• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
  • از حياي لب شيرين تو اي چشمه نوش
  • غرق آب و عرق اكنون شكري نيست كه نيست
واژه نامه
  • تو : از ضماير سمبليك حافظ است كه گاه فقط با يك معشوق زنده و زيـبا از نوع انسان ، وگاه با خداي عرفاني ــ اصل وحدت وجود ــ قـابل انطباق است ، و گاه مستعار بديع و گسترده اي است كه هردو مفهوم را در بر مي گيرد
  • نوش : فـــــعل امــــر از مصدر نوشــــيدن ، اصـــطلاح باده خواران است كه به مثــــــابه نوعي ادب به حريف باده مي گويــــند
English Translation :
O sweet fountain! from the modesty of thy sweet lip (the stream of divine grace),
First Mesra Translation:
Now, steeped in water and sweat (of toil of search), a piece of sugar (the illusory beloved)-- is not, that is not.
Second Mesra Translation:
شرح بيت
**- اي چشمه گوارا، اكنون شكري نيست كه در برابر شيريني لب تو از خجالت غرق آب و عرق نباشد،اگر نگوئيم اين بيت مطلقاً عاليترين نمونه چكيده گوئي ، دوپهلوگوئي و تصويرسازي شاعر است ، به جرأت مي توان گفت كه يكي از سه چهار بيت رديف اول در اين سه صنعت است ،دو نماي به كلي متفاوت را تصوير مي كند، و از اين جهت ، كلمات را با چنان دقتي حساب كرده كه در هر دو نما متناسب و جوابگوي معني باشند، اينك هر كدام از اين دو تصوير را عليحده توضيح مي دهيم ، كلمات كليد شعر شيرين و شكر هستند كه در يك نما در معني لغوي خود آمده اند و در نماي ديگر به مثابه اسامي خاص ، يعني معشوقه هاي خسروپرويز، در نظر گرفته شده اند،ابتدا مفهوم شعر با معاني لغوي شيرين و شكر: خطاب به معشوق مي گويد اي چشمه گوارا، لب تو چنان شيرين است كه شكر در برابر آن احساس شرم كرده ، و از خجالت غرق آب و عرق شده است ; كه غرق آب و عرق شدن شكر، جز تعبير مجازي آن كه خجالت كشيدن است ، اينجا معني واقعي نيز دارد، و آن اينكه عرق بهار نارنج يا بيدمشك و امثال اينها را با شكر در آب مي ريختند و مي نوشيدند، پس شكر در آب و عرق غرق مي شود، اشاره به لحظه اي دارد كه معشوق چنان جام شربتي را كه وصف كرديم براي نوشيدن به لب نزديك كرده است ، پس گويد اينكه شكر در جام شربت در آب و عرق غرق شده بر اثر اين است كه در برابر لب شيرينت قرار گرفته و احساس شرم و حيا كرده است ،دوم مفهوم شعر وقتي كه شيرين و شكر را اسم خاص يعني معشوقه هاي خسروپرويز به حساب آوريم ، در اين معني دو نكته را بايد در نظر آورد، اول آنكه خسروپرويز وقتي كه از شيرين رنجش يافت به سوي معشوق ديگر خود، شكر اصفهاني ، رو كرد; اما جاذبه بانوي ارمن چنان بود كه خسرو دوباره به سوي او بازگشت و شكر نتوانست جاي او را بگيرد ـ پس شكر در برابر شيرين سرافكنده شد، دوم چشمه نوش اشاره به چشمه اي دارد كه شيرين ، تن در آب بلورين آن مي شست و خسرو نخستين بار او را ديد، در حاليكه سراپا ميان خرمن گيسوان پنهان بود، اين صحنه از قلم نظامي چنين وصف شده است :شتابان كرد شيرين بارگي را به تلخي داد جان يكبارگي رابگرد چشمه جولان زد زماني ده اندر ده نديد از كس نشانيپرندي آسمان گون بر ميان زد شد اندر آب و آتش بر جهان زدتن سيمينش مي غلطيد در آب چو غلطد قاقمي بر روي سنجابدر آب چشمه سار آن شكر ناب ز بهر ميهمان مي ساخت جُلابمضمون بيت آخر يعني شربت شدن آن چشمه از شيريني تن شيرين به قدري با مضمون بيت مورد بحث ما نزديك است كه مي توان گفت حافظ در سرودن بيت فوق به اين ابيات نظامي نظر داشته ، و به خصوص از اين بيت الهام پذيرفته است ، و اين تصور، تصور دوري نيست ، چنانكه جاي ديگر از لطف سخن نظامي ياد مي كند:چوسلك دُر خوشاب است شعرنغز توحافظ كه گاه لطف سبق مي برد ز نظم نظاميبنابراين مقدمات ، معني بيت در اين وجه چنين است : اي چشمه آب گوارائي كه شيرين ، بانوي ارمن ، در تو شست وشو مي كند، شكر اصفهاني از لب زيباي اوـ شيرين ـ حيا كرده و از خجالت در آب و عرق غرق شده است ، مقايسه ميان شيرين و شكر پيش از حافظ در ابيات زير از نظامي و سعدي آمده است ،شكر هرگز نگيرد جاي شيرين بچربد بر شكر حواي شيرينو:ميلش از شام به شيراز به خسرو مانست كه به انديشه شيرين ز شكر باز آيد **