سينمای ایران و جهان
دانیال حكیمی
با مطبوعات میانه خوبی ندارد و آن هم به این دلیل كه سال 77 یكی از ماهنامههای تخصصی سینما كه اكنون چند سالی است منتشر نمیشود، در ویژهنامه بازیگریاش به اشتباه تلفن منزل او را به جای تاریخ تولدش چاپ كرد و این اشتباه فاحش باعث شد تا مشكلات باورنكردنی و عجیب و غریبی در زندگی خصوصیاش برای او رقم بخورد و این خود دلیل قانعكنندهای است. چرا كه قطعا اثرات وحشت از آن اتفاق هنوز در ذهن او باقی مانده است. حكیمی البته رفتارش با اهالی مطبوعات بسیار معقول و دوستانه است و خیلی محترمانه تقاضای آنها را برای انجام گفتوگو رد میكند. او معمولا با افراد شاغل در گروههای فیلمسازی نیز ارتباط تنگاتنگ و دوستانهای برقرار میكند و تقریبا با اكثر افراد حتی پس از پایان كار هم در ارتباط است. مردم هم در بیرون از محیط سینما او را دوست دارند و او نیز سعی میكند در حد معقول ارتباط دوستانه و صمیمانهای هنگام روبهرو شدن با آنها برقرار كند. او نیز یكی از افرادی است كه وقتشناسی برایش از اهمیت خاصی برخوردار است. بهطوری كه اگر احساس كند شاید دیرتر از زمان مقرر سر قرار كاریاش حاضر میشود نگران شده و با تماس تلفنی قبل از حضورش از طرف یا طرفهای مقابل عذرخواهی میكند. كه البته این نگرانی او اكثرا بیهوده بوده است و برخلاف اینكه احساس میكرده حضورش با تاخیر همراه خواهد بود، سر ساعت در محل قرار حاضر شده است و این تنها از احساس مسوولیتش نسبت به دیگران سرچشمه میگیرد.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:42
سينمای ایران و جهان
اندیشه فولادوند
وقتی با او همكلام میشوید احساس میكنید كه با یك شاعره نهچندان جوان و باتجربه چندین و چند ساله روبهرو شدهاید. دیالوگهایش سرشار از اطلاعات عمومی است كه با سن و سال او جور درنمیآید. مودبانهترین جملات را برای گفتوگو با دیگران برمیگزیند و معمولا حرفهایش سرشار از دوستی و محبت است. تمام فیلمهایی را كه در آنها بازی كرده است، فیلمهای خوبی میداند. اما از بازی خود در هیچ فیلمی راضی نیست و متقاعد كردن او در این مورد بهخصوص كار بسیار دشواری است. معمولا افراد گروهی را كه با آنها كار میكند از اعضای خانواده خود میداند و افرادی را كه صمیمیت بیشتری با آنها برقرار میكند با عناوین دایی، خاله و... كه فقط مخصوص خودش است صدا میزند. یكی از دلایل كمكاریاش در سینما شاید به این برمیگردد كه تلفن همراهش اكثرا در دسترس نیست یا خاموش است و خیلی سخت میشود او را یافت.. هنوز در بین مردم آنچنان شناخته شده نیست، اما همان تعداد كسانی كه او را از نزدیك میشناسند با هوش و ذكاوتش و همچنین ادبیات خاص او و برخوردهای محبتآمیزش آشنایی كامل دارند. او عاشق سفر است و شاید الان هم در سفر باشد
دوشنبه 18/9/1387 - 0:41
سينمای ایران و جهان
پولاد كیمیایی
چهرهاش نشان میدهد كه جوان خشك و بدعنقی است. اما واقعا اینگونه نیست. پولاد از آن دسته بازیگرانی است كه وقتی از نزدیك با او برخورد میكنید متوجه خواهید شد چقدر نازنین، خوشبرخورد و مهربان است و همچنین احساس میكنید كه دوستی با او یك غنیمت است. اطلاعات عمومی و مخصوصا سینماییاش محشر و مثالزدنی است و فیلمهای روز دنیا و متعاقبا فیلمسازان مطرح را كاملا میشناسد. شاید دلیل اصلی این دانش او به تسلطش بر زبانهای انگلیسی و آلمانی برمیگردد. برخوردش با عوامل پشت صحنه فیلمها و خصوصا بازیگران مقابلش آنچنان دوستانه است كه فكر میكنید سالیان سال است با هم در یك خانواده زندگی كردهاند. البته ناگفته نماند كه معمولا ارتباط و صمیمیتش با جوانترها بیشتر است. دوست دارد بازی در فیلمهای سایر كارگردانها را نیز تجربه كند و شاید این مساله یكی از مهمترین دلایل حضورش در فیلم صحنه جرم، ورود ممنوع ساخته ابراهیم شیبانی و همچنین سریال سفر به تاریكی ساخته فریدون جیرانی باشد. یك اندیشه بزرگ در سر دارد و آن اینكه در تلاش است تا با اندوختههایش كه بخشی از آن را از بازی در فیلمها كسب كرده است و بخش بیشتری از آن را از پدرش آموخته فیلمسازی را تجربه كند و در صورت موفقیت آن را ادامه دهد. افتخار میكند كه فرزند مسعود كیمیایی است.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:40
سينمای ایران و جهان
امین حیایی
بازیگر پرتحرك و پرانرژی سالهای اخیر سینمای ایران در پشت صحنه فیلمهایش نیز یك لحظه آرام و قرار ندارد. او به راحتی و در یك چشم برهم زدن با دیگران ارتباط برقرار میكند. مردم را عاشقانه دوست دارد و پیشرفت در كارهایش را مدیون حمایتهای آنها میداند. در مواقعی كه در كوچه و خیابانها در حال فیلمبرداری هستند، دائما در حال خوشوبش و احوالپرسی و گفتوگو با افرادی است كه برای تماشای هنرنماییهای او و گروه فیلمبرداری به آن مكان آمدهاند. با هر گروهی كه در فیلمهای مختلف مشغول به كار میشود آنچنان ارتباط صمیمانهای برقرار میكند كه معمولا تكتك افراد گروه شیفته اخلاقش میشوند. یكی از منظمترین و منضبطترین بازیگران حال حاضر سینمای ایران است و بنا به روایات مختلف تا الان حتی نیم ساعت هم برای حضور سر صحنه فیلمبرداری به هر دلیلی تاخیر نداشته است. یكی از افتخاراتش این است كه از معدود بازیگرانی است كه در دهه اخیر اكثر قریب به اتفاق فیلمهایش در گیشه فروخته است و در پرونده كاریاش بالای پانزده فیلم پرفروش را به ثبت رسانده است.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:39
سينمای ایران و جهان
محمدرضا گلزار
اصولا بازیگری است كه به آهستگی با عوامل پشت صحنه ارتباط برقرار میكند و رابطهاش با آنها در طول فیلمبرداری شكل میگیرد كه همیشه مودبانه بوده و با احترام همراه است. كلمه معروف و محبوبش «عزیزم» است و آن را برای آنهایی به كار میبرد كه رابطه دوستی نزدیكتری با او دارند. از جنجالهایی كه در سالیان اخیر مطبوعات زرد برایش به پا كردهاند به شدت ناراحت و دلخور است، اما ترجیح میدهد جواب آنها را با بیتوجهی و سكوتش بدهد. چند سالی است كه یكی از سحرخیزترین بازیگران سینما لقب گرفته است و خوشقولیاش حرف ندارد. به گفته خودش كه آن را در جاهای مختلف بیان كرده عاشق مردم است و آنها را متقابلا دوست دارد. صحت و سقم این حرف او را میتوانید در اكرانهای خصوصی فیلمهایش و همچنین در پشت صحنه فیلمهایی كه لوكیشن آن در اماكن عمومی است مشاهده كنید. آنچنان برخورد دوستانهای با مردم دارد كه باورش برای بعضیها سخت است. امضا دادن به دوستدارانش برای او لذتبخش است، اما از عكس انداختن با آنها معمولا طفره میرود. شاید یكی از دلایل آن تكثیر متعدد عكسهایی است كه از او و دیگران با فتوشاپ كار شده و در اینترنت قرار گرفته است. گوشی موبایلش یا اكثرا خاموش است یا در دسترس نیست و تنها راه ارتباط تلفنی با او اینگونه است كه... بگذریم، چون ممكن است برایش دردسرساز شود.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:38
سينمای ایران و جهان
علیرضا خمسه
برخلاف نقشهایش كه معمولا پرتحرك و با شوخی و خنده همراه است، سر صحنه فیلمبرداری معمولا جدی، باوقار و صد البته مانند نقشهایش دوستداشتنی است. البته جدی نه به معنای بداخلاق و بدعنق، بلكه یك جورهایی مودب است و سعی میكند كمتر شوخی كند. ضمن اینكه بسیار خوشصحبت است و معمولا اطرافیانش از همصحبتی با او به خاطر دانش بالا و اطلاعات عمومی بینظیرش لذت میبرند. حتی زمانهایی كه احتمالا شوخی هم میكند، حرفها و شوخیهایش مودبانه و بدون متلك و كنایه است. با مردم هم بسیار مودبانه حرف میزند و با سرعت با آنها ارتباط برقرار میكند. در ضمن از روانشناسی بسیار بالایی هم برخوردار است. یكی از علایق مهمش ورزش صبحگاهی است.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:37
سينمای ایران و جهان
اكبر عبدی
یكی از شوخ و شنگترین بازیگران سینمای ایران است. فقط كافی است از او بخواهید یك جمله در توصیف شخصیتی كه قرار است بازی كند برایتان بگوید. با شنیدن پاسخی كه میدهد همه اطرافیان حتی آنهایی كه احیانا عصبی و بدعنق هستند از خنده رودهبر میشوند. با عالم و آدم شوخی میكند و معمولا لهجه شیرین آذریاش به كمكش میآید تا دلنشینتر و شیرینتر جملات را ادا كند.. البته ناگفته نماند كه گاهی هم عصبانی میشود. اما حتی زمانی كه عصبی و ناراحت است هم با جملاتی كه میگوید همه را به قهقهه میاندازد. به برخورد متقابل به شدت اعتقاد دارد. اگر احساس كند كارگردان فیلمی كه در آن بازی میكند به هر بهانهای با تاخیر سر فیلمبرداری حاضر میشود و این تاخیر مكررا اتفاق میافتد، خودش نیز به نشانه اعتراض از فردای آن روز با چند ساعت تاخیر سر صحنه حاضر میشود. برای مردم احترام خاصی قائل است و خودش را متعلق به آنها میداند.
دوشنبه 18/9/1387 - 0:37
سينمای ایران و جهان
ابوالفضل پورعرب
میگویند معمولا دیرتر از موعد مقرر سر صحنه حاضر میشود. اما یكی از منظمترین و آنتایمترین بازیگران سینما و تلویزیون است. سر ساعت میآید و سر ساعت هم میرود. حتی روزهایی كه احساس میكند ممكن است به خاطر ترافیك دیر به لوكیشن برسد، زودتر از دیگران سر صحنه حاضر میشد. یكی از عادتهای پسندیده او این است كه به محض ورود به لوكیشن اولین نفری است كه با دیگران سلام و احوالپرسی میكند و جالب اینكه حتی اگر سی نفر هم در آنجا حضور داشته باشند با تكتك آنها دست میدهد. معمولا با عوامل فنی میانهاش گرمتر از دیگران است چون اعتقادش بر این است كه آنها نسبت به دیگران زحمت بیشتری میكشند و هدفش فقط رفع خستگی آنهاست. با مردم كوچه و بازار آنچنان گرم و صمیمی برخورد میكند كه در كمتر از چند ثانیه به او علاقهمند میشوند. از برخورد احتمالی نامناسب سایر عوامل با مردم به شدت ناراحت شده و این مساله را به آنها گوشزد میكند. پیشنهادهای اصلاحیاش را در ارتباط با نقش و فیلمنامه خیلی محترمانه با دلیل و برهان با كارگردان در میان میگذارد و اگر كارگردان پیشنهادش را رد كند بدون چون و چرا میپذیرد. یك جمله معروف دارد و آن اینكه «حرف اول و آخر را كارگردان میزند، چه درست باشد و چه غلط. »
دوشنبه 18/9/1387 - 0:36
خواستگاری و نامزدی
آیا كسی را میشناسید كه شاهد فیلم مراسم خاكسپاری خود باشد و احساس خود را از دیدن احساسات حاضران و حرفهای آنها بیان كند؟
احتمالاً ویتنی كریك بیست و یك ساله، تنها شخص زنده در تمام دنیاست كه این تجربة خارق العاده را پشت سر گذاشته! هر چند، حتی او هنوز هم با گذشت دو سال نمیتواند كلمات دقیقی برای بیان عواطف خود در مورد این ماجرای عجیب پیدا كند، اما او كسی است كه به نوعی از عالم مردگان بازگشته.
یكی از روزهای تابستان سال گذشته، ویتنی كنار پدرش در اتاق نشیمن خانهشان كنترل ویدئو را در دست گرفت و با حسی دوگانه به تماشای مراسم تدفین خود نشست و آنچه را كه عزیزانش در مورد زندگی كوتاه او گفته بودند، شنید.
بیش از هزار و چهارصد نفر در كلیسای شهر كالدوینا جمع شده بودند تا با وی خداحافظی كنند و به خانوادة داغدارش كه دختر نوزده سالة خود را از دست داده بودند، تسلیت بگویند. هیچ یك از حاضران، هرگز تصور نمیكرد روزی ویتنی با چشمهای خودش تمام این مراسم را ببیند. او با ترس و اندوه به صحبتهای دوستانش گوش داد. آیا آنها واقعاً دربارهاش صحبت میكردند؟ آیا او توانسته بود تا این حد برای اطرافیانش عزیز باشد؟ غصة عمیق مادر و پدر و خواهرش دربارة آرزوهایشان و روزهایی كه نتوانسته بودند در كنار هم ببینند، اصلاً راحت نبود. ویتنی آرزو میكرد هر چه زودتر فیلم تمام شود و مطمئن بود تا آخر عمر دیگر سراغ این نوار نخواهد آمد.
شاید تمام این ماجرا از دید یك ناظر بیگانه، داستانی خیالی و سرگرم كننده باشد، اما ویتنی و خانوادهاش با این كابوس واقعی زندگی كردهاند. در واقع یك اشتباه در تعیین هویت باعث شد تا پس از تصادفی سهمگین، تنها بازماندة حادثه درست شناسایی نشود و با هویت یكی از همكلاسیهای مقتولش به بیمارستان منتقل گردد.
در بهار سال 2006 پنج دانشجو به همراه استاد خود به سفری تحقیقی میرفتند كه تصادف با تریلی آنها را به كام مرگ كشید. تنها بازماندة حادثه، دختر جوانی بود كه به دلیل آسیبهای شدید وارده به جمجمهاش امكان شناساییاش وجود نداشت. وجود كیف پولی در نزدیكی دختر باعث شد تا او را به عنوان لورا ون رین ـ بیست و دو ساله ـ شناسایی كنند. و لی در واقع آن دختر بیهوش، لورا نبود. او ویتنی نام داشت و چند روز قبل وارد نوزدهمین سال زندگی خود شده بود.
در چنین تصادفهایی گاهی اشتباه، در تعیین هویت رخ میدهد ولی اغلب پیش از مطلع شدن خانوادة مصدوم، هویت اصلی مشخص میگردد. اما در این مورد چنین نشد. خانوادة ون رین از شدت جراحتهای وارده و وخامت حال و ظاهر دخترشان چنان شوكه بودند كه نتوانستند واقعیت را بفهمند. تمام سر و صورت بیمار بانداژ شده بود با این حال میشد تشخیص داد كه چهره ورم شدیدی دارد. شاید بعضیها بگویند كه چرا آنها برای تعیین هویت مجروح از روشهای علمی استفاده نكردند، اما واقعاً كدام خانوادهای در چنین شرایط بغرنجی میتواند به چیزی جز سلامت فرزند خود فكر كند؟
از سوی دیگر خانوادة كریك كه به آنها گفته شده بود، دخترشان مرده، چنان اندوهگین بودند كه چیزی در مورد جزییات تصادف نپرسیدند و به دلیل جراحتهای شدید وارده، از دیدن جسد صرفنظر كردند. آنها میخواستند همیشه چهرة سالم و شاداب دخترشان را به خاطر بیاورند و آن را مخدوش نكنند. در واقع، هر دو خانواده در شرایط دشواری قرار گرفته بودند كه در اصل به آنها تعلق نداشت. آنچه در روزهای آینده رخ داد، حتی حالا هم باور نكردنی به نظر میرسد. خانوادة ون رین پنج هفتة تمام كنار ویتنی نشستند. و درحالی كه او را بچة خود میدانستند برای خروجش از كما هر كاری انجام دادند. دستهای او را میگرفتند و مدام میگفتند كه دوستش دارند و آرزو میكنند هر چه زودتر پیششان برگردد. آنها تمام نشانههای جزیی سلامت او را با دقت دنبال مینمودند و با درست كردن یك وبلاگ توصیف ماجرا از همة مردم میخواستند برای بهبودیاش دعا كنند.
در همین حال، خانوادة كریك مشغول عزاداری بودند. آنها ویتنی را ـ كه البته در واقع لورا بود ـ در میان انبوهی از گلهای مینا و در جمع دوستان، اقوام و همكلاسی هایش به خاك سپردند و پوستری را كه هم دانشكدهایها او به یاد زندگی كوتاهش طراحی كرده بودند به دیوار خانهشان نصب كردند. آنها صدها كارت تسلیت و همدردی دریافت كردند و در كمد خود گذاشتند. هیچ كس نمیدانست كه روزی ویتنی شخصاً تك تك آن نامهها را خواهد خواند.
در بیمارستان روز به روز علائم حیاتی بیمار بهتر میشد. با اینكه او هنوز به هوش نیامده بود اما گاهی كلمات نامفهومی بیان میكرد. خانوادة ون رین از شنیدن كلمة «هانتر» از زبان دخترشان بسیار متحیر بودن. آنها هیچ كس را با این اسم نمیشناختند و طبیعتاً نمیتوانستند بدانند هانتر نام گربة «ویتنی» است.
سرانجام دخترك از حالت كما خارج شد و وقتی دید او را با اسم لورا صدا میكنند، با اشاره خواست تا كاغذ و قلمی در اختیارش بگذارند و سپس به زحمت كلمة باور نكردنی و ترسناك «ویتنی» را نوشت.
در آن نیمه شب آخرین روز ماه می، پرستار با عجله مسئولان بیمارستان را مطلع كرد و دو ساعت بعد، پس از بررسی سوابق دندانپزشكی همه مطمئن شدند اشتباه وحشتناكی رخ داده است. آنها به منزل والدین واقعی او تلفن زدند و به مادرش گفتند كه ویتنی زنده و در بیمارستان بستری است. كارلی دختر دیگر خانواده با شنیدن این خبر شروع به جیغ زدن كرد طوری كه مادر مجبور شد تلفن را قطع كند. آنها تقریباً مطمئن بودند كسی خواسته اذیتشان كند با این حال حاضر شدند به بیمارستان بروند. كارلی بعدها گفت آن چند دقیقه بدترین دقایق عمرش بوده است. وقتی سرانجام رسیدند، پزشكان بانداژهای صورت بیمار را برداشتند. با وجود جراحات بدون شك، او ویتنی بود.
وقتی آنها او را با نام ویتنی صدا كردند، دختر بستری كه به دلیل آسیبهای وارده به ستون فقراتش سراپا در بریس طبی قرار گرفته بود، تا جایی كه میتوانست سرش را تكان داد و چند بار این كار را تكرار كرد. آن شب عجیب پدر خانواده، در سفر بود و كالین ـ مادر ـ به او تلفن كرد تا بگوید چه اتفاقی افتاده. اما قطرات اشك اجازه نمیدادند عددها را ببیند. سرانجام وقتی مكالمه برقرار شد، كالین گوشی را مقابل دهان دخترش گرفت و او با صدای لرزانی گفت: «دوستت دارم، پدر». هیچ كس نمیتوانست این لحظات عجیب را باور كند!
اما عمر این سرخوشی بسیار كوتاه بود. در همان زمانی كه خانوادة كریك به دوستان و اقوام شگفتزدة خود میگفتند معجزهای فرزندشان را برگردانده، خانوادة ون رین با وجه دیگری از این ماجرا دست و پنجه نرم میكردند: «زنده بودن ویتنی به این معنا بود كه دختر دلبند آنها پنج هفته قبل از دنیا رفته است!» خانوادة كریك به خوبی احساسات و حال والدین و خواهر لورا را درك میكردند و به خاطر آنها اندوهگین بودند. با این حال، در كمال ناباوری دیدند والدین دختر متوفی، با شجاعت به دیدن ویتنی آمدند و دربارة مراحل درمانی سپری شده و كارهایی كه باید در آینده انجام میشد، صحبت كردند. پس از آن جای خانوادهها عوض شد. در حالی كه ون رینها مراسم ختم لورا را برگزار میكردند، خانوادة كریك كنار بستر دخترشان نشسته و این بار نگران وضعیت بهبودیاش بودند چرا كه پزشكان با اطمینان میگفتند او هرگز مثل دوران پیش از تصادف نخواهد شد و معلوم نیست چند درصد از مغزش بازسازی شود. اما در واقع، مراحل درمان ویتنی به مراتب بهتر از آنچه پیشبینی میكردند پیش رفت و پس از یك سال او توانست به دانشكده برگردد و به درسش ادامه دهد. البته بازگشت چندان هم ساده به نظر نمیرسید. دخترجوان از همه عقب افتاده بود و مثل گذشته نمیتوانست درسها را دنبال كند. ذهن او با وجود مطالعة شدید، پذیرای مطالب جدید نبود و این موضوع او را افسرده و عصبی میكرد.
ویتنی دوست داشت دوباره به جمع دوستانش بپیوندد و مثل آنها شاد و شوخ طبع باشد اما نمیتوانست. او وارد فاز افسردگی شده بود و نمیدانست كه آیا بهتر میشود یا نه؟ آسیبها و جراحات احساسی این حادثه بسیار بزرگ بود. او نسبت به قربانیان تصادف احساس گناه میكرد. هر چند آنها دوستان صمیمیاش به شمار نمیآمدند اما مدتها با هم روی یك پروژه كار میكردند. در واقع، ویتنی به تدریج و آرام آرام متوجه شده بود چه اتفاقی افتاده است. خانوادهاش برای حفاظت از او، ماجرا را پنهان نگه داشته بودند و عجیب اینكه خاطرة روزهای نخست خروج از كما و حضور خانوادة ون ین در بیمارستان و حرفها و ابراز محبتهای آنها هم از حافظة ویتنی پاك شده بود. او حتی نمیتوانست ماجرای تصادف را به یاد بیاورد و لحظات قبل از آن را در ذهن خود بازسازی نماید.
پس از اطلاع از ماوقع، مدام از خود میپرسید: «چرا من باید نجات پیدا میكردم؟ آنها بیشتر لایق زندگی بودند». این فكر باعث شد روزی حین گفت و گو با پدرش بغضش بتركد و به شدت گریه كند. اما پدر دلداریاش داد: «چرا تو نباید زنده میماندی؟ حتماً خواست خدا این بوده كه در ادامة زندگیات كارهای خیری را انجام بدهی و از فرصتت به خوبی استفاده كنی». تماشای مراسم تدفین هم تلنگری شد برای باز گرداندن احساس عزت نفس به ویتنی. وقتی دیگران او را این قدر دوست داشتند و چنین به نیكی از وی یاد میكردند چه دلیلی داشت خودش قدر زندگی را نداند؟
حالا دو سال از آن سانحة دلخراش میگذرد و تصادف از او دختری پخته و كامل و خود آگاه ساخته. ویتنی به خوبی درك كرده موجود خوشبختی است چون افراد زیادی دوستش دارند. او پیش از این ماجرا لورا را چندان نمیشناخت اما حالا به دلیل محبتهای خانوادة همكلاسی سابق خود كه حتی پس از اطلاع از هویت واقعی وی، تركش نكردند و همچون خانوادهای واقعی به دیدارها و ملاقاتهای روزانه ادامه دادند، نسبت به او احساس دین میكند و میخواهد تا هر چه بیشتر او را بشناسد. فامیل ون رین این روزها، خانوادة دوم او به شمار میآیند و ویتنی زمان زیادی را با آنها میگذراند.
او میداند كه والدین و خواهر لورا میخواهند تمام موفقیتها و موقعیت هایی را كه عزیزشان نتوانست تجربه كند، در وجود او بیابند. به همین خاطر ویتنی به پروژة خدمت رسانی به كودكان خیابانی پیوسته و تصمیم گرفته همسر و مادر خوبی شود. دو خانوادة كریك و وین رین تجربة خود از این ماجرای عجیب و سخت را در كتابی با نام «هویت گمشده» به چاپ رساندهاند. روی جلد این كتاب، عكسی از دو دختر خندان است؛ دخترهایی كه مرگ آنها را به هم پیوند داد.
ویتنی كریك از سانحه جان به در برد اما هویت او با لورا ون رین كه در تصادف مرده بود، اشتباه گرفته شد.
يکشنبه 17/9/1387 - 9:48
کامپیوتر و اینترنت
Shutdownكند :
بحثهای متعدد نشان می دهند كه كامپیوتر همیشه Hang نمی كند، بلكه سیستم به مدت زمان بسیار زیادی برای Shutdown احتیاج دارد. اغلب، علت این امر استفاده از برنامه هایی است كه هنگام استارت سیستم در پیش زمینه اجرا می شوند و هنگامِ پایان كار سیستم دوباره باید بسته شوند.
ابتدا كنترل كنید كه كدام برنامه در پیش زمینه در جریان است و به كدامیك از آنها لزوماً احتیاج نیست ( مانند MSN-Messenger). برای این منظور در قسمت run، عبارت msconfig را تایپ كنید. در پنجره ای كه باز می شود، آن را به System Start تغییر وضعیت دهید. شما لیستی از برنامه ها را مشاهده می كنید كه به صورت اتوماتیك اجرا می شوند. با حذف علامت تیك، مانع از این می شوید كه استفاده و راه اندازی این برنامه در استارت مجدد، دوباره اجرا شود. در مواجهه با برنامه های سر سخت، فقط دستور پر قدرت خاتمه می تواند آنها را ببندد. به همین دلیل، Registry Editor را استارت كنید و فرمان زیر را اجرا كنید:
HKEY-CURRENT-USER\Control Panel\Desktop
سپس پارامتر “Wait-To Kill APP Timeout” را در نیمه راست پنجره انتخاب كنید و مقدار تنظیم استاندارد را از 20000 میلی ثانیه (20ثانیه) به 200 میلی ثانیه (2ثانیه) تغییر دهید. پایان یافتن این زمان، به پارامتر “Auto End Task” بستگی دارد كه آیا Application به صورت اتوماتیك پایان می پذیرد، یا تازه پس از سؤال توسط كاربر Auto End Task به طور استاندارد مقدار صفر را دارد. این بدان معنی است كه ویندوز XP منتظر پایان Application می ماند و اگر ممكن نباشد، پیغام خطا می دهد. اگر مقدار روی 1 قرار گرفته باشد، ویندوز XP بلافاصله همه Application هایی را كه بی اثرند، به طور اتوماتیك می بندد. اگر در كامپیوتر خود از كارت گرافیكی با این نوشتة روی تراشه nVIDIA استفاده می كنید (كارتهای gForce ، TNT ، MX ، Ti) ، این امكان وجود دارد كه بكارگیری " Nvidia Driver Helper Service " سبب كُند كار كردن شود. در قسمت Control Panel ، آیكون Administrative Tools را باز و بعد Services را انتخاب كنید. سپس “Nvidia Driver Helper Service” را جستجو كنید و روی آن 2 بار كلیك كنید و از درون پنجره ای كه باز می شود، General را انتخاب كرده و در قسمت Startup Type ، گزینه Disable را انتخاب كنید. گاهی پس از نصب ویندوز XP ، كامپیوتر به صورت اتوماتیك خاموش نمی شود. به عبارت دیگر عمل Shutdown انجام نمی پذیرد. در اینجا ضمن بیان علل این مشكل، راه حلهای مناسبی نیز برای رفع آن ذكر می شود. پس از اینكه ویندوز XP را با موفقیت نصب كردید، متوجه می شوید كه فرمان Shutdown به طور اتوماتیك عمل نمی كند. در حالی كه در سیستم عامل های قبلی مانند Win 98 ، 2000 و Me بدون مشكل كار می كرد.این اشكال حتی شدید تر هم می تواند بروز كند. به این شكل كه ویندوز هنگام Shutdown ، به اصطلاح Hang می كند. سپس پیام "saving your setting" بر روی صفحه مانیتور نمایان می شود و پس از آن دیگر هیچ عكس العملی را مشاهده نمی كنید. كامپیوتر از حركت باز می ایستد و مكان نما بدون توقف، طوری كه انگار به صفحه مانیتور چسبیده شده باشد، بی حركت می ماند. كسی كه این مشكلات را نشناسد، Shutdown بی نهایت آهسته كامپیوتر پس از نصب ویندوز XP، او را سریع عصبانی می كند. اگر شما هنگام Shutdown كامپیوتر خود دچار مشكل شدید، در زیر پیشنهاد و راه حل مناسب را خواهید یافت. صفحه تبلیغی میكروسافت كه در ابتدای بالا آمدن سیستم پدیدار می شود، می تواند اولین اشكال از جانب میكروسافت باشد و سبب بروز این مشكل شود. این مشكل تحت شرایط مشخصی ظاهر می شود و به عنوان حل مستقیم مشكل، باید با تیم پشتیبانی شركت میكروسافت تماس گرفت. به عنوان راهكار دوم، اگر صفحه تبلیغ میكروسافت را غیر فعال كنید، امكان دارد كه این مشكل حل شود. برای غیر فعال كردن این صفحه، از طریق منوی Start، قسمت Control Panel را باز كنید و در آنجا دو بار روی آیكون Users & Password كلیك كنید. در درون پنجره ای كه باز می شود، قسمت "تغییر نوع صفحه كاربر" را انتخاب كنید. در صفحه بعدی، كلیك Use Welcome Page را از بین ببرید. به واسطه كلیك روی قسمت Option Save، تنظیمات و تغییرات ضبط می شوند و شما هنگام ظاهر شدن مجدد صفحه تبلیغ، آگهی كلاسیك و قدیمی Windows 2000 را مشاهده می كنید.
سخت افزارهای اضافه شده به سیستم نیز می توانند مشكل آفرین باشند. كارت صدا و كارتهای گرافیك با تراشه Kyro از این دسته هستند. مشكل كارت صدا
اگر كارت صدایی از نوع Sound Blaster Live! /Value/5.1 در كامپیوتر خود نصب كرده اید، امكان دارد كه این مشكل برای شما به وجود بیاید. قبل از اینكه سیستم هنگام Shutdown بایستد، برای مدت زمانی طولانی هیچ اتفاقی نمی افتد و یا اینكه شما پیغامی را تحت این عنوان " Devldr.exe پایان یافت،" دریافت می كنید.
در این حالت، راه حلهای مختلفی وجود دارد. به عنوان اولین راه حل، جدیدترین درایور كارت صدا را از سایت پشتیبانی شركت سازنده آن كارت صدا تهیه كنید. اغلب اوقات، مشكل بدین ترتیب رفع می شود. علت اصلی بروز این مشكل، تداخل با فایل Devldr.exe است كه این فایل مورد استفاده “LiveWar” واقع می شود. جدیدترین نسخه این نرم افزار را مستقیماً از سایت www.liveService.com روی كامپیوتر خود نصب كنید. سرانجام می توانید فایل Devldr.exe را در " Modus ایمن شده " به واسطه تغییر نام از كار بیندازید. برای این منظور، پس از تست اتوماتیك كامپیوتر، كلید F8 را فشار دهید و از منوی "Option Modus ایمن شده" را انتخاب كنید. پس از مرحله بالا آمدن سیستم (Boot)، پنجره Windows Explorer را باز كنید و در فهرست،../Windows/System32 فایل Devldr.exe را جستجو كنید. سپس این فایل را به اسم دیگری مانند Devldr.ex1 تغییر نام دهید. پس از انجام مرحله Reboot عادی، قاعدتاً هیچ گونه مشكلی نباید پدیدار شود.
پنج شنبه 7/9/1387 - 5:49