله وسلم)فتح شد، ابوسفيان كنار ارتش قوي اسلام قدم بر مي داشت ومي گفت:
«لَيْتَ شِعْريبِماذا غَلَبَني;
كاش مي دانستم كه محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم)با چه وسيله اي بر من پيروز شد؟ ما كه سازماندهي و تشكيلات و پول و جهاز جنگيو جمعيت داشتيم چطور مغلوب شديم، ولي پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) با دست خاليبر ما پيروز گرديد.»
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) دست بر دوش اوگذارد و فرمود:
«بِاللّهِغَلَبْتُكَ;
من به كمك خدا بر تو پيروز شدم.»
آري ايمان و توكل به خدا است كه اتّحاد و انسجام و روحيهقوي مي سازد و كارهاي ناممكن را ممكن مي كند و مشت خالي را بر تانكهاپيروز مي گرداند، به طور قطع مي توان گفت كه نقش ايمان و توكل برجنگهابه مراتب بيش از نقش وسائل و ابزار جنگي و تشكيلات است.
و ما نيز بايد در سايه ايمان و توكّل به خدا به پيش رويمو فكراً و عملاً زمينه ساز آينده درخشان باشيم، چنانكه مسلمانان در صدر اسلامدر پر تو ايمان و توكل، به پيروزي هاي معجزه آميز نائل شدند.

6ـ تعاون و همكاري:
برادري اسلامي و رسيدگي به دردهاي اجتماعي و تأسيسواحدهاي وسيع و پردامنه در اين زمينه نيز در نوع خود براي انسجام و پيوند و بهمپيوستگي هر چه بيشتر، زمينه ساز آينده درخشان است و نقش اجتماعي مؤثّري در پيش بردهدفها دارد.[12]
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود: «مؤمنان در دوستيبا مؤمنان ديگر همچون اعضاء يكديگرند كه اگر يك عضو بدرد آيد عضوهاي ديگر نيزناآرام هستند.»[13]
اگر براستي جامعه ما نسبت به همديگر چنين احساسي مي داشتندپيشرفت بي نظيري در زمينه هاي مختلف نصيبشان مي شد.

7ـ بر خوردها و روشهاي منطقي با يكديگر:
پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) بر اساس علم و منطق باگروههاي مختلف غير اسلامي مناظره و بحث مي كرد، امام صادق(عليه السلام) چهارهزار شاگرد در رشته هاي مختلف تربيت مي نمود، و خود شخصاً با منكران خدامي نشست و به بحث و گفتگو مي پرداخت.
اين بحثها و تجزيه و تحليلهاي روشنگرانه نقش مؤثّري درتوسعه اسلام داشت.

قرآن مي فرمايد:
«مردم را به راه پروردگارت با حكمت و پندهاي نيكو و جدالو بحث و انتقاد دعوت كن.»[14]
حكمت همان روشهاي استدلالي و منطقي است.
موعظه نيك عبارت از اندرزهايي است كه جنبه عاطفي و احساسيدارد.
مجادله نيك بحثهاي رو در رو وبر اساس انصاف و حسن نيّتاست.
حضرت علي(عليه السلام) فرمود:
«طرفداران پنج دين مختلف به صورت گروههاي پنج نفري بهحضور پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) براي بحث ومذاكره آمدند به ترتيب: گروهيهود، سپس گروه مسيحي سپس گروه مادّي، سپس گروه دوگانه پرست، سپس گروه مشرك، شروعبه مناظره كردند.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) با كمال متانت سخنآنها را گوش داد و به پاسخ آنها پرداخت، و اين مناظرات، سه روز بيشتر طول نكشيد،كه هر پنج گروه قانع شدند و به اسلام گرويدند، در پايان گفتند:
ما رَأَيْنا مِثْلَحُجَّتِكَ يا مُحَمَّدَ، نَشْهَدُ اَنَّكَ رَسُولُ اللّهِ;
اي محمّد(صلي الله عليه وآله وسلم) ما همچون حجّت واستدلال تو هرگز در جائي نديده ايم، گواهي مي دهيم كه تو رسول خدا هستي.»[15]
آري! اگر براي جذب تحصيل كرده ها و افرادمختلف  غير اسلامي با چنين شيوه ايرفتار شود، نقش مؤثّري در گسترش اسلام خواهد داشت و همچنين زمينه سازي فكري حسابشده اي براي آينده درخشان به دست حضرت مهدي(عج) خواهد بود.

8ـ توجّه به طبقه مستضعف :
نوعاً انقلابها بر دوش مستضعفين به پيش مي رود، چراكه مستكبران و سرمايه داران از وضع موجود خود راضيند و نوعاً مخالف انقلاب برمبناي تعاليم الهي و يا طرفداري از مستضعفان خواهند بود.
اسلام هيچگاه روي خوش به مستكبران و طاغوتيان نشان ندادهاست، چنانكه در آغاز، حامي پيش برنده اسلام افراد مستضعفي همچون بلال(رحمه الله)،سلمان(رحمه الله) جوبير(رحمه الله)، خبّاب(رحمه الله) و عمّار(رحمه الله)،سميّه(رحمهما الله) و ... بوده اند.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) به اين گروه ازافراد توجّه خاصّي داشت، حتي همه اموال همسرش خديجه(عليها السلام) را در اين راهمصرف نمود و خود عملاً همچون مستضعفان مي زيست و بيشتر با آنها محشور بود.
به هر حال توجه به مستضعفان، و تأمين نيازهاي آنها، و برقراري عدالت اجتماعيو  جلوگيري شديد از استعمار و استثمار واستحمار، يكي ديگر از عوامل زمينه ساز براي حكومت اميد مستضعفان جهان حضرت مهدي(عج)خواهد بود.
در حالي كه اين سطور را مي نويسم: اخبار مي گويد:امام خميني فرمود: «من يك لاخ موي گودنشينان را به همه كاخ نشينان نمي دهم.»

9ـ اتحاد و انسجام مسلمانان:
بدون شك اتّحاد نقش اعجاز آميزي در پيشبرد اهداف دارد،جمعيت و اتحاد، قدرت را چندين صد برابر و هزار برابر و ميليون برابر مي كند،مثل اتحاد همچون مَثَل سدّ عظيمي است كه مبدأ بزرگترين نيروهاي صنعتي و آبياريسرزمينهاي بزرگ و روشنائي شهرهاي زياد مي شود، يك چنين نيروئي بر اثر بهمپيوستن قدرتهاي ناچيزِ دانه هاي باران بدست آمده است.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«اَلْمُؤمِنُلِلْمُؤْمِنِ كَالْبُنْيانِ يُشَيِّدُ بَعْضُهُ بَعْضاً ;
افراد با ايمان، نسبت به يكديگر همانند اجزاي يك ساختمانهستند كه هر جزئي از آن، جزء ديگر را محكم نگاه مي دارد.»[16]
حال اگر مسلمانان دست به دست هم دهند و با اتحاد وانسجام همه جانبه در محور اسلام حركت كنند، همچون درياي خروشاني خواهند بود كه دربرابر امواج سهمگين طوفانها ايستادگي خواهند نمود.
براي زمينه سازي ظهور حضرت مهدي(عج) و تشكيل حكومتجهاني، اتحاد و انسجام مسلمانان نقش اساسي را خواهد داشت و بايد مسلمانان از هرگونه اختلاف فرعي و موسمي پرهيز كنند و در برابر دشمنان مشترك، با اتحاد و وحدت وهماهنگي خود بايستند تا بتوانند راه را براي ظهور مصلح كل جهاني هموار سازند.[17]

10ـ رهبر شايسته:
در اسلام به «ولايت» اهميت فراوان داده شده است بهگونه اي كه اگر آن نباشد هيچ چيز نيست، بلكه بايد برنامه هاي اسلام تحتنظارت ولايت باشد، و به عبارت ديگر چرخ انقلاب توسط او بگردش در مي آيد، اونشان راه و پيشوا و جلودار امت است، و همه گروههاي اسلام را در يك خط به پيش مي برد.
ولايت يعني حكومت و سرپرستي دين و دنياي مردم، كه بسيارمقام پر مسئوليّت بزرگي است و تنها افراد شايسته و كامل مي توانندعهده دار آن گردند.
همانگونه كه در صدر اسلام رهنمودهاي رهبر شايسته نقشاساسي در پيشبرد داشت، امروز نيز در راه انتظار حضرت مهدي(عج) و زمينه سازي برايحكومت جهاني آن حضرت حتماً بايد اين خط حفظ گردد، تا مسلمانان در نظم و انسجام خاصتحت رهنمودهاي رهبر شايسته كه امروز از آن به ولايت فقيه تعبير مي شود راهزمينه سازي صحيح را دريابند و با پشتگرمي معنوي خاصي آن را دنبال كنند. و به عبارتروشنتر، نائب و معاون به حق حضرت مهدي(عج) مسلّماً به راه مهدي(عج) نزديكتر وآگاهتر است، و رهنمودها و سرپرستي او مي تواند نزديكترين و حسابشده ترين شيوه براي رسيدن به حكومت مولي امام زمان(عليه السلام) باشد، باتوجه به اينكه انجام دو وظيفه بزرگ امر به معروف و نهي از منكر انسان را از بي تفاوتيبيرون مي آورد، و وادار مي كند كه حضور فعّال در صحنه داشته باشد.
به اميد آنكه با به كار بستن اين عوامل كه در رأس عواملديگر است بتوانيم همچون مسلمانان صدر اسلام به پيش رويم و جهان را به استقبالحكومت جهاني حضرت مهدي(عج) سوق دهيم كه خود در مسير انقلاب، و تداوم انقلاب است كهنهايت آن آينده درخشان و اهتزاز پرچم «لااله الاّ اللّه» در كلّ جهان خواهد شد، و همين اميد به آينده روشن ـ نه مبهم وتاريك ـ خود همان عامل دروني و انتظار است كه بايد به صورت علم و عمل درآيد و بهنتيجه عيني برسد.
بايد توجّه داشت كه خود امام قائم(عج) نيز در انتظار استكه شرايط فراهم شود و خداوند متعال، اذن خروجش را صادر فرمايد و جهان را از ظلم وفساد رهائي بخشد و بقدري در اين مورد بي تاب است كه حتي وقت خروج وارد مسجدالحرام مي شود و بين مقام ابراهيم(عليه السلام)و كعبه دو ركعت نماز مي خواندو پشت به  حجر الاسود زده، سپس دستهايش رابه سوي آسمان بلند كرده و آنچنان گريه و تضرّع مي كند كه به زمين مي افتدو اين است فرموده خدا در قرآن:
«اَمَّنْ يُجيبُالْمُضْطَرَّ اِذا دَعاهُ وَ يَكْشِفُ السُّوءَ وَ يَجْعَلُكُمْ خُلَفَاءَالاَْرْضِ;
آيا خداي شما كسي است كه دعاي مضطر را اجابت مي كندو گرفتاريها را برطرف مي سازد و شما را خلفاي زمين قرار مي دهد؟» (يامعبودهاي باطل) »[18]
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«سوگند به خدا «مضطّر» همان قائم (عج) است.»[19]
آري امام قائم (عج) اين چنين بي تابانه در انتظار اصلاحو انقلاب جهاني است، تا جهان را از لوث آلودگيها و جنايات و ستمگريها نجات بخشد.

11ـ لزوم برنامه ريزي:
مي دانيم كه مسأله مهدي موعود(عج) يك مسأله عادي وسطحي و اقليمي و احتمالي نيست، بلكه مسئله بسيار مهم جهاني و عميق و واقعي است كهتقريبا در همه اديان و در همه جا و در همه زمانها در رأس مسائل مهم عقيدتي و سياسياست و در اسلام به عنوان يك اصل استوار و خلل ناپذير مطرح مي باشد، و از آنبه ثمره و نتيجه قيام تمام پيامبران و رسولان و رهبران الهي ياد مي گردد، ونهضت جهاني حضرت مهدي(عج) با عنوان اميد پيامبران و رسولان و مستضعفان تاريخ ووصول به اهداف عالي انساني در همه ابعاد و ... خوانده مي شود.
حال كه چنين است بايد مسأله را جدّي گرفت، در طول تاريخدر اين باره حرف زياد زده اند ولي براي وصول به اين هدف بايد همّت كرده و آنهم همّتي عميق، همه جانبه در كل جهان، و هميشگي، و در عمل.
با مطالعه و بررسي آيات و روايات مربوط به نهضت و ظهورامام زمان(عليه السلام) به دست مي آيد كه مسأله وصول به اين ظهور مسأله راحتطلبي نيست و با يك يا چند قيام و قعود به دست نمي آيد بايد در راه آن عرقها وخونها ريخته شود.[20]
از طرفي اين مسأله داراي ابعاد گوناگون است، مانند ابعادفرهنگي، اقتصادي، سياسي، مكتبي، نظامي و خلاصه آميخته با مسأله دين است، همانگونهكه دين حقيقي يك مجموعه عميق و اهرم قوي و همه جانبه براي رشد در همه ابعاد است،مسأله قيام مصلح جهاني حضرت مهدي(عج) كه در هر زماني مطرح بوده و در هر ديني از آنبه نوعي سخن به ميان آمده و در اسلام از آن به عنوان يك اصل مهم انقلابي ياد مي شودداراي ابعاد گوناگون است.

(عناصراصلي برنامه ريزي قيام و ظهور)
بر همين اساس بايد براي تحقق آن يك برنامه ريزي حساب شدهو جامع در سطح كل جهان صورت گيرد.
با توجه به اهميّت فوق العاده آن بايد در اين برنامه ريزي،امور بسيار به طور عملي وجدّي و حساب شده تعقيب شود كه ما در اينجا امور نُهگانهزير را كه پايه هاي اصلي اين برنامه ريزي است و بايد به همّت مسلمانان تحققيابد تا زمينه ساز ظهور گردد خاطر نشان مي كنيم:

1 ـ هدفداري :
يكي از عوامل پيروزي، داشتن هدف است به ويژه هدفي عالي وتأمين كننده تمام ابعاد سعادت بشر ـ در مورد مصلح آينده حضرت مهدي(عج) تمامپيامبران و امامان و كتب آسماني و اديان حقيقي، خبر از ظهور او را در آخر الزّمانداده اند، و اين عقيده در اسلام جزء بافت و اركان اسلام است، برهمين اساس،هدف مشخّص و غير مبهم است، و بروز نهضتها و قيامها براي رسيدن به اين هدف،كوركورانه و مبهم نيست.
امام خميني(قدس سره) در يكي از سخنان خود كه در روز نيمهشعبان 1360 شمسي ايرادنمود فرمود: «بايد خودمان را مهيّا كنيم از براي آمدن آن حضرت، من نمي دانماسم رهبر روي ايشان بگذارم، بزرگتر از اين است، نمي دانم بگويم كه شخص اوّلاست، براي اين كه دومي در كار نيست ايشان را نمي توانيم ما با هيچ تعبيريتعبير كنيم، اِلاّ همين كه (مهدي موعود «عج» ) است، آن كسي كه خداوند متعال ذخيرهكرده است براي بشر ... .»
آري! اين عنوان (مهدي موعود «عج» ) هدف دار بودناين عقيده را مشخص مي كند، و هدف است كه قيامها را خط و جهت داده و از سرنگونيدر مي آورد و به راه صاف و راست رهنمون مي نمايد، بنابراين بايد در اينبرنامه ريزي به اين هدف توجّه گردد.

2ـ توجه به جهاني بودن ظهور:
پايه دوم اين برنامه ريزي اين است كه ظهور و امامت امامزمان(عليه السلام)مربوط به كل جهان است، و پس از ظهور اسلام حقيقي با تمام ابعادشدر همه جهان بدست با كفايت آنحضرت در سطح جهان حاكم و پياده مي شود.
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«اِذا قامَالْقائِمُ لايَبْقي اَرْضٌ اِلاّ نُودِي فِيهَا شَهَادَةُ لا اِلهَ اِلاَّ اللّهُوَ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ;
وقتي كه قائم (عج) قيام كرد، هيچ نقطه اي از زميننيست مگر اين كه آواي توحيد و پذيرش رسالت پيامبر(صلي الله عليه وآله وسلم) در آنبلند است.»[21]
بنابراين در اين برنامه ريزي بايد همه جهان با انواعفرهنگ ها و سنّتها و انحرافات و عقايد گوناگون را در نظر گرفت و طرحي جامعبراي براندازي همه فسادها و انحرافات همه جهان، كه از آن گاهي تعبير به صدورانقلاب اسلامي مي شود ارائه داد.
با توجه به اين كه جهان همچون حلقه هاي زنجير درشؤون مختلف به هم ارتباط دارد و همين ارتباطات تأثيرات مثبت و منفي نسبت به همديگردارند، اگر ما نقطه اي را از انحراف بيرون آورديم كافي نيست چرا كه خواه ناخواهتأثيرات اطراف اين نقطه، مانع وصول به هدف در آن نقطه خواهد شد.

3ـ جهش و انقلاب:
همان گونه كه از نام انقلاب جهاني حضرت مهدي(عج) پيدااست بايد براي وصول به اين انقلاب به صورت انقلابي كار كرد، با ميانه روي و محافظهكاري و خط ليبرالي نمي توان به اين هدف بزرگ رسيد، چرا كه پر واضح است برايبرنامه ريزي يك چنين انقلاب عظيمي كه موانع بسياري سر راه دارد، بايد جهاد كرد،جهادي پي گير و بزرگ، و تبديل انحرافات عقلي و عملي و اخلاقي به اعتدال وصراط مستقيم، كه يك تحوّل بي نظير و عظيمي است چنين تحوّلي با ميانه روي و محافظهكاري، به دست نمي آيد.
بنابراين بايد حركتهاي اين نهضت، اسلامي و مكتبي باشد، واز حركتهاي غير مكتبي چنين تحوّلي ميسور نيست.
چنانكه در روش انبياء و پيامبران الهي(عليهم السلام) ازجمله پيامبر اسلام(صلي الله عليه وآله وسلم) به خوبي اين انقلاب و جهش را در سطحمحدوده خودشان مي بينيم، البتّه چنانكه خواهيم گفت اين مطلب به اين معنا نيستكه مادر اين كار عجله كنيم و سطحي به پيش رويم.
قابل توجه اينكه طبق بعضي از روايات، آنحضرت در روزعاشورا قيام مي كند.[22]
و به فرموده امام صادق(عليه السلام) در شب بيست و سوّم ماهرمضان بنام آنحضرت ندا شود و روز عاشورا قيام كند.[23]
دقّت در اين نكته كه در روايات اسلامي وارد شده در شبتولّد امام زمان(عليه السلام) زيارت امام حسين(عليه السلام) را بخوانيد، با توجهبه محتواي اين زيارت و ارتباط اين دو، نتيجه مي گيريم، كه مسأله راحت طلبي دركار نيست بلكه مسأله قيام و انقلاب و شهادت طلبي و جهاد تا سر حد شهادت ونفرت شديد از دشمن است و بايد با چنين روشي خود را به امام زمان(عليه السلام)نزديك كنيم، در اينجا نقل اين روايت بجا است، امام صادق(عليه السلام) در ضمن حديثيفرمود:
«اِذا قامَقائِمُنا سَقَطَتِ التَّقِيَّةُ وَ جَرَّدَ السَّيْفُ وَ لَمْ يَأْخُذْ مِنَالنّاسِ وَ لَمْ يُعْطِهِمْ اِلاّ بِالسَّيْفِ;
وقتي كه قائم(عج) ما قيام كند تقيه برداشته شود و شمشيركشيده گردد و با مردم (متمرّد) در داد و ستد جز شمشير (حكومت) در ميان نباشد.»[24]

4ـ پيشرفت عميق و استوار:
در برنامه ريزي لازم است، توجه كامل شود كه در تمامابعاد به طور صحيح و عميق و استوار به پيش رفت و واحدهاي اين بناي عظيم را از اساسو شالوده درست و محكم و خلل ناپذير ساخت و به همين ترتيب رگه هاي ديگر اينبنا با استواري به پيش رود و گرنه كوچكترين طوفاني آن بنا را ويران خواهد كرد،بنابراين نبايد در اين كار عظيم، عجله كرد و به عبارت ديگر بايد هر چه مي توانيمبر كيفيّت كار توجه كنيم، نه كميّت بدون كيفيّت.
در اينجا بد نيست به يك فراز تاريخي عجيب «كه مي تواناز آن درس نيكي گرفت گر چه از بيگانگان است» اشاره كنيم.
در جنگ جهاني دوم وقتي قواي متّحدين (آلمان، ايتاليا،ژاپن) فرانسه را كه جزء قواي متّفقين (انگليس، آمريكا، شوري) بود شكست دادند، و درجولاي سال 1940 ميلاديانگستان در ميدان نبرد جهاني با دشمن پيروزمند، تنها ماند، در پاريس كنفرانس سرّيبين سه نفر از سران جنگ جهاني يعني چرچيل (رهبر انگلستان)، هيتلر (رهبر آلمان) وموسوليني (رهبر ايتاليا) در قصر «فونتن بلوي» به وجود آمد. در اين كنفرانس هيتلربه چرچيل گفت: حال كه سرنوشت جنگ معلوم است و بزرگترين نيروي اروپا و متفق انگليسيعني فرانسه شكست خورده است، براي جلوگيري از كشتار بيشتر، بهتر است انگلستانقرارداد شكست و تسليم را امضاء كند تا جنگ متوقّف شود و صلح به جهان بازگردد.
چرچيل در جواب گفت: بسيار متأسّفم كه من نمي توانمچنين قراردادي را امضاء كنم، زيرا هنوز انگلستان شكست نخورده است و شما را فاتح نمي شناسم.
هيتلر و موسوليني از اين گفتار چرچيل عصباني مي شوند،به تندي با او برخورد مي كنند، چرچيل با خون سردي مي گويد: عصبانينشويد، انگليس به شرط بندي، خيلي اعتقاد دارد، آيا حاضريد براي حلّ قضيه باهم شرط ببنديم؟ در اين شرط هر كه برنده شد بايد بپذيرد كه فتح با او است.
سران فاشيست (هيتلر و موسوليني) با خوشروئي اين پيشنهادرا قبول كردند، در آن لحظه هر سه نفر در جلو استخر بزرگ كاخ نشسته بودند.
چرچيل گفت: آن ماهي بزرگ را در استخر مي بينيد هركس آن ماهي را تصاحب كند برنده جنگ است، هيتلر فوراً پارابلوم خود را از كمر كشيدبه اين سو و آن سوي استخر پريد و شروع به تير اندازي هاي پياپي به ماهي كردولي سرانجام بي نتيجه و خسته و درمانده بر صندلي خود نشست، و به موسوليني گفتحالا نوبت تو است.
موسوليني لخت شد و به استخر پريد، ساعتي تلاش و تقلاّكرد، او نيز بي نتيجه و درمانده بيرون آمد و بر صندلي خود نشست.
همين كه نوبت به چرچيل رسيد، صندلي راحت خود را كناراستخر گذاشت ليواني به دست گرفت، در حالي كه با تبسم سيگار برگ خود را دود مي كردشروع به خالي كردن آن استخر نمود.
رهبر آلمان و ايتاليا كه مي خواستند ببينيدنخستوزير سالخورده و چاق و سنگين انگلستان در برابر آنان چه تاكتيكي جهت صيد ماهيپيش خواهد گرفت، وقتي او را در چنين وضعي ديدند با تعجّب پرسيدند: چه مي كني؟
چرچيل گفت: من عجله براي شكست ندارم با حوصله، اين روشمطمئن خود را ادامه مي دهم، سرانجام پس از تمام شدن آب استخر، بي آنكهصدمه اي به ماهي بخورد صيد از من خواهد بود.[25]
اين واقعه عجيب گرچه از بيگانگان است ولي مي تواناز آن اين درس را آموخت كه: براي وصول به هدف ـ آن هم هدف بزرگ ـ نبايد عجله كرد وسطحي به پيش رفت، بلكه بايد با برنامه ريزي عميق و اطمينان بخش هر چند درازمدت و در عين حال با كمترين ضايعات كار را ادامه داد، و اين كار نياز بهطرح هاي بسيار استوار و محكم خواهد داشت. البته تحقق چنين امر مهمي نياز بهطول زمان دارد، از اين رو خداوند متعال به حضرت مهدي(عليه السلام) طول عمر عنايتفرموده است (دقت كنيد) تا آمادگي در مردم جهان پيدا شود.[26]

5ـ اخلاص :
براي پيشروي و دست يازي به مقدّمات ظهور، هيچ عاملي دركاربرد امور، و پيمودن پلّه ها و پشت سر گذاشتن موانع مانند «اخلاص» در كارنيست، اخلاص، در كارها روح و نشاط مي بخشد، و به طور اتوماتيك بدون دردسر،چرخهاي عظيم موتورهاي انقلاب را به حركت در مي آورد، اخلاص انسان را به آخريندرجه آمادگي و اراده قاطع و طبيعي بودن بدون منّت كه همان انتظار ظهور است سوق مي دهد،خداوند متعال پشتيبان افراد مخلص است، شيطان و هوسهاي نفساني كه ضررها و ضربات سختيبر رشد انسانها وارد مي آورند از افراد مخلص دورند.[27]
آزادانديشي واقعي در سايه اخلاص به دست مي آيد،توكّل به خدا و اعتماد به نفس، و عزت و شرافت كه هر يك عاملي براي دستيابي بهمقدمات ظهور حضرت بقية اللّه(عج) است در پرتو اخلاص، جان مي گيرند وتحقق مي يابند.
در روايتي از امام باقر(عليه السلام) مي خوانيم:
«هر بنده اي چهل روز در راه خدا مخلصانه قدم برداشتخداوند درد و درمان را به او نشان مي دهد و ريشه هاي حكمت و دانش را دردلش استوار مي سازد.[28]
امام صادق(عليه السلام) در سخني فرمود:
«اِذا كانَمُخْلِصاًلِلّهِ اَخَافَ اللّهُ مِنْهُ كُلَّ شَيْئي حَتّي هُوَامِ الاَْرْضِ وَسُباعِها وَ طَيَرُالسَّماءِ;
هرگاه مؤمني كارها را تنها براي خدا انجام دهد، خدا همهچيز حتي جنبندگان و درندگان زمين و پرندگان آسمان را از او مي ترساند.»[29]
بنابراين در اين برنامه ريزي بايد اخلاص در كارهاسرلوحه برنامه ها قرار گيرد.

6 ـ تخصّص و تعهّد:
تخصّص و تعهّد و به عبارت ديگر علم و ايمان، و توسعهدادن به اين دو در همه ابعاد زندگي، بهترين زمينه ساز براي فراهم شدن ظهورامام زمان(عليه السلام) است، واين دو همچون دو بال پرنده اند كه آن پرنده باآن دوبال به پرواز درمي آيد، اگر هيچيك از اين دو نباشد، پروازي نيست واگر يكيباشد و ديگري نباشد باز نتيجه بخش نيست چرا كه با يك بال نمي توان پروازكرد.
تخصص بدون تعهد، مثالش در اين شعر مثنوي مولوي آمده:
تيغ دادن در كف زنگي مست***به كه آيد علم، ناكس رابدست
تعهد بدون تخصّص نيز در بسياري اوقات به جاي پيشرفت برمشكلات كار مي افزايد و احياناً خسارت جبران ناپذيري بر انسان وارد مي سازدو مثالش همچون ماشيني است كه بدون چراغ در بيابان هولناك و پر فراز و نشيبي حركت مي كند،كه جز سقوط و سرگرداني نتيجه اي ندارد.
پيامبر خدا(صلي الله عليه وآله وسلم) فرمود:
«مَنْ عَمِلَعَلي غَيْرِ عِلْم كانَ، ما يُفْسِدُهُ اَكْثَرَ مِمّا يُصْلِحُهُ;
كسي كه بدون علم و دانش كاري انجام مي دهد، ضرر وزيان آن بيش از نفع آن است.»[30]
از سخنان اميرمؤمنان علي(عليه السلام) است كه فرمود:
«كمر مرا دو گروه شكستند: دانشمندان منحرف، مردم نادان»[31]
قرآن مجيد در يك آيه، پيشروي و پيمودن درجات عالي وپيروزي را در سايه تخصّص و تعهد (علم و ايمان) هر دو دانسته و مي فرمايد:
«يَرْفَعِ اللّهُالَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ اُوتُوا الْعِلْمَ دَرَجات;
خداوند از شما، آنان را كه ايمان آوردند و تحصيل علم ودانش كردند، چندين درجه بر ديگران برتري مي بخشد.»[32]
با توجه به اينكه علم و شناخت، انسان را به عوامل رشدوترقّي و دستورات حياتبخش و سازنده مكتب حركت آفرين و غني اسلام آگاه مي سازد،و تعهّد و ايمان، آن عوامل را اجراء مي نمايد.

