• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1288802

پرسش

با سلام خدمت مشاور گرامی بنده در خانواده ای 4 نفره همراه پدر،مادر و خواهرم زندگی می کنم .مدتی است درباره خواهرم احساس ناراحتی و نگرانی دارم، به علت اینکه در به جا آوردن نماز مدتی است تنبل شده و خیلی راحت از کنارش می گذرد این درحالی است که خواهر من همیشه اول وقت نمازش را به جا میآورد شاید تنها کسی در خانواده که با صدای اذان وضو می گرفت و نمازش را به جا می آورد خواهرم بود. الان اما یا دیر می خواند یا کلا نمی خواند. من درظاهر شاید آدم مذهبی نباشم ولی درونا خودم را معتقد به خیلی از اصول می دانم، نماز هم برای من خیلی مهم است. چراکه باور دارم اثرات بی شمار بر همه جنبه های زندگی دارد. در همین مدتی که خواهرم از این نظر تغییر کرده از لحاظ رفتاری هم احساس می کنم کم تحمل تر، و ناراحت تر و حتی بدبین تر در مقایسه با قبل شده. او 21 سال سن دارد و 5 سال از من کوچکتر است و بسیاربسیاربسیار سخت با نصیحت کنار می آید. من نمی دانم چه کنم. باور من این است که باید هرکس قلبا یک چیز را بپذیرد تا همیشه به آن پایبند باشد، خواهر من هم برای خودش چهارچوب و عقاید خوبی دارد اما نمیدانم چرا به این مرحله رسیده و یا چرا تلاش نمیکند که به دنبال چرایی اش باشد تا به آن ایمان آورد. خیلی دلم می خواهد به همان روزها برگردد و نگران تغییرات از این به بعدش هم هستم. لطفا کمکم کنید.

پاسخ

باسلام
دوست گرامی در سن خواهر شما طبیعتا نصیحت کردن حداقل تاثیر را دارد چون افراد در این سن خود را کامل و بالغ دانسته و معتقدند که درست و غلط مسیر زندگی شان را خودشان تشخیص می دهند.
من توصیه می کنم بررسی کنید و ببینید چه تغییری در زندگی خواهرتان ایجاد شده؟
چه مشکلی دارد؟ با چه چالش و مانعی مواجه شده که تا این حد دچار تغییر و تحول شده است؟
به جای اینکه نقش ناصح را برای وی ایفا کنید سعی کنید یاریش کنید تا مشکلش شناخته شده و برای رفع و تسکین ان حمایت و همراهیش کنید مثلا در موقعیتی مناسب با او صحبت کنید و از تغییرات اخیر وی صحبت کنید، دلیلش را جویا شوید و سعی کنید با او همدلی و همدردی کنید. اصلا هم به مساله نماز اشاره ای نکنید برای مدتی تمرکزتان این باشد که سنگ صبور وی بوده و همدردی کنید و برای رفع چالش ایجاد شده کمکش کنید و سپس در ادامه وقتی شاهد بودید که خواهرتان به شما اعتماد کرده و همراهی تان می کند کم کم به مساله نماز بپردازید.
در این زمینه با بخش مشاوره مذهبی هم صحبت و مشورت داشته باشید.
با تشکر از تماس شما
 

مشاور : خانم عطاريان | پرسش : جمعه 9/6/1397 | پاسخ : چهارشنبه 21/6/1397 | رفتار با نوجوانان | نا مشخص | 26 سال | شیوه های تربیتی | تعداد مشاهده: 239 بار

تگ ها : ترک نماز خواهر راهکارترک نماز خواهر راهکار

مشاوره های مرتبط

با سلام مادر دو دختر 12 و 9 ساله هستم. دختر بزرگترم به شدت پرخاشگر و عصبی است. برای هر چیزی قشقرق به پا می کند و داوما به من و پدرش می گوید که شما دختر کوچکتر را بیشتر دوست دارید. در صورتی که فرزند کوچکتر امکانات کمتری هم دارد. با این حال یا دارد با خواهرش دعوا می کند و یا با من و یا پدرش. سر موضوعاتی بسیار جزیی . مثل جای نشستن در ماشین.

سلام علیکم
اینجانب دو فرزند دختر دارم. یکی کلاس هشتم و دیگری کلاس چهارم
متاسفانه در اکثر موارد روابط سردی بین دو فرزندم برقرار است
فرزند کوچکتر خیلی نسبت به خواهر بزرگترش حسودی می کند و اکثر مواقع، باهم گلاویز و دست به یقه می شوند .
مشکل مهمتر فرزند کوچک اختفای اشیاء متعلق به خواهر بزرگتر می باشد و بعد انکار آن ،تا اینکه با جدی شدن مشکل و تهدید وی بالاخره با عناوین مختلف جنس مفقودی پیدا می شود.
در بعضی مواقع دفتر و کتاب خواهر بزرگتر هم پاره می شود.
البته خواهر بزرگتر هم چندان بچه مثبت و معصومی نیست.
خواهشمند است راهنمایی بفرمایید تا با اینها چه کنیم.
ممنون
خدانگهدار

با سلام و ادب و احترام
خواهر کوچکی دارم که سال چهارم دبیرستان است و 11 سال از من کوچک تر است مدتی است که متوجه شده ام فیلم های مبتذل میبیند البته فهمیده ام که صمیمی ترین دوستش برایش می آورد تا به حال به رویش نیاورده ام و سعی کردم طوری که نفهمد یا فیلم ها پاک کنم یا رمز گذاری کنم که نتواند باز شود البته وقتی متوجه شدم تمام سعی ام را کردم تا مدرسه اش را عوض کنم و مادر و پدرم را متقاعد کردم که چون امسال کنکور دارد به مدرسه بهتری اورا ببریم که مدرسه اش اجازه نداد و نخواست تا شاگرد اول مدرسه را از دست بدهد . من کاملا بلاتکلیفم نمی دانم چه کنم چگونه با او رفتار کنم خانواده ما هیچ چیز را از هم پنهان نمیکنند و همیشه با هم مشورت میکنیم
اما من تا به حال این موضوع را به هیچ کس نگفته ام ( در ضمن خواهرم از من حرف شنوی خوبی دارد بحمد الله )
لطفا راهنمایی فرمایید چه کنم با دختری نوجوان که حساس ترین مراحل زندگی اش را می گذراند چه از لحاظ بلوغ و چه از لحاظ تحصیلی
و در ورطه ای افتاده است که آهسته آهسته همه چیزش را میگیرد استعداد و توانایی هایش را هوش و ذکاوتش و ایمانش را
با تشکر ازشما

سلام من و خواهرم تنها فرزندان خانواده هستیم و من خیلی دوستش دارم ولی اون بخاطر محبتهای بیش ازحد مادرم الان باوجود12 سال سن خیلی لوسه وحتی دست به زن داره ومنو میزنه!!!من هیچ قدرتی تو خونه ندارم وحتی نمیتونم یه تشرساده بهش بزنم چون فوری مادرم عصبانی میشه سعی میکردم باکلام اونو باهمسن وسالاش مقایسه کنم و یا بهش بگم که تو دختر بدی هستی و من از اینجور دختری خوشم نمیاد تا یکم به خودش بیاد و رفتارشو درست کنه ولی بدتر شده و بیشتر از زور استفاده میکنه لطفا به من بگید من چکار کنم؟؟من هیچ قدرتی ندارم ولی اینطوری هم دیگه نمیتونم

من دختر11 ساله و پسر 5 ساله دارم که مدام با هم دعوا میکنند. دخترم با او لجبازی می کند و پسرم هم کتک کاری. من تا ظهر سرکارم و اکثر اوقات این دو در منزل تنها هستن و وقتی هم با هم به منزل پدرم ببرمشان مشکل دارن و پدر و مادرم هم می گویند هر کدوم از اون ها به تنهایی خوبند و با ما کاری ندارند. سر کوچکترین مساله به هم پرخاش می کنند. شوهرم اصلا هیچی نمی گوید و عقیده دارد خودشون باید مشکلشون را حل کنند من هم هرچه بگویم بی تاثیر است. لطفا من را راهنمایی کنید.


برادر12 ساله ای دارم که بسیار لجباز است...با اینکه ما جو خونمون ارام و صمییم ولی مثلا وقتایی که من بهش تذکر میدم اصلا توجهی به حرفام نداره ویا جواب منو میده یا منو میزنه...رابطه صمیمی با پدر و مادرم داره ولی به حرفاشون گوش نمیده مثلا اگه میگن پاشو این کارو بکن میگه مامااااان من خستم و اصلا اهمیت نمیده بعضی اقات...من بهش میگم مثلا لباستو بردار میگه مگه من نوکرتم بهش میگم مال خودته میگه برو بابا یا گوش نمیده...اینام همش از دوستای مدرسه و کلاس زبان یاد گرفته و خیلی رفتارایی انجام میده که شایسته موقعیت پدرو مادرم نیست اونا معلمن ولی برادرم از نظر درسی متوسط بالاست کارنامه هاش همه 20 ولی طی سال هی بابام باید بهش بگه بخون و هی باید اجبارش کنی...من میترسم الان که انقدر حرف گوش نکن مامان و بابای منو وقتی بزرگ شد هی حرص بده و با رفتارای اشتباهش اذیت کنه...ولی بسیار مهربون اینا که میگم مثلا از 10 تا رفتار تو 4 یا 5 تاش اینجوریه...ولی من و برادرم بسیار با هم دعوا میکنیم البته اخرش همش میخندیم ولی اصلا نمی تونیم با هم خوب باشیم یه مد طولانی...کمک کنید روز به روزم داره بدتر میشه

سلام .
خداوند یک دختر 16 ساله ، یک پسر 10 ساله و پسری 12 ماهه عنایت فرموده.
پسر و دخترم با هم خیلی دعوا می کنند.زمان هم هر چه می گذرد و بزرگتر می شوند کمتر شده ولی تمامی ندارد. حسادت نسبت به هم دارند.من و خانم هم تلاش می کنیم کم شود اما فایده ای ندارد.
به کتابخوانی علاقه زیادی دارند.اما خسته شده ام ازبس کتاب می خرم و یا کتابخانه می برمشان .
کتاب را یکروزه تمام می کنند.رمان و قصه دوست می دارند.برای کلاس رفتن تابستانه تنبلی می کنند.پشتکار برای یک کلاس ندارند.درسشان عالی است.از نظر نماز و ...هم از دستشان راضیم.به جز پاره ای مواقع با تربیت هم هستند.فقط با هم زیاد دعوا می کنند. از چند نفر اگاه پرسیده ام می گویند مقصر خودت هستی.ممنون از راهنمایی شما.

سلام وخسته نباشید خدمت مشاورین تبیان من یه دختر 18 ساله وپسر 10 ساله دارم که اصلا باهم خوب نیستن همش باهم دعوا میکنن پسرم خیلی به دخترم حسادت میکنه هر هر چیز کوچکی که برای دخترم میخرم میگه چرا براش خریدید سر غذا خوردن باهم دعوا میکنن سر نشستن جا هم دعوا میکنن . حتی دخترم وقتی خونه نیست پسرم میگه راستش بگو کجا رفته . اگه اب بخوره میگه منم اب میخوام تا این حد باهم لج میکنن پسرم همش با صدای بلند حرف میزنه ودخترم هم به اون حساسه هر چی میگم تو بزرگتری گوش نمیده بدتر میکنه دیگه کلافه شدم از دستشون ضمنا مادر شهری دور از کلیه امکاناتی زندگی میکنم وهیچ تفریحی ندارن همش تو خونه هستن وهمسایه هم زیاد نداریم لطفا راهنمایی کنید با تشکر

سلام
دختری دارم ده ساله که حدود یکی دو سالیه بسیار پرخاشگر شده مدام در خانه جر و بحث و درگیری لفظی با من و مادرش داره دو تا خواهر 4 و 1 ساله داره که با خواهر بزرگتر هم اکثرا درگیره وقتی صحبتی باهاش میکنیم مثل اینکه دعوا داشته باشه جواب میده برای هر چیزی باید جر و بحث کنه و هیچ چیزی رو قبول نمیکنه من و مادرش تا اونجایی که ممکن باشه سعی میکنیم باهاش اروم صحبت کنیم ولی فایده ای نداره لطفا راهنمایی بفرمایید.
با تشکر

باسلام
خواهری دارم18ساله.
ما سه تا بچه ایم و من فرزند دوم خانواده و خواهرم بچه ی اخرمی باشد.
وضع مالی متوسط.پدرم مغازه دار بوده که الان خودشو بازنشست کرده و داده اجاره و مادر خانه دار.من دانشجو هستم و برادر بزرگمان درشرف طلاق و..
ضمنا پدر از یک پا فلج می باشد.درکل خانواده سنتی وضعیفی داریم.
من ازبچگی روحیات استقلال طلبی وپرخاشگرانه داشتم و خیلی مشکلات رو در خانه سپری کردیم روزهای خوب داشتیم روزهای بدم زیاد
بعداز9سال که خواهرم بعدمن به دنیا امد ته تقاری بود وهمه دوستش داشتن ومادرم که از روحیات من زیاد خوشش نمی امدخواهرم رو خیلی می چسبوند بخودش تا سال اول دبیرستان تو بغل هم می خوابیدن و براش لقمه گرفته می شد
هرچی پیش رفت خواهرم بیشتر شبیه مادرم شد تاجایی که پارسال حجابش که قبلا شبیه من مانتو بود هم شبیه مادرم کرد
من وقتی بچه بودم چندباری خواهرم رو دعوا کرده بودم و ازطرفی نیازهای ارضا نشده ی خودم مثل رفتن به پارک داشتن جشن تولد وچنین چیزهایی رو برای اون ارضا می کردم
بخاطر چندبار دعوا و زدنش هم وقتی بزرگتر شد اگر چه حرفش نبود چون اون هنوز بچه بود ولی من تو حرفام ازش عذرخواهی کردم
من از بچگی اتاق جدا می خواستم و دوران بلوغم هم که خیلی تنها بودم همش تو اتاقم بودم چون خانواده منو درک نمی کرد ولی خواهر بیشتر با اونا بزرگ شد منو هیچ وقت دوست نداشت وبیشتر از مادرم الگو برداری کرد
چندوقت پیش سر یچیز جزیی با خواهرم بحثمان شدومسله ای که باعث شد مزاحم شما بشم اینکه خواهرم برای اولین باربا چاقو به من حمله کرد وبه من ضربه زدواین نگرانی بزرگی در من ایجاد کرده ونمیدونم چرا وباید چه کرد چرا اون اینطوریه اون که محبت از همه دریافت کرده ومنم که دوست نداره زیاد مزاحمش نمیشم وخیلی کم باهاش ارتباط دارم و عاشق مامانم هست
نکته:خواهرم یک سال هست دیپلم کامپیوترگرفته ونمی خواد دانشگاه بره.
در رشته ی ووشو هم چندساله ورزش میره.به فیلم های کره ای تلوزیون علاقه داره دوست داره به کره بره و فیلم های کره ای هم می بینه و..از نظر خوراک هم از بچگی بی اشتهایی داشت وزیاد غذای سالم نمی خوره و دکتر هم رفتن فایده نداشته
و برای همین جسه ی ریزتر از ما داره
ممنون میشم راجع اینکه چرا اینطوری رفتار میکنه راهنمایی کنید و اینکه من ازاین به بعد چطوری باهاش رفتار کنم
باتشکر

UserName