• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4066روز قبل
اهل بیت

در كلام رهبر

 

بنده به عنوان یك گوینده و یك روحانى سالها از فاطمه زهرا(س) حرف زده‏ام و شاید صدها ساعت در باره این مخدره صحبت كرده‏ام و همه ما به فضایل معنوى فاطمه زهرا(س) و به خصلتهاى انسانى فاطمه زهرا(س) توجه كردیم اما به این كه باید یك الگوى زنده و مجسم و روشن از زن مسلمان امروز در اختیار بینندگان دنیا بگذاریم خیلى توجه نكردیم. (1)

فاطمه زهرا(س) بعد از رحلت پیغمبر(ص) براى خلافت على بن‏ابیطالب(ع) به یك مبارزه مستمر شبانه‏روزى دست زد و كسى نمى‏تواند منكر آن بشود. (2)

مقام فاطمه زهرا(س) در خور آن است كه عقول برجسته انسانهاى بزرگ در اصلى‏ترین رشته‏هاى تفكرات ایشان بیندیشند و زبانهاى فصیح‏ترین و بلیغ‏ترین گویندگان، شعرا و سرایندگان آن اندیشه‏ها را در قالب كلمات بیاورند. (3)

از خود پیغمبر اكرم(ص) كه پدر و مربى این مخدره بزرگوار بود تا امیرالمؤمنین(ع) كه همسرش بود و تا فرزندان او ائمه معصومین (علیهم السلام) هر كدام راجع به زهراى اطهر7 جمله‏اى سخن گفتند، آن را با زبان تعظیم و ستایش بیان كردند و این نشان‏دهنده مقام والا و توصیف‏ناشدنى آن حضرت است. (4)

این دختر جوان - حضرت فاطمه(س) و این بانویى كه در هنگام شهادت 18 سال داشت آن‏قدر به نماز ایستاد و عبادت كرد كه پاهاى مباركش ورم كرد. (5)

این دختر در آن دوران سخت [شعب ابیطالب] همان فرشته نجات پیغمبر بود. (6)

«سمیت الزهراء زهراء لانها تزهر لامیرالمؤمنین(ع) فى النهار ثلاث مرات بالنور» فاطمه را زهرا نامیدند چون روزى سه بار در چشم على(ع) مى‏درخشید. (7)

بركات فاطمه زهرا(س) را ما در عین آشنایى و معرفت و ارادت به آن بانوى دو عالم در سر تا سر ایام حیات خودمان در جلوه‏هاى گوناگون زندگى مشاهده كردیم. (8)

راه على(ع) و فاطمه(س) و راه ائمه‏7 امروز همان راه امام خمینى است. (9)

روز به روز، نور اسلام و معنویت فاطمه زهرا(س) آشكارتر خواهد شد. (10)

پى‏نوشتها:


1- ستودگان و ستایشگران، سخنان مقام معظم رهبرى، ص‏37.
2- همان، ص‏39.
3- همان، ص 41.
4- همان، ص 42.
5- همان.
6- همان، ص‏43.
7- همان، ص 44 روایت نقل شده از بحارالانوار، ج‏43، ص 11.
8- همان. ص‏46.
9- همان، ص‏47.
10- همان، ص‏46.

ماهنامه كوثر شماره 8

واحد گزارش

 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
اهل بیت

درج نام فاطمه زهرا(س) بر ساق عرش و در بهشت

  فضائل مشترك حضرت زهرا (س) این است كه نام پنج تن بر ساق عرش و بر در بهشت نوشته شده است و آن موجودات مقدس بر همه‏ى فرشتگان معرفى شده‏اند و ملائك آنان را دیده و شناخته‏اند.
ابن‏عباس از رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه حضرت فرمود: «لیلة عرج بى الى السماء رایت على باب الجنة مكتوبا: لا اله الا اللَّه، محمد رسول‏اللَّه، على حبیب اللَّه، الحسن والحسین صفوة اللَّه، فاطمة خیرة اللَّه، على مبغضیهم لعنةاللَّه». (1)

تصویر حضرت زهرا(س) در بهشت

  از دیگر منقبتى كه حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها با پدر و فرزندانش اشتراك دارد منور بودن بهشت است با تصویر او.

انس از حضرت رسول اكرم روایت مى‏كند كه آن حضرت فرمود:
«ان آدم صلوات‏اللَّه‏علیه نظر فى الجنة فلم یر صوره مثل صورته فقال: الهى لیس فى الجنة صورة مثل صورتى؟ فاخبره اللَّه تعالى و اشار الى جنة الفردوس، فراى قصرا من یاقوته بیضاء فدخلها فراى خمس صور مكتوب على كل صورة اسمها: انا محمود و هذا احمد، انا الاعلى و هذا على، انا الفاطر و هذه فاطمه، انا المحسن و هذا حسن، انا ذوالاحسان و هذا حسین». (2)
«حضرت آدم چون در بهشت به هر سو نگریست و صورتى را به شكل و قیافه‏ى خود نیافت، عرض كرد: خدایا، صورتى نظیر چهره‏ى من نیافریده‏اى؟ خداى متعال او را متوجه بهشت فردوس كرد و حضرت آدم در آنجا قصرى از یاقوت سفید دید و هنگامى كه وارد آن قصر شد، پنج تصویر مشاهده كرد كه اسامى هریك از آنان به این شرح نوشته شده بود: من محمودم و این احمد است، من اعلى هستم و این على است، من فاطرم و این فاطمه است، من محسنم و این حسن است، من ذوالاحسانم و این حسین است».

نقش محبت حضرت فاطمه(س) در محشر؟

 از حضرت سلمان نقل شده كه رسول خدا درباره‏ى محبت فاطمه فرمودند:
یا سلمان! من احب فاطمه بنتى فهو فى الجنه معى، و من ابغضها فهو فى النار. یا سلمان! حب فاطمه ینفع فى ماه من المواطن، ایسر ذالك المواطن الموت و القبر و المیزان و المحشر و الصراط و المحاسبه... یا سلمان! ویل لمن یظلمها و یظلم بعلها امیرالمؤمنین علیا، و ویل لمن یظلم ذریتها و شیعتها. (3)

اى سلمان! هر كس دخترم فاطمه را دوست بدارد، او در بهشت و كنار من خواهد بود و هر كس او را دشمن بدارد گرفتار آتش مى‏شود.
سلمان! علاقه‏مندى به فاطمه در صد جا به درد مى‏خورد: از جمله‏ى آنها: هنگام مرگ، عالم برزخ، دریاى میزان، عرصات محشر، پل صراط و محاسبه‏ى اعمال.
سلمان! واى بر كسانى كه به او ظلم كنند و واى بر آنان كه به شوهر او جفا نمایند، حتى واى بر ستمگرانى كه به فرزندان و شیعیان وى ستم كنند.
این حدیث مى‏رساند كه عشق و علاقه به فاطمه علیهاالسلام در عرصات محشر نیز نجات‏دهنده است.

 

پی نوشت

1ـ تاریخ بغداد ج 1/ 259، مناقب خوارزمى ص 214، كفایةالطالب ص 274، تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج 14/ 170، تاریخ ابن‏عساكر (ترجمه الحسین ع) ص 130، مسند الفردوس (ج 3/ 118 مخطوط، به نقل از احقاق الحق ج 24/ 432) از میان مصادر شیعى كه این روایت را- با تفاوت اندكى- نقل كرده‏اند مى‏توان به امالى طوسى ج 1/ 366، كشف‏الغمه اربلى ج 1/ 94 و بحارالانوار ج 27/ 4 اشاره نمود.

2ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (تالیف عاصمى).

3ـ فرایدالسمطین، ج 2، ص 67، ش 391.


يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
اهل بیت

مقام حضرت زهرا(س) در بهشت

  مقام زهرا علیهاالسلام در بهشت با مقام پیامبر و على و حسنین علیهم‏السلام یكسان است
منقبت دیگر، اشتراك فاطمه‏ى زهرا سلام‏اللَّه‏علیها با پیامبر اكرم و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است در مقامات و درجاتى كه مخصوص و منحصر مى‏باشد به پنج تن آل‏عبا. با دقت در این دسته روایات كاملاً روشن مى‏شود كه آنان را مقام و مركزیت خاصى است، و هرگز هیچ بشرى را به آن درجات والا راه نیست.

زید بن ارقم از پیامبر اكرم روایت مى‏كند كه آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنه مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و رفیقى) ». (1)
«یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اكرم این آیه را تلاوت فرمود: (برادرانه بر تختهاى بهشتى روبروى هم مى‏نشینید)».
این روایت را محب‏الدین طبرى در كتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باكثیر (2) در وسیله المال، و عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل كرده‏اند.

حدیث دیگرى امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرفوعا از پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كرده‏اند كه رسول اكرم فرمود:
«فى الجنه درجه تدعى «الوسیله». فاذا سالتم اللَّه فسلوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول‏اللَّه، من یسكن معك فیها؟
قال: على و فاطمه والحسن والحسین». (3)

«در بهشت درجه‏اى است به نام «الوسیله»، هرگاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى من از خدا بطلبید، مقام «وسیله» را مسئلت نمایید، گفتند: یا رسول‏اللَّه چه كسانى در این درجه‏ى مخصوص با شما همنشین هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین». این حدیث از دانشمندان عامه نیز در كتب خود ذكر نموده‏اند، از جمله سیوطى در كتاب جامع الكبیر از حافظ ابن مردویه نقل كرده است.

ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین عرض مى‏كنیم: «اللهم اعطه الدرجة الرفیعة، و آته الوسیلة من الجنة». (4)
چنانكه گفته شد درجة الوسیله- كه والاترین درجات بهشتى است- مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن رتبه‏ى اعلى راه نیست. درجة الوسیله برتر از درجات جمیع انبیا، اوصیا، اولیا، و علماء و مخلصین است. (5)

امیرالمؤمنین چنین روایت مى‏كند كه پیامبر اكرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسین فى مكان واحد یوم القیامة».
«روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم».

آرى اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یكى است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر، در عوالم سفلى و علوى، ملكى و ملكوتى، در غیب و شهود، خلاصه در تمام مسیر آفرینش، از آغاز تا پایان، همه جا با هم، هم‏ردیف و هم‏شان و هم‏مقامند. بعضى ازعلماى عامه (سنى) كه حدیث مذكور را نقل كرده‏اند عبارتند از: احمد بن حنبل در مسند، حافظ محب‏الدین طبرى در الریاض النضره.

روایت دیگرى كه حضرات عامه نیز نسبت به آن اهمیت بسیار قائل شده‏اند عبارت از این است: روزى رسول اكرم وارد خانه على شد، و امیرالمؤمنین را در حال استراحت مشاهده كرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنین فرمود:
«انى و ایاك و هذین (یعنى الحسنین) و هذالراقد (او النائم)، یوم القیامه فى مكان واحد». (6)
«همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین، و این شخص كه در اینجا آرمیده است (على)، روز قیامت همه در یك جا خواهیم بود».

راویان این حدیث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند، حافظ ابن‏عساكر، محب‏الدین طبرى، حاكم حسكانى....
حاكم نیسابورى اسناد این روایت را بررسى و آن را تأیید نموده است. (7)
ما نیز مدارك این حدیث شریف را كاملاً رسیدگى كردیم؛ تردیدى در صحت آن نیست، و مسلماً از فرمایشات پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏باشد.

عبداللَّه بن قیس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش». (8)
«جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در قبه‏اى است كه زیر عرش قرار دارد».

از این روایت چنین معلوم مى‏شود كه والاترین مقامات كه «وسیله» نام دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارك و تعالى است؛ و هرگز كسى را به آنجا راه نیست. آرى، پایتخت عالم فقط جایگاه پنچ تن است، آنجا كه نشانگر عظمت و جلال و جلوه‏گاه نور جمال و جلال كبریایى است.
چنانكه گفته شد، این انوار پنج‏گانه، در جمیع منازل خلقت در تمام شئون ولایت همه جا همراه و همگام و همتایند؛ در ابتدا و انتها، در عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در دنیا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت، از یكدیگر جدا نبوده، در كنار هم در جمیع مراحل و در تمام ملكات و فضائل بطور یكسان سهیمند.

پی نوشت ها

1ـ در بعضى از روایات عبارت داخل پرانتز نیز درج است.

2ـ احمد بن فضل بن محمد با كثیر مكى شافعى متوفاى 1047 هجرى. وى از ادبا و شعراى مكه بوده و كتاب «وسیله المال فى عد مناقب الال» را در سال 1027 در مكه تدوین نموده است. (ایضاح المكنون ج 1/ 405، هدیه العارفین ج 1/ 159، الاعلام ج 1/ 195، معجم المولفین ج 1/ 228).

3ـ مقتل الحسین (خوارزمى) ج 1/ 67، 68، منتخب كنزالعمال ج 5/ 94، مناقب ابن مغازلى ص 247، كنزالعمال ج 12/ 103/ ح 34195، ج 13/ 639، 640/ ح 37616.

4ـ این عبارت در زیارت پیامبر با الفاظ دیگرى هم آمده است نظیر: «اللهم اعطه الدرجه العلیا و آته الوسیله الشریفه». (بحارالانوار 97/ 169).
و یا «اللهم و اعطه الدرجه و الوسیله من الجنه و ابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاولون و الاخرون». (كامل الزیارات ص 16).
در اعمال روز عرفه نیز صلواتى بر پیامبر و اهل‏بیت علیهم‏السلام نقل است كه عبارات فوق به این صورت در آن آمده است «اللهم اعط محمدا و آله الوسیله و الفضیله والشرف والرفعه والدرجه الكبیره». (متن كامل این صلوات را در مفاتیح‏الجنان مى‏توانید ببینید).

5ـ در روایتى آمده است كه پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: «و اسالوا اللَّه لى الدرجه الوسیله من الجنه. قیل: یا رسول‏اللَّه، و ما الدرجه الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه لاینالها الا نبى ارجو ان اكون انا». (بحارالانوار ج 91/ 65).

6ـ مسند طیالسى ص 26/ ح 190، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 101، معجم كبیر طبرانى ج 3/ 40، 41/ ح 2622، ج 22/ 405، 406/ ح 1016، 1017، مستدرك حاكم ج 3/ 137، تلخیص المستدرك ج 3/ 137، الریاض النضره ج 3/ 183، ذخائرالعقبى ص 25، فرائد السمطین ج 2/ 28/ ح 367، مقتل الحسین خوارزمى ص 75، 103، اسدالغابه ج 5/ 269، 523، تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج 13/ 227، 228، ج 14/ 163، 164، تاریخ مدینه دمشق (ترجمه الحسین ع) ص 111، تهذیب‏الكمال ج 6/ 403، 404، سیر اعلام النبلاء ج 3/ 258، مجمع‏الزوائد ج 9/ 170، منتخب كنزالعمال 5/ 94، كنزالعمال ج 12/ 99/ ح 34172، در السحابه ص 270، ینابیع‏الموده 194.

7ـ مستدرك حاكم ج 3/ 137.

8ـ كنزالعمال ج 12/ 100/ ح 34177.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:37
اهل بیت

اشكال بر عصمت حضرت زهرا(س) و پاسخ به آن

بعضى گفته‏اند: آیه‏ى مذكور دلالت بر عصمت ندارد. زیرا آیات قبل از آن و آیات بعد از آن، درباره‏ى زنان رسول اكرم نازل شده و خطابه به آنان متوجه است. و به قرینه‏ى سیاق باید گفت: آیه‏ى مذكور نیز درباره‏ى زنان آن حضرت نازل شده و مخاطب در آیه، آنها هستند.

بنابراین اگر آیه دلالت بر عصمت كند باید گفت: زنهاى رسول‏اللَّه نیز از گناه معصوم بوده‏اند در صورتى كه این مطلب را نه كسى گفته و نه مى‏توان گفت. از این رهگذر است كه باید بگوییم: آیه اصلا دلالت بر عصمت ندارد. نه در مورد زنهاى آن حضرت، نه در مورد سایر اهل‏بیت.

پاسخ:
علامه سید عبدالحسین شرف‏الدین اشكال مذكور را نقل كرده و به چند وجه آن را پاسخ داده است:

اول: احتمال مذكور اجتهاد است در مقابل نص، زیرا در چندین روایت كه به حد تواتر مى‏رسد این مطلب وارد شده كه آیه مذكور در شأن على و فاطمه و حسن و حسین (علیهم‏السلام) نازل شده و اختصاص به آنان دارد. حتى وقتى ام‏سلمه خواست در زیر جامه داخل شود پیغمبر اكرم (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) جداً او را ممنوع ساخت.

دوم: اگر آیه درباره‏ى زنهاى رسول خدا نازل شده بود باید به صورت خطاب مؤنث ادا شده باشد و بگوید: (انما یرید اللَّه لیذهب عَنْكُنَّ الرجس اهل البیت و یُطَهِّرُكُنَّ تطهیرا). نه به صورت جمع مذكر.

سوم: در بین عرب‏هاى فصیح، مرسوم است كه در بین كلماتشان جمله‏هایى را به عنوان جمله‏ى معترضه ذكر كنند. بنابراین مانعى ندارد بگوییم: خداوند متعال آیه‏ى مزبور را در بین آیاتى كه در شان زنهاى رسول خدا نازل شده قرار داده تا اهمیت موضوع را برساند و بدین نكته اشاره كند كه چون اهل‏بیت پیغمبر از گناه معصومند نباید مورد تعرض كسى قرار گیرند حتى زنان پیغمبر هم حق تعرض بدانها را ندارند.

چهارم: در عین حالى كه در قرآن كریم تحریفى واقع نشده و آیات آن كتاب آسمانى هیچ كم و زیاد نشده است اما این مطلب مسلّم نیست كه آیات و سوره‏هاى قرآن، عینا به همان ترتیبى كه نازل شده، جمع و تدوین شده باشند. مثلا هیچ بعید نیست كه آیه مذكور، تنها درباره‏ى اهل‏بیت نازل شده باشد ولى در موقعى كه آیات جمع و تدوین مى‏شده آن را در بین زنان پیغمبر گنجانیده باشند. (1)

دلیل دوم: رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) به فاطمه فرمود: خدا براى غضب تو غضب مى‏كند و براى خشنودى تو خشنود مى‏شود. (2)
حدیث مذكور را سنى و شیعه قبول دارند و در كتابهاى خود نوشته‏اند. برطبق این حدیث هر جا فاطمه (علیهاالسلام) غضب كند خدا نیز غضب مى‏كند و هرگاه خشنود و راضى شود خدا نیز راضى و خشنود مى‏گردد. البته این مطلب مسلم است كه رضایت و غضب خدا مطابق واقع و حق است. هرگز به كارهاى زشت و خلاف حق خشنود نمى‏شود، گرچه دیگرى از آن كار خشنود شد. هرگز از كارهاى خوب و حق غضبناك نمى‏شود، گر چه مبغوض دیگران باشد.

لازمه‏ى این دو مطلب اینست كه فاطمه (علیهاالسلام) از گناه و خطا معصوم باشد، زیرا اگر معصوم باشد رضایت و غضبش بر طبق موازین شریعت خواهد بود و هیچگاه بر خلاف رضاى خدا راضى نمى‏شود و هیچگاه از حق و كارهاى نیك غضبناك نمى‏شود. در چنین صورتى مى‏توان گفت: اگر فاطمه (علیهاالسلام) غضب كند خدا غضب مى‏كند و اگر خشنود شود خدا خشنود مى‏شود.
اما اگر معصیت و خطا درباره‏اش روا باشد نمى‏توان به طور كلى گفت: از غضب او خدا غضب مى‏كند و از خشنودیش خشنود مى‏شود. مطلب را با مثالى روشن سازیم:

اگر فرض كنیم كه حضرت فاطمه معصوم نباشد و اشتباه و گناه درباره‏اش جایز باشد، در این صورت ممكن است بواسطه‏ى اشتباه یا تمایلات نفسانى، برخلاف حق و واقع، چیزى را از كسى مطالبه كند و كارشان به نزاع و كشمكش منجر شود ولى طرف مقابل تسلیم نگردد و او را مغلوب سازد، در این صورت ممكن است آن حضرت غضبناك گردد و اظهار عدم رضایت كند آیا در چنین فرضى مى‏توان گفت: چون فاطمه (علیهاالسلام) غضب كرده خدا نیز غضب مى‏كند گرچه حق با طرف مقابل بوده است؟ ابداً چنین كار زشتى را نمى‏توان به خدا نسبت داد.
بواسطه‏ى این روایت نیز مى‏توان عصمت زهرا را اثبات نمود.

رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) فرمود: فاطمه (علیهاالسلام) پاره‏ى تن من است، هركس او را خشمناك كند مرا خشمناك خواهد كرد. (3)
این حدیث نیز در كتابهاى سنى و شیعه موجود است و همه‏ى مسلمانان حتى عمر و ابوبكر به صحت آن اعتراف دارند. با بیان فوق، این حدیث نیز بر عصمت حضرت زهرا دلالت دارد، زیرا پیغمبر اكرم از گناه و خطا و تمایلات نفسانى معصوم است. بر كارى غضب مى‏كند كه مبغوض خدا باشد و به چیزى راضى مى‏شود كه رضایت خدا در آن باشد. بنابراین در صورتى مى‏توان گفت: هرگاه فاطمه غضب كند پیغمبر (صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم) نیز غضب مى‏كند كه معصوم باشد و احتمال گناه و خطا درباره‏اش جایز نباشد.

یكى دیگر از شواهد عصمت حضرت زهرا این حدیث است:
امام صادق علیه‏السلام در حدیثى فرموده: زهرا بدان جهت فاطمه نامیده شده كه شر و بدى در وجود مباركش راه ندارد. (4)

گواهى رسول خدا بر عصمت فاطمه (س)

رسول گرامى اسلام در احادیث زیادى كه از طریق سنى و شیعه نقل گردیده، فاطمه را پاره‏ى تن خود معرفى نموده و فرموده است: هركس او را دوست بدارد، مرا دوست داشته و دشمن او دشمن من و خدا است.

و در حدیث دیگرى فرموده است: فاطمه پاره‏ى تن من است، هركس او را اذیت كند، مرا اذیت نموده و كسى كه او را به خشم آورد من و خدا را به خشم آورده است.

و بالاخره در گروهى از احادیث، آن هم در منابع معتبر اهل سنت مى‏خوانیم كه خشم خدا فاطمه و رضایت الهى به رضاى او بستگى دارد.
باز هم دهها حدیث- به همین مضمون- در كتب حدیث طریقین یافت مى‏شود و ما نیز در فصل 26 (كیفر ستمگران و دشمنان زهرا علیهاالسلام) بخشى از احادیث را با ذكر منبع و مرجع آنها آوردیم...

آنچه از این گونه احادیث در رابطه با عصمت زهرا استفاده مى‏كنیم اینكه؛ اگر فاطمه علیهاالسلام معصوم نبود، چگونه پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به طور مطلق خشم او را خشم خدا و رضاى او را رضاى الهى معرفى مى‏كند؟! مگر مى‏توان رضا و خشم اشخاص غیر معصوم را با رضا و خشم خدا مرتبط دانست؟!

ابن ابى‏الحدید پس از اعتراف بر اینكه فاطمه علیهاالسلام از جمله افرادى است كه آیه‏ى تطهیر بر عصمت او دلالت دارد در این باره مى‏نویسد:
قوله علیه‏السلام: فاطمه بضعه منى، من آذاها فقد آذانى، و من آذانى فقد آذى اللَّه عز و جل یدل على عصمتها، لانها، لوكانت ممن تقارف الذنوب لم یكن من یوذیها موذیا له على كل حال... (5)
سخن پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله در مورد فاطمه علیهاالسلام كه مى‏فرمایند: هركس او را اذیت كند، مرا اذیت كرده و كسى كه مرا آزار دهد خدا را آزار داده است؛ دلیل بر معصوم بودن فاطمه علیهاالسلام است، زیرا؛ اگر فاطمه علیهاالسلام غیر معصوم بود، اذیت او در تمام حالات، اذیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله محسوب نمى‏شد...

پس نتیجه مى‏گیریم سخنان پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله، بالاتر از عصمت فاطمه علیهاالسلام را مى‏رساند، كه دانشمندان سنى و شیعه به آن اعتراف دارند و شعراى اسلامى نیز با اشعار خویش قول خدا و پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را در این باره به نظم آورده‏اند:

و ان مریم احصنت فرجها - و جات بعیسى كبدر الدجى
فقد احصنت فاطم بعدها - و جات بسبطى نبى الهدى (6)

مریم با پاكدامنى و عصمت خویش عیسى را به دنیا آورد كه مثل ماه درخشنده و نورانى بود. و زهرا نیز بعد از او پاك زیست و با مصونیت تمام دو نور دیده‏ى پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله را تحویل داد و چون از امام صادق علیه‏السلام پرسیدند: چه كسى فاطمه علیهاالسلام را غسل داد؟
 آن حضرت با استناد به معصوم بودن فاطمه علیهاالسلام فرمودند:
غسلها امیرالمؤمنین لانها كانت صدیقه، و لم یكن لیغسلها الا صدیق(7)
امیرالمؤمنین على علیه‏السلام او را غسل داد، زیرا فاطمه علیهاالسلام معصوم بود و معصوم را جز معصوم نمى‏تواند غسل دهد.

چون سائل از این جواب تعجب كرد، حضرت فرمودند: در مورد مریم نیز قضیه همین طور بود، او را كسى غسل نداد مگر حضرت عیسى.
ما در پایان این فصل از مجموع سخنان و احادیث اهل‏بیت و آیه شریفه تطهیر و احتجاج امیرالمؤمنین و اعتراف دانشمند بزرگ اهل سنت و... نتیجه مى‏گیریم كه فاطمه علیهاالسلام مثل سایر حضرات معصومین، معصوم بود. و فضیلت او بر تمام پیامبران و ائمه‏ى اطهار- جز پدرش رسول خدا و شوهرش امیرالمؤمنین- ثابت است.

 

 پی نوشت ها

1ـ كتاب الكلمة الغراء فى تفضیل الزهراء تألیف سید عبدالحسین شرف‏الدین ص 212.
2ـ قال رسول‏اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: یا فاطمه ان اللَّه یغضب لغضبك و یرضى لرضاك- ینابیع المودة ص 203 مجمع الزوائد ج 9 ص 203.
3ـ قال رسول‏اللَّه: فاطمة بعضة منی فمن اغضبها اغضبنى- صحیح بخارى ج 2 ص 302.
4ـ كشف‏الغمه ج 2 ص 89.
5ـ شرح نهج‏البلاغه، ج 16، ص 273.
6ـ بحارالانوار، ج 43، ص 50.
7ـ بحارالانوار، ج 43، ص 184- عوالم، ج 11، ص 260- جلاءالعیون، ج 1، ص 222.

منبع:سایت شهید آوینی 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت

پرتوى از فضایل حضرت زهرا(س)در تفسیر روض‏الجنان

فاطمه زهراعلیهاالسلام دختر پیامبر اكرم، سیماى پرفروغ ایمان، نمونه روشن تقوا، و اسوه تمام‏عیار زن مسلمان است. در فضیلت آن بانوى بزرگوار نویسندگان مذاهب اسلامى روایتها آورده‏اند كه هر یك بیانگر گوشه‏اى از عظمت روحى آن نور مبین و گوهر ثمین است. مسلمانان نیك‏نهاد عموما و شیعیان شیفته‏جان خصوصا عشق محمد و آل محمد را پیوسته در سویداى دل نهفته داشته‏اند. در طول قرون با دل و جان به خاندان رسالت عشق ورزیده و جلوه‏هاى این مهرورزى را با خامه اخلاص رقم زده‏اند.

از جمله عالم نامور شیعه حسین بن على بن محمد بن احمد الخزاعى در تفسیر روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن علاوه بر مطالب متنوع لغوى، فقهى، كلامى، ادبى در فضیلت‏خاتون دو جهان حضرت صدیقه كبرى روایتها آورده است، همچنین ذكر و نقل روایت از امامان «امام على، امام حسن، امام حسین، على‏بن الحسین، ابوجعفر محمدبن على، جعفربن محمد الصادق، على‏بن موسى الرضاعلیهم‏السلام‏» (1) در تفسیر گرانقدر كشف الاسرار و عدة الابرار بیانگر علاقه و گرایش ابوالفضل رشیدالدین میبدى به آن انوار پاك است. در این جا براى نشان دادن هم‏آوایى مفسران شیعى و سنى در ذكر مناقب و فضایل حضرت فاطمه، به عنوان نمونه شواهدى از دو تفسیر فوق ارائه مى‏گردد.

حضرت فاطمه‏علیهاالسلام و توبه حضرت آدم‏علیه‏السلام

مى‏دانیم كه اندیشه جاودانگى به قدمت‏حیات بشر است. نخستین وسوسه شیطان نیز از همین روزنه و بدین‏شكل صورت مى‏پذیرد كه ابتدا شیطان با سوگند خود را خیرخواه آدم و حوا مى‏نمایاند (2) و سپس سبب نهى پروردگار را از نزدیك شدن به شجره خلد، فرشته شدن یا جاودانگى آن دو القا مى‏كند (3) چون آن دو مبتلا به ترك مندوب شدند توبه كردند و نداى «ربنا ظلمنا» از جان برآوردند تا رحمت‏حق در كسوت «كلمات‏» (4) و تماثیل نور متجلى شد.

در این باب صاحب تفسیر عظیم روض‏الجنان چنین آورده است: «چون خداى تعالى آدم را بیافرید و حیات در او آفرید... بر ساق عرش اشباحى و تماثیلى از نور دید كه بر بالاى سر هر یك نوشته بود: محمد و على و فاطمه و الحسن و الحسین.
آدم گفت: بار خدایا پیش از من بر صورت من خلقى آفریدى؟
گفت: نه.
گفت: اینان كه‏اند؟
گفت: فرزندان تواند ولولاهم لما خلقتك و اگر نه ایشانندى تو را خود نیافریدى.
 گفت: بار خدایا گرامى بندگانند بر تو. گفت: اى آدم این نامها یاد گیر تا در وقت درماندگى مرا به این نامها بخوانى تا فریادت رسم. آدم این نامها یاد گرفت. چون این ترك مندوب كرد و خواست تا از آن توبه كند، گفت: بار خدایا به حق محمدصلى الله علیه وآله و على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام والحسن‏علیه‏السلام والحسین‏علیه‏السلام به حق این بزرگان كه توبه من قبول كنى. خداى تعالى توبه آدم قبول كرد فهذه هى الكلمات‏». (5)

علماى اهل سنت همانند علماى شیعه به دوستى اهل‏بیت مباهات كرده و در این خصوص به روایات متعدد استناد كرده‏اند. زمخشرى در تفسیر كشاف ذیل آیه‏اى كه مودت ذوى‏القربى را اجر رسالت‏شمرده، (شورى /23) حدیث مفصلى از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نقل مى‏كند كه مطلع آن چنین است: «من مات على حب آل محمد مات شهیدا». (6) از پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله نیز سؤال شد محبت چه كسانى به موجب آیه «قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» (شورى /23) بر ما واجب شده؟ حضرت بیان فرمودند: «على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام و ابناهما». (7)

حدیث كساء و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام

مراد از اهل‏بیت در آیه تطهیر (سوره احزاب/33) پنج تن آل عباست در این خصوص قول پیامبر كه از منابع اهل سنت نیز نقل شده است كافى است كه فرمود: «این آیه درباره من و على و حسن و حسین و فاطمه نازل شده است‏» (8) میبدى نقل مى‏كند كه: «رب‏العالمین منت مى‏نهد بر مصطفى عربى كه خواست ما و حكم ما آن است كه اهل‏بیت تو پاك باشند از هر چه آلایش خلقیت است و اوساخ بشریت تا «از خانه به كدخداى ماند همه چیز». الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات و در همان تفسیر از قول ام‏سلمه آورده است: چون آیه تطهیر نازل شد «فارسل رسول الله الى فاطمة و على والحسن والحسین فقال هؤلاء اهل بیتى‏» (9) در تفسیر روض‏الجنان هم مى‏خوانیم: «رسول -علیه‏السلام- حسن‏علیه‏السلام را بر دست راست‏خود نشاند و حسین را بر دست چپ و على را و فاطمه را در پیش روى، آن گه گلیمى خیبرى بر ایشان افكند و گفت: اللهم لكل نبى اهل و هؤلاء اهلى، در حال خداى تعالى این آیت فرستاد (.. انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت ویطهركم تطهیرا» (10)

با وجود قدر و شان عظیم ام‏سلمه و تایید نیك‏نهادى او توسط پیامبر از همراهى با پنج تن منع مى‏شود ولى جبرئیل با حسن قبول «انت منا» (11) با نورانیتى مضاعف به ملكوت پرواز مى‏نماید و در آسمانها مى‏نازد و فخر مى‏كرد و مى‏گفت: «من مثلى وانا فى السماء طاووس الملائكة و فى الارض‏من اهل بیت محمد» یعنى چون من كیست كه در آسمان رئیس فرشتگانم و در زمین از اهل‏بیت محمد خاتم پیغامبرانم؟» (12)

مباهله و حضرت فاطمه‏علیهاالسلام

چون سران مسیحى شهر نجران از قبول حقیقت‏سرباز زدند و بر این پندار كه عیسى‏علیه‏السلام فرزند خداست پاى فشردند به پیامبر اكرم وحى شد تا با آنان مباهله كند، ماجراى مباهله با حضور باشكوه پیامبر و چهار نور پاك به شرح زیر صورت پذیرفت:

«حضرت پیامبر و على و حسنین از پیش مى‏رفتند و فاطمه -علیهاالسلام- بر اثر ایشان مى‏رفت تا به صحرا شدند. ترسایان بیامدند و اسقف ایشان از پیش ایستاد. اسقف گفت: اینان كه‏اند از محمد. گفتند: آن برنا پسر عم و داماد اوست‏بر دخترش و آن زن دختر اوست و آن كودكان دخترزادگان اویند. اسقف به ترسایان نگرید و گفت: بنگرید كه محمد چگونه واثق است كه به مباهله فرزندان و خاصگان خود را آورده است. از مباهله او حذر كنید كه اگر نه مكان قیصر بودى من اسلام آوردمى، رویها دیدم كه اگر از خدا بخواستندى تا كوهها را از جاى بركند اجابت كردى‏». (13)

رشیدالدین فضل‏الله میبدى در ذیل آیه مباركه: «فقل تعالوا ندع ابنائنا وابناءكم ونسائنا ونسائكم وانفسنا وانفسكم‏» (آل‏عمران /61) ماجراى مباهله را چنین یاد مى‏كند:

«آن روز كه حضرت رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله براى مباهله به صحرا رفتند دست‏حسن و حسین‏علیهماالسلام را گرفته و فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام از پس ایشان به راه افتادند «رسول ایشان را با پناه خود گرفت و گلیم بر ایشان پوشانید و گفت: اللهم ان هؤلاء اهلى، جبرئیل آمد و گفت: یا محمد و انا من اهلكم چه باشد یا محمد اگر مرا بپذیرى و در شمار اهل بیت‏خویش آرى؟ رسول‏صلى الله علیه وآله گفت: یا جبرئیل و انت منا.» (14)

پیوند ملكوتى

ازدواج سیده عالم یعنى پیوند نور با نور و انتقال زهره زهراعلیهاالسلام از بیت نبوت به منزل امامت در واقع سرآغاز ظهور انوار پاك یازده گوهر تابناك برج امامت‏بود كه باشكوهى الهى در زمین و شورى ملكوتى در آسمان برگزار گردید. در فضیلت‏حضرت على‏علیه‏السلام بر دیگر خواستگاران فاطمه‏علیهاالسلام پیامبر اكرم فرمود: «لولا على لم یكن لفاطمة كفو». (15)

پیام ملكوتى همسرى حضرت على و فاطمه را فرشته‏اى شگرف به نام محمود به رسول اكرم رسانید. پیامبر پرسید: «یا محمود چه كار را آمده‏اى؟ گفت: جئتك لتزویج النور من النور. آمده‏ام تا نور را به نور دهى. گفتم: آن نور كدام است كه او را به نور دهم. گفت: تزویج فاطمة من على فاطمه‏علیهاالسلام را به على‏علیه‏السلام دهى كه خداى تعالى این عقد را در آسمان ببست.» (16)

آن گاه فرمان آمد، اى مقربان درگاه اى خاصگیان پادشاه سوره «هل اتى على الانسان‏» برخوانید. ایشان همه به آوازى دلرباى و الحان طرب‏فزاى سوره «هل اتى‏» خواندن گرفتند و درخت طوبى بر خود بلرزید و در بهشت گوهر و مروارید و حله‏ها باریدن گرفت.» (17)

روز بعد از ازدواج وقتى زنان قریش براى تهنیت آمدند حضرت فاطمه جامه‏اى فاخر بر تن داشت كه آنان متحیر بماندند گفتند: «یا فاطمه این حله از كجا آوردى كه همانا در دنیا نباشد و ما ندیدیم و نشنیده؟ گفت: هذا من عندالله از نزد خداست.» (18)

رشیدالدین فضل‏الله میبدى در پیوند همسرى حضرت على‏علیه‏السلام با حضرت فاطمه‏علیهاالسلام سخنان زیر را نیز مى‏افزاید: فرشته‏اى فصیح به نام راحیل بر منبرى سپید برآمد و خداى را ثنا گفت آن گاه خداوند ذوالجلال بى‏واسطه ندا كرد كه: اى جبرئیل و اى میكائیل شما دو گواه باشید كه من فاطمه زهراعلیهاالسلام را به زنى به على مرتضى دادم.» (19) چون فرشته این بشارت را به حبیب خدا داد آن حضرت مهاجر و انصار را خواندند و روى به على‏علیه‏السلام كردند و فرمودند: «یا على چنین حكمى در آسمان رفت اكنون من فاطمه‏علیهاالسلام دخترم را به چهارصد (20) درم كاوین به زنى به تو دادم.» (21)

حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام سیدة النساء العالمین

حضرت زهراى مرضیه در خانه نبوت و مركز وحى تربیت‏شد پدرى چون پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله، همسرى چون على مرتضى، و فرزندانى چون حسنین داشت. روزى زنان قریش با همسران رسول‏صلى الله علیه وآله از حسب و نسب خویش و مفاخرت قوم خود سخن مى‏گفتند. چون فاطمه‏علیهاالسلام وارد جمع شد همه ساكت‏شدند یكى از ایشان گفت: «چرا حدیث رها كردى؟ گفتند: براى آن كه در پیش او حدیث‏حسب و نسب كردن محال باشد، دیگرى گفت: ما بالكم یا بنى‏هاشم... چیست اى بنى‏هاشم كه همه سیادت جمع كردى خود را و گوى سیادت از همه عالم بربودى، اما پدرت سید ولد آدم است. و اما تو سیده زنان جهانى. اما شوهرت سید عرب است و اما فرزندانت‏سیدان جوانان بهشتند و اما مت‏حمزه سید شهیدان است.» (22) بدین‏جهت پاره‏اى از مفسران آیه «نسبا و صهرا» را در شان حضرت على‏علیه‏السلام دانسته‏اند كه امیرالمؤمنین جامع سبب و نسب بود «و هیچ كس را از صحابه این هر دو بیك جاى نبود.» (23)

حضرت محمدصلى الله علیه وآله و فاطمه‏علیهاالسلام

از سخنان و شیوه رفتار پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله با فاطمه زهراى مرضیه‏علیهاالسلام پى مى‏بریم كه علاوه بر محبت فطرى پدر و فرزندى، ملكات انسانى و فضایل معنوى، دیندارى و پارسایى ام‏الائمه حضرت فاطمه‏علیهاالسلام موجب اصلى جلالت و عظمت قدر آن بزرگوار نزد پدر بوده است. محدثان و مفسران قرآن در باب عظمت كفو ولایت و مصداق روشن: «انا اعطیناك الكوثر». روایات متعددى نقل كرده‏اند كه در این جا به ذكر چند نمونه از تفسیر روض‏الجنان (ابوالفتوح رازى) و تفسیر كشف‏الاسرار میبدى اكتفا مى‏شود.

1 - حضرت فاطمه مادر امامان

در خبر است كه رسول شبى به نزدیك خدیجه‏علیهاالسلام بود و او سخن مى‏گفت: رسول گفت: یا خدیجه من تكلمین؟ با كى سخن مى‏گویى؟ گفت: اى رسول‏الله با این جنین كه در شكم دارم. رسول گفت: بشارت باد تو را كه جبرئیل مرا بشارت داد كه مادینه است و مادر امامان است.»

2 - خانه فاطمه‏علیهاالسلام

اتاقى گلین و كوچك با معنویتى بى‏كرانه است كه تجلیگاه نور الهى و مصداق بارز آیت قرآنى «فى بیوت اذن الله‏» است. «یك روز رسول -علیه‏السلام- این آیت مى‏خواند مردى برخاست و گفت: این خانه‏ها كدام است؟ گفت: بیوت الانبیاء، خانه‏هاى پیغامبران است. ابوبكر برخاست و گفت: یا رسول‏الله خانه فاطمه و على از این جمله هست؟ گفت: هو من افاضلها، خانه ایشان فاضلترین خانه‏هاى ایشان است.» (25)

3 - محبت‏حضرت محمدصلى الله علیه وآله و اطاعت فاطمه‏علیهاالسلام

علاقه و احترامى كه رسول‏الله نسبت‏به فاطمه‏علیهاالسلام اظهار مى‏داشتند در تاریخ رابطه پدر و فرزندى بى‏نظیر است. از جمله عادت‏هاى پیامبر اكرم چنان بود كه در ابتدا و بازگشت از سفر به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام مى‏رفتند، روزى پیامبر اكرم به دیدار فاطمه‏علیهاالسلام رفتند و آن روز بر در سراى گلیمى خیبرى آویخته بود، چون آن را دیدند، بازگشتند، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و به حجره رسول آمد و از سبب پرسید؟ حضرت فرمودند: «یا فاطمه من بر عادت آن‏جا آمدم و لكن در سراى تو بر رسم جباران دیدم پرده فروگذاشته بازگشتم [فاطمه‏علیهاالسلام] برفت پرده از در سراى دور كرد.» (26)

4 - فاطمه‏علیهاالسلام و سجود پیامبرصلى الله علیه وآله

در ابتداى دعوت پیامبر اكرم به اسلام كفار دندان مبارك حضرت را شكستند و خاك و پلیدى بر او مى‏ریختند و حضرتش را ساحر و كاهن و مجنون مى‏خواندند. در تفسیر آیه مباركه «ان الذین یؤذون الله ورسوله‏». (سوره احزاب /57) از قول عبدالله مسعود نقل شده است كه گفت: «دیدم رسول خدا را در مسجدالحرام سر به سجود نهاده كه كافرى شكنبه شتر میان دو كتف وى فروگذاشت رسول سر از زمین برنداشت تا آن گه كه فاطمه زهراعلیهاالسلام بیامد و آن از كتف وى بینداخت.» (27)

5 - فاطمه زهراعلیهاالسلام و اندوه پیامبر اكرم (ص)

آن روز كه جبرئیل آیه «ان جهنم لموعدهم اجمعین‏» (سوره حجر /43) را آورد حضرت اندوهناك شدند و بسیار گریستند و هیچ كس از صحابه زهره نداشت كه از سر آن تاثر شدید جویا شود. عبدالرحمن عوف مى‏دانست كه رسول خدا به دیدار فاطمه آسایش مى‏یابد از حضرت فاطمه درخواست نمود تا از پیامبر اكرم سبب این اندوه بزرگ را بپرسد. پیامبر در جواب به فاطمه‏علیهاالسلام فرمودند: چه پرسى از آنچه وهم و فهم هیچ كس بدان نرسد؟ چون حضرت اشاره‏اى به ابواب جهنم و چگونگى دركات دوزخ كردند «فاطمه‏علیهاالسلام بیفتاد و بیهوش شد چون به هوش باز آمد گفت: «الویل الویل لمن دخل النار». (28)

6 - دوستى فاطمه‏علیهاالسلام

چون قریش پیمان حدیبیه را شكستند ابوسفیان را براى عذرخواهى نزد پیامبر فرستادند. او خواست از علاقه پیامبر به حضرت فاطمه به نفع خود سود جوید این بود كه به در خانه فاطمه‏علیهاالسلام رفت و ماجرا را گفت، آن حضرت به او گفتند: «این كار بزرگتر از آن است كه حدیث زنان در آن گنجد.» (29)

7 - فاطمه‏علیهاالسلام و نوازش یتیم

مفسران قرآن كریم آیه «ویسئلونك عن الیتامى‏» (سوره بقره /55) را تاكیدى به «اصلاح كار و مال‏» (30) و نیكى به یتیمان دانسته‏اند. «روزى مهتر عالم یتیمى را دیدند كه كودكان او را سرزنش مى‏كنند و او مى‏گرید و در خاك مى‏غلتد، چون حضرت سبب درماندگى او را پرسیدند. گفت: پدرم روز احد كشته شد، خواهرم فرمان یافت و مادرم شوهر كرد و مرا براند حضرت رسول گفتند: اى غلام اندوه مدار من كه محمدم پدر توام و فاطمه خواهر تو و عایشه مادر تو... آن گاه مصطفى دست وى گرفت و به خانه فاطمه برد و گفت: یا فاطمه‏علیهاالسلام این فرزند ماست و برادر تو، فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و او را بنواخت‏خرما پیش وى بنهاد...» (31)

8 - حجاب حضرت زهراعلیهاالسلام

پوشیدگى زن از دید نامحرم یك فرمان قرآنى است. در گذشته براى بیان این مفهوم خصوصا در فقه واژه «ستر» (32) را به كار مى‏بردند. سعدى شاعر خوش‏سخن هم در معرفى زن پارسا چنین گفته است:

«چو مستور باشد زن و خوبروى به دیدار او در بهشت است‏شوى‏» (33)

و در تفسیر هم‏چنین مى‏خوانیم:

«در خبر است كه روزى رسول در حجره فاطمه -علیهاالسلام- بود. مردى نابیناى مادرزاد در بزد. رسول گفت: درآى، او درآمد فاطمه‏علیهاالسلام برخاست و در خانه رفت و تا او بنرفت از خانه بیرون نیامد. رسول بر سبیل امتحان گفت: یا فاطمه چرا از او پنهان شدى و او چیزى نبیند؟ گفت: یا رسول‏الله اگر مرا نبیند، من او را بینم. الیس الله تعالى قال: «وقل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن ویحفظن فروجهن‏». رسول -علیه‏السلام- گفت: الحمدلله ارانی فی اهل بیتی ما سرنی; سپاس آن خداى را كه با من نمود در اهل‏البیت من آنچه مرا خرم بكرد.» (34)

حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام

بزرگان علم و عالمان دین در شناخت‏شانى از شؤون حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه زهراعلیهاالسلام درمانده‏اند. ما از طریق روایاتى چون: «احب النساء الى رسول الله فاطمة و من الرجال علی‏علیه‏السلام) و (... فمن عرف فاطمة حق معرفتها فقد ادرك لیلة القدر و انما سمیت فاطمة لان الخلق فطموا عن معرفتها» (35) گوشه‏اى از عظمت این دو عزیز را باز مى‏نماییم و از میان انبوه روایات تنها به ذكر چند روایت از تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار اكتفا مى‏نماییم.

1 - یارى و پرستارى فاطمه‏علیهاالسلام

در جنگ احد كه رسول اكرم و حضرت على‏علیه‏السلام جراحاتى برداشتند حضرت فاطمه‏علیهاالسلام چهره مبارك پدر و روى نازنین همسر را شست. در همین غزوه شجاعت و فداكارى على‏علیه‏السلام تا آنجا جلوه نمود كه جبرئیل از آسمان آواز داد: «لاسیف الا ذوالفقار ولافتى الا على‏» پس از جنگ آن تیغ را به فاطمه‏علیهاالسلام داد و گفت: «بستان این شمشیر را كه امروز با من وفا كرد.» (36)

2 - دعاى حضرت محمدصلى الله علیه وآله

پیامبر اكرم در پاسخ به طعنه زنان قریش كه به حضرت زهراعلیهاالسلام گفته بودند: پدرت تو را به مردى درویش داده است چنین فرمودند: «بدان كه این زنان كه این گفتند نه بر طریق شفقت گفتند. من تو را به مردى دادم كه «اقدمهم سلما و اكثرهم علما واعظمهم حلما» به اسلام از همه پیشتر است و به علم از همه بیشتر و به حلم از همه عظیمتر. آن‏گه دعا كرد ایشان را و گفت: بار خدایا جمع ایشان مجتمع دار و دلهاشان به هم آر و فرزندان ایشان را وارثان بهشت نعیم كن.» (37)

3 - شمه‏اى از فضایل حضرت على‏علیه‏السلام و فاطمه‏علیهاالسلام

در وجود مبارك حضرت فاطمه فضایل بیشمارى جمع است و زندگانى آن بانوى دوسراى در همه ابعاد نمونه است، از جمله پایدارى آن اسوه كامل در تنگدستى و هجوم فقر مادى است; آورده‏اند:

«یك روز امیرالمؤمنین -علیه‏السلام- در حجره فاطمه شد او را یافت كه حسن و حسین را مى‏خوابانید و ایشان نمى‏خفتند از گرسنگى، فاطمه گفت: یابن عم رسول‏الله! بنگر تا چیزكى به دست آرى براى این كودكان كه از گرسنگى بنمى‏خسبند و سه روز است تا طعام نخورده‏اند؟

امیرالمؤمنین از خانه به در آمد و بنزدیك عبدالرحمن عوف شد و او را گفت: دینارى زر به قرض مرا ده. عبدالرحمن دست در كیسه كرد و دینارى از آن برداشت و به امیرالمؤمنین داد او بستد. امیرالمؤمنین به بازار آمد تا چیزى بخرد مقداد را بر سر راه دید از حالش جویا شد، دینارى كه به قرض گرفته بود به او داد و گفت: تو اولیترى كه تو چهار روز است كه چیز نیافته‏اى و ما سه روز. مقداد آن بستد و برفت، امیرالمؤمنین به مسجد رسول آمد. در شان او و این قصه، آیت آمده بود كه: «ویؤثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة و...» (حشر /9) (38)

4 - پیوستن دو دریا

بعضى از اهل اشارت در تفسیر: مرج البحرین یلتقیان (سورة الرحمن /19) نوشته‏اند مقصود از بحرین، فاطمه‏علیهاالسلام و على‏علیه‏السلام است. و بینهما برزخ (محمدصلى الله علیه وآله) «یخرج منهما اللؤلؤ والمرجان،» الحسن والحسین‏علیهماالسلام است.

و نیز گفته‏اند: از تخصیصات و تشریفات آدمى یكى آن است كه در نهاد وى دو بحر آفریده‏اند یكى بحر سر، دیگر بحر دل، این اشاره است‏به آیه مرج‏البحرین و بحرین این جا خوف و رجاست عامه مسلمانان را و بحر قبض و بسط خواص مؤمنان را و بحر هیبت و انس انبیاء و صدیقان را.» (39)

5 - حضرت فاطمه‏علیهاالسلام خاتون قیامت

میبدى در تفسیر آیه شریفه: «انما ولیكم الله و رسوله‏» (سوره مائده /55) با استناد به حدیث: «من كنت مولاه فعلى مولاه‏» ولایت دین را اجل ولایات مى‏داند و در فضیلت على‏علیه‏السلام چنین مى‏نویسد: «على مرتضى ابن عم مصطفى شوهر خاتون قیامت فاطمه زهراعلیهاالسلام كه خلافت را حارس بود و اولیاء را صدر و بدر بود...» (40)

در تفسیر كشف‏الاسرار علاوه بر آنچه گذشت نام و یاد حضرت فاطمه‏علیهاالسلام مكرر (41) آمده است، براى كوتاهى سخن به ذكر پاره‏اى بسنده شده است.

تاكید احادیث و همآوازى علماى اهل سنت‏با شیعیان در دوستى اهل‏بیت موجب پیدایش اشعارى در مدح حبیبه خدا حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام شده است كه گزیده اى از آن اشعار را مى‏توان در كتاب مناقب فاطمى (42) مشاهده نمود، البته انعكاس انوار ولایت از مشكوة وجود حضرت زهراعلیهاالسلام در لابه‏لاى دیوان شاعران نیك‏نهاد ما به چشم مى‏خورد. از آن شمار است‏شعر عطار نیشابورى كه در آن ماجراى بیان احوال فاطمه‏علیهاالسلام به رسول اكرم و تعلیم تسبیح نماز به صدیقه كبرى آمده است پاره‏اى از آن ابیات چنین است:

«فاطمه خاتون جنت ناگهى پیش سید رفت در خلوتگهى گفت كرد از آس دستم آبله یك كنیزك از تو مى‏خواهم صله تا مرا از آس رنجى كم رسد تا كى‏ام از آس چندین غم رسد؟ آس گردونم چو یك ارزن بود آس كردن خود چه كار من بود وى عجب در پیش صدر روزگار بود آن ساعت غنیمت‏بى‏شمار دست‏بگشاد و ببخشید آن همه هیچ نگذاشت از براى فاطمه یك دعاش آموخت زیبا و عزیز گفت این بهتر تو را زآن جمله چیز انس حضرت جانفزایت‏بس بود تا كه تو هستى خدایت‏بس بود» (43)

در تعلیم تسبیح حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نوشته‏اند: پس از مراسم باشكوه شب ازدواج آن حضرت كه همسران پیامبر و زنان مهاجر و انصار همه به خانه‏هاى خود برگشتند فقط اسماء نزد آن حضرت ماند، چون حضرت فاطمه از خدمت چندین روزه اسماء شرمگین بود تقاضاى خادمه‏اى كرد، پیامبر فرمود: خادمه‏اى خواهى یا چیزى كه از خادمه بهتر باشد؟ گفت: و آن چیست‏یا رسول‏الله؟ گفت: آن كه به عقب هر نماز سى‏وچهار بار تكبیر كنى و سى‏وسه بار تسبیح و سى‏وسه بار تحمید این بر زبان صد است و در ترازو هزار یا فاطمه هیچ كس نباشد كه هر بامداد و شبنگاه این تسبیح بكند و الا خداى تعالى او را مهمات دنیایى و آخرتى كفایت كند.» (44)

آنچه براى ما پس از سپرى شدن قرنها شایان توجه مى‏باشد این است كه رسول اكرم‏صلى الله علیه وآله بجاى بخشش خادمه تسبیحى تعلیم فرزندش نمود كه فیض آن جاودانه است چنان كه هم اكنون، امت اسلام تسبیح حضرت زهراعلیهاالسلام را بعد از هر نماز مى‏خوانند و نام آن دخت پارسا و انسیه حورا تا آفتاب مى‏درخشد و مسلمانى نماز گزارد برجاست و از بركات آن تسبیح و تحمید روح مقدسش بهره‏مند مى‏گردد. زندگانى كوتاه حضرت فاطمه زهراعلیهاالسلام نمودار نورانى صفات حسنه است انعكاس احادیث نبوى و سخنان ائمه هدى در تفسیر روض‏الجنان و كشف‏الاسرار نمایانگر گوشه‏اى از فضایل زهراى مرضیه است و این سخن درست است كه بزرگان علم و ادب و عرفان و كلام... از بیان شانى از شؤون این گوهر تابناك و اسوه راستین اسلام ناتوانند و در این مقام ابیات زیر بیان حال همگان است كه گفت:

«وصف تو بگذشت از قدر عقول عقل در شرح شما شد بوالفضول گرچه عاجز آمد این عقل از بیان عاجزانه جنبشى باید در آن‏» (45)

والسلام

 

پى‏نوشت‏ها و مآخذ

1- ركنى، محمد مهدى، جلوه‏هاى تشیع در تفسیر كشف‏الاسرار; یادنامه علامه امینى به اهتمام سید جعفر شهیدى، محمدرضا حكیمى، تهران، مؤسسه انجام كتاب، 1361، ص 165-230.

2- سوره اعراف/21.

3- سوره اعراف /20.

4- سوره بقره /37.

5- الخزاعى النیشابورى، حسین بن على بن محمد بن احمد، روض‏الجنان و روح الجنان فى تفسیر القرآن به تصحیح محمد جعفر یاحقى، محمد مهدى ناصح، بیست جلد، بنیاد پژوهشهاى اسلامى، مشهد، 1371، ج‏1، ص‏228.

6- جارالله محمود بن عمر الزمخشرى، الكشاف، بیروت، دارالكتاب العربى، ربیع‏الاول،1366، ج‏6، ص‏220.

7- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، كشف‏الاسرار و عدة‏الابرار، به اهتمام على‏اصغر حكمت، ده جلد، دانشگاه تهران، 1331-1339، ج‏9، ص‏23.

8- سید عبدالحسین شرف‏الدین، الكلمة الغرا فى تفضیل الزهرا، ترجمه محمد بیدارفر، انتشارات الزهرا، تهران، 1362، ص‏50.

9- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏8، ص‏45.

10- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏15، ص‏419.

11- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، یكصدوده جلد، داراحیاء التراث العربى،1403، ج‏17، ص‏262.

12- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏151.

13- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏4، ص‏363.

14- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏2، ص‏147 و 151.

15- محمدباقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏145.

16- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏243.

17- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50.

18- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏275.

19- ابوالفضل رشیدالدین میبدى، همان كتاب، ج‏7، ص‏50.

20- محمد باقر مجلسى، بحارالانوار، چاپ دوم، المكتبة الاسلامیه، 1362، ج‏43، ص‏105. در این حدیث مهر حضرت فاطمه‏علیهاالسلام پانصد درهم آمده است: «.. مهر جدته فاطمه و هو خمس مائه درهم جیاد».

21- رشیدالدین فضل‏الله، همان كتاب، ج‏7، ص‏51.

22- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏400.

23- همان، ج‏14، ص‏243.

24- همان، ج‏17، ص‏122.

25- همان، ج‏14، ص‏152.

26- همان، ج‏17، ص‏265.

27- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏8، ص‏87.

28- همان، ج‏5، ص‏330.

29- همان، ج‏10، ص‏647.

30- ابوالمحاسن الحسین بن الحسن الجرجانى، تفسیر گازر جلاء الاذهان و جلاء الاحزان، به تصحیح میرجلال‏الدین حسینى ارموى، تهران، ناشر: مهرآیین، 1378، ج‏1، ص‏277.

31- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏1، ص‏595.

32- شهید مرتضى مطهرى، مساله حجاب، نشریه انجمن اسلامى پزشكان، تهران، 1348، ص‏73.

33- مصلح‏الدین سعدى شیرازى، كلیات سعدى، به اهتمام محمدعلى فروغى، انتشارات امیركبیر، تهران، چاپ اول، 1320، ص‏355.

34- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏124.

35- محمد باقر مجلسى، همان كتاب، ج‏43، ص‏38 و 65.

36- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏5، ص‏43.

37- همان، ج‏14، ص‏273.

38- همان، ج‏4، ص‏45 و46.

39- ابوالفضل رشیدالدین، همان كتاب، ج‏9، ص‏412، 421.

40- همان، ج‏3، ص‏150.

41- محمد جواد شریعت، فهرست كشف‏الاسرار، ناشر: امیركبیر، تهران،1363، ص‏955.

42- احمد احمدى بیرجندى، مناقب فاطمى در شعر فارسى، بنیاد پژوهشهاى اسلامى آستان قدس رضوى،1369.

43- فریدالدین عطار نیشابورى، مصیبت‏نامه، به اهتمام نورانى وصال، ناشر كتابفروشى زوار، تهران، 1364، ص‏41.

44- الخزاعى النیشابورى، همان كتاب، ج‏14، ص‏274.

45- جلال‏الدین محمد مولوى، مثنوى به تصحیح رینولد نیكلسون، به اهتمام نصرالله پورجوادى، انتشارات امیركبیر، تهران،1363، ج‏3، ص‏3.

 

فصلنامه مشكوة شماره 60
سید محمود خسروانى شریعتى

 

 

منبع:سایت شهید آوینی 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت

تسبیح زهرا(س) هدیه آسمانى

ستارگان درخشانتر از همیشه تاریخ در آسمان مدینه پرتو افشانى مى‏كردند. شمیم عطر محمدى(ص) در كوچه‏هاى مدینه پراكنده بود و یاس علوى، آنگاه كه به معراج نماز مى‏رفت، نورش براى اهل آسمان مى‏درخشید و بر چهره اهل زمین نور مى‏پراكند.

در آن هنگام فاطمه(س) ار سختى كارهاى خانه در زحمت‏بود. (1) امیر مؤمنان(ع) آنگاه كه چنین دید به فاطمه توصیه كرد، نزد پدر برود و خدمتكارى درخواست كند تا در امور منزل یار و همكارش باشد. (2)

وقتى پیامبر(ص) از خواسته آنان آگاهى یافت، فرمود: «اى فاطمه چیزى به تو عطا كنم كه از خدمتكار و دنیا با آنچه در آن است، ارزشمندتر است; بعد از نماز سى و چهار مرتبه «الله اكبر» و سى و سه مرتبه «الحمدلله‏» و سى و سه مرتبه «سبحان الله‏» بگو و آن را با لا اله الا الله ختم كن. این كار برایت از چیزى كه مى‏خواهى و از دنیا و آنچه در آن است، بهتر است‏». (3)

در آن لحظه كه این هدیه آسمانى به فاطمه(س) عطا شد، فرمود: «از خدا و رسول خدا راضى شدم.» (4)

درك هدیه بزرگى كه رسول اكرم(ص) به فاطمه(س) اعطاء كرد، بالاتر از طاقت غیر معصوم است، به گونه‏اى كه انسان از وصف آن عاجز مى‏ماند و فقط از سرچشمه گفتار معصومین(ع) است كه تا اندازه‏اى مى‏توان از بركاتش بهره‏مند شد.

امام باقر(ع) درباره تسبیح حضرت فاطمه(س) مى‏فرماید: «خداوند متعال با هیچ ستایشى، بالاتر از تسبیحات فاطمه زهرا(س) عبادت نشده است. و اگر چیزى افضل از آن وجود داشت، رسول خدا(ص) آن را به فاطمه(س) اعطاء مى‏كرد.» (5)

تسبیح حضرت فاطمه(س) كه به مناسبت مداومت آن حضرت در انجام آن به وى منسوب گردید، در واقع تسبیح حق تعالى است! حضرت امام خمینى در كتاب اربعین حدیث چنین مى‏نگارد: «...پر واضح است كه تسبیح و تقدیس حق تعالى مستلزم علم و معرفت‏به مقام مقدس حق و صفات جلال و جمال اوست.» (6)

تسبیح عبادتى برگزیده است كه هر كس در سیر معنوى خویش به قدر طاقت و معرفتش از آن بهره مى‏گیرد و ائمه: قبل از خلقت عالم مادى، به تسبیح ذات اقدس حق مشغول بودند.

حضرت امام خمینى; در باب اشاره به مقامات ائمه در كتاب اربعین حدیث چنین مى‏نگارد: «براى اهل بیت عصمت و طهارت، علیهم الصلوة و السلام، مقامات شامخه روحانیه‏اى است در سیر معنوى الى الله، كه ادراك آن علما نیز از اقت‏بشر خارج و فوق عقول ارباب عقول و شهود اصحاب عرفان است; چنانچه از احادیث‏شریفه ظاهر مى‏شود كه در مقام روحانیت‏با رسول اكرم(ص) شركت دارند و انوار مطهره آنها قبل از خلقت عوالم، مخلوق اشتغال به تسبیح و تحمید ذات مقدس داشتند.» (7)

تسبیح از جهتى دیگر عبادتى عمومى بین تمام مخلوقات است، حضرت امام; در این باره مى‏فرماید: «آیه شریفه [و یسبح لله ما فى السموات و الارض] دلالت كند بر تسبیح جمیع موجودات حتى نباتات و جمادات و تخصیص آن به ذوى العقول از احتجاب عقول ارباب عقول است.» (8)

و باز مى‏فرماید: «بالجمله، سریان حیات و تسبیح شعورى علمى اشیاء را باید از ضروریات فلسفه عالیه و مسلمات ارباب شرایع و عرفان محسوب داشت، ولى كیفیت تسبیح هر موجودى و اذكار خاصه‏اى كه به هر یك اختصاص دارد، و اینكه صاحب ذكر جامع انسان است و سایر موجودات به مناسبت نشئه خود ذكرى دارند.» (9)

 

تسبیح حضرت زهرا(س)، به چه معنى است؟

الله اكبر، اولین ذكر تسبیحات حضرت زهرا(س):

در تسبیح فاطمى(س)، انسان با گفتن «الله اكبر» به نهایت عجز خود اعتراف مى‏كند و به ناتوانیش به درگاه الهى بارها اقرار مى‏كند.

جمیع بن عمیر گوید: در محضر امام صادق(ع) بودم، حضرت از من پرسید: جمله «الله اكبر» یعنى چه؟ گفتم: یعنى خدا از همه چیز بزرگتر است، حضرت فرمود: مطابق این معنى، خدا را چیزى تصور كرده و سپس مقایسه با سایر اشیاء كرده‏اى و او را بزرگتر از آن چیزها تصور نموده‏اى.

عرض كردم: پس معنى الله اكبر چیست؟ حضرت پاسخ داد: معنایش این است كه; «الله اكبر من ان یوصف; خداوند بزرگتر از آن است كه توصیف گردد.» (10)

الحمدلله، دومین ذكر تسبیحات حضرت زهرا(س):

پس از آن كه انسان به عجز و ناتوانى خویش در شناخت‏خالق اعتراف كرد، با گفتن الحمدلله كه از افضل اذكار تسبیح است، وارد مرحله بعدى مى‏شود.

حضرت امام خمینى; در باب حمد مى‏فرماید: «حمد خدا مساوق شكر است; چنانچه در روایات كثیره وارد است كه، كسى كه بگوید: الحمدلله، شكر خدا را ادا كرده; چنانچه [امام صادق(ع)] فرمود: شكر هر نعمتى، واگر چه بزرگ باشد این است كه حمد خداى عز و جل كنى.»

و ... [امام صادق(ع)] فرمود: ... كمال شكر گفتن مرد است، الحمدلله رب العالمین. ... و در حدیثى حماد بن عثمان گفت: بیرون آمد حضرت صادق(ع)، از مسجد و حال آنكه گم شده بود مركوب آن حضرت. فرمود: «اگر خداوند رد كند آن را به من، هر آینه شكر مى‏كنم او را حق شكر او». گفت درنگى نكرد تا آنكه آن مركوب آورده شد. پس فرمود: «الحمدلله‏». قائلى عرض كرد: «فدایت‏شوم، آیا شما نگفتید كه شكر خدا مى‏كنم حق شكر او را»؟

فرمود: «آیا نشنیدى كه من گفتم: الحمدلله.»

از این روایت معلوم مى‏شود كه حمد خداوند افضل افراد شكر لسانى است. (11)

«سبحان الله‏»; سومین ذكر تسبیحات حضرت زهراء(س)

شخصى از حضرت على(ع) پرسید: معنى سبحان الله چیست؟ جضرت فرمود: «سبحان الله‏» تعظیم مقام بلند و با عظمت‏خدا و منزه دانستن او از آنچه كه مشركان مى‏پندارند، است و زمانى كه بنده این كلمه را مى‏گوید، همه فرشتگان بر او درود مى‏فرستند.» (12)

بعد از آنكه رسول اكرم(ص) تسبیحات را به كوثرش عطا كرد، حضرت فاطمه(س) ابتدا رشته‏اى از پشم تابیده و با آن به تسبیح پرداخت. تا این كه حضرت حمزه بن عبدالمطلب شهید شد، پس حضرت فاطمه از تربت قبر آن بزرگوار خاك برداشت و تسبیح ساخت و با آن تسبیح مى‏كرد و مردم نیز چنان كردند و چون سیدالشهدا حسین بن على(ع) شهید شد، سنت‏شد كه از تربت آن امام مظلوم تسبیح سازند و با آن ذكر گویند.

درباره ثواب تسبیح حضرت زهرا(س) با تربت امام حسین(ع) از حضرت صاحب الامر(عج) روایت‏شده است كه: هر كه تسبیح تربت امام حسین(ع) را در دست داشته باشد و ذكر را فراموش كند، ثواب ذكر براى او نوشته مى‏شود.

از حضرت صادق(ع) نقل شده است كه تسبیح تربت آن حضرت، ذكر مى‏گوید، بى‏آنكه آدمى ذكر گوید و فرمود كه یك ذكر یا استغفار كه با تربت‏حضرت اباعبدالله(ع) گفته مى‏شود برابر با هفتاد ذكر كه با چیز دیگر گفته شود است. و اگر بى ذكر تسبیح را بگرداند به عدد هر دانه، هفت تسبیح براى او نوشته مى‏شود.

به روایت دیگر، اگر با ذكر تسبیح را بگرداند، به هر دانه چهل حسنه براى او نوشته مى‏شود.

مروى است كه حوریان بهشت وقتى فرشته‏اى را مى‏بینند كه به زمین مى‏آید از او درخواست مى‏كنند تا تسبیح و ربت‏حضرت حسین(ع) را برایشان بیاورد.

از حضرت موسى(ع) نقل شده است: پنج چیز همیشه همراه انسان پرهیزكار است; مسواك، شانه، سجاده نماز، تسبیح كه سى و چهار دانه داشته باشد و انگشتر عقیق. (13)

 

فضیلت و آداب تسبیح حضرت زهرا(س)

روایات زیادى در این باب در كتب معتبر وجود دارد و گستردگى روایات و عنایت اكثر ائمه به ذكر سخنى درباره تسبیح از عظمت آن پرده بر مى‏دارد.

حضرت مهدى -عجل الله تعالى فرجه الشریف)، درباره تسبیح فرمود: «ان فضل الدعاء و التسبیح بعد الفرائض على الدعاء بعقب النوافل، كفضل الفرائض على النوافل. فضیلت دعا و تسبیح بعد از نمازهاى واجب در مقایسه با دعا و تسبیح پس از نمازهاى مستحبى، مانند فضیلت واجبات بر مستحبات است.» (14)

امام صادق(ع) نیز به فضیلت تسبیح بعد از نمازهاى واجب چنین اشاره كرد: «من سبح تسبیح فاطمه الزهراء(س) قبل ان یثنى رجلیه من صلاة الفریضه، غفر الله له. هر كس بعد از نماز واجب تسبیح فاطمه زهرا(س) را به جا آورد، قبل از اینكه پاى راست را از بالاى پاى چپ بردارد، جمیع گناهانش آمرزیده مى‏شود.» (15)

و در حدیثى دیگر فرمود: «من سبح تسبیح فاطمة(س)، فقد ذكر الله الذكر الكثیر. كسى كه تسبیح فاطمه زهرا(س) را بگوید، خدا را به ذكر كثیر یاد كرده است.» (16)

روزى امام صادق(ع) ابوهارون را مخاطب ساخت و از تعلیم تسبیح حضرت فاطمه به كودكان سخن گفت: «یا ابا هارون، انا نامر صبیاننا بتسبیح فاطمة(س) كما نامرهم بالصلاة، فالزمه، فانه لم یلزمه عبد فشقى. اى ابوهارون، ما تسبیح فاطمه(س) را به فرزندان خود سفارش مى‏كنیم همچنانكه آنها را به نماز توصیه مى‏كنیم. تو نیز بر آن مداومت كن.

زیرا هر بنده‏اى كه بر آن مواظبت و مداومت كند، سرانجام نیكو خواهد داشت.» (17)

در جاى دیگر حضرت از عظمت تسبیحات حضرت زهرا(س) در مقابل نمازهاى مستحبى چنین یاد كرد: «تسبیح فاطمة(س) فى كل یوم فى دبر كل صلاة احب الى من صلاة الف ركعة فى كل یوم. تسبیح حضرت فاطمه(س) در هر روز، به دنبال هر نماز، نزد من از هزار ركعت نماز (مستحبى) در هر روز، محبوبتر است.» (18)

امام هادى(ع) فرمود: «لنا اهل البیت عند نومنا عشر خصال: الطهارة، ... و تسبیح الله ثلاثا و ثلاثین و تحمیده ثلاثا و ثلاثین، و تكبیره اربعا و ثلاثین... ما اهل بیت‏به هنگام خواب ده كار را انجام مى‏دهیم: وضو گرفتن، ... و سى و سه مرتبه «سبحان الله‏» گفتن، و سى و سه مرتبه «الحمدلله‏» گفتن، و سى و چهار مرتبه «الله اكبر» گفتن و ...» (19)

خواص و آثار فراوان دیگرى براى گوینده تسبیحات آن حضرت ذكر شده كه برخى از آنها بدین قرار است:

ناكام و ناامید نشدن، (20) دور كردن شیطان (21) ، برطرف نمودن سنگینى گوش (22) ، نجات یافتن از شقاوت و بدبختى (23 ، باعث‏سنگینى اعمال، خوشنودى خداوند و رفتن به بهشت مى‏شود. (24)

 

اوقات و مكانهاى تسبیح حضرت فاطمه(س) (25)

از اوقات مختلف و مكانهاى زیادى براى تسبیح حضرت یادشده كه برخى عبارتند از: بعد از نمازهاى واجب و مستحبى، به هنگام خواب، پس از نمازهاى استغاثه به حضرت فاطمه(س) و نماز زیارت حضرت رسول(ص) و نماز زیارت حضرت امیرالمؤمنین و نماز حضرت ولیعصر(عج) در مسجد صاحب الزمان جمكران و قبل از زیارت حضرت معصومه(س) در قم به گونه‏اى كه سبحان‏الله قبل از الحمدلله گفته مى‏شود.

 

پى‏نوشتها:

1- ر ك: اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا، علیرضا رجالى تهرانى، ص‏9. (حدیث امام صادق(ع))
2- ر ك: همان ص‏18.
3- ر ك: تسبیحات حضرت زهرا(س)، عدنان زعفرانى، ص‏9.
4- همان، ص‏21.
5- تسبیحات حضرت زهراء، ص‏10، به نقل از علل الشرایع/366.
6- همان، ص‏14. «ما عبدالله بشى‏ء من التحمید افضل من تسبیح فاطمة(س). ولو كان شى‏ء افضل منه لنحله رسول الله(ص) فاطمة(س).»
7- شرح چهل حدیث (اربعین حدیث) امام خمینى;، ص‏417.
8- همان، ص‏551.
9- همان، ص‏654.
10- همان، ص‏656.
11- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص‏48 به نقل از معانى الاخبار.
12- شرح چهل حدیث، امام خمینى، ص‏349.
13- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص‏52 به نقل از معانى الاخبار.
14- كلیات مفاتیح الجنان، شیخ عباس قمى، كتاب باقیات صالحات.
15- از هر معصوم چهل حدیث، محمد على كوشا، ص‏364.
16- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س) ص‏12 به نقل از تهذیب ج‏2، ص‏105.
17- تسبیحات حضرت زهرا(س)، ص‏11.
18- همان، ص‏15.
19و20 - همان، ص‏16.
21- همان، ص‏20.
22- همان، ص‏23.
23- همان، ص‏28.
24- اسرار و آثار تسبیح حضرت زهرا(س)، ص‏39.
25- همان، ص‏14.

 

ماهنامه كوثر شماره 8
اسماعیل محمدى

منبع:سایت شهید آوینی 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:36
اهل بیت

سیماى فاطمه(س) در روز قیامت

 

چهره مقدس و ملكوتى فاطمه زهرا(س) در تاریخ اسلام آنقدر تابناك و روشن است كه چندان به تحقیق و بررسى نیاز ندارد; اما با توجه به ایام شهادت آن بزرگوار شایسته است اندكى درباره فضایل حضرتش گفتگوكنیم. براین اساس، به سراغ روایات نورانى معصومان علیهم السلام مى‏رویم تا بامقام و جایگاه آن حضرت در قیامت آشنا شویم.

كیفیت‏برانگیخته شدن

برانگیخته شدن و رستاخیز از لحظات بسیار سخت و وحشتناك آینده بشر است; زمانى كه معصومان علیهم السلام همواره بدان مى‏اندیشند و گاه از خوف آن بیهوش مى‏شدند. فاطمه(س) نیز چنین بود و بیشتر بدین زمان مى‏اندیشید. فكر زنده شدن، عریان بودن انسانها در قیامت، عرضه شدن به محضر عدل الهى و... او را در اندوه فرو مى‏برد. امیرمؤمنان على(ع) مى‏فرماید:

«روزى پیامبرخدا(ص) بر فاطمه(س) وارد شد و او را اندوهناك یافت. فرمود: دخترم! چرا اندوهگینى؟

فاطمه پاسخ داد: پدرجان! یاد قیامت و برهنه محشور شدن مردم در آن روز رنجم مى‏دهد.

پیامبر فرمود: آرى دخترم! آن روز، روز بزرگى است; اما جبرئیل از سوى خداوند برایم خبر آورد من اولین كسى هستم كه برانگیخته مى‏شوم; سپس ابراهیم و آنگاه همسرت على‏بن ابى‏طالب(ع). پس از آن، خداوند جبرئیل را همراه هفتاد هزار فرشته به سوى تو مى‏فرستد. وى هفت گنبد از نور بر فراز آرامگاهت‏برقرار مى‏سازد. آنگاه اسرافیل لباسهاى بهشتى برایت مى‏آورد و تو آنها را مى‏پوشى. فرشته دیگرى به نام زوقائیل مركبى از نور برایت مى‏آورد كه مهارش از مروارید درخشان و جهازش از طلاست. تو بر آن مركب سوار مى‏شوى و زوقائیل آن را هدایت مى‏كند.

در این حال هفتاد هزار فرشته با پرچمهاى تسبیح پیشاپیش تو راه مى‏سپارند. اندكى كه رفتى، هفتاد هزار حورالعین در حالى كه شادمانند و دیدارت را به یكدیگر بشارت مى‏دهند، به استقبالت مى‏شتابند. به دست هریك از حوریان منقلى از نور است كه بوى عود از آن بر مى‏خیزد... آنها در طرف راستت قرار گرفته، همراهت‏حركت مى‏كنند. هنگامى كه به همان اندازه از آرامگاهت دور شدى، مریم دختر عمران همراه هفتاد هزار حورالعین به استقبال مى‏آید و برتو سلام مى‏گوید. آنها سمت چپت قرار مى‏گیرند و همراهت‏حركت مى‏كنند.

آنگاه مادرت خدیجه، اولین زنى كه به خدا و رسول او ایمان آورد، همراه هفتاد هزار فرشته كه پرچمهاى تكبیر در دست دارند، به استقبالت مى‏آیند. وقتى به جمع انسانها نزدیك شدى، حواء با هفتاد هزار حورالعین به همراه آسیه دختر مزاحم نزدت مى‏آید و با تو رهسپار مى‏شود.

حضور فاطمه در میان مردم

فاطمه جان، هنگامى‏كه به وسط جمعیت‏حاضر در قیامت مى‏رسى، كسى از زیر عرش پروردگار به گونه‏اى كه تمام مردم صدایش را بشنوند، فریاد مى‏زند: چشمها را فرو پوشانید و نظرها را پایین افكنید تا صدیقه فاطمه، دخت پیامبر(ص) و همراهانش عبور كنند.

پس در آن هنگام هیچ كس جز ابراهیم خلیل‏الرحمان و على‏بن ابى‏طالب(ع) و... به تو نگاه نمى‏كنند. (1)

جابربن عبدالله انصارى نیز در حدیثى از پیامبرخدا(ص) این حضور را چنین توصیف مى‏كند:

روز قیامت دخترم فاطمه بر مركبى از مركبهاى بهشت وارد عرصه محشر مى‏شود. مهار آن مركب از مروارید درخشان، چهار پایش از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى و چشمانش از یاقوت سرخ است و بر آن گنبدى از نور قرار دارد كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن گنبد انوار عفو الهى و خارج آن پرتو رحمت‏خدایى است. بر فرازش تاجى از نور دیده مى‏شود كه هفتاد پایه از در و یاقوت دارد كه همانند ستارگان درخشان نور مى‏افشانند.

در هریك از دو سمت راست و چپ آن مركب هفتاد هزار فرشته به چشم مى‏خورد.
جبرئیل مهار آن را در دست دارد و با صداى بلند ندا مى‏كند: نگاه خود فراسوى خویش گیرید و نظرها پایین افكنید. این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند.
در این هنگام، حتى پیامبران و انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب دیده فرو مى‏گیرند تا فاطمه(س) عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گیرد. (2)

منبرى از نور براى فاطمه(س)

در ادامه گفتگوى پیامبر با دختر گرامى‏اش درباره چگونگى حضور وى در عرصه قیامت، چنین مى‏خوانیم: سپس منبرى از نور برایت‏برقرار مى‏سازند كه هفت پله دارد و بین هر پله‏اى تا پله دیگر صفهایى از فرشتگان قرار گرفته‏اند كه در دستشان پرچمهاى نور است. همچنین در طرف چپ و راست منبر حورالعین صف مى‏كشند... آنگاه كه بر بالاى منبرقرار مى‏گیرى، جبرئیل مى‏آید و مى‏گوید: اى فاطمه! آنچه مایلى از خدا بخواه... (3)

شكایت در دادگاه عدل الهى

اولین در خواست فاطمه در روز قیامت، پس از عبور از برابر خلق، شكایت از ستمگران است.

جابرابن عبدالله انصارى از پیامبر(ص) چنین نقل مى‏كند: هنگامى‏كه فاطمه در مقابل عرش پروردگار قرار مى‏گیرد، خود را از مركب به زیر انداخته، اظهار مى‏دارد: الهى و سیدى، میان من و كسى كه مرا آزرده و بر من ستم روا داشته، داورى كن. خدایا! بین من و قاتل فرزندم، حكم كن... (4)

براساس روایتى دیگر، پیامبر اكرم(ص) فرمود: دخترم فاطمه در حالى كه پیراهنهاى خونین در دست دارد، وارد محشر مى‏شود; پایه‏اى از پایه‏هاى عرش را در دست مى‏گیرد و مى‏گوید:

«یا عدل یا جبار احكم بینى و بین قاتل ولدى‏»
اى خداى عادل و غالب، بین من و قاتل فرزندم داورى كن.

قال:«فیحكم لابنتی و رب الكعبة‏»
به خداى كعبه سوگند، به شكایت دخترم رسیدگى مى‏شود و حكم الهى صادر مى‏گردد. (5)

دیدار حسن و حسین علیهما السلام

دومین خواسته فاطمه در روز قیامت از خداوند چنین است: خدایا! حسن و حسین را به من بنمایان.
در این لحظه، امام حسن و امام حسین علیهما السلام به سوى فاطمه مى‏روند، در حالى‏كه از رگهاى بریده حسین خون فوران مى‏كند. (6)

پیامبر خدا(ص) مى‏فرماید: هنگامى‏كه به فاطمه گفته مى‏شود وارد بهشت‏شو، مى‏گوید: هرگز وارد نمى‏شوم تا بدانم پس از من با فرزندانم چه كردند؟
به وى گفته مى‏شود: به وسط قیامت نگاه كن.
پس بدان سمت مى‏نگرد و فرزندش حسین را مى‏بیند كه ایستاده و سر در بدن ندارد. دخت پیامبر(ص) ناله و فریاد سر مى‏دهد. فرشتگان نیز (بادیدن این منظره) ناله و فریاد بر مى‏آورند. (7)

امام صادق(ع) مى‏فرماید: حسین بن على(ع) در حالى كه سر مقدسش را در دست دارد، مى‏آید. فاطمه با دیدن این منظره ناله‏اى جانسوز سر مى‏دهد. در این لحظه، هیچ فرشته مقرب و پیامبر مرسل و بنده مؤمنى نیست مگر آنكه به حال او مى‏گرید. (8)

در این موقعیت، خداوند به خشم آمده، به آتشى به نام «هبهب‏» كه هزار سال در آن دمیده شده تا سیاه گشته و هیچ آسودگى در آن راه نمى‏یابد و هیچ اندوهى از آنجا بیرون نمى‏رود، دستور مى‏دهد كشندگان حسین بن‏على را برگیر و جمع كن... آتش به فرمان پروردگار عمل كرده، همه آنها را بر مى‏چیند... (9)

شفاعت‏براى دوستان اهل‏بیت علیهم السلام

سومین درخواست فاطمه در روز قیامت از پروردگار، شفاعت از دوستان و پیروان اهل‏بیت علیهم السلام است كه مورد قبول حق قرار مى‏گیرد و دوستان و پیروانش را مورد شفاعت قرار مى‏دهد.

امام باقر(ع) مى‏فرماید: هنگامى‏كه فاطمه به در بهشت مى‏رسد، به پشت‏سرش مى‏نگرد. ندا مى‏رسد: اى دختر حبیب! اینك كه دستور داده‏ام به بهشت‏بروى، نگران چه هستى؟

فاطمه(س) جواب مى‏دهد: اى پروردگار! دوست دارم در چنین روزى با پذیرش شفاعتم، مقام و منزلتم معلوم شود.
ندا مى‏رسد: اى دختر حبیبم! برگرد و در مردم بنگر و هر كه در قلبش دوستى تو یا یكى از فرزندانت نهفته است داخل بهشت گردان. (10)

امام باقر(ع) در روایتى دیگر مى‏فرماید: در روز قیامت‏بر پیشانى هر فردى، مؤمن یا كافر نوشته شده است. پس به یكى از محبان اهل‏بیت علیهم السلام كه گناهانش زیاد است دستور داده مى‏شود به جهنم برده شود. در آن هنگام، فاطمه(س) میان دو چشمش را مى‏خواند كه نوشته شده است: دوستدار اهل‏بیت. پس به خدا عرضه مى‏دارد:

الهى و سیدى! تو مرا فاطمه نامیدى و دوستان و فرزندانم را به وسیله من از آتش دور ساختى و وعده تو حق است و هرگز وعده‏ات را زیر پا نمى‏نهى.

ندا مى‏رسد: فاطمه! راست گفتى; من تو را فاطمه نامیدم و به وسیله تو، دوستان و پیروانت و دوستان فرزندانت و پیروانشان را از آتش دور گردانیدم. وعده من حق است و هرگز تخلف نمى‏كنم.

اینكه مى‏بینى دستور دادم بنده‏ام را به دوزخ برند، بدین جهت‏بود كه درباره‏اش شفاعت كنى و شفاعتت را بپذیرم تا فرشتگان، پیامبران، رسولان و همه مردم از منزلت و مقامت آگاهى یابند. حال بنگر، دست هركه بر پیشانى‏اش «مؤمن‏» نوشته شده، بگیر و به بهشت‏ببر. (11)

شفاعت دوستان فاطمه از دیگران

عظمت و مقام حضرت فاطمه در روز قیامت چنان است كه خداوند به خاطر فاطمه به دوستان آن حضرت نیز مقام شفاعت مى‏دهد. امام باقر(ع) به جابر فرمود: جابر! به خدا سوگند، فاطمه(س) با شفاعت‏خود در آن روز شیعیان و دوستانش را از میان اهل محشر جدا مى‏سازد. چنانكه كبوتر دانه خوب را از دانه بد جدا مى‏كند.

هنگامى‏كه شیعیان فاطمه همراه وى به در بهشت مى‏رسند، خداوند در دلشان مى‏افكند كه به پشت‏سر بنگرند. وقتى چنین كنند، ندا مى‏رسد: دوستان من!
اكنون كه شفاعت فاطمه را در حق شما پذیرفتم، نگران چه هستید؟

آنان عرضه مى‏دارند: پروردگارا! ما نیز دوست داریم در چنین روزى مقام و منزلت ما براى دیگران آشكار شود.
ندا مى‏رسد: دوستانم! بر گردید و بنگرید و هر كه به خاطر دوستى فاطمه شما را دوست داشت و نیز هر كه به خاطر محبت فاطمه به شما غذا، لباس یا آب داده و یا غیبتى را از شما دور گردانیده همراه خود وارد بهشت كنید. (12)

به سوى بهشت

فاطمه(س)، پس از شفاعت از دوستان خود و فرزندانش و رسیدگى به شكایتش در دادگاه عدل الهى به فرمان خدا، با جلال و شكوه خاصى وارد بهشت مى‏شود. پیامبراكرم(ص) مى‏فرماید: روز قیامت دخترم فاطمه در حالى كه لباسهاى اهدایى خداوند را كه با آب حیات آمیخته شده، پوشیده، محشور مى‏شود و همه مردم از مشاهده این كرامت تعجب مى‏كنند. آنگاه لباسى از لباسهاى بهشت‏بر وى پوشانده مى‏شود. بر هزار حله بهشتى براى او با خط سبز چنین نوشته شده است: دختر پیامبر را به بهترین شكل ممكن و كامل‏ترین هیبت و تمامترین كرامت و بیشترین بهره وارد هشت‏سازید. پس، فاطمه(س) را به فرمان پروردگار در كمال عظمت و شكوه، در حالى‏كه پیرامونش هفتاد هزار كنیز قرار گرفته، به بهشت مى‏برند. (13)

استقبال حوریان بهشتى

رسول خدا(ص) به فاطمه(س) فرمود: هنگامى‏كه به در بهشت مى‏رسى، دوازده هزار حوریه، كه تاكنون به ملاقات كسى نرفته و نخواهند رفت در حالى‏كه مشعل‏هاى نورانى به دست دارند و بر شترانى از نور كه جهازهایشان از طلاى زرد و یاقوت سرخ و مهارهایشان از لؤلؤ و مروارید درخشان است‏سوارند، به استقبالت مى‏شتابند. پس وقتى داخل بهشت‏شدى، بهشتیان به یكدیگر ورودت را بشارت خواهند داد و براى شیعیانت‏سفره‏هایى از گوهر، (14) كه بر پایه‏هایى از نور برقرار ساخته‏اند، آماده مى‏سازند و در حالى كه هنوز سایر مردم گرفتار حسابرسى‏اند، آنان از غذاهاى بهشتى مى‏خورند. (15)

اولین سخن فاطمه در بهشت

سلمان فارسى از پیامبر اسلام(ص) چنین روایت كرده است: هنگامى‏كه فاطمه داخل بهشت مى‏شود و آنچه خداوند برایش مهیا كرده مى‏بیند، این آیه را تلاوت مى‏كند:

سم الله الرحمن الرحیم الحمد لله الذى اذهب عناالحزن ان ربنا لغفور شكور الذى احلنا دارالمقامة من فضله لایمسنا فیها نصب و لا یمسنا فیها لغوب) (16)

ستایش و سپاس ویژه خدایى است كه اندوهمان را زدود. بدرستى‏كه پروردگار ما آمرزنده و پاداش دهنده است; پروردگارى كه در سایه بخشش خود ما را به بهشت و اقامتگاه همیشگى‏مان فرود آورد. ما در آن جا با رنج و ملالى رو به رو نمى‏شویم.

نورانى شدن بهشت از نور فاطمه(س)

ابن شهرآشوب مى‏نویسد: در بسیارى از كتابها، از جمله كشف ثعلبى و فضائل ابوالسعادات، در معناى این آیه (لایرون فیها شمسا و لازمهریرا) (17)

(ونمى‏بینند در بهشت نه آفتاب و نه سرمایى را.)

آورده‏اند كه ابن عباس گفت: چنانكه بهشتیان در بهشت هستند، ناگاه نورى مى‏بینند كه باغهاى بهشت را نورانى كرد. اهل بهشت اظهار مى‏دارند: خدایا! تو در كتابى كه بر پیامبرت فرستادى، فرمودى: (لایرون فیها شمسا) (بهشتیان در بهشت‏خورشیدى نخواهند دید.) ندا مى‏رسد: این، نور آفتاب و ماه نیست، بلكه على و فاطمه از چیزى تعجب كرده و خندیدند و از نور آن دو، بهشت روشن گردید. (18)

زیارت انبیا از فاطمه در بهشت

آنگاه كه همه انبیا و اولیاى خدا وارد بهشت‏شدند، آهنگ دیدار دختر پیامبر خدا مى‏كنند. رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود: هرگاه اولیاى خدا در بهشت مستقر گردیدند، از آدم گرفته تا سایر انبیا همه به دیدارت مى‏شتابند. (19)

عنایات خداوند به فاطمه در بهشت

پروردگار منان به فاطمه زهرا(س) در بهشت عنایاتى ویژه خواهد داشت. بخشى از آن عنایات چنین است:

1 - خانه‏هاى بهشتى

پیامبرخدا(ص) فرمود: هنگامى‏كه مرا به معراج بردند و داخل بهشت‏شدم، به قصر فاطمه رسیدم; درون آن هفتاد قصر بود كه تمام در و دیوار و تاقهایش از دانه‏هاى مروارید سرخ ساخته شده، همه آنها به یك شكل زینت داده شده بود. (20)

2 - همنشینى با پیامبر(ص)

پیامبر اكرم(ص) به على(ع) فرمود: یاعلى! تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس این آیه را تلاوت فرمود: (برادران بر تختهاى بهشتى رو به روى هم مى‏نشینند.) (21)

3 - درجه وسیله

رسول خدا(ص) فرمود: فى‏الجنة درجة تدعى الوسیلة فاذا سالتم الله فاسالوا لی الوسیلة قالوا یا رسول‏الله من یسكن معك فیها؟ قال على و فاطمة و الحسن و الحسین (22)

در بهشت درجه‏اى به نام «وسیله‏» است. هرگاه خواستید، هنگام دعا، چیزى برایم بخواهید، مقام وسیله را از خداوند خواستار شوید.
گفتند: یا رسول‏الله! چه كسانى دراین درجه (مخصوص) با شما همنشین خواهند بود؟
فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین.

علامه امینى در منقبت‏بیست و ششم مى‏نویسد:
از مناقب حضرت زهرا (ص) همراه بودن او با پدر و همسر و فرندانش در درجة الوسیله است. آنجا پایتخت ظمت‏حضرت حق تبارك و تعالى است و جز پنج تن علیهم السلام هیچ یك از انبیا و اولیا و مرسلین و صالحان و فرشتگان مقرب كسى بدان راه نمى‏یابد. (23)

4 - سكونت در حظیرة القدس

سیوطى در مسند مى‏نویسد:
«ان فاطمة و علیا و الحسن و الحسین فى‏حظیرة القدس فى‏قبة بیضاء سقفها عرش الرحمن.» (24)
فاطمه و على و حسن و حسین در جایگاهى بهشتى به نام «حظیرة‏القدس‏» در زیر گنبدى سفید به سرمى‏برند كه سقف آن عرش پروردگار است.

پیامبرخدا(ص) فرمود: در قیامت، جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین سرایى زیر عرش پروردگار است. (25)

نویسنده خصایص فاطمه، ضمن بیانى مفصل درباره حظیرة‏القدس، مى‏نویسد: والاترین جایگاه‏ها در هشت‏حظیرة‏القدس است. (26)

5 - بخشیدن چشمه تسنیم به فاطمه(س)

طبرى از همام بن‏ابى‏على چنین نقل مى‏كند: به كعب الحبر گفتم: نظرت درباره شیعیان على‏بن‏ابى‏طالب چیست؟

گفت: اى همام! من اوصافشان را در كتاب خدا مى‏یابم. اینان پیروان خدا و پیامبرش و یاران دین او و پیروان ولى‏اش شمرده مى‏شوند. اینان بندگان ویژه خدا و برگزیدگان اویند. خدا آنها را براى دینش برگزید و براى بهشت‏خویش آفرید.

جایگاهشان در فردوس اعلاى بهشت است; در خیمه‏اى كه اتاقهایى از مروارید درخشان دارد، زندگى مى‏كنند. آنان از مقربین ابرارند و سرانجام از جام «رحیق مختوم‏» مى‏نوشند.

رحیق مختوم چشمه‏اى است كه به آن «تسنیم‏» گفته مى‏شود و هیچ كس جز آنها از آن چشمه استفاده نخواهدكرد. تسنیم، چشمه‏اى است كه خداوند آن را به فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) و همسر على‏ابن ابى‏طالب(ع) بخشید و از پاى ستون خیمه فاطمه جارى مى‏شود. آب آن چشمه چنان گواراست كه به سردى كافور و طعم زنجفیل و عطرمشك شباهت دارد... (27)

 

پى‏نوشتها:

1 - بحار الانوار، ج‏43، ص 225.
2 - فاطمة الزهراء، علامه امینى، ص 74; امالى صدوق، ص‏16.
3 - بحارالانوار، ج‏43، ص 225.
4 - امالى صدوق، ص‏16.
5 - مناقب على بن ابى‏طالب، ص‏63.
6 - بحارالانوار، ج‏43، ص 220.
8 -7 - همان، ص 221.
9 - همان، ص 222.
10 - تفسیر فرات كوفى، ص 114.
11 - بحارالانوار، ج‏43، ص 15.
12 - تفسیر فرات كوفى، ص 114.
13 - ذخائرالعقبى، ص 48.
14 - كنایه از غذاهایى بسیار خوب است.
15 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227.
16 - القطره، ص 192; سوره فاطر، آیه 34.
17 - انسان، آیه‏13.
18 - مناقب آل‏ابى‏طالب، ج‏3، ص‏329.
19 - بحارالانوار، ج‏43، ص‏227.
20 - همان، ص‏76.
22 - 21 - فاطمة الزهراء، ص‏99.
23 - همان، ص‏113.
24 - مسندفاطمه،ص 45; كفایة‏الطالب، ص 311; بشارة‏المصطفى، ص 48.
25 - فاطمه الزهراء، ص 100.
26 - خصایص فاطمه، ص 341.
27 - بشارة المصطفى، ص 50.

 

ماهنامه كوثر شماره 30
محمد جواد طبسى

منبع:سایت شهید آوینی 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت

فاطمه(س) بر كرسى تربیت

به زندگى پربار اما كوتاه فاطمه(س) از ابعاد گوناگون مى‏توان نگریست و از دیدگاههاى مختلف به نظاره نشست. آنچه در این نوشتار در پى آنیم «بررسى سیره تربیتى‏» آن حضرت است. به عبارتى دیگر زهرا(س) را بر كرسى مادرى و در كلاس خانواده و در خدمت كودكانش مى‏نگریم.

الگوى تربیت

تربیت (یعنى به فعلیت درآوردن همه استعدادهاى بالقوه انسان) كار سترگ پیامبران و علت انگیزش و بعثت آنان است و تنها كسانى مى‏توانند به حقیقت این هنر را داشته باشند كه از چشمه‏سار زلال نبوت سیراب شده و از مكتب آنان درس گرفته باشند و فاطمه(س) شاخسار درخت نبوت بلكه میوه آن درخت است از این روى در تربیت فرزند بهترین الگو براى هر كسى است كه مى‏خواهد نقش پدرى یا مادرى خویش را به طور كامل اجرا كند و بدرستى این وظیفه سترگ بگذارد.

اكنون به نمونه‏هایى از آموزه‏هاى تربیتى زندگى زهرا(س) اشاره مى‏كنیم:

1. آغاز تربیت

نكته بسیار مهمى كه بسیارى از پدران و مادران بدان توجه ندارند این است كه تربیت كودك و نقش‏پذیرى او از نخستین لحظات زندگى او آغاز مى‏گردد و كودك از لحظات آغازین تولد، آماده پذیرش نقشها و درسهایى است كه از طرف پدر، مادر، نزدیكان و ... به او ارائه مى‏شود.

بسیارى از پدر و مادرها منتظر مى‏مانند تا سالیان اولیه زندگى بهر شكلى بگذرد تا در سالیان بعد به تربیت كودكان خود بپردازند اما از دستورات اسلامى و نیز از سیره تربیتى فاطمه زهرا(س) مى‏آموزیم كه پس از تولد و در اولین فرصتها باید زمزمه توحید در گوش كودكان طنین‏انداز شود.

روح هشیار كودك در همان اوان نیز توان درك معارف والا را دارد و این كلمات تاثیر ویژه خویش را بر روح لطیف كودك مى‏گذارند. به این نمونه بنگرید:

چون هنگام ولادت كودك فاطمه(س) فرا رسید، رسول خدا(ص) به اسماء بنت‏عمیس و ام‏سلمه فرمود: نزد فاطمه بشتابید و چون كودكش به دنیا آمد در گوش راستش اذان گویید و در گوش چپ او اقامه بگویید زیرا با هر كودكى كه این گونه رفتار شود از شیطان ایمن مى‏ماند.

یكى دیگر از این آموزشهاى روزهاى آغازین زندگى لالایى‏هاى فاطمه(س) است. لالائى كه معمولا همراه با در آغوش كشیدن كودك گفته مى‏شود بهترین داروى آرامش‏بخش براى روان لطیف كودك است.

بدون شك پرآرامش‏ترین لحظات زندگى انسان و آسایش‏مندترین دقایق زندگى همان لحظه‏ها و دقیقه‏هایى است كه كودك همراه با آهنگ قلب مادر و با آواى مهرآمیز او آرام‏آرام به خواب مى‏رود اگر در این لحظات درسهاى ایمان و معرفت، جهاد و مبارزه و انسانیت و اخلاق به كودك داده شود بدون شك چونان نقشى بر سنگ در ضمیر ناخودآگاه او جاى گرفته و سرلوحه زندگى فرداى او خواهد بود.

اینك به لالایى فاطمه(س) براى كودكش توجه كنید:

فاطمه(س) به هنگام حركت دادن كودكش مى‏گفت:
حسن جانم، چونان پدرت على باش‏و بند از پاى حق برگیرخدایى را كه بخشنده نعمتها است‏بندگى كن‏و با خطاكاران دوستى منما

2. نامگذارى

انسان در آغاز زندگى تابلویى را بر دوش مى‏گیرد كه تا آخرین لحظات زندگى با آن تابلو و علامت‏شناخته مى‏شود و آن نام كودك است. اگر هر كشورى براى معرفى خویش پرچمى ویژه دارد. نام كودك پرچمى است كه بر فراز قله شخصیت كودك و در كشور زندگى او برافراشته مى‏شود از این روى اسلام بر انتخاب نام زیبا تاكید بسیار كرده است و توجه به معانى و اثرات جانبى اسمها را یادآور شده است.

متاسفانه در برخى موارد پدران یا مادران یا حتى خویشان دور و نزدیك بدون توجه به بار فرهنگى اسامى تنها و تنها سعى در اعمال سلیقه و تحمیل پسند خویش نسبت‏به كودك تازه به دنیا آمده دارند و گاه صحنه نامگذارى به میدان كارزارى مى‏ماند كه هر كسى سعى مى‏كند طرف مقابل را مغلوب ومنكوب كند اكنون به نامگذارى كودكان زهرا(س) دقت كنیم. چگونه او با تمام قدرت علمى و توان معرفتى خویش براى تعیین نام كودك پیشقدم نشده و از على(ع) مى‏خواهد كه او نام كودك را تعیین كند و على(ع) هم بر پیامبر اكرم و پدربزرگ كودكان پیشى نمى‏گیرد و انتخاب نام كودك را به او واگذار مى‏كند. و چون داورى به رسول خدا واگذار مى‏شود، او كه شخصیت كودكان فاطمه(س) را شخصیتى ملكوتى و آسمانى مى‏بیند براى اسم آنان نیز منتظر سروش غیبى مى‏شود. دقت‏كنیم:

جابر بن‏عبدالله انصارى مى‏گوید: چون امام حسن‏مجتبى‏7 متولد شد فاطمه(س) به على(ع) گفت: یا على برایش نامى انتخاب كن. على(ع) فرمود: هرگز به رسول خدا(ص) در نامگذارى فرزندم سبقت نخواهم جست، رسول خدا(ص) وارد خانه فاطمه(س) شد و كودك را گرفت و بوسید و سپس دهان خود را بر دهان او گذارد ... سپس در گوش راستش اذان گفت و در گوش چپش اقامه آن گاه روى به على كرده فرمود: چه نامى برایش برگزیده‏اى؟ على(ع) عرض كرد: هرگز بر شما پیشى نمى‏گیرم! رسول خدا(ص) فرمود: من نیز بر خداى خویش پیشى نمى‏گیرم!
پس خدا به جبرئیل فرمود: فرود آى و محمد را از جانب ما سلام و تهنیت گوى، و به او بگوى كه خدایت مى‏فرماید نام فرزند تو همسان نام فرزند هارون (جانشین و برادر حضرت موسى(ع)) باید باشد، پیامبر پرسید: نام پسر هارون چیست؟ جبرئیل پاسخ داد: شبر. پیامبر فرمود: به عربى چه نامیده مى‏شود و جبرئیل پاسخ داد: حسن. پیامبر نام كودك را حسن گذاشت.

در جریان نامگذارى حضرت زینب سلام الله علیها هم جریان اینگونه بود.

چون زینب به دنیا آمد، رسول خدا صلى الله علیه و آله به سفرى رفته بود. فاطمه(س) به على عرض كرد: یا على! اسمى براى دخترت برگزین! على فرمود: فاطمه! صبر كن تا رسول خدا(ص) از سفر برگردد. پس از گذشت‏سه روز پیامبر از سفر برگشت و به خانه فاطمه وارد شد. على(ع) عرض كرد: اى رسول خدا(ص) خداوند به دخترت فاطمه دخترى عنایت كرده است اكنون نام او را برگزین. رسول اكرم فرمود: دخترم نوزادت را بیاور. زینب را به محضرش بردند او را در آغوش گرفت و صورتش را به صورت كوچك زینب نهاد و با صداى بلند گریست; تا آنجا كه اشك بر گونه‏هایش جارى شد. زهرا(س) گفت: پدر جان چشمانت گریان مباد چرا مى‏گریى؟ پیامبر(ص) فرمود: دخترم این كودك پس از تو و من به مشكلات و امتحانات بسیارى گرفتار خواهد شد و مصیبتهاى بزرگى خواهد دید.

آنگاه فرمود: اولاد فاطمه فرزندان خودم هستند ولى براى نامگذارى این دختر منتظر سروش آسمانى مى‏مانم. در این هنگام جبرئیل فرود آمد و عرض كرد: اى رسول خدا! خداى سلامت مى‏رساند و مى‏گوید نام این كودك را زینب بگذار زیرا ما او را در لوح محفوظ زینب نام نهاده‏ایم.

3. توجه به حفظ و سلامت كودك

یكى از مهمترین دغدغه‏هاى ذهنى و دلهره‏هاى همیشگى پدر و مادر حفظ و سلامت كودك است. آنان براى حفاظت و سلامت كودك از هیچ كوششى دریغ نمى‏كنند تا آنجا كه گاه سلامت‏خویش را نیز در این راه به خطر مى‏اندازند.

براى تامین سلامت و حفظ كودك از بیمارى‏ها، خطرات و مشكلات راههاى مختلفى وجود دارد. پدر و مادر آگاه سعى مى‏كنند در كنار توجه به مسائل مهمى همچون رعایت‏بهداشت، تغذیه سالم و كامل، بررسى رشد طبیعى كودك و مواظبت دقیق در مقابل خطرات و حوادث تنها به همین مسائل اكتفا نكنند بلكه براى حفظ و سلامت و سعادت كودك از راههاى دیگرى هم كه اسلام پیشنهاد كرده است، بهره جویند. برخى از این راهها صدقه دادن براى كودك و عقیقه كردن براى اوست. این نكته در زندگى زهرا(س) مورد توجه كامل قرار گرفته است.

امام صادق(ع) فرمود: فاطمه زهرا(س) هر دو پسرش را عقیقه كرد و در روز هفتم تولدشان موى سر آنان را تراشید و به اندازه وزن آن پولهاى نقره صدقه داد.

و در روایتى دیگر اضافه فرمود: فاطمه زهرا(س) حسن و حسین را عقیقه نمود و به خانم قابله‏اى كه در تولد آنان كمك كرده بود یك ران گوسفند و یك سكه طلا هدیه داد.

4. تساوى در محبت

از مهمترین نكاتى كه در زندگانى كودكان نقشى بس بااهمیت دارد و گاه رعایت نكردن آن صحنه‏هاى بسیار دردناك و ناراحت‏كننده‏اى مى‏آفریند، تبعیض در محبت‏به كودكان است.

برخى پدران و مادران به تصورى ناصحیح، گمان مى‏كنند اختیار اظهار احساسات خود و اختیار فرزندان و اموال خویش را دارند و از این روى مى‏توانند به هر كس خواستند ببخشند. و از هر كه خواستند دریغ كنند. و به هر كس خواستند و به هر مقدارى كه دلشان خواست اظهار محبت و ابراز احساسات كنند و از این روى به برخى كودكان خود توجه ویژه‏اى مى‏كنند، اظهار محبت‏بیشتر، توجه زیادتر، كمك‏هاى مالى و هدیه‏هاى فراوان‏تر به برخى كودكان نمونه‏هاى بارز این تبعیض در محبت است.

آنان با این كار تخم دشمنى و كینه و حسادت را در دل پاك كودكان مى‏كارند و چه میوه‏هاى تلخ و ناگوار و چه حاصلى شوم به دست مى‏آورند.

برخى دیگر از پدر و مادران گمان مى‏كنند كودكان توان فهم مسائل ارتباطى و عاطفى را ندارند و نمى‏توانند محبتهاى آنان به دیگر كودكان را بفهمند و یا اینكه دل شكسته آنان را مى‏توان با هدیه‏اى كوچك به دست آورد از این روى به یكى از فرزندان توجه بى‏حساب و به دیگرى بى‏اعتنایى بى‏اندازه مى‏كنند و گاه مى‏خواهند با هدیه‏اى جبران این بى‏توجهى‏ها و عدم رعایت تساوى در اظهار محبت و ابراز احساسات را بنمایند.

آنان نمى‏دانند كه هیچ نگاه محبت‏آمیز پدر و مادر به یكى از كودكان از دید تیزبین دیگر فرزندان پنهان نمى‏ماند و اثر سوء بیاد مانده از یك رفتار تبعیض‏آمیز با هیچ هدیه و سرگرمى از ذهن كودك زدوده نمى‏شود.

در این رابطه روایات بسیارى رسیده است ما تنها به دو روایت اشاره كرده سپس به این نكته مهم در زندگى زهرا(س) توجه مى‏كنیم.

امام صادق(ع) فرمود: پیامبر اكرم(ص) مردى را دید كه دو پسر داشت‏یكى را بوسید و دیگرى را نبوسید. رسول اكرم‏3 به او اعتراض كرده فرمود: چرا بین آن دو به تساوى رفتار نكردى؟

امام باقر(ع) فرمود: به خدا سوگند برخى فرزندانم را بر روى زانویم مى‏نشانم و بسیار به او محبت نموده از او تشكر مى‏كنم با اینكه حق با فرزند دیگرم هست ولى براى حفاظت همان فرزند (كه حق با اوست) و نیز حفاظت‏سایر فرزندانم این كار را انجام مى‏دهم تا برادران آنگونه كه با یوسف رفتار كردند با وى رفتار نكنند.

یعنى توجه كردن به فرزندى كه شایستگى آن را هم دارد (همانند یوسف پیامبر) باعث‏شد دیگر برادران حسادت ورزیده و كینه او را به دل گرفته در چاهش بیندازند.از این روى باید همه فرزندان را احترام كرد، حتى آن را هم كه ظاهرا سزاوار احترام و توجه و محبت نیست مورد توجه و نوازش قرار داد.

علامه مجلسى مى‏گوید: حسن و حسین(علیهما السلام) در كودكى خط مى‏نگاشتند. امام حسن(ع) به امام حسین رو كرد و گفت: خط من از خط تو بهتر است. و امام حسین(ع) گفت: نه بلكه خط من از خط تو نیكوتر است.

پس هر دو نزد مادرشان شتافتند و گفتند: مادر، بین ما داورى كن. فاطمه(س) نخواست‏یكى را بر دیگرى برترى داده و یكى را برنجاند از این روى گفت: از پدرتان سؤال كنید. آنان نزد پدر آمدند اما امیرالمؤمنین(ع) نیز نخواست‏یكى را برترى دهد و دیگرى را آزرده خاطر نماید فرمود: از جدتان رسول خدا(ص) بپرسید. و چون آن دو نزد پیامبر اكرم(ص) آمدند. او فرمود: من داورى نمى‏كنم ...

تا اینكه بالاخره بنا شد فاطمه(س) مجددا بین آنها داورى كند در اینجا فاطمه(س) شیوه بسیار زیبا و هنرمندانه‏اى را انتخاب كرد، تا ضمن پایان گرفتن ماجرا هیچكدام ناراحت نشده ضربه عاطفى نبینند. آرى فاطمه(س) فرمود: من گردنبندى دارم كه داراى چند گوهر است. اكنون بند آن را مى‏گشایم و آن گوهرها بر زمین مى‏ریزد شما گوهرها را از زمین برگیرید، هر كس تعداد بیشترى گوهر بدست آورده باشد خط او نیكوتر است...

و در روایتى دیگر این جریان اینگونه بازگو شده است:

پیامبر اكرم(ص) در مسجد نشسته بود كه حسن و حسین(علیهما السلام) وارد شدند و امام حسن(ع) اظهار داشت: پدر بزرگ! من و برادرم حسین كشتى گرفتیم ولى هیچكداممان بر دیگرى پیروز نشد اكنون مى‏خواهیم بدانیم نیروى كدامیك از ما بیشتر است. پیامبر اكرم(ص) فرمود: اى عزیزان من دو پاره جگرم كشتى سزاوار شما نیست. بروید و خط بنگارید. هر كدام خط او نیكوتر باشد، نیرو و توان او نیز بیشتر خواهدبود.

آن دو رفتند و هر كدام سطرى نگاشته آمدند و نوشته‏هاى خود را به پیامبر دادند تا بین آنها داورى كند. ولى پیامبر نخواست دل آنان را بشكند از این روى گفت‏به سراغ پدرتان بروید. على(ع) نیز نخواست آنان را آزرده خاطر سازد و آنها را به سراغ فاطمه(س) فرستاد. فاطمه(س) به خاطر رعایت عواطف كودكانه آنان و نیازردن آنها پیشنهاد كرد رشته گردنبند خود را بگشاید و آنان گوهرهاى آن را برگیرند هر كدام گوهر بیشترى به دست آورد برنده مسابقه اعلام شود...

5. آموزشهاى سیاسى و عبادى

انسان باید از سویى رسم بندگى بیاموزد، تا حق حق‏تعالى گذارد و از طرفى براى خدا به خدمت‏به خلق بپردازد تا وظیفه سترگ اجتماعى خویش را به انجام برساند و از اصلى‏ترین وظایف پدر و مادر آموزش كودكان و آماده ساختن آنان براى انجام دادن این دو وظیفه بزرگ است.

الف) آموزش بندگى

اگر چه عبادت وظیفه بالغان و مكلفان است ولى كودكان نیز نباید از این فیض محروم بمانند بلكه باید در سنین خردسال با عبادت و راز و نیاز و شب‏زنده‏دارى آشنا شده براى این امور آماده شوند.

پدران و مادرانى كه تنها به خورد و خواب و كفش و لباس كودكانشان مى‏اندیشند و به تغذیه روحى و اشباع بعد معنوى آنان توجه نمى‏كنند هرگز فرزندانى كامل و صالح تحویل جامعه نخواهند داد و روح سوخته و تشنه‏كام فرزندانشان از این نگرش یك‏سویه آنان به خداى شكایت‏خواهد برد.

پدر و مادر در ضمن اینكه خود اهل عبادت و نیایش و شب‏زنده‏دارى هستند باید كودكان خویش را با بهترین شیوه‏ها و مناسبترین روشها به این سوى هدایت كنند. از این رو در روایات اسلامى دستور داده شد كه به هنگام راز و نیاز شبانه و عبادت كودكان را بیدار كنید تا آنان از نگاه به عبادت و تضرع و زارى پدر و مادر درسهاى فردا را فرا گیرند. ما در نمونه‏هایى از روایات مشاهده مى‏كنیم كه كودكان فاطمه(س) شاهد عبادتها و شب‏زنده‏داریهاى مادر بوده‏اند.

امام حسن مجتبى‏7 مى‏گوید: شب جمعه‏اى مادرم را دیدم كه در محراب عبادت ایستاده بود و هماره در ركوع و سجود بود تا سپیده دمید، در تمام این مدت مى‏شنیدم كه براى مؤمنین و مؤمنات دعا مى‏كرد و آنان را نام مى‏برد و هیچگاه براى خودش دعا نكرد. به او گفتم: مادر جان چرا براى خودت دعا نكردى و همه‏اش براى دیگران دعا نمودى؟! فرمود: فرزندم اول همسایه سپس خانواده.

در نمونه‏اى دیگر مى‏بینیم كه زهرا(س) چگونه كودكان خویش را به عبادت و شب‏زنده‏دارى وا مى‏دارد. امیرمؤمنان على(ع) فرمود: شب قدر را دهه آخر ماه مبارك رمضان بجویید... چون دهه آخر ماه رمضان فرا مى‏رسید پیامبر بستر را نمى‏گسترد و كمر همت (براى عبادت) را محكم مى‏نمود و چون شب بیست و سوم فرا مى‏رسید خانواده‏اش را بیدار مى‏كرد و (هر گاه خوابشان مى‏گرفت) به صورتشان آب مى‏پاشید. و زهرا(س) در این شب نمى‏گذاشت هیچ یك از افراد خانواده‏اش به خواب روند و آنان را با خوراندن غذاى كمتر براى این شب‏زنده‏دارى آماده مى‏ساخت و خود از روز بیست و دوم براى شب‏زنده‏دارى شب بیست و سوم مهیا مى‏شد و مى‏فرمود: محروم (واقعى) كسى است كه از خیر امشب محروم شود.

ب) آماده‏سازى براى جهاد

اسلام اگر چه به لطافتهاى معنوى و روحى و عرفانى توجه بسیار كرده است و از عشق و محبت و صلح و صفا بسیار سخن گفته و به آن دعوت نموده است، اما مسلمان یك بعدى و فاقد غیرت دینى را نمى‏پسندد. اسلام در كنار نماز، جهاد را مطرح مى‏كند و مى‏گوید: آنكه جهاد نكرده و یا خویش را براى آن آماده نساخته است چون بمیرد به گونه‏اى از نفاق بمیرد.

انسان مسلمان همانگونه كه خویش اهل جهاد و دفاع از ارزشهاى دینى است‏باید فرزندان خود را هم مبارز و غیور و داراى شهامت دفاع از آرمان و عقیده بپروراند. در صحنه مسؤولیتهاى اجتماعى و جهاد و تلاش براى حفظ اسلام فاطمه(س) را مى‏بینیم كه در دوران مصیبت‏بار و اندوه‏خیز پس از پیامبر یك تنه در مقابل انحراف حكومت ایستاده است و در این راه فرزندان خردسال خویش را هم در كوران این مبارزه و كانون داغ این كوره ملتهب قرار داده و آنان را به خط مقدم جبهه مبارزه علیه جهالت مسلط و فرمانروایى نابحق مى‏برد.

سلمان مى‏گوید: (پس از رحلت رسول خدا(ص) و بیعت‏سقیفه) چون شب مى‏شد على(ع) فاطمه را سوار بر مركبى مى‏كرد و در حالى كه دست‏حسن و حسین را گرفته بود به در خانه تمامى مبارزان بدر - از مهاجرین و انصار - مى‏رفت و على(ع) حقانیت‏خویش را برایشان بیان مى‏كرد و آنان را به یارى خود مى‏خواند ولى جز چهل و چهار نفر به او پاسخ مثبتى نمى‏دادند. على(ع) به همین عده (چهل و چهار نفر) فرمان مى‏داد كه صبحگاهان با سلاح در حالى كه سرهاى خود را تراشیده باشند براى بیعت كردن براى شهادت حاضر شوند ولى در پگاه جز چهار نفر حاضر نمى‏شدند و این جریان سه شب تكرار شد و چون على(ع) این بى‏وفایى را دید در خانه نشست... و آن گاه كه همه راههاى مبارزه را بر روى فاطمه(س) بستند او دست‏به مبارزه‏اى منفى با سلاح اشك و گریه زد. او با گریه خویش و اظهار ناراحتى از وضعیت موجود به بهترین وجه، پرده تزویر را از چهره حكومت غاصبانه درید و نارضایتى خاندان پیامبر را بارها اعلام نمود.

 در این مبارزه نیز كودكان فاطمه در كنار اویند. با اینكه معمولا مادران گریه خود را از كودكانشان پنهان مى‏كنند ولى او حسن و حسین(علیهما السلام) را هماره شاهد و ناظر گریه خویش مى‏گیرد و آنان را همه جا مى‏برد تا درس شهامت، شجاعت، مبارزه بیاموزند و مظلومیت و غربت دین خدا و ولى خدا على(ع) را با تمامى وجود خویش درك كنند و خود را آماده كنند تا در موقع لازم و بصورت مناسب و به شیوه صحیح به یارى او بشتابند.

ابتدا فاطمه، شهر مدینه و كنار گورستان بقیع را میدان مبارزه خویش با بدعتها و تحریفها و غصب خلافت قرار داد و حسنین در اینجا در كنار مادر بودند.

علامه مجلسى مى‏نگارد: پس از شكایت‏بزرگان مدینه از گریه‏هاى زهرا(س) امیرالمؤمنین(ع) در بیرون مدینه در كنار بقیع خانه‏اى براى زهرا بنا كرد كه آنرا «خانه اندوه‏» (بیت الاحزان) مى‏نامیدند چون صبحگاهان فرا مى‏رسید زهرا در حالى كه گریان بود حسن و حسین(علیهما السلام) را پیشاپیش فرستاده، خود از پشت‏سر آنان حركت مى‏كرد و به بقیع مى‏رفت و هماره گریه مى‏كرد. تا آنكه شب فرا مى‏رسید. در آن هنگام على(ع) به بقیع مى‏رفت و آنها را به خانه باز مى‏آورد.

و زمانى نیز فاطمه زهرا(س) به دیدار شهداى احد و عمویش حمزه مى‏رفت و آنجا به گریه سیاسى خویش مى‏پرداخت و پرده‏هاى دروغ و خیانت و تزویر حاكم را مى‏درید. شاید در این سفرها هم كودكان را به همراه داشت.

و چون فاطمه زهرا براى اعتراض به غصب فدك و آشكار ساختن چهره سلطه غاصبانه حكومت‏به مسجد رفت و با خطبه‏اى شگفت‏به دفاع از حق خویشتن و حق ولایت پرداخت آنگونه كه همه حاضران را به گریه واداشت. باز دختر خردسالش زینب همراه او بود و این خطبه را به تمام و كمال براى آیندگان ضبط كرده و نقل فرمود.

و هنگامى كه حاكمان غاصب از فاطمه(س) گواه خواستند تا بر ادعاى او نسبت‏به فدك شهادت دهد او دو كودك خود را به عنوان گواه به بیدادگاه آنان آورد و آن دو شهادت دادند اگر چه شهادت دو سرور جوانان بهشت، و امیرمؤمنان و ام ایمن (زنى كه به شهادت همه مسلمانان پیامبر به بهشتى بودن او شهادت داده بود) هرگز حقى را ثابت نكرد و به نفع زهرا(س) حكمى صادر نشد.

و باز در همین جریان اعتراض به غصب فدك فاطمه و على(ع) براى اتمام حجت در خانه تمام مهاجران و انصار مى‏روند و آنان را به یارى مى‏خوانند ولى كسى آنان را یارى نمى‏كند و در این استمداد شبانه حسن و حسین هماره همراه فاطمه و على (علیهما السلام)اند.

امام صادق(ع) مى فرماید: فاطمه(س) پس از پیامبر هفتاد و پنج روز بزیست و هرگز خوشحال و خندان دیده نشد. او هر هفته دوشنبه و پنجشنبه، سراغ قبور شهداى (احد) مى‏آمد. و در این سفرها شرح مبارزات نبرد احد را بیان مى‏كرد و مى‏گفت: در این جا رسول خدا ایستاده بود و در این مكان مشركان ایستاده بودند. و تا هنگام شهادت در آنجا نماز مى‏گذارد و دعا مى‏كرد.

و ثقة المحدثین قمى از شیخ مفید نقل مى‏كند كه: فاطمه زهرا(س) پس از رحلت پیامبر(ص) هر صبح و شام به زیارت قبر حمزه مى‏آمد.

فردى به نام محمود بن‏لبید مى‏گوید: پس از رحلت رسول خدا(ص) فاطمه(س) به سراغ قبر شهدا و قبر حمزه مى‏آمد و آنجا مى‏گریست. در یكى از روزها او را در كنار قبر شهدا دیدم به محضرش آمده او را سلام گفتم و عرض كردم اى سرور زنان بخدا سوگند رگ قلبم را با این گریه‏هایت‏بریدى. فاطمه(س) فرمود: مرا شایسته است كه اینگونه بگریم كه پدرى مثل رسول خدا را از دست داده‏ام... سپس مفصل به مسائل سیاسى روز پرداخته و جریان غصب خلافت را توضیح داد و با عبارتهایى بسیار زیبا و آهنگین و همراه با استدلال به آیات قرآن و سنت رسول الله حقانیت امیرالمؤمنین را بر وى اثبات نمود.

البته اثر این تربیت‏سیاسى را به خوبى در زندگى كودكانش مى‏بینیم كه چگونه بزودى همین راه مادر را ادامه داده به غاصبان خلافت اعتراض مى‏كنند.

امیر مؤمنان(ع) مى‏فرماید: روز جمعه‏اى ابوبكر بر منبر بالا رفت تا خطبه بخواند امام حسین(ع) برخاست و فرمود: این جایگاه پدر من است نه جایگاه پدر تو. ابوبكر گریست و گفت: آرى منبر از آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست.

در خلافت عمر نیز امام حسین(ع) در وسط سخنان عمر بپا خاست و فریاد زد: اى دروغگو از منبر پدرم رسول خدا(ص) فرود آى این منبر پدر تو نیست.
عمر گفت: آرى به جان خودم سوگند این منبر آن پدر توست و پدر مرا منبرى نیست. آیا این سخنان را پدرت على به تو آموخته است؟

امام حسین(ع) فرمود: اگر آنچه را پدرم بفرماید، فرمان برم او هدایتگر و من هدایت‏شده خواهم بود. بیعت‏با پدرم كه جبرئیل آن را از جانب خداى فرود آورد بر گردن این مردمان است و آن را انكار نمى‏كنند مگر آنكه منكر كتاب خدا باشند. این مردم با قلبهاشان بدان یقین دارند و با زبانشان انكار مى‏ورزند واى بر آنان كه حق ما اهل بیت را انكار مى‏كنند چگونه با رسول خدا(ص) روبرو خواهند شد با خشمى مداوم و عذابى‏شدید.

... عمر به شدت خشمگین شد. با گروهى به خانه امیرالمؤمنین(ع) آمد و به حضرت اعتراض كرده گفت: حسین، اراذل و اوباش مدینه را بر علیه من مى‏شوراند امام حسن(ع) كه حاضر بودفرمود: آنكه حق حكومت ندارد بر حسین فرزند رسول خدا(ص) خشم مى‏گیرد و همكیشان خود را (مسلمانان را) اراذل و اوباش مى‏نامد به خدا سوگند تو جز با همدستى اوباش و اراذل به این مقامات نرسیدى پس خداى لعنت كند آنكس را كه اوباش و اراذل را شوراند...

6. تشویق به دانش‏آموزى

براى كمال انسان ضرورى‏ترین شرط، دانش‏آموزى و به دست آوردن اندوخته‏هاى ارزشمند علمى است و براى دریافت دانش‏ها و بینشها مهمترین راه چشم و گوش است. بیشترین آموخته‏هاى انسان از راه گوش و چشم فراچنگ مى‏آید. بنابراین آموختن به كودك كه شنونده خوبى باشد در حقیقت گشودن راههاى دانش به سوى اوست.

و نیز بازخواست كردن دانشهاى آموخته همراه با محبت‏بى‏شائبه و اظهار عواطف خالصانه مادرى بهترین راه شكوفا كردن استعداد كودكان است.

فاطمه(س) كودكانش را به محضر رسول خدا(ص) مى‏فرستاد تا از دریاى دانش متصل به وحى و علم مطلق الهى رسول خدا(ص) استفاده برند و باز از آنان بازمى‏خواست كه آنچه را آموخته‏اند بازگو كنند به جریان زیر دقت‏كنید:

امام حسن مجتبى علیه السلام هفت‏ساله بود كه در جلسات رسول خدا(ص) شركت مى‏جست و آنچه را از وحى بیان مى‏كرد به خاطر مى‏سپرد. آنگاه به حضور مادرش مى‏آمد و آنچه را به خاطرسپرده بود براى مادر بازگو مى‏نمود. چون امیرالمؤمنین(ع) به خانه مى‏آمد، مى‏دید فاطمه(س) از آنچه امروز به پیامبر اكرم وحى شده است و آن را در مسجد بازگفته است‏با خبر است. شگفت‏زده مى‏پرسید: از كجا این مطالب را مى‏دانى. با اینكه در جلسات رسول خدا(ص) حضور نداشتى. فاطمه زهرا(س) مى‏فرمود: فرزندت حسن، برایم نقل مى‏كند.

روزى امیرمؤمنان(ع) در خانه پنهان شد تا جریان بازگو كردن سخنان پیامبر(ص) توسط امام حسن(ع) را ببیند در این هنگام امام حسن به خانه وارد شد و شروع به سخن گفتن كرد ولى دچار لكنت زبان شد مادر شگفت‏زده شد كه هیچ گاه این چنین نبودى. امام حسن پاسخ داد: مادر تعجب نكن زیرا بزرگمردى به سخنانم گوش فرا مى‏دهد و بدین واسطه است كه دچار لكنت زبان شدم. على(ع) از مخفى‏گاه خود خارج شد و امام حسن(ع) را بوسید.

او كودكانش را به گونه‏اى تربیت كرد كه دخترش زینب سلام الله علیها روایات بسیارى را كه از مادرش زهرا شنیده بود براى ما نقل كرده است و امروز روایات او بخشى ارزشمند از فرهنگ غنى شیعى به شمار مى‏رود.

همه مى‏دانیم مدت زندگى فاطمه زهرا(س) بسیار كوتاه بود و از سویى دیگر اخبار و گزارشهاى همین زندگى كوتاه را هم دست‏سیاست غاصبانه نگذاشت منتشر شود. به قول‏دانشمندى: فضایل این خاندان را دوستان از ترس پنهان كردند و دشمنان از حسد بازگو ننمودند اما با این همه آنچه به دست مردمان رسیده، بوى دل‏انگیزش دنیا را عطرآگین كرده و مشرق و مغرب را فرا گرفته است.

ما برخى از آثار و روایاتى كه در زمینه سیره تربیتى فاطمه(س) بدست ما رسیده بود بررسى كردیم ولى بررسى كاملتر آن را باید در فرآورده‏هاى این تربیت جستجو و نظاره كرد.

آرى، تمام عظمتها و شكوههایى كه به بهترین صورت در زندگى فرزندان فاطمه(س) متجلى است نشانگر تربیت تابناك و دامان پاك و آموزه‏هاى گران‏ارج فاطمه(س) است.

به این خانه گلین كوچك بنگرید. چه كسانى را به جامعه تحویل داده است.

حسنین (حسن و حسین علیهماالسلام)

زینبین (زینب و ام‏كلثوم سلام الله علیهما)

دو مردى كه قلم و بیان از ترسیم شكوه صلح و جنگ آنان و دستیابى به فراز قله‏هاى دانش و بینش آن دو و بلنداى چكاد اخلاق آنها ناتوان است‏بلكه پرنده تیزپرواز و بلندگراى اندیشه را نیز یاراى رسیدن به بلنداى آن نیست. و دو زنى كه «مردانگى در ركابشان جوانمردى آموخته‏» و در غروب سیاه تمامى ارزشهاى انسانى فریاد رساى آن دو تاریكزار بى تپش توده‏هاى مردم كوفه و شام را به حركت و هیجان و شور و شعور و شعار واداشته است. در میادن معنویت و صفا و عرفان نیز چشم عارفان روزگار را خیره و اندیشه عابدان اعصار را سرگردان و متحیر نموده‏اند.

آرى همه آن عظمت‏ها مدیون تربیت فاطمه(س) و ریشه در پرورش نیكوى او دارد. از این رو در با شكوه‏ترین نمایش حق و باطل و در رساترین و گیراترین و زیباترین هماوردى نور با سیاهى و تباهى و فضیلت‏كشى - در عاشورا - تك سوار میدان، همه این شكوهها و عظمتها و اوجها را مرهون دامان پاك فاطمه مى‏داند و مى‏گوید: هیهات منا الذلة... زبونى، خوارى، پستى از پیرامون ما به دور است (ما و ذلت هرگز) خداى و پیامبر و مؤمنان و آن دامنهاى پاك و پاكیزه‏اى كه ما را پرورانده است از ذلت ما پروا دارند و ما را خوار و زبون نمى‏پسندند.

زهرا(س) در جهان حقیقت

اكنون این مختصر را با روایتى به پایان مى‏بریم كه پرده‏اى دیگر از شكوه هوش رباى فاطمه(س) را بازگو مى‏كند.

آرى فاطمه كه تربیت را از محضر وحى آموخته و در دنیاى تربیت‏بهترین نمونه‏هاى ادب و تعالى را پرورانده و در این مرحله بهترین شاگرد و برترین معلم بوده است. در جهان حقیقت و زندگى جاودان آخرت نیز از جانب خداى بزرگ عهده‏دار همین مسؤولیت است اما این بار نه در محدوده خانه و كودكان خود بلكه تمامى كودكان شیعیانش و دوستدارانش شاگردان مكتب تربیتى اویند و سر بر دامان محبت این مادر مى‏گذارند توجه كنید.

ءابوبصیر مى‏گوید: امام صادق(ع) فرمود: كودكان شیعیان ما را [در عالم برزخ] فاطمه زهرا(س) تربیت مى‏كند و در روز قیامت‏به پدرانشان تحویل مى‏دهد.

ماهنامه كوثر شماره 7
سید محمود مدنى‏بجستانى

منبع:سایت شهید آوینی 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت

حدیث عبادت زهرا(س)

قصه نیایش زهرا(س) در آینه عبارت نگنجد. در این بخش ده حدیث زیبا از زبان حضرات معصومین(ع) در ترسیم سیماى عبادى فاطمه(س) به خوانندگان گرامى ماهنامه كوثر تقدیم مى‏شود

فروغ فرشتگان

سالت عن اباعبدالله(ع) عن فاطمة لم سمیت الزهرا؟ فقال: لانها كانت اذا قامت فى محرابها و هو نورها لاهل السماء كما تزهر - تزهو - نورالكواكب لاهل الارض.
علل الشرایع، ج 1: ص 215.

راوى مى‏گوید:

از حضرت صادق(ع) علت نامگذارى حضرت فاطمه(س) را به - زهرا - پرسیدم. فرمود: چون وقتى كه در محراب عبادتش به نماز مى‏ایستاد فروغ نورش براى ساكنان آسمان مى‏درخشید همانگونه كه نور ستارگان آسمان براى زمینیان مى‏درخشد.

دلداده حق

سمیت فاطمة بالبتول لانقطاعها الى عبادة الله تعالى
 مستدرك عوالم، ج 1: ص 80-81.

حضرت فاطمه(س) به این جهت «بتول‏» نامیده شد كه از همه بریده و دل به خدا بسته بود.

تندیس عبادت

عن الحسن البصرى:
ما كان فى هذه الامة اعبد من فاطمة(س) كانت تقوم حتى تورم قدماها.
مناقب، ج‏3: ص 341.

حسن بصرى مى‏گوید:

در میان امت اسلام، كسى خداپرست‏تر از فاطمه نبود. آنقدر در نماز مى‏ایستاد كه قدم‏هایش ورم مى‏كرد.

نیاز نماز

كانت فاطمة(س) تنهج فى صلاتها من خوف الله تعالى.
ارشاد القلوب: 105.

حضرت فاطمه(س) در نمازش از ترس خدا نفس نفس مى‏زد و - گریه در گلویش مى‏شكست - .

قدرشناس قدر

قال على(ع):
و كانت فاطمة(س) لا تدع احدا من اهلها ینام تلك اللیلة - لیلة القدر - و تداویهم بقلة الطعام‏و تتاهب لها من النهار و تقول: محروم من حرم خیرها.
دعائم الاسلام، ج 1: 282.

حضرت على(ع) فرمود:

فاطمه(س) نمى‏گذاشت كسى از اهل خانه در شبهاى قدر به خواب رود به آنان غذاى كم مى‏داد و از روز قبل براى احیاى شب قدر آماده مى‏شد و مى‏فرمود: محروم كسى است كه از بركات این شب محروم باشد.

 

نثار و ایثار

قال موسى بن‏جعفر(ع) :
كانت فاطمة(س) اذا دعت تدعوا للمؤمنین و المؤمنات و لا تدعوا لنفسها فقیل لها یا بنت رسول الله(ص) انك تدعین للناس و لا تدعین لنفسك فقالت: الجار ثم الدار.

علل الشرایع، ج 1:216.

حضرت موسى بن‏جعفر از پدرانش نقل مى‏كند: هرگاه حضرت فاطمه(س) دعا مى‏كرد براى زنان و مردان مؤمن دعا مى‏كرد و براى خود دعا نمى‏كرد، به او گفته شد: چرا شما براى مردم دعا مى‏كنید اما براى خودتان دعا نمى‏كنید؟ فرمود: اول همسایه آنگاه خانه.

وقت دعا

عن فاطمة(س) قالت: سمعت النبى(ص) یقول: ان فى الجمعة لساعة لا یراقبها رجل مسلم یسال الله عز و جل فیها خیرا الا اعطاه ... و قال هى اذا تدلى نصف عین الشمس للغروب ... و كانت فاطمة(س) تقول لغلامها:
اصعد على الضراب - الظراب - فاذا رایت عین الشمس قد تدلى للغروب فاعلمنى حتى ادعو.
معانى الاخبار:399.

حضرت فاطمه(س) گوید: شنیدم پیامبر(ص) فرمود: غروب روز جمعه ساعتى است كه هر كس آن را مراقبت كند و در آن لحظه دعا كند دعایش مستجاب شود. - حضرت زهرا - براى درك آن ساعت - به خدمتكارش مى‏گفت: بر فراز بلندى برو و هر گاه دیدى نیمه خورشید غروب نمود مرا خبر كن تا دعا كنم.

دو ركعت نماز

قال ابوعبدالله الصادق(ع):

كان لامى فاطمة صلاة تصلیها علمها جبرئیل، ركعتان تقرء فى الاولى: الحمد مرة و: انا انزلناه فى لیلة القدر، ماة مرة و فى الثانیة: الحمد مرة و ماة مرة: قل هو الله احد، فاذا سلمت‏سبحت تسبیح الطاهرة علیها السلام.
جمال الاسبوع:173.

امام صادق(ع) فرمود:

مادرم فاطمه(س) همواره دو ركعت نماز را مى‏خواند كه جبرئیل به او آموخته بود، در ركعت اول آن پس از حمد صد بار سوره قدر و در ركعت دوم پس از حمد صد بار سوره توحید را مى‏خوانى، و پس از سلام نماز تسبیحات حضرتش را نیز مى‏گویى.

هدیه بى‏نظیر

ان على بن‏ابیطالب(ع) امر فاطمة(س) تستخدم رسول الله(ص) فقالت: یا رسول الله انه قد شق على الرحى - و ارته اثرا فى یدیها من اثر الرحى - فسالته ان یخدمها خادما، فقال: اولا اعلمك خیرا من الدنیا و ما فیها؟ اذا آویت الى فراشك فكبرى اربعا و ثلاثین تكبیرة و ثلاثا و ثلاثین تحمیدة و ثلاثا و ثلاثین تسبیحة.
كنزالعمال 2:57.

امیرالمؤمنین(ع) به حضرت زهرا گفت تا برود و از پیامبر خادمى بخواهد، او نیز رفت و ضمن نشان دادن پینه‏هاى دستش گفت: آسیاب كردن مرا به زحمت انداخته است و آنگاه درخواست‏خادمى كرد. پیامبر در پاسخ فرمود: آیا نمى‏خواهى - به جاى خادم - هدیه‏اى به تو دهم كه از همه دنیا ارزشمندتر باشد؟ هنگامى كه براى خواب آماده شدى سى و چهار بار «الله‏اكبر» و سى و سه بار «الحمدلله‏» و سى و سه بار «سبحان الله‏» بگو.

تسبیح تربت

ان فاطمة بنت رسول الله كانت مسبحتها من خیوط صوف مفتل معقود علیه عدد التكبیرات فكانت علیهاالسلام تدیرها بیدها تكبر و تسبح الى ان قتل حمزة بن‏عبدالمطلب فاستعملت تربته و عملت التسابیح فاستعملها الناس.
وسائل الشیعه، ج 4:1033.

امام صادق(ع) فرمود:

تسبیح حضرت فاطمه(ع) نخى بود كه بر آن به تعداد تكبیرات - 34 عدد گره زده بود و آن را در دستش مى‏چرخانید و تكبیر و تسبیح مى‏گفت تا وقتى كه حمزه شهید شد تسبیحى از تربت او ساخت. و از آن پس ساختن تسبیح در میان مردم رواج یافت.

 

ماهنامه كوثر شماره 8
محمود لطیفى

يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
اهل بیت

زهرا در نگاه خورشید

  بررسى كامل سخنانى كه رسول مكرم اسلام(ص) به مناسبتهاى مختلف در باره صدیقه كبرا علیها السلام فرموده است فرصتى ویژه مى‏طلبد كه این مقام را گنجایش آن نیست. ما در این مبحث‏به منظور تبرك به كلام نورانى نبوى به چند مورد اشاره‏مى‏كنیم.

1- فاطمه پاره تن من است.

رسول خدا(ص) فرموده است: فاطمه پاره تن من است. هر كس او را خشمگین كند مرا خشمگین نموده است. (1)

و فرمود: هر آنچه او را اندوهگین كند، مرا هم اندوهگین مى‏كند. هر آن‏چه او را بیازارد ... و خسته كند، مرا نیز آزرده مى‏سازد. هر چه او را شادمان كند، مرا هم شادمان، و هر چه او را افسرده سازد مرا هم افسرده مى‏نماید. (2)

برخى از اهل تسنن به این حدیث استدلال كرده‏اند كه هر كس به فاطمه زهرا بد بگوید كافر مى‏شود. (3)

2- غضب فاطمه غضب خداست.

فرمود: اى فاطمه، خداوند به خاطر غضب تو غضب مى‏كند و به خاطر رضاى تو خشنود مى‏شود. (4)

3- فاطمه سرور زنان جهان است.

و سرور زنان با ایمان است. (7)

زمانى نیز فرمود: ... این فرشته آمده است تا به من بشارت دهد كه فاطمه سرور زنان بهشت است. (8)

4- فاطمه قبل از همه وارد بهشت مىشود.

فرمود: اولین كسى كه وارد بهشت مى‏شود، فاطمه دختر محمد(س) است. (9)

5- فاطمه(س) روز قیامت هم منزل پیامبر اكرم(ص) است.

فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در زیر بارگاه عرش خواهیم بود. (10)

امیرالمؤمنین(ع) روایت كرده است كه شبى پیامبر اكرم(ص) در خانه ما خوابید. نیمه‏شب حسن آب خواست و حضرت برخاسته، كاسه‏اى آب از مشك برگرفت تا به او بنوشاند. در این میان حسین دست‏به كاسه آب برد، پیامبر او را باز داشت و آب را به حسن داد. فاطمه(س) عرض كرد: اى رسول خدا! مثل اینكه حسن را بیشتر دوست مى‏دارى! فرمود: نه، ولى او قبل از حسین آب خواست. آنگاه فرمود: اى فاطمه، من و تو و این دو و اینكه در خواب است [على(ع)] همه در روز قیامت در یك جا خواهیم بود. (11)

و فرمود: در بهشت درجه‏اى است كه «وسیله‏» نام دارد. هنگامى كه دعا مى‏كنید، از خدا براى من آن درجه را بخواهید. گفتند: اى رسول خدا، چه كسى با تو در آنجا ساكن خواهد بود؟

فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین. (12)

6- نسل فاطمه(س) بر آتش حرام است.

فرمود: فاطمه پاكدامن است، پس خدا نسل او را بر آتش حرام كرده است. (13)

و فرمود: خدا تو و فرزندانت را عذاب نخواهد كرد. (14)

7- فاطمه(س) میوه وجود پیامبر است.

فرمود: من درختى از بهشتم و فاطمه میوه اوست. (15)

8- فاطمه پاره‏اى از وجود پیامبر است.

فرمود: فاطمه از وجود من است. هر چه او را خوشحال كند مرا خوشحال مى‏سازد و هر چه او را غمگین سازد، مرا غمگین مى‏كند. (16)

9- دوستداران فاطمه در بهشتند.

فرمود: اى سلمان، هر كس فاطمه را دوست‏بدارد در بهشت است و هر كس با فاطمه دشمنى ورزد در جهنم است. اى سلمان، دوستدارى فاطمه، در یكصد جایگاه به كار مى‏آید كه راحت‏ترین آنها، لحظه مرگ، قبر، میزان، محشر، صراط و محاسبه است.

هر كس دخترم از او راضى باشد من از او راضى هستم و هر كس من از او راضى باشم خدا از او راضى است و هر كس كه فاطمه بر او غضب كند خدا بر او غضب مى‏كند. (17)

10- فاطمه(س) مظهر نیكى است.

فرمود: اگر حسن و نیكى همچون پیكرى نمایان مى‏گردید همانا سیماى فاطمه مى‏شد. بلكه فاطمه بزرگتر از آن است. (18)

11- فاطمه(س) روح پیامبر است.

فرمود: دخترم فاطمه سرور اولین و آخرین زنان جهان است. او پاره تن من، نور چشم و میوه دل من و روح من است. او حوریه آدمى نسب است. هرگاه در محراب مقابل پروردگارش مى‏ایستد نورش براى فرشتگان آسمان مى‏درخشد آنچنان كه نور ستارگان براى اهل زمین. و خداى عز و جل به فرشتگان مى‏گوید: اى فرشتگان من، به بنده‏ام فاطمه بنگرید كه چگونه در مقابل من ایستاده و اعضاى بدنش از خوف من مى‏لرزد. بنگرید چگونه قلبش متوجه من است. شما را شاهد مى‏گیرم كه او و پیروانش را از آتش ایمن كردم ... آنگاه همان‏طور كه مریم را صدا زد او را صدا مى‏زند و مى‏گوید: اى فاطمه، خدا تو را برگزیده و تطهیر كرده و بر زنان جهان برترى بخشیده است ... (19)

12- فاطمه(س) مادر (دلسوز) پدرش است.

پیامبر اكرم(ص) او را به این كنیه افتخار بخشید و او در مدینه به این كنیه مشهور بود. (20)

در تفسیر این كنیه گفته‏اند منظور از پدر شان رسالت پیامبر(ص) است. بنابراین فاطمه مادر اسلام و مسلمین است. یعنى همان‏طور كه اطفال در شداید و گرفتاریها به مادر خویش پناه مى‏برند و مادر مرجع و محور آنهاست فاطمه زهرا(س) پناهگاه پیروان اسلام در شداید و گرفتاریهاست. و هنگامى كه حق و باطل با هم مشتبه شوند جویندگان حق، راه راست و حق را از او مى‏جویند.

بحقیقت فاطمه میزان است. همراه او بودن با خدا بودن است و پیروى از او پیمودن راه مستقیم است و جدایى از او جدایى از خدا و حقیقت اسلام.

 

رفتار پیامبر(ص) نسبت‏به زهرا(س)

زهرا(س) در نظر پیامبر عظیم‏الشان‏9 از جایگاهى بلند برخوردار بود و نمى‏توان براى منزلت و قرب فاطمه نزد رسول خدا(ص) حدى تعیین كرد. صحیح‏تر آن‏كه بگوییم زبان و قلم را آنچنان قدرتى برخوردار نیست كه بتواند از عهده این كار برآید. در یك سخن باید گفت: «در پهناورترین مكان قلب پدر خویش رسول خدا(ص) جاى داشته و در كشور وجود پیامبر اكرم(ص) بهترین موقعیت از آن وى بود.» (21)

اولیاى خدا از بالاترین درجات صفات انسانى برخوردار بوده‏اند و هر صفت‏به صورت كامل در ایشان موجود بوده است. یكى از آن صفات عاطفه و مهرورزى است. شاید كسانى تصور كنند كه مهر ورزیدن به اعضاى خانواده نوعى وابستگى است و اولیاى خدا كه از هر گونه وابستگى به غیر خدا منزه‏اند، از این علاقه نیز مبرا و نسبت‏به اعضاى خانواده خویش داراى گونه‏اى بى‏تفاوتى مى‏باشند. ولى این، سخنى ناصواب و فكرى خطاست. چه اینكه در این صورت آن بزرگواران از داشتن یكى از ویژگیهاى مهم انسانى بى‏بهره مى‏باشند. دیگر اینكه گذشتن از اعضاى خانواده چون فرزند و برادر در راه خدا براى ایشان هیچ مزیتى نمى‏باشد. زیرا از چیزى گذشته‏اند كه هیچ علاقه‏اى به آن ندارند.

اگر بپذیریم كه پیامبران نسبت‏به فرزندان خویش عاطفه پدرى نداشته‏اندباید تمام تمجیدى كه از حضرت ابراهیم(ع) به خاطر ذبح فرزندش مى‏شود لغو و بى‏حساب باشد.

بنابراین، اولیاء الهى نه تنها داراى عاطفه و مهر بوده‏اند بلكه عالیترین درجات آن را در وجود خویش داشته‏اند.

آنچه در این زمینه اولیاء خدا را از سایر مردم ممتاز مى‏سازد آن است كه عاطفه خویش را محور انتخاب قرار نمى‏دهند. ایشان در مقام بندگى مى‏توانند شدیدترین درجه عاطفه را نادیده انگاشته، فرزندى دلبند یا برادرى عزیز را در راه خدا تقدیم كنند. آنچنان كه حضرت ابراهیم(ع) بر آن مى‏شود كه با دست‏خود فرزندش را سر ببرد و حضرت سیدالشهداء در كمتر از یك روز همه عزیزان خود را در پاى معبود قربان مى‏كند. آنان مى‏توانند كسى از اعضاى خانواده خویش را از خود برانند و از وجود او چشم پوشند، مانند حضرت نوح(ع) كه از فرزند ناشایست‏خویش چشم پوشید.

از طرف دیگر اگر فرزندى آنچنان كه شایسته مقام بندگى است‏خود را با معیارهاى الهى تطبیق دهد عاطفه پدرى به مهر الهى آمیخته مى‏شود و اسطوره مى‏آفریند. گریه‏هاى یعقوب پیامبر در طول سالیان متمادى و تا سر حد كورى تنها برگرفته از عاطفه پدرى براى از دست دادن فرزند نبود بلكه چون وى پسرى را از دست داده بود كه تا افق وجود پدر بالا آمده و شانه به شانه او مسیر تكامل انسانى را طى كرده بود. یعقوب یوسف را مى‏طلبید چون تنها یوسف او را مى‏فهمید و بوى آشنا را از وى استشمام مى‏كرد. همان بویى كه چون از پیراهن یوسف متصاعد شد از دروازه مصر كلبه احزان پدر را در كنعان معطر كرد.

با توجه به این مقدمه به ذكر پاره‏اى از اظهار علاقه‏هاى وجود مقدس نبوى نسبت‏به دخت گرانقدرش مى‏پردازیم.

1- كوتاهترین زمان دورى

پیامبر عظیم‏الشان اسلام هنگامى كه آهنگ سفر داشت‏با فاطمه(س) بعد از همه وداع مى‏كرد و هنگام مراجعت، با او قبل از همه ملاقات مى‏كرد. (22)

2- بوسه و احترام

عایشه روایت مى‏كند: هنگامى كه فاطمه(س) داخل مى‏شد پدرش بر مى‏خاست، او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند.

همچنین او مى‏گوید: روزى پیامبر گلوى فاطمه را بوسید، عرض كردم: اى رسول خدا، كارى كردید كه پیشتر انجام نمى‏دادید!

حضرت فرمود: اى عایشه، وقتى مشتاق بهشت مى‏شوم گلوى فاطمه را مى‏بوسم. (23)

3- سلام پیاپى

تا مدتها پس از نزول آیه تطهیر هنگامى كه پیامبر(ص) براى نمازهاى پنجگانه از منزل خارج مى‏شد نخست‏به در خانه فاطمه(س) مى‏رفت، دستانش را به دو طرف در مى‏گرفت و با صداى بلند مى‏فرمود: سلام بر شما، اى اهل بیت! (24)

4- دلسوزى بر فاطمه(س)

در روایات زیادى وارد شده كه آن حضرت با مشاهده سختى حال دختر عزیزش به شدت مى‏گریست.

آرى، پیامبر مكرم اسلام(ص) عمیق‏ترین احساسات پدرانه خویش را نثار فاطمه(س) مى‏نمود و این برخوردها ناشى از احساسات و عواطف محض نبوده است وگرنه مى‏بایست‏با دختران دیگر خویش هم به همین شیوه برخورد مى‏كرد. از همین‏رو درمى‏یابیم كه این شدت علاقه ناشى از اوج كمال فاطمه(س) و محبوبیت او نزد خداست.

در حقیقت پیامبر(ص) در این همه اظهار علاقه از خداوند متعال متابعت مى‏كرده است. گویى پیامبر(ص) وظیفه دارد موضع قرآن را در این زمینه تفسیر كند و مردم زمان خویش را به این موضع‏گیرى آشنا نماید.

 

موضع قرآن نسبت‏به فاطمه(س) و خانواده او

آیات زیادى چون آیه تطهیر، مباهله، هل اتى و قربى در شان صدیقه كبرى علیها السلام و خانواده‏اش نازل شده و مفسران تمام مذاهب اسلامى به آن اذعان دارند ما از همه به توضیح مختصرى از آیه مودت اكتفا مى‏كنیم.

قرآن كریم مى‏فرماید:

«قل لا اسئلكم علیه اجرا الا المودة فى القربى‏» (25)

«اى رسول گرامى! به مردم بگو من در مقابل رسالت‏خویش از شما مزدى نخواهم جز آنكه به خویشاوندان من مودت ورزید.»

مودت عبارت از محبت‏شدید و علاقه‏اى است كه قلب انسان را فرا گرفته باشد. به عبارت دیگر مودت مرز بین دوست داشتن و عشق ورزیدن است. در این آیه شریف مودت اهل بیت‏به عنوان مزد رسالت پیامبر اسلام تعیین شده و مفاد آیه این است كه اگر كسى به خاندان پیامبر كه مورد نظر این آیه هستند، مودت نورزد نسبت‏به نبى مكرم اسلام جفا روا داشته و حق او را ادا نكرده است.

زمخشرى در كشاف روایت كرده است: وقتى این آیه نازل شد گفتند: اى رسول خدا، خویشان تو كه مودتشان بر ما واجب شده كیانند؟

آن حضرت فرمود: على، فاطمه و دو پسر ایشان. (26)

در آیه دیگرى مى‏فرماید: «ما سئلتكم من اجر فهو لكم‏» (27)

«من هر مزدى از شما بخواهم براى خود شماست.»

از این آیه كریمه به دست مى‏آید كه از مودت خویشان رسول اكرم(ص) كه در آیه قبل به عنوان مزد رسالت آن حضرت واجب شده نفعى عاید پیامبر(ص) نمى‏شود.

بعلاوه رسالت و نبوت چیزى نیست كه انسان بتواند مزدى شایسته و لایق براى آن تقدیم كند. و به همین علت قرآن كریم از پیامبران نقل مى‏كند كه همگى به پیروان خویش مى‏فرمودند: ما مزدى از شما نمى‏خواهیم. پاداش ما فقط با خداست. (28)

چگونه نفع مودت عاید خود ما مى‏شود؟

در آیه‏اى دیگر به بیان این چگونگى پرداخته، مى‏فرماید:

«قل لا اسئلكم علیه من اجر الا من شاء ان یتخذ الى ربه سبیلا» (29)

«بگو من مزد از كسى نمى‏خواهم مگر (همین كه) كسانى بخواهند راهى به سوى پروردگار خویش بیابند.»

در واقع مودت اهل بیت كه همان مزد رسالت است راه عبودیت‏خداست. ایشان محور توحید، و خانه‏هایشان مدارس تربیت‏بندگانى است كه مشتاق عمل به دین خالص پیامبرند. زمخشرى در كشاف مى‏نویسد: این كلام مانند گفتار كسى است كه از روى دلسوزى تلاش كرده و براى تو مالى به دست آورده است. آنگاه به تو مى‏گوید من از تو هیچ پاداشى نمى‏خواهم جز اینكه در حفظ این مال بكوشى و آن را از دست ندهى. حال اگر تو آن مال را براى خودت حفظ كردى در حقیقت پاداشى به او نداده‏اى ولى او این حقیقت را به اسم ثواب و پاداش از تو تقاضا كرده است و به این ترتیب دو مطلب را به او فهمانده است:

1- اینكه او به هیچ وجه طمع پاداش ندارد. 2- اینكه او نسبت‏به تو بسیار مهربان است و اگر تو مال را براى خودت حفظ كنى او همین را به عنوان پاداش از تو مى‏پذیرد.

آنگاه اضافه مى‏كند: به جان خودم، رسول خدا(ص) نسبت‏به قوم خود و مردمى كه براى هدایتشان مبعوث شد بیش از این دلسوز و مهربان بود. (30)

پى‏نوشتها:

1- خصائص نسائى، ص 35 و كنزالعمال، ج‏6، ص 220.

2- فضائل الخمسة، ج‏3، ص 5-15.

3- كتاب فضائل الخمسة من الصحاح السته، ج‏3، ص 151 مجموعه‏اى است مشتمل بر فضایل و مناقب نبى مكرم اسلام(ص)، على(ع)، فاطمه(س) و امام حسن و امام حسین كه به همت‏سید مرتضى حسینى فیروزآبادى (از علماى معاصر شیعه) از كتب معتبر علماى اهل تسنن جمع‏آورى شده است.

4- ذخائر العقبى، ص‏39 و میزان الاعتدال ذهبى، ج 2، ص 72.

5- كنزالعمال. ج‏7، ص 111.

6- فضائل الخمسة، ج‏3، ص‏137.

7- همان، ص‏146.

8- صحیح ترمذى، ج 2، ص‏306.

9- مستدرك الصحیحین، ج 2، ص 152.

10- معجم هیثمى، ج‏9، ص 184.

11- اسد الغابة، ج 5، ص‏269.

12- كنزالعمال، ج‏7، ص 102.

13- اسد الغابة، ج 5، ص 510.

14- كنزالعمال، ج‏6، ص‏219.

15- فرائد السمطین، ج 2، ص 30.

16- همان، ص 45.

17- همان، ص‏67.

18- همان، ص 68.

19- همان، ص 35.

20- اسد الغابة، ج 5، ص 520 و الاستیعاب، ج 2، ص 752.

21- فاطمة زهرا از ولادت تا شهادت، ترجمه دكتر حسین فریدونى، ص‏227.

22- مستدرك الصحیحین، ج 1، ص 498 و ج‏3، ص‏6-155.

23- صحیح ترمذى، ج 2، ص‏319.

34- فرائد السمطین، ج 2، ص 50 و 61.

25- سوره شورى، ایه‏23.

26- تفسیر كشاف، ج 4، ص‏219.

27- سوره سبا، آیه‏47.

28- براى نمونه: سوره شعرا، آیات‏109-127، 145، 164 و 180.

29- سوره فرقان، آیه‏57.

30- تفسیر كشاف، ج‏3، ص 288.

ماهنامه كوثر شماره 8
محمدرضا جباران

يکشنبه 13/12/1391 - 14:35
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته