• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1267745

پرسش

سلام وخداقوت
نامه شماره 1267154 جواب داده شده ولی جواب آن درصفحه نیست لطفا راهنمایی بفرمایید.
من نمیدانم چطوری بابخش مشاوره تبیان ارتباط برقرار کنم.همچنین نامه شماره 1267153 که قسمت اول نامه بوده حذف شده.
باتشکرفراوان

پاسخ


باسلام
کاربر گرامی من در این زمینه نمی توانم کمکی بکنم لطفا مشکل خود را با مدیریت سایت یا بخش های مشابه در میان بگذارید.
با تشکر از تماس شما
 

مشاور : خانم عطاريان | پرسش : يکشنبه 24/5/1395 | پاسخ : شنبه 30/5/1395 | | ليسانس | 31 سال | انتخاب همسر | تعداد مشاهده: 171 بار

تگ ها : مشاوره دریافت پاسخ راهکار

مشاوره های مرتبط

باسلام، به خواستگاری دختری رفتم که متوجه شدم بخاطرجلب حمایت خانواده گفته یا این پسر یامن دیگر ازدواج نمی کنم (ازاین خانه میروم)، بعد از یک ماه از نامزدی ما وارددوره جدیدی از برخوردهای او شده ام، هنگامی که عصبانی میشود بسیارسنگین جواب مرا میدهد وهنگامی که اورا طبق اصطلاحی که به کاربرده: "نصیحت میکردم " به من درپیامک پاسخ داده: جایگاه خودت را بشناس ، من قرار است همسرتو باشم نه فرزندتو. پیش از چنین پاسخی به اوگفتم این حرف را فراموش کندوعذرخواهی کردم. احساس میکنم به زبان آوردن اشتباهات برایش مشکل است. او خودش میگوید میداند غرور دارد ونمی تواند ضمانتی بدهد که در آینده غرورش را ازبین ببرد و پیشتردرمکالماتش گفته بوداو درگذشته آدم غدی بوده است. او 27 سال سن دارد. میدانم من و خانواده ام برای او فرصتی عالی هستیم نسبت به دیگرخواستگارانش، اما به رویش نیاورده ام. ازاوخواستم چادرسرش کند و او پس از به خواب رفتن و یادآوری این موضوع که حاجت حسینی شدن را خودش در فاطمیه از خداخواسته است این مساله را پذیرفته. آیا مشاوران به صورت حضوری میتوانند نسبت به اصل بودن وقابل اطمینان بودن رفتار اوبمن اطمینان دهند یا خیر . دیشب پس از مکالمه تلفنی و پیامکی او نوشت: من و شما باهم تفاوت نداریم و ... اما بازامروز بیان میکند:من بین دوشخصیت احمد مانده ام.
این احساس که طرف مقابل ما دوشخصیته است درهردوما وجوددارد
من ازاین میترسم با آدمی روبرو شوم که مرا بازی دهد و ادای دختر خوب ، مهربان ، حرف گوش کن را دربیاورد ولی در عمل دختری مغرور و نامهربان باشد که تنها قصد داشته به من برسد. ضمن اینکه من با کاندید های دیگری روبرو هستم.

سلام با تشکر از وقتی که در اختیار بنده میذارید و به سوالم پاسخ میدید.
دختر 27 ساله ام کارشناسی ارشد زبان دارم و مشغول بکارم، مدت 8 سال با پسری در ارتباط بودم او هم کارشناسی ارشد دارد (سی ساله) و مشغول خدمت است، اخیرا خواستگاری آمدند، خانواده ای ترک و سنتی هستن که رسم و رسومات زیادی دارند و پابندن، در حالیکه خانواده من فارس هستند و خیلی سنتی نیستن. اختلاف فرهنگی داریم، با اینکه پسر از لحاظ اخلاقی کاملن ایده آل من است و هشت سال منتظر بودیم تا با هم ازدواج کنیم اما تفاوت دو خانواده مرا مردد کرده، ضمن اینکه از لحاظ شرایط مالی خیلی قوی نیست و پدرش او را حمایت می کند در حالیکه من از نظر مالی مستقل هستم ، پدرم را در سن دوازده سالگی از دست دادم برادرم که از من پانزده سال بزرگتر است و مجرد و معتقد است که خواستگار من بخاطر اصلیتش که ترک است و همچنین بخاطر بنیه مالی نه جندان قوی آدم مناسبی برای من نیست، خواهرم هم که ده سال از من بزرگتر است در سن سی و دو سالگی ازدواج کاملن منطقی داشته و همسرش اوضاع مالی خوبی دارد. مادرم هم می گوید چون من خواستگارم را دوست دارم با این ازدواج موافق است. نمیدانم چه تصمیمی درست است ؟ ازدواج کنم یا قید علاقه ام بزنم و بی خیال این شخص شوم؟

سلام جوانی هستم 25 ساله از و در حال حاضر در مقطع کارشناسی ارشد مشغول به تحصیل هستم و شاغل (کارمند) هستم شرایط مناسبی برای ازدواج دارم و خانواده هم به فکر هستند برایم همسری انتخاب کنند
با خانمی آشنا شدم از همکلاسی هام که به نظر خودم با توجه به شناختی که از اشون پیدا کردم فکر میکنم گزینه مناسبی باشند و وقتی که از استادم خواستم ازش بصورت ناشناس سوال کنه که چه جور خانواده ای هستند مشکل اینجاس که گفتند قبلا عقد کردم و طلاق گرفتم من خودم می تونم با این قضیه کنار بیام در کنار همه این ها به نظرم مطلقه بودن دلیلی برای انتخاب نشدن برای ازدواج نیست.ولی طرز تفکری رو که در رابطه با این قضیه می بینم که مطلقه و ببخشید دست خورده و ... هست و می دونم خانواده به سختی قبول می کنند و جوابشون اینه که بهتر از این برات گیر می یاد و ... نمی دونم واقعا به خاطر همچین مسئله ای منصرف بشم یا پیگیری کنم لطفا راهنمایی بفرمایید

سلام
خسته نباشید
پسری از دوستم خواستگاری کرد به طور رسمی که با مخالفت خانوادش مواجه شد ولی پسر دست بردار نبود منم برای راضی کردن پسر با خط خودم بهش تماس گرفتم و چند مرتبه ای باهاش صحبت کردم البته بدون اینکه بدونم دوستم در مورد من باهاش صحبت کرده و منو برای ازدواج معرفی کرده.
قبلا این موضوع رو بهم گفته بود منم مخالفت کردم به این دلیل که از من 7 ماه کوچیکتره و من دوست ندارم.
تا اینکه پسره از من خواستگاری کرد و من مخالفت کردم و تماس های زیادی با من می گرفت و ابراز علاقه زیادی می کرد و من همچنان مخالفت می کردم .
من خیلی باهاش صحبت نمیکردم و گفتم فقط در حضور خانوادم باهاش حرف میزنم تا اینکه با کمال ناباوری دیدم اومد خونمون و از بابام خواست تا با من حرف بزنه و بابام که از موضوع اطلاع داشت و یه سوالاتی ازش کرد و بعد منو صدا کرد تا باهاش صحبت کنم بعد از این موضوع باز من جواب منفی دادم ولی اون دست بردار نبود. تا اینکه تیر ماه 92 به خاطر این جواب منفی من و تماسای اون با داداشم درگیری لفظی پیدا کردن و موضوع کمرنگ شد ولی بعد دو سه ماه دوباره شروع شد و همش میگفت که بدون من نمیتونه ولی من همچنان جوابم منفی بود چون از ابراز علاقه اش بدم می اومد ببخشید همش فکر می کردم از روی هوی و هوس باشه به خودش گفتم الان باید از روی عقل تصمیم گرفت نه از روی احساس و عقل من اونو بچه میدونه و چون از من کوچیکتره جواب من منفی و من و اون باهم هیچ سنخیتی نداریم تا اینکه آذر ماه دعوامون شد بهم گفت تو دختر بیمذهبی هستی که ادعای مذهبی بودن داری و باعث بدنامی مذهبیا هستی تو بدریخت و بدقیافه ای مغروری من فقط میخواستم از تو انتقام بگیرم به خاطر حرفای داداشت فکر کردی به تو علاقه دارم نه فقط میخواستم انتقام بگیرم من فقط در جواب بهش گفتم من ادعای نداشتم و ندارم تو همه این حرفا رو میزدی و به من ابراز علاقه میکردی
تمام این حرفایی که بهم زده بود به مامانم هم گفت بعد خطمو خاموش کردم تا اینکه تابستون 93 خطمو روشن کردم دیدم خبری نیست خطمو روشن گذاشتم اما اسفند 93 دوباره شروع کرد و میگفت من نمیتونم فراموشت کنم و هیچ دختری به دلم نمیشینه و هر جا خواستگاری میرم نمیتونم قبول کنم بهش گفتم چقدر رو داری بعد از اون حرفا دوباره اومدی سراغم میگفت یادم نمیاد چی گفتم هر چی بود از روی عصبانیت بود و میخواست لج منو دربیاره و ابراز پشیمونی می کرد
مامان و بابام از همون اول موافق بودن و تحقیق رفته بودن و فکر میکردن که من به خاطر اینکه وضع مالی خوبی نداره بهش جواب رد دادم
الان نمیدونم چکار کنم بهش اعتماد کنم یا نه
اجازه بدم بیاد خواستگاری یا نه
حتی گفته که با هم بریم مشاوره و حرفامونو بزنیم
راهنمایی شما خیلی میتونه کمکم کنه

با سلام
من حدود دو ماه است که با یه دختری نامزد کردم. در واقع صیغه موقت جاری شده. نحوه اشنایی با این دختر از طریق دوستان بوده. ما توی خونواده دختر دم بخت زیاد داریم و من ادمی هستم که همه قبولم دارن و ازم تعریف کردن به همین خاطر یکم توقعم از زندگی بالا رفته. اول اینکه نامزدم دختری است که توی خونه کامل تحت نظر بوده و اجازه بیرون رفتن با دوستانش هم نداشته دوم اینکه سابقه رابطه جنسی داره (خودش بهم گفته) البته خودم هم سابقه شو دارم. من الان خیلی میترسم نمیدونم باید چکار کنم. میترسم نامزدم اونی نباشه که میخام. متاسفانه درست نمیدونم باید چجوری بفهمم که به دردم میخوره یا نه. در واقع اینجور بگم میترسم از اینکه نرفتم سراغ دخترای خانواده پشیمون بشم. اخه ازم انتظار داشتن. شما بگید من چجوری باید بفهمم که این دختر به دردم میخوره یا نه؟

سلام خسته نباشید وقت شما بخیر .
من جوانی 27 ساله هستم که با دختری 32 ساله که ساکن تهران هستیم اشنا شده ام و چندین جلسه با هم صحبت کره ایم در زمینه های مختلف هم خانواده من و هم خانواده دختر خانوم در جریان ملاقات ما بوده اند
من سه تا خواهر دارم و دو تا برادر در ضمن دو تا خواهر و یکی از برادرام ازدواج کردن.
دوختر خانم یک خواهر و یک برادر داره که هیچ کدام ازدواج نکردن
هر دوی ما در این زمینه ها به نقطه مشترک رسیده ایم
اسلیت خانواده دختر لور هستن
اسلیت خانواده من همدانی هستن تا حدودی ما هم لور محسوب میشویم
تحصیلات و مدارک من :کاردانی نرم افزار کامپیوتر
تحصیلات و مدارک دختر خانم:کاردانی تربیت مربی
شغل من : مغازه خدمات کامپیوتری
شغل دختر خانوم : اداره یکی از ارگان ها
خانواده من از لحاظ مذهبی : معمولی
خانواده دختر خانم از لحاظ مذهبی : معمولی
شغل پدر من : ساختمانی
شغل در دختر خانم : بازنشسته
نکته : بیماری ها
برادر دختر خانم دارای بیماری دوقطبی و دوپلار هست قرص کاربا ما زپین می خوره و قش می کنه که این بیماری در سن چهار سالگی به دلیل آب اوردن مغز ایشان به وجود امد
بیماری های من : من هم دارای همین بیماری دو قطبی هستم همین قرص می خورم منتها من قش نمی کنم من عصبانیت داشتم که به این قرص کنترل شده و به حالت عادی زندگی میکنم دختر خانم با این شرایت من کناره امده و دختر خانم فردی با خصوصیات اخلاقی ارام و متعادل هست و میدونه که باید چه رفتاری داشته باشه با من
در اخر خانواده من با این ازدواج راضی نیستن زیاد به دلیل اختلاف سنی
با تشکر و یک دنیا ممنونم از شما


سلام من 22 سالمه و دانشجوی مهندسی برق تو یه دانشگاه دولتی هستم ، تا الان هیچ وقت به طور جدی به ازداج فکر نکردم ، ولی اخیرا از یک دختر از همکلاسی هام خوشم اومده ( در واقع از خیلی وقت پیش در فکرش بودم ولی الان دیگه مطمئنم که مورد مناسبی برای ازدواج هست.)
اما یه سری دغدغه دارم ، اینکه دانشجو هستم و یک سال تا پایان درسم مونده ، شغل خاصی ندارم ، و از همه مهمتر اینکه سربازی هم باید برم . و اینها مانعم میشن برای اینکه بخوام اقدامی بکنم ، خواستم بدونم نظر شما جیه در این مورد ؟ من چه کاری انجام بدم بهتره ؟!!!واقعا بین علاقه ام و مشکلات سر راه موندم چیکار کنم ؟؟؟ .... خواهشا راهنماییم کنید خیلی خیلی ممنون

UserName