• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1325509

پرسش

سلام ببخشید من میخواستم اسم دخترم مشکات بزارم اسم خودم فاطمه است من ب این دلیل میخوان بزارم مشکات ک میگن تو معنی تو سوره نور یعنی حضرت فاطمه .اگه درسته بزارم .اگه معنیش چیز دیگه ای نمیخوام .ممنون از راهنماییتون

پاسخ

با سلام و عرض تحیت.
دوست محترم!
«مشکات» یعنی جایی که در آن چراغ یا لامپ بگذارند که باعث می‌شود نور پخش شود و نورانیت و روشنایی بیشتری داشته باشد.
از باب استعاره و کنایه، به قلب انسان که می‌تواند محلی برای نور الهی باشد نیز مشکات اطلاق می‌شود.
و یا به افرادی که نورانیت زیادی داشته و وسیله‌ای برای هدایت و راهنمایی دیگران هستند، و یا به عبارتی، بواسطه آن‌ها دیگران راه خود را پیدا کرده و راه هدایت برای آن‌ها روشن می‌شود و از گمراهی و تاریکی نجات پیدا می‌کنند نیز اطلاق می‌گردد.
بله، مشکات یکی از القاب حضرت فاطمه سلام الله علیها است.
پیروز باشید.
موسسه ذکر ـ قم.
باستانی.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : يکشنبه 9/9/1399 | پاسخ : شنبه 15/9/1399 | | فوق ليسانس | 31 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 251 بار

تگ ها : مشکلات نامگذاری فرزند حضرت فاطمه

مشاوره های مرتبط

با سلام من ۲۵ ساله ازدواج کردم وهمش هم کار کردم وهیچ کار خلافه شرعی هم تو زندگیم نبوده واز نظر نماز و غیره نه خیلی خوب ولی در حد خودم اجرا کردم ولی هر کاری میکنم به مشکل میخورم هر چی کار میکنم به هیچ نتیجه ای نمیرسم تا جایی که بعد از این همه سال هنوز هیچ چیزی ندارم ومشکلات فراوانی هم دارم توری که الان پول پیش خانه ام کفاف نمیدهد و ادم ولخرجی هم نیستم واهل هیچ کار خلافی هم نیستم تفریحمم رفتن به زیارت قم مشهد وغیره میباشد ولی نمیدانم چرا به هیچ نتیجه ای نمیرسم ولی هم دوره ای های خودم با هزار کار ناشایست بهترین زندگی رو دارن واز شما میخواهم بنده را راهنمایی فرماییدبا تشکر

سلام خدمت شما،
چند سالی است در مسیر زندگی دچار مشکل هستم و از هیچ کاری خیر نمیبینم.
از تحصیلات، کار، ازدواج و کلاً هر کاری که میکنم ضرر میکنم.
به همین دلیل به این تصور افتادم که شاید کسی برای من طلسمی چیزی درست کرده که دست به هر کاری میزنم بیشتر خسارت میبینم تا موفقیت. و الان که دیگه هیچ کاری نمیکنم و اراده و توان و انگیزه کاری رو ندارم.(احساس میکنم مثل یک مرداب بی حرکت هستم)
سوال من از شما اینه که آیا راهی هست که بشه فهمید جادو جمبلی در کار هست یا خیر؟
من شنیدم افرادی هستند که با استفاده از قرآن، جادو رو باطل میکنن و برای باز شدن گره مشکلات دستورالعمل و دعا مینویسن. میخواستم بدونم اگه چنین افرادی از لحاظ شرع و دین مجاز هستند چطور میشه از محلشون اطلاع پیدا کرد و بهشون مراجعه کرد؟
فکر نکنید من نابرده رنج به دنبال گنج هستم، من در زندگی (غیر از دوران کودکی)، آب خوش از گلوم پایین نرفت و از تحصیلات عالیه در رشته برق الان به دنبال کار نگهبانی هستم ولی حتی برای نگهبانی هم توفیق پیدا نکردم.لطفاً با پاسختون به من کمک کنید.
با تشکر از توجه شما.

سلام.من خیلی ناراحت امیدم. دست به هر کاری میزنم خراب میشه.30سالم شده و هنوز بیکارم. امروز از کارم بیکار شدم . آنقدر دلم گرفته بود که تا رسیدم خونه سرم گذاشتم تو بغل زنم و یک ساعت مثل بچگی هام گریه کردم. حتی نتونستم تو این تابستون یک کیلو گیلاس واسه زنم و دخترم بخرم. اصلا روم نمیشه برم خونه. مجبور شدم دور از شهر خونه اجاره کنم. حس میکنم خدا من ول کرده . الان که دارم واستون پیام میدم دلم میخواد زار بزنم. چیکار کنم خدا گناهام ببخشد؟ من خیلی دلم گرفته.حتی نتونستم پوشک بچه واسه دخترم بگیرم.

با سلام وخسته نباشید خدمت مشاور محترم
سوالم اینه که اگه کسی توئ زندگیش کلی اشتباه وخطا وگناه داشته ومیخواسته که سالم زندگی کنه ولی هر مرتبه که میخواد سالم زندگی کنه مشکل جدیدی براش پیش میاد ونمیتونه سالم زندگی کنه مشکل کارش از کجاست آیا پناه میبرم به خدا ، خدا از اون شخص رو برگردونده به خاطر کار های بدی که کرده ودیگه نظر رحمت بهش نداره ؟

سلام حاج آقا وقت بخیر
اعیاد شعبانیه مبارک
دختری ۲۴ ساله ام که تابحال هیچ دوست نامحرمی نداشته ام و در سنی هستم که به شدت نیاز به همدم دارم و تنهایی آزارم میده در حدی که هر زوجی رو میبینم اشک از چشمانم سرازیر میشه. خیلی سر به زیرم به هیچ پسری نگاهم نمیکنم چندمورد خواستگار داشتم از طریق دو تا واسطه(که دیگه معرفی نمیکنن)هیچکدوم به جایی نرسید و علی رغم اینکه چهره خوبی دارم در بیشترشون اونا ازم خوششون نیومد‌.پدرم موقعیت اجتماعی خوبی دارن برای همین بیشتر اطرافیانمون نسبت بهمون حسود هستن و کسی معرفی نمیکنه.گردن آویز آیات بخت گشا رو نوشتم به گردنم میندازم ولی خدا نگاهم نمیکنه صدامو میشنوه ولی کاری نمیکنه به امام زمان و امام رضا متوسل شدم..حاج آقا تقریبا افسرده شدم براهمه چیز گریه میکنم زود عصبی میشم دیگه احساس میکنم خدام دوستم نداره چه برسه به بنده هاش خجالت میکشم اما نمازهامم نامرتب شدن چون تاثیری نمیذارن.‌.حاج آقا بیشتر از همه چیز این منو اذیت میکنه که بیشتر دخترا هر نوع گناهی میکنن در این مورد و در اون موقعیتم براشون خواستگار میاد و ردشون میکنن اما من فقط حسرت میکشم الانم دارم با اشک مینویسم. هرجا میرم چشمم به دهن مردمه شاید ازم خوششون بیاد و خواستگارم بشن ولی... . به علت موقعیت خانوادگی و آبروی پدرم با کسی نمیتونم دردودل کنم و بگم‌ حرفمو..از جانب مادرم خیلی اذیت میشم چون سرهرچی فقط سرمون داد میزنه(یک مقدار مشکل روحی داره) من نیاز به محبت دارم و نمیخوام گناه کنم از خدا راه حلال خواستم بهم توجه نمیکنه..حتی گاهی وقتا مامانمم بهم تیکه میندازه.کمکم کنین التماس دعا متشکرم

سلام
عرض ادب و احترام
یک سال پیش با دختر خانمی ازدواج کردم که از اقوام ما هستند.
نظر به اینکه شناخت جامع و کاملی از خانواده انها داشتیم ، ازدواج صورت گرفت.
هر دو خانواده مذهبی هستیم .
بعد از ازدواج متوجه شدم که متاسفانه همسرم نماز نمیخواند .
چندین بار تذکر دادم و گفت چشم میخوانم
ولی کوتاه مدت بود و دوباره ....
میترسم که تذکرهای من نتیجه عکس بدهد و خدایی نکرده واکنش های اشتباه من قضیه را بد تر کند. نمیدانم چه کنم و این ندانستن من باعث میشه که سکوت کنم و واکنشی نشان ندهم.جلوی همسرم نماز میخوانم صدای اذان را پخش میکنم که حرکتی از خودش نشان بدهد ولی اصلا واکتشی نشان نمیدهد.
میترسم و بسیار میترسم که در نطفه فرزندمان تاثیر بگذارد.
اگر خانواده همسرم و یا حتی خانواده خودم از این ماجرا بویی ببرند بسیار بد خواهد شد
خواهش میکنم راهنمایی بفرمایید.
و اگر مرکزی در تهران هست که حضوری به بهانه ای همسرم را ببرم و کارشناسی با همسرم صحبت کند که بسیار عالی ست.
ممنونم

با سلام و خسته نباشید
بنده سوالی در مورد زندگی ام دارم و قصد مشاوره دارم
من 4 سال است که با شخصی کار میکنم . تو این چند سال وضعیت کارمون روز ب روز بدتر شده ک با این که کار میکنیم تو خرجا مخارجمون هم موندیم
دوستم که باهاش کار میکنم رفت پیش ی دعا نویس . اون گف شما دو روی هم اثر منفی میزارید . ی سری حرفای دیگه بهش گفت ک مو ب تنش سیخ شد چون واقعیت داشته
از طرفی از من جدا شده
من الان شرایط روحیه خوبی ندارم چون مثل داداش دوسش دارم و نمیتونم ازش دل بکنم
من خودم پیش شخصی رفتم و گفت دوستت حق داره طلسم سرگردانیت کردن و باید باطل بشه
من به خدا موندم از طرفی دوستم دیگه جواب تلفن من هم نمیده و میگه باید دور باشیم و من که نمیتونم این شرایط را تحمل کنم
خواهشن راهنماییم کنید

با سلام
طلبه هستم پایه هشت وضع مالی بسیار بدی دارم برای مخارج عروسی مجبور شدم وام بگیرم و بعداز دوسال عقد بالاخره عروسی گرفتم الان یک ساله میگذره دست به هرکاری میزنم بد میارم آدم های ولخرجی هم نیستیم توقعاتمون هم بالا نیس بعضی وقت ها چیزی نداریم بخوریم، دیگه از وضع خسته شدم به هر دری میزنم بسته میشه چند وقتی هم هست مشکل روی مشکل گره روی گره میفته همین الان که اینارو می نویسم براتون اسباب کشی داریم ولی پول ندارم ماشین بگیرم بیاد وسیله هارو ببریم ، اینا رو گفتم اگر تجربه ای دارید یا راه حلی دارید کمکم کنید تشکر

با سلام من در حد خودم به روزم و تمام سعیمو میکنم اما مغازه من مشتری ندارد کارم خدمات کامپیوتریه با افراد آشنا دوست و رفیق و همکار صحبت کردم به حرفاشون عمل کردم اما حتی اجاره مغازه هم در نمیاد آخه چرا؟ ایراد از منه یا خدا داره امتحانم میکنه؟ حدودا 5 سال هست که اینجام اما ... جای مغازمم نمیتونم عوض کنم پولشو ندارم واقعا ندارم دستم خالیه لطفا کمک کنین

UserName