7ـ مانع شناسي:
اكثراً عوامل حركت فراهم مي شود، ولي موانع سر راه،چرخهاي آن عوامل را از حركت باز مي دارد، بايد موانع را بشناسيم تا آنرا ازسر راه برداريم، مثلاً انحطاط مذهبي و اخلاقي، عدم استفاده از علوم گوناگون و عفلتاز وضع زمان، اختلاف و تفرق، كارهاي اساسي و اصلي را فداي امور جزئي و فرعي كردن،مقدم داشتن منافع شخصي بر منافع عمومي و ... از موانع سر راه است، حتماً به اينجهت نيز بايد در برنامه ريزي توجه گردد، همه پيامبران واولياء خدا(عليهم السلام) آرزو داشتند كه به هدف برسند ولي موانع سر راه مانعوصول آنها به هدف عاليشان شد، شايد يك فلسفه اينكه خداوند عمر حضرت مهدي(عج) راطولاني كرده اين باشد كه در اين مدت موانع شناخته گردند و از سر راه برداشته شوند.
بر همين اساس است كه امام صادق(عليه السلام) مي فرمايد:
«اَلْعامِلُ عَليغَيْرِ بَصِيرَة كَالسَّائِرِ عَلي غَيْرِ طَرِيق وَ لاتَزِيدُ سُرْعَةً اِلاّبُعْداً;
عمل و حركت بدون بصيرت و شناخت مانند حركت در غير راهاصلي است و سرعت در اين راه جز دوري بيشتر از هدف، نتيجه ديگري ندارد.»[33]

8ـ هشياري و هوشمندي:
يك فرد با ايمان بايد «كَيِّس» و هوشيار باشد و به جايدو چشم، با چهار چشم اطراف خود را ببيند و كاملاً مراقب باشد، كه از ناحيه دشمنغافلگير نگردد، و به طور خلاصه مؤمن در اين دنيا بايد خود را همواره در جبهه مقدمجنگ با دشمن ببيند و مواظب باشد كه اگر دشمن از در رفت، از پنجره وارد نشود، اگردر جبهه نظامي شكست خورد در جبهه اقتصادي پيروز نشود و...
به عنوان مثال; حكومت عثماني يك حكومت مقتدر اسلامي بود،هيچ قدرتي را ياراي مقابله با آن نبود ولي بر اثر عدم هشياري و به خاطر غفلت وغوطهور شدن در امور گذرا و مادّي، آنچنان غافلگير شد كه با يك پيش آمد يعني جنگجهاني دوم از هم پاشيد و به چندين قسمت تجزيه شد و در نتيجه در مارس 1925 ميلادي اسلامبه معني يك قدرت آشكار سياسي و اجتماعي و كانون مشتعل از انديشه ها و احساسهاينو و نيرومند زائيده از صحنه حوادث جهان رخت بربست واز ميدانهاي گرم كار و پيكاربه گوشه سرد و آرام خزيد و رفته رفته راه سقوط و تفرّق را پيش گرفته، نه تنها درجبهه نظامي و سياسي شكست خورد بلكه اسلام جوشان و خروشان و حركتزا و جنبش آفرين درميانشان به اسلام فرسوده و بي روح درآمد، دشمنان از فرصت استفاده كرده و بهپيش تاختند.[34]
در اين راه بايد از عوامل بازدارنده و غافل كنندهمانند سنت گرائي و گذشته نگري غلط، شخصيت گرائي، پيشداوري و گمبودن، عُجب و خودبيني، پيروي از هوس هاي نفساني، تكيه بر حدس و گمان، وابستگي هاو...، به شدت پرهيز كرد.
اين مطلب مهم را رسول اكرم(صلي الله عليه وآله وسلم) دريك عبارت كوتاهي فرموده است:
«وَ لَوْ لا كَثيرُكَلامِكُمْ وَ تَمْرِيج فِي قُلُوبِكُمْ لَرَأَيْتُمْ ما اَري وَ سَمِعْتُمْ مااَسْمَعُ;
اگر زياده روي در سخن شما (شعار توخالي)، وهرزه چراني در دل شما (پر كردن ذهن از امور واهي) نبود هرچه من مي بينمشما هم مي ديديد و هرچه من مي شنوم شما هم مي شنيديد.»[35]

9ـ دورنمايي از امكانات عظيم دنياي اسلامي و نتيجه بحث:
در اينجا با توجه به مطالب يادشده درباره امكاناتمسلمانان فعلي دنيا به طور فشرده، سخني به ميان مي آوريم كه اگر به راستي اينامكانات براي يك برنامه ريزي جامع و حساب شده در جهت اجراي اسلام كهزمينه سازي ظهور حضرت مهدي(عج) است به كار گرفته مي شد چقدر مثمر ثمر ونتيجه بخش بود!

