3. حديث منزلت
از جمله احاديثي كه بر امامت و خلافت علي(ع) دلالت واضحي دارد حديث معروفبه «منزلت» است. اين روايت شريف نيز از طريق شيعه و سني نقل شده است. بعضي ازموارد نقل اين حديث در جوامع حديثي اهل سنت عبارتند از:
صحيح البخاري 3 / 1142 فضائل أصحاب النبيصلي الله عليه وسلم ، ب 9 ح3706 صحيح مسلم4/1870-1871 فضائل الصحابة ، ب 4 ح 2404:31-32 . سنن الترمذي5/638-640-641ح 3724,3730,3731 ترمذي در مورد بعضي از آن احاديث گفته است كهآنها حسن هستند و در مورد بعضي گفته است كه صحيحاند. سنن ابن ماجة1/42-45 ح 115,121 .مسند أحمدابنحنبل 1/170, 173-175, 177, 179, 182, 184,185, 330,و 3/32 و 6/338,369,438 المستدرك3/109,133 . حاكم در مورد اين دو حديث ميگويدكه آن دو صحيحاند و ذهبي نيز با او در اين مورد موافق است. مجمع الزوائد 9 / 109 – 111رجال بعضي از طرق حديث را توثيق نموده است. حلية الأولياء7 / 194 - 196 و گفته است كه اين حديث صحيح و مشهوراست.خصائص النسائي ح 11,12,24,44-64,126. فضائل الصحابة ح 954,956,957, 960, 1005, 1006, 1041, 1045, 1079, 1091, 1143, 1153. مسند أبي داود الطيالسي ، ص 29 ح 209,213 . السنن الكبري 9 / 40 . المصنف لابن أبي شيبة ح 32065,32069. صحيح ابن حبان15/15,370 ح 6626,6627,6643. المعجم الكبير للطبراني 23 / 376 ح 892 . كتاب السنة ح 1331, 1351,1381,1386. مسند الحميدي 1 / 38 ح71 البداية والنهاية7/347,351-354. مختصر إتحاف السادة المهرة 9/177,181ح 7434,7443.
اما متن اين حديث شريف از اين قرار است كه پيامبر اكرم(ص) هنگامي كه برايغزوهي تبوك از حركت ميكردند, علي(ع) را به عنوان جانشين خويش در مدينه گذاشتند ودر پاسخ اصرار علي(ع) براي همراهي با پيامبر (ص) در جنگ فرمودند:
«اما ترضي أن تكون مني بمنزلة هارون من موسي الا أنه لانبي بعدي» يعني «آياراضي نيستي كه تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسي باشي جز اين كه بعد از منپيغمبري نخواهد بود»
اين روايت به وضوح دلالت بر اين دارد كه علي(ع) جانشين بلافصل و خليفهيرسولخدا است. يعني اگر كسي هيچگونه اطلاعاتي نسبت به جناب هارون و موسي (علينبيناو آله و عليه السلام) نداشته باشد و تنها بداند كه حضرت موسي (علينبينا وآله و عليه السلام) پيامبر خدا و جناب هارون, برادر او بوده است اين حديث او رابه جانشين پيامبر راهنمايي ميكند. زيرا اين جملهي پيامبر اسلام (ص) كه ميفرمايد:«جز آن كه پس از من پيامبري نخواهد بود» براي بر طرف كردن توهمي است كه ممكن استبراي شنونده پيش آيد (وگرنه گفتن آن ضرورتي نداشت) و آن توهم لابد آن است كه اگرعلي(ع) در تمام جهات مانند هارون باشد, پس حتما پس از پيامبر اسلام (ص), جانشين اوبوده و به پيامبري خواهد رسيد ولي پيامبر اكرم(ص) با اين عبارت اين توهم را كهعلي(ع) نيز همانند پيامبر, به پيغمبري برسد, دفع كردند و تنها جانشيني آن حضرت راتثبيت فرمودند.
با بيان فوق اشكالي را كه بعضي كردهاند
[1] وگفتهاند: «هارون تنها در زمان موسي(ع) خليفه بود و (چون در زمان حيات حضرتموسي(ع) رحلت كرد) پس از موسي(ع) ديگري (يعني جناب يوشعبننون (ع)) جانشين موسي(ع) گرديد؛ بنابراين علي(ع) نيز كه به هارون تشبيه شده است بايد تنها جانشينپيامبر در زمان حيات او باشد و نه پس از رحلت رسول خدا (ص)» به كلي برطرف ميشود.
زيرا همان طور كه گفته شد, اگر منظور از اين حديث شريف, جانشيني علي (ع) پساز رحلت رسولخدا (ص) نباشد, جملهي پاياني حديث لغو خواهد بود, زيرا معنا نداردكه پيامبر بگويد: «اي علي, تو مانند هارون در زمان حيات من جانشين مني جز آن كهبعد از مرگ من پيامبري نخواهد بود!.» بلكه كافي بود كه پيامبر بفرمايد: «تو نسبتبه من مانند هارون در نزد موسي هستي».
براي درك بهتر معناي اين حديث شريف خوب است نگاهي به قرآن كريم بيندازيم تاببينيم, نسبت هارون به موسي(ع) از ديد قرآن چيست؟ قرآن كريم در سورهي اعراف آيه142 ميفرمايد: «وقال موسي لأخيه هارون اخلفني في قومي وأصلح و لاتتبع سبيل المفسدين» يعني«و موسي به برادرش هارون گفت كه جانشين من در ميان قومم باش و اصلاح كن و راهمفسدان را در پيش مگير» در سورهي مباركهي طه آيات 29-30ميفرمايد: «واجعل لي وزيرا من أهلي؛ هارون أخي» يعني « و براي من وزيري ازخاندانم قرار ده, هارون برادرم را» در سورهي مباركهيفرقان آيه 35 ميفرمايد: «ولقد آتيناموسي الكتاب وجعلنا معه أخاه هارون وزيرا» يعني «همانا ما به موسي كتاب داديم وبرادرش هارون را به همراه او وزير قرار داديم»
مطابق آيهي نخست, هارون خليفهي موسي(ع) در ميان قومش است و دو آيهي ديگربر اين دلالت دارند كه هارون وزير موسي(ع) است. بنابراين مطابق حديث شريف منزلتحضرت علي(ع), خليفهي رسولخدا (ص) و برادر و وزير پيامبر گرامي اسلام است.
با توجه به مطالب فوق ديگر سخن كساني مانند قاضي عضد ايجي در مواقف بسيارتعجبآور است. او ميگويد: «الجواب: منع صحة الحديث، أو المراد استخلافه علي قومهفي قوله (اخلفني في قومي ) لاستخلافه علي المدينة، ولا يلزم دوامه بعد وفاته . . .كيف و الظاهر متروك، لأن من منازل هارون كونه أخا ونبيا
[2]»يعني «جواب اين حديث آن است كه: اولا صحت اين حديث را نميپذيرم, ثانيا تنها منظورجانشيني در قوم در آيهي «اخلفني في قومي» است زيرا او را در مدينه جانشين خودساخت و به اين ترتيب لازمهاش آن نيست كه پس از وفات پيامبر نيز اين جانشينياستمرار داشته باشد... چگونه مسئله غير از اين باشد (و دلالت بر تمام منازل هارونكند) در حالي كه بايد از ظاهر حديث دست برداشت زيرا از جمله منازل هارون آن بودهاست كه او برادر و جانشين پيامبر است.»
خلاصهي اشكال ايجي آن است كه اولا اين حديث صحيح نيست و ثانيا بايد ازظاهر حديث كه علي(ع) را كاملا به منزلهي هارون نسبت به موسي ميداند, دست برداشتو آن را تنها به جانشيني در مدينه حمل كرد, زيرا هارون هم برادر و هم پيامبر بود واگر علي(ع) در تمامي امور مانند هارون باشد او نيز بايد هم برادر و هم پيامبرباشد.»
پاسخ اشكال اول با توجه به نقلهايي كه از كتب معتبر اهل سنت آورديم دانستهميشود. براي اثبات صحت اين حديث از ديدگاه اهل سنت و اين كه مورد اتفاق اهل سنتميباشد همين امر كه در صحيح بخاري و مسلم آمده كافي است. همچنين بسياري از حافظانحديث مانند ترمذي و حاكم و ذهبي و حتي ابنتيميه و ابن حزم (كه هر فضيلتاميرمؤمنان را منكراند) بر صحت اين حديث تصريح دارند. بلكه سيوطي در «قطف الازهارالمتناثره» و الكتاني در «نظم المتناثر» و زبيدي در «لقط اللآلي المتناثره» معتقدبه متواتر بودن اين حديث هستند.
اشكال دوم نيز با اين بيان كه پيامبر اكرم(ص) علي (ع) را به عنوان برادرخود انتخاب فرمودند و اين كه در متن حديث پيامبري استثنا شده است, برطرف ميگردد.
[1] . اين اشكال را ابنتيميه كرده است. المنتقى من منهاج الاعتدال ، ص 212. عبارت ابن تيميه از اين قرار است:«والنبي صلى اللهعليه وسلم إنما شبه عليا بهارون في أصل الاستخلاف لا في كماله»
[2] . المواقف/ص 406