کد:
1273042
پرسش
با سلام
۵ سال است با همسرم که از استان خوزستان میباشد ازدواج کردهام و در خوزستان ساکن شدهایم. در زمان تعطیلی کاری من، برای دیدار با خانوادهام به شیراز سفر میکنیم که این امر همیشه باعث ناراحتی همسرم میشود و اعتراض میکند که همیشه برای سفر باید به شیراز بریم. طی ۵ سال زندگی مشترکمان، همسر و خانوادهام ارتباط صمیمی با هم ایجاد نکرده و روابطتشان معمولی بوده است و این نیز باعث گلایه همسرم میشود.
در نوروز ۹۵ همسرم باردار بودند و نتوانستم به شیراز برویم، این شرایط خانوادهام برای دیدار به خوزستان آمدند که باعث ناراحتی شدید همسرم شد و طی چند روز حضور مهمانان حتی چند دقیقه هم با آنها گفتگویی نکرد.
پس از تولد پسرم، فقط یک بار به دلیل بیماری و فوت پدرم به شیراز رفتیم ،بعد از آن همسرم به بهانه و دلایل مختلف از سفر به شیراز سرباززد و خانوادهام برای دیدن فرزندم به منزل ما آمدند و در این مدت نیز همسرم فقط به تهیه غذا مشغول بود و بعد از آن در اتاق تنها میماند و گفتگویی با مهمانان انجام نداد.
خانوادهام ابراز ناراحتی نکردند اما ناراحتی اشان را حس میکردم و باعث شد من از همسرم بسیار ناراحت و از زندگیام دلزده شوم.
همسرم در طول زندگیمان به دلیل نداشتن ارتباط صمیمی با خانوادهام کنایه میزند که آنها سرد هستند. در طول حضور چند روز اخیر خانوادهام دلیل عدم گفتگو با آنها را ناراحتی از آنها بیان کرد و کنایه زد که آنها خونگرم نیستند؛ به او گفتم «تو هم چندان خونگرم نیستی و در این مدت با آنها حرف نزدی» این جمله من باعث ناراحتی شدید او از من شد و با گریه سراغم آمد که حرف بدی به او زدم اما من سکوت اختیار کردم و اکنون دو روز میشود که نتوانستم ارتباطی صمیمی با همسرم داشته باشم و او نیز انتظار دارد که با رفتارهای دور از احترامش من عذرخواهی کنم و بگویم حق با اوست.
در این اواخر بیشتر صحبتهای ما درباره طلاق است و واقعاً درمانده شدهایم. فرزندمان تنها ۵ ماه دارد و نمیدانم چگونه ارتباطمان را ترمیم و ناراحتی بخاطر رفتارهایش با خانوادهام را از دلم پاک کنم؛ این موضوع باعث شده است کاملاً نسبت به او و زندگی بی تفاوت شوم و نیز باعث شده است همسرم مدام به من بگوید که بی احساس و عاطفه هستم البته این جملات را قبلاً هم به من گفته است در صورتی که واقعاً دوستش داشتم اما این اواخر دیگر تحمل زندگی به این شکل را ندارم. اگر کسی از خانوادهام بخواهند به دیدار ما بیایند بنده علی رغم میل باطنیام باید به دستور همسرم از آنها بپرسم تا چند روز هستند و اگر این زمان بیشتر از دو یا سه روز باشد باعث ناراحتی همسرم میشود که مدام بنده را با حرف و رفتارها و برخوردش آزار میدهد.
خواهش میکنم کمکم کنید تا بتوانم بهترین تصمیم را بگیرم.
پاسخ
سلام کاربر گرامی. انتظارات متفاوت انسانها از هم باعث سوءتفاهم میشود ، تفاوت زنان و مردان بین آنها فاصله می اندازد و در مورد کیس شما تفاوتهای فرهنگی و قومی به این اختلافات اضافه شده است. ننوشته اید همسرتان چند سال دارد و روابط خانوادگی خانواده خودش با یکدیگر چگونه است ولی مسلما آنقدر تجربه دارد که بداند هر فردی قبل از ازدواج خانواده ای دارد و ازدواج به معنی قطع رابطه با تمام پیشینه و گذشته نیست ولی باید دید چرا از شما ناراحت است و چه انتظاری از شما بعنوان همسر دارد .اینکه مرتب بیان می کند که شما بی احساس و بی عاطفه هستید یعنی انتظار داشته شما کاری انجام دهید و یا چیزی بگویید و بر این باور است که اگر دوستش داشتید باید خودتان می فهمیدید . صحبت طلاق بیشتر به این معنا است که هر دو از دست هم ناراحت هستید و این تنها عمق ناراحتی را می رساند و فکر نمی کنم هیچکدام از شما واقعا به این موضوع بطور جدی فکر کرده باشید . همسر شما جنوبی است و معمولا جنوبی ها به خونگرمی و مهمان دوستی شهرت دارند تا بحال پرسیده اید چه چیزی او را ناراحت می کند و یا حداقل با او اظهار همدلی کرده اید که مثلا می دانم با بچه کوچک مهمان داری سخت است ولی خودم کمک می کنم تا کمتر بهت فشار بیاد.بهتر است نزد یک مشاور بروید ، باید حرف دو طرف شنیده شود و در صورت لزوم سوء تفاهمات برطرف شود و هر دوی شما بهتر است مهارتهای زندگی خصوصا مهارت حل مسئله، مهارت ارتباط موثر و مهارت همدلی را یاد بگیرید تا در صورت بروز مشکلات، آنها را حل کنید و به سرعت طلاق را تنها راه حل نبینید . آیا در مورد این مشکل و یا انتظاراتی که از هم بعنوان زن و شوهر دارید با هم صحبت کرده اید لطف کنید بنویسید چگونه و عکس العمل همسرتان چگونه بوده است .منتظر پاسخ شما هستم . موفق باشید
مشاور :
خانم باکتریا
| پرسش :
شنبه 24/7/1395
| پاسخ :
يکشنبه 25/7/1395
|
|
نا مشخص
|
32
سال
|
مشاوره پس از ازدواج
| تعداد مشاهده:
589 بار