• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 808
تعداد نظرات : 320
زمان آخرین مطلب : 3829روز قبل
داستان و حکایت

زن و شوهر جوانی سوار برموتورسیکلت در دل شب می راندند. آنها از صمیم قلب یکدیگر را دوست داشتند. زن جوان: “یواشتر برو من می ترسم” مرد جوان: نه، اینجوری خیلی بهتره! زن جوان: “خواهش می کنم، من خیلی میترسم.” مردجوان: “خوب، اما اول باید بگی دوستم داری!” زن جوان: “دوستت دارم، حالا میشه یواشتر برونی؟” مرد جوان: “مرا محکم بگیر” زن جوان: “خوب، حالا میشه یواشتر؟” مرد جوان: “باشه، به شرط این که کلاه کاسکت مرا برداری و روی سرت بذاری، آخه نمی تونم راحت برونم، اذیتم می کنه.”


روز بعد روزنامه ها نوشتند برخورد یک موتورسیکلت با ساختمانی حادثه آفرید. در این سانحه که بدلیل بریدن ترمز موتور سیکلت رخ داد، یکی از دو سرنشین زنده ماند و دیگری در گذشت.

مرد از خالی شدن ترمز آگاهی یافته بود پس بدون این که زن را مطلع کند با ترفندی کلاه کاسکت خود را بر سر او گذاشت و خواست برای آخرین بار دوستت دارم را از زبان او بشنود و خودش رفت تا او زنده بماند و این است عشق واقعی!

سه شنبه 19/10/1391 - 0:51
داستان و حکایت

مردی در خواب با خدا مکالمه‌ای داشت: “خداوندا! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شکلی است؟ “، خدا او را به سمت دو در هدایت کرد و یکی از آنها را باز کرد، مرد نگاهی به داخل انداخت، درست در وسط اتاق یک میز گرد بزرگ وجود داشت که روی آن یک ظرف خورش بود، که آنقدر بوی خوبی داشت که دهانش آب افتاد، افرادی که دور میز نشسته بودند بسیار لاغر مردنی و مریض حال بودند، به نظر قحطی زده می آمدند، آنها در دست خود قاشق‌هایی با دسته بسیار بلند داشتند که این دسته‌ها به بالای بازوهایشان وصل شده بود و هر کدام از آنها به راحتی می توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمایند، اما از آن جایی که این دسته‌ها از بازوهایشان بلندتر بود، نمی‌توانستند دستشان را برگردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند.


مرد با دیدن صحنه بدبختی و عذاب آنها غمگین شد، خداوند گفت: “تو جهنم را دیدی، حال نوبت بهشت است”، آنها به سمت اتاق بعدی رفتند و خدا در را باز کرد، آنجا هم دقیقا مثل اتاق قبلی بود، یک میز گرد با یک ظرف خورش روی آن و افراد دور میز، آنها مانند اتاق قبل همان قاشق های دسته بلند را داشتند، ولی به اندازه کافی قوی و چاق بوده، می‌گفتند و می‌خندیدند، مرد گفت: “خداوندا نمی‌فهمم؟!”، خدا پاسخ داد: “ساده است، فقط احتیاج به یک مهارت دارد، می‌بینی؟ اینها یاد گرفته‌اند که به یکدیگر غذا بدهند، در حالی که آدم های طمع کار اتاق قبل تنها به خودشان فکر می‌کنند.

سه شنبه 19/10/1391 - 0:49
داستان و حکایت

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران‌‌قیمت خود با سرعت فراوان از خیابان کم رفت و آمدی می‌گذشت.
ناگهان از بین دو اتومبیل پارک شده در کنار خیابان، یک پسربچه پاره آجری به سمت او پرتاب کرد. پاره آجر به اتومبیل او برخورد کرد. مرد پایش را روی ترمز گذاشت و سریع پیاده شد و دید که اتومبیلش صدمه زیادی دیده است. به طرف پسرک رفت تا او را به سختی تنبیه کند..


پسرک گریان، با تلاش فراوان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی که برادر فلجش از روی صندلی چرخدار به زمین افتاده بود جلب کند.
پسرک گفت : ”اینجا خیابان خلوتی است و به ندرت کسی از آن عبور می کند، هر چه منتظر ایستادم و از رانندگان کمک خواستم، کسی توجه نکرد. برادر بزرگم از روی صندلی چرخدارش به زمین افتاده و من زور کافی برای بلند کردنش ندارم برای اینکه شما را متوقف کنم، ناچار شدم از این پاره آجر استفاده کنم.”
مرد متاثر شد و به فکر فرو رفت.. برادر پسرک را روی صندلی‌اش نشاند، سوار ماشینش شد و به راه افتاد..

در زندگی چنان با سرعت حرکت نکنید که دیگران مجبور شوند برای جلب توجه شما، پاره آجر به طرفتان پرتاب کنند!
خدا در روح ما زمزمه می کند و با قلب ما حرف می زند؛ اما بعضی اوقات زمانی که ما وقت نداریم گوش کنیم، او مجبور می شود پاره آجری به سمت ما پرتاب کند.

سه شنبه 19/10/1391 - 0:49
داستان و حکایت

http://www.asheghaneha.ir/wp-content/uploads/2011/11/4550A4WFKA-300x208.jpg

با اینکه رشته‌اش ادبیات بود، هر روز سری به دانشکده تاریخ می‌زد. همه دوستانش متوجه این رفتار او شده‌بودند. اگر یک روز او را نمی‌دید زلزله‌ای در افکارش رخ می‌داد؛ اما امروز با روزهای دیگر متفاوت بود. می‌خواست حرف بزند. می‌خواست بگوید که چقدر دوستش دارد. تصمیم داشت دیگر برای همیشه خود را از این آشفتگی نجات دهد. شاخه گلی خرید و مثل همیشه در انتظار نشست. تمام وجودش را استرس فرا‌ گرفته‌بود. مدام جملاتی را که می‌خواست بگوید در ذهنش مرور می‌کرد. چه می‌خواست بگوید؟ آن همه شوق را در قالب چه کلماتی می‌خواست بیان کند؟


در همین حال و فکر بود که ناگهان تمام وجودش لرزید. چه لرزش شیرینی بود. بله خودش بود که داشت می‌آمد. دیگر هیچ کس و هیچ چیزی را جز او نمی‌دید. آماده شد که تمام راز دلش را بیرون بریزد. یکدفعه چیزی دید که نمی‌توانست باور کند. یعنی نمی‌خواست باور کند.


کنار او، کنار عشقش، شانه به شانه اش شانه یک مرد بود. نه باور کردنی نبود. چرا؟ چرا زودتر حرف دلش را نزده بود. در عرض چند ثانیه گل درون دستش خشک شد. دختر و پسر گرم صحبت و خنده از کنارش رد شدند بی‌آنکه بدانند چه به روزش آورده‌اند. نفهمید کی و چگونه از دانشگاه خارج شده‌است.

وقتی به خودش آمد روی پل هوایی بود و داشت به شاخه گل نگاه می کرد. شاخه گل را انداخت و رفت. تصمیم گرفت فراموشش کند. تصمیم سختی بود. شاید اگر کمی تنها کمی به شباهت این خواهر و برادر دقت می‌کرد هرگز چنین تصمیم سختی نمی‌گرفت.

 

سه شنبه 19/10/1391 - 0:48
داستان و حکایت

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت. در حال کار، گفتگوی جالبی بین آنها در گرفت. آنها به موضوع «خدا» رسیدند؛
آرایشگر گفت: “من باور نمی‌کنم خدا وجود داشته باشد.”
مشتری پرسید: “چرا؟”
آرایشگر گفت: “کافی است به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد. اگر خدا وجود داشت آیا این همه مریض می‌شدند؟ بچه‌های بی‌سرپرست پیدا می‌شدند؟ این همه درد و رنج وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این چیزها وجود داشته باشد.”


مشتری لحظه ای فکر کرد، اما جوابی نداد؛ چون نمی‌خواست جروبحث کند.
آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. در خیابان مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده..
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت: “به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.”
آرایشگر با تعجب گفت: “چرا چنین حرفی می زنی؟ من این‌جا هستم، همین الان موهای تو را کوتاه کردم!”
مشتری با اعتراض گفت: “نه! آرایشگرها وجود ندارند؛ چون اگر وجود داشتند، هیچ کس مثل مردی که آن بیرون است، با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی‌شد.”
آرایشگر گفت: “نه بابا؛ آرایشگرها وجود دارند، موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمی‌کنند.”
مشتری تایید کرد: “دقیقاً! نکته همین است. خدا هم وجود دارد! فقط مردم به او مراجعه نمی‌کنند و دنبالش نمی‌گردند. برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.”

سه شنبه 19/10/1391 - 0:45
دانستنی های علمی

http://salijoon.info/mail2/911018/238093Untitled-1.jpg

قبل از اینکه چیزی بفهمید، به خودتان می‌آیید و می‌پرسید، «چطور اینقدر زود دیر شد؟» پس برای فکر کردن به زندگیتان وقت بگذارید. وقت بگذارید تا بفهمید واقعاً چه می‌خواهید و به چه چیزهایی نیاز دارید. برای ریسک کردن وقت بگذارید. برای عشق ورزیدن، خندیدن، گریه کردن، یاد گرفتن و بخشیدن وقت بگذارید. زندگی کوتاهتر از آن است که معمولاً به نظر می‌رسد.

اینها ۱۰ چیزی هستند که قبل از اینکه خیلی دیر شود باید یاد بگیرید:
 


این لحظه، زندگی شماست!

زندگی شما بین لحظاتی که به دنیا می‌آیید و می‌میرید نیست. زندگی شما بین الان و نفس بعدی است. زمان حال - همین حالا و همین جا - تنها چیزی است که زندگی به شما داده است. پس از هر لحظه استفاده کامل ببرید و با مهربانی و در آرامش زندگی کنید، بدون ترس و پشیمانی. و با هر چه که دارید، بهترینی که می‌توانید را انجام دهید؛ چون این تنها چیزی است که می‌توانید از کسی انتظار داشته باشید، ازجمله خودتان.
 


زندگی طولانی نیست!

این زندگی شماست و باید برای آن بجنگید. برای آنچه درست است بجنگید. برای اعتقاداتتان بجنگید. برای چیزهایی که برایتان اهمیت دارد، برای کسانی که دوستشان دارید بجنگید و هیچوقت فراموش نکنید که به آنها بگویید که چقدر برایتان مهم هستند. بفهمید که انسان خوش‌شانسی هستید چون هنوز فرصت دارید. پس یک لحظه مکث کرده و فکر کنید. هر کاری که لازم است انجام دهید را از همین امروز شروع کنید. فردا دیر است.
 


فداکاری‌هایی که امروز می‌کنید، در آینده برایتان سودآور خواهد بود!

وقتی نوبت به تلاش سخت برای رسیدن به یک هدف می‌رسد--چه گرفتن یک مدرک تحصیلی باشد، چه شروع یک کار جدید یا هر دستاورد شخصی دیگر که نیاز به زمان و تعهد دارد--باید این سوال را از خودتان بپرسید: «آیا حاضرم چند سال از زندگی‌ام را خلاف بقیه آدمها زندگی کنم تا بتوانم بقیه عمرم را هم طوری زندگی کنم که بقیه نمی توانند؟»
 


هنگامیکه وقت تلف می‌کنید، بنده دیروز می‌شوید!

اما وقتی فعال هستید، مثل این می‌ماند که دیروز دوست مهربانی برای شماست که  کمکتان می‌کند باری از روی دوشتان بردارد. پس همین الان کاری انجام دهید که بابت آن در آینده از خودتان تشکر کنید. مطمئن باشید فردا از اینکه امروز شروع کردید خوشحال خواهید بود.
 


شکست‌ فقط درسی برای عبرت گرفتن است!

اتفاقات خوب برای کسانی می‌افتد که هنوز امیدوارند حتی اگر ناامید شده باشند، برای کسانی که هنوز باور دارند حتی اگر طعم شکست را چشیده باشند، برای کسانی که هنوز عشق می‌ورزند بااینکه ضربه خورده‌اند. پس هیچوقت افسوس اتفاقاتی که در زندگیتان افتاده است را نخورید؛ این اتفاقات قابل تغییر نیستند و نمی‌توانید فراموششان کنید. آنها را مثل درس‌هایی ببینید که  می‌توانید از آنها عبرت بگیرید و برای آینده‌تان از آنها استفاده کنید.
 


خودتان مهمترین ارتباطتان هستید!

خوشبختی زمانی اتفاق می‌افتد که بدون نیاز به تایید کسی دیگر، احساس خوبی به خودتان داشته باشید. قبل از اینکه  بتوانید ارتباطی سالم به فردی دیگر داشته باشید، اول باید ارتباطی سالم با خودتان برقرار کنید. باید احساس ارزش کنید و  در چشم خودتان، خودتان را قبول داشته باشید تا بتوانید با اعتماد‌به‌نفس به چشمان اطرافیانتان نگاه کنید و با آنها ارتباط برقرار کنید.
 


عمل افراد، حقیقت را می‌گوید!

در زندگی با کسانی روبه‌رو خواهید شد که در زمان‌های درست، حرف‌های درست خواهند زد اما در آخر از اعمال و رفتار آنهاست که باید درموردشان قضاوت کنید. پس به کارهای دیگران دقت کنید. رفتار و اعمال آنها همه چیز را درمورد آنها به شما خواهد گفت.
 


مهربانی‌های کوچک دنیا را زیباتر خواهد کرد!

به کسانی که به نظر می‌رسد روز سختی داشته‌اند سلام کنید. با آنها مهربانی کنید. مهربانی تنها سرمایه‌ای است که هیچوقت تمام نمی‌شود. و هر جا که انسانی باشد، فرصتی برای مهربانی کردن وجود دارد. بخشش را یاد بگیرید، حتی اگر بخشیدن یک لبخند باشد. نه به این دلیل که زیاد از آن دارید، به این دلیل که می‌دانید افراد زیادی هستند که می‌دانند چیزی ندارند.
 


پشت هر زندگی زیبا، شکلی از درد بوده است!

می‌افتید، بلند می‌شوید، اشتباه می‌کنید، زندگی می‌کنید، یاد می‌گیرید. شما انسانید، کامل نیستید.     ضربه خورده‌اید اما هنوز زنده‌اید. به این فکر کنید که زنده بودن، نفس کشیدن، فکر کردن، لذت بردن و دنبال کردن چیزهایی که دوست دارید، چقدر عالی است. گاهی اوقات در سفر زندگی دچار ناراحتی‌ می‌شوید اما هنوز زیبایی‌های زیادی باقی است. حتی اگر آسیب دیدیم، باید بتوانیم روی پایمان بایستیم، چون هیچوقت نخواهیم دانست چه چیز در زندگی انتظارمان را می‌کشد.

 

گذشت زمان و کسب تجربه، دردها را التیام می‌بخشد!

سالها پیش وقتی درمورد غلبه بر دردها از مادربزرگم سوال کردم، اینطور برایم توضیح داد: به این دایره‌ها نگاه کن. دایره‌های سیاه نشاندهنده تجارب نسبی زندگی ماست. دایره‌های من بزرگتر است چون پیرتر هستم و تجربه‌های بیشتری دارم. دایره‌های کوچک قرمز نشاندهنده اتفاقات بد و منفی زندگی هستند. فرض می‌کنیم که هر دو ما یک اتفاق بد یکسان را تجربه کرده باشیم. می‌بینی که سایز دایره قرمز برای هر دو ما یکسان است اما ببین چه درصد از فضا را در دایره سیاه اشغال می‌کند. اتفاق بد تو به این دلیل بزرگتر به نظر می‌رسد که قسمت بزرگتری از تجربیات کلی زندگی توست. چیزی که باید یاد بگیری این است که  یک اتفاق بد و بسیار ناراحت‌کننده که الان در زندگیت وجود دارد، یک روز بخشی از گذشته بزرگتر تو خواهد شد و دیگر اینقدر مهم به نظر نخواهد رسید.

http://salijoon.info/mail2/911018/negative-life-experience.jpg

سه شنبه 19/10/1391 - 0:40
خواستگاری و نامزدی

http://lovetarin.ir/wp-content/uploads/2013/01/za4-866.jpg

دوران نامزدی از مهم ترین و حساس ترین دوران زندگی است. دلیلش هم این است که بجز شیرینی، چگونگی برخورد و عملکرد افراد در این دوران قانون اساسی زندگی مشترک آینده شان را رقم می زند. بنابراین اگر کمی پا کج بگذارید یا خطا کنید، ممکن است روزهای خوش نامزدی و حتی بعد از آن را تلخ و سیاه کنید.


بابک رهبری ـ روان شناس بالینی و عضو انجمن علمی روان شناسی بالینی ـ درباره دوران نامزدی می گوید: دوران نامزدی، بهترین فرصت برای محک زدن روابط آینده است. اگرچه این دوران در مقایسه با زندگی زیر یک سقف خیلی سطحی است، اما به هر حال مشت نمونه خروار است و اگر در دوران نامزدی تان با مشکلاتی روبه رو بودید، به احتمال قریب به یقین همین مشکلات به صورت تشدیدیافته ای به زندگی مشترکتان هم راه پیدا می کند، مگر این که از همین حالا به فکر اصلاح خود و رابطه دو نفره تان باشید.


● چگونه رفتار کنیم؟


همه ما در دوران نامزدی ممکن است اشتباهاتی کنیم، اگر اشتباهات کوچک باشد قابل جبران است، اما اشتباهات بسیار بزرگ قابل جبران نیست. در این باره رهبری می گوید: زن یا شوهر گاهی تصور می کنند باید برای این که نشان دهند با هم توافق دارند از خواسته های خود چشم پوشی کنند که این خیلی اشتباه است و در آینده به روابط آسیب می رساند.


وی ادامه می دهد: دوران نامزدی، بهترین فرصت برای محک زدن روابط آینده است. اگرچه این دوران در مقایسه با زندگی زیر یک سقف خیلی سطحی است، اما به هر حال مشت نمونه خروار است و اگر در دوران نامزدی با مشکلاتی رو به رو بودید، به احتمال قریب به یقین همین مشکلات به صورت تشدیدیافته ای به زندگی مشترکتان هم راه پیدا می کنند، مگر این که از همین حالا به فکر اصلاح خود و رابطه دو نفره تان باشید.


درست است که ما باید با همسر آینده مان روراست باشیم، اما دلیلی ندارد که وی بداند مثلا پسرخاله ما شش سال پیش از ما خواستگاری کرده یا ما در هفده سالگی به دختر همسایه مان علاقه مند شده بودیم. البته اگر مساله جدی مانند نامزدی قبلی وجود داشته حتما باید عنوان شود، اما مطرح کردن موارد عاطفی که اهمیت چندانی نداشته، تنها موجب بی اعتمادی طرف مقابل شده و ممکن است وی از این مساله به عنوان نقطه ضعف شما استفاده کند.


بابک رهبری معتقد است شاید شما تصور کنید آشنا شدن با فرد ایده آل تان برای خوشبختی شما کافی است و دیگر نیازی نیست زمانی را به خانواده یا دوستانتان اختصاص دهید، شاید هم دخالت خانواده و دوستان در مورد رابطه شما و نامزدتان باعث شده چنین تصمیمی اتخاذ کنید. به هر حال، دلیل این تصمیم هرچه باشد، دلیل درستی نیست.


افراد بویژه در اوایل زندگی مشترک برای حل مشکلات خود به یک شبکه حمایت اجتماعی قوی نیاز دارند؛ شبکه ای که اعضای خانواده و دوستان قدیمی از مهم ترین اعضای آن به شمار می روند. شما با تقسیم وقت خود و اختصاص دادن بخشی از آن به خانواده و دوستانتان، به آنها نشان می دهید هنوز هم برای شما مهم بوده و به آنها در کنار آمدن با این تغییر کمک می کنید.


نکته: گاهی افراد متوجه تفاوت های اساسی و مشکلات در طرف مقابل می شوند، اما چون فکر می کنند می توانند او را تغییر دهند این مسائل را نادیده می گیرند اما همان طور که قبلا هم اشاره کردیم کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که او را همان طور که هست بدون هیچ تغییری می پذیرید


گاهی افراد دوره آشنایی را طی می کنند، اما با وجود مشکلات به دلیل قضاوت منفی مردم در مورد خود، آنها را نادیده می گیرند. گاهی افراد پیش از این که از همدیگر شناخت پیدا کنند، قول ازدواج می دهند و برای خود تعهد ایجاد می کنند. برخی اوقات حتی اگر طرف مقابل درخواست زمان بیشتر برای آشنایی را از آنها بکند، او را متهم به زیر پا گذاشتن تعهد می کنند.


● چقدر نامزد بمانیم؟


دوران آشنایی و نامزدی چه مدت باید باشد؟ شش ماه؟ یک سال؟ در این باره بابک رهبری می گوید: همان طور که داشتن دوران آشنایی کوتاه مدت توصیه نمی شود، طولانی شدن دوران آشنایی هم تبعات منفی دارد که از مهم ترین آنها می توان به از دست دادن تمایل و انگیزه طرفین برای ازدواج، احتمال افزایش دخالت والدین و حساس شدن طرفین و به تبع آن، افزایش توقعات و تعارض ها اشاره کرد.


● ۸ اشتباه مهم


ـ نامزد شما همکارتان نیست که اشتباهات کاری اش را با صراحت و جدیت یادآوری کنید. درباره نامزد و همسر، فقط پیشنهاد وجود دارد، حتی جایی که می خواهید انتقاد کنید باید پیشنهاد دهید. یادتان باشد صحبت کردن درباره کلیات خیلی بهتر از صحبت کردن درباره جزئیات است.


ـ همسر آینده شما انتظار دارد وقت بیشتری برای با هم بودنتان بگذارید و برای شناخت همدیگر، واکندن سنگ های هم و آشنا شدن با اخلاق یکدیگر اهمیت قائل شوید. اگر قرار باشد بیشتر وقتتان را با کار، دوستان یا درگیری های شخصی تان بگذرانید، هیچ قدم مثبتی برای شناخت همدیگر و آمادگی برای زندگی برنداشته اید.


ـ نامزد شما دوست دارد شما را آراسته و زیبا ببیند. باور کنید نامرتب بودن شما چیزی به ارزش های وجودی تان اضافه نمی کند. البته این به معنای از آن طرف بام افتادن نیست.


ـ قرارها، تلفن ها، رفت و آمد و جیک و پیک همسرتان را زیر نظر نگیرید. روی مکالمات او با خانواده اش، دوستان یا همکارانش ریز نشوید و مرتب سوال و جواب نکنید. مگر آن که بخواهید در همان لحظه نامزدی تان را مختومه اعلام کنید و زندگی آینده تان را از دست بدهید.


ـ ممکن است در روزهای اول، شما سوگلی خانواده همسرتان باشید که در هر مهمانی باید حضور پیدا کرده و زیر ذره بین عمه، عمو، خاله و دایی نامزدتان قرار بگیرید. همسرتان را به دلیل این که مجبورید در جمع خانواده او حاضر شوید سرزنش نکنید و اگر کلافه شدید، سعی نکنید این کلافگی را به نامزدتان نشان دهید یا بیان کنید.


ـ بعضی از افراد به علت این که بتوانند علاقه طرف مقابل را به خود جلب کنند، سعی می کنند بعضی از رفتارهایشان را تغییر دهند. البته تغییر دادن رفتار فی نفسه کار بدی نیست، اما اگر قصد ما این باشد که فقط در دوران آشنایی این کار را انجام داده و بعد از ازدواج به روال خود برگردیم یا به عبارتی برای مدتی نقش بازی کنیم، این کار ما نوعی فریب محسوب شده و بعدها موجب بروز مشکلات بزرگی در زندگی مشترک می شود.


گاهی هم بدون این که هیچ علاقه و جذابیتی باشد به فکر ایجاد تفاهم هستیم و فکر می کنیم با ازدواج علاقه ایجاد می شود. همان طور که تنها با علاقه نمی توان تفاهم ایجاد کرد تنها با تفاهم هم نمی توان انتظار علاقه و جذابیت داشت. تفاهم مهم است، اما علاقه، تعهد و تفاهم در کنار همدیگر است که به ازدواج موفق منجر می شود.


گاهی افراد متوجه تفاوت های اساسی و مشکلات در طرف مقابل می شوند، اما چون فکر می کنند می توانند او را تغییر دهند این مسائل را نادیده می گیرند، اما همان طور که قبلا هم اشاره کردیم کسی را برای ازدواج انتخاب کنید که او را همان طور که هست بدون هیچ تغییری می پذیرید.


● مشکلات را حل کنید نه جذب!


بابک رهبری می گوید: آنجا که شما و نامزدتان تازه با هم آشنا شده اید، طبیعی است که در مورد بعضی از مسائل زندگی با هم کمی تعارض و اختلاف نظر داشته باشید، اما نکته مهم این است که هیچ مشکلی با گذشت زمان خودبه خود حل نمی شود. درست است که شما با گذشت زمان به اخلاق و روحیات نامزدتان بیشتر آشنا می شوید، اما آشنایی به تنهایی برای حل مسائل کافی نیست، تنها در صورتی که شیوه های حل تعارض را با نامزدتان تمرین کنید، می توانید به داشتن یک زندگی مشترک موفقیت آمیز امیدوار باشید.


به گفته این کارشناس، اگر در مواردی نظر نامزدتان با شما متفاوت است از روش اولویت بندی کمک بگیرید. ببینید از کدامیک از این خواسته ها می توانید بگذرید و کدامیک برایتان کلیدی تر است. اگر همه خواسته های خودتان برایتان مهم باشد و همه گفته های او بی اهمیت، هیچ اتفاق خوبی در انتظار رابطه شما نخواهد بود. یادتان نرود اگر می پذیرید از چیزی بگذرید، حق ندارید از این لحظه به بعد همسرتان را به خاطر گذشتتان زیر سوال ببرید.

سه شنبه 19/10/1391 - 0:3
ازدواج و همسرداری

http://lovetarin.ir/wp-content/uploads/2013/01/za4-543.jpg

برخی مردان بدشان نمی‌آید که سر همسر خویش را کلاه بگذارند. برخی مردان حلقه دست نمی‌کنند چون می‌خواهند وقتی با زن دیگری هستند….

 

به عقیده بسیاری از مردم حلقه ازدواج، بزرگ‌ترین سمبل برای نشان دادن علاقه به یک شخص دیگر است. با این وجود با گذشت مدتی از ازدواج دو نفر، دیگر حلقه‌های ازدواج‌شان را دست نمی‌کنند و بیشتر آقایان هستند که از دست کردن حلقه ازدواج اجتناب می‌کنند و البته به دلایل بسیار متفاوت . با هم تعدادی از این دلایل را بررسی می‌کنیم.


۱ – به دلیل نوع شغل


بسیاری از آقایان در مشاغل سخت و پر خطر فعالیت می‌کنند که نمی‌توانند آن را با همراه داشتن جواهر و زینت آلات به خوبی انجام دهند. مکانیک‌های اتومبیل، کارگران ساختمانی، یا خلبانان نظامی از جمله کسانی هستند که همراه داشتن حلقه ازدواج برایشان تقریبا میسر نمی‌باشد زیرا ممکن است احلقه‌شان در حین کار به ابزار مختلف کارشان گیر کند و اتفاقی ناخوشایند بیفتد.


۲ – به علت سلامتی


ممکن است باور نکنید اما مردان بسیاری به مواد سازنده حلقه حساسیت دارند به طوری که با دست کردن آن احساس آرامش ندارند. یکی دیگر از دلایل اجتناب از دست کردن حلقه، ورم روماتیسمی مفاصل است که در این بیماری،‌مفاصل انگشتان دچار ورم می‌شوند و استفاده از حلقه انگشتری را بسیار دشوار می‌کند.


۳ – آقایان بسیار فراموش‌کار هستند


این دلیل ممکن است چندان قانع کننده به نظر نرسد، ‌اما برخی از مردها به دلیل فراموشکاری، ترجیح می‌دهند که حلقه ازدواج‌شان را دست نکنند. بسیاری از آقایان هم اصلا به دلیل فراموشکاری، به یاد نمی‌آورند که باید حلقه خود را دست کنند یا هراس دارند که جایی مجبور شوند آن را از دست خارج کنند، آن وقت آن را گم کنند. صرف نظر از دلایل آن، بسیاری از آنها به دلیل قیمت بالای حلقه‌ها از گم شدن آن هراس دارند.


۴ – آقایان عموما از زیورآلات خوششان نمی‌آید


بازهم شاید این دلیل هم چندان موجه به نظر نرسد‌ اما بعضی از مردها اصلا با زینت آلات مختلف مثل انگشتر و گردن بند و … راحت نیستند. و برخی مشخصا با انگشتر در انگشت‌شان احساس خوب و راحتی ندارند.


۵ – به علت شهرتی که دارند


بسیاری شخصیت‌های معروف مثل بازیگران، سیاستمداران، خواننده‌ها و … ترجیح می‌دهند حلقه ازدواج همراه نداشته باشند زیرا مردم بیشتر از خود آنها در جریان مناسبت‌های زندگی‌شان هستند. بنا بر این ترجیح می‌دهند خود را مجرد نشان دهند تا زمانی که این ماجرا به صورت فراگیر لو برود.


۶ – مخالف عقایدشان است


برخی فرقه‌های مسیحیت مخالف حلقه ازدواج هستند. برای پیروان این فرقه دست کردن حلقه ازدواج نوعی گناه محسوب می‌شود. برای پیروان دین اسلام هم استفاده از حلقه طلا برای مردها مشکل شرعی به وجود می‌آورد.


۷ – مردان بی وفا هستند


خیانت،‌ جنبه‌ای تاسف بار از ازدواج است. گرچه مردان بدون تردید همسران خود را دوست دارند،‌ برخی مردان بدشان نمی‌آید که سر همسر خویش را کلاه بگذارند. برخی مردان حلقه دست نمی‌کنند چون می‌خواهند وقتی با زن دیگری هستند، آن زن با دیدن حلقه ازدواج آنها احساس ناراحتی نداشته باشد و یا با حلقه ای که در دست دارند مجرم به نظر می‌رسند.


با وجود این که اکثرا مردان هستند که حلقه ازدواج‌شان را دست نمی‌کنند اما این هرگز دلیل بر این نیست که این مردان،‌ نسبت به همسران خود مردانی بی‌وفا هستند. باید حتما در مورد علت مسئله دقت کنید و دلیل واقعی آن را پیدا کنید.

سه شنبه 19/10/1391 - 0:1
ازدواج و همسرداری

http://lovetarin.ir/wp-content/uploads/2013/01/za4-824.jpg

از سال ۱۳۶۰ به بعد در سند ازدواج که از طرف اداره ثبت اسناد چاپ می‌شود شروطی به عنوان «شرط ضمن‌العقد» پیش‌بینی شد که سردفتر مکلف است قبل از اجرای صیغه عقد آنها را برای زوجین قرائت و در صورت ضرورت مفهومشان را برای آنها بیان نماید تا طرفین با آگاهی کامل ذیل شروط مورد قبول خود را امضا نمایند.


البته زوجین می‌توانند طبق ماده ۱۱۱۹ قانون مدنی ایران علاوه بر شروط چاپ شده در قباله نکاحیه هر شرطی را که مایلند به عقدنامه اضافه کرده و با امضای خود آن را الزام آور کنند.


شروط ضمن عقد


الف) شرط تحصیل


زوج، زوجه را در ادامه تحصیل تا هر مرحله که زوجه لازم بداند و در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر می‌سازد.


ب) شرط اشتغال


زوج، زوجه را در اشتغال به هر شغلی که مایل باشد، در هر کجا که شرایط ایجاب نماید مخیر می‌کند.


ج) شرط وکالت زوجه در صدور جواز خروج از کشور


زوج به زوجه، وکالت بلاعزل می‌دهد که با همه اختیارات قانونی بدون نیاز به اجازه شفاهی یا کتبی مجدد شوهر، از کشور خارج شود. تعیین مدت، مقصد و شرایط مربوط به مسافرت به خارج از کشور به صلاحدید خود زن است.


د) شرط تقسیم اموال موجود میان شوهر و زن پس از جدایی


زوج متعهد می‌شود هنگام جدایی ـ اعم از آن که به درخواست مرد باشد یا به درخواست زن ـ نیمی از دارایی موجود خود را ـ اعم از منقول و غیرمنقول که طی مدت ازدواج به دست آورده است ـ به زن منتقل نماید.


هـ) حضانت فرزندان پس از طلاق


زوجین ضمن عقد خارج لازمی توافق نمودند اولویت در حضانت فرزند یا فرزندان مشترک در صورت طلاق با مادر خواهد بود. یا زوجین ضمن عقد خارج لازمی توافق نمودند حضانت فرزند یا فرزندان مشترک در صورت طلاق با هر کدام از والدین خواهد بود که بنا بر مصلحت طفل باشد . تعیین مصلحت طفل بر عهده کارشناس یا داور مرضی الطرفین خواهد بود.


دختر خانم یا آقا پسر باید سعی کنند که در شرایط مناسب به آرامی و نه با جنگ و دعوا در این رابطه با والدینشان صحبت کرده و آنها را برای موافقت با شروط ضمن عقد دختر و پسر راضی نمایند


و) شرط وکالت مطلق زوجه در طلاق


زوج به زوجه وکالت بلاعزل با حق توکیل به غیر می‌دهد تا زوجه در هر زمان و تحت هر شرایطی از جانب زوج اقدام به مطلقه نمودن خود از قید زوجیت زوج به هر طریق اعم از اخذ یا بذل مهریه نماید.


بسیاری از اوقات اتفاق می افتد که دختر و پسر یا همان عروس و داماد بر سر شروط ضمن عقد به توافقاتی می رسند اما در روز عقد و در محضر و یا حتی قبل از آن با مخالفت شدید خانواده ها به خصوص خانواده آقا پسر مواجه می گردند. در این مواقع معمولاً از والدین صحبت هایی چون: دختری که از همین ابتدا برای ازدواج و زندگی آینده اش شرط و شروط می گذارد،‌ فرد مورد اطمینانی نیست،‌ معلوم است که برای ما کیسه دوخته است،‌ چه شرط هایی گذاشته اصلاً به درد زندگی نمی خورد و… بسیار شنیده می شود. در حالیکه سر و دختر کاملاً یکدیگر را پسندیده اند و حتی بهم دل بسته اند. حال راه حل این مشکل چیست؟ دختر خانم و آقا پسر در این مواقع چگونه باید عمل کنند تا مشکل حل گردد؟


راهکار اول: بسیاری معتقدند که در این مواقع دختر و پسر می توانند به دور از چشم پدر و مادر به توافق رسیده و آنها را در جریان این شروط قرار ندهند. بله این عملکرد نیز جزء‌ راهکارهای این مشکل محسوب می گردد البته به شرطی که عروس و داماد یقین حاصل نمایند که خانواده هایشان هرگز و به هیچ وجه از این امر اطلاع نخواهند یافت.


راهکار دوم: صحبت کردن منطقی با خانوادهاست. دختر خانم یا آقا پسر باید سعی کنند که در شرایط مناسب به آرامی و نه با جنگ و دعوا در این رابطه با والدینشان صحبت کرده و آنها را به این امر راضی نمایند.


راهکار سوم: اگر والدین با صحبت فرزندشان راضی نشدند و رضایت به ازدواجشان ندادند در مرحله بعد باید از کمک و پپادرمیانی دیگران چون مشاوران متخصص یا بزرگان فامیل بهره ببرند.


راهکار چهارم: اگر سرسختی پدر و مادر در این زمینه به حدی بود که به هیچ وجه کوتاه نیامدند و دختر و پسر هم واقعاً به ازدواج با یکدیگر مصر بودند لازم است که خود عروس و داماد قدری از مواضعشان عقب نشینی نمایند. از قدیم گفته اند:‌«هر که طاووس خواهد جور هندوستان کشد.»


در این حالت اولاً دختر و پسر باید به یکدیگر اعتماد نموده و قول شفاهی فرد مقابل مبنی بر عمل به درخواستشان را بپذیرند. ثانیاً باید همه امور را ارزیابی و ارزشگذاری کنند و ببینند که آیا واقعاً ارزش دارد به خاطر فلان شرط از قید داشتن فلان همسر بگذرند، ‌بعد تصمیم بر ازدواج یا عدم ازدواج با فرد مقابل بگیرند.

دوشنبه 18/10/1391 - 23:59
ازدواج و همسرداری

http://lovetarin.ir/wp-content/uploads/2012/12/za4-912.jpg

از مباحث مهمی که معمولاً در امر ازدواج از آن خیلی سخن به میان می آید، بحث قسمت است. می گویند: سخت گیری نکنید، اگر قسمت باشد می شود و قسمت نباشد نمی شود.

قسمت به معنای نقش و اراده نداشتن انسان در رخدادهای زندگی ـ از جمله ازدواج ـ درست نیست. زیرا انسان آزاد و صاحب اختیار آفریده شده است، البته این آزادی مطلق نیست، بلکه مستند به اراده و مشیت خداوند است.

برای تحقق یک رخداد (ازدواج) عوامل گوناگونی از جمله اراده انسان دخالت دارد که البته این موضوع در طول اراده خداوند است. مثلاً برای اینکه لامپ منزل شما روشن شود، باید نیروگاه برقی وجود داشته باشد که نیروی برق را تولید کند و باید از نیروگاه تا منزل شما سیمکشی شده باشد، در سیم ها نیز نیروی الکتریسیته جریان داشته باشد و شما هم باید کلید برق را فشار دهید. اگر هریک از این عوامل وجود نداشته باشد، لامپ روشن نمی شود.

در رابطه با مسئله ازدواج هم همینطور است. برای ازدواج باید اراده و اقدام کنید و فرایند خواستگاری را بگذرانید، اما درنهایت اگر توکل بر خدا کنید، ممکن است خداوند به جهت مصالحی که نمی دانید، اراده خود را بر اراده شما حاکم کند و با وجود شرایط مناسب ظاهری، آن ازدواج به سامان نرسد.

بنابراین، آنچه در بین مردم معروف است که در ازدواج قسمت و تقدیر دخالت دارد و قبلاً همه چیز معلوم و مشخص شده است و یا می گویند: فلان دختر قسمت فلان پسر است و یا بالعکس؛ این گونه سخنان صحیح نیست و هیچ ریشه دینی و عقلی ندارد. همان طور که به روشنی، اختیار و انتخاب را در خرید و فروش، انتخاب شغل و تعیین رشته تحصیلی می بینیم، در ازدواج نیز که موضوع مهم و سرنوشت سازی است، مشاهده می کنیم.

علاوه بر حکم عقل و منطق، روایاتی که در آن معیارهای انتخاب همسر ذکر شده اند، دلیل محکمی بر دخالت انسان در سرنوشت خویش است. پیشوایان دین به ما توصیه کرده اند که در انتخاب همسر نهایت دقت را مبذول دارید و چشم بسته ازدواج نکنید. چرا که ازدواج یک موضوع حیاتی است و برای هرکس به طور طبیعی در طول زندگی اش فقط یک بار اتفاق می افتد.

بر این اساس، پسر و دختر جوان، نباید منتظر بخت و شانس و قسمت بمانند، بلکه چه پسر و چه دختر باید برای این تصمیم سرنوشت ساز خود را آماده کرده و با کمال دقت و خردورزی و با کمک تجارب خانواده، راهنمایی مشاوران دلسوز و کاردان، فرد مورد نظر را انتخاب کنند. زیرا منشأ و سرچشمه بسیاری از گرفتاری ها و بدبختی های انسان، غفلت و بی تفاوتی است.

 

غفلت، در تمام امور، خسارت بار است و در مسئله انتخاب همسر، خسارت بارتر. ممکن است یک لحظه غفلت و یا انتخاب نادرست، یک عمر پشیمانی و حسرت را به دنبال داشته باشد. امام علی (علیه السلام) فرموده اند: «خدای منزه را به تغییر اراده های آهنین شناختم.»

اگر شما برای ازدواج اقدام کردید و موفق نشدید (خود در محقق نشدن آن دخالت نداشتید) مطمئن باشید آن ازدواج به مصلحت شما نبوده است و دیگر جای رنجش و ناراحتی نیست، این را می توان قسمت الهی دانست. پس قسمت به این معنا درست و به معنای اراده نداشتن انسان نادرست است.

اعتقاد به شانس و ستاره بخت نیز یکی از آسیب های ازدواج و شبیه همان اعتقاد به قسمت (به معنای نادرست آن) است که شخص را از حرکت باز می دارد یا عاملی برای بی دقتی و سهل انگاری در ازدواج می شود. اشخاصی که به این خرافات اعتقاد دارند، یا به دلیل تنبلی و سستی برای اقدام است یا از دیدگاه روانشناسی می خواهند ضعف اعتماد به نفس (خودباوری) خویش را بازیابی کنند.

در روایات آمده است هرگاه در یک تحیر و سرگردانی گرفتار شدید، با یک نفر مۆمن مشورت کنید. ما به آن مۆمن خیر شما را الهام می کنیم و به زبان او هدایت شما را جاری می کنیم

 

جایگاه استخاره در ازدواج

از دیگر مباحث مربوط به تصمیم گیری، مسئله استخاره است. مقصود از استخاره «طلب خیر از خداوند» است.

وقتی می خواهیم کاری را انجام دهیم، باید از خداوند طلب خیر کنیم، یعنی دو رکعت نماز استخاره بخوانیم و بگوییم خداوندا آنچه خیر است، برای من رقم بزن. آن راهی که خیر است به دل من بینداز تا آن را برگزینم. خدایا اگر خیر من در این ازدواج است، مشکلات را آسان و اگر این ازدواج به صلاح من نیست، مشکل و موانعی برای آن ایجاد کن.

نحوه استخاره چنین است که دو رکعت نماز استخاره خوانده می شود، سپس به سجده رفته و صد مرتبه این ذکر گفته می شود: «استخیرالله برحمته»

مسئله ازدواج مورد مهمی است که بسیاری از خانواده‏ها برای انجام آن به استخاره روی می آورند. برخی می گویند ما با استخاره می خواهیم با خدا مشورت کنیم؛ استخاره مشورت با خدا نیست. در هیچ روایتی بیان نشده است که برای مشورت با خدا استخاره کنید، اما مشورت با مۆمنین، مشورت با خدا دانسته شده و حتی خدا به پیامبر خود امر به مشاوره و مشورت کرده است.

در روایات آمده است هرگاه در یک تحیر و سرگردانی گرفتار شدید، با یک نفر مۆمن مشورت کنید. ما به آن مۆمن خیر شما را الهام می کنیم و به زبان او هدایت شما را جاری می کنیم.

نکته مهمی که گاهی از آن غفلت می شود این است که باید قبل از استخاره، مواردی مثل بررسی و تحقیق، مطالعه و فکر، مشورت با اهل فن و افراد مجرب و… انجام شود. اگر این موارد رعایت شد و باز هم تردید وجود داشت، آنگاه نوبت به استخاره می رسد.

پس از عمل به موارد گفته شده، اگر شواهد و دلایل کافی برای صلاحیت فرد پیدا کردید و با فرزانگی و حکمت و به دور از هیجان و احساسات طرف را شایسته همسری دیدید، دیگر برای ازدواج با آن شخص به دنبال استخاره گرفتن نباشید. اما اگر پس از طی همه مقدمات و اصول لازم باز هم تردید داشتید، آنگاه نزد فرد شایسته‏ای رفته و اقدام به استخاره کنید. به یاد داشته باشید که هر کسی شایستگی استخاره گرفتن ندارد.

 

استخاره کردن درباره ازدواج

سوال مهم دیگر این است که برای چه کاری باید مشورت و تحقیق کرد و برای چه کاری باید استخاره گرفت. هیچ کدام به معنای آن نیست که عمل از هر جهت مناسب و بی کاستی است، بلکه بیانگر آن است که در مجموع، انجام آن کار یا ترک آن ترجیح دارد.

 

چگونه به خواستگار جواب بدهیم؟

لازم نیست دختر در همان جلسه اول لازم نیست جواب مثبت یا منفی بدهد، خانواده دختر باید یک یا دو هفته از خانواده داماد مهلت بخواهد تا بتوانند پاسخ خواستگاری آنها را بدهند و در این مدت نیز باید به کارهای تحقیق، مشاوره و در نهایت تصمیم گیری بپردازند. اگر خواستگار از هر جهت پسندیده شد و نسبت به آنها نظر مثبت داشتید، جلسات دیگری را ترتیب دهید تا همه نکات روشن شود و شبه های برای طرفین در هیچ زمین های باقی نماند. پس از توافق در این جلسات می توانید جواب مثبت خود را به آنها انتقال دهید و برای کارهای آینده برنامه ریزی کنید.

البته اگر پاسخ منفی بود، باید با کمال احترام، سنجیده و با دلایل محکم آن را به خانواده داماد منتقل کنید.

دوشنبه 18/10/1391 - 23:57
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته