• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1321940

پرسش

اهمیت نیکی به والدین از جایگاه بالایی برخوردار می باشد. من حدود چند ماه بخاطر عذاب وجدان شروع به خواندن نماز کرده ام. ولی رفتار نامناسب و پرخاشگرانه با پدر و مادرم دارم که بخصوص مادرم همیه ناراحت میشود به طوری که گاهی اوقات گریه میکند .چگونه رفتار مناسب با پدر ومادرم داشته باشم چون احساس خیلی بدی دارم و احساس میکنم که نماز هایم درست نمیباشد

پاسخ

با سلام و عرض تحیت.
دوست محترم!
چند توصیه به شما عرض می کنیم:
1. در رفتار با پدر و مادرتان باید سعی کنید تا روحیه صبر را در خود تقویت کنید. قرآن می فرماید: «استعینوا بالصبر والصلوة» یعنی از روحیه صبر و ارتباط با خدا برای مبارزه با مشکلاتتان کمک بگیرید. نگاهی به آیات و روایات بیندازید و جایگاه پدر و مادر را ببینید تا بیشتر بتوانید بر خود مسلط باشید.
2. من و شما انسانیم و ممکن است پایمان بلغزد. اگر پای هر کدام از ما لغزید باید در صدد جبران آن برآییم. حالا هم اگر شما با پدر و مادرتان تندی کردید سعی کنید هرچه زودتر از آنها معذرت بخواهید و کاری کنید که این کدورت از بین برود. محبت بیشتر به ایشان می تواند جبران تندخوییهای انسان باشد. به خصوص که پدر و مادر خود مایلند که دل خود را با فرزندشان صاف کنند، و با اندک محبتی بهانه ای پیدا می کنند و شما را می بخشند.
3. گاه تندی و عصبانیت ما یک نوع بیماری است و قابل درمان؛ البته به شرطی که به متخصص مراجعه کنیم. در این موارد مراجعه به یک مشاور و یا روانشناس می تواند راه حل خوبی باشد.
با آرزوی توفیق.
موسسه ذکر ـ قم.
باستانی.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : دوشنبه 18/6/1398 | پاسخ : يکشنبه 31/6/1398 | | راهنمايی | 15 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 95 بار

تگ ها : عذاب وجدان نیکی به والدین رفتار مناسب

مشاوره های مرتبط

با سلام
بنده دو سوال داشتم، خواهشمندم در هر دو مورد راهنمایی بفرمایید:
سوال اول: چند شب گذشته در اتوبان به سمت خانه برمی گشتم که یک خودروی 206 که راننده آن خانم جوانی بود، نمی دانم به چه علت به سمت خلاف جهت خیابان منحرف شد و پس از مقداری وایساد. ساعت 1 شب بود، من به همراه خانواده بودم اما چون خانواده می بایست بعد از برگرداندن من به خانه خود برمیگشتند، من فکر اینرا کردم که دیروقت میشود و صحیح نیست خانواده آن وقت شب در خیابان باشند. بنابراین چون دیدم چند ماشین در همان سمت خیابان برای کمک بایشان ایستادند من برای کمک نرفتم و به راه خود ادامه دادیم؛ بلانسبت شما، هرچه دلتون میخواد به من بگید از اینکه مرد نیستی تا .... که اونوقت شب به کمک یه خانم بروی.
من میکشم خودمو که یک قدم به خدا نزدیک شم اما آخرش با یه همچین موضوعی یه دنیا تلاش خودمو میفرستم هوا، توروخدا یه راهی بهم پیشنهاد بدید جبران کنم و پیش خدا شرمنده این کارم نشم، بگید جواب حضرت محمد و حضرت علی را برای این دست گل نامردونگیم چی بدم؟
سوال دوم: من خیلی مشغله کاریم زیاده، جوری که بجز کارم فقط میرسم نماز بخونم؛حتی به ورزش هم نمی رسم. خیلی دلم میخواد بپرم تو بغل خدا و یه زندگی مشتی با وجودش بسازم که هم من کیف کنم هم خدا. اما الان فکر میکنم یعنی مطمئنم خدا خیلی خیلی تو زندگیم کمه، بیشتر از اینها میخوامش خیلی بیشتر.
ممنون میشم برای رسیدن به این بیشتره کمکم کنید.
در پناه خداوند متعال
ممنون

باسلام
کسی در حقم بدی کرد و من سعی در فراموشی او داشتم و هر لحظه خدا رو شکر میکردم که به آرامش رسیدم تا اینکه یکروز متوجه شدم آن شخص کاری کرده که مجددا باعث دلشکستن من شد. در یک لحظه به شدت دلم شکست و به خدا حرف نادرستی زدم و در همان لحظه پشیمان شدم. بلافاصله هم توبه کردم ولی عذاب وجدان اینکه من با خدا اینطور صحبت کردم من رو راحت نیمذاره. به نظر شما چیکار کنم که خدا من رو ببخشه

UserName