• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 31
تعداد نظرات : 2
زمان آخرین مطلب : 3378روز قبل
قرآن

آیه شماره 82  از سوره مبارکه اسراء
آیه: وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا

ترجمه:و آنچه از قرآن فرو مى‏فرستیم، مایه‏ى شفا(ى دل) و رحمتى براى مؤمنان است و ستمگران را جز خسران نمى‏افزاید.
تفسیر:چون قرآن از جانب خدایى است كه خالق بشر و فطرتِ اوست، قوانین آن نیز با فطرت مطابق و نجات دهنده‏ى اوست. «شفاء»
آنچه از سوى خداى رحمان و رحیم باشد، رحمت است. «رحمة للمؤمنین»
چون كافران به اوامر و نواهى قرآن عمل نمى‏كنند، نزول هر دستور، جرمشان را بیشتر و خسارتشان را افزون‏تر مى‏سازد. «لایزیدالظالمین الا خساراً»

جمعه 18/5/1392 - 4:44
شخصیت ها و بزرگان
زرارة بن اعین از جمله اصحاب امام باقر و امام صادق‏ علیهما السلام می باشد که روایات بسیاری از آن دو بزرگوار در باب مسائل فقهی و دیگر مسائل نقل کرده است و حقّ بزرگی به گردن شیعه دارد. نجاشی(ره) در ترجمه او می‏گوید: «زرارة بن اعین بن سنسن... بزرگ اصحاب ما در زمانش و پیشتاز آنان. او قاری، فقیه، متکلّم، شاعر و ادیبی بود، که فضیلت و دین در او جمع شده و در آنچه که روایت می‏کرد، صادق بود...».[1]
جمعه 18/5/1392 - 4:42
شهدا و دفاع مقدس
مردن كه گریه ندارد!

    بعد از ظهر بود . گردان آماده می شد كه شب عملیات كند.فرمانده گردان با معاونش شوخی داشت، می گفت:خوب دیشب نگذاشتی ما بخوابیم، پسر مردن كه دیگر این همه گریه و زاری ندارد. به خودم گفته بودی تا حالا صد دفعه كارت را درست كرده بودم. چیزی كه اینجا فراوان است مرگ.

     بعد دستش را زد پشتش و گفت:بیا بیا برویم ببینم چه كار می توانم برایت بكنم.

 

از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی

جمعه 18/5/1392 - 4:40
شخصیت ها و بزرگان
صیانه ماشطه
او یكى از همان سیزده بانویى است كه در دولت حضرت مهدى، علیه‏السلام، زنده شده، به دنیا بازمى‏گردد. وى همسر حزقیل، پسر عموى فرعون، و شغلش آرایشگرى دختر فرعون بود.او همانند شوهرش به پیامبر زمان خود، حضرت موسى، ایمان آورده بود امّا همچنان ایمان خود را پنهان مى‏كرد.
نوشته‏اند: روزى وى مشغول آرایش دختر فرعون بود كه شانه از دستش افتاد و بى‏اختیار نام خدا را برزبان جارى ساخت. دختر فرعون گفت: آیا نام پدر مرا بر زبان آوردى؟ گفت: نه، بلكه نام كسى را بر زبان آوردم كه پدر تو را آفریده است. دختر فرعون ماجرا را نزد پدر بازگو كرد و فرعون صیانه را احضار كرد و گفت: مگر به خدایىِ من اعتراف ندارى؟ گفت: هرگز! من از خداى حقیقى دست نمى‏كشم و تو را پرستش نمى‏كنم. فرعون دستور داد تا تنور مسى برافروزند و همه بچه‏هاى آن زن را در حضورش در آتش افكنند. چون نوبت به طفل شیرخوارش رسید صیانه مى‏خواست به ظاهر از دین برائت جوید كه كودك شیرخوارش به زبان آمد و گفت: مادر صبر كن كه تو بر حق هستى! فرعونیان آن زن و بچه شیرخوارش را در آتش افكنده، سوزاندند و خداوند دراثر صبر و تحمل آن زن در راه دین، او را در دولت امام مهدى زنده مى‏گرداند تا هم به آن حضرت خدمت كند وهم انتقام خود را از فرعونیان بگیرد.
جمعه 18/5/1392 - 4:35
رمضان

ماجرای نماز عید فطر امام رضا(ع) که نیمه‌کاره ماند


امام رضا(ع)در حالی که پاچه‌های شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. آن حضرت مانند رسول‌الله(ص) عمامه‌ بسته بود و عصا به دست گرفته بود. امام اندکی راه رفت، آن‌گاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت.

مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، به ایشان پیوستند و شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت.

به گزارش گروه دریافت خبر خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نماز عید فطر سنت به جا مانده‌ای از پیامبر اعظم(ص) است که در طول تاریخ از سوی مسلمانان اقامه شده و اکنون با همان سبک و سیاق به ما رسیده است. اما این نماز پرفضیلت که در زمان حضور امام معصوم بر همگان واجب است در زمان خلفای عباسی تغییر کرده بود.

شهید مطهری در این باره می‌گوید: نماز عید خواندن، کتاب الله و سنّت رسول‌الله(ص) است اما چگونه نماز خواندن، سیره است. پیغمبر نماز عید فطر و عید قربان می‌خواند، این‌ها هم نماز عید فطر و عید قربان می‌خواندند، اما روش نماز خواندن به تدریج فرق کرده بود، سیره فرق کرده بود. کم کم دربارهای خلفای عباسی مانند دربارهای ساسانی ایران و قیاصره روم شده بود، دربارهای خیلی مجلّل. لباس خلیفه و سران سپاه دارای انواع نشانه‏‌های طلا و نقره بود. خلیفه وقتی می‌خواست به نماز عید بیاید، با جلال و شکوه خاص و با هیمنه سلطنتی می‌آمد. خودش سوار بر اسبی که گردنبند طلا یا نقره داشت می‌شد و شمشیری زرّین به دست می‌گرفت، سپاه نیز از پشت سرش می‌آمد، درست مثل این که می‌خواهند رژه نظامی بروند. بعد می‌رفتند به مصلّی‏، دو رکعت نماز می‌خواندند و برمی‌گشتند. (مجموعه آثار استاد شهید مرتضی مطهری ، جلد ۱۷، صفحه ۱۷۴)

این موضوع همه ساله رواج داشت تا اینکه پس از پذیرش ولایت‌عهدی از سوی امام رضا(ع)، مأمون از ایشان خواست نماز عید فطر آن سال (201 هجری) را اقامه کنند.

شیخ مفید در جلد دوم صفحه 254 کتاب «الارشاد» از معتبرترین منابع روایی شیعه، این اتفاق را چنین شرح داده است:

امام رضا(ع) در پاسخ پیغام داد: تو خود شروطی را که در پذیرفتن ولی‌عهدی میان من و تو بود، به خوبی می‌دانی، پس مرا از نمازخواندن با مردم معذور بدار. مأمون نیز در پاسخ به امام رضا(ع) گفت: می‌خواهم این کار را انجام دهی تا قلب‌های مردم مطمئن شود و آنان فضل تو را بشناسند. پیک میان آن‌دو همچنان رد و بدل می‌شد و مأمون نیز همچنان بر خواسته خویش پافشاری می‌کرد. بالاخره امام به او پیغام داد: دوست داشتم مرا از این کار معاف بداری،‌ در غیر این صورت همان‌گونه که رسول‌الله(ص) و امیرالمؤمنین علی‌بن ابی‌طالب(ع) برای نماز خارج می‌شد، من نیز همان‌گونه خارج می‌شوم. مأمون نیز گفت: هرگونه که می‌خواهی برای نماز خارج شو! مأمون به فرماندهان، نگهبانان و سایر اقشار مردم دستور داد تا صبح زود برای نماز به در خانه امام رضا(ع) بروند.

راوی (یاسر خادم و ریان‌بن صلت) می‌گوید: مردم در راه‌ها و روی پشت‌بام‌ها نشسته بودند و زنان و کودکان نیز جمع شده بودند. فرماندهان و لشکریان همگی سوار بر مرکب‌های خود درِ خانه امام منتظر بودند تا اینکه آفتاب طلوع کرد. آن‌گاه ابوالحسن(ع) غسل کرد و جامه‌اش را پوشید و عمامه‌ای سفیدرنگ و پنبه‌ای را بر سر بست که یک سرِ آن را روی سینه انداخته و طرف دیگرش را میان دو کتف خود انداخته بود و کمی هم عطر زده بود. سپس عصایی بر دست گرفت و به همراهان خود فرمود: شما هم کاری را انجام دهید که من کردم. آنان پیشاپیش امام حرکت کردند.

امام در حالی که پاچه‌های شلوار را تا نصف ساق بالا زده بود و آستین را هم بالا زده بود، به راه افتاد. اندکی راه رفت، آن‌گاه رو به آسمان کرد و تکبیر گفت و صدای تکبیر اطرافیان نیز او را همراهی می‌کرد.

شهید مطهری در این باره می‌گوید: امام با یک حالت خضوع و خشوعی از همان داخل منزل که بیرون می‌آمد، با صدای بلند شروع کرد به گفتن «اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ، اللَّهُ اکْبَرُ عَلی‏ ما هَدانا وَ لَهُ الشُّکْرُ عَلی‏ ما اوْلانا». سال‌ها بود که مردم این ذکرها را درست نشنیده‏‌اند. امام که به در منزل رسید، فرماندهان سپاه و سران قبایل انتظار دیدن حضرت را به این شکل نداشتند، بی‌اختیار خودشان را از روی اسب‌ها پایین انداختند و اسب‌ها را رها کردند.

تاریخ می‌نویسد: چون می‌بایست پاها برهنه باشد و آنها چکمه به پا داشتند و چکمه نظامی را به زودی نمی‌توان بیرون آورد، هرکس دنبال چاقو می‌گشت که زود چکمه را پاره و پاهایش را برهنه کند. این‌ها نیز دنبال حضرت به راه افتادند.

علامه سیدمحسن امین ادامه ماجرا را اینچنین شرح می‌کند: امام که به در اصلی خانه رسید، تکبیر گفت و مردم همگی تکبیر گفتند، آن‌گونه که گمان می‌رفت دیوارها نیز صدا به تکبیر بلند کرده‌اند و امام را همراهی می‌کنند.

مردم وقتی ابوالحسن(ع) را دیدند و صدای تکبیر او را شنیدند، شهر مرو یکپارچه در شور و غوغا فرو رفت. خبر این ماجرا به مأمون رسید. فضل‌بن سهل ذوالریاستین به او گفت: ای امیرمؤمنان! اگر رضا با این حالت به جایگاه نماز برسد، مردم را می‌شوراند و ما بر خون خود می‌ترسیم. فردی را به سوی او بفرست که بازگردد.

سپس مأمون فردی را به سوی امام فرستاد و گفت: ما شما را به رنج و زحمت انداختیم و ما هرگز دوست نداریم که به شما رنج و سختی برسد؛ بازگرد تا فردی که همیشه با مردم نماز می‌خواند، امروز نیز اون نماز بگذارد. امام رضا(ع) کفش‌ خود را طلبید و پوشید و سوار بر مرکب خود بازگشت. در آن روز مردم پراکنده شدند و نماز منظمی هم خوانده نشد.

ابن شهرآشوب در کتاب «المناقب» ابیاتی را که بحتری در مدح متوکل سروده، آورده است، ولی به حق این ابیات درباره امام رضا(ع) صدق می‌کند:

هنگامی که از میان صفوف نمایان شدی / با دیدن سیمای تو، پیغمبر را به یاد آوردند و تکبیر گفتند

تا این که به جایگاه نماز رسیدی/ در حالی که نور هدایت بر تن کرده بودی و این نمایان بود

با خشوع که نشان از تواضع در برابر پروردگار بود/ راه رفتی و هیچ کبر و غروری نداشتی

منبر آنچنان مشتاق تو بود/ که اگر در توانش بود، به سوی تو می‌آمد

جمعه 18/5/1392 - 4:28
شخصیت ها و بزرگان

فرزندان مقام معظم رهبری، نفرات پشت سر سرلشکر جعفری و حجت الاسلام رئیسی 

 
دوشنبه 14/5/1392 - 11:34
قرآن

سوگند به روز وقتی نور می گیرد و به شب وقتی آرام می گیرد که من نه تو را رها کرد ه‌ام و نه با تو دشمنی کرده‌ام

ضحی 1-2

افسوس که هر کس را به تو فرستادم تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم او را به سخره گرفتی.

یس 30

و هیچ پیامی از پیام هایم به تو نرسید مگر از آن روی گردانیدی. انعام 4  و با خشم رفتی و فکر کردی هرگز بر تو قدرتی نداشته ام

انبیا 87

و مرا به مبارزه طلبیدی و چنان متوهم شدی که گمان بردی خودت بر همه چیز قدرت داری.

یونس 24

و این در حالی بود که حتی مگسی را نمی توانستی و نمی توانی بیافرینی و اگر مگسی از تو چیزی بگیرد نمی توانی از او پس بگیری

حج 73

پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند و چشمهایت از وحشت فرورفتند و تمام وجودت لرزید چه لرزشی، گفتم کمک هایم در راه است و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی اما به من گمان بردی چه گمان هایی .

احزاب 10

تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری، پس من به سوی تو بازگشتم تا تو نیز به سوی من بازگردی ، که من مهربانترینم در بازگشتن.

توبه 118

وقتی در تاریکی ها مرا به زاری خواندی که اگر تو را برهانم با من می‌مانی، تو را از اندوه رهانیدم اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی .

انعام 63-64

این عادت دیرینه ات بوده است، هرگاه که خوشحالت کردم از من روی گردانیدی و رویت را آن طرفی کردی و هروقت سختی به تو رسید از من ناامید شده‌ای.

اسرا 83

آیا من برنداشتم از دوشت باری که می شکست پشتت؟

سوره شرح 2-3

غیر از من خدایی که برایت خدایی کرده است ؟

اعراف 59

پس کجا می روی؟ تکویر26 پس از این سخن دیگر به کدام سخن می خواهی ایمان بیاوری؟

مرسلات 50

چه چیز جز بخشندگی ام باعث شد تا مرا که می بینی خودت را بگیری؟

انفطار 6

مرا به یاد می آوری ؟ من همانم که بادها را می فرستم تا ابرها را در آسمان پهن کنندو ابرها را پاره پاره به هم فشرده می کنم تا قطره ای باران از خلال آن ها بیرون آید و به خواست من به تو اصابت کند تا تو فقط لبخند بزنی، و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران، ناامیدی تو را پوشانده بود.

روم 48

من همانم که می دانم در روز روحت چه جراحت هایی برمی دارد ، و در شب روحت را در خواب به تمامی بازمی ستانم تا به آن آرامش دهم و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمی انگیزانم و تا مرگت که به سویم بازگردی به این کار ادامه می دهم.

انعام 60

من همانم که وقتی می ترسی به تو امنیت می‌دهم.

قریش 3

برگرد، مطمئن برگرد، تا یک بار دیگر با هم باشیم.

فجر 28-29

تا یک بار دیگه دوست داشتن همدیگر را تجربه کنیم.

مائده

شنبه 12/5/1392 - 6:39
مهدویت

برای فرج آقا بسیار دعا کنید

مهدی آمدنی نیست بلکه آوردنی است

نیا نیا گل نرگس جهان که جای تو نیست

2صد ترانه به لبها یکی برای تو نیست

 

جمعه 11/5/1392 - 3:50
اخبار
تحریم گوگل در مقابل توهین به پیامبر اسلام(این یک محکومیت است)

این یک محکومیت است....:

بخاطر اینکه سرویس گوگل فیلم توهین به پیامبر گرامی را در جستجوگر خود آزاد گذاشته و این بی حرمتی را به مسلمانان کرده است در اقدامی خودجوش روز 2شنبه و 3شنیه(سوم و چهارم مهر) تحریم گوگل است و خواهشا از سرویس جستجو گر گوگل استفاده نمایید

یا علی

 

شنبه 1/7/1391 - 19:35
مهدویت

 

دعای امام زمان در حق شیعیان 

 


پروردگارا ! آنها را در روز قیامت در مقابل چشم دشمنان ما مو اخذ مفرما چنانچه میزان گنا هانشان بیشتر
و ثوابشان كم است از اعمال من بردار و به ثواب انها بیفزای
.

 

 
 

 

پروردگارا ! شیعیان ما از ما هستند ، از زیادی گل ما خلق شدنه اند و به آب و ولایت ما عجین گشته اند
خدایا انها را بیامرز و گنا هانشان را عفو فرما
.گریه

دوشنبه 26/4/1391 - 22:38
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته