• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 291
تعداد نظرات : 144
زمان آخرین مطلب : 5952روز قبل
دعا و زیارت
بخوان ما را

منم معشوق زیبایت

منم نزدیک تر از تو به تو

اینک صدایم کن

رها کن غیر ما را . سوی ما بازآ

منم پروردگار پاک بی همتا

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم


تو بگشا گوش دل . پروردگارت با تو می گوید

تو را در بی کران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد

بساط روزی خود را به من بسپار

رها کن غصه ی یک لقمه نان و آب فردا را

تو راه بندگی طی کن

عزیزا من خدایی خوب می دانم

تو دعوت کن مرا بر خود به اشکی یا خدایی میهمانم کن

که من چشمان اشک آلوده ات را دوست می دارم


طلب کن خالق خود را

The image “http://i1.tinypic.com/o6mcyu.gif” cannot be displayed, because it contains errors.


بجو ما را

تو خواهی یافت که عاشق می شوی بر ما و عاشق می شوم بر تو

که وصل عاشق و معشوق هم . آهسته می گویم . خدایی عالمی دارد

تو ای محبوب تر مهمان دنیایم . نمی خوانی چرا ما را ؟

مگر آیا کسی هم با خدایش قهر می گردد؟

هزاران توبه ات را گر بشکستی، ببینم ، من تو را از درگهم راندم ؟

اگر در روزگار سختی ات خواندی مرا اما به روز شادی ات یک لحظه هم یادم نمی کردی

به رویت بنده ی من . هیچ آوردم ؟

که می ترساندت از من ؟ رها کن آن خدای دور . آن نامهربان معبود . آن مخلوق خود را

اینک صدایم کن مرا با قطره ی اشکی

به پیش آور دو دست خالی خود را

با زبان بسته ات کاری ندارم . لیک غوغای دل بشکسته ات را من شنیدم

غریب این زمین خاکیم . آیا عزیزم حاجتی داری ؟

تو ای از ما کنون برگشته ای اما کلام آشتی را تو نمی دانی ؟

ببینم چشم های خیست آیا گفته ای دارند ؟

The image “http://i1.tinypic.com/o6mcyu.gif” cannot be displayed, because it contains errors.

بخوان ما را

بگردان قبله ات را سوی ما

اینک وضویی کن

خجالت می کشی از من؟

بگو، جز من کس دیگر نمی فهمد

به نجوایی صدایم کن

بدان آغوش من باز است

برای درک آغوشم

شروع کن یک قدم با تو

تمام گام های مانده اش با من
!

يکشنبه 5/3/1387 - 20:11
دانستنی های علمی

مداد قرمز در سوگ گل سرخ
زرد در اسارت قناریها
سبز در ماتم مرگ برگ
آبی از انزوای آسمان
بنفش در عزای گل یاس
و
همه و همه در سوگ بچه های یتیم
در ضیافت گرسنگان
در رخت پر بستن شرافت و انسانیت به سوگ نشسته اند
مداد های رنگی من همه در همهمه دردهای من و تو
دردهای ما
رنگ سیاه بر سر کرده اند
مرا ببخش اگر قلب من از این همه سیاهی سیاه شده و سیاه زمزمه میکند
که
از کوزه همان برون تراود که در اوست
و من همواره رنگی شدن ها را انتظار میکشم
حتی روزی که دیگر نباشم

يکشنبه 5/3/1387 - 20:9
محبت و عاطفه

یادم باشد...
یادم باشد : حرفی نزنم که دلی بلرزد و خطی ننویسم که کسی را آزار دهد ،
یادم باشد : که روز و روزگار خوش است و تنها دل من است که دل نیست ،
یادم باشد : جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم ،
یادم باشد : باید در برابر فریاد ها سکوت کنم و برای سیاهی ها نور بپاشم ،
یادم باشد : از چشمه ، درس خروش بگیرم و از آسمان ، درس پاک زیستن،
یادم باشد : سنگ خیلی تنهاست، باید با او هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند ،
یادم باشد : برای درس گرفتن و درس دادن به دنیا آمده ام نه برای تکرار اشتباهات گذشته !
یادم باشد : هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان بی زبانی که به سوی قربانگاه
می رود زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم ...
یادم باشد : می توان با گوش سپردن به آواز شبانه دوره گردی که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد !
یادم باشد : گره تنهایی و دلتنگی هر کسی فقط به دست خودش باز می شود ،
یادم باشد : هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم ...
و یادمان باشد : هیچگاه از راستی نترسیم

يکشنبه 5/3/1387 - 20:6
دعا و زیارت


روی قـبـرم بنویسید مسافر بوده است
بنویسید که یک مرغ مهاجر بوده است
بنویسید زمـیــن کوچه سرگـردانی است
او دراین معبـر پر حادثـه عـابـر بوده است
مدح گویی و ثناخوانی اگر دینداری است
بنویسید در این مرحله کـافـر بـوده است
غـزل هـجـرت من را همه جـا بنویسـیـد
روی قـبـرم بنویسید مسافر بـوده است

پنج شنبه 2/3/1387 - 9:2
دعا و زیارت

شیطان اندازه یک حبه قند است

 گاهی می افتد توی فنجان ما

 حل می شود آرام آرام

 بی آن که ما بفهمیم ...

 

چهارشنبه 1/3/1387 - 20:6
دعا و زیارت
خداوند مقتدر و با شکوه به حضرت موسی فرمود: 

 

"ای موسی! سفارش مرا درباره چهار چیز به خاطر بسپار:

 

اول: تا نفهمی گناهت را آمرزیده اند به عیب دیگران مپرداز.

 

دوم: تا ندانی گنج های خداوند تمام شده، غم روزی مخور.

 

سوم: تا نبینی که سلطنت و پادشاهی من از دست رفته به دیگران امید مبند.

 

چهارم: تا مرده شیطان را نبینی از مکرش ایمن مباش."

چهارشنبه 1/3/1387 - 19:42
دعا و زیارت

"من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی ومن عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی ومن عشقنی عشقته ومن عشقته قتلته ومن قتلته فعلی دیته ومن علی دیته فانا دیته"

كسى كه مرا بطلبد، مى‏یابد و كسى كه مرا یافت، در نهایت عاشقم مى‏شود و كسى كه عاشق من شد، من نیز به او عشق مى‏ورزم و كسى كه من عاشق او شدم او را مى‏كُشم و بالاخره كسى كه من او را كشتم، دیه او بر گردن من است، كسى هم كه دیه او برگردن من باشد، من خود دیه‏اش خواهم بود.

چهارشنبه 1/3/1387 - 19:39
دعا و زیارت

ساقی سرمست ما دیوانه نیست
سرگذشت انبیا افسانه نیست

انچه در دستور کار انبیاست
جنگ با مکر و فریب اغنیاست

چیست در انجیل و تورات و زبور
آیه های نور و تسلیم و حضور

جمله ادیان ز یک دین بیش نیست
جز الوهیت رهی در پیش نیست

خانقاه و مسجد و دیر و کنشت
هرکه را دیدم به دل بت می سرشت

لیک در بتخانه دیدم بی عدد
هر صنم سرگرم ذکر یا صمد

یا صمد یعنی که ما را بشکنید
پیکر ما را در آتش افکنید

گر سبک گردیم در اتش چو دود
می توان تا مبدا خود پرگشود


 

چهارشنبه 1/3/1387 - 19:33
دعا و زیارت

شیعه یعنی شرح منظوم طلب
از حجاز و کوفه تا شام وطلب

شیعه یعنی یک بیابان بی کسی
غربت صد ساله بی د لواپسی

شیعه یعنی صد بیابان جستجو
شیعه یعنی هجرت از من تا به او

شیعه یعنی دست بیعت با غدیر
بار ش ابر کرامت بر کویر

شیعه یعنی عدل و احسان و وقار
شیعه یعنی انحنای ذوالفقار

شیعه یعنی وعده ای با نان جو
کشت صد آیینه تا فصل درو

شیعه یعنی قسمت یک کاسه شیر
بین نان خشک خود با یک اسیر

شیعه یعنی عشق بازی با خدا
یک نیستان تک نوازی با خدا

شیعه یعنی هفت خطی درجنون
شیعه طوفان می کند می کند در کا کنون

شیعه یعنی تندر آتش فروز
شیعه یعنی زاهد شب شیر روز

شیعه یعنی شیر یعنی شیرمرد
شیعه یعنی تیغ عریان در نبرد

شیعه یعنی تیغ تیغ مو شکاف
شیعه یعنی ذوالفقار بی غلاف

شیعه یعنی سابققون السابقون
شیعه یعنی یک تپش عصیان و خون

شیعه باید آب ها را گل کند
خط سوم را به خون کامل کند

خط سوم خط سرخ اولیاست
کربلا بارز ترین منظور ماست

شیعه یعنی بازتاب آسمان
بر سر نی جلوه رنگین کمان

شیعه یعنی انتزاج نار و نور
شیعه یعنی راس خونین در تنور

شیعه یعنی هفت وادی اظطراب
شیعه یعنی تشنگی در شط آب

شیعه یعنی دعبل چشم انتظار
می کشد بر دوش خود چهل سال دار

شیعه باید همچو اشعار کمیل
سر نهد برخاک پای اهل بیت

شیعه بی درد زخم بی نمک
بس کن این "یا لیتنی کنا معک
"

چهارشنبه 1/3/1387 - 19:31
دعا و زیارت
روزی پیامبر اسلام از دخترش پرسید:  فاطمه چه درخواستی داری؟ هم اكنون فرشته وحی در كنار من است و از طرف خدا پیام آورده تا هرچه بخواهی تحقق یابد. فاطمه علیها السلام پاسخ دادند:قالت: « شغلنی عن مسئلته لذة خدمته، لا حاجة لی غیر النظر الی وجهه الكریم »* لذتی كه از خدمت حضرت حق می برم مرا از هر خواهشی بازداشته است. حاجتی جز این ندارم كه پیوسته ناظر جمال زیبا و والای خداوند باشم.
چهارشنبه 1/3/1387 - 19:28
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته