• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1259890

پرسش

با سلام
من دو پسر سه ساله و ده ماهه دارم در شرف طلاق هستم همسرم حدود چهار ماه است ما را ترک کرده رابطه عاطفی عمیقی با پسر بزرگم داشت و پسرم هم شدیدا وابسته پدرش بود الان بسیار پرخاشگر شده و برادر کوچیکشو میزنه گاهی اوقات خودشو خیس میکنه و بی اختیار ادراری پیدا کرده مدام هم سراغ پدرشو میگیره!تا الان هرکسی یه چیزی بهش گفته در مورد پدرش گاهی اوقات پدر خودم عصبانی میشه و بهش میگه پدرت مرده!! الان جلوی این حرفارو گرفتم اما نمیدونم در مورد پدرش چی بگم بهش؟آینده مبهمه برامون ممکنه پدرشو هرگز نبینه ممکنم هست پدرش برگرده وشاید ببیندش اما فعلا ممکن نیست پدرشو ببینه!
ترسم از استرس و ضربه ی شدید روحی که بهش وارد شده است لطفا کمکم کنید استعداد خوب یادگیری داره.اما بعد این قضیه ناخناشو میجوه غذا خوردنشم کم شده!
من هم مجبورم برم سرکار اما خوشبختانه کارم تو منزله.لطفاراهنماییم کنید در مورد پدرش چی بهش بگم و چه رفتاری کنم تا بهتر بشه؟و اینکه میتونم فیلمای تولدش و پدرشو نشونش بدم چون همش میگه دلم برای بابا تنگ شده!تا الان که مقاومت کردم
هر وقت بچه های فامیلو میبینه که با پدرشون هستن میاد میگه بابای من کجاست و تا چند روز علایم استرسش پیدا میشه.

پاسخ


باسلام
دوست گرامی توصیه جدی دارم با پسرتان بسیار نزدیک و عاطفی رفتار کنید و تا جایی که می توانید او را مورد تنبیه یا توبیخ قرار ندهید.هرگز در برابر فرزندتان از پدرش بدگویی نکنید و همیشه از خوبی های وی صحبت کنید که او را دوست دارد و به یادش است و فقط به خاطر مشکلی که دارد الان نمی تواند او را ببیند مثلا بگویید رفته سفر.
در میان نزدیکان خود دایی، پدربزرگ و .. را بیابید تا رابطه بسیار نزدیکی با پسرتان برقرار کند تا جای پدرش را کمی پر کند.
ضمنا دوست من نمی دانم به چه دلیل همسرتان رفته، ایا امکان بازگشت وی هست یا نه و یا کلا رابطه شما دو نفر چگونه بوده است، اما انچه که مهم است این است که فرزندان شما به شدت نیاز به پدر دارند.
اگر می توانید به هر قیمتی و به هر طریقی که شده ایشان را باز گردانید و برای طلاق اصلا عجله نکنید.
این اقا شاید همسر خوبی برای شما نبوده اما شواهد نشان می دهد که پدر خوبی برای فرزندانش بوده پس هر طور می شود برای حفظ زندگی تان تلاش کنید و حتما از خانواده همسرتان هم برای باز گرداندن وی کمک بگیرید.
این کاربه معنای نجات زندگی فرزندانتان است.
هر قدر هم که مشکلات ارتباطی با همسرتان داشته باشید، این مشکلات قابل رفع است و با کمک یک مشاوره زناشویی مجرب می توانید بر این مشکلات غلبه یابید.
برای حفظ زندگی تان تلاش کنید.
ضمنا فرزندتان را نزد یک روان شناس کودک و نوجوان هم ببرید.
سعی کنید تجارب شاد برای وی برنامه ریزی کنید مثلا برای تفریح، به پارک بردن فرزندتان و همچنین بردن وی به گردش و وقت گذرانی با سایر همسالان برنامه ریزی جدی کنید.
لطفا با من در تماس باشید.
با تشکر از تماس شما
 

مشاور : خانم عطاريان | پرسش : سه شنبه 18/3/1395 | پاسخ : يکشنبه 23/3/1395 | تربیت کودک | ليسانس | 30 سال | شیوه های تربیتی | تعداد مشاهده: 116 بار

تگ ها : طلاق مشکلات عاطفی اضطراب کودک

مشاوره های مرتبط

سلام اسم من ایسودا هست 18 سالمه و یه برادر کوچیک تر دارم امسال به تازگی کنکور دادم
پدر مادرم تصمیم به جدایی گرفتن چون پدرم از پس خرج ما بر نمیاد و مدام سر این موضوع دعوا داشتند
پدرم فقط در حد 3وعده غذایی توانایی رسیدگی داره نه بیشتر
از طرفی مادرم زود عصبانی میشه سر هر موضوع کوچیکی سریع داد و فریاد راه میندازه
الان تابستونه و خوب مسلمه که همه بخصوص دانش اموزایی مثل من که تازه از غول بزرگی به اسم کنکور خلاص شدن مشغول تفریح و خوش گذرونین!
ولی من بیرون رفتن و تفریح که چه عرض کنم تو خونه هم اسایش ندارم
مادرم هم تا چیزی میشه مدام تهدید میکنه بعد از طلاق میفرستمت پیش بابات
واقعا پیش هیچکدومشون نمیشه زندگی کرد تروخدا یه راهی جلوم بذارید نه پول هست نه تفریح هست نه ارامش
این زندگی یه دختر 18 ساله نیست!

با سلام، خواهر من در استانه طلاق میباشد و پسر 3.5 ساله ایشان نزد خودشان میباشد، متاسفانه این پسر با دیدن شرایط موجود در منزل قبلی خیلی بد دهن و زورگو به اصطلاح قلدر میباشد(این مورد جز ویژگیهای پدرشان بود)، از اینكه با بزرگترا دعوا كند ترسی ندارد، خواهرم الان در منزل مستقل ولی بقل واحد ما زندگی میكنند، این كودك بسیار لجباز است.مثلا وقتی از خواب بیدار میشود و مادرش نیست به مادرش با فحش میگوید كه بیا كنار من بخواب. چیكار كنیم كه بددهنی و زورگویش برطرف بشه؟بعضی مشاوران میگویند بی تفاوت باشید ولی فعلا جوابی نداده، ممنون میشوم اگر راهنمایی كنید.

با سلام و احترام
خانم 39 ساله ساكن تهران شاغل از شش ماهگی دخترم متاركه كردم یك فرزند دختر دارم وضعیت اقتصادی و اجتماعی معمولی دارم. دخترم كلاس اول ابتدایی است در مهد بزرگ نشده پیش دبستانی را رفته. دو هفته است شدیدا عصبی و لجباز شده تحت هر شرایطی حرفش را به كرسی مینشونه تشویق و جایزه دادم درست نشده كه بدتر شده بی تفاوت شدم هیچ فرقی نكرده صحبت كردم فرقی نكرد. با مشاوره مدرسه در میان گذاشتم هیچ مورد غیرعادی در مدرسه نداره و از دانش آموزان با انضباط عالی مدرسه است. تو خونه رفتارش كاملا متفاوت شده و سریع واكنش تند نشون میده و به شدت لج باز شده. ممنون میشم راهنمایی بفرمایید. با سپاس

باسلام
مادری 29 ساله كارمند ازشهرستانهای اصفهان. خانواده متوسط كه 2 ماه است ازهمسرم جداشدم وبرای پسر3.5ساله ام مشكلات زیادی پیش آمده.
پیش ازجداییمان همسرم بیشترباعث تشنج ومشكلاتی میشدكه روی پسرم اثرات خیلی بدی داشت مثل كتك كاری ودعواوبحث ومشاجره كه ازهمان موقع شروع ناخن خوردنش شد ودرادامه لكنت زبان پرخاشگری زدن گازگرفتن ولجبازی وعصبانیت هایی كه دایم باوی درگیربودیم به خاطر علت های كوچك وبی مورد.درحال حاضرهم كه جداشده ایم این اثرات ادامه دارد وهیجانات وزدن وموكشیدن هایش به جای خودش است وهرچقدرهم كه من تلاش میكنم بابازی وصحبت كردن به آرامش دعوتش كنم كارخودراانجام میدهد.پسرم صبح تاعصرپیش مادرم است ازعصرتاشب هم پیش خودم.یكی 2بارهم پدرش بردش یكی دوروزپیش خودش وبعدازبازگشتش خیلی عصبی تروبااسترسهای زیادجوری كه درخواب ازگریه واسترس بیدارمیشد.
تقاضای بنده برای راهنمایی كردن برای فرزندم كه چگونه میتوانم به آرامش برسانمش ومشكلاتش رابه گونه ای حل كنم به گونه ای كه در آینده مشكلاتی درپی نداشته باشد.چون میدانم همه مسایل پیش آمده برایش مثل ناخن خوردن ولكنت زبان مخصوصاازاسترس ونداشتن شرایط ثابت و تشویش است واینكه اگرپدرش رانبیندوفراموش كندبهتراست یاهفته ای 2 روز پیش پدرش باشدبیشترمیتواندراضی باشد.
باتشكر

سلام فرزندی دارم 27 ساله درسن 20سالگی به اسرار خودش ازدواج کرد ومتاسفانه منجر به طلاق شد شغل ایشان نظامی است و8سال از خانواده دور بوده قبلا به انجام امور مذهبی پایبند بود ولی الان 6 ماهه که سر کار نمی رود ضمنا در محل کارش نیز به دلیل کمک به خانواده مقروض است دیگر نمازنمی خواند حرفههای بی ربط میزند دایما نیز در فضاهای مجای است نمی دانم برخوردم به عنوان یک مادر شکست خورده باید چگونه باشد ضمنا ما به دلیل ور شکستگی در فقر مالی نیز هستیم خواهشمندم راهنماییم فرمایید

با سلام و خسته نباشید
اینجانب در اول سال ازدواج كرده ام و خانواده همسرم خیلی حساس به مواد مخدر و حتی سیگار هستند . متاسفانه بعد از 3سال متوجه شدیم كه پدرم شیشه مصرف می كند و حال بنده دو مشكل اساسی دارم یكی اینكه پدرم تغریبا بزرگ خانواده است و من نمیدانم چگونه بگویم كه باید ترك كنی و اینكه عابروی چندین ساله یمان می رود و دلم میخواهد پدرم این ماده صنعتی را ترك كند . و دوم اینكه اگر خانواده همسرم این موضوع را بفهمند مجبور به طلاق دادن همسرم می شوند چون به شدت با مواد مخدر مخالفا. البته من بعد از فهمیدن اینكه پدرم معتاد شده به سرم زد كه قبل از فهمیدن خانواده همسرم ایشان را طلاق بدهم و اینكه دیگه به خانه پدریم نروم و مجردی و به دور از خانواده پدر مادرم زندگی كنم.
متشكر می شوم اگر راهنماییم كنیید

سلام و خدا قوت ،دخترم یک سال و چهار ماهه است .بعضی وقتا با کوچکترین صدا میترسه باید چکار کنم که ترس نداشته باشه ؟؟ وگاهی هم برای اینکه جلب توجه کنه جیغ میکشه در صورتی که ما خیلی بهش توجه میکنیم .شبا هم کنار ما میخوابه که خیلیا میگن جدا بخوابونیدش لطف میکنید به من راهکار بدید از لطف شما ممنونم

سلام. پسری دو سال و نیمه دارم که از سال پیش که از همسر سابقم جدا شدم با مادرش زندگی می کند.
مهمترین مشکل من این است که وابستگی شدیدی به من دارد و حاضر نیست لحظه ای از من جدا شود. در دو روزی در هفته که پیش من است تقریبا انتظار دارد تمام لحظات بیداری اش را در کنارش باشم و با هم بازی کنیم. موقع جدایی از من و رفتن پیش مادرش هم تقریبا همیشه خیلی ناراحتی می کند و میگه نمی خواهم بروم .
ممنون میشوم اگر راهنمایی بفرمایید

با سلام پسر 7ساله ام روزای اول مدرسه چون دوست صمیمی اش در کلاس اونا نبود دچار اضطراب بود تا اینکه کم کم بهتر شد وتونست دوست پیدا کنه ولی الان دوباره دو هفته است که نگرانه معلمشون جای اونا رو عوض کنه و باز هم هرشب قبل از خواب اشک می ریزه و با بغض می ره مدرسه. نمی دونم چه طوری باید بهش کمک کنم. درسش خوبه و بیشتر نگران این مسئله است که کنار بچه های شیطون کلاس بشینه و اونا اذیتش کنن و معلمشون دعواش کنه. می دونم اعتماد به نفسش خیلی پایینه قبل از سن مدرسه خیلی تلاش کردم تا بهتر بشه ولی موفق نبودم. البته من و پدرش هم در دوران کودکی تقریبا این مشکل رو داشتیم

UserName