• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 758
تعداد نظرات : 395
زمان آخرین مطلب : 3380روز قبل
تبریک و تسلیت

دارد غروب میکند آدم ،

طلوع کن ....

اللهم

عجل لولیک الفرج

يکشنبه 26/4/1390 - 14:42
شعر و قطعات ادبی
دل سلامت می کند اما جوابش می کنی

 

اصلا این دیوانه را آدم حسابش  می کنی ؟

گاه می خوانی به خویش و گاه می رانی زخود

هم عطایش می دهی وهم عذابش میکنی

غوره های بغض در چشمم شده انگور اشک

خوشه ی انگور آوردم شرابش می کنی؟

مستی ام را که خودت جرعه به جرعه ساختی

 پس چرا با دست های خود خرابش میکنی؟

بیست وشش سال است بی خورشید تو جان کنده ام 

یخ زده در چشم هایم اشک آبش میکنی؟

از میان این همه آهو که سویت می دوند

یک نفر مانده است آیا انتخابش می کنی؟

چهارشنبه 22/4/1390 - 21:9
داستان و حکایت
حتی اگر قبلا این داستان رو دیده و خوانده اید، ارزش یكبار دیگه دیدن و خوندن رو داره
قطعه گمشده
اثر شل سیلور استاین
قطعه گم شده تنها نشسته بود ...
در انتظار کسی که از راه برسد
و او را با خود جایی ببرد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net


بعضی ها با او جور در می آمدند ...
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



اما نمی توانستند قل بخورند
گروه اینترنتی
پرشین
استار | www.Persian-Star.net




بعضی دیگر قل می خوردند
اما جور در نمی آمدند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




یکی از جور در آمدن چیزی نمی فهمید
گروه
اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



دیگری از هیچ چیز چیزی نمی فهمید
گروه
اینترنتی
پرشین استار
|
www.Persian-Star.net



یکی زیادی ظریف بود
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




و تالاپی پایین افتاد ...
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




یکی او را می ستود ...
و می رفت پی کارش
گروه اینترنتی پرشین
استار
|
www.Persian-Star.net



بعضی ها بیش از اندازه قطعه گم شده داشتند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




بعضی بیش از اندازه قطعه داشتند
تکمیل تکمیل !
گروه
اینترنتی
پرشین
استار
|
www.Persian-Star.net



او یاد گرفت که چگونه از چشم حریص ها خود را پنهان کند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



باز هم با انواع دیگری روبه رو می شد
بعضی خیلی ریزبین بودند
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




بعضی ها در عالم خودشان بودند
و بی خیال می گذشتند

سلام !
گروه
اینترنتی
پرشین استار | www.Persian-Star.net

v


فکر کرد برای توجه دیگران خود را بیاراید ...
گروه
اینترنتی پرشین استار |
www.Persian-Star.net



فایده ای نداشت
گروه اینترنتی پرشین
استار |
www.Persian-Star.net




این بار پر زرق و برق شد
اما با این کار خجالتی ها از سر راهش فرار کردند
گروه
اینترنتی پرشین استار |
www.Persian-Star.netv




عاقبت یکی پیدا شد که کاملا جور در می آمد !
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی پرشین
استار
|
www.Persian-Star.net


اما ناگهان ...
قطعه گم شده شروع کرد به رشد کردن !
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




و رشد کرد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




- من نمی دانستم تو رشد می کنی
قطعه گم شده جواب داد :
"من هم نمی دانستم."
گروه
اینترنتی
پرشین استار |
www.Persian-Star.net




- میروم پی قطعه گم شده خودم،
که بزرگ هم نمی شود ...
گروه اینترنتی
پرشین
استار |
www.Persian-Star.net




روزها گذشت تا یک روز،
کسی آمد که با دیگران فرق داشت
قطعه گم شده پرسید : "از من چه می خواهی ؟"
- هیچ
- به من چه احتیاجی داری ؟
- هیچ
قطعه گم شده باز پرسید : "تو کی هستی ؟"
دایره بزرگ گفت : "من دایره بزرگم."




گروه
اینترنتی پرشین استار |
www.Persian-Star.net




قطعه گم شده گفت :
"به گمانم تو همان کسی باشی که مدتهاست در انتظارش هستم. شاید من قطعه گمشده تو باشم"
دایره بزرگ گفت : " اما من قطعه ای گم نکرده ام و جایی برای جور در آمدن تو ندارم"
قطعه گم شده گفت : "حیف ! خیلی بد شد. چه قدر دلم می خواست با تو قل بخورم ..."
دایره بزرگ گفت : "تو نمی توانی با من قل بخوری. ولی شاید خودت بتوانی تنهایی قل بخوری"
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



- تنهایی ؟
نه، قطعه گمشده که نمی تواند تنهایی قل بخورد
دایره بزرگ پرسید : "تا به حال امتحان کرده ای ؟"
قطعه گم شده گفت :"آخر من گوشه های تیزی دارم. شکل من به درد قل خوردن نمی خورد"
دایره بزرگ گفت : "گوشه ها ساییده می شوند و شکل ها تغییر می کنند
خب، من باید بروم. خداحافظ !
شاید روزی به همدیگر برسیم ..."
و قل خورد و رفت
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net





قطعه گم شده باز تنها ماند
مدتی دراز در همان حال نشست
گروه
اینترنتی
پرشین استار | www.Persian-Star.net



آن وقت ...
آهسته ...
آهسته ...
خود را از یک سو بالا کشید ...
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



تلپی افتاد
گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net



باز بلند شد ... خودش را بالا کشید ...
باز تالاپ ...
شروع کرد به پیش رفتن ...
گروه
اینترنتی
پرشین
استار
| www.Persian-Star.net




و به زودی لبه هایش شروع کرد به ساییده شدن ...
آن قدر از جایش بلند شد افتاد
بلند شد افتاد
بلند شد افتاد
گروه اینترنتی
پرشین استار
|
www.Persian-Star.net




تا شکلش کم کم عوض شد ...
گروه
اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.net




حالا به جای اینکه تلپی بیفتد، بامپی می افتاد ...
و به جای اینکه بامپی بیفتد، بالا و پایین می پرید ...
و به جای اینکه بالا و پایین بپرد، قل می خورد و می رفت ...
نمی دانست به کجا، اما ناراحت هم نبود
گروه اینترنتی پرشین استار |
www.Persian-Star.net




همین طور قل خورد و پیش رفت
گروه
اینترنتی پرشین استار |
www.Persian-Star.net


تا ...
گروه اینترنتی
پرشین استار | www.Persian-Star.net

گروه اینترنتی
پرشین استار |
www.Persian-Star.net



     به جای اینکه بنشینی و منتظر باشی تا کسی پیدا شود
تا تو را کامل کند 
 
خودت شهامت و جسارت پدید آوردن شکل را پیدا کن
 
و افکار و دیدگاهت را تغییر بده
 
و انرژیت را صرف شکل دادن به خودت کن
تلاش کن
چهارشنبه 22/4/1390 - 16:0
شعر و قطعات ادبی

شبی

 از پشت یک تاریکی مرموز و پیچیده

به دیدار تو می آیم

زمان را محو اعجاز نفسهایم

به زانو می نشانم

تو را از بستر رویای خفته

به بیداری کشانم

زمستان را در اندوه زمین دفن و

بهاری نو  بیارایم

اگر روزی به پا خیزم...

يکشنبه 19/4/1390 - 23:0
شعر و قطعات ادبی

فریدون مشیری

"مشت می‌کوبم بر در
پنجه می‌سایم بر پنجره‌ها
من دچار خفقانم، خفقان
من به تنگ آمده‌ام از همه چیز
بگذارید هواری بزنم
آی! با شما هستم
این درها را باز کنید
من به دنبال فضایی می‌گردم
لب بامی
سر کوهی
دل صحرایی
که در آن‌جا نفسی تازه کنم
می خواهم فریاد بلندی بکشم
که صدایم به شما هم برسد!
من هوارم را سر خواهم داد!
چاره درد مرا باید این داد کند
از شما خفته‌ی چند!
چه کسی می‌آید با من فریاد کند
يکشنبه 19/4/1390 - 22:56
شعر و قطعات ادبی

دردی در تنم پیچید

وقتی که تازیانه کلامت

بی محابا بر قلبم فرود آمد

و چه آسان

سنگینی و سردی صدایت

پیکر نیمه جان غرورم را در هم شکست

بنشین و بنگر

       جمود عشق و احساس را

                             در قلب خاموشم

 


گاهی زخمها عمیق تر از آنند که گذر زمان شیار تلخ بر جا مانده شان را محو کند

گاهی زمان هم در می ماند

يکشنبه 19/4/1390 - 22:54
شعر و قطعات ادبی

شب که از راه می رسد

بی قرار می شود دلم

نمی دانم شاید...شاید

میان من و سایه ی تنهایی ام

فاصله افتاده است

شاید که دلم

با وجودم بیگانه شده است

دیگر حتی

زخمه هایم بر ساز دلم

نغمه ای نا کوک است

گویی تن ز جان و جان ز تن

رنجور است

دلم عجیب برای خودم تنگ است

...

يکشنبه 19/4/1390 - 22:53
شعر و قطعات ادبی
نمي دانم شب است

يا

آسمان تيره است ... ؟

و يا

شايد که صحن ِ چشم هايم

اندکي

خاکي است ...

من ،

گرد ِ پايش را

توتيا

کردم به چشمانم ...

و چشمانم

دامن گير ِ خاک ِ راه اش شد ...

نمي دانم

و يا شايد که چشمانم ،

زمين گير ِ نگاه اش شد ...

و او رفت و نمي دانم

آسمان تيره است و يا شايد که

من ، در جام ِ چشمانم ، دُرد ِ شب نوشيده ام ...

نمي دانم ...

چه شد ؟



آستان ِ کوي ِ شبنم هاي پاک ،

در نگارستان ِ گل هاي دَمن ،

در مسير ِ ژرف ِ گورستان ِ مرگ

خاکي شده ...



روشنايي ها

سال ها آنسوتر است

و من تنگ است

چشمانم ،

پر از خاک است و دامن گير ِ رويايي است که

از آنسوي

شب ،

آمد .

نمي دانم

که

شب پاشيده بر ديوار ِ خورشيد

يا که شايد

سرمه اي افسون گرانه بر تن ِ برگ ِ چشم هايش

نقش ِ خاک ِ راه ِ تو را دارد ... ؟



تو اي صبح ِ دلاويز

جنون آيين ،

نفس ها باش بر شب کور ِ چشمانم .

چهارشنبه 1/4/1390 - 23:29
شعر و قطعات ادبی
جز نفسي كه در غمت,سينه پر اه ميكنم
                                      هر نفسي كه ميكشم عمر تباه ميكنم
سه شنبه 31/3/1390 - 23:3
شعر و قطعات ادبی
راه خواهم افتاد

باز از ريشه به برگ

باز ، از " بود " به " هست "

باز ، از خاموشي تا فرياد !


فريدون مشيري
دوشنبه 30/3/1390 - 16:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته