• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4066روز قبل
اهل بیت

سرو باغ محمد (ص)

محمد رضا محمدى نیكو

برخاست بانوى آب
پوشیده در خموشى و باران
آیینه‏دار پاكى نامش
دریا و آسمان
گرد حریم او، بیت الحرام نور
پیوسته در طواف‏
قدس و مناه و طور
سروبلند باغ محمد
چشم على، چراغ محمد
اى شانه نحیف‏
اى بركشیده معنى زن را
اى از ازل به دوش گرفته
بار عظیم فاطمه بودن را
سیب درخت وحى
شرق سپیده‏هاى مكرر
از ابتداى عشق تا دور دست روشن تاریخ
رود همیشه جارى كوثر
سرو بلند باغ محمد
چشم على، چراغ محمد

آیینه عصمت /549

  http://www.aviny.com/Occasion/Ahlebeit/Fatemeh/Veladat/87/Shear_Matn/29.aspx
سه شنبه 15/12/1391 - 19:30
اهل بیت

بشارت بهشت بر شیعیان حضرت زهرا(س)

  چنانكه رسول اكرم به شیعیان امیرالمؤمنین و فرزندان معصومش بشارت بهشت را داده است و در منقبت و عظمت مقام آنان مطالبى بیان داشته‏اند، نسبت به شیعیان زهرا علیهاالسلام نیز عینا با ذكر همان مناقب مژده‏ى بهشت داده‏اند. شیعه یعنى تابع و پیرو و اقتداكننده. شیعه‏ى على كسى است كه از على علیه‏السلام هدایت مى‏یابد و همراه او و متمسك و دست به دامان اوست. شیعه‏ى فاطمه علیهاالسلام در اخبار عینا در ردیف شیعیان على است. گاه پیامبر اكرم در مدح شیعیان امیرالمؤمنین سخن مى‏گوید، و گاه در منقبت شیعیان فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها و همین روش رسول خدا نشانگر این است كه حضرت زهرا علیهاالسلام خود استقلال دارد و داراى كرامات و مقام والا و صاحب ولایت كبرى مى‏باشد.

اینك حدیثى از پیامبر اكرم در شان آن حضرت:
«عن جابر بن عبداللَّه مرفوعالا اذا كان یوم القیامة تقبل ابنتى فاطمة على ناقة من نوق الجنة...، خطامها من لولو رطب، قوائمها من الزمرد الاخضر، ذنبها من المسك الاذفر، عیناها یاقوتتان حمراوان، علیها قبة من نور، یرى ظاهرها من باطنها، و باطنها من ظاهرها، داخلها عفو اللَّه، خارجها رحمةاللَّه، على راسها تاج من نور، للتاج سبعون ركنا، كل ركن مرصع بالدر و الیاقوت. یضى‏ء كما یضى‏ء الكوكب الدرى فى افق السماء على یمینها سبعون الف ملك، و عن شمالها سبعون الف ملك، و جبرئیل آخذ بخطام الناقة، ینادى باعلى صوته:
غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه‏بنت محمد؛ فلا یبقى یومئذ نبى و لا رسول و لا صدیق و لا شهید الا غضوا ابصارهم حتى تجوز فاطمة فتسیر حتى تحاذى عرش ربها جل جلاله...، فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: یا حبیبتى و ابنة حبیبى، سلینى تعطى، واشفعى تشفعى.... فتقول: الهى و سیدى ذریتى و شیعتى، و شیعة ذریتى و محبى، و محبى ذریتى. فاذا النداء من قبل اللَّه جل جلاله: این ذریة فاطمة و شیعتها و محبوها و محبو ذریتها، فیقبلون و قد احاط بهم ملائكة الرحمة، فتقدمهم فاطمة، حتى تدخلهم الجنة». (1)
 
جابر بن عبداللَّه از رسول خدا روایت مى‏كند كه فرمود:
«هنگامى كه روز قیامت فرارسد، دخترم فاطمه سوار بر ناقه‏اى از ناقه‏هاى بهشتى وارد عرصه محشر مى‏شود، كه مهار آن ناقه از مروارید درخشان و چهارپاى آن از زمرد سبز، دنباله‏اش از مشك بهشتى، چشمانش از یاقوت سرخ، و بر فراز آن، قبه‏اى (خیمه‏اى) از نور، كه بیرون آن از درونش و درون آن از بیرونش نمایان است. فضاى داخل آن قبه، انوار عفو الهى و خارج آن خیمه، پرتو رحمت خدایى است. و بر فرازش تاجى از نور كه داراى هفتاد پایه است از در و یاقوت كه همانند ستارگان درخشان در افق آسمان نورافشانند. از جانب راست آن مركب هفتاد هزار ملك، و از طرف چپ آن هفتاد هزار فرشته است- و جبرئیل در حالى كه مهار ناقه را گرفته است- با صداى بلندى ندا مى‏كند: نگاه خود را فراسوى خویش گیرید، و نظرها به پایین افكنید، این فاطمه دختر محمد است كه عبور مى‏كند. در آن هنگام، حتى انبیا و صدیقین و شهدا همگى از ادب، دیده فرومى‏گیرند؛ تا اینكه فاطمه عبور مى‏كند و در مقابل عرش پروردگارش قرار مى‏گیرد، آنگاه از جانب خدا جل جلاله ندا مى‏شود: اى محبوبه‏ى من، و اى دختر حبیب من، بخواه از من آنچه مى‏خواهى؛ تا عطایت كنم و شفاعت كن هر كه را مایلى تا قبول فرمایم. در جواب عرضه مى‏دارد: اى خداى من، و اى مولاى من، دریاب ذریه‏ى مرا، شیعیان مرا، پیروان مرا، و دوستان ذریه‏ى مرا. بار دیگر از جانب حق خطاب مى‏رسد: كجا هستند ذریه فاطمه و پیروان او؟ كجایند دوستدارانش، و دوستداران ذریه‏ى او؟ در آن هنگام جماعتى به پیش مى‏آیند و فرشتگان رحمت آنان را از هر سوى در میان مى‏گیرند. و فاطمه علیهاالسلام در حالى كه پیشگام آنهاست همگى را همراه خود به بهشت وارد مى‏فرماید».

حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها در روز قیامت سوار بر مركبهاى متفاوت به تناسب مواقف متعدد است؛ و اینكه در احادیث وارده، مركبهاى آن حضرت، متفاوت ذكر شده است، و به نظر بعضى‏ها نوع مركب مورد اختلاف بوده است صحیح نیست. زیرا هر مركبى كه بیان شده است با مشخصات معین در موقف معین بوده و همه‏اش درست جاى اختلاف نیست؛ و علت اختلاف در مشخصات مركب، از این جهت است كه هنگامى كه فاطمه علیهاالسلام به سوى عرش الهى سیر مى‏كند مركب خاصى دارد، وقتیكه از مقابل عرش به جانب بهشت روان است یك مركب مخصوص دیگر؛ و همچنین هنگام ورود به‏بهشت و جولان و طیران در فضاى رحمت الهى- همانند جعفر طیار- داراى مركبهاى خاص و گوناگون مى‏باشد.

در روایتى كه ذكر شد، و مشخصات یكى از مركبهاى آن حضرت بیان گردید و گفته شد كه جبرئیل مهار ناقه‏ى بهشتى زهرا سلام‏اللَّه‏علیها را در روز محشر مى‏گیرد. مى‏توان گفت كه جبرئیل، نماینده‏ى خاص خداى لامكان، در هر مكان و موقفى است و در برخى از آیات و روایات كه جمله‏ى «خدا آمد» بكار رفته است، دانشمندان همه را حمل بر آمدن جبرئیل نماینده‏ى حق تبارك و تعالى نموده‏اند؛ لذا هنگام ورود فاطمه علیهاالسلام به عرصه‏ى محشر، آن یكتا كنیز برگزیده‏ى خدا و بانوى بانوان عالم از اولین و آخرین، همین شایسته‏ى اوست كه مهار مركبش را جبریل امین بگیرد و با افتخار ندا كند:
«غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمة بنت محمد». (2)

در یك روایت دیگر از رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین نقل شده است كه فرمود: «... ینادى مناد من بطنان العرش، یا اهل القیامه غضوا ابصاركم، هذه فاطمه بنت محمد، تمر على الصراط، فتمر فاطمه علیها و تمر شیعتها على الصراط كالبرق الخاطف...». (3)
«روز قیامت منادى از میان عرش الهى ندا مى‏كند: اى اهل محشر چشمان خود فروگیرید، این فاطمه دختر محمد است كه از صراط عبور مى‏كند، آنگاه فاطمه با شیعیان بسرعت برق از صراط مى‏گذرند».

در حدیث دیگرى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم منقول است كه فرمود: «... ثم یقول جبرئیل: یا فاطمه سلى حاجتك. فتقولین: یا رب شیعتى. فیقول اللَّه عز و جل: قد غفرت لهم. فتقولین: یا رب شیعه ولدى. فیقول اللَّه: قد غفرت لهم. فتقولین: یا رب شیعه شیعتى. فیقول اللَّه: انطلقى فمن اعتصم بك فهو معك فى الجنه. فعند ذلك یود الخلائق انهم كانوا فاطمیین، فتسیرین و معك شیعتك و شیعه ولدك و شیعه امیرالمؤمنین آمنه روعاتهم...». (4)
«پس آنگاه جبرئیل عرض مى‏كند: اى فاطمه، هر چه مى‏خواهى از خداى خویش طلب كن. فاطمه عرض مى‏كند: خدایا، شیعیان مرا دریاب. خطاب مى‏رسد: همه‏ى شیعیان تو را آمرزیدم. عرضه مى‏دارد: پروردگارا، شیعه‏ى فرزندانم را نیز نجات بده. ندا مى‏آید: همه‏ى آنان را بخشیدم؛ یا فاطمه، اینك در میان اهل محشر برو و هر كسى كه به تو پناهنده شود، همراه تو به بهشت وارد خواهد شد. پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم سپس به سخنان چنین ادامه داد: در آن هنگام همه‏ى مردم آرزو مى‏كنند كه اى كاش ما نیز فاطمى بودیم. یا فاطمه، در چنین روزى است كه شیعیان تو، پیروان اولاد تو، و شیعیان امیرالمؤمنین در پى تو به سلامت وارد بهشت مى‏شوند».

جناب جابر در یك حدیث مفصل از حضرت باقر سلام‏اللَّه‏علیه نقل مى‏كند كه فرمود:
«... واللَّه یا جابر انها ذلك الیوم لتلتقط شیعتها و محبیها كما یلتقط الطیر الحب الجید من الحب الردى‏ء، فاذا سار شیعتها معها عند باب الجنه، یلقى اللَّه فى قلوبهم ان یلتفتوا، فاذا التفتوا فیقول اللَّه عز و جل: یا احبائى ما التفاتكم؟ فقد شفعت فیكم فاطمه بنت حبیبى. فیقولون: یا رب احببنا ان یعرف قدرنا فى مثل هذا الیوم. فیقول اللَّه: یا احبائى ارجعوا و انظروا من احبكم لحب فاطمه، انظروا من اطعمكم لحب فاطمه، انظروا من كساكم لحب فاطمه، انظروا من سقاكم شربه فى حب فاطمه، انظروا من رد عنكم غیبه فى حب فاطمه، خذوا بیده و ادخلوه الجنه. قال ابوجعفر: واللَّه لا یبقى فى الناس الا شاك او كافر او منافق...». (5)

«به خدا قسم یا جابر، این است همان روزى كه مادرم زهرا شیعیان خود را از میان اهل محشر جدا مى‏كند چنان مرغى كه دانه‏هاى خوب را از بد جدا مى‏سازد. و چون همراه فاطمه شیعیانش به در بهشت مى‏رسند، خدا در قلب آنان چنین القاء مى‏فرماید كه به پشت سر خویش نگاه كنند؛ آنگاه كه به عقب سر خود نظر افكنند، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: سبب چیست كه شما به پشت سرتان نگاه مى‏كنید؟ من كه شفاعت فاطمه دخترم حبیبم محمد را درباره‏ى شما پذیرفتم. عرض مى‏كنند: پروردگارا دوست مى‏داریم قدر و منزلت ما شیعیان فاطمه در چنین روزى شناخته شود. پس، از جانب خداى تعالى خطاب مى‏شود: اى دوستان من برگردید، برگردید (به صحنه‏ى محشر)، نظر افكنید (در میان آن جماعت و) هركس را كه براى دوستى فاطمه شما را دوست داشته است هر كس را كه به خاطر زهرا به شما دوستداران فاطمه اطعام كرده؛ نیكى نموده، و با جرعه‏ى آبى سیرابتان كرده، و یا از غیبت افراد درباره‏ى شما مانع شده است: دست او را بگیرید و به بهشت واردش كنید، سپس حضرت ابوجعفر (امام باقر) علیه‏السلام اضافه فرمود: به خدا سوگند از بركت محبت جده‏ام زهرا كسى بر جاى نمى‏ماند جز آنكسى كه نسبت به مقام والاى آل‏محمد تردید داشته و یا كافر و یا منافق باشد».

در «تفسیر فرات بن ابراهیم» روایتى از حضرت رسول اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم منقول است كه آن حضرت فرمود:
«... تدخل فاطمة ابنتى الجنة و ذریتها و شیعتها...، و ذلك قوله تعالى: (لا یحزنهم الفزع الاكبر) (6)
... (و هم فى ما اشتهت انفسهم خالدون) (7)هى واللَّه فاطمة و ذریتها و شیعتها...». (8)

«دخترم فاطمه با ذریه و شیعیانش وارد بهشت مى‏شوند، و در این مورد است كه خداى تعالى مى‏فرماید: هرگز فزع اكبر (هول و هراس بزرگ روز قیامت) آنها را غمگین نمى‏سازد... و با هر چه كه بدان تمایل دارند براى همیشه متنعمند...».

آرى، فاطمه و ذریه و شیعیان او در پناه رحمت خدا، از وحشت روز محشر در امن و امان هستند و از اینجا معلوم مى‏شود كه حضرت زهرا داراى شیعه‏ى مخصوص به خود و صاحب استقلال شخصیت مى‏باشد.

عاصمى در كتاب زین الفتى- در بخش «الشراط الساعة»- از سلمان چنین روایت مى‏كند كه پیامبر اكرم فرمود:
«یا سلمان و الذى بعثنى بالنبوة لاخذن یوم القیامة بحجزة جبرئیل، و على اخذ بحجزتى، و فاطمة آخذه بحجزته، والحسن آخذ بحجزة فاطمة، والحسین آخذ بحجزة الحسن، و شیعتهم اخذه بحجزتهم.فاین ترى اللَّه ذاهبا برسول‏اللَّه؟ و این ترى رسول‏اللَّه ذاهبا باخیه؟ و ان ترى اخا رسول‏اللَّه ذاهبا بزوجته؟ و این ترى فاطمة ذاهبة بولدها؟ این ترى ولد رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم ذاهبین بشیعتهم؟ الى الجنة و رب الكعبه یا سلمان، الى الجنة و رب الكعبة یاسلمان، الى الجنة و رب الكعبه یا سلمان، عهد عهد به جبرئیل من عند رب العالمین». (9)
«اى سلمان، قسم به وجود مقدسى كه مرا به پیامبرى مبعوث فرموده است، در روز قیامت، من دامان جبرئیل (نماینده‏ى خداى عز و جل را مى‏گیرم، و على دامان مرا، و فاطمه دامان على را، و حسن دامان فاطمه را، و حسین دامان حسن را، و شیعیانشان دست به دامان آنها هستند. یا سلمان، آیا گمان مى‏كنى، خداى تعالى پیامبرش را (پناهنده‏ى خود را) كجا مى‏برد؟ و پیامبر، برادرش على را؟ و على همسرش زهرا را؟ و فاطمه دو فرزندش را؟ و آنها شیعیانشان را كجا خواهند برد؟ سپس پیامبر اكرم سه بار تكرار فرمودند: اى سلمان قسم به خداى كعبه به سوى بهشت مى‏برند؛ و این پیمانى است كه جبرئیل از جانب پروردگار جهانیان وعده داده است». اعتراف و ایقان به ولایت حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها، و اظهار تشیع و دوستى نسبت به او، در زیارت مخصوص آن حضرت نیز با این جملات بیان شده است: «خدایا شاهد باش كه من از شیعیان زهرا و از دوستان اویم و معتقد به ولایت آن حضرت هستم».

با توجه به اینكه حضرت فاطمه صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها در والاترین مناقب و برترین مقامات با پدر و همسر و فرزندانش مشترك است و با در نظر گرفتن مطالبى كه نسبت به مراتب عالى آن حضرت در روز قیامت بیان شد، و بشارتهائى كه درباره‏ى شیعیانش از پیامبر اكرم نقل شده است، هرگز معقول نیست كه صاحب این مقامات عالیه ولیةاللَّه نباشد.

مطالبى را كه بیان شد، از اخبارى كه در علت نامگذارى حضرت صدیقه سلام‏اللَّه‏علیها به اسامى «فاطمه» و «بتول» وارد شده است مى‏توان استفاده كرد. فاطمه اسمى است كه از اسماء حق تبارك و تعالى مشتق گردیده، و بر عرش و جنت چنین نوشته شده است: «انا الفاطر و هذه فاطمه».
در كتاب ذخائر العقبى مى‏خوانیم:
«قال رسول‏اللَّه صل اللَّه علیه و اله و سلم لفاطمة: یا فاطمه تدرین لم سمیت فاطمة؟ قال على: یا رسول‏اللَّه لم سمیت فاطمة؟ قال: ان اللَّه عز و جل قد فطمها و ذریتها عن النار یوم القیامة». (10)
«پیامبر اكرم به فاطمه فرمود: آیا مى دانى چرا اسم ترا فاطمه نهاده‏اند؟ على عرض كرد،: یا رسول‏اللَّه خودتان بفرمایید سبب این تسمیه چیست. پیامبر اكرم فرمود: سبب این است كه خداى تعالى فاطمه و شیعیان او را از آتش روز قیامت منقطع و دور نگهداشته است».

روایت مذكور را محب‏الدین طبرى در ذخائرالعقبى از ابن‏عساكر نقل كرده است و اضافه مى‏كند كه این حدیث را امام على بن موسى الرضا علیهماالسلام نیز در مسند خود ذكر كرده است. محب‏الدین طبرى مى‏گوید حضرت رضا در كتاب مسندش چنین مى‏فرماید:
«ان رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم قال: ان عز و جل فطم ابنتى فاطمه و ولدها و من احبهم من النار فلذلك سمیت فاطمه». (11)
«پیامبر اكرم فرمود: بدرستیكه خداى تبارك و تعالى دخترم فاطمه و فرزندانش را و هركسى را كه آنان را دوست بدارد از آتش منقطع و دور گردانیده است و از این جهت است كه او را فاطمه نامیده‏اند».

علاوه بر دانشمندانى كه نامشان برده شد، جمعى دیگر از علماء نیز این روایت را در كتابهاى خود آورده‏اند، از جمله عبیدى مالكى (12) در عمدة التحقیق این مطلب را ذكر كرده است.
(13)قسطلانى كه یكى از دانشمندان بزرگ عامه است در مواهب اللدنیه چنین نقل مى‏كند:
«روى النسائى و الخطیب مرفوعا: (انما سمیت فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار).
(14)و (سمیت بتولا لانقطاعها عن نساء زمانها فضلا و دینا و حسبا. و قیل لانقطاعها عن الدنیا الى اللَّه تبارك و تعالى) قاله ابن الاثیر». (15)
«نسائى و خطیب بغدادى از پیامبر روایت كرده‏اند كه فرمود: (فاطمه به این دلیل فاطمه نامیده شده كه خداى تبارك و تعالى او را و دوستانش را از آتش منقطع و دور گردانیده است)؛ و ابن اثیر مى‏گوید: (او را بتول نامیده‏اند، زیرا از نظر تدین و فضیلت و اصالت از تمام زنان عصر خویش جدا و ممتاز بوده است؛ همچنین گفته شده كه تسمیه‏ى او به بتول به این دلیل است: كه فاطمه دل از دنیا گسسته و به خداى خویش پیوسته است)».

هر یك از نامهاى حضرت فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها رمزى و سرى دارد كه در اخبار وارد است، چرا فاطمه‏اش نامیده‏اند؟ چرا او را بتول گفته‏اند، و چرا اسمش را عذرا نهاده‏اند؟
چنانكه گفته شد «فاطمه» و «بتول» در حقیقت هر دو یك معنى دارند كه به فرمایش پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم حاكى از این است كه حضرت فاطمه و فرزندش و شیعیان او در روز قیامت از آتش منقطع و دورند. خدا ما را نیز از شیعیان فاطمه سلام‏اللَّه‏علیها قرار بدهد، ان‏شاءاللَّه.

پی نوشت ها

1ـ امالى صدوق ص 25، بحارالانوار ج 43/ 220 219.

2ـ یعنى: (چشمان خود فرودبندید تا فاطمه عبور نماید). این جمله در روایات متعدد با عبارات مختلفى ایراد گردیده است، كه از آن قبیل است:
«غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه الصدیقه بنت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم و من معها».
«غضوا ابصاركم كم لتجوز فاطمه بنت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم سیده نساءالعالمین على الصراط».
«غضوا ابصاركم و نكسوا روسكم».
«غضوا ابصاركم تمر فاطمه بنت رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم».
«غضوا ابصاركم حتى تعبر فاطمه بنت محمد صلى اللَّه علیه و آله و سلم».
«غضوا ابصاركم حتى تمر فاطمه بنت حبیب اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم».
«غضوا الابصار فان هذه فاطمه تسیر».
«غضوا ابصاركم فهذه فاطمه بنت محمد رسول‏اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلم تمر على الصراط».
«نكسوا روسكم و غضوا ابصاركم حتى تجوز فاطمه على الصراط».
«طاطاوا الروس و غضوا الابصار، فان هذه فاطمه تسیر الى الجنه».
حاكم نیسابورى درباره‏ى روایت فوق مى‏گوید: «این حدیث- على شرط الشیخین (یعتى بر مبناى شرط بخارى و مسلم)- صحیح است». (مستدرك حاكم ج 3/ 153).
ابن ابى‏الحدید در شرح نهج‏البلاغه ج 9/ 193 پس از نقل این روایت چنین مى‏گوید: «و هذا من الاحادیث الصحیحه،.و لیس من الاخبار المستضعفه». یعنى این روایت از احادیث صحیحه مى‏باشد و از جمله احادیث ضعیف نیست.
بعضى از مصادر این روایت در كتب عامه از این قرار است: معجم كبیر طبرانى ج 1/ 108/ ح 180، مستدرك حاكم ج 3/ 153، 161، اسد الغابه ج 5/ 523، تلخیص المستدرك ج 3/ 153، فرائد السمطین ج 2/ 49/ ح 380، الصواعق المحرقه ص 289، كنز العمال ج 12/ ص 105، 106/ ح 34209- 34211، ص 108/ ح 34219، ص 109، 110/ ح 34229، ینابیع الموده ص 182، الاتحاف ص 46.
این روایت در كتب شیعه نیز موجود است كه از جمله مى‏توان به مصادر ذیل مراجعه نمود: تفسیر الامام العسكرى- ذیل تفسیر سوره‏ى البقره، آیه‏ى 93- ص 434، كنز الفوائد ص 253، 254، 355، 356، تفسیر فرات ص 437، 438/ ح 578. كسانى كه مایل به بررسى بیشتر روایات شیعى در این باره هستند مراجعه بفرمایند به: بحارالانوار ج 7/ 336، ج 32/ 610، ج 37/ 70، ج 43/ 52، 53، 62، 64، 219، 220، 221، 223، 224، ج 68/ 59.

3ـ بحارالانوار ج 43/ 223.

4ـ تفسیر فرات ص 444- 447/ ح 587، بحارالانوار ج 8/ 54، 43/ 227. این حدیث كه توسط امیرالمؤمنین از پیامبر اكرم نقل گردیده است نسبتا طویل است و در آن به بعضى از مناقب حضرت زهرا علیهاالسلام- خصوصا به موقف و مقام حضرت صدیقه در محشر- اشاره گردیده كه ما بدلیل اهمیت آن، متن كامل روایت را در تعلیق شماره‏ى 5 آورده‏ایم.

5ـ تفسیر فرات ص 299/ ح 403، بحارالانوار 8/ 52، 43/ 65. متن كامل این روایت در تعلیق شماره‏ى 6 آمده است.

6ـ سوره‏ى الانبیاء، آیه‏ى 103.

7ـ وره‏ى الانبیاء، آیه‏ى 102.

8ـ این عبارت در دو روایت نقل شده است كه هر دو در كتاب تفسیر فرات آمده است. مراجعه بفرمایید به: تفسیر فرات ص 269، 437، 438/ ح 362، 578، بحارالانوار ج 7/ 336، ج 43/ 63، ج 65/ 60.

9ـ زین الفتى فى شرح سوره هل اتى (نسخه‏ى مخطوط این كتاب در نجف اشرف در اختیار مرحوم علامه امینى بوده است).

10ـ ذخائرالعقبى ص 26، ینابیع الموده ص 194، ارحج المطالب ص 24، 263، 445. نسائى و خطیب بغدادى روایت مى‏كنند كه پیامبر فرمود: «ان ابنتى فاطمه حوراء آدمیه، لم تحض و لم تطمث، انما سماها فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار». (الصواعق المحرقه ص 245، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226).

11ـ ذخائرالعقبى ص 26، ینابیع الموده ص 194، ارجح المطالب ص 445 263 24.

12ـ ابراهیم بن عامر على عبیدى مصرى مالكى متوفاى 1091 هجرى. وى داراى تالیفات متعددى است كه یكى از آنها كتاب «عمده التحقیق فى بشائر آل‏الصدیق» مى‏باشد. (ایضاح المكنون ج 1/ 52، هدیه العارفین ج 1/ 33، معجم المولفین ج 1/ 33).

13ـ عبیدى این روایت را عینا از كتاب ذخائرالعقبى نقل مى‏نماید. (عمده التحقیق ص 15، ذخائرالعقبى ص 26). همچنین دیلمى نقل مى‏كند كه پیامبر فرمود: «انما سمیت ابنتى فاطمه لان اللَّه فطمها و محبیها عن النار». (فردوس الاخبار ج 1/ 426/ 1395، الصواعق المحرقه ص 235).

14ـ المواهب اللدنیه ج 1/ 394. همچنین مراجعه بفرمایید به: الصواعق المحرقه ص 245، فرائد السمطین ج 2/ 48، 57، 58/ ح 379، 384، كنز العمال ج 12/ 109/ ح 34226.

15ـ المواهب اللدنیه ج 1/ 394، 395. همچنین مراجعه بفرمایید به النهایه- ذیل كلمه‏ى «بتل»- ج 1/ 94.

يکشنبه 13/12/1391 - 14:43
اهل بیت

آخرین سخنان حضرت زهرا(س) در رابطه با فدك

 اینك فاطمه علیهاالسلام فدك را رها كرده و دیگر سخنى از آن نمى‏گوید. یكى از زنان به عنوان عیادت نزد حضرت آمد، ولى از نظر گرایش به سمت دشمن متمایل بود. حضرت به عنوان آخرین سخنى كه درباره‏ى فدك بر زبان آورده به او چنین فرمود: آنگاه كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از دنیا رفت ابوبكر و عمر با جرأت تمام فدك را گرفتند.

 آه كه چه ملك (بابركتى) بود! فدك اعطایى پروردگار بلند مرتبه به پیامبر مناجات‏كننده‏ى با خدا و وفادار بود كه آن را براى قوت فرزندان از نسل او و خودم به من بخشیده بود. این مطلب را خدا مى‏دانست و امین او شاهد بود.

اكنون اگر قوت زندگى را از من به زور گرفتند و لقمه‏ى مختصر را هم از من مانع شدند، من صبر بر این ظلم را باعث تقرب به درگاه الهى در روز قیامت مى‏دانم، و خورندگان آن به ظلم، آن را شعله ‏ور كننده ‏ى حمیم در شعله‏هاى جهنم خواهند یافت. این مجموعه، اقدامات دقیقى بود كه پس از غصب فدك انجام گرفت.

برنامه‏ى آن از مقام عصمت داده شد و مجرى آن هم خود امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام بودند. این خط سیرى كه به ثمر رسید نتیجه‏اش براى آینده‏هاى بلندمدت تشیع باقى ماند كه تا همیشه كلامش سكه‏ى تمام عیار است چرا كه كلام على و فاطمه علیهماالسلام است، و به همین جهت دشمن عاجزتر از آن است كه با تلاشهاى مذبوحانه ‏ى خود بخواهد از غاصب فدك دفاع كند و یا باطلى كه خود از به میان آوردنش پشیمان شده دوباره احیا كند. كلام فاطمه و على علیهماالسلام نور است و سخن دشمن ظلمت و تاریكى، و پیداست كه ظلمت در مقابل نور محوشدنى است.

 

خطابه مفصل حضرت زهرا(س) در مسجد

خطابه‏ى مفصل حضرت زهرا علیهاالسلام در مسجد (1)

برنامه‏ى دقیق امیرالمؤمنین و حضرت زهرا علیهماالسلام مراحل خود را بخوبى طى مى‏كرد و نتایج لازم را مى‏داد. سه بار احتجاج حضرت زهرا علیهاالسلام و یكبار احتجاج امیرالمؤمنین علیه‏السلام به ضمیمه‏ى یارى نكردن مردم، ابوبكر را بر تصمیم نهایى خود قاطع كرد، و چنین وانمود كرد كه مسئله‏ى فدك تمام شده است، و كارى كه تصمیم آن را داشتیم به صورت رسمى انجام دادیم.

خطابه‏ ى فاطمه علیهاالسلام ضربه‏ى سهمگین بر پیكر غصب در اینجا ضربه‏اى سهمگین لازم بود تا هم بر پیكر غاصبین و هم مردمى كه مؤید آنان بودند وارد شود و در مجلس عمومى به محاكمه‏ى سیدةالنساء درآیند و هر سخنى هست علنى گفته شود، تا اگر فدك را هم بازپس ندهند حقایق روشن شود. این مرحله بصورتى اجرا شد كه نه مردم و نه غاصبین هرگز احتمال آن را هم نمى‏دادند و در حقیقت در مقابل برنامه‏ى انجام شده قرار گرفتند. ترسیمى از كیفیت ورود حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد در شرایطى كه ابوبكر و عمر به همراه مهاجرین و انصار، مجلس مهمى در مسجد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله تشكیل داده بودند و مشغول قدرت نمایى در مقابل خانه‏ى فاطمه علیهاالسلام بودند كه در فاصله‏ى چند قدمى بود، ناگهان درِ خانه‏ى فاطمه علیهاالسلام باز شد و بانوى با عظمت اسلام در حالى كه عده‏اى از زنان گرداگرد آن حضرت بودند وارد مسجد شده بسوى جمعیت پیش آمدند.

منظره جداً عجیب بود و مردم همه اختیار از كف داده بودند و فقط این را فهمیدند كه راه باز كنند تا ببینند چه پیش مى‏آید. دختر پیامبر سر مبارك را با پوشش كامل پوشانیده بود و لباس سراسرى از روى لباسها پوشیده بود. از شدت غم و ناراحتىِ جسمى، قامت حضرت راست نبود و لباس حضرت به زمین كشیده مى‏شد و گاهى لباس زیر پاى حضرت مى‏رفت. راه رفتن فاطمه علیهاالسلام همه را به یاد پیامبر صلى اللَّه علیه و آله مى‏انداخت كه شباهتى تمام به حركت آن حضرت داشت. اولین اقدامى كه شاید تا آن روز سابقه نداشت آن بود كه فوراً بین زنان و مردان پرده‏اى زده شد، و حضرت با زنان همراه در آنسوى پرده قرار گرفتند و روى زمین نشستند. تأثیر عجیب آه فاطمه علیهاالسلام در مردم مردم از دیدن این مناظر به شدت منقلب شدند و منتظر جرقه‏اى بودند كه این انقلاب درونى را ظهور دهد. ناگهان صداى فاطمه علیهاالسلام را شنیدند كه آهى جانسوز كشید كه با همان آه همه‏ى مردم به گریه درآمدند و مجلس برخود لرزید و همه منقلب شدند.

شدت گریه بقدرى بود كه حضرت مدتى طولانى صبر كرد تا مردم ساكت شدند و هیجانشان آرام گرفت. حضرت خواست سخنان خود را آغاز كند كه با شنیدن چند كلمه بار دیگر مردم به گریه درآمدند، و حضرت آنقدر صبر كرد تا مردم كاملاً آرام شدند و حضرت سخنان خود را آغاز كرد. محاكمه‏ى ناخواسته‏ى غاصبین مردم سرا پا گوش بودند و نفسها در سینه‏ها حبس شده بود. فاطمه زهرا علیهاالسلام یك تنه همه را به محاكمه مى‏كشید و همه خود را مجرم مى‏دانستند، و گریه‏ها براى شرمى بود كه از جرم و جنایت خود داشتند. دادگاه اجتماع كار خود را آغاز كرده بود و غاصب و همدستانش در فكر بودند كه براى برهم ریختن آن یا تخریب نتیجه‏ى آن از كجا آغاز كنند و به كجا ختم كنند، ولى ترس از تصمیم‏گیریهاى شتابزده‏ى خود داشتند. محكومیت غاصبین و مردم به حكم فاطمه علیهاالسلام برنامه طورى تنظیم شده بود كه هیچكس را از آنچه قاضى مى‏خواست فرارى نبود. این مردم و آن غاصب كه هرگز با دعوت حضور نمى‏یافتند اكنون با پاى خود حضور یافته بودند.

اگر مهر سكوت بر لب مى‏زدند خود را محكوم مى‏دیدند چرا كه فاطمه علیهاالسلام سخن خود را مى‏گفت، و اگر سخن مى‏گفتند حرفى براى گفتن نداشتند و بیش از پیش باطن بى‏محتواى عملشان معلوم مى‏شد و آنچه مردم خبر نداشتند برملا مى‏گشت. مردم نیز كه خود را محكوم حكم فاطمه علیهاالسلام مى‏دیدند این ضرر و خسارت را به پاى ابوبكر و عمر مى‏گذاشتند و با نگاههاى پرمعنى آنان را زیر نظر داشتند. سخنان فاطمه علیهاالسلام هم آنقدر بالا و متین بود كه مردم در مواردى حتى از فهم معانى آن عاجز بودند. سخنانى كه اینك پس از چهارده قرن شرحها و تفسیرهاى مفصل بر آن نوشته شده است. برداشتى از خطابه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام متن كامل خطابه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام در بخش هفتم این كتاب و ترجمه‏ى فارسى آن در بخش هشتم خواهد آمد و در بخش پنجم خلاصه‏اى از آن تقدیم خواهد شد.

در اینجا نیز برداشتى از آن تقدیم مى‏شود: حضرت پس از حمد و ثناى الهى و اقرار به وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و بیان حكمتهایى از خلقت و تكلیف بشر و ارسال انبیا علیهم‏السلام و خصوص نبوت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله، متذكر سوابق مردم با قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام شدند. از یك سو سابقه‏ى مردم در كمك به دین خدا و از سوى دیگر وظیفه‏ى خطیرى كه نسبت به آیندگان بر عهده دارند را متذكر شدند. همچنین عظمت قرآن و اهل‏بیت علیهم‏السلام و ارتباط آن دو با یكدیگر را بیان كردند و سپس شمه‏اى از حكمت شرایع الهى را ذكر نمودند.

معرفى خود براى آینده‏ى تاریخ پس از آن خود را معرفى كردند تا اهل مجلس و آینده‏ى تاریخ بدانند چه مقام معظمى با مردم سخن گفته است. بعد از آن، سوابق و زحمات طاقت ‏فرسا و فداكارانه ‏ى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه‏السلام در پروردن نهال اسلام را ذكر كردند. در اینجا سخن را به مطلب مورد نظر نزدیك كردند و ارتداد مردم پس از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و نادیده گرفتن گذشته‏ها را یادآور شدند. سپس این نكته را مطرح كردند كه فقط به بى‏توجهى نسبت به دین اكتفا نمى‏كنند بلكه آتش فتنه‏ها را هم بر علیه دین خدا و اهل‏بیت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شعله‏ور مى‏نمایند.

غصب فدك آتشى برانگیخته سپس مسئله‏ى ارث را مطرح كردند و فرمودند: از نمونه آتشهاى برانگیخته‏ى شما مسئله‏ى فدك است. در این قسمت از سخن آیاتى از قرآن كه درباره‏ى ارث و بخصوص ارث انبیا علیهم‏السلام بود مطرح كردند، و مسائلى كه بطور خصوصى با ابوبكر و عمر مطرح كرده بودند این بار در حضور مردم و بطور مفصل‏تر و علنى بیان كردند. سپس خطاب به قبر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله از غاصبین و مردمى كه مؤید آنان بودند شكایت بردند و این شِكوه را در قالب اشعارى بیان كردند. تعجب از سستى مردم سپس خطاب را متوجه انصار نمودند و با یادآورى گذشته‏ى آنان در اطاعت از اوامر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و یارى دین خدا، تعجب خود را از بى‏توجهى آنان نسبت به احقاق حق دختر پیامبر صلى اللَّه علیه و آله بیان كردند كه حتى پس از دادخواهى و فریاد كمك‏طلبى كسى اعتنا نمى‏كند! ذكر حدیث جعلى توسط ابوبكر و جواب آن ابوبكر از فرصت استفاده كرد و در سخنانى كوتاه حدیث جعلى خود را مبنى بر ارث نبردن از انبیا مطرح كرد و اشاره كرد كه من غصب فدك را با مشورت و توافق مسلمین انجام داده‏ام.

حضرت زهرا علیهاالسلام ضمن اینكه ساحت پیامبر صلى اللَّه علیه و آله را از مخالفت قرآن منزه دانستند، آیات صریح ارث انبیا صلى اللَّه علیه و آله را مطرح كردند و ثابت كردند كه هیچ استثنایى در مسئله‏ى ارث براى هیچكس وجود ندارد. تمسك به اجماع مسلمین و جواب آناین بار ابوبكر اقرار كرد كه از جواب عاجزم و فقط مسلمین را بین خود و تو قرار مى‏دهم كه من در واقع دستور آنان را اجرا كرده‏ام. حضرت زهرا علیهاالسلام خطاب را متوجه مسلمین نمودند و بشدت آنان را كه به سوى سخن باطل روى آورده‏اند مورد مؤاخذه قرار دادند و آنان را به عذاب بشارت دادند و اشاره كردند كه اگر مردم هم به آن راضى نباشند خدا راضى است. بعد تصریح كردند كه این تصمیم شما را خوب مى‏دانم، ولى خواستم اتمام حجت كنم و مردم واقعیت را بدانند و روز قیامت براى حساب آماده باشند.

غدیر حجت نهایى امیرالمؤمنین علیه‏السلام در اینجا سخنان حضرت پایان یافت و در راه بازگشت به خانه رافع بن رفاعه به عنوان یك سخن به ظاهر زیبا كه در اذهان عمومى مؤثر بود تقصیر را بر عهده‏ى امیرالمؤمنین علیه‏السلام قرار داد كه چرا آنحضرت قبلاً ما را آگاه نكرد تا در خلافت با دیگرى بیعت نكنیم و كار به اینجا نرسد!!! حضرت با غضب به او فرمود: پس از واقعه‏ى غدیر براى احدى عذرى باقى نمانده است. اعتراض ام‏سلمه سپس ام‏سلمه سر از حجره‏اش بیرون كرد و خطاب به مردمى كه خطابه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام را بدون نتیجه‏ى خاصى به پایان برده بودند مطالبى توبیخ‏آمیز گفت كه ملخص آن چنین است: آیا با مثل فاطمه اینگونه برخورد مى‏شود؟ آیا شما آمده‏اید به فاطمه علیهاالسلام حكم دینش را یاد دهید؟

آیا مثل فاطمه علیهاالسلام آنچه حقش نباشد طلب مى‏كند؟ عنایت خاص پیامبر صلى اللَّه علیه و آله نسبت به او را فراموش كرده‏اید؟ نتایج فكرى خطابه‏ى فاطمه علیهاالسلام بدین صورت مجلس بدون خواست غاصبین فدك تشكیل شد و كاملاً غافلگیر شدند و آنچه حاضر به گفتنش نبودند بر زبان خود جارى كردند و همه‏ى مردم حقایق را فهمیدند و همانگونه ثبت شد تا آیندگان هم بدانند و حق زهرا علیهاالسلام و حق‏كشى دشمنش بر جهانیان معلوم باشد.

دفاع از عصمت اهل‏بیت

 آنچه به اهل‏بیت علیهم‏السلام مربوط مى‏شد ایستادگى در مقابل خدشه‏دار شدن عظمت مقام عصمت بود. در واقع غاصبین كه بدون محاكمه فدك را غصب كردند در درجه‏ى اول خواستند فاطمه علیهاالسلام را در تصرف فدك ناحق جلوه دهند و در مرحله دوم كار خود را حق به جانب نشان دهند و در مرحله‏ى سوم طلبكار هم باشند كه اصلاً از روز اول چرا فاطمه علیهاالسلام خودش فدك را تقدیم نكرده است!!!

آنچه به عنوان استدلالها و اتمام حجتها در مقابل غاصبین انجام گرفت كه مجموعه‏اى از آیات قرآن و كلمات پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و عرفیات مسلم اجتماعى و اخلاقى است، براى آن بود كه اگر سكوت مى‏كردند آینده‏ى تاریخ چنین قضاوت مى‏كرد كه نكند فاطمه علیهاالسلام هم به ناحق آن را در تصرف داشته كه وقتى از او گرفتند هیچ نگفت؟!

بخصوص آنكه دشمن در پى سوژه‏اى بود كه این جهت را براى اهل‏بیت علیهم‏السلام ثابت كند. لذا قبل از هر دلیلى، واضح‏ترین جهت در اقدام و استقامت آن دو معصوم در مسئله، اثبات حقانیت خود و پیشگیرى از اهداف خبیث غاصب بود تا قداست مقام عصمت به هیچ عنوان تحت سؤال نرود و براى همیشه تاریخ بدانند كه اموال دنیا- به هر بزرگى كه باشند- كوچكتر از آنند كه مقام شامخ معصوم را پایین بیاورند.

درجه‏ى رفیع عصمت كه به عرش مى‏ساید و از جانب خداوند است بمعناى صاحب اختیار كل جهان است و تصرف در تكوین و تشریع مطرح است. این مقام را كجا كه سبك مغزانى در صدد نسبتهاى پیش پا افتاده‏اى باشند كه از دهان و شكم تجاوز نمى‏كند؟! با در نظر گرفتن این جهت اصلى كه به خود اهل‏بیت علیهم‏السلام مربوط مى‏شد مى‏پردازیم به جهاتى كه مربوط به دشمن بود و باید انجام مى‏شد.

پی نوشت ها

پی نوشت اسناد و مدارك مربوط به خطبه در بخش ششم این كتاب مفصلاً ذكر شده است.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:43
اهل بیت

رضایت‏ طلبى ابوبكر و عمر از حضرت زهرا (س)

آخرین اقدامى كه در حیات صدیقه‏ى طاهره علیهاالسلام از طرف غاصبین انجام گرفت و نقشه‏ى ظریفى بود كه توسط بانوى دو جهان خنثى شد، رضایت‏طلبى از آن حضرت بود. این برنامه را براى روزى ذخیره كرده بودند كه آبها از آسیاب بیفتد و آتشهاى فتنه زیر خاكستر قرار بگیرد، و فاطمه علیهاالسلام هم یاراى مقابله نداشته باشد، و آن زمان ایام آخر زندگى زهرا علیهاالسلام بود.

راستى كسى نیست بپرسد: چرا بجاى رضایت‏طلبى، خود فدك را بازنگرداندند؟!! آیا این مسخره نیست كه ظالم در حالى كه به ظلم خود ادامه مى‏دهد طلب عفو كند و در همان حال ظلم را تكرار كند؟! آیا در مقابل چنین عذرخواهانى، چه راهى زیباتر از آنچه صدیقه‏ى طاهره انجام داد مى‏توان یافت؟ اجازه‏ى عیادت فاطمه علیهاالسلام آنها هر روز حال فاطمه علیهاالسلام را جویا مى‏شدند تا آنگاه كه خبر یافتند مریضى حضرت شدت یافته است.

زمان مناسب فرارسیده بود. لذا دو نفرى براى عیادت آن حضرت آمدند ولى حضرت اجازه نداد. فرداى آن روز دوباره آمدند ولى حضرت اجازه نداد. وقتى از اجازه‏ى مستقیم ناامید شدند به امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض كردند: «بین ما و فاطمه آنچه كه خود بهتر مى‏دانى اتفاق افتاده، و ما قبلاً چندین بار براى عذرخواهى آمده‏ایم ولى به ما اجازه نداده است.

اگر مى‏توانى براى ما اجازه بگیر تا از گناهمان عذرخواهى كنیم». امیرالمؤمنین علیه‏السلام چند بار به آنها جواب منفى داد ولى آنها اصرار كردند. این بار پشت در نشستند و از حضرت خواستند داخل خانه برود تا شاید بتواند فاطمه علیهاالسلام را راضى كند. امیرالمؤمنین علیه‏السلام وارد خانه شد و نزد حضرت زهرا علیهاالسلام آمد و فرمود: ابوبكر و عمر بارها اجازه خواسته‏اند و من آنها را رد كرده‏ام و تو نیز اجازه نداده‏اى. اكنون بار دیگر از من خواسته‏اند تا از تو اجازه بگیرم. عرض كرد: بخدا قسم به آنان اجازه نمى‏دهم و كلمه‏اى با آنان سخن نمى‏گویم تا پدرم را ملاقات كنم و از آنچه انجام داده‏اند و ظلمى كه نسبت به من روا داشته‏اند به پدرم شكایت كنم. امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: اى خانم آزاد(1) ، این دو نفر پشت در نشسته‏اند و اصرار دارند بر تو سلام كنند.

عرض كرد: خانه خانه‏ى تو و زن آزاده همسر توست، و زنان تابع مردانند. هرگونه مى‏خواهى عمل كن. فرمود: پوشش سرت را محكم كن. عیادت غاصبین و قهر فاطمه علیهاالسلام حضرت زهرا علیهاالسلام سر مبارك را پوشانید و روى به دیوار گردانید بطورى كه مقابل آنها نباشد، و این در حالى بود كه چند زن دیگر نیز حضور داشتند.

ابوبكر و عمر وارد شدند و تا چشمشان به حضرت زهرا علیهاالسلام افتاد سلام كردند ولى حضرت جواب آنها را نداد! و این در حالى بود كه حضرت روى خود را به طرف دیوار گردانده بود. آنها به طرف مقابل حضرت آمدند ولى حضرت روى برگردانید، و چند بار این كار تكرار شد. تا آنكه حضرت به امیرالمؤمنین علیه‏السلام فرمود: «پارچه ‏اى روى صورتم بینداز»، و به زنها فرمود: «شما مرا برگردانید»، و گویا حضرت از شدت جراحات نمى‏توانستند بدن مبارك را حركت دهند.
بالأخره ابوبكر شروع به عذرخواهى كرد و گفت: اى دختر پیامبر، ما براى جلب رضایت تو آمده‏ایم و از تو مى‏خواهیم آنچه از ما نسبت به تو روا شده عفو كنى. حضرت فرمود: حتى یك كلمه با شما سخن نمى‏گویم تا پدرم را ملاقات كنم و شكایت شما را نزد او ببرم، و از كارهاى شما و ظلمى كه به من روا داشته‏اید شكایت كنم.

محاكمه‏ ى غاصبین در عیادت

گفتند: ما براى عذرخواهى آمده‏ایم. ما را به رفتارمان مؤاخذه مكن.
حضرت رو به امیرالمؤمنین علیه‏السلام كرد و فرمود: من با اینان كلمه‏اى سخن نخواهم گفت تا مطلبى را از ایشان سؤال كنم كه از پیامبر صلى اللَّه علیه و آله شنیده‏اند. سپس فرمود: شما را بخدا قسم مى‏دهم، آیا از پیامبر شنیدید كه مى‏فرمود: «فاطمه پاره‏ى تن من است. هركس او را اذیت كند مرا اذیت كرده است، و هر كس مرا اذیت كند خدا را اذیت كرده است»؟ گفتند: آرى. فرمود: الحمدللَّه.

حكم نهایى فاطمه علیهاالسلام در مورد غاصبین

سپس حضرت دستان مبارك را به آسمان بلند كرد و عرضه داشت: «خدایا، من تو را شاهد مى‏گیرم، اى حاضرین شما هم شاهد باشید، كه این دو نفر در حیاتم و هنگام مرگم مرا اذیت كردند. من شكایت این دو را به تو و پیامبرت مى‏نمایم. نه بخدا قسم، هرگز از شما دو نفر راضى نمى‏شوم و با شما سخن نمى‏گویم تا پدرم پیامبر را ملاقات كنم و آنچه كرده‏اید به او خبر دهم و او درباره‏ى شما حكم نماید. بخدا قسم، در هر نمازى كه بخوانم بر شما نفرین مى‏كنم».  

تعجب فاطمه علیهاالسلام از عیادت آتش زنندگان خانه ‏اش

سپس فرمود: اى ابوبكر، عجیب است كه امروز با حال امن وارد خانه‏ى ما مى‏شوى (2) و این زمانى است كه مردم را بر ما مسلط كرده‏اى؟ بیرون رو كه بخدا قسم كلمه‏اى با تو سخن نخواهم گفت تا خدا و رسولش را ملاقات كنم و به آنان شكایت نمایم.

در اینجا بود كه ابوبكر صداى واى و ویل بلند كرد و اظهار ناراحتى شدید نمود. عمر گفت:

«اى خلیفه‏ى پیامبر، بخاطر گفته‏ى یك زن اینگونه منقلب مى‏شوى و جزع و فزع مى‏نمایى»؟! و آنگاه برخاستند و بدون نتیجه بیرون آمدند و آرزو كردند كه اى كاش نیامده بودند تا فاطمه علیهاالسلام این چنین صریح و قاطع نارضایتى و غضب خود را نسبت به آنان اعلام نمى‏كرد.

سخنان ابوبكر در تهدید و تطمیع مهاجرین و انصار

با تخریب زمینه ‏هاى اجتماعى بدست غاصبین آنها احساس خطر جدى كردند و چاره‏ى نهایى را در تهدید و ارعاب دیدند كه در ضمن آن تطمیعهایى هم به چشم مى‏خورد. ابوبكر به منبر رفت و مردم را مخاطب قرار داد و گفت:

اى مردم، این چه گوش فرادادن به هر سخنى است؟ این آرزوها در زمان پیامبر كجا بود؟! هركس مطلبى شنیده بگوید و هركس شهادت مى‏دهد برخیزد. او همچون روباهى است كه شاهدش دم اوست (3)

ملازم هر فتنه‏اى است. اوست همان كه مى‏گوید: «فتنه را بعد از آنكه كهنه شده باز گردانید». از ضعیفان كمك مى‏گیرید و زنان را به یارى مى‏طلبید، مانند ام‏طحال كه محبوبترین اهلش نزد او گمراه است (4)

بدانید كه من اگر بخواهم بگویم مى‏گویم و اگر بگویم افشا مى‏كنم، ولى اگر رهایم كنید ساكت مى‏مانم.

خطاب تهدیدآمیز به انصار
سپس رو به انصار كرد و گفت: اى انصار، سخن سفیهان شما به من رسیده است و این در حالى است كه شما سزاوارترین مردم به حفظ عهد پیامبرید. پیامبر نزد شما آمد و شما او را پناه دادید و یارى كردید. بدانید كه من نسبت به كسى كه نزد ما مستحق مجازات نباشد دست و زبان باز نخواهم كرد.

تطمیع مردم
ابوبكر در پایان تهدیداتش وارد جنبه تطمیع مردم شد و براى خریدارى فكر مردم گفت: «بعد از همه‏ى اینها، فردا صبح همه براى گرفتن سهمیه‏هاى خود از بیت‏المال بیایید»، و این آخرین راه مؤثر بود كه براى روز مبادا ذخیره كرده بودند.

پی نوشت

1_یعنى اختیار تو بدست خودت است.
2ـ یعنى فراموش نكرده‏اى كه روزى با آتش و هجوم دست جمعى به خانه‏ ى من حمله كردید!
3_اشاره به یك ضرب‏المثل عربى است. یعنى شاهد او جزئى ازخود اوست.
4ـ اشاره به یك ضرب‏المثل عربى است.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:42
اهل بیت

شركت در تشییع جنازه‏ ى حضرت زهرا (س)

آخرین مهلت غاصبین براى نقشه كشیدن، قبل از تدفین حضرت زهرا علیهاالسلام بود. آنها تصمیم گرفتند براى سرپوش گذاشتن بر جنایات خود به هر قیمت شده در تشییع جنازه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام شركت كنند و لابد اظهار عزادارى كنند تا سرپوشى بر جنایاتشان باشد. برنامه از دو طرف به این صورت شروع شد:

وصیت حضرت زهرا علیه السلام به تدفین شبانه(1)

حضرت زهرا علیهاالسلام به امیرالمؤمنین علیه‏السلام عرض كرد: آیا مى‏توانى وصیت مرا عمل كنى؟ حضرت فرمود: آرى انجام مى‏دهم.
فرمود: وقتى من از دنیا رفتم مرا شب دفن كن و به ابوبكر و عمر خبر مده، كه نباید احدى از آنان كه بر من ظلم كردند و حق مرا گرفتند بر جنازه‏ام حاضر شوند، و اجازه مده بر جنازه‏ى من نماز بخوانند چرا كه اینان دشمنان من و پیامبرند، و اجازه مده احدى از اینان و اتباعشان بر جنازه‏ى من نماز بخوانند. شب كه جاسوسان سراغ كار خود رفتند و چشمها بخواب رفت مرا دفن كن.

اجتماع مردم كنار جنازه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام و اعلام تأخیر تشییع

هنگامى كه حضرت از دنیا رفت زن و مرد ضجه‏كنان بر در خانه‏ى حضرت جمع شدند و منتظر بیرون آوردن جنازه براى مراسم تشییع بودند تا بر بدن آن حضرت نماز بخوانند!!
ابوبكر و عمر هم به عنوان تسلیت گفتن به امیرالمؤمنین علیه‏السلام آمدند و گفتند: اى اباالحسن، مبادا از ما پیش‏تر بر جنازه‏ى دختر پیامبر نماز بخوانى!!
ابوذر از داخل خانه بیرون آمد و گفت: برگردید كه تشییع جنازه‏ى فاطمه امشب به تأخیر افتاد. مردم هم برخاستند و متفرق شدند.

تدفین مخفیانه‏ ى حضرت

مقدارى از شب كه گذشت و از جاسوسان مطمئن شدند، امیرالمؤمنین علیه‏السلام آن حضرت را غسل داد و فرزندان حضرت زهرا علیهاالسلام بهمراه سلمان و ابوذر و مقداد و نیز فضه و اسماء و چند نفر دیگر در نماز بر جنازه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام حضور یافتند و پس از نماز، جنازه را مخفیانه دفن كردند و امیرالمؤمنین علیه‏السلام محل قبر را با زمین اطراف یكسان نمود بطورى كه محل آن شناخته نشود.

 

اجتماع دوباره‏ ى مردم براى تشییع

فردا صبح ابوبكر و عمر بهمراه مردم به قصد تشییع و نماز بر جنازه‏ى حضرت زهرا علیهاالسلام حركت كردند و بر در خانه‏ى حضرت جمع شدند. ولى ناگهان شنیدند كه مقداد خطاب به مردم گفت: «دیشب فاطمه را دفن كردیم». از سوى دیگر مردم با چهل صورت قبر جدید در بقیع روبرو شدند كه به هم شباهت داشتند و قابل تشخیص نبودند.

فریاد مردم بلند شد و یكدیگر را سرزنش كردند و گفتند: پیامبرتان تنها یك دختر از خود به یادگار گذاشت. اكنون كه از دنیا رفت چرا باید دفن شود در حالى كه در تشییع و نماز او شركت نكرده‏اید و جاى قبر او را هم نمى‏دانید؟!
عمر نگاهى به ابوبكر كرد و گفت: من به تو نگفتم برنامه دفن فاطمه را انجام مى‏دهند؟! سپس آنها نزد امیرالمؤمنین علیه‏السلام آمدند و گفتند: بخدا قسم، هر چه كه براى ما آشوب بپا مى‏كند و ما را ناراحت مى‏كند انجام مى‏دهى. این هم یكى از دشمنى‏هایى است كه نسبت به ما دارى. حضرت فرمود: اگر براى شما قسم یاد كنم باور مى‏كنید؟ گفتند: آرى. فرمود: فاطمه علیهاالسلام همان بانویى است كه من براى شما اجازه‏ى عیادت از او گرفتم و دیدید كه به شما چه گفت. بخدا قسم به من وصیت كرده بود كه شما دو نفر بر سر جنازه‏ى او و نماز بر او حاضر نشوید. من هم كسى نیستم كه امر او و وصیتش را مخالفت كنم.

تصمیم نبش قبر

عمر گفت: این سر و صداها را رها كن. هم اكنون كنار قبرها مى‏روم و آنها را نبش مى‏كنم تا جنازه‏ى فاطمه را پیدا كنم و بر بدن او نماز بخوانم!

حضرت فرمود: بخدا قسم اگر كوچكترین اقدامى در این باره كنى- در حالى كه مى‏دانى هرگز بر جنازه‏ى فاطمه علیهاالسلام دست نخواهى یافت مگر آنكه سرت كه چشمانت در آن است از تنت جدا شود- آنگاه من جز با شمشیر با تو روبرو نخواهم شد قبل از آنكه بتوانى كارى انجام دهى.
عمر فریاد زد: عده‏اى از زنان مسلمین بیایند تا این قبرها را بشكافیم و جنازه‏ى فاطمه را پیدا كنیم تا بر بدن او نماز بگذاریم و قبر او را زیارت كنیم!!

 

عكس ‏العمل امیرالمؤمنین علیه‏ السلام در مقابل تصمیم نبش قبر فاطمه علیهاالسلام

این خبر به امیرالمؤمنین علیه‏السلام رسید. حضرت قباى زرد رنگى را كه در جنگهاى شدید مى‏پوشید به تن كرد و بحال غضبناك كه چشمانش سرخ شده و رگهایش بالا آمده بود با تكیه بر شمشیر ذوالفقار آمد تا وارد بقیع شد.
یك نفر جلوتر سراغ مردم رفت و خبر داد كه على بن ابى‏طالب مى‏آید و به خدا قسم یاد مى‏كند كه اگر سنگى از این قبرها حركت داده شود شمشیر خواهد كشید تا همه را بكشد.

عمر و اصحابش مقابل حضرت درآمدند و عمر گفت: چه خبر است اى اباالحسن! بخدا قسم قبر او را مى‏شكافیم و حتماً بر او نماز مى‏خوانیم!
امیرالمؤمنین علیه‏السلام لباس عمر را گرفت و او را تكانى داد و بر زمین زد و فرمود: اى عمر، حق خود را رها كردم تا مردم از دین برنگردند، و اما قبر فاطمه، قسم به آنكه جان على بدست اوست، اگر تو و اصحابت در این باره كوچكترین اقدامى كنید زمین را از خون شما سیراب مى‏كنم. اكنون اگر مى‏خواهى اقدام كن. من اگر شمشیر بكشم آن را غلاف نمى‏كنم مگر با گرفتن جان تو! تو همان كسى نیستى كه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله قصد كشتن تو را داشت و سراغ من فرستاد، من هم با شمشیر آمدم و بسوى تو هجوم آوردم تا تو را بكشم ولى این آیه نازل شد كه بر اینان عجله نكنید كه جزاى عملشان را آماده مى‏كنیم.

ابوبكر فوراً جلو آمد و گفت: اى اباالحسن، بحق پیامبر و بحق آنكه بالاى عرش است، عمر را رها كن. بدان كه آنچه تو كراهت دارى انجام نخواهیم داد.
امیرالمؤمنین علیه‏السلام عمر را رها كرد و مردم متفرق شدند و از آن روز فكر پیدا كردن قبر فاطمه علیهاالسلام را از یاد بردند.
اكنون براى غاصبین بخوبى معلوم شد كه چرا حضرت مخفیانه دفن شد. از امیرالمؤمنین علیه‏السلام پرسیدند: چرا فاطمه علیهاالسلام شبانه دفن شد؟ فرمود: آن حضرت از عده‏اى ناراضى بود و نمى‏خواست آنان در تشییع جنازه‏اش حاضر باشند. (2)
تا اینجا مجموعه اقداماتى كه غاصبین براى تثبیت اقدامات خود انجام دادند بیان شد و روشن گردید كه هر اقدامى از سوى آنان صورت مى‏گرفت بر ضرر خودشان تمام مى‏شد و اتمام حجتى بر دلیلهاى قبل افزوده مى‏گشت.

پی نوشت

1_بحارالانوار: ج 29 ص 193، ج 43 ص 215 209 205 199 190 171
2ـ بحارالانوار: ج 43 ص 209 ح 37.

 

 
يکشنبه 13/12/1391 - 14:42
اهل بیت

توانایى علمى فاطمه زهرا (س)

قال رسول‏اللَّه (ص): ان اللَّه جعل علیاً و زوجته و ابناءه حجج على خلقه و هم ابواب العلم فى امتى من اهتدى بهم هدى الى صراط مستقیم. (1)
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: خداوند متعال على و همسر و فرزندانش را حجت مردم قرار داده و آنان درهاى علم و آگاهى در میان امت من هستند، هركس به آنان تمسك نماید، به راه راست هدایت یافته است.

در این حدیث فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام مانند امیرالمؤمنین علیه‏السلام و سایر حضرات معصومین دروازه‏ى علم و عامل هدایت مردم شناخته شده‏اند. بنابراین آن حضرت علاوه بر اینكه حجت خدا در میان امت اسلامى بوده، نقش آموزشى و پرورشیش نیز از این حدیث استفاده مى‏گردد. (من اهتدى بهم).

قال النبى لها: اى شى‏ءٍ خیر للمرأة؟ قالت: ان لاترى رجلاً و لایراها رجلٌ، فضمها الیه و قال: ذریة بعضها من بعضٍ. (2)
پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله به فاطمه علیهاالسلام گفتند: براى زن چه چیز خوب است؟ آن حضرت فرمودند: زن مردى را نبیند و مرد نیز زن را نبیند، رسول گرامى اسلام چون این جواب صحیح را شنید، دخترش را در آغوش گرفته و فرمود: ذریه‏اى است كه بعضى از بعض دیگر بهتر.
این حدیث نیز علم و آگاهى فاطمه علیهاالسلام را در بر دارد، كه باعث تعجب و تحسین رسول خدا قرار گرفته است.

عن ابى‏عبداللَّه علیه‏السلام: ان فاطمة علیهاالسلام مكثت بعد رسول‏اللَّه (ص) خمسة و سبعین یوماً، و كان دخلها حزن شدید على ابیها، و كان یأتیها جبرئیل فیحسن عزاها على ابیها و یطیب نفسها و یخبرها عن ابیها و مكانه، و یخبرها بما یكون بعدها فى ذریتها و كان علىٌّ یكتب ذلك. (3)

حضرت امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمایند: مادرم فاطمه علیهاالسلام پس از رحلت پدرش هفتاد و پنج روز زندگى كردند، ولى در این ایام بسیار محزون بود و در فراق پدر مى‏سوخت. در طول این مدت جبرئیل به حضور زهرا مى‏رسید، و او را در عزاى پدر تسلیت مى‏گفت، و دلش را از غصه‏ها آرام مى‏ساخت و از جایگاه پیامبر صلى اللَّه علیه و آله و اخبار او آگاهش مى‏كرد، حتى اخبار آینده را در مورد فرزندانش به اطلاع او مى‏رسانید و امیرالمؤمنین على علیه‏السلام نیز آنها را مى‏نوشت.

پی نوشت ها


1ـ عوامل، ج 11، ص 78.
2ـ بحارالانوار، ج 43، ص 84.
3ـ اصول كافى، ج 1، ص 458، ح 1.

يکشنبه 13/12/1391 - 14:42
اهل بیت

فاطمه زهرا(س) در میدان تعلیم


زنى به خدمت فاطمه‏ى زهرا علیهاالسلام شرفیاب گشت و سؤالى را مطرح ساخت و جواب آن را از حضرت شنید، سپس اجازه خواست و پرسش دوم را سؤال كرد، حضرت جواب آن را نیز داد، به همین صورت ده مسأله از بانوى عزیز اسلام آموخت ولى دیگر احساس شرمندگى كرد و بیش از آن نخواست حضرت فاطمه علیهاالسلام را مزاحمت نماید، از این جهت اجازه خواست رفع زحمت نموده و خانه فاطمه علیهاالسلام را ترك گوید.


حضرت احساس كرد؛ او از كثرت پرسشهاى خویش شرمگین گردیده و به این جهت مى‏خواهد خانه و حضور آن حضرت را ترك كند، لذا فرمودند: شما خجالت نكشید، من در برابر هر مسأله‏اى كه به تو آموزش مى‏دهم پاداش دارم، پاداشى خیلى مهم و آن اینكه: «تعلیم دادن یك مسأله ارزش و ثوابش بیش از آن است. كه مابین زمین تا عرش خدا را از جواهرات ارزشمند پر نمایند.»


اى زن! اگر كسى به كارگرى مشغول گردد و بار سنگینى را به دوش گرفته و به پشت بام حمل كند و در برابر آن صد هزار دینار طلا مزد بگیرد، آیا در این فرض، كارگر احساس خستگى مى‏نماید؟! زن جواب داد: نه. فاطمه علیهاالسلام فرمودند: من نیز در برابر آموزشهایى كه انجام مى‏دهم چنین احساسى دارم، زیرا پاداش من به مراتب بیشتر است. (1)
این حدیث كه از تفسیر امام حسن عسكرى علیه‏السلام نقل شده، مى‏رساند كه زنان امت اسلامى مشكلات و سؤالات خویش را به حضرت فاطمه علیهاالسلام مراجعه مى‏كرده و پاسخ لازم را مى‏گرفتند.


حتى احادیث زیادى داریم كه علاوه بر زنان، مردها نیز به طور مستقیم و یا از طریق همسرانشان از آن حضرت سؤالاتى نموده و احكام الهى را یاد مى‏گرفتند.

پی نوشت

1ـ ریاحین‏الشریعه، ج 2، ص 131- منیةالمرید، ص 20.




يکشنبه 13/12/1391 - 14:42
اهل بیت

حضرت فاطمه(س) و پیراهن خون‏ آلود امام حسین(ع)

فاطمه علیهاالسلام در پیشگاه خدا با قاتلان خود و فرزندانش محاجه خواهد كرد و آنان را در میان مردم محشر محكوم نموده و به عذاب دردناك الهى گرفتار خواهد نمود.
از روایات اسلامى استفاده مى‏شود، نخستین پرونده‏اى كه در روز رستاخیر رسیدگى مى‏شود، پرونده‏ى محسن شهید (فاطمه) است، ولى آنچه دل فاطمه علیهاالسلام و شیعیان و محبان اهل‏بیت را بیشتر مى‏سوزاند، خاطره‏ى جانسوز كربلا است، كه در آن، امام حسین علیه‏السلام را با یارانش به طور فجیع به شهادت رسانده و سرهایشان را از تنشان جدا نموده و زنان و دختران آنان را با تمامى بى‏رحمى اسیر كردند...

در احادیث آمده است كه دختر گرامى پیامبر صلى اللَّه علیه و آله پیرهن خون‏آلود امام حسین علیه‏السلام را در روز قیامت به دست گرفته و خواستار محاكمه و كیفر قاتلان او مى‏گردد. (1)

از حضرت امام صادق علیه‏السلام آمده است كه فاطمه علیهاالسلام را در روز قیامت در قبه‏اى از نور مى‏نشانند. در این هنگام، امام حسین به محشر مى‏آید، در حالى كه سربریده‏اش را به دست مى‏گیرد. فاطمه علیهاالسلام از دیدن چنین حالى صیحه مى‏كشد و مى‏افتد و تمام پیامبران و خلایق دیگر، از دیدن چنین وضعى به گریه مى‏افتند، سپس قاتلین امام حسین حاضر و محاكمه مى‏گردند و آنگاه به كیفر شدیدى مى‏رسند... (2)

و بالاخره در حدیث دیگرى از طریق ابان بن عثمان از امام صادق علیه‏السلام نقل شده: چون فاطمه علیهاالسلام به محشر آید، پیرهن خون‏آلود امام حسین علیه‏السلام را به دست گرفته، عرض مى‏كند: خدایا! این پیرهن خون‏آلود حسین من است و تو خود مى‏دانى چه جنایاتى در مورد او مرتكب شده‏اند. (3)
خطاب مى‏رسد: یا فاطمه! تو در نزد من محبوبى هر چه مى‏خواهى بگو. عرض مى‏كند: الهى! انتقام خون حسین را بگیر.
در این حال آتش جهنم بر قاتلین امام حسین مسلط مى‏گردد و با انواع عذاب به كیفر مى‏رساند. (4)

مقامات بهشتى حضرت زهرا(س) و شیعیان ایشان

 ابوجعفر طبرى در كتاب بشارة المصطفى از همام ابى‏على نقل مى‏كند كه گفت به كعب‏الاحبار گفتم: نظر شما درباره‏ى شیعیان على بن ابیطالب (ع) چیست؟
در پاسخ گفت: «اى همام! من صفات آنها را در قرآن یافته‏ام، آنها حزب خدا و انصار دین خدا و پیرو ولّى هدا، و بندگان خاص و بزرگوار خدا در میان خلق هستند، خداوند آنها را براى دین خود برگزیده، و براى بهشت خود آفریده است، آنها در فردوس اعلاى بهشت در میان خیمه و اطاقهائى كه از (دانه‏هاى شفّاف) مروارید و لؤلؤ برپا شده، سكونت مى‏كنند، آنها در میان مقرّبان ابرار هستند و از نوشابه‏ى دست نخورده سر بسته سیراب مى‏شوند، این نوشابه از آب چشمه‏اى است كه «تسنیم» نام دارد، كه به آنها اختصاص دارد، تسنیم چشمه‏اى است كه خداوند آن را به حضرت فاطمه دختر محمّد (ص) و همسر على (ع) عطا فرموده است كه منبع آن چشمه زیر ستونى قرار دارد كه قبّه‏ى آن ستون در خنكى و برودت مانند كافور، و در طعم مانند زنجبیل و در بو مانند مُشك است
 
سپس آب آن چشمه در جویها جریان مى‏یابد، شیعیان و دوستان فاطمه (س) از آن مى‏آشامند، و آن قُبّه داراى چهار ستون است، یك ستون آن از مروارید سفید است، كه در زیر آن چشمه‏اى بنام «طهور» قرار دارد، و یك ستون آن از زُمُرّد سبز است كه در زیر آن دو چشمه پر فوران از شراب طهور و عسل قرار دارد، هر یك از آن چشمه‏ها به سوى قسمت پائین بهشت جریان دارند، جز چشمه‏ى «تسنیم» كه در قسمت اعلاى بهشت، روان است كه خواص بهشتیان از آن مى‏آشامند، و آن شیعیان و دوستان على (ع) هستند، و این است تفسیر قول خدا كه در قرآن مى‏فرماید:

یُسْقَوْنَ مِنْ رَحِیق مَخْتُومٍ... عَیْناً یَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.

: «آنها از شراب زلال دست نخورده‏ى سر بسته سیراب مى‏شوند... همان چشمه‏اى كه مقرّبان از آن مى‏نوشد (مطفّفین- 25- 28)

پس این نعمت بر شیعیان گوارا باد.
سپس كعب‏الاحبار گفت: سوگند به خدا، شیعیان را دوست نمى‏دارد مگر كسانى كه خداوند از آنها، عهد و میثاق گرفته است.
ابوجعفرى طبرى پس از نقل فوق، مى‏گوید: سزاوار است كه شیعیان، این حدیث را با آب طلا بنویسند، تا نقل بسیار شده و از نابودى، حفظ گردد، و به مفاد آن عمل كنند كه موجب دستیابى به آنهمه درجات عالى بهشتى خواهد گردید، با توجّه به اینكه این روایت از اهل تسنّن نقل شده است كه براى حجّت بودن، رساتر است (و از تهمت ساختگى شیعه بدور است) و صحّتش روشنتر مى‏باشد.

پاسخ به سؤال سلمان
و نیز طبرى در كتاب بشارة المصطفى از كتاب كنز نقل مى‏كند كه ابوذر گفت: سلمان و بلال حبشى را دیدم نزد پیامبر (ص) آمدند، ناگهان سلمان بروى قدم رسول خدا (ص) افتاد و بوسید، پیامبر (ص) او را از این كار كنار زد و به او فرمود: «اى سلمان، آن كارى را كه عجم‏ها براى شاهان خود انجام مى‏دهند، نسبت به من انجام مده، من بنده‏اى از بندگان خدا هستم، مانند بندگان مى‏خورم و مى‏نشینم»

سلمان عرض كرد: اى مولاى من از تو مى‏خواهم از فضائل فاطمه (س) در قیامت، به من خبر بدهى!
پیامبر (ص) با چهره‏اى خندان به او نگریست و فرمود: «سوگند به خدائى كه جانم در دست قدرت او است، فاطمه (س) همان بانوئى است كه در عرصه‏ى محشر، سوار بر شتر عبور مى‏كند كه سرش (نمودى) از خشیت خدا است، و چشمانش از نور خدا مى‏باشد، تا اینكه فرمود: جبرئیل در سمت راست آن شتر، و میكائیل در سمت چپ آن، و على (ع) در پیشاپیش آن، و حسن و حسین (ع) در پشت سر آن حركت مى‏كنند، خداوند حافظ و نگهبان او است، تا از صحنه‏ى محشر عبور كند در این هنگام ناگهان از جانب خدا ندا مى‏رسد:
«اى همه‏ى خلایق! چشمهاى خود را فروخوابانید، و سرهاى خود را پائین آورید، این فاطمه دختر پیامبر شما، همسر على (ع) امام شما، مادر حسن و حسین (ع) است، پس از پل صراط عبور مى‏كند در حالى كه دو چادر شفّاف و سفید بر سر دارد.

وقتى كه فاطمه (س) وارد بهشت مى‏شود و به نعمتها و مواهبى كه خداوند براى او آماده ساخته مى‏نگرد، مى‏گوید:
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ- اَلْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِى اَذْهَبَ عَنّا الْحُزْنَ اِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَكُورٌ اَحَلَّنا دارَ الْمَقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ، لایَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ.
: «بنام خداوند مهربان، حمد و سپاس خداوند را كه: حزن و اندوه را از ما دور ساخت، البته خداى ما بخشنده و شكر پذیر است، آن خدائى كه ما را در مقام عالى از عطاى خود قرار داد كه در آن هیچگونه رنج و ناگوارى به ما نمى‏رسد».

رسول خدا (ص) فرمود: پس از آن خداوند به فاطمه (س) وحى مى‏كند: «اى فاطمه! آنچه مى‏خواهى از من مسئلت كن كه به تو عطا مى‏كنم و تو را خشنود سازم»
فاطمه (س) عرض مى‏كند: خدایا تو امید منى، بلكه بالاتر از امید منى، از درگاه تو مسئلت مى‏كنم كه دوستان من و دوستان دودمان مرا در آتش دوزخ، عذاب نكنى.
خداوند به او وحى مى‏كند: اى فاطمه! به عزّت و جلالم سوگند، دو هزار سال قبل از خلقت آسمانها و زمین، به خود سوگند یاد نموده‏ام كه دوستان تو، و دوستان عترت تو را به آتش عذاب نكنم.

پی نوشت ها

1ـ فرائدسمطین، ج 2، ص 265، ش 533-بحار، ج 43، ص 220، ح 2 و 3: تحشر ابنتى فاطمه یوم القیامه و معها ثیاب مصبوغه بالدم... فتقول: یا عدل احكم بینى و بین قاتل ولدى، قال رسول‏اللَّه (ص): فیحكم لابنتى و رب الكعبه...
ویل لمن شفعائه خصمائه - و الصور فى حشر القیامه ینفخ
لابد ان ترد القیامه فاطم - و قمیصها بدم الحسین مضمخ

2ـ ثواب الاعمال به نقل جلاءالعیون شبر، ج 1، ص 227.

3ـ فتاخذ قمیص الحسین بن على بیدها مضمخا بدمه و تقول: یا رب هذا قمیص ولدى و قد علمت ما صنع به.

4ـ بحارالانوار، ج 43، ص 224، ح 11.


يکشنبه 13/12/1391 - 14:40
اهل بیت

مقام حضرت زهرا(س) در بهشت

  مقام زهرا علیهاالسلام در بهشت با مقام پیامبر و على و حسنین علیهم‏السلام یكسان است
منقبت دیگر، اشتراك فاطمه‏ى زهرا سلام‏اللَّه‏علیها با پیامبر اكرم و امیرالمؤمنین و حسنین علیهم‏السلام است در مقامات و درجاتى كه مخصوص و منحصر مى‏باشد به پنج تن آل‏عبا. با دقت در این دسته روایات كاملاً روشن مى‏شود كه آنان را مقام و مركزیت خاصى است، و هرگز هیچ بشرى را به آن درجات والا راه نیست.

زید بن ارقم از پیامبر اكرم روایت مى‏كند كه آن حضرت خطاب به امیرالمؤمنین فرمود:
«انت معى فى قصرى فى الجنه مع فاطمه ابنتى (و انت اخى و رفیقى) ». (1)
«یا على تو و دخترم فاطمه در بهشت در قصر من همنشین من هستید. سپس پیامبر اكرم این آیه را تلاوت فرمود: (برادرانه بر تختهاى بهشتى روبروى هم مى‏نشینید)».
این روایت را محب‏الدین طبرى در كتاب الریاض النضره، ابن مغازلى در مناقب، حموینى در فرائد، ابن باكثیر (2) در وسیله المال، و عاصمى در زین الفتى، احمد بن حنبل در مناقب نقل كرده‏اند.

حدیث دیگرى امیرالمؤمنین علیه‏السلام مرفوعا از پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل كرده‏اند كه رسول اكرم فرمود:
«فى الجنه درجه تدعى «الوسیله». فاذا سالتم اللَّه فسلوا لى الوسیله، قالوا: یا رسول‏اللَّه، من یسكن معك فیها؟
قال: على و فاطمه والحسن والحسین». (3)

«در بهشت درجه‏اى است به نام «الوسیله»، هرگاه بخواهید در هنگام دعا چیزى براى من از خدا بطلبید، مقام «وسیله» را مسئلت نمایید، گفتند: یا رسول‏اللَّه چه كسانى در این درجه‏ى مخصوص با شما همنشین هستند؟ فرمود: على، فاطمه، حسن و حسین». این حدیث از دانشمندان عامه نیز در كتب خود ذكر نموده‏اند، از جمله سیوطى در كتاب جامع الكبیر از حافظ ابن مردویه نقل كرده است.

ما شیعیان نیز در زیارت پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم چنین عرض مى‏كنیم: «اللهم اعطه الدرجة الرفیعة، و آته الوسیلة من الجنة». (4)
چنانكه گفته شد درجة الوسیله- كه والاترین درجات بهشتى است- مخصوص و منحصر است به پنج تن، و هرگز بشرى را به آن رتبه‏ى اعلى راه نیست. درجة الوسیله برتر از درجات جمیع انبیا، اوصیا، اولیا، و علماء و مخلصین است. (5)

امیرالمؤمنین چنین روایت مى‏كند كه پیامبر اكرم فرمود:
«انا و فاطمة و على والحسن والحسین فى مكان واحد یوم القیامة».
«روز قیامت من و فاطمه و على و حسن و حسین داراى مقام و منزلت واحدى هستیم».

آرى اینان در تمام عوالم خلقت مقام و منزلتشان یكى است. در عالم نور، در عالم ذر، در عالم اظله، در محشر، در عوالم سفلى و علوى، ملكى و ملكوتى، در غیب و شهود، خلاصه در تمام مسیر آفرینش، از آغاز تا پایان، همه جا با هم، هم‏ردیف و هم‏شان و هم‏مقامند. بعضى ازعلماى عامه (سنى) كه حدیث مذكور را نقل كرده‏اند عبارتند از: احمد بن حنبل در مسند، حافظ محب‏الدین طبرى در الریاض النضره.

روایت دیگرى كه حضرات عامه نیز نسبت به آن اهمیت بسیار قائل شده‏اند عبارت از این است: روزى رسول اكرم وارد خانه على شد، و امیرالمؤمنین را در حال استراحت مشاهده كرد؛ و خطاب به حضرت زهرا چنین فرمود:
«انى و ایاك و هذین (یعنى الحسنین) و هذالراقد (او النائم)، یوم القیامه فى مكان واحد». (6)
«همانا، من و تو (یا زهرا) و حسن و حسین، و این شخص كه در اینجا آرمیده است (على)، روز قیامت همه در یك جا خواهیم بود».

راویان این حدیث عبارتند از: احمد ابن حنبل در مسند، حافظ ابن‏عساكر، محب‏الدین طبرى، حاكم حسكانى....
حاكم نیسابورى اسناد این روایت را بررسى و آن را تأیید نموده است. (7)
ما نیز مدارك این حدیث شریف را كاملاً رسیدگى كردیم؛ تردیدى در صحت آن نیست، و مسلماً از فرمایشات پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم مى‏باشد.

عبداللَّه بن قیس از رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم نقل مى‏كند كه فرمود:
«انا و على و فاطمة والحسن والحسین یوم القیامة فى قبة تحت العرش». (8)
«جایگاه من و على و فاطمه و حسن و حسین روز قیامت در قبه‏اى است كه زیر عرش قرار دارد».

از این روایت چنین معلوم مى‏شود كه والاترین مقامات كه «وسیله» نام دارد، در پایتخت عظمت حضرت حق تبارك و تعالى است؛ و هرگز كسى را به آنجا راه نیست. آرى، پایتخت عالم فقط جایگاه پنچ تن است، آنجا كه نشانگر عظمت و جلال و جلوه‏گاه نور جمال و جلال كبریایى است.
چنانكه گفته شد، این انوار پنج‏گانه، در جمیع منازل خلقت در تمام شئون ولایت همه جا همراه و همگام و همتایند؛ در ابتدا و انتها، در عالم اظله، در عالم ذر، در عالم ارواح و اشباح، در دنیا و برزخ، در حشر و نشر، خلاصه تا روز قیامت، از یكدیگر جدا نبوده، در كنار هم در جمیع مراحل و در تمام ملكات و فضائل بطور یكسان سهیمند.

پی نوشت ها

1ـ در بعضى از روایات عبارت داخل پرانتز نیز درج است.

2ـ احمد بن فضل بن محمد با كثیر مكى شافعى متوفاى 1047 هجرى. وى از ادبا و شعراى مكه بوده و كتاب «وسیله المال فى عد مناقب الال» را در سال 1027 در مكه تدوین نموده است. (ایضاح المكنون ج 1/ 405، هدیه العارفین ج 1/ 159، الاعلام ج 1/ 195، معجم المولفین ج 1/ 228).

3ـ مقتل الحسین (خوارزمى) ج 1/ 67، 68، منتخب كنزالعمال ج 5/ 94، مناقب ابن مغازلى ص 247، كنزالعمال ج 12/ 103/ ح 34195، ج 13/ 639، 640/ ح 37616.

4ـ این عبارت در زیارت پیامبر با الفاظ دیگرى هم آمده است نظیر: «اللهم اعطه الدرجه العلیا و آته الوسیله الشریفه». (بحارالانوار 97/ 169).
و یا «اللهم و اعطه الدرجه و الوسیله من الجنه و ابعثه مقاما محمودا یغبطه به الاولون و الاخرون». (كامل الزیارات ص 16).
در اعمال روز عرفه نیز صلواتى بر پیامبر و اهل‏بیت علیهم‏السلام نقل است كه عبارات فوق به این صورت در آن آمده است «اللهم اعط محمدا و آله الوسیله و الفضیله والشرف والرفعه والدرجه الكبیره». (متن كامل این صلوات را در مفاتیح‏الجنان مى‏توانید ببینید).

5ـ در روایتى آمده است كه پیامبر اكرم صلى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: «و اسالوا اللَّه لى الدرجه الوسیله من الجنه. قیل: یا رسول‏اللَّه، و ما الدرجه الوسیله من الجنه؟ قال: هى اعلى درجه من الجنه لاینالها الا نبى ارجو ان اكون انا». (بحارالانوار ج 91/ 65).

6ـ مسند طیالسى ص 26/ ح 190، مسند احمد بن حنبل ج 1/ 101، معجم كبیر طبرانى ج 3/ 40، 41/ ح 2622، ج 22/ 405، 406/ ح 1016، 1017، مستدرك حاكم ج 3/ 137، تلخیص المستدرك ج 3/ 137، الریاض النضره ج 3/ 183، ذخائرالعقبى ص 25، فرائد السمطین ج 2/ 28/ ح 367، مقتل الحسین خوارزمى ص 75، 103، اسدالغابه ج 5/ 269، 523، تاریخ مدینه دمشق (ط دار الفكر) ج 13/ 227، 228، ج 14/ 163، 164، تاریخ مدینه دمشق (ترجمه الحسین ع) ص 111، تهذیب‏الكمال ج 6/ 403، 404، سیر اعلام النبلاء ج 3/ 258، مجمع‏الزوائد ج 9/ 170، منتخب كنزالعمال 5/ 94، كنزالعمال ج 12/ 99/ ح 34172، در السحابه ص 270، ینابیع‏الموده 194.

7ـ مستدرك حاكم ج 3/ 137.

8ـ كنزالعمال ج 12/ 100/ ح 34177.
يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
اهل بیت

فاطمه(س) در حدیث دیگران (صحاح ششگانه)

 

مرورى بر زندگى حضرت زهرا(س) در كتب و مخصوصا صحاح اهل سنت (1) از دو جهت اهمیت دارد: نخست اینكه; عظمت‏بانوى دو عالم، نزد هر دو گروه آشكار مى‏شود. و دیگر اینكه، با وجود چنین عظمتى چگونه بسیارى از اهل نت‏به تاویلات و توجیهات تاریخ آن عصر روى آورده‏اند.

زندگینامه فاطمه(س) در این كتابها به شش فصل مهم تقسیم شده است:

الف) فضایل صدیقه كبری(س)،
ب) ازدواج،
ج) سوگوارى پدر،
د) مناظرات «بویژه با خلیفه اول و دوم‏»،
ه) رحلت،
و) روایات آن حضرت.

الف) فضایل:

1- شباهت‏به پدر

فاطمه حقیقت پدر و انعكاس نور او بود كه در جسم فاطمه متجلى گشت. عایشه مى‏گوید: زمانى همه همسران رسول خدا(ص) برگرد وجودش جمع بودند در این هنگام فاطمه كه مانند پیامبر گام برمى‏داشت، وارد شد با ورود او همه دیدند كه پدر با محبت تمام به وى خوش‏آمد گفت و او را در كنار خود نشاند. (2)

و باز عایشه نقل مى‏كند: هیچ زنى را از جهت‏حركات و نشست و برخاست و رفتار مانند زهرا(س) نسبت‏به پیامبر(ص) ندیدم. (3)

بى‏شك تحمل و بردبارى فاطمه(س) در برابر مشكلات مختلف ناشى از اخلاق پدرگونه او بود.

2- مبارز خردسال

براى رهروان راه استقامت و صاحبان روحهاى بزرگ، ایام طفولیت و بزرگى یكسان است.

در شرایط سخت اقتصادى، سیاسى و نظامى سرزمین مكه و دوران قبل از هجرت هرگاه پیامبر، خسته و رنجور از زخم‏زبان و شمشیر و سنگ به خانه مى‏آمد دستهاى كوچك زهرا بود كه آرامش را به پدر باز مى‏گرداند و به یارى او مى‏شتافت.

آن روز پیامبر خدا(ص) در مسجدالحرام و در كنار كعبه مشغول نماز بود ابوجهل با عده‏اى دیگر در گوشه‏اى به هرزه‏گرى سرگرم بودند، تا چشمش به پیامبر(ص) افتاد رو به آنان كرد و گفت: كدام یك از شما حاضر است‏برود بچه‏دان شترى را كه دیروز در این نزدیكى قربانى شده بیاورد و در حالى كه محمد(ص) در سجده است آن را بر روى شانه‏اش قرار دهد. بدبخت‏ترین آنها گفت: من این كار را انجام مى‏دهم. او در حالى كه پیامبر در برابر عظمت‏خدا سر بر سجده داشت آن را بر روى شانه مبارك پیامبر(ص) انداخت. ابوجهل و همدستانش كه این منظره را دیدند شروع به تمسخر پیامبر كردند.

ابن‏مسعود، از اصحاب بزرگ رسول خدا، مى‏گوید: من در این وقت در مسجدالحرام بودم و این منظره را مى‏دیدم اما جرات نداشتم جلو بروم و آن بچه‏دان شتر را از روى شانه مبارك پیامبر(ص) بردارم از این جهت در گوشه‏اى منتظر ماندم تا ببینم جریان به كجا ختم مى‏شود؟

پیامبر همچنان در سجده بود! تا اینكه كسى جریان را به اطلاع فاطمه(س) رساند. او وارد مسجدالحرام شد و در حالى كه از شنیدن این خبر بسیار نگران شده بود جلو آمد و بچه‏دان شتر را از شانه آن حضرت برداشت و سپس رو به عاملان این اهانت كرد و با زبان رسا آنان را مورد ملامت و سرزنش قرار داد!

رسم پیامبر بر این بود كه در هنگام نفرین یا دعا، سه مرتبه جمله را بیان مى‏فرمود در این مورد نیز پس از سلام نماز، سه مرتبه با صداى بلند فرمود: اللهم علیك بقریش، خدایا این قریشیان را نابود كن!

به مجرد اینكه صداى حضرت به گوش ناشنواى آنان (ابوجهل و همدستانش) رسید مجلس بزمشان به مجلس دلهره و اضطراب مبدل شد.

ابن‏مسعود مى‏گوید: پیامبر(ص) هفت نفر را به نام، نفرین كرد و همگى آنان در روز جنگ بدر به هلاكت رسیدند و بدنهاى آلوده آنان در چاه بدر انداخته شد. (4)

آرى، در شرایطى كه مردان دلاور و بزرگ مانند ابن‏مسعود، جمع‏كننده قرآن، جرات دفاع از پیامبر(ص) را نداشتند، این دختر شجاع و خردسال رسول الله(ص) بود كه به حمایت پدر مظلوم خود برخاست.

3- در میدان نبرد

او تنها اهل عبادت و نشستن در منزل نبود. در میدان نبرد نیز شركت مى‏كرد و به یارى پدر مى‏شتافت.

مردى از سهل بن‏سعد (از اصحاب رسول خدا(ص)سؤال كرد: در جنگ احد چه جراحتهایى بر بدن پیامبر(ص) وارد شد؟ جواب داد: آن روز، رخسار مباركش آسیب دیده دندان و كلاهخود حضرت شكست. در آن روز فاطمه(س) دختر پیامبر(ص) خونها را از سر و صورت آن حضرت مى‏شست و على بن‏ابیطالب(ع) با سپر آب مى‏آورد. ولى هنگامى كه مشاهده كرد ریختن آب باعث‏خون‏ریزى بیشتر مى‏گردد قطعه حصیرى را سوزاند و خاكستر آن را به روى زخم قرار داد تا خون بند آمد. (5)

4- اولین دیدار، آخرین وداع

همه عالمان حدیث اهل سنت و شیعه نقل كرده‏اند دورى از فاطمه(س) بر پیامبر(ص) بسیار سخت‏بود. ابن‏داود از ثوبان، آزاد شده رسول خدا(ص)، چنین نقل مى‏كند: پیامبر اكرم(ص) هرگاه عازم سفر مى‏شد، آخرین كسى را كه وداع مى‏كرد فاطمه بود و در مراجعت از سفر اولین شخصى را كه به دیدارش مى‏شتافت، فاطمه اطهر(س) بود. (6)

5- برترین زنان

سیده زنى است كه برتر از دیگران باشد. ملاكهاى فضیلت معیارهاى مادى و زودگذر نیست كه این مرام كم‏خردان است، بلكه معیار برترى در نظام ارزشى اسلام فضایل خاص معنوى است كه از این‏رو در فاطمه سیده نساء معرفى شده است.

عایشه مى‏گوید: روزى صدیقه طاهره نزد پیامبر(ص) آمد در حالى كه حكت او شباهت زیادى به راه رفتن پیامبر(ص) داشت. رسول خدا تا چشمش به جمال فاطمه افتاد، فرمود: آفرین بر تو دخترم. آنگاه او را كنارش، راست‏یا چپش، نشاند. بعد از مدتى سخنى آرام در گوش او گفت: زهرا(س) از شنیدن این سخن گریان شد.

از فاطمه سؤال كردم: چرا گریه مى‏كنى؟

قبل از جواب فاطمه(س)، بار دیگر پیامبر سخنى آهسته با دختر خود گفت و زهرا(س) از این خبر خوشحال شد و خندید.

من گفتم: تا امروز چنین خوشحالى همراه با غم ندیدم. سبب این دو را از ایشان جویا شدم. فاطمه(س) در جواب فرمود: من راز پدر را افشاء نمى‏كنم.

این راز همچنان پوشیده ماند تا زمانى كه پیامبر خدا(ص) رحلت فرمود، آن‏گاه بار دیگر سؤال را با ایشان مطرح كردم، فاطمه(س) در پاسخ فرمود: در آن روز پیامبر به من فرمود:

جبرئیل در هر سال یك بار قرآن را بر من عرضه مى‏كرد و امسال دو بار. من از این امر متوجه شدم كه زمان رحلتم فرا رسیده است و تو از خاندان من نخستین كسى هستى كه به من ملحق مى‏شوى. از این سخن پیامبر(ص) ناراحت‏شدم. سپس فرمود: آیا خوشحال نمى‏شوى كه به تو خبر دهم: برترین زنان بهشت‏یا زنان با ایمان هستى؟! از شنیدن این خبر خوشحال شدم و خندیدم. (7)

فاطمه برترین زنهاى جهان است و مطرح شدن او به عنوان یكى از بهترین چهار زن جهان (خدیجه همسر پیامبر(ص)، مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم) (8) منافاتى با این احادیث كه فاطمه(س) را بهترین زنان مى‏داند، ندارد زیرا جمع این احادیث‏به این است كه; زهرا(س) برترین آن چهار زن است. رسول خدا(ص) خطاب به حذیفه فرمود:

فرشته‏اى كه تاكنون به زمین نیامده بود، از خداوند اجازه گرفت و به زمین آمد تا به من سلام كند و مژده دهد: كه فاطمه سرور زنان بهشت است و حسن و حسین سرور جوانان اهل بهشت هستند. (9)

6- پاره تن پیامبر(ص)

در تمام منابع اهل سنت چه در صحاح و چه غیر آن؟ این حدیث آمده است كه رسول خدا(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است هر كس او را خشمناك كند مرا خشمناك كرده است. (10)

7- مقام عصمت

این آیه قرآن «انما یرید الله لیذهب عنكم الرجس اهل البیت و یطهركم تطهیرا» (11) نشانگر آن است كه «اهل بیت‏» پیامبر(ص) معصوم از گناه هستند. سخن در این است كه اهل بیت، چه كسانى هستند؟

صحاح اهل سنت پاسخ را مشخص كرده‏اند;

عایشه مى‏گوید: بامداد یكى از روزها، رسول خدا(ص) بالاپوش خود را كه از پشم سیاه بافته شده بود، بر دوش گذاشت و عازم بیرون از منزل بود. در این موقع، امام حسن(ع) و سپس امام حسین(ع) و بعد از این دو، فاطمه(س) و سپس على(ع) وارد شدند. هر كدام كه وارد مى‏شدند، پیامبر عباى مبارك را بالاى سر او قرار مى‏داد و آنگاه كه همه جمع شدند، همان آیه را تلاوت كرد در این بین ام‏سلمه یكى از همسران رسول خدا(ص) گوشه ردا را بالا زد خواست‏خود را به آنان ملحق كند، پیامبر(ص) عبا را از دست او كشید و فرمود: تو خوب هستى ولكن جزء اینها نیستى. (12)

این حدیث علاوه بر اینكه مقصود از اهل بیت را در نظر پیامبر(ص) و قرآن مجید مشخص مى‏كند، عصمت زهراى مرضیه را نیز ثابت مى‏كند.

8- در مباهله

پیكر اجتماع هر گاه دچار افراد منحرفى مى‏شود كه رستگارى انسانها را به خطر مى‏اندازند، انبیاء كه طبیبان الهى هستند، به وسیله «نفرین‏» یا «مباهله‏» اقدام به نجات جامعه انسانى مى‏كنند. در باره پیامبر نیز واقعه‏اى تاریخى در این‏باره روى داده است:

مسیحیان سرزمین یمن كه نشانه رسالت را در وجود پیامبر(ص) مشاهده كردند، به عناد و شب‏پرستى خود، اصرار ورزیدند و از قبول آیین حق روى برگرداندند. پیامبر پیشنهاد مباهله داد و آنان پذیرفتند، چون موعد مقرر فرا رسید، دلهره سراپاى وجودشان را فرا گرفت‏بناگاه مشاهده كردند پیامبر(ص) پدیدار گشت و حسن(ع) در كنار، حسین(ع) در آغوش و زهرا و على پشت‏سر حضرت. رو كرد به همراهان و فرمود: هرگاه نفرین كردم، شما آمین بگویید.

«عاقب‏» سرپرست ترسایان با دیدن انوار پنجگانه حقیقت را متوجه شد و احساس كرد نفرین اینان یعنى نابودى كلیسا. رو به همراهان خود كرد و گفت: من چهره‏هایى را مشاهده مى‏كنم كه اگر از خدا بخواهند كوه را از جاى بركند دعاى آنان مستجاب است و تا قیامت نصرانیى بر روى زمین باقى نخواهد ماند.

آنان نیز كه خود چنین احساسى در دل داشتند، از مباهله دست‏برداشتند. (13)

زمخشرى مى‏گوید: آوردن این افراد دلیل است كه آن حضرت واقعا قصد مباهله داشت نه آنكه صرف تهدید بود، چرا كه عزیزترین افراد و پاره‏هاى جگر و محبوبترین افراد را در معرض خطر احتمالى قرار داد. (14)

9- دوستداران فاطمه(س)

از بیانات بزرگان دین آموخته‏ایم كه دین چیزى جز محبت نیست و آیین الهى تولى و تبرى است. على(ع) مى‏گوید: روزى رسول خدا(ص) دست امام حسن و امام حسین(ع) را گرفته و فرمود: كسى كه من و این دو و پدر و مادر این دو را دوست‏بدارد، در روز قیامت‏با من در یك درجه خواهد بود. (15)

ب) ازدواج

1- جهیزیه

عایشه و ام‏سلمه نقل مى‏كنند: رسول خدا(ص) به ما دستور داد، جهیزیه فاطمه(س) را براى رفتن به خانه على(ع) آماده سازیم.

بنا به فرمان رسول الله(ص) ابتدا سطح خانه را از خاكهاى نرم زمین بطحاء پوشاندیم و پس از آن، دو بالش تهیه كردیم و آن دو را با دست‏خود، از لیف خرما پر كردیم. آنگاه غذایى از خرما و كشمش ترتیب دادیم. آب گوارایى نیز آماده كردیم، چوبى در یك طرف خانه گذاشتیم كه لباسها و مشك آب را بدان بیاویزند. ما هیچ عروسى را بهتر از عروسى فاطمه(س) ندیدیم. (16)

2- هدیه پیامبر، به مناسبت ازدواج

على(ع) مى‏فرماید: رسول خدا(ص) پارچه‏سفید رنگى از پشم به من و زهرا مرحمت فرمود و ما خود را به آن پارچه آراستیم. و بعد از این به منزل ما تشریف آورد و بالشتى كه از نوعى گیاه پر شده بود و مشك آبى به ما عنایت كرد. (17)

3- هدیه فاطمه(س) به على(ع)

هدیه سبب انس و الفت است پس چه بهتر كه این امر بین خود عروس و داماد رسم باشد، تا لحظات زندگى را شیرین و زن و مرد و محیط خانه سبب آرامش گردد.

على(ع) نقل فرمود: فاطمه اطهر(س) هدیه‏اى (فرشى) به مناسبت ازدواجمان تقدیم كرد كه تا آن هنگام فرش ما منحصر به یك پوست گوسفند بود. (18)

4- فاطمه(س) در منزل على(ع)

دختران شخصیتهاى بزرگ، چه بسا كار كردن در منزل شوهر را براى خود ننگ به حساب آورند و این احساس ناشى از كوچك شمردن كار و احساس شخصیت كاذب در خود است. اما كدام شخص با عظمت‏تر از وجود رسول گرامى اسلام است و كدام زن متشخص‏تر از فاطمه(س)؟!

على(ع) فرمود: فاطمه(س) به قدرى مشك آب به دوش كشید كه اثر بند مشك در گلوى فاطمه(س) باقى ماند و چندان دستاس كرد كه دستهاى فاطمه تاول زد و آن قدر زیر دیگ را آتش كرد كه حرارت آتش رنگ لباسهایش را از بین برد. (19)

ماجراى تسبیحات حضرت زهرا(س) ناشى از زحمات طاقت‏فرساى فاطمه(س) بود. على(ع) كه از نزدیك شاهد زحمات همسرش بود، در این مورد مى‏فرماید:

فاطمه از ناراحتى كه به سبب چرخاندن آسیاب دستى در دست‏خود احساس مى‏كرد، نزد پدر آمد تا كنیزى براى یارى رساندن به او در خانه عنایت كند. رسول خدا(ص) در منزل تشریف نداشت زهراى مرضیه برگشت. عایشه جریان آمدن فاطمه(س) را به اطلاع پیامبر رساند. پیامبر بلافاصله به منزل ما آمد و فرمود: آیا مى‏خواهید چیزى به شما بیاموزم كه بهتر از تقاضاى شما باشد؟ در هنگام خواب 34 مرتبه تكبیر،33 مرتبه سبحان‏الله و33 مرتبه الحمدلله بگویید. (20)

ج) مناظرات فاطمه(س)

مهمترین مناظره فاطمه زهرا(س) مناظره‏اى سیاسى بود كه جنبه اقتصادى نیز داشت. این بحث‏بین آن حضرت و خلیفه اول و دوم بود. در ظاهر این مناظرات به مسائل مالى برمى‏گردد ولى در واقع مسائل خلافت و رهبرى مسلمین مد نظر بود چه آن جز علاقه و انس با خدا در دلش نبود و مسائل دنیوى هیچگاه براى آن حضرت نگرانى ایجاد نكرد.

فاطمه(س) به دنبال ارث پدر آمد، ولى خلیفه اول جواب داد: پیامبر(ص) فرموده: ما پیامبران ارث باقى نمى‏گذاریم آنچه از ما باقى بماند صدقه است، یا در اختیار حاكم همان زمان است. آنگاه فاطمه بر خلیفه اول غضب كرد و تا آخر عمر با او صحبت نكرد و بعد از پیامبر(ص) شش ماه زنده بود. (21)

جوابهایى كه از خود صحاح ششگانه در مورد سخن خلیفه اول به دست مى‏آید چنین به نظر مى‏رسد: اول: در بحث فضایل آن حضرت گذشت كه غضب فاطمه به معنى غضب رسول خدا(ص) است و این احادیث مقید به صورت خاصى نشده است. بنابراین رسول خدا(ص) غضبناك شد!!

دوم: به موجب احادیث وارده مقصود از اهل بیت و شان نزول آیه تطهیر، حضرت زهرا(س) معصوم از گناه بود، پس چگونه چیزى را خواست كه مستحق آن نبود؟!

و سوم اینكه: بعد از این تقاضاى حضرت زهرا(س) خلیفه دوم اموال پیامبر(ص) در مدینه را در اختیار على(ع) و عباس قرار داد، ولى خیبر و فدك را نه. (22) اگر اموال پیامبران صدقه است و این حكم غیر قابل تغییر است او چگونه این عمل را انجام داد؟

علماء شیعه جوابهاى مفصل از این حدیث داده‏اند از جمله شیخ مفید كتاب مستقلى در این مورد به نام «رسالة حول‏الحدیث نحن معاشر الانبیاء لانورث‏» تالیف نموده است.

د) در سوگ پدر

به همان مقدار كه بودن در كنار پدر براى صدیقه كبرا روح‏بخش بود، فراقش طاقت‏فرسا مى‏نمود. دیدار پدر، نسیم بهارى بود كه جسم و جان فاطمه را شادى مى‏بخشید و فراقش باد سموم‏خزان.

هنگامى كه بیمارى پیامبر خدا(ص) شدت گرفت و نفس گرم آن حضرت به سختى در جریان بود، فاطمه(س) با دلى رنجور در كنار بستر نشسته و با چشمانى اشك‏آلود چهره پدر را مى‏نگریست. پیامبر در آن حال به فاطمه فرمود:

دخترم ناراحتى من همین امروز است و بعد از این، راحت مى‏شوم. چند لحظه بعد صداى مهربانش خاموش شد و كبوتر روحش به آشیانه‏اى كه قدسیان براى او تزیین كرده بودند پر كشید. فاطمه(س) كه لبهاى ساكت پدر را دید، با یك دنیا غم و اندوه به وسیله این جملات در فراق پدر نوحه‏سرایى كرد:

«اى پدر، دعوت حق را اجابت كردى و در بهشت‏برین جاى گرفتى ما ارتحال تو را به جبرئیل تسلیت مى‏گوییم.»

پس از آنكه بدن مطهر رسول خدا(ص) را به خاك سپردند فاطمه زهرا رو به انس كرده فرمود:

اى انس، چگونه راضى شدید خاك بر بدن مطهر رسول خدا بریزید. (23)

ه) رحلت

در صحاح سته از رحلت فاطمه زهرا(س) و كیفیت آن، سخنى به میان نیامده است و فقط به ذكر این مطلب بسنده كرده‏اند كه آن حضرت شش ماه بیشتر بعد از پدر در قید حیات نبود.

مطلبى كه در این مورد شایان ذكر است، سخن احمد بن‏حنبل است كه از اطلاع فاطمه(س) از زمان رحلت‏خویش خبر مى‏دهد.

ام‏سلمه مى‏گوید: در آخرین بیمارى فاطمه(س) كه در پى آن، دار فانى را وداع گفت، من پرستارى آن حضرت را بر عهده داشتم. در یكى از روزها كه على(ع) خارج از منزل بود و فاطمه(س) نیز مثل روزهاى قبل در بستر بیمارى بود به من فرمود: آب حاضر كن. آنگاه غسل كرد، چنان غسلى كه مانند آن را ندیده بودم.

سپس به كنیز خود فرمود: لباسهاى نو مرا بیاور. جامه‏ها را پوشید. و بعد دستور داد رختخواب مرا در وسط اتاق پهن كنید. رختخواب كه مهیا شد به پهلو و رو به قبله خوابید و دست مباركش را زیر گونه مباركش نهاد و فرمود:

اینك لحظه وداع رسیده و من به ملاقات پروردگار مى‏روم بدنم پاكیزه است و غسل كردم و نیازى به غسل ندارم بنابراین بدن مرا براى غسل عریان نكنید. این جملات را بر زبان آورد و در همین لحظه جان را تسلیم معبود كرد. (24)

و) روایات

در تعدادى از روایات صحاح ست، فاطمه زهرا(س) در سلسله اسناد واقع شده و روایتى را از پدر بزرگوارش نقل مى‏كند اما تعداد این روایات زیاد نیست در این جا به ذكر دو روایت اشاره مى‏كنیم:

1- فاطمه زهرا(س) مى‏فرماید: روش پیامبر بر این بود كه وقتى داخل مسجد مى‏شد مى‏فرمود: «بسم الله و السلام على رسول الله اللهم‏اغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب رحمتك. و هر گاه خارج مى‏شد مى‏فرمود: بسم الله و السلام على رسول الله اللهم اغفرلى ذنوبى وافتح لى ابواب فضلك. (25)

2- فاطمه زهرا(س) مى‏فرماید: پدرم به من تعلیم داد و فرمود: صبح كه از خواب بلند مى‏شوى بگو: سبحان الله و بحمده لا قوة الا بالله ما شاء الله كان و ما لم یشا لم یكن. كسى كه این دعا را بخواند تا شب در امان است و كسى كه شب بخواند تا صبح در امان است. (26)

 

پى‏نوشتها:

 

1- 1. الجامع الصحیح، محمد بن‏اسماعیل بخارى(م‏256); 2.الصحیح، ابوالحسن مسلم بن‏حجاج نیشابورى(م‏26);3. السنن، ابى‏ماجة(م‏273); 4. السنن، ابى‏داود(م 275); 5.السنن، نسایى،(م‏303);6. الجامع، ترمذى(م‏279). (این كتابها چنان منزلتى در نزد اهل سنت دارند كه هیچ كتابى به پایه این شش مجموعه راوى نمى‏رسد.

2- صحیح مسلم; كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل زهرا(س); صحیح ابن‏ماجه، باب ما جاء فى ذكر مرض رسول الله(ص) ; مسند احمد بن‏حنبل، ج‏6، ص 282.

3- صحیح ترمذى; ج 2، ص‏319 - صحیح ابى‏داود، باب ما جاء فى القیام. مستدرك الصحیحین، ج 4، ص 272 - الادب المفرد، بخارى، ص‏136.

4- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب ما لقى النبى و اصحابه من المشركین; صحیح مسلم، كتاب الجهاد و السیر، باب مالقى النبى و اصحابه من المشركین.

5- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق; صحیح مسلم، كتاب الجهاد و السیر، باب غزوة الاحد.

6- صحیح ابى‏داود; ج‏26، باب الاستفادة من العاج - صحیح بخارى، كتاب بدء الخلق - مسند احمد بن‏حنبل، ج 5، ص 275.

7- صحیح ابن‏ماجه; باب بیمارى پیامبر(ص); مسند احمد بن‏حنبل، ج‏6، ص 282; صحیح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س).

8- مستدرك الصحیحین; ج 2، ص‏479.

9- صحیح ترمذى; ج 2، ص‏306، باب مناقب امام حسن و امام حسین(ع).

10- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب اقرباء رسول خدا(ص) مناقب حضرت زهرا(س); صحیح ابى‏داود، ج 12، باب مكروهات جمع میان زنان; صحیح مسلم، كتاب فضائل الصحابه، باب فضائل حضرت زهرا(س); صحیح ترمذى، ج 2، ص‏319 باب فضیلت فاطمه(س).

11- احزاب / آیه‏33.

12- صحیح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل اهل بیت پیامبر(ص) و باب فضائل على(ع); صحیح ترمذى، ج 2، ص 308 و209.

13- صحیح مسلم; كتاب فضائل صحابه، باب فضائل حضرت على(ع). صحیح ترمذى، ج 2، ص‏166 - تفسیر كشاف، ذیل آیه مباهله.

14- تفسیر كشاف، ذیل آیه مباهله.

15- صحیح ترمذى; ج‏3، ص 301 - تهذیب التهذیب، ابن‏حجر عسقلانى. ج 10، ص‏430.

16- صحیح ابن‏ماجه; ص‏139.

17- همان، ص‏316.

18- همان.

19- صحیح ابن‏داود; ج 2، ص‏29، باب تسبیح هنگام خواب.

20- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب مناقب على(ع) و كتاب خمس باب اختصاص خمس به نائبان رسول الله(ص) - صحیح مسلم، كتاب ذكر و دعا تسبیح اول روز و هنگام خواب.

21- صحیح مسلم; ج 5، ص‏153 - مسند احمد، ج 1، ص‏6 - صحیح ابى‏داود، ج 2، ص‏23.

22- مسند احمد بن‏حنبل; ج 1، ص‏6.

23- صحیح بخارى; كتاب بدء الخلق، باب بیمارى پیامبر(ص) - صحیح نسائى، ج 1، ص 261 باب گریستن بر میت - صحیح ابن‏ماجه، ابواب جنائز، باب دفن و وفات پیامبر(ص).

24- مسند احمد بن‏حنبل; ج‏6، ص 461 - ذخائر العقبى، ص‏53 - اسد الغابه، ج 5، ص 590.

25- صحیح ابن‏ماجه; كتاب 5، مساجد و جماعات، حدیث 1 - مسند احمد بن‏حنبل حدیث 25212 - صحیح ترمذى، حدیث‏289.

26- صحیح ابن‏داود; حدیث‏4413.

 

ماهنامه كوثر شماره 8

سید جعفر ربانى

 

يکشنبه 13/12/1391 - 14:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته