• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 90
تعداد نظرات : 25
زمان آخرین مطلب : 4916روز قبل
دانستنی های علمی

خداوند در بسیاری از آیات قرآن ,انسان را دعوت به تفكر در طبیعت می كند. تعدادی از این آیات در اینجا آورده شده اند. قابل ذكر است كه عكسها زیر بر اساس سلیقه شخصی جمع آوری شده اند و ممكن است نشان دهنده عمق آیات نباشند

سوره الرعد, آیه سه

 و اوست كسى كه زمین را گسترانید و در آن كوهها و رودها نهاد و از هر گونه میوه‏اى در آن جفت جفت قرار داد روز را به شب می ‏پوشاند قطعا در این [امور] براى مردمى كه تفكر می ‏كنند نشانه ‏هایى وجود دارد

سوره الروم, آیه ۲۴ 

و از نشانه‏هاى او [اینكه] برق را براى شما بیم ‏آور و امیدبخش مینمایاند و از آسمان به تدریج آبى فرو میفرستد كه به وسیله آن زمین را پس از مرگش زنده می‏گرداند در این [امر هم] براى مردمى كه تعقل می‏كنند قطعا نشانه‏ هایى است

سوره النحل, آیه ۱۱

به وسیله آن كشت و زیتون و درختان خرما و انگور و از هر گونه محصولات [دیگر] براى شما می‏رویاند قطعا در اینها براى مردمى كه اندیشه می‏كنند نشانه‏اى است

سوره النحل, آیه ۱۲

 و شب و روز و خورشید و ماه را براى شما رام گردانید و ستارگان به فرمان او مسخر شده ‏اند مسلما در این [امور] براى مردمى كه تعقل مى‏كنند نشانه‏ هاست

سوره النحل, آیه ۱۳

 و [همچنین] آنچه را در زمین به رنگهاى گوناگون براى شما پدید آورد [مسخر شما ساخت] بی ‏تردید در این [امور] براى مردمى كه پند می ‏گیرند نشانه‏اى است

سوره الحشر, آیه ۲۱

اگر این قرآن را بر كوهى فرومی‏فرستادیم یقینا آن [كوه] را از بیم خدا فروتن [و] از هم ‏پاشیده می‏دیدى و این مثلها را براى مردم می‏زنیم باشد كه آنان بیندیشند

سوره النحل, آیه ۶۹

سپس از همه میوه‏ها بخور و راههاى پروردگارت را فرمانبردارانه بپوى [آنگاه] از درون [شكم] آن شهدى كه به رنگهاى گوناگون است بیرون می ‏آید در آن براى مردم درمانى است راستى در این [زندگى زنبوران] براى مردمى كه تفكر می ‏كنند نشانه [قدرت الهى] است

سه شنبه 2/7/1387 - 7:27
دانستنی های علمی

آتش در بسیاری از آیات قرآن به عنوان سمبل مجازات بدکاران بیان شده است. ولی علاوه بر این, به آتش در موضوعات دیگری هم اشاره شده است. در کل می توان نقش آتش را در چهار موضوع متفاوت در قرآن دید. به این موضوعات در زیر به صورت خلاصه اشاره شده است.

۱- موسی و آتش در سرزمین مقدس طوی

سوره ۲۷, آیه ۷ ش"[یادكن] هنگامى را كه موسى به خانواده خود گفت من آتشى به نظرم رسید به زودى براى شما خبرى از آن خواهم آورد یا شعله آتشى براى شما مى‏آورم باشد كه خود را گرم كنید"ش

سوره ۲۷, آیه ۸ ش"چون نزد آن آمد آوا رسید كه خجسته [و مبارك گردید] آنكه در كنار این آتش و آنكه پیرامون آن است و منزه است‏خدا پروردگار جهانیان"ش

سوره ۲۰, آیه ۱۰ ش"هنگامى كه آتشى دید پس به خانواده خود گفت درنگ كنید زیرا من آتشى دیدم امید كه پاره‏اى از آن براى شما بیاورم یا در پرتو آتش راه خود را باز یابم"ش

۲- سرد شدن آتش بر ابراهیم

سوره ۲۱, آیه ۶۹ ش"گفتیم اى آتش براى ابراهیم سرد و بى‏آسیب باش"ش

سوره ۲۹, آیه ۲۴ ش"و پاسخ قومش جز این نبود كه گفتند بكشیدش یا بسوزانیدش ولى خدا او را از آتش نجات بخشید آرى در این [نجات بخشى خدا] براى مردمى كه ایمان دارند قطعا دلایلى است"ش

۳- خلق موجودات از آتش

سوره ۳۸, آیه ۷۶ ش"گفت من از او بهترم مرا از آتش آفریده‏اى و او را از گل آفریده‏اى"ش

سوره ۵۵, آیه ۱۵ ش"و جن را از تشعشعى از آتش خلق كرد"ش

۴- مجازات بدکاران

سوره ۳, آیه ۱۳۱ ش"و از آتشى كه براى كافران آماده شده است بترسید"ش

سوره ۳, آیه ۱۶ ش"همان كسانى كه مى‏گویند پروردگارا ما ایمان آوردیم پس گناهان ما را بر ما ببخش و ما را از عذاب آتش نگاه دار"ش

سوره ۱۰, آیه ۸ ش"آنان به [كیفر] آنچه به دست مى‏آوردند جایگاهشان آتش است"ش

سوره ۴۰, آیه ۶ ش"و بدین سان فرمان پروردگارت در باره كسانى كه كفر ورزیده بودند به حقیقت پیوست كه ایشان همدمان آتش خواهند بود"ش

سوره ۳۲, آیه ۲۰ ش"و اما كسانى كه نافرمانى كرده‏اند پس جایگاهشان آتش است هر بار كه بخواهند از آن بیرون بیایند در آن بازگردانیده مى‏شوند و به آنان گفته مى‏شود عذاب آن آتشى را كه دروغش مى‏پنداشتید بچشید

سه شنبه 2/7/1387 - 7:25
دانستنی های علمی

سوره ١٦, آیه ٩٤
سوگندهای خود را وسیله تقلب و خیانت در میان خود قرار ندهید، مبادا گامهای ثابت (بر ایمان) متزلزل گردد

خداوند کریم در تعدادی از آیات قرآن برای تاکید بر اهمیت موضوع و همچنین برای زیبایی کلام قسم یاد می کنند. در میان تمامی سوگندهای موجود در قرآن, در یک مورد بر اهمیت سوگند تاکید دوباره شده است و آن سوگند به جایگاههای ستارگان است. تاکید خداوند در این مورد بر عظمت قرآن مجید است. به این موضوع در آیات زیر اشاره شده است:ا

سوره ٥٦;, آیات ٧ ٥ تا ٧٩
سوگند به جایگاه‏هاى [ویژه و فواصل معین] ستارگان, اگر بدانید آن سوگندى سخت بزرگ است, كه این [پیام] قطعا قرآنى است ارجمند, در كتابى نهفته, كه جز پاك‏شدگان بر آن دست ندارند

برای درک بهتر اهمیت این سوگند, باید وسعت وبزرگی جهان و ملیاردها ستاره و کهکشان موجود در آن را در نظر داشته باشیم. فقط در کهکشان ما در حدود میلیاردها ستاره هستند که هر کدام با سرعتی متفاوت و در مسیری مشخص به دور مرکز کهکشان در حال گردش هستند. با وجود تعداد بسیار زیاد این ستاره ها, امکان برخورد آنها با یکدیگر بسیار اندک است. سوگند به ستارگان در آیات دیگری هم از قرآن مجید تکرار شده است:ا

سوره ٨٦, آیات ١ تا ٤
سوگند به آسمان و آن اختر شبگرد, و تو چه دانى كه اختر شبگرد چیست, آن اختر فروزان, هیچ كس نیست مگر اینكه نگاهبانى بر او [گماشته شده] است

سوره ٥٣, آیات ١ و ٢
سوگند به اختر چون فرود مى‏آید, [كه] یار شما نه گمراه شده و نه در نادانى مانده, و از سر هوس سخن نمى‏گوید, این سخن بجز وحیى كه وحى مى‏شود نیست

سوره ٨١, آیات ١٥ و ١٩
نه نه سوگند به اختران گردان, [كز دیده] نهان شوند و از نو آیند, سوگند به شب چون پشت گرداند, سوگند به صبح چون دمیدن گیرد, كه [قرآن] سخن فرشته بزرگوارى است 

در بعضی آیات, خداوند کریم به خود قرآن قسم می خورند:ا

سوره ٣٦, آیات ٢ تا ٤
سوگند به قرآن حكمت‏آموز, كه قطعا تو از [جمله] پیامبرانى, بر راهى راست

سوره ٣٨, آیات ١ و ٢
صاد سوگند به قرآن پراندرز, آرى آنان كه كفر ورزیدند در سركشى و ستیزه‏اند

سوره ٤٣, آیات ٢ و ٣
سوگند به كتاب روشنگر, ما آن را قرآنى عربى قرار دادیم باشد كه بیندیشید

سوره ٤٤, آیات ٢ و ٣
سوگند به كتاب روشنگر , [كه] ما آن را در شبى فرخنده نازل كردیم [زیرا] كه ما هشداردهنده بودیم

تعدادی دیگری از سوگندهای موجود در قرآن در اینجا گرد آوری شده اند:ا

سوره ٥١, آیات ١ تا ٨

سوگند به بادهاى ذره‏افشان

و ابرهاى گرانبار

و سبك سیران

و تقسیم‏كنندگان كار

كه آنچه وعده داده شده‏اید راست است

و [روز] پاداش واقعیت دارد
سوگند به آسمان مشبك

كه شما [درباره قرآن] در سخنى گوناگونید

سوره ٥٢, آیات ١ تا ٧

سوگند به طور

و كتابى نگاشته شده

در طومارى گسترده

سوگند به آن خانه آباد [خدا]ا

سوگند به بام بلند [آسمان]ا

و آن دریاى سرشار [و افروخته]ا

كه عذاب پروردگارت واقع‏شدنى است

سوره ٩١, آیات ١ تا ٧

سوگند به خورشید و تابندگى‏اش

سوگند به ماه چون پى [خورشید] رود

سوگند به روز چون [زمین را] روشن گرداند

سوگند به شب چو پرده بر آن پوشد

سوگند به آسمان و آن كس كه آن را برافراشت

سوگند به زمین و آن كس كه آن را گسترد

سوگند به نفس و آن كس كه آن را درست كرد

سوره ١۰۰, آیه ١
سوگند به مادیانهائى كه با همهمه تازانند و با سم[هاى] خود از سنگ آتش مى‏جهانند

سوره ٦٨, آیه ١
نون سوگند به قلم و آنچه مى‏نویسند

سوره ٩٥, آیات ١ تا ٤
سوگند به انجیر و زیتون, و طور سینا, و این شهر امن [و امان], [كه] براستى انسان را در نیكوترین اعتدال آفریدیم.ا

سه شنبه 2/7/1387 - 7:21
آموزش و تحقيقات

اشرف کافی - دانشجوی پیش دکتری در رشته زبان شناسی در دانشگاه دهلی

چکیده:

از آنجایی که بنده به تازگی در مقطع کارشناسی ارشد در رشته "زبان شناسی" فارغ التحصیل شده و اصلی ترین بحث در این رشته "زبان و ساختار آن" می باشد، بر آن شدم تا در قرآن کمی دقیق تر شده و موارد استعمال کلمه "زبان" در قرآن و نحوه استفاده از آن را بیابم

در قرآن کلمه زبان در معانی گوناگونی بکار رفته است که به آن اشاره خواهم نمود.

در قسمتی از این نوشتار به گناهان مربوط به زبان اشاره مختصری خواهم داشت.

"زبان" چیزی که ما به راحتی از کنار آن می گذریم و مرتب از آن استفاده می کنیم، دنیایی بسیار پر رمز و راز دارد که هر چه بیشتر در مورد آن مطالعه می کنیم، بیشتر به حساسیت آن پی می بریم.

"زبان همچون دیگر اعضای بدن، هدیه الهی به بشر است که یکی از مهمترین راههای شکر گذاری برای این نعمت، استفاده درست کردن از آن است.

کاش به جایی برسیم که زبانمان باعث بدست آوردن دل دیگران شود نه اینکه با زخم زبان، باعث رنجش دیگران شویم.

 زبان وسیله بیان تفکر

زبان یكى از مهم ترین ابزارهاى ارتباطى میان ما و جهان پیرامون مان است كه براى برداشتى اصولى و درست ازمناسباتمان به آن نیازمندیم. چنین ارتباطى ، خود، مى تواند یكى از مهم ترین كاركردهاى زبان قلمداد شود. ما به وسیله زبانمان است كه مى توانیم فرهنگمان را به جهان عرضه كرده وحتى ازآن دفاع نماییم.

زبان وسیله بیان تفکر است و غالباً برای انتقال فکر کسی به دیگری به کار می رود. این انتقال ممکن است به وسیله گفتن، نوشتن، اشاره و یا لمس انجام شود. پس هر چه وسیله انتقال فکر، یعنی زبان، از طرفی ساده و از طرف دیگر دقیق تر باشد، عمل انتقال فکر دقیق تر و راحت تر صورت خواهد گرفت.

یکی از اختلافات بارز بین حیوان و انسان آن است که انسان حیوانی ناطق می باشد و قدرت تکلم انسان جزو پارامترهای مهمی است که باعث برتری انسان بر حیوان می شود. زبان وسیله برقرار کردن ارتباط انسان ها با یکدیگر است. در اشعار بسیاری از گذشتگان بر رعایت کم حرفی تاکید شده است چرا که صحبت کردن زیاد باعث فوت وقت و عدم تفکرلازم است. هر چند در مواقعی صحبت کردن یک وظیفه فردی، اجتماعی، شرعی و غیره است. زبان ارگانی گوشتی است که به هر سمتی آن را بچرخانیم به همان سمت می رود و بر ماست تا بر آن کنترل لازم را داشته باشیم.

اسلام هر گونه عملى را كه لطمه به آبرو و شخصیت افراد جامعه باشد، تحریم كرده و آنرا از بزرگترین گناهان می شمارد.
در قرآن وسنت بر این امر بسیار تأ كید شده است تا آنجا كه احترام مؤمن از خانه خدابیشتر قلمداد شده است .
به همین دلیل غیبت ، دروغ ، توهین ، تحقیر، سخن چینى ، افشاگرى ، استهزا،, سرزنش ، زخم زبان ، دشنام گوئى ، دهن كجى ، دست انداختن و مسخره كردن دیگران، شهادت کذب و غیره اكیدا حرام است .
حتى اگر كسى اجازه بدهد كه از او غیبت كنند، باز غیبت از او روا نیست زیرا آثار مخرب خود راداراست

در مقابل معمولا زبان نرم و منطقی می تواند مشکلات فراوانی را از سر راه بردارد. چه بسا جوانی که با سخنی خردمندانه، دچار تحول روحی غیر قابل توصیف گردد. زبان نیکو می تواند باعث پیوند دو قلب رنجیده از هم شود.

در قرآن، بالغ بر ۲۰ مرتبه از کلمه "لسان" و مشتقات آن که در عربی به معنای" زبان" است، استفاده شده است.

البته کلمه "قال" که در عربی به معنای گفتن است و در گفتن معمولا از "زبان" استفاده می شود، بسیار زیاد در قرآن آمده است که در این مختصر، مجال پرداختن به آن نیست.

قرآن در بعضی جاها از زبان به عنوان عضو و ارگانی در بدن انسان یاد می کند و در جایی از آن به عنوان وسیله ای جهت هدایت انسان ها و یا از تنوع زبان به عنوان نشانه الهی که باعث شناخت است و در معانی دیگری، که به مناسبت به آن پرداخته می شود، یاد گردیده است.

در سوره قصص به تاثیر نفوذ کلام اشاره می کند، آن جا که آمده است:

واخی هارون هو افصح منی لسانا فارسله معی ردءا یصدقنی انی اخاف ان یکذبون (قصص ۳۴)

"و برادرم هارون از لحاظ بیان و فصاحت کلام بر من برتری دارد پس استدعا دارم او را برای تصدیق و تائید من همراه من بفرست چون که بیم دارم که مرا تکذیب کنند و من از عهده پاسخگویی بر نیایم"

در بعضی آیات به این اشاره شده که در واقع صحبت کردن به زبان مردم، باعث فهم بیشتر می شود و در قرآن آمده است که علت نزول قرآن به زبان عربی که زبان معمول مردم آن زمان بوده است، آن است تا آن را فهمیده و در جملات آن به تفکر بپردازند.

فانما یسرناه بلسانک لعلهم یتذکرون (دخان ۵۸)

"( ای پیامبر) ما قرآن را به زبان مادری تو (که زبان عربی است) بیان فرمودیم تا آسان باشد و مردمان معانی را درک کنند و پند بگیرند"

ومن قبله کتاب موسی اماما ورحمة وهذا کتاب مصدق لسانا عربیا لینذر الذین ظلموا وبشری للمحسنین (احقاف ۱۲)

"و پیش از آن، کتاب موسی که هدایت و رحمت بود و این قرآن مصدق تورات است و به زبان عربی ساده بیان فرموده شده و مقصد آنست که ستمکاران را هشدار و نیکوکرداران را بشارت دهد"

وما ارسلنا من رسول الا بلسان قومه لیبین لهم فیضل الله من یشاء ویهدی من یشاء وهو العزیز الحکیم (ابراهیم ۴)

"ما هیچ پیامبری را جز اینکه به زبان قومش تکلو کند به پیامبری مبعوث نکردیم تا بتواند حقایق و مطالب دین را برای آنها به خوبی شرح دهد. پس خداوند هر کس را مصلحت بداند در گمراهی وا می نهد و هر کس را مصلحت بداند هدایت می فرماید و اوست آن بی همتا قدرتمند منشا حکمت"

ولقد نعلم انهم یقولون انما یعلمه بشرلسان الذی یلحدون الیه اعجمی وهذا لسان عربی مبین (نحل ۱۰۳)

"ما کاملا اطلاع داریم که آنها می گویند: بشری او را تعلیم می دهد. زبان مادری شخصی که چنین نسبتی به او می دهند، زبان بیگانه است و این قرآن ( به زبان خود پیامبر یعنی) به زبان عربی است که برای عرب زبانها واضح و روشن و قابل فهم است"

بلسان عربی مبین (شعرا ۱۹۵)

"و ( فرآن) به زبان عربی ساده و قابل فهم بیان شده است"

در سوره قیامت به پیامبر هشدار داده شده که از صحبت کردن با عجله و بدون فکرو قبل از این که کلمات وحی به اتمام رسد، بپرهیزند.

لا تحرک به لسانک لتعجل به (قیامت ۱۶)

"( ای پیامبر) وقتی که آیه دارد نازل می شود شتابزده آن را بر زبان جاری نکن ( بگذار مطمئن شوی که آیه را بطور کامل شنیده ای)"

در آیه ای از زبان به عنوان عضوی از بدن یاد شده است.

ولسانا وشفتین ( بلد ۹)

"( آیا ما برای انسان) یک زبان و دو لب نیافریدیم؟"

در آیه ای از زبان به عنوان وسیله ای برای بشارت دادن و همچنین انذار، یاد کرده شده است.

فانما یسرناه بلسانک لتبشر به المتقین وتنذر به قوما لدا (مریم ۹۷)

"پس ( ای پیامبر) ما این قرآن را به زبان قوم تو آسان بیان کردیم تا بدان پرهیزگاران را بشارت ببخشی و مردمان بی اعتقاد و مجادله گر را بیم دهی"

برای گشودن گره از زبان و تاثیر گذاری آن باید از خداوند طلب استعانت نماییم چرا که در قرآن آمده است:

واحلل عقدة من لسانی ( طه ۲۷)

"و گره زبانم را بگشای"

ویضیق صدری ولا ینطلق لسانی فارسل الی هارون (شعرا ۱۳)

"( از طرفی) قلبم فشرده و می شود و زبانم لکنت دارد، پس ( برادرم) هارون را نیز با من ارسال فرما که دستیارم باشد"

خداوند در جایی از قرآن تاکید می کند که همانگونه که آفرینش آسمان ها و زمین از جمله آیات و نشانه های قدرت الهی است، به همان اندازه هم آفریدن تعداد زیادی زبان و لهجه هم جزو آیات خداوندی محسوب می شود.

ومن آیاته خلق السماوات والارض واختلاف السنتکم والوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین( روم ۲۲)

"و از نشانه های قدرت خداوند، آفرینش آسمانها و زمین و نیز اختلاف زبانها و رنگهای شما انسانهاست و به تحقیق در همه اینها نشانه هایی از حکمت الهی برای دانشمندان نهفته است"

در جایی از این که گفتار ما بدون علم و از روی نادانی بوده و یا چیزی را به زبان بگوییم که به آن ایمان نداریم، شدیدا نهی شده ایم.

اذ تلقونه بالسنتکم وتقولون بافواهکم ما لیس لکم به علم وتحسبونه هینا وهو عند الله عظیم ( نور ۱۵)

"زیرا شما آن تهمت افواهی (زبانی) را پذیرفتید و نیز از دهانهایتان سخنانی خارج شد که کمترین علم و اطلاعی بدانها نداشتید و چنین کاری را امری سهل و بی اهمیت شمردید در حالی که نزد خداوند گناهی سنگین بود"

سیقول لک المخلفون من الاعراب شغلتنا اموالنا واهلونا فاستغفر لنا یقولون بالسنتهم ما لیس فی قلوبهم قل فمن یملک لکم من الله شیئا ان اراد بکم ضرا او اراد بکم نفعا بل کان الله بما تعملون خبیرا (فتح ۱۱)

"به زودی عربهای نا فرمان بادیه نشین، بهانه آورده به تو ( ای پیامبر) می گویند: نگهداری از مال و زن و فرزند ما را گرفتار کرده بود و نتوانستیم در خدمت تو باشیم برای ما طلب آمرزش کن، آنها به حرفی که می زنند قلبا اعتقاد ندارند تو در جواب به آنها بگو: در برابر مجازات الهی هیچکس نمی تواند از شما دفاع کند، اگر خداوند اراده به مجازات یا بخشش شما داشته باشد هیچکس را یارای جلوگیری از امر و اراده او نیست و او به اعمال شما آگاهی جامع دارد"

در قرآن در جایی از استفاده زبان برای حرفهای نیش دار و تلخ یاد شده است که یک علت آن، حسودی است.

اشحة علیکم فاذا جاء الخوف رایتهم ینظرون الیک تدور اعینهم کالذی یغشی علیه من الموت فاذا ذهب الخوف سلقوکم بالسنة حداد اشحة علی الخیر اولئک لم یومنوا فاحبط الله اعمالهم وکان ذلک علی الله یسیرا (احزاب ۱۹)

"آنها نسبت به شما حسودند، اما چون خطری نزدیک شود چشمانشان از ترس مانند کسی که مرگ به سراغش آمده در حدقه می چرخد و به تو ( ای پیامبر) برای کمک نگاه می کنند و چون خوف خطر دور شود با زخم زبان به شما مومنان حمله می کنند و آنها بر مال دنیا حریص هستند و آنان کسانی هستند که ایمان نیاورده اند و خدا اعمالشان را تباه گردانیده و این کار بر خداوند بسی آسان است"

ان یثقفوکم یکونوا لکم اعداء ویبسطوا الیکم ایدیهم و السنتهم بالسوء وودوا لو تکفرون (ممتحنه ۲)

"آنها اگر بر شما دست یابند خصمانه با شما رفتار می کنند و دست و زبان به دشمنی علیه شما می گشایند و خیلی مشتاقند که شما را به کفر و کافری بکشانند"

در آیه ذیل خداوند از احتمال این که رهبران دینی برای منافع خویش حرفایی زده و آنها را کلام وحی عنوان کنند، خبر داده است که این خود نوعی دروغ بستن بر خداوند و تحریف است.

وان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عند الله ویقولون علی الله الکذب وهم یعلمون ( آل عمران ۷۸)

"و از میان آنها ( یعنی علمای یهود) گروهی هستند که ( ضمن قرائت دست نوشته های خود) زبان خویش را به شیوه ای ماهرانه می پیچانند ( که شبیه تلاوت تورات باشد) تا گمان رود که آنچه تلاوت می کنند از جانب خداوند است و می گویند: اینها از جانب خداست.در حالی که چنین نیست، آگاهانه بر خداوند دروغ می بندند و خودشان هم از این دورغ گویی خویش مطلع هستند"

من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ویقولون سمعنا وعصینا واسمع غیر مسمع وراعنا لیا بالسنتهم وطعنا فی الدین ولو انهم قالوا سمعنا واطعنا واسمع وانظرنا لکان خیرا لهم واقوم ولکن لعنهم الله بکفرهم فلا یومنون الا قلیلا ( نسا ۴۶ )

"برخی از یهودیان کلمات را ( به قصد تغییر معنی) به عمد تحریف می کنند، (مثلا) می گویند: شنیدیم و نافرمانی کردیم. و نیز ( به پیامبر) می گویند: بشنو که کاش نشنوی. و از روی استهزاء می گویند: رعایت حال ما را بکن. ولی آنها به قصد طعنه زدن به اسلام ( با لهجه عبری) و با پیچاندن زبان می گویند: ما را تحمیق کن. ولی اگر می گفتند: شنیدیم و فرمان بردیم، و رعایت حال ما را بکن، تند نخوان تا معنی را بفهمیم، قطعا برای آنها بهتر و درست تر بود. خداوند آنان را به واسطه کفرشان، لعنت فرموده و در نتیجه جز تعداد کمی از ایشان ایمان نمی آورند"

ویجعلون لله ما یکرهون وتصف السنتهم الکذب ان لهم الحسنی لا جرم ان لهم النار وانهم مفرطون ( نحل ۶۲)

"آنها آنچه را برای خود نمی پسندند آن را خاص خداوند قرار می دهند و نیز زبانشان به دروغ می گوید: آن چیز خوب ( یعنی بهشت) از آن آنهاست. نه چنین نیست، سرانجام بدون شک آتش جهنم از آن آنهاست و مقدم بر دیگران به سوی آن روانه خواهند شد"

در آیه ذیل خداوند از این که کسانی هستند که به دروغ از بعضی چیز ها به عنوان حلال و از برخی به عنوان حرام با زبان خویش استفاده می کنند، خبر می دهد.

ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال وهذا حرام لتفتروا علی الله الکذب ان الذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون ( نحل ۱۱۶ )

"از گفتن حرفهایی بی اساس که زبانهایتان عامل شیوع آن هستند اجتناب کنید و نگویید این حلال است و آن حرام تا حکمی نادرست را به خداوند نسبت دهید، کسانی که بر خداوند دروغ می بندند روی رستگاری را نخواهند دید"

از آن جا که بنا به اعتقاد مسلمانان مردم در قیامت برای بازپرسی اعمال خویش در حضور الهی ظاهر می شوند، خداوند به ما هشدار می دهد مه مراقب اعمال خود باشیم در روزی که حتی زبان، دست و پا هم برای اعمال ما شهادت می دهند.

یوم تشهد علیهم السنتهم وایدیهم وارجلهم بما کانوا یعملون ( نور ۲۴ )

"در آن روز که زبانها و دستها و پاهایشان علیه آنان در باره اعمالی که مرتکب شده اند گواهی می دهند"

لعن الذین کفروا من بنی اسرائیل علی لسان داوود وعیسی ابن مریم ذلک بما عصوا وکانوا یعتدون(مائده ۷۸)

"آنهایی که از قوم بنی اسرائیل کافر شدند، ( به امر خداوند) به زبان داوود و عیسی پسر مریم لعنت شدند، این مجازات به سزای نافرمانی ( از امر خداوند و پیامبران) و تجاوز گری مصرانه آنها مقرر فرموده شد"

ووهبنا لهم من رحمتنا وجعلنا لهم لسان صدق علیا (مریم ۵۰)

"و از رحمت خاص خود به آنها بخشیدیم و برای آنها مقام عالی و نام نیکو مقرر فرمودیم"

واجعل لی لسان صدق فی الآخرین (شعرا ۸۴)

"و برای من در بین آیندگان نام نیکو و ذکر خیر نصیب فرما"

 

سه شنبه 2/7/1387 - 7:15
دانستنی های علمی

در هیچ کدام از آیات قرآن به اسم فرعونی که در زمان حضرت موسی بر مصر فرمانروایی می کرده اشاره نشده است. هویت این فرعون که از مظاهر مهم ظلم , ستم و طغیان در برابر خداوند است در هاله ای از ابهام فرو رفته است. در واقع نه تنها قرآن , بلکه تورات و انجیل هم او را به سادگی فرعون خطاب کرده اند. این ابهام خود انگیزه ای بوده که سالیان سال مسلمانان به همراه مسیحیان و یهودیان در پی یافتن هویت این فرعون باشند.
داستان زندگی موسی, از بزرگ شدنش در خانواده سلطنتی مصر تا برگزیده شدنش به نبوت در سرزمین مقدس طوی و تا آشکار کردن معجزات خداوند در برابر فرعون کمابیش با جزییات یکسان در قرآن و تورات و انجیل آمده است. شاید مهمترین تفاوتی که روایت موسی در قرآن با دو کتاب آسمانی دیگر دارد , در سرنوشت فرعون پس از تعقیب موسی و بنی اسراییل است. در دو کتاب آسمانی دیگر ,  سرنوشت فرعون به روشنی بیان نشده است در حالیکه خداوند در قرآن می فرماید:

۱۰:۹۰-۱۰:۹۲
و فرزندان اسرائیل را از دریا گذراندیم پس فرعون و سپاهیانش از روى ستم و تجاوز آنان را دنبال كردند تا وقتى كه در شرف غرق شدن قرار گرفت گفت ایمان آوردم كه هیچ معبودى جز آنكه فرزندان اسرائیل به او گرویده‏اند نیست و من از تسلیم‏شدگانم
اكنون در حالى كه پیش از این نافرمانى مى‏كردى و از تباهكاران بودى
پس امروز تو را با زره [زرین] خودت به بلندى [ساحل] مى‏افكنیم تا براى كسانى كه از پى تو مى‏آیند عبرتى باشد و بى‏گمان بسیارى از مردم از نشانه‏هاى ما غافلند

۱۷:۱۰۳
پس [فرعون] تصمیم گرفت كه آنان را از سرزمین [مصر] بركند پس او و هر كه را با وى بود همه را غرق كردیم

بنابر آیات بالا  نه تنها فرعون غرق شد  , بلکه بدنش هم برای عبرت بقیه بر ساحل افکنده شد. این خود محرکی بوده است که مسلمانان در پی یافتن مومیایی فرعونی باشند که عامل مرگش غرق شدن باشد. متاسفانه هیچ کدام از این تلاشها به نتیجه قابل قبولی نرسیده است. هر از گاهی عده ای به خیال خوش خدمتی به اسلام و قرآن دم از یافتن چنین مومیایی بر اساس مدارک سست علمی می زنند. مشخصا همه این ادعاها با شکست مواجه شده اند.
از طرفی چون دانشمندان مسیحی و یهودی به دنبال فرعونی نیستند که غرق شده باشد ,  تلاشهایشان بینتیجه بوده است.  به تازگی فیلمی مستند از داستان زندگی حضرت موسی با همکاری جیمز کمرون به نام Exodus Decoded ساخته و پخش شده است. این فیلم که شاید آخرین دستاوردهای دانشمندان مسیحی و یهودی در این زمینه باشد , با دیدی نو به این قضیه نگاه می کند.

سه شنبه 2/7/1387 - 7:11
دانستنی های علمی

زبان آدمی از شگرفترین آفرینشهای خداوند است. گاهی سرخ است و سر سبز بر باد می دهد. گاهی شیرین است و مرهم بر دل زخم دیده می نهد. گاهی تند می شود و پرخاش می گوید و گاهی هم به قول مولوی همچون سوسنان خاموش می شود.

 

گاهی زبان چنان برنده می شود که به قول دهلوی تیغ در برابر آتشش چو آب می شود:

تیغ خوش و تیغ زبان ناخوش است       تیغ چو آبست و زبان آتش است

گاهی هم آتش زبان چنان تند است که تلاش می کند حتی نور خدا را کم سو کند (سوره ۶۱ آیه ۸) ولی خدا نور خود را کامل می کند.

بارها شده که در مواجه با تیغ زبان در دو راهی انتخاب ایستاده ایم. آیا باید جواب تیغ را با تیغ داد و یا آرام بگذشت و تیغ زبان را با لطافت سکوت مدارا کرد. اینجاست که باید از قرآن شنید و از روان انبیا راه و روش آموخت. باید که هر تندی را با سخنی نغز لطیف کرد. باید که هر درشتی را با نرمی مدارا کرد و تیغ زبان نا اهلان را در نیام فرو برد. اگر مدارا کارگر نبود باید صبر کرد و شکیبایی پیشه کرد. باید گذشت و به خدا توکل کرد. چرا که یاری خدا می آید و نور خدا را نتوان خاموش کرد (سوره ۶ آیه ۳۴).

سه شنبه 2/7/1387 - 7:7
آموزش و تحقيقات

گفتم: چقدر احساس تنهایی می‌كنم …
گفتی:
فانی قریب
    
.:: من كه نزدیكم (بقره/۱۸۶) ::.

 

گفتم: تو همیشه نزدیكی؛ من دورم… كاش می‌شد بهت نزدیك شم
گفتی:
و اذكر ربك فی نفسك تضرعا و خیفة و دون الجهر من القول بالغدو و الأصال
    
.:: هر صبح و عصر، پروردگارت رو پیش خودت، با خوف و تضرع، و با صدای آهسته یاد كن (اعراف/۲۰۵) ::.

 

گفتم: این هم توفیق می‌خواهد!
گفتی:
ألا تحبون ان یغفرالله لكم
    
.:: دوست ندارید خدا ببخشدتون؟! (نور/۲۲) ::.

 

گفتم: معلومه كه دوست دارم منو ببخشی …
گفتی:
و استغفروا ربكم ثم توبوا الیه
    
.:: پس از خدا بخواید ببخشدتون و بعد توبه كنید (هود/۹۰) ::.

 

گفتم: با این همه گناه… آخه چیكار می‌تونم بكنم؟     
گفتی:
الم یعلموا ان الله هو یقبل التوبة عن عباده
    
.:: مگه نمی‌دونید خداست كه توبه رو از بنده‌هاش قبول می‌كنه؟! (توبه/۱۰۴) ::.

 

گفتم: دیگه روی توبه ندارم ...
گفتی:
الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب
    
.:: (ولی) خدا عزیزه و دانا، او آمرزنده‌ی گناه هست و پذیرنده‌ی توبه (غافر/۲-۳ ) ::.

 

گفتم: با این همه گناه، برای كدوم گناهم توبه كنم؟ 
گفتی:
ان الله یغفر الذنوب جمیعا
    
.:: خدا همه‌ی گناه‌ها رو می‌بخشه (زمر/۵۳) ::.

 

گفتم: یعنی بازم بیام؟ بازم منو می‌بخشی؟
گفتی:
و من یغفر الذنوب الا الله
    
.:: به جز خدا كیه كه گناهان رو ببخشه؟ (آل عمران/۱۳۵) ::.

 

گفتم: نمی‌دونم چرا همیشه در مقابل این كلامت كم میارم! آتیشم می‌زنه؛ ذوبم می‌كنه؛ عاشق می‌شم! …  توبه می‌كنم
گفتی:
ان الله یحب التوابین و یحب المتطهرین
    
.:: خدا هم توبه‌كننده‌ها و هم اونایی كه پاك هستند رو دوست داره (بقره/۲۲۲) ::.

 

ناخواسته گفتم: الهی و ربی من لی غیرك     
گفتی:
الیس الله بكاف عبده
    
.:: خدا برای بنده‌اش كافی نیست؟ (زمر/۳۶) ::.

 

گفتم: در برابر این همه مهربونیت چیكار می‌تونم بكنم؟
گفتی:
یا ایها الذین آمنوا اذكروا الله ذكرا كثیرا و سبحوه بكرة و اصیلا هو الذی یصلی علیكم و ملائكته لیخرجكم من الظلمت الی النور و كان بالمؤمنین رحیما
.:: ای مؤمنین! خدا رو زیاد یاد كنید و صبح و شب تسبیحش كنید. او كسی هست كه خودش و فرشته‌هاش بر شما درود و رحمت می‌فرستن تا شما رو از تاریكی‌ها به سوی روشنایی بیرون بیارن . خدا نسبت به مؤمنین مهربونه (احزاب/۴۱-۴۳) ::.

سه شنبه 2/7/1387 - 7:5
دانستنی های علمی

به عقیده ما مسلمین, قرآن سخن و وحی خداوند یکتاست. سخنی است که شنیدنش لرزه بر اندام می آورد. درون آدمی را نرم کرده و ذهن را متوجه ذکر خدا می کند. سخن خداوندی است که صاحب ملکوت آسمانها و زمین است و آگاه و دانا به ریز و درشت خلقت است. این است که ماقرآن را روشنگر و راهنما می دانیم و عقیده داریم که معجزه پیامبر است.

از طرفی هر انسان غیر مسلمانی که بدون تعصب و غرض قرآن را بخواند بر نظم و آهنگ دلنواز آن اذعان دارد. این خود شاهدی بر اعجاز کلامی قرآن است چرا که قرآن وحی بر پیامبری بی سواد بوده است. ولی چنان آهنگ کلامی قرآن زیبا بوده و چنان  معانی آن بر دل می نشسته که اعراب زمان پیابر را مسلمان کرده. اعرابی که خود سخنور بوده اند و شعرای بسیاری داشته اند در برابر نظم و آهنگ کلام خدا سر فرود آورده اند. از طرفی کفاری که تعصب چشمانشان را کور و گوشهایشان را سنگین کرده بود قرآن را نمی پذیرفتند. گاهی به پیامبر تهمت شاعری می زدند و گاهی قرآن را افسانه های پیشین می خواندند.

برای اثبات بطلان ادعای کفار زمان پیامبر و همچنین کسانی که با تعصب و دیده کور به قرآن می نگرند ، خداوند آنها را به آوردن سوره ای مثل سوره های قرآن فرا می خواند. به این موضوع در پنج جای قرآن اشاره شده است:

۱- سوره ۲ آیات ۲۳ و ۲۴
و اگر در آنچه بر بنده خود نازل كرده‏ایم شك دارید پس اگر راست مى‏گویید سوره‏اى مانند آن بیاورید و گواهان خود را غیر خدا فرا خوانید. پس اگر نكردید و هرگز نمى‏توانید كرد از آن آتشى كه سوختش مردمان و سنگها هستند و براى كافران آماده شده بپرهیزید.
۲- سوره ۱۷ آیه ۸۸
بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند برخى از آنها پشتیبان برخى [دیگر] باشند.
۳- سوره ۱۱ آیات ۱۳ و ۱۴
یا مى‏گویند این [قرآن] را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گویید ده سوره برساخته‏شده مانند آن بیاورید و غیر از خدا هر كه را مى‏توانید فرا خوانید. و اگر آنها دعوت شما را نپذیرفتند بدانید با علم الهی نازل شده و هیچ معبودی جز او نیست آیا با اینحال تسلیم می‏شوید؟
۴- سوره ۱۰ آیات ۳۸ و ۳۹
یا مى‏گویند آن را به دروغ ساخته است بگو اگر راست مى‏گویید سوره‏اى مانند آن بیاورید و هر كه را جز خدا مى‏توانید فرا خوانید.بلكه چیزى را دروغ شمردند كه به علم آن احاطه نداشتند و هنوز تاویل آن برایشان نیامده است كسانى [هم] كه پیش از آنان بودند همین گونه [پیامبرانشان را] تكذیب كردند.
۵- سوره ۵۲ آیات ۳۳ و ۳۴
مى‏گویند آن را بربافته [نه] بلكه باور ندارند. پس اگر راست مى‏گویند سخنى مثل آن بیاورند.

بر طبق این آیات خداوند ناباوران را به آوردن سوره ای شبیه قرآن فرا می خواند. کفار زمان پیامبر با همه سخن وریشان و تسلطشان به زبان عربی نتوانستند این کار را بکنند. آنها که تهمت شاعری به پیامبر می زدند فرصت طلایی به دست آورده بودند تا در زمانی که اسلام نو پا بود و تعداد مسلمین بسیار اندک ، این دین جدید را فقط با آوردن یک سوره به زانو بیاورند ولی نتوانستند. اکنون که قرنها از این فرا خوانی قرآن می گذرد، عده ای از مخالفان قرآن که نه تنها نظم و زیبایی ظاهری قرآن را درک تکرده اند بلکه مفهوم و معنی قرآن را نیز متوجه نمی شوند، ادعا می کنند که تقلید از قرآن و نوشتن سوره ای مثل  سوره های قرآن کاری ساده است. بعضیها پا را فراتر گذاشته و اشعار حافظ و فردوسی و شاعران دیگر را برتر از قرآن می دانند. این عده خود درک نمی کنند که سخنور و شاعر برجسته ای چون حافظ خود به اعجاز قرآن اذعان داشته چرا که شعر میسروده و تفاوت شعر خود با قرآن را درک می کرده. قرآن برای این موضوع مثال عصای موسی را می آورد. وقتی که موسی عصای خود را به اذن خداوند تبدیل به مار کرد ، فرعون که احاطه علمی نداشت و تعصب چشمانش را کور کرده بود معجزه موسی را نمی پذیرفت در حالیکه جادوگران او که فرعون برای مبارزه با موسی فرا خوانده بود ، ضعف و محدودیت خود را درک می کردند  و با دیدن معجزه موسی ایمان آوردند. چرا که آنها بر خلاف فرعون می دیدند که کار موسی از عهده یک انسان خارج است و تنها یک قدرت مافوق طبیعی و برتر از عهده آن بر می آید.

در اینجا برای نشان دادن پوچی ادعای این افراد تصمیم گرفتم که از دید یک غیر مسلمان ولی بدون تعصب به این موضوع نگاه کنم. ببینم بدون در نظر گرفتن اعتقاداتم به عنوان یک مسلمان آیا می توانم سوره ای مانند سوره های قرآن بنویسم یا نه. اگر در انتها اذعان کردم که اینکار نه تنها از عهده من بلکه از عهده هیچ انسانی بر نمی آید خط بطلانی می کشم بر ادعای مخالفین متعصب قرآن.
برای اینکار به کوتاهترین سوره قرآن توجه کردم. سوره کوثر کوتاهترین سوره قرآن است که تنها ده کلمه دارد:

إِنَّا أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَ : ما تو را [چشمه] كوثر و فراوانی تعمت دادیم
فَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرْ :  پس براى پروردگارت نماز گزار و قربانى كن
إِنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ : دشمنت‏ خودبى‏تبار و دست کوتاه از آینده خواهد بود

با خواندن این سوره متوجه می شویم که این سوره به صورت نظم است. پس اگر قرار باشد سوره ای مانند این بیاوریم باید به صورت نظم باشد. از طرفی کلمات نظم به دقت انتخاب شده اند. کوثر و انهر و ابتر هر سه چهار حرف دارند که نوشتن نظمی مثل آن را مشکل می کنند. در قدم بعد به دنبال این سه لغت در قرآن گشتم. متوجه شدم که این سه لغت تنها و تنها یکبار و آنهم در این سوره آمده اند. این یعنی اگر قرآن ساخته سخنان پیامبر می بود او باید با لغاتی که نه قبل و نه بعد از آن استفاده می کند شعر بگوید. این نوشتن سوره ای مثل این را بسیار مشکل می کند. ما شاید بتوانیم از سخن دیگران تقلید کنیم ولی اگر لازم بود که با لغاتی که هرگز استفاده نکرده ایم نظم بگوییم کار بسیار مشکلی می داشتیم. تا اینجا من فقط به نظم ظاهری قرآن نگاه کرده ام  و فعلا بسیار تحت تاثیر قرار گرفته ام.

در مرحله بعد به معنی و مفهوم سوره نگاه کردم. این تیر خلاصی بود برای من که ایمان بیاورم نه  تنها من بلکه هیچ انسان دیگری نمی تواند شبیه این سوره بیاورد. آیات پیشگویی هستند در مورد مخالفان پیامبر که در زمان پیامبر به حقیقت پیوست. پیامبر به اوج اقتدار رسید و خداوند نعمتش را بر او کامل کرد و دشمنانش همه کوتاه دست ماندند. هیچ انسانی هرگز نخواهد توانست آینده را پیشگویی کند. اگر اعراب زمان پیامبر در برابرنظم و آهنگ سوره کو ثر سر تسلیم فرد آوردند اکنون ما باید سر تعظیم بر مفهوم آن نیز فرود بیاوریم. این یعنی ما با درک اندکی که از قرآن داریم اگر بدون تعصب به کوچکترین سوره قرآن بنگریم اذعان می کنیم که این سوره سخن قدرتی است که دانای نهان و غیب است. خداند در قرآن می فرماید:

و كلیدهاى غیب تنها نزد اوست جز او [كسى] آن را نمى‏داند و آنچه در خشكى و دریاست مى‏داند و هیچ برگى فرو نمى‏افتد مگر [اینكه] آن را مى‏داند و هیچ دانه‏اى در تاریكیهاى زمین و هیچ تر و خشكى نیست مگر اینكه در كتابى روشن [ثبت] است.

سوره های دیگر هر کدام داستانی دگر دارند و عظمتی دگر. ما با دانش اندکمان تنها در حد و اندازه فهممان می توایم از قرآن استفاده کنیم و با توصل به خدا قرآن را راهنمای مسیرمان قرار دهیم.

سه شنبه 2/7/1387 - 7:0
دعا و زیارت
معنی لغوی وحی
قبلاً یاد آور شدیم كه قرآن از وحی بر پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نازل گردیده ولی چون كلمه وحی در قرآن و جز آن، دارای معنای گوناگونی است به همین مناسبت درباره آن، گزارش كوتاه زیر در توضیح معنای وحی نگارش میشود:
1ـ الهام فطری به انسان: مانند الهام خداوند به مادر موسی (علیه السلام) كه وی شیر دهد و او را در میان صندوقی قرار داده، و به دریا افكند تا از شر فرعون ـ كه دامنگیر اطفال ذكور بنی اسرائیل گردید ـ مصون ماند، و قرآن كریم نیز به این قضیه اشاره كرده و از كلمه وحی استفاده نموده است:
«و اوْحَینا اِلی امَّ موسی اَن اَرضعیهِ و اَقیهِ فی الیَمِّ…» (1. سوره قصص، آیه 7: به مادر موسی الهام نمودیم كه ویرا شیر ده و به دریا افكن…)
2ـ الهام غریزی به حیوان: از قبیل الهام خداوند به زنبور در ساختن لانه خود، چنان كه قر آن می گوید: «و اوحیَ رَبُّكَ الی النَّخل اَن اتَّخذی مِن الجِبالِ بیوتاً و مِنَ الشَّجَرِ و ممّا یَعرِشونَ » (سوره نحل آیه 68: پروردگار تو، به زنبور الهام نمود: كه از كوهها خانه‌ هائی برگیر، و از درخت و از آنچه بر افرازند.
3ـ اشاره سریع و مرموز: چنان كه خداوند درباره زكریای پیامبر ( علیه السلام ) میگوید: «فَخَرَج علی قومه مِن المِحرابِ فاَوحی الیهمْ اَن سَبِحوهُ بُكْرَهً و عشیّاً» (سوره مریم، آیه 11: پس زكریا باقوم خویش از محراب برون آمد و با اشاره سریع و مرموز به آنها رساند كه در بامداد و شب هنگام، او را تسبیح نمائید.)
4ـ اشاره با جوارح و اعضاء:
نَظَـرَتْ اِلَیهـا نَظْـرَهً فتحَیَّـرَت دَقائقُ فِكْری فی بَدیعِ صفاتها
فاوحی اِلَیها الطَّرْف اَنّی اُحبّها فَاَثَرَ ذاك الْوَحی فی وَجناتِها
 (به وی نگریستم، و دقایق اندیشه‌ام در صفات بدیع و خوش آیند او متحیرماند، با گوشه چشم خود بدو فهماندم كه من او را دوست دارم، و این وجنات و چهره او اثر گذاشت.
5 ـ وسوسه و فتنه انگیزی شیطان: چنان كه قرآن در این مورد می‌گوید:
 «و كذلكَ جَعَلنا لكلِّ نبیٍّ عَدواً شیاطینَ الْجِنِّ و الاِنسٍ یوحی بَعْضُهُم اِلی بعضٍ زُخْرُفَ الْقولٍ غُروراً» (سوره انعام، آیه112: و بدینسان برای هر پیامبری دشمنی از شیاطین انس و جن قرار دادیم، كه برخی دیگر سخنان آراسته و بیهوده را برای فریب، وسوسه نماید. ) یا می‌بینیم كه قرآن درجای دیگر گوید:
« … وَ اِنَّ الشَّیاطینَ لَیوحونَ اِلی اَولیائهم لِیُجادلوكُم … » (سوره انعام، آیه 121: شیاطین دوستان خود را وسوسه كنند تا با شما بستیزند.
بدیهی است كه وحی خداوند متعال به انبیاء ( علیهم السلام ) برطبق هیچیك از معانی مذكور نیست بلكه وحی دارای همان رابطه نهانی پیامبری با خداوند می‌باشد كه حقایق مربوط به جهان و مردم را از آن طریق دریافت میكند و رسولان خداوند، آنرا نیز به مردم نیز ابلاغ می‌نمایند. 
6 ـ القاء امری به فرشتگان: تا آنرا فوراً فرمان برند. قرآن كریم در این مورد می‌گوید: «اِذ یوحی رَبِّك الی الملائكهِ اَنّی معكم فَثَبِّتوا الَّذین آمنوا…» (انفال، 12: آنگاه كه پروردگار تو به فرشتگان وحی می‌كنند كه من با شما هستم، پس مردمی را كه ایمان آوردند استوار دارید).
اصولاً القاء هر امری به دیگری با كیفیت خاصی كه در قرآن مطرح است. مانند القاء آیات كتب آسمانی بوسیله جبرائیل بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) ـ كه از آن به وحی تعبیر شده است ـ با معنی وحی خداوند متعال به خود پیغمبر (صلی الله علیه و آله) تناسب و ارتباط نزدیكی دارد، وحی بهر دو صورت یعنی وحی به جبرائیل (علیه السلام) و وحی به پیامبر (صلی الله علیه و آله)، هر دو ایجاد وظیفه و رسالت می‌نماید یعنی فرشته موظف است با نقل راستین، وحی الهی را به پیامبر برساند، و به پیامبر (صلی الله علیه و آله) برساند و پیامبر نیز با امانت ویژه خود آنرا به مردم ابلاغ كند. و آیه «فَاَوْحی اِلی عَبْدهِ ما اوْحی» (نجم،10) ناظر بهمین نكته است زیرا منظور این است كه خداوند به بنده خود جبرائیل (علیه السلام) كه ـ كه فرشته امین وحی است ـ همان چیزی را وحی كرده است كه جبرائیل به پیامبر (صلی الله علیه و آله) رسانده است. و مفهوم وحی در این ایه با مدلول «تنزیل» در آیه «وَ اِنَّه لَتَنْزیلُ رَبِّ الْعالَمینَ نَزَلَ بِه الرّوحُ الامین، عَلی قلْبِكَ لِتَكونَ مِنَ الْمُنْذِرینَ» (شعرا، 192ـ194: قرآن فرو آورده پروردگار جهانیان است كه روح‌الامین (فرشته امین وحی) آنرا بر دل تو فرود آورد تا از بیم دهندگان باشی) جدائی ندارد.
7ـ سخن گفتن خداوند با انبیاء: چون در خود قرآن یادآوری شده است كه سخن گفتن باریتعالی با بشر را ـ جز به عنوان وحی ـ بگونه دیگری نباید تلقی كرد چنانكه می‌فرماید: «و ما كانَ لِبَشَرٍ اَن یُمَلِّمه اللهُ الّا وَحیاً…» ( شوری، 51: نشاید بشری را كه خداوند با وی سخن بگوید مگر از طریق وحی و سروش).
باید از ذكر این نكته دریغ نكنیم كه اصل معنی لغوی وح، اشاره‌ سریع و نهایی است، و مرحوم محدث قمی مینویسد: وحی در زبان تازی باین معنا است كه انسان، مطلبی رابطور نهانی بر دیگری القاء نماید. و اصل وحی بمعنی سخن پوشیده است، ولی بعداص بر هر سخنی اطلاق گردید كه بطور پنهانی به دیگری القاء شود و بدو اختصاص یابد به گونه‌ای كه دیگران از آن آگاه نشوند (سفینه البحار ج 2 ص 638 بنقل از شیخ مفید).
این نكته كه اساس نخستین مفهوم واژه وحی را تشكیل می‌دهد با هر یك از معانی كه قبلاً گزارش گردید مناسباتی دارد، و بعبارت دیگر: معنی لغوی وحی نسبتبه معانی دیگری كه از قرآن و یا كلام عرب منظور شده است بیگانه نیست، چون سخن یا اشارة سریع و پنهانی ـ كه معنی اصلی لغت وحی است ـ در تمام معانی دیگر وحی راه دارد. پس به این نتیجه می‌رسیم كهرابطه غیبی و نهایی میان خداوند و برگزیدگان او ـ یعنی فرشتگان بهر صورتی برقرار شود ـ وحی نام دارد. و این رابطه منحصر به انزال كتب بر انبیاء نیست بلكه این رابطه ممكن است به سه صورت زیر برقرار شود:
1- القاء معنی و مقصود بر قلب بدون واسطه فرشته وحی.
2- سخن گفتن با پیامبر از پس پرده، چنانكه خداوند از وراء شجره، با موسی (علیه السلام) سخن گفت و موسی (علیه السلام) هم ندای الهی را شنید. 
3- القاء امری به فرشته وحی تا او وحی الهی را از جانب خداوند به یكی از انبیاء ابلاغ نماید، و باید آنچه به وی تكلیف شده است بهمان صورت و با حفظ امانت به پیامبر اعلام و القا كند، اعم از آنكه این فشته بصورت فردی از انسان عادی تجسم یابد و یا بگونه دیگری، و القاء فرشته به پیامبر نیز وحی نام دارد.
خداوند به این سه گونه وحی اشاره كرده و می‌گوید: «و ما كانَ لِبَشَرٍ اَن یُكَلِّمهُ الله اِلّا وَحیاً، اَو مِن وراءِ حجابٍ، اوْیُرْسِلَ رَسولاً فیوحیَ بِأِذنهِ ما یَشاءُ، اِنَّه عَلیًّ حَكیمٌ» (شوری، 51: و نشاید بشری را كه خداوند با وی سخن بگوید مگر از طریق وحی و یا از پشت پرده و یا رسولی را فرستد تا به اذن و دستورش آنچه را می‌خواهد وحی نماید، زیرا خداوند، فرازنده درستكار است).
دوشنبه 25/6/1387 - 6:47
آموزش و تحقيقات
5. مائده (سفره وخوان غذا)

در آیه 112 تا 115 حواریون و پیروان عیسی (ع) از او درخواست می‌كنند كه برای اطمینان بیشتر، خداوند می‌خواهد كه: «پروردگارا! برای ما غذائی ازآسمان نازل كن تا برای اول وآخر ما عید باشد و نشانه‌ای از تو...».
نام دیگر سوره، «عقود» است. این سوره دارای 120آیه است و پس از هجرت، در مدینه جزء آخرین سوره‌هائی است كه نازل شده و عمدتاً تأكید آیاتش بربنای اجتماعی اسلامی،
بر پایه بینش توحیدی و مبارزه با خرافات و شركها و تاسیس روابط صحیح اجتماعی و احكام حلال و حرام می‌باشد. حرمت شراب و قمار، در آیه 90 آمده است.
و از این رهگذر، مسائلی از عهد و پیمان و حدود و قصاص و داستانهائی از هابیل و قابیل و از بنی اسرائیل نیز بیان شده است، كه در زمینه مسائل حقوقی و جزائی می‌باشد. مطالب مربوط به غدیر خم در آیات 3 و 67 بیان شده است.
دوشنبه 25/6/1387 - 6:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته