• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کد: 1220595

پرسش

فلسفه و حكمت آفرینش انسان توسط خداوند چیست؟

پاسخ

با بیانی ساده و همه فهم بیایید فلسفه و حكمت آفرینش جهان انسان توسط خداوند را، با سه احتمال زیر ارزیابی كنیم: نیاز، سرگرمی، ترس، انتخاب و رجحان. حال هر كدام از این احتمالات را بررسی می كنیم. آیا خدا می تواند نیازی داشته باشد؟ اگر او نیاز می داشت، آیا مثل ما نبود!؟ مگر او ـ معاذ الله ـ كمبودی دارد؟ صمد ـ از اوصاف الهی، به معنای بی نیازی ـ بودن خدا ادامه احد بودن اوست. بی نیازی نتیجه یگانگی است. خداوند از آنجا كه بی نیاز است، محدود نیست؛ چون محدود، محتاج حد و مرز، و سپس محتاج محدود كننده و مرزبان است. با این تحلیل دیگر احتمال نیاز، و همچنین سرگرمی، كنار می رود. از طرف دیگر، برای او ترس و دگرگونی نیست، كه كسی در برابر او نیست كه از او بترسد. در نتیجه جز یك احتمال، چیزی نمی ماند........ اینكه می پرسند چرا خدا جهان را آفرید، همواره می تواند با این سوال قرین باشد كه چرا نیافریند؟ آفریدن، و نیافریدن، كدامیك رجحان دارد، تا بر اساس رجحانها، یك طرف انتخاب شود؟ اگر چه به نظر می رسد كه آفریدن، با درد و رنج در انسان، و ظلم و ستم در جامعه، و تفاوت و تبعیض در خلقت همراه است، ولی نیافریدن، با احتكار و بخل دست بگریبان خواهد بود. علاوه بر این اگر آن سه مسئله جواب بگیرد و توضیح بیابد، آفرینش به رجحان قطعی می رسد. با توجه به نقش انسان و وضع هستی، می توانیم جواب این سه مسئله را بدست بیاوریم. هستی راهی برای كمال انسان است، و دردها و رنجها، او را پیش می برند و بندهای هستیش را باز میكنند. ظلم و ستم، دلیل آزادی انسان است، و خلقت آزاد رجحان دارد. از سوی دیگر مظلوم نیز محكوم نیست. او با آنچه كه دارد میتواند به اوج هایش برسد. چون تفاوتها ملاك افتخار نیست، و در ارزیابی الهی نسبت ها در نظر گرفته می شود. با همین تحلیل مختصر رجحان آفرینش روشن می گردد و این است كه او آفرید، و آفریده هایش را در رحمت خود پیچید، و آنها را با غفران خود پوشانید. فیض او، بخشش او، رحمت او و مهمتر از همه حكمت او آفریدن را ایجاب می كند. چون كسی كه می تواند بیافریند و می تواند نیافریند، در هر صورت مسئول است و باید رجحانها را در نظر بگیرد. "ما خلقنا السموات و الارض و ما بینهما لاعبین" این پرسش: كه خدا ما را برای چه هدفی آفرید؟، با توجه به استعدادهای انسان و تركیب انسان، روشن می شود. انسان بیش از خوشی، بیش از خوردن و خوابیدن و لذت بردن، استعداد دارد. تركیب استعدادهای انسان، تحرك را به او هدیه می كنند و او را از یكسانی و جمود می رهاند. و با توجه به همین نقش انسان است كه دردها، رنجها، درگیریها و تضادهای زندگی توضیح می یابد. خدا از ما چه می خواهد؟ از ما می خواهد كه از نعمتها و دارائی های خویش بگونه ای استفاده كنیم كه خود ما، نسل ما، جامعه ما و هستی ما صدمه نبیند. چرا زندگی كنیم؟ اگر ما رجحان آفرینش را باور داریم، ادامه خود را شناخته ایم.... و می توانیم با سنجش خویش، رجحانها را انتخاب بنمائیم. زندگی، ادامه رجحان آفرینش است. این زبان گویای یكی از اندیشمندان معاصر(ره) بود كه مفاهیم عمیق عقلی را به گونه ای قابل فهم عرضه كرده است. اما در جواب اصلی در مورد سوال از فلسفه خلقت انسان و اینكه خداوند چرا و برای چه هدفی مخلوقات را آفریده، باید گفت: خلقت فعل خداوند است، و از آنجا كه خداوند صاحب اراده است و هر آن چه بخواهد انجام می دهد، طبیعی است كه این مسئله را می بایست از خود خداوند سؤال كرد. و اگر معارف بشری ـ مثل فلسفه ـ به مطلبی نائل شود، ارزش آن تا آنجاست كه بتواند اراده خداوند را كشف كند. به هر حال، خداوند در حدیثی قدسی می فرماید: «كنت كنزا مخفیا فأحببت أن أعرف فخلقت الخلق لأعرف.» یعنی گنج مخفی ای بودم، دوست داشتم كه شناخته شوم، پس خلق را آفریدم تا شناخته شوم. گر چه این حدیث سند قابل اعتمادی ندارد، ولی شاید مراد از آن این باشد كه اقتضای ذاتی و لازمه فیاضیت و فاعلیت تام الهی آن است كه موجود قابلی بیافریند تا علت فاعلی(خدا) محل خود را برای تجلی بیابد، و اثر ببخشد. توضیح آن كه تحقق هر امری محتاج دو علت فاعلی و قابلی با هم است. علت فاعلی باید قدرت باشد کاری را انجام دهد، ولی در عین حال عمل مورد نظر هم باید امکان وجود داشته باشد. به عبارت دیگر هیچ قدرتی نمی تواند محال بیافریند. محال قابلیت تحقق ندارد. برای همین خداوند برای آن که فیض خود را برساند باید اول قابلیتی بیافریند تا در پی آن فیض او بتواند گسترده شود. این اقتضا ادامه می یابد تا خلقت موجودات ذی شعور. با خلقت این موجودات مسئله معرفت مخلوق به خالق نیز مطرح می شود. بعضی از آیات قرآن هدف از آفرینش را معرفت الهی برشمرده است. مثلا خداوند می فرماید: «الله الذی خلق سبع سموات ومن الأرض مثلهن یتنزل الأمر بینهن لتعلموا أن الله علی کل شیئ قدیر وأن الله أحاط بکل شیئ علما»(طلاق/12) و البته از آنجا كه معرفت به خالق مستلزم عبودیت نسبت به اوست، طبیعی است كه پس از خلقت، بندگی، اطاعت و عبودیت خواهد آمد. این همانی است كه خداوند در آیه شریفه فرمود: «ما خلقت الجن و الإنس إلا لیعبدون»(الذاریات/56) شاید همین است كه انسان اشرف مخلوقات است، چون عبادت از روی معرفت و اختیار از او سر می زند؛ عبادت، در اینجا به معنای تسلیم فرمان خدا بودن با معرفت و اختیار است. و البته باید دانست كه عبادت، در عین حال، زمینه ساز رشد و تكامل روح و جان انسان نیز است. آزمایش الهی هم زمینه ساز این تكامل است. به همین خاطر قرآن مجید می فرماید که هدف از آفرینش انسان آزمایش حسن عمل اوست.(هود/7) یك مطلب قابل توجه است و آن این كه خداوند از خلقت انسان، خود سودی نمی برد، بلكه در صدد تكامل بخشیدن به اوست، همچنانكه در مورد بقیه موجودات هم به حسب قابلیتشان چنین است. مولوی از قول خداوند می گوید: "من نكردم خلق تا سودی كنم بلكه تا بر بندگان جودی كنم" این شعر مضمون روایت قدسی است كه فرمود: «یقول الله عزوجل إنما خلقت الخلق لیربحوا علی ولم أخلقهم لأربح علیهم» و البته فیض و لطف لازمه ذات باریتعالی است. شاید اگر بخواهیم جواب شما را در یک جمله بگوییم آن که "ذات الهی اقتضای خلقت دارد". نكته ای نیز در پایان مفید به نظر می رسد، و آن این كه آنچه بر بنده اهمیت دارد آن است که ببیند خود او چه کند تا سعادتمند باشد. به هر ترتیب ما خلق شده ایم، و به راه سعادت و شقاوت در زندگی جاوید اخروی، به توسط رسولان الهی آگاهی یافته ایم. پس همه تلاشمان باید تحصیل این سعادت و دوری از آن شقاوت باشد. و در معرفت نیز آن چیزی مفید است كه در این راه به كار آید.

مشاور : موسسه ذکر | پرسش : شنبه 10/5/1394 | پاسخ : يکشنبه 18/5/1394 | | فوق ديپلم | 27 سال | معارف اسلامي | تعداد مشاهده: 563 بار

تگ ها : هدف خلقت انسان فلسفه خلقت انسان فلسفه خلقت

UserName