• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1281400

پرسش

سلام...من تازه شروع کردم به نماز خوندن...و متاسفانه پدرم خیلی در امور مذهبی من تجسس میکنند و مدام از من ایراد میگیرند که اینجوری کنم یا آنطوری...طوری شده که من اگه نماز هم بخوام بخونم دلم نمیخواد کسی منو ببینه درحال عبادت و مناجات...چندین بارهم گفتم به پدرم که درست نیست وقتی کسی داره عبادت میکنه و درحال وهوای خودشه بیایند و مدام شروع کنند به امر و نهی...بعضی چیزا کاملا شخصی هستن...بهتر نیست که مراجع تقلید به خانواده بخصوص پدرومادربگویند که خیلی در امور دینی کسی دخالت نکنند اگر قرار باشه کسی چیزی رو بدونه خودبخود خودش بدنبالش خواهد رفت و نیازی به این سرکشی ها بی مورد نداره...همین چیزها باعث دین زدگی خیلی ها شده! جوانان رو باید درک کنند یا نه؟ آیت الله نوری

پاسخ

با سلام و عرض تحیت.
دوست محترم!
در پاسخ به سوالتان چند نکته را عرض می نماییم:
آنچه پدر و مادر در قبال فرزندانشان انجام می دهند همه از سر دلسوزی است، نه این که بخواهند دخالت نابجا و فضولی کنند. شما هم اگر با این نگاه به رفتار آنها بنگرید از کارهای آنها ناراحت نمی شوید، ولو نمی خواهیم بگوییم کار ایشان درست است.این را گفتیم تا از نظر عاطفی ناراحتی شما را کم کنیم.
2. ما قبول داریم که گاهی پدرها و مادرها و به طور کلی بزرگان ما، و حتی گاهی بزرگان جامعه، بیش از مقدار قابل توجیه در زندگی خصوصی کوچکترها ورود می کنند. گاهی باید دیگران را آزاد گذاشت تا خود، مسیر زندگی خود را، لااقل در بعضی زوایای آن، با آزادی کامل و بدون فشار بیرونی، انتخاب کنند.
به طور خاص عرض می کنیم، علاوه بر این که ایمان و عبادت، اگر همراه آزادی نباشند، دیگر ایمان و عبادت نخواهند بود، این خود مایه دوری باطنی انسان از روح این دو خواهد بود.
3. اگر کارهای پدرتان واقعا برایتان غیر قابل تحمل است دست به دامن کسی بشوید که پدرتان از او حرف شنوی دارد، مثل پدر بزرگ و یا عمو.
3. در مقابل رفتار پدرتان مراقب باشید کاری نکنید که خدای ناکرده باعث رنجش او بشود که این گناه کبیره است. گاهی باید برای خدا ناملایماتی را تحمل کرد. این تحمل و خودداری، خود توفیقی است در درگاه الهی می تواند ما را خداوند نزدیک کند.
با آرزوی توفیق.
موسسه ذکر ـ قم.
باستانی.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : سه شنبه 19/11/1395 | پاسخ : جمعه 29/11/1395 | | فوق ليسانس | 29 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 164 بار

تگ ها : اختلاف با پدر نماز خواندن ایراد گرفتن والدین

مشاوره های مرتبط

من دختری ۲۱ ساله هستم ک وقتی تازه به سن تکلیف رسیده بودم نماز شب میخوندم نماز غفیله و عاشق خدا بودم ولی مادر و مدرم با حساسیت های بیجا منو از نماز شب ک چ عرص کنم حتی از نماز یومیه هم انداختند رفتاری ک اونا من دازن مطمینم حصرت نوح با بچش نداشت.منو سر یه وعده نماز قضا شدن ب باد فحش و کتک میگیرند زندگی رو برام جهنم کردند تازه طلبکار هم هستند و میگن عاقت کردیم.منی ک نماز شب میخوندم الان رسیدم ب جایی ک میگم این خدا اگ بخاد اوت دنیا هم یقه منو بگیره خدا نیس عادل نیس خاهش میکنم کمکم کنید.این جدر و مادر منو دارن به خودکشی میرسونن به حصرت عباس الان با مامانم دعوام شد پاشو گداشته بود روسینم موهامو میکشید فقط میخاستم خودنو بکشم.فقط بگین خدا حقی هم برای بنده ی تباه شده ای مثل من قرار داده فقط بگین همیشه حق با والیدن نیس

بنام خداوسلام وعرض خسته نباشید
مادرم راخیلی دوست دارم واگه کوچکترین اتفاق براش بیفتداحساس تپش قلب شدیدی میکنم.وبراش دعامیکنم که سالم باشدوسایه اش روی سرماباشد{پدرندارم و7تافرزندیم}......ولی احساس میکنم مادرم بین پسرهاش وما فرق میگذارد.من وبرادرم هردومجردیم .شب هارختخواب انهاراپهن میکنه ولی مرانه..وقتی اوسرکارمیره واسه سرش صدقه برمیداره واسه من نه ....روزهای که اومیره کارازصبح بلندمیشه میشینه پیش وبدرقه میکنه ولی واسه من میخوابه ..اگه اوکوچکترین مشکلی داشته باشه حلش میکنه ولی واسه من بی تفاوت است..میدانم من هم فرزندشم وراضی به ناراحت شدن من نیست.میدانم خدابه والدین چقدرسفارش کرده وکاری کردم که مادرم ازم راضی است ونیازهای خودم رازیرپامیزارم ونیازهای مادرم رابراورده میکنم .وعاشق برادرم هم هستم ..ولی ازاین تبیض دلم میگیره واحساس زیادی درخانه میکنم.چطوربااین موضوع کناربیام چکارکنم فعلامصلحت الهی این است که مجردم .باتشکر.

با سلام خانمی 24 ساله هستم مجرد افسرده هستم شب هم خوابم نبرد.پدرم با لحن تندی از من انتقاد کرد ،ومن هم عصبانی شدم کنترل خودم رو از دست دادم وفحشهای رکیکی به پدرم دادم.الان از کارم به شدت پشیمانم احساس میکنم حتی هزار بار اسغفرالله بگم بابت فحشهای رکیکی که به پدرم دادم و رفتار زشتم میدانم خدا مرا نمیبخشد.در حالی مه 6 بار دیشب استغفرالله گفتم .فایده ای نداشت.من به پدرم زنگ زدم وعذرخواهی کردم پدرم مرا بخشییییییییییید.اگر هم او را ببینم حتما او را در آغوش میگیرم دیگه تکرار نمیکنم.آیا با این وجود خدا مرا خواهد بخشید؟؟؟؟؟

UserName