• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 475
تعداد نظرات : 273
زمان آخرین مطلب : 3461روز قبل
اهل بیت

 

 

شنبه 18/8/1392 - 14:56
عقاید و احکام

 

 

قبلا درباره اینکه نوشتن بصورت انشاءالله صحیح نیست در تبیان مطلبی درج شده بود و نگارنده بر این باور بود که می بایست ان شاء الله نوشته شود.

 

جواب :  اشکالی ندارد و اغلب کسانی هم که «انشاءالله» می نویسند منظورشان همان معنای «ان شاءالله» می باشد و معنای گمراه کننده ای هم ندارد.[1]

 

[1]. دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی / بخش استفتاءات

 

چهارشنبه 15/8/1392 - 11:19
عقاید و احکام



 به چه حالتى احتضار گویند؟

به حالات درونى انسان در هنگام جان دادن، احتضار گویند. جان انسان تا هنگامى كه به حلقوم او نرسیده باشد مردن واقعى رُخ نداده است و امكان برگشتن او وجود دارد، امّا همین كه نفس یا جان او به حلقوم رسید،[1] دیگر امكان برگشتن نیست. طبق روایات، این هنگام زمان «معاینه» است; یعنى چشم برزخى انسان باز مى شود; روح در حال قطع علاقه است هنوز علاقه كاملاً قطع نشده، ولى چشمان او به حیات برزخ باز شده و در همین زمان است كه تمثّل مال و فرزندان و عمل خود را مى بیند و بنابر روایات گفتوگویى با آنها دارد.[2] بعضى انسان ها (مؤمنان) در حال احتضار حال خوشى دارند. مؤمن به هنگام جان دادن چنان به رضایت جان را تسلیم فرشتگان مى كند كه گویى گل خوش بویى را بوییده و ناگهان خود را در باغ هاى بهشتى مى بیند.[3]


آنهایى كه در دنیا به مقام قرب الهى رسیده و در انتظار لحظه ى وصال بوده اند حالت احتضار و لحظه ى جان سپردنشان لحظه اى بس شیرین و فرح بخش است. مردن براى اولیاى الهى نه تنها وحشتى ندارد، بلكه از هر لذت دنیوى برتر است.[4]


در مقابل، انسان هاى كافر و منافق احتضارشان بسیار دشوار و مصیبت بار است. قرآن از این حالت به «الطامّة الكبرى» تعبیر مى كند; یعنى «رخدادى پرماجرا و سنگین». جان كندن كافر و منافق با شكنجه و درد همراه است. در روایات چنین آمده است:


مانند كسى كه دندانش بدون تخدیر كشیده شود، یا مانند كسى كه ناخنش از گوشت كشیده شود، جان كندن این ها به مراتب سخت تر است. این گروه از انسان ها نه تنها از ناحیه ى فرشتگان مرگ مورد شكنجه و عذاب قرار مى گیرند، بلكه خود جان دادنشان همراه با سختى و مشقّت است.[5]


[1]. سوره ى واقعه، آیه ى 83: (إِذا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ).
[2]. ر.ك: مرتضى مطهرى، معاد، ص 48 و مجموعه آثار، ج 4، ص 653 ـ 654.
[3]. ر.ك: عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 211.
[4]. ر.ك: همو، تسنیم، ج 5، ص 571.
[5]. ر.ك: عبدالله جوادى آملى، معاد در قرآن، ج 4، ص 211، 212 و 207.

منبع: مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات


چهارشنبه 15/8/1392 - 11:10
اخبار
چهارشنبه 15/8/1392 - 11:1
عقاید و احکام

 

 

 

رسول اكرم صلى الله علیه و آله:

اى على هرگاه یتیم بگرید، عرش به لرزه مى افتد، سپس خداوند عزوجل به جبرئیل مى فرماید:

آتش دوزخ را براى كسى كه او را گریاند، گسترش بده كه من او را خواهم گریاند.

و براى كسى كه او را خنداند در بهشت جایى باز كن كه من او را خندان سازم.


میراث حدیث، ج2، ص48، ح198

 

چهارشنبه 15/8/1392 - 10:56
عقاید و احکام
چهارشنبه 15/8/1392 - 10:53
اخلاق

 

امام صادق(علیه السلام)فرمود:

هر كه به مسلمانی فحش دهد، خدا بركت را از روزی اش می گیرد

و لطف و رحمتش را از او بر می دارد

او را به خودش واگذار می نماید،

و زندگی اش را به سوی فساد و تباهی سوق می دهد.


( اصول كافی، ج2، ص226)

چهارشنبه 15/8/1392 - 10:52
مد و لباس
چرا با حجاب باشم؟ چون خوشگلم


خواهر من ، شما که پوششت را رعایت می کنی ، چرا آخر این دو سه تا تار مو را بیرون می گذاری؟ خوب حالا که زحمت می کشی ، و توی این حجاب هم زیبا می شوی ، کاملترش کن دیگر؟!

جواب می دهد ، چون خوشگلم. این طوری زیباتر می شوم. اصلا مگر خداوند زیبایی را دوست ندارد؟‌ خداوند خودش زیباست و زیبایی را هم دوست دارد. من هم دوست دارم زیبا باشم. این که اشکالی ندارد! چرا نباید همان طوری باشم که خدا دوست دارد؟


می دانید اشکال این جواب چیست؟


اشکالش این است که این نوعی مغالطه یا سفسطه است که بر سر زبان ها افتاده. درست است . خداوند زیباست. اما خداوند زیباست یعنی این که صفات زیبا دارد . خداوند زیبایی را دوست دارد یعنی این که صفات زیبا را دوست دارد . عفت و حیاء هم از جمله صفات زیبا هستند .

خداوند خودش دستور داده است که زنان و مردان مومن باید  پوشش مناسب را رعایت کنند. اگر خداوند نعمتی مانند زیبایی را به کسی می دهد ، لازم است که شکر آن به جا آورده شود. به جا آوردن شکر هم به معنای استفاده درست از آن نعمت است. بنا بر این کسی که زیباست نباید زیبایی خود را در مسیر حرام خرج کند.


یکی از زیبایی هایی که خداوند خیلی دوست دارد عفت است . عفت هم یعنی دوری کردن از کار حرام و با حیا بودن. یعنی پیرو فرمان خدا بودن . خداوند فرد عفیف را دوست دارد آیا با پوشش بد در جامعه ظاهر شدن و دیگران را آلوده کردن عفت است یا بی عفتی؟ از حیاء ناشی شده یا از بی حیائی؟


خواهر گلم ،


شما از کجا می دانید که خداوند دوست دارد با این نحوه آرایش و زیبایی در برابر نامحرم ظاهر شوید؟ خداوند آنچه را که دوست دارد از طریق وحی به پیامبران و معصومین الهام می کند. و آنان آنچه را که خداوند نمی پسندد و آنچه را که می پسندد را به ما در قرآن و حدیث ابلاغ می کنند.

از جمله چیزهایی که خداوند پسندیده و در قرآن امده است این است که می فرماید :

بانوان به غیر از چهره و دو دستها تا مچ ما بقی بدن خود را از نا محرمان بپوشانند. این قانون خدا است و فرمان خدا است( سوره نور / ۳۱ و سوره احزاب / ۵۹)

پس هم به معنای زیبایی توجه کنید و هم این که دقت کنید خداوند چگونه زیبایی ای را دوست دارد و به دنبال همان باشید .

از طرف دیگر زیبایی یک امر نسبی است. گروه هایی از زن و مرد در غرب هستند که کاملا برهنه در خیابان ظاهر می شوند و طبیعت اصلی و حیوانی انسان را زیباتر می دانند و قائل به پوشیدن هیچ نوع پوششی ، حتی لباس زیر نیستند. آن ها هم می گویند این گونه بیرون می آییم چون زیبا هستیم!



برگرفته از سایت  پدر. دات .نت
چهارشنبه 5/8/1389 - 11:59
داستان و حکایت
جوان نمك شناس



آورده‌اند كه: «لیث صفار»، در آغاز جوانی دزدی عیار و زبردست بود، امّا انصاف را از دست نمی‌داد. شبی برای دزدی به خزانه پادشاه سیستان،«درهم بن نصر»، دستبرد زد و پول فراوانی در كیسه ریخت و خواست بیرون آید. ناگهان چشمش بر جوهری شفاف افتاد كه در تاریكی می‌درخشید. گمان كرد درّی گرانبها است. زبان خود را بر آن گذاشت، متوجه شد كه نمك است.

با خود گفت: من نمك خوردم، باید حقّ نمك را نگه دارم. از این رو، تمام پولها را بر زمین نهاد و با دست خالی از خزانه بیرون آمد.

روز بعد كه مأمور خزانه بر آن حال آگاه شد، با شگفتی به پادشاه خبر داد، دیشب دزدی به خزانه وارد شده و پول ها را در كیسه كرده، امّا هیچ چیز با خود نبرده است. پادشاه دستور داد جارچی در شهر صدا بزند كه دزد، در امان است، بیاید. لیث، به حضور پادشاه آمد و صورت واقعه را بیان داشت و گفت: چون نمك شما را خوردم، خیانت را روا ندانستم! پادشاه سیستان از این مروت و نمك شناسی، شگفت زده شد. لیث را بنواخت و در بارگاه خود نگهداری كرد و تربیت نمود تا به مرتبه «حاجبی» رسید.[1]




[1] . «رنگارنگ» ج 1، ص 72، با تغییر و ویرایش.
داستانهای جوانان / محمد علی کریمی نیا
چهارشنبه 5/8/1389 - 11:57
فلسفه و عرفان
خداوند به یكى از صدیقین وحى فرمود كه من در میان بندگانم كسانى را دارم كه مرا دوست دارند و من هم آنها را دوست دارم . آنها مشتاق من هستند و من نیز مشتاق آنها. مرا همواره یاد مى كند، من نیز به یاد آنها هستم . در تمام كارها به من نظر دارند، من هم توجهم به آنهاست .
آن صدیق گفت : معبود من ! نشانه آنها كه مورد توجه تو هستند چیست ؟


فرمود:
آنها كسانى هستند كه در انتظار غروب آفتاب هستند تا شب فرا برسد و تاریكى همه جا گسترده شود و آنها در دل شب با من به راز و نیاز بایستند. صورتهاشان را از روى خضوع روى خاك بگذارند و به مناجات بپردازند. در دل شب به خاطر نعمتهایى كه به آنها داده ام مرا خالصانه سپاس مى گویند. تا سحر با ضجه و استغاثه در قیام و ركوع و سجودند. به خاطر عشقى كه به من دارند، خودشان را در رنج و سختى مى اندازند. اولین چیزى كه به آنها مى دهم این است كه از نور خود به دلهاشان مى تابانم تا به واسطه آن نسبت به من معرفت یابند.
 
بهترین پناهگاه حكایات و داستانهای نماز 
چهارشنبه 5/8/1389 - 11:55
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته