حجاب و عفاف
پنج شنبه 13/9/1393 - 10:58
حجاب و عفاف
رهروان ولایت ـ از پرحاشیهترین بحثهایی که همیشه مطرح بوده است، شخصیت زن است؛ در طول تاریخ، زن به عنوان مخلوقی بیارزش قلمداد میشده (این نكته در مجامع علمی هم مورد تائید بوده است). تا آنجا که اسلام، آمد و شخصیت واقعی آن را برای همه روشن کرد.
سقراط از اندیشمندان یونانی میگوید: وجود زن بزرگترین منشأ انحطاط بشریت است.[1]
ارسطو: زن چیزی نیست مگر مرد ناکام، خطای طبیعت و حاصل نقصی در آفرینش.[۲]
در تورات تحریف شده آمده که: حوا عامل گناه اولیهی آدم و مسئول خروج وی از بهشت است.[۳]
همچنین در انجیل تحریف شده امده: زن عامل گناهکاری انسان اولیه است و گناه اولیه آدم، سبب شد که این گناه، در گوهر همهی انسانها سرشته شود؛ لذا همهی انسانها به جز عیسی(علیهالسلام) و مریم(سلاماللهعلیها) با گناه متولد میشوند.[۴]
این تنها تعدادی از نظرات اندیشمندان و کتب تحریف شده است. آنها كه امروزه خود را مترقّی و آزادیخواه میدانند و دم از حقوق بشر میزنند، مبانی اندیشهای آنها مواردی است كه ذكر شد.
لازم به ذكر است كه آنچه هم كه امروزه به عنوان حقوق بشر و انجمنهای حمایت از زنان و... در غرب، رواج پیدا كرده است، تنها هیاهویی است كه به راه افتاده و در حقیقت، زنان در بردگی نوینی به سر میبرند.
به عبارت دیگر؛ چیزی كه در غرب، به عنوان ارزش نهادن به مقام زن، تعریف شده است (یعنی اشتغال زنان، بیبند و باری آنها، آزادی در پوشش و...) بی شباهت به این مثال نیست كه شما برای اینكه ارزش فردی را ثابت كنید، میگویید «این آدم، خیلی قوی و نترس است؛ او قادر به هر كاری هست، حتّی میتواند خود را از ارتفاع 7 متری به پایین بیاندازد». این كار، در حقیقت، ارزش محسوب نمیشود، بلكه با هیاهو و هیجانی كه شما راه انداختید، او و دیگران، ارزشش را در این میبینند. در اینجا دو حالت پیش میآید: اگر انجام دهد، از بین خواهد رفت و اگر عمل نكند، احساس سرخوردگی خواهد كرد.
بنابراین تنها حرکتی که به صورت حقیقی در مقابل این انحراف عظیم، ایستادگی کرده است، دین مبین اسلام است که از همان ابتدا با زنده بهگور کردن دختران، مبارزه کرد و تا به امروز هم ادامه دارد.
در فرهنگ اسلام، زن و مرد از ارزشی برابر برخوردارند، زیرا این ارزش را در روح آدمی میدانند. خداوند در قرآن کریم، این تساوی را این گونه بیان فرموده که:
«إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَالْقَانِتِینَ وَالْقَانِتَاتِ وَ... أَعَدَّ اللَّهُ لَهُم مَّغْفِرَةً وَأَجْرًا عَظِیمًا؛[احزاب/35] به یقین مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان با ایمان و زنان با ایمان، مردان مطیع فرمان خدا و زنان مطیع فرمان خدا، و... خداوند برای همهی آنها مغفرت و پاداش عظیمی فراهم ساخته است.»
و در جای دیگر میفرماید:
«مَن عَمِلَ صالحاً مِن ذَكَرٍ اَو اُنثی وَ هُوَ مؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حیوةً طَیّبةً وَ لَنَجزِیَنَّهُم اَجرَهُم بِاَحسَنِ ما كانُوا یَعمَلونَ؛ هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه زن باشد یا مرد در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند خواهیم داد.»[نحل/79]
پس این که خداوند زن را با ویژگیهای زنانه آفریده و مرد را با ویژگیهای مردانه؛ هیچ نقص و کاستی نیست، زیرا تمام انسانها دارای تکلیفی هستند و هر کس به اندازهی توان و شرایطی که دارد مکلف میشود و محبوترین آنها هم با تقواترین آنها است. حال خداوند برای زنان اینگونه تکلیف کرده و برای مردان به گونهای دیگر و از هر کدام هم به همان اندازه میخواهد نه بیشتر.
با این بیان، میتوان مقایسه كرد، مبانی اندیشهای آنها كه در هیاهوی حقوق بشر و حفظ حقوق زنان و... او را به ورطه گناه و هلاكت كشاندهاند و اسلام نابی كه اینگونه به زن، ارزش داده و او را در كمال، مساوی با مرد قرار داده است.
----------------------------------------------
پینوشت:
1- گری، بنوات، زنان از دید مردان، محمدجعفر پوینده، ج ۱.
2- ویل دورانت، لذات فلسفه، ص57.
3- رساله اول پولس به تیموتائوس، ۲ : ۱۲ و ۱۴.
4- زنان از دید مردان، و تاریخ تمدن ویل دورانت، ج ۴، و عصر ایمان، بخش ۲، فصل ۳۰.
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:44
حجاب و عفاف
به گزارش گروه اینترنتی رهروان ولایت، برادرم اعتقاد داره اگر هر دختری در خانواده ی خودش از نظر عاطفی تامین بشه دیگه محبتهای کاذب محیط بیرون خونه براش جذاب نیست. شاید یکی از دلایلی که بیشترین محبت رو توی خانواده نسبت به من و خواهرم داره همین باشه. این ابراز محبتها هرچند که از ابتدا عمیق هم نباشند ولی با ادامه یافتنشون در قلب و روح آدم ریشه می کنه مثل رابطه ی من و برادرم که قبل از دبیرستان رفتنم اصلا خوب نبود ولی با همین روند به جایی رسید که حرفهای برادرم برام جای فکر و عمل کردن داشت و الان پیشرفت دینی و علمی خودم رو مدیون ایشون هستم.
البته از اولش اینطوری نبود، برادرم چهار سال از من بزرگتر هستند، طبیعتا مثل خیلی از خواهر برادرهای دیگه تو خونه دعوا و بحث داشتیم. تا اینکه ایشان به سربازی رفتند و در آن دوره چون از هم دور بودیم یه کم قدر همدیگه رو فهمیدیم از طرفی هم چون مطالعات مذهبی ایشون توی سربازی زیاد شد کلا متحول شدند در حدی که بیشترین محبتها رو به خواهرهاشون می کردند. اما توی خیلی از بحثهامون متوجه شدم که یکی از دلایل محبتشون به همین دلیله که ما به بیرون خونه پناه نبریم.
هر موقع که می خواستیم برای خرید یا کاری با هم بیرون بریم می گفت : "زهرا خانم، پاشو لباس قشنگهاتو بپوش که با هم بریم بیرون."خودم می دونستم که لباس قشنگ از نظر برادرم چادرمشکیه و چون دوست داشتم جواب محبتهاش رو بدم پوشیدن چادر برام مشقتی نداشت.
وقتی می خواست برای شرکت در نماز جماعت به مسجد بره از یک ساعت قبل من رو به همراهی دعوت می کرد و از اینکه دوست نداره این مسیر رو تنها بره شکایت می کرد، یا یک سری از صحبتهامون رو به موقع مسجد رفتن و مسیرش موکول می کرد. می دونستم همه ی این ها بهانه ست ولی حس غروری رو که از پوشیدن چادر و همراه بودنش تا مسجد تو چشمهاش می دیدم رو دوست داشتم.
اون موقع حجابم کامل نبود. معمولا موهام معلوم بود ولی تاکید ایشون روی چادر بود نه اینکه فقط به پوشاندن موهایم اکتفا کنم، چون من قدبلند بودم و هرجا می رفتم از خوش اندامی ام تعریف می کردند و ایشان از این قضیه و شنیدن این حرفها ناراحت می شدند ولی می دونستند اگر به من مستقیما بگن گوش نمیکنم برای همین هیچ وقت به خاطر نپوشیدن چادر ازش حرف تند یا توصیه ی مستقیمی به پوشیدن چادر نشنیدم.
بعد از اینکه دانشگاه قبول شدم توی محیط دانشگاه هم به خاطر رضایت پدر و برادرم چادرمی پوشیدم ولی چادر سرکردنم ناشی از تفکرات خودم نبود. یک روز یکی از همکلاسیهام با حس عجیبی بهم گفت:" زهرا خوش به حالت تو واقعا لیاقت اسمت رو داری." اولش خندیدم و تشکر کردم ولی هنوز چند قدم برنداشته بودم که به عمق جمله اش فکر کردم و گفتم نه لیلا جان دیگه این حرف رو نزن. دوستم مجددا گفت:" باور کن راست میگم ، تو خیلی با حجابی، نه اهل دروغ و غیبتی، نه تو کلاس مثل خیلیها دنبال جلب توجه آقایونی، مهربون و ..."خلاصه کلی صفت خوب رو ردیف می کرد و می گفت ولی من دیگه چیزی نمی شنیدم. خیلی دلم لرزید ، اشکهام رو به زور از دوستم پنهان می کردم . جملاتش مثل پتک مدام توی سرم فرود می ومد، سرم درد گرفته بود.انگار برای اولین بار بود اسمم رو شنیده بودم ، انگار اصلا نمی دونستم این اسم به عشق چه کسی روی من گذاشته شده. اصلا چرا تا به حال بهش دقت نکرده بودم؟ یعنی من واقعا لایق اسمم بودم؟ حجابم چطور؟ اصلا چادرم برای چی بود؟ غیر از این بود که برای رضایت برادرم می پوشیدمش؟
اون شب خیلی دیر گذشت، حوصله ی کسی رو نداشتم. تازه فهمیده بودم این همه سال یک چیز باارزش رو نداشتم و آدرس واقعی رو گم کرده بودم. از فردای اون روز چادرم رو به خاطر رضایت مادر یکدانه ی تمام شیعیان سر کردم.
یک روز برای کمک به برادرم در طرح پایان نامه اش -که مهندس کشاورزی می خوند- به مزرعه ی دانشگاه رفتم. برادرم برای اینکه راحت کار کنم و گلی نشوم گفت : اینجا دیگه اجازه داری چادرت رو برداری و راحت باشی. و من بی درنگ جواب دادم : چادرم رو به خاطر شما نپوشیدم که با اجازه ی شما بردارم! از حرفم تعجب کرده بود ولی با شوق خاصی گفت:" آفرین خواهر خوبم ، آرزوم بود که یک روز این رو ازت بشنوم"
اما هنوز چادر اختصاص به بیرون خانه داشت هر سال عید برای شرکت در مهمونیهای فامیل یک دست لباس جدید با مدل خاص و تک می دوختم ، طوری که برای خیلی ها جالب بود بدونن اون سال چه مدلی رو انتخاب می کنم. اون سال با تحولی که پیدا کرده بودم لباس کاملا بلند و پوشیده ای رو انتخاب کرده بودم و ساق دست و جوراب رو هم که اصلا توی فامیل عادی نبود رو همراهش کردم و با تحسین پدر و برادرم مواجه شدم.
تو تصورات خودم خیلی با حجاب بودم و دیگه نقصی نداشتم تا اینکه برادرم با برنامه ریزی قبلی به اتاقم اومد و کلی از لباسم تعریف کرد و خواست که من هم نظرم رو در موردش بگم. بعد خیلی آروم و منطقی شروع کرد به صحبت کردن: زهرا میدونی با این لباست خیلی زیبا میشی؟ و زیبایی لباست طوریه که آدم دوست داره مدام بهت نگاه کنه؟ و... بعد گفت درسته که پوششت کامله اما علاوه بر پوشیدگی باید این ویژگی رو هم داشته باشه که جلب توجه نکنه و.... خیلی با هم حرف زدیم آخرین جملش رو هم هنوز یادمه : به نظرم اگه چادر بپوشی دیگه ایرادی نداری اما تو خوب فکر کن اگه راه بهتری داشتی همون رو اجرا کن.
می دونستم منظورش اینه که نامحرمهای توی خونه با نامحرمهای بیرون از خونه از نظر حدود حجاب برای من همگی در یک جایگاه دارند ولی برام قابل فهم نبود که پسر عموم که هم بازیم بوده، پسر خاله ام که با هم بزرگ شده بودیم یا اصلا شوهر خاله ام که سن پدرم رو داشت و اون همه خاطرات مختلف باهاش داشتم با غریبه ها یک جایگاه داشته باشن. پس این همه سال رفت و آمد و نسبتها چی میشه؟؟؟
چند وقت ذهنم درگیر همین تفکرات بود که یک سخنرانی از حاج آقا پناهیان شنیدم که مضمونش این بود که توی اسلام "دلم می خواد" و "دوست دارم" و این حرفها معنی نداره. اسلام دین مهار نفسه و دینیه که در اون مهم، چیزیه که خداوند دستور دادند که البته پشت هرکدوم یک فلسفه و منطق محکم قرار داره. اینجا بود که به خودم گفتم خداوند عالمند و اگر قرار بود بین نامحرمها پرانتز باز بشه و پسر عمو و...توش قرار بگیرند حتما این کار رو می کردند و اینجا من دارم هر کاری خودم دوست دارم انجام میدم نه اون چیزی رو که خداوند فرمودند.
از اون به بعد توی مهمونی ها هم چادر پوشیدم و همان روزهای اول متوجه تفاوت عظیم این تصمیم شدم. (هیچ وقت نمیتونستم درک کنم که چقدر آقایون فامیل به لباسهام توجه میکنند تا اینکه دیدم هر سال شوهر عمه ام کلی از من و سلیقه ی لباس انتخاب کردنم تعریف میکنه و از عمه ام که حدود پنج سال از من بزرگتره میخواد که مثل من لباس بپوشه . اما بعد از اینکه ایشون فرم لباس من رو دوخته بودند شوهرشون گفتند که نه اصلا مثل زهرا نشدی. وقتی این حرفها رو از عمه ام شنیدم یخ کردم چون باورم نمی شد اینقدر روی من حساسند.)
به هر حال آن سال من با چادر در مهمانی ها حاضر شدم و متاسفانه به خیلی از آقایون از جمله شوهر عمه ام برخورد .اونها می گفتند مگه ما چشممون ناپاک بود یا ....که پیش ما چادر میپوشند!!!!!!! پدرم هم به همین دلیل خیلی موافق نبودند ما و مادرم توی خونه چادر بپوشیم می گفتند به فامیل بر می خوره و... حتی همون عمه ام هنوز هم به من میگه چرا اینقدر دنیا رو سخت میگیری ؟ چرا پیش عمو(شوهرش) چادر میپوشی؟ میدونم که در اثر غر زدن شوهرشه که به من اینطوری میگه ولی تو دلم میگم آخه بنده ی خدا فایده ی چادر پوشیدن من اول حفظ زندگی تو و کم کردن مقایسه های ناپاکه ، اونوقت تو!!!
از همون موقع همیشه لباسهای جدیدم رو که میپوشیدم از کفش و روسری گرفته تا حتی جنس چادرم اول از برادرم م یپرسم اگر من یک دختر غریبه باشم با دیدن این پوششم در موردم چی فکر میکنی؟ همین طوری خیلی از ایرادهام رو که اصلا به چشم خودم مهم نبودند رو متوجه می شدم و برطرفشون میکردم.
شاید باورتون نشه ولی چون پدرم موافق نبودند تو خونه چادر بپوشیم اوایل به بهانه ی اینکه روسریمون نیست یا لباس آسبین بلندمون توی ماشین لباسشوییه چادر می پوشیدیم بعد کم کم عادی شد و مادرم هم که فقط بیرون چادر می پوشیدند - ولی دوست داشتند توی خونه هم بپوشند- توی خونه هم چادر سر کردند و کم کم حرف و حدیثها و غیر عادی بودنش تموم شد و من که علی رغم نگاههای بهت زده و تمسخرآمیز عزیزانم روز به روز انرژی مضاعف تری برای اجرای امر پروردگارم پیدا کردم به لطف خدا این مسیر را ادامه می دهم و غرق شادی می شوم وقتی می بینم توی همین خانواده کم کم دخترهای کوچکتر هم بعد از کلی سوال پیچ کردن من و اینکه پوشیدن چادر سخته یا نه و ... در حال حرکت به سمت یک تجربه ی الهی اند.
مرجع : باشگاه خبرنگاران جوان
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:40
حجاب و عفاف
رهروان ولایت ـ خداوند انسان را طوری آفریده است که در همه دوران زندگی نیاز به شادی و نشاط دارد. خداوند در قرآن می فرماید: «یُرِیدُ اللَّهُ بِكُمْ الْیُسْرَ وَلَا یُرِیدُ بِكُمْ الْعُسْرَ» خداوند برای شما آسانی را اراده کرده و نه سختی و زحمت را.[1] پس اگر گاهی به گوش می رسد که اسلام دین سخت گیر است و اجازه شادی رو به مسمانان نداده است، این یک اشتباه واضح درباره اسلام هست. اما نکاتی کوتاه درباره شادی درقرآن و روایات معصومین عرض کنم.
شادی در قرآن، "قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِکَ فَلْیَفْرَحُوا هُوَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُون"؛ای پیامبر! به مؤمنان بگو که به دلیل قرار گرفتن در دایره فضل و رحمت پروردگار شاد باشند و چنین توفیقی از هر آنچه تا کنون به دست آوردهاند بهتر است.[2] البته آیاتی هم در وصف منافقان و شادی های غیر شرعی هست که شاید باعث ایجاد سوال در ذهن شود، اما صرفا در مقام اثبات و تایید وجود شادی در قرآن هستم.
شادی در روایات، امام کاظم علیه السلام می فرماید: سعی کنید اوقات خود را به چهار بخش تقسیم نمایید؛ بخشی را به مناجات با خداوند متعال و بخشی را به کار و تلاش برای امرار معاش و کسب درآمد و بخش سوم را به روابط اجتماعی و گفت وگو با دوستان و افراد مورد اعتمادتان که (در جهت رشد و تعالی) عیوب شما را بیان می کنند و در واقع نسبت به شما خالصانه علاقه مند هستند، اختصاص دهید. بخش چهارم اوقات خود را نیز برای لذت بردن از امور حلال مادی و معنوی قرار دهید. و با این بخش چهارم است که شما می توانید به سه بخش دیگر رسیدگی کنید.[3] یعنی امام تفریح و لذت حلال را مقدمه ای برای رسیدن به معنویت می داند. و در روایات دیگری از امام رضا علیه السلام نقل است که به ریان ابن شبیب فرمود: إن سرك أن تكون معنا فی الدرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا و افرح لفرحنا؛ اگر دوست داری كه ما در بهشت همراه ما باشی، به هنگام حزن ما، اندوهگین باش و به وقت شادمانی ما شاد باش.[4]
در این ایام هم که ماه شعبان و جشن های ولادت خصوصا ولادت امام زمان علیه السلام رو را در پیش داریم، با توجه به توصیه های اسلام، می توانیم در این شادی ها شرکت کنیم و در ثواب آن شریک باشیم. اما نکته مهم این است که این جشن ها گاهی باعث آزار و اذیت دیگران شده و یا گناهی مانند بی حجابی در سطح شهر فراهم می سازد، باعث شده که این سوال را در ذهن ایجاد می کند، آیا عمل مستحب مثل شادی به قیمت انجام گناه ارزش دارد؟
در روایات ما برای انجام مستحبات توصیه فراوان داریم مثل این حدیث قدسی که خداوند می فرماید: بنده من با انجام نوافل و مستحبات، به من نزدیک شده و محبوب من میشود تا جایی که خودم گوش، چشم، زبان، دست و پایش میشوم که با نظارت من میبیند، میشنود و کارها را با دست من انجام میدهد و راه میرود.[5] اما گاهی اوقات شیطان و نفس اماره انسان به سمت و سویی هدایت می کنند که در کلام معصومین این مسیر مورد نهی قرار گرفته است. مثلا امام علی علیه السلام در نهج البلاغه می فرماید: عمل به مستحبات در جایی که به واجب زیان رساند، مایه تقرب به خدا نمیگردد.[6]
پس باید با این توضیحات باید مراقب بود که مستحباتی که ما انجام می دهیم، مثلا شرکت در جشنهای نیمه شعبان که گاهی به اختلاط و عدم رعایت حجاب و پوشش منجر می شود، نمی تواند مایه تقرب به خدا باشد زیرا گاهی انجام این مستحبات مثل شادی کردن در این ایام باعث ضربه خوردن به حجاب و نگاه به نامحرم، که از واجبات است می شود.
-------------------------------------------------------
پی نوشت:
1- بقره،185.
2- یونس، 55.
3- «اجتهدوا فی ان یکون زمانکم اربع ساعات ساعة لمناجاة الله و ساعة لامرالمعاش و ساعة لمعاشرة الاخوان و الثقات الذین یعرّفونکم عیوبکم و یخلصون لکم فی الباطن و ساعة فیها للذاتکم فی غیر محرّم، و بهذه الساعة تقدرون علی الثلاث ساعات»تحف العقول، ص 433
4- «إن سرك أن تكون معنا فی الدرجات العلى من الجنان، فاحزن لحزننا وافرح لفرحنا» امالی شیخ صدوق ص 192، عیون اخبار الرضا (علیه السلام) - شیخ صدوق - ج 2 ص 269
5- «ما یتقرّب إلىّ عبدى بشیء أحبّ إلىّ ممّا افترضته علیه و ما زال یتقرّب إلىّ عبدى بالفرائض حتّى إذا ما احبّه و إذا أحببته كان سمعی الّذی أسمع به، و بصری الّذی أبصر به، و یدی الّذی أبطش بها»؛ فیض کاشانی، محمد حسن، الوافی، ج5، ص 734
6- «لَا قُرْبَةَ بِالنَّوَافِلِ إِذَا أَضَرَّتْ بِالْفَرَائِضِنهج البلاغه»،حکمت 39، ترجمه علی شیروانی، دفتر نشر معارف
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:37
حجاب و عفاف
رهروان ولایت ـ حتماً درباره ضروریات دین اسلام مطالبی به گوش شما خورده است و بعد هم درباره حکم کسی که منکر ضروری دین شود هم شاید نقلقولهایی شنیده باشید. در این مقام به بررسی کسی که منکر حجاب شود میپردازم که آیا حجاب ضروری دین است؟ اصلاً تعریف ضروری دین چیست و منکر حجاب آیا مرتد میشود؟
در تعریف ضروری دین باید گفت: ضروری دین امری است که مورد اتفاق مسلمانان است که جزء اسلام است [1] و تمام افرادی که سخنشان مورد اعتناء است، در این زمینه نظر واحدی دارند و اختلافنظری وجود ندارد. در برخی از کتب علمی ضروری دین چنین تعریفشده است: منظور از ضروری دین چیزی است که جزء دین بودنش نیازی به استدلال و دقت نظر نداشته باشد و جزء دین بودنش را هر مسلمانی میداند مگر تازهمسلمانی که آگاهی و اطلاع به احکام و عقائد اسلامی نداشته باشد یا در منطقهای باشد که دور از شهرهای اسلامی است و با مسلمانان رفتوآمد و معاشرت ندارد.]2]
حال باید دید نظر مراجع درباره ضروری بودن حجاب چیست:
آیا حجاب از ضروریات دین است؟ حکم کسانی که به آن بیاعتنایی میکنند چیست؟
حضرت آیتالله خامنهای:
اصل حجاب ضروری دین محسوب است، ولی بعضی فروع آن ممکن است ضروری نباشد و بیاعتنایی به اصل حجاب و عدم رعایت آن معصیت و گناه است.
حضرت آیتالله تبریزی:
اصل حجاب برای زنان از ضروریات دین است و حکم کسانی که به آن بیاعتنایی نمایند، حکم بیاعتنایی به سایر تکالیف دینی است.
حضرت آیتالله صافی:
اصل وجوب حجاب فیالجمله از ضروریات اسلام است و منکر آن مرتد است، ولی بیاعتنایی به آن با عدم انکار وجوب آن باعث فسق است.
حضرت آیتالله سیستانی:
اصل حجاب از مسلمات شریعت است و در قرآن آمده است، ولی کسانی که توجّه بهوضوح آن ندارند، انکار آنها مستلزم انکار نبوت نیست و بیاعتنایی عملی گناه است.
حضرت آیتالله مکارم شیرازی:
آری حجاب از ضروریات دین است، ولی انکار آن برای کسانی که از ضروری بودن آن آگاهی ندارند، موجب ارتداد نمیشود.
حضرت آیتالله بهجت (رحمهالله علیه):
بیاعتنایی به حجاب گناه است و داشتن حجاب واجب است. [3]
با صرفنظر کردن از آیات حجاب در قرآن با توجه به نظر مراجع محترم مشخص شد که حجاب از ضروریات دین است اما آیا منکر شدن ضروری دین از سر آگاهی باعث ارتداد میشود یا نه را باید در کلام مراجع بررسی کرد.
حضرت آیتالله خامنهای
س: آیا اگر کسى بعضى از ضروریات دین مانند روزه و غیر آن را انکار کند، حکم کافر را دارد یا خیر؟
ج: اگر انکار هر یک از ضروریات دین به انکار رسالت یا تکذیب پیامبر اکرم اسلام (صلیالله علیه و آله) یا واردکردن نقصى به شریعت منجر شود، باعث کفر و ارتداد است. [4]
حضرت آیتالله مکارم شیرازی
س: آیا حجاب ضروری دین است و انکار حجاب باعث کفر میشود؟
ج: آری حجاب از ضروریات دین است و اگر کسی علم به ضروری بودن آن داشته باشد و آن را انکار کند کافر میشود. [5]
حضرت آیتالله بهجت (رحمهالله علیه)
س: اگر كسى در نوشته یا گفتار خود حجاب را منكر شود، آیا مرتد محسوب میشود؟
ج: بله. [6]
تذکر: خانمی که حجاب ندارد، اگر علاوه برنداشتن حجاب، منکر آنهم هست و آیات و روایات وارده را با علم و آگاهی، انکار میکند که مرتد است، اما اگر به آیات و روایات باور دارد و عمل نمیکند، مسلمان گناهکار است.
----------------------------------------------------
پینوشت:
1- جواهرالکلام، ج 6، ص 46
2-القواعد الفقهیه، حسن بجنوردی، مکتبه الآداب، نجف، ج 5، ص 312
3-به نقل از «مسائل جدید از دیدگاه علما و مراجع تقلید» ج 1 و 2؛ تهیه و تنظیم، سیدمحسن محمودی.
4- برگرفته از سایت آیتالله خامنهای، استفتائات، سؤال 336
5- برگرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی
6-برگرفته از سایت آیت الله بهجت (رحمه الله علیه)
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:33
حجاب و عفاف
رهروان ولایت ـ اولین طرح استعمار برای رخنه کردن و برچیدن فرهنگ یک کشور اسلامی، اشاعه فحشا و فساد در این کشورهاست. برای این منظور، زن مسلمان به عنوان یک سدّ بزرگ بر سر راه آنان بود و اولین اقدامی که برای برداشتن این سدّ انجام دادند؛ برداشتن حجاب بود و در این حجابزدایی از حجاب سر شروع کردند.
فساد از برهنگی سر که سرآغاز برهنگیهاست، به تدریج به دیگر اعضا سرایت مینماید؛ نمیتوان زنی را دید که سر خود را در حجاب داشته امّا اعضای دیگرش برهنه باشد.
همین که بخواهند ملّتی را عریان نمایند، از سرها شروع میکنند. مثلاً در مورد زنان، ابتدا سر برهنه میشود و سپس مینیژوب و آنگاه مرد در لباس زن و زن به شکل مرد در میآید.
با نگاهی به تاریخ در مییابیم که حتی زنان اروپایی دارای حجاب بودند که از رنسانس به بعد، آهسته ابتدا زنان را بیحجاب كردند و به جایی رسید كه امروز زنان فرانسوی کاملاً برهنه در پشت ویترینها برای سو استفاده جنسی قرار میگیرند.
در مدارس راهنماییشان کلاس آموزش روابط جنسی برگزار مینمایند و در خبری از میزان تجاوزات جنسی میخوانیم: از هر چهار دختر در اروپا یک نفر زیر سن هجده سال مورد تجاوز قرار میگیرد.[1]
مبارزه دشمنان اسلام با حجاب صرف مبارزه با یک نماد و سمبل مذهبی و فرهنگی نیست، بلکه آنان میخواهند با تغییر حجاب، یک فرهنگ را تغییر داده و در سایه آن اندیشهها و عقاید را به نفع خود تغییر دهند.
متاسفانه این روند خطرناک در کشورهای اسلامی نیز در جریان است که تاحدودی موفق بودهاند، این امر ایجاب میکند که همه برادران و خواهران به مساله حجاب اهمیت و توجه بیشتری داشته باشند.
--------------------------------------
پینوشت:
1. کیهان 18\3\71 صفحه 7.
سایر موارد
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:30
حجاب و عفاف
رهروان ولایت ـ امیرالمومنین علیه السلام در نامه31 نهج البلاغه خطاب به فرزندش امام حسن علیه السلام توصیه هایی تربیتی دارد که در یک فراز درباره همسر و نحوه رفتار با زنان توصیه می کند و می فرماید: ...فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِنَّ... سخت گرفتن در حجاب عفت آنان را بیشتر حفظ می کند.[1]
با این وجود ما نباید از نقش همسر در نوع پوشش زنان غافل باشیم. اما آیا این توصیه در حد واجب لازم الاجرا می باشد و یا اینکه مرد باید سعی خود را در اجرای پوشش اسلامی برای همسر خود داشته باشد؟
حال به بیان نظر مراجع محترم پیرامون این سوال می پردازم:
آیت الله خامنه ای:
س: اگر همسر حجاب را رعایت نکند آیا باید شوهر، او را با دعوا و درگیرى به رعایت حجاب وادار کند؟
ج: در رعایت حجاب واجب و انجام سایر تکالیف شرعیه، شوهر حق دعوى و درگیرى و کتک کارى ندارد، و فقط مجاز است با ملایمت، امر به معروف و نهى از منکر زبانى نماید.[2]
آیت الله سیستانی:
س: آیا مرد اجازه دارد که حجاب را به همسر و فرزندان خود تحمیل کند؟
ج: مرد نمی تواند همسر خود را مجبور کند به رعایت کردن حجاب ولی می تواند او را از بیرون رفتن منع کند حتی با حجاب. پس می تواند شرط کند که اگر حجاب کامل پوشید حق دارد خارج شود. و اما در مورد فرزندان بالغ نمی تواند آنها را مجبور کند و تنها از راه تبلیغ صحیح و ارشاد و امر به معروف باید آنها را وادار نماید.[3]
آیت الله مکارم شیرازی:
س: اگر مرد راضى نباشد که همسرش با مانتو در جامعه ظاهر شود، و از او بخواهد که با چادر بیرون رود، و زن امتناع نماید، چه حکمى دارد؟
ج: مرد نمى تواند زن را به پوشش خاصّى مجبور کند، مگر این که حجاب اسلامى با آن پوشش مراعات نگردد. و مانتو در صورتى که تنگ و چسبان نباشد، و تمام بدن زن به جز گردى صورت و دستها تا مچ را بپوشاند، حجاب اسلامى محسوب مى شود; هر چند چادر حجاب برتر است.[4]
آیت الله بهجت رحمه الله علیه:
س: آیا مرد مى تواند همسر خود را به زدن پوشیه یا پوشیدن لباس خاصّى مجبور كند؟
ج: نمى تواند، ولى مى تواند بدون پوشیدن آن لباس، اذن خروج از منزل را ندهد.[5]
نتیجه: با توجه به اینکه نظر اکثر مراجع در مورد اجبار به پوشش خاص یا حجاب منفی می باشد، نباید از از این نکته غافل شد که با توجه به اینکه حکم خروج از منزل زن با مرد است، پس مرد می تواند با این ابزار حجاب همسرش را مدیریت کند تا هم کانون خانواده گرم و پر از عاطفه بماند و هم جامعه از فساد و گناه در امان باشد.
------------------------------------
پی نوشت:
1- نهج البلاغه، نامه 31، ترجمه علی شیروانی، دفتر نشر معارف.
2- برگرفته از سایت آیت الله خامنه ای، استفتاات جدید، حجاب.
3- برگرفته از سایت آیت الله سیستانی.
4- برگرفته از سایت آیت الله مکارم شیرازی.
5- برگرفته از سایت آیت الله بهجت رحمه الله علیه.
چهارشنبه 12/9/1393 - 21:28
حجاب و عفاف
چهارشنبه 12/9/1393 - 20:59
حجاب و عفاف
چهارشنبه 12/9/1393 - 20:58
حجاب و عفاف
چهارشنبه 12/9/1393 - 20:57