• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 54004
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در روايات اهميت زيادى بر احترام سادات هست. آناناين امتيار را از كجا كسب كرده‏اند و اين امر چه توجيهى دارد؟
پاسخ : يكى از مسايل پذيرفته شده جوامع آن است كه انتساب به رهبران و شخصيت‏ها نوعى امتياز محسوب مى شود؛ از اين رو مردم به بستگان شخصيت‏هاى علمى و سياسى احترام مى گذارند. اين از منظر اجتماعى است، نه از منظر الهى. اگر انتساب به پيامبر اسلام - كه گلواژه آفرينش و رهبر جهانيان است - امتياز به حساب مى آيد، از همين منظر اجتماعى است. وابستگان به خاندان‏هاى نامدار در ديد اجتماعى جايگاه ويژه‏اى بهره‏مندند.از آنجا كه سادات ذريه پيامبر از فاطمه زهرا(س) بوده و نسل بنى هاشم هستند، اجتماع براى آنان حساب ويژه‏اى باز مى كند. اگر در روايات آمده است كه به سادات احترام نماييد، به جهت پيامبر اسلام(ص) است. امام رضا(ع) فرمود: "ما خاندان نبوت حقى كه بر مردم داريم، به خاطر پيامبر(ص) مى باشد".(1)امتيازى كه از منظر اجتماعى نصيب سادات مى شود، مسئوليت آنان را بيشتر مى گرداند. بنابراين از آنجا كه سادات به پيامبر(ص) منتسب هستند، بايد مواظب رفتار خود باشند؛ زيرا انجام برخى اعمال از انسان‏هاى معمولى مشكل ايجاد نمى‏كند، ولى انجام آن از سوى انسان‏هاى با شخصيت و رهبران دينى منتسب هستند، مشكل ايجاد مى كند. امام صادق(ع) خطاب به يكى از شيعيان فرمود: "همانا نيكى از هر كسى نيكو است، ولى از تو نيكوتر است، به خاطر انتساب تو به ما و كار زشت از هر كسى ناپسند است، ولى از تو ناپسندتر است، به خاطر انتساب تو به ما".(2)بزنطى مى گويد: در خدمت حضرت رضا(ع) نشسته بودم. سخن از سادات به ميان آمد، عرض كردم: آيا منحرف از خاندان شما و غير شما يكسانند؟فرمود: "نيكوكار ما اجرش دو چندان و بدكار ما گناهش دو چندان است".(3)پى نوشت‏ها: 1. معارف و معاريف، ج 6، ص 149؛ بحارالانوار، ج 31، ص 145 - 146.2. شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 17، ص 17 - 18.3. معارف و معاريف، ج 6، ص 149؛ بحارالانوار، ج 43، ص 230.
کد سوال : 54005
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در روايات وارد شده ذريّه فاطمه(س) به جهنم نمى‏روند. اين روايت چگونه توجيه مى شود؟ آيا ميان آنان كافر و بدكردار يافت نمى‏شوند؟
پاسخ : با تحقيقاتى كه انجام شد، رواياتى مبنى بر اين كه سادات به جهنم برده نمى‏شوند، يافت نشد. بر فرض اين كه چنين رواياتى وجود داشته باشند، قابل قبول نيست و بايد تأويل گردد؛ زيرا اين گونه روايات با آيات و روايات ديگر و اصول دين اسلام تعارض دارد. در آيات و روايات، رفتن به بهشت و جهنم و ثواب و عذاب مبتنى بر اعمال است. انسان هايى كه اعمال صالح انجام مى دهند، مستحق ثواب و بهشت هستند اما آن دسته كه فرمان خدا را اطاعت نكرده و مرتكب گناه مى شوند، مستحق عذاب و جهنم هستند. انتساب به شخص و گروه امتيازى ايجاد نمى‏كند.مضافاً بر اين كه گاهى انتساب به شخصيت‏هاى الهى مسئوليت را بيشتر مى كند. شايد انجام برخى اعمال از انسان‏هايى كه به شخصيت‏هاى الهى مسئوليت را بيشتر مى كند.شايد انجام برخى اعمال از انسان‏هايى كه به شخصيت‏هاى الهى منسوب نيستند، لغزش به حساب نيايد يا كمتر به حساب مى آيد، حال آن كه انجام آن از انسان‏هايى كه به بزرگان دين منتسب هستند، لغزش محسوب گردد، مانند انجام برخيرفتارهااز همسران پيامبر. خداوند خطاب به همسران پيامبر فرمود: "هر كدام از شما گناه آشكارى انجام دهيد، عذاب‏تان دو چندان خواهد شد".(1)در سوره مؤمنون آمده است: "هنگامى كه در صور دميده مى شود، هيچ گونه نسبى ميان آن‏ها نخواهد بود... كسانى كه ترازوى اعمالشان سنگين باشد، رستگار خواهند شد".(2)پيامبر اسلام(ص) بعد از فتح مكه بالاى تپه صفا رفته فرمود: "من فرستاده خدا به سوى شما هستم. مندلسوز شمايم. نگوييد كه پيامبر از ما است. به خدا! از ميان شما يا غير شما تنها پرهيزكاران، دوستان من هستند. مبادا روز قيامت بياييد در حالى كه دنيا را به دوش بكشيد و ديگران آخرت را! من عذرى بين خود و شما و بين شما و خدا باقى نگذاشتم. براى هر كس از من و شما عملش خواهد بود".(3)طاووس يمانى گزارش مى دهد: امام سجاد(ع) را ديدم كه بر خاك افتاده و بى تابى وزراى مى كند. عرض كردم: شما كه پدرتان حسين بن على است و مادرتان فاطمه زهرا(س) و جدتان رسول خدا - يعنى با اين نسبت شريف و پيوند عالى چرا ناراحت هستيد؟ امام فرمود: "نه، نه، اى طاووس! سخن نسب را كنار بگذار. خداوند بهشت را براى كسى آفريده است كه مطيع و نيكوكار باشد، هر چند غلامى سياه باشد. به خدا قسم! تو را فردا سود نمى‏دهد مگر عمل صالحى كه امروز پيش مى فرستى".(4)از اين آيات و روايات استفاده مى شود كه انتساب به كسى امتياز ايجاد نكرده و انسان‏ها در قيامت مرهون اعمال خود هستند: "كل نفس بما كسبت رهينة"(5) متأسفانه برخى از سادات دچار لغزش شده و حرمت و قداست سيادت خويش را حفظ نكردند. حرمت شكنى و عدم رعايت شأن و جايگاه خاندان، اختصاص به سادات ندارد، بلكه برخى از بستگان بزرگان ديگر نيز جايگاه خاندان خويش را حفظ نكرده و از مسير حق خارج شدند. در قرآن خطاب به فرزند نوح پيغمبر آمده است: "قال يا نوح انّه ليس من اهلك انّه عمل غير صالح".(6)نمونه زير بيانگر آن است كه بستگان برخى از بزرگان دين از مسير حق خارج شدند و در صدد بودند از انتساب خود سوء استفاده كنند: امام رضا(ع) برادرى داشت به نام "زيد النار". اين برادر چندان مورد رضايت امام نبود. روزى امام در مجلسى سخن مى گفت و زيد در آن جا حضور داشت. امام متوجه شد كه زيد عدّه‏اى از اصحاب را مخاطب قرار داده و از مقام خاندان پيامبر سخن گفته و به طور غرورآميزى دائماً "نحن، نحن" (ما چنين، ما چنان هستيم) مى گويد: امام رضا(ع) سخن خودر ا قطع كرده، خطاب به زيد فرمود: "اين سخنان چيست كه مى گويى؟ اگر سخن تو درست باشد و فرزندان رسول خدا وضع استثنايى داشته باشد و خداوند به كاران آن‏ها را عذاب نكند و بدون عمل به آن‏ها پاداش دهد، پس تو از پدرت موسى بن جعفر(ع) نزد خدا گرامى‏ترين، زيرا وى خدا را بندگى كرد تا به درجات قرب نائل آمد و تو مى پندارى كه بى آن كه بندگى خدا كنى، مى توانى در درجه موسى بن جعفر قرارگيرى!".(7)پى نوشت‏ها: 1. احزاب (33) آيه 30.2. مؤمنون (23) آيه 101.3. بحارالانوار، ج 21، ص 111، چاپ آخوندى، به نقل از عدل الهى، ص 370.4. عدل الهى، ص 369 - 370.5. مدثر (74) آيه 38.6. هود (11) آيه 49.7. عدل الهى، ص 371 - 372.
کد سوال : 54006
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : علت اين كه بعضي از علما رؤيت ماه با چشم مسلّح را جائز نمي دانند چيست؟
پاسخ : مبناي فتواي اين عده ، ظاهر روايات وارد شده در اين موضوع است. آن ها از ظاهر روايت "صم للرؤيه وافطر للروية؛ وقتي هلال ماه رمضان را ديدي، روزه بگير و وقتي كه هلال ماه شوال را ديدي روزه نگير" استفاده كرده اند كه ديدن ماه بايد به طور طبيعي بدون تلسكوپ و دوربين باشد، همان طور كه د ر زمان قديم بوده است، پس كلمة رؤيت در حديث را به معناي عرفي آن معنا مي كنند.
کد سوال : 54007
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : در صورتي كه فردي از طرف سازمان يا ادارة خود به مأموريت برود، حكم نماز و روزه اش در سفر چيست؟
پاسخ : به فتواي تمامي مراجع فعلي غير از حضرت آيت الله فاضل چنين فردي كه كثيرالسفر است و كثرت سفر او به خاطر شغل او است، در سفر نمازش تمام و روزه اش صحيح است.(1) حضرت آيت الله فاضل گفته اند: مقلدان من مي توانند در اين مسئله از ديگري تقليد كنند.(2)پي نوشت ها : 1 - توضيح المسائل مراجع، ج1، ذيل شرط هفتم، ص 726.2 - آيت الله فاضل، جامع المسائل ج1،س 492 ، ص 135.
کد سوال : 54008
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : يك شخص نظامي منزلي در يكي از شهرستان هاي مرزنشين دارد، به صورت اجاره اي ، ولي در طول روز مسافتي را بيشتر از حد شرعي حدود 50 كيلومتر به صورت مأموريت سفر مي كند. تكليف نماز و روزه اش چيست؟ مأموريت او حدود 5 سال است.
پاسخ : چنين شخصي چون كثيرالسفر است و شغل او كثرت سفر است، به فتواي تمامي مراجع فعلي غير از حضرت آيت الله فاضل نماز او تمام و روزة او صحيح است.(1) به فتواي حضرت آيت الله فاضل اگر شغل او به مأموريت رفتن و سركشي به اين جا و آن جا است، نمازش تمام و روزه اش صحيح است. اگر كثرت سفر مقدمة شغل او است، يعني هر روز يا هفته اي يك بار به شهر يا پادگاني براي درس دادن يا كار اداري مي رود، نمازش شكسته است، ولي ايشان فرموده: مي تواند چنين شخصي از مرجع ديگر در اين مسئله تقليد كند.(2)پي نوشت ها :1 - توضيح المسائل مراجع، ج1، ذيل شرط هفتم، ص 726.2 - آيت الله فاضل، جامع المسائل ، ج1، ص 135، س 492.
کد سوال : 54009
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : مبالغي كه ادارات و سازمان ها با رضايت كارمندان از حقوقشان كسر مي كنند و براي آنها سرمايه گذاري مي كنند، با توجه به اين كه در زمان كسر مبالغ فوق فرد كارمند بدهي داشته باشد، آيا به مبلغ سرمايه گذاري شده خمس تعلق مي گيرد؟
پاسخ : تا آن مبالغ به دست شما نرسيده ، خمس به آن تعلق نمي گيرد. وقتي پول هاي جمع آوري شده ، به دست شما رسيد، چون از حقوق شما و با رضايت تان پس انداز شده و سال بر آن گذشته، بايد آن را تخميس كنيد.
کد سوال : 54010
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : اگر مسافر در برگشت به وطنش به نقطه اي برسد كه تا وطن كمتر از چهار فرسخ فاصله باشد مثلا 15 كيلومتري وطن برسد، ولي هنوز به حد ترخص نرسيده باشد، حكم نماز و روزه اش در اين نقطه چيست؟
پاسخ : در فرض سؤال نمازش در نقطة مذكور شكسته و روزه اش صحيح نيست. فاصلة 15 كيلومتري خارج از حد ترخص است.
کد سوال : 54011
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : الگوهاي بشري هميشه موفق بودهاند. چرا معصومان(ع) در مقابل حكام جور دچار شكست ظاهري شدند؟ اين موضوع تأثير عجيبي در نگرش انسان هاي مادي دارد؟
پاسخ : اوّلاً الگوهاي بشري هميشه موفق نبوده اند و بسياري از انسان هايي كه براي ديگران الگو هستند، در زندگي دچار شكست هاي فراوان شده اند اما در اثر استقامت و عدم شكست روحي، به راه خود ادامه داده و عاقبت به پيروزي و موفقيت رسيده اند. يعني اگر چه شكست خورده اند، اما روحشان شكست نخورده و تسليم شكست نشده اند. ثانياً شكست ائمه اطهار در مقابل حكام جور همان طور كه خود اشاره كرده ايد، شكست ظاهري بوده است. در واقع آن ها شكست نخورده و پيروز حقيقي هستند، چرا كه شكست و پيروزي بر اساس اهداف انسان ها تعريف مي شود. اگر هدف ائمه اطهار(ع) پيروزي بر دشمنان به هر قيمت بود، حق داشتيد كه آن ها را شكست خورده تلقي كنيد اما آن بزرگواران از ابتدا چنين هدفي نداشتند كه به هر قيمت شده (اگر چه به قيمت پايمال كردن ارزش هاي الهي) بر دشمنان خود چيره شوند. اصولاً آن ها چنين هدفي نداشته اند تا بتوان آن ها را شكست خورده دانست. در نظر ائمة اطهار(ع) هدف وسيله را توجيه نمي كند وهدف هر قدر عالي و ارزشمند باشد، نمي توان و نبايد براي رسيدن به آن ارزش ها را زير پا گذاشت و با هر وسيلة نامطلوبي به سوي هدف رفت. اگر آن ها چنين كاري مي كردند، اگر چه به ظاهر پيروز مي شدند اما در واقع شكست خورده بودند، زيرا رضايت الهي فقط با استفاده از وسيلة مناسب و شايسته به دست مي آيد.اميرمؤمنان(ع) به كساني كه به او مي گفتند: مدتي با معاويه مصالحه كند و در يك فرصت مناسب او را كنار بگذارد مي فرمود: "اتأمروني أن أطلب النصر بالجور؛ آيا مرا دعوت مي كنيد كه پيروزي را با جور و ستم به دست آورم؟!" حضرت تأييد حكومت جور معاويه را شركت در ستم وي مي دانست وحاضر نبود حتي براي پيروزي ظاهري، لحظه اي معاويه را تأييد كند. همين سيرة پسنديدة فرزندان بزرگوارش بود كه براي هميشة تاريخ آن ها را پيروز اعلام كرده و الگوي راستين انسان هاي صالح شده اند. از طرف ديگر مي تواند اين مسئله، آزمايشي براي انسان هاي مؤمن باشد كه تصوّر نكنند با ايمان به خدا به نعمت هاي ظاهري و پيروزي حتمي در دنيا دست مي يابند و در مقابل شكست هاي ظاهري كه در دنيا دچار آن مي شوند، دچار تزلزل و نااميدي و يأس نشده و دست از تلاش و استقامت بر ندراند.اميرمؤمنان در يكي از خطبه هاي نهج البلاغه مي فرمايد: "اگر خداوند اراده مي فرمود، به هنگام بعثت، درهاي گنج ها و معادن جواهران و باغ هاي سرسبز را روي پيامبران مي گشود، ... اما گر اين كار را مي كرد، آزمايش از ميان مي رفت و پاداش و عذاب بي اثر مي شد و بر مؤمنان اجر و پاداش امتحان شدگان لازم نمي شد و ايمان آورندگان ثواب نيكوكاران را نمي يافتند. اگر پيامبران داراي چنان قدرتي بودند كه مخالفت با آنان امكان نداشت... مستكبران در برابرشان سر فرود مي آوردند و تظاهر به ايمان مي كردند، از روي ترس يا علاقه اي كه به ماديات داشتند، در آن صورت نيت هاي خالص يافت نمي شد و اهداف غير الهي در ايمانشان راه مي يافت و با انگيزه هاي گوناگون (غير الهي و خالص) به سوي نيكي ها مي شتافتند".(1)نشانة پيروزي واقعي آن ها اين است: ارزش هايي كه براي آن ها مبارزه و تلاش كرده اند، زنده و جاودان هستند، به گونه اي كه حتي مادي گرايان براي موجه جلوه دادن خود، تظاهر به همان ارزش هاي انساني مي كنند، يا حتي كساني كه در دين اسلام نيستند بزرگان اسلام مانند پيامبر(ص) و حضرت علي(ع) را مي ستايند و از آن ها به نيكي ياد مي كنند. مهم براي الگوهاي بشري، پايداري و باقي ماندن ارزش هاي انساني و مثبت دانستن آن ارزش ها و منفي دانستن ضد ارزش ها به وسيلة انسان براي هميشه بوده و اين موفقيت و كاميابي بزرگي براي الگوهاي بشري است.پي نوشت ها: 1. نهج البلاغه، ترجمه محمد دشتي، خطبة 192، ص 387 ـ 389.
کد سوال : 54012
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : آيا بر كسي كه تكاليف شرعي به او نرسيده است، عذاب وجود دارد؟
پاسخ : تا زماني كه خداوند حكمي را بيان نفرموده و توضيحي در شرع پيرامون آن نرسيده باشد، هيچ كس را در برابر آن مجازات نخواهد كرد. به تعبير ديگر تكليف و مسئوليت همواره پس از بيان احكام است. در قرآن نيز به اين نكته اشاره شده است: "ما كنّا معذّبين حتي نبعث رسولاً؛(1) هيچ فردي را عذاب نمي كنيم مگر اين كه پيش از آن فرستادة خود را مي فرستيم". زيرا عذاب انساني كه از تكليف خود خبر نداشته باشد، ظلم محسوب مي شود، و اين همان چيزي است كه در علم اصول از آن تعبير به "قاعده قبح عقاب بلا بيان" مي شود.در آية ديگر نيز خداوند مي فرمايد: "و ما كان ربّك مهلك القري حتي يبعث في امّها رسولاً يتلوا عليهم آياتنا؛(2) پروردگار تو هرگز شهر ها و آبادي ها را هلاك نمي كرد تا اين كه در كانون و مركز آن ها پيامبري بفرستد كه آيات ما را بر آن ها بخواند".از آيات استفاده مي شود كه خداوند تا اتمام حجت نكند و پيامبران را با دستور صريح نفرستد، هيچ كس را مجازات نمي كند.بعد از اتمام حجت هم مراقب اعمال آنان است. اگر ظلم و ستمي از آن ها سر زد و مستوجب عذاب شدند، مجازاتشان مي كند: "و ما هرگز شهرهايي را هلاك نمي كرديم مگر آن كه اهلش ظالم و ستمگر باشند".(3) تعبير "ما كان ربك" و يا "ما كنا" دليل بر اين است كه اين سنت هميشگي و جاودانگي خدا بوده كه بدون اتمام حجت كيفر نمي دهد.(4)البته بايدتوجه داشت كه اگر چه انساني كه پيامبر براي او فرستاده نشده و يا پيام پيامبري به او نرسيده، مكلّف به احكام و شريعت آن پيامبر نيست، امّا بر اساس عقل و فطرت خود، مورد حساب و مؤاخذه قرار گيرد و بر اساس آن ها جزا و پاداش داده مي شود. پي نوشت ها: 1. اسراء (17) آية 15.2. قصص (28) آية 59.3. همان، آيه 59.4. مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 16، ص 129.
کد سوال : 54013
موضوع : گنجینه مذهبی>واحد پاسخ به سوالات دفتر تبليغات اسلامي
پرسش : با توجه به اين كه خداوند از هر كس نسبت به انسان مهربان تر است، چرا از انحراف او جلوگيري نمي كند؟
پاسخ : هم چنان كه مطرح كرده ايد خداوند به انسان از خودش مهربان تر است و حتي پدر و مادر كه مهربان ترين فرد نسبت به فرزند هستند، ذرة ناچيزي از محبّت الهي را دريافت كرده اند.خداوند انسان را مختار خلق كرده است تا با اختيار خودش راه تكامل و سعادت را طي كند. اگر منظور شما از جلوگيري از انحراف، آن است كه آدمى هيچ اختيارى نداشته باشد و به صورت اجبار فقط دست به عمل ثواب زده و كار خير انجام دهد، اين طريقه سعادتمندى، مزيتى را براى آدمى ثابت نمى‏كند و نهايتاً بسان ملائك مى‏گردد كه بدون اختيار تسبيح حق مى‏گويند و نمى‏توانند گناهى انجام دهند. در اين صورت جداى از ملائك نبود و بين انسان و فرشته هيچ اختلافى نبود.به عبارت ديگر: چون خداوند جهان خلقت را به بهترين صورت آفريده،در جهان خلقت كه فرشتگان هستند به صورتي آفريده شده اند كه همگي بدون اختيار راه سعادت را مي روند و داراي اختيار در انجام خوب و بد نيستند، بلكه سرشت آنها تنها بر خوبى آفريده شده است.حال در اين عالم خلقت مى‏تواند نوعى خاص وجود داشته كه همه مقاماتى كه فرشتگان دارا هستند، دارا شود، اما با اختيار و انتخاب خود، و اين تنها در صورتى ميسر است كه راه خوب و بد براى او باز باشد و ميان خوب و بد، خوب را انتخاب نمايد و به مقام فرشتگان و حتى برتر از آنها دست يابد. اگر قرار بود سرشت اين موجود به گونه‏اى باشد كه داراى اختيار نبوده و فقط راه سعادت را بپيمايد، ديگر تفاوتى بين اين موجود و فرشتگان نبود، بلكه فرشته بود، در حالى كه اين موجود، نوعى جدا از فرشتگان است و اقتضاى فيض نامتناهى اين است كه در جهان خلقت (كه بهترين جهان ممكن است) چنين نوعى وجود داشته باشد و با فرض چنين نوعى، جهان كامل تر و زيباتر و بهتر خواهد بود.از طرف ديگر اگر انسان بدون اختيار به راه خير برود، بهشت رفتن بى معنا است، چرا كه در اين صورت بهشت نتيجه كار ناكرده است، بلكه سعادتي لذت بخش و معقول است كه آدمى با سعى و تلاش خود بدان برسد، با توجه به اين كه مى‏توانسته كار بد كند ولى انجام نداده و كار خير از او سر زده است. اساساً خدا بنابر حكمت‏هايى (كه برخى از آن حكمت‏ها را مى‏دانيم) انسان را از روح و جسم و عقل و شهوت تركيب نموده است. براساس اين كه دنياى ماده، دنياى تضاد و تزاحم است و انسان مختار خلق شده است، در همه موارد انسان بين انجام خير و شر مخير است و اگر طبق طريق خوبى، راه پيمود، سعادت قرين او مى‏گردد. و اگر بر طريق بدى قدم برداشت، در شقاوت و بدبختى گرفتار مى‏شود و اين مربوط به ذات و ماهيت اين نوع از خلقت است. پاداش و جزا نيز براساس آن داده مى‏شود.بهشت و جهنمى ارزشمند است كه نتيجه مستقيم اعمال آدمى باشد. تذكر و نكته ديگر نيز لازم است: 1 - آيا مى‏پذيريد كه خدا از ابتدا زمينه گمراهى همه انسان‏ها را فراهم كند و فطرت خداجويى و خداشناسى را به آنها عنايت نكند و هيچ پيامبرى براى هدايت انسان‏ها مبعوث نكند، بعد آنها را به سبب اعمال سوءشان عذاب نمايد؟ آيا اين با عدل و حكمت الهى سازگار است؟ يقيناً بر خلاف عدل و حكمت الهى است. حال در جانب سعادت چنين است، چرا كه اگرانسان بدون اراده در مسير خير گام بردارد، در حقيقت نقشى (به صورت اختيار) در اعمال ندارد. بهشتى هم كه به او داده شود، نتيجه عملش نيست. اصولاً اگر اختيار نباشد، خوب و بد براى چنين موجودى بى معنا خواهد بود. 2 - خدا زمينه هدايت عامه و تمايل به سوى خوبى‏ها و رهنمون شدن در جاده سعادت را در وجود آدمى به وديعت نهاده است. فطرتى در آدمى قرار داده كه خداجويى و خداشناسى دستور كار آن است و پيامبرانى فرستاده و كتاب آسمانى نازل نموده و عقل را در وجود آدمى قرار داده كه خوب و بد، حسن و قبح را تشخيص دهد و طبق فرمان اين رسول الهى قدم بردارد. همه اين زمينه سازى‏ها، در حدى است كه راهنماى انسان شود، نه اين كه مجبور گردد.