5.احاديثي كه دلالت دارد جانشينان پيامبر(ص) دوازده تن ميباشند
احاديث صحيحفراواني از پيامبراكرم (ص) وارد شده است كه مضمون آنها اين است كه جانشينان پس ازپيامبر(ص) دوازده نفرند، نه كمتر و نه بيشتر, تعدادشان به تعداد نقباي بنياسرائيلاست, اسلام به سبب آنان پابرجاست و...
اما با وجود وضوح وفراواني اين روايات, دانشمندان اهل سنت در شناخت اين جانشينان دوازدهگانه درماندهاندو سخنان متفاوتي در اين مورد گفتهاند كه هيچيك از آنها قانع كننده نيست. ماابتدا به نقل اين روايت از منابع اهل سنت ميپردازيم و سپس به تبيين معناي صحيحروايت و نقد ديدگاه اهل سنت در اين خصوص خواهيم پرداخت.
1. بخاري واحمد و بيهقي وغير آنها از جابر بن سمرة روايت ميكنند كه گفت: سمعتالنبي صليالله عليه وسلم يقول: يكون اثنا عشر أميرا، فقال كلمة لم أسمعها، فقالأبي: إنه قال : كلهم من قريش
[1]. يعني:«از پيامبر اكرم (ص) شنيدم كه فرمود: دوازده امير خواهند بود, سپس كلامي فرمود كهمن نشنيدم. پدرم گفت كه پيامبر(ص) فرمود: همهي آنها از قريشاند.» بغوي ميگويدكه اين حديثي است كه همگان بر صحت آن اتفاق نظر دارند
[2].
2. مسلم از جابر بن سمرة روايت ميكند كه گفت: دخلت مع أبي علي النبيصلياللهعليه و سلم، فسمعته يقول: إن هذا الأمر لا ينقضي حتي يمضي فيهم اثناعشر خليفة. قال:ثم تكلم بكلام خفي عليّ. قال: فقلت لأبي: ما قال؟ قال: كلهم من قريش
[3]. يعني:«با پدرم خدمت پيامبراكرم(ص) رسيدم و شنيدم كهفرمود: اين كار پايان نخواهد يافت تا آن كه در ميان آنها دوازده خليفه بيايد, سپسكلامي فرمود كه من نشنيدم. از پدرم سؤال كردم كه پيامبر(ص) چه فرمود؟ پدرم گفت, اوفرمود: همهي آنها از قريشاند.»
3. مسلم و احمد از جابر بن سمرة روايت ميكند كه گفت: سمعت النبي صلياللهعليه وسلم يقول: لايزال أمر الناس ماضيا ما وليهم اثناعشر رجلا. ثم تكلم النبي صلياللهعليه و سلم بكلمة خفيت عليّ، فسألت أبي: ماذا قال رسولالله صلياللهعليهوسلم؟فقال: كلهم من قريش.
[4]يعني: «شنيدم كه پيامبر اكرم(ص) فرمود: شنيدم پيامبراكرم (ص) فرمود: كار مردمانهمچنان ميگذرد تا زماني كه دوازده مرد حاكم آنان شوند. سپس پيامبراكرم (ص) سخنيفرمود كه من نشنيدم و از پدرم سؤال كردم, او گفت, پيامبر فرمود: همهي آنان ازقريشاند.
4. مسلم و أحمد و طيالسي و ابنحبان و خطيب تبريزي و غير آنها از جابر بن سمرةروايت ميكنند كه گفت: سمعت رسولالله صليالله عليه و سلم يقول: لايزال الإسلامعزيزا إلي اثنيعشر خليفة. ثم قال كلمة لم أفهمها، فقلت لأبي: ما قال؟ فقال: كلهممن قريش.
[5] يعني:«شنيدم رسولخدا (ص) فرمود: همواره اسلام با دوازده خليفه عزت خواهد داشت. سپسجملهاي فرمود كه من نفهميدم؛ به پدرم گفتم, پيامبر چه فرمود؟ گفت, پيامبر فرمود:همهي آنها از قريشاند.»
5. مسلم و أحمد و ابن حبان از جابر بن سمرة روايت ميكند كه گفت: انطلقت إليرسولالله صلي الله عليه وسلم و معي أبي، فسمعته يقول: لايزال هذا الدين عزيزامنيعا إلي اثنيعشر خليفة فقال كلمة صمنيها الناس، فقلت لأبي: ما قال؟ قال: كلهم من قريش
[6]. يعني:«من به همراه پدرم به خدمت رسولخدا (ص) رسيدم و شنيدم كه فرمود: همواره اين دينبا دوازده خليفه عزيز و سربلند خواهد بود. سپس جملهاي فرمود كه مردم سبب شدند كهمن نشنوم؛ از پدرم پرسيدم, پيامبر چه فرمود؟ پدرم گفت, فرمود: همهي آنها از قريشاند.»
6.مسلم و أحمد از جابر بن سمرة روايت ميكند كه گفت:سمعت رسول الله صلي الله عليه و سلم يوم جمعة عشية رجم الأسلمي يقول: لايزال الدينقائما حتي تقوم الساعة، أو يكون عليكم اثناعشر خليفة، كلهم من قريش
[7]. يعني:«همواره اين دين تا روز قيامت پابرجا خواهد بود تا اين كه بر شما دوازده خليفهحاكم شوند كه همگي آنها از قريشاند.
7.ترمذي و أحمد از جابر بن سمرة روايت ميكند كهگفت: قال رسولالله صليالله عليه و سلم: يكون من بعدي اثناعشر أميرا. ثم تكلم بشئلمأفهمه، فسألت الذي يليني، فقال: قال: كلهم من قريش
[8]. يعني:«رسولخدا (ص) فرمود: پس از من دوازده امير خواهد بود. سپس چيزي فرمود كه مننفهميدم و از اينرو از كسي كه پهلويم بود سؤال كردم, او گفت كه پيامبر فرمود:همگي از قريشاند.»
براي مشاهدهي موارد ديگر نقل اين حديث در كتابهاي اهل سنت رجوع كنيد به:
الباني در صحيح سنن أبي داود 3 / 807 . سنن أبي داود 4 / 106 كتاب المهدي . بيهقيدردلائل النبوه6 / 520 والباني در صحيح الجامع الصغير 2 / 1274 ابن أبيعاصم در كتاب السنه ،ص 518 سنن أبي داود 4 / 106 كتاب المهدي خطيب در تاريخ بغداد 2 / 126 أحمد در المسند5/98,99 مسند أحمد5/97,107 مستدرك 3 / 618 . مجمع الزوائد 5 / 190 مسند أحمد بن حنبل 1 / 398 ، مجمع الزوائد 5 / 190 ، المطالب العالية 2 / 197 . مختصر إتحاف السادة المهرة بزوائد المسانيد العشرة 6 / 436 . ابن حجر العسقلاني در فتح الباري 13 / 181 ابن حجرالهيتمي في تطهير الجنان واللسان ، ص 313 سيوطي در تاريخ الخلفاء ، ص 8 ، و بوصيري در مختصر إتحاف السادة المهرة بزوائد المسانيد العشرة 6 / 436 . مسند أحمد بن حنبل 1 / 398 . حلية الأولياء 4 / 333 . شرح السنة 15 / 30 مسند أحمد بن حنبل5/87,88 ، 90 . المستدرك 3 / 617 . المعجم الكبير للطبراني 2/195و پس از آن ح 1791-1801 ، 1808 ، 1809 ، 1841 ، 1849 - 1852 ، 1875 ، 1876 ، 1883 ، 1896 ، 1923 ، 1936 ، 1964 ،2007،2044،2059-2063،2067-2071،2073
خلفاي دوازدهگانه كيستند؟
اهل سنت تلاش كردهاند تا اين احاديث را مطابق ديدگاه خودشان در امرجانشيني رسولخدا, تفسير كنند و به همين جهت سخنان عجيب فراواني گفتهاند و حتيبعضي از آنان گفتهاند كه معناي حديث واضح نيست. مثلا ابن جوزي در كشفالمشكل ميگويد:«هذا الحديث قد اطلت البحث عنه و تطلبت مظانه و سألت عنه فما رأيت احدا وقع عليالمقصود به...»
[9]يعني: سخن در اين حديث به درازا كشيده شده و احتمالات گوناگون در آن جستجو شده استو من از آن احتمالات پرسش كردهام اما هيچ كس را نيافتم كه به مقصود از آن راهيافته باشد.
ابن بطال از مهلب نقل ميكند كه: «لم الق احدا يقطع في هذا الحديث»
[10]يعني كسي را نيافتم كه در اين حديث قاطعانه سخن گويد
مهمترين اقوال اهل سنت در خصوص اين حديث را ميتوان در اقوال زير خلاصهكرد:
1. ديدگاه قاضي عياض و حافظ بيهقي:
قاضي عياض
[11] ميگويد:شايد منظور از دوازده تن در اينگونه احاديث آن باشد كه اين تعداد در دوران عزتخلافت و قدرت اسلام و اجماع امت بر خلفا باشد. خلفا پيش از آن كه حكومت بنياميهدر همريخته شود, مورد اتفاق بودند تا اين كه در زمان وليد بن يزيد آشوب در ميانآنها افتاد و سرانجام دولت عباسي بر سركار آمد و امور را سامان داد.
[12] ابن حجر عسقلاني ميگويد:كلام قاضي عياض بهترين سخني است كه در مورد اين حديث گفته شده است زيرا در بعضي ازنقلهاي اين حديث آمده است كه «مورد اتفاق مردم قرار ميگيرند» و مراد از اين سخن,تبعيت و بيعت با آنان است. به اين ترتيب خلفاي دوازدهگانه عبارتند از: ابوبكر,عمر, عثمان علي(ع), معاويه, يزيد, عبدالملك بن مروان, وليد, سليمان, عمربنعبدالعزيز, يزيد, هشام و وليدبن يزيدبن عبدالملك. وليد چهار سال خلافت كرد ولي عدهايبر او شوريدند و او را به قتل رسانيدند. از آن به بعد شورشها و فتنهها فراوان شدو اوضاع دگرگوني گرفت و ديگر مردم بر خليفهي ديگري اتفاق نيافتند.
بيهقي در دلايلالنبوه همين قول را انتخاب كرده است.
[13]2. ديدگاه ابن حجر عسقلاني:
او ميگويد منظوراز بعديت در كلام رسولخدا (ص) كه فرمود «يكون بعدي اثنا عشر خليفه» بعديت حقيقياست و بنابراين منظور خلفاي پس از پيامبراكرم (ص) تا عمربن عبدالعزيز به غير ازمعاويه بن يزيد و عبدالملك بن مروان هستند. زيرا عسقلاني ميگويد, اين دو نفر نهحكومتشان دوام داشت و نه از راه صحيحي به حكومت رسيده بودند. به اين ترتيب خلفايدوازدهگانه عبارتند از: ابو بكر, عمر, عثمان, امام علي(ع), امام حسن (ع), معاويه, يزيدبن معاويه, عبد الله بن زبير, عبد الملك,وليد, سليمان, عمر بن عبدالعزيز.
3. قول ابن ابي العز (شارح عقيدهالطحاويه):
از نظر او دوازدهخليفه عبارتند از: خلفاي راشدين, معاويه و فرزندش, عبدالملك بن مروان و چهارفرزندش و عمربن عبدالعزيز. يعني: ابوبكر, عمر, عثمان, امام علي (ع), معاويه, يزيدبن معاويه, عبدالملك, وليد, سليمان, عمر بن عبدالعزيز, يزيد بن عبدالملك, هشام بنعبدالملك.
4. ديدگاه ابن كثير و ابن تيميه:
به نظر اينان, منظوراز خلفاي دوازدهگانه در اين احاديث, دوازده خليفه در تمام مدت عمر اسلام تا روزقيامت است كه به حق عمل ميكنند هرچند پشت سر هم نميآيند.
5. كلام ابن جوزي و خطابي:
به نظر ايشان اينروايت به تعداد خلفاي بنياميه به غير از معاويه بن ابيسفيان اشاره دارد و البتهصحابهي رسولخدا و مروان بن حكم را خارج ميكنند. بدين ترتيب عثمان و معاويه وابنزبير از اين تعداد خارج خواهند بود و مروان بن حكم را نيز به دليل اين كهصحابي بودن او مورد اختلاف است خارج ميكنند. بنابراين دوازده تن باقي ميمانند.
6. ديدگاه مهلب
او ميگويد, منظوررسولخدا (ص) از اين كلام آن است كه پس از او فتنهها و ناگواريهاي فراواني رخخواهد داد تا اين كه سرانجام مردم در يك زمان واحد نسبت به دوازده امير اتفاق نظرپيدا خواهند كرد.
با نگاهي گذرا بهديدگاههاي بيان شده در خصوص اين روايت شريف مشاهده ميشود كه هيچيك از اين نظرياتنميتواند بيان صحيحي از اين حديث بدست دهد. چگونه ميتوان افرادي مانند معاويهبن ابيسفيان و يزيد بن معاويه را خلفايي دانست كه باعث عزت و عظمت اسلام شدهاند.يزيد بن معاويه سه سال حكومت كرد, در سال اول امامحسين(ع) و يارانش را در كربلابه شهادت رساند, در سال دوم خانهي كعبه را به آتش كشاند, در سال سوم, مدينه راغارت كرد و اهل آن را قتل عام نمود. چگونه چنين شخصي ميتواند باعث عزت و عظمتاسلام شود.
بنابراين چارهايجز اين نيست كه اين حديث را بر معنايي كه شيعيان از آن درك كردهاند حمل كنيم يعنيبگوييم كه منظور رسولاكرم (ص) از دوازده نفري كه پس از او خليفهي مسلمانان هستندو باعث عزت و عظمت اسلام ومسلمانان خواهند شد همان دوازده امام شيعيان ميباشد.
آنچه تاكنون گذشت, گوشهاي از مدارك و منابعي بود كه دلالت واضح و آشكاربر جانشيني و امامت علي(ع) داشت. البته احاديث و دلايل فراوان ديگري نيز وجود داردكه از آنها ميتوان امامت علي (ع) را به اثبات رسانيد كه در اين مختصر نميتوان بههمهي آنها پرداخت. جويندگان تفصيل بيشتر ميتوانند به كتابهاي, الغدير, عبقاتالانوار,غايهالمرام و... مراجعه كنند.
[1] . صحيح بخاري 9 / 101 كتاب الأحكام ، باب 51، مسند أحمد بن حنبل5/90,91 دلائل النبوة 6 / 519
[2] . شرح السنة 15 / 31 .
[3] . صحيح مسلم 3 / 1452 كتاب الإمارة ، بابالناس تبع لقريش ، والخلافة في قريش .
[4] . صحيح مسلم 3 / 1452 كتاب الإمارة ، بابالناس تبع لقريش ، والخلافة في قريش . مسند أحمد بن حنبل 5 / 98 ، 101 . سلسلةالأحاديث الصحيحة 1 / 651 ، الباني ميگويد: و هذا إسنادصحيح علي شرطهما.
[5]. صحيح مسلم 3 / 1453 كتابالإمارة ، باب الناس تبع لقريش ، والخلافة في قريش. مسند أحمد بن حنبل 5/90,100، مسند أبي داود الطيالسي ، ص 105,180 مشكاة المصابيح 3 / 1687 و تبريزي ميگويد: متفق عليه. الإحسان بترتيبصحيح ابن حبان 8 / 230
[6] . صحيح مسلم 3 / 1453 كتاب الإمارة ، بابالناس تبع لقريش ، والخلافة في قريش . مسند أحمد بن حنبل5/98,101 ، و در صفحه96ميگويد: عزيزا منيعا ظاهرا علي من ناواه ، لا يضره منفارقه أو خالفه. الإحسان بترتيب صحيح ابن حبان 8 / 230 .
[7] . صحيح مسلم 3 / 1453 كتاب الإمارة، بابالناس تبع لقريش و الخلافة في قريش. مسند أحمد بن حنبل 5/86,88,89 سلسلةالأحاديث الصحيحة 2 / 690 .
[8] . سنن الترمذي 4 / 501 ترمذي ميگويد: هذاحديث حسن صحيح. مسند أحمد بنحنبل 5/92,94,99,108
[9] . كشف المشكل 1 / 449 ، ابن حجر همين عبارت را در فتح الباري ذكر كرده13 / 181
[10] . همان 13/180
[11] . سيوطي در طبقاتالحفاظ ص468 ميگويد: قاضي عياض بن موسي بن عياض بنعمرو بن موسي بن عياض علامه, عالم مغرب سال476 متولد وشد وابوعلي نسايي به او اجازه داد و فقيه شد و مصنفاتي مانند «الشفا» و «طبقاتالمالكيه» و شرح مسلم و المشارق از اوست. امام اهل حديث در زمان خود بود از همگانبر حديث داناتر بود. عالم به نحو و لغت و كلام عرب وايام و انساب عرب بود. در شبجمعه سال 544 در مراكش از دنيا رفت.
[12] . همان 13/180
[13] . دلايل النبوه 6/520