• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 6272
تعداد نظرات : 670
زمان آخرین مطلب : 4616روز قبل
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

بیوگرافی الناز شاکردوست

الناز شاکردوست در سال ۱۳۶۳ در یکی از محله های تهران چشم به دنیا گشود..در دوران دبستان عاشق بازیگری شد.دانشجوی تئاتراز دانشکده هنرو معماری دانشگاه تهران است. کلا انسانی عجیبی است.. عاشق فوتبال است شبیه بازیگری ! مادر خود را بسیار دوست دارد. و عجیب ترین نکته در زندگی او دوست صمیمی اوست.

مدرک تحصیلی: دانشجوی تئاتر از دانشکده هنر و معماری دانشگاه آزاد تهران
با بازی در فیلم « گل یخ » ساخته کیومرث پوراحمد به سینما آمد و ظرف کمتر از یک سال در پنج فیلم سینمایی نقش آفرینی کرد. تفاوت بازی او در دو فیلم « گل یخ » و « مجردها » نشان از توانایی های او دارد.
شاکردوست در « بی وفا » اولین ساخته منتقد قدیمی سینما – اصغر نعیمی – بهترین بازی کارنامه سینمایی اش را به نمایش گذاشت.

 

بله دوست صمیمی او گوهر خیر اندیش است که حداقل ۳۰ سال از او بزرگتر است.به طور اتفاقی وارد سینما شد.به گفته کیومرث پوراحمد وقتی دنبال یک بازیگر حدودا ۲۰ ساله میگشته که الناز رو دیده و از بازی وی که در ان موقع در تئاتر بازی می کرده خوشش امده و او را در فیلم گل یخ به عنوان بازیگر نقش اول بازی داده است. بازی های مختلف و نقش های مختلف که از او دیدیم او را یک بازیگر باهوش و با استعداد معرفی کرده است. بازی های متفاوت نظیر یک دختر پولدار در عروس فراری … یک دختر شل و ول در مجردها(واقعا فوق العاده بود).. یک دختر نسل سومی در چه کسی امیر را کشت (بازی او در این فیلم عالی بود..بسیار بهتر از نیکی کریمی . مهناز افشار و…)و بازی بسیار زیبای او در فیلم بی وفا(به عنوان یک دختر پایین خیابونی که عمرا هیچ بازیگری نمی تونست این نقش را به این خوبی بازی کن).در این سه سال و تا سن ۲۲ سالگی بازی در ۱۱ فیلم یک امار فوق العاده برای یک بازیگر است.منتقدین بسیاری از همان اول از بازی او تعریف کرده اند.

حتی هنرمندانی مانند مرحوم منوچهر نوذری از بازی وی تعریف کرده اند.همچنین مهدی فخیم زاده کارگردان خوب کشورمان عنوان کرده است که الناز شاکردوست به زودی بهترین بازیگر سینمای ایران خواهد شد

 

تعدادی از مجموعه آثار الناز شاکردوست:

- گل یخ (کیومرث پوراحمد – ۱۳۸۳)
- مجردها (اصغر هاشمی – ۱۳۸۳)
- عروس فراری (بهرام کاظمی – ۱۳۸۳)
- چند می گیری گریه کنی؟ (شاهد احمدلو – ۱۳۸۴)
- قتل آن لاین (مسعود آب پرور – ۱۳۸۴)
- چه کسی امیر را کشت؟ (مهدی کرم پور – ۱۳۸۴)
- بی وفا (اصغر نعیمی – ۱۳۸۵)
- قاعده بازی (احمدرضا معتمدی – ۱۳۸۵)
- کارناوال مرگ (رضا اعظمیان – ۱۳۸۵)
- خدا نزدیک است (علی وزیریان – ۱۳۸۵)

 

جشنواره ها و جوایز:
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نهمین دوره جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « مجردها » – ۱۳۸۴
- کاندید تندیس زرین بهترین بازیگر نقش مکمل زن از دهمین دوره جشن خانه سینما برای بازی در فیلم « چه کسی امیر را کشت؟ »

:::

گردآوری: سایت پسرخاله

 

 

الناز شاکردوست

 

چهارشنبه 23/6/1390 - 12:3
داستان و حکایت

داستان عاشقانه

” جان بلانکارد ” از روی نیمکت برخاست لباس ارتشی اش را مرتب کرد و به تماشای انبوه مردم که راه خود را از میان ایستگاه بزرگ مرکزی پیش می گرفتند مشغول شد . او به دنبال دختری می گشت که چهره او را هرگز ندیده بود اما قلبش را می شناخت دختری با یک گل سرخ . از سیزده ماه پیش دلبستگی‌اش به او آغاز شده بود. از یک کتابخانه مرکزی در فلوریدا, با برداشتن کتابی از قفسه ناگهان خود را شیفته و مسحور یافته بود, اما نه شیفته کلمات کتاب بلکه شیفته یادداشتهایی با مداد, که در حاشیه صفحات آن به چشم می‌خورد .دست خطی لطیف که بازتابی از ذهنی هوشیار و درون بین و باطنی ژرف داشت در صفحه اول ” جان” توانست نام صاحب کتاب را بیابد: “دوشیزه هالیس می نل” . با اندکی جست و جو و صرف وقت او توانست نشانی دوشیزه هالیس را پیدا کند.
” جان ” برای او نامه ای نوشت و ضمن معرفی خود از او درخواست کرد که به نامه نگاری با او بپردازد . روز بعد جان سوار کشتی شد تا برای خدمت در جنگ جهانی دوم عازم شود .در طول یکسال و یک ماه پس از آن , آن دو به تدریج با مکاتبه و نامه نگاری به شناخت یکدیگر پرداختند . هر نامه همچون دانه ای بود که بر خاک قلبی حاصلخیز فرو می افتاد و به تدریج عشق شروع به جوانه زدن کرد .

 

” جان ” درخواست عکس کرد ولی با مخالفت ” میس هالیس ” روبه رو شد . به نظر هالیس اگر ” جان ” قلبا به او توجه داشت دیگر شکل ظاهری اش نمی توانست برای او چندان با اهمیت باشد . ولی سرانجام روز بازگشت ” جان ” فرارسید آن ها قرار نخستین ملاقات خود را گذاشتند : ۷ بعد الظهر در ایستگاه مرکزی نیویورک . هالیس نوشته بود : تو مرا خواهی شناخت از روی گل سرخی که بر کلاهم خواهم گذاشت .
بنابراین راس ساعت ۷ بعدالظهر ” جان ” به دنبال دختری می گشت که قلبش را سخت دوست می داشت اما چهره اش را هرگز ندیده بود . ادامه ماجرا را از زبان خود جان بشنوید :
” زن جوانی داشت به سمت من می‌آمد, بلند قامت و خوش اندام, موهای طلایی‌اش در حلقه‌های زیبا کنار گوش‌های ظریفش جمع شده بود , چشمان آبی رنگش به رنگ آبی گل ها بود , و در لباس سبز روشنش به بهاری می مانست که جان گرفته باشد . من بی اراده به سمت او قدم برداشتم , کاملا بدون توجه به این که او آن نشان گل سرخ را بر روی کلاهش ندارد . اندکی به او نزدیک شدم . لب هایش با لبخند پرشوری از هم گشوده شد , اما به آهستگی گفت ” ممکن است اجازه دهید عبور کنم ؟ ” بی‌اختیار یک قدم دیگر به او نزدیک شدم ودر این حال میس هالیس را دیدم . تقریبا پشت سر آن دختر ایستاده بود زنی حدودا ۴۰ ساله با موهای خاکستری رنگ که در زیر کلاهش جمع شده بود . اندکی چاق بود و مچ پایش نسبتا کلفتش توی کفش های بدون پاشنه جا گرفته بودند
دختر سبز پوش از من دور می شد , من احساس کردم که بر سر یک دوراهی قرارگرفته ام . از طرفی شوق وتمنایی عجیب مرا به سمت آن دختر سبز پوش فرا میخواند و از سویی علاقه ای عمیق به زنی که روحش مرا به معنای واقعی کلمه مسحور کرده بود , به ماندن دعوتم می کرد .
او آن جا ایستاده بود با صورت رنگ پریده و چروکیده اش که بسیار آرام و موقر به نظر می رسید وچشمانی خاکستری و گرم که از مهربانی می درخشید . دیگر به خود تردید راه ندادم . کتاب جلد چرمی آبی رنگی در دست داشتم که در واقع نشان معرفی من به حساب می آمد , از همان لحظه فهمیدم که دیگر عشقی در کار نخواهد بود , اما چیزی به دست آورده بودم که ارزشش حتی از عشق بیشتر بود , دوستی گرانبهایی که می توانستم همیشه به آن افتخار کنم .

به نشانه احترام و سلام خم شدم و کتاب را برای معرفی خود به سوی او دراز کردم . با این وجود وقتی شروع به صحبت کردم از تلخی ناشی از تاثری که در کلامم بود متحیر شدم .
من ” جان بلانکارد” هستم و شما هم باید دوشیزه می نل باشید . از ملاقات شما بسیار خوشحالم . ممکن است دعوت مرا به شام بپذیرید؟ چهره آن زن با تبسمی شکیبا از هم گشوده شد و به آرامی گفت: فرزندم من اصلا متوجه نمی‌شوم! ولی آن خانم جوان که لباس سبز به تن داشت و هم اکنون از کنار ما گذشت از من خواست که این گل سرخ را روی کلاهم بگذارم و گفت اگر شما مرا به شام دعوت کردید باید به شما بگویم