• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 507
تعداد نظرات : 10
زمان آخرین مطلب : 4066روز قبل
اهل بیت
105 - نجات از شقاوت  
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
اى اباهارون ! ما بچه هاى خود را همان طور كه به نماز امر مى كنیم ، به تسبیح حضرت فاطمه علیهاالسلام نیز امر مى كنیم . تو نیز برآن مداومت كن ، زیرا بنده شقى (و بدبخت معنوى ) بدان پاى بند نمى شود.
106 - تسبیحات در قرآن 
امام صادق علیه السلام درباره آیه اذكروا الله ذكرا كثیرا مى فرماید:
من سبح تسبیح فاطمة علیهاالسلام ، فقد ذكر الله الذكر الكثیر.
كسى كه تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام را بگوید، خدا را به ذكر كثیر یاد كرده است (و به فرمان خداى متعال در این آیه شریفه عمل كرده است ). (76)
107 - غافل شدن از تسبیح 
مردى خدمت امام صادق علیه السلام رفت . حضرت با او سخن گفت . آن مرد كلام حضرت را نشنید و از سنگینى گوشش به حضرت شكوه نمود. حضرت به او فرمود: چرا از تسبیح فاطمه علیهاالسلام غافلى !
آن مرد گفت : فدایت گردم تسبیح فاطمه چیست ؟
حضرت فرمود:
سى و چهار مرتبه الله اكبر و سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و سه مرتبه سبحان الله مى گویى تا این كه به صد برسد و كامل گردد.
آن مرد گوید: پس از مدت كوتاهى كه به این تسبیحات مداومت كردم ، سنگینى گوشم برطرف شد.
108 - سیره اهل بیت  
امام هادى علیه السلام فرمودند:
ما اهل بیت به هنگام خواب ده عمل را انجام میدهیم : وضو گرفتن ...و سى و سه مرتبه سبحان الله گفتن ، و سى و سه مرتبه الحمد لله گفتن ، و سى و چهار مرتبه الله اكبر گفتن ، و...(77)
109 - موالات تسبیح فاطمه زهرا(س ) 
از محمد بن جعفر مروى است : امام صادق علیه السلام تسبیح حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام را متصلا انجام مى داد و آن را قطع نمى كرد.(78)
110 - توصیه امام زمان به تسبیحات  
حضرت آیة الله مرعشى نجفى اعلى الله مقامه مى گوید:
در راه زیارت عسكریین علیهماالسلام (امام هادى و عسكرى ) و در جاده اى كه به امامزاده سید محمد علیه السلام منتهى مى شود راه را گم كردم و در اثر شدت تشنگى و گرسنگى از زندگى مایوس شده ، به حالت بیهوشى روى زمین افتادم . ناگهان چشم بازكردم ، دیدم سرم در دامن شخص بزرگوارى است . آن شخص به من آب گوارایى داد كه مانندش را درعمر خود نچشیده بودم . بعد از آن ، سفره اش را باز كرد، و در میان آن دو یا سه عدد قرض نان بود كه از آن ها نیز خوردم . آن گاه به من فرمود: اى سید! قصد كجا را دارى ؟ گفتم : حرم مطهر سید محمد.
فرمود: این حرم سید محمد است .
نگاه كردم دیدم در زیر بقعه سید محمد قرار داریم ، در حالى كه من در قادسیه گم شده بودم و مسافت زیادى بین آن جا و حرم امامزاده سید محمد وجود دارد.
در مدتى كه با آن شخص بزرگوار بودم ، بهره هاى فراوانى نصیبم شد و مرا به انجام چندین عمل سفارش كرد؛ از جمله : تلاوت قرآن كریم ...و تسبیح فاطمه زهرا علیهاالسلام و...ولى به ذهنم خطور نكرد این آقا كیست ، مگر زمانى كه از نظرم غایب شد.
111 - آثار تسبیحات  
رسول اكرم صلى الله علیه و آله فرمودند:
تعقیباتى هست كه هر كس آن ها را بعد از تمامى نمازهاى واجب بگوید، ناكام و ناامید نشود؛ (و آن عبارت است از:) سى وسه مرتبه سبحان الله و سى و سه مرتبه الحمدلله و سى و چهار مرتبه الله اكبر. (79)
112 - واجب شدن بهشت  
امام صادق علیه السلام مى فرماید:
هركس تسبیح فاطمه علیهاالسلام را در نماز واجب و قبل از این كه از حالت جلوس تشهد و سلام خارج شود به جا آورد، خدا بهشت را بر او واجب كند. (80)
فصل هشتم : توسل به فاطمه زهرا علیهاالسلام 
113 - تاثیر تمسك به فاطمه (س ) 
انبیا به حضرت فاطمه علیهاالسلام و نام هاى او توسل كرده اند - همان گونه كه به وجود و نام پدر و همسر و فرزندان زهرا توسل نموده اند - ؛ و تمسك به اوست كه وسیله نجات انبیا و اوصیا و سایر افراد بشر از مشكلات بوده است .
من امن بها فقد نجى و من لم یومن بها فقد هلك .
هر كس كه به او ایمان آورد، همانا رستگار شد، و هر كس به او اعتقاد نداشت به تحقیق هلاك گردید.
114 - اقتدا و توسل به حضرت زهرا (س ) 
انس بن مالك روایت مى كند:
روزى پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله با ما نماز صبح به جاى آورد، پس از فراغت از نماز روى مباركش را به سوى ما گرداند و فرمود: اى جماعت مسلمانان ! هركس كه آفتاب را از دست بدهد، پس باید به ماه تمسك جوید، و در فقدان ماه دست به دامان زهره شود، و اگر زهره را نیابد به دو ستاره فرقدان پناه آورد.
از پیامبر اكرم سوال شد كه : یا رسول الله ! مقصود از آفتاب و ماه و زهره و فرقدان (دو ستاره نورافشان ) چیست ؟
فرمود: من آفتابم ، على ماه ، و فاطمه زهره است و دو ستاره حسنین علیهماالسلام هستند، آنان با كتاب خدا دو دستاویز بشرند و همواره به هم پیوسته اند و هرگز از یكدیگر جدا نمى شوند تا در كنار حوض كوثر به من ملحق شوند. (81)
115 - توسل به جمیع انبیا به فاطمه (س ) 
چنان كه پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام و فرزندان معصوم او علیهم السلام ملجا و مرجع توسل جمیع انبیا بوده اند، بشر از آدم تا خاتم مامور به توسل به حضرت صدیقه زهرا علیهاالسلام نیز بوده است .
از همان وقتى كه آدم آفریده شد و - براى استجابت دعا و رفع مشكلاتش - توسل به پنج تن علیهم السلام و شفیع قرار دادن آن ها در پیشگاه پروردگار بى همتا توسط جبرئیل به او آموخته شد، تكلیف بنى آدم روشن گردید.
انسانى كه در جهانى پر از شدائد و مشكلات قدم مى نهد، دنیایى كه دائما در آغوش امواج بلا و گرداب حوادث عظیمه است ، رحمت بیكران الهى ایجاب مى كند كه دستاویزهاى محكم و عروة الوثقاى ناگسستنى در اختیار این بشر سرگردان قرار دهد تا در مسیر ناهموار زندگانیش ، امید گاهى خداپسند و پناهگاهى دور از گزند داشته باشد و با توسل و تمسك و چنگ زدن به ریسمان رحمت واسعه الهى ، فرزندان آدم نیز همانند حضرت آدم علیه السلام به ساحل نجات دست یابند.
اكنون با قلبى سرشار از خلوص و امیدوار - همانگونه كه خداوند یكتا به پیامبرانش راه نجات را نشان داده است و به آن ها طریق دعاى خداپسند را آموخته است - ما نیز به درگاه الله روى نیاز مى آوریم ، و وجود مقدس ‍ آبرومند زهرا علیهاالسلام را شفیع و راهگشا و واسطه فیض خدایى قرار مى دهیم و عرضه مى داریم : یا فاطمة اغیثینى یا فاطمة اغیثینى .
چنان كه به صلوات بر پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام و زیارت آنان - به عنوان یك فرمان الهى و امر اسلامى - دستور داده شده است ، عینا به صلوات بر فاطمه علیهاالسلام و زیارتش تصریح و تاكید گردیده است .
116 - توسل امام باقر به فاطمه زهرا(س ) 
توسل تقرب است و اهل بیت وسیله آن ؛ ومنكر آن یا جاهل است و یا معاند. اهل بیت وسیله تقرب انبیا هستند و زهرا وسیله تقرب و توسل اهل بیت . اگر ما به زهرا علیهاالسلام متوسل مى شویم ، تعجبى نیست كه اهل بیت هم به زهرا علیهاالسلام متوسل مى شدند.
امام باقر علیه السلام هرگاه تب طاقتش را مى ربود، آب خنكى طلب مى كرد و وقتى آب به دستش مى رسید و جرعه اى از آن را مى نوشید، لحظه اى از نوشیدن باز مى ماند و سپس با صداى بلند به حدى كه در بیرون خانه نیز شنیده مى شد از ته دل مادرش زهرا علیهاالسلام را صدا مى كرد و مى فرمود: فاطمه اى دختر رسول خدا و بدین گونه خود را از سوز تب تشفى مى داد و بر خود مرهمى مى نهاد و جان و روح خود را با یاد محبوب و توسل به او آرام و عطرآگین مى نمود.
117 - توسل امام جواد به فاطمه زهرا(س ) 
امام جواد هر روز هنگام زوال به مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله رفته و پس از سلام و صلوات بر رسول خدا صلى الله علیه و آله به سراغ خانه مادرش زهرا علیهاالسلام كه در همان نزدیكى قبر پیامبر صلى الله علیه و آله است مى رفت و كفش ها را درآورده و با نهایت ادب و خضوع ، داخل خانه شده و در آن جا نماز و دعا مى خواند و دقایقى طولانى به عبادت مشغول مى شد. و هرگز دیده نشد به زیارت رسول خدا صلى الله علیه و آله برود و سراغ مادرش را نگیرد.
118 - توسل شخص مومن به فاطمه (س ) 
یكى از طلاب فاضل و مورد وثوق تعریف مى كند: زمانى كه در نجف اشرف مشغول تحصیل بودم ، یك روز در ماه مبارك رمضان ، طرف عصر غذایى براى افطار خود تهیه كرده و در حجره گذاردم و بیرون آمده و در را قفل كردم . پس از اداى نماز مغرب و عشا و گذشتن مقدارى از شب براى صرف افطار برگشتم به مدرسه . چون به در حجره رسیدم دست در جیب نموده ، اما كلید را نیافتم . داخل صحن مدرسه را خوب گشتم و از بعضى طلاب كه در مدرسه بودند سوال نمودم ، اما باز هم كلید پیدا نشد. به علت گرسنگى و نیافتن راه چاره سخت پریشان شدم . از مدرسه بیرون آمده ، متحیرانه به سوى حرم مطهر مى رفتم و به زمین نگاه مى كردم . ناگاه مرحوم حاج سید مرتضى كشمیرى (اعلى الله مقامه ) را دیدم . سبب حیرتم را پرسید؛ مطلب را عرض كردم ، پس با من به مدرسه آمد و نزد حجره ام فرمود: معروف است كه نام مادر حضرت موسى كلید قفل هاى بسته است . پس چگونه نام نامى حضرت فاطمه علیهاالسلام چنین اثرى نكند؟
آن گاه دست روى قفل نهاد و ندا كرد: یا فاطمه كه ناگهان قفل باز شد.
119 - قسم به فاطمه زهرا(س ) 
یكى از فضلاى حوزه كه مشكل بزرگى برایش پیش آمده بود براى زیارت و توسل به حضرت رضا علیه السلام عازم حرم مى شود. از قضا به علامه طباطبایى برمى خورد كه ایشان هم عازم حرم است . بلافاصله به طرفش ‍ رفته و با چشمى پراشك و دلى پرسوز از ایشان مى خواهد تا دعایى به او بیاموزد كه حاجتش روا شود. علامه نگاهى مهربان به چهره و حالت او مى كند، آن گاه مى گوید: فرزندم ! وقتى وارد حرم مطهر مى شوى ، یكى از موثرترین و بهترین دعاها این است كه حضرت را به مادرش زهرا علیهاالسلام قسم بدهى كه حاجت ترا از خدا بخواهد. چون حضرت به مادرش زهرا علیهاالسلام علاقه فراوان و ارادت خاصى دارد و سوگند دادن به مادر محبوبش سخت موثر خواهد افتاد.
او مى گوید: با شنیدن این سخن سخت متاثر شدم ، و رعشه و لرزه اى تمامى وجودم را در برگرفت . این توسل و قسم دادن همان و به مقصود رسیدن همان .
فصل نهم : سخنان فاطمه زهرا علیهاالسلام 
120 - كیفر سبك شمارنده نماز 
فاطمه زهرا علیها السلام از پدر بزرگوارش پرسید: پدرجان ، یا رسول الله ! زنان و مردانى كه نسبت به نماز بى اعتنا هستند و نماز را سبك مى شمارند، چه عواقبى را در پیش دارند؟ رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: اى فاطمه جان ! هركسى از مردان و زنان نمازش را سبك بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا مبتلا مى سازد: شش مورد در دنیا، سه مورد در وقت مرگ ، و سه مورد آن ها در قبر و سه مورد در قیامت زمانى كه از قبر خارج شود.
الف ) اما آن شش بلاهایى كه در دنیا دامنگیرش مى شود:
1 - خداوند بركت را از عمرش مى برد.
2 - خداوند بركت را از رزقش مى برد.
3 - خداوند عز و جل سیماى صالحین را از چهره اش محو مى كند.
4 - هر عملى كه انجام مى دهد پاداش داده نمى شود.
5 - دعایش به آسمان نمى رود.
6 - بهره اى از صالحین براى او نیست .
ب ) اما آن سه بلاهایى كه هنگام مرگ گرفتارش خواهد شد:
1 - ذلیل از دنیا مى رود.
2 - هنگام مرگ در حال گرسنگى خواهد بود.
3 - تشنه از دنیا خواهد رفت ، اگرچه آب نهرهاى دنیا را به او بدهند.
ج ) اما آن سه بلاهایى كه در قبر دامنگیرش مى شود:
1 - خداوند ملكى در قبر براى او مى گمارد تا او را زجر دهد.
2 - قبرش براى او تنگ خواهد شد.
3 - گرفتار ظلمت و تاریكى قبر خواهد شد.
د) اما آن سه بلایى كه در روز قیامت گرفتارش خواهد شد:
1 - خداوند ملكى را موكل مى سازد تا او را با صورت بر زمین بكشد، در حالى كه خلایق تماشا مى كنند.
2 - محاسبه اعمالش به سختى انجام مى شود.
3 - خدا به نظر لطف به او نمى نگرد و براى اوست عذاب همیشگى .
121 - نماز و قرآن بعد از مرگم 
وقتى من وفات كردم على جان تو غسل و كفن مرا به عهده گیر و بر من نماز بگزار و مرا درون قبر گذاشته دفنم كن و خاك را بر روى قبر من ریخته مساوى كن و بر بالینم رو به روى من بنشین و زیاد قرآن بخوان و دعا كن ، زیرا در چنین لحظه هایى میت به انس گرفتن با زندگان محتاج است من تو را به خدا مى سپارم و درباره فرزندانم سفارش به نیكوكارى دارم . (82)
122 - اسرار نماز 
خداوند، نماز را جهت دورى شما از كبر و خودپسندى مقرر فرمود.
123 - طلب عطر براى آخرین نماز 
اى اسماء! عطر مرا همان عطرى كه همیشه مى زنم ، و پیراهنى را كه همیشه در آن نماز مى گزارم بیاور و بر بالینم بنشین ، هرگاه وقت نماز شد مرا از خواب بیدار كن ، اگر بیدار شدم كه نماز مى گزارم و اگر بیدار نشدم ، كسى را به دنبال على بفرست تا بیاید. (83)
124 - حجله عبادت  
حضرت على علیه السلام در شب ازدواج ، همسرش را نگران دید و علت آن را پرسید حضرت زهرا علیهاالسلام فرمود:
- در پیرامون حال و وضع خود اندیشیدم و پایان عمر و منزلگاه قبر را به یاد آوردم و انتقال - از خانه پدر - به منزل خودم ، مرا به یاد ورود به قبرم انداخت ! تو را به خدا بیا تا در آغاز زندگى مشترك به نماز برخیزیم و امشب را به عبادت خدا بپردازیم . (84)
125 - اذان 
بسیار دوست دارم كه صداى اذان بلال ، موذن پدرم را - كه درود خدا بر او و اهل بیت او باد - بشنوم . (85)
126 - آداب سفره 
در سر سفره غذا، دوازده دستورالعمل ارزشمند وجود دارد كه سزاوار است هر مسلمانى آن ها را بشناسد.
چهارتاى آن واجب و چهارتاى آن مستحب و چهارتاى آن نشانه ادب و بزرگوارى است .
و اما چهار دستور العمل واجب :
1 - شناخت و معرفت پروردگار (بدانیم كه نعمت ها از اوست ).
2 - راضى به نعمت هاى خدا بودن .
3 - گفتن بسم الله الرحمن الرحیم در آغاز غذا.
4 - شكر و سپاسگزارى خدا در آغاز و پایان غذا.
و چهار دستور العمل مستحب عبارتند از:
1 - وضو گرفتن قبل از غذا
2 - نشستن به جانب چپ
3 - در حال نشسته غذا خوردن
4 - غذا خوردن با سه انگشت
و آن چهار دستورالعملى كه نشانه ادب و بزرگوارى است مانند:
1 - آن چه پیش روى شماست بخورید
2 - لقمه ها را كوچك بردارید
3 - غذا را خوب بجوید و با شدت نرم كنید.
4 - كمتر در صورت دیگران هنگام غذا خوردن بنگرید. (86)
127 - اسرار جهاد 
خداوند، جهاد را سبب عزت و شكوه اسلام ، و ذلت و شكست كافران و منافقان ، قرار داد.
128 - روزه واقعى 
از دختر گرامى رسول خدا صلى الله علیه و آله فاطمه زهرا علیهاالسلام نقل شده كه فرمودند:
اگر روزه دار زبان و گوش و چشم و اعضا را از گناه محافظت نكند، روزه چه اثر و فایده اى براى او خواهد داشت ؟
129 - اسرار روزه 
خداوند، روزه را وسیله استوارى و برقرارى اخلاص شما، مقرر فرمود.
130 - اسرار زكات  
خداوند، زكات را، جهت پاكى روح و روان ، و افزایش و بركت رزق و معاش شما قرار داد.
131 - اخلاص  
كسى كه عبادت هاى خالصانه خود را به سوى خدا فرستد، پروردگار بزرگ برترین مصلحت او را به سوى او فرو خواهد فرستاد. (87)
132 - اسرار ایمان 
خداوند، ایمان را سبب پاكى شما از آلودگى شرك و كفر قرار داد.
133 - اسرار حج 
خداوند، حج را مایه استحكام و تقویت پایه هاى دین نمود.
134 - اسرار امر به معروف و نهى از منكر 
خداوند، امر به معروف و نهى از منكر را براى اصلاح عموم و جامعه ، قرار داد. (88)
135 - در پناه قرآن 
كتاب الهى فرا روى شماست ، امور مربوط به او ظاهر و احكامش فروزان و نشانه هایش خیره كننده و - فرامین - بازدارنده اش آشكار و دستورهایش ‍ واضح است . (89)
136 - طلب آمرزش  
من از خدا آمرزش مى طلبم و دیگر مرتكب این رفتار نخواهم شد. (90)
137 - اهمیت قرآن كریم 
...كتاب خداوند گویاست و قرآن راستگو و نور فروغ بخش و روشنایى درخشان - عهد الهى و یادگار پیامبر است - كه دیدگاه هایش روشن و اسرار درونى او برملا و ظاهر آن جلوه گر و پیروان او مورد غبطه همگان است . تبعیت از آن ، راهگشاى دستیابى به رضاى الهى و گوش سپردن به او موجب نجات است . (91)
138 - دعا 
اى زنان عزادار! دست از شمارش افتخارات و صفات بردارید و به دعا و عبادت بپردازید. (92)
139 - اسرار قرآن 
پیروى از كتاب خدا، (قرآن ) موجب ره سپردن به سوى رضوان خدا است ، و شنیدن و دریافت دستورهاى آن ، باعث كشیده شدن به سرمنزل نجات خواهد بود، حجت ها و براهین روشن الهى ، و وظائف و حدود و مقررات واضح او، در پرتو قرآن به دست مى آید، كتابى كه دربرگیرنده مسائل حلال و حرام ، و دلائل روشن و برهان هاى كافى ، و ارزش هاى والا، و قوانین مقرر شده مى باشد.
140 - قرآن محبوب من 
از دنیاى شما سه چیز محبوب من است :
1 - تلاوت قرآن . 2 - نگاه به چهره رسول خدا صلى الله علیه و آله . 3 - انفاق در راه خدا. (93)
141 - فضیلت تلاوت قرآن 
تلاوت كننده سوره حدید و واقعه و الرحمن در آسمان ها و زمین ، اهل بهشت خوانده مى شود. (94)
فصل دهم : دعاى فاطمه زهرا علیهاالسلام 
142 - دعا براى گنه كاران امت  
اسماء همسر جعفر طیار، نقل مى كند:
در لحظه هاى پایان عمر حضرت فاطمه زهرا(س )، متوجه آن بزرگ زنان عالم بود. ابتدا غسل كرد و لباس ها را عوض كرد و در خانه مشغول راز ونیاز با خدا شد.
جلو رفتم ، فاطمه (س ) را دیدم كه رو به قبله نشسته ، و دست ها را به سوى آسمان برآورده ، چنین دعا مى كند:
پروردگارا! به حق پیامبرانى كه آن ها را برگزیدى ، و به گریه هاى حسن و حسین در فراق من ، از تو مى خواهم گناهكاران شیعیان من و شیعیان فرزندان مرا ببخشایى . (95)
143 - زمان استجابت دعا 
صدیقه كبرى حضرت فاطمه زهرا (س ) فرمود: از پدرم پیامبر اكرم صلى الله علیه و آله شنیدم كه مى فرمود: در روز جمعه ، ساعتى است كه هر كس در آن ساعت دعا كند و از خداوند حاجت و نیاز خود را مسئلت نماید، شك نیست كه حاجتش برآورده خواهد شد.
فاطمه (س ) فرمود: به پدرم عرض كردم : آن ساعت چه ساعتى است ؟
فرمود: آن گاه كه نصف خورشید وقت غروب در دامنه افق مشخص شد، لحظه استجابت دعاست .
فاطمه زهرا(س ) پس از آن به غلام خود دستور مى داد تا بر فراز بام قرار گیرد و همین كه وقت غروب آفتاب فرا رسید، حضرتش را باخبر نماید تا دعا كند.
144 - دعاى زهرا (س ) 
اساسا راز عزت و سربلندى حضرت فاطمه علیهاالسلام را باید در مقام عرفانى و عبادى او جست و جو كرد، او با وجود این كه سنش كم و جوان بود ؛ ولى در عرفان و عبادت پیرى بود كه جز لقاى ربوبى چیزى او را راضى نمى ساخت ، و از همین روست كه در دعاهایش مى گفت : اللهم انى اسئلك لذة النظر الى وجهك ؛
خداوندا! از تو مى خواهم كه همواره لذت نظر به وجه خود را نصیب من فرمایى . (96)
145 - ثواب صلوات بر فاطمه (س ) 
امیرالمومنین على علیه السلام فرمود از فاطمه زهرا علیهاالسلام شنیدم كه از پدرش رسول خدا صلى الله علیه و آله حدیث مى كرد كه پدرم به من فرمود:
اى فاطمه ! هر كه بر تو صلوات بفرستد، خداوند متعال گناهان او را بیامرزد و در هر كجاى بهشت كه مقام من باشد آن شخص به من ملحق شود. (97)
146 - اجابت دعاى زهرا(س ) 
حضرت نوح علیه السلام دعایش مستجاب شد، دعاى حضرت فاطمه علیهاالسلام در دفعات عدیده قرین اجابت آمد. (98)
147 - مستجاب الدعاء بودن زهرا (س ) 
مریم علیهاالسلام مستجاب الدعوه بود، همچنین فاطمه زهرا علیهاالسلام . (99)
148 - علیكم بالدعاء 
حضرت زهرا علیهاالسلام بعد از ارتحال رسول اكرم صلى الله علیه و آله به زنان بنى هاشم كه او را در ماتم یارى مى كردند و زینت ها را رها كرده و لباس ‍ سوگ در بر نموده بودند فرمود: این حالت را رها كنید و بر شماست كه دعا و نیایش نمایید. (100)
149 - حرز فاطمه زهرا (س ) 
سید بن طاووس در مهج الدعوات براى رسول خدا صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام به جهت هر یك حرزى روایت كرده از آن جمله حرز فاطمه زهرا علیهاالسلام است و آن به این الفاظ است :
بسم الله الرحمن الرحیم ، یا حى یا قیوم برحمتك استغیث فاغثنى و لاتكلنى الى نفسى طرفة عین ابدا و اصلح لى شانى كله . (101)
150 - دعا براى رفع تب  
حضرت فاطمه علیهاالسلام چند دانه خرما به سلمان داده و فرمود: این رطب ها از نخلى است كه خداوند در بهشت براى من نشانده ، آن هم بر اثر دعایى كه پدرم به من آموخت و هر صبح و شام بر آن مواظبت دارم .
سلمان مى گوید: از او درخواست كردم كه این دعا را به من هم بیاموز.
فرمود: اگر مى خواهى خدا را ملاقات كنى در حالى كه از تو راضى باشد و اگر مى خواهى تا زنده هستى درد تب تو را فرا نگیرد، بر این دعا مداومت كن :
بسم الله الرحمن الرحیم بسم الله النور، بسم الله نور النور، بسم الله نور على نور، بسم الله الذى هو مدبر الامور، بسم الله الذى خلق النور من النور، الحمد الله الذى خلق النور من النور، و انزل النور على الطور فى كتاب مسطور، فى رق منشور، بقدر مقدور، على نبى محبور، الحمدلله الذى هو بالعز مذكور، و بالفخر مشهور، و على السراء و الضراء مشكور، و صلى الله على سیدنا محمد و آله الطاهرین .
سلمان مى گوید: از روزى كه این دعا راتعلیم گرفتم ، بیشتر از هزار كس از اهل مدینه و مكه را تعلیم دادم و هر كس كه تب او را فرا مى گرفت چون این دعا را مى خواند، به امر خداى سبحان تب از او دور مى گشت . (102)
151 - دعا در امور مهم 
از امام زین العابدین علیه السلام روایت شده است كه پدرم امام حسین علیه السلام روز عاشورا در حالى كه خون ها از او مى جوشید مرا در آغوش گرفت و فرمود: فرزندم حفظ كن از من این دعا را كه مادرم فاطمه زهرا سلام الله علیها به من آموخت و او از رسول خدا و او از جبرئیل ، در هر حاجت و امر مهم و غم ها و پیش آمدها و مصیبت هاى شدید، این دعا را بخوان :
بحق یس و القرآن الحكیم و بحق طه و القرآن العظیم یا من یقدر على حوائج السائلین یا من یعلم ما فى الضمیر یا منفس عن المكروبین یا مفرج عن المغمومین یا راحم الشیخ الكبیر یا رازق الطفل الصغیر یا من لایحتاج الى التفسیر صل على محمد و آل محمد و افعل بى كذا و كذا.
پروردگارا! از تو مى خواهم به حق یس و قرآن حكیم و به حق طه و قرآن عظیم ، اى كسى كه بر انجام حاجت حاجتمندان توانایى ، اى كسى كه به آن چه در دل ها پنهان است دانایى ، اى برطرف كننده سختى از پریشان خاطران ، اى نشاط بخش غمناكان ، اى رحم كننده پیر بزرگسال ، اى روزى دهنده كودك خردسال ، اى بى نیاز از توضیح و تفسیر، بر محمد و آل محمد درود فرست و با من اینگونه رفتار كن .
152 - ورود به مسجد و خروج از آن  
حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام مى فرمایند:
هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله داخل مسجد مى شدند و مى فرمودند:
بسم الله ، اللهم صل على محمد و اغفر ذنوبى و افتح لى ابواب رحمتك .
به نام خدا، خدایا! بر محمد صلى الله علیه و آله درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهاى رحمت خودت را به روى من بگشا.
و هنگامى كه پیامبر صلى الله علیه و آله از مسجد خارج مى شدند مى فرمودند:
بسم الله ، اللهم صل على محمد و اغفر ذنوبى و افتح لى ابواب فضلك .
به نام خدا، خدایا! بر محمد صلى الله علیه و آله درود فرست و گناهانم را بیامرز و درهاى فضل و بخشش خودت را به روى من بگشا.
153 - دعا در هر صبح و شام 
یا حى یا قیوم ، برحمتك استغیث ، و اصلح لى شانى كله و لا تكلنى الى نفسى .
اى زنده ، اى پایدار! به سبب رحمتت پناه مى جویم ، تمامى كارهایم را اصلاح گردان ، و مرا به خودم وامگذار. (103)
154 - دعاى هنگام خواب  
الحمد لله الكافى ، سبحان الله الاعلى ، حسبى الله و كفى ، ما شاء الله قضى ، سمع الله لمن دعا، لیس من الله ملجا و لا وراء الله ملتجا.
توكلت على الله ربى و ربكم ، ما من دابة الا هو آخذ بناصیتها، ان ربى على صراط مستقیم ، الحمدلله الذى لم یتخذ ولدا، و لم یكن له شریك فى الملك ، و لم یكن له ولى من الذل ، و كبره تكبیرا.

سپاس مخصوص خداوندى است كه كفایت كننده است ، پاك ومنزه است خداوند برتر، خداوند مرا كافى است ، آن چه خدا مى خواهد انجام مى گیرد، خداوند سخن كسى كه او را خواند شنید، غیر از خداوند پناهگاه و ماوایى نیست .
به پروردگار شما و خودم ، خداوند یكتا توكل نمودم ، هیچ جنبنده اى نیست جز آن كه خداوند زمام او را به دست دارد، به درستى كه پروردگار من در راه راست مى باشد، سپاس خداوندى را سزاست كه فرزندى براى خود نگرفته ، و در فرمانروائیش شریكى ندارد، و تحت سرپرستى كسى نبوده ، و او را بسیار تكبیر گو
. (104)
155 - دعاى حضرت فاطمه (س ) براى بیمارى تب  
اللهم لا اله الا انت العلى العظیم ، ذو السلطان القدیم ، و المن العظیم ، و الوجه الكریم ، لا اله الا انت العلى العظیم ، ولى الكلمات التامات ، و الدعوات المستجابات ، حل ما اصبح بفلان .
پروردگارا! معبودى جز تو نیست كه برتر و والاترى ، صاحب فرمانروایى دیرینه و منتى بزرگ و بزرگوارى فراوان ، معبودى جز تو نیست و برتر و والاترین خالق موجودات ، اجابت كننده دعاها مى باشى ، آن چه فلان شخص بدان گرفتار شده را بگشا. (105)
مقام معنوى فاطمه زهرا علیهاالسلام در كلام امام خمینى قدس سره 
- زنى كه در حجره اى كوچك و خانه اى محقر انسان هایى تربیت كرد كه نورشان از بسیط خاك تا آن سوى افلاك و از عالم ملك تا آن سوى ملكوت اعلا مى درخشد. (106)
- حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام یك زن معمولى نبوده است ، یك زن روحانى ، یك زن ملكوتى ، یك زن به تمام معنا انسان ، تمام نسخه انسانیت ، تمام حقیقت زن ، تمام حقیقت انسان . (107)
- مساءله آمدن جبرئیل براى كسى یك مساءله ساده نیست ، خیال نشود كه جبرئیل براى هر كسى مى آید و امكان دارد بیاید، این یك تناسب لازم است بین روح آن كسى كه جبرئیل مى خواهد بیاید و مقام جبرئیل كه روح اعظم است ....این معنا و این تناسب بین جبرئیل كه روح اعظم است و انبیاى درجه اول بوده است ، مثل رسول خدا و موسى و عیسى و ابراهیم و امثال اینها، بین همه كسى نبوده است ، بعد از این هم بین كسى دیگر نشده است ، حتى درباره ائمه هم من ندیده ام كه وارد شده باشد این طور كه جبرئیل بر آن ها نازل شده باشد...(108)
مقام معنوى فاطمه زهرا علیهاالسلام در كلام مقام معظم رهبرى 
- من از جنبه هاى معنوى و روحى و الهى آن بزرگوار (حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام ) حرفى نمى توانم بزنم . من كوچك تر از این هستم كه آن چیزها را درك كنم ، حتى اگر كسى هم بتواند درك بكند نمى تواند آن چنان كه حق اوست او را توصیف و بیان كند. آن جنبه هاى معنوى یك عالم جداگانه اى است . (109)
- این چه دانش والایى است ؟ این چه معرفت و حكمت بى نظیرى است كه خداى متعال به یك زن در سنین جوانى مى بخشد؟ این مقام معنوى حضرت زهرا علیهاالسلام است . این مسائل معنوى تا حدود زیادى به فضایل علمى ارتباط پیدا مى كند. ارتباط پیدا مى كند به آن چه كه از تلاش ‍ فاطمه زهرا علیهاالسلام ناشى مى شود. (110)
- عبادت فاطمه زهرا علیهاالسلام یك عبادت نمونه است .
حسن بصرى كه یكى از عباد و زهاد دنیاى اسلام است ، درباره فاطمه زهرا علیهاالسلام مى گوید: به قدرى دختر پیغمبر صلى الله علیه و آله عبادت كرد و در محراب عبادت ایستاد كه تورمت قدماها پاهاى آن بزرگوار از ایستادن در محراب عبادت ورم كرد. (111)
سه شنبه 15/12/1391 - 19:54
اهل بیت

حیات خانوادگى فاطمه (س)

 

این بخش را در چهار فصل خلاصه مى‏كنیم .
فصلى از آن در مورد فاطمه (س) بعنوان دخترى براى پدر است و در آن نقشى را كه فاطمه (س) در خانه و در رابطه با پدرش ایفا كرد تصویر كرده و همگامى‏هاى او را با پدر و تلاش او را در تحكیم پایه‏هاى انقلاب اسلامى چه در جنگ و چه در شرایط عادى تصویر مى‏كنیم و نشان مى‏دهیم كه او را با پدر چه ادبى نیكو بود. آنگاه به علاقه و محبتى كه پدر درباره او معمول مى‏داشت اشاره كرده و رمز و راز این محبت و عاطفه را شرح مى‏دهیم .
فصل دوم آن مربوط به بیان نقش همسرى فاطمه (س) است و در آن پس از بحثى مقدمه گونه راجع به ازدواج و سنین آن، از ازدواج فاطمه (س) با على و خواستگارى و وصلت آن دو سخن گفته و از مراسم ازدواج و جهیزیه و عقد و مهر او و جشن و ولیمه‏اش بدان خاطر كه درسى براى دیگران باشد بحث خواهیم كرد. و سپس از زندگى این دو و سعادتمندى زوجین و همراهى و سازگارى‏شان و دوستدارى و همرزمى آنان سخن مى‏رانیم .
فصل سوم آن در مورد فرزند دارى فاطمه (س) و مسیر مادرى اوست و در این قسمت از دیدگاه فاطمه (س) در مورد خانواده و فرزند و تربیت و از شرایط و ضوابط تربیت و درسى كه در زمینه اخلاق و عبادت و زندگى سازى به فرزندان القاء كرد و محصولى كه در آن بدست آمد سخن مى‏گوئیم .
و فصل چهارم آن در مورد كانون دارى فاطمه (س) است كه در آن از اهمیت خانه‏دارى از دید فاطمه (س)، از مسؤولیت و تلاش او از كوشش او براى ایجاد جو سكون و آرامش در خانه، از تحمل سختیهاى او در این راه براى خدا و از كمك كارى‏هاى على درباره او بحث مى‏كنیم (البته دو فصل پایانى این بخش با رعایت اختصار مطرح شده‏اند زیرا كه بحث داراى جنبه تربیتى و كتب در این مورد بسیار است).

فصل 6: فاطمه و پدر

مقدمه

در این قسمت دوست داریم از نوع رابطه فاطمه (س) با پدر و جنبه‏هاى درس آموزى آن سخن بمیان آوریم. اصولاً زندگى و ابعاد حیات فاطمه (س) از نظر هدایت و از دیدگاه درس آموزى و روشنگرى بحدى وسیع و پر دامنه است كه او را در حد یك امت، آن هم با همه پیچیدگى‏ها و جوانبش قرار مى‏دهد.
عمرى محدود و بس كوتاه داشت و به تعبیر امام امیرالمؤمنین (ع) چه زود به پدر ملحق شد (السریعة اللحاق بك [1]) ولى این مقدار عمر بسیار پر بركت و خیر آفرین بود. كودكى او زودگذر بود ولى بسیار پرنكته و درس‏آموز. جوانى او نیز به سرعت گذشت ولى مدل ساز و نمونه آفرین بود.
او آخرین دختر خانواده بود و محبوب پدر و مادر. در عصر بعثت بدنیا آمده و همه آنچه كه در اسلام راجع به تربیت فرزند و مخصوصاً دختران آمده درباره او پیاده شد. او از دیدى چون دیگر دختران در رابطه با پدر بود و در دیدى دیگر چون همه دختران عادى نبود. رابطه‏اش با پدر در علقه و درس آموزى شگفت‏انگیز و فوق‏العاده جلب كننده بود .

دوران اولیه حیات:

 

او در مكه بدنیا آمد، آن هم در عصرى سخت و دشوار، تنها فرزند خانواده بود زیرا كه خواهرانش پیش از او ازدواج كرده و از خانه رفته بودند و برادرانش نیز همه قبل از او از دنیا رفته و مرده بودند و طبیعى است كه چنین فرزندى جدا مورد علاقه والدین و مورد توجه آنان باشد.
رسول خدا (ص) حق پدرى و معلمى را درباره او نیكو انجام داد و مادرش خدیجه نیز همه برنامه‏هاى حیات را عملاً به او آموزش داده بود. بدین سان تربیت او در دامان وحى است و از سوى بزرگترین مربیان جهان آفرینش بویژه كه در زمینه مساعده او هم در تربیت پذیرى فوق‏العاده بود و این دو در رشد او نقش اساسى داشته و ضمن اینكه خداى را هم بر این رشد و پرورش نظرى عنایت -آمیز بود .
او تنها دخترى است كه تلاش تربیتى پدر را به هدر نداد و تنها زنى است كه براساس اصل اسوه‏گیرى از رسول خدا مدل و نمونه شد. او مصداق این كیه قرآن قرار گرفت كه: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهداء على الناس و یكون الرسول علیكم شهیدا[2].
رسول خدا (ص) براى او همان ارزشى را قائل شد كه دیگران در آن عرصه و روزگار براى پسران، و بلكه بیشتر و فراتر. زیرا در نظام تربیتى اسلام كفه ترازو و عنایت و محبت به سوى دختران كمى سنگین‏تر از پسران است، آن هم دخترى چون فاطمه (س) كه باید مادر امامان و اسوه زنان عالم باشد.
او در خانه‏اى پرورش یافت كه آیات قرآن دائماً در حال نزول بود. پس رشد او در حال و هواى وحى بود و تربیت قرآنى درباره او در حال پیاده شدن و اجرا. و این درست در عصرى است كه هنوز اندیشه كفرآمیز زنده به گور كردن دختران در اذهان بود و برخى از دختران زنده به گور مى‏شدند.
از سوى دیگر او تنها دخترى است كه در سلسله جلیله نبوت قرار دارد، دخترى كه معصومه است و حامل و ناقل صفات انبیاى الهى از آدم تا خاتم (ص) - خداى را هم بر این خاندان و این دختر نظر عنایتى بود. و این مجموعه در به ثمر رسیدن فاطمه (س) فوق‏العاده مؤثر افتاد.

نقش او در خانواده

 

در ایام حیات خدیجه و رسول الله طبیعى است كه فاطمه (س) بعنوان تنها فرزند حاضر، مایه گرمى كانون و به تعبیر خود رسول الله مایه روشنى و سرور دلش باشد (فاطمة بهجة قلبى) [3] حركت و رفتار او، جنب و جوش و تلاش او، شیرین زبانیهاى دخترانه و معصومانه او دل پدر و مادر را شادان مى‏ساخت بویژه كه آینده روزگار و نسل او از پیش براى رسول خدا (ص) و خدیجه شناخته شده بود .
مى‏دانیم با همه انس و الفتى كه بین زن و شوهر است گاهى واقعه یا جریانى پدید مى‏آید كه شرم حضور زوجین مانع از ذكر آن است در چنان صورت كودكان خردسال واسطه‏هاى خوبى براى اداى رسالتند و فاطمه (س) در كنار پیامبر و خدیجه ایفاگر چنان نقشى بود و نمونه ایفاى این نقش‏ها از سوى فاطمه (س) بسیار است و از جمله مورد زیر.
خدیجه زنى ثروتمند بود ولى پس از ظهور اسلام بعلت دشوارى‏هاى اقتصادى مسلمین و نیازهاى مالى مردم جدید الاسلام به پیامبر و خاندان او، دست خدیجه از مال دنیا چنان خالى شد كه حتى كفنى براى خود نداشت و در شرح زندگیش گفتیم كه او فاطمه (س) را واسطه قرار داد كه از پیامبر عباى وحیش را كفن او كند و پیامبر چنان كرد.
او در عین خردسالى محرم انس و خلوت خدیجه بود و راز دار مادر - پیام‏هاى او را نیكو مى‏گرفت و نیكو عمل مى‏كرد و دل آن مادر به این دختر خردسال بسیار گرم بود. چه بسیارند مواردى كه خدیجه در تنگناى فكرى و تحمل روانى قرار مى‏گرفت و این دختر خردسال براى او گره گشائى مى‏كرد و با صبر و تحمل به او القاء مى‏نمود و حتى در آلام مصائب او را تسكین مى‏داد.

پس از مرگ خدیجه (س)

 

خدیجه از دنیا رفت و این در سال دهم بعثت بود. اینكه این مرگ و جدائى براى این دختر و آن شوهر چه آثارى داشت خود موضوع بحث دیگرى است تأثر فاطمه (س) از این مرگ بسیار و تحمل پیامبر در این مصیبت زیادتر بود. اما یاد و دیدار فاطمه، یعنى عزیزترین یادگار خدیجه براى پیامبر همه گاه الهام بخش بحساب مى‏آمد.
گاهى رسول خدا با دیدار فاطمه (س) به یاد خدیجه مى‏افتاد و از خود مى‏پرسید چه كسى مى‏تواند جاى خدیجه را پر كند؟ و جز فاطمه (س) چه كسى مى‏تواند یادآور او باشد؟ همه توجهش در خانه به فاطمه (س) بود و دلگرمى پیامبر در حین بازگشت از بیرون و ورود به خانه دیدار فاطمه (س) بود.
اما فاطمه (س) نیز پس از مرگ مادر خود را وقف پدر كرده و همه كاره خانواده شده بود و همراز او شد و هم سخن پدر. او را در همه احوال نزد پیامبر مى‏دیدى، حتى پس از ازدواج، رسول خدا (ص) پس از مرگ خدیجه و مخصوصاً در دوران زندگى در مدینه ازدواجهاى متعدد داشت ولى هیچگاه از كمك فاطمه (س) بى نیازنبود و از ارتباط و انس با او احساس بى نیازى نمى‏كرد .
او در تنگناها براى رفع موانع، در رهیابى‏ها براى حل مشكل، در بیمارى‏ها و مجروح بودن پدر براى پرستارى و زخم بندى او، در زندگى خصوصى براى سر و سامان دادن زندگى و در نیازمندى‏ها براى عرضه خدمت همه گاه در كنار پیامبر بود. و این همراهى و تلاش تا لحظه مرگ رسول خدا (ص) ادامه یافت .

محبت به پدر

 

دوستى و محتبت فاطمه (س) به پدرش زبان زد بود و این محبت در حدى بس فراتر از حد رابطه دخترى با پدر خویش است او پیامبر را از دیدى بچشم پدرى مى‏نگریست و از دیدى بس عمیق‏تر به چشم یك مراد و یك پیشوا و عقلاً این جنبه از او قوى‏تر بود زیرا او قدر مقام و رتبت پدر و آبرومندى و رسالت الهى او را بیش از دیگران مى‏شناسد.
چهره عاطفى او نسبت به پدر از سوئى دخترانه است و ما مى‏دانیم كه دختران را به پدر عنایتى بیشتر از پسران است و از سوئى دیگر محبت او رنگ مادرانه داشت تا حدى كه با دستهاى كوچكش چون مادرى مهربان پدر را نوازش مى‏كرد.
با پدر هم خانه است و اوقات فراغت پدر با اوست ولى كمك كار او، یار و غم خوار او، حامى اوست، از او دلجوئى دارد، ایمان به مكتب پدر، و اعتقاد به رسالت او سبب مى‏شود كه این محبت و عاطفه رنگ و بوى الهى مى‏گیرد و او را بیش از پیش مرید پدر سازد.
پس از ازدواج كه طبعاً فاصله‏اى بین او و پدر افتاد، تحمل جدائى بر او گران بود. على و فاطمه (س) در خانه‏اى زندگى مى‏كردند كه كمى از خانه پیامبر دور بود این دورى براى فاطمه (س) و رسول خدا (ص) دشوار بود. پیامبر (ص) روزى به او فرمود قصد دارم ترا نزدیك خودم منتقل سازم. سپس با حارثة بن نعمان مذاكره كرد و فاطمه (س) را به خانه او كه نزدیك خانه پیامبر بود منتقل ساخت. [4]

مادر پدر

 

در انس و رابطه عاطفیش با پدر كار به جائى رسید كه او را مادر پدر مى‏خواندند. (ام ابیها) او مى‏دید كه در مسجد الحرام بدستور ابوجهل فضولات را بر دوش او مى‏ریختند. دوید و خود را به پدر رساند و با دستهاى كوچك خود آن را پاك كرد. [5]
او گاهى مى‏دید كه دشمن به سوى پدرش سنگ مى‏پراند. او مى‏كوشید، در مواردى، حتى با حائل گردانیدن خود جلوى صدمه و آسیب را بگیرد و این نكته‏اى است كه بارها اتفاق مى‏افتاد و در آنگاه كه دستش از كمك به پدر خالى مى‏ماند و جلوگیرى از آزار را نمى‏توانست، معصومانه مى‏گریست و این نهایت علاقه او را به پدر نشان مى‏دهد.
رفتارش با پدر رفتارى نوازشگرانه و مادرانه بود. گاهى گرد و غبار از سر و رویش پاك مى‏كرد وطبیعى است كه دخترى اینچنین، بیش از پیش محبوب پدر باشد. رسول خدا (ص) او را دوست مى‏داشت و بخاطر چنین صفایش اورا دوست‏تر مى‏داشت.
به هنگامى كه آیه و ازواجكم امهاتكم آمد و زنان پیامبر لقب ام المومنین یافتند پیامبر به فاطمه (س) فرمود اگر آنهامادر مومنین شدند تو مادر منى. برخى از روایات ما گویند كه لقب ام ابیها براى فاطمه (س) در این رابطه بود [6] گو اینكه استحسان‏هاى دیگرى هم در این رابطه وجود دارد.

همگامى با پدر

 

فاطمه (س) در تمام مدت زندگى با پدر همگام بود. در كوچه‏ها، خیابان‏ها، در مسجد الحرام، با پاى كوچك خود پدر را همراهى مى‏كرد. او استهزاء مردم را نسبت به پدر تماشا مى‏كرد و زخم زبان‏ها را مى‏شنید و آزار و اذیت‏ها را مى‏دید، تا حد توان از او دفاع مى‏كرد و آن جا كه توان دفاعى نبود جز اشك‏ریزى چاره‏اى نداشت .
او در كشیدن بار رسالت پدر سهمى داشت، مى‏كوشید زمینه را برا راحت و آرامش او فراهم كند تا او وظیفه رسالت را بوجهى نیكو انجام دهد. آن روز كه اسلام در حال شكل‏گیرى بود، او سنگر به سنگر، در طریق كار و تلاش پدر، كار و كوشش داشت .
او هم چنین در گرسنگى‏ها، تشنگى‏ها، فقر و نادارى‏ها، تحمل رنجها و سختى‏ها با پدر همراه بود و چه بسیار بودند دشوارى‏هائى كه براى پیامبر پدید مى‏آمد ولى شدت و رنج آن خود به خود بر فاطمه (س) كوچك هم وارد مى‏شد. تنها پرستارى پدرى كه آزار مشركان او را زخمى و فرسوده مى‏كرد كارى كوچك و آسان نبود. مگر یك دختر كوچك تا چه حد مى‏تواند متحمل باشد.

در تحكیم انقلاب اسلامى

 

فاطمه (س) در تحكیم انقلاب اسلامى و رشد و گسترش آن نقش مهم و ارزنده‏اى داشت، چه در دوران قبل از هجرت و چه در دوران پس از آن. اقدامات حمایتى او از پیامبر، همگامى و همرزمى او با على، تلاش‏هاى مقاومتى و هشدار دهنده‏اش پس از وفات پیامبر بحدى بود كه امیرالمؤمنین على (ع) او را یكى از دو ركن مهم در حیات اسلامى معرفى مى‏كند.
على (ع) در سخنان خود پس از وفات فاطمه (س) فرمود اوست، همان ركن دومى كه امروز از دست دادم، پیامبر ركن اول حیات بود و فاطمه (س) ركن دوم، [7] و این واقعیتى است كه مطالعه در تاریخ و حیات فاطمه (س) آن را به صورتى روشن نشان مى‏دهد .
ما تنها ذكرى از مقاومت فاطمه (س) و كتك خوردن او را مى‏شنویم. اما شاید كمتر آگاه باشیم كه حركت فاطمه (س) در احقاق حق با چه دشوارى‏هائى همراه باشد و چه عذاب وجدانى را براى خلفاى حال و آینده او پدید آورد. و چه استخوان گلوگیرى براى او شد.
تنها در داستان فدك مسأله بحدى مهم است كه 150 سال بعد هارون، امام موسى بن جعفر (ع) را مى‏طلبد كه بیاید و فدك را پس بگیرد. و شما مى‏دانید امام نسل پنجم فاطمه (س) است. و مى‏دانیم امروز هم پرونده طرح شده فاطمه (س) گشوده و سندى براى محكومیت شان در نتیجه ناحقى‏شان در خلافت و رهبرى در اسلام است .

در جنگهاى اسلامى

 

فاطمه (س) زن است اما در برخى از جنگهاى اسلامى بهمراه پدر حضور داشت و به زخم‏بندى مجروحان و اصلاح ابزار جنگى مى‏پرداخت. به هنگامى كه شایعه شهادت پیامبر در احد پیچید و در مدینه هم نشر یافت فاطمه (س) به همراهى عده‏اى از زنان خود را به صحنه رساند. پدر را زخمین یافت، گریان شد و دست در گردن او انداخت، خون زخمش را شست و زخم او را بست. [8]
آنگاه بالاى سر مجروحان دیگر رفتند، زخم آنها را بستند و مرهم نهادند و سپس به صورت جمعى بر سر نعش حمزه سیدالشهداء رفتند و به عزادارى پرداختند. [9] این كار فاطمه (س) بعدها نیز ادامه یافت، هم درباره پدر و هم درباره شوهر.
تاریخ مى‏نویسد در جنگهاى اسلامى كه على مجروح مى‏شد این فاطمه (س) بود كه زخم‏هاى على را مى‏شست، مرهم مى‏نهاد و آن را مى‏بست - و یا این فاطمه (س) بود كه شمشیر خون آلود على را مى‏شست، و آن را براى جنگ و مبارزه‏اى دیگر آماده مى‏كردو چنین اقدامى از یك زن عجیب است. البته نه براى فاطمه (س) كه عقلش بر احساسش غالب است و همه كار و تلاشش در راه خدا و براى خداست و حب و بغض او در این مسیر است .

در خطاب به پدر

 

او طبق روالى كه در هر جامعه وجود دارد پدر خود را پدر، بابا و یا با عباراتى از این قبیل مى‏نامید و البته حق هم همان بود تا اینكه آیه شریفه لا تجعلوا دعا الرسول كدعاء بعضكم بعضا[10] نازل شد این آیه خطاب به مردم است و به آنها هشدار مى‏دهد كه پیامبر را به همان نامى كه بین مردم معروف است ننامند، آنچنان نباشد كه گوئى فردى فردى دیگر را به اسم و رسم صدا مى‏زند، عنوان رسول الله را برگزینند و در خطاب به پیامبر او را رسول الله بنامند .
فاطمه (س) گوید من از دستور خدا ترسیدم كه از این پس پدرم را پدر صدا كنم. تصمیم گرفتم او را رسول الله خطاب كنم و دو سه بار این كار را انجام دادم و پیامبر فرمود، فاطمه جان، تو از منى و من از توأم، تو مرا پدر صدا كن كه مرا خوشتر مى‏آید. انت قولى یا ابه، فانهااحیى للقلب و ارضى للرب [11].

علاقه پدر به او

 

محبت و علاقه فاطمه (س) و پدر دو طرف بود. رسول خدا هم او را شدیداً دوست مى‏داشت وكلمات و عباراتى كه درباره او بكار مى‏برد حكایت از این علاقه دارد. تاریخ فریقین پر است از این گوه كلمات كه ذیلاً ذكر مى‏شود:
- فاطمة بضعة منى [12]فاطمه (س) پاره تن من است .
- هى نور عینى [13]فاطمه (س) نور چشم من است .
- فاطمة ثمره فوأدى [14]فاطمه (س)میوه دل من است .
- فاطمة روحى اللتى بین جنبى [15]فاطمه (س)روح و جان من است .
- و هى قلبى [16]فاطمه (س) دل و قلب من است .
- گاهى در جنبه محبت به او رفتار خلاف با فاطمه (س) را زشت مى‏شمرد مثلاً مى‏فرمود هر كه او را غضبناك كند مرا بغضب آورده است. (فمن اغضبها اغضبنى [17]) - هر كه او را اذیت كند مرا اذیت كرده (فمن آذاها فقد آذانى [18]) آزار كننده فاطمه (س) آزار رسان به پیامبر و مورد لعنت خداست [19] - هر كه فاطمه (س) را شاد كند مرا شاد كرده هر كه فاطمه (س) را نگران كند مرا نگران كرده - و یبسطنى ما یبسطها و یریبنى ما رابها و...نمونه این روایات فراوانند.

نمونه عملى این محبت

 

امام صادق (ع) فرماید كان النّبى لا ینام لیلة حتى یقبل فاطمه (س) [20] رسول خدا هیچ شبى به خواب نمى‏رفت جز اینكه نحست فاطمه (س) را ببوسد. و یااین سخن معروف را همه مى‏دانیم كه وقتى رسول خدا (ص) به سفر مى‏رفت، فاطمه (س) آخرین كسى بود كه پیامبر با او خداحافظى مى‏كرد و وقتى كه از سفر بر مى‏گشت فاطمه (س) نخستین كسى بود كه پیامبر با او دیدار مى‏نمود. [21]
نمونه‏هاى ابراز علاقه پیامبر به فاطمه (س) در كتب مختلفى ذكر شده‏اند كه نویسندگان آنها اغلب از اهل سنت و جماعت هستند مثل نسائى در خصایص خود (ص 35) بخارى در صحیح خود (ج 2 ص 60) مسلم در صحیح خود (ج 2 ص 339) و...
مطالعه در روش و طرز برخورد پیامبر با فاطمه (س) نشان مى‏دهد كه رسول خدا در پى یافتن كلمات و عباراتى بود كه درجه واقعى محبت او را به فاطمه (س) نشان دهد، كلماتى كه حجت‏آور براى خصم باشد و موقعیت فاطمه (س) را تحكیم بخشد و به قول وفعل فاطمه (س) سندیت دهد تا در آینده وسیله‏اى براى اثبات حقانیت او باشد .

احترام به فاطمه (س)

 

رسول خدا (ص) براى فاطمه (س) حرمتى بسیار قائل بودند. شنیدید كه دست فاطمه (س) را مى‏بوسید و مى‏فرمود از فاطمه (س) بوى بهشت مى‏شنوم و این نهایت احترام پیامبر را به فاطمه (س) نشان مى‏دهد و البته فاطمه (س) چنان عمل مى‏كرد كه در شأن چنین حرمت گذارى قرار مى‏گرفت و این از دیدى مى‏تواند امرى طبیعى باشد و هم رسول خدا به احترام ورودش از جاى بر مى‏خاست و او را در كنار خود مى‏نشاند، به هنگام داخل شدن در خانه از او استقبال مى‏كرد و به هنگام خروج از خانه او را بدرقه مى‏نمود و این سخن عایشه است كه گفته بود: هیچ زنى به اندازه فاطمه (س) نزد پیامبر عزیزتر و محترم‏تر نبود. [22]
پیامبر در برخوردها با فاطمه (س)و یا به هنگام ورودش براو سلام مى‏كرد و به او خوشامد و مرحبا مى‏گفت [23] درباره او دعا مى‏كرد و درباره ذریه و همسر او نیز دعاهائى داشت و این رفتار یكباره‏اى پیامبر نبود كه امرى بود بطور مكرر انجام مى‏شد - بگونه‏اى كه هیچگاه رسول خدا را نمى‏یافتى كه مشیى خلاف آن داشته باشد.
تازه سه روز از عروسى فاطمه (س) مى‏گذشت كه رسول خدا (ص) جدائى او را تحمل نتوانست كرد. به دیدن فاطمه (س) رفت، در كنار او و على (ع) نشست. احوال شان را پرسید با آنها حرف زد، زن و شوهر رادعا كرد، فضیلت آنها را براى‏شان برشمرد و برخاست و بخانه برگشت .
گفتیم كه او دخترش را مى‏بوسید و این كار موجب تعجب عایشه بود و روزى پرسید با اینكه فاطمه (س) بزرگ شده و شوهر دارد او را مى‏بوسى؟ پیامبر فرمود اگر مى‏دانستى چرا فاطمه (س) را دوست دارم تعجب تو نسبت به او زیادتر مى‏شد. آرى من هر وقت مشتاق بهشت مى‏شوم فاطمه (س) را مى‏بوسم من از فاطمه (س)بوى بهشت را مى‏شنوم.

رمز و راز محبت

 

گفتیم كه این محبت تا سر حد شیفتگى است ود اراى رنگ عاطفى تنها و یا رنگ رابطه پدر با دختر نیست كه عامل معنوى و الهى در آن كاملاً بچشم مى‏خورد. رنگ وارث بودن و حامل رسالت بودن پیامبر هم در آن وجود دارد. فاطمه (س) وارث انبیاء و حامل آثار رسالت الهى است، خدمات و زحمات رسول خدا (ص) او را مثمر ثمر مى‏سازد و نیز ذریه طیبه او، هم چنین پیامبر (ص) به فاطمه (س) محبت دارد از آن بابت كه او بنده كامل خداوند است، عابده و زاهده است و نمونه عالى مكتب اوست و الگوى یك زن كامل و اسلامى، مؤمنه‏اى راستین در آئین اوست و این خود موجب پیوندى معنوى است نه تنها براى فاطمه (س) كه گاهى سلمان هم اهل البیت مى‏شود. (السلمان منا اهل البیت).
پیامبر (ص) حق دارد كه به او علاقه بسیار داشته باشد. كدام مؤمن به اسلام چون فاطمه (س) مى‏تواند باشد؟ و كدام مؤمن است كه در راه دفاع از اسلام و اثبات حقانیت پیامبر و خلیفه‏اش حاضر باشد كتك بخورد؟ ضربه تازیانه را بر بازو تحمل كند؟ سیلى بخورد؟ فرزند سقط كند؟ و آگاهانه و با بصیرت به استقبال این صدمه‏ها برود؟
در پاسخ كسى كه به پیامبر گفته بود تو با هیچ یك از دختران خود چون فاطمه (س) محبت و رأفت نداشتى فرمود تو حق دارى كه راز آن را ندانى چون فاطمه (س) را نمى‏شناسى - فاطمه (س) كارى خلاف رضاى خدا انجام نمى‏دهد... در جاى دیگر فرمود كه فاطمه (س) سرمایه‏گذارى‏هاى مرا به ثمر مى‏رساند، تحمل زجرهاى من را به نتیجه منجر مى‏سازد، او عامل بقاى دین من است، سبب حفظ نظام و سنّت من است و...

فاطمه (س) و مرگ پدر:

 

فاطمه (س) شبى پس از حجة الوداع پیامبر را در خواب دید كه قرآن در دست دارد و سر گرم خواندن است ولى ناگهان قرآن از دستش فرو افتاده و مفقود شده بود وحشت‏زده از خواب جست و آن را براى پدر نقل كرد. پیامبر فرمود دخترم من آن قرآنم كه به همین زودى از نظرها ناپدید خواهم شد و فاطمه (س) گریست. [24]
پیامبر (ص) از ستمى كه پس از مرگ او بر فاطمه (س) خواهد رفت برایش شرح داد - فاطمه (س) گریه كرد و پیامبر هم گریست. آنگاه رسول خدا (ص) او را دلدارى داد كه دخترم گریه نكن. فاطمه (س) گفت من از آنچه كه بر من وارد خواهد شد نمى‏گریم، بلكه از فراق تو مى‏گریم، پیامبر فرمود ترا بشارت مى‏دهم در سرعت الحاق تو به من [25] و فاطمه (س) آرام شد.
نمونه این سخن بصورت دیگرى نیز از عایشه نقل شده است. او مى‏گوید:
- ان رسول الله (ص) دعا ابنته فاطمة - فسار فبكت ثم سارها فضحكت - رسول خدا (ص) دخترش فاطمه (س) را به نزدیك خواند - سر در گوشش نهاد وسخنى گفت و فاطمه (س) گریست - سپس بار دیگر سر در گوش او نهاد و سخنى گفت و فاطمه (س) خندید.
قلت لفاطمة ما هذا الذى سارك به رسول الله فبكیت ثم سار فضحكت؟ عایشه گوید از فاطمه (س) پرسیدم پیامبر كه سر در گوش تو نهاد و گریستى و سپس سر در گوش تو نهاد و خندیدى علت چه بود ؟
فقالت علیها السلام اخبرنى بموته فبكیت - ثم سارنى فاخبرنى انى اول من یتبعه فضحكت - فاطمه (س) فرمود در بار اول پیامبر خبر مرگش را به من داد و من گریستم - و سپس خبر داد من نخستین كسى هستم كه بدنبالش روان خواهم شد و به عالم بقا خواهم شتافت و من خندان شدم (چون در خبر مرگش لقاى پدر است خرسند مى‏شود).
آن‏ها نمونه علاقه پدر به دخترش بودند و این هم پاسخ علاقه دخترى به پدرش. سخن از مرگ است ولى چون در آن خبروصل است خوشحال مى‏شود و مى‏خندد و این حكایت از آن دارد كه پیوند معنوى فاطمه (ص) و پدر ریشه در جان او دارد و گرنه این خلاف عادت و طبیعت است كه كسى در خبر مرگ خویش خوشدل باشد.

آثار ناشى از مرگ پدر

 

به هر صورت رسول خدا (ص) از دنیا رفت و فاطمه (س) با ماتم‏ها مواجه شد - نه یك ماتم بلكه چند ماتم - ماتم رسول خدا (ص) كه براى او اعظم المصایب بود، ماتم از میان رفتن حق على (ع) كه فاجعه‏اى در اسلام بشمار مى‏آمد، ماتم جهل و غفلت مردم از ضایع شدن حقوق خود و جامعه انسانى‏شان، ماتم وارد آمدن صدمه بر بدن او بخاطر زورگوئى آن فرد نابكار، ماتم غربت اسلام كه براى روح فاطمه (س) موجب آزارى شدید بود و...
این مجموعه سبب شدند كه او پس از رحلت پدر نتواند بیش از سه ماه دوام آورد ومنتظر حصول وعده پیامبر در الحاق به او باشد. جریانات پشت پرده پس از مرگ پیامبر علنى شدند و طبیعى است فاطمه (س) را بعلت بینش قوى‏تر غم و رنج سنگین‏تر باشد. بویژه كه ببیند عده‏اى به اسم دین فریبكارى كنند و زحمت پیامبر (ص) را بر باد دهند.
فاطمه (س) در صدمه این امور دچار اشك و آه و ناله گشت. وضع او همانند وضع كسى شد كه از معشوق خود دور افتد و در عین حال صدمات و لطمات وارده بر اسلام دل او را بلرزانند و بدانگونه كه توصیف كرده‏اند پیش بینى پیامبر در اشك ریزى فاطمه (س) در بیت‏الاحزان محقق شد و او قرین و همدم اشك‏ها شد.
گویند پیامبر روزى در حال مگر چنان گریست كه محاسنش از اشك‏تر شد، از او علت گریه را پرسیدند فرمود: ابكى لذریتى و ما تصنع بهم شرار امتى من بعدى كأنّى بفاطمة بنتى و قد ظلمت بعدى و هى تنادى یا ابتاه فلا یعنیها احد من امتى [26] براى نسل و ذریه‏ام مى‏گریم كه شروران امتم بعد از من با آنها چه‏ها خواهند كرد، گوئى فاطمه (س) را مى‏بینم كه مظلوم واقع شده و فریاد یا ابتاه او بلند است و احدى از امتم او را یارى نمى‏كند...

اذان بلال

 

جلوه‏اى دیگر از رابطه محبت‏آمیز او رابا پدر در واقعه پس از مرگ پیامبر مى‏بینیم آن هم به هنگام اذان گفتن بلال - مى‏دانیم بلال پس از وفات رسول خدا (ص) در صف مخالفان سقیفه قرار گرفت و بعنوان اعتراض ترك اذان گفت و از مدینه خارج شد. روزى به مدینه برگشت و درب خانه على (ع) را آتش زده و فاطمه (س) را در بستر یافت و از این ماجرا شدیداً متعجب گشت و علت را پرسید. و ماجرا را به او خبر دادند و طبیعى است كه شنیدن این واقعه دل او را بلرزاند و او را متأثرتر سازد.
ظاهراً فاطمه (س) پیامش داد كه دوست دارد صداى اذان او را بشنود، بدینوسیله خاطره پیامبر (ص) را تجدید كرده و خود را آرامش بخشد بلال به مسجد رفت و اذان گفت. وقتى به نام پیامبر (ص) رسید حسنین (ع) دویدند كه بلال بس كن، مادر ما از شنیدن نام پیامبر (ص) مدهوش گردیده است و بلال مجدداً ترك اذان گفت ولى این بار بخاطر جلوگیرى از آزار دل فاطمه (س) و احیاى غم و درد او، و اى كاش خصم فاطمه (س) به این میزان حمیت و انسانیت داشت .

بر سر مزار پدر

 

فضه گوید او روزى بر سر مزار پدر رفت و مشتى از خاك برداشت و استشمامش كرد و چنین فرمود:
بر آنكس كه خاك مزار رسول خدا را استشمام كند حق است كه در طول زمان از بوى عطر و عود بى‏نیاز گردد. مصائبى بر من وارد شدند كه اگر بر روزگاران وارد مى‏شدند آنرا به شب بدل مى‏ساختند (حقیق على من شمّ تربة احمد ان لا یشمّ مدى الزمان غوالیا صبت على مصائب لو انهاصبت على الایام صرن لیالیاً).
بر سر مزار پیامبر (ص) شكوه از دو نان كرد و از فراق سخن گفت و متذكر آن شد كه تنها و حیران است، فریادش در گلو شكسته و قدرت و توانش به پایان آمد، حزن او بسیار است، شوقش به دیدار پیامبر (ص) بى‏پایان. [27] او در شرایطى بود كه غم و اندوه او را از درون مى‏خوردند و كثرت تأثرات به ههمراه مرارت‏ها و صدمات جسمانى زمینه را براى مرگ زودرس او فراهم ساختند آرى، فاطمه (س) از دنیا رفت در حالیكه جوان بود .

فصل 7: فاطمه و همسر

مقدمه

 

هر بُعد و جنبه‏اى از حیات فاطمه (س) كه مورد مطالعه قرار مى‏گیرند نكته آموزند و هدایت كننده و شگفت‏آور. بركات آن بر همه افراد نازل است و براى امتى كه خواستار رهیابى است نازل‏تر. ما آثار این بركات را هم در دوران حیاتش مى‏بینیم و هم پس از وفاتش. چه بسیارند درس آموزى‏هائى كه زمینه‏هاى مختلف‏زندگى فاطمه (س) وجود دارند و مسلمانان با استفاده از آنها مى‏توانند راه حیات را براى خود هموار سازند.
از مسائل درس‏آموز حیات فاطمه (س) مسأله ازدواج و همسردارى اوست. بناى زندگى ویژه‏اى كه اساس آن مبتنى بر اهداف و مقاصد انسانى و الهى، انس و صفا، تكمیل و تكامل، خلوص و وحدت و ثمره آن رشد طرفین، تولید نسل و گزینش آن براساس كفویت ایمانى و اخلاقى و برترى یكى بر دیگرى در ردیف افسانه‏هاست .

ازدواج در اسلام

 

ازدواج امرى محبوب و نوعى تن دادن به سنت آفرینش است. نظام آفرینش براساس زوجیت است منفرد ماندن نوعى دور ماندن از این نظام است. بدون ازدواج وصول به كمال مقدر میسر نیست آدمى اگر علامه زمان باشد و دائماً در مسیر رشد و تحول، مادام كه ازدواج نكرده است كامل نیست .
چه بسیارند اهداف و مقاصد عالیه‏اى كه تنها در سایه‏ازدواج میسر مى‏شوند مثل آرامش و سكون كه براى تصمیم‏گیرى‏هاى معقول آدمى نقشى اساسى ایفا مى‏كنند و یا تولید نسل كه در سایه آن با حفظ شرایط زمین خدا پر بار مى‏گردد. و بر اثر آن عبادت‏ها رشد و كمال مى‏یابند و عمل آدمى در عبادت، او را در ردیف قدیسین و مقربان قرار مى‏دهد كه دو ركعت نماز متاهل از 70 ركعت نماز افراد مجرد برتر است و بالاتر. [28]
آنچه كه در ازدواج مهم است وصول به حیات مشتركى است كه در آن رنگ و بوى انسانیت باشد و الحق موجبات رشد و تكامل آدمى را براى او میسر سازد. و گرنه ازدواجى كه موجب دغدغه خاطر گردد به زحمتش نمى‏ارزند. اگر در بحث مربوط به فاطمه (س) سخن از ازدواج است از آن نوعى است كه در آن رشد و كمال، همدلى و انس بچشم مى‏خورد و آگاهى از كیفیت و رمز و رازش مى‏تواند درس‏آموز باشد.

ازدواج فاطمه (س)

 

او ازدواجى دارد آگاهانه و هدفدار، گزینش شده و اندیشیده كه بنایش استوار است بر اتكاى به صفات انسانى و اخلاقى و ایمان، مرد و زن همتاى هم و یا به زبان عادى و جارى همسرند، یعنى همشأن و هم رتبه، چیزى كه در اسلام از آن به كفویت و همتائى یاد شده است .
فاطمه (س) تن به ازدواجى مى‏دهد كه حاصل آن رشد و كمال باشد نه سقوط و انحطاط و افت كردن، ازدواجى را طلبید و پذیرفت كه او را در نیل به اهداف انسانى او كمك رساند، و پایه‏هاى ستبر ایمان و عقیده‏شان را استوارتر سازد. در آن ارضاى هوس زرق و برق مادیت نبود و یا دستیابى به جلال و جبروت ظاهر مطرح نبود.
فاطمه (س) ازدواجى كرد كه داراى بار تقوا باشد، اگر چه از نظر مادیت در سطحى نازل و حتى فروتر از حد معمول است. او به دختران درس داد كه در ازدواج به دنبال معیارهائى بروند كه زندگى سازند، نه اسم و رسم آفرین. در انتخاب همسر شرافت و ایمان و تقوا را مد نظر قرار دهند، نه دارائى و ثروت مكنت را، كه اگر فاطمه (س) آن را مى‏خواست برایش از هر جهت آمده و میسر بود، و ما در همین بحث به آنها اشاره خواهیم داشت .

سن ازدواج او

 

بد نیست نخست در این مورد هم اشاره‏اى داشته باشیم كه مسأله‏اى بحث‏انگیز است. آنچه كه در عرف و در بین عامه مردم شایع است و حتى گروهى از مورخان شیعه بدان اشاره دارند این است كه او در حین ازدواج 10 سال اول عمر را به پایان برده بود. امكان وقوع چنین امرى محال و حتى داراى استبعاد عقلى هم نیست. زیرا از نظر اسلام شرط ازدواج از یك سو رسیدن به مرحله بلوغ شرعى (پایان 9 سال قمرى) و از سوى دیگر وصول به مرحله رشد است و این هر دو در فاطمه (س) وجود و حضور داشته‏اند.
اما مورخان دیگر سنین دیگرى را هم براى تاریخ و سن ازدواج فاطمه (س) ذكر كرده‏اند. از جمله ابوالفرج اصفهانى در كتاب خود سن فاطمه (س) را در ازدواج 18 سال ذكر كرده و ابن حجر هم در كتاب الاصابه همین سن را براى فاطمه (س) مطرح نموده است .
صاحب كتاب الاستیعاب سن فاطمه (س) را در حین ازدواج حدود 15 سال و نیم ذكر كرده كه در آن زمان از سن مولا امیرالمؤمنین (ع) 21 سال و 5 ماه گذشته بود. مرحوم آیة الله محسن امین سن فاطمه (س) را چهارده سال ذكر نموده و دیگران هم حدود 17 سال و كمتر را گفته‏اند. طوسى در مصباح المتهجد 13 سال نوشته (ص 561) ولى به نظر مى‏رسد كه با توجه به سخنان بزرگان تشیع مثل مرحوم شیخ مفید و دیگران بتوانیم سند 14 - 16 سال را بپذیریم كه هم به سند نزدیكتر است و هم از نظر رشد به عقل و اندیشه و صواب، كه در همه حال خدا داناتر است و غرض از این سخن آن بود كه پاره‏اى از استبعادهاى ذهنى را مخصوصاً در مسأله حمل و زاد و ولد طرد كنیم .

خواستگاران فاطمه (س)

 

ازدواج فاطمه (س) در مدینه صورت گرفت، مدینه در آن روزگار پایتخت حكومت اسلام و پیامبر (ص) حاكم آن و در اوج قدرت و امكان بود چهره‏اى بود شناخت شده و مورد اعتقاد مردم و طبیعى است كه در چنان صورتى علقه مردم را به داشتن پیوند با رسول خدا (ص) لااقل براى دستیابى به قدرت و آبرو بسیار باشد و خواستگاران ازدواج با فاطمه (س) متعدد، بویژه كه دو دختر قبلى پیامبر (ص) هم همسر مردانى سرشناس بودند. دو پسر ابولهب داماد پیامبر (ص) بودند و دو دختر پس از جدائى و رهائى‏شان از آنان یكى پس از دیگرى با عثمان مرد مالدار و ثروتمند قریش ازدواج كرده بودند.
ابوبكر و عمر، هر كدام جداگانه خواهان فاطمه (س) شدند و خواست خود را با پیامبر (ص) در میان نهادند. [29] عثمان هم از سوئى دیگر این درخواست را كرده بود و رسول خدا (ص) فرمود در این راه منتظر حكم خداوند است و بدین سان آنها را از ازدواج با فاطمه (س) مأیوس ساخت عبدالرحمن عوف كه از ثروتمندان به نام بود مدعى شد كه اگر فاطمه (س) را به من تزویج كنند یكصد شتر كه بارشان كتان مصرى باشد، با خانه‏اى ببهاى 10 هزار دینار مهریه او خواهد كرد و پیامبر (ص) روزى مشتى سنگریزه از زمین برداشت و به سوى آنان پرتاب كرد كه شما فكر مى‏كنید من برده ثروتم؟ كسى كه بتواند سنگریزه را مروارید كند این ثروت‏ها براى او مهم نیستند من یقدر على هذا لایهمه كثرة المهر [30].
در پاسخ بسیارى از آنان مى‏فرمود: فاطمه (س) هنوز كوچك است، من منتظر قضاى الهى هستم [31]، من منتظر وحى هستم، [32] و مسأله ازدواج فاطمه (س) را به مقام ربوبى ارتباط داد [33] یعنى كه خداى باید اجازه فرماید.

زمینه ازدواج

 

در خواست‏هاى ازدواج براى فاطمه (س) مكرر شدند و رسول خدا (ص) هم چنانه از پاسخ مثبت خوددارى كرده و منتظر فرمان خدا بود. روزى سعد بن معاذ به على (ع) گفته بود: به خدا سوگند مى‏بینم پیامبر (ص) فاطمه (س) را تنها براى همسرى تو برگزیده است. و این فكرى است كه در بین صحابه پیامبر (ص) هم اشاعه یافته بود وبدان سان او را به خواستگارى فاطمه (س) تشجیع كرد.
حق این است كه رسول خدا (ص) مى‏دانست كسى همشأن و هم سنگر او نیست و على (ع) تنها كفو فاطمه (س) است. ولى روال كار را از دست نداد و خواستگاران را كمافى السابق مى‏پذیرفت و محترمانه مى‏فرمود كه در این كار منتظر حكم خداوند است و او باید دستور دهد تا زمانى كه قضاى الهى در این راه محقق گردد.
البته خانواده على (ع) هم با پیامبر (ص) بیگانه نبودند و على (ع) كسى بود كه در خانه پیامبر (ص) بزرگ شده و در آنجا رشد یافته بود البته روزگارى هم در گذشته بود كه خود پیامبر (ص) در خانه ابوطالب زندگى مى‏كرد. و امر سرپرستى او به عهده عمویش بود. بدین‏سان علاوه بر خویشاوندى نزدیك فاطمه (س) و على (ع) (پسر عمو و دختر عمو) رابطه انس هم بین دو خانواده برقرار بود و از آن گذشته، هم على (ع) و هم فاطمه (س) این ویژگى را داشتندكه دست پرورده پیامبر (ص) بودند و مخصوصاً على (ع) امین پیامبر (ص) بود. على (ع) كسى است كه در شب هجرت بجاى او خوابیده و پس ازهجرت فاطمه‏ها را (فاطمه مادر على (ع)، فاطمه (س) دختر پیامبر (ص)،...) را به مدینه انتقال داده بود. غرض اینكه با آن سابقه آشنائى باز هم على (ع) مراقب بود كه بى حساب قدم پیش نگذارد و پیامبر (ص) هم بى‏اذن خدا اقدامى نكرد.

خواستگارى

 

سرانجام على (ع) مصمم به خواستگارى از فاطمه (س) شد. و براى این خواستگارى وضو گرفت و دو ركعت نماز خواند (امرى كه در اسلام مستحب است) لباس بر تن كرد و كفش پوشید و به خانه پیامبر (ص) رفت و در زد. رسول خدا (ص) در خانه ام سلمه بود فرمود در را باز كنید، كسى است كه خدا و پیامبر (ص) او را دوست مى‏دارند. در را باز كردند.
على (ع) وارد شد و روبروى پیامبر (ص) دو زانو نشست سر به زیر انداخت و چشم‏ها را به زمین دوخت و ساكت ماند. پیامبر (ص) خطاب به على (ع) كرد چه كارى دارى؟ على (ع) گفت به خاطر حاجتى آمدم و از بیان آن شرم دارم و عرض كرد كه كرامت رسول خدا (ص) به من اجازه مى‏دهد كه حرف خود را بگویم .
اى رسول خدا (ص) تو بزرگم كرده‏اى، تو برایم از پدر و مادر نیكوتر بوده‏اى، من خواستگارى دخترى هستم كه در خانه تست و... رسول خدا (ص) از این سخن شادان شد و ذكر توحید بر زبان راند[34].
در پاسخ على (ع) فرمود فابشر یا على - اى على ترا مژده باد.
- ان الله عزوجل اكرمك كرامة لم یكرم بمثلها احدا مطمئناً خداى عز و جل به تو كرامتى داد كه احدى را بدان مفتخر نداشت .
- و ان الله تعالى اذا اكرم و لیّه و احبه، اكرمه بمالا عین رأت و لا اذن سمعت [35] و خداى تبارك و تعالى به هنگامى كه ولى خود را احترام كند و دوست بدارد، او را به گونه بزرگ مى‏دارد كه نه چشمى آن را دیده و نه گوشى آن را شنیده است و...
على (ع) بر این اساس پاسخ موافق شنید وچنین فرمود: رب اوزعنى ان اشكر نعمتك اللتى انعمت علىّ - خداوندا به من توفیقى عنایت كن تا سپاس نعمتى را كه به من عنایت كردى بجاى آورم و...
آرى پیامبر (ص) قول موافق داده بود - بعد كه به مسجد تشریف برد در نخستین سخنرانى خود فرمود: جبرئیل بر من فرود آمد و از جانب فرمانروائى عرش فرمان داد كه دختر فاطمه (س) را به عقد على (ع) درآورم و هم فرمود پیوند همسرى على (ع) و فاطمه (س) در آسمانها بسته شده، [36] و بر این اساس زبان دیگران را از غیبت‏ها و سرزنش‏ها كوتاه كرد.

در كفویت آنها

 

مى‏دانیم از مسائل فوق‏العاده مهم در ازدواج و اختیار همسر مسأله كفویت است، امرى كه اسلام را بر آن سفارش و نظرى بسیار است. غرض این است كه زن و مرد در شأنى باشند كه بتوانند همسر، همشأن و همتاى یكدیگر باشند زبان و منطق هم را بفهمند و در بُعد اعتقادى مثل هم باشندو چون دو بال هم قدرت و هم توان باشند.
در ازدواج فاطمه (س) و على (ع) باید گفت كه كفو و همتاى یكدیگر بودند. فاطمه (س) خود مى‏دانست كه دخترى بدون خواستگار نبود پدرش دنیاى اسلام را زیر نگین داشت او در مقایسه با دختران دیگر وابسته به فردى مقتدر بود. مى‏دانست كه او را در این ازدواج به علت فقر على (ع) سرزنش مى‏كنند ولى در عین حال او را بعنوان شوهر برگزید [37] چون على (ع) را همتاى مؤمن خود مى‏شناسد.
على (ع) هم مى‏دانست كه فاطمه (س) هم پرواز اوست و مى‏تواند همگام با او باشد. مى‏دانست او توانائى آن را دارد كه با روح عظیم على (ع) همراه گردد. از همشأنى و همسرى او، از همدلى و هم سخنى او، از توان همرازى و مشاورت او خبر دارد و به همین علت به ازدواج با فاطمه (س) دلخوش است و او را همسر بر مى‏گزیند.
بررسى‏ها هم نشان مى‏دهند كه على (ع) كوه مقاومت وایثار بود و فاطمه (س) هم دست كمى از او نداشت، على (ع) در فقر و نادارى اختیارى بود و متحمل آن و فاطمه (س) نیز این چنین بود. در پوشش و لباس، در احسان و تفضل، در فضایل انسانى و اخلاق این دو هم اندیشه و همراه بودند و بفرموده پیامبر (ص) جداً اگر على نبود تا روز قیامت همتائى در روى زمین براى فاطمه (س) نبود. (لولا ان امیرالمؤمنین (ع) تروجها، لما كان لها كفوا لى یوم القیامة على ارض فمن دونه) [38]و نمونه این سخن از پیامبر (ص) بصورت دیگرى با اندك تفاوتى وجود دارد بدینگونه لو لا ان الله خلق فاطمة لعلى ما كان لها على وجه الارض كفو من آدم و من دونه [39] در استحسان برخى از بزرگان آمده است برخى از پیامبران جد فاطمه‏اند و اگر زنده بودند نمى‏توانستند با فاطمه (س) ازدواج كنند ولى موسى (ع) و عیسى (ع) جد فاطمه (س) نبودند و مثلاً اگر بناى ازدواج بود حق ازدواج داشتند ولى كفو او نبودند و این نشان میدهد كه شأن فاطمه (س) از انبیاى اولوالعزم هم برتر است. [40]
سخنى دیگر از پیامبر (ص) در همین زمینه موجود است كه فرمود: هبط علىَّ جبرئیل - جبرئیل بر من نازل شدن فقال یا محمد ان الله جلّ جلاله یقول و گفت اى محمد، خداوند جل جلاله مى‏فرماید: لو لم اخلق علیّاً ما كان لفاطمه كفو من ولد آدم و من ذریته ،اگر على (ع) را خلق نمى‏كردم از نسل آدم و ذریه او همتایى نبود.[41]

هزینه ازدواج:

 

رسول خدا (ص) از على (ع) پرسید براى ازدواج چه دارد؟ گفت شمشیرى، زرهى، و شترى آبكش، رسول خدا (ص) فرمود شمشیر براى مرد جهاد و قدرت لازم است، شتر نیز براى گذران معیشت باید باشد - ولى براى آنكس كه از مرگ نهراسد زره به چه كار آید؟ فرمود زره را بفروشد و باقى را نگه دارد[42].
على (ع) زره را به 480 درهم [43] یا 500 درهم فروخت [44] و آن را براى ازدواج در اختیار گرفت. البته زندگى على (ع) در بین مردم مدینه كمى پائین‏تر از حد متوسط بود و در واقع مى‏توان او را جزء طبقه ضعیف و فقیر بحساب آورد.
رسول خدا (ص) بخشى از آن را به بلال داد كه بوى خوش بخرد، بخشى را به ابوبكر داد كه با آن آنچه را دخترم نیاز دارد بخر و الباقى هم براى دیگر هزینه‏ها نگهداشتند و عمار یاسر و چند تن دیگر را با ابوبكر همراه كرد كه با صوابدید هم تهیه جهاز ببینند.

صورت جهیزیه

 

اینكه براى فاطمه (س) چه چیزهائى تهیه شد وبهاى آن‏ها چقدر بود روایات مختلف است. ما در این بحث سعى كردیم جامعترین لیستى را كه در این زمینه تهیه شده است عرضه كنیم و آنها عبارت بودند از:
- یك پیراهن - یك روسرى - یك چادر سیاه خیبرى - یك تخت طناب پیچ كه طنابش از پوست خرما بود - دو عدد تشك با روكش كتان مصرى كه در داخل یكى لیف خرما بود و در دیگرى پشم گوسفند. چهار بالش، با روكش چرم طائف و پر شده از پوشال علفهاى خوشبو - پرده نازك پشمى، حصیر بافت هجر (از روستاى بحرى) آسیاب دستى، طشت مسى، مشك آب چرمى قدح چوبى براى شیر، ظرف آب آشامیدنى، آفتابه‏اى قیر اندود، خم سبز رنگ، چند كوزه سفالین، سفره‏اى چرمى، عباى فطوانى، محفظه آب [45]...
وسایل و ابزار بعنوان جهیزیه همین‏هابودند، در برخى از اسناد مختصر تفاوتى ممكن است به چشم بخورد كه چندان قابل ذكر نیستند و بهاى آن را برخى تا حدود 63 درهم نوشتند. [46]
پیامبر (ص) جهیزیه را دید و بادست خود آنها را زیر و رو كرد فرمود خداوند آن را به اهلبیت مبارك گرداند [47] در سخنى دیگر آمده است كه فرمود اللهم بارك لقوم جل آنیتهم الخزف و...[48] و این حكایت از ناچیزى و بى قدرى جهیزیه داشت و این خود درسى است براى همه كسانى كه درآستانه ازدواجند و از فقر خود نگران، كه از فاطمه (س) سرمشق گیرند و به حداقل جهیزیه قانع باشند .

عقد و مهر

 

پیامبر (ص) به مسجد رفت و عقد على (ع) و فاطمه (س) را در مسجد خواند. خطاب به مردم كه خداى مرا امر كرد كه فاطمه (س) را همسر على (ع) قرار دهم. هم اكنون به امر حق فاطمه (س) را به عقد على (ع) درآوردم با مهریه 400 درهم (برخى تا 500 درهم نوشته‏اند). [49]على جان آیا رضایت دارى؟ على (ع) عرض كرد ازرسول خدا اطاعت مى‏كنم و كاملاً رضایت دارم .
در مورد عقد اوكه در آسمانها بسته شده و مورد امریه خداوند بود مطالب پردامنه‏اى نوشته شده و نویسندگان در این مورد داد سخن داده‏اند وحتى از تزیین بهشت، از شادمانى اهل آسمانها، از نسل پاكى كه از آنها پدید مى‏آید بحث كرده‏اند. [50]
رسول خدا در این مورد خطبه‏اى خواند و در آن پس از حمد و ثناى خدا مسأله ازدواج را ستود و آن را بعنوان یك امرى الهى معرفى كرد. و از على (ع) هم خواست خطبه‏اى بخواند و على (ع) چنان كرد و رسول خدا (ص) آن را پسندید [51] و سپس رسول خدا دعائى كرد بدین سان كه خداوندا عترت هادیه را از نسل على (ع) و فاطمه (س) قرار ده (اللهم فاجعل عترتى الهادیه من على (ع) و فاطمه (س)) [52].
در روایتى آمده است كه رسول خدا پس از خواندن عقد چنین دعا كرد: جمع الله شملكما و اسعد جد كما و بارك الله علیكما، و اخرج منكما نسلاً كثیراً طیباً [53]خداوند انس و الفتى دهد و زندگى‏تان را خوش و سعادتمندانه كند و این ازدواج را بر شما مبارك گرداند و از شما نسلى بسیار و طیب و پاكیزه پدید آورد.

جشن و ولیمه

 

پیامبر (ص) دستور ولیمه داد و به على (ع) گفت برو غذائى تهیه كن، گوشت و نان از شما، خرما و روغن از ما و مردم را به احترام فاطمه (س) دعوت كن: على (ع) گوید به مسجد رفتم و فریاد زدم ولیمه فاطمه (س) را بپذیرید و در این ولیمه جمع عظیمى از دوست و دشمن، فقیر و غنى حضور یافتند .
زمان ازدواج فرا رسید پیامبر (ص) به دختران عبدالمطلب و زنان مهاجرو انصار دستور داد همراه فاطمه (س) به خانه على (ع) بروند و در راه شادمانى كنند و شعرهاى شاد بخوانند وهم فرمود در شب عروسى فاطمه (س) مواظب باشید گناهى واقع نشود و فاطمه (س) را با الله اكبر به خانه داماد ببرید. [54]
زمام مركب بدست سلمان بود، مردان فامیل به دنبال آن و زنان به دنبال آنها. صداى هلهله و تكبیر بلند بوده زنان به صورت دستجمعى و همصدا اشعارى مى‏خواندند كه مفهوم آن مدح فاطمه (س) و على (ع) بود مثل این شعر: فاطمة خیر نساء البشر و من لها وجه لوجه القمر - زوجك الله فتى فاضلاً اغنى علیاً خیر من فى الحضر... فاطمه (س) بهترین زنان در نسل آدمى است. كیست كه چون او چهره‏اى چون چهره ماه تابان داشته باشد خداوند او را به ازدواج جوان فاضلى چون على (ع) درآورد كه بهترین جوان روى زمین است...

مراسم دست به دست دادن

 

همه به خانه على (ع) رفتند - پیامبر (ص) فاطمه (س) را در كنار خود نشاند. مجلس را خلوت كرد. نقاب از چهره فاطمه (س) برداشت كه على (ع) همسرت را تماشا كن. دست فاطمه (س) را به دست على (ع) داد و گفت یا على (ع) خداوند زوجیت فاطمه (س) دختر پیامبر (ص) را بر تو مبارك گرداند. فاطمه (س) خوب همسرى است. بارك الله لك فى ابنة الرسول یا على (ع) نعم الزوجة فاطمه (س).
و دست على (ع) را در دست فاطمه (س) داد و فرمود فاطمه جان، على شوهر خوبى است. نعم البعل على (ع) .در مورد ودیعه بودن این دو در دست هم سخن گفت [55]و به آنها سفارش‏هاى بسیارى كرد. به على (ع) فرمود:
على جان به مثل فاطمه همانندى براى تو پیدا نمى‏شود. و تو اى فاطمه براى تو نیز همتاى و همشأنى بسان على خداوند نیافریده است. [56] دخترم به سخنان مردم گوش فرا مده و از فقر همسرت نگران مباش كه اگر فقر براى دیگران مایه سرشكستگى باشد براى خاندان پیامبر (ص) فخر است .
اى على (ع) آمده پذیرش دخترم باش. با همسرت به نرمى و لطف و رفتار نما. فاطمه (س) پاره تن من است تو اى فاطمه (س) از خشمگین كردن على (ع) بپرهیز كه خداى نیز به خشم او خشمگین و به رضاى او راضى است. [57] و نمونه این سفارش‏ها را بسیار فرمود .

دعاى پیامبر (ص)

 

پیامبر (ص) آنگاه دست به دعا برداشت و چنین مناجات و دعا كرد:
اللهم انهما احب الخلق الىّ فاحبهما خداوندا این دو محبوبترین آفریدگان تو نزد منند آنان را دوست بدار و بارك ذریتهما نسل‏شان را زیاده و مبارك گردان - و اجعل علیهما منك حافظا - خداوندا از جانب خود بر آنها حافظ و نگهبانى بگمار و انى اعیذ هما بك و ذریتهما من الشیطان الرجیم [58] و من این دو را و نسل شان را از شر شیطان رانده شده در پناه تو قرار مى‏دهم...
دعاهاى بسیارى دیگر از رسول خدا (ص) درباره او منقول است كه محتواى آنها همانى است كه در مباحث قبلى ذكر شد و تكرار آنها شاید مورد نداشته باشد از جمله آن دعاى معروفى است كه معمولاً پس از خطبه عقد بخشى از آن را مى‏خوانند و آن این است:
اللهم اجعل شملهما و الف بین قلوبهما و اجعلهما و ذریتهما من ورثة - جنة النعیم - و ارزقهما ذریة طاهرة، طیبة مباركة، و اجعل فى ذریتهما البركة، و اجعلهم ائمة یهدون بامرك الى طاعتك، و یأمرون بما یرضیك طهركما الله و طهر نسلكما - انا سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم...[59]

فرداى ازدواج:

 

صبح روز بعد رسول خدا (ص) بر آنان وارد شد و براى شان شیر آورد. جامى از آن را به دست فاطمه (س) داد و گفت بنوش، پدرت فداى تو (اشربى فداك ابوك) و جامى دیگر را به على (ع) داد و فرمود بنوش پسر عمو فداى تو شود (اشرب، فداك ابن عمك) [60]
به آن دو فرمود آفرین به دو دریائى كه بهم برخوردند و اتصال یافتند و به دو ستاره‏اى كه قرین هم گشته‏اند. (مرحبا ببحرین یلتقتان و بنجمین یقترنان). سپس روى به فاطمه (س) كرد: دخترم شوهرت را چگونه یافتى؟ گفت پدر، خداوند بهترین مردان را نصیب من كرده است .
طبق رسم آن روزگار از سوى مردم هدایائى براى عروس و داماد آورده بودند. بسیارى از آنها در راه خدا دادند و بخشى از آن را كنیز و غلام خریدند و در راه خدا آزاد كردند و این هم تجربه‏اى نیكو و درسى است كه مردان و زنان در زندگى خود باید داشته باشند كه از نعمتها و شادیهاى خود دیگران را بهره دهند.
بد نیست متذكر شویم در مورد تاریخ ازدواج آنها، شیخ طوسى آن را اول ذى حجه سال سوم هجرت، شیخ مفید و سید بن طاووس آن را شب پنجشنبه 21 ماه محرم، صدوق در امالى اوایل ماه شوال، ابوالفرج اصفهانى عقد را در ماه صفر و عروسى را در سه شنبه 6 ذى الحجه نقل كرده‏اند. [61]

آغاز زندگى

 

زندگى مشترك آغاز شد و على (ع) براى شروع زندگى كف اطاق زفاف را با شنى نرم فرش كرد. چوبى را از یك طرف دیوار به طرف دیگر وصل كرد كه لباس‏هاى خود را روى آن بیندازند - پوست گوسفندى را بگسترد و متكائى از لیف خرما در كنار آن نهاد [62] و این اطاق عروسى‏شان بود.
على (ع) در وصف حیات مشترك روزهاى اول شان مى‏گوید:
- لقد تزوجت فاطمة مالى و لها فراش غیر جلد كبش - ننام علیه باللیل و یعلف علیها الناضح بالنهار - و مالى و لها خادم غیرنا [63] با فاطمه (س) ازدواج كردم براى من و او جز پوست گوسفندى نبود كه شبها بر روى آن مى‏خوابیدیم و روزها بر آن شترما را غذا مى‏دادیم - و جز خود خادمى نداشتیم .
خانه‏شان محقر و گلین بود و درب آن یك لنگه‏اى بود. ولى جهانى در این خانه خلاصه شده بود و این زوج خوشبخت با وجود فقر در عین عفت، عصمت و نجابت زندگى كردند و هیچگاه موجبات خشم و غضب هم را فراهم نكردند. عقیده‏ها واحد، سلیقه‏ها واحد و هر دو مهذب و در طریق رشد هم بودند.
اینان عملاً بنیاد خانواده را بر تكمیل و تكامل نهادند و مصداق این سخن سقراط شدند كه در ازدواج هر كس نیمه گمشده خود را باز مى‏یابد. و نشان داده‏اند كه در زندگى هدفدار خانوادگى برترى مرد بر زن و یا بالعكس افسانه‏اى بیش نیست. بنظر ما على (ع) براى على شدن به فاطمه (س) محتاج بود و فاطمه (س) هم براى فاطمه شدن به على (ع) (بحران عمیقان لا یبغى احدهما على صاحبه [64] و مصداق مرج البحرین یلتقیان بودند [65].

افتخارآمیزى این ازدواج

 

ازدواج این دو مهم بود. و همه جنبه‏ها، حركات، سكنات، روابط و رفتارشان درس‏آموز بود. زندگى‏شان زندگى دو نور بود كه راه را براى دیگران و خودشان روشن مى‏كرد. و حاصل آن پدید آمدند گلهائى كه هر كدام میدان حیات اسلام را روشن كرده بودند .
دكتر بنت الشاطئ در وصف این دو مى‏گوید: على (ع) چون كوهى سربلند بود و فاطمه (س) سرچشمه رودى كه از این كوه جارى مى‏شود وبستر رود سرشار از گلهائى كه فرهنگ اسلام را زینت مى‏دهند... آرى فاطمه (س) آن زن بى تجربه و كیاست نیست كه زندگى را بر مبناى بارى بهر جهت بگذارند شیوه زندگى دارد و هدف، او درس همسردارى را از مادرش آموخته و در زندگى على (ع) پیاده كرده است .
و على (ع) هم فردى متعهد و مسؤول است، به حالات و كیفیات حیات خانوادگى آگاهى دارد و مى‏كوشد بناى زندگى در راه وحدت كلمه، توافق اخلاقى و از همه مهمتر ایمان و عقیده بگذرد. در برابر فرمان خدا خاضع و در انجام وظیفه‏اش كوشاست. على (ع) آبكشى مى‏كند، چوب و هیزم مى‏آورد و اجاق را روشن مى‏كند و فاطمه (س) آسیاب مى‏كند آرد را خمیر مى‏كند و نان مى‏پزد. (كان امیرالمؤمنین (ع) یحتطب و یستقى و یكنس و كانت فاطمه علیها السلام تطحن و تعجن و تخبز) [66] .
زندگى‏شان به گونه‏اى بود كه على (ع) به وجود فاطمه (س) فخر مى‏كرد و مى‏فرمود ولى الفخر بفاطمه و ابیها ثم فخرى برسول الله اذزوجینها [67] من به فاطمه (س) افتخار مى‏كنم و به پدرش رسول الله (ص) كه فاطمه را بتزویج من درآورده است. و دیدیم كه فاطمه (س) هم او را بهترین مردان به پدر معرفى كرده بود. امیرالمؤمنین در رابطه با این ازدواج حتى ابوبكر را زیر سؤال مى‏برد و مى‏گوید آیا من مختار و برگزیده رسول خدا نیستم؟ آیا من آنكسى نیستم كه رسول خدا (ص) دخترش را به زوجیت من در آورد؟ [68]...

همراهى و سازگارى

 

این دو یار و همراه هم بودند، با هم سازگارى داشتند. و این سازگارى و وحدت و انس شان براى مادرس است. فاطمه (س) 9 سال در خانه على (ع) زندگى مى‏كند و در این مدت از او درخواستى و تمنائى ندارد. اصل را بر این گذاشته كه بارى بر دوش على (ع) نباشد. گرسنه است و على (ع) از او مى‏پرسد كه پس چرا نگفته‏اى مى‏فرماید انى لا ستحیى من الهى ان اكلف نفسك ما لا تقدر علیه [69] من حیا مى‏كنم از خدایم چیزى را بر تو تكلیف كنم كه ترا توانائى انجام آن نباشد.
فاطمه (س) نو عروس است ولى در اطاقى زندگى مى‏كند كه نصف آن حصیر است و نصفى دیگر از شن نرم ولى به این دلخوش است كه شوهر آقائى چون على (ع) دارد و خداى به رضاى او راضى است .
همدل و دلدار على (ع) است، تسلاى ده اوست، مشاور و همراز است، پناهگاه على (ع) است واین امربحدى بود كه اگر عملى بر على (ع) وارد مى‏شد مى‏فرمود به خانه روم و كمى با فاطمه (س) سخن بگویم و آرام گیرم و این اقدام در تمام مدت زندگى مشترك على (ع) با فاطمه (س) رعایت مى‏شد حتى پس از وفات فاطمه (س) على (ع) در كنار قبر فاطمه (س) سخن مى‏گفت و به درد دل مى‏نشست.
او كدبانوى خانه بود و در عین حال مشاور على (ع)، محرم راز او و در مشكلات زندگى دلدار على (ع)، تلقى‏شان از هم تلقى امانتدارى بود و رفتارشان با هم رفتار دو امین امانتدار. بدین نظر سعى بر این داشتند موجبى براى كدورت هم پدید نیاورند و عامل آزار هم نباشند. و هرگز این اندیشه در ذهن على (ع) نبود كه در حیات فاطمه (س) با زنى دیگر ازدواج كند و بفرموده امام صادق (ع) خداى آن را بر على (ع) حرام كرده بود (حرم الله النساء على علىٍّ مادامت فاطمة حیة لانها طاهرة لا یحیض) [70]

دوستدارى و همرزمى:

 

دوستدارى‏شان از یكدیگر به صورتى است كه رنگ مكتبى دارد و در این رنگ است كه آن دو را همرزم و هم مبارزه مى‏سازد. فاطمه (س) به دفاع از اندیشه‏هاى على (ع) و على (ع) به دفاع از اندیشه‏هاى فاطمه (س) مى‏پردازد. او همرزم و همپاى على (ع) است همرزم كسى است كه قدرتمندان عرب از سطوت او آرام نداشتند و پابه‏پاى او به پیش مى‏رود.
على (ع) مى‏رزمید و جهاد مى‏كرد و فاطمه (س) شمشیر خونین او را مى‏شست. فاطمه (س) كانون خانواده را گرم و پناهگاه مى‏كرد و مى‏دانست پیروزى على (ع) در عرصه‏هاى مختلف تا حدود زیادى مربوط به اعتماد نیست به كانون است. و با این اقدام كمكى مى‏داد تا رزم على (ع) چشمگیر گردد و الحق نقش زن در موفقیت رزمى مرد تا چه حد مؤثر است .
على (ع) از جبهه بر مى‏گشت و فاطمه (س) مهربان‏تر از همیشه او را دلگرم مى‏كرد، تقویتش مى‏نمود، زخم‏هایش را مى‏بست، كوفتگى بدن را مى‏زدود و البته على (ع) نیز مردى قدرشناس بود - وقتى به خانه مى‏آمد از حال فاطمه (س) جویا مى‏شد از تن خسته‏اش سؤال مى‏كرد و او را دلدارى مى‏داد و این دو دلدار هم بودند.
او حامى على (ع) است. وقتى على (ع) را به مسجد مى‏بردند چند تن از دشمنان، على (ع) را مى‏كشاندند و فاطمه (س) هم یك تنه او را مى‏كشید و نمى‏گذاشت به مسجدش ببرند و وقتى هم كه او را جبراً به مسجد كشاندند فاطمه (س) به دنبالش دوان شد. و خطاب به ابوبكر كه آیا مى‏خواهى مرا از همسرم جدا كنى؟ به خدا قسم اگر از او دست برندارى موى سرم را پریشان كنم، گریبان بگشایم، كنار قبر پدر روم، و در پیشگاه خدا ناله زنم...من درباره على (ع) صبر نتوانم كرد...[71]

خاطره على (ع) از زندگى

 

زندگى این دو چنان بهم پیوسته بود كه حتى مرگ هم آنها را از یكدیگر جدا نكرد.. موضع زهرا (س) در قبال على (ع) بگونه‏اى بود كه على (ع) مى‏فرمود:
- وقتى به خانه مى‏آمدم و به زهرا نگاه مى‏كردم تمام غم و اندوهم بر طرف مى‏شد. [72]
- تا فاطمه (س) زنده بود او را بخشم نیاوردم و او نیز كارى نكرد كه من بخشم آیم. [73]
- من هیچگاه از فاطمه (س) كوتاهى ندیدم. [74]
- پس از مرگش خطاب به فاطمه (س): تو تسلیت بخش من بودى، بعد از تو به كه تسلیت جویم [75]
- به معاویه نامه مى‏نویسد او را سرزنش مى‏كند كه: بهترین زنان جهان از ما و حمالة الحطب از شماست. [76]
- در سر جنازه‏اش در حین دفن فرمود اللهم انى راض عن ابنة نبیك [77]خداوندا من از دختر پیامبر تو راضیم .
- فاطمه (س) دوستى بود كه كسى در دوستى معادل او نبود. حبیب لیس یعدله حبیب...
- و زمزمه على (ع) پس از وفاتش این بود:
- جانم در قفس تن و در نفس‏هائى كه مى‏كشم زندانى است اى كاش این جان دردمند به همراه نفس‏هایم از بدن بیرون مى‏جهید.
- فاطمه جان بعد از تو خیرى در حیات نیست ترسم این است كه زندگیم طولانى شود...

 

- نفسى على زفراتها محبوسة

 

فیالیتها لخرجت مع الزفرات‏

 

- لا خیر بعدك فى الحیوة و انما

 

ابكى مخافة ان تطول حیاتى‏

 

و فرمود اگر بیم چیرگى ستمكاران نبود براى همیشه در كنار قبرت منزل مى‏كردم و براى این مصیبت جوى اشك جارى مى‏نمودم (لولا علبة المسؤولین علینا لجعلت المقام عند قبرك لزاماً و التلبث عنده معكوفا ولا عولت اعوال الثكلى على جلیل الزریه. [78]

فصل 8: فاطمه (س) و فرزنددارى

مقدمه

   

مكتب فاطمه (س) مكتبى اعجازآمیز است. از آن آثار درخشانى پدید آمدند كه مطالعه هر كدام از آنها حیرت آدمى را بر مى‏انگیزاند. از جنبه‏هاى اعجازآمیز زندگى فاطمه (س) ازدواج اوست كه مصداق آیه مرج البحرین یلتقیان [79]است. و از آن مهمتر از مصداق آیه یخرج منها اللؤلؤ و المرجان است. [80]ابن عباس در تفسیر این آیه گوید:
- مقصود از مرج البحرین یلتقیان على و فاطمه‏اند.
- و مقصود از یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان حسن و حسین‏اند. [81]
- آرى، فاطمه (س) مادر است، مادرى كه رهبران آینده اسلام را مى‏پروراند و تحولات جهان تشیع و حتى در جامعه اسلامى از او منشأ مى‏گیرد و بسیارى از وقایع اسلامى از آنجا آغاز مى‏شوند. تربیت فاطمه (س) درباره فرزندان نمایانگر روح با عظمت این بانوى بزرگ است .

فاطمه‏شناسى

 

كار فاطمه‏شناسى اگر ممكن باشد یكى از راههاى مهم آن مطالعه در آثار تربیتى فاطمه (س) بویژه تربیت نسل است فاطمه (س) را مى‏توان از طریق فرزندانى كه او تربیت كرده شناخت، مخصوصاً در تربیت حسنین، زیرا فرزند آئینه تمام نماى والدین است بویژه مادر.
او در عین داشتن وظایف گوناگون فردى و اجتماعى به ایفاى نقش مادرى پرادخت و مادرى شهید پرور بود فرزندانى تربیت كرد كه همه رهبر، تاریخ ساز، رزمنده، روشنگر ،افشاگر، او زنى است بظاهر چون زنان دیگر جامعه، ولى به تربیت نسلى پرداخت كه براى بشریت آبرو آفریدند.
فرزندانى كه فاطمه (س) تربیت كرد كسانى بودند كه امر رهبرى جامعه فرداى او را بر عهده گرفتند، آنچه را كه فاطمه (س) خود داشت و آنچه را كه از انبیاء گذشته از كانال پدر بمیراث برده بود، و آنچه كه از قرآن بر پدرش و در خانه او نازل شده بود همه را به فرزندان خود بمیراث داد و همه تعالیم را درباره‏شان عمل كرد و این مسأله‏اى است كه در تاریخ بشر همانند ندارد. و اینك كه قرنها از تاریخ فرزند دارى فاطمه (س) مى‏گذرد، به زحمت قابل بررسى است كه او چگونه از عهده این وظیفه‏هاى سنگین، آن هم در آن شرایط بر آمد.

در مسیر مادرى

 

فاطمه (س) دختر بزرگ‏ترین رجال مذهبى و سیاسى زمان بود، براى او حضورها و موضعگیرى‏هائى در رابطه با حیات خانوادگى ممكن و میسر بود و مى‏توانست چون دیگر زنان نامدار از خانواده اشراف و سلاطین راهى توأم با ناز و تنعم را در پیش گیرد ولى او این چنین نكرد.
اوخود را در نظام تكوینى حیات قرار داد كه خداوند او را موجودى بااحساس لطیف و با عاطفه و شور آفریده بود و متحمل و او این سرمایه را در راه ساختن، بعمل آوردن ورشد دادن فرزندان بكار برد. و سند ادعاى من در این راه حسن و حسین و زینب و كلثوم‏اند، با آن برنامه درخشان شان.
او مادرى موفق بود زیرا كه توانسته است به تربیت فرزندانى بپردازد كه همه رزمنده، دلیر و مجاهد فى‏سبیل الله باشند. كدام مادر است كه در طول حیات خود توانسته است فرزندانى چون حسن و حسین بپروراند؟ و كدام زن شجاعى را سراغ داریم كه دختر شجاع و قهرمانى چون زینب بپروراند؟
فرزندانش هر كدام الگوى كامل مادر و پدر در همه صفات اخلاقى و انسانى و هر كدام مجسمه فضیلت و پاكى و تقوا بودند و اگر از ما نمونه‏هاى مكتب معجزه آساى اسلام را بخواهند ناگزیر باید فرزندان فاطمه (س) را معرفى كنیم و این ادعائى است كه در آن گزافه و انحرافى نیست، دوست و دشمن بدان اعتراف دارند - و مادرى چون فاطمه (س) موجد این اسوه‏هاست .

دیدگاههاى فاطمه (س)

 

موفقیت فاطمه (س) را در مسیر مادى كه باید سرمشقى براى زنان جهان باشد مرهون دیدگاهى است كه این بانوى بزرگ اسلامى با استفاده از اندیشه اسلامى براى خود پدیدآورده و اتخاذ كرده است و ما را توان بررسى همه جانبه این دیدگاه نیست فقط با رعایت اختصار به چند نمونه آن اشاره مى‏كنیم:

1- در مورد خانواده:

 

خانواده از دیدگاه فاطمه (س) كانونى مقدس است و میزان قداست آن بحدى است كه او دوست دارد تمام مدت عمر و اوقات خود رادر آن بگذارند و آن را سنگرى محكم در جبهه كارزار جهانى بسازد.
همه چیز از خانواده آغاز مى‏گردد، حتى سعادت یا بدبختى یك ملت در خانواده رقم مى‏خورد و عزت و سعادت جامعه از آنجا منشأ مى‏گیرد. هم چنین اگر با دیدى وسیع‏تر نگریسته شود جنگها و صلحها در محیط و جو خانواده تكون مى‏یابد. و در آنجاست كه كودكان، یعنى پدران فرداى بشر درس‏ها مى‏آموزند بدین سان اگر بناى رشدى در جامعه‏اى است آغاز آن باید از خانواده باشد.
فاطمه (س) به كانون خانوادگى دل بسته است، آنچنان كه وقتى مسأله تقسیم كار را پدرش با او مطرح مى‏كند و معلوم مى‏شود كه فاطمه (س) باید در كانون خانواده به امور داخلى آن بپردازد، خداى را سپاس مى‏گذارد. و به گرمى و سر و سامان دادن خانواده مى‏پردازد و آن را چون كارگاهى براى تربیت رهبرى قرار مى‏دهد.

2- در مورد فرزند:

 

فاطمه (س) درباره فرزند این تصور و اندیشه را دارد كه امانتهاى خداوند در دست پدر و مادرند و والدین در برابر حفظ و رشد این امانت مسؤولند. او فرزند را بعنوان كالائى بى‏ارزش نمى‏شناسد كه او را به دست لله‏ها و دایه‏ها بسپارد بلكه آنها را وجودهائى ارزنده و در خور احترام و كرامت ذاتى مى‏شناسد كه باید شخص مادر امر رسیدگى آنها را بعهده گیرد.
او فرزند دارى را شأن كوچكى نمى‏دانست كه امر اداره آن‏ها را به دیگران واگذارد. و یا با احساس حقارت از بچه‏دارى بدنبال مشاغل پر سر و صداى بیرون رود. او خانه را مركز انسان سازى مى‏شناسد و فرزندان را ثمره باغ وجود كه در خور هرگونه اعتنا هستند.
او این احساس را درباره فرزندان خود بیشتر دارد ازآن بابت كه از زبان پیامبر شنیده است خداوند ذریه پیامبران را در صلب من پیامبر قرار داده ولى نسل مرا در صلب على (ع) - پس من پدر اولاد فاطمه‏ام [82]، پس فاطمه (س) طبعاً سرمایه‏گذارى را درباره اینان لازم‏تر مى‏شناسد.

3- در مورد تربیت:

 

فاطمه (س) امر تربیت را امرى تحول‏انگیز، سازنده، نجات ده بشر از خطرات و عوارض مى‏شناسد. او مى‏داند كه رمز پیشرفت و انحطاط فرد و جامعه در سایه تربیت قابل خلاصه شدن است. جامعه‏اى پیشرفته است كه تربیت آن پیشرفته باشد و قومى منحط بحساب مى‏آیند كه تربیت آنها منحط باشد هم او معتقد است كه این مادران‏اند كه زمینه را براى بهشتى شدن فرزندان فراهم مى‏سازند (الجنة تحت اقدام الامهات [83] و طبعاً رمز جهنمى شدن، انحراف و انحطاط فرد و جامعه هم در سایه تربیت و مخصوصاً تربیت مادران است این حقیقتى است كه ما پایه‏هاى رشد و انحراف را در سایه تربیت‏هاى صواب و یا انحراف‏آمیز بدانیم و تاریخ نمونه‏هاى مستندى را از آن به ما عرضه داشته است .
فاطمه (س) این دیدگاه را درباره تربیت دارد كه غفلت از آن موجب صدمه‏اى عظیم براى فرد و جامعه است و صدماتى غیر قابل جبران را در پى دارد. بویژه در دوران خردسالى كه كودك همانند شاخه‏ترى قابل انعطاف است بدین نظر او خود را وقف زندگى فرزندان و سازندگى و تربیت آنها مى‏كند. هم چنین او سخن پدر را بیاد دارد كه فرموده بود. فرزندان خود را بزرگ بشمارید و آنها را نیكو تربیت كنید (اكرموا اولادكم و احسنوا آدابهم) [84] و مى‏داند نوع ادب و تربیت آنها مسؤولیت آور است. ادبوا اولادكم فانكم مسؤولون [85].

در طریق تربیت

 

اما در طریق تربیت فاطمه (س) توجه به شرایط و عوامل، اصول و ضوابطى دارد كه بعنوان نفوذها نقش اساسى را ایفا مى‏كنند و ما در این زمینه هم بعنوان عوامل درس‏آموز نكاتى را ذكر مى‏كنیم .

1- محیط و شرایط:

 

از عوامل مهم تربیت محیط و شرایطى است كه بعنوان عامل مهم در سر راه رشد است. نقش محیط در تربیت به میزانى است كه بسیارى از صاحبنظران آن را مهمترین عامل از بین همه عوامل تربیت مى‏دانند محیط رنگ ده شخصیت و سازنده خلق و خوى آدمى است و اثر آن را تا بدان حد مهم دانسته‏اند كه گفته‏اند انسان است و محیط او. دامنه محیط وسیع و شامل محیط خانه كه مهم است، محیط دامن مادر و پدر كه از آن مهمتر است، محیط اجتماعى، شرایط و جو بیرون و... و زنى است كه محیط خانه را مدرسه مى‏سازد و در آن برنامه‏هاى تربیت اسلامى را پیاده مى‏كند در كلاس خانه‏اش موضوع تربیت فرزندانند و و هدف او انسان پرورى و شهید پرورى، برنامه‏اش قرآن است و سنت، معلمانش رسول الله است و على (ع) و فاطمه (س)، شیوه آن مهر و محبت است و ارج گذارى به وجود فرزندان .
آرى خانه فاطمه (س) كلاس عالى تربیت است، كلاسى است پر از شور و اخلاص جو آن سراسر ایمان، پایه‏هاى آن، حركت، فضیلت، مقصد آن شهامت آفرینى، تحت نظارت و رهبرى مستقیم پیامبر (ص) و دامن عفیف و پر عزت فاطمه (س) طریقه آن و آموزش‏هاى صحیح، و تلاش در آن براى انتقال میراث پیامبران، و طبیعى است كه در آن افرادى پدید آیند مهذب، بى آلایش و معصوم، وارثان آدم تا خاتم، ثارالله، متعهد و مسؤول، انسان دوست و متعهد، و در راه خدا و در كار جلب رضاى خدا.

2- اصول و ضوابط:

 

در این كلاس و مدرسه اصول و ضوابطى حاكمند كه همه آنها از جانب خدایند و پیامبر (ص) صادق و مصدق آن‏ها را ذكر كرده و فاطمه (س) و على (ع) دو شاگرد مهم و دور كن این امت آن‏ها را مورد عنایت و استفاده قرار داده و به مرحله اجرا و عمل مى‏گذارند .
تربیت براساس اصل توحید است و ضابطه ایمان و باورى راستین، اصل جرأت دهى و با شهامت سازى در این خانه حاكم است، اصل اخلاق و انضباط، اصل تقوا و پاكدامنى، اصل غلبه حق بر هواى نفس، ترجیح همسایه بر خانه، ترجیح معنى بر ماده...
خانه او خانه زهد است بگونه‏اى كه دنیا آنها را نفریبد و مالك وجودشان نگردد، بلكه خود مالك دنیا باشند، زرق و برق‏هاى ظاهرى در آن ارزش نداشته باشد. آنچه مهم است و مى‏ارزد، رضاى خداوند است و همه افرادى كه در این خانه‏اند بر این اساس و در مسیر این هدف زندگى مى‏كنند.
هم چنین در این خانه اصل هماهنگى بین زن و شوهر در تربیت فرزندان وجود دارد، اصل اعتدال در امور، اصل سلطه ایمان، اصل غلبه اخلاق انسانى بر خواسته‏هاى حیوانى حكومت مى‏كند و مبانى اسلام راستین مورد توجه است و سعى در اعمال اراده خداوندى و همسانى مشیت خود با مشیت خداوند.

3- شیوه‏هاى و روش:

 

فاطمه (س) یك مادر است و مادرى از سوئى مركب از دو عنصر است عنصر نوازش، و عنصر مهربانى و فاطمه (س) این هر دو را به حد كمال واجد است و این خود زمینه را براى تربیت خوب فرزندان فراهم مى‏سازد. روح مادرانه فاطمه (س) و عطوفت و غم خوارانه او خود سبب پیروى فرزندان است و فاطمه (س) از این بابت مصداق این سخن پیامبر است كه:
- خیر نسائكم الطفهن بازواجهن و ارحمهن باولادهن [86] - بهترین زنان شما كسانى هستند كه به همسرشان لطیف‏تر و مهربانتر و به فزرندان خود رحیم‏تر باشند. یا مصداق حدیث دیگر كه بهترین زنان شما كسانى هستند كه زاینده و زایا، سرپرست و والى، شیرده به فرزندان، دلسوز به آنان، و علاقمند به همسر خود باشند:
خیر نسائكم حاملات، والدات، مرضعات، رحمات باولادهن، مایلات الى ازواجهن [87] فاطمه (س) با فرزندان خود همدم و هم انس است. كارهاى شان را زیر نظر دارد و در موارد لازم به آنان تذكر مى‏دهد و یا در مورد كارشان داورى مى‏كند. حسنین (ع) خط مى‏نویسند نزد مادر مى‏آورند كه بگوید خط كدامشان بهتر است. مادر براى اینكه دلها را نشكند آنها را بنزد پیامبر مى‏فرستد و رسول خدا مجدداً آنها را نزد فاطمه (س) بر مى‏گرداند. فاطمه (س) رشته گردن بند را به زمین مى‏ریزید كه هر كدام بیشتر جمع كردند خط او بهتر است. [88]

درس‏ها

 

در مكتب تربیتى فاطمه (س) درس‏هاى گوناگون است درس اخلاق، درس زندگى، درس روابط با انسانها، درس حركت آفرینى، درس موج سازى و قیام، درس حمایت از مظلوم، درس مبارزه با ظالم، درس دیندارى و دین خواهى و... و ما براى نمونه از سه گونه درس او نام مى‏بریم:

1- درس اخلاق:

 

فاطمه (س) سعى دارد كه اخلاق اسلامى را عملاً به فرزندان بیاموزد. اخلاقى كه در آن جرأت و شجاعت، عفو در عین قدرت ،گذشت و ایثار باشد. فاطمه (س) به فرزندان درس محبت داد، درس نیكو كارى داد، درس وفادارى به هدف مشروع داد و هم چنین درس رشادت، خلوص، تعاون، حریت، احسان، صفا، تقوا و همه درسهائى كه انسانیت به آنها مفتخر است .
فاطمه (س) پایه‏هاى اخلاق انسانى و رشادت و جرأت را در فرزندان چنان تحكیم كرد كه حسین بن على (ع) در روز عاشورا در رمز عدم قبول ذلت مى‏فرماید، خداوند و رسول او به ذلت این بیعت رضایت ندارند. دامن‏هائى كه در آن پرورده شدم (دامن رسول خدا (ص) على مرتضى (ع)، فاطمه زهرا (س)) اجازه قبول این ننگ را به من نمى‏دهد.
اخلاق فاطمه (س) اخلاق الهى بود، اخلاق سرافرازى و احساس غرور بخاطر بندگى خدا بود، اخلاق عزتمندى و جلال و شكوه خداوندى بود، فرزندانش همان‏ها را گرفتند و در مسیر زندگى حال و آینده خود بكار بستند. در دوران اسارت خاندان فاطمه (س) بعد از واقعه كربلا دیدیم كه چگونه در عین اسارت احساس سرافرازى داشتند و لقمه نانِ دونان را نخوردند و حتى اجازه نداد فرزندان و كودكان‏شان نیز در عین گرسنگى از آن صدقات استفاده كنند.

2- درس بندگى:

 

فاطمه (س) به فرزندان خود عملاً یاد داد كه چگونه خداى رابندگى كنند و چگونه مطیع و تسلیم اوامر او باشند. و این كار ازراه تمرین عملى عبادت بود. زیرا فاطمه (س) خود عابده‏اى بى‏مانند و در مقام بندگى در بالاترین حد و صورت ممكن بود. كسى كه خداى را با تمام ذرات وجودش پرستش كرده و فرزندانش، چه بسا كه در نیمه‏هاى شب شاهد حالات او بودند.
روح عبادت چنان در وجود فرزندانش ریشه دوانده بود كه هیچ گامى بر نمى‏داشتند جز براساس قاعده و ضابطه عبادت. آنها بدرجه‏اى از رشد عبادى رسیده بودند كه بدنبال عبادت مرجحه مى‏رفتند. در حال اعتكاف و در شرف خاتمه دادن آن بودند، ولى رسیدگى به مشكل مردم را از آن مهمتر دانسته و ترك اعتكاف گفتند. [89]
و یا داستان نماز شب زینب در شب یازدهم ماه محرم، آنهم در حالیكه برادران و عزیزان، و حتى فرزندان خود را در واقعه كربلا از دست داده، یكه و تنهاست در برابر آن همه مصائب، خیمه‏هاى آتش زده ولى صاحب را شاهد است و ماجرا خود چیزى شبیه به افسانه است. مصائب و اتفاقات او را از نماز شب باز نمى‏دارند او توان جسمى نداشته ولى به صورت نشسته آن را انجام داد.

3- درس زندگى سازى:

 

و بالاخره فاطمه (س) به فرزندان مفهوم حیات و رمز و راز زندگى را آموخت. و به آنها یاد داد كه گاهى زندگى و عزتمندى آن پس از مرگ است و زمانى در دوران آن. اصل برداشتن هدف معقول در زندگى است كه بفهمد چرا باید كار كرد و چرا باید جنگید و چرا صلح؟ و اصولاً رمز و ملاك اندیشیده زیستن در چیست ؟
او كوشید محیط خانه را میدانى سازد براى عمل كردن تعالیم اسلام و تحقق بخشیدن به آرمانهاى مقدس نبى اكرم (ص). به فرزندان آمادگى فكر و تعقلى داد و كوشید حیات شان را عقیدتى سازد. درس متانت در عین جهاد، درس قناعت، در عین وفور، درس تحمل در عین توان پیشروى، درس ایثار در عین نیازمندى شخصى، درس نظم در عین دشوارى و گرفتارى، درس حق دوستى و حق‏طلبى در عین تحمل مرارتهاى ناشیه از آن... اینها همه از مسائلى هستند كه فاطمه (س) آن‏ها را به فرزندان خود آموخت.
اینكه در خانواده‏ها شخصیت‏هاى اصلى پدید مى‏آیند بدان خاطر است كه نظامات اصلى درباره آنها پیاده و اعمال مى‏گردد. فاطمه (س) نظام اسلامى تربیت را درباره فرزندان پیاده كرد و در نتیجه هر كدام چون دنیائى شدند كه در زندگى آینده و تاریخى اسلام نقش‏هاى مفید و مثمر ثمرى را پیاده كردند .

تربیت در عین كار

 

این همه كوشش دقت گذارى فاطمه (س)درباره فرزندان بخاطر آن نبود كه او را فراغى و آسایشى فوق‏العاده بود. او این خدمات را در كنار دیگر مشاغل شخصى و اجتماعى، آنهم در آن برهه از زمان انجام داد. داشتن تصویرى از وضع حیات در آن روزگار، مخصوصاً در دورانى كه فقر و نادارى هم حكومت كند خود عظمت كار او را بیشتر نشان مى‏دهد.
او زنى است جوان، مادر چند كودك خردسال، در خانه‏اى زندگى مى‏كند كه محقر است، آب را از بیرون باید به خانه بیاورد و از مسافتى نسبتاً دور، گندم یا جو را باید شخصاً با دستاس آرد كند، خود باید آنرا خمیر كند، و نان بپزد، خود باید لباس خود و فرزندان را بشوید، با هیزم آتش درست كند، و با دهان در آن بدمد تا آتش شعله‏ور گردد، خود خانه را جارو كند، شمشیر خونین على (ع) را بشوید، محیط را براى آرامش على (ع) ساكت سازد. به زنان مدینه درس و مسأله دینى بیاموزد، گاهى هم به زخم بندى مجروحان جنگى بپردازد، كارهاى دستى چون پشم ریسى را انجام دهد تا كمكى براى زندگى مشترك باشد، به حق‏طلبى برود، به مبارزه بپردازد و...
فاطمه (س) نشان داد كه انجام وظایف مادرى با آن امور متناقض نیست، در عین كثرت مشغله مى‏توان فرزندانى شایسته تربیت كرد و بگفته دكتر بنت الشاطى‏ء مى‏توان چون چشمه‏اى شد كه از سینه كوهى بجوشد و با خود هزاران گوى و گوهر زرین و سیمین بیرون بریزد، پذیرش خدمات خانوادگى مانع از خدمات اجتماعى و سیاسى نیست و بالعكس .

حاصل تربیت

 

حاصل تربیت فاطمه (س) در محیط خانه، فرزندان است صاحب فضیلت‏هاى بسیار و متعدد و در محیط بیرون ،زنانى است عفیفه و كم نظیر كه هر كدام چراغ و مشعل هدایتى براى دیگر زنان در دنیاى اسلام بودند. اما در آنچه كه به فرزندان مربوط مى‏شود اصل تربیت فاطمه (س) را لااقل از سه دید بررسى مى‏كنیم .

1- در جنبه شخصیت:

 

او فرزندانى تربیت كرد كه هر كدام از آنها در جنبه شخصیتى انسانهائى آزاد، مستقل، با روحیه، و داراى سلوك و رفتارى هستند كه توجه به هر كدام از آنها آدمى رابه یاد آیه آیه‏هاى قرآن مى‏اندازد. به دست نورانى فاطمه (س) شیر مردان و شیر زنان شجاع، با عرضه و قهرمان پدید آمدند، كه داراى عزت نفس، اعتماد بنفس و به دور از فرومایگى و تن دادن به ذلت‏ها بودند .
فرزندان فاطمه (س) همگى شجاع، با اراده، از نظر روحى قوى، فدائى اسلام و قرآن بودند. این درك و اراده را داشتند كه در مواقع حساس به یارى انسانهاى مظلوم و اسلام مظلومتر بشتابند. كسانى بودند كه آخرین قطره خون را دادند ولى در برابر ناحقى و ستم سرفرود نیاوردند .

2- در جنبه حركت آفرینى:

 

حاصل تربیت فاطمه (س) پرورش نسلى بود حركت آفرین و زندگى ساز، نسلى كه هر كدام مشعل هدایتند وچراغ فرا راه حیات همه انسانهاو سیاستمداران راستین هستند. فرزندان فاطمه (س) در تاریخ حیات اسلامى مردم موجها آفریدند و كشتى اسلام را كه گاهى شدیداً، در تلاطم و در حال غرق شدن بود از خطر نجات دادند.
- حسن بن على (ع) را ببینید كه در چه شرایطى و چگونه با نرمش قهرمانانه و تاریخى خود زحمت صلح را بخود خرید ولى نابودى اسلام و فناى توان مسلمین را پذیرا نشد. صلحى تاریخى كرد كه زمینه ساز قیامهاى بعدى بود و خود شهید صلح به نفع اسلام شد.
- حسین بن على (ع) را بنگرید كه قیام جانانه خویش از خون دل خود گذشت تا در رگهاى مسلمانان خمود و جامد خونى جدید وارد سازد و آنها علیه ستمگران و عیاشان به مبارزه وادارد و خانه ستم را ویران كند والحق كه با این قیام چه نصیبى وافر براى اسلام فراهم آورد.
- زینب (س) را ببینید كه زبانش چون جلادى براى ابن زیاد و یزید بود و هم چون شمشیر على (ع) برّائى داشت - با سخنان خود در كوفه و شام زلزله در اركان خصم انداخت و دنیاى دشمن را بحركت و عصیان علیه نظام خودشان وا داشت. و به همین گونه بود كلثوم و در كل حاصل تربیت فاطمه (س).

3- درخدمت به اسلام :

 

فاطمه (س) خادمانى ارزنده و راستین براى اسلام تربیت كرد. كه بقاى اسلام را تضمین كردند و جمله معروف الاسلام نبوىّ الحدوث و حسینى البقاء خود نمونه‏اى از آن است. اینان به گونه‏اى پرورش یافته بودند كه دشمنى اسلام را نمى‏پذیرفتند و اعمال خلاف اسلام را طرد و نهى مى‏كردند از سر و جان مایه مى‏گذارند تا اسلام زنده بماند.
در تاریخ اسلام دیدید كه چگونه با معاویه ستیز مى‏كرد، آن دیگرى با پسرش یزید، آن سومى حامل پیام شهادت شد، آن چهارمى افشاگر مفاسد بنى امیه و همه آنها پشتوانه انقلاب اسلامى پیامبر (ص) كه كوشیدند اركان فسادو آلودگى را متزلزل سازند و مردم را به حقایق پشت پرده حكومت آشنا نمایند و نشان دهند آنچه خلفا عرضه مى‏دارند اسلام نیست.
فاطمه (س) بانوى بزرگى بود كه توانست نسل امام تربیت كند و فرزندانى شهادت طلب و فدائى این كه در مواقع حساس و لازم از جان خود براى اسلام مایه بگذارند و جلو مقاصد شوم خصم را بگیرند. نسل فاطمه (س) نسل شهید است. زیرا همه آنان درراه اسلام خود را فدا كردند وفراموش نكنیم فاطمه (س) خود شهیده اسلام است و شوهرش نیز شهید مسجد و محراب.

فصل 9: فاطمه (س) و كانون دارى

مقدمه

 

فاطمه (س) دختر پیامبر است، راه و رسمى را در زندگى پدید آورد كه الحق حجت را بر همه زنهاى عالم تمام كرد. با شیوه‏اى كه او در پیش گرفت راه عذر را در انجام وظیفه‏اى كه خداوند براى زنان مقرر داشته است بر روى آنان بست. اگر فاطمه (س) نبود ما چگونه مى‏توانستیم دریابیم وظایف متعدد براى یك زن چگونه قابل جمع است؟ چگونه مى‏توانستیم دریابیم كه زن هم در سیر به سوى كمال مى‏توانند چنان گامى به پیش نهد كه حتى از مردان هم جلو افتد؟.
فاطمه (س) با عمل خود به جهانیان درس داده، درس مادرى، درس همسرى، درس كانون دارى، درس خدمت اجتماعى و هدایت و روشنگرى، بدون فاطمه (س) درك این مسأله ممكن نبود كه زن در عین فرزند دارى مى‏تواند عابده‏اى بى‏مانند باشد و بدون انتخاب نسبت و مقام مى‏تواند در نقش یك انسان كامل ایفاء وظیفه كند و شهره گردد.
از درس‏هاى مهم و حیرت‏انگیز فاطمه (س) درس خانه‏دارى و مدیریت كانون است. او با اینكه دختر پیامبرى عظیم و حاكمى قدرتمند است و مى‏تواند چون دیگر زنان كه در چنین وضع و موقعیتند براى خود جاه و جلالى فراهم سازد، كوكبه و دبدبه‏اى به راه اندازد ولى چنین نمى‏كند. همانند هر زن عادى دیگرى سر گرم كار و تلاش د رخانه و گرم داشتن كانون مى‏شود و در عین حال مسؤولیت اجتماعى خود را نیز فراموش نمى‏نماید.
براى اینكه اهمیت قضیه روشن شود به گوشه‏هائى از این حیات درخشان فاطمه (س) اشاره مى‏كنیم و از تلاش و كوشش او در این جنبه حرف مى‏زنیم، باشد كه راهنماى عملى براى ما، آن هم باالگوگیرى اززنى معصومه باشد.

خانه فاطمه (س)

 

نخست از خانه فاطمه (س) حرف بزنیم، جائى كه او و على (ع) در آن زندگى سر كرده‏اند و گلهاى بوستان خود را در آن پرورش داده‏اند. تا مدتهاى زیاد آنها در اطاق اجاره‏اى زندگى را سر كردند كه دور از خانه پیامبر (ص) بود. بعدها رسول خدا (ص) با یكى از صحابه سخن گفت و خانه اجاره‏اى آنها را به محلى نزدیكتر به خود آورد، و سالها گذشت تا آنها خود صاحب خانه‏اى و حجره‏اى كوچك شدند.
این خانه كه در كنار خانه پیامبر (ص) بود، و بیش از یكى دو متر با آن فاصله نداشت، خانه‏اى بود كوچك و محقر، گلین، فرش آن شامل حصیرى بود كه تنها نیمى از اطاق را مى‏پوشاند و نیم دیگر با شن نرم مفروش بود. درب آن یك لنگه‏اى و معرّف فقر اهل خانه.
در این خانه فاطمه (س) با على (ع) همراز و بهتر بگوئیم هم بند و هم سلول بود. از دیدى محلى براى زندگى و مسكن است، از سوئى دیگر كارگاهى است براى كارهاى دستى فاطمه (س) كه براى كمك معاش و یا در بسیارى از موارد براى خدمت به فقرا و مساكین انجام مى‏گرفت و ازجهتى مركز آمد و شد یاران على (ع)، دوستان فاطمه (س) ،زنان مسأله دار و هدایت خواه بود .
فاطمه (س) این خانه را مدرسه و دانشگاهى ساخته بود، نه تنهابراى فرزندان خود، بلكه براى زنان مسلمان كه سؤالات مذهبى خود را از او مى‏پرسیدند. آن را كانون مقدسى ساخته بود كه اعضاى خانه، آن را سنگرى دانسته و پناه و سكون خود را در آنجا مى‏جستند. و خواهیم دید كه این كانون مطمئن‏ترین محل آرامش و پناه على (ع) بود .

اهمیت خانه‏دارى

 

فاطمه (س) ازكسانى نبود كه خانه‏دارى را كارى كوچك شمرد و یا خانه را به شوق اداره و منصبى ترك گوید و یا آن را محل و مركزى براى بلند پروازى خود قرار دهد. او به این نكته آگاه بود كه كانون خانوادگى و اداره آن كمتر از اداره یك كشور نیست و حتى پایه كشور دارى بحساب مى‏آید. و هم مى‏دانست و اززبان پیامبر شنیده بود كه خدمت در خانه و خانه‏دارى داراى اجر و حسنه است، حسنه‏اى كه هیچ كارى از زن با آن برابرى نمى‏كند.
روزى رسول خدا (ص) از اصحاب خود پرسید زن در چه حالى به خدا نزدیكتر است؟ و اصحاب پاسخ درست آن را ندانستند: فاطمه (س) این سخن را شنید و پیام فرستاد زن در حالى به خدا نزدیكتر است كه ملازم خانه باشد و از آن بیرون نشود. [90]
او مى‏دانست كه خانه سنگر است، پایگاه اجتماعى اعضاء است، همانند یك نهاد اجتماعى گرانقدر است و كارى براى زن از نظر ارزشمندى معادل خانه‏دارى نیست. بدین سان همّ خود را به خانه‏دارى نهاد و اداره و مدیریت آن و نیز تربیت فرزند را در آن به وجهى نیكو پذیرا شد. او در این راه احساس خجلت و ننگى نداشت و از زیر بار وظایف آن شانه خالى نمى‏كرد .
مركزیت خانه‏اش در مسیر تربیت فرزند، مشاوره و همدمى با على (ع) مهرورزى به اهل خانه بود، و حاصل چنین اقدامى، فاطمه (س) راستین را بیش از پیش محبوب كرد و او راضى به این تقسیم كار پیامبر (ص) بود كه كار درون خانه از آن او و كار بیرون خانه از آن على (ع) باشد و خداى را بر این امر سپاسگزار و شاكر بود .

مسؤولیت او در خانه

 

او بفرموده رسول گرامى اسلام، رئیس خانه است و المراة سیدة اهلها [91] كدبانوئى است مجرب كه گوئى تمام دوره‏هاى مدیریت خانواده را گذارنده و به وظایف خود نیكو آشناست. مسئولیتش سنگین است
- در آن روزگار دشوار، آن هم در دوره فقر خاندان پیامبر او باید به امور زیر برسد:
- امر سر و سامان دادن امور خانه، آن هم خانه‏اى كه مركز آمد و رفت است و چند كودك خردسال در آنند.
- امر تربیت و اداره و نظافت و سرپرستى فرزندان كه آن هم كارى اندك و آسان نیست .
- امر پیشه‏ورى و صنعتگرى چون بافتن پیراهن براى فرزندان و یا پشم ریسى براى كمك معاش.
- امر آسیاب كردن گندم یا جو با دستاس كه رسول خدا (ص) فرموده دست فاطمه (س) در این راه زخمى شده بود.
- امر آوردن آب از بیرون كه در آن روزگار این هم مشكلى براى فاطمه (س) بود و خانه‏ها آب نداشتند.
- امر هدایت و سرپرستى زنان جدید الاسلام كه از بركت فاطمه (س) مهتدى مى‏شوند ویا دیگران .
- و بالاخره كارهاى دیگرى كه هر زنى بدان واقف است و به اصطلاح خودشان از بام تا شام در خانه مى‏دوند ولى باز هم كارشان نیمه كاره مى‏ماند. براى تهیه مختصر غذائى آن همه وقت مى‏گذارند ولى باز هم مطبوع طبع آنها قرار نمى‏گیرد. درك سنگینى مسؤولیت او میسر نیست، مگر آنگاه كه آدمى خود در شرایط آن قرار گیرد.

سكون خانه

 

خانه فاطمه (س) از آن خانه‏هائى كه خداى خواسته است نام او در آنجا بلند گردد و مورد تسبیح و تقدیس باشد. فى بیوت اذن اللّه ان ترفع و یذكر فیه اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال [92] و طبیعى است كه چنین خانه‏اى نمى‏تواند مركز آشفتگى و هرج و مرج باشد نخستین چیزى كه در آن باید حضور داشته باشد سكون و آرامش است و فاطمه (س) سعى دارد چنین كند.
او مى‏داند كه ترقى و عظمت شوهر، كوشش و تلاش ارزنده او تا حدود زیادى مرهون زندگى آرام و ساكن او در محیط خانه است و خانه باید سنگر آرامش و محل تجدید قوا باشد تا شوهر بتواند بنشیند، درست نقشه بكشد و درست طراحى كند، و درست تصمیم به اجرا و عمل بگیرد. خانه باید در سكون و آرامش باشد تا شوهر بتواند در آن خانه احساس راحتى كرده و مشقات بیرون را از تن به در نماید.
خانه فاطمه (س) براى على (ع) چنین وضعى را داشت. على (ع) در كنار زهرا (س) احساس آرامش مى‏كرد و حتى هر آنگاه كه از حوادث و مشكلات زندگى به ستوه مى‏آمد به سنگر خانه پناه مى‏برد و در آنجا كمى با فاطمه (س) سخن مى‏گفت و تجدید قوا مى‏كرد و از نو سرگرم كار و تلاش و مبارزه مى‏شد و این امر در سراسر زندگى على (ع) وجود داشت، حتى پس از وفات فاطمه (س) و در سر مزارش .

گرمى و روشنائى كانون

 

فاطمه (س) در محیط خانه چون ماهى درخشان بود كه نور وجودش كانون خانه و دل على (ع) را روشن مى‏كرد. او مصداق این آیه قرآن بود كه: و اذا رایتهم حسبتهم لؤلؤاً منثوراً. [93] او روشنى بخش خانه بود، دیدارش رنجها و غصه‏ها را از دلها مى‏زدود. على (ع) خود فرمود وقتى به خانه مى‏آمد و به زهرا نگاه مى‏كردم تمام غم و غصه‏ام زدوده مى‏شد. [94]
فاطمه (س) كانون خانواده را گرم مى‏داشت، على (ع) و فرزندان را دل به این خوش بود كه د ركنار فاطمه‏اند و در آن كانون‏اند. از دیدى، او چون شمعى بود كه پروانه‏ها را بدور خود جمع كرده، به آنها گرمى و نور مى‏داد خانه‏اش كانون انس و صفا بود. اعضاى خانه با هم انس و آشتى و معاونتى داشتند، و در كمال همرنگى و صداقت، در سایه ایمان به خدا و رسول و كتاب او زندگى مى‏كردند. اگر على (ع) تصمیمى مى‏گرفت، همگان همراه او بودند و اگر فاطمه (س) تصمیمى اتخاذ مى‏كرد دیگر افراد خانه با او همگام مى‏شدند و نمونه روشن آن موردى است كه در آن سه روز تمام اعضاى خانواده افطارى خود را به فقیران و یتیم و مسكین دادند و خود با آب افطار كردند. [95]
و بالاخره فاطمه (س) در گرم داشتن كانون، لطف و عنایت به همسر، رحمت و دلسوزى به فرزند مصداق حدیث پیامبر (ص) بود كه خیر نسائكم الطفهن بازواجهن، و ارحمهن باولادهن و...[96] و مصداق احادیث دیگر رسول خدا چون عفیفه بودن، شوهر دوست وفرزند دوست بودن و ضمن اینكه او خود ملهم به الهامات الهى است .

مشقت زندگى

 

با چنین وصفى كه گذشت و با آن همه كار و تلاش طبیعى است كه زندگى بر او آسان نبود. پیامبر (ص) روزى بر فاطمه (س) وارد شد و دید كه با دستهاى خود آسیاب را مى‏گرداند و در عین حال به كودك خردسالش سرگرم شیر دادن است. رسول خدا (ص) از دیدن چنین وضع آب در دیده گردانید و فرمود دخترم: تلخى‏هاى زندگى دنیا را بچش براى وصول به حلاوتهاى آخرت فاطمه (س) گفت خداى را بر این نعمت‏ها سپاسگزارم و بر كرامت‏هاى او عرض تشكر دارم. [97]
شدت، كارش در خانه بحدى بود كه گاهى توان را از او مى‏گرفت، بدنش رنجه مى‏شد و به فرموده على (ع) دستانش از شدت آسیاب كردن تاول زده و پینه بست. [98] در عین حال این كار یك روز و دو روز نبود و هم این براى فاطمه (س) تنها كار نبود كه از كارهاى دیگر فراغتى داشته باشد. مسأله نظافت خانه هم مسأله بود كه گاهى سر و روى فاطمه (س) راگرد آلود مى‏كرد و غبار بر او مى‏نشست.
روزى رسول خدا (ص) از فاطمه (س) احوال بپرسید كه چگونه‏اى؟ فاطمه (س) ظاهراً از حالات زندگى و مشقت‏هاى آن، و سختى معیشت و شاید هم از گرسنگى خود و فرزندان و از خالى بودن خانه‏اش ازآذوقه سخن گفت. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آیا به این راضى نیستى كه سیده زنان جهان باشى؟ فاطمه (س) پرسید مگر مریم دختر عمران سیده زنان نیست؟ پیامبر فرمود: او سیده زنان عصر خود بود و تو سیده همه زنانى [99]. و بر این اساس ملاك خانمى و بانوئى وارونه گشت و در نظر پیامبر (ص) زنان پر خور و پر آذوقه و متجمل و آنهائى كه در جلال و جبروت مادى زندگى مى‏كنند بانو وخانم بحساب نمى‏آیند. اگر ملاكى براى بانوئى و سیده بودن مطرح باشد در تلاش و جهد هدفدار، در عین تحمل فقر و نادارى است. در عابده بودن و زاهده بودن و در راه خدا رنجها را بخود خریدن است و فاطمه (س) این چنین بود .

كمك كارى‏ها

 

فاطمه (س) در تنگا و خستگى و دشوارى زندیگ بود ولى چنان نبود كه شوهرى خود خواه و تن پور داشته باشد كه این همه كارها تلاش‏ها را وظیفه خاص زن بداند و كمك كارش نباشد. نه - على چنین مردى نبود. او در كار و تلاش مردانه‏اش كمتر از فاطمه (س) نبود. چه بسیار ازكارهاى خانه را او انجام مى‏داد حتى بافاطمه (س) مى‏نشست و گندم آسیاب مى‏كرد و حتى در مواردى نان مى‏پخت رسیدگى به امور بیرون، تهیه نان براى چنان خانواده‏اى با فرزندان متعدد، آن هم كار و اشتغالى مشروع، آب كشى براى مزرعه و درختان، كارمزدى براى آبیارى درختان، حضور در جبهه و صحنه رزم، دستگیرى از بینوایان، بردن نان و آذوقه براى دردمندان، عبادت رسمى و حضور در عرصه‏هاى سیاسى خود كارى بس وسیع و پر دامنه بود .
او حتى براى سیر كردن فرزندان تن به كار مزدى مى‏داد. در مزرعه‏اى كار مى‏كرد و قرار بسته بود براى هر سطل آبى كه از چاه بیرون مى‏كشد یك دانه خرما بستاند و بر این اساس براى اهل خانه غذا تهیه مى‏كرد، با این اتكا كه در مواردى بسیار دیگران را بر خود مقدم مى‏داشت و از همین غذائى كه با مرارت به دست مى‏آمد به فقیران مى‏داد.
در عین حال هر آنگاه كه از كار روز مره فارغ مى‏شد و بخانه مى‏آمد با همان بدن خسته به كمك فاطمه (س) مى‏شتافت. گاهى خانه را تمیز مى‏كرد، زمانى با فاطمه (س) آسیاب را مى‏گرداند، گاهى در نظافت خانه به او كمك مى‏كرد. او در محیط خانه تلاش بسیار داشت، بدان خاطر كه به حال فاطمه (س) از شدت كار او رقت مى‏كرد و دلش به درد مى‏آمد.
روزى پیامبر (ص) بر آنها وارد شددید على (ع) و فاطمه (س) سر گرم آسیاب كردن جویا گندمند. خطاب به آنان كه كدام خسته‏ترید. برخیزید من بجاى شما آسیاب كنم - على (ع) عرض كرد فاطمه (س) خسته‏تر است. پیامبر فرمود دخترم برخیز آنگاه خود بجایش نشست و با على (ع) سرگرم آسیاب كردن شد. [100]

حاصل كانون دارى

 

حاصل كار و تلاش فاطمه (س) در محیط خانه و ثمره كارش عبادت و داراى ارزش بسیار است زیرا:
- خدمت به مردى كه عزیز خداست و مرد رزم و جهاد است و خداى را بر او نظر عنایت بسیارى است.
- على شدن على (ع) در سایه همدلى با فاطمه (س) وفاطمه شدن فاطمه (س) در سایه انس با على (ع) و هم مسكنى اوست و چه زیباست كار براى چنین افراد.
- خدمت به فرزندان و تربیت نسلى است كه انسان دوست، متعهد، مكتبى، و نمونه عالى تربیت اسلامند.
- خدمت به اسلام بود زیرا كه در سایه آن موجبات خدمت به اسلام و مسلمین فراهم آمد و ضدیت‏ها با این سركوب شد و مردم توانستند راه خود را بیابند.
- و سرانجام فاطمه (س) با مدیریت خود درس زندگى توأم با سعادت به زنان داد، تجاربى فراهم آورد كه بهره‏گیرى از آن عامل رشد انسانیت انسان و مخصوصاً زنان جهان است و كدام عبادت است كه بدین میزان داراى ارزش و ثمره اجتماعى باشد.


 

1- نهج‏البلاغه - در مراسم دفن فاطمه (س).
2- فاطمة الزهراء.
3- ص 66 ج 2- فرائد السمطین .
4- طبقات ابن سعد ج 8 ص 14.
5- ص 125 انساب الاشراف.
6- شرح حال چهارده معصوم - صفوت ص 15.
7- فاطمه الزهراء - الرحمانى.
8- ص 324 انساب الاشراف.
9- ص 90 بحار ج 43.
10- آیه 63 سوره نور.
11- ص 367 مناقب ابن مغازلى.
12- حلیة الاولیاء ج 2 ص 41.
13- فضیله الزهراء.
14- فضیله الزهراء.
15- مستدرك ج 3 ص 184.
16- مستدرك ج 3 ص 184.
17- صحیح بخارى جزء 5 ص 26.
18- ص 87 الزهراء.
19- جزء 7 صحیح مسلم ص 141.
20- فاطمه الزهراء.
21- فضائل الخمسه ج 3، 133.
22- كافى ج 1 ص 460.
23- ص 132 منتهى الامال ج 1.
24- ص 239 ریاحین الشریعه ج 1.
25- ص 156 بحار ج 43.
26- ص 44 - اشگهاى فاطمه (س).
27- ص 63 همان منبع.
28- به كتاب نظام خانواده در اسلام و كتاب تشكیل خانواده در اسلام از مؤلف مراجعه شود.
29- ص 11 طبقات ابن سعد ج 8.
30- وفاة الصدیقه الزهراء ص 23.
31- ص 11 طبقات.
32- ج 2 سیره حلبى.
33- ص 130 الزهراء - محسن امین.
34- ص 131 - الزهراء.
35- خصایص فاطمیه.
36- ص 33 الغدیر 1.
37- بحار ج 43 ص 18.
38- بحار 43 ص 10.
39- روضه المتقین ج 8 ص 123.
40- علامه مجلسى.
41- جواهر السنیه - احادیث در شأن على (ع) .
42- كفایة الطالب گنجى شافعى.
43- ص 132 الزهراء.
44- ص 35 دلائل الامامه.
45- ص 137 الزهراء - محسن امین.
46- ص 68 همان منبع.
47- ص 94 بحار ج 43.
48- ص 107 فاطمه الزهراء (س).
49- مناقب ج 3 ص 351.
50- روضة الواعظین ج 1 ص 146.
51- مناقب ج 3 ص 350.
52- دلایل الامامه ص 23.
53- تاریخ الخمیس ج 1 ص 408.
54- ص 68 الزهراء مطاهرى .
55- ص 74 ریاحین الشریعه ج 1.
56- ج 2 - كافى ص 360.
57- بحار ج 43.
58- مناقب ابن شهر آشوب ص 111 ج 2.
59- ص 112 ج 2 مناقب ابن شهر آشوب.
60- ص 90 الزهراء ملا محسن.
61- ص 102 الزهراء.
62- ص 114 بحار 43.
63- صفوة الصفوه ابن جوزى ص 3 ج 2.
64- امام صادق (ع) .
65- آیه 19 سوره رحمان.
66- المصدر ص 151.
67- ص 171 احتجاج ج 1.
68- همان منبع ص 195.
69- زندگانى حضرت زهراء (س).
70- مناقب شهر آشوب ج 3 ص 33.
71- ص 86 بیت الاحزان - قمى .
72- ص 35 شمه‏اى از فضایل زهرا - محلاتى.
73- ص 80 فاطمه دكتر شهیدى.
74-ص 9 ریاحین الشریعه ج 1.
75- بحار ج 43 ص 186.
76- نهج البلاغه نامه 28.
77- بحار ج 43.
78- نهج البلاغه.
79- آیه 22 سوره رحمان.
80- آیه 22سوره رحمان.
81- تفسیر الدرالمنثور ج 7 ص 697.
82- مناقب ابن شهر آشوب ج 3 - ص 387.
83- حدیث نبوى .
84- حدیث نبوى.
85- حدیث نبوى.
86- حدیث نبوى.
87- حدیث نبوى.
88- بحار 104 ص 309.
89- داستان اعتكاف امام حسین (ع) و مراجعه یك نیازمند.
90- ص 134 منتهى الامال ج 1.
91- روضة الواعظین.
92- آیه 36 سوره نور.
93- آیه 19 - انسان.
94- مناقب خوارزمى ص 256.
95- آیه 8 سوره انسان.
96- نهج الفصاحه .
97- ص 133 منتهى الامال.
98- ص 134 همان منبع.
99- ص 42 حلیه الاولیاء ج 2.
100- ص 5 بحار ج 43.

در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى

سه شنبه 15/12/1391 - 19:54
اهل بیت

مشى و روش فاطمه (س)

 

در این قسمت از سه مبحث سخن به میان مى‏آوریم. فصلى از آن در بیان زندگى فاطمه (س) است و راه و روشى را كه او در زندگى برگزید. در آن پس از ذكر مقدمه‏اى از وضع زندگیش در خانه پدر، در حیات مشترك با على (ع) و از برنامه دارى او بحث به میان مى‏آوریم.
سپس از اصول مورد رعایت او در حیات و از زندگى ساده توأم با فقر و زهد قناعت او در عین انس و صفا و احیاناً تجمل هدفدارش سخن گفته و توجه او را به حیات جاودانه مطرح خواهیم ساخت .
فصل دوم آن در مورد مشى اقتصادى فاطمه (س) است. در آن نخست از تلقى فاطمه (س) از دنیا و موضع او در قبال آن سخن گفته. و كارهاى او را بر خواهیم شمرد. آنگاه از مسأله بحث‏انگیز فدك سخن به میان آورده و سعى خواهیم داشت مخصوصاً از دید برادران اهل سنت راجع به آن بررسى كوتاهى داشته باشیم .
فصل سوم آن در رابطه با ترجیحات فاطمه (س) است و در آن مى‏خواهیم عرضه بداریم چه چیزهائى در نظر فاطمه (س) ارجح بحساب مى‏آیند. و سعى كرده‏ایم بخشى از ترجیحات او را در جنبه‏هاى مربوط به مذهب، در جنبه راحت‏طلبى، در جنبه حیات خانوادگى، در اخلاق و حیات اقتصادى عرضه داشته و ریشه و اساس این ترجیحات را بیابیم .

فصل 14: فاطمه (س) و زندگى

مقدمه

 

ما در این جهان حضور داریم و زنده‏ایم. اما اینكه زندگى مى‏كنیم و یا اداى آن را در مى‏آوریم مسأله‏اى است كه هر كس براى یافتن پاسخ آن باید به دنبال معیار علم و عقل و یا مكتب مورد قبول رود. اما آنچه را كه مهم است این است زندگى نخست تعریفى را مى‏طلبد و به دنبال آن هدف و فلسفه‏اى، محتوا، و برنامه‏اى، شیوه‏اى و روشى، مربى و راهنمائى، ارزیابى و سنجشى در هر روز و ماه و سال تا معلوم گردد از كجا آغاز كرده‏ایم و اینك در كدام نقطه‏ایم سرانجام مى‏خواهیم به كجا برسیم.
اینكه چنین فلسفه و اغراضى را از كجا باید گرفت براى آن پاسخهاى متعددى است. گروهى آن را به عقل و درك بشر حوالت داده‏اند. جمعى آن را از صاحبان مكاتب و فلسفه‏ها مى‏جویند، عده‏اى آن را از علم و دانش، و سرانجام گروهى هم به خواست‏ها، توقعات، و چشمداشت‏هاى اجتماعى چشم دوخته‏اند.
از نظر ما هیچكدام از آنها براى حیاتى سعادتمندانه و انسانى كفایت لازم را ندارند. نه عقل بشر آن كفایت را دارد كه همه جوانب و ابعاد حیات را ببینند، نه خرد و اندیشه هیچ فیلسوفى مى‏تواند به كنه چنین معرفتى دست پیدا كند بدین سان باور ما این است كه در این مقصد باید بسراغ كسانى رفت كه با فلسفه و مقصد آفرینش، و با عالم محیط بر كون و حتى علم آفرین ارتباط دارند یعنى با خداوندى كه بگفته اینشتاین، زیرك است ولى حسود نیست .
براساس این فرض و باور است كه فلسفه پذیرش مذهب و تعالیم دینى محقق مى‏گردد و هدایت الهى باید مورد استفاده و استناد بشر قرار گیرد. باور مذهبیون این است كه رمز و راز حیات بدست آفریدگار این جهان است و تبعیت از تعالیم اوست كه مى‏تواند عامل سعادتمندى بشر باشد.

اولیاى الهى و راه زندگى

 

پیامبران كه همگى‏شان در مقام علم و دانش كثیر و اهل و عصمتند از جانب خداوند اعزام مى‏شوند كه براى بشر قانون بیاورند، از فلسفه زندگانى آگاه‏شان سازند، راه و رسم كمال و رشد را به انسانها بیاموزند و به او تفهیم كنند كه او كیست و چیست؟ از كجا آمده و به كجا مى‏رود و مقصد و مقصود او از این سیر و حركت چیست؟ چرا زنده است؟ چرا كار مى‏كند؟ چرا ازدواج؟ و چرا مى‏میرد؟ چرا جنگ؟ چرا صلح؟و...
آنها آمداند به ما انسانها بگویند ما موجوداتى هیچ و پوچ نیستیم و بیهوده آفریده نشده‏ایم (افحسبتم انما خلقناكم عبثاً) [1]و ما را بازیچه نیافریده‏اند (و ما خلقنا السماء و الارض و ما بینهما لا عبین) [2]. خداوند را در آفرینش ما غرضى و غایتى بوده است .
آنها آمده‏اند كه به بشر بگویند ما انسانها مكلفیم، متعهدیم، مسؤولیم و در برابر سرمایه اعتبارى جان و مال و سلامت، معادى و حسابى داریم. آنچنان نیست هر كس به هرگونه‏اى كه خواست بتواند زندگى كند و كسى را با كسى كارى نباشد. شأن خدا اجل از آن است كه مخلوق خود را بخود واگذارد.
بدین سان بحكم عقل ضرورى است ما بدنبال آنان برویم، از منجیات و مهلكات حیات خود توسط آنان آگاه شویم آفات و موانع رشد را از میان برداریم و دریابیم كه چگونه باید زیست و چگونه كوشش و تلاش كرد و سرانجام چگونه باید مرد؟

نگاهى به حیات فاطمه (س)

 

بررسى و آگاهى از زندگى فاطمه (س) براى همه انسانها، بویژه آنها كه اسلام را مكتب خود قرار داده‏اند درس‏آموز است. در مطالعه تاریخ حیاتش به این نتیجه مى‏رسیم كه عظمت و مقام در سایه تحمل مشقات، گذشتها، و از خود رها شدن‏هاست با شكمپارگى، نازمنشى و لمیدن‏ها كسى به سرورى و عظمت نمى‏رسد. ما در طول تاریخ حیات بشر در میان آن همه زنان و مردان زندگى كردند ومردند كسى را نمى‏شناسیم كه در سایه اشرافیت، تن پرورى، و ناز و نعمت به مقام و رتبتى دست یافته و شخصیت قابل ذكرى كسب كرده باشد .
انتخاب الگو براى رهیابى به راز و رمز زندگى مهم است و چه بسیارند سردرگمى‏ها، غم‏هاو غصه‏ها، در خود خزیدن‏ها كه ناشى از غفلت در این راه و گزینش عوضى الگوهاست بر اثر این غفلت است كه با وجود آن همه بانوان عظیم و درخشان اسلام به دنبال الگوهاى وارداتى مى‏روند و مقصد و مقصود خود را در پیروى از راه و رسم غرب و شرق، مخصوصاً امریكا و فرانسه و ژاپن جستجو مى‏كنند.

بعد الگوئى فاطمه (س)

 

فاطمه (س) الگوست براى هه آنها ئى كه مى‏خواهند انسان باشند و در جنبه رشد و حركت در دستیابى به مقام و رتبت سر بر آسمان بسایند. این امر از آن بابت است كه فاطمه (س) زنى جامع و در بردارنده همه كمالات و مقاماتى است كه آدمى مى‏تواند بدان دست پیدا كند .
اوالگوى یك زن اسلامى و نمونه مكتب اسلام در رابطه با زنان است. الگوى كار است، الگوى كدح و تلاش است الگوى هدفدارى است، الگوى صبر و استقامت است، الگوى عشق و پرستش معبود است. همه چیز و جودش شگفت‏انگیز است تكّون جنین او، ولادتش، رشدش، تلاش و كوشش و... و همه چیز فاطمه (س) درس‏آموز است: محبتش، خشمش، مبارزه‏اش، حق خواهیش، همسر داریش، تربیت فرزندانش، عبادتش، زهد و تقوایش...
بدست آوردن آگاهى در نحوه زندگى و هدفدارى فاطمه (س) از كارهائى است كه درباره آن تلاش زیادى صورت نگرفته است و اگر هم باشد در حد بیان وضع خور و خواب و استراحت و گرسنگى و فقر اوست. ضرورتى است كه تصویرى داشته باشیم از ساده زیستى او، از اقناع و عزت نفس او، از فقر و اختیارش، از توجه او به دنیا بعنوان وسیله و از تلاشگرى فاطمه (س) كه مصداق كامل این آیه قرآن: انك كادح الى ربك كدحا فملاقیه. [3]
او الگوست بدان خاطر كه در صحنه زندگى این جهان را مدرسه، میدان آن را میدان كار و تلاش و هدفدارى و خود بعنوان قهرمان در این میدان قرار گرفته است. او دنیا را با همه وسعتش مدرسه و دارالتكمیل ساخت و همه ساعات و دقایق آن را در كلاس آن هشیارانه گذراند.

زندگى در خانه پدر

 

او درس زندگى را عملاً از پدرى چون پیامبر آموخت و از مادرى چون خدیجه. آن گاه كه خدیجه از دنیا رفت پیامبر (ص) با سوده ازدواج كرد و سپس با ام سلمه - ولى امر سازندگى و رشد فاطمه (س) را خود بر عهده داشت و در تربیت، او را به مقامى رساند كه‏ام سلمه گوید به خدا قسم من دخترى با ادب‏تر و داناتر از فاطمه (س) ندیده‏ام. [4]
فاطمه (س) شرایط و كیفیت حیات را از پدر و مادرش دیده و مزده آنها را چشیده و نسبت به آن بینش یافته است. بدین نظر نیكو مى‏داند كه در جنبه‏هاى حیات فردى و اجتماعى، در جنگ و صلح، در فشار و آرامش، در فقر و غنا چگونه موضع بگیرد. بویژه كه رسول خدا (ص( مراقب است و ترك اولاى او را هم به او تذكر مى‏دهد و سعى دارد او را الگوى بى نقصى از مكتب خود بپروراند.
پیامبر لمّ امور را به فاطمه (س) یاد مى‏دهد و فاطمه (س) با شمّ خاصى كه دارد از پیامبر (ص) درسها و نكته‏ها مى‏آموزد و بدین نظر فردى پخته و كار آزموده مى‏شود و بعدها خواهیم دید كه در عین كمى سن هم چون قهرمانى سالخورده در برابر شرایط ناموزون جامعه مى‏ایستد و نیك مى‏داند چگونه مبارزه كند.

در زندگى مشترك با على (ع)

 

آن روز كه زندگى مشترك خود را با على (ع) آغاز كرد باز هم بر اساس همان فلسفه آموخته از پدر، زندگى را ادامه داد. زندگى ساده و بى دغدغه‏اى را آغاز كردند كه به زیبائى همه صفاهاى روى زمین قیمت داشت. اندیشه شان فراتر از حد زینت زندگى و تهیه ساز و برگ آن بود. وسایل و ابزارى تهیه كرده بودند بسیار ساده و محدود كه ما قبلاً در فصل مربوط به ازدواج آنها لیستى از آنها را ارائه كرده‏ایم .
اصل را در زندگى مشترك وصول به فضایل و كسب ملكات مى‏دانستند نه آنچه را كه عامه مردم بدان سرگرمى و دلخوشى دارند. خداوند دعاى پیامبر را در حین رؤیت مهریه‏شان كه فرموده بود: خداوند زندگى رابهمه كسانى كه چنین ساده و آسان مى‏گیرند. مبارك گرداند، اجابت كرده بود. زیرا در كنار هم احساس خوشبختى و سعادت مى‏كردند و عمرى را در امن و آسایش فكرى نسبت به هم گذراندند .
از آن گذشته چه میمنت و مباركى از این فراتر كه خانه‏شان خانه قدس باشد، فرزندان آنها، گلهاى سر سبد بوستان انسانى و در طریق هدایت بشر، مزارشان مطاف انسانهاى وارسته است .

تقسیم كار

 

بناى زندگى این دو مبتنى بر تقسیم كار است و این تقسیم توسط پیامبر (ص) در شب عروسى على (ع) و فاطمه (س) صورت گرفت كه كارهاى داخلى خانه مربوط به فاطمه (س) و كارهاى خارج از آن على (ع) [5] و فاطمه (س) از شنیدن این ،آنچنان خوشحال شد و فرمود كسى نمى‏داند كه براى این امر چه سرور و شادابى براى من حاصل شد. لا یعلم ما ادخلنى من السرور لهذا الامر الا الله [6] و خداى را شاكر شد.
از دید فاطمه (س) اداره خانه و مسوؤلیت آن كار كوچكى نیست كه فاطمه (س) از آن گریزان باشد و یا مادى و تربیت نسل كارى ناچیز نیست كه فاطمه (س) ازآن احساس حقارت داشته باشد. حقارت براى آن كسى است كه براى كسب شهرت و عنوان خداى را فراموش مى‏كند و ازمردم سراغ عزت را مى‏گیرد و در نتیجه نسل خود را ضایع مى‏سازد.
فاطمه (س) ازاین تقسیم كار چنان راضى است كه مى‏گوید جز خدا كسى از آن خبر ندارد. و این خود باید درسى باشد براى دیگران تا در یابند لذات در سایه چگونه كار و تلاشى براى زن حاصل مى‏شود. كار بیرون زن چیزى بدى نیست ولى بهتر از آن، رسیدگى به سنگر خانواده است، مگر آنگاه كه ضرورتى براى جامعه باشد .

برنامه دارى در زندگى

 

زندگى امرى هدفدار است و حركتها و تلاش‏ها نمى‏توانند بى هدف باشد. براى انسان ضرورى است براى هر كار و تلاشى كه انجام مى‏دهد قصدى و نیتى باشد. ولتكن لكم فى كل امر نیّة [7] و قصد و نیت بدان مقدار مى‏ارزد كه ارزش شخصیتى انسان به آن وابسته است لكل امرى مانوى [8].
براى زندگى برنامه‏اى و محتوائى لازم است. و فاطمه (س) از زنانى بود كه زندگیش را با برنامه‏دارى همراه كرده بود. همه ساعات و دقایقش از روى حساب بود. اوقات شبانه روزش به این صورت مى‏گذشت .
- انجام كارهاى خانه كه او زنى با چند فرزند بود و رسیدگى به امور آنها آن هم در آن روزگار كارى آسان نبود.
- برنامه عبادت كه بخشى مهم از اوقات زندگى او را تشكیل مى‏داد.
- كمك به كارهاى على (ع) همسرش حتى در امر جنگ و پیكار و مشاورت .
- كمك به بینوایان در تهیه غذا و ابزار و لباس و زندگى آنها .
- جلسه‏دارى و امر هدایت زنان و بانوان كه تازه وارد اسلام شده بودند.
- برنامه تلاوت قرآن كه با خون و جان او در آمیخته بود .
- احقاق حق‏ها و مبارزه‏ها و مناشده‏ها مخصوصاً پس از ایام وفات رسول الله (ص).
- و تازه اگر دقایقى فراغت مى‏یافت به بافندگى و پشم ریسى مى‏پرداخت، هم براى تهیه لباس فرزندان و هم براى فروش در بازار و تأمین هزینه بخشى از كارهاى ضرورى خانواده .
- در عین حال كارهاى شخصى پیامبر بر عهده او بود اگر چه رسول خدا (ص) همسرانى متعدد داشت.

اصولى در زندگى فاطمه (س)

 

زندگى فاطمه (س) بر مبانى و اصولى استوار است كه همه آنها نشأت گرفته از اسلام محمدى (ص) است. براى ما بسى دشوار است كه همه اصول و مبانى مورد نظر را در این قسمت عرضه بداریم ولى آنچه را كه در این قسمت بعنوان نمونه‏هاى قابل ذكرند عبارتنداز:
- اصل هدفدارى در هر كار و برنامه و اقدام در زندگى .
- اصل ایمان و باور داشت به آنچه كه از جانب خدا بعنوان دستورالعمل زندگى صادر شده.
- اصل تطابق عمل فاطمه (س) با تعالیم و دستورات اسلام .
- اصل تقوا، زهد و ورع در همه امور و فعالیت‏ها .
- اصل اعتدال در امور بگونه‏اى كه از دو مرز افراط و تفریط دوروبر كنار باشد.
- اصل صالح بودن عمل و انجام كارى كه مذهب صلاحیت آن را تأیید كند.
اصل اتقان و محكم كارى در اموربگونه‏اى كه از هرگونه خلل و فرجى دور باشد.
- اصل خیر بودن عمل و رعایت منافع و مصالح عامه مسلمین .
- اصل اعمال اراده از سوى خود تا كارى كه انجام مى‏دهه و در خور حساب و كیفر و پاداش باشد .
- اصل مشاركت اجتماعى و دورى از انزواجوئى و رهبانیت .
- اصل مقاومت و پایدارى و ثبات در رأى تا سر حد وصول به هدف.
- اصل صبر و تحمل در مصائب و دشوارى‏هاى ناشى از حركت به سوى اهداف .
- اصل اعتماد واطمینان به خدا و یاد و ذكر او در كارها .
- اصل جرأت و شجاعت نشأت گرفته از ایمان و وابستگى به خدا.
- اصل شكر گزارى در اموربخاطر امكاناتى كه خداوند در اختیارش قرار داده است .
- اصل اقتدا به صالحان و پاكان و نیكان و در رأس آنها رسول گرامى اسلام .
- اصل ترجیح رضاى خالق بر مخلوق در همه امور.
- اصل حفظ كرامت و جلال و شوكت انسانیت كه انسان ذاتاً از احترام برخوردار است .
- اصل اطمینان و اعتماد به خدا كه بنده‏اش را در تنگناها بخود رها نمى‏كند.
-...
و فاطمه (س) مجموعه این اصول را مورد رعایت و عمل قرار مى‏دهد و از این باب الگو و سرمشق زنان است .

سادگى زندگى

 

از عواملى كه در سعادت انسان مؤثر و سبب خوب اندیشیدن و توان تصمیم‏گیرى نیكوست، سادگى زندگى و دورى انسان از قید وبندهاى اسارت آفرین است. چه بسیارند وسایل و ابزارى كه به ظاهر عامل رونق زندگى بحساب مى‏آیند ولى در نهایت فكر و اندیشه ما را براى تهیه و حفظش مشغول مى‏دارند. زرق و برق‏ها در مواردى بلاى جانند و ما را به پاسبانى و خدمتكارى خود مى‏خوانند.
اصل این است ابزار زندگى در اختیار و در خدمت ما باشد نه ما در خدمت ابزار. ماشین باید مایه راحت ما باشد و نه ما در خدمت ماشین. و زندگى فاطمه (س) و على (ع) این چنین بود. آنها خود را در بند قیود مادى اسیر نكردند و براى ابزار زندگى بنده و برده نشدند.
خانه فاطمه (س) از نظر ظاهر و از دید وسایل و ابزار، خانه محرومى است و در آن چند وسیله ساده بچشم مى‏خورد. فرشى از لیف خرما در آن گسترده‏اند و چند كاسه گلین و احیاناً مسى در گوشه و كنار است كه در حد رفع ضرورت‏هاى اساسى تهیه شده‏اند .
آنها مى‏توانستند براى خود خانه و وسایل اشرافى تهیه كنند ولى تكیه‏گاه‏شان را آرمان الهى قرار دادند نه اشرافیت مادى، در این خانه زن و شوهر براى وصول به منتهاى اوج رشد خود زندگى مى‏كنند و حتى لباس‏شان وصله‏دار است. خانه از شرایط عادى هم محدودتر است ولى همت‏ها بلند و اندیشه‏ها در كمال است. توقع زن از شوهر محدود و حیا مانع آن است از همسر چیزى بطلبد شوهر هم بزرگ منش و غیرتمند و مراقب آنكه شأن فاطمه (س) را نیكو رعایت كند.

فقر اختیارى

 

زن و شوهر فقیرند ولى فقرشان اختیارى است نه اضطرارى تنها در آمد سالانه‏شان از فدك بیش از 80 هزار دینار بود (البته برخى كمتر و گروهى مقدار آن را بیشتر نوشتند) ولى آن را در راه مردم صرف مى‏كردند نه زندگى شخصى خودشان - زندگى خود آنها فقیرانه بود .
بگفته لامانس مستشرق فرانسوى: رسول خدا (ص) هم این فقر را از آنان دور نكرد بلكه سعى داشت آنان را در همان فقر و قناعت نگه دارد. تشویق پیامبر به ایثار بود و آنها هم پذیراى آن. آنها در عین فقر ونادارى و در عین قناعت گاهى بخشش‏هاى كلان داشتند و گاهى دینار دینار بذل مى‏كردند .
جنگ خیبر غنائمى بسیار براى مجاهدان پدید آورد كه طبعاً على (ع) نیز از آن بى نصیب نبود. ولى در راه بذل آن چنان دست و دل گشود كه حتى سهمى براى خانواده‏اش باقى نماند و البته فاطمه (س) هم بدان راضى بود و خود دست كمى از على (ع) نداشت. پیامبر با فردى وارد خانه فاطمه (س) شد و دید فاطمه (س) تنها چادرش را هم به دیگرى بخشیده است. و ناگزیر با ملافه‏اى سرخود را پوشانده و در برابر پیامبر قرار گرفت .
اینان فقیر بودند ولى هرگز از فقر خود ننالیدند و از بخت بدشان شكوه نكردند. بلكه بر عكس خداى را شاكر بودند و در عین نادارى و گرسنگى به عبادت و نیایش خالصانه مى‏پرداختند. بعبارت دیگر خداى را براى نان نپرستیدند كه پرستش تنها بدان خاطر است كه خداى در خور آن است .

كارهاى خانه

 

فاطمه (س) در خانه كارهاى متعددى دارد كه خود را موظف به انجام دادنش مى‏داند. از كشیدن آب از چاه و آوردن به خانه، تا رفت و روب و نظافت، از آرد كردن گندم و جو تا تهیه غذا و پختن آن، از وصله زدن لباس تا بافتن پارچه و تهیه پیراهن براى فرزندان. [9]
او بزرگترین بانوى اسلام، دختر خاتم الانبیا و همسر خاتم الاوصیاء، ولى در تمام مدت عمر كوتاه خود بمانند بسیارى از زنان اشراف خانمى نكرد. حتى آن روز كه خدمتكارى به خانه آورد كارهاى خانه را با او قسمت كرد، یك روز از آن فضه و یك روز از آن زهرا (س).
درباره حد ومیزان كارش بد نیست از زبان على (ع) سخنى را بشنویم. او روزى به شخصى از بنى سعد كه درباره فاطمه (س) و زندگیش سئوال كرده بود فرمود:
- الا احدتُك عنى و عن فاطمة الزهراء علیها السلام آیا دوست ندارى از خود و فاطمه (س) براى تو سخن بگویم ،
- انهاكانت عندى او روزگارى را در كنار من گذارند،
- فاستقت بالقربة حتى اثر فى صدرها آنقدر سقائى كرد و با مشك بخانه آب آورد كه روى سینه‏اش اثر گذاشت.
- و طحنت بالرحى حتى مجلت یدها آنقدر گندم آسیاب كرد كه دستهایش پینه بست .
- و كسحت البیت حتى اغبرت ثیابها آنقدر خانه را رفت و روب كرد تا بر جامه‏اش خاك و گرد نشست.
و اوقدت تحت القدر حتى ر كنت ثیابها آنقدر زیر اجاق در آتش دمید كه پیراهنش خاك آلود شد.
فاصابها من ذلك ضر شدید [10] و از این بابت بر او صدمه سختى وارد آمد .
او در كارهاى خانه چندان گرفتار بود كه با یكدست آسیاب را به گردش مى‏انداخت و با دستى دیگر فرزند خود را در آغوش گرفت و شیر مى‏داد و پیامبر دلداریش مى‏داد كه دختر تلخى‏هاى دنیا را بچش تا در آخرت شیرین كام باشى.

زهد و قناعت او

 

فاطمه (س) زاهده است نه بمعنى تارك دنیا، بلكه بدان معنى كه دنیا نتوانست در او تصرفى كند و او را اسیر و برده خود سازد. (الزهدان لا تملكك الدنیا و انت تملكه) [11]. مى‏كوشید دنیا را در حد وسیله‏اى دوست بدارد ولى عاشق آن نشود.
در انصراف از جهان مادى و توجه به آخرت زنى را به مثل او نمى‏شناسیم. او در زندگى قانع بود، نه در كسب و تصرف بلكه در مصرف و آنچه را كه بدست مى‏آورد در راه خدا صرف مى‏كرد. او در زهد و قناعت و در ذخیره سازى براى كمك كارى‏هاى بزرگ جداً زنى الهى است .
كدام مادر است كه از قوت فرزندان، حتى با توافق و رضاى آنها حاضر باشد بكاهد تا در راه خدا صرف فقیران كند. و كدام زن است كه درد گرسنگى را تحمل كند و دیگران را دریابد؟ چنین شرایط و اوضاع را باید در خانه افرادى چون فاطمه (س) و على (ع) جستجو كرد على (ع) از محل غنائم جنگى گردنبندى براى فاطمه (س) تهیه كرد. رسول خدا (ص) آن را دید و فرمود: فاطمه جان! آیا راضى مى‏شوى كه مردم بگویند دختر پیامبر چون دختر پادشاهان و جبابره لباس مى‏پوشد و زینت مى‏كند؟ فاطمه (س) مطلب را دریافت، آن را فروخت و از محل آن بنده‏اى را آزاد كرد.
و نیز شنیدید كه عروس بود و به خانه شوهر مى‏رفت، در بین راه به گدائى برخورد، همان جا در میان دیوارى از زنان، پیراهن را از تن به در آورد و به فقیر داد و خود با جامه كهنه به حجله عروسى رفت و كدام زن است كه چنین كند. جامه بهتر را به فقیر مى‏دهد تا مصداق این آیه قرآن قرار گیرد. لن تنالو البر حتى تنفقوا مما تحبون. [12]

وضع لباس و بستر او

 

سلمان بر او وارد مى‏شود، چادر وصله‏دارش را مى‏بیند و تعجب مى‏كند. فاطمه (س) تعجب سلمان را به پدر گزارش مى‏دهد و مى‏گوید یا رسول الله (ص) ان سلمان تعجب من لباسى - فوالذى بعثك بالحق - مالى و لعلى منذ خمس سنة الا مسك كبش تعلف علیها بالنهار بعیرنا - و اذا كان اللیل افترشناه [13].
اى رسول خدا (ص)سلمان از لباسم تعجب كرد - قسم به كسى كه ترا بر حق مبعوث كرد براى من وعلى (ع) كه پنج سال ازدواج كرده‏ایم جز پوست گوسفندى كه روزها شتر ما بر آن غذا مى‏خورد و شبها آن را فرش بستر خود كنیم چیزى نداریم .
آنها حتى وسیله خوبى براى خواب و استراحت نداشتند. على (ع) فرماید: پیامبر بر ما وارد شد، و ما روكشى داشتیم كه وقتى آن را درازا بر سر مى‏كشیدیم پهلوى‏مان بیرون مى‏ماند و وقتى از عرض بر خود مى‏كشیدیم پاها و سرهاى ما بیرون مى‏ماند - فاتى النبى (ص) و علینا قطیفة، اذا البسناها طولا خرجت منها جنوبنا - و اذا لبسناها عرضاً خرجت منها اقدامنا و رؤوسنا [14].
غنیمت‏هاى جنگى على (ع) مختصر گشایشى در كارها پدید آورده بود اما وضع مردم چنان نبود كه بخود واگذار شوند. فاطمه (س) و على (ع) براى اینكه در سفره مردم نانى باشد از نان خود مى‏گذاشتند و این كار نه براى ابراز قدردانى مردم از آنان بود كه آنها آن را در راه خدا و براى محبت به او انجام مى‏دادند.

انس و صفا

 

این زندگى سرد ناشى از فقر و محرومیت را انس و صفاى زوجین گرم مى‏كرد. آنان با همدلى و همرازى، با هدفدارى و هماهنگى زندگى را رونق و صفائى مى‏بخشیدند. على (ع) خوشحال بود كه همسرى فهمیده، با صفا و درد آشنا دارد همسرى كه متوجه شرایط زمانى است و على (ع) را نیكو درك مى‏كند. فاطمه (س) هم خرسند است كه مردى الهى دارد مردى كه عمرش را در راه خدا صرف كرده و از خواب و راحت خود كم مى‏گذارد تا خداى را از خود راضى سازد.
بدین سان زوجین براى یكدیگر و در دید هم نعمتى بحساب مى‏آمدند و در طریق رشد و تعالى هم مى‏كوشیدند اصولاً آنچه كه زندگى را شیرین مى‏سازد زرق و برق و وسایل و ابزار و امكانات و حتى خور و خوراك نیست كه نقش وحدت و هماهنگى در این راه از همه چیز بیشتر است. اصل بر این است كه زوجین زبان یكدیگر را درك كنند و از لاك خود به نفع همسر بیرون آیند. و نیز مراقبت كنند كه دل یكدیگر را نشكنند كه دل مؤمن مهبط عنایت و لطف خداوندى است .
از علل نكبت بارى زندگى در برخى از خانواده‏ها این است كه مرد و زن دو دنیاى كاملاً از هم جدا و متفاوتند در لاك خویشند و زبان هم را نمى‏فهمند. اگر منافع و لذاتى باشد آن را تنها براى خود مى‏طلبند نه همسر و در این صورت است كه زندگى رنگ و هوائى نامطلوب پیدا مى‏كند.

تجملى هدفدار

 

فاطمه (س) هم چون زنان اشراف در جاهلیت نبود كه خود را در وسایل آرایش آن روز غوطه‏ور سازد و یا هر روز برنگى در آید و در اجتماع خود را عرضه نماید - شأن فاطمه (س) از این بسى بالاتر بود. اما آنچنان هم نبود كه نسبت به اینگونه مسائل بى‏تفاوت باشد.
او تجملى پائین‏تر از حد متوسط و آرایشى هم در همان سطح داشت و این براى دل على، و هم براى اینكه درسى براى زنان در برابر همسر باشد. در روایتى آمده است كه در سال دهم هجرى على (ع) از یمن برگشت تا در مكه به رسول خدا (ص) ملحق شود. بر فاطمه (س) وارد شد و او را آرایش كرده یافت. فاطمه (س) لباسى رنگى پوشیده و براى على (ع) خود را خوشبو كرده بود. [15]
و این امر نشان مى‏دهدكه اینگونه اقدام در اسلام، براى همسر نه تنها زشت نیست بلكه ممدوح است ولى باید حساب همه چیز را جداگانه داشت و هیچ چیز را با دیگرى مخلوط نباید كرد. در طریق هدفدارى یكى هم این بعد زندگى است كه زن و مرد خود را طبق فرمان خدا براى یكدیگر بیارایند و چشم دل هم را در آنچه به حیات مردانه یا زنانه است برسانند .

توجه به حیات جاودانه

 

فاطمه (س) از معدود زنانى است كه هرگز اسیر زرق و برق دنیا نشد و زیبایهاى آن او را نفریفت و هوسهاى ناموزون در درون او پدید نیاورد. دنیا براى او بزرگترین مقصد و منتهى نیست، بلكه وسیله و مزرعه‏اى است براى سعادت آخرت. در دعاى او این جمله را مى‏بنیم كه فرمود: اللهم لا تجعل الدنیا اكبر همّى و لا مبلغ علمى [16] - یعنى خداوندا دنیا را بزرگترین هم و مقصدم قرار مده...
و هم دردعائى دیگر فرماید خداوندا مرا تا آنگاه زنده بدار كه زندگى براى من مفید و خیر آور باشد و مرگ مرا زمانى مقدر فرما كه در آن زمان مردن براى من بهتر باشد. اللهم احینى ما عملت الحیوة خیراً و توفنى اذا كانت الوفاه خیراً لى [17].
در همه مناجاتهایش و سخنانش توجه به دین و دنیا و معاد دارد و باز هم در جمله‏اى دیگر از دعاى خود فرماید: اللهم اصلح لى دینى الّذى هو عصمة امرى و دنیاى اللّذى فیها معاشى و اصلح لى آخرتى اللتى فیها معادى و اجعل الحیوة زیادة لى فى كل خیر. [18]
در درخواستهاى خود فرماید: اى كسى كه هر روز نزد او جدید است و هر رزق و روزى در نزد او آماده، تو آن خداى دائمى كه روزگار كهنه و فرسوده‏ات نسازد... خدایا بر كار من پرده بپوشان و مادام كه زنده‏ام مرا در عافیت (دین و دنیا) بدار - مرا بیامرز و بر من رحمت آور. (یا من كل یوم عنده جدید و كل رزق عنده عتید انت الدائم اللذى لا تبلیك الازمان...اللهم و استرنى و عافنى ابداً ما ابقیتنى و اغفرلى و ارحمنى...

سلام بر فاطمه (س)

 

آرى، فاطمه (س) این چنین بود كه فقدانش براى على (ع) و هم براى بشریت اشك و آه و ناله آورد. على (ع) آن مردى كه خورشید گریه‏اش را ندیده بود و در میدان نبرد در برابر دریائى از دشمن هرگز نلرزیده بود، از شنیدن خبر مرگش لرزید و در كنار جسدش و قبرش گریست .
سلام بر تو اى فاطمه (س) كه وارث پاكان و نیكانى، سلام بر چهره خاك آلودت، سلام بر سجاده اشك آلودت سلام بر گوهرهاى غلطان چشمان تو كه از خوف و خشیت الهى فرو مى‏ریخت، سلام بر دستهاى زخمین و پینه بسته‏ات سلام بر پیشانى به خاك عبادت آغشته‏تو، سلام بر صبورى و شكیبائیت.

فصل 15: مشى اقتصادى فاطمه (س)

مقدمه

 

از مسائل مهم حیات انسان در عرصه جهان، بویژه در عصر و دوره ما دلبستگى شدید به مال و ثروت دنیا و سعى در تولید بیشتر صرفاً براى مصرف بیشتر است. در میان اغلب مردم حرص و ولع شگفت‏آورى است به كسب مال و برترى دادن خود بر دیگران از این راه. كوشش آنهااین است كه با اسراف در مصرف و عدم رعایت مرز آن شرایطى را به دیگران عرضه نمایند كه در آن اثبات برترى آنهاست .
این واقعیتى است كه در بسیارى از جوامع حضور دارد، به هنگامى كه آدمى از درون خالى باشد سعى دارد از بیرون خود را بیاراید وبا دلبستگى به زرق و برق‏ها و آراستن خود بدان بر خلاءهاى درونى فائق آید این مسأله در بین مردان و زنان وجود دارد و خود نمائى و خود آرائى، فخر فروشى و بر دیگران برترى نشان دادن در زنان بیشتر است. اصولاً طبیعت زن طبیعت آرایش است و عرضه، و در این راه هر قدر زرق و برق بیشتر خرسندى احساس و موفقیت زیادتر .

تلقى از دنیا

 

همگان مى‏دانند كه حیات چند روزه بشرى، روزى بسر مى‏آید و آدمى ناگزیر راهى سراى دیگر مى‏شود. و همگان در عمل نیكو در یافته‏اند كه در رابطه با مال و ثروت، بویژه آنها كه غیر منقولند، از خانه و باغ و مزرعه ،امانتدارانى بیش نیستیم. ملكى چند صباحى در اختیار ماست و فردا در اختیار دیگران و آنچه كه در جاى خود مى‏ماند خانه و باغ و زندگى است و آن كس كه با آنها وداع مى‏گوید انسان است .
در عین حال نوعى احساس خلود و جاودانگى در آدمى وجود دارد كه بخاطر آن سعى دارد ثروت بیشترى را در اختیار گیرد و همه گاه نه بخاطر مصرف، بلكه تنها بخاطر در اختیار گرفتن و مالك بودن آن.
و این همان رذیله‏اى است كه زمینه ساز اسارتهاى ماست .
چه بسیارند كسانى كه هرگز دمى نیاسودند و شب و روز را در كار و تلاش گذارندند و اندوخته‏اى براى خویش فراهم آورده و در آن خود را محبوس داشته‏اند. مال و ثروت خوبست بشرطى كه در طرق خیر و آزادى انسان و استقلال روحى او و رهائى او از قیدها وبندهاى اسارت بار مصرف شود و این تزى است كه اسلام از آن دفاع مى‏كند .

فاطمه (س) و دنیا

 

فاطمه (س) زنى رشیده است، عوالم موجود و موقعیت انسان را در آن عوالم نیكو مى‏شناسد. خوب مى‏داند كه پدیده‏ها سیر فنائى واضمحلالى دارند و تنها خداست كه باقى و جاودانى است. سپردن امانت بدست هیچكس مفید و سازنده و قابل برگشت نیست، زیرا كه آنها هم زوال پذیرند. تنها خداست كه امین خوبى است و آنچه بدو واگذار شود قابل برگشت است، بمیزانى چند برابر .
او دنیا را دار فنا مى‏شناسد و عاقبت را دار بقا، دنیا را مزرعه مى‏شناسد و آدمى را در آن چون كشاورزى كه براى فصل ستایش باید كار و ذخیره كند، ضمن آنكه همین امروز هم به نعمت‏ها متنعم است. و نیز او دنیا را چون پل مى‏شناسد كه باید از آن گذر كرد و بستر گشودن در روى پل جز به ضرورت روا نیست و تازه آن هم در حدى محدود.
در همه حال دنیا از دید او متاع است، متاعى كه خداى آن را ناچیز معرفى كرده و سرگرمى به این متاع را لهو و لعب كه كار كودكان است. مهم این است سرگرمى‏ها باید موجبات خیر و سعادتى را براى انسان فراهم سازند نه آنكه موجب بدبختى و تباهى او شوند .

موضع او در دنیا

 

او مى‏داند كه خداوند روزى را براى مخلوق خود تضمین و بین آنها به عدالت و مصلحت تقسیم كرده است و در این راه هیچ موجود كوچك و ریزى را فراموش نكرده است. پرندگان و درندگان از آن بهره كافى دارند. (و قسمت الارزاق بین الحدایق فسویت بین الذرة و العصفور) [19].
بدین سان از خداى مى‏خواهد كه او را به آنچه روزى او كرده و مقرر ساخته است قانع سازد. (اللهم قنعنى بما رزقتنى) [20] و هرگز حرص بیش از حد نداشت و این هوشمندى در او نبود كه ثروت بیشترى را انباشته سازد. سعى در این داشت كه ثروت او در غناى درون باشد نه بیرون.
فكر و اندیشه فاطمه (س) به جهانى دیگر معطوف است، مفتون زخارف دنیا و سرمستیهاى آن نیست ضمن اینكه كار مى‏كند و تلاش به تولید بیشتر دارد. او مثل پیامبر مى‏اندیشد و درخواست دارد كه پروردگارا دوست دارم یك روز گرسنه باشم و یك روز سیر. تا آن روز كه گرسنه‏ام ترا بخوانم وتضرح و عرض نیاز كنم و آن روز كه سیرم شكرگزار نعمت تو باشم. [21]

كار فاطمه (س)

 

فاطمه (س) اهل كار و تلاش است نه تنها در مسیر عبادت بمعناى آن بلكه در جنبه مادى و اقتصادى سعى داردبه تولید بیشترى دست یابد، در آمد زیادترى را تحصیل كند، نه بدان خاطر كه از آن براى رونق دادن زندگى و خرید تجملات و زینت آلات استفاده كند، بلكه براى دستیابى به توان بیشتر جهت خدمت به مردم .
با همه سرگرمى و اشتغالاتى كه دارد و با همه زحماتى را كه در رابطه با سرپرستى و اداره فرزندان متحمل مى‏شود، و با همه حال و شوقى كه به عبادت پروردگار دارد، مى‏كوشد دقایقى از اوقات خود را خالى كند تا در آن به كارى مولّد در آمد بپردازد. این كار به تناسب توان فاطمه (س) و ذوق و علاقه‏اش، با شرط تائید مذهب بود. شنیدید كه او نخ مى‏رشت، پارچه مى‏بافت و گاهى هم بصورت كار مزد براى دیگران گندم آرد مى‏كرد. طبیعى است كه تنظیم برنامه‏اى كه در آن او بتواند به همه كارها و برنامه‏هاى زندگى برسد كارى آسان نبود.

بى نیازى مادى او

 

اگر فاطمه (س) هم به مثل دیگران مى‏اندیشید، و اگر او هم خود را دخترى همانند دختران شاهان و سلاطین تصور مى‏كرد، و اگر او هم بناى زندگى را بدون قید دین استوار مى‏كرد مى‏توانست زندگى راحتى داشته باشد، و در آن صورت نه دستهاى او زخمین مى‏شدند، و نه بر چهره او غبار و گرد ناشى از رفت و روب مى‏نشست.
درآمد فدك براى او چیزى اندكى نبود او مى‏توانست با آن براى خود كاخى مجلل بسازد و خدمه‏اى بسیار در دور و بر خود گرد آورد و خود خانمى كند. على (ع) هم مردى بیكاره و ناتوان و افتاده نبوده او هم با آباد كردن زمین ،ایجاد مزرعه، به راه انداختن چشمه و نهر درآمدهاى كلانى بدست مى‏آورد كه فاطمه (س) مى‏توانست از آنها بهره گیرد.
غنائم جنگى هم رقم خوبى را در درآمد آنها تشكیل مى‏داد و على (ع) و فاطمه (س) مى‏توانستند با ارتزاق از آن براى خود زندگى مناسبى را فراهم كنند. ولى فاطمه (س) اینگونه زندگى را خوش نداشت، اصل رابر كدح و تلاش گذارد تا در سایه آن رضاى خدا را جلب كند و براى روز واپسین و حساب، حجتى از دستهاى پینه بسته را عرضه بدارد.

مسأله فدك

 

از ممر عایدى خوب فاطمه (س) و على (ع) فدك بود، مسأله‏اى كه بحثهاى موافق و مخالف بسیارى را برانگیخته و عده‏اى را جاهلانه به تكذیب یا تصدیق واداشته است - بى مورد نیست كه در این باره توضیحى داده شود. فدك مزرعه‏اى بود كه در سال 7 هجرى بدون جنگ و خونریزى توسط یهودیان در اختیار پیامبر اسلام قرار گرفت. برخى قائلند كه این ملك توسط یك یهودى كه مسلمان شده بود به پیامبر هدیه گردید. [22] تازه اگر هم خلاف آن باشد چون بدون جنگ و خونریزى بدست آمد بصریح آیه قرآن [23] از آن پیامبر و از املاك خالصه اوست. هنگامى كه آیه شریفه و آت ذالقربى حقه نازل شد پیامبر فاطمه (س) را صدا كرد كه بیا حق ترا به تو بدهم وفدك را به فاطمه (س) بخشید. [24] برخى هم نوشته‏اند كه رسول خدا (ص) بشكرانه خدمات خدیجه آن را به فاطمه (س) بازمانده او بخشید. [25]
البته در برخى از روایات شیعى آمده است كه پیامبر، فاطمه (س) را خواست و فرمود خداى تعالى به من فرمان داده فدك را كه ملك شخصى من است به تو دهم و فاطمه (س) عرض كرد از شما و از خداى تعالى آن را پذیرفتم [26] و البته اسناد دیگرى هم در این رابطه وجود دارد. [27]
پیامبر مالكیت آن را با خط على (ع) نوشت، رسول خدا (ص)، على (ع)، ام ایمن، و خادم رسول خدا (ص) بر آن شهادت دادند. [28] پیامبر فرمود از آن تو و اعقاب تست و پاداشى براى مادرت خدیجه بحساب مى‏آید. [29] و براى محكم كارى این اصل مردم را جمع كرد و حكم قرآن و واگذارى فدك را به اطلاع آنها رساند. [30]

درآمد فدك:

 

در مورد درآمد فدك نقلهاى مختلفى وجود دارد. راوندى آن را بالغ بر 24 هزار دینار در سال نوشت [31]سید بن طاووس آن را بالغ بر 70 هزار دینار در سال، و برخى هم بیشتر و گاهى كمتر از آن نوشته‏اند و همانگونه كه ملاحظه مى‏شود رقم درشتى بحساب مى‏آمد كه اگر بناى مصرف براى یك خانواده باشد، زندگى شاهانه‏اى در سایه آن بوجود مى‏آید.
اما على (ع) و فاطمه (س) از این منبع استفاده شخصى نداشتند و هرگز از درآمد آن سیر نخوابیدند زیرا مى‏دانستند در گوشه و كنار جامعه اسلامى آن گرسنگان بسیارند و ایتامى كه با شكم گرسنه سر بر بستر بگذارند اندك نیستند. بدین سان تمام درآمد فدك صرف فقرا و مستمندان مى‏شد و فاطمه (س) خود همانگونه كه مى‏دانید با چادرى و جامه‏اى وصله‏دار زندگى مى‏كرد، خوراكش نان خشك و بسترش پوست گوسفند بود و هم شنیدید كه فرزندان او اغلب در گرسنگى بسر مى‏بردند.

تصرف فدك

 

پس از وفات رسول الله (ص) فدك را از فاطمه (س) گرفتند و كار گزارانش را از مزرعه بیرون كردند و این كار به وسوسه عمر صورت گرفت بدان ترس كه نكند شیعیانش خلیفه را رها كنند و به طمع دنیا گرد او آیند و بر این اساس بود كه ابوبكر مباشر فاطمه (س) را از فدك اخراج كرد. [32]
فاطمه (س) به طرح دعوا پرداخت كه فدك از آن من است. ابوبكر شاهد خواست، او على، حسینین، اسماء ام سلمه و ام ایمن راكه مورد تصدیق رسول الله (ص) بودند شاهد آورد و ابوبكر ناگزیر بود آن را بپذیرد. عمر شهادت آنها را رد كرد و گفت: على همسر اوست، حسنین هم پسران او و به نفع خود گواهى دادند!![33] و اسماء هم به سود بنى هاشم رأى مى‏دهد! [34] ام سلمه هم فاطمه (س) را دوست مى‏دارد و طرفدار اوست. [35] ام ایمن هم زبانش مى‏گیرد و نمى‏تواند درست حرف بزند!! [36]
ابوبكر در برابر سخنان فاطمه (س) مجاب شده بود ولى اینكه فدك را تحویل ندارد بدان خاطر بود كه اولاً عقل منفصل او یعنى عمر نمى‏گذاشت، ثانیاً ابوبكر ترس از این داشت كه فاطمه (س) فردا حقوق دیگرى را طلب كند، از جمله حق خلافت على را، ثالثاً تسلیم فاطمه (س) شدن نوعى اعتراف به اشتباه بود كه ابوبكر آن را براى خود نمى‏پسندید. در كل او مالكیت فاطمه (س) را در فدك تكذیب نكرد ولى آن را تحویل فاطمه (س) هم نداد. [37]

موضع مقاومت فاطمه (س)

 

اینكه فاطمه (س) درباره فدك ایستادگى مى‏كرد و با ابوبكر محاجه مى‏نمود نه بخاطر رغبت مالى نسبت به فدك بود، بلكه مى‏خواست حق به حق‏دار رسد، بدعتى در جامعه اسلامى پا نگیرد، و خلیفه مسلمین خلاف اسلام و قرآن رأى ندهد.
فدك مزرعه‏اى بیشن نبود و اگر دنیائى را براى فاطمه (س) جواهر مى‏كردند او هم چنان نسبت به آن بى اعتنا بود. او دلبستگى به مال نداشت تا براى فدك دست و پائى زند، مگر او نبود كه غذا و افطار خود را سه شب متوالى به نیازمندان داد؟ مگر او و همسر و فرزندانش نبودند كه مكرر در مكرر به ایثار پرداخته بودند؟ پس دیگر جاى چه بحث و سخنى است؟
ابوبكر هم مدعى بود كه مى‏خواهد در آمد آن را در راه خدا براى فقراى مسلمان خرج كند - در آن صورت جاى چه بحثى براى فاطمه (س) بود؟ پاسخ این است كه اگر آنها قربةً الى الله چنین مى‏كردند و واقعاً حق را به حق‏دار مى‏سپردند فاطمه (س) گله‏اى نمى‏كرد، ولى داستان فدك بعنوان یك حربه سیاسى بود و آنها مى‏خواستند با استفاده از آن حربه على را فلج كنند و او را خانه نشین سازند و فاطمه (س) براى این مسأله بود كه فریاد مى‏زد.

روح قناعت فاطمه (س)

 

فاطمه (س) در مشى اقتصادى خود این شیوه را در پیش دارد كه در تولید كوشاست و در مصرف شخصى حسابگر است و اندیشمند، سعى دارد. زیاده روى نكند و هرگز از حد متوسط جامعه قدمى فراتر نگذارد والبته زندگیش در اغلب موارد پائین‏تر از حد متوسط بود.
آن همه درآمدى كه ازفدك نصیب او مى‏شد حتى از آن براى خود یك دست لباس تهیه نكرد و یا از جواهرات و زیورهاى دنیا چیزى براى خود تهیه ندید. آن همه غنائمى را كه على به خانه مى‏آورد در خانه بند نمى‏ماند و همه آنها در فرصتى اندك صرف مستمندان مى‏شد .
فاطمه (س) حتى گاهى از محل كار و درآمد شخصى چیزى براى خود تهیه مى‏كرد و یا على براى او وسیله زینتى رامى خرید آنهم سریعاً در راه خدا صرف مى‏شد. و شنیدید كه پیامبر از سفر برگشت و به نزد فاطمه (س) رفت و دستبند و گوشواره‏اى در او و پرده‏اى بر در دید و پس از توقفى كوتاه برگشت و فاطمه (س) مسأله را دریافت، آنرا براى پدر در مسجد فرستاد كه صرف فقیران كند. رسول خدا (ص) فرمود - پدرش فداى او باد - او آنچه را كه باید بكند كرد .
- دنیا براى محمد و آل محمد نیست [38] و یا دیدید كه نو عروس بود و در راه رفتن بخانه شوهر در مسیر خود جامه نور را به فقیر داد و خود با جامه كهنه بخانه على رفت .

بخشش او

 

كسى كه این همه در زندگى شخصى بر خود سختگیر است در راه خدا دستى گشاده دارد. مشى او مشى دورى از بخل، پذیرش و قبول ایثار است اگر چه خود بدان نیازمند باشند. [39] او در زندگى شخصى با یك پیراهن و سرانداز قناعت مى‏كند تا زندگى فقیران را سر و سامان دهد، با شكم گرسنه مى‏خوابد تا در سر سفره یتیمان نانى باشد.
میزان بخشش او گاهى رقم‏هاى درشتى را تشكیل مى‏داد. از جمله گردنبند خود را در عروسى كه هدیه دختر حمزه سیدالشهداء به او بود به پیرى بخشید كه درخواست غذا و لباس و خرج سفر از پیامبر كرده و رسول خدا (ص) او را به سوى فاطمه (س) اعزام داشته بود. و یا در مواردى تنها سراندازى خود را به مستمندى داده و خود در خانه مى‏نشست. گاهى دستبند خود را هدیه مى‏كرد،زمانى گشواره‏اش را، گاهى هدیه‏هاى گرانقیمتى را كه براى او مى‏آوردند و رقم‏هاى نقدى بخشش او را برخى حیرت آور ذكر كرده‏اند. تا چهل هزار دینار [40] (كه البته با توجه به فقر عمومى در جامعه بعید مى‏نماید فاطمه (س) چنین رقمى را تنها به یك فرد اختصاص دهد).

فصل 16: ترجیحات فاطمه (س)

مقدمه

 

مطالعه در حیات فاطمه (س) و خاندانش نكته‏هائى را به آدمى مى‏آموزد كه با استفاده از آنها مى‏توان زندگى را روح و معنى بخشید. این مسأله بدان خاطر است آنچه را كه فاطمه (س) مى‏اندیشید دیگران یا نمى‏اندیشیدند و یا كم‏تر بدان عنایت داشتند. او نیك مى‏دانست كه سرورى و سالارى دو جهان در سایه چه كار و تلاشى پدید مى‏آید .
او در بین مسائل گوناگونى كه در سر راه او قرار داشتند ترجیحاتى را در نظر مى‏گرفت و براساس آن به پیش مى‏رفت و بدین خاطر توانست رشد و كمالى را بدست آورد كه دیگران در اكتساب آن وامانده بودند واصولاً در كمال‏طلبى، توان و استعداد زن زیاد است ولى توان موفقیت در آن كمتر است و این بعلت وابستگى‏هاى بسیار، احیاناً حسادتها، و دلبستگى‏هاى شدید مادى است. در روایتى آمده است:
كمل من الرجال كثیراً و لم یكمل من النساء الا مریم ابنة عمران، و آسیة بنت مزاحم و امرة فرعون و خدیجه بنت خویلد و فاطمة بنت محمدا (ص):[41]
مردان زیادى به درجه كمال رسیدند ولى از زنان جز چهار تن به مرحله كمال واقعى دست نیافتند و آنها عبارتند از مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم همسر فرعون، و خدیجه دختر خویلد و فاطمه دختر محمد (ص) .

رمز و راز كمال

 

در رمز و راز كمال او موارد بسیارى را مى‏توان ذكر كرد كه اساس همه آنها ترجیح دادن خدا بر دیگر افراد و امور است. فاطمه (س) بنده خالص خداست و هیچ كار و تلاشى را بدون رضاى او انجام نمى‏دهد. هیچ چیز در نزد فاطمه (س) عزیزتر از رضاى خداوند نیست .
او انسان است و به سائقه انسانیت ذوق‏ها و تمایلاتى دارد ولى در اعمال این ذوق و خواسته در پى آن است دریابد آیا خداى را هم بدان رضایت است یا نه؟ اصل را بر این قرار مى‏دهد كه خواست و مشیت خود را با خواست خداوندى تطابق دهد و مصداق آیه و ما تشاؤن الا ان یشاء الله [42] باشد.
چه بسیار بودند شرایط و امكاناتى كه در زندگى فاطمه (س) پدید مى‏آمدند و دل به واقع هوس آن را داشت ولى آن هوس را فرو خوابانده و به دنبال مسیر دیگرى رفت. این خطاست كه فكر كنیم غذاى چرب و شیرین به كام فاطمه (س) تلخ مى‏آمد و یا او از لباس خوب نفرت داشته است. نه، مسأله چنین نبوده است - زیرا كه او انسان است و طبیعت و مذاق انسانى دارد. ولى او در سایه خودسازى و مدیریت خود به درجه‏اى رسید كه مى‏توانست از آنها براى وصول به اخلاق بالاتر بگذارد.

دامنه ترجیحات او

 

ذكر همه آنچه را كه در این مقاله قابل ذكرند از عهده ما خارج است بویژه كه ما در این مجموعه اصل رابر رعایت اختصار قرار داده‏ایم تنها به عنوان فهرست مباحث عرضه مى‏داریم كه ترجیحات او در زندگى عبارت بودند از:
- ترجیح رضاى خداوند بر رضاى خود و دیگران
- ترجیح آخرت بر دنیا ضمن توجه به دنیا و مواهب آن
- ترجیح معنویت بر مادیت ضمن توجه به ماده
- ترجیح گرسنگى بر سیرى براى باز بودن در حاجت‏
- ترجیح سادگى بر تجمل ضمن پذیرش محدود آن
- ترجیح‏كار و تلاش مستمر بر بیكارى و تن آسائى،
- ترجیح سخنگوئى به حق در برابر سكوت
- ترجیح مبارزه بر سكوت در برابر بیداگرى‏ها
- ترجیح پدر و همسر و فرزندان بر خود در حیات خانوادگى
- ترجیح جامعه بر فرد، و دیگران بر خود .
- ترجیح شب زنده‏دارى بر خواب و غفلت
- ترجیح سختگیرى بر خود در دنیا براى رعایت آخرت.
- و نمونه این ترجیحات در زندگى فاطمه (س) بسیار بودند. او در این زمینه چنان كار و اقدام داشت كه گوئى حتى خویشتن خود را فراموش كرده و مصداق فناى فى الله شده است. و حاصل چنین ترجیحاتى است كه فاطمه (س) را زنى اسوه و نمونه مى‏سازد.

ترجیحات در رابطه با مذهب

 

در آنچه كه به جنبه‏هاى صرفاً مذهبى مربوط مى‏شود فاطمه (س) را مى‏یابیم كه در آن كمال رشد خود رانشان مى‏دهد. او مؤمن به مذهب است، عاشق پروردگار خویش است و در این راه همه چیز را فدا كرده است جانش را، مالش را، عزت و آبرویش را، همتش را، پیكر و پهلویش را، بازویش را، قوت پایش را، فرزندان را و... مصداق این آیه قرآن شد: قل ان صلوتى و نسكى و محیاى و مماتى لله. [43]
براى او رنج‏ها و دشوارى‏هاى بسیار در مسیر زندگى پدید آمدند كه هر كدام در حدى بودند كه آدمى را ذوب مى‏كنند. از رنج نادارى، و فقر و گرسنگى فرزندان، و درگیرى با افراد ناباب و سرزنش‏ها و جهل‏ها و نادیده گرفتن‏ها و... اما همه آنها قابل تحمل بودند، جز مصیبت دین .
او مذهب را بر همه امور ترجیح مى‏دهد، به همین نظر در دعاهاى او این جمله مهم را مى‏یابیم كه اللهم لا تجعل مصیبتى فى دینى [44] خداوندا مصیبت مرا در دینم قرار مده اصل بر این است آدمى سالم بماند و اگر خود در مسیر آن دچار دشوارى شد مشكلى در سر راه نخواهد بود .

ترجیح تسبیح بر خادم

 

فاطمه (س) زنى جوان بود و در انجام وظایف زندگى و سرپرستى فرزندان و اداره كانون، مشقات بسیارى را متحمل مى‏شد. روزى على بر او وارد شد و دید فاطمه (س) خیلى دچار رنج و زحمت شده، از یك سو سرگرم آسیاب كردن و تهیه آرد است و از سوى دیگر سر گرم رسیدگى به فرزندان و شاید شیردادن یكى از آنها...
گفت: فاطمه ! خود را به زحمت انداختى، و دلم را بدرد آوردى. خداوند خدمتكاران بسیارى را نصیب پدرت كرد. چرا از او خادمى طلب نكنى؟ با على (ع) بنزد پیامبر رفتند. على (ع) از زحمات فاطمه (س) سخن گفت، و درخواست خادم كرد. رسول خدا (ص) خطاب به فاطمه (س) فرمود مى‏خواهى ترا به چیزى دلالت كنم كه از خادم بهتر باشد؟ فاطمه (س) گفت آرى، رسول خدا (ص) تسبیحات پس از نماز به او آموخت. [45]
در اهمیت تسبیحات روایات بسیارى آمده كه از جمله آن این روایت از امام باقر (ع) است: ما عبد الله بشیى افضل من تسبیح فاطمة كل یوم دبر كل صلوة - ولو كان شیى افضل منه لنحله رسول الله (ص) فاطمه (س)[46] هیچ چیزى بمانند تسبیحات فاطمه (س) كه در هر روز پس از هر نماز انجام مى‏شد خداى عبادت نشده است و اگر چیزى از آن برتر وجود مى‏داشت رسول خدا (ص) آن را به فاطمه (س) اهداء مى‏كرد.
آن تسبیحات شامل 34 تكبیر (الله اكبر) 33 تحمید (الحمد الله) و 33 تسبیح (سبحان الله) است. فاطمه(س) از دریافت این پیام خداى را سپاس گفت و فرمود: رضیت عن الله و عن رسوله...[47]از خداى و از رسول خداى راضى شدم .

در جنبه خانوادگى

 

فاطمه (س) در زندگى خود همه گاه پدر را بر خود ترجیح مى‏داد. ما در بحثهاى گذشته، از جمله در بحث فاطمه (س) و پدر [48] اشارات بسیارى در این زمینه داشتیم و متذكر شدیم كه او چگونه خود را سپرى بلاى پدر قرار مى‏داد. اسناد ما حكایت دارند كه او گاهى حایل بین خود و سنگ دشمن قرار مى‏گرفت، حاضر بود كه سنگ بر بدن او وارد شود ولى بر پدر وارد نشود.
رسول خدا (ص) بر او وارد شد و از او غذائى خواست. فاطمه (س) عرض كرد خانه از آذوقه خالى است و خود و فرزندانش گرسنه‏اند. پیامبر بر گشت، و لحظاتى بعد زنى دو نان و كمى گوشت بعنوان هدیه آورد. فاطمه (س) در عین گرسنگى خود و فرزندان كل آن را براى پدر فرستاد.
او هم چنین على را برخود و فرزندان مقدم مى‏داشت. بسیارى از اسناد نشان مى‏دهند كه او گاهى در تنگناها و نادارى‏ها، غذاى خود را براى على ذخیره مى‏كرد. [49] على بر او وارد شد و اظهار گرسنگى كرد. فاطمه (س) اظهار داشت غذائى ندارد و این براى مدت دو روز است. و در این دو روز مختصر غذا همان بود كه در اختیار او گذاشته بود. [50] دل على به درد آمد كه چرا از این امر بى‏خبر بوده است .
در آن روز كه ماجراى سقیفه پدید آمد و فاطمه (س) را كتك زدند شك نیست كه در اثر آن ضربه‏ها احساس درد مى‏كرد، و شنیدید كه به غشوه افتاد و فرزند خود را سقط كرد. ولى باور من این است كه او بیش از اینكه از این ضربه‏ها براى خود ناراحت باشد براى على ناراحت است كه او از تماشاى این صحنه چقدر ناراحت است - زیرا به حساسیت روح على كاملاً آگاه است .

در جنبه اخلاقى

 

ترجیحات فاطمه (س) در این جنبه بسیارند. چه فراوانند حالات و روحیاتى كه جزو ملكه فاطمه‏اند و او در هیچ شرایطى آن را ازدست نمى‏دهد. مثلاً در صدق و راستى كار او به جائى مى‏رسد كه عایشه همسر پیامبر درباره او مى‏گوید: پس از پیامبر كسى را از فاطمه (س) راستگوتر ندیدم [51] و او صداقت را بر كذب مرجح مى‏داند .
- او اهل جرأت و رشادت بود و هرگز جبنى را در خود راه نداد از واقعه‏اى هر چند زحمت آفرین وحشتى بخود راه نداد آن روز كه خصم بر در خانه‏اش هجوم آورد، او دست از هدف بر نداشت، آن روز كه در مسجد دستگاه حكومت آن همه ارعاب و تهدید را روا داشت فاطمه (س) هرگز دم فرو نكشید و حق سخن را ادا كرد .
در دعاى فاطمه (س) مى‏بینیم كه این مناجات را دارد كه خداوندا عُجب و ریا، كید و تجاوز، حسد و ضعف، شك و وهن، درد و مرض، خوارى و ذلت، مكر و خدعه، گرفتارى و فساد را از من دور ساز، و آنها را از چشم و گوش و جمیع اعضایم بر كن زمام امور را بدست گیر و بهر سوئى كه مورد محبت و رضاى تست ببر. [52]
او هم چنین زهد را بر دلبستگى به دنیا ترجیح مى‏داد و در طهارت روحى كارش به جائى رسید كه چیزى نمى‏خواست، جز آنچه خدا بخواهد و دوست نمى‏داشت جز آنچه را كه خداى دوست بدارد. اخلاقش اسلامى و منبعث از قرآن و دستورات اسلام بود.

در حیات اقتصادى

 

در حیات اقتصادى فاطمه (س) هم ترجیحات فوق‏العاده‏اى بچشم مى‏خورند. اصولاً مال و منال، دارائى و ثروت در پیش چشم فاطمه (س) آنقدر عزیز نیستند تا او به خاطر آنها از معنویت وطهارت چشم نپوشد. آنجا كه مادیات نتوانند وسیله وصول به معنویات باشند در برابر دیدگان فاطمه (س) بى‏بهایند.
به همین نظر است كه فاطمه (س) جامه كهنه را خود بر تن مى‏پوشد و در شب عروسى پیراهن نو را به فقیرى مستمند مى‏دهد و خود جامه وصله‏دار مى‏پوشد و جامه حریر را براى دیگران در نظر مى‏گیرد. بررسیهاى تاریخى در مورد حیات اقتصادى نشان دادند او چگونه گرسنگى در راه رضاى خداوند را بر سیرى و شكمپارگى ترجیح داد و چگونه فقر را بر مالدارى ترجیح داد و چگونه شرافت اقتصادى و تقواى مالى را بر بیحسابى و بى بند و بارى، و لباس كهنه را بر نو [53]. كدام عروس است كه در شب عروسى چنین كند؟ آیا واقعاً فاطمه (س) از جامه نو بدش مى‏آمد؟ - آیا در این عطا جز این مى‏خواست كه انفاقش مصداق آیه لیس البر حتى تنفقوا مما تحبون [54] باشد؟ آیا عطاى دستبند و گردن بند و پرده براى پیغمبر كه در روایات آمده [55] و درخواست آن كه براى فقیران صرف كند براى این بود كه دستنبد بر دست او سنگینى مى‏كرد؟
مى‏دانید كه او هم از داشتن زیور بد حال نمى‏شد، بویژه كه نوجوان بود و همسر او هم جوان - مى‏توانست براى خود لذتى و جمالى فراتر فراهم آورد و در سبك زنان اشراف باشد. اما او ترجیح داد كه سید نساء العالمین باشد. - مى‏توانست براى خود منصبى در جامعه فراهم آورد اما منصب آسمانى را بر آن ترجیح داد.
او چون همسرش على بود. زهد را بر دنیا پرستى رجحان داد، قناعت را بر اسراف در مصرف ترجیح داد، ایثار را بر بخود رسیدن، خدا بینى را بر خود - بینى، سیرى مستمندان را بر سیرى خود مرجح دانست و در كل در برابر زخارف دنیا قامت بر افراشت و به دیگران درس داد چگونه باید با فضیلت شد.

ترجیحات او در رابطه با جامعه

 

حیات اجتماعى فاطمه (س) نیز از این بابت درآموز است. با آن همه عشق و علاقه‏اى كه به عبادت و بندگى خدا دارد زندگى اجتماعى را بر رهبانیت ترجیح مى‏دهد. مى‏خواهد در جامعه باشد، از درد افراد جامعه سر در آورد، به امور مسلمین اهتمام ورزد.
اما در عین حضور اجتماعى سعى دارد او مردى رانبیند و مردى هم او را نبیند و مى‏داند كه این خود یك تضاد است. پیامبر در منبر این مسأله را طرح كرد كه بگوئید چه چیزى براى زنان از همه چیز بهتر است (اخبرونى اىّ شى خیر للنساء) و مردم ندانستند و فاطمه (س) فرمود مى‏دانم (ولكنى اعرفه) براى زنان این بهتر است كه مردم را نبیند و مردم هم او را نبینند (خیر للنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال) [56].
در حیات اجتماعى، او وجود ضوابط را براى روابط انسانى بر بى‏بند و بارى و آزادى بى قید و شرط ترجیح مى‏دهد، اخلاق نشأت گرفته از مذهب را بر خوى طبیعى مرجح مى‏داند، اهتمام به امور مسلمین را بر بیغمى ترجیح مى‏دهد، داورى و قضاوت در راه خدا بر سهل‏گیرى و بى تعادلى ترجیح مى‏دهد، حق‏طلبى را بر نادیده گرفتن، تحرك را بر در جازدن، وحدت را بر تفرقه، مبارزه در برابر باطل را بر سكوت و خاموشى مرجح مى‏داند .

ریشه این ترجیحات

 

همانگونه كه از تاریخ حیات فاطمه (س) آگاهید ریشه و اساس این ترجیحات جهان بینى فاطمه (س) است. این جهان بینى كه از قرآن و تعالیم اسلامى نشأت مى‏گیرد و القاء شده از سوى پیامبر و مركز وحى است تلقى‏هائى خاص براى فاطمه (س) مى‏آورد كه حاصل آن چنان ترجیحاتى مى‏شود. نوع تلقى‏هاى او .
1- تلقى از دنیا : بعنوان سراى عاریت و امانت، صحنه كدح و تلاش، عرصه عمل، میدان كشت، صحنه مبارزه، محیط آزمایش، مدرسه یا دارالتكمیل، و در كل وسیله و معبرى براى ورود به جهان باقى.
2- تلقى از مال: بعنوان یك فتنه و وسیله آزمایش، ابزارى براى گذران زندگى، وسیله‏اى براى كسب آبروى اخروى، كمك به مردم، رفع دردمندى‏هاى رفع مشكلات و حاجات وابزارى براى خدمت به انسانیت و كسب رشد .
3- تلقى از خوشبختى: وسیله‏اى براى اقناع درون، رضاى خاطر، وجدان آرام، در سایه حذف جلب رضاى معبود، دورى از عوامل اسارت آور چون لوكس و تجمل، سازندگى خود براى شناى در میان امواج...
4- تلقى از انسان: بعنوان یك دعوت شده در دنیا ،موجودى متعهد، مسوؤل، مكلف، داراى عقل و بصیرت و ادارك و زندگى براى نشان دادن ماهیت خود، رشد و تكامل خویش، عرضه راه بندگى
5- تلقى از آفریدگار: بعنوان خالق و آمر، عزت بخش و ذلت ده، مالك مقتدر، شاهد و ناظر، محیط بركون، حسابرس و حسابگر، كیفر و پاداش ده، صندوقدارى امین، عفو كننده در عین قدرت، عزیز ذوالنتقام...
6- تلقى از مرگ: بعنوان یك پل، یك وسیله انتقال، یك امر ناگزیر،عامل سرور مؤمن، و نارحتى منافق.
7- تلقى از آخرت: بعنوان دار قرار، دار حساب، دار كیفر و پاداش، سراى جاودانى كه در آن همه كشته‏هاى دنیوى از نیك و بد باید درو شوند و در پیشگاه عدل خدا پس از حسابرسى بهشتى‏اند و یا دوزخى.


 

1- آیه 155 مؤمنون.
2- آیه 16 سوره انبیاء.
3- آیه 6 سوره انشقاق.
4- دلائل الامامه ص 11.
5- وسایل 14 ص 123.
6- ص 68 الزهراء.
7- حدیث نبوى .
8- همان.
9- ص 642 وسایل الشیعه ج 17.
10- ص 83 الزهراء.
11- نهج البلاغه .
12- آیه 92 سوره آل عمران.
13- فاطمه الزهراء (س).
14- ص 49 ذخائر العقبى.
15- ص 454 تهذیب ج 5.
16- فاطمه الزهرا (س) بخش دعا.
17- همان منبع.
18- همان منبع.
19- دعاهاى فاطمه (س).
20- مناجاتهاى او .
21- السیرة النبویه
22- پیشواى اسلام.
23- آیه 26 سوره اسراء.
24- تفسیر عیاشى ج 3 ص 287.
25- تفسیردرالمنثور ج 4 ص 177.
26- تفسیر مجمع البیان.
27- شواهد التنزیل ج 1 ص 443.
28- خرائج راوندى ص 9.
29- درالمنثور ج 4 ص 177.
30- ص 97 مناقب شهر آشوب ج‏1.
31- خرائج ص 9.
32- ص 58 - احتجاج طبرسى.
33- سلیم بن قیس.
34- كشكول عاملى .
35- اللمعة البیضاء ص 38.
36- سلیم بن قیس .
37- ابن ابى الحدید ج 16 ص 216.
38- ص 20 بحار ج 43.
39- آیه 9 سوره حشر.
40- حلیه الاولیاء ابونعیم ج 1 ص 68.
41- ص 51 نورالابصار.
42- آیه آخر سوره تكویر.
43- آیه 162 سوره انعام.
44- فاطمه الزهراء بخش دعا.
45- علل الشرایع ص 128.
46- ص 302 الزهراء.
47- مسند احمد ج 3 ص 39.
48- فصل ششم.
49- ص 45 ذخائر العقبى.
50- ص 141 كشف الغمه.
51- ص 316 الغدیر.
52- فاطمة الزهراء - بخش دعاها.
53- استاد ابو توفیق ص 134.
54- آیه 86 - آل عمران.
55- ص 436 شرف النبى (س).
56- وافى، ملا محسن فیض.

در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى

سه شنبه 15/12/1391 - 19:53
اهل بیت

فاطمه! اى گلواژه آفرینش!

كجا زبان ما را رسد كه وصف تو گوییم و كجا به اندیشه ما آید كه ذكر تو آریم، و كجا توان قلم بود كه نقش حُسن تو نویسد و كدام آینه است كه درخشش نور تو را بتاباند.

فاطمه! اى بزرگ‏بانو!

اى نام تو، جامع كمالاتت كه گویاى عصمتِ آتش‏سوز توست. اى آن كه دامنت، رسالت سردار توحید را پرورد. اى آن كه مهر رُخَت، خورشید فروزان مریم و آسیه و خدیجه را فزونتر است؛ چرا كه جهان بانوان را تو سرورى. اى آن كه شهد شهادت سوزانت را از چشمه صداقت و اخلاص چشیده‏اى. اى آن كه بر گرده گیتى، دو ریحانه مصطفى(ص) را مادرى، پس نقش‏آفرین كربلاى 61 تویى؛ آرى تویى. اى آنكه بر در بهشت، نامت نقش بسته است، تو مظهر خشم خدایى، تو جلوه‏گاه رضاى حقّى.
و تو اى نامت، زینت‏آراى آستانه بهشت، تو چه دیدى؟ چه كشیدى كه جز خداى، خبر ندارد! آن فرشته كه تسلیت‏بخش دل آزرده و به غم‏نشسته‏ات بود، چه مى‏گفت؟ چگونه تسلیتت مى‏داد؟

فاطمه! اى دختر رسالت!

اى به حق واصل! اى ناجى شانه‏هاى در بند بردگى! همه مى‏گفتند: این دختر رسول خداست، او فرزند رهبر ماست. ولى تو یادگار همسرت را از گردنت باز مى‏كنى، و گردنى را با بهاى آن آزاد مى‏سازى، چرا كه مایه مسرّت قلب پیامبر است.

فاطمه! اى زایر قبر شهیدان!

تو گلواژه شهادتى. تو بهشتیان را جلودارى. تو مظهر حیایى. چه كسى را رسد كه فرداى قیامت در مسیرت سر بر آرد. اى خلایق! سر فرود آرید! چشم فرو بندید كه حیا مى‏آید. پس چگونه بود كه همین دیروز، آرى آن روز كه در سوگ بودى، تو را حرمت نداشتند؟ چه كسى درِ خانه توحید را پاس نداشت؟ چه كسى جمع بهشتیان را پریشان كرد؟ تو را پدر، «شافعه» خواند چرا كه بانوان بهشتى به شفاعت تو در بهشت خانه گزینند.

فاطمه! اى واژه خوشبختى!

تو واژه خوشبختى را معنا بخشیدى. تو توحید را خانه‏دارى كردى. دستى كه چرخ هدایت را مى‏گرداند، همو آسیاى كوچك خانه خویش را براى پخت گرده نانى مى‏چرخاند. شاهدش دست پینه‏بسته و تاول‏زده است. همو كه در كنار خندق براى پدر، گرده نانى مى‏برد، و همو كه شمشیر مجاهد مردى چون على مرتضى(ع) را مى‏شوید، و همو كه در دفاع از ولایت و فدك كه مظهر افشاى دوزخیان و دشمنان سامرى‏نسب بود، به خطابه مى‏نشیند، آرى، همو غنچه دامن خویش را به سینه مى‏چسباند تا از گریه باز ایستد و مهر مادر بچشد.

فاطمه! اى امّ‏ابیها!

تو پاره تن پدر بودى. تو را مى‏بوسید و تو نیز مى‏بوسیدى. مى‏بویید، به جاى خویش مى‏نشاند، آخرین وداعش با تو بود و اولین خیر مقدم از تو. چرا تو عزیزترین مردم برایش بودى؟ آیا چون فقط دخترش بودى! او كه دختران دیگر نیز داشت. تو را از بهشت گرفته بود و دامنت جایگاه شكوفه‏هاى سرخ ولایت كبراى حق بود. تو جوابگوى پرسشى بودى كه دیگران مانده بودند. بازو و پهلویت، نشان از مرزبانى حریم ولایت و امامت دارد.

فاطمه! اى پاره وجود مصطفى!

در كنار خندق بر تو چه گذشت؟ براى پدر چه آورده بودى؟ خودت‏گفتى:
«نانى است كه براى فرزندم پخته‏ام؛ تكه‏اى از آن را براى شما آوردم».
پاسخ پدر با دل تو چه كرد؟
«اى دخترم! بدان كه این اولین غذایى است كه بعد از سه روز در كام پدرت جاى مى‏گیرد».

فاطمه! اى گلبانگ ولایت!

تا تو مى‏خروشیدى و تا بر منافقان بانگ برمى‏آوردى، كسى را یاراى سلطه بر ولىّ خدا نبود. تو «ام‏ابیها»ى پدر و همچون او، ركن همسر بودى، و چه زود این دو استوانه ولىّ(ع) فرو ریخت. خوانده‏ایم كه تو بعد از پدر، تبسم را از میان بردى. تو دیگر نخندیدى؛ خنده كه هیچ، حتى تبسّمى ننمودى؛ جز یك تبسم پرمعنا! براى چه بود؟ مگر آنگاه كه شبه‏تابوت ساخته دست دوست وفادارت «اسماء» را دیدى، كدام آرزویت را جامه عمل‏یافته مى‏دیدى؟
شاید پیكرت را در آن، مصون از دیده بیگانه مى‏دیدى كه بر این حُسْن قضا لبخند مى‏زدى. مگر در آن دل شب، چند نفر به مشایعت بدن پاكت مى‏آمدند؟ و شاید هم لحظه «لحاق» موعود را در ذهنت نقش‏بسته مى‏دیدى. تو نظاره‏گر چه عالمى بودى كه بر آن لبخند مى‏زدى. نیك مى‏دانیم كه تو پایان غم هجران پدر را و لقاى پروردگارت را در آن مى‏دیدى.
تو از پیراهن پدر چه مى‏بوییدى كه مدهوش مى‏افتادى. تو یاد صداى مؤذن پدر كردى؛ مگر آن صدا یادآور چه خاطراتى بود؟ بلال كه دیگر بناى اذان گفتن نداشت، ولى چه كند كه پاره تن مصطفى(ص) خواسته است. پس چرا این صدا در گوش مؤذن پیچید كه: بلال! ادامه نده، كه فاطمه(ع) جان‏داد!

فاطمه! اى راز سر به مُهر!

تو مگر یگانه یادگار اشرف كاینات نبودى؟ چرا كسى نباید از درد تو آگاه باشد؟ گویا تو با این سكوت، با عالمى سخن دارى؛ سخن از ظلم نفاق‏پیشگان؛ سخنى در سكوت؛ سكوت شبهاى على(ع) كه پرستاریت مى‏كرد؛ سكوت غسل شب و دفن شب و پنهانى قبر. تو با على(ع) كه سُرور سینه‏اش بودى، چه رازى، چه سرّى، چه عهدى داشتى كه با گونه‏هاى تر، مقابل قبر مصطفى(ص) از قلّت شكیبایى خود، در غم فراقت سخن مى‏گوید؟
راستى اى جلوه‏گاه صبر و رضا! مگر آن روز كه نشان قهرمانى را به بازویت گرفتى، به على(ع) نگفتى كه چه گذشت؟ مگر به او نگفته بودى كه استخوان پهلو، ضربه دیده است؟ هاى! خلایقى كه در قیامت، در معبر عبور فاطمه(ع) سر به زیر و چشم بر هم مى‏نهید، آیا مى‏نگرید كه سامرى‏مسلكان، بر بازوى فرزند «وَ ما رَمَیْتَ إذْ رَمَیْتَ، وَلكِنَّ اللَّهَ رَمى‏» چه فرود مى‏آورند؟ آیا مى‏شنوید ناله جانسوز فرزند «وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏، إنْ هُوَ اِلاّ وَحیٌ یُوحى‏» را كه چه سان میان در و دیوار كمك مى‏طلبد؟

فاطمه! اى كوثر حیات!

حیات تو، شهادت تو، قبر تو، همه و همه، افشاگر خط سامرى‏صفتان است.
اى مقتداى ما! خط سرخ شهادت را ملت ما، كه امامشان آنان را فرزندان معنوى كوثر تو خواند، از تو و گلهاى دامنت گرفته‏اند. نیك مى‏دانیم كه حضور تو در صحنه محشر، محشر دیگر است. آنگاه كه قایمه عرش را به دست مى‏گیرى و داورى خون گل كربلایت را خواهانى.
به خداى كعبه سوگند كه حق از آن تو است، و بهشت در انتظارت. آنك دلمان به حضور تو خوش است؛ ما را دریاب.

نامگذارى

1. پیامبر اكرم(ص):
اِنّى سَمَّیْتُ اِبْنَتی «فاطِمَةَ» لأَنَّ اللَّه عَزّ وَ جَلَّ فَطَمَها وَ فَطَمَ مَنْ اَحَبَّها مِنَ النّار؛(1)
من دخترم را «فاطمه» نامیدم زیرا خداى عز و جل او و كسى را كه دوستدار او باشد از آتش جدا و دور كرده است.
2. امام صادق(ع):
كانَتْ كُنْیَةُ فاطِمَةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّه(ص) اُمَّ أَبیها؛(2)
كنیه فاطمه دختر رسول خدا(ص) «ام ابیها» بود.
در میان عرب رسم است كه علاوه بر نام و لقب، از «كُنیه» نیز براى تكریم و احترام به شخص استفاده مى‏شود و این كار بیشتر با اضافه نمودن كلمه «اب» یا «ام» به نام نخستین فرزند، صورت مى‏گیرد، ولى در اینجا فاطمه(س) با كنیه «مادر پدر» كه نشان دهنده عظمت و نقش آن حضرت در بقا و توسعه رسالت پدر بزرگوارش است خطاب مى‏شود.

برترین بانو

3. مُفَضَّلُ بْنُ‏عُمَرَ:
قْلتُ لأَبى‏عَبْدِاللَّهِ(ع): اَخْبِرْنی عَنْ قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فی فاطِمَةَ «إِنَّها سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ» أَ هِىَ سَیِّدَةُ نِساءِ عالَمِها؟
فَقالَ: ذاكَ لِمَرْیَمَ، كانَتْ سَیِّدَةَ نِساءِ عالَمِها، وَ فاطِمةُ سَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ مِنَ الاَوَّلینَ وَ الآخِرِینَ؛(3)
در باره این گفته رسول خدا(ص) كه «فاطمه، بانوى بزرگ زنان عالم است» به امام صادق(ع) عرض كردم: آیا او بانوى بانوان عصر خود است؟
فرمود: این براى مریم است كه بزرگ بانوى دوران خود بود. فاطمه بانوى بانوان همه روزگاران، از ابتدا تا انتها است.
4. پیامبر اكرم(ص) هنگامى كه در بیمارى وفاتش، بى‏تابى فاطمه(ع) را مشاهده كرد فرمود:
یا فاطمةُ! أَلا تَرْضَیْنَ اَنْ تَكُونی سَیِّدَةَ نِساء الْعالَمِین و سیِّدةَ نساءِ هذه الاُمَّةِ وَ سیِّدَةَ نساءِ الْمؤمِنینَ»؛؟(4)
اى فاطمه! آیا خشنود نیستى كه تو برترین بانوى جهان، و برترین بانوى این امت، و برترین بانو در میان مؤمنان باشى؟
در این زمینه روایات بسیارى از طریق شیعه و اهل سنت وارد شده است. آنچه به زهراى مرضیه(ع) این مقام و جایگاه را مى‏دهد اتصاف به ملكات فاضله و علم و ایمان و تقوا و در یك كلمه، معرفت به خداوند تعالى و مقام عصمت است.

سرفصل صداقت و شهادت

5. امام كاظم(ع):
اِنَّ فاطمةَ(ع) صدِّیقَةٌ شَهِیدَةٌ؛(5)
همانا فاطمه(ع)، صدیقه‏اى شهید است.

پنجه آفرینش و برگزیدگان توحید

6. پیامبر اكرم(ص):
اَلْحَسَنُ وَ الْحُسَیْنُ خَیْرُ اَهْلِ الاَرْضِ بَعْدی وَ بَعْدَ أبیهِما و اُمُّهُما اَفْضَلُ نِساءِ اَهْلِ الأرْضِ؛(6)
حسن و حسین بعد از من و پدرشان، بهترین مردم روى زمین هستند و مادرشان فاطمه، برترین زنان اهل زمین است.
7. پیامبر اكرم(ص):
لَیْلَةً عُرِجَ بی إلَى السّماءِ رَأَیْتُ عَلَى بابِ الْجَنَّةِ مَكْتُوباً «لا اله الا اللَّه، محمدٌ رسولُ اللَّه، علىٌّ حِبُّ اللَّهِ و الحسنُ و الحسینُ صَفْوَةُ اللَّهِ، فاطِمَةُ خِیَرَةُ اللَّه، عَلى‏ باغِضِهِمْ لَعْنَةُ اللَّهِ؛(7)
شبى كه به آسمان عروج داده شدم دیدم بر در بهشت نوشته است: «لا اله الا اللَّه، محمد رسول خدا، على محبوب خدا، حسن و حسین برگزیده خدا، و فاطمه انتخاب شده خداوند است و لعنت خداوند بر آن كس باد كه بغض آنان را داشته باشد.

محور خشم و خشنودى خداوند

8. على(ع): رسول خدا(ص) به فاطمه فرمود:
اِنَّ اللَّهَ یَغْضِبُ لِغَضَبِكِ وَ یَرْضى‏ لِرِضاكِ؛(8)
همانا خداوند به خشم تو خشم مى‏كند و به خشنودى تو خشنود مى‏شود.
روایات در زمینه محوریت خشم و خشنودى حضرت فاطمه(ع) از طریق منابع شیعى و سنّى بسیار است(9). روشن است كسى كه جز خدا را در عالم نمى‏بیند و در برابر او تسلیم مطلق است و اراده‏اى جز اراده خداوند ندارد، قهراً رضاى او رضاى حق و خشم او خشم حق خواهد بود و او انسان كاملى است كه رفتار و كردار او، امام و اسوه و حجت خلق خدا خواهدگشت.

سبزى زهرا(س) و دشمنى بنى‏امیه

حضرت فاطمه(س) محور خشنودى و خشم خداوند است. پاره وجود مصطفى(ص) و سرور بانوان عالم است، اما دشمنان اهل‏بیت(ع) حتى از اینكه «خرفه» كه نوعى سبزى خودرو و مورد علاقه حضرت فاطمه(س) بود و به نام آن بزرگوار شهرت یافته بود، یادآور نام و خاطره حضرت زهرا(س) باشد نگران بودند و از سر دشمنى و كینه، تلاش كردند نام آن را برگردانند تا همین اندك نیز نام و شخصیت اهل‏بیت(ع) بویژه فاطمه زهرا(س) را در خاطره‏ها زنده نكند، و این كارى بود كه بنى‏امیه كردند و از تغییر نام یك سبزى نیز فروگذارى ننمودند. این واقعیت دردآورى است كه در روایت بعدى آمده است.
9. فرات بن‏احنف: از امام صادق(ع) شنیدم مى‏فرماید:
لَیْسَ عَلى‏ وَجْهِ الأرضِ بَقْلَةٌ أشْرفُ وَ لا أنْفَعُ مِنَ الفَرْفَخِ وَ هُوَ بَقْلَةُ فاطمةَ(ع). ثم قال: لَعَنَ اللَّهُ بَنی‏اُمیَّةَ، هُمْ سَمَّوْها بَقْلَةَ الْحَمْقاءِ بُغْضاً لَنا و عداوةً لفاطمة(ع)؛(10)
بر روى زمین، سبزى‏اى شریفتر و سودمندتر از خُرفه نیست، و این سبزى فاطمه(ع) است.
سپس فرمود:
خدا لعنت كند بنى‏امیه را! آنها از سر كینه با ما و به خاطر دشمنى با فاطمه(ع) آن را «سبزى نادان» نامیدند.

هدیه مادر

10. حَمّادُ بنُ‏عُثْمانَ: از امام صادق(ع) شنیدم مى‏فرماید:
تَظْهَرُ زَنادِقَةُ سَنَةَ ثمانیةٍ و عِشرینَ و مِائةٍ وَ ذلكَ لأنّی نَظَرْتُ فی مُصْحَفِ فاطمةَ.
قال: فَقُلْتُ: وَ ما مُصْحَفُ فاطِمةَ؟
فقالَ: اِنَّ اللَّهَ تبارَكَ و تعالى‏ لَمّا قَبَضَ نَبِیَّه(ص) دَخَلَ عَلى‏ فاطِمَةَ مِنْ وَفاتِهِ مِنَ الْحُزْنِ ما لا یَعْلَمُهُ إلاّ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ، فَأَرْسَلَ إلَیْها مَلَكاً یُسَلِّی عَنْها غَمَّها و یُحَدِّثُها، فَشَكَتْ ذلك إلَى امیرالمؤمنینَ(ع) فقال لَها: إذا أَحْسَسْتِ بِذلِكَ و سَمِعْتِ الصَّوْتَ، قُولی لی. فَأَعْلَمَتْهُ فَجَعَلَ یَكْتُبُ كُلَّ ما سَمِعَ حَتَّى‏ أَثْبتَ مِنْ ذلِكَ مُصْحَفاً.
قال: ثم قال: أَما اِنَّهُ لَیْسَ مِنَ الْحَلالِ وَ الْحَرامِ، و لكنَّ فِیهِ عِلْمَ ما یَكُونُ؛(11)
در سال 128 عده‏اى ملحد آشكار خواهند شد و این پیش‏بینى را در مصحف فاطمه دیدم.
حمّاد مى‏گوید: گفتم: مصحف فاطمه چیست؟
فرمود: هنگامى كه رسول خدا(ص) وفات یافت حزن فاطمه به قدرى بود كه جز خدا كسى از آن آگاه نیست، لذا خداى متعال فرشته‏اى را فرستاد تا او را تسلى دهد و با او گفتگو كند؛ فاطمه(ع) جریان را براى امیرالمؤمنین(ع) اظهار كرد؛ حضرت(ع) به او فرمود: هر گاه حضور فرشته را احساس كردى و صدایى شنیدى، به من بگو. فاطمه(ع) نیز او را باخبر ساخت و على(ع) اقدام به نوشتن آنچه مى‏شنید نمود تا اینكه به این طریق مصحفى را پدید آورد.
حمّاد بن‏عثمان مى‏گوید: سپس حضرت صادق(ع) فرمود: آگاه باش كه در این مصحف مسایل حلال و حرام وجود ندارد بلكه در آن اخبار آینده است.
در روایات زیادى، موضوع مصحف حضرت زهرا(ع) مطرح شده است و امامان(ع) در موارد متعددى، مستند فرمایشهاى خود را همین مصحف شمرده‏اند، و ظاهراً این كتاب شریف، دست به دست در خانواده اهل‏بیت(ع) مى‏گشته و تنها در اختیار آن بزرگواران بوده است.

سوداى فاطمه(ع)

11. امام رضا(ع) به واسطه پدران بزرگوار خویش از امام سجاد(ع) نقل مى‏كند:
حَدَّثَتْنی أَسْماءُ بِنْتُ‏عُمَیْس، قالَتْ: كنتُ عِنْدَ فاطِمَةَ جَدَّتِكَ اِذْ دَخَلَ رَسُولُ‏اللَّهِ(ص) وَ فی عُنُقِها قَلادَةٌ مِنْ ذَهَبٍ كانَ عَلیّ بْنُ‏أبی‏طالبٍ(ع) اِشْتَراها لَهُ (12) مِنْ فَىْ‏ءٍ لَهُ؛ فقال النّبیُ(ص): لا یَغُرَّنَّكِ النّاسُ أَنْ یَقُولُوا «بِنْتَ محمّدٍ» وَ عَلَیْكِ لباسُ الجبابِرَة! فَقَطَعَتْها وَ باعَتْها و اشْتَرَتْ بها رَقَبَةً فَأَعْتَقَتْها فَسُرَّ رَسولُ‏اللَّه(ص) بِذلكَ؛(13)
اسماء بنت عمیس برایم نقل كرد كه در حضور جدّه‏ات فاطمه(ع) بودم كه رسول خدا(ص) داخل شد؛ در حالى كه گردنبندى طلایى كه على ابن‏ابى‏طالب(ع) از سهمیه خود براى فاطمه(ع) خریده بود، در گردنش بود. پیامبر(ص) به او فرمود: مبادا مردم با این گفته كه «دختر محمد است» تو را مغرور سازند اما بر تن تو لباس زورمندان باشد. از این‏رو فاطمه(ع) آن را از گردنش جدا كرد و فروخت و با آن، بنده‏اى را خریده و آزاد كرد، و رسول خدا(ص) نیز به خاطر این كار شادمان گشت.

گلواژه در گلزار شهیدان

12. امام صادق(ع):
اِنَّ فاطِمةَ(ع) كانَتْ تَأتی قبُورَ الشهداءِ فی كُلِّ غَداةِ سَبْتٍ فَتَأْتی قَبْرَ حَمْزَةَ و تَتَرَحَّمُ عَلَیْهِ وَ تَسْتَغْفِرُ له؛(14)
فاطمه(ع) هر صبح شنبه، به زیارت قبور شهدا [در احد] مى‏آمد و كنار قبر حمزه قرار مى‏گرفت و براى او طلب رحمت و مغفرت مى‏نمود.
نكته قابل توجه اینكه، حضرت(س) ضمن اینكه اداى احترام به شهدا و حضور در كنار قبرشان و یادآورى جانفشانى آنان را هیچ گاه فراموش نمى‏كند و در كنار قبر حمزه سیدالشهدا به دعا مى‏نشیند، ولى در عین حال، زمان مناسبى را انتخاب مى‏كند كه مى‏توان آن را جزء خلوت‏ترین روزهاى هفته دانست چرا كه در روزهایى چون پنجشنبه یا جمعه، دیگران نیز در كنار قبور شهدا حضور مى‏یابند. ناگفته پیداست این درسى براى همه بانوان پیرو او است كه در عین ایفاى وظایف اجتماعى، در حفظ شؤون اسلامى تلاش كنند.

جلودار بهشتیان

13. پیامبر اكرم(ص):
أَوَّلُ شَخْصٍ یَدْخُلُ الْجَنَّةَ فاطِمَةُ(س)؛(15)
نخستین فردى كه داخل بهشت مى‏شود فاطمه(س) است.

سر فرود آرید كه «او» مى‏گذرد

14. عایشه از پیامبر اكرم(ص) روایت مى‏كند:
اِذا كانَ یَوم القیامةِ نادى‏ منادٍ یا مَعْشَرَ الخلائقِ! طَأْطِؤوا رُؤُوسَكُمْ حَتّى‏ تَجُوزَ فاطمةُ بنتُ‏محمدٍ(ص)؛(16)
در هنگامه قیامت، منادى‏اى، ندا مى‏دهد: اى انبوه مردمان! سرهایتان را به زیر اندازید تا فاطمه دختر محمد(ص) بگذرد.
همین موضوع را در روایت بعدى، به گونه‏اى مشروح‏تر مى‏خوانیم:
15. پیامبر اكرم(ص):
اِذا كان یومُ القیامةِ نادى‏ منادٍ مِنْ بَطْنانِ الْعَرْشِ: یا اَهْلَ الْجَمْعِ! نَكِّسُوا رُؤُوْسَكُمْ وَ غُضُّوا أبْصارَكُمْ حتى تَمُرَّ فاطمةُ بنتُ‏محمدٍ(ص) عَلَى الصِّراطِ. فَتَمُرُّ مَعَ سَبْعِینَ اَلْفِ جاریةٍ مِنَ الْحُورِ الْعِینِ كَمَرِّ الْبَرْقِ؛(17)
به هنگامه قیامت، منادى‏اى از میان عرش صدا مى‏زند كه اى اجتماع‏كنندگان! سرهایتان را به زیر اندازید و چشمانتان را ببندید تا فاطمه دختر محمد(ص) از صراط عبور كند.
آنگاه حضرت(س) به همراه هفتاد هزار كنیز از حوریان بهشتى، به سرعت برق مى‏گذرد.
فرداى محشر نیز به حرمت عبور صدیقه كبرا(ع) سرهاى خلایق به زیر مى‏افتد و پلكها بر هم؛ ولى چگونه بود كه جمعى حرمت او را پاس نداشتند و به جاى تعزیت و تسلیت سوگ پدر، بر سینه و پهلویش نشانه‏هایى از در سوخته خانه‏اش را نقش بستند! «تبّت یدا ابى‏لهب و تبّ!»

بانوى بانوان و شفاعت زنان

16. پیامبر اكرم(ص) در ضمن روایتى:
... فاَیُّما امْرَأَةٍ صَلَّتْ فی الیومِ و اللَّیْلَةِ خَمْسَ صَلَواتٍ وَ صامَتْ شَهْرَ رَمَضانَ وَ حجَّتْ بَیْتَ اللَّهِ الحَرامَ، وَ زَكَّتْ مالَها و أَطاعَتْ زَوْجَها، و والَتْ عَلِیّاً بَعْدی، دَخَلَتِ الْجَنَّةَ بِشَفاعَةِ إِبْنَتی فاطِمةَ، وَ اِنَّها لَسَیِّدَةُ نِساءِ الْعالَمِینَ...؛(18)
«هر زنى كه در شبانه‏روز، نمازهاى پنجگانه را به جاى آورد، ماه رمضان را روزه بدارد، حج خانه خدا را [اگر توانایى داشت‏] گزارد، زكات مالش را بپردازد، از شوهرش اطاعت كند، و بعد از من، ولایت و حكومت على را بپذیرد، به شفاعت دخترم فاطمه، وارد بهشت خواهد شد و همانا فاطمه، سرور زنان عالم است.
همان گونه كه در روایات متعدد دیگر نیز آمده، ارزش اداى نماز و روزه و حج و سایر واجبات عملى، مبتنى بر پذیرش ولایت اهل‏بیت(ع) است و شفاعت نیز بر اساس اداى این وظایف است اما با ولایت كه در حقیقت، روح و جان اعمال است؛ همان كه حضرت فاطمه(ع) نیز به خاطر آن به شهادت رسید، چرا كه مدافع حریم و حرمت آن بود. او كه محور خشم و خشنودى خداوند است و او كه پاره تن پیامبر(ص) است و او كه «سیّده» زنان عالم است، فرداى قیامت نیز اعمال صالح به شفاعت او است كه راهگشاى بهشتیان خواهد بود.


1- بحارالانوار، ج‏43، ص‏12.
2- الاستیعاب، ج‏2، ص‏752.
3- معانى الاخبار، ص‏107.
4- مستدرك الصحیحین، ج‏2، ص‏498.
5- كافى، ج‏1، ص‏458.
6- بحارالانوار، ج‏43، ص‏19.
7- تاریخ بغداد، ج‏1، ص‏259.
8- كنزالعمّال، ج‏7، ص‏111.
9- آنچه نقل شد به نقل از یكى از منابع حدیثى اهل سنت است. در منابع شیعى مى‏توان به این سخن پیامبر اكرم(ص) اشاره كرد: انّ اللَّه لیغضِبُ لغضب فاطمة و یرضى‏ لرضاها. «بحارالانوار، ج‏43، ص‏19.»
10- كافى، ج‏6، ص‏367.
11- كافى، ج‏1، ص‏240؛ بحارالانوار، ج‏43، ص‏80.
12- ظاهراً «لها» صحیح است، هر چند به شكل «له» نیز مى‏توان توجیه نمود.
13- بحارالانوار، ج‏43، ص‏26.
14- همان، ص‏90، به نقل از تهذیب‏الاحكام.
15- میزان الاعتدال، ج‏2، ص‏131.
16- تاریخ بغداد، ج‏8، ص‏141.
17- الصواعق المحرقة، ص 190.
18- بحارالانوار، ج‏43، ص‏24.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:53
اهل بیت

حیات اجتماعى فاطمه (س)

 

در این قسمت مى‏خواهیم از حیات اجتماعى فاطمه (س) و از حضورش در جامعه و شرایط حضور و تلاش‏هاى اجتماعى او بحث كنیم. فصل اول آن را اختصاص داده‏ایم به مسأله پوشش و عفاف فاطمه (س) تا نخست اعلام بداریم كه در نظام حیات اسلامى پوشش و عفاف براى حضور در عرصه اجتماعى یك اصل است و شیوه‏اى كه غرب در این رابطه دارد و یا حجاب را مانع خدمت اجتماعى معرفى مى‏كند دعوى بى موردى است. در آن از رمز و راز حجاب و اندیشه فاطمه (س) در این مورد و دامنه و مرز آن را مورد بررسى قرار مى‏دهیم و در عین حال متذكر مى‏شویم كه زینت و تجمل براى زن لازم است ولى تنها براى همسرش نه براى هر عابرى در راه .
فصل دوم آن در مورد حضور اجتماعى فاطمه (س) و ارتباط با جامعه است. در آن از احساس تعهد و مسؤولیت فاطمه (س) در قبال جامعه، اهتمام به امور مسلمین، رفع دردمندیها و نیازمندیها، نجات مردم از محرومیت‏ها و استضعاف‏ها، بخشش‏ها و دستگیرى‏هاى او از مردم و دوستدارى و دعاى او براى مردم سخن خواهیم گفت .
فصل سوم آن در مورد تعصب شكنى‏ها است و در آن از این سخن خواهیم داشت كه به بركت وجود فاطمه (س) بسیارى از تعصب‏هاى جاهلیت شكسته شده‏اند خواه توسط پیامبر بوسیله او، و خواه توسط خود فاطمه (س)، نمونه آنها تعصب‏ها در امر ازدواج، در مقام زن بودن، در حضور اجتماع، در اخلاق حق، در حركت و مبارزه و ایراد خطبه در شكستن تعصب‏هاى زمانه...
و بالاخره فصل آخر آن در مورد هدایت و رهبرى زنان است و د رآن از این نكته پرده بر مى‏داریم كه خانه فاطمه (س) مركزى بود براى آموزش و هدایت زنان در جنبه‏هاى مختلف حیات كه فاطمه (س)بعنوان نخستین معلم زنان بحساب مى‏آمد و مسوؤلیت‏هاى سنگینى را از این بابت بر دوش مى‏كشید دست پرورده‏هاى بسیار داشت كه مهمترین آنها اسماء و فضه بوده‏اند كه هر كدام با درس آموزى از فاطمه (س) در دنیاى اسلام درخشیدند.

فصل 17: پوشش و عفاف فاطمه (س)

 


مقدمه

 

این بحث را با رعایت اختصار برگذار مى‏كنیم بدان خاطر كه بحث درباره پوشش و عفاف فاطمه (س) كه اسطوره عفت و تقواست بسیار بیمورد به نظر مى‏رسد. مگر ممكن است كه در این زمینه غفلت و جهلى باشد كه براى بیان و اثبات آن تلاشى لازم باشد؟
آیات متعدد قرآن در خانه پدر فاطمه (س) نازل شده و امر به حجابش كرده - مگر ممكن است در این مورد غفلتى پدید آید - آنهم براى زنى كه ملكه اسلام والگوى مجسم یك بانوى اسلامى است؟ اینكه در عین حال راجع به آن سخنى به میان مى‏آید بدان خاطر است كه:
اولاً سرى مباحث مربوط به مكتب فاطمه (س) كامل باشد و ثانیاً مرز پوشش و عفاف و حد روابط آزاد مرد و زن ازطریق آن تا حدودى روشن گردد و ثالثاً زن مسلمان بداند بانوى او كه فاطمه (س) است چگونه زندگى مى‏كرد و چگونه عمل مى‏كرد و این درسى باشد براى آنها .

رمز حجاب و پوشش

 

بر طبق آیات قرآن وروایات سخن ازستر و پوشش زن است و براساس آنچه كه در سنت است اصل بر این است زن بگونه‏اى مشى و حركت داشته باشد كه در عرصه اجتماعى جز به ضرورت هنوز چشمگیر نداشته باشد و از پوششى برخوردار باشد كه حجم بدن و زیبائى او پیدا نشود و این همان مسأله‏اى است كه در جامعه تحت عنوان، حجاب مطرح است .
حجاب براى زنان بر خلاف تصور عده‏اى عامل مصونیت زن از نگاه‏هاى ناروا و پیشگیرى از تبدیل شخصیت و ارزش وجودى او به كالاى قابل مبادله است، ممكن است آن را از دیدى محدودیت بحساب آورند ولى این محدودیت براى حفظ مصالح عالیترى است كه در سایه آن شرافت و شخصیت زن محفوظ مى‏ماند.
ساختمان وجودى مرد و زن بویژه در بعد طلب و تسلیم، و در جنبه پذیرش و رد، و یا در تصرف و انعطاف بگونه‏اى است كه این ستر و پوشش مصلحةً باید توسط زنان اعمال گردد و شوق طلب و دعوت مرد را بهمراه داشته باشد. در غیر این صورت حیات عاطفى و اجتماعى، و به دنبال آن حیات اقتصادى و شخصیتى زن در معرض خطر است و این مسأله‏اى است كه باید در مجلد دیگرى مورد بررسى قرار گیرد. فى الجمله این نكته كفایت كننده را باید در نظر داشت كه صدور حكم حجاب از سوى پروردگار بدان خاطر نیست كه خداى خواسته باشد محدودیتى را براى زن و آزادى و بى بند و بارى را براى مرد پدید آورد و یا بى جهت موجب مزیتى و فضیلیتى از فردى براى دیگران شود. اعتماد به امر و نهى حكیمانه خدا ریشه بسیارى از افكار و اندیشه‏هاى انحرافى را در این زمینه مى‏زداید.

الگوى عفاف فاطمه (س)

 

درمسأله پوشش و روابط مرد و زن در اسلام كیست كه از نظر الگوئى برتر از فاطمه (س) باشد؟ آنچه كه او عمل كرد و موضع گرفت حجتى است براى همه زنان در جامعه اسلامى، باید سعى بر این باشد از فاطمه (س) عقب نمانند و هم در مواردى از او جلو نزنند. فاطمه (س) یك میزان و محك است، یك معیار و وسیله سنجش است .
اگر در گوشه و كنار جامعه انحرافى بچشم مى‏خورد و اگر خداى نخواسته در جاهائى در كوچه و خیابانى از جامعه اسلامى زنان و دختران بى‏بند و بارى حضور دارند بدان خاطر است كه یا دین را نمى‏فهمند و یا اطلاعات دینى درست به گوشش‏شان نخورده است و البته جمع كسانى كه این چنین اند و جداً از حیات الگوئى فاطمه (س) بیخبرند اندك نیست .
این نكته مهمى است كه باید پیام فاطمه (س) را به گوش‏ها رساند، افراد از منابع مطمئنى باید خبر بدست آورند كه او چگونه مى‏زیسته و چه راه و روشى را در ارتباط با مردم اتخاذ مى‏كرده است. یا حضور اجتماعیش چگونه بود و به چه صورتى با دیگران آمد و شد و سخن داشته است .

طرز فكر فاطمه (س)

 

براى اینكه طرز فكر فاطمه (س) در رابطه‏اش با مردان روشن گردد به سخن زیر توجه شود كه راویان آن متعدد و از جمله انس بن مالك از امیرالمؤمنین و دیگران است كه قبلاً از آن سخن گفتیم واینك هم مكرر مى‏كنیم. على (ع) فرمود نزد پیامبر بودیم و او در منبر بود. پرسید:
- اخبرونى اى شئ خیر للنساء؟ به من خبر دهید و بگوئید چه چیز براى زن از همه چیز بهتر است؟ هر كس سخنى گفت و به نتیجه‏اى منجر نشد. مردم درمانده و متفرق شدند. من به نزد فاطمه (س) آمدم وسؤال پیامبر را تكرار كردم. فاطمه (س) فرمود:
خیرللنساء ان لا یرین الرجال ولا یراهن الرجال - بهترین چیز براى زن این است كه آنها مردى را نبینند و مردى هم آنها را نبیند. [1] خبر را به پیامبر بردیم تحسین و تأكید كرد و فاطمه (س) را در كنار گرفت و فرمود ذریة بعضها من بعض [2].
و یا در شب ازدواج فاطمه (س) به هنگامى كه او به خانه شوهر رفت از پدرش پرسید تكلیف و وظیفه من وعلى در این خانه چیست؟ و پیامبر كارهاى داخل خانه را به فاطمه (س) سپرد وكارهاى بیرون را به على (ع). فاطمه (س) پس از تقسیم كار گفت جز خدا كسى نمى‏داند كه چقدر خوشحال شدم كه رسول خدا (ص) مرا از مواجهه با مردان معاف نمود. [3]

در دیدار مردم

 

او ضوابط پوشش را در رابطه با نامحرم كاملاً رعایت مى‏كرد وسعى داشت از غیر محارم كناره‏گیرى داشته باشد [4] وداستان ذیل این سخن را نشان مى‏دهد. روزى پیامبر به عمران بن حصین فرمود با من بدیدن فاطمه (س) نمى‏آئى! عمران گفت چرا یا رسول الله (ص)، مایل به دیدار او هستم و با هم به سراغ فاطمه (س) رفتیم .
در زدیم و پیامبر از فاطمه (س) رخصت خواست و فاطمه (س) اجازه ورود داد. رسول خدا (س) فرمود كسى همراه من است آیا با او داخل شوم؟ فاطمه (س) گفت جز پارچه‏اى پشمین وسیله‏اى براى پوشش و ستر خود ندارم .
رسول خدا (ص) دستور پوشش داد كه چنین و چنان خود را بپوشان تا وارد شویم فاطمه (س) عرض كرد چیزى كه سرم را بپوشاند ندارم - پیامبر پارچه‏اى كهنه به همراه داشت كه با این پارچه سرت را بپوشان، و فاطمه (س) خود را پوشاند وآنان وارد شدند. [5]

دامنه ستر و عفاف

 

دامنه عفاف او بمیزانى است كه حتى از فردى كور ونابینا حجاب مى‏كند، ابن مكتوم بهمراه پیامبر بر فاطمه (س) وارد شد. فاطمه (س) خود را مستور كرد وكنار آنان آمد. دخترم او كور است و ترا نمى‏بیند چرا حجاب كردى؟ عرض كرد:
او مرا نمى‏بیند ولى من اورا مى‏بینم اگر در پرده نباشم او بوى مرا استشمام مى‏كند (كنایه از اینكه آن هم روا نیست) پیامبر فرمود گواهى مى‏دهم كه تو پاره تن منى اشهد انّك بضعة مِنى [6]. همانگونه كه مى‏ببینید فاطمه (س) از جهت عفاف در كمال اوج است و زن مسلمان اگر بانوئى چون فاطمه (س) دارد باید از او تبعیت كند نه دیگران .
آرى ،اینكه حدى كمتر از آن را مراجع تقلید و فقها اجازه دادند، بدان خاطر است كه عُسر و حرَجى در میان نباشد و كسى به خاطر احساس در بند بودن، خویشتن را گرفتار نبیند وگرنه براى آنكس كه خواستار حفظ عفت است و مى‏خواهد همگام فاطمه (س) باشد چاره ندارد جز آنكه اینچنین بیندیشد و عمل كند.

در صورت جنازه فاطمه (س)

 

فاطمه (س) در امر ستر و عفاف حتى براى پس از مرگ خود در اندیشه بود. به اسماء كه محرم رازش بود فرمود: خوش ندارم بر جسد زن پس از مرگ جامه‏اى افكنند و حجم بدن را وراى جامه نمایان باشد در این باره چه مى‏اندیشى؟ اسماء گفت در حبشه چیزى در مورد تابوت دیدم كه اینك صورت آن را بر تو نشان مى‏دهم.
چند شاخه‏تر گرفت و آنها را خم كرد و به صورت عمارى درآورد و متذكر شد كه جسد مرده را در دورن آن قرار مى‏دهند و حجم بدن نمایان نمى‏شود. فاطمه (س) آن را دید و پسندید و فرمود چیز خوبى است نقش زن و مرد در آن از هم متمایز نیست. و چون وفات یافتم تو مرا بشوى ونگذار كسى بر كنار جنازه‏ام بیاید و مرا در این گونه از تابوت گذارده [7] و در دنباله آن در برخى از روایات آمده است كه فاطمه (س) فرمود سترتنى سترك الله، مرا پوشانده‏اى خداوند تو را بپوشاند (و مى‏گویند تابوت محمل گونه از آن زمان پدید آمد).

در زینت‏ها

 

توصیه ودستور اسلامى این است كه زن خود را زینت كند ولى براى شوهر، متجمل باشد ولى در خانواده و براى همسر، و اسلام آن را یك وظیفه براى زن مى‏داند و لذّات پدید آمده از آن را لذّاتى مشروع و حلال. در آنچه كه مربوط به بیرون است اسلام اصرار دارد كه زن متجمل نباشد، خود را به بوئى خوش نیاراید لباس شهرت نپوشد، در وسط خیابان راه نرود، از كفش و پاى او صدائى برنخیزد و... و فاطمه (س) این چینن بود و در تمام مدت عمر چنان عمل مى‏كرد.
روایات ما سخن از این دارند كه فاطمه (س) خود را براى همسر خویش آراست وحتى در یكى از جنگهاى صدر اسلام كه على بسلامت از جنگ باز مى‏گشت فاطمه (س) خود را آرایش كرد و به استقبال على رفت، و این لذت حلالى است كه اسلام بر آن صحه گذارده و بانوى اسلام بدان عامل است و ما قبلاً در این مورد سخن گفته‏ایم .
در عین حال این سخن پیامبر (ص) هم براى بیرون محیط خانه مطرح است كه فرموده بود:
- یا فاطمه مامن امراة تزینت حسنه اى فاطمه (س) زنى نیست كه خود را بیاراید،
- و خرجت من بیتها باحسن ملبوس ازخانه خود با زیباترین پوشش خارج شود،
- حتى ینظر الیها الناس و در پى آن در دید و منظر مردم قرار گیرد،
- الا لعنها ملائكة السموات السبّع و الارضین جز آنكه فرشتگان آسمان هفت گانه و زمین‏ها بر او لعنت فرستند.
و كانت فى غضب اللّه حتى تموت: او هم چنان در خشم وغضب خداست تا بمیرد،
و یمور بها الى النار و فرمان مى‏دهد او را در دوزخ اندازند.

در عین حال

 

در عین چنان پوشش و عفافى، زن مى‏تواند به ضرورت نیاز جامعه و خودش حضور اجتماعى داشته باشد، از حق خود و خانواده، و از حق شرافت جامعه و اسلام دفاع كند. پوشش و ستر مانع حق گوئى و حق‏طلبى، و حتى مانع كار و تلاش نیست، فاطمه (س) در عین چنان پوشش و ستر و در عین خانه‏دارى و فرزندى دارى :
معین و همكار همسر است، داراى حضور اجتماعى به موقع است، در مسیر هدایت زنان و بانوان است، خط سیاسى روشنى را تعقیب مى‏كند، حق طلب است، مبارز است و در برابر ناروائى‏ها و نامرادى‏ها با تمام وجود مى‏ایستد و حتى خلیفه زمان را به محاكمه مى‏كشاند.
تاریخ فریقین پر است از اینگونه تلاش‏ها و اقدامات و این از یكسو پاسخى است به آنها كه حجاب را عامل محدودیت و قید وبند براى كار و تلاش اجتماعى معرفى مى‏كند و از سوى دیگر درسى است براى همه آنها كه مى‏خواهند در صراط مستقیم و وادى حق در سیر و سعى باشند.

فصل 18: حضور اجتماعى و مردم

مقدمه

 

فاطمه (س) از زنانى است كه د رجامعه زندگى مى‏كند. او از میان مردم برخاسته و با مردم است. سعى دارد با راه و روشى خاص كه مورد تأیید اسلام است و با اندیشه‏اى نشأت گرفته از آن زندگى كند. و نیز او از افراد نادرى است كه حاضر شده است براى مردم درد و رنجى را متحمل گردد و دشوارى‏هاى آن را بر جان بخرد .
او زنى عابده و مقدسه است ولى نه چون راهبان كه ترك دنیا و زندگى گویند و در گوشه محرابى، آن هم در معبدى خود را وقف ومتوقف كنند. بلكه وارد جامعه مى‏شود، به اهتمام در امور اجتماعى مى‏پردازد و سعى در رفع استضعاف و رهائى مردم در عوارض دارد. مى‏كوشد مشكل مردم را حل كند، به هدایت زنان بپردازد و بارى از دوش جامعه و زنان بردارد .
هوى پرستان كه در مسیر حیات خود از اسلام منحرف شده‏اند باید به این نكته توجه كنند كه رمز سعادت وخوشبختى‏شان در گروه تبعیت از راه و رسم اسلام است و پیروى از دستورات خداوندى كه جز خیر بشر چیزى را نمى‏طلبد.
و هم براى اینكه زنان در رهیابى‏ها دچار عوارض نشوند ناگزیر باید به دنبال فاطمه (س) روند و مشى خود را در زندگى اجتماعى از فاطمه (س) پرسند.

اصل در حیات اجتماعى فاطمه (س)

 

اصل زندگى فاطمه (س) این است كه نخست به خانه و زندگى برسد و سنگر خانواده را مورد عنایت قرار دهد. زیرا همه كارهاى نیك و بد، همه سعادت‏ها و بدبختى‏ها از خانه آغاز مى‏گردند و بشریت براى سر و سامان دادن امور اجتماعى خود ناگزیر است از خانواده شروع كند و این توصیه پیامبر (ص) است كه فرمود: ابتداء بما تعنول [8]
فاطمه (س) خانه را بصورت یك مدرسه، یك دانشگاه و یك سنگر درآورد و در آن به تربیت نسلى همت گماشت كه شرح آن را در فصول پیشین مطرح كرده‏ایم و در این خانه فر زندان و همسر با امنیت فكرى سر گرم دستیابى به مرحله رشد و كمال بوده‏اند. اینكه على (ع) در میدانهاى جنگ و هم در محیط زندگى موفق بود، بدان خاطر بود كه فاطمه (س) همسرى خوب و وفادار در خانه، زمینه را براى دلگرمى و شور و شوق او فراهم مى‏كرد .
خانه على (ع) محلى بود كه على در آن خستگى ناشى ازكار روزانه خود را حل و رفع مى‏كرد، و در برگشت از جنگ و جبهه مورد دلگرمى و نوازش بیشتر فاطمه (س) بود و هم مركز بحث و مشاوره و تصمیم‏گیرى بود و على (ع) را بدین دلخوش بود كه وقتى از بیرون بر مى‏گردد در خانه با فاطمه مهربان مواجه است .

احساس تعهد

 

او در عین حال همه زندگى را در خانه خلاصه نمى‏دانست، بلكه خانه پایگاهى بود كه از آن به رسیدگى امور اجتماعى و مردمى هم مى‏پرداخت او در جامعه حضور داشت زیرا كار زندگى در راه خدمت به مردم یك وظیفه اجتماعى تلقى مى‏شود. و هم او از كسانى بود كه در برابر جامعه و شرایط آن احساس مسؤولیت مى‏كرد .
او تنهائى را دوست دارد، نه بدان خاطر كه از درد جامعه، مخصوصاً زنان امت فارغ بماند، بلكه بدان خاطر كه گاهى در خلوت با خداى خود راز و نیاز كند، از او استمداد بجوید، و عجز و درماندگى خود را به او اعلام دارد و براى دردهاى خود و مردم از او شفاء بطلبد.
در عین حال، در همان تنهائى نیز به یاد مردم امت و در طریق اندیشیدن براى سعادت و نجات آنان. مگر عبادت تنها در همان چند ركعت نماز و عمل روزه و یا فریضه حج است؟ مگر امربمعروف، هدایت و ارشاد، دستگیرى از مستمندان، شاد كردن دل یتیمان، حمایت از درماندگان و مستضعفان عبادت نیست؟ فاطمه (س) از اینگونه عبادات بسیار دارد.
او اهل تطابق با جامعه است، نه تطابق حیوانى كه در آن آدمى گله‏وار تسلیم جو و شرایط جامعه گردد و همگام با دیگران نیندیشیده به پیش رود. فاطمه (س) اهل فكر است و هدفدار، میداند در چه هنگامى و در چه موردى خود را با جامعه تطابق دهد و در كجا تطابق خود را به صورت مخالفت ابراز دارد.
احساس تعهد فاطمه (س) در رابطه با خدا و قرآن ایجاب مى‏كرد كه او در میان جامعه باشد و حضورش، و از آن مهمتر كیفیت حضورش درسى است براى همه انسانها و انجام مسؤولیتى است كه مى‏تواند راهنما و روشنگر باشد براى همه كسانى كه از مسؤولیت دم مى‏زنند.

درس زندگى اجتماعى او

 

اینكه فاطمه (س) چگونه در جامعه حضور داشته باشد؟ چگونه در برابر امور و حوادث موضع مى‏گیرد؟ چگونه زندگى را سر كند؟ برخوردش با مردم چگونه باشد؟ خود شامل سرى مباحثى است كه فاطمه (س) درس عملى آن را از مادر آموخته و از تعالیم و تذكرات و ارشادهاى پدر در آن سود جسته است. اصولاً شیوه او در حضور در عرصه اجتماعى موجد راه و روش نوین و درس‏آموز براى جامعه انسانى و بویژه زنان است .
او در جنبه‏هاى اجتماعى از پدر دروس بسیارى آموخت مثل درس اخلاق، درس رفتار اجتماعى، درس مساوات و مواسات و از آن مهمتر درس ایثار، درس وظیفه‏مندى در برابر افتادگان و محرومان، درس كمك به اسراء، به ایتام به مسكینان، درس یتیم‏دارى و سرپرستى و كفالت آنان، درس خوشرفتارى با بردگان و زیردستان، درس خدمت به مردم، حتى به بهاى قبول رنج براى خویشتن و...
فضه بعنوان خادمه‏اى در خانه او مشغول كار شد. رسول خدا (ص) فرمود دخترم آیا مى‏دانى كه وظیفه خانم خدمتكار چیست. خدمتكار هم انسانى مثل دیگران است، رنج مى‏برد، خسته مى‏شود، ادراك دارد، لذت و غیر لذت مى‏فهمد وجود از چوب و سنگ ساخته نشده و...
فاطمه (س) پرسید پس در آنصورت تكلیف من در برابر او چیست؟ پیامبر فرمود تكلیف این است كه كارهاى خانه را در میان او و خود عادلانه قسمت كنى... و فاطمه (س) تا پایان عمر این چنین كرد .
او با اینكه عهده‏دار امور خانه بود، و با اینكه به تربیت فرزندان مى‏پرداخت و كانونى آنچنان گرم و متعهد را مسؤلانه مدیریت مى‏كرد از مشاركت اجتماعى خود را دور نداشت و رسول خدا (ص) براى او برنامه و تكلیفى معین كرد كه او د رآن شركت كند. از جمله امر هدایت زنان، و حل و رفع مسائل و مشكلات آنها، شركت در مراسم بیعت زنان با پیامبر، حتى حضور در برنامه مباهله با نصاراى نجران كه قرآن به آن اشاره دارد. [9]

در اهتمام به امور مسلمین

 

فاطمه (س)مسلمانى است كه اهتمامى وافر به انجام امور مسلمین دارد میداند كه هر كس صبحگاهان از خواب سر بر مى‏آورد باید در اهتمام به امور مسلمین باشد و در غیر اینصورت مسلمان نیست. «من اصبح ولا یَتهتَّم بامور المسلمین و لیس بمسلم) [10]. او اصل را در زندگى به این قرار داده است كه براى مردم خدمتى انجام گیرد.
هم چنین این بینش قرآنى براى او وجود دارد كه امت اسلامى بهترین هستند از آن بابت كه براى مردم آفریده شده‏اند (كنتم خیر امة اخرجت للناس) [11] و هم مصداق این سخن شاعر كه هر كس سعى دارد دیگران را براى زندگى خود بخواهد، و فاطمه (س) مصداق كسى است كه زندگیش را براى دیگران مى‏طلبد (كل یرید رجاله لحیاته - یا من یرید حیاته لرجاله).
او اصل را بر این قرار مى‏دهد كه براى مردم خدمتى انجام دهد،و زیر بازوئى را بگیرد و یا مشكلى را حل كند و در این راه تنها در خانه ماندن روا نیست مگر آنگاه كه آن غرض هم در خانه حاصل شود. كه فاطمه (س) در پى رفع استضعاف است ناچار از خانه بیرون مى‏آمد و به چاره درد مى‏پردازد.
شما جلوه‏اى از اهتمام او را به امور مسلمین در دوران پس از وفات پیامبر مى‏بینید كه چگونه شبها بهمراه على (ع) و حسنین سوار بر مركبى شده و به در خانه این و آن مى‏رود. او خود را در جامعه‏اى مى‏یابد كه مردم آن، گرفتار استضعاف فكرى هستند وگمان دارند كار از كار گذشته و باید تسلیم رأى شیخین باشند و فاطمه (س) مى‏خواهد آنان را بیدار كند.

در رفع دردمندى‏ها

 

او از كسانى است كه مردم را بر خود مقدم مى‏دارد. گدائى در درد و گرسنگى مى‏نالد غذاى خود را به او مى‏دهد. برهنه‏اى از بیجامگى شكوه دار د و فاطمه (س) با عطایش شكوه او را فرو مى‏خواباند. كودكى یتیم را به نزد او مى‏آورند كه بعلت نداشتن پدر، كوكان او را به بازى نمى‏گیرند (چون در آن روزگار این تصور غلط شایع بود كه یتیمان افرادى آفت زده‏اند، و همگامى و هم قدمى با آنها سبب سرایت بدبختى خواهد شد) فاطمه (س) او را مى‏شوید و بر سر و مویش به رسم آن روز روغن مى‏مالد، لباس نو بر تن او مى‏پوشاند و او را به پیامبر بر مى‏گرداند. [12] دلش به این خوش است كه این كودك در میان دیگر كودكان مى‏تواند وارد شود، و با لباس نو و با انتساب به پیامبر مى‏تواند سر و گردن افرازد و خود را شادمان نشان دهد.
اوامین امت و راز دار وقایعى است كه براى او اتفاق افتاده آن را وسیله‏اى براى تازه كردن درد دیگران قرار نمى‏دهد و حتى درد خود را از على (ع) مخفى مى‏دارد. و هم اگر رازى از دیگران بشنود سعى دارد آن را حفظ كند و آبروى كسى را به خطر نیندازد او در اصلاح امور مردم، در رفع مشكل چنان است كه حتى دنیا را جاى آرامش و سكون نمى‏شناسد و در احقاق حق و ابطال باطل نرمش و انعطافى را نمى‏پذیرد مگر آنكه پاى مكتب و مذهب در میان باشد.

اندیشه نجات مردم

 

فاطمه (س)دائماً در اندیشه نجات مردم است، نجات‏شان از درد كشیدن و صدمه دیدن و نجات شان از آزارها و اذیت‏ها، نجات‏شان از جهل و غفلت و نجات‏شان از استضعاف‏ها، از حدود ده سالگى (بنا به روایات مشهور و یا بیشتر) به میدان جنگ رفت و به پرستارى زخمینان ومرهم نهادن بر جراحات شان اقدام كرد و ما نمونه آن را در میدان احد مى‏بینیم. او این كار را تا پایان عمر، با رعایت الاَهمّ و فالاَهمّ، و به تناسب شرایط و موقعیت انجام مى‏داد.
او در پى نجات مردمى است كه از لحاظ اندیشه در محدودیت و كوته بینى هستند، نظام تبلیغاتى و اقتصادى روز آنها را گرفتار كرده است. نگرانى از گرفتارى‏هاى بعد و سرانجام عذاب امت دارد، مى‏خواهد شرایطى فراهم آورد كه مردم قرین زحمت و محنت نشوند و به عذابهاى امم پیشین گرفتار نیایند. بدین سان مردم را از عواقب كار و بدعث خائنان هشدار مى‏دهد .
او در خطبه‏اش در مسجد به همین نكته اشاره دارد كه: من پایان كار را نگرانم و هم چون پدرم شما را از عذاب خدا بیم مى‏دهم. به انتظار بنشینید تا میوه درختى را كه خود كشته‏اید بچینید و كیفركارى را كه خود انجام داده‏اید ببینید...[13]
آرزوى نجات مردمى كه آینده‏نگرى نداشتند و نمى‏توانستند نقشه شوم خصم را تقویم كنند خود از عوامل مهم دل آزردگى و احساس رنج فاطمه (س) بود. درگیرى او با دستگاه ارتجاعى و محاكمه روز به همین خاطر بود. شخصیت حقیقت پرست فاطمه (س) اجازه نمى‏داد كه در برابر این وقایع وجریانات بى‏تفاوت باشد .

بخشش‏ها و دستگیرى‏ها

 

نخست به این نكته توجه كنید كه فاطمه (س) در عین امكانات ناشى از درآمدهاى گوناگون، جامه‏اى و چادرى وصله‏دار مى‏پوشید، آن چنانكه دیدار این امر براى افرادى چون سلمان غیر قابل تحمل بود. [14] ولى گذشت وایثار او بیش از حد و اندازه ثروتمندان و افراد متمكن بود. چنان بر خود تنگ گرفته بود كه پیامبر وقتى بر او و فرزندانش وارد شد و بى رمقى ناشى از گرسنگى شان را دریافت فریاد زد واغوثاه، اهل بیت محمد یموتون من الجوع، اهل بیت محمد از گرسنگى در حال مرگند...
عایدى ناشى از فدك، درآمد ناشى از پشم ریسى را بین تهیدستان بنى هاشم و مهاجرین تقسیم مى‏كرد، بدون اینكه منّتى بر آنان داشته باشد و در این كار تا حدى به پیش رفت كه آیه ایثار درباره‏شان آمد و یوثرون على انفسهم ولو كان بهم خصاصة [15] اگر چه خود نیازمند باشند باز هم به ایثار مى‏پردازند. او در قرآن بدین وصف نامیده شد كه غذا را ازگلوى خود درآورده و به گدا و یتیم و اسیر مى‏دهند. [16]
عربى در مسجد وارد بر پیامبر مى‏شود و از او چیز براى رفع گرسنگى خواست. رسول خدا او را با بلال نزد فاطمه (س)فرستاد. فاطمه (س) پوست تختى را كه حسنین بر آن نشسته بودند به او داد كه ببر و كارت را بساز. عرب گفت پوست راچه كنم - گرسنه‏ام .
فاطمه (س) گردنبندى در بساط خود داشت كه دختر عمویش (دختر حمزه) به او داده بود - آن را به فقیر بخشید آنرا به مسجد آورد و در حضور پیامبر آن را به عمار فروخت وبهاى 20 دینار و دویست درهم و بُردى یمانى و هزینه‏هاى سفر. پیامبر فرمود فاطمه (س) را دعا كن. گفت خداوندا به فاطمه (س) عنایتى كن كه هیچ چشمى آن را ندیده و هیچ گوشى آن را نشنیده باشد. وپیامبر آمین گفت. [17] و البته عمار آن را به پیامبر و پیامبر آن را به فاطمه (س) بخشید.

دعاى به مردم

 

این حداقل تلاشى بود كه فاطمه (س) درباره مردم انجام مى‏داد و آن دعاى به مردم بود. فاطمه (س) زنى ستایشگر و اهل دعا بود. و از دعاهاى او این است سپاس خداوند را در هر حمد و ذكر و شكر و صبر و نماز و زكوة و قیام و عبادت و سعادت و بركت است. (الحمد الله على كل حمد و ذكر و شكر و صبر و صلوة و زكوة و قیام و عبادة و سعادة و بركة..[18]).
امام مجتبى (ع) در بیان نماز شب مادر، از دعاى او به مردم سخن مى‏گوید كه افراد را به اسم دعا مى‏كرد و ازگرفتارى‏ها، درماندگى‏ها و بدهكارى‏شان از خدا رفع مشكل مى‏خواست. [19] اومردم را دوست داشت و مى‏خواست دل شان آرام باشد و در زندگى خود مشكلى نداشته باشند.
او حتى براى سراى دیگر انسانها هم مى‏اندیشید و مى‏خواست آنها بهشتى شوند. بخشى مهم از تلاش‏هاى فاطمه (س) براى بهشتى كردن مردم بود. به پدر گفته بود این آرزو را دارم ازخداى تبارك و تعالى بخواهى كه مهریه مرا شفاعت گنهكاران امتت قرار دهد و دراهمى را كه از على (ع) بابت مهریه‏ام گرفتى به او برگردان... و تدعوا الله ان یجعل مهرى الشفاعة فى عصاة امتك [20] .
اینان ازكسانى بودند كه اگر مشكلى براى‏شان پیش مى‏آمد آن را در راه خدا براى خویش تحمل مى‏كردند و دل شان براى مردم مى‏طپید. درد و رنج مردم را روا نمى‏دانستند - و گرنه دلیلى نداشت كه اشك فاطمه (س) از دیدار یتیمان دردمند مردم جارى شود و براى فقیرى، تنها موجودى خود را هبه كنند.

پاداش فاطمه (س)

 

اینكه خداوند در ازاى چنان خدمات و صبرى به فاطمه (س) و خاندان او چه پاداشى عنایت مى‏فرماید مسأله‏اى است كه ما را توان ادراك آن نیست. بر اساس پاره‏اى از روایات، و هم بر مبناى آیات روشنى قرآن به بخشى ازآن پاداش‏ها آگاهیم از جمله حدیثى است كه عبدالله ابن مسعود در تفسیر این آیه ازپیامبر نقل مى‏كند:
انى جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون [21] یعنى جزیتهم بالجنة الیوم بصبر على بن ابى طالب، و فاطمة، و الحسن و الحسین فى الدنیا على الطاعات و على الجوع و الفقر و بما صبروا على المعاصى و صبرو اعلى البلاء لله فى الدنیا انهم هم الفائزون و المناجون من الحساب [22] - آیه مى‏گوید آنها را بخاطر صبر ومقاومت‏شان پاداش خواهم داد و آنها راستگارانند. تفسیر آن آیات گوید یعنى امروزآنها را به صبر على (ع) و فاطمه (س) و حسن و حسین (ع) در دنیا در طریق طاعات، و به صبر بر گرسنگى و فقر، و به صبر درخوددارى از معاصى و به صبر در بلاء و مصیبت‏هائى كه براى خدا در دنیا متحمل شده‏اند پاداش بهشت خواهم داد آنان رستگاران و نجات یافتگان از حسابند.
آرى بهشت مشتاق لقاى چنین زنى است پیامبر (ص) فرمود اشتاقت الجنة الى اربع من النساء بهشت مشتاق دیدار چهار زن است: مریم دختر عمران، آسیه همسر فرعون، خدیجه دختر خوُیلد كه همسر پیامبر در بهشت است ،و فاطمه (س) دختر محمد (ص) [23] فاطمه (س)بمناسبت خدماتش در اسلام محبوب خدا و پیامبر بود و هم در دوران حیات و پس ازوفاتش در دل مؤمنان جاى داشت و محبت اورا در قلب خود جاى مى‏دهند .

فصل 19: تعصب شكنى‏ها

مقدمه

 

زندگى فاطمه (س) زندگى با بركتى بود، زیرا وقایع و جریاناتى در مسیر زندگى او پدید آمدند كه موضعگیرى فاطمه (س) در آنها و هم تأیید و یا طرد و رد آن واقعه سبب شده‏اند كه تكلیف مردم با استفاده از سنت روشن باشد. شك نیست كه آیات قرآن حقایق دینى را در اختیار مى‏گذارند ولى سنت بُعد عملى و اجرائى آیات را نشان مى‏دهد و پرده از روى ابهام بر مى‏دارد.
از بركات وجودى فاطمه (س) یكى این است كه بسیارى از تعصب‏هاى جاهلیت كه در جامعه مسلمین رواج داشتند در سایه مواضع او و گاهى هم مواضع پدر درباره او از میان برداشته شده‏اند. عملكرد رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) بگونه‏اى بود كه مسلمین در مى‏یافتند در رابطه با فلان مسأله چگونه موضع بگیرند - و یا عمل فاطمه (س) در شرایطى معین سند و حجتى شد براى جامعه امروز كه بدانند در هر مورد خاص چگونه باید عمل كنند. بدین سان تأثیر فاطمه (س) در تاریخ اسلام از جهات متعددى فوق‏العاده به حساب مى‏آید و كار و برنامه‏اش سبب زنده ماندن بسیارى از تعالیم اسلامى شد.

فاطمه (س) بعنوان كوثر

 

فاطمه (س) خیر كثیر است و مصداق آیه شریفه انا اعطیناك الكوثر. [24] ولادت او هم درس‏آموز بود و هم مایه بركت. در عصرى بدنیا آمد كه مردم، زن بودن و دختر بدنیا آمدن را ننگ مى‏دانستند. در فرهنگ سنتى آن روز یاد تولد دختران دلها را به هراس مى‏افكند و عدم ولادت پسرى در خانواده كافى بود كه آن را محكوم به فنا بشناسند و او در چنین شرایطى بدنیا آمد.
ولادت او سببى شد كه بار سنت‏ها و عادت غلط درهم بشكند و تعصب‏هاى متعفن ضد انسانى از میان برداشته شود. موضعگیرى پیامبر در ولادتش درسى است براى همه انسانها كه بدانند دختر هم موجودى انسانى و گرانقدر و وجودش مایه خیر و روشنائى محفل خانواده است .
و نیز پیامبر با اتخاذ موضع نیكو در رابطه با فاطمه (س) عملاً به مردم نشان داد كه دختر هم مى‏تواند بمانند پسر در محیط خانه عامل نشاط و شادابى باشد، موجب احساس كمال والدین باشد، خیر آفرین باشد آن هم واجد خیر كثیر، و حتى دختر مى‏تواند ولایت و امامت را تداوم بخشد. و مى‏دانم فاطمه (س) وارث همه پیامبران و بلكه رابطى بین دو امر مهم رسالت و نبوت است .

تعصب شكنى فاطمه (س)

 

پیامبر در آن جو بحرانى و در عین تحمل آن مصائب كمرشكن ولادت او را به فال نیك گرفت و او را به گلى تشبیه كرد كه استشمام آن وجود جان را معطر مى‏سازد (ریحانه اشمها). چه بسیارند برنامه‏هائى كه توسط رسول خدا (ص) درباره فاطمه (س) پیاده شدند و امروز بعنوان حجتى براى زنان مطرح است. فاطمه (س) از دیدى ام الزمان است در شرایط خاصى از زمان پدید آمد كه براى تعصب شكنى بسیار مناسب بود .
رفتار پیامبر با فاطمه (س) درس است و حكایت از تعصب شكنى او دارد. اینكه پیامبر (ص) دست دختر كوچكش را مى‏بوسد خود یك نوع تعصب شكنى است و ضربه‏اى است بر پیكر افكار پوسیده مردم آن روزگار كه زن و دختر را داخل آدم بحساب نمى‏آوردند و حتى این ضرب‏المثل بصورت شعر وجود دارد كه بهترین داماد براى آدمى قبر است .
رسول خدا (ص) با موضعگیرى خاص خود درباره دختر خویش به انسانها آموخت كه راجع به دختران چگونه تلقى داشته باشند و درباره زن و ارزش وجودى او چگونه بیندیشید. معنى مواضع او خطابى به مردان است كه از كبر وافاده خود بیرون آئید و بفهمید كه زن هم در خور مقام دست بوسى است. و هم هم خطابى به زن است كه از حقارت خود بدرآى و ملعبه دیگران مباش.

بابى جدید در زندگى

 

اما فاطمه (س) نیز خود در مشى و روش زندگى خود بابى جدید را آغاز كرد كه منجر به شكستن قالب‏هاى قدیمى و پوسیده بود و عملاً نشان داد زن هم مى‏تواند همگام با مردان به پیش رود و به بالاترین مدارج قرب دست یابد. زن نه تنها انسان است بلكه مى‏تواند انسان آفرین و رشد دهنده بزرگترین معجزه آفرینش باشد، و آحاد انساى را در این پهنه گیتى شحصیت و تجسم بخشد.
ما در این بحث كوتاه مواردى از تعصب شكنى‏هاى فاطمه (س) را با رعایت اختصار مورد بررسى قرار مى‏دهیم:

1- در امر ازدواج:

 

عصر فاطمه (س) را در نظر گیرید، با فاصله بسیار كمى از دوران جاهلیت است. درست است كه مردم آن روزگار مسلمان شده‏اند ولى این نكته علمى را فراموش نكنید كه براى زدودن فرهنگ سابق یك جامعه گاهى تا چند نسل، زمان لازم است. بدین خاطر در عصر او هنوز تفاخر جاهلیت وجود دارد.
نمونه‏اى از این تفاخر را در خواستگاران فاطمه (س) مى‏توانیم بیابیم و از پیش گفته‏ایم كه افرادى چون عثمان، و عبدالرحمن بن عوف، ثروتمندان آن روز دنیاى مدینه به خواستگارى فاطمه (س) آمدند و حتى از راه تطمیع مى‏خواستند. فاطمه (س) را در اختیار گیرند.[25]
اما فاطمه (س) با انتخاب و اختیار على (ع) بعنوان همسر، تعصب جاهلیت را در ازدواج شكست و به مردم نشان داد كه تفاخر به مال و ثروت تفاخر بى حساب است، اصل در انتخاب همسر كفویت است و مهمترین بُعد كفویت، بعد ایمان و اعتقاد است. او به ازدواج با على (ع) فقیر از نظر مادى، و ثروتمند از نظر ایمان و شرف تن در مى‏دهد و به درخواست آن مالداران و زراندوزان پاسخ رد مى‏دهد.
لیست جهیزیه فاطمه (س) و اطاق عروسى و زفاف او، و با جامه كهنه به خانه شوهر رفتن، و به فرش حصیر قانع شدن، و از زندگى ملكه‏اى خود صرفنظر كردن راه و حیات عامه مردم را در پیش گرفتن و... بنگرید، همه و همه حكایت از تعصب شكنى فاطمه (س) دارد.

2- در مقام زن بودن:

 

هر چه درباره بینش تحقیرآمیز مردم آن روزگار راجع به زن بگوئیم كم گفته‏ایم، مردم جامعه ما نمى‏توانند آن صحنه را تصویر كنند زیرا كه در عصر طلائى زن زندگى مى‏كنند. چگونه مى‏توان بیان كرد كه با زن چون حیوانى معامله مى‏شد؟ و یا او را به گاو آهن مى‏بستند براى شخم زمین و... [26]
تحقیرها و كوچك شمردن‏ها در طول مدت زمان بر اثر تكرار و تدریج بصورتى شد كه زن هم باورش آمده بود چیزى از مردان كمتر دارد و یا پست‏تر از آنهاست. باورش آمده بود كه مرد صاحب فضیلت است نه زن، مرد مالك است و حق مالكیت دارد نه او، همه ارزش‏هاى اخلاقى در خود شخصیت مرد است نه زن .
هم چنین برخى از مكاتب و مذاهب، زن را عاملى براى فساد مى‏شناختند و او را عمله و كارگر (شیطان) بحساب مى‏آوردند و كار بجائى رسید كه بسیارى از زنان نیز از این فكر حمایت كرده و شخصیت خود را در برابر هم تضعیف و همدیگر را تحقیر مى‏كردند.
نقش فاطمه (س) در حیات او این بود كه زن را داراى لیاقتى معرفى كردكه مسؤولیت عظیم فرزند دارى و حمل امانت الهى در اختیار اوست. و هم عملاً نشان مى‏دهد كه خداوند عمل هیچ عاملى را از مرد وزن از میان نمى‏برد، چه زن باشد و چه مرد [27]، هر كس عملى درست و به صورت انجام دهد، در خور حیات طیبه است. [28]
او دختر رسول خدا (ص) بود و بعنوان اسوه و سیده نساء معرفى شد، زنى شد كه رسول خدا (ص) درباره‏اش فرموده بود اگر على (ع) نبود براى فاطمه (س) كفو و همتائى نبود. و هم رسول خدا (ص) كوشید آن دید نفرت‏انگیز را درباره زنان از میان بردارد و دوستى زن را از اخلاق انبیاء معرفى فرماید (من اخلاق الانبیاء حب النساء[29]).

3- در حضور اجتماعى:

 

كار فاطمه (س) از آن بابت مهم است كه نه تنها از احساس حقارت‏ها كار را به احساس سرافرازى كشاند. بلكه وارد عرصه حیات سیاسى شد و در جامعه بشرى بعنوان وجودى مستقل به عرض حال و بیان شرایط و مواضع پرداخت و تا آن روزگار زنان را حق حضور در جامعه و اظهار نظر نبود .
فاطمه (س) آن سنت را شكست و نشان داد در مورادى كه ضرورت اجتماعى ایجاد كند، با حفظ شرایط و ضوابط مذهبى مى‏توان از خانه بیرون آمد، و حتى وارد عرصه كارزار شد، و به زخم بندى و پرستارى مجروحان پرداخت.
یا در عرصه سیاسى اگر حق فراموش شد و مردم در مسیر انحراف قرار گرفتند او وظیفه دارد از حق دفاع و مردم را به وظایف آشنا كند و یا اگر ولى امر مسلمین را از حق او دور داشتند او وظیفه دارد به دفاع از مقام ولایت بپردازد و در این كار مرد و زن نداردو فاطمه (س) این راه و رسم را بنیان نهاد و نخستین زنى است كه از مقام رسالت و امامت دفاع كرده وتا سرحد مرگ به پیش رفته است .

4- در احقاق حق:

 

از تعصب شكنى‏هاى فاطمه (س) اقدام او در زمینه احقاق حق است. حق عزیز است و براى احقاق آن مى‏ارزد كه آدمى تن به دشوارى‏هائى بدهد و در پاى آن تا سر حد جان بایستند. و این مسأله‏اى است كه فاطمه (س) در راه آن تلاش بسیار داشت .
به هنگامى كه حق كسى مغصوب بماند وظیفه ایستادگى در برابر آن است و این مسأله مرد و زن ندارد. زیرا در بینش قرآنى مردان در آنچه كه مالك هستند. نصیب و بهره‏اى دارند و زنان نیز از مكتسبات خود حق و بهره‏اى دارند و دفاع از حق، حتى حق مالى بر افراد واجب است و ارزش این دفاع براى احقاق حق بمیزانى است كه رسول خدا (ص) فرمود آنكس كه براى دفاع از مالش كشته شود شهید است: من قتل دون ماله فهو شهید. [30]
این مسأله درباره مردان در عصر رسول خدا (ص) وجود داشت اما درباره زنان چنین امرى مصداق خارجى پیدا نمى‏كرد زیرا نه زن را داخل آدم حساب مى‏كردند و نه او را صاحب ملك و مالى مى‏شناختند و شنیدید كه حتى زن خود بحساب مال وارث بحساب مى‏آمد كه پس از مرگ فردى در اختیار وارث او قرار مى‏گرفت.
فاطمه (س) زنى است كه برخلاف راه و رسم معهود براى احقاق حقش در امرفدك مى‏ایستد، طرح دعوا مى‏كند و خلیفه وقت را به استیضاح مى‏كشاند و بر این اساس سنت‏هاى دیرین جاهلیت را درهم مى‏شكند. اگر فاطمه (س) براى احقاق حق خود قیام نمى‏كرد، اندیشه مسموع نبودن سخن زن كه درآن روزگار وجود داشت قوت مى‏گرفت و براى همیشه در جامعه باقى مى‏ماند. و در آن صورت گمان این مى‏شد كه زن هرگز نباید حركتى بكند اگر چه مال او را ببرند ویا حق او را غصب كنند .

5- ایراد خطبه:

 

روزگار و شأن زن در آن روزگار كى اجازه مى‏داد كه براى او حقى و شأنى قائل باشند و اجازه‏اش دهند كه حق داشته باشد حرف خود را بزند و از شخصیت خود و یا مقام ولایت و حكومت دفاعى داشته باشد و این مسأله‏اى است كه فاطمه (س) آن را در اسلام طرح كرد و پس از آن رعایت آن توسط دیگران هم انجام گرفت.
فاطمه (س) پس از وفات پیامبر به ضرورتى كه براى حفظ اسلام و جلوگیرى از انحراف مسلمین تشخیص داده بود، دردمند وناراحت در حالیكه كاملاً پوشیده و مستور و توسط گروهى از زنان بنى هاشم احاطه شده بود وارد مسجد شد، پرده‏اى آویخته‏اند و او دور از چشم نامحرم به ایراد خطابه و احقاق حق پرداخت.
خطبه‏اى در كمال فصاحت و بلاغت ایراد كرد و پس از حمد و ثناى خدا، و ذكر رمز و راز و وظایف رسالت پدر از بدعهد ى مردم و مظلومیت و مغصوبیت خود سخن گفت و درد و راه درمان‏ها را بر شمرد و به مردم هشدار داد كه سكوت شان خلاف رأى و مصلحت اسلام، و عملكرد خلیفه در غصب فدك وضع ارث خلاف متن قرآن است. حق را گفت ،و از احتجاج و استدلال و برهان چیزى فرو گذار نكرد، تا حق كشى سنت نشود و متن اسلامى تحت‏الشعاع عملكرد افراد مغرض و یا بیخبر از اسلام قرار نگیرد.
و اگر از فاطمه (س) چیزى باقى نمانده بود جز همین یك خطبه، باز هم به تنهائى این كفایت راداشت كه او را زنى سرآمد معرفى كند و در فصاحت و بلاغت او را چون پیامبر و على در سطح عالى و ارجمند قرار دهد. او در این راه شجاعانه به پیش رفت و از چیزى نهراسید و صدمه‏ها را برخود پذیرا شد و حتى با آگاهى از عاقبت آن بدان تن در داد و این یك تعصب شكنى مهم و بجا بود (و البته با حفظ شرایط اسلامى انجام شد نه به هر بهانه‏اى بى‏اساس).

6- در حركت و مبارزه:

 

فاطمه (س) در آن جو و شرایط نامناسب كه زنان را به هیچ مى‏انگاشتند راهى را در پیش گرفت كه در انحصار مردان بحساب مى‏آمد و آن راه مبارزه و درگیرى علیه خصم قرآن و اسلام بود و فاطمه (س) از این دید زنى مجاهد و پر كوش مى‏توان بحساب آورد.
در آن روزهاى اولیه درگیرى با كفر و در آن ایام آتش وخون، او مجاهدى راستین بود و در مبارزات مخفى با پدر همراهى و در آن نقشى مهم داشت. در عرصه حیات صدر اسلام حضور كامل او را مى‏بینیم وبعدها هم در عصر شعله‏ور شدن آتش جنگ در سال‏هاى اول هجرت تا فتح مكه، در عصر رزم و جهاد على (ع) در جبهه با اینكه خطر مرگ با او جداً نزدیك بود هرگز دست و پاگیرهاى براى او نبود، بلكه خوشحال و سرافراز بود كه شوهرى مجاهد و مدافع اسلام دارد، شمشیر خونین على را او مى‏شست، زخم‏هاى او را فاطمه (س) مرهم مى‏نهاد، لباس خونین على را او مى‏شست، لباس خونین على را او تطهیر مى‏كرد و بالاخره با دلگرمى‏هاى خود، على در مبارزه با خصم قوى‏تر مى‏ساخت.
او بمانند شوهر در مبارزه با مستكبران ،مسرفان و گردنگشان است، سنگردار است و پیشتاز، فریادگر تاریخ است علیه نابسامانى‏ها، نا امنى‏ها و ناحقى‏ها، و در این همرزمى روشن بین است و بردبار، با هدف مقاوم و در طریق مقصد خویش مى‏ایستد و تا پاى جان به پیش مى‏رود و این مبارزه بخاطر مكتب از سوى فاطمه (س) درسى عظیم است براى همه آنها كه مى‏خواهند در وادى عشق حق گام بردارند.

7- در شكستن تعصب زنانه:

 

این كار و اقدام فاطمه (س) هم شگفت‏آور است. او زن است و بمانند دیگر زنان در رابطه با همسر باید حساسیت داشته باشد. مى‏دانیم از ویژگى‏هاى زنان در رابطه با همسر خود انحصارطلبى است آنها مى‏خواهند كه شوهرشان صرفاً از آن آنها و حتى در ملكیت آنان باشد اگر داستان ازدواج مجددى براى همسرشان پس از مرگ آنها هم مطرح گردد شنیدن آن براى بسیارى از آنها قابل تحمل نیست .
فاطمه (س) هم بخاطر زن بودن باید اینچنین فكر كند، امام مسأله تعقل او بسى‏فراتر از این حد و مرز است مى‏داند كه خداوند براى هر خلقى و پدیداى شرایط و ضوابطى معین كرده كه تخلف از آن براى آدمى غیر قابل امكان است. صفت عمده، غریزه خواهندگى و طلب است. و كسى را نمى‏توان از این طلب دور و معاف داشت، و این خاص مرد یا زن نیست و جنسیت نمى‏شناسد. اما واداشتن همه افراد كه اینگونه بیندیشند كارى آسان نیست .
فاطمه (س) بانوئى اهل عقل و اداراك است، تعصب دارد ولى نه حسودانه و كوركورانه زیرا او بفرموده رسول خدا (ص) معتقد است اگر بناست تعصبى مطرح باشد باید آن را در مكارم اخلاق بكار گیرد. [31]فاطمه علیها السلام مى‏داند كه على مرد كار است، مرد رزم و جهاد است، مرد بیرون است. پس از فوت او نیاز به همسرى دارد كه هم خانه را سرو سامان دهد و هم فرزندان را اداره كند.
بدین خاطر از وصایاى فاطمه (س) یكى این مسأله است پس از مرگ من، امامه (خواهر زاده او) را بعقد خود درآورد زیرا مردان را از زن گرفتن براى اداره كانون چاره‏اى نیست و او براى فزرندان من مثل من است [32] و این جرأتى است اخلاقى كه تنها در فاطمه (س) ملاحظه مى‏شود و نوعى شكستن تعصب زنانه است توسط یك زن، اما زنى معصومه .

فصل 20: هدایت زنان

مقدمه

 

درباره فاطمه (س) چه مى‏توان گفت؟ او را از هر بعد و نظرى كه بنگریم عظیم است و در هر جنبه‏اى از جنبه‏هاى حیات فردى سرآمد است. او نه تنها براى خود زنى كامله و عاقله است، بلكه براى جامعه زنان الگوئى لایق، معلمى بزرگ ورهبرى واجد همه اوصاف رهبرى است .
از كارها و مسؤولیت‏هائى كه او براى خود برگزید مسؤولیت رهبرى و معلمى زنان است، كارى كه در خور شأن او و متناسب با شرایط زندگى روزمره زن است. وجودش براى زنان هم چون ابر رحمت و حضور فعالش در مجمع زنان موجب رشد و پیشرفت آنها و دورى از عوامل گمراه كننده بود.
فاطمه (س) این لیاقت را در خود احساس مى‏كرد كه مسؤولیت هدایت زنان را بر عهده گیرد و در این راه تن به كار و اقدامى مسؤولانه دهد. براى امت اسلامى در آن روزگار وجود او بسیار ضرورى بود زیرا جامعه زنان در تطبیق شرایط خود باسلام به وجود فردى چون او سخت محتاج بودند.

خانه فاطمه (س)

 

در شرح و توصیف خانه‏اش گفتیم كه خانه‏اى گلین و محقر بود، ولى خداى خواست كه این خانه مركز انوار الهى باشد و از آن نورهاى روشن و درخشان پدید آیند و با انوار مكتسبه از فاطمه (س) جهان تاریك را روشن سازند.
خانه فاطمه (س) تنها محل سكونت على نبود، و تنها مركزى براى تربیت و رشد فرزندان نبود، بلكه مدرسه‏اى عظیم بود كه در آن شاگردانى بزرگ پرورش یافتند كه بعدها هر كدام به نحوى باشكوه در جهان اسلام درخشیدند نمونه‏هاى تربیت او از این باب اندك نیستند.
از القاب فاطمه (س) یكى لقب زهرا است، یعنى درخشان و درخشنده، و فاطمه (س) جداً وجودى درخشان براى جهان اسلام و دنیاى زنان بود. چه بسیار است عده كسانى كه در گذشته از افاضات وجودى او بهره‏مند شدند و یا همین امروز هم به بركت فیوضاتش راه زندگى خود را مى‏یابند. شعاع تفكر در اندیشه فاطمه (س) چندان وسیع است كه از مرز دنیاى اسلام گذشته و نقاط دیگرى از جهان را روشن كرده است .كسانى كه به بركت رهنمودهاى او راه یافتند اندك نیستند.

نخستین معلم زن

 

درباره فاطمه (س) چه مى‏توان گفت جز آنكه بگوئیم او معلم بزرگ زنان، رهبر وهادى آنها، و اسوه و الگوى آنان است خانه او با همه كوچك بودنش مدرسه و مركز درس است. زنان مدینه و گاهى هم زنان نقاط دیگر به منظور درك و فهم مسائل به حضورش مى‏رسیدندو از محضرش كسب فیض مى‏كردند.
تلاش او در این بود كه به هدایت زنان پرداخته و آنها را بسازد. كار معلمى او در جهان آن روز وجود داشته و آثار آن تاامروز هم ادامه دارد. نقش او در تهذیب و تكامل زنان و هم در حل مسائل خاص زنانه‏شان در بعد تطبیق با تعالیم اسلام فوق‏العاده بود و توان ارتباط او با زنان بخاطر هم جنس بودن با آنان بسیارى از دشوارى‏هاى پیامبر رادر امر ایفاى رسالت خود با این طبقه رفع مى‏كرد.
در آغاز كار كه هنوز اسلام در حال شكل گرفتن بود، تلاش فاطمه (س) در این قسمت پراكنده و به تناسب شرایط اتفاقى بود. ولى بعدها كه بازار اسلام رونقى یافت و بر عدّه مسلمین افزوده شد، مخصوصاً در سه سال آخر حیاتش، درسى‏آموزى‏ها به صورت رسمى و منظم درآمد و بخشى از اوقات زندگى شبانه روزى او را پر مى‏كرد زنان مهاجر و انصار به خدمتش مراجعه كرده و از او درس زندگى و دین مى‏آموختند .

وظایف و مسؤولیت‏هاى او

 

فاطمه (س) در خود براساس بینش اسلامیش احساس مسؤولیت مى‏كرد و براى خویش وظایفى را مى‏شناخت از جمله آنكه نا آگاهان را بیاگاهاند و نقاب از چهره‏تعالیم اسلامى بر دارد و راه و روش پیاده كردن آن را به زنان بیاموزد زیرا آغاز امر بود و چنان نیازى در سطحى بالا .
از سوى دیگر او این وظیفه را درباره خود احساس مى‏كرد كه راه زنده و با شرافت ماندن را به آنها یاد دهد و در سایه این آموزش‏ها دست متجاوزان و آلودگان را از دامن زن كوتاه نماید و شر بدخواهان را از سرشان دور دارد.
فاطمه (س) به زنان آموخت كه شأن و رتبت‏شان بسى‏بالاتر از آن است كه ملعبه دست آلودگان باشند وبعنوان ابزارى در خدمت رونق دادن بازار شهوات قرارگیرند. به آنها تفهیم كرد كه بهاى وجودشان بهشت است و این یك گناه، نابخشودنى است كه خود را ارزان بفروشند و یا در خدمت مفاسد و رسوائى‏ها قرار گیرند .
فاطمه (س) براى خود این احساس مسؤولیت و تعهد را داشت كه نظام عقلى را در جامعه زنان رونق دهد، اندیشه‏شان را متوجه تربیت درست نسل و تحكیم كانون خانوادگى نماید و این روحیه را در آنان زنده سازد كه صعودها و سقوطها در گرو كار و تلاش آنهاست و آینده نیك و بد جامعه در سایه سرمایه‏گذارى امروز آنها .
و بدین سان فاطمه (س) یك رهبر است و یك راهنما، رهبرى كه معصومه است و خطاها و لغزش در كار او و در راه و روش او وجود ندارد. رهبر زنان دیروز و امروز جامعه است و بگفته ابن جوزى در كتاب تذكرة الخواص او فاطمه (س) است از آن بابت كه از نظر فضل و حسب و رشد ازدیگر زنان امت بریده و در سطحى فراتر است .

آموزش زنان

 

از خدمات و كوشش‏هاى فاطمه (س) خدمت او در آموزش زنان بود و اما اینكه او چه چیزهائى به زنان مى‏آموخت پاسخ آن براى نوع شاگردان او متفاوت است. برخى از آنها در سطوح بالاتر وگروهى در سطوح پائین‏تر بودند به افرادى چون اسماء بنت عمیس در سطحى نسبتاً بالا آموزش داشت و حتى از تفسیر قرآن و نكته‏هائى مهم از معارف اسلامى را مى‏آموخت و براى بعضى دیگر مسائل شرعى و دینى روز مره.
او هم چنین به زنان مى‏آموخت كه در امر تربیت فرزندان چه جنبه‏هایى را مراعات كنند و یا در حضور اجتماعى چه ضرورتهائى را در نظر گیرند، در برخورد با شوهر و همسایه و مردان و زنان مختلف، والدین و مهمان چگونه عمل كنند.
هم چنین گاهى فاطمه (س) به زنان درس جرات و شجاعت مى‏داد بگونه‏اى كه قادر باشند از لذت خودخواهى‏ها و هوسمندى‏ها بگذرند، حق گوى و حق جوى باشند، اهداف عالیترى را در زندگى روزمره خود برگزینند و از هر چه كه پستى و انحطاط است دورى جویند، او روح ورع و تقوا را در آنان مى‏دمید و با هشدارها و وعده و وعیدهاى نشأت گرفته از قرآن آنان را به راه صواب وامیداشت .

استدلال و محاجه

 

ازكارهاى مهم حضرت زهرا (س) آموزش راه و رسم دفاع در عقیده و ایمان است. اینكه افراد باید مسلمان باشند یك مسأله است و جمع عظیمى آن را پذیرفته و مورد رعایت قرار مى‏دهند. اما این هم نكته مهمى است كه افراد بتوانند از عقیده خود دفاع كنند و با محاجه و استدلال طرف مخالف را قانع سازند.
دو زن در امر دینى درگیرى و با هم مباحثه داشتند. كارشان از بحث به درگیرى كشید. از این دو زن یكى مؤمن بود و دیگرى معاند. فاطمه (س) دلایل درست را در اختیار زن مؤمن قرار داد تا بتواند در بحث پیروز شود و طرف مقابل را اقناع كند و هدایت فاطمه (س) اثر خود را گذارد و او در بحث خود پیروز و فوق‏العاده خوشحال شد.
آنگاه فاطمه (س) كه از این پیروزى خبر یافت به او فرمود سرور فرشتگان به پیروزى تو بیشتر از سرور و خوشحالى تو است و حزن و اندوه شیطان در شكست او بیش از حزن و اندوه آن زن است.[33](زیرا بحث حق و باطل و پیروزى حق بود).

آموزش همسردارى

 

از دیگر آموزش‏هاى فاطمه (س) به زنان آموزش درس مدیریت كانون و رعایت حقوق خانواده بود.
و در آن روزگار كه مردان بر زنان استیلاى كامل داشتند و حتى زن را مثل برده خود حساب مى‏آوردند موضعگیرى اسلام در قبال زنان و حمایت از آنها این خطر را هم براى برخى از عاقلان پدید مى‏آورد كه از اطاعت مشروع همسر سرباز زنند و تبعیت لازم را نداشته باشند و این خود نیاز به اصلاح اندیشه و پیگرى داشت .
فاطمه (س) سعى داشت ضمن آشنا كردن زنان به حقوق خود و همسر و فرزندان پاره‏اى از اندیشه‏هاى افراطى یا تفریطى را در آنان تعدیل كند. نه آنچنان كه زنان تسلیم باشند و در همه امور اطاعت كنند حتى در گناه، و نه آنچنان عاصى و نافرمان كه حقوق شوهر را نادیده گیرند. زیرا اصولاً در هر انقلاب فكرى كه در جامعه‏اى پدید آید افراد خیلى زود به افراط و تفریط كشانده مى‏شوند.
او هم چنان دفاع از حق شوهر را ضرورى دانست، بویژه كه در همسر حقانیتى راجع به مسأله‏اى باشد. عدم اطاعت از فرمان بحق شوهر را نوعى قبول لعنت خدا و فرشتگان معرفى فرمود. تسلیم زن به شوهر را در گناه، (مثل روابط جنسى با شوهر مست) براساس سخن پیامبر خریدارى لعنت‏ها به تعداد ستارگان آسمان. و وجود كسى كه بتواند مرزها را براى زنان معین و به آنها تفهیم كند بسیار ضرور بود.

طرز برخورد با زنان

 

فاطمه (س) دربرخورد با زنانى كه براى كسب دانش و اطلاع نزد او مى‏آمدند صبر و حوصله بسیارى را از خود نشان مى‏داد، از كثرت سؤال و پاسخ خسته مى‏شد ولى آن را به روى خود نمى‏آورد و مى‏كوشید كسى را شرمنده نسازد به نمونه زیر از این برخورد فاطمه (س) توجه كنیم .
زنى به نزد فاطمه (س) آمد كه مادر پیرى دارم، در امر نماز براى او سؤال و اشتباهى پیش آمده،مرا به نزد تو فرستاد تا پاسخ صحیح را از تو بیاموزم. آنگاه سؤال راطرح كرد و فاطمه (س) پاسخ آن را داد. اجازه خواست كه سؤال دومى را مطرح كند و فاطمه (س) اجازه داد و او طرح كرد و پاسخ یافت. اجازه سؤال بعدى وبعدى، تا ده سؤال شد و فاطمه (س) هم چنان به آنها جواب مى‏داد و آن زن خود از كثرت سؤال شرمنده گشت و گفت:
ببخشید شما را خسته كرده‏ام، دیگر مزاحم نمى‏شوم. فاطمه (س) فرمود هر چه سؤال دارى بپرس من از پاسخ به سؤال رنجیده نمى‏شوم. داستان پاسخگوئى من به سؤالات شما همانند داستان كسى است كه صد هزار دینار را با خود ببرد و آن را بر دوش خود حمل كند - آیا چنین عملى بر او ناخوش خواهد آمد؟ - براى هر پاسخ من به سؤال تو هزاران هزار اجر است و هم فرمود من ازپدرم شنیدم كه دانشمندان امت من در روز قیامت به اندازه دانش‏شان ومیزان تلاشى كه در جهت راهنمائى بندگان خدا داشته‏اند ارج و قرب مى‏یابند... البته این نكته را هم اضافه كنیم كه فاطمه (س) در امر ارتباط با زنان امین و راز دار بود، سعى بر این داشت كه اسرار آنها را حفظ كند و جلوى آبروریزى‏ها را بگیرد.[34]

ثمره تلاش و تربیت

 

فاطمه (س) كوششى فوق‏العاده براى تربیت و هدایت زنان داشت و ثمره تربیت او از یكسو فرزندان او هستند كه شرح و معرفى حالات و صدمات به هر یك از آنها دفترى جداگانه مى‏طلبد و از سوى دیگر ده‏ها زن كه هر كدام در دوران حیات خود هم چون آفتابى در آسمان اسلام درخشیدند و در عصر خود هادى و راهنماى دیگران بودند.
به نظر ما یكى از راههاى شناخت فاطمه (س) شناخت دست پروردگان فاطمه (س) است، تجلیات آنان خود حكایت دارد از شأن و عظمت فاطمه (س)، چه بسیارند زنانى كه رشد اسلامى و اجتماعى خود رامرهون فاطمه (س) بوده‏اند و حتى بر اثر رهنمودهاى او شرایط خانواده و همسر را تغییر داده‏اند.
ما براى ذكر نمونه دو تن از شاگردان فاطمه (س) را نام مى‏بریم كه نسبتاً معروفترند و درخشندگى بیشترى از خود نشان داده‏اند.

1- اسماء بنت عمیس:

 

دست پرورده فاطمه (س) است، همسر ابوبكر بود، پس طبعاً در جریان امور و وقایعى بود كه در دستگاه خلافت مى‏گذشت. اسماء محرم راز فاطمه (س) بود، او همان كسى است كه در شستشوى فاطمه (س) پس از مرگ بنا به وصیتش حضور داشت وبه على كمك مى‏كرد. فاطمه (س) درباره او سرمایه‏گذارى وقتى بسیار داشت و چه بسیارند نكته‏هائى كه او از محضر فاطمه (س) كسب كرد و بعدها در زندگى از آن بهره گرفت .
در داستان تصویب و نقشه ترور على كه در خانه ابوبكر صورت گرفته بود اسماء خبر آن را یافته بود، قرار بر این بود كه خالد بن ولید (اباسلیمان) در مسجد در كنار على بنشیند و بمحض خاتمه یافتن نماز ابوبكر على را بكشد. اسماء از این جریان شدیداً بیمناك شد و جرأت نكرد كه خبرآن را مستقیماً به على برساند.
كنیز خود را دستور داد كه به نزد على برو و قرائت صحیح و تفسیر این آیه را از جانب من از على بپرس و پاسخ بیاور آن آیه این بود: و جاء رجل من اقصى المدینة یسعى، قال یا موسى ان الملاء یأتمرون بك لیقتلوك، فاخرج انى لك من الناصحین [35] (ترجمه: مردى از نقطه دور دست دوان دوان آمد و گفت اى موسى مردم در این تصمیم و اراده‏اند كه ترا بكشند، زود بیرون رو من از نصیحت كنندگان و خیرخواهان توام).
كنیز آیه را به على رسانید - و على كنه قضیه را دریافت و پیام داد انّه یحول بین المرء و قبله [36] (مطمئناً خداوند بین من و آنها را حائل خواهد شد) و بر این اساس خاطر اسماء را آسوده كرد. داستان هم به همین گونه بود. ابوبكر در حین سلام نماز ازتصمیم قتل على در مسجد منصرف شد و قبل از سلام گفت: یا ابا سلیمان لا تفعل ما امرتك، و ان فعلت قتلتك.(اى اباسلیمان آنچه به تو دستور دادم اجرا مكن، اگر چنان كنى تو را خواهم كشت) و نماز را با السلام علیكم و رحمة الله خاتمه داد. و على از خالد پرسید ه چه بود او هم حقیقت حال را باز گفت. و على با او درگیر شد و بر زمینش كوبید كه آیا تو را بدین حد جرأت است و گروهى على را به پیامبر و فاطمه (س) قسم دادند كه از او دست بردار و رهایش كند (و گویند در آن ایام فاطمه (س) بیمار و بسترى و تبدار بود).

2- فضه:

 

از شاگردان فاطمه (س) و پرورش یافته در خانه او خادمه اوست. او ظاهراً از اسراى جنگى است كه رسول خدا (ص) او را به فاطمه (س)بخشیده بود. (گویند او دختر پادشاه هند بود و به علوم غریبه از جمله علم كیمیا یا اكسیر اطلاعى داشت و وقتى وارد خانه فاطمه (س) شد و آن را خالى از زیور یافت با استفاده از آن علم برخى از اشیاع خانه را به طلا تبدیل كرد و على (ع) به او تفهیم كرد كه او را نیازى به این امور نیست و از او خواست آن‏ها را به وضع اولیه‏اش برگرداند و او نتوانست). سالها در خانه على بود و عاشق فاطمه (س) و خاندان او بود و هرگز تاب جدائى از آنها را متحمل نبود .
در خانه فاطمه (س) به بسیارى از رموز علمى و فنى آشنا شد، قرآن را حفظ كرد به آموزش تفسیر قرآن پرداخت و الحق قرآن را در خون و رگ خود جریان داد. عابدى بیمانند گردید، كم كم كارش بجائى رسید كه قدم در جاى قدم فاطمه (س) مى‏نهاد، در عبادت‏ها سعى داشت به او تأسى كند در داستان اطعام افطاریه خود در سه شب متوالى به مسكین و یتیم واسیر فضه هم مشاركت داشت .
او زنى است كه بعدها ازدواج كرد .و صاحب فرزندانى شد. در واقعه كربلا بهمراه حسین و خاندانش حضور یافت و پس از واقعه كربلا بمانند دیگر مصیبت‏زدگان و اسیران بود. و گویند 20 سال پس از آن واقعه زنده بود و در تمام آن مدت هیچ سخنى نگفت و تكلمى نكرد جز با آیات قرآن. به این نمونه توجه فرمائید در بیابان او را دیدند و پرسیدند:
- تو كى هستى؟ جواب داد: و قل سلام فسوف تعلمون (اول سلام كن بعد به زودى خواهى فهمید).
- از كجا مى‏آئى؟ جواب داد: من مكان بعید (ازجائى دور)
- به كجا مى‏روى؟ جواب داد: ولله على الناس حج البیت (از جانب خدا طواف بیت واجب شد)
- چند روز است در راهى؟ جواب داد: ولقدخلقنا السموات و الارض فى ستّة ایام (ما آسمانها را در 6 روز خلق كردیم).
- به همین ترتیب سؤالات بود وجواب او به آیه قرآن - و در این هنگام فرزندانش سررسیدند كه او مادر ماست و شرح حال او را باز گفتند. او این همه زندگى و مهارت كلامى را در سایه تربیت فاطمه (س) بدست آورده بود و كیست كه زنان را بدینگونه پرورده باشد.


 

1- كشف الغمه - منتهى الامال ص 133 ج 1.
2- آیه 34 - سوره آل عمران.
3- ص 122 وسایل الشیعه ج 14.
4- ریاحین الشریعه - ج 1 ص 216.
5- ص 42 حلیه الاولیاء ج 2.
6- ص 134 منتهى الامال ج 1.
7- ص 751 الاستیعاب.
8- درج و گهر.
9- آیه 61 سوره آل عمران.
10- حدیث نبوى.
11- آیه 110 - آل عمران.
12- السیرة النبویه.
13- ص 208 مناقب ابن شهر آشوب ج 2.
14- شرح آن گذشت .
15- آیه 9 سوره حشر.
16- آیه 7 و 8 سوره دهر.
17- ص 56 بحار ج 43.
18- فاطمه الزهراء - بخش دعا.
19- ص 142 كشف الغمه.
20- احقاق الحق ج 10.
21- آیه 111 سوره مؤمنون.
22- ص 408 المصدر.
23- ص 94 الزهراء - ملا محسن فیض.
24- سوره كوثر.
25- به فصل 7 مراجعه شود.
26- مراجعه شود به كتاب زن در اسلام و غرب.
27- آیه 195 سوره آل عمران.
28- آیه 97 سوره نحل.
29- حدیث - مكارم الاخلاق.
30- حدیث نبوى.
31- پیامبر - مكارم الاخلاق.
32- منتهى الامال ج 1 ص 137.
33- بحار ج 2 ص 8.
34- ص 3 بحار ج 2.
35- آیه 20 سوره قصص.
36- آیه 24 سوره انفال.

در مكتب فاطمه (س) - دكتر على قائمى

سه شنبه 15/12/1391 - 19:52
اهل بیت

فقط على(ع) همسان فاطمه(س) بود

17. امام صادق(ع):
لَوْلا اِنَّ اللَّهَ تَباركَ و تعالى‏ خَلَقَ اَمیرَالمؤمنینَ(ع) لِفاطِمَةَ ما كانَ لَها كُفْوٌ عَلى‏ ظَهْرِ الارْضِ مِنْ آدَمَ وَ مَنْ دُوْنَهُ؛(1)
اگر خداى تبارك و تعالى امیرالمؤمنین(ع) را براى فاطمه خلق نكرده بود، براى او بر روى زمین، از آدم گرفته تا دیگران، همتایى وجود نداشت.
فاطمه(س) كه سلاله توحیدمدارانى چون ابراهیم خلیل(ع) است، و او كه دامنش جایگاه پرورش اولیاى دین و ضامن بقاى رسالت پدرِ بزرگوارش است، همسر و همتایى جز شیر بیشه توحید، امیرالمؤمنین(ع) نخواهد داشت و این چنین است كه ازدواجش نیز به امر حق‏تعالى است؛ چنان كه در روایت بعدى آمده است.

مأموریت الهى

18. پیامبر اكرم(ص):
ما زَوَّجْتُ فاطمةَ اِلاّ [بعد] ما اَمَرَنِىَ اللَّهُ عزّ و جلَّ بِتَزْوِیجِها؛(2)
فاطمه را شوهر ندادم مگر پس از آنكه خداى عز و جل مرا مأمور شوهر دادن او كرد.
و این چنین بود كه خداوند، نخست او را در عالم اعلا به همسرى على(ع) در آورد و آنگاه در زمین تحقق یافت.

پیوند در عرش

19. پیامبر اكرم(ص):
أتانی مَلَكٌ فَقالَ یا مُحمَّدُ! اِنَّ اللَّه یَقْرَأُ عَلَیْكَ السَّلامَ و یَقُولُ لَكَ: اِنّی قَدْ زَوَّجْتُ فاطِمَةَ ابْنَتَكَ مِنْ عَلی بنِ‏أبی‏طالبٍ فی الْمَلأِ الأَعْلى‏، فَزَوِّجْها مِنْهُ فی الاَرْضِ»؛(3)
فرشته‏اى نزد من آمد و گفت: خداوند بر تو سلام مى‏فرستد و مى‏گوید: من دخترت فاطمه را در عالم بالا، به همسرى على ابن‏ابى‏طالب در آوردم؛ تو نیز در زمین او را به همسرى او در آور.

گلواژه خوشبختى

20. روزى پیامبر(ص) بعد از ازدواج على(ع) و فاطمه(س) به خانه آنان رفت و از على(ع) پرسید:
كَیْفَ وَجَدْتَ اَهْلَكَ؟
قال: نِعْمَ الْعَوْنُ على‏ طاعَةِ اللَّهِ؛
همسرت را چگونه یافتى؟
عرض كرد: بهترین یاور براى اطاعت خداوند.
سپس همین پرسش را از فاطمه(س) كرد. فاطمه(س) عرض كرد:
خَیْرَ بَعْلٍ؛(4)
آن را بهترین شوهر یافتم.
چه زیباست كه امیرالمؤمنین(ع) در پاسخ به پرسش پیامبر(ص) همه خوبیها و مكارم همسرش را در این جمله كوتاه، ولى بسیار گویا بیان مى‏كند و او را بهترین یار و یاور در اداى وظیفه و اطاعت خداى تبارك و تعالى معرفى مى‏كند. زیرا ملاكى كه به زندگى آن دو بزرگوار معنا مى‏بخشد و آنان ازدواج خود را در سایه آن، موفق مى‏دانند، همكارى و همراهى در طاعت الهى است و بس.

خانه‏دارى خانه توحید

21. زُهْری، از راویان و عالمان اهل سنّت:
لَقَدْ طَحَنَتْ فاطمةُ بِنْتُ‏رَسُولِ‏اللَّهِ(ص) حَتّى‏ مَجَلَتْ یَدُها وَ رَبى و أَثَرُ قُطْبِ الرَّحى‏ فی یَدِها؛(5)
فاطمه، دختر رسول خدا(ص) آن قدر دستاس كرد كه دستش تاول زد و جاى چوب آسیاب در دستش بالا آمد و پینه بست.

غنچه مى‏پرورد

22. انس بن‏مالك: بلال در نماز صبح تأخیر كرد و از آن باز ماند. پیامبر(ص) به او فرمود:
ما حَبَسَكَ؟
فَقالَ: مَرَرْتُ بفاطمةَجع‏ج وَ هِىَ تَطْحَنُ و الصَّبِىُّ یَبْكی، فَقُلْتُ لَها: إنْ شِئْتِ كَفَیْتُكِ الرَّحى‏ وَ كَفَیْتِنی الصَّبِىَّ، و انْ شِئْتِ كَفَیْتُكِ الصَّبیَّ وَ كَفَیْتِنىِ الرَّحى‏.
فقالتْ: «أنَا أرْفَقُ بِابْنی مِنْكَ». فَذاكَ حَبَسَنی.
قال: فَرَحِمْتَها رَحِمَكَ اللَّهُ؛(6)
چه چیز مانع آمدنت شد؟
عرض كرد: به فاطمه(ع) برخوردم كه در حال دستاس كردن بود و پسربچه‏اش گریه مى‏كرد. به او گفتم: اگر بخواهى من به جاى شما عهده‏دار دستاس كردن مى‏شوم و شما عهده‏دار بچه، و اگر هم بخواهى من بچه را نگه مى‏دارم و شما دستاس كن.
فاطمه فرمود: «من از تو به پسرم مهربانتر و مناسبترم». این كار، مرا از نماز اول وقت باز داشت.
پیامبر(ص) فرمود: پس تو به فاطمه(ع) مهربانى كردى، خداوند تو را رحمت كند.
حضرت زهرا(س) همه سعى خویش را در فراهم نمودن محیط طاعت و بندگى خود، شوهر و فرزندانش، به كار مى‏بندد و در تقسیم كارى كه پیامبر(ص) براى آن دو بزرگوار كرده و كارهاى داخل خانه را به او، و كارهاى بیرون را به على(ع) واگذار كرده بود، به خوبى در انجام دادن آن تلاش مى‏كرد و آن را مغایر مقام معنوى و علمى و موقعیت اجتماعى خود نمى‏دانست؛ بلكه آن را یكى از زمینه‏هاى تحقق رضایت حق تعالى مى‏شمرد و تاول زدن دستهاى مباركش نیز، مانعى براى تلاش داخل خانه نبود. او به بچه‏دارى و تربیت فرزندانش عشق مى‏ورزید. لذا حتى براى چند لحظه نیز راضى به ترك آن نیست و در آن چند لحظه نیز، كار آسیاب كردن را به بلال وا مى‏گذارد و خود به آرام كردن فرزند و رسیدگى به او مى‏پردازد.

كنار باغبان توحید

23. عایشه نقل مى‏كند:
وَ كانَتْ (فاطمة) إذا دَخَلَتْ عَلَى النبیّ(ص) قامَ اِلَیْها فَقَبَّلَها وَ أَجْلَسَها فی مَجْلِسِهِ، وَ كانَ النبىُّ(ص) اِذا دَخَلَ عَلَیْها قامَتْ مِنْ مَجْلِسِها فَقَبَّلَتْهُ وَ اَجْلَسَتْهُ فی مَجْلِسِها؛
(7)
زمانى كه فاطمه(ع) بر پیامبر(ص) وارد مى‏شد، پیامبر(ص) به سوى او مى‏رفت و او را مى‏بوسید و در جاى خود مى‏نشاند، و آنگاه كه پیامبر(ص) وارد بر او مى‏شد، از جایش برمى‏خاست و پیامبر(ص) را مى‏بوسید و در جاى خویش مى‏نشاند.
24. ثوبان، بنده آزاد شده پیامبر(ص):
كانَ رسُولُ‏اللَّهِ(ص) اِذا سافَرَ كانَ آخِرُ عَهْدِهِ بِاِنْسانٍ مِنْ اَهْلِهِ فاطمةَ(ع) و اَوَّلُ مَنْ یَدْخُلُ عَلَیْهِ اِذا قَدِمَ فاطمةُ(ع)؛(8)
رسول خدا(ص) آنگاه كه به مسافرت مى‏رفت، آخرین شخصى را كه از خانواده‏اش مى‏دید و وداع مى‏كرد فاطمه(ع) بود، و آنگاه كه برمى‏گشت، بر اولین كسى كه وارد مى‏شد فاطمه(ع) بود.

سُرور سینه سردار توحید

25. پیامبر اكرم(ص):
فاطمةُ بَضْعَةٌ مِنّی. مَنْ سَرَّها فَقَدْ سَرَّنی وَ مَنْ ساءَها فَقَدْ ساءَنی. فاطِمَةُ اَعَزُّ النّاسِ عَلَیَّ؛(9)
فاطمه پاره وجود من است. هر كس او را شاد كند مرا شاد كرده و هر كس به او بدى كند به من بدى كرده است. فاطمه عزیزترینِ مردم براى من است.
روشن است محبتى كه پیامبر(ص) به فاطمه(ع) داشت و احترام خاصى كه براى او قایل بود تنها بدان جهت نبود كه او دختر اوست چرا كه پیامبر(ص) دختران دیگرى هم داشت؛ بلكه به جهت ویژگیهایى بود كه زهرا(ع) را از سایر زنان عالم ممتاز مى‏كرد. از روایات متعددى كه در این باره در كتابهاى شیعه و سنى وجود دارد استفاده مى‏شود كه پیامبر اكرم(ص) به مناسبتهاى مختلف و در موارد متعدد، حقیقت مذكور را بیان مى‏فرموده است. روایت بعدى یكى دیگر از این موارد است.

پاره وجود مصطفى(ص)

26. انس بن‏مالك:
قالَ رسُولُ‏اللَّه(ص): ما خَیْرٌ لِلنِّساءِ؟ فَلَمْ نَدْرِ ما نَقُولُ؟ فَسارَ عَلىٌّ(ع) إلى‏ فاطمةَ فَأَخْبَرَها بِذلِك. فقالتْ: فَهَلاّ قُلْتَ لَهُ: خَیْرٌ لَهُنَّ أَنْ لا یَرَیْنَ الرِّجالَ وَ لا یَرَوْنَهُنَّ!
فَرَجَعَ فَأَخْبَرَهُ بِذلِكِ.
فقالَ لَهُ: مَنْ عَلَّمَكَ هذا؟
قالَ: فاطمةُ.
قالَ: اِنَّها بَضْعَةٌ مِنّى‏؛(10)
رسول خدا(ص) فرمود: چه چیزى براى بانوان بهتر است؟ ما ندانستیم چه بگوییم. على پیش فاطمه رفت و او را از این جریان باخبر كرد.
فاطمه گفت: پس چرا به پیامبر نگفتى: براى آنان این بهتر است كه نه آنها مردان بیگانه را ببینند و نه مردان بیگانه آنها را!
على بازگشت و این پاسخ را به عرض پیامبر(ص) رساند.
رسول خدا(ص) فرمود: چه كسى این پاسخ را به تو یاد داد؟
عرض كرد: فاطمه.
فرمود: او پاره وجود من است.
شنیدن جواب پرسش پیامبر(ص) از زبان مبارك حضرت فاطمه(س)، به عنوان اینكه یكى از زنان است تأثیر خاصى در بانوان خواهد داشت و بدیهى است كه منظور، دست كشیدن از وظایف و مسؤولیتهاى اجتماعى نیست بلكه بیان یك واقعیت است كه هر چه حدّ و مرز بین زن و مرد در زندگى و جامعه رعایت شود بیشتر به مصلحت بانوان است.

عشق در كنار خندق

27. على(ع):
كُنّا مَعَ النَّبِیّ(ص) فی حَفْرِ الْخَنْدَقِ، اِذْ جاءَتْهُ فاطِمَةُ(س) بِكَسْرَةٍ مِنْ خُبْزٍ فَرَفَعَتْها اِلَیْهِ، فقالَ: ما هذِهِ یا فاطمةُ؟
قالتْ: مِنْ قُرْصٍ اخْتَبَزْتُهُ؛ جِئْتُكَ مِنْهُ بِهذِهِ الْكَسْرَةِ.
فَقالَ: یا بُنَیَّةُ! أَما اِنَّها لأوَّلُ طَعامٍ دَخَلَ فَمَ أَبیكِ مُنْذ ثَلاثٍ؛(11)
ما به همراه پیامبر(ص) در جریان حفر خندق بودیم كه فاطمه(س) با تكه‏نانى پیش پیامبر(ص) آمد و آن را به خدمت او برد. پیامبر(ص) فرمود: این چیست، فاطمه؟
عرض كرد: از گرده نانى است كه براى دو فرزندم پختم؛ این تكه آن را براى شما آوردم.
پیامبر(ص) فرمود: دختر عزیزم! هان، این اولین غذایى است كه بعد از سه روز وارد دهان پدرت مى‏شود.
این جریان در حالى كه شدت علاقه حضرت فاطمه(س) را به پیامبر(ص) مى‏رساند، گویاى اوج فداكارى و تحمل دشواریها در صدر اسلام، توسط مسلمانان بویژه پیامبر اكرم(ص) براى دستیابى به اهداف الهى و حفظ حكومت اسلامى است. آنان در شرایط دشوار جنگ خندق، با شكمهاى گرسنه، قسمتهاى قابل نفوذ مدینه را حفر مى‏كنند تا مركز رسالت و امامت از تعرض دشمن محفوظ بماند. در خانه فاطمه(ع) نیز توشه آن قدر كم است كه تنها امكان پختن یك نان براى چند نفر فراهم شده است و آن بزرگوار، توانسته بخشى از آن را تقدیم پیامبر(ص) كند، در حالى كه آن حضرت(ص) در سه روز گذشته غذایى نخورده است.
همین علاقه است كه زهرا(ع) را حتى قبل از رحلت پیامبر(ص) در غم فراق آینده به گریه مى‏اندازد. روایت بعدى گویاى همین واقعیت است.

اشك در انتظار فراق

28. عبدُاللَّهِ بْنُ‏عبّاس:
لَمّا حَضَرَتْ رَسُولَ اللَّهِ(ص) الْوَفاةُ حَتّى‏ بَلَّتْ دُمُوعُهُ لِحْیَتَهُ، فَقِیلَ لَهُ: یا رِسُولَ اللَّهِ! ما یُبْكیكَ؟
فَقالَ: أَبْكی لِذُرِّیَّتی وَ ما تَصْنَعُ بِهِمْ شِرارُ اُمَّتی مِنْ بَعْدی، كَأَنّى‏ بِفاطِمَةَ بِنْتى‏ وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدى‏ وَ هِىَ تُنادى‏ یا أَبَتاهُ! فَلا یُعِینُها اَحَدٌ مِنْ اُمَّتى‏.
فَسَمِعَتْ ذلِكَ فاطمةُ(ع) فَبَكَتْ.
فقالَ رسولُ اللَّه(ص): لا تَبْكِیَنَّ یا بُنیَّةُ!
فقالتْ: لَسْتُ أَبْكى‏ لِما یُصْنَعُ بى‏ مِنْ بَعْدِكَ، و لكِنِّى‏ أَبْكى‏ لِفِراقِكَ یا رسولَ اللَّهِ!
فقالَ لها: اَبْشِرى‏ یا بِنْتَ محمدٍ بِسُرْعَةِ اللِّحاقِ بى‏، فَإنَّكِ اَوَّلُ مَنْ یَلْحَقُ بى‏ مِنْ أهْلِ بَیْتى‏؛(12)
زمانى كه رحلت رسول خدا(ص) نزدیك شد، آن حضرت(ص) آن قدر گریه كرد كه اشكهایش محاسن او را تر كرد. به آن حضرت(ص) عرض شد: اى رسول خدا! چه چیز مایه گریه شماست؟
فرمود: براى فرزندانم و آنچه كه اشرار امتم، بعد از من، بر آنها روا مى‏دارند گریه مى‏كنم. گویا دخترم فاطمه را مى‏بینم كه بعد از من بر او ستم مى‏شود و او صدا مى‏زند: «پدرجان»! ولى هیچ كس از امّتم او را كمك نمى‏كند.
فاطمه(ع) این را شنید، و شروع به گریه كرد.
رسول خدا(ص) فرمود: دخترم! گریه نكن.
عرض كرد: من به خاطر رفتارى كه بعد از شما با من مى‏شود گریه نمى‏كنم، بلكه به علت غم فراق شما اى رسول خدا گریه مى‏كنم.
حضرت(ص) به او فرمود: مژده باد تو را اى دختر محمد كه بزودى به من ملحق خواهى شد، چرا كه تو اولین كسى از اهل‏بیتم هستى كه به من مى‏پیوندى.

پرهیز از نفرین

29. امام باقر(ع) و امام صادق(ع):
إنَّ فاطمةَ(ع) لمّا كانَ مِنْ أمْرِهِمْ ما كانَ، أَخَذَتْ بِتلابیبِ عُمَرَ فَجَذَبَتْهُ إلَیْها ثُمَّ قالَتْ:
أما وَاللَّهِ یا ابْنَ‏الخَطَّابِ! لولا انّی أكْرَهُ أَنْ یُصیبَ البلاءُ مَنْ لاذَنْبَ له لَعَلِمْتَ أنّی سَأُقْسِمُ عَلى اللَّهِ ثُمّ أجِدُهُ سَریعَ الإجابة؛(13)
وقتى شد آنچه شد، فاطمه گریبان عمر را گرفت و كشید و فرمود: هان، به خدا سوگند اى پسر خطاب! اگر من كراهت نمى‏داشتم كه افراد بى‏گناه دچار بلا شوند مى‏فهمیدى كه من خداى را سوگند مى‏دادم، آن گاه او را در اجابت دعایم، پرشتاب مى‏یافتم.
آنچه بر اساس این روایت، حضرت فاطمه(س) را از نفرین كردن در باره آنان كه به او ستم كردند باز مى‏دارد این است كه با نزول بلا، افراد بى‏گناه نیز گرفتار آیند. از این‏رو در روایت دیگرى كه شرح آمدن حضرت(س) به مسجد، پس از كشاندن على(ع) به آنجا را بیان مى‏كند آمده است كه فاطمه(س) در حالى كه پیراهن پیامبر(ص) را بر سر گرفته بود و كودكانش را به همراه داشت، تهدید كرد كه اگر على(ع) را رها نكنند موهاى خویش را پریشان خواهد ساخت.(14) و در سخن دیگرى از امام باقر(ع) آمده است:
وَ اللَّهِ لَوْ نَشَرَتْ شَعْرَها ماتُوا طُرّاً؛(15)
به خدا سوگند، اگر موهاى خویش را آشكار و پریشان مى‏ساخت همه آنان مى‏مردند.

استوانه ولایت

30. امام صادق(ع) از پدر بزرگوارش، امام باقر(ع) و آن حضرت(ع) از جابر بن‏عبداللَّه انصارى نقل مى‏كند:
سَمِعْتُ رسولَ‏اللَّهِ(ص) یَقُولُ لِعَلیّ بْنِ‏ابی‏طالبٍ قَبْلَ مَوْتِهِ بِثَلاثٍ: «سَلامٌ علیك یا أَبا الرَّیْحانَتَیْنِ! اُوصِیكَ بِرَیْحانَتَیَّ مِنَ الدنیا، فَعَنْ قَلِیلٍ یَنْهَدُّ رُكْناكَ وَ اللَّه خَلِیفَتی عَلَیْكَ.» فَلمّا قُبِضَ رَسُولُ‏اللَّهِ(ص) قال عَلیٌ(ع): هذا اَحَدُ رُكْنَیَّ الّذی قالَ لى‏ رسولُ‏اللَّه(ص). فَلَمّا ماتَتْ فاطِمةُ(ع) قال علیٌ(ع): هذا الرُّكنُ الثّانی الّذی قال رسول‏اللَّه(ص)؛(16)
از رسول خدا(ص) سه روز پیش از رحلتش، شنیدم به على ابن‏ابى‏طالب مى‏فرماید: «سلام بر تو باد اى پدر دو گل خوشبو! تو را به دو گل خوشبویم از دنیا (امام حسن(ع) و امام حسین(ع)) سفارش مى‏كنم؛ چرا كه بزودى هر دو ركن تو فرو خواهد ریخت و خداوند عوض دهنده تو است.»
پس از آن، موقعى كه رسول خدا(ص) رحلت كرد على(ع) فرمود: این یكى از دو ركن من بود كه رسول خدا(ص) به من فرمود. و وقتى فاطمه(ع) رحلت كرد، على(ع) فرمود: این، ركن دومى بود كه رسول خدا(ص) فرمود.


1- كافى، ج‏1، ص‏461.
2- بحارالانوار، ج‏43، ص‏104.
3- ذخائر العقبى، ص‏31.
4- بحارالانوار، ج‏43، ص‏117.
5- حلیةالاولیاء و طبقات الأصفیاء، ج‏2، ص‏41.
6- مسند احمد، ج‏3، ص‏150.
7- صحیح ترمذى، ج‏2، ص‏319.
8- مسند احمد، ج‏5، ص‏275.
9- بحارالانوار، ج‏43، ص‏23.
10- حلیةالاولیاء و طبقات‏الاصفیاء، ج‏2، ص‏40.
11- ذخائر العقبى، ص‏47.
12- بحارالانوار، ج‏43، ص‏156.
13- كافى، ج 1، ص 460.
14- مرآة العقول، ج‏5، ص‏343 و نیز همین مضمون: كافى، ج‏8، ص‏238.
15- كافى، ج‏8، ص‏238.
16- بحارالانوار، ج‏43، ص‏173.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت

در سوگ پدر

32. امام صادق(ع):
عاشَتْ فاطِمةُ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) خَمْسَةً و سَبْعِینَ یَوْماً لَمْ تُرَ كاشِرَةً وَ لا ضاحِكَةً؛ تأتی قُبُورَ الشُّهداءِ فی كُلِّ جُمْعَةٍ مَرَّتَیْنِ: الإثْنَیْنَ وَ الْخَمیسَ فَتَقُولُ(ع): هاهنا كانَ رسولُ اللَّهِ و ههُنا كانَ المشرِكون؛(1)
فاطمه(ع) بعد از رسول خدا(ص) هفتاد و پنج روز زندگى كرد؛ در حالى كه در حال لبخند یا خنده دیده نشد. هفته‏اى دو بار، یكى دوشنبه و دیگرى پنجشنبه، به زیارت قبور شهدا [در احُد] مى‏آمد و مى‏گفت: اینجا رسول خدا(ص) بود و آنجا مشركان قرار داشتند.
چنان كه یادآور شدیم در تاریخ شهادت حضرت فاطمه(ع) اختلاف است، ولى آنچه بیشتر شهرت دارد همان 75 یا 95 روز است كه در برخى روایات نیز آمده است. (2) نكته دیگر آنكه، در روایت سى و پنجم خواهد آمد كه صدیقه طاهره(ع) بعد از رحلت پدر بزرگوار خود تنها یك بار لبخند زد. دیگر آنكه، در این روایت، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه نام برده شده است كه حضرت(ع) به زیارت قبور شهدا مى‏رفت و این با آنچه در روایت سیزدهم گذشت، منافاتى ندارد چرا كه آن حدیث مى‏تواند ناظر به قبل از رحلت رسول خدا(ص) باشد؛ در حالى كه ظاهر این حدیث، مربوط به بعد از رحلت آن حضرت(ص) است.

اذان ناتمام

33. شیخ‏صدوق:
رُوِىَ [أنّه‏] لَمَّا قُبِضَ النَّبِىُّ(ص) اِمْتَنَعَ بِلالٌ مِنَ الأذانِ، قال: لا اُؤَذِّنُ لِاَحَدٍ بَعْدَ رسولِ اللَّهِ(ص). و إنَّ فاطمةَ(ع) قالتْ ذاتَ یومٍ: إنّی أَشْتَهی أَنْ أَسْمَعَ صَوْتَ مُؤَذِّنِ أبی(ص) بِاْلأَذانِ، فَبَلَغَ ذلكَ بلالاً؛ فأَخَذَ فی الاَذانِ. فَلَمَّا قالَ: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر» ذَكَرَتْ أَباها علیه‏السلام و أیّامَهُ، فَلَمْ تَتَمالَكْ مِنَ البُكاءِ. فلمّا بَلَغَ الى قولِهِ: «أشهد أنّ محمداً رسولُ‏اللَّه» شَهِقَتْ فاطمةُ(ع) و سَقَطَتْ لِوَجْهِها و غُشِیَ علَیْها. فقال النّاسُ لِبِلالٍ: أَمْسِكْ یا بلالُ! فَقَدْ فارَقَتْ ابْنَةُ رسولِ اللَّه(ص) الدنیا و ظَنُّوا أنّها قَدْ ماتَتْ. فَقَطَعَ اَذانَهُ وَ لَمْ یُتِمَّهُ فَأَفاقَتْ فاطمةُ(ع) و سََأَلَتْه أَنْ یُتِمَّ الأذانَ، فَلَمْ یَفْعَلْ و قال لها: یا سیّدةَ النِّسْوانِ! إنّی أَخْشى‏ عَلَیْكِ مِمّا تُنْزِلِینَهُ بِنَفْسِكِ إذا سَمِعْتِ صَوتی بِالأَذانِ. فَأَعْفَتْهُ عَنْ ذلِكَ؛(3)
نقل شده است وقتى پیامبر(ص) رحلت كرد، بلال از اذان گفتن امتناع جست و گفت: بعد از رسول خدا(ص) براى هیچ كس اذان نمى‏گویم. ولى یك روز فاطمه(ع) فرمود: علاقه دارم صداى مؤذن پدرم(ص) را در اذان بشنوم. این خبر به بلال رسید. لذا شروع به اذان گفتن كرد، ولى هنگامى كه گفت: «اللَّه اكبر، اللَّه اكبر»، فاطمه(ع) به یاد پدر و دوران او افتاد، و نتوانست از گریه خوددارى كند. و زمانى كه به جمله: «أشهد أنّ محمداً رسول اللَّه» رسید، فاطمه(ع) فریادى زد و به روى افتاد و بیهوش شد. مردم به بلال گفتند: اى بلال! دست نگهدار چرا كه دختر رسول خدا(ص) از دنیا رفت. و گمان كردند كه فاطمه(ع) رحلت كرده است. لذا بلال اذانش را قطع كرده و ناتمام گذاشت؛ تا اینكه فاطمه(ع) به هوش آمد و از بلال خواست كه اذان را كامل كند، اما بلال ادامه نداد و به حضرت(ع) عرض كرد: اى سرور بانوان! من از آنچه شما با شنیدن صداى اذان من بر خود مى‏آورى، بر شما مى‏ترسم. لذا حضرت(ع) او را معاف داشت.

پیراهن یوسف

34. على(ع):
غَسَّلْتُ النبیَّ(ص) فی قَمِیصِهِ: فَكانَتْ فاطمةُ تَقُولُ: أَرِنی الْقَمِیصَ. فَإذا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْها، فَلّما رَأَیْتُ ذلِكَ غَیَّبْتُهُ؛(4)
پیامبر(ص) را در پیراهنش غسل دادم. به همین جهت فاطمه مى‏گفت: پیراهن را به من نشان بده، و هنگامى كه آن را مى‏بویید بیهوش مى‏شد. من هم وقتى این را دیدم آن را پنهان كردم.

دیگر خنده، هرگز! جز یك تبسّم

35. ام جعفر بنت‏محمد بن‏جعفر:
إنَّ فاطمةَ بنت رسول‏اللَّه(ص) قالَتْ: یا أسماءُ! إنّی قَد اسْتَقْبَحْتُ ما یُصْنَعُ بِالنِّساءِ. أن یُطْرَحُ عَلَى المرأةِ الثَّوْبُ فَیَصِفُها، فقالَتْ أسماءٌ: یا ابْنَةَ رسولِ اللَّه! ألا اُرِیكِ شَیئاً رأیتُهُ بالحَبشة؟ فَدَعَتْ بِجرائِدَ رَطْبَةٍ فَحَنَتْها ثُمَّ طَرَحَتْ عَلَیْها ثَوْباً. فقالتْ فاطمةُ: ما اَحْسَنَ هذا و اَجْمَلَهُ! تُعْرَفُ بِهِ المرأةُ مِنَ الرَّجُلِ. فإذا مِتُّ أنا فَاغْسِلِینی اَنْتِ وَ عَلىٌّ و لا یَدْخُلْ عَلىَّ اَحَدٌ. فلمّا تُوُفِّیتْ غَسَلَها علیّ و أسماء رضى‏اللَّه تعالى عنهم؛(5)
فاطمه به اسماء بنت عمیس فرمود: اى اسماء! من این را كه نسبت به بانوان انجام مى‏شود و [در مراسم بعد از مرگ تنها] پارچه‏اى روى جنازه زن مى‏اندازند و در نتیجه پوشش لازم را ندارد و جسد نمایان است، ناروا شمرده و نمى‏پسندم. اسماء گفت: اى دختر رسول خدا! آیا چیزى را كه در سرزمین حبشه دیدم به شما نشان دهم؟ پس از آن، اسماء چوبهاى‏ترى را فراهم ساخت، آنها را خم كرد، سپس پارچه‏اى روى آنها انداخت [و تابوتى ساخت‏]. فاطمه فرمود: چقدر این خوب و زیباست! چرا كه به واسطه آن، زن از مرد باز شناخته مى‏شود (در نتیجه، نسبت به شؤون جنازه زن رعایت لازم صورت خواهد گرفت). پس آنگاه كه من جان سپردم، تو و على مرا غسل دهید و هیچ كس دیگر بر من وارد نشود. زمانى كه رحلت كرد، على و اسماء او را غسل دادند.
همین مضمون را دولابى، از محدثان اهل سنّت، ذكر نموده و سپس افزوده است:
وَ ما رُئِیَتْ مُتَبَسِّمَةً - یَعْنىِ بَعْدَ النبى(ص) - إلاّ یَوْمَئِذٍ؛(6)
بعد از پیامبر اكرم(ص) هیچ گاه با تبسم دیده نشد مگر آن روز كه اسماء آن تابوت را ساخت و نشان او داد».
چه بسیار غم‏انگیز و دلخراش است كه یگانه دختر پیامبر اكرم(ص)، تنها لبخندى كه بعد از رحلت پدر خود مى‏زند هنگامى است كه نگاهش به شبه تابوت خویش مى‏افتد! گویا به یاد نزدیكى آن روز موعود مى‏افتد. از طرف دیگر، خیالش آسوده مى‏گردد كه بعد از رحلتش، نگاه بیگانه‏اى بر او، هر چند از روى پارچه، نخواهد افتاد، با اینكه طبق وصیتش مراسم خاك سپارى، مخفیانه انجام خواهد شد و تعداد انگشت‏شمارى چون على(ع) و سلمان و مقداد شركت خواهند كرد؛ با این همه، نگران نحوه تشییع جنازه و حفظ حرمت شؤون اسلامى خویش است و تنها با دیدن نمونه تابوتى كه امكان محافظت كامل او را دارد آرامش مى‏گیرد. در روایت دیگرى از امام صادق(ع) آمده است كه أسماء تختى را آورد، آن را وارونه كرد و تركه‏هایى از درخت خرما را به پایه‏هاى آن بست و پارچه‏اى روى آن افكند و به حضرت(س) نشان داد. (7)

گلواژه پرپر مى‏شود

36. امام سجاد(ع) از پدر بزرگوار خویش، سیدالشهدا(ع):
لَمَّا مَرِضَتْ فاطمةُ بنتُ رسولِ‏اللَّهِ(ص) وَصَّتْ إلى‏ علىِ ابنِ‏أبی‏طالبٍ(ع) أَنْ یَكْتُمَ أَمْرَها و یُخْفِیَ خَبَرَها و لا یُؤْذِنَ أَحَداً بِمَرَضِها. فَفَعَلَ ذلكَ و كانَ یُمَرِّضُها بِنَفْسِهِ و تُعِینُهُ على‏ ذلكَ أسماءُ بنتُ‏عُمَیْسٍ رِحِمَها اللَّهُ، عَلَى‏ اسْتِسْرارٍ بذلكَ كَما وَصَّتْ بِهِ. فَلَمّا حَضَرَتْها الوفاةُ وَصَّتْ أمیرَالمؤمنین(ع) أنْ یَتَوَلّى‏ أَمْرَها، و یَدْفِنَها لَیْلاً و یُعَفّیِ قَبْرَها، فَتَوَلّى‏ ذلكَ امیرُالمؤمنین(ع) و دَفَنَها و عَفّى‏ مَوْضِعَ قَبْرِها. فَلَمَّا نَفَضَ یَدَهُ مِنْ تُراب القبرِ، هاجَ بِهِ الْحُزْنُ فَأَرْسَلَ دُمُوعَهُ عَلى‏ خَدَّیْهِ وَ حَوّلَ وَجْهَهُ إلى‏ قبرِ رسولِ اللَّه(ص) فقال: السلامُ علیكَ یا رسولَ‏اللَّهِ، السلامُ علیكَ مِن ابْنَتِكَ وَ حَبیبَتِكَ، وَ قُرَّةِ عَیْنِكَ وَ زائرَتِكَ، وَالْبائتةِ فی الثرى‏ بِبَقیعِكَ، المختارِاللَّهِ لَها سُرْعَةَ اللِّحاقِ بِكَ، قَلَّ یا رسولَ‏اللَّهِ عَنْ صَفیّتِكَ صَبْری، وَ ضَعُفَ عَنْ سیّدةِالنساءِ تَجَلُّدی، إلاّ أنّ فی التأسّی لی بِسُنَّتِكَ، وَ الحزن الّذی حَلَّ فیَّ لِفراقِكَ، مَو
ْضِعَ التَعَزِّی، وَ لَقَدْ وَسَّدْتُكَ فی مَلْحُودِ قَبْرِكَ، بَعْدَ أنْ فاضَتْ نَفْسُكَ على‏ صَدْری، وَ غَمَّضْتُكَ بِیَدی، وَ تَوَلَّیْتُ أَمْرَكَ بِنَفْسی.
نَعَمْ وَ فی كتابِ اللَّهِ أَنْعَمُ القبولِ، إنّا للَّهِ وَ إنّا إلیهِ راجِعُونَ، قَدِ اسْتُرْجِعَتِ الودیعةُ، و اُخِذَتِ الرَّهینةُ، و اخْتُلِسَتِ الزَّهراءُ، فَمْا أَقْبَحَ الخَضْراءَ و الغَبْراءَ!
یا رسولَ‏اللَّه! أمّا حُزْنی فَسَرْمَدٌ، و أمّا لَیْلی فَمُسَهَّدٌ، لا یَبْرَحُ الحُزْنُ مِنْ قلبی أوْ یَخْتارَاللَّهُ لی دارَكَ الّتی فیها أنتَ مُقیمٌ، كَمَدٌ مُقَیِّحٌ، وَ همٌّ مُهَیِّجٌ، سَرْعانَ ما فَرَّقَ [اللَّهُ‏] بَیْنَنا، وَ إلى اللَّهِ أَشْكُو، وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَظاهُرِ اُمَّتِكَ عَلیَّ، وَ عَلى‏ هَضْمِها حَقَّها فاسْتَخْبِرْها الحالَ، فَكَمْ مِنْ غَلیلٍ مُعْتَلِجٍ بِصَدْرِها لَمْ تَجِدْ إلى بَثِّهِ سَبیلاً، وَ سَتَقُولُ، وَ یَحْكُمُ اللَّهُ وَ هُوَ خَیْرُ الْحاكمینَ.
سَلامٌ علیكَ یا رسولَ‏اللَّهِ سلامَ مُوَدِّع لاسَئِمَ وَ لا قالَ، فَاِنْ أَنْصَرِفْ فَلا عَنْ مَلالةٍ، و إنْ اُقِمْ فلا عَنْ سُوءِ ظَنّی بِما وَعَدَ اللَّهُ الصابرینَ. الصبْرُ أَیْمَنُ وَ أَجْمَلُ وَ لَوْلا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلینَ عَلَیْنا، لَجَعَلْتُ الْمُقامَ عِنْدَ قَبْرِكَ لِزاماً، وَ التَّلَبُّثَ عِنْدهُ مَعْكُوفاً، وَ لَأَعْوَلْتُ إعْوالَ الثَّكْلى‏ على‏ جَلیلِ الرّزیّةِ. فَبِعَیْنِ اللَّهِ تُدْفَنُ بِنْتُكَ سِرّاً، وَ یُهْتَضَمُ حَقُّها قَهْراً وَ یُمْنَعُ إرْثَها جَهْراً، وَ لَمْ یَطُلِ العَهْدُ، وَ لَمْ یَخْلُقْ مِنْكَ الذِّكْرُ، فَاِلَى اللَّهِ یا رَسُولَ‏اللَّهِ الْمُشْتَكى‏، وَ فیكَ أَجْمَلُ العزاءِ، فَصَلَواتُ اللَّهِ عَلَیْها وَ عَلَیْكَ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ؛"#018">(8) موقعى كه فاطمه دختر رسول خدا(ص) بیمار شد به على ابن‏أبى‏طالب(ع) وصیت كرد كه موضوع را سربسته بدارد و خبر آن را پنهان كند و هیچ كس را از بیمارى او مطلع نسازد. حضرت(ع) این كار را كرد و خودش پرستارى فاطمه(ع) مى‏نمود و اسماء بنت عمیس - كه خدا رحمتش كند - نیز او را مخفیانه همان گونه كه فاطمه(ع) وصیت كرده بود كمك مى‏كرد.
هنگامى كه رحلتش نزدیك شد به امیرالمؤمنین(ع) سفارش كرد كه عهده‏دار مراسم غسل و كفن و دفن شود و او را شبانه به خاك سپارد و قبر او را پوشیده بدارد، لذا امیرالمؤمنین(ع) عهده‏دار آن شد و او را به خاك سپرد و آثار محل قبرش را محو كرد. موقعى كه دستش را از خاك قبر تكاند، حزن و اندوه به او فشار آورد و پریشان كرده و به جوشش آورد و اشكهایش را بر گونه‏هایش جارى ساخت و چهره‏اش را به طرف قبر رسول خدا(ص) نمود و عرض كرد: سلام بر تو اى رسول خدا! سلام بر تو از جانب دخترت و محبوبت، و نور چشمت و دیداركننده‏ات، آن كسى كه در بقیع تو(9)، در خاك خفته است، و خداوند پیوستن سریع به تو را براى او برگزیده است. اى رسول خدا! صبرم در غم فقدان دختر برگزیده‏ات كم شد، و طاقتم به خاطر سرور زنان، ضعیف گشت. منتها آنچه موجب تسلیت خاطر است، تأسّى من از سنت تو و بار اندوهى است كه در غم فراق تو وجودم را در بر گرفت. چرا كه من خود، تو را در شكاف قبر نهادم، پس از آنكه جانت بر سینه‏ام روان شد و چشمانت را با دست خویش بستم و خودم عهده‏دار كار به خاك‏سپارى‏ات شدم.
آرى، دلنشین‏ترین پذیرش، در كتاب خدا آمده است: انا لله و انا الیه راجعون. [اینك‏] امانت باز گردانده شد و گرو، پس گرفته شد، و شكوفه یكباره ربوده شد و چه زشت است سبزه و زمین.
اى رسول خدا! اندوهم بى‏پایان است، و شبم در بیدارى است؛ اندوه از قلبم نخواهد رفت تا اینكه خداوند همان خانه‏اى را كه تو در آن ساكنى براى من برگزیند. دلشستگى‏اى چرك‏آور، و اندوهى خشم‏آور و آتش‏افروز. در میان ما چه زود جدایى افتاد! شكایت به خدا مى‏برم، و دخترت از همداستانى امتت علیه من و براى ضایع كردن حق او، تو را خبر خواهد داد؛ حال و وضعیت را از او بپرس. چه بسیار عقده‏هایى؛ در سینه‏اش به تلاطم آمد اما راهى براى گشودن آن نیافت كه خواهد گفت. و خداوند داورى مى‏كند و او بهترین داور است.
سلام بر تو اى رسول خدا! سلام وداع‏كننده‏اى كه نه خسته شده است و نه روى‏گردان. پس، اگر برمى‏گردم نه به خاطر خستگى است، و اگر بمانم نه به خاطر بدگمانى به وعده‏اى كه خداوند به صابران داده است. صبر بهتر و زیباتر است. و اگر نبود تسلط آنان كه بر ما چیره شده‏اند، خود را ملازم قبر تو مى‏داشتم و ماندن كنار آن را پیشه خود مى‏ساختم و چون مادرى كه داغ مصیبتى بزرگ دیده، شیون مى‏كردم. در برابر چشم خدا، دخترت پنهانى به خاك سپرده مى‏شود، و حق او به زور ضایع مى‏شود، و آشكارا از ارثش باز داشته مى‏شود؛ در حالى كه هنوز چیزى نگذشته و یاد تو فراموش نشده است. پس شكوه را به خدا مى‏برم اى رسول خدا، و تویى مایه زیباترین تسلیت خاطر. درود خدا، و رحمت و بركاتش بر فاطمه و بر تو باد.
همین مضمون را مرحوم كلینى با اندكى تفاوت از همین راوى ولى از امام حسین(ع) نقل كرده است.(10)

صدّیقه را صدّیق غسل مى‏دهد

37. مفضّل بن‏عمر:
قلتُ لأبی‏عبداللَّه(ع): جُعِلْتُ فداكَ، مَنْ غَسَّلَ فاطمةَ؟
قال: ذاكَ أمیرُالمؤمنین. و كانّیِ اِسْتَعْظَمْتُ ذلكَ مِن قولِهِ.
فقال: كَأَنَّكَ ضِقْتَ بِما أَخْبَرْتُكَ به؟
قلتُ: قد كانَ ذاك جُعِلْتُ فداكَ.
قال: فقال: لا تَضِیقَنَّ فانَّها صِدّیقةٌ وَ لَمْ یَكُنْ یُغَسِّلُها إلاّ صدّیقٌ؛ أَما عَلِمْتَ أَنَّ مَرْیَمَ لَمْ یُغَسِّلْها إلاّ عِیسى؛(11)
«به امام صادق(ع) عرض كردم: فدایت گردم، چه كسى فاطمه را غسل داد؟
فرمود: غسل دهنده، امیرالمؤمنین بود.
مفضل مى‏گوید: گویا من این امر را دشوار یافتم و برایم سنگین آمد، لذا حضرت فرمود: گویا از آنچه كه خبر دادم بر تو گران آمد؟
عرض كردم: بله چنین بود، فدایت شوم.
فرمود: هرگز دچار كم‏ظرفیتى نشو، چرا كه فاطمه صدّیقه‏اى بود كه تنها «انسانى صدّیق» او را غسل مى‏دهد. آیا ندانستى كه مریم را كسى جز عیسى غسل نداد؟
ظاهراً منشأ تعجب مفضّل، این مسأله مورد بحث در فقه است كه آیا مرد را زن و زن را مرد، اختیاراً و یا اضطراراً مى‏تواند غسل دهد یا نه؟

ظهور خشم و قهر مقدس

38. اَصْبَغُ بنُ نباته:
سُئِلَ امیرُالمؤمنین علیُ بنُ‏ابی‏طالبٍ(ع) عن عِلَّةِ دَفْنِهِ لفاطمةَ بِنْتِ رسولِ اللَّهِ(ص) لیلاً؛ فقالَ: إنّها كانتْ ساخِطَةً على قومٍ كَرِهَتْ حُضُورَهُم جِنازَتَها و حرامٌ عَلى‏ مَنْ یَتَوَلاّهُمْ أَنْ یُصَلِّیَ عَلى‏ أَحَدٍ مِنْ وُلْدِها؛(12)
از امیرالمؤمنین(ع) در باره علت دفن شبانه فاطمه دختر رسول خدا(ص) به دست او سؤال شد، فرمود: [به خاطر اینكه فاطمه(س)] از دست گروهى ناراضى و خشمناك بود و از حضور آنها در تشییع جنازه‏اش رضایت نداشت. و بر هر كس كه ولایت و دوستى آن گروه را داشته باشد حرام است كه بر احدى از فرزندان فاطمه(ع) نماز بگزارد.

در محكمه عدل با نقش خون

39. امام رضا(ع) از پدران خویش(ع):
قال رسولُ اللَّه(ص): تُحْشَرُ ابْنَتی فاطمةُ(ع) یومَ القیامةِ وَ مَعَها ثِیابٌ مَصْبُوغَةٌ بالدَّمِ، تَتَعَلَّقُ بِقائمَةٍ مِنْ قَوائمِ الْعَرْشِ فَتَقُولُ: یا عَدْلُ! احكُمْ بَیْنی وَ بَیْنَ قاتِلِ وَلَدی (وُلْدی).
قالَ رسولُ‏اللَّه(ص): فَیَحْكُمُ لاِبْنَتی وَ رَبِّ الكعبةِ و إنَّ اللَّهَ عزَّ و جلَّ یَغْضِبُ لِغَضَبِ فاطمةَ و یَرْضى‏ لِرِضاها؛(13)
رسول خدا(ص) فرمود: دخترم فاطمه در روز قیامت با لباسهایى رنگین به خون، محشور مى‏گردد و به پایه‏اى از پایه‏هاى عرش دست مى‏گیرد و مى‏گوید: اى خداى عادل! میان من و قاتل فرزندم (فرزندانم) داورى كن.
رسول خدا(ص) سپس فرمود: به خداى كعبه سوگند كه خداوند به نفع دخترم داورى مى‏كند، و همانا خداى عز و جل به خاطر غضب فاطمه خشم مى‏گیرد و به خشنودى او خشنود مى‏گردد.

و بهشت به انتظار است

40. پیامبر اكرم(ص):
اشْتاقَتِ الجَّنةُ إلى‏ اَرْبَعٍ مِنَ النِّساءِ: مَرْیَمُ بِنْتُ عِمرانَ، و آسِیةُ بِنْتُ مُزاحِم، زوجة فرعونَ وَ هی زوجة النبی(ص) فی الجنّةِ و خَدیجَةُ بِنْتُ خُوَیْلِد زَوْجةُ النبی(ص) فی الدنیا وَ الآخرةِ و فاطمةُ بِنْتُ محمدٍ(ص).(14)
بهشت مشتاق چهار نفر از زنان است: مریم دختر عمران، آسیه دختر مزاحم همسر فرعون كه در بهشت همسر پیامبر(ص) است، خدیجه دختر خویلد همسر پیامبر(ص)، و فاطمه دختر محمد(ص).


1- همان، ص‏195، به نقل از كافى.
2- از جمله نك: كافى، ج‏1، صص‏57 - 58، و بحارالانوار، ج‏43، صص‏6 - 9 و 212 - 217. و نیز نگاه كن: ضمیمه كتاب با عنوان «تاریخ ولادت حضرت فاطمه(س)».
3- من لا یحضره الفقیه، ج‏1، ص‏297؛ و بحارالانوار، ج‏43، ص‏157.
4- بحارالانوار، ج‏43، ص‏157.
5- حلیةالاولیاء و طبقات‏الاصفیاء، ج‏2، ص‏43.
6- ذخائرالعقبى، ص‏53.
7- بحارالانوار، ج‏43، ص‏213.
8- همان، و نیز نك: كافى، ج‏1، صص‏458 - 459.
9- در روایت مرحوم كلینى به جاى كلمه «بقیع» «بقعه» آمده است كه به معناى آرامگاه و مرقد خواهدبود.
10- كافى، ج‏1، ص‏458 - 459.
11- كافى، ج‏1، ص‏459، و نیز بحارالانوار، ج‏43، ص‏206.
12- بحارالانوار، ج‏43، ص‏209.
13- همان، ص‏220.
14- همان، ص‏53.

سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت

پیوند پاكیزگى



ترك ازدواج!

1. پیامبر اكرم(ص):
مَنْ سَرَّهُ اَنْ یَلْقَى اللَّهَ طاهِراً مُطَهَّراً فَلْیَلْقَهُ بِزَوْجَةٍ وَ مَنْ تَرَكَ التَّزْوِیجَ مَخافَةَ العَیْلَةِ فَقَدْ أَساء الظنَّ باللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ؛(1)
هر كس شادمان مى‏شود به اینكه خداوند را در حال پاكى و پاكیزگى
[معنوى‏] ملاقات كند، پس خداى را به همراه زوجه‏اى ملاقات كند، و كسى كه ازدواج را به خاطر ترس از خرجى زندگى رها كند، در حقیقت به خداى عز و جل بدگمان شده است.
برخوردارى از نعمت همسر، مى‏تواند محیط مساعدى را در زندگى انسان، در جهت كسب طهارت معنوى و دورى از انحرافات ایجاد كند. انسانى كه براى تأمین سعادت ابدى و حیات جاوید تلاش مى‏كند باید بداند كه همسرى مناسب، همسفر خوبى براى او خواهد بود. توجه به ملاكهاى اصلى و ارزشى در گزینش همسر، مى‏تواند انسان را در دستیابى به همسرى مناسب یارى كند، و این نكته‏اى است كه در روایت بعدى به آن توجه شده است.

كدام یك؟ دین یا مال و زیبایى

2. امام صادق(ع):
إذا تَزَوَّجَ الرَّجُلُ الْمَرْأَةَ لِمالِها اَوْ جَمالِها لَمْ یُرْزَقْ ذلِكَ، فإنْ تَزَوَّجَها لِدِینِها رَزَقَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ جَمالَها وَ مالَها؛(2)
هنگامى كه مرد، زن را به خاطر ثروت یا زیبایى‏اش به ازدواج درآورد به هدفش نخواهد رسید، ولى اگر با او به انگیزه دین و ایمانش ازدواج كرد، خداى عز و جل، هم زیبایى و هم ثروت او را روزى‏اش، خواهد نمود.
انسانى كه با انگیزه صحیح، این سنت اسلامى را انجام مى‏دهد، از یك طرف زمینه مناسبى را در جهت رشد معنوى خویش فراهم كرده است، و از جانب دیگر، درهاى رزق و فضل الهى را به روى خود گشوده است. و این علاوه بر آنكه مفاد روایات متعددى است، به صراحت مورد تأكید قرآن نیز واقع شده است؛ آنجا كه مى‏فرماید: «وَ أَنْكِحُوا الأیامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحینَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إمائِكُمْ اِنْ یَكُونُوا فُقَراءَ یُغْنِهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ».(3)
مفاد آیه این است كه «زنان و مردان بى‏همسر و نیز بردگان و كنیزانى كه شایستگى ازدواج یافته‏اند را همسر دهید، اگر هم تنگدست باشند خداوند از فضل خودش آنان را بى‏نیاز خواهد ساخت. خداوند، هم وسعت دارد و هم مى‏داند».
از سوى دیگر، از ارزشمندترین ساختارهاى اجتماعى در اسلام، بنیان خانواده است كه اگر بر اساس صحیح و در چارچوب ارزشهاى دینى شكل گرفته باشد همان گونه كه در روایت بعدى آمده، دوست داشتنى‏ترین بنا در پیشگاه خداوند است.

بنیان محبوب

3. امام باقر(ع):
قالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): ما بُنِىَ بِناءٌ فِی الإسلامِ اَحَبُّ إلَى اللَّهِ تعالى‏ مِنَ التَّزْوِیج؛(4)
از نظر اسلام، در پیشگاه خداوند تعالى، هیچ بنایى، محبوبتر از ازدواج بنا نشده است.
از این‏رو در احادیث چندى، از ترك ازدواج و زندگى مجرد، نكوهش شده است و حتى كسانى كه به عمد، راه تنهایى زیستن را پیشه مى‏كنند نفرین شده‏اند. (5)


1- من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏385.
2- همان، ص‏392.
3- سوره نور(24)، آیه 32.
4- من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏383.
5- از جمله: من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏384 به بعد و نیز: مستدرك الوسائل، ج‏14، صص‏154 - 156.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت

امانات الهى



بهترین شما

4. پیامبر اكرم(ص):
خَیْرُكُمْ، خَیْرُكُمْ لِنِسائِهِ وَ أَنَا خَیْرُكُمْ لِنِسائی؛(1)
بهترینِ شما مردى است كه با زنان خود خوشرفتارتر باشد و من از همه شما نسبت به همسرانم خوشرفتارترم.

سفارش شدگان

5. پیامبر اكرم(ص):
ما زالَ جِبْرَئیلُ یُوصینی فی أمر النساءِ حَتّى‏ ظَنَنْتُ أنّه سَیُحَرِّمُ طَلاقَهُنَّ؛(2)
جبرئیل، همواره به من سفارش زنان را مى‏نمود تا آنجا كه گمان كردم، خداوند بزودى طلاق دادن آنان را حرام خواهد كرد.
آنگاه كه همسر براى مرد، در حكم امانتى الهى است، طبیعى است كه بهترین مردان در این خصوص كسانى خواهند بود كه براى این ودیعه‏هاى الهى بهتر باشند و پیامبر اكرم(ص) با همه مسؤولیتهایى كه مقام امامت و رسالت بر دوش او مى‏گذاشت و با وجود تعداد همسرانى كه به خاطر مصلحت اسلام اختیار كرده بود و اختلافى كه آن همسران از نظر اخلاق و سنّ داشتند، به گونه‏اى با آنها رفتار مى‏كرد كه در سراسر عمر زناشویى حتى یك بار نیز نتوانستند بر پیامبر اكرم(ص) خرده‏گیرى كنند و این خود یكى از امتحانات الهى براى رسول اكرم(ص) بود.
در فرهنگ جاهلى، از آنجا كه زن به مثابه مال شخصى مرد پنداشته مى‏شد و مرد براى خود این حق را قایل بود كه با همسر خود هر گونه كه خواست رفتار كند و او را هر چند بناحق، مورد اذیت و آزار قرار دهد، در اسلام براى دفاع از حقوق زن عنایت خاصى شده است؛ از جمله به روایت ذیل توجه شود.

یك سیلى، هفتاد سیلى

6. پیامبر اكرم(ص):
... فَاَیُّ رَجُلٍ لَطَمَ امْرَأَتَهُ لَطْمَةً، اَمَرَاللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مالِكَ، خازِنَ النِّیرانِ فَیَلْطِمُهُ عَلى‏ حُرِّ وَجْهِهِ سَبْعِینَ لَطْمَةً فی نارِ جَهَنَّمَ ...؛ (3)
هر مردى كه یك سیلى به صورت همسرش بزند، خداى عز و جل به «مالك» كه مأمور دوزخ است، دستور مى‏دهد در آتش جهنم، هفتاد سیلى به گونه او بزند.

گشایش بر اسیران

7. امام موسى بن جعفر(ع):
عِیالُ الرَّجُلِ أُسَراؤُهُ، فَمَنْ اَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ نِعْمَةً فَلْیُوَسِّعْ عَلى‏ أُسَرائِهِ، فَإنْ لَمْ یَفْعَلْ أَوْشَكَ أَنْ تَزُولَ تِلْكَ النِّعْمَةُ؛(4)
خانواده مرد، اسیران او هستند. لذا هر كس كه خداوند بر او نعمتى ارزانى داشت، بر اسراى خودش وسعت و گشایش دهد و الاّ اگر این كار را نكرد، آن نعمت در شرف نابودى قرار خواهد گرفت.
مسأله آسان گرفتن زندگى بر همسر و فرزند را در روایات متعددى مى‏خوانیم. اینكه در اینجا همسر و فرزندان، همانند اسیران شمرده شده‏اند از این جهت است كه آنان راه به جایى ندارند و چشم نیاز و دیده انتظار به دست مرد گشوده‏اند. از سوى دیگر، یك اسیر، تنها نیاز به امور مادى ندارد. برخورد مناسب و اظهار عطوفت، بهترین هدیه براى او است. لذا در روایت دیگرى، همین امر به صورت كلى آمده است كه در پیشگاه خداوند، محبوبترین بندگان، آنانند كه رفتارشان با خانواده‏شان كه اسیران آنانند بهتر باشد.(5) روایات بعدى نیز در همین زمینه است.

در كنار همسرت بنشین

8 . پیامبر اكرم(ص):
جُلُوسُ الْمَرْءِ عِنْدَ عِیالِهِ أحَبُّ اِلى اللَّهِ تَعالى‏ مِنْ اعْتِكافٍ فی مسجدی هذا؛(6)
در پیشگاه خداوند تعالى، نشستن مرد در كنار همسر خود، از اعتكاف در این مسجد من، محبوبتر است.
ارزش اعتكاف و ثواب ماندن در مسجد پپامبر(ص) چیزى است كه هر مسلمانى آرزوى دستیابى به آن را دارد. اگر به فضیلتى كه اعتكاف در مسجد آن حضرت(ص) دارد توجه شود، آن وقت به ارزش بالاى انس و الفت و نشستن مرد در كنار همسر خود، بیشتر پى خواهیم برد. این نیاز طبیعى زن است كه همسرش، ساعاتى را در كنار او باشد، با او هم‏صحبت شود، به سخن او گوش كند، و كارهاى روزمره، او را از این مهم باز ندارد. خود مرد نیز چنین نیازى را دارد. و این عنایت و اهتمام بالاى اسلام به تحكیم مناسبات زن و شوهر و تقویت روابط عاطفى آنان را مى‏رساند كه حضور در خانه و نشستن در كنار همسر را در پیشگاه خداوند از اعتكاف در مسجدالنبى(ص) دوست‏داشتنى‏تر به شمار مى‏آورد. و این چنین است كه در سخن دیگرى از پیامبر بزرگوار اسلام(ص) آمده است «مردى كه لقمه در دهان همسر خود مى‏گذارد داراى اجر و ثواب است.»(7) و یا گفته حضرت(ص) كه خدمت به خانواده را تنها كار انسان «صدّیق» یا «شهید» یا مردى كه خداوند خواسته است خیر دنیا و آخرت را به او برساند مى‏شمارد:
لا یَخْدِمُ العِیالَ إلّا صِدِّیقٌ اَوْ شَهیدٌ اَوْ رَجُلٌ یُریدُ اللَّهُ بِهِ خَیْرَ الدُنْیا وَ الآخِرَةِ.(8)

اول براى دخترت

9. پیامبر اكرم(ص):
مَنْ دَخَلَ السَّوْقَ فَاشْتَرى‏ تُحْفَةً فَحَمَلَها اِلى‏ عِیالِهِ كانَ كَحامِلِ صَدَقَةٍ إلى‏ قَوْمٍ مَحاوِیجَ وَ لْیَبْدَأْ بِالإناثِ قَبْلَ الذُّكُورِ؛(9)
مردى كه داخل بازار شود و تحفه‏اى بخرد و آن را براى خانواده‏اش ببرد، ثوابش برابر كسى است كه صدقه‏اى را به قومى نیازمند برساند. و (هنگام خرید یا تقسیم) نخست از دختران شروع كند.
عنایت خاصى كه در اینجا حتى در هدیه دادن به دختران شده حاكى از اوج توجه و احترامى است كه اسلام براى آنان قایل است، و از طرف دیگر، نشان‏دهنده زمینه بیشترى است كه فرزندان دختر در جلب عطوفت و مهربانى دارند.
براى تقویت رشته‏هاى زندگى مشترك زن و مرد و ایجاد حس اعتماد به نفس در زن و دلگرمى بیشتر به زندگى، توجه خاصى نیز به روابط عاطفى میان آن دو شده است. حدیث بعدى مؤید این معناست.

تو را دوست دارم

10. پیامبر اكرم(ص):
قَوْلُ الرَّجُلِ لِلْمَرْأَةِ «إنّی اُحِبُّكِ» لا یَذْهَبُ مِنْ قَلْبِها اَبَداً؛(10)
این گفته مرد به همسرش كه «من تو را دوست دارم» هیچ‏گاه از قلب زن بیرون نمى‏رود.

آراستگى و زینت

11. امام باقر(ع):
لایَنْبَغی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُعَطِّلَ نَفْسَها وَ لَوْ أَنْ تُعَلِّقَ فی عُنُقِها قَلادَةً وَ لایَنْبَغی أَنْ تَدَعَ یَدَها مِنَ الْخِضابِ وَ لَوْ أَنْ تَمْسَحَها مَسْحاً بِالْحَناءِ و إنْ كانَ مُسِنَّةً؛ (11)
براى زن (در رسیدگى به وضع ظاهر خود) سزاوار نیست كه به خود و سر و وضعش نرسد هر چند به اینكه گردنبندى را به خود بیاویزد، و سزاوار نیست كه دستش را بى‏رنگ رها كند هر چند به اینكه مختصر حنایى بگذارد؛ گرچه سالخورده باشد.
بى‏شك موضوع یاد شده، یك نیاز طبیعى براى زن و مرد است و در این روایات، همان گونه كه به مسأله هزینه و ایجاد گشایش در زندگى و نیز اظهار محبت علنى توجه شده است بر این نیاز طبیعى نیز كه در روابط زن و شوهر نقش خاصى دارد تأكید شده است. همین امر پسندیده در صورتى كه خارج از حدود خانه و براى بیگانه انجام شود حرام است و آثار سوء خود را در جامعه و بویژه در محیط خانواده و روابط زن و شوهر خواهد داشت. این امر پسندیده، عیناً براى مردان نیز سفارش شده و علت آن نیز روشن است. البته نكته دیگرى كه در همین زمینه باید مورد توجه قرار گیرد موضوع لزوم تمایز میان زن و مرد در وضع ظاهرى و لباس و امثال آن است. و این همان نكته‏اى است كه در سخن فاطمه دختر امیرالمؤمنین على(ع) به روایت عروة بن‏عبداللَّه آمده است. او مى‏گوید: وارد بر فاطمه دختر على بن‏ابى‏طالب(ع) شدم در حالى كه پیرزنى سالخورده شده بود و گردنبندى در گردنش بود و دو النگو در دستش. لذا گفت: براى زنان ناخوشایند و مكروه است كه خود را شبیه مردان سازند.(12)

مردان نیز زینت كنند

12. حسن بن‏جهم:
رأَیْتُ أَباالحَسنِ(ع) اِخْتَضَبَ، فَقُلْتُ: جُعِلْتُ فِداكَ! إخْتَضَبْتَ؟!
فَقالَ: نَعَمْ، اِنَّ التَّهِیَّةَ مِمّا یَزِیدُ فی عِفَّةِ النِّساءِ، وَ لَقَدْ تَرَكَ النِّساءُ الْعِفَّةَ بِتَرْكَ أَزْواجِهِنَّ التَّهِیَّةَ. ثُمَّ قالَ: أَیَسُرُّكَ أَنْ تَراها عَلى‏ ماتَراكَ عَلَیْهِ إذا كُنْتَ عَلى‏ غَیْرِ تَهِیَّةٍ؟
قُلْتُ: لا.
قالَ: فَهُوَ ذاكَ. ثُمَّ قالَ: مِنْ اَخْلاقِ الأنْبِیاءِ، التَّنَظُّفُ و التَّطَیُّبُ وَ حَلْقُ الشَّعْرِ و كثرهُ الطَروقَةِ؛(13)
حضرت امام رضا(ع)(14) را دیدم كه موهاى خود را رنگ كرده است. عرض كردم: فدایت شوم! خضاب گذاشته‏اى؟!
فرمود: بله، چرا كه آراستن خود از جمله چیزهایى است كه موجب افزایش پاكدامنى زنان مى گردد؛ و زنان، عفت و پاكدامنى را به این علت رها كردند كه شوهرانشان آراستن خویش را ترك نمودند. سپس فرمود: آیا تو خوش دارى كه همسرت را به همان شكلى ببینى كه تو را در حال ژولیدگى و عدم رسیدگى به سر و وضع مى بیند؟
عرض كردم: نه.
فرمود: پس این، همان است. سپس فرمود: نظافت و استعمال بوى خوش و اصلاح سر و آمیزش زیاد از اخلاق انبیاست.»


1- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 443. و نیز: وافى، ج‏22، ص‏789.
2- مستدرك الوسائل، ج‏14، ص‏250.
3- همان،
4- من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏556.
5- نك: من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏555، و وسائل‏الشیعه، ج‏14، ص‏122 «قالَ رسولُ اللَّه(ص): عیالُ الرجلِ اُسراؤُه وَ أحبُّ العبادِ الى اللَّهِ عزّ و جلّ أحْسَنُهُم صُنْعاً إلى‏ أسرائه.
6- تنبیه الخواطر، ج‏2، ص‏122.
7- . ان الرجل لیؤجر فی رفع اللقمة الى فی امرأته. المحجةالبیضاء، ج‏3، ص‏70.
8- . بحارالانوار، ج‏104، ص‏132.
9- وسائل الشیعه، ج‏15، ص‏227.
10- همان، ج‏14، ص‏10.
11- همان، ص‏118.
12- أمالى مفید، ص‏94، ح‏3، و نیز: مستدرك الوسائل، ج‏14، ص‏249، «عروة بن‏عبداللَّه بن‏بشیر الجعفی، قال: دخلت على فاطمة بنت علی بن‏أبى‏طالب(ع)، و هی عجوزٌ كبیرةٌ و فی خَرَز، و فی یدها مسكتان، فقالت: یُكره لِلنساءِ أن یَتَشَبَّهْنَ بالرجال ...».
13- كافى، ج‏5، ص‏567، و نیز، وسائل الشیعه، ج‏14، ص‏183.
14- این احتمال نیز مى رود كه منظور، حضرت امام كاظم(ع) باشد.

 
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
اهل بیت

هم تو، هم او

13. پیامبر اكرم(ص):
... فَلَكُمْ عَلَیْهِنَّ حَقٌّ وَ لَهُنَّ عَلَیْكُمْ حَقٌّ، وَ مِنْ حَقِّكُمْ عَلَیْهِنَّ أَنْ لایُوَطِّؤُوا فَرْشَكُمْ وَ لا یَعْصِینَكُمْ فی مَعْرُوفٍ. فَإذا فَعَلْنَ ذلِكَ فَلَهُنَّ رَزْقُهُنَّ وَ كِسْوَتُهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ وَ لا تَضْرِبُوهُنَّ؛ (1)
... براى شما مردان، بر زنان حقى است و براى آنان نیز بر شما حقى. و از جمله حقوق شما بر آنان، این است كه رابطه نامشروع با بیگانه برقرار نكنند و در موارد لزوم اطاعت، از شما سرپیچى نكنند. پس آنگاه كه این حقوق را ادا كردند، حق خرجى و لباس در حد متعارف و معمول را دارا هستند و (نیز از جمله حقوق اینكه) آنان را نزنید.
روشن است كه زن و مرد، هر یك در روابط زناشویى و زندگى مشترك داراى حقوقى هستند و در حدیث فوق به قسمتى از آن اشاره شده است و این گونه نیست كه یك طرف، همیشه خود را طلبكار و دیگرى را بدهكار بداند؛ بلكه روابط بر اساس حقوق متقابل است و تنها با این احساس است كه جوّ مساعدى براى تحقق صفا و صمیمیت و همكارى به وجود خواهد آمد.

حفظ چارچوب زندگى و ارزشها

14. امام صادق(ع):
قالَ رسولُ اللَّهِ(ص): مَنْ أَطاعَ اِمْرَأَتَهُ أَكَبَّهُ اللَّهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فی النّارِ.
قِیلَ: وَ ما تِلْكَ الطّاعَةُ؟
قالَ: تَطْلُبُ اِلَیْهِ (مِنْهُ - كافى) الذِّهابَ إَلى‏ الْحَمَّاماتِ وَ الْعُرُساتِ وَ الْعِیداتِ و النّائحاتِ (النَّیاحاتِ - كافى) و الثِّیابَ الرِّقاقَ فَیُجیبُها؛ (2)
كسى كه از زنش اطاعت نماید، خداوند او را به صورت، در آتش اندازد.
گفته شد: آن طاعت چیست؟
فرمود: اینكه زن خواهان رفتن به حمامهاى عمومى و عروسیها و مراسم عید و جشنها و سوگواریها و یا پوشیدن لباسهاى نازك و بدن‏نما باشد و او نیز مى‏پذیرد.»
مدیریت زندگى توسط مرد و مسؤولیتهاى ناشى از آن، از نقطه نظر شرعى، این حق را به او مى دهد كه محدودیتهایى را در خصوص خروج همسر خویش از خانه ایجاد كند و همسرش موظف باشد بدون موافقت قبلى او اقدام به خروج از خانه نكند. البته روشن است كه این حق، به گونه‏اى مطلق و خودخواهانه نیست.
برخى اجتماعات، زمینه مساعدترى براى فساد و گناه فراهم مى‏نماید و این امر در گذشته نسبت به برخى مكانها همچون حمامها و مجالس ختم زنانه شدت بیشترى داشته است. مرد علاوه بر اینكه خود باید نسبت به آلوده شدن و گرفتار آمدن در ورطه گناه، فردى خویشتن‏دار باشد، در خصوص خانواده بویژه همسر خود نیز مسؤولیت دارد. چنان كه قرآن كریم مى فرماید: «یا أیُّها الّذینَ آمَنوُا قُوا اَنْفُسَكُمْ وَ أَهْلیكُمْ ناراً وَقُودُهَا النّاسُ و الحِجارةُ». (3)
مرد به عنوان كسى كه بار زندگى را بر دوش مى‏كشد و مسؤولیت اصلى بر عهده او مى‏باشد نباید به گونه‏اى رفتار كند كه تدبیر و مدیریت زندگى اساساً از دست او خارج شود و در زندگى تبدیل به فردى بى‏اختیار و بدون اراده گردد. او نمى‏تواند و نباید از مسؤولیت و وظیفه دشوارى كه در زندگى مشترك بر عهده دارد شانه خالى كند. لذا در سخنى از امیرالمؤمنین(ع) آن مردى كه تدبیر كار خویش را به زنى واگذار كرده مورد لعن قرار گرفته است. (4)


كدام بهتر است؟

15. امام صادق(ع):
اِنَّ رَجُلاً مِنَ اْلأَنصارِ عَلى‏ عَهدِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) خَرَجَ فی بَعْضِ حَوائِجِهِ وَ عَهِدَ اِلى‏ امْرَأَتِهِ عَهْداً أَلاّ تَخْرُجَ مِنْ بَیْتِها حَتّى‏ یَقْدَمَ. قالَ: وَ إِنَّ أباها مَرِضَ فَبَعَثَتِ الْمَرْأَةُ اِلى‏ رَسُولِ‏اللَّهِ(ص) فَقالَتْ: اِنَّ زَوْجی خَرَجَ وَ عَهِدَ اِلَیَّ أَنْ لا أَخْرُجَ مِنْ بَیْتی حَتّى‏ یَقْدَمَ وَ إنَّ أبی مَرِیضٌ فَتَاْمُرُنی أَنْ أَعُودَهُ؟
فَقالَ: لا، اِجْلِسی فی بَیتِكِ وَ أَطِیعی زَوْجَكِ.
قالَ: فَماتَ فَبَعَثَتْ اِلَیْهِ، فَقالَت: یا رَسُولَ‏اللَّه! اِنَّ أَبی قَدْ ماتَ فَتَأْمُرُنی أَنْ اُصَلِّىَ عَلَیْهِ؟
فَقالَ: لا، اِجلِسی فِی بَیْتِكِ وَ أَطیعی زَوْجَكِ. قالَ: فَدُفِنَ الرَّجُلُ فَبَعَثَتْ اِلَیْها رَسُولُ‏اللَّهِ(ص): إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ غَفَرَلَكِ وَ لِأَبیكِ بِطاعَتِكِ لِزَوْجِكِ؛ (5)
مردى از انصار در زمان رسول خدا(ص) به خاطر كارى، به مسافرت رفت و به همسرش سفارش كرد كه از خانه خارج نشود تا او برگردد. پدر این زن مریض شد، لذا زن خدمت رسول خدا(ص) پیغام فرستاد كه شوهرم به مسافرت رفته و به من سفارش كرده است تا موقع برگشتش، از خانه‏ام خارج نگردم ولى پدرم مریض است؛ اجازه مى‏دهید كه او را عیادت كنم؟
پیامبر(ص) جواب فرستاد: نه، در خانه‏ات بنشین و مطیع همسرت باش.
تا اینكه پدرش مرد؛ دوباره پیغام فرستاد: اى رسول خدا! پدرم مرده است، آیا دستور مى فرمایید كه بر او نماز بخوانم؟
حضرت(ص) جواب فرستاد: نه، در خانه‏ات بنشین و مطیع شوهرت باش.
پس از آن، پدرش به خاك سپرده شد. (این بار) پیامبر اكرم(ص) براى زن پیغام فرستاد كه خداوند عز و جل تو را و پدرت را به علت اطاعت تو از همسر، مشمول مغفرت قرار داد.

نعمت بعد از اسلام

16. پیامبر اكرم(ص):
ما اسْتَفادَ امْرُءٌ مُسْلِمٌ فائِدةً بَعْدَ اْلإسْلامِ اَفْضَلَ مِنْ زَوْجَةٍ مُسْلِمَةٍ تَسُرُّهُ إذا نَظَرَ إلَیْها وَ تُطِیعُهُ إذا اَمَرَها وَ تَحْفَظُهُ إذا غابَ عَنْها فی نَفْسِها وَ مالِهِ؛ (6)
مرد مسلمان بعد از اسلام، بهره‏اى برتر از همسرى مسلمان نبرده است. همسرى كه وقتى به او مى نگرد مایه مسرّت او است، و آنگاه كه به او دستورى مى دهد اطاعت مى كند، و در غیاب شوهر، حافظ ناموس خود و اموال شوهر است.

مرد نیكوكار

17. اسحاق بن‏عمّار:
قُلْتُ لاِبی‏عبدِاللَّهِ(ع): ما حَقُّ الْمَرْأَةِ عَلى‏ زَوْجِها الذَّی إذا فَعَلَهُ كانَ مُحْسِناً؟
قالَ: یُشْبِعُها وَ یَكْسُوها وَ إنْ جَهِلَتْ غَفَرَلَها.
وَ قالَ أبُوعَبْدِاللَّهِ(ع): كانَتْ امْرَأَةٌ عِنْدَ أَبی(ع) تُؤْذِیهِ فَیَغْفِرُلَها؛(7)
به امام صادق(ع) عرض كردم: حق زن بر شوهرش چیست، كه اگر آن را انجام دهد انسان نیكوكارى خواهد بود؟
فرمود: خوراك و پوشاك او را تأمین كند و اگر از سر جهل مرتكب خطایى شد از او در گذرد.
باز فرمود: پدرم زنى داشت كه او را اذیت مى كرد، ولى پدرم او را مى‏بخشید.

خیرى از تو ندیدم!

18. امام صادق(ع):
أیُّما امْرَأَةٍ قالَتْ لِزَوْجِها: ما رَأَیْتُ قَطُّ مِنْ وَجْهِكَ خَیْراً فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُها؛(8)
هر زنى به همسرش بگوید: «من از روى تو خیرى ندیدم» عملش ضایع و حبط خواهد شد.
در ضمن چند روایت گذشته، به برخى از حقوق متقابل زن و شوهر اشاره شد؛ از جمله خارج نشدن از خانه بدون اجازه شوهر، حفظ آبرو و اموال شوهر در غیاب او، تأمین خوراك و پوشاك و قهراً مسكن زن، چشم‏پوشى از اشتباهات او و بالأخره در روایت فوق به این نكته توجه داده شده است كه زن نباید زحمات شوهرش را در نیكى به او و برآوردن نیازهاى او نادیده بگیرد و با گفتن جملاتى دلسرد كننده كه حاكى از عدم قدردانى از زحمات شوهر است، موجب سردى روابط میان خود و همسرش شود كه چه بسا پیامدهاى ناگوارى را به دنبال دارد.
چند روایت بعدى، گویاى برخى از صفات زنان شایسته است.

كارگزار خداوند

19. امام رضا(ع) از امیرالمؤمنین(ع):
خَیْرُ نِسائِكُمْ، اَلْخَمْسُ.
قِیلَ: یا اَمِیرَالمُؤْمِنینَ! وَ مَا الْخَمْسُ؟
قالَ: اَلْهَیِّنَةُ، اللَّیِّنَةُ، المُؤاتِیَةُ، الّتِی إذا غَضِبَ زَوْجُها لَمْ تَكْتَحِلْ بِغَمْضٍ حَتّى‏ یَرْضى‏، وَ اِذا غابَ عَنْها زَوْجُها حَفِظَتْهُ فی غَیْبَتِهِ، فَتِلْكَ عامِلٌ مِنْ عُمّالِ اللَّهِ وَ عامِلُ اللَّهِ لا یَخِیبُ؛ (9)
بهترین زنان شما داراى پنج صفت هستند.
گفته شد: اى امیر مؤمنان! آن پنج صفت كدام است؟
فرمود: سبكبار و كم‏صداق، نرم‏خو و خوش‏رفتار، مطیع و موافق، آنگاه كه همسرش خشم گیرد، خواب به چشمش نرود تا از او راضى گردد. و در غیاب شوهرش حافظ او باشد.
چنین زنى، كارگزارى از كارگزاران خداوند است و كارگزار خداوند نیز دچار ناكامى و خسران نخواهد شد.

او را نیازار!

20. پیامبر اكرم(ص):
أیُّما امْرَأَةٍ آذَتْ زَوْجَها بِلِسانِها لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَرْفاً وَ لا عَدْلاً وَ لا حَسَنَةً مِنْ عَمَلِها حَتّى‏ تُرضِیَهُ وَ إنْ صامَتْ نَهارَها وَ قامَتْ لَیْلَها؛ (10)
هر زنى كه شوهرش را با زبان بیازارد، خداوند، هیچ توبه و كفاره‏اى را از او نمى پذیرد و هیچ كار نیكش را قبول نمى كند تا وقتى كه شوهرش را راضى كند، گرچه زن، روز خود را روزه بدارد و شب را به عبادت گذراند.
روشن است كه براى پذیرش توبه و قبولى اعمال نیك، زمینه‏هایى لازم است و موانع زیادى وجود دارد كه از جمله آنها عدم رضایت شوهر است. البته اگر زن به وظیفه خویش عمل كرده است و با این حال، مرد به هر دلیلى و نوعاً به خاطر منافع شخصى خویش، اظهار عدم رضایت از همسر خود بكند او مسؤولیتى ندارد، ولى اگر زن با كلمات خود، موجب آزار و ناراحتى همسرش شده است و در عین حال حاضر به كسب رضایت او نیست، طبیعى است كه اعمال نیك او نیز بر جاى بماند. روایت بعدى نیز ناظر به همین نكته است.

كسب خشنودى او

21. پیامبر اكرم(ص):
خَیْرُ نِسائِكُمْ، الّتِی إنْ غَضِبَتْ اَوْ غَضِبَ تَقُولُ لِزَوْجِها: یَدی فی یَدِكَ، لا أَكْتَحِلُ عَیْنی بِغَمْضٍ حَتّى‏ تَرْضى‏ عَنِّی؛(11)
بهترین زنان شما، زنى است كه وقتى خشمگین گردد و یا همسرش بر او خشم گیرد، به شوهرش بگوید:
دستم را در دست تو مى گذارم و خواب را به چشمم راه نمى دهم تا وقتى كه از من راضى شوى.
این بسیار مهم است كه اگر كدورت و عصبانیتى نیز پیش آمد، هر یك سعى نكند به دیگرى نشان دهد كه به او نیازى ندارد بلكه سعى در جبران كوتاهى و تقصیر خود كند و طرف مقابل نیز آن را به عنوان نقطه ضعف دیگرى تلقى نكند ، بلكه حمل بر روحیه گذشت و عدم لجاجت وگرمى بخشیدن دوباره به زندگى مشترك كه هر دو از آن بهره‏مند مى شوند نماید.

جهاد بانوان

22. على(ع):
جِهادُ الْمَرْأَةِ حُسْنُ التَّبَعُّلِ؛(12)
جهاد زن، خوب شوهردارى كردن است.
یك زن آگاه و وظیفه‏شناس، اگر بتواند درون خانه خود، محیط مساعدى را براى رشد و كمال خود و شوهر و بویژه فرزندان خویش فراهم كند تأثیر مثبت و بسیار مؤثر آن در اصلاح جامعه و اخلاق و تربیت آحاد آن، بر كسى پوشیده نیست. در حقیقت، زن، شركت مستقیم در فعال نمودن سایر نیروهاى سازنده جامعه دارد و نقش عمده‏اى را در گرمى بخشیدن به مجاهدان در میدان نبرد ایفا مى كند. از سوى دیگر، حدیث فوق كه تفصیل آن را در روایت بعدى خواهیم خواند، گویاى اهمیت وظیفه خانه‏دارى است چرا كه آن را به مثابه جهاد مى‏داند.

جهاد واقعى

23. اسماء بنت یزید كه از زنان انصار بود به محضر پیامبر(ص) كه میان اصحابش بود، رسید و عرض كرد:
پدر و مادرم فدایت! من فرستاده زنان به سوى شما هستم. جانم فداى شما! بدان كه هیچ زنى در شرق و غرب نیست كه جریان آمدن مرا به حضور شما بشنود مگر اینكه هم‏عقیده من است. پرسش من این است كه خداوند تو را بحق، به سوى مردان و زنان فرستاد و ما به تو و به پروردگارت كه تو را فرستاد ایمان آوردیم و ما گروه زنان محصور و محدود، نشسته در خانه و وسیله برآوردن خواسته‏هاى شماهاییم، و بار فرزندانتان را بر دوش مى كشیم و شما جماعت مردان، با شركت در نمازجمعه و جماعت و عیادت بیماران و حضور در تشییع‏جنازه‏ها و انجام دادن مداوم مراسم حج و از همه برتر،

با امكان حضور در جهاد در راه خدا، بر ما برترى داده شده‏اید. از طرف دیگر، وقتى كسى از شماها به سفر حج یا عمره مى‏رود و یا براى حفظ مرزها خارج مى‏شود، اموالتان را برایتان نگهدارى

مى‏كنیم و لباسهایتان را مى‏بافیم و اولادتان را تربیت مى‏كنیم. پس اى رسول خدا! از نظر اجر و پاداش چه مشاركتى با شما داریم؟
پیامبر اكرم(ص) چهره خویش را به طرف اصحابش نمود و فرمود:
هَلْ سَمِعْتُمْ مَقالَةً قَطُّ اَحْسَنَ مِنْ مُساءَلَتِها مِنْ اَمْرِ دِینِها مِنْ هذِهِ؟
فَقالُوا: یا رَسُولَ‏اللَّهِ! ما ظَنَنَّا أَنَّ امْرَأَةً تَهْتَدی اِلى‏ مِثْلِ هذا!
فَالْتَفَتَ النَّبِیُّ(ص) اِلَیْها ثُمَّ قالَ لَها: إنْصَرِفی أَیَّتُهَا الْمَرْأَةُ وَ أَعْلِمی مَنْ خَلْفَكِ مِنَ النِّساءِ أَنَّ حُسْنَ تَبَعُّلِ إحْدا كُنَّ لِزَوْجِها وَ طَلَبَها مَرْضاتِهِ وَ اتِّباعَها مُوافَقَتَهُ یَعْدِلُ ذلِكَ كُلَّهُ. فَأَدْبَرَتِ الْمَرْأَةُ وَ هِیَ تُهَلِّلُ وَ تُكَبِّرُ اسْتِبْشاراً؛(13)
آیا تاكنون گفتارى بهتر از پرسش این بانو كه در باره امر دینش پرسید، شنیده‏اید؟
عرض كردند: اى رسول خدا! ما گمان نمى‏كردیم زنى به چنین چیزى دست یابد!
آنگاه پیامبر(ص) رو به طرف آن زن گرداند و به او فرمود:
اى زن! برگرد و به سایر زنانى كه از سوى آنان آمده‏اى اعلام كن كه خوش‏رفتارى یكى از شماها با شوهر و جویاى رضایت او شدن و دنبال كردن موافقت او، با همه آن فضایل و اعمال مردان برابرى مى‏كند.
آن زن برگشت در حالى كه از خوشحالى و بشارت یافتن، تهلیل و تكبیر بر زبان داشت.
مرحوم علامه طباطبایى از این حدیث، نكات چندى را استفاده كرده است كه به اختصار به آنها اشاره مى‏شود:
1. از امثال این قضایا روشن مى‏شود كه زنان با اینكه بیشتر به امور داخلى منزل مشغولند، اما از نظر مراجعه به ولىّ امر و كوشش در جهت حل پاره‏اى مشكلات خویش منعى نداشته‏اند.
2. آنچه بیشتر در زندگى زن، مورد پسند اسلام است این است كه وظیفه مهم خانه‏دارى را فراموش نكند، و این توصیه پیامبر(ص) گرچه واجب نبود لكن در یك محیط سالم و مذهبى، همین دستور استحبابى حافظ این خواسته اسلامى بود.
3. زنان با اینكه از فضیلت امثال جهاد، به عللى كه روشن است محرومند اما اسلام این محرومیتها را با مزایا و ارزشهاى دیگرى كه بسى افتخارآمیز است جبران كرده است. (14)
حدیث بعدى مى‏تواند تفسیرى بر این وظیفه باشد.

از بهترین بانوان

24. پیامبر اكرم(ص):
اِنَّ مِنْ خَیْرِ نِسائِكُمْ؛ اَلْوَلُودَ، السَّتِیرَةَ، الْعَفِیفَةَ، الْعَزِیزَةَ فِی اَهْلِها، الذَّلِیلَةَ مَعَ بَعْلِها، الْحِصانَ مَعَ غَیْرِهِ، الّتِی تَسْمَعُ لَه وَ تُطِیعُ اَمْرَهُ وَ إذا خَلا بِها بَذَلَتْ ما أَرادَ مِنْها؛ (15)
همانا از بهترین زنان شما زنى است كه زیاد بچه‏دار شود، شوهردوست و محجوب و پاكدامن باشد، در میان خویشانش عزیز باشد ولى با شوهرش رام و تسلیم باشد، خودش را از بیگانه محفوظ بدارد، نسبت به همسرش حرف‏شنوى و اطاعت داشته باشد، و در خلوت شوهر، از انجام خواسته او مضایقه نكند.

زن قیمت ندارد!

26. امام صادق(ع):
لَیْسَ لِلْمَرْأَةِ خَطَرٌ، لا لِصالِحَتِهِنَّ وَ لا لِطالِحَتِهِنَّ؛ اَمّا صالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ خَطَرُها الذَّهَبَ وَ الفِضَّةَ. وَ اَمّا طالِحَتُهُنَّ فَلَیْسَ التُّرابُ خَطَرَها، التُّرابُ خَیرٌ مِنْها؛ (16)
براى زن، ارزش و معادلى نیست؛ نه براى صالح آنان و نه براى ناصالح آنان. اما خوبِ آنان در مقابل ارزشش، طلا و نقره برابرى نمى‏كند چرا كه بهتر از طلا و نقره است، و اما ناصالح آنها، خاك نیز قیمت و بهاى او نیست، چرا كه خاك بهتر از او است.
این حدیث شریف مى‏تواند بعنوان جمع‏بندى احادیث این قسمت باشد و نشان‏دهنده این است كه ارزش انسانى زن، امرى معنوى است كه با ملاكهاى مادى نمى‏توان ارزشیابى نمود و طبیعى است نوعاً هر عنصرى كه بیشتر مى‏تواند در جامعه نقش مثبت و ارزشمند داشته باشد، نقش تخریبى زیادترى نیز مى‏تواند دارا باشد.


1- بحارالانوار، ج‏103، ص‏245.
2- وسائل الشیعه، ج 14، ص 130. و كافى، ج 5، ص 517 با حذف كلمه «فَیُجیبُها».
3- سوره تحریم(66)، آیه‏6. در باره این آیه رجوع كن به حدیث 39، از همین بخش.
4- وسائل‏الشیعه، ج‏14، ص‏131، «كُلُّ امرءٍ تُدَبِّرهُ امرأ فَهُوَ مَلْعُونٌ».
5- من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏442.
6- وسائل‏الشیعه، ج‏14، ص‏23.
7- همان، ص‏121.
8- من لا یحضره الفقیه، ج‏3، ص‏440.
9- كافى، ج‏5،، ص‏325.
10- بحارالانوار، ج‏103، ص‏244.
11- همان، ص‏239.
12- همان، ج‏103، ص‏252.
13- المیزان فى تفسیر القرآن، ج‏4، ص‏350، و نیز: الدرّ المنثور، ج‏2، ص‏153.
14- نك: المیزان، ج‏4، ص‏351، ذیل تفسیر آیه 32 - 35 سوره نساء.
15- بحارالانوار، ج‏103، ص‏239.
سه شنبه 15/12/1391 - 19:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته