دعا و زیارت
4. نساء (زنان)
در قسمتهائی از این سوره، مسائل و احكامی درباره ازدواج با زنان و حقوق آنان و روابط خانوادگی و حل اختلافات و مسئله ارث و طلاق و... بیان شده است. از آیه 136 به بعد، تشریح روحیات منافقین است.
از موضوعات دیگر این سوره، احكام نماز و جهاد و هجرت و شهادات و تجارت، حالات اهل كتاب و همچنین شئون جامعه بنا میشود. و دستورات اجتماعی اسلام در این سوره ذكر شده است.
این سوره در مدینه و پس از هجرت نازل شده است و 176 آیه دارد.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:35
دعا و زیارت
3. آلِعِمران
عمران پدر حضرت مریم بود. خاندان عمران عبارت میشود از عمران و همسرش و مریم.
درآیه 33 میخوانیم:
«خداوند،آدم وآل ابراهیم وآل عمران را بر جهانیان برگزید.»
در این سوره، كه 200 آیه دارد و در سال سوم هجرت در مدینه نازل شده است از توحید ومقاومت در برابر دشمنان و مردم شناسی و در رابطه با جنگ بدر و ا’حد و زندگی مسلمین در آن فراز و نشیبها، سخن میگوید. در بخشی هم ولادت مریم و عیسی و نصاری و مجادله با اهل كتاب یهودیان هم سخن بمیان آمده است و در كل، بشارتی برای اصحاب پیامبر است.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:34
دعا و زیارت
2. بقره (گاوماده)
درآیات 67 تا 73 این سوره داستان فرمان خدا به بنی اسرائیل، مبنی بر كشتن وذبح كردن گاو، بیان شده است. این سوره كلاً در مورد مؤمنین ومشركین ومنافقین وخلقت آدم و بدعتهای اهل كتاب و ماجراهای موسی و بنی اسرائیل و بنای كعبه توسط حضرت ابراهیم ونعمتهای خداوند ومسائل قصاص ووصیت قتال با مشركین و نكاح و طلاق و ربا ومجادله ابراهیم با مشركین بر سر اعتقاد به توحید و تغییر قبله و احكامی از حج وارث و روزه و... میباشد.آیة الكرسی، آیه 255 این سوره است.
286آیه دارد و بیشتر آیاتش در مدینه و پس از هجرت نازل شده است.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:33
دعا و زیارت
عناوین و اسامی قرآن كریم
كلام الهی یعنی قرآن كریم به اسامی و عناوین متعددی نامدار است كه از این اسامی نیز در قرآن كریم یاد شده است. میان این اسامی، چند نام دارای شهرت بیشتری میباشند كه مورد اتفاق اكثر دانشمندان علوم قرآنی است و میتوان آنها رابعنوان اسامی و نامهای قرآن تلقی كرد، و آنها عبارتند از: قرآن، فرقان، كتاب، ذكر و تنزیل (مقدمتان ص 283. مقدمه مجمع البیان ج 1 ص 14. مباحث فی علوم القرآن ص 12 و 13).
قرآن: از این نام در قرآن، در حدود پنجاه و هشت مورد یاد شده است مانند: «اِنَّهُ لَقُرْآنً كَریمْ» (سوره واقعه،آیه 77) «فَاِذا قَرَاْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِدْ بِاللهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» (سوره نحل، آیه 98) درباره معنی قرآن و مبدأ اشتقاق آن میان علما، اختلاف نظر وجود دارد: شافعی میگوید: قرآن از هیچ مبدیی مشتق نشده است، بلكه ارتجالاً و ابتداءً برای كلام الهی وضع شده است و بنابراین مشتق از «قَرَءَ» نخواهد بود، و الا باید بتوانیم بر هر چیزی كه قرائت میشود لفظ قرآن را اطلاق نماییم.
زجاج و لحیانی واژة قرآن را مهموز میدانند با این تفاوت كه زجاج گوید: قرآن مشتق از «قرء» بمعنی جمع و گرد آوری است، و كلمه قرء در جمله «قَرَاْتُ فِی الْحَوْضِ» به همین معنی است. و چون قرآن،جامع ثمرات كتب پیشین بوده است ( مقدمه مجمع البیان ج 1 ص 14. الاتقان ج 1 ص 52). ولی لحیانی را عقیده بر آنست كه قرآن مشتق از قرء بمعنی قرائت و پیرو هم آوردن و خواندن میباشد، و چون قاری قرآن بهنگام تلاوت آن، حروف و كلمات آنرا بدنبال هم میآورد، قرآنش نامیدهاند. بنابراین قرآن، مصدری است بمعنی مفعول یعنی تلاوت شده و چنانكه كتاب بمعنی مكتوب است قرآن نیز بمعنی مقروء است. ابن عباس نیز همین سخن را تأكید كرده است (همان مراجع و صفحات).
اشعری می گوید: كلمه قرآن از ریشه «قرن» بمعنی ضمیمه كردن و پیوستن و یا نزدیك ساختن چیزی به چیز دیگر است، و چون حروف و كلمات و آیات و سور قرآن، مقرون بهم هستند و با كیفیتی خاص باهم ارتباط و پیوستگی دارند آنرا قرآن نامیدهاند.
فراء گوید: قرآن مشتق از قرائن است و قرائن نیز جمع قرینه میباشد از این جهت كه هریك از آیات قرآنی، قرینه و مؤید آیات دیگر میباشد آنراقرآن گویند. بنابراین ـ طبق دو عقیده اخیر ـ واژه قرآن، مهموز نخواهدبود (برای اطلاع بیشتر در زمینه معانی قرآن و موارد اشتقاق آن بنگرید به: مباحث فی علوم القرآن ص 17 ، 18).
فرقان: این كلمه در هفت مورد از قرآن بكار رفته كه منظور از آن در دو مورد، كتاب موسی است (تورات) و در دو مورد نیز قرآن است چنانكه گوید: «تَبارَكَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلی عَبْدِهِ لِیَكُونَ لِلْعالَمینَ نَدیراً» و در موارد دیگر، معنای دیگری دارد. و چون قرآن، فارق میان حق و باطل است، و آن دو را از هم مشخص میسازد، به فرقان نامیده شد، چنانكه ابن عباس همین وجه تسمیه را پذیرفته است(مقدمتان ص 238. مقدمه مجمع البیان ج 1 ص 14). و بعضی را عقیده بر آن است كه قرآن از آن جهت به فرقان موسوم گشت كه این كتاب آسمانی، انسان را به نجات و موفقیت نائل میسازد و آیه «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوا اِنْ تَتَّقوا اللهَ یَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقاناً» ( سوره انفال آیه 29 ) نیز مؤید همین معنی است، زیرا كلمه فرقان در این آیه بمعنی نجات دادن است.
كتاب: كلمه كتاب در قرآن، حدود دویست و پنجاه و پنج مورد بكار رفته كه در موارد بسیاری، منظور از آن، قرآن كریم میباشد. و كتاب در اصل لغت بمعنی گرد هم آوردن است و هر نبشتهای را از آن جهت كتاب مینامند، چون حروف و كلمات در آن گرد هم آمدهاند، و قرآن را هم بدین جهت كتاب نامیدهاند كه انواع آیات و قصص و احكام در آن گرد هم آمده است. و ما بعنوان نمونه آیهای را یاد میكنیم كه كلمه كتاب در آن گرد هم آمده و منظور از آن، قرآن كریم میباشد چنانكه گوید: «الرتِلْكَ ایاتُ الكتابِ و قرآنٌ مُبینٌ» (سوره حجر، 1و2). باید یادآور شویم كه قرآن در میان منابع فقه اسلام بعنوان كتاب نام بردار است چنانكه گویند منابع فقه اسلام عبارت است از كتاب (قرآن)، سنت، اجماع، و عقل.
ذكر: این كلمه كه از واژههای اصیل تازی است در موارد متعددی از قرآن مورد استفاده قرار گرفته كه منظور از آن در بعضی از موارد متعددی از قرآن مورد استفاده قرار گرفته كه منظور از آن در بعضی از موارد، قرآن كریم میباشد، از قبیل «انّا نَحنُ نَزَّلنا الذِّكرَ و انّا له لَحافِظونَ» (حجر، 9) «هذا ذِكْرٌ مُباركٌ» (انبیاء، 5) و ذكر ـ بمعنی شرف ـ نیز در قرآن بكار رفته است چنانكه گوید: «و لقدْ اَنْزَلنا الیكم كِتاباً فیهِ ذِكْرُكُمْ» (انبیاء، 10).
باری وجه تسمیه قرآن به «ذكر» از آنجهت است كه خداوند متعال با سخن خود بندگان خویش را به فرائض و احكام یادآور میگردد (مقدمه مجمع البیان ج 1 ص 14).
تنزیل: این كلمه كه دارای اصالت در زبان تازی است چندین بار در قرآن مورد استفاده قرار گرفته است مانند آیه «و انَّه لتنزیلٌ رَبِّ الْعالمینَ» (شعرا، 192) و قرآن از آنجهت به این كلمه نامبردار است كه آیات آناز طریق وحی بتدریج بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل گردید، چون كلمه تنزیل غالباً از نزول تدریجی قرآن حكایت میكند، و كلمه انزال در اكثر موارد، نمایانگر نزول دفعی قرآن میباشد.
این اسامی و عناوین از نامهای شایع و معروف قرآن است، ولی گروهی ازدانشمندان در تعداد نامهای قرآن دچار مبالغه شدهاند، شیخ طاهر جزایری در كتاب «التبیان» خود آورده است كه حرالّی (علی بن حسن تجیبی، مكنی به، «ابوالحسن» و معروف به «حرالی» (م 647ه) از مردم حراله بوده است، حراله از نواحی شهر. مرسیه اندلس (اسپانیا) است (رك: شذرات الذهب ج 5 ص 189، النجوم الزهره ج 6 ص 317، دایرهالمارف (فرانسه) مقاله مورسیه ص 783: Murcie Levi Perowsencal)، اسامی قرآن را به نود و اندی رسانده است، و نیز سیوطی بنقل از كتاب «البرهان» زركشی مینویسد: قاضی شیذله (ابوالمعالی عزیزی بن عبدالملك معروف به قاضی شیذله (م 494 ه) فقیه شافعی، و مؤلف كتاب « البرهان فی مشكلات القرآن» بوده است (رك: شذرات الذهب ج 3 ص 401. و فیات الاعیان ج 1 ص 318) پنجاه و پنج نام برای قرآن یاد كرده است (الاتقان ج 1 ص 86) كه عبارتند از:
كتاب، مبین، قرآن، كریم، نور، هدی، رحمه، فرقان، شفاء، موعظه، ذكر، مبارك، مرفوعه، علی، حكمه، حكیم، مبین، حبل، مطهره، صراط، مستقیم، قیم، قول، فصل، نبأ، احسن الحدیث، مثانی، متشابه، تنزیل، روح، وحی، عربی، بصائر، صحف، بیان، علم، حق، مكرمه، هادی، عجب، تذكره، عروه الوثقی، صدق، عدل، امر، منادی، بشرَی،مجید، نور، بشیر، نذیر، عزیز، بلاغ و قصص (روض الجنان ج 1 ص 7- 10).
بدون تردید همه این عناوین نمیتواند اسامی قرآن باشند، بلكه اكثر آنها اوصاف قرآن هستند كه قاضی شیذله و دیگران با اسمها و القاب قرآن خلط نمودهاند. البته این اوصاف درباره قرآن نمیتواند دلیل آن باشد كه آنها اسامی قرآن باشند.
باری، قرآن با هر تعبیری كه از آن یاد شود عبارت از كلمات و آیات الهی است كه از هر جهت اعجاز آمیز بوده و بیانی است كه از طریق وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نازل گردیده، و در مصاحف و دفاتر گرد آمده، و به تواتر به ما رسیده است و قرآن موجود، همان كلام وحی الهی است كه مردم، مأمور به قرائت و عمل به مضامین آن میباشند و هیچگونه دستبرد د تحریف و زیادت و كاستی در آن راه نیافته است. و تعریف قرآن به این معانی، مورد اتفاق دانشمندان اسلامی میباشد.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:31
دعا و زیارت
كیفیت نزول وحی
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) نخستین پیامبر الهی نبوده است كه وحی منحصراً بر او نازل گردد بلكه پیش از وی پیامبران دیگری بودند كه وحی الهی به آنها نازل میشد، چنانكه خداوند متعال در قرآن كریم همن موضوع را به رسول خود (صلی الله علیه و آله) یادآوری كرده و فرموده است:
« انّا اوحَینا اِلیْكَ كما اوحیْنا اِلی نوحٍ و النَّبییّن مِن بعْده و اوحَینا اِلی اِبراهیم و اِسمعیلَ و اسْحق و یعقوبَ و الْأسباطِ و عیسی و ایّوب و یونس و هودَ و سلیمانَ، و آتینا داوودَ زَبوراً، و رُسلاً قد قصصنا هم عَلَیك و كَلَّم الله موسی تَكلیماً» (نساء، 163و 164: ما به تو وحی كردیم همانطوری كه به نوح و پیامبران پس از او وحی نمودیم. و وحی كردیم به ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هرون و سلیمان، و زبور را به داوود دادیم و به فرستادگانی وحی كردیم كه داستانشان را قبلاً بر تو خواندیم و فرستادگانی كه داستانشان را بر تو نخواندیم، و خدا با موسی سخن گفت).
البته در این دو آیه نام چند تن از مشاهیر انبیاء بنی اسرائیل (علیهم السلام) یاد شده است، و مجموعاً نام حدود بیست و شش نبی از انبیاء در موارد متعددی از قرآن آمده است (كه اینان عبارتند از: آدم، نوح، ادریس، هود، صالح، ابراهیم، لوط، اسماعیل، الیسع ذوالكِفْل، الیاس، یونس، اسحق، یعقوب، یوسف، شعیب، موسی، هارون، داوود، سلیمان، ایوب، زكریا، یحیی، اسمعیل صادق الوعد، عیسی و محمد (صلوات الله علیهم))، كه به آنها و همچنین سایر انبیاء دیگر ـ كه نامی از آنها در قرآن بمیان نیامده است ـ وحی نازل میگردید. و چنانكه در دو آیه فوق میبینیم، میگوید همانگونه كه بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) وحی نازل میشد بر انبیا دیگر نیز وحی نازل میگردید. و میان وحی به انبیاء گذشته و وحی به پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در اصل مدلول وحی، تفاوتی وجود نداشت، ولی نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) غالباً بوسیله جبرائیل (علیه السلام) صورت میگرفت. در حالیكه وحی بر انبیا دیگر، گاهی در خواب و گاهی از پس پرده و گاهی بوسیله فرشته وحی انجام میگرفت.
وقتی یهودیان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) عرض كردند كه چه كسی این قرآن را بر تو نازل كرده است؟ فرمود: جبرائیل، گفتند ما با جبرائیل دشمنیم، زیرا او برای ما محدودیتها و تكالیفی شاق و دشوار فرود آورده است ایمان نمیآوریم.
خداوند در آیه «قل مَن كانَ عَدوّا لِجِبْرَئیل فَانَّه نَزَّله علی قَلبكَ بأذن الله …» (سوره بقره 97) به پیغمبر خود میگوید: به یهودیان بگو اگر كسی دشمن جبرائیل است (باید بداند) كه او وحی رابر قلب تو بدستور و اذن خداوند متعال فرو آمورده است نه از پیش خود (قرآن در اسلام ص 113).
در قرآن كریم از جبرائیل گاهی به نام «جبریل» تعبیر شده است چنانكه در آیه فوق دیدیم، و گاهی به عنوان «روح الامین» نامبردار است چنانكه گوید: «نزَلَ بِه الرّوح الامینَ علی قلْبِكَ …» (شعراؤ 193) و گاهی نیز با عنوان «رسول كریم» معرفی شده است. آنجا كه میگوید: «و اِنَّه لَقَولُ رَسولٍ كَریمٍ» (تكویر، 23).
اما كیفیت نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) را میتوانیم از زبان آن حضرت بشنویم و این بیان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در طی حدیثی آمده است كه در طرق روایات شیعه و اهل سنت دیده میشود: حارث بن هشام از پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) پرسید، وحی چگونه بر شما نازل میشود؟ فرمود: گاه صدایی همانند صدای جرس به گوش من میرسید و وحیی كه بدینصورت بر من نازل میشد سخت برمن گران و سنگین بود، سپس این صداها قطع میشد و آنچه را جبرائیل میگفت فرا میگرفتم، و گاهی جبرائیل بصورت مردی بر من فرود میآمد و سپس بامن سخن میگفت ومن گفته های او را حفظ و از بر میكردم (الاتقان ج 1 ص 76. بحارالانوار ج 6 ص 669. صحیح بخاری ج 1 ص 27) پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) در این حدیث، دو میفیت را درباره وحی بخود، یاد میكند كه در یكی از آنها صداهای پی در پی همچون آواز جرس به سمع مباركش میرسید، و در دیگری، جبرائیل (علیه السلام) بصورت یك انسان عادی در نظرش مجسم میشد. وحی بگونة اول بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) سخت گران و طاقت فرسا بوده است چنانكه خداوند متعال از اینگونه وحی به «قول ثقیل = گفتاری گران و سنگین » تعبیر كرده و فرموده است «انا سَنُقلی عَلیكَ قولاً ثَقیلاً» (مزمل، 4: ما گفتار گرانی را بر تو القاء خواهیم كرد). ولی وحی بصورت دوم كمی سبكتر و لطبف بوده و دیگر، آن سرو صداهای هولناك و نا آشنا بگوش نمیرسید بلكه جبرائیل (علیه السلام) بصورت فرد عادی و با فرمی مشابه شكل انسانی مألوف و مأنوس، مجسم میشد تا رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بدو آرام گرفته و رعب و بیمی در او بهم نرسد. ولی باید گفت كه وحی در هر دو صورت بر پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) سنگین بوده، وهمیشه همزمان با لحظاتیكه وحی نازل میگردید ـ در تمام فصول سال ـ از پیشانی مباركش عرق فرو میریخت و خود نیز میفرمود: «فما مِن مَرَّهٍ یوحی الیَّ الّا ظَنَنْتُ آنَّ نَفسی تُقبضُ» هیچ بار وحی بر من نازل نگردید جز آنكه این تصور (بعلت سنگینی وحی) در من پدید میآمد كه جانم گرفته میشود (الاتقان ج 1 ص 76، برای آگاهی بیشتر از كیفیت گرانی و سنگینی وحی بر پیغمبر اسلام (صلی الله علیه و آله) رجوع كنید به: سفینه البحار ج 2 ص 638).
گروهی از دانشمندان معاصر و همچنین علماء پیشین سعی كردهاند كه با روشهای مختلف علمی، موضوع وحی را ـ كه از مسائل غیبی است ـ توجیه و تفهیم نمایند، و چون این كوششها ـ بعقیده نگارنده ـ تلاشی عقیم و بیثمر برای فهم مسائل فوق انسانی است و جز آنكه كلافی سر در گم برای افكار و اندیشههای انسانی ارمغان دهد گرهی نیز از این مشكل نمیگشاید، لذا از بحث در این گونه ژرف بینی های بیثمر، خودداری كرده و به كوتاهی سخنی درباره آثار وحی بسنده نمودیم، و علاقمندان به این نوع بررسیها را به مراجع در خور، رهنمون میشویم (مباحث فی علوم القرآن ص 47و48، و مراجع دیگر فلسفی و كلامی كه قدما یا متأخران تألیف كردهاند).
دوشنبه 25/6/1387 - 6:31
دعا و زیارت
تاریخچه كوتاهی درباه نزول وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله)
مقدمتاً یادآور میشویم كه رسول خدا (صلی الله علیه و آله) پیش از بعثت و مقارن آن غالباً از مردم كناره می جست و به خلوتگاهی دور از مردم ـ مانند غار حرا ـ پناه میبرد. مدت امزوای آن حضرت و اقامت او در غار حرا، مختلف بود، گاهی یك شب و گاهی یكماه در سال بوده و با توشهای كه با خود همراه میبرد و در طی سالهایی كه جسته و گریخته در غار مزبور بسر میبرد حالات خاصی داشت، روحانیت و نورانیت وجودش كاملاً متجلی بود و در چنین اوقاتی از هیچگونه احسان و خیرخواهی دریغ نمیكرد و نوشتهاند كه اغلب، شب هنگام به غار میرفت كه دور از هر انگیزه دنیاوی و در فرصتی آرام، به سیر درونی و تفكر و اندیشه بپردازد.
در این گوشهگیریها ـ كه عرب آنرا « تحنّث» مینامد (تحنث بمعنی انزوا و دوری از گناه میباشد چنانچه تألُّم نیز بهمین معنی است چون باب تفعل گاهی بمعنی تجنّب از فعل میباشد) موفقیتهایی نصیب پیغمبر (صلی الله علیه و آله) گردید زیرا از رهگذر آن توانست بیش از هر فرصتی دیگر به سیر در آفاق و انفس بپردازد و به بررسی و مطالع در آفرینش جان و جهان، موفق گردد تا آنجا كه زمینه رؤیاهای صادقه برای آنحضرت فراهم آمد و بالاخره منجر به نبوت او گردید. در تاریخ بعثت رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نوشتهاند كه آنحضرت روز دوشنبه هفدهم رمضان یا بیست و هفتم رجب (علما شیعه غالباً 27 رجب را تاریخ بعثت نبی اكرم (صلی الله علیه و آله) میدانند) (دوازده سال پیش از هجرت به مدینه) مطابق ششم اگوست یا اول فوریه 610 میلادی ـ بهنگامی كه چهل سال و ششماه و هشت روز سال قمری، یا سی و نه سال و هشت روز سال شمسی از عمر شریفش میگذشت به مقام نبوت رسید.
در یكی از این گوشه گیریها ـ كه به تاریخ فوق مربوط میشود ـ جبرائیل بر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازل شد وپیام الهی را بر وی خواند، و ما این رویداد مهم تاریخی را ـ كه نقطه عطفی در تاریخ جهان بشریت است ـ از زبان رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) میشنویم كه فرمود:
«در غار حراء در خواب بسر میبردم كه جبرائیل بر من وارد شد و برایم پارهای ازدیبا كه كتابی و نبشتهای در آن بود آورد و گفت بخوان. گفتم خواندن نمیدانم. جبرائیل مرا فشرد و رها كرد و گفت بخوان … تا سه بار این اوضاع تكرار شد، و در آخرین بار بمن گفت: بخوان. گفتم چه چیزی را بخوانم، گفت: «اِقرءْ باسمِ رَبِّك الَّذی خَلَق، خَلَقَ الانسانَ مِن عَلَق، اقرَءْ و رَبُّك الاكرَم، الَّذی علَّم بالقَلَم، علَّم الانسانَ ما لَم یَعْلَم» (سوره علق، 1- 5: بخوان نام پروردگارت را، پروردگاری كه آفرید انسان را از خون بسته، بخوان در حالیكه پروردگار تو بهتر و گرامیتر است، بیاموخت با قلم، نبشتن را، بیاموخت به انسان چیزی را كه نمیدانست) پس از آن جبرائیل از كنارم دور شد، و من بیدار شدم چنانكه گویی كتابی در قلبم نوشته شد، از غار بیرون آمدم و به نیمه كوه رسیدم، در این اثنا ندایی بگوشم رسید كه میگفت: «ای محمد تو رسول خدایی، و من جبرائیلم». به راه خود ادامه دادم و هر گامی كه برمیداشتم با ترس و بیم آمیخته بود تا به خانه رسیدم».
خدیجه همسر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) گوید: وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله) وارد خانه شد رنگ پریده و خسته بنظر میرسید، پرسیدم چرا رنگ پریدهای؟ حضرت، قضیه را برای همسرش بازگو كرد، خدیجه سرّ این داستان را از ورقه بن نوفل ـ كه مردی آگاه و بصیر بود ـ پرسید، ورقه او را بشارت داد كه او پیامبر این مردم است. و سپس به خدیجه گفت كه به آن حضرت عرض کند: پایدار باشد.
نوشتهاند: وقتی رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) از غار حرا بازگشت مدتی وحی منقطع گردید (راجع به این مدت ـ از سه روز تا سه ماه ـ میان علماء و مورخین اختلاف هست)، ولی این مدت بسر آمد و زمان فترت وحی منقضی شد، در این باره حدیثی است كه جابر بن عبدالله انصاری نقل میكند كه پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود:
«پس از آنكه چندی در غار حرا، مجاور بودم از آنجا بیرون آمدم و به وادی رسیدم. ندایی از آسمان بگوشم رسید، و همان فرشتهای را كه پیش از این دیده بودم در آسمان مشاهده كردم، و بیمناك شدم و بسوی خانه بازگشتم، وقتی به خانه رسیدم گفتم مرا بپوشانید (و این جمله را پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سه بار تكرار كرد ) مرا پوشاندند در این اثنا این آیات نزول یافت:
«یا ایُّها المُدثِّرُ، قُم فأنذر، و ربُّك فَكَبِّرْ، و ثیابكَ فَطَهِّر، و الرُّجْزَ فاهْجُرْ» (مدثر، 1- 5: ای جامه به خود پیچیده، برخیز، پس بترسان و پروردگار خود را بزرگ دار، و جامهات را پاكیزه كن و از آلودگی دوری گزین) پس از آن وحی مستمراً ادامه یافت، و آیات قرآنی تا پایان عمر آن حضرت نازل میگردید (نقل و تلخیص از تاریخ قرآن: رامیار ص 16ـ23).
دوشنبه 25/6/1387 - 6:30
دعا و زیارت
1. فاتحه (گشاینده)
چون قرآن با این سوره شروع میشود و این سوره آغازگر قرآن است، «فاتحه» نامیده شده است. و بخاطر حمد وستایشی كه در این سوره از خداوند به عمل آمده نام دیگرش سوره «حمد» است. و نیز به نام «شكر» و«وافیه» و«نور» هم از آن یاد میشود. نام دیگرش «سبع المثانی» است ونیز «امّ الكتاب». امام صادق (ع) فرموده است:
سورهای است كه اولش ستایش، وسطش اخلاص وآخرش نیایش است. (تفسیر برهان ج 1 ص42).
این سوره 7 آیه دارد و در سال سوم بعثت آمده و چهل و سومین سوره است كه در نازل شده است. بعضی هم این سوره را اولین سوره دانستهاند.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:28
اخبار
نمایشگاه و مسابقه سراسری عکس "رکعتی عشق" به مناسبت ماه رمضان با هدف تشویق و حمایت از آفرینشهای هنرمندان عکاس که در راستای ترویج فرهنگ نماز، نیایش و عبادت میکوشند برگزار میشود.
مهدی توکلیان دبیر این مسابقه عکس گفت: آثاری در این نمایشگاه پذیرفته میشوند که با موضوعها و مضامین مرتبط با جلوههای مختلف نیایش، راز و نیاز با معبود، عبادت و نماز و لحظههای روحانی در زندگی فردی و اجتماعی تهیه شده باشند.
مدیر کل روابط عمومی و بینالملل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران آخرین مهلت دریافت آثار را 30 مهرماه، انتخاب و داوری آثار را آبانماه و مکان برگزاری نمایشگاه 200 عکس برگزیده را پس از اهدای جوایز در نگارخانهها و گالریهای وابسته به سازمان اعلام کرد.
وی افزود: تعداد و نوع آثار محدودیت ندارد و هر متقاضی میتواند با آثار دیجیتال یا آنالوگ شرکت کند. همچنین به 10 عکاس برتر هر یک پنج میلیون ریال جایزه اهدا و برای امتیاز نمایش و چاپ آثار در کتاب و انتشارات مربوط به نمایشگاه به هر اثر برگزیده یک میلیون ریال پرداخت میشود. سه عکاس نیز دو میلیون ریال جایزه میگیرند.
مسابقه عکس رکعتی عشق به همت اداره کل روابط عمومی و بینالملل سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران با مشارکت مدیریت هنرهای تجسمی، خانه عکاسان و موسسه پژوهشی فرهنگ انقلاب برگزار میشود و متقاضیان آثار خود را به خیابان مطهری، بعد از تقاطع سهروردی، شماره 53 ارسال کنند.
منبع : مهر
دوشنبه 25/6/1387 - 6:22
خاطرات و روز نوشت
همسایه ی جدید بود ... مال خونه ی روبرو ... یه پیرمرد که با پسرش و عروسش زندگی میکرد ... پنجره ی پذیرایی خونه شون درست رو به روی پنجره ی پذیرایی ما باز میشد ... همیشه پیرمرده روی مبل قرمز خونه لم داده بود و روزنامه میخوند ... فرقی نداشت صبح باشه یا شب ... هیچ وقت جاشو عوش نمیکرد ... برام جای تعجب داشت ... همیشه رو یه مبل و همیشه بی حرکت ... دیروز که رفتم دم پنجره دیدم یه ویلچر کنار مبله ...!!
يکشنبه 24/6/1387 - 12:9
خاطرات و روز نوشت
یک سال از نبودنت گذشت ... انگار همین دیروز بود ... انتظار هر خبری رو داشتیم جز این ... انقدر جوون بودی که هیشکی باورش نمیشد ... همه گریه می کردن ولی من ماتم برده بود ... سریع تو خاطره هام دنبالت گشتم ... خیلی کم دیده بودمت اما از هر دفعه ش خاطره هایی داشتم که نمیشد فراموشش کرد ...
روز تولدت بود ... میخواستن برات کیک بخرن ... ولی تو نمیخواستی بری ... آخه داشتیم با هم بازی میکردیم ... گفتی یا باران هم باید بیاد یا من هیچ جا نمیرم ... بزرگترا یه لبخند کمرنگ زدن و به هم نگاه کردن ... مامانم گفت تو هم برو آماده شو ... جفتمون ذوق کردیم ... کیکتو من انتخاب کردم...
یه سال بعدش ... بعد از یک هفته ما داشتیم بر می گشتیم خونه مون ... تو ناراحت بودی ... بابات می گفت مرد که گریه نمیکنه ... سوار ماشین شدم ... شیشه رو دادم پایین تا باهات دست بدم .... چقدر خجالت کشیدم ولی کسی چیزی نگفت ... سرمو انداختم پایین و هیچی نگفتم ... حتی جواب خدافظیتم ندادم ...
چند سال گذشته بود ... هم من بزرگ شده بودم هم تو ... یه روزصبح که بلند شدم دیدم شماها اومدین ... چقدر ذوق کردم ... یادم رفت روسری سرم کنم ... عادت نداشتم ... مامان خندید ... گفت اشکال نداره ... دیگه نمیشد مثل قدیما بازی کنیم ... ولی میشد صحبت کرد ... تو انقدر حرفای بامزه می زدی که همه رو مجبور میکردی بخندن ...
نمیدونم چند وقت بعد بود ... رفته بودیم شهربازی ... خواستیم دوتایی سوار چرخ و فلک بشیم... مسئولش نذاشت .. ... ازمون پرسید چه نسبتی دارین با هم ؟ تو عصبی شدی ... بهت برخورده بود . ...
بازم زمان گذشت ... مشکلات خانوادگی داشتی ... درکت میکردم ... مثل بزرگترا بلد نبودم نصیحتت کنم اما چون خودم مثل تو بودم واقعا حست رو میفهمیدم ... حیف که نشد هیچ کاری بکنم ...
آخرین باری که دیدمت تو عروسی بود ... دیگه حسابی بزرگ شده بودی ... کت شلوار و کراواتت خیلی بهت می اومد ... همه وسط سالن بودن جز منی که همیشه خدا تو جمع ساکت بودم و خجالتی ... اومدی طرفم ... حتی تصور اینکه برم وسط اون جمعیتی که همه داشتن نگاهشون میکردن هم سخت بود ... تو اصرار میکردی ... مامان میگت بلند شو ... من بازم قبول نکردم . ... رفتی ... اما واسه ی همیشه ...
حالا دیگه نه میتونم باهات بازی کنم ... نه کیک انتخاب کنم... نه برم شهر بازی .. ...!
این بار فاصله مون خیلی زیاده ... کاش زمان به عقب بر می گشت ...!
يکشنبه 24/6/1387 - 12:7