• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    واژه :
مقدمه[1]
از جمله تمايزهاي آدمي از ساير موجودات عالم طبيعت، شوقوي به كشف اسرار وجود و آشنايي با هستي پر رمز و راز است. تلاش همه جانبه و خستگيناپذير براي كشف قوانين طبيعت، نشاني از اين شيفتگي است. اگر اين تكاپو ميوه ينيازمندي و به طمع چيرگي بر طبيعت باشد، باز هم نمي توان باور كرد كه به فرض پاياناين نياز و دست يابي بدان غرض، آدمي از جستوجوي دست شويد. جويبار اشتياق انسان بهدانش، در بستر حقيقت مرگ و وقايع و حوادث پس از آن نيز جاري است. در اين بارهبسيارند پرسش هايي كه حضوري جاودانه و گزنده در همه ي اذهان دارند; از جمله:
ـ حقيقت انسان چيست؟
ـ چرا زندگي دنيوي محدود است و گريزي از مرگ نيست؟
ـ آيا آدمي پس از مرگ باقي و جاودانه است؟
ـ در فرض بقا، كيفيت زيستن آدمي چگونه است؟
ـ چه رابطه اي ميان زندگي دنيوي و زندگي پس از مرگ وجوددارد؟
اما براي يافتن حقايق پس از مرگ دست مايه آدمي چيست؟ آيامجموعه ي معرفت هاي علمي و فلسفي بشري مي تواند به تنهايي ياري دهنده ي وي درگشودن اين گره هاي فكري باشد؟ نگاهي تيزبينانه بر متون علمي و فلسفي آشكار مي كندكه بي استمداد از يك منبع خطاناپذير و فوق طبيعي، معرفت هاي بشري در دست يازيدن بهدامن مراد، كامياب نيست.
اگر چشمه ي وحي نمي جوشيد و آسمان عصمت نمي باريد، بساخيال ها و اوهام كه ذهن آدمي را مشغول مي كرد و به آرايش صحنه هايي مي پرداخت كهبه حيرت و تناقض مي انجاميد.
اين راه را نهايت صورت كجا توان بست ***** كِش صد هزارمنزل بيش است در بدايت
از هر طرف كه رفتم جز وحشتم نيافزود ***** زنهار از اينبيابان وين راه بي نهايت
در اين شب سياهم گم گشت راه مقصود ***** از گوشه اي برونآي اي كوكب هدايت
درك آدمي در دست يافتن به اين حقايق بسي كوتاه است. از اينروست كه كتاب هاي آسماني، انبيا و اوصياي معصوم (ع) به تفصيل درباره ي انسان وسرنوشت وي سخن گفته اند. به ويژه در بيان هاي رسول خدا (ص) و دوازده امام پاكعليهم السلام سخناني است كه هر كدام سرمايه ي گران بهايي را مي مانند كه از سر لطفبه رايگان در دست رس بشر قرار گرفته او را به انديشه درباره ي زندگي پس از مرگتشويق و ياري مي كند. همان گونه كه امروزه علم بر كشف ارتباط ميان حوادثي توانيافته كه در گذشته بي ارتباط مي نمودند، بسياري از حوادث دنيوي آثار و نتايجي درعوالم ديگر به دنبال دارند كه تنها انبيا و اوصيا (ع) قدرت درك و بيان آن رادارند.
آنچه در متون ديني از انسان راجع به معاد و بازگشت بهسوي خداوندخواسته شده ايمان است. در عين آنكه ايمان و خرد ورزي دو نغمه ي هماهنگ وموزون اند، ليكن آنچه همواره انبيا و ائمه معصومين (ع) بدان دعوت مي كردند ايمانبه معاد و جاودانگي است; تا آنجا كه ايمان به معاد در كنار ايمان به خداوند سبحانمي نشيند و معاد همانند توحيد در شمار اصول دين مي آيد. انكار معاد همه ي راه هايايمان به خدا و شريعت را مي بندد و چون سموم پاييزي، درخت دين را از برگ و بارعريان مي كند.
حساسيت مسأله ي جاودانگي و بازگشت به سوي خدا در قرآنكريم، زمينه ي همواري را براي كشف اصول نوين علمي و فلسفي فراهم كرده است. در اينراه كساني بيش تر توفيق يافته اند كه از انوار كلام الهي مدد جسته اند. صدرالمتألهين، مؤسس بناي متعالي حكمت، كه در اين باب به رهيافت هاي اميد بخشي دستيافت، در اين باره مي گويد:
“علم معاد از پيچيده ترين، شريف ترين و دقيق ترين علوماست كه تنها اندكي از حكيمان گذشته به حقايق آن راه يافته اند. هر چند بيش ترفلاسفه تمام تلاش خود را در تبيين توحيد و تنزيه حق و آثار او از كاستي ها به كاربستند، افكار آنان از نيل به درك مواقف و منازل معاد قاصر بوده است، چرا كه انوارحكمت را از مشكات نبي خاتم(ص) اقتباس نكردند. از اين رو ابن سينا با آن عظمت علميبه ناتواني خود از اثبات عقلي معاد جسماني اقرار دارد و در معاد نفوس متوسط متحيرماند و در اين مسايل تنها به تعبد در نصوص ديني بسنده كرد.”[2]
اين نوشتار كوششي است در بيان گوشه اي از مسايل مربوط بهنفس آدمي و پرداختي از مسأله ي جاودانگي و معاد. بر خوانندگان گرامي پوشيده نيستكه پرداختن به احوال نفس و عوالم آن پژوهش هاي درازدامن و نوشته هاي محققانه تر ميطلبد و بررسي همه ي معارف اين شاخه در اين مختصر نمي گنجد. به همين جهت بخش هايمختلف اين نوشتار تنها به اساسي ترين مسايل اهتمام دارد. در نگارش اين كتاب دركنار استمداد از منبع وحي، از تلاش فيلسوفان و متكلمان مسلمان ياد شده است. در اينكار به دليل محدوديت ها چاره اي جز گزينش و اقتباس نبود. از اين روست كه مثلا دربيان ديدگاه هاي فلسفي تنها به آراي فيلسوفاني هم چون ابن سينا، شيخ اشراق وملاصدرا به عنوان چهره هاي بارز فلسفه ي مشّا، اشراق و حكمت متعاليه نظر مي شود. مقصودنگارنده از بيان اين ديدگاه ها، نشان دادن تأثير وحي در فلسفه و كلام و ميزان بهرهگيري فيلسوفان و متكلمان از متون ديني به ويژه در سلسله بحث هاي انسان شناسي وآخرت شناسي از يك سو و تلقي هاي گوناگون از آيات و روايات از سوي ديگر است. قهراًآشنايي با فلسفه و دستگاه هاي عمده ي فلسفي براي بهره گيري بيش تر از اين مباحثضروري است.
بخش نقلي از قسمت هاي فلسفي و كلامي جدا شده است و تلاششده تا در برداشت هاي به عمل آمده از متون ديني پيش فرضي به كار گرفته نشود.
خلاصه ي مسايل مطرح شده در اين كتاب بدين قرار است:
1ـ از آن جا كه پرداختن به بحث هاي فلسفي در مورد معادجسماني و روحاني بدون شناخت پايه هاي آن ممكن نيست در ابتدا مباحثي از علم النفسپيش رو مي نهيم. در اين قسمت از حقيقت انسان، تمايز نفس و بدن، تجرد نفس انساني،حدوث و قدم نفس و ارتباط نفس و بدن سخن مي رود تا به ياري درك اين مباني راه نيلبه مقصود اصلي هموارتر گردد.
2ـ بخش دوم اين نوشتار مرگ و ضرورت وقوع آن را بررسي ميكند. علل ترس از مرگ را بر مي شمارد و براي غلبه بر اين ترس طريق مي نمايد.
همچنين تصويرهاي گوناگون از جاودانگي و بقاي انسان بهويژه از ديدگاه ديني موضوع ديگر اين بخش است.
3ـ اهتمام آخرين بخش اين نوشتار به مسأله ي معاد جسمانيـ روحاني و زندگي اخروي است.
در پايان، چند نكته شايسته ي ذكر است:
الف ـ در تفسير آيات و روايات در صورت استفاده از منابعتفسيري به آن ها اشاره شده است. اما لازم است يادآور شوم كه هماره در اين بخش ازتفسيرالميزان ياري گرفته ام و اگر در مواردي نام اين تفسير ذكر نشده است تنها بهاين دليل است كه مطلب ياد شده به كمال مستند به اين تفسير نيست.
ب ـ در ترجمه ي آيات قرآن كريم از ترجمه ي آقاي محمدمهديفولادوند استفاده شده است. در ترجمه روايات همه جا نام مترجم ذكر شده و در غير اينصورت ترجمه از نگارنده است.
اميدوارم اين نوشته علي رغم كاستي هاي فراوان برايپژوهندگان سودمند افتد و مقدمه اي در خور براي آثار علمي و پربار آينده باشد. ازخداوند سبحان موفقيت پويندگان اين راه را خواستارم.
والحمدلله رب العالمين




[1] . نوشته‌‌ي حاضر, كتاب «پژوهشي در قلمرمعاد شناسي» نوشته جناب آقاي امير ديواني است.
[2] . صدرالدين شيرازي، الاسفار الاربعه، ج 9، ص 179.