• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 606
تعداد نظرات : 112
زمان آخرین مطلب : 3412روز قبل
حجاب و عفاف

بی شك، جاذبه ای كه میان زن و مرد وجود دارد، یكی از شاهكارهای بزرگ آفرینش به شمار می آید كه توانسته است بقای نسل بشر را با وجود تنوّع و تكرار عوامل مرگبار تضمین كند تا سیر تكاملی جامعه بشری همچنان ادامه یابد. جاذبه ای كه بشر را بر آن می دارد تا با تشكیل نهاد خانواده و پرورش مسجود فرشتگان، انسان های فرشته خویی تربیت كرده، فرشتگان فراوانی را به خدمت بگیرد و بدین سان، از بسیاری از اسرار آفرینش پرده بردارد. البته در این جذب و انجذاب، میان جنس زن و مرد نیز اسراری نهفته است.

                                             
غربیان، ساختمان طبیعی مرد را اكتیو و ساختمان طبیعی زن را پاسیوگفته اند كه تعبیر دیگر و بهتر آن است كه سرشت طبیعت مرد، طالب بودن و طبعیت زن مطلوب بودن است.
غریزه مرد بر عشق ورزیدن به زن و طالب بودن استوار است، ولی به قول توماس هاردی: «گاهی عشق زن به معشوق بودن، خاطر او را بیشتر به خود مشغول می سازد.» مقاومت هر دو جنس نیز در مقابل این كشش و جاذبه، دارای اختلاف های ظریفی است.
حساسیت روحیِ مرد به زن، یكی از پیچیده ترین مسائل روحی است كه تاكنون نظر بسیاری از دانشمندان و صاحب نظران را به خود جلب كرده است و هر كدام تا حدّی توانسته اند از پیچیدگی آن پرده برداشته و سرانجام به مشكل مقاومت نكردن مرد در برابر زن، به ویژه در صورت تنوّع در افراد و جمال اعتراف كنند. علی علیه السلام می فرماید:
خداوند شهوت را ده جزء خلق كرد. نُه جزء آن را در زنان و یك جزء را در مردان قرار داد و اگر در زنان به قدر اجزای شهوت، حیا قرار نداده بود، هر آینه بر هر مردی نُه زن متعلّق بود.
امروزه تحقیقات روان شناسی نیز گواهی می دهد كه زنان در برابر غریزه جنسی بسیار مقاوم هستند، به عكس مردان كه به سرعت و به شدت در برابر مناظر تحریك آمیز دچار طغیان شهوانی و فشار روانی می شوند، عنانِ صبر و مقاومت خویش از كف می دهند و تسلیم تند باد هوس شده، از هر راه می كوشند خود را از انرژی فشرده و قدرتمند شهوت جنسی برهانند.
متفكر شهید، استاد مرتضی مطهّری در كتاب نظام حقوق زن در اسلام می نویسد: «زن بیش از مرد قادر است بر شهوت خود مسلّط شود. شهوت مرد ابتدایی و تهاجمی است و شهوت زن، انفعالی و تحریكی.» این همان چیزی است كه فروید از آن به «شور جنسی» تعبیر كرده، می نویسد: «شور جنسی زن، به مراتب ضعیف تر از شور جنسی مرد است».

چهارشنبه 12/9/1393 - 21:22
حجاب و عفاف

حفظ ارزش و كرامت والای زن یکی از ادلّه لزوم پوشش بیشتر زن نسبت به مرد

مسئله ارزش ها و ضدّ ارزش ها در هر مكتب، یكی از مسائلی است كه با جهان بینی آن ارتباطی مستقیم دارد و از جمله این ارزش ها، ارزش و اهمیّت زن است كه در طول تاریخ و در جوامع مختلف بشری، بسته به نوع جهان بینی هر قوم، قبیله و جامعه ای دارای نوسانات مختلفی است و اشاره به گوشه ای از آن خالی از حُسن نیست:
در یونان [باستان]، زن جزو كالاهای تجاری در بازارها خرید و فروش می شد، بدون شخصیّت حقوقی و اجتماعی بود و بعد از وفات شوهرش حقّ زندگی نداشت. مرد می توانست زنِ خود را به هر كه بخواهد قرض دهد یا به دوستانش هدیه كند.
در استرالیا زنان به مثابه حیوانات اهلی بودند و در مسافرت ها حمل تمام اثاثیه خانه و بچّه توسط زنان انجام می گرفته است. همچنین در مواقع قحطی و گرسنگی، زنان را می كشتند و گوشت آنها را می خوردند.
مجامع مسیحی ایتالیا و اسپانیا، پس از مناظرات زیاد معتقد شدند كه در میان زنان جهان فقط حضرت مریم علیهاالسلام انسان بوده و دارای روح جاوید است؛ بقیّه زنان دارای صفت انسانی نبوده، علاوه بر آنكه روح جاوید ندارند، برزخ بین انسان و حیوان محسوب می گردند.
در آفریقا اهمیّت زن و دختر از یك تخم مرغ كمتر بود. چه آنكه اگر سبد تخم مرغ از دست دختر یا زن آفریقایی می افتاد و تخم مرغ های آن می شكست، به اعدام محكوم و كشته می شد؛ در مجلس جشن یا میهمانی از گوشت دختران استفاده می كردند و آنها را می كشتند و گوشتشان را كباب كرده، برای میهمان می آوردند.
ارزش و اعتبار زن در میان اعراب جاهلی پیش از اسلام نیز تفاوت چندانی با موقعیّت او در میان دیگر اقوام نداشت. زنده به گور كردن دختران در زمان جاهلیّت عرب، معروف است. قرآن در این باره می فرماید: 
چون یكی از آنها را به فرزند دختری مژده آید، از شدّت غم و حسرت رخسارش سیاه شده و سخت دلتنگ می شود و از این عار، روی از قوم خود پنهان می نماید. به فكر افتد كه آیا آن دختر را با خواری نگهدارد یا زنده به گور كند. (نحل: 58 و 59)
مقام و موقعیّت زن در جاهلیّت نوین غرب نیز دست كمی از موقعیّت او در جاهلیّت عرب و دیگر اقوام و تمدن های گذشته ندارد. در جهان بینی مادّی و بدون معنویت غرب، مادیت حرف اول را می زند. براساس این جهان بینی، انسان جُز «تن» چیز دیگری نیست و این «تن» یكی از مهم ترین آبشخورهای لذّتِ اوست و او در فرصت محدودی كه تا مرگ دارد، باید تا می تواند از همه لذت ها بهره مند شود. در چنین جامعه ای، زن دیگر آن انسانی نیست كه امانت دار الهی باشد و بتواند تا آنجا والامقامی یابد كه به دیدار پروردگار خویش برسد. او فقط «تن» است و ارزش او در این جامعه، تنها به اندازه ارزش «تن» اوست. 
در این جهان بینی، زن تنها یك ارزش دارد و آن ارزش زنانگی اش است. او تا وقتی در جامعه اعتبار دارد كه بتواند بیشترین لذّت بخشی را با «تن» و اندام زنانه خویش داشته باشد و پس از نابود شدن این جاذبه به هر دلیل و علّتی، همه موجودیّت، هستی، ارزش و اعتبار خویش را در جامعه از دست خواهد داد. در بینش مادیّ و دنیایی غرب، انسان باید بیشترین لذت جسمی را از جهان و هر آنچه در آن است ببرد. پس طبیعت، حیوانات و حتّی انسان ها نیز باید به مصرف او درآیند و از سویی، باید مصرف كنندگان خوبی برای كالاهایی باشند كه او برای افزونی سرمایه، تولید كرده است. این جهان بینی بی معنویّت، نظام اقتصادی متناسب با خویش را می طلبد كه همان نظام «سرمایه داری» است و وظیفه دارد جهان و هر آنچه در آن است را به هرچه بیشتر مصرف شدن و مصرف كردن وادارد. زن كه فقط جسم و تَن است، برای آنكه در چنین نظامی كه غیر از مصرف شدن و مصرف كردن، هیچ ارزش دیگری را به رسمیّت نمی شناسد، موقعیتی بیابد، باید مصرف كننده و مصرف شونده مناسبی باشد. افزون بر این، او نیروی كارآمد و كم توقعی است كه برای تولید كالا بسیار مناسب است. اسف انگیزتر اینكه، جاذبه جنسی و ظواهر جسمی او، وسیله خوبی است برای مصرف هرچه بیشتر دیگر كالاهای مصرفی. اینجاست كه دست قدرتمند سرمایه دار، زن را چون طعمه ای برای گرمی بازار خویش برمی گزیند و او افزون بر هرچه بیشتر مصرف شدن و مصرف كردن، باید وسیله ای گردد برای مصرف هرچه بیشتر هر چیز دیگر.
در این راستا، زن باید بیشترین استفاده را از اندام و ظواهر جسمی و زنانه خویش بنماید. او هرچه عریان تر گردد، جذّاب تر می شود و هرچه جذّاب تر گردد، به كارآیی خویش می افزاید. زن عروسكی است زیبا و پرجاذبه در دست كارگزاران قدرت و سرمایه داران بزرگ كه برای رسیدن به منفعت های خویش، او را با سر و اندام عریان به نمایش می گذارند و وقتی كهنه و فرسوده گشت، به راحتی به دور می اندازند. 
در چنین جامعه ای كه ارزش های والای انسانی زن رنگ باخته، او ناچار است تنها با تكیه بر ارزش زنانگی خویش جایی برای خود باز كند و شخصیت و ارزشش، به اندازه عروسك یا كالایی بی ارزش و مصرفی پایین می آید. البته مسئله در همین حد تمام نمی شود و این ارزشِ اندك و دروغین نیز برای زن ماندگار نخواهد بود. طبیعت آدمی چنین است كه اشیای كمیاب هرچند كم فایده، برای او ارزشمند و اشیای فراوان هرچند پرفایده برایش بی ارزش خواهد بود. مثال روشن این قضیّه، نعمت عظیم آب است. همه می دانند كه زندگی بشر بدون آب محكوم به نابودی است و هیچ موجود زنده ای بدون آن، امكان ادامه حیات ندارد، ولی می بینیم كه به دلیل وفور و در دسترس بودن این نعمت حیاتی، چه اندازه بی اعتنا و پراسراف با آن برخورد می شود و در عین حال، نگرش انسان به طلا كه نقش چندانی هم در زندگی او ایفا نمی كند، به علّت كمیاب بودنش به گونه ای دیگر است. 
این مسئله عمومیّت دارد و اگر زن اندام و زیبایی های جسمی و جاذبه های جنسی خویش را رایگان و بی حدّ و مرز به نمایش بگذارد، پس از مدتی دامنه این عمومیّت، او را نیز شامل خواهد شد. اندكی بعد این جاذبه ها، به دلیل وفور و همه جایی شدن رنگ می بازد. به گفته ویل دورانت: «آنچه بجوییم و نیابیم، عزیز و گران بها می گردد. زیبایی یك شی ء چنان كه خواهیم دید، بستگی به قدرت میل به آن شی ء دارد؛ میلی كه با ارضا و اقناع ضعیف می شود و با منع و جلوگیری قوی می گردد».
 «دامن های كوتاه بر همه جهانیان به جز خیاطان، نعمتی است و تنها عیبشان این است كه قدرت تخیّل مردان را ضعیف تر می كند. شاید اگر مردان قوّه تخیّل نداشته باشند، زنان نیز زیبا نباشند».
آلفرد هیچكاك، فیلم ساز معروف غربی كه براساس شغل خویش تجربه های فراوانی از زنان دارد، می گوید: «من معتقدم كه زن هم باید مثل فیلمی پرهیجان و پُرآنتریك باشد؛ بدین معنا كه ماهیّت خود را كمتر نشان دهد و برای كشف خود، مردان را به نیروی تخیّل و تصوّر زیادتری وادارد. باید زنان، پیوسته بر همین شیوه رفتار كنند؛ یعنی كمتر ماهیّت خود را نشان دهند و بگذارند مرد برای كشف آنها بیشتر به خود زحمت دهد.»
 البته نه تنها زنانِ غربی به نصایح این فیلم ساز بها ندادند كه متأسفانه زنان شرقی نیز به این آفت دچار شدند. هیچكاك ادامه می دهد: «زنان شرقی تا چند سال پیش به خاطر حجاب و نقاب و روبندی كه به كار می بردند، خود به خود جذّاب می نمودند و همین مسئله، جاذبه نیرومندی به آنها می داد. به تدریج، با تلاشی كه زنان این كشورها برای برابری با زنان غربی از خود نشان می دهند، حجاب و پوششی كه دیروز بر زنان شرق كشیده بود، از میان رفت و همراه آن، از جاذبه جنسی آنها هم كاسته شد.»
 آنجا كه «تن» زن منهای «انسانیت» او حرف اول را می زند، كاهش جاذبه جنسی زن، یعنی از میان رفتن همان یك ذرّه ارزش و اعتباری كه جامعه برای او قایل بود. ازاین رو، می بینیم انسان غربی به علّت فراوانی و بیش از حدّ در دسترس بودن كالایی به نام زن، از واقعیت آن احساس سیری كرده و برای تنوّع، به تصویرش روی آورده است.
شاهد این مدّعا، رواج بیش از حدّ فیلم های سكسی و كاست های مبتذل، پس از رواج برهنگی زن است. این وضعیّت است كه حتّی كارگردانان معروف سینما را بر آن داشته تا بگویند: «افسانه زن پایان یافته و زن ها ناگهان جاذبیّت خود را از دست داده اند».
در این شرایط، دیگر زن نیست كه مطلوب واقع می شود؛ زیرا دیگر جاذبه و ارزشی برای مرد ندارد. چنان كه می بینیم، در كشورهای غربی وضع زن به جایی رسیده كه او باید از مرد خواستگاری كند، نه مرد از او. از جوانی اروپایی پرسیده شد: چرا ازدواج نمی كنی؟ گفت: «وقتی كه هر روز شیر تازه را به فراوانی بتوان به دست آورد، چرا گاو تهیّه كنم؟»
 از این سخن به خوبی می توان میزان انحطاط زن را در جوامع غربی تخمین زد.
اكنون مسئله را از دیدگاه مكتب الهی اسلام بررسی می كنیم. در جهان بینی اسلامی، معنویت حرف اول را می زند نه مادیّت. بر اساس این جهان بینی، انسان تنها جسم و تن نیست، بلكه بعد گسترده تری به نام روح دارد. بعد جسمی او فانی و بعد روحی اش ماندگار است. رشد جسم، محدود است، ولی روح می تواند آن قدر اوج بگیرد كه به مقام «لقاء اللّه» برسد. تن، مركب روح است و تا آنجا ارزش دارد كه بتواند نردبان مناسبی برای تعالی روح قرار گیرد، نه بیشتر.
از دیدگاه مكتبی كه بر چنین جهان بینی ای استوار باشد، نقش زن با دیدگاه مكتب های مادّی بسیار متفاوت است. در اسلام، زن دیگر كالا، حیوان یا موجودی در برزخ بین انسان و حیوان نیست؛ بلكه او از نظر انسانیت، سرشت و سرنوشت با مرد مساوی است. زن می تواند همچون مرد به درجه ای از تعالی و رشد برسد كه مورد خطاب وحی الهی قرار گیرد، با فرشتگان سخن بگوید، غذای آسمانی برایش فرود آید و مهم تر از همه، به مقام قرب حق تعالی برسد.
در چنین نظامی، زن دیگر عروسك و اسباب بازی در دست مردان نیست، بلكه او مربّی جامعه است؛ كسی كه مرد از دامن او به معراج راه می یابد. او نه تنها دارای ارزش والاست كه به سبب نقش خطیر تربیتی خویش «زیر بنای فضیلت های انسانی و ارزش های والای خلیفة اللّه در جهان است».
برخلاف مكتب های مادّی، اسلام به زن چنان مقام و اعتباری داده كه به فرمایش خاتم پیامبران صلی الله علیه و آله دوست داشتن او، ملاك ازدیاد ایمان است:
«مَا اَظُنُّ رَجُلاً یَزْدادُ فی الایمانِ خَیراً إلاّ إزْدادَ حُبّاً لِلنِّساءِ؛ گمان نمی كنم ایمان مرد ازدیاد نیكویی بیابد، مگر اینكه محبتش به زنان افزایش پیدا كند.» در مكتب اسلام، این جسم و تن آرایش یافته زن نیست كه به او اعتبار می بخشد، بلكه روح سرشار از عاطفه و لطافت و تربیت الهی اوست. در ارزش و اهمیت زن در اسلام، همین بس كه به فرموده امام خمینی رحمه الله: «قرآن كریم (كتاب آسمانی این دین مبین) انسان ساز است و زنان نیز انسان ساز».
زن مسلمان كه مقام و موقعیتی شگفت انگیز دارد، چرا بدن عریان خویش را در معرض نگاه های خیره هرزگان قرار دهد؟ او همه جسم و تن نیست تا با ارائه هرچه بیشتر اندام، بخواهد جایی برای خویش در جامعه باز كند. او نیز انسانی است همانند دیگر انسان ها، امانت دار عهد الهی و خلیفه خدا بر روی زمین، با روحی مستعد تكامل و دارای استعدادهای فراوان و این را خوب می داند كه تا وقتی همه نظرها به اندام او خیره باشد، هیچ چشمی نمی تواند ملكات، سجایای اخلاقی و استعدادهای والای او را بنگرد.
او در پرتو تعالیم انسان ساز اسلام، ارزش حقیقی خویش را خوب دریافته و می خواهد انسانیت، ملاك ارزیابی شخصیتش قرار گیرد، نه ظواهر جسمانی و زنانگی. پس اندام و زینت های وجودی خویش را در پرده حجاب محفوظ می دارد تا بتواند با ارزش حقیقی خویش و به اعتبار انسانیت و كرامتِ والای یك زن در جامعه به فعالیت بپردازد، نه به عنوان عروسكی خوش آب و رنگ برای سیر كردن شهوتِ هرزگان و وسیله ای برای تبلیغ كالاها، جلب جهانگردان، تزیین دكور اتاق های انتظار و... ، كه وقتی رنگ و لعاب و جاذبه ظاهری اش از میان رفت احساس پوچی و پریشانی كند.
البتّه ارزش زنانگی او هم به جای خویش باقی است، ولی حاضر نیست همین را هم به بهای هر نگاه آلوده و برای سیر كردن هوس های یك مشت آلوده فریبكار بفروشد؛ بلكه این گوهر گران بها را در صدف وجود مردی قرار خواهد داد كه یگانه مرد زندگی اش باشد، نه هر مرد هرزه و هرجایی دیگر. این نكته ظریف را چارلی چاپلین، هنرمند بزرگ سینما نیز دریافته و ازاین رو، به دخترش جرالدین چاپلین توصیه می كند: «دخترم، هیچ كس و هیچ چیز دیگر را در این جهان نمی توان یافت كه شایسته آن باشد كه دختری ناخن پای خود را به خاطر آن عریان كند.... به گمان من، تن تو باید مال كسی باشد كه روحش را برای تو عریان كرده است.» افسوس و صد افسوس كه زنان غربی و متأسّفانه بسیاری از زنان خودباخته شرق، هنوز هم از این نكته غفلت می ورزند.
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:15
حجاب و عفاف

فصل حاضر، درصدد پاسخ گویی به این پرسش است كه دلایل پوشش بیشتر زن نسبت به مرد چیست؟

بی تردید، در اسلام، بخشی از احكام مانند احكام پوشش در مورد زنان و مردان با هم متفاوت است. مقدار پوششی كه در اسلام برای زنان واجب شده، بسیار بیشتر از مقداری است كه بر مردان واجب شده است. البته، زنان و مردان مسلمان و پرهیزكار، از روی تعبّد و بدون چون و چرا به این احكام عمل می كنند، ولی ممكن است در نگاه نخست، در ذهن افراد، به ویژه ذهن فعّال و جست وجوگر جوانان، این پرسش پیش بیاید كه چرا اسلام در این زمینه بین زن و مرد متفاوت عمل كرده است؟ آیا این امر اجحاف در حقّ زن نیست؟ آیا ظلم نیست كه زنان مجبور باشند در هر شرایطی حتّی هوای گرم و در مقابل مردان نامحرم، خود را بپوشانند؟... و ده ها پرسش از این دست.
پیش از ورود به مباحث اصلی، به عنوان مقدمه به پاره ای از ادلّه لزوم پوشش بیشتر زن نسبت به مرد اشاره می كنیم.

حفظ عفت عمومی جامعه اسلامی

حفاظت از امنیت زن

حفاظت از حقوق شخصی زن

حفظ ارزش و كرامت والای زن

حفظ حقوق الهی

تفصیل بحث در مطالب اینده میاید حتما مطالعه کنید ...

 

 

 

 

 

چهارشنبه 12/9/1393 - 21:9
حجاب و عفاف

در شماره 1627 روزنامه ایران، به تاریخ 2 مهر ماه 1379 آمده است: «چادر به احتمال خیلی زیاد از زمان قاجاریّه در ایران جا افتاده است و هیچ ارتباطی به دین و مذهب ندارد».
این شبهه، یكی از دست آویزهای دشمنان اسلام در اجرای سیاست گام به گام كشف حجاب است. مستر همفر، جاسوس انگلیسی كه سال های زیادی از سوی انگلستان در كشورهای اسلامی برای محو اسلام جاسوسی كرده، در كتاب خاطرات خویش، قسمتی از دستورالعمل این استعمار پیر را چنین نقل می كند:
در مسئله بی حجابی زنان، باید كوششِ فوق العاده به عمل آوریم تا زنان مسلمان به بی حجابی و رها كردن چادر مشتاق شوند. باید به استناد شواهد و دلایل تاریخی ثابت كنیم كه پوشیدگی زن، از دوران بنی عباس متداول شده و مطلقاً سنّت اسلام نیست.

پاسخ
1. پوشش چادر نه از زمان قاجاریه، كه از زمان ها پیش از اسلام و حتّی در دوره ساسانیان، یكی از پوشش های زنان ایران به شمار می آمده است. این پیشینه، نه تنها دلیلی بر غیردینی بودن چادر نخواهد بود كه ثابت می كند سنّتی است كه در فطرت و ساختار وجودی انسان ریشه دارد. اسلام نیز دینی است هماهنگ با فطرت و این خود دلیلی است بر اسلامی بودن پوشش چادر.
2. در فصل سوم، به تفصیل گذشت كه خداوند در آیه 59 سوره احزاب دستور «إدناء جلابیب ؛ پوشیدن پوشش گسترده» را برای زنان رسول اكرم صلی الله علیه و آله، دختران آن حضرت و تمامی زنان با ایمان صادر فرمود. همچنین، ویژگی هایی كه لغت شناسان و مفسّران بزرگ شیعه و عامّه برای كلمه جلباب آورده اند نیز نمایانگر این مطلب است كه اندازه، كیفیّت، كاركرد و رنگ این پوشش، نزدیكی زیادی با چادر امروزی زنان ایران دارد. بسیاری از مفسّران، عبارت «یدنین علیهن» در این آیه شریف را به پوشیدن و جمع و جور كردنِ «جلباب» تفسیر كرده اند. از این گذشته، در آیه 60 سوره نور كه خداوند تعالی به زنان پیری كه امید ازدواج ندارند، رخصت داده و فرموده است: «فَلَیسَ عَلَیهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ...».
از امام صادق علیه السلام روایت شده است كه مُراد از «ثیابهنّ» در این آیه، جلباب (چادر) است. بسیاری از مفسّران والامقام شیعه نیز از جمله شیخ طوسی، فاضل مقداد، طبرسی و محقق اردبیلی، منظور از ثیاب را در این آیه، چادر و مانند آن می دانند. نویسنده كتاب حجاب در اسلام، پس از بیان دیدگاه این مفسران می نویسد: «باقی مفسّرین امامیّه، جز اندكی از ایشان، همگی ثیاب را به چادر تفسیر كرده اند».
بر این اساس، ترجمه این آیه به صورت زیر است: «بر آنان عیبی نیست كه چادر خویش را در نزد نامحرمان از سر برگیرند».
اگر پوشش چادر ریشه دینی نداشته و دستور اسلام نبود، دیگر جایی برای استثنای چادر زنان پیر و سالخورده وجود نداشت. ازاین رو، این استثنا نشان می دهد كه دستور پوشش چادر، دستوری كلّی برای زنان با ایمان بوده است، ولی بر طایفه مذكور باكی نیست اگر بدون تبرّج و خود آرایی، چادر از سر بردارند. البتّه در ادامه همین آیه آمده است: «وَ إنْ یستعفِفْنَ فَهُوَ خَیْرٌ لَهُنَّ؛ اگر باز هم عفّت و تقوا پیشه گزینند، و حتی زنان سالخورده نیز چادر خود را بر ندارند، بر آنان بهتر است».
بنابراین، بی اساس بودن ادّعای این منتقدان، مبنی بر اسلامی نبودن چادر، بسیار روشن است. از سویی دیگر، بر اساس دیدگاه تاریخ نگاران، ارتباط ایرانیان با عرب ها در زمان خلیفه دوم و به سال شانزدهم هجری اتفاق افتاد. حال آنكه وفات حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله در سال یازدهم هجری قمری ثبت شده است. پس به یقین، نزول این آیات، پیش از ارتباط ایران با عرب ها بوده است. ازاین رو، نمی توان گفت ایرانیان، عادت چادر پوشیدن را وارد اسلام كرده اند؛ زیرا این دستور، پیش از ارتباط ایرانیان با عرب ها در اسلام وجود داشته است.
همچنین شأن نزول این آیه، سیاق آیه و ضمیر در كلمه «جلابیبهنّ»، نشان می دهد پوشش جلباب پیش از نزول این آیات نیز در میان زنان عرب مرسوم بوده، ولی چگونگی پوشش آن با آنچه اسلام دستور می دهد، تفاوت داشته است.
با توجّه به همه این مطالب، اگر هم بپذیریم كه «چادر از زمان قاجاریّه در ایران جا افتاده است»، در این صورت، زنان ایران باید بسیار متأسف باشند كه چرا این قدر دیر و با این همه تأخیر متوجّه بهترین الگوی حجاب زن مسلمان (چادر) گردیده اند!

چادر و مقنعه از دیدگاه قرآن و حدیث  نویسنده: اكرم السادات دهقانى 

چهارشنبه 12/9/1393 - 19:43
حجاب و عفاف

در خانه به صدا درآمد و صدایی آشنا به اهل خانه سلام گفت. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم وارد خانه شد و دختر خود فاطمه علیهاالسلام را تنها یافت. کنار او نشست، ولیمتوجه شد فاطمه علیهاالسلام غمگین است. پیامبر از او پرسید: «دخترم! چرا اندوهگین هستی؟» فاطمه علیهاالسلام پاسخ داد: «پدر جان! از روز قیامت می هراسم که همه در آن روز برهنه محشور می شوند. من از این مسئله بسیار اندوهگین و ناراحت هستم و از برهنگی روز رستاخیز بسیار نگرانم».
 
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم سرش را پایین انداخت و فرمود: «آری دخترم! به راستی روز رستاخیز روزی هولناک و سهمگین است.»
پس از اندکی سکوت دوباره فرمود: «ولی دخترم! اکنون فرشته وحی بر من نازل شد و از سوی پروردگار برایم پیغام آورد. آن روز که زمین شکافته و مانند پشم حلاجی می شود، نخستین کسی که از خاک برمی خیزد، من خواهم بود. پس از من، جدّت، ابراهیم علیه السلام و پس از ابراهیم علیه السلام ، همسر ارجمند تو، علی علیه السلام . سپس پروردگار مهربان، جبرئیل امین را با هزار فرشته به سوی تو می فرستد و بر فراز آرامگاه تو هفت فراز از نور برمی آورد.
 
سپس اسرافیل با سه جامه نورانی در بالای سرت می ایستد و با نهایت احترام می گوید: ای دختر گران قدر محمد! برخیز که هنگام برانگیخته شدن تو فرا رسیده است. و تو در کمال آرامش و امنیت از هر نگاه در پوششی کامل برمی خیزی. اسرافیل جامه هایی را که با خود آورده است، به تو می دهد و تو آن را بر تن می کنی»
در قلمرو آفتاب نویسنده: ابوالفضل هادیمنش  
سه شنبه 11/9/1393 - 22:10
حجاب و عفاف

در قرآن كریم برای رعایت مصالح فردی و اجتماعی مردان و زنان، وظیفه مشتركی وضع شده كه به نگریستن مربوط است. این تدبیر، سبب تعدیل غریزه جنسی و حفظ حیا و پاك‌دامنی می‌شود. خداوند در آیات 30 و 31 سوره نور، از مردان و زنان می‌خواهد كه در برخورد با یكدیگر چشم‌ها را ببندند و سر را به زیر اندازند؛ زیرا این كار برای پاك ماندن آنها لازم است.
 در این آیات، كلمه «تغضّوا» و «یغضضن» كه خطاب به مردان و زنان است، از ریشه لغوی «غض» به معنای كاهش دادن نگاه، گرفته شده است. عبارت‌های «غض بصر»، «غض نظر» و «غض طرف» در متون دینی، به كم نگاه كردن اشاره دارد.
 
كاهش در نگاه، حیا را به دنبال دارد و اگر انسان این رفتار را انجام ندهد و چشم خویش را آزاد گذارد تا هر شخص یا هر صحنه نادرستی را ببیند، به دنبال نگاه، دل منحرف می‌شود كه ممكن است خطرات و عوارض جبران‌ناپذیری را به وجود آورد. امام صادق علیه السلام می‌فرماید: «نگاه‌های پیاپی، شهوت را در دل می‌كارد و برای بیننده، فتنه و لغزشگاه خواهد بود».
 
در كلام قرآن و احادیث معصومین علیهم السلام نسبت به نگاه، دستوری عملی داده شده كه آن ترك نگاه حرام است كه اولین فایده آن پاك‌دامنی است. نگاه‌های آلوده، سلامت و سعادت جامعه را تهدید می‌كند و بر روابط معقول و مطلوب میان افراد، آثار نادرستی به جای می‌گذارد. از‌این‌رو، راهنمایان دین به زنان و مردان سفارش كرده‌اند، به نامحرم ننگرند و با چشمی دریده و ناسالم، به آرامش و امنیت انسان‌ها آسیب نرسانند. امام صادق علیه السلام در این باره می‌فرماید:
با پدرانتان نیكی كنید تا پسرانتان به شما نیكی كنند و از زنان چشم‌پوشی كنید (نسبت به زنان عفیف باشید) تا مردم از زنانتان چشم بپوشند. درباره زنان شما عفت ورزند.
 
ترویج فرهنگ حیا  نویسندگان: اباذر افشار و رقیه افشار 
سه شنبه 11/9/1393 - 22:6
حجاب و عفاف

شخص باحیا در روابط خانوادگی، حقوق والدین را مراعات می‌كند و در مقابل همسر و فرزندان و دیگر اعضای خانواده، شرمگین و خویشتن‌دار است تا جایی كه افراد خانواده از حیا و پاكی او الگو می‌گیرند و اخلاق نیكوی وی، اطرافیان را مجذوب او می‌كند و همه از محبت‌هایش بهره‌مند می‌شوند.
ارتباط مبتنی بر حیا و محبت سبب می‌شود شخص باحیا، در مقابل پدر و مادر، با تندی صحبت نكند و سفارش ارزشمند قرآن كریم «قُل لَّهُمَا قَوْلاً كَرِیمًا» را مراعات می‌كند. در مقابل همسر درشتی نمی‌كند و حریم حیا و ادب را رعایت می‌كند.
وقتی تمام شئون خانوادگی فرد باحیا به این صفت نیكو آراسته شود، كار‌هایش را تحت پوشش قرار می‌دهد. بنابراین، او در لباس پوشیدن، راه رفتن، نشستن و خوابیدن و...، جنبه حیا را مراعات می‌كند.
هر رفتاری كه در خانواده از والدین سر می‌زند، روی فرزندان اثر می‌گذارد. از‌این‌رو، پدران و مادران باحیا كه همواره در محیط خانواده از رفتار و گفتار منافی عفت در حضور و غیاب فرزندان دوری می‌كنند، می‌توانند فرزندانی باحیا داشته باشند. وقتی محیط تربیتی كودك، پاك باشد، كودك درست تربیت می‌شود و دوران قبل از بلوغ را با پاكی و سلامت جسم و جان می‌گذراند و بدون كوچك‌ترین خطری، رشد می‌كند، ولی اگر محیط تربیتش آلوده باشد و پدر و مادرش، فاسد و بی‌عفت باشند، كودك در معرض خطرات گوناگونی قرار می‌گیرد.
از سویی، كودك با مشاهده اعمال ناپسند و منافی با عفت پدر و مادر، به ناپاكی و انحراف اخلاقی روی می‌آورد. كسی كه از دوران كودكی منحرف و بی‌عفت بار بیاید، اصلاح اخلاق او در بزرگ‌سالی، كار دشواری است. همواره چنین كودكی در معرض پلیدی‌ها و فساد اخلاقی است.
از طرف دیگر، اعمال تحریك‌كننده پدر و مادر، و همچنین شرایط فاسد محیط زندگانی، سبب تهییج تمایل نفسانی كودك می‌شود و حتی ممكن است فرد دچار سقوط اخلاقی شود و اعمالی از وی سر بزند، كه منافی با عفت و شرف انسانی است. چنین كودكی وقتی به سن بلوغ و مسئولیت اجتماعی می‌رسد، گرفتار مشكل‌های روحی و عقده‌های روانی است و همواره از تضادی كه در ضمیر خود احساس می‌كند، ناراحت است. از‌این‌رو، پدر و مادر باید در رفتار خود تجدید نظر كنند و اگر رفتارشان مبتنی بر حیامداری نباشد، بكوشند رفتارشان را تغییر دهند.
پدر و مادر با حیا، فرزندانی عفیف بار می‌آورند و در بین نزدیكان خود و حتی همكارانشان افرادی مجذوب و محبوب هستند.

ترویج فرهنگ حیا  نویسندگان: اباذر افشار و رقیه افشار  

سه شنبه 11/9/1393 - 22:3
حجاب و عفاف

2. آیه 25 سوره قصص

در این آیه به جنبه كاربردی حیا توجه و راهكاری عملی برای انسان‌های خداترس ارایه شده كه به رعایت حیا از جانب دختران شعیب در دیدار با حضرت موسی علیه السلام مربوط است:
فَجاءَتْهُ إِحْداهُما تَمْشی عَلَی اسْتِحْیاءٍ قالَتْ إِنَّ أَبی یَدْعُوكَ لِیَجْزِیَكَ أَجْرَ ما سَقَیْتَ لَنا فَلَمّا جاءَهُ وَ قَصَّ عَلَیْهِ الْقَصَصَ قالَ لا تَخَفْ نَجَوْتَ مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمینَ. (قصص 25)
یكی از آن دو زن كه به آزرم راه می‏رفت، نزد او آمد و گفت: پدرم تو را می‏خواند تا مزد آب‏دادنت را بدهد. چون نزد او آمد و سرگذشت خویش بگفت، گفت: مترس، كه تو از مردم ستمكار، نجات یافته‏ای.

الف) نظر مفسران شیعه درباره آیه

«مستحیة: دارای حیا بود، بنا بر عادت زنان باوقار، و گفته شده كه به خاطر حیا داشتن صورتش را با آستینش پوشانده بود.» «گفت كه همانا پدرم تو را فرا می‌خواند تا پاداش زحمتت كه گوسفندان ما را آب داده‌ای، به تو بپردازد. پس موسی ایستاد كه با او برود. آن دختر پیش روی او راه می‌رفت، پس باد وزید و قسمتی از پاهایش نمایان شد و حضرت موسی به او گفت: تو پشت سر من بیا و با پرتاب سنگ راه را به من نشان بده. من از گروهی هستم كه به پشت سر زن‌ها نگاه نمی‌كنند».
«در این آیه برای نشان دادن حالت حیای دختر شعیب، كلمه استحیا به صورت نكره آمده كه منظور از آن، تجلی عفت و نجابت و دوری از هر گونه دلبری در راه رفتن و عینی شدن كاملِ حیاست، كه وجه شرم دختران از نامحرم و پرهیز از كوچك‌ترین خطای اخلاقی مد نظر می‌باشد» 

ب) نظر مفسران اهل تسنن درباره آیه

«علی استحیا، بیان حالت آن دختر را می‌رساند؛ یعنی شدت حیای او را، از این عملش (راه رفتنش) می‌توان یافت و گفته شده است كه صورتش را به وسیله آستین پیراهنش پوشانده بود.
روایت شده است كه وقتی آن دو دختر به سوی پدر برگشتند، درحالی‌كه گوسفندانشان سیراب شده بودند. حضرت شعیب به آن دو گفت: چه چیز سبب سرعت كار شما شد كه زود آمدید؟ گفتند: مرد صالحی را یافتیم كه به حال ما رحمت آورد. پس كمك كرد و گوسفندان ما را سیراب كرد، پس شعیب به یكی از دخترانش گفت كه برو و او را به سوی من بیاور. آن دختر جلو افتاد و موسی پشت سر او می‌آمد. باد، لباس دختر را بالا زد و قسمتی از بدن او آشكار شد. 
حضرت موسی علیه السلام به او گفت: تو پشت سر من بیا و راه را به من نشان بده. پس وقتی موسی سرگذشت خود را به شعیب گفت: حضرت شعیب به او گفت: نترس، اینجا سرزمینی است كه فرعون بر آن تسلط ندارد».
در تفسیر كبیر آمده است: «اما قول خدای تعالی كه فرمود: فجََاءَتْهُ إِحْدَئهُمَا تَمْشی عَلی اسْتِحیا، استحیا بیانگر حالت شرم و حیای آن دختر می‌باشد».
عمر بن خطاب گفت: دختر شعیب با آستین پیراهنش صورتش را پوشانده بود و گفته شده، مقابل آن مرد راه می‌رفت.
عبدالعزیز بن ابی‌حازم می‌گوید: با جلال و عظمت كه برای حضرت موسی علیه السلام بود و برخی از ایشان بر قول خدای تعالی در كلمه «تمشی علی استحیا» تكیه كردند. با این حالت آن دختر به حضرت موسی علیه السلام گفت: پدرم تو را می‌خواند، یعنی با حیا و شرم این گفته را بیان كرد؛ زیرا كه شخص بزرگوار هرگاه دیگری را به مهمانی بخواند با كمال شرمندگی برخورد می‌كند».از تفاسیر مفسران درباره این آیه در می‌یابیم، دختران حضرت شعیب علیه السلام ، دخترانی باشرم و حیا بودند. شرم و حیای آنها آن‌قدر مهم بوده كه خداوند متعال در قرآن كریم، به آن اشاره كرده و مهم‌تر از آن، حیای حضرت موسی است كه در تفاسیر از آن یاد شده است. وقتی حضرت موسی علیه السلام به دنبال دختر شعیب راه افتاد، باد وزید و ممكن بود لباس دختر را بالا زند و قسمتی از بدن او را نمایان سازد. حضرت موسی علیه السلام قبل از اینكه این اتفاق بیفتد، از دختر شعیب خواست كه تو پشت سر من حركت كن و بر سر دو راهی كه رسیدیم، مرا راهنمایی كن. 
خداوند متعال با بیان این مطلب از دختران می‌خواهد كه همچون دختر شعیب باشرم و حیا حركت كنند و از مردان و پسران می‌خواهد كه رفتار حضرت موسی علیه السلام را سرمشق قرار دهند و مواظب عفت و حیای چشم خود باشند. 
سه شنبه 11/9/1393 - 22:1
حجاب و عفاف

برای درك درست از مفهوم قرآنی حیا، باید به نشانه‌های حیا در آموزه‌های قرآنی توجه شود؛ زیرا با نگاهی به آیات قرآنی می‌توان به ماهیت و حقیقت حیا و كاربرد‌های اجتماعی آن پی برد؛ بنابراین، به بررسی آیات مربوط می‌پردازیم:

1. آیه 26 سوره بقره

إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً فَمَا فَوْقَهَا فَأَمَّا الَّذِینَ ءَامَنُواْ فَیَعْلَمُونَ أَنَّهُ الْحَقُّ مِن رَّبِّهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ كَفَرُواْ فَیَقُولُونَ مَاذَا أَرَادَ اللَّهُ بِهَذَا مَثَلاً یُضِلُّ بِهِ كَثِیراً وَ یَهْدِی بِهِ كَثِیراً وَ مَا یُضِلُّ بِهِ إِلَّا الْفَاسِقِین. (بقره: 26)

خدا ابایی ندارد كه به پشه و كمتر از آن مثل بزند. آنان كه ایمان آورده‏اند، می‏دانند كه آن مثل درست و از جانب پروردگار آنهاست و امّا كافران می‏گویند كه خدا از این مثل چه می‏خواسته است؟ بسیاری را بدان گمراه می‏كند و بسیاری را هدایت، اما تنها فاسقان را گمراه می‌كند».

الف) نظر مفسران شیعه درباره آیه

در تفسیر قمی و تفسیر نورالثقلین، چنین آمده است: «امام صادق علیه السلام در ذیل این آیه شریفه فرمود: این گفته از جانب خدای عزوجل می‌رساند كه خداوند تبارك و تعالی منزّه است از اینكه بندگان را گمراه كند و سپس به خاطر گمراهی‌شان، آنها را عذاب نماید كه قرآن می‌فرماید، خداوند از آن حیا می‌كند. و فرمود: پدرم به من حدیث كرد از نظر بن سوید از قسم بن سلیمان و از معلی بن خنیس و از امام صادق كه این مَثَل را زده است، خدا درباره امیرالمؤمنین كه «بعوضه»، یعنی امیرالمؤمنین و «مافوقها»، یعنی رسول خدا، و دلیل بر آن، قول خدای متعال است كه فرمود: اما كسانی كه ایمان آوردند، می‌دانند كه همانا او [علی] بر حق است از جانب پروردگارشان، همان‌طوری كه رسول خدا از ایشان پیمان گرفت بر این امر و كسانی كه كافر شدند، می‌گویند كه خداوند چه اراده‌ای نموده است از این گفتار كه دنباله آیه حرف آنها را رد می‌كند كه فرمود: از این مثال گمراه نمی‌شوند، مگر افراد فاسق و آنها كسانی هستند كه عهد خدا را بعد از پیمان بستن می‌شكنند، یعنی درباره حضرت علی علیه السلام و قطع می‌كنند آنچه را خدا امر كرده است به وصل كردن آن، یعنی ارتباط داشتن به ولایت امیرالمؤمنین و ائمه علیه السلام ».
«حیا و استحیا: خویشتن‌داری و نگه‌داری نفس از زشتی‌ها به خاطر ترس از مذمت و سرزنش». 
در مجمع‌البیان از امام صادق علیه السلام آمده است كه فرمود: «همانا خدا مثل زده به پشه؛ زیرا پشه با كوچكی حجمش، خداوند آفریده است در او، همه آنچه را كه در فیل با آن بزرگی قرار داده است و اضافه بر آن، دو عضو دیگر هم به او داده است (دو بال پشه) پس خداوند متعال خواسته است كه آگاه كند به وسیله آن مؤمنین را بر لطف خلقتش و ساختار شگفتش. 
خداوند هنگامی كه صلاح دانست كه مطالب را در ضمن مثال‌ها بیان كند، در مثال زدن به چیزهای كوچك و حیوانات خود از كسی شرم و آزرم ندارد: «إِنَّ اللَّهَ لَا یَسْتَحْیی أَن یَضْرِبَ مَثَلاً مَّا بَعُوضَةً...». (بقره: 26)
كلمه استحیا كه به معنی حیا كردن است، در مورد كارهای زشت و قبیح به كار می‌رود كه انسان از انجام آن شرم دارد و آن را سبب نقص و عیب و سرزنش انجام‌دهنده‌اش می‌داند. قرآن در برابر مردمی كه مثال زدن به حیوانات خرد و كوچك را سرزنش نموده و آن را زشت می‌شمرند، می‌فرماید: مثال زدن به این موجودات ریز و پست برای بیان مطلب، شرم ندارد، چه آن زشت و ناهنجار نیست. 
و نیز گفته شد كه معنی «لایستحیی» این است كه خدا نمی‌ترسد «لایخشی» كه مثال بزند و دو كلمه استحیا و خشیت، به معنی هم استعمال شده است، همان‌طوری كه در آیه كریمه 44 سوره انعام آمده است: «وَ تَخْشَی النّاسَ وَ اللّهُ أَحَقّ أَنْ تَخْشاهُ؛ از مردم حیا می‌كنی در صورتی كه خدا سزاوارتر است كه نسبت به او شرم و حیا كنی». 

كلمه تخشی به معنای حیا می‌كنی گرفته شده است و باید توجه داشت كه ریشه استحیا به معنی ترك و امتناع از كاری است، به خاطر ترس از آنكه مبادا آن كار پست و قبیح باشد» 

 

ب) نظر مفسران اهل تسنن درباره آیه

در تفسیر الكشاف و تفسیر كبیر در بیان تفسیر این آیه آمده است: «حیا به معنای تغییر و شكست و عاری بودن انسان از ترس آنها كه از او عیب می‌گیرند و مذمّت می‌كنند. 
(چون حیا داشته است كاری كه مورد سرزنش و یا عیب‌جویی باشد، نكرده است) و مشتق شده است از حیاة و گفته می‌شود: حَیی الرجل، همان‌طور كه گفته می‌شود: نَسی ـ حشی ـ شَظی هر گاه این اعضا حركت كند، از شكستن و تغییر پیدا كردن مانع می‌شود.
ضعف نیرو باعث نقص در حیات و زندگی می‌شود، همان‌طوری كه گفته‌اند: نابود شد فلانی به خاطر نقص از فلان عضو یا پایان یافت زندگانی او و دیدم هلاكت را در صورتش از شدت حیا، ذوب شد از نظر حیا و منجمد شد در مكانش از شرم (خشكش زد). خداوند ترك نمی‌كند ضرب‌المثل را به پشه به خاطر حیا از كوچكی آن و اعتراض كفّار به این كلام جایز است».
سه شنبه 11/9/1393 - 21:57
حجاب و عفاف

پیش از ورود به بحث، یادآوری این مطلب مناسب است كه پوشیدن خمار (مقنعه) پیش از اسلام نیز در میان زنان جزیرة العرب مرسوم بوده است. این امر به خوبی در اشعار عرب جاهلی مشهود است. از جمله قاضی ابوعلی تنوخی به نقل از ابن خلكان گفته است:
قُلْ لِلمَلیحةِ فی الخمار المذهب
افسدت اَخی التقی المترهب
به ملیحه ای كه در پرده زربفت روسری است، بگو: عبادت برادر پارسای مرا فاسد كردی.
البتّه این مسئله جای تعجّب ندارد؛ زیرا مقنعه را می توان از پوشش های فطری زنان به شمار آورد. حضرت حوّا همسر حضرت آدم، نخستین فرستاده خدا بر روی زمین نیز از این نوع پوشش استفاده می كرد. البتّه كیفیّت پوشش آن با آنچه اسلام دستور می دهد، متفاوت بوده است. ازاین رو، باید نگاه دین را در مورد چگونگی پوشش و اندازه مقنعه یافت. خداوند در آیه مورد بحث می فرماید: «وَلْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلَی جُیُوبِهنَّ؛ زنان باید مقنعه های خویش را بر سینه و گریبان ها بیفكنند».
از این عبارت برمی آید كه زنان پیش از نزول آیه، دامنه روسری خود را به شانه ها یا پشت سر می افكندند، به گونه ای كه گردن و كمی از سینه آنها نمایان می شد.در تفسیرهای مختلف، از جمله تفسیر نمونه، جوامع الجامع، الفرقان فی تفسیر القرآن، منهج الصّادقین و تفسیر راهنمانیز به این مطلب اشاره شده است.
مرحوم طبرسی رحمه الله می فرماید: «زنان عرب، دامن مقنعه ها را پشت سر می انداختند و به این سبب گلو و سینه شان پیدا می شد». خداوند، زنان پرهیزكار را از این امر نهی فرموده و با عبارت «ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» كیفیّت پوشش صحیح مقنعه را به آنان ارائه می كند. برای درك صحیح این كیفیّت ارائه شده، لازم است پیش از هر چیز، واژه های «ولیضربن» و «جیوب» به دقت بررسی شود:
وَلْیَضْرِبنَ بِخُمُرهِنَّ: ضرب، در لغت به معنای زدن است، ولی بر اساس نقل تفسیرها، در این آیه به معنای قرار دادن، به كار رفته است. مرحوم طبرسی رحمه الله در تفسیر جوامع الجامع می فرماید: «مراد از زدن روسری ها بر گریبان ها كه بر زنان واجب شده، این است كه روسری ها را بر سر و گردن و سینه هاشان قرار دهند تا آنها را بپوشاند. چنان كه عرب ها می گویند: «ضَرَبتُ بِیَدی عَلَی الحائِطِ؛ دستم را به دیوار گذاشتم زمخشری نیز، ضرب را در اینجا به قرار دادن، تفسیر كرده است.
نكته جالبِ دیگر اینكه به كار بردن واژه ضرب كه نوعی شدت وحدّت را در بردارد، برای رسانیدن این معناست و حال آنكه به جای این تعبیر، ممكن بود از واژه های مترادف دیگری همچون «سَدْل» و... استفاده گردد. یكی از محققان واژه های قرآنی در این باره می نویسد: «تعبیر به ضرب، اشاره دارد به شدّت پوشش و محكم نمودن مقنعه به هر طریق ممكن، خواه با بستن، گره زدن و وصل نمودن تا اینكه از روی گریبان كنار نرود و تعبیر به صیغه امر ولیضربن، به امر و تأكید آن اشاره دارد».


بر این اساس، تعبیر «ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» افزون بر دلالت بر پوششی خاص، تأكید می ورزد كه پوشیدن آن باید همراه با دقّت و ظرافت باشد و چنان محكم گردد كه به راحتی از آنجاهایی كه برای پوشیدن آنها به كار رفته، كنار نرود.
جیوبهنّ: مسئله دیگری كه به توجّه و دقّت نیاز دارد، بررسی واژه جیوبهنّ است. جیوب، جمع جَیْب است و جیب در لغت به معنای گریبان، یقه، قلب و دل آمده است.
بعضی از مفسّران، از جمله علّامه طباطبایی، مرحوم طبرسی و سید علی اكبر قرشی، جیب را به سینه و برخی دیگر همچون مولا فتح اللّه كاشانی، آلوسی بغدادی و قرطبی از آن به یقه تفسیر كرده اند.
در قاموس القرآن آمده است: «قاموس (لغت نامه قاموس المحیط) و اقرب الموارد، معنای اولّی جیب را قلب و سینه گفته اند، ولی از گفته مجمع البیان پیداست كه جیوب، را به معنای گریبان ها (یقه های لباس) گرفته است. فرموده: جیوب، كنایه از سینه هاست؛ زیرا گریبان هاست كه روی سینه ها را می پوشاند، ولی اگر جیوب را سینه ها معنا كنیم، از لحاظ آیه و لغت، اشكالی نخواهد داشت. به نظر می آید گریبان لباس را به جهت روی سینه بودن، جیب القمیص گفته اند».

البته بعضی دیگر نیز بر این اعتقادند كه جیب به معنای یقه پیراهن است و قسمت بالای سینه را به دلیل همجواری با یقه پیراهن، جیب می گویند. به هر حال، آنچه بیشتر مفسّران به رغم اختلاف نظر در معنای جیب بر آن اتّفاق دارند، این است كه بر اساس دستور آیه، خمار (مقنعه) باید موها، گردن، زیر گلو، گوشواره ها و سینه را بپوشاند.
منهج الصّادقین: باید بزنند، یعنی فرو گذارند زنان (خمرهن) مقنعه های خود را (علی جیوبهنّ) بر گریبان های خویش؛ یعنی گردن خود را به مقنعه بپوشانند تا موی و بنا گوش و گردن و سینه ایشان پوشیده بماند.
روح المعانی: همان طور كه إبن أبی حاتم از إبن جبیر روایت كرده، منظور آیه، امر زنان است به پوشانیدن گردن ها و سینه هاشان.
مجمع البیان: امر شدن زنان به انداختن مقنعه ها بر سینه هاشان، تا گردن هاشان پوشیده گردد و گفته شده آنها به این كار امر شدند تا موها، گوشواره ها و گردن هاشان را بپوشانند.
كشّاف: یقه های لباس زنان گشاده بود. ازاین رو، گردن، سینه و اطراف آن نمایان می گردید و آنها مقنعه های خویش را به پشت سر آویزان می كردند و این قسمت ها معلوم بود. بنابراین، امر شدند به اینكه آن را از جلوی رو آویزان سازند تا آن قسمت ها را بپوشانند
ابن عباس، مفسّر بزرگ قرآن و صحابی والا مقام رسول اكرم صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه گفته است: «زن، مو و سینه و دور گردن و زیر گلویش را بپوشاند».
البته بعضی خواسته اند صورت را نیز از حدود پوششی مقنعه قرار دهند و نوشته اند: «مقنعه، چیزی است كه زن با آن، صورت و سرش را از نگاه مردان نامحرم می پوشاند». یا اینكه مُراد آیه از «ولیضربن بخمرهنّ علی جیوبهنّ» را آویختن روسری ها مانند پرده از جلو چهره دانسته اند: «خمار به معنای مقنعه و نقاب است. زنان، نقاب و مقنعه را بر گریبان هایشان فرو اندازند تا به طور كامل صورت و گلو و سینه پوشیده باشد».

واژه خمار و آنچه از تفسیرهای مشهور شیعه و عامّه در ذیل آیه نقل گردید و همچنین احادیثی كه درباره جواز عدم پوشش وجه و كفّین بدان اشاره شد، بر نا استواری این بیان دلالت دارد. افزون بر این، همان گونه كه پیش تر هم اشاره شد، بیشتر مفسران، ضرب را در این آیه، به «قراردادن» تفسیر كرده اند نه آویختن.
خلاصه آنكه بر اساس این آیه، زنان باید مقنعه را آن چنان بر سر اندازند كه زینت های طبیعی، همچون موها، زیر گلو، گردن، سینه و البته زینت های اكتسابی مثل گوشواره را به طور كامل بپوشاند. تعبیر به كلمه «علی» در «علی جیوبهنّ» نیز به احاطه و چیرگی مقنعه بر جیوب اشاره دارد، به طوری كه هیچ قسمت از آن، بدون پوشش باقی نماند. ازاین رو، خمار (مقنعه) از نظر كیفیّت باید خاصیّت پوششی شدید و كافی را در خصوص مكان های ذكر شده داشته باشد. از جمله، نوع پارچه مورد استفاده در مقنعه نیز باید در راستای همین مقصود انتخاب شود. بنابراین، استفاده از پارچه های توری و نازك كه كیفیّت پوششی مطلوبی ندارد، برای این نوع پوشش مناسب نبوده و در روایت معصومان علیهم السلام نیز منع گردیده است. امام صادق علیه السلام می فرماید: 
لایَصلَحُ لِلمرأةِ المُسلِمة أَنْ تَلبس مِنَ الْخُمُرِ و الدِّرعِ مالا یُواری شیئا.
در شأن زن مسلمان نیست كه لباسی مانند روسری و پیراهن بپوشد كه بدن نما باشد.
همچنین، این پوشش باید به هر وسیله ممكن، به شكلی محكم گردد كه به سادگی از محل های تعیین شده كنار نرفته، آن مواضع نمایان نگردد. 

چادر و مقنعه از دیدگاه قرآن و حدیث/ نویسنده: اكرم السادات دهقانى 

دوشنبه 10/9/1393 - 19:2
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته