کد:
794570
پرسش
با سلام خدمت شما سرور گرامی
می خواستم بپرسم كه با توجه به آیه مباركه ان الدین عندالله الاسلام كه در سوره آل عمران آیه 19 می باشد آیا دانشمندانی مانند انیشتین كه دین اسلام نداشتند و مسلمان نبودند و یهودی هستند ولی چنین خدمات ارزمندی برای جامعه علمی و دنیا كرده اند به بهشت می روند یا به جهنم كه اسلام را قبول ندارند ؟
اصلا هرچی راجع به این نوع مسائل می دونید بگید
خیلی ممنون
پاسخ
باعرض سلام
قرآن و روایات به طور صریح اعلام مىدارد كه تنها اسلام و تشیع كه همان حقیقت اسلام ناب است از افراد پذیرفته مىشود و این به معناى آن نیست كه همه مسلمانان و شیعیان اسمى وارد بهشت مىشوند؛ شرط رفتن به بهشت از نظر قرآن كریم ایمان و عمل صالح است.
اما در مورد افراد دیگر ادیان و مذاهب باید گفت: آنان به سه دسته تقسیم مىشوند كه هر یك حكمى جداگانه دارند:
یك. با اسلام و تشیع آشنا شده؛ ولى به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت از پذیرفتن آن سرباز مىزنند. چنین افرادى به فرموده قرآن كریم اهل جهنماند.
دو. با اسلام و تشیع آشنا نیستند؛ ولى در جهالت خود مقصراند؛ یعنى، از وجود دینى به نام اسلام یا مذهبى به نام تشیع مطلعاند؛ ولى با وجود همه امكانات و شرایط لازم براى جستوجوى حقیقت اقدامى نمىكنند. چنین افرادى در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات مىشوند.
سه. با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیرى ندارند؛ بلكه یا اصلاً به گوششان نخورده یا آنكه امكان تحقیق و پژوهش براى آنان وجود نداشته است و تنها هر آنچه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت و)...قبول كرده و به آن عمل نمودهاند. چنین افرادى اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار مىدهد و اعمال آنها را با میزان حقیقتخواهى آنان و آنچه فكر مىنمودند حق است، مىسنجد.
مطالب بالا از آیات و روایات استفاده مىشود كه درباره آن توضیح مختصرى مىدهیم:
یكم. مردم بر حسب وضعشان در برابر وعده و وعیدهاى خداوند متعال، به شش دسته تقسیم مىشوند: مؤمنان، كافران، مستضعفان، مرجون لامر الله.
مؤمنان افرادىاند كه به خداوند ایمان آوردهاند و جایگاهشان بهشت است. البته این گروه دارای «درجات» هستند که در آنها به «مخلصین»، «سابقون» و «اصحاب یمین» یاد می شود.
كافران كسانىاند كه از روى علم حق را شناختهاند؛ ولى به علت عناد و لجاجت از آن سر بر تافتهاند. این گروه مقصراند و جایگاهشان به طور حتم جهنم است. که این گروه نیز دارای «درکات» هستند و براساس شدت ستیزه جویی در طبقات جهنم قرار می گیرند.
گروه مستضعف و مرجون الى الله نیز كسانىاند كه داراى عذراند؛ یعنى، اگر نتوانستهاند به دین حق بپیوندند و بدان عمل بكنند، به لحاظ تقصیر یا كوتاهى كردن آنان نبوده است؛ بلكه از جهت یك سلسله عواملى بوده كه از اختیار آنها خارج بوده است. همین عوامل موجب جهل یا غفلت یا عمل نكردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. بدیهى است كه چون این صورت، ترك به اختیار آدمى مستند نبوده و معلول عوامل خارج از اختیار او است، براى آدمى نه نفعى خواهند داشت و نه ضررى. مرجع كار چنین كسانى خداوند خواهد بود. خداوند خودش به نحوى كه حكمت و رحمتش ایجاب عمل خواهد كرد.
دوم. آیات 96-98 سوره «نساء» بر مطلب یاد شده، دلالت مىكند. خداوند در آن آیات عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن با شرایطى قبول كرده است.
در آیه 106 از سوره «توبه» هم كار این گونه افراد را به خود خداوند احاله كرده است. مراد از «مستضعف» در اینجا فقر اقتصادى نیست؛ بلكه در ضعف قرار داده شدن از جهت دسترسى به منبع هدایت است. این است كه در آیات سوره «نساء» جمله (لا یستطیعون حیلة و لا یهتدون سبیلا» به عنوان شرط و علت عذر براى مستضعفان ذكر شده است، از این صفت مىتوان دریافت كه علت معذور بودن همه جا و به طور عموم راه و چاره نداشتن است كه شامل جاهل غافل غیر معاند هم مىشود. افزون بر اینها، آیه 286 سوره «بقره» بر همین گفته دلالت دارد؛ زیرا در ذیل آیه فوق این مطلب آمده كه انسان، هر چه خوبى كرده، به نفع او و هر چه بدى كرده بر ضرر او است. به طور روشن مفهوم سخن فوق این خواهد بود كه اگر چیزى به اكتساب، یعنى، آنچه مسؤولیتش به عهده خود شخص است، مستند نباشد، گناه و مسؤولیت براى انسان نخواهد داشت.
سوم. به عقیده علامه طباطبایى، معناى «مستضعف» علاوه بر اینكه افراد ساكن در سرزمینى را كه بر اثر نبودن دانشمند، راهى براى قرار گرفتن دین اسلام در آنجا نیست، شامل مىشود؛. همچنین به فردى هم كه ذهنش به یك مطلب حق منتقل نشده و فكرش به حق راه نیافته، شامل مىگردد؛ یعنى، شخصى كه به حق رهبرى نشده و در عین حال از كسانى است كه با حق عناد ندارد؛ بلكه طورى است كه اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروى خواهد كرد؛ ولى به عوامل مختلف حق براى او مخفى مانده است. چنین كسى جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ چرا كه آدم غافل قدرت ندارد و با چنان جهالتى هم كه نمىشود راهى به حقیقت یافت.
اما در مورد نیكوكاران غیر مسلمان باشند، توجه به چند نكته ضرورى است:
الف) عوامل دخیل در بررسى و پاداش عمل در قیامت.
ب) اقسام كافران و چگونگى محاكمه آنها در قیامت.
الف ) ارزش اعمال آدمیان به دو عامل بستگى دارد و فقدان هر یك از آنها عمل را فاقد ارزش مىسازد. آن دو عامل عبارت است از:
1) حسن فعلى. یعنى نیكو بودن ذات عمل. مانند راستى ایثار و...
2) حسن فاعلى. یعنى انجام عمل بر اساس انگیزهاى نیكو و صالح. بنابراین نه تنها كافران بلكه اگر درمیان مسلمانان نیز كسى عمل بسیار خوبى را با انگیزههاى نادرست انجام بدهد قابل تحسین و ستایش و پاداش نیست. مثلا اگر كسى نسبت به یتیمى خدمات بسیار ارزندهاى انجام دهد و سپس روشن شود كه وى از این امور مقاصد نادرستى داشته نه تنها تمجید نمىشود بلكه چه بسا مورد ملامت و سرزنش نیز قرار گیرد. از طرف دیگر حسن فاعلى دایره وسیعى دارد و منحصر به انگیزهها نیست. بلكه شامل ابعاد اعتقادى فرد نیز مىشود.
بر این اساس اعمال كافران معاند قبول نمىشود و هیچ منافاتى با عدل الهى نیز ندارد. زیرا آنان اولاً به خاطر انكار ربوبیت حضرت حق و یا سایر ضروریات و اصول دین، مستحق عقابند. ثانیا، آنان اعمال نیك را به قصد رضاى الهى و اطاعت امر او به جا نیاوردهاند تا استحقاق ثواب و پاداش الهى را داشته باشند. اما در عین حال خداوند كافران غیرمعاندی را كه اعمال نیك انجام دادهاند متناسب با مراتبشان با لطف خود پاداش مىدهد. بدین صورت كه در دنیا براى آنان جبران مىكند و پاداش دنیوى (مثل بهرهمندى از سلامتى و سعه رزق و...) مىدهد و یا از شدت عذاب اخروى آنها كاسته مىشود.
درباره آخرت دانشمندان گفتنی است:
اولا: واقعا نمی دانیم كه دانشمندانی مانند ادیسون به جهنم برود؟ جهنم مخصوص كسانى است كه از روى علم و عمد با حق وحقیقت مخالفت نموده و یا با امكان شناخت و پیروى راه حق از آن سرباز زدهاند. لیكن ما نمىدانیم ادیسون جزوكدامین دسته است.
ثانیا: پاداش هر كس متناسب با انگیزههایى است كه بر اساس آن تلاش نموده و خواستهایى كه در جستجوى آنبوده. بنابراین اگر ادیسون براى رضاى خدا و خدمت به خلق او تلاش نموده پاداش او با خداست ولى اگر اصلا هدفاو اشتهار نام آورى و ... باشد در واقع براى خدا و آخرت خویش كارى نكرده تا خداوند به او پاداشى دهد بلكهپاداشش همان اشتهار و نامآورى خواهد بود. همچنانكه در این دنیا پاداش عمل هر كسى به عهده كسى است كه براىاو كار كرده نه دیگرى.
ثالثا: خدمات علمى و تكنیكى خدمت صرف نیست بلكه دو وجهى است و در پناه آن هزاران خیانت و بلا براى بشریت نیز پدید مىآید. در این جا ممكن است گفته شود كه مخترع و دانشمند مسئول این امور نیست زیرا قصد اوخدمت است و بس. گوئیم البته در مواردى چنین است لیكن از این جا همان نكته پیش به دست مىآید كه ملاك ارزشكار دانشمند همان نیات و مقاصد اوست و اسلام بر این مساله تاكید ورزیده «كه اعمال آدمیان بر اساس نیاتشانمحاسبه مىشود».
رابعا: تصور عامیانه و خام این است كه ابتكارات اختراعات و پیشرفتهاى علمى را تماما منسوب به شخص مخترع و دانشمند مىدانند در حالى كه این نگرش هم از چشم انداز جامعه شناسى علم نادرست است و هم از نظردینى.
الف) از نظر جامعه شناسى علم، علم هویتى جمعى و تاریخى دارد ور شد آن متعلق به تمام بشریت و همه ادوار است یعنى عوامل گوناگونى درپویایى آن نقش داشته و زمینههاى ایجاد جرقهاى در ذهن دانشمند را پدید مىآورد و تلاشها و مطالعات شخص دانشمند جزئى از هزارا ن مقوله موثر در رشد دانش است.
ب ) در چشمانداز دینى نیز عوامل اشاره شده در بالا خلاقیت ذهنى عالم و مبتكر ما توان و اراده وى و هر امر موثر دیگر همه و همه از آن خداونداست و اگر او استعداد كافى سلامت و دیگر شرایط لازم را در اختیار وى قرار ندهد به نتیجهاى نخواهد رسید. البته این نافى اختیار و تلاش خود شخص نیست، لیكن باید توجه داشت كه جهت انتساب این امور به خداوند بسیار قوىتر از جهت انتساب به شخص عالم است.
بسیاری از امور نظیر خدمات عمومی واخلاق خوب سبب تخفیف در مجازات ویا موجب نجات می گردد.
موفق باشید
مشاور :
آقای رحیمی
| پرسش :
پنج شنبه 18/6/1389
| پاسخ :
شنبه 3/7/1389
|
|
دانشجو
|
22
سال
|
سوالات قرآنی
| تعداد مشاهده:
238 بار