• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    واژه :
نشانههاىظهور امام (عليه السلام) چيست؟ [1]
پاسخ:
وقت ظهور آن حضرت معلوم نيست، و حتّى مطابق روايات كسانىكه وقت ظهور را تعيين كنند، دروغگو شمرده شدهاند.[2]
ولى نشانههايى به عنوان علائم ظهور در رواياتبسيار آمده كه مربوط به مدت اندكى قبل از ظهور و مربوط به آستانه و آغاز ظهور است،اين نشانهها بسيار زيادند [3]  كه معروفترين و جامعترين آنها ايناست كه هرج و مرج در همه چيز دنيا مشهود مىگردد. [4]
سراسر جهان پر از ظلم و جور و فساد گردد[5] چنانكه در هر انقلابى معمولا، ظلم وفساد قبل از آن، باعث انقلاب مىگردد، اين موضوع در ضمن يك روايتى جامع بطورمشروح بيان شده و امامصادق(عليه السلام)آن را در 119 ماده بيان كرده است واينك ترجمه روايت:
حضرت امام صادق(عليه السلام) به يكى از يارانش فرمود:
1 ـ هرگاه ديدى: حق بميرد و طرفدارانش نابود شوند.
2 ـ و ديدى كه: ظلم همه جا را گرفته.
3 ـ و ديدى كه: قرآن فرسوده شده و درست معنىنمىشود.
4 ـ و ديدى كه: دين همچون ظرف تو خالى، و بى محتوا شدهاست.
5 ـ و ديدى كه: طرفداران حق بر طرفداران باطل فائقشدهاند.
6 ـ و ديدى كه: كارهاى بد آشكار شده و از آن نهىنمىشود و بدكاران بازخواست نمىشوند.
7 ـ و ديدى كه: چنان فسق و فجور آشكار شده كه مردان بهمردان و زنان به زنان اكتفاء مىكنند.
8 ـ و ديدى كه: افراد با ايمان سكوت كرده و سخنشان رانمىپذيرند.
9 ـ و ديدى كه: شخص بدكار، دروغ گويد، و كسى دروغ و نسبتنارواى او را رد نمىكند.
10 ـ و ديدى بچهها، بزرگان را تحقير كنند.
11 ـ و ديدى كه: قطع پيوند خويشاوندى شود.
12 ـ و ديدى كه: بدكار را ستايش كنند و او شاد شود و سخنبدش به او برنگردد.
13 ـ و ديدى نوجوانان پسر، همان كنند كه زنانمىكنند.
14 ـ و ديدى كه: زنان با زنان ازدواج نمايند.
15 ـ و ديدى كه: مدّاحى دروغين از اشخاص، زياد شود.
16 ـ و ديدى كه: انسانها اموال خود را در غير اطاعت خدامصرف مىكنند و كسى مانع نمىشود.
17 ـ و ديدى كه: افراد با ديدن كار و تلاش نامناسبمؤمنين، به خدا پناه مىبرند.
18 ـ و ديدى كه: همسايه به همسايه خود اذيت مىكندو از آن جلوگيرى نمىشود.
19 ـ و ديدى كه : كافر به خاطر سختى مؤمن، شاد است.
20 ـ و ديدى كه: شراب را آشكارا مىآشامند و براىنوشيدن آن كنار هم مىنشينند و از خداوند متعال نمىترسند.
21 ـ و ديدى: كسى كه امر به معروف مىكند خوار وذليل است.
22 ـ و ديدى آدم بدكار در آنچه آن را خدا دوست ندارد،نيرومند و مورد ستايش است.
23 ـ و ديدى اهل قرآن و دوستان آنها خوارند.
24 ـ و ديدى راه نيك بسته و راه بدباز است.
25 ـ و ديدى خانه كعبه تعطيل شده، و به تعطيلى آن دستورداده مىشود.
26 ـ و ديدى كه: انسان به زبان مىگويد ولى عملنمىكند.
27 ـ و ديدى كه: مردان از مردان و زنان از زنان لذّتمىبرند، (يا مردان خود را براى مردان، و زنان خود را براى زنان فربهمىكنند).
28 ـ و ديدى كه: زندگى مرد از راه لواط و زندگى زن ازراه زنا تأمين مىشود.
29 ـ و ديدى زنان همچون مردان براى خود مجالس (نامشروع)تشكيل مىدهند.
30 ـ و ديدى كه: در ميان فرزندان «عبّاس»، كارهاى زنانگىبه وجود آيد.
31 ـ و ديدى كه: زن براى زنا با مردان، با شوهر خودهمكارى كند.
32 ـ و ديدى كه: بيشتر مردم و بهترين خانهها، زنانرا بر بدكارى كمك مىكنند.
33 ـ و ديدى كه: مؤمن، خوار و ذليل شمرده شود.
34 ـ و ديدى كه: بدعت و زنا آشكار شود.
35 ـ و ديدى مردم به شهادت ناحق اعتماد كنند.
36 ـ و ديدى كه: حلال، حرام شود و حرام، حلال گردد.
37 ـ و ديدى كه: دين بر اساس ميل اشخاص معنى شود و كتابخدا و احكامش تعطيل گردد.
38 ـ و ديدى كه: جرئت برگناه آشكار شود، و ديگر كسى براىانجام آن منتظر تاريكى شب نگردد.
39 ـ و ديدى مؤمن نتواند نهى از منكر كند مگر در قلبش.
40 ـ و ديدى كه: ثروت بسيار زياد در راه خشم خدا خرجگردد.
41 ـ و ديدى كه: سردمداران به كافران نزديك شوند و از نيكوكاراندور شوند.
42 ـ و ديدى كه: واليان در قضاوت رشوه بگيرند.
43 ـ و ديدى كه: پستهاى مهم واليان بر اساس مزايده استنه بر اساس شايستگى.
44 ـ و ديدى كه: مردم را از روى تهمت و يا سوءظن بكشند.
45 ـ و ديدى كه: مرد بخاطر همبسترى با همسران خود موردسرزنش قرار گيرد.
46 ـ و ديدى كه: مرد از بدكارگى همسرش نان مىخورد.
47 ـ و ديدى كه: زن بر شوهر خود مسلّط شود، و كارهايى كهمورد خشنودى شوهر نيست انجام مىدهد، و به شوهرش خرجى مىدهد.
48 ـ و ديدى كه: مرد همسر و كنيزش را كرايه مىدهدو به غذاى پست (كه از اين راه بدست مىآورد) خشنود است.
49 ـ و ديدى كه: سوگندهاى دروغ به خدا بسيار گردد.
50 ـ و ديدى كه: آشكارا قمار بازى مىشود.
51 و ديدى كه: مشروبات الكلى بطور آشكار بدون مانع خريدو فروش مىشود.
52 ـ و ديدى كه: زنان مسلمان خود را به كافرمىبخشند.
53 ـ و ديدى كه: كارهاى زشت آشكار شده و هر كس از كنارآن مىگذرد مانع آن نمىشود.
54 ـ و ديدى كه: مردم محترم، توسط كسى كه مردم از سلطنتشترس دارند، خوار شوند.
55 ـ و ديدى كه: نزديكترين مردم به فرمانداران آنانىهستند كه به ناسزاگوئى به ما خانواده عصمت(عليهم السلام)ستايش شوند.
56 ـ و ديدى كه: هر كس ما را دوست دارد او را دروغگوخوانده و شهادتش را قبول نمىكنند.
57 ـ و ديدى كه: در گفتن سخن باطل و دروغ، با همديگررقابت كنند.
58 ـ و ديدى كه: شنيدن سخن حق بر مردم سنگين است ولىشنيدن باطل برايشان آسان است.
59 ـ و ديدى كه: همسايه از ترس زبان بد همسايه، او رااحترام مىكند.
60 ـ و ديدى كه: حدود الهى تعطيل شود و طبق هوى و هوسعمل شود.
61 ـ و ديدى كه: مسجدها طلاكارى (زينت داده) شود.
62 ـ و ديدى كه: راستگوترين مردم نزد آنها مفترياندروغگو است.
63 ـ و ديدى كه: بدكارى آشكار شده و براى سخن چينى كوششمىشود.
64 ـ و ديدى كه: ستم و تجاوز شايع شده.
65 ـ و ديدى كه: غيبت، سخن خوش آنها گردد، و بعضى بعضديگر را به آن بشارت دهند.
66 ـ و ديدى كه: حج و جهاد براى خدا نيست.
67 ـ و ديدى كه: سلطان به خاطر كافر، شخص مؤمن را خواركند.
68 ـ و ديدى كه: خرابى بيشتر از آبادى است.
69 ـ و ديدى كه: معاش انسان از كم فروشى بدستمىآيد.
70 ـ و ديدى كه: خونريزى آسان گردد.
71 ـ و ديدى كه: مرد بخاطر دنيايش رياست مىكند.
72 ـ و ديدى كه: نماز را سبك شمارند.
73 ـ و ديدى كه: انسان ثروت زيادى جمع كرده ولى از آغازآن تا آخر زكاتش را نداده است.
74 ـ و ديدى كه: قبر مردهها را بشكافند و آنها رااذيت كنند.
75 ـ و ديدى كه: هرج و مرج بسيار است.
76 ـ و ديدى كه: مرد روز خود را با مستى به شبمىرساند و شب خود را نيز به همين منوال به صبح برساند و هيچ اهميتى به برنامهمردم ندهد.
77 ـ و ديدى كه: با حيوانات آميزش مىشود.
78 ـ و ديدى كه: مرد به مسجد (محل نماز) مىرودوقتى بر مىگردد لباس در بدن ندارد (لباسش را دزديدهاند).
79 ـ و ديدى كه: حيوانات همديگر را بدرّند.
80 ـ و ديدى كه: دلهاى مردم، سخت و ديدگانشان خشك و يادخدا بر ايشان گران است.
81 ـ و ديدى كه: بر سركسبهاى حرام آشكارا، رقابت كنند.
82 ـ و ديدى كه: نماز خوان براى خودنمائى نمازمىخواند.
83 ـ و ديدى كه: فقيه براى دين، فقه نمىآموزد وطالب حرام، ستايش و احترام مىگردد.
84 ـ و ديدى كه: مردم در اطراف قدرتمندانند.
85 ـ و ديدى كه: طالب حلال، مذمّت و سرزنش مىشود وطالب حرام ستايش و احترام مىگردد.
86 ـ و ديدى كه: در مكه و مدينه كارهائى مىكنند كهخدا دوست ندارد و كسى از آن جلوگيرى نمىكند، و هيچكس بين آنها و كارهاىبدشان مانع نمىشود.
87 ـ و ديدى كه: آلات موسيقى ولهو در مدينه و مكّه آشكارگردد.
88 ـ و ديدى كه: مرد سخن حق گويد و امر به معروف و نهىاز منكر كند ولى ديگران او را از اين كار برحذر مىدارند.
89 ـ و ديدى كه: مردم به همديگر نگاه مىكنند، (بهاصطلاح چشم و هم چشمى مىكنند) و از مردم بدكار پيروى نمايند.
90 ـ و ديدى كه: راه نيك خالى و راه رونده ندارد.
91 ـ و ديدى كه: مرده را مسخره كنند و كسى براى اواندوهگين نشود.
92 ـ و ديدى كه: سال به سال بدعت و بديها بيشتر شود.
93 ـ و ديدى كه: مردم و جمعيتها جز از سرمايه دارانپيروى نكنند.
94 ـ و ديدى كه: به فقير چيزى دهند كه برايش بخندند ولىدر راه غير خدا ترحم كنند.
95 ـ و ديدى كه: علائم آسمانى آشكار شود و كسى از آننگران نشود.
96 ـ و ديدى كه: مردم مانند حيوانات در انظار يكديگر عملجنسى بجا مىآورند و كسى از ترس مردم از آن جلوگيرى نمىكند.
97 ـ و ديدى كه: انسان در راه غير خدا بسيار خرج كند ولىدر راه خدا از اندك هم مضايقه دارد.
98 ـ و ديدى كه: عقوق پدر و مادر رواج دارد و فرزندانهيچ احترامى براى آنها قائل نيستند، بلكه نزد فرزند از همه بدترند.
99 ـ و ديدى كه: زنها بر مسند حكومت بنشينند، و هيچ كارىجز خواسته آنها پيش نرود.
100 ـ و ديدى كه: پسر به پدرش نسبت دروغ بدهد، و پدر ومادرش را نفرين كند و از مرگشان شاد گردد.
101 ـ و ديدى كه: اگر روزى بر مردى بگذرد ولى او در آنروز گناه بزرگى مانند بدكارى، كم فروشى، و زشتى انجام نداده، ناراحت است.
102 ـ و ديدى كه: قدرتمندان، غذاى عمومى مردم را احتكاركنند.
103 ـ و ديدى كه: اموال حق خويشان پيامبر(صلى الله عليهوآله وسلم)(خمس) در راه باطل تقسيم گردد، و با آن قماربازى و شرابخوارى شود.
104 ـ و ديدى كه: به وسيله شراب، بيمار را مداوا كنند، وبراى بهبودى بيمار آن را تجويز نمايند.
105 ـ و ديدى كه: مردم در مورد امر به معروف و نهى ازمنكر و ترك دين بىتفاوت و يكسانند.
106 ـ و ديدى كه: سرو صداى منافقان بر پا است ولى سر وصداى حق طلبان خاموش است.
107 ـ و ديدى كه: براى اذان و نماز مزد مىگيرند.
108 ـ و ديدى كه: مسجدها پر است از كسانى كه از خدانترسند و غيبت هم نمايند.
109 ـ و ديدى كه: شرابخوار مست، پيش نماز مردم شود.
110 ـ وقتى كه ديدى: خورندگان اموال يتيمان ستوده شوند.
111 ـ و ديدى كه: قاضيان برخلاف دستور خداوند قضاوتكنند.
112 ـ وقتى ديدى كه: استانداران از روى طمع، خائنان راامين خود قرار دهند.
113 ـ و ديدى كه: فرمانروايان، ميراث(مستضعفان) رادراختيار بدكاران از خدا بى خبر قرار دهند.
114 ـ و ديدى كه: بر روى منبرها از پرهيزكارى سخنمىگويند ولى گويندگان آن پرهيزكار نيستند.
115 ـ و ديدى كه: صدقه را با وساطت ديگران بدون رضاىخداو بخاطر در خواست مردم بدهند.
116 ـ وقتى كه ديدى: وقت (اوّل) نمازها را سبك بشمارند.
117 ـ و ديدى كه: هَمّ و هدف مردم، شكم و شهوتشان است.
118 ـ و ديدى كه: دنيا به آنها روى كرده.
119 ـ و ديدى كه: نشانههاى برجسته حق، ويران شدهاست، در اين وقت خود را حفظ كن و از خدا بخواه كه از خطرات گناه نجاتت بدهد...[6]
البتّه بايد توجّه داشت، كه اين نشانهها هم اكنوندر دنياى غرب، در اروپا و آمريكا و حتى بعضى از كشورهاى آفريقا و آسيا وجود دارد،شكر خدا را كه به بركت انقلاب اسلامى در ايران، از بسيارى از اين گناهان جلوگيرىشده و مىرود كه از همه جلوگيرى شود و زمينه سازى براى ظهور امام قائم(عج)گردد.

  خروجسيّد حسنى و يمانى
از جمله علائمى كه در آستانه ظهور امام قائم(عج) رخمىدهد خروج سيّد حسنى با يارانش براى يارى آنحضرت است، اينك توضيح آن:
سيّد حسنى جوان خوش صورتى است كه از طرف ديلم[7]و قزوين خروج مىنمايد و با صداى بلند فرياد كند كه به فرياد رسيد آلمحمد(صلى الله عليه وآله وسلم)را كه از شما يارى مىطلبند و اين سيّد حسنىظاهراً از اولاد حضرت امام حسن مجتبى(عليه السلام) باشد و دعوى بر باطل ننمايد ودعوت بر نفس خود نكند بلكه از شيعيان خُلَّص ائمّه اثنى عشر(عليهم السلام)و تابعدين حق باشد و دعوى نيابت و مهدويّت نخواهد نمود و لكن مطاع و بزرگ و رئيس خواهدبود و درگفتار و كردار موافق است با شريعت مطهّره حضرت خاتم النّبيين(صلى اللهعليه وآله وسلم)و در زمان خروج او كفر و ظلم، عالم را فرا گرفته باشد و مردم ازدست ظالمان و فاسقان در اذيّت باشند و جمعى از مؤمنين نيز مستعد باشند از براى ظلمظالمين، و در آن حال سيِّد حسنى استغاثه نمايد از براى نصرت دين آل محمّد(صلى اللهعليه وآله وسلم) پس مردم او را اطاعت نمايند خصوصاً گنجهاى طالقان كه از طلا ونقره نباشند بلكه مردان شجاع و قوى دل و مسلّح و مكمّل كه بر اسبهاى اشهب سوارباشند، در اطراف او جمع گردند و جمعيت او زياد شود و مانند سلطان عادل در ميانايشان حكم و سلوك نمايد و كم كم بر اهل ظلم و طغيان غلبه نمايد و از مكان و جاىخود تا كوفه زمين را از لوث وجود ظالمين و كافران پاك كند و چون با اصحاب خود واردكوفه شود، به او خبر دهند كه حضرت حجةاللّه مهدى آل محمّد(صلى الله عليهوآله وسلم) ظهور نموده و از مدينه به كوفه تشريف آورده است پس سيّد حسنى با اصحابخود خدمت آنحضرت مشرّف مىشوند و از آنحضرت مطالبه دلائل امامت و مواريثانبياء(عليهم السلام) را مىنمايند، حضرت امام صادق(عليهالسلام)مىفرمايد: بخدا سوگند كه آن جوان آنحضرت را مىشناسد ومىداند كه او بر حق است و لكن مقصودش اين است كه حقيقت او را بر مردم واصحاب ظاهر نمايد، پس آنحضرت دلائل امامت و مواريث انبياء(عليهم السلام) از براىاو ظاهر نمايد، در آن وقت سيّد حسنى و اصحابش با آنحضرت بيعت خواهند نمود مگرقليلى از اصحاب او كه 000/400 از زيديّه باشند كه مصحفها و قرآن درگردنايشان حمايل است و آنچه مشاهده نمودند از دلائل و معجزات آن را حمل بر سحر نمايندو گويند اين سخنان بزرگى است و اينها همه سحر است كه به ما نمودهاند، پسامام قائم (عج) آنچه آنان را نصيحت و موعظه نمايد و آنچه از معجزات بياورددر آنها تأثير نخواهد كرد، تا سه روز ايشان رامهلت مىدهد و چون موعظه آنحضرت را كه حق است قبول ننمايند امرمىفرمايد كه گردنهاى ايشان را بزنند و حال ايشان شبيه است به حال خوارجنهروان كه در لشكر امام على(عليه السلام)در جنگ صفّين بودند. [8]
يمانى نيز از رهبران بر حق است كه به  حمايت از مهدى(عج) خروج مىكند، امامصادق(عليه السلام) در ضمن روايتى فرمود: سفيانى و خراسانى و يمانى در يك سال و دريكشهر و در يكروز خروج مىكنند و هيچ پرچمى مانند يمانى، به هدايت نزديكترنيست، زيرا يمانى مردم را به حق دعوت مىكند. [9]

 ـ سفيانى و دجّال كيستند؟
در آستانه ظهور حضرت مهدى(عج) نشانههاى ديگرى نيزبروز مىكند از جمله خروج سفيانى و دجّال[10]استسفيانى از جانب شام، بر مىخيزد.[11]
و افراد ديگرى نيز كه تا 30 يا 60 كذّاب در روايات ذكرشده است[12] اينها همه پرچم مخالفت برمىافروزند و سرانجام بدست ياران مهدى(عج) و به رهبرى آنحضرت شكستمىخورند و به هلاكت مىرسند، از جمله از شكست خوردگان گروه 000/10 نفرى«بتريّه» است كه در مسير كوفه با سپاه قائم (عج) جنگ كنند و همگى به هلاكتمىرسند، امام در كوفه كاخهاى ستمگران را ويران مىسازد و همه منافقينتوطئهگر بدست ياران مهدى(عج) به هلاكت مىرسند.[13]
در وصف سفيانى آمده كه او از نسل ابوسفيان است ازپليدترين مردم، سرخ مايل به زرد رنگ است (در ظاهر مقدّس مآبى مىكند) و ذكرشاين است: يا رَبِّ، يا رَبِّ، يا رَبِّ،سرانجامش دوزخ است، آنقدر پليد است كه كنيزش را كه از او بچهدار شده زنده بهگور مىكند.[14]
و به نقل ديگر امام باقر(عليه السلام) فرمود: در شام سهگروه داراى پرچم، خروج مىكنند: اصهب، ابقع و سفيانى.[15]
به هر حال سفيانى پليد با دار و دستهاش بر ضد حضرتمهدى(عج) قيام مىكند.
مهدى(عج) به مردم فرمان مىدهد به جنگ اين دشمن خداو دشمن خودتان برخيزيد.
سپس خود حضرت مهدى(عج) همراه مسلمانان براى جنگ باسفيانى از مكه به شام رفته و در شام با او مىجنگد سرانجام سفيانى و دار ودستهاش، شكست مىخورند و سفيانى زير درخت بغوطه دمشق به هلاكتمىرسد. [16]
و در بعضى از روايات آمده: ارتش و طرفداران او براى جنگبا مهدى(عج) به مكه مىروند، وقتى كه در راه به سرزمين «بيداء» رسيدند، بقدرتالهى مسخ مىگردند و يا در زمين فرو مىروند. [17]
كوتاه سخن آنكه: «سفيان» يك طاغوت پليد داراى يك رژيم جهنّمى است كه باويژگيهاى خاص با انقلاب جهانى مهدى(عج) مخالفت مىكند و شكست مىخورد.[18]
امّا در مورد دجّال بايد گفت: او نيز يك طاغوتحيلهگر ديگر است.
طبق نقل امام صادق(عليه السلام)، امير مؤمنان على(عليهالسلام) در ضمن خطبه طولانى فرمود:
«حضرت مهدى(عج) با يارانش از مكه به بيت المقدسمىآيند و در آنجا بين آنحضرت با دجّال و ارتش دجّال جنگ واقع مىشود،دجّال و ارتشش مفتضحانه شكست مىخورند، بطوريكه از اوّل تا آخر آنها به هلاكتمىرسند و دنيا آباد مىشود و حضرت مهدى، عدالت و قسط را در جهان بپامىدارد.
طبق روايتى: آنحضرت دجّال را در كُناسه كوفه به دارمىزند.» [19]
خروج دجّال در روايات اهل تسنّن و در تورات و انجيل نيزآمده است.
اوصاف و ويژگيهاى او نيز در روايات ذكر شده.[20]
به هر حال آنحضرت، دجّال يعنى آن طاغوت حقّهباز وپرتزوير را نيز كه به جنگ مهدى(عج) بر مىخيزد شكست مىدهد و طبق بعضىاز روايات، آنحضرت، حضرت عيسى(عليه السلام) را در كشتن دجّال در سرزمين فلسطين كمكمىكند.[21]
آرى رسول خدا(صلى الله عليه وآله وسلم) به على(عليهالسلام) فرمود:
«بدانكه فرزندم از كسانى كه به تو و شيعيان تو ستم كردنددر دنيا انتقام مىگيرد، و خداوند در آخرت آنها را عذاب مىنمايد.
سلمان پرسيد: او كيست؟
پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) فرمود: او نهمين فرزندحسين(عليه السلام)است كه پس از غيبت طولانى ظاهر مىشود و فرمان خدا را اعلاممىكند و دين خدا را آشكار مىسازد و از دشمنان خدا انتقام مىگيردو سراسر زمين را همان گونه كه پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و دادمىنمايد.» [22]
ضمناً روشن شد كه رهبران مخالف ديگر نيز، طاغوتها ياطاغوتچههايى ديگر روى زمينند.
- طلوع خورشيد از مغرب
آيا واقعا، خورشيداز مغرب طلوع مي‏كند؟ يا اين كه طلوع آفتاب از مغرب، كنايه از طلوع جمال آن حضرتاز مكه معظمه، است، مرحوم مجلسي مي‏گويد: آنگاه كه امير مؤمنان علي(ع) علايم ظهور رابراي اصحاب خويش چون: «اصبغ‏بن‏نباته‏» و «صعصعة بن صوحان‏» بيان مي‏فرمود چنينگفت: طلوع آفتاب از مغرب. «نزال بن سبره‏» از «صعصعة‏» پرسيد مراد اميرالمؤمنين(ع)از اين كلام چيست؟ «صعصعه‏» گفت: يابن سبره كسي كه عيسي بن مريم(ع) پشت‏سر او نمازمي‏گزارد، امام دوازدهم از طبقه نهم از اولاد حسين بن علي(ع) است و او است آنآفتابي كه از مغرب طلوع و در ميان ركن و مقام ظاهر مي‏شود و روي زمين را از كفر وفسق و اعتقادات باطل پاك مي‏گرداند.[23]
2 - طلوع ستاره‏اي از مشرق
طلوع ستاره‏اي ازمشرق كه مانند ماه مي‏درخشد و روشني مي‏بخشد، اين ستاره به شكل ماه جديد و دوطرفآن به گونه‏اي كج مي‏باشد كه نزديك است از كجي به هم وصل شود و چنان درخشندگيداشته باشد كه چشمها را خيره سازد «طلوع نجم بالمشرق يضئ كما يضئ القمر ثم ينعطفحتي يكاد تلتقي طرفاه‏».[24]
3 - ستاره‏هاي دنباله‏دار
در برخي از رواياتطلوع ستاره‏هاي دنباله‏دار از علايم ظهور به حساب رفته است چنان‏كهاميرالمؤمنين(ع) مي‏فرمايد: «و طلوع الكواكب المذنبة واقتران النجوم‏».[25]و همچنين فرمود: «و بدا لكم النجم ذوالذنب من قبل المشرق و لاح لكم القمرالمنير فاذا كان ذلك فراجعوا التوبة‏».[26]
«يعني براي شماستاره دنباله‏داري از جانب خاور آشكار و ماهتاب پرفروغي ظاهر مي‏شود در اين هنگامبه توبه باز گرديد، و در برخي از علامات، ظهور ستاره دنباله‏دار را در نزديك جديبه نگارش آورده‏اند».
علامهمجلسي(قدس‏سره) ذيل كلام اميرالمؤمنين(ع) مي‏نويسد:
گفته شده است اينسخن اشاره است ‏به ستاره دنباله‏داري كه در سال‏839 هجري پديد آمد، درحالي كهخورشيد در اوايل ميزان[مهرماه] بود، اين ستاره ذوذنب نزديك مجموعه ستارگان «اكليلشمالي‏» بود، سپس به تدريج از نور آن كاسته و پس از هشت ماه به‏طور كلي محو گرديد.
در زمان ما[مجلسيدوم] در سال 1075 ستاره دنباله‏داري بين مشرق و قبله مشاهده گشت كه داراي طلوع وغروب بود، حركت آن سريع و از مغرب به مشرق(توالي) بود و پس از دو ماه ناپديد شد،ليكن نمي‏توان گفت مراد آن حضرت حتما اين زمانها بوده است.[27]
ـ نشانههاى خود حضرت چيست؟

پاسخ:
مقدارى از نشانههاى قائم(عج) اشاره مىكنيم:
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«امامت امّت[28]صلاح نيست مگر براى شخصى كه داراى سه خصلت باشد:
1 ـ سزاوارترين مردم به امام قبل.
2 ـ اسلحه پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) در نزد اوباشد.
3 ـ امام سابق، او را به طور آشكار، وصىّ خود كردهباشد.»[29]
اباصلت هروى گويد: به حضرت رضا(عليه السلام) عرض كردمنشانه قائم(عج) در وقت خروج چيست؟
فرمود: «او در سن پيران است ولى سيماى جوان دارد، ناظرانبه او گمان مىبرند كه چهل سال يا كمتر دارد، او با مرور شب و روز پيرنمىشود تا پايان عمرش فرا رسد.»[30]
مرحوم صدوق(رحمه الله) از امام باقر(عليه السلام) نقلمىكند:
«نخستين سخنى كه حضرت مهدى(عج) پس از قيام خودمىفرمايد اين است:
«من بقيّة اللّه و حجّت و خليفه خدا بر شما هستم»
سپس هيچكس بر او سلام نمىكند مگر اينكهمىگويد:
اَلسَّلامُعَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللّهِ فِى اَرْضِهِ:
سلام بر تو اى بقيّه (ذخيره بادوام) خدا در زمين خدا.»[31]
قبلاً گفتيم امام قائم(عج) در تمام جهات شباهت به پيامبراسلام(صلى الله عليه وآله وسلم)دارد حتى در قيافه و روش و خصوصيات.
نيز امام باقر(عليه السلام) فرمود:
«در مكّه تعداد بيعت كنندگان به 000/10 نفرمىرسند، و در سراسر زمين معبودى جز خدا يافت نمىشود و همه معبودهاىباطل، آتش مىگيرند...»[32]
امام صادق(عليه السلام) فرمود:
«شب 23 ماه رمضان ندا بنام امام قائم(عج) بلند شود، وآنحضرت در روز عاشورا كه در آن امام حسين(عليه السلام) به شهادت رسيد، قيام كند،گويا روز شنبه دهم محرم را مىنگرم كه آنحضرت بين حجرالاسود و مقامابراهيم(عليه السلام)، در كنار كعبه ايستاده و جبرئيل در حضورش است، اعلام بيعتمىشود كه همه شيعيان و طرفداران او از اطراف جهان به مكه آيند و با او بيعتكنند، زمين براى آنها در نور ديده مىشود (كه زودتر برسند)، پس آنگاه خداوندزمين را كه پر از ظلم و جور شده پر از عدل و داد كند.»[33]



[1]حضرت مهدى (عج) فروغ تابان ولايت )
مؤلّف : محمّدمحمّدى اشتهاردى
[2]  ـ بحار، ج 52، ص 101 تا 122 ـ اثباة الهداة،ج 7، ص 86 .
[3]  ـ به توضيح المقاصد، شيخ بهائى، ص 497 بهبعد بنگريد.
[4]  ـ المجالس السنيه ج 5، ص 705.
[5] ـالمجالس السنيه، ج 5، ص 398.
[6] ـبحار، ج 52، ص 256 به بعد .
[7]  ـ يكى از بلاد گيلان.
[8]  ـ منتهى الآمال، ص 337 ـ در اين كتاب بهبعضى از علائم ديگر نيز اشاره شده است به ص 335 به بعد مراجعه شود، در كتاب بحار،ج 52، نيز بطور كوتاه از سيّد حسنى از قول امام باقر(عليه السلام) آمده است، و نيزدر ج 53، ص 115 جريان سيّد حسنى آمده است، و در آنجا ذكر شده وقتى سيّد حسنى ازامام مطالبه دلائل مىكند و يقين به صدق امام پيدا مىكند مىگويد:اللّه اكبر دستت را بده تا با تو بيعتكنم، با آنحضرت بيعت مىكند و به پيروى از او، سپاه او (جز زيديّه) نيز بيعتمىكنند.
از امام صادق(عليه السلام) نقل شده: «سيّد حسنى و يارانش،دلاورانه از امام قائم (عج) دفاع مىكنند، ولى سرانجام در راه امام شهيدمىشود، اهل مكه او را مىكشند و سرش را به شام مىفرستند.» (بحار،ج 52، ص 301).
[9]  ـ تفصيل آن در كتاب اعلام الورى، ص 429.
[10]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 397.
[11]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 391 و 392.
[12]  ـ بحارالأنوار، ج 52، ص 209 و اعلام الورى،ص 426.
[13] ـ كشفالغمّه، ج 3، ص 364 ـ بحار، ج 52، ص 338.
[14]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 398 ـ بحار، ج 52، ص213 (از نسل عتبة بن ابى سفيان).
[15] ـاعلام الورى، ص 428.
[16] ـالمجالس السنيه، ج 5، ص 723 ـ اين درخت، درخت بلند و پرشاخهاى است كه در آنهنگام در حيره است (اثباة الهداة، ج 7، ص 168).
[17]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 239.
[18]  ـ المجالس السنيه، ج 5، ص 723، بحار، ج 53،ص 10.
[19]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 142 ـ 176.
[20]  ـ در اين باره به بحارالأنوار، ج 52، ص 194و 195 مراجعه شود.
[21]  ـ المجالس السنيّه، ج 5، ص 710.
[22] ـاثباة الهدة، ج 7، ص 137 ـ علائم بسيار ديگرى نيز ذكر شده كه براى رعايت اختصار ازذكر آنها صرف نظر شد به اثباة الهداة، ج 7، ص 383 تا 431 مراجعه شود.
[23] . كفاية‏الموحدين، اسماعيل عقيلي، مقاله4، بيان برخي از علائم ظهور، منتهي الآمال محدث قمي، فصل‏7 - در بعضي از علاماتظهوره، بحار، ج‏52، ص 195.
[24] . مدرك قبل
[25] . مدرك قبل
[26] . بحار، ج‏51، ص‏123 - روضه كافي، ج‏8،ص‏63.
[27] . بحار، ج‏51، ص‏129.
[28]  ـ منظور امامت معصومين است.
[29]  ـ اثباة الهداة، ج 7، ص 402.
[30]  ـ بحار، ج 52، ص 285.
[31] ـتفسير صافى، ذيل آيه 86 سوره هود.
[32]  ـ كشف الغمّه، ج 3، ص 461.
[33] ـ كشفالغمّه، ج 3، ص 460.