• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 178
تعداد نظرات : 221
زمان آخرین مطلب : 5038روز قبل
دعا و زیارت
درد و دلی با قرآن

 

قرآن! ای همیشه ترین کتاب! من از تو شرمنده ام! با اینکه تو را از ابتدا برای حیات بخشیدن به دلهای مرده فرود آورده اند اما ما از تو آواز مرگی ساخته ایم برای ترحیم مردگان.شرمنده ام از تو که جز برای بدرقه مسافر از طاقچه عزلت بیرونت نیاوردیم!ما مقام و منزلت تو را در حد یک فالگیر مقدس پایین آوردیم.براستی اگر طالب راه نجات و استخاره صواب بودیم آیا کلام راهگشای تو کافی نبود؟چه شد که چشم ظاهر بین ما، حقیقت کلام تو را ندید و گوش ناشنوایمان کلام حقیقی ات را نشنید؟ ای ناجی امت! ای قرآن!برخی تو را از پیش و پس خواندند تا بر حافظه شان فخر فروشند!عده ای تو را بر دانه برنجی نگاشتند تا چیره دستی و هنرنماییشان را به رخ کشند.یکی تو را با آب طلا قاب گرفته تا خانه اش را زینت بخشد!آن دیگری تو را دستمایه هنرنمایی ساخته و از تو فرشی آراسته تا به قیمتی هر چه گزافتر بفروشد!اما آیا کسی برای درمان قلب نیم مرده اش، هیچ به شفاخانه تو سر زد؟جه غفلت بزرگی كه می پنداریم خدا ترا برای هنرنمایی و موزه سازی فرود آورده است.ما حتی تو را در مسلخ "تلاوت"، ذبح شرعی کرده ایم که تلاوت بدون"تدبر" در معنا، معنا ندارد.آن زمان که در محافل انس، برای خواندن یا استماع تو حضور می یافتیم، البته به وجد می آمدیم اما نه از شگفتی معانی بلند تو که از طول نفسهای قاری و از شگردهای موسیقیایی در قرائت نمایشی او. اگر چه از این ظاهر می توان راهی به آن باطن گشود اما ما آن هدف والا را گم کردیم و این وسیله را هدف انگاشتیم.به حفظ آیات معرفت آموز تو روی آوردیم اما نه برای کسب معرفت و توفیق عمل، بلکه برای رکوردگیری در یک فستیوال تمام عیار، که ملاک امتیاز دهی آن، خواندن شمارگان صفحات بود، گاه به شیوه معکوس، گاه از پیش و پس و گاه از بالا به پایین و همینطور.کریمه "والسابقون السابقون" تو را شنیدیم و تو را بازیچه مسابقات هوس کردیم.از آیات روشنگر تو، پرتویی بر نگرفتیم و در عوض به مدد تو، شغل تازه ای یافتیم، دکانی برای درآمدزایی بیشتر.قرآن! ای روشنای هر تاریکی!ما گمشدگان وادی جهالت، راه را گم کرده ایم، و اکنون به دستگیری تو محتاجیم بیش از همه وقت.

ما را از این خواب غفلت بیدار کن! بیدار!

پنج شنبه 15/5/1388 - 15:7
دانستنی های علمی

درویشی به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده میشود . پس از اندك زمانی داد شیطان در می آید و رو به فرشتگان می كند و می گوید : جاسوس می فرستید به جهنم!؟ از روزی كه این ادم به جهنم آمده مداوم در جهنم در گفتگو و بحث است و جهنمیان را هدایت می كند و... حال سخن درویشی كه به جهنم رفته بود این چنین است:

 با چنان عشقی زندگی كن كه حتی بنا به تصادف اگر به جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت باز گرداند

جمعه 16/12/1387 - 21:0
دانستنی های علمی
خدا تنها معشوقی است كه عاشقانی دارد كه هیچ یك از بودن دیگری ناراضی نیست و هیچگاه یكی از آنها معشوقش را تنها برای خود نمی خواهد
جمعه 16/12/1387 - 20:46
دانستنی های علمی

عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود. عشق صداییست که هیچ گاه به گوش نمی رسد ولی گوش را کر می کند. عشق نغمه ی بلبلیست که تا سحر می خواند ولی تمام نمی شود. عشق رنگیست از هزاران رنگ اما بی رنگ است. عشق نواییست پر شکوه اما جلالی ندارد. عشق شروعیست از تمام پایان ها اما بی پایان است. عشق نسیمیست از بهار اما خزان از آن می تراود. عشق کوششیست از تمام وجود هستی اما بی نتیجه. عشق کلمه ایست بی معنی ولی هزاران معنی دارد. عشق......... عشق 10 عنصر است اما عنصر آخر آن تمام معنی را می رساند ولی معنی آن گفتنی نیست.

جمعه 16/12/1387 - 20:41
دانستنی های علمی

بی لحظه‌ای درنگ،
بی تجربه،
و بی اضطراب،
 
خداوند سبحان فضا را
شكافت،
به هر سو راهى گشود،
آبى متلاطم و متراكم  جارى ساخت،
و
 آن را بر بادى تند و توفانی سوار کرد،
و باد را فرمان داد،
كه امانت نگه دارد و نگذارد كه فرو ریزد،
هوا در زیر آن باد وزیدن گرفت
و آب بر فراز آن جریان یافت...
 
باد دیگرى بیافرید که تنها وظیفه‌اش،
جنبانیدن آب بود...
از جایگاهى دور و ناشناخته...
فرمانش داد كه بر آن آب وزیدن گیرد
و امواج دریا را برانگیزد...
باد بی‌درنگ فرمان خداوند را گردن نهاد
و آب را پیوسته زیر و رو كرد
و همه‌ی اجزاى آن را در حركت آورد،
آنچنان که از امواج آب قله‌های بلند بالا آمد
و پس از لختی كف بر آب نشست... 
 
آنگاه خداوند كف‌ها را به فضای بالا برد
و هفت آسمان را از آن آفرید...
وظیفه‌ی امواج در زیر آسمان‌ها،
بازداشتن آسمان از فروریختن بود،
و بر فراز آن‌ها بی‌هیچ ستونی،
سقفى بلند پدیدار گردانید...
 
ستارگان را زینت آسمان قرارداد
و اختران تابناك پدید آورد،
چراغ‌هاى تابناك مهر و ماه را برافروخت،
و هر یك را در مداری دوار،
چونان لوحى متحرك به رقص آورد...
 
پس از آن، آسمان‌هاى بلند را گشود،
و فرشتگان را در فضای آسمان‌ها قرار داد...
برخى از فرشتگان پیوسته در سجودند،
بى آنكه ركوعى كرده باشند،
برخى همواره در ركوعند و هرگز قامت راست نکرده‌اند...
صف به صف،
در جاى خود قرار گرفته‌اند
و هیچ یک را توان آن نیست كه از جاى خود به جاى دیگر رود.
اینان خداوند را مى‌ستایند بی‌آنکه از ستایش ملول گردند...
هرگز خواب به چشمانشان راه نیابد،
و هرگز خطا به اندیشه‌های آنان ورود نکند،
و هرگز سستی به اندام‌هایشان نزدیک نشود،
و هرگز فراموشى و غفلت بر آنان چیره نگردد،
 
جمعی از فرشتگان امین وحى خداوند هستند
و پیام او را به فرستاده‌ها می‌رسانند،
و آنچه در تقدیر نوشته شده است و مقرر گشته،
به زمین آورده و باز مى گردانند...
جمعی دیگر نگهبانان بندگان هستند...
و گروهى دربانان بهشت...
 
شمارى دیگر پاهایشان بر روى زمین استوار است
و گردن‌هایشان برفراز آسمان،
اندامشان از اطراف زمین بیرون رفته
و بازوهایشان آنچنان تواناست
كه توانند پایه‌هاى عرش ‍ را بر دوش دارند...
اینان از شوکت و عظمت خداوند،
نتوانند كه چشم بالا كنند،
بلكه، همواره سر به گریبان ایستاده‌اند
و بال‌ها جمع كرده و خویش را در آن پیچیده‌اند...
میان آن‌ها و دیگران،
پرده‌های عزّت، عظمت، شوکت و قدرت كشیده شده است...
اینان هرگز پروردگارشان را در خیال و توهم، تصور نمى‌كنند،
هرگز با صفات مخلوقات توصیفش نمی‌سازند،
هرگز در مكان‌ها محدودش نمى‌دانند،
هرگز براى او همتایى نمى‌شناسند
و به او اشارت نمى‌نمایند...
 
آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است،
همواره به تسبیح خداوند مشغولند...
 

اینچنین بود که خداوند، آفرینش را آفرید...
و آن روز که آخرین پرده از داستان آفرینش رقم خورد،
بی‌شک روز اول بهار بود...

چهارشنبه 17/7/1387 - 21:2
دانستنی های علمی
تا حالا به آیینه فکر کردید؟!خاصیت آیینه چیه؟! هر چیزی رو همون طوری که هست، نشون می‌‌ده! یعنی وقتی بهش نور میتابه، همونجوری نور رو بازتاب میده! تصور کنید اگر گرد و غبار روی آیینهای بشینه، بازتاب نور کمتر میشه و اگر غبار مدت زیادی روی آیینه باشه، کار به جایی میرسه که اصلا نوری رو بازتاب نمیده!ما آدمها هم یه جورایی شبیه آیینه هستیم!تا وقتی فضای قلبمون تاریک و غبارآلود نشده، حقیقت به راحتی به وجودمون اثر میکنه و حتی بازتاب هم میکنه!وای به اون روزی که مقدار گرد و غبار در فضای قلبمون به جایی برسه که هیچ نوری رو در وجودمون نتونیم ببینیم!و گاهی حاضر میشیم دل رو بشکنیم، خردش کنیم، اما یه دست روش نمیکشیم تا نکنه نوری بهش برسه!شاید این نور که روح ما رو جلا میده و پروازمون میده، یه مشت موش کور یا چند تا شبپرهی خورشید گریز رو اذیت کنه!عجیب موجوداتی هستیم ما آدمها!
چهارشنبه 17/7/1387 - 21:1
دعا و زیارت

سخت است صبــح کـــردن بدون نـور مهدی

 

 

سخت است خواب کردن بدون فکـر مهدی

سخت است شاد زیستن بدون روی مهدی

 

 

سخت است فطــر کردن بدون بـوی مهدی

چهارشنبه 17/7/1387 - 21:0
دعا و زیارت
  خدای من! به همه‌ی فرشته‌های آسمون سلام برسون! همون فرشته‌هایی که وقت ستایش کردن تو خستگی و دلزدگی بهشون راه نداره. موقعی که باید از تو فرمانبری کنند بجای تلاش و کوشش، کوتاهی و سستی نمی‌کنند و در عشق‌بازی با تو، حتی لحظه‌ای کوتاه نمیان!به اسرافیل سلام برسون! همون فرشته‌ای که با دمیدن در "صور" فرمان تو رو اجرا می‌کنه! همون دمیدنی که قراره آخر دنیا همه‌ی مرده‌ها رو بیدار می‌کنه!به میکائیل هم سلام برسون! همون فرشته‌ای که جایگاه بالایی پیش تو داره و از اون فرشته‌های خیلی حرف گوش کنه!به جبرئیل هم سلام برسون! همون فرشته‌ی مورد اعتمادی که پیام تو رو به پیامبران می‌رسونه! همونی که فرمانده‌ی اهالی آسمونه و از نزدیکان بارگاه خداوندی حساب می‌شه!به فرشته‌های دیگه‌ای هم که کار مخصوص خودشون رو انجام می‌دن، سلام ما رو برسون!سلامی هم نثار اون فرشته‌ای کن که جز خودت، کسی چیزی ازش نمی‌دونه! به همه‌ی فرشته‌های پایین‌تر هم سلام برسون!فرشته‌هایی که از کار، خسته و درمونده نمی‌شند. خواهش‌های دلشون هم باعث نمی‌شه که از با تو بودن غفلت کنند! و چون فراموشت نمی‌کنند، پس از تو دور نمی‌شند. فرشته‌های که حتی خجالت می‌کشند که به تو نگاه کنند. برای همین سرشون رو انداختن پایین و نعمت‌های تو رو با خودشون مرور می‌کنند و از این بابت خیلی خوشحالند!وقتی آتش عذاب تو رو می‌بینند، با خودشون زمزمه می‌کنند: اون جوری که شایسته است، تو رو ستایش نکردیم!خدای من! همین الان سلام ما رو به فرشته‌هات برسون!  همینطور به فرشته‌های مهربونی که از نزدیکان بارگاه تو هستند! اون‌هایی که به پیامبران از غیب خبر می‌دن!به اون فرشته‌ی ویژه‌ای که مخصوص خودت ساختی هم سلام برسون! همون فرشته‌هایی که نیاز به آب و غذا ندارند و در طبقه‌های مختلف آسمون زندگی می‌کنند!به اون فرشته‌هایی که روز آخر دنیا به فرمان تو بر کناره‌های آسمون مراسم تشریفات رو انجام می‌دن هم، سلام برسون!و اون فرشته‌ای که بر ابر و بارون نظارت می‌کنه!و اون فرشته‌ای که چون ابرها رو به حرکت در می‌آره، صدای رعد بگوش می‌رسه و جرقه‌های شلاقش از لای ابرها دیده می‌شه!به اون فرشته‌ای که دونه‌های برف رو همراهی می‌کنه هم سلام برسون! یا اونی که با دونه‌های بارون به زمین میاد! یا اونی که باد رو همراهی می‌کنه! یا اونی که مواظب کوه‌هاست!به اون فرشته‌هایی که مقدار بارون رو بهشون یاد دادی هم سلام برسون!یا اون فرشته‌هایی که همراه بلایی ناخوشایند یا نعمتی گوارا برای مردم روی زمین می‌فرستی!و اون فرشته‌هایی که کارهای روزانه‌ی ما رو می‌نویسند! به عزرائیل، فرشته‌ی مرگ، و همراهانش هم سلام برسون! همون‌هایی که با مرده‌ها سر و کار دارند! همینطور فرشته‌های نگهبان جهنم یا خدمتکاران بهشت!همینطور درود فرست بر فرشته‌هایی که "از فرمان خدا سرپیچی نمی‌کنند و به آنچه فرمان داده می‌شود، عمل می‌کنند۱"

و اون‌هایی که به اهل بهشت می‌گن: "سلام بر شما که شکیبایی ورزیدید، دنیا چه پایان خوشی دارد۲"

و درود فرست بر فرشته‌های عذاب که وقتی دستور می‌دی "بگیرید آن گنهکار را و به زنجیش کشید و در دوزخ افکنید۳"بدون چون و چرا، دستورت رو اجرا می‌کنند!به فرشته‌هایی که اسمشون رو نیاوردیم، جایگاهشون رو نشناختیم و نمی‌دونیم برای چه کاری اون‌ها رو آفریدی هم سلام برسون!و به فرشتگان ساکن آسمون و زمین و آب، اون‌هایی که نگهبان و همراه آفریده‌های تو هستند!خدای من! بر فرشته‌هایی که در روز آخر همراه انسان‌ها هستند هم سلام برسون!به همه‌ی فرشته‌ها درود بفرست! از اون درودهایی که پاک بودن و بزرگی‌شون رو بیشتر کنه!

خدای من! حالا که درود و سلام ما رو به فرشته‌ها و پیامبرات رسوندی، چون حرف‌های خوب و قشنگ راجع به اون‌ها با تو گفتیم، بر ما هم درود بفرست و مهربونی‌ات رو شامل حال ما کن!

 
چهارشنبه 17/7/1387 - 20:59
دعا و زیارت
هوالمحبوب

قصه نیستم كه بخوانی
نغمه نیستم كه بگویی
صدا نیستم كه بشنوی
یا چیزی چنان كه ببینی
یا چیزی چنان كه بدانی
من درد مشتركم...
مرا فریاد كن....

چهارشنبه 17/7/1387 - 20:58
دعا و زیارت
جمعه ها که می شود...

توكه جان جهانی وزنده‌ترین، توكه نبض زمانی وروح زمین
قدمی‌زحوالی من بگذر،نفسی به كناردلم بنشین
توولحظه به لحظه جوانه زدن ،من و موی خیال توشانه زدن
من وراه هر آنچه بهانه زدن ،كه بیا كه چنان كه بیا كه چنین
نفسم تو كه باشی زنده شوم ،همه تن تن قلب تپنده شوم
كه پری بزنم كه پرنده شوم، كه پرنده ترین كه پرنده ترین
همه شب من و سایه‌ی دلهره‌ها، شب و شیون و ضجه‌ی زنجره‌ها
تو بیا كه از آن سوی پنجره‌ها، برهانی ام از شب چله‌نشین
توكه عطر بهاری و بوی خدا ،منم عاشق وبیدل و بی‌سر وپا
تو بیا تو بیا تو بیا تو بیا، به سراغ من این من خسته‌ترین
همه شب من و بادگسسته عنان، به سراغ صدای تو دورجهان
بدویم ونیابیم از تو نشان، توكجای زمان؟ توكجای زمین ؟
منم ودوسه شعر بریده‌زبان، دونگاه غریبه‌ی دل‌نگران
چه بگویم از این همه دردنهان ، كه بیا و بخوان كه بیا و ببین

                                                             ...::محمدحسین صفاریان

چهارشنبه 17/7/1387 - 20:49
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته