الف.قرآن معجزه جاويدان
قرآن كريم در ابعادمختلف معجزه است:
1. اعجاز ادبي قرآن
مهمترين جهت اعجازقرآن براي معاصران عصر رسالت، جنبة ادبي قرآن بود؛ زيرا آنان در فن فصاحت و بلاغتاز مهارت بالايي برخوردار بودند و اعجاز ادبي قرآن را به خوبي ميشناختند. هرچند براياعصار بعدي نيز تا روز قيامت اين جنبه از اعجاز همچنان پابرجاست. حتي اين جنبه ازاعجاز قرآن براي كساني كه هيچ آشنايي با زبان عربي ندارند نيز ميتواند اعجاز آميزباشد (همان طور كه آشكار خواهد شد).
در اين جا بهاعتراف عدهاي ازبرجستگان فن فصاحت و بلاغت به معجزه بودن قرآن در اين زمينه، اشاره ميكنيم:
وليد بن مغيره، يكياز سه نفري است كه در هنر بلاغت همتا نداشت. وقتي ابوجهل (برادرزادة وليد) نزدوليد رفت و گفت: اي عمو، تو دين محمد را قبول كردهاي؟
وليد گفت: چنيننيست، من بر دين پدران خود باقي هستم، ليكن من كلامي شنيدم كه بدنم از آن به لرزهدرآمد!
ابوجهل: آيا كلاماو شعر است؟
وليد گفت: شعرنيست.
ابوجهل گفت: آياگفتار محمد خطابه است؟
وليد گفت: خطابه همنيست، زيرا خطابه كلامي است كه به هم متصل است؛ ولي كلام محمد از هم پراكنده ميباشد و به همشباهتي ندارند و با اين حال بسيار شيرين و زيباست... كلام او سحر است و دل مردم رامسحور ميكند.
[1]
هم او در جاي ديگرگفته است: به خدا سوگند! احدي در ميان شما نيست كه از من به شعر و خصوصيات آنداناتر باشد. به خدا سوگند! كلام محمد هيچ شباهتي به هيچ يك از اقسام شعر ندارد،ليكن كلام او ـ كه به عنوان كلام خدايش ميخواند ـ حلاوت و طراوت مخصوص به خود دارد. كلام او بساندرخت استوار است كه در زمين ريشه دوانيده و بر فرازش ميوة دانش و حكمت قرار گرفتهاست. كلام او از هر سخني بالاتر است، هيچ كلامي برتر از سخن او وجود ندارد، كلاماو مادون خود را خُرد و بيمقدارميكند.[2]
طفيل بن عمرو، ازقبيله دوس، بعد از شنيدن سخنان پيامبر ـ صلّي الله عليه و آله ـ به دنبال حضرت رفتو گفت: «... به خواست خدا آن را شنيدم و بسيار دلنشين و نيك يافتم، كار خود را بهمن بازگو.»
آن گاه ميگويد: رسول خدا ـصلّي الله عليه و آله ـ آياتي را از قرآن تلاوت نمود كه من هرگز سخني بدان شيرينيو شيوايي نشنيده بودم، از اين رو اسلام آوردم...»[3]
عتبة بن ربيعه، ازبزرگان قريش، ميگويد:«... من سخني شنيدم كه به خدا سوگند تاكنون نظير آن را نشنيده بودم. به خدا، نهشعر است و نه سحر، نه كهانت است و نه جادوگري... اين سخني كه من شنيدم سخن بزرگيبود و آينده مهمي دارد.»[4]
اما همان طور كهگفته شد حتي براي كساني كه از فنون فصاحت و بلاغت نيز آگاهي نداشته باشد و يا بازبان عربي مأنوس نباشد, ميتوان اعجاز ادبي قرآن را ثابت كرد. با اين توضيح كهقرآن كريم در چند جا همهي كساني را كه ممكن است ادعا كنند قرآن از جانب خدانيامده است, به مبارزه طلبيده و به اصطلاح تحدي كرده است.
در سورهي بقرهآيات 23 و24 ميفرمايد: «وان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فأتوا بسورة من مثله و ادعوا شهداءكم من دونالله ان كنتم صادقين * فان لمتفعلوا و لنتفعلوا فاتقوا النار التي وقودها الناسو الحجارة اعدت للكافرين»
(و اگر در آنچه مابر بندهيمان نازل كردهايم ترديدي داريد, پس سورهاي مانند آن بياوريد و گواهانخود (به غير از خدا) را بخوانيد, اگر راست ميگوييد* پس اگر نتوانستيد؛ و هرگز همنخواهيد توانست, پس از آتشي كه هيزمش مردمان و سنگ است كه براي كافران آماده شدهاست, بپرهيزيد)
در سورهي مباركهي يونس آيهي 38 ميفرمايد: «ام يقولون افتراه قل فأتوا بسورة مثله و ادعوا مناستطعتم من دون الله ان كنتم صادقين»
(يا ميگويند كه آنرا (قرآن را) بر خدا به دروغ نسبت داده است, بگو بنابراين سورهاي مانند آنبياوريد و هركس را كه ميتوانيد , به غير از خدا, به ياري بطلبيد, اگر راست ميگوييد)
در سورهي مباركهي هود آيات 13 و 14 ميفرمايد: «ام يقولون افتراه قل فأتوابعشر سور مثله مفتريات و ادعوا من استطعتم من دون الله ان كنتم صادقين * فان لميستجيبوالكم فاعلموا انما انزل بعلم الله و ان لااله الا هو فهل انتم مسلمون»
(يا ميگويند كه آنرا (قرآن را) بر خدا به دروغ نسبت داده است, بگو بنابراين ده سوره همانند هميندروغها بياوريد و و هركس را كه ميتوانيد , به غير از خدا, به ياري بطلبيد, اگرراست ميگوييد. پس اگر دعوت شما را پاسخ نگفتند پس بدانيد كه همانا از ناحيهي علمخداوند نازل شده است و اين كه هيچ خدايي به غير از او نيست. پس آيا شما مسلمانهستيد)
در سورهي مباركهيطور آيهي 34«فليأتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين» (اگر راست ميگويند سخني مانند قرآنبياورند)
همچنان كه ميبينيددر آيات فوق قرآن كريم همهي كساني را كه ادعا ميكنند قرآن, كلام الهي نيست بهمبارزه فراخوانده و آنان را دعوت كرده است كه تنها ده سوره همانند قرآن بلكه حتيفقط يك سو رهمانند آن را بياورند (حتي اگر آن سوره به كوتاهي سورهي كوثر باشد) و همهي نيروهاو ياورانشان را نيز براي اين كار فراخوانند. اما با اين كه اين نداي قرآن كريمقرنهاست كه تكرار ميشود, با اين وجود ميبينيم كه دشمنان قرآن و مخالفين آن همهكاربراي محو قرآن و اسلام انجام دادهاند به غير از اين كه سورهاي مانند آن بياورنددر حالي كه اگر چنين كاري در توان آنان بود, بهترين و كم هزينهترين كار براي محوو نابودي اسلام آن بود كه سورهاي مانند آن بياورند.
از اينجا معلوم ميشودكه كلام قرآن همگان را در طول تاريخ به عجز آورده است. بيان فوق براي كليهي كسانيكه به اين نكته واقف شوند مفيد بوده و اعجاز قرآن را به اثبات ميرساند.
2. اعجاز قرآن در قلمرو معارف و احكام
درك اين جنبه ازاعجاز قرآن در گرو اين است كه بدانيم بخش عظيمي از آيات قرآن مربوط به معارف دينيو اصول كلي نظام زندگي بشر است كه در برگيرندة عاليترين معارف و جامعترين قوانين است. قرآن كريم معارفي را به بشريت ارزانيداشت كه هنوز پس از قرنها هركس با آن معارف عميق آشنا ميشود به تازگي و عمق آنهااعتراف مينمايد و اين در حالي است كه محيط جزيرة العرب ـ كه پيامبر در آن رشدكرده بود ـ كمترين اطلاعي از اين قبيل معارف و احكام نداشت، بلكه فرهنگ حاكم برجامعة آن روز عربستان، فرهنگ شرك و جاهليت بود. اين امر حقيقتا معجزه است كه در آنمحيط مطالبي بيان شود كه همهي علما و دانشمندان دربرابر آنها سر تسليم فرود ميآورند.
3. قرآن و خبرهاي غيبي
در قرآن كريم آياتيوجود دارد كه برخي مربوط به گذشتهاي بسيار دور ميباشد مانند آياتي كه تاريخ پيامبران و امتهاي آنان را بازگونمودهاند. همچنين خبرهايي غيبي كه مربوط به حوادث آينده بوده و بعد به وقوع پيوسته است. در اينجا چند نمونه را يادآور ميشويم:
الف. پيشگوييدربارة جنگ ايران و روم:
«غُلِبَتِ الرُّومُفِي أَدْنَي الْأَرْضِ وَ هُمْ مِنْ بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ».[5]
روميان مغلوب شدند(و اين شكست) در سرزمين نزديكي رخ داد اما آنان پس از (اين) مغلوبيت، به زودي غلبهخواهند كرد.
آن چه آيه مباركهخبر داد در مدت كمتر از ده سال واقع گرديد، و پادشاه روم بر پادشاه ايران غالب وسپاه روم وارد سرزمين ايران شد.
ب. پيشگويي دربارةشكست دشمن نيرومند:
«أَمْ يَقُولُونَنَحْنُ جَمِيعٌ مُنْتَصِرٌ سَيُهْزَمُ الْجَمْعُ وَ يُوَلُّونَ الدُّبُرَ».[6]
يا ميگويند: «ما جماعتيمتحد و نيرومند و پيروزيم»؟! (ولي بدانند) بزودي جمعشان شكست ميخورد و پا به فرارميگذارند.
اين جريان در جنگبدر واقع شد، آن گاه كه ابوجهل اسب خويش را جلو راند و در پيشاپيش لشكر گفت: «ماامروز از محمد و يارانش انتقام خواهيم گرفت»، ولي خداوند او را هلاك و جمعيتش رامتفرق ساخت.
4.هماهنگي و عدم اختلاف در قرآن
«أَ فَلايَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَ لَوْ كانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوافِيهِ اخْتِلافاً كَثِيراً».[7]
چرا در قرآن دقت وتدبير نميكنند،كه اگر از ناحيه غير خدا بود تناقضات فراواني در آن مييافتند.
ميدانيم كه قرآن كريمدر طول 23 سال در دوراني پر فراز و نشيب فراهمآمده است، ولي با اين حال مطالب آن از چنان انسجام و هماهنگي و يكنواختي برخورداراست كه به وضوح نشان ميدهد كهساختة ذهن بشر نيست و الا با تفاوت شرايط زماني و مكاني و روحي پيامبر ـ صلّي اللهعليه و آله ـ و زياد شدن تجربيات آن حضرت، بايد عادتاً مطالب سالهاي اول و آخر عمرآن حضرت تفاوت كند. اين مطلب آنگاه آشكارتر ميگردد كه بدانيم قرآن مجيد در شرايط و احوال مختلف نازلگرديده، و عادتاً محال است انسان در اين شرايط متضاد و مختلف، مطالبي هماهنگ و درحد اعلاي از فصاحت و بلاغت بگويد.
اعجاز قرآن در بيانعلامه طباطبايي
مفسر كبير قرآنمرحوم علامه طباطبايي در كتاب شيعه در اسلام دربارهي اعجاز قرآن اين گونه ميفرمايند:
«از پيغمبر اكرم(ص) نيز مانند ساير پيغمبران معجزه ميخواستند و آن حضرت نيز وجود معجزه را درپيغمبران تأييد ميكرد. چنان كه در قرآن كريم بالصراحه تأييد شده.
از آن حضرت معجزاتبسياري رسيده كه نقل برخي از آنها قطعي و قابل اعتماد ميباشد ولي معجزهي باقيهيآن حضرت كه هم اكنون زنده است همانا «قرآن كريم» است كه كتاب آسماني كه به شش هزارو چند صد آيه مشتمل است و به صد و چهارده سورهي بزرگ و كوچك تقسيم ميشود.
آيات كريمهي قرآنيدر مدت بيست و سه سال ايام بعثت و دعوت پيغمبر اكرم (ص) تدريجا نازل شده از كمتر ازيك آيه تا يك سورهي تمام, در حالات مختلفهي شب و روز, سفر و حضر, جنگ و صلح وروزهاي سخت و لحظات آسودگي «وحي» گرديده است.
قرآن كريم در آياتبسياري, با صراحت لهجه, خود را معجزه معرفي ميكند و عرب آن روز را كه به شهادتتاريخ به راقيترين درجات فصاحت و بلاغت رسيده بود و در شيريني زبان و رواني بياناز پيشتازان ميدان سخنوري شمرده ميشدند به معارضه و مبارزه ميطلبد و ميگويد:اگر چنين ميپنداريد كه قرآن كريم سخن بشر و ساختهي خود محمد «ص» است, يا از كسيياد گرفته و تعليم يافته مانند او را, يا مانند ده سوره يا يك سوره از سورههاي آنرا بياوريد و از هر وسيلهي ممكن در اين كار استفاده كنند. سخنوران نامي عرب پاسخيكه دربرابر اين در خواست آماده كردند, اين بود كه گفتند: قرآن سحر است و از عهدهيما بيرون. چنان كه از يكي از سخنوران عرب نقل ميكند: «فقال ان هذا الا سحر يؤثران هذا الا قول البشر» (مدثر/24-25) وليد پس از فكر بسيار پشت به حق كردهو سركشي كرده و گفت: (اين قرآن جز سحر (جذاب) نيست اين قرآن جز سخن بشر نيست)
قرآن كريم تنها ازراه فصاحت و بلاغت تحدي نميكند و به معارضه نميطلبد, بلكه گاهي از جهت معني نيزپيشنهاد معارضه مينمايد و به نيروي فكري همهي جن و انس تحدي مينمايد زيرا كتابياست كه به برنامهي كامل زندگي جهان انساني مشتمل است و اگر به دقت كنجكاويشود, پايهي اين برنامهي وسيع و پهناوركه هرگوشه و كنار اعتقادات و اخلاق واعمال بيرون از شمار انسانيت را فراگرفته و بهتمام دقايق و جزئيات آن رسيدگي مينمايد همانا (حق) قرار داده و آن را (دين حق)ناميده. اسلام ديني است كه مقررات آن از حق و صلاح واقعي سرچشمه ميگيرد نه ازخواست و تمايل اكثريت مردم يا دلخواه يك فرد توانا و فرمانروا.
اساس اين برنامهيوسيع گراميترين كلمهي حق كه ايمان به خداي يگانه باشد, قرار داده شد و همهياصول و معارف از توحيد استنتاج گرديده است و از آن پس پسنديدهترين اخلاق انسانياز اصول معارف استنتاج و جزء برنامه شده و از آن پس كليات و جزئيات بيرون از شماراعمال انساني و اوضاع و احوال فردي و اجتماعي بشر بررسي و وظايف مربوط به آنها كهاز يگانه پرستي سرچشمه ميگيرد تنظيم گشته است.
در آيين اسلامارتباط و اتصال ميان اصول و فروع به نحوي است كه هر حكم فرعي از هر باب باشد اگرتجزيه و تحليل شود به همان كلمهي توحيد, تنها برميگردد و كلمهي توحيد نيز با تركيب,همان احكام و مقررات فرعي ميشود.
البته گذشته ازتنظيم نهايي چنين آيين پهناوري با چنين وحدت و ارتباط حتي تنظيم فهرست ابتدايي آننيز از نيروي عادي يك نفر از بهترين حقوقدانان جهان در حال عادي بيرون است, چهرسد به كسي كه در زمان ناچيزي در ميان هزاران گرفتاري جاني و مالي و شخصي و عموميو جنگهاي خونين و كارشكنيهاي خارجي و داخلي قرار گيرد و بالاخره در برابر جهانيتنها بيفتد.
گذشته از اين كهپيغمبر اكرم (ص) آموزگاري نديده و خواندن ونوشتن ياد نگرفته بود و پيش از دعوت, دوسوم از زندگي خود را در ميان قومي به سر برده بود كه از فرهنگ عاري بوده و بويي ازمدنيت و حضارت نشنيده و در سرزميني بيآب و علف و هوايي سوزان با پستترين شرايطزندگي ميكردند و هر روز زير تسلط يكي از دول همجوار خود ميرفتند. با همهي ايناحوال قرآن كريم از راه ديگر تحدي ميكند و آن اين است كه اين كتاب تدريجا باشرايطي كاملا مختلف و گوناگون از گرفتاري و آسودگي, جنگ و صلح, قدرت و ضعف و غيرآنها در مدت بيست و سه سال نازل شده است, اگر از جانب خدا نبود و ساخته و پرداختهيبشر بود تناقض و تضاد بسياري در آن پديد ميآمد و ناگزير آخر آن از اولش بهتر و مترقيتربود چنان كه لازمهي تكامل تدريجي بشر همين است و حال آن كه آيات مكي اين كتاب باآيات مدني آن يكنواخت ميباشد و آخرش از اولش متفاوت نيست و كتابي است متشابهالاجزاءو در قدرت بيان حيرتانگيز خود به يك نسق. چنان كه ميفرمايد: «افلا يتدبرونالقرآن و لو كان من عند غير الله لوجدوا فيه اختلافا كثيرا» (نساء/82)(آيا در قرآن تدبر نميكنيد؟ و اگر از پيش غير خدا بود در آن اختلاف بسياري مييافتند)»[8]
[1] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 51-52.
[2]. سيره ابن هشام، ج 1، ص 289، اعلام الوري طبرسي، صص 51-52.
[3] . سيره ابن هشام، ج 1، ص 313
[4] . سيره ابن هشام، ج 2، ص 23.
[5] . روم/ 23
[6] . قمر/44-45
[7] . حجر/ 94-96
[8] . علامه طباطبايي/شيعه در اسلام/200-205