امكانات مسلمانانرا از چند جهت مي توان بررسي كرد
الف: از جهت نيروي انساني و اتحاد :
امروز حدود يك ميليارد نفر مسلمان در دنيا زندگي مي كنندويك چهارم جمعيت كره زمين را تشكيل مي دهند و حدود 47 كشور مستقل دارند، و در بسياري از كشورها هم داراينيروي عظيم مي باشند، مثلاً هندوستان يك كشور اسلامي نيست ولي داراي يكصدوپنجاه ميليون مسلمان است و در شوروي (سابق) شصت تا هفتاد ميليون مسلمان وجود داشتو در ساير كشورها نيز تعدادشان بسيار زياد است. اگر اينهامتحد شوند، هيچ قدرتي دردنيا بدون جلب رضاي اينها نمي تواند حاكم باشد، با توجه به اينكه اگر نفوس يكميليارد مسلمان بوسيله عقيده به اسلام، مرتبط گردد چه قدرت عظيمي به وجود خواهدآمد!
و با توجه به اينكه در دنياي امروز قدرتهايي كه وجوددارد، يكي از آن قدرتها ماركسيسم است كه در كشورهاي ماركسيستي هستند، كه با فروپاشيآن در شوروي، از هم پاشيدند، و آنها كه باقي مانده اند، اگر تحت اين عنوان باهم متحد شوند، چه مي توانند بكنند، با اينكه بين آنها نيز تفرقه شديد است،كمونيستهاي چين و كمونيستهاي شوروي سابق را تكفير مي كنند و به عكس...
يكي از قدرتها، قدرت مسيحيّت است، مي گويند در دنيابيش از يك ميليارد مسيحي وجود دارد، امّا مسيحي ها هم با هم اختلاف شديددارند، نيروي عظيم پروتستان، اصلاً كاتوليكها را قبول ندارند، به علاوه مكتبشان يكمكتب زاينده و حركت بخش نيست، يهوديها در دنيا حدود ده ميليون يا پانزده ميليوننفر مي باشند كه از تفرقه شديدي برخوردارند.
بودائيها زياد هستند، ولي يك تيپ خاصي مي باشند وداعيه اجتماعي و سياسي ندارند، سيكها نيز چيزي نيستند، تنها قدرت عظيمي كه تحتپوشش آئين حركت آفرين اسلام بي بديل و رقيب مي ماند، مسلمانان هستند،اگر اينها يك جريان خوب اجتماعي براي خود درست كنند، از ساخت حسّاستريناسلحه هاي اتمي و سفينه هاي فضانوردي تا ساخت سوزن سنجاق براي خودشانامكان متخّصص داشتن و تكنيك در سطح عالي وجود دارد...
بسياري از همين مغزهاي اسلامي، مراكز صنعتي اروپا وآمريكا را مي گردانند، به آنجا رفته اند و مانده اند و فسيلشده اند.
و در مجامع بين المللي، مسلمانان 45-46 رأي مستقلدارند، كه اگر هر نفرشان بتوانند يك رأي از كشورهاي ديگر را به دست آورند داراي 90 رأي خواهند شدهيچ بلوكي در دنيا نيست كه آن همه رأي داشته باشد.
قدرتهاي غير اسلامي، به عنوان يك قدرت نيرومند وجه مشتركيندارند كه آنها را به هم پيوند دهد، ولي اسلام با عنوان «حَبْلُ اللّهَ» (رابط ديني خدا) همه را به هم پيوند مي دهد، واز قطرات باران سيل بنيان كن جاري مي سازد.

ب: امكانات جغرافيائي دنياي اسلام :
اسلام داراي امكانات جغرافيايي عظيمي است كه با هيچ قدرتيدر دنيا قابل مقايسه نمي باشد، خليج فارس و تنگه هرمز، دو طرفش در دستمسلمانان است، دو طرف كانال سوئز، در دست مسلمانان است، يك طرف جبل الطّارقدر دست مسلمانان است، عبور از اقيانوس هند بدون جلب رضايت مسلمانان ممكن نيست،اقيانوسيّه در دست مسلمانان است، و در جنوب آفريقا مهمترين خط كشتيراني دنيا وجوددارد، اگر مسلمانان مايل نباشند، عبور در آن ممكن نيست، يكطرف درباي استراتژيكيمديترانه در دست مسلمانان است، تنگه دارانل و بسفورهم در دست مسلمانان است و...

ج: امكانات اقتصادي دنياي اسلام:
وضع اقتصادي مسلمانان در حدي است كه تنها در اوپك حداقل 40% سوخت دنيا ازناحيه مسلمانان تأمين مي شود، و اگر اين امر نباشد دنيا خاموش مي گردد،قاره آفريقا (كه 70% آن مسلمانان هستند) انبار باروت اروپاست، اگر اين انبار راببندند اروپا خفه مي شود و نمي تواند ادامه زندگي دهد.
مثلاً ژاپن يكپارچه به دنياي اسلام وابسته است و اگردوماه رابطه اش را با دنياي اسلام قطع كند به يك جزيره سرد و خاموش تبديل مي شود.[36]
كوتاه سخن اينكه: دنياي اسلام بدون نياز اقتصادي بهدنياهاي ديگر مي تواند ادامه زندگي دهد اما دنياهاي ديگر بدون نياز به دنياياسلام نمي توانند ادامه زندگي دهند.
ما با سران حكومتهاي اسلامي كه خود را فروخته اندحرفي نداريم، با ملتهاي مسلمان حرف مي زنيم، اگر براستي آنها با نهضت خود وبا تشكيل كنفرانسهاي جدّي و عميق آنهمه امكانات را براي تحقق آرمان اسلاميبكارگيرند و با تشكيل كنفرانسهاي جدي و عميق و برنامه ريزيهاي دقيق درجهتحكومت جهاني تحت رهبري يك مصلح عادل و عالم حركت كنند، آنوقت است كه دنيا آمادهظهور حضرت مهدي(عج) خواهد شد و همه آن چيزهايي كه ناممكن تصور مي كرديم، ممكنمي شود و تحقق مي يابد.
به اميد يك چنينتحول عظيم و به كارگيري امكانات دنياي اسلام تحت فرماندهي عظيم و وسيع اسلام.


[1]حضرت مهدى (عج) فروغ تابان ولايت /مؤلّف : محمّد محمّدىاشتهاردى
[2]. َفْضَلُ اَعْمالِ اُمَّتِى اِنْتِظارُالْفَرَجِ (پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) ـ بحار، ج 52، ص 128).
[3]. ـ ...كَمَنْ قارَعَ مَعَ رَسُولِ اللّهِبِسَيْفِهِ (بحار، جلد 52، ص 126).
[4].ـدرباره فضيلت انتظار به كتاب اثباة الهداة، ج 7، ص 40 به بعد مراجعه نمائيد.
[5]. ـ بحار، ج 52، ص316.
[6]. ـ يكى از يارانامام صادق(عليه السلام) مى گويد: از امام صادق(عليه السلام) پرسيدم: روش حضرتمهدى(عج) چگونه است؟
فرمود: «يصنع ما صنع رسول اللّه، يهدم ما كان قبلهكما هدم رسول اللّه امرالجاهلية و يستأنف الاسلام جديدا; همان روش پيامبرخدا(صلى الله عليه وآله وسلم)را انجام مى دهد، روشهاى باطل را ويرانمى كند چنانكه پيامبر نمود و اسلام را نوسازى و تكميل مى نمايد.» (بحار،ج 52، ص352)
[7].ـنورالثقلين، ج 3، ص 78.
[8]. ـ نهج الفصاحه،حديث 90.
[9]. ـ نهج البلاغه،كلمات قصار، شماره 364.
[10]. ـ بحار، ج 21، ص53.
[11]. ـ فرازهائى از خطبه159 نهج البلاغه.
[12]. ـ جابر جُعفى گويدبه امام باقر(عليه السلام) عرض كردم: فرج شما چه وقت است؟ سه بار فرمود: فرج ماتحقّق نمى پذيرد تا غربال شويد و آزمايش گرديد، تا آن وقتى كه قلبها صاف شود.(بحار، ج 52، ص 101)
[13]. ـ بحار، ج 61، ص150.
[14]. ـ اُدْعُ اِلى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِوَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهِمْ بِالَّتِى هِىَ اَحْسَنُ.(سوره نحل،آيه125)
[15]. ـ مشروح اين مناظرهدر كتاب احتجاج طبرسى، ج 1، از ص 16 تا 24 آمده است.
[16]. ـ تفسير ابوالفتوح،ج 2، صفحه 450.
[17].ـ بايدتوجّه داشت كه بنابر اين است كه امور از روى طبيعى و خودجوش به پيش رود وگرنه اگرصحبت اعجاز باشد، امام حسين(عليه السلام) فرمود: «سوگند به خداوند، خدا چيزى رانيافريده مگر اينكه به او فرمان داده از ما پيروى كند» (بصائر الدرجات ـ بحار، ج23، ص 287) البته اگر مردم وظيفه خود را انجام دهند، دست خدا بالاى سر آنها است وامدادهاى غيبى به كمك آنها خواهد شتافت چنانكه قرآن مى فرمايد: «اِنْ تَنْصُرُوا اللّهَ يَنْصُرْكُمْ وَيُثَبِّتْ اَقْدامَكُمْ.» (سوره محمّد، آيه 7)
[18]. ـ اثباة الهداة، ج7، ص 126 (سوره نمل، آيه 62).
[19]. ـ تفسيرنورالثقلين، ج 4، ص 94، ذيل آيه 62 نمل.
[20]. ـ بحار، ج 52، ص358 (مضمون روايتى از امام باقر(عليه السلام)) .
[21]. ـ بحار، ج 52، ص340.
[22]. ـ بحار، ج 52، ص285.
[23]. ـ اثباة الهداة، ج7، ص 412.
[24]. ـاثباة الهداة، جلد 7، صفحه 128.
[25]. ـ قربانياناستعمار، ص 25، (به نقل از مجله ريدرزاديچست)
[26]. ـ البته ناگفتهنماند كه امپرياليستها اين برنامه هاى دراز مدت را به عنوان تاكتيكهاىموذيانه خود در جهت منافع استعمارى خودشان به كار مى گيرند، مثلاً سالها قبل،يك فرد وجيه الملّه را در درون كشور تحت استعمار خود، به عنوان اينكه همصدا وهمفكر با ملت است به طور سرى نگه مى دارند تا در آينده اگر سنگى به كاسهخورد، آن مهره به ظاهر ملى را روى كار بياورند تا بتوانند به وسيله او استعمارگرىخود را ادامه دهند. چنانكه فلسفه پديده «فرامانوسرى» (فراموشخانه) در تاريخ معاصرهمين بود.
[27]. ـ سوره ص، آيه 81.
[28]. ـ بحار، جلد 70،صفحه 243 و 248.
[29]. ـ مدرك پيشين
[30]. ـمشكوة الانوار، صفحه 135.
[31]. ـ مدرك پيشين.
[32]. ـ سوره مجادله، آيه11.
[33]. ـ وسائل الشيعه،جلد 18، صفحه 14.
[34]. ـ شرح در داستانباستان، ص 39 الى 105.
[35]. ـ الميزان، جلد 5،صفحه 292.
[36]. ـ روزنامه جمهورىاسلامى، 1/11/1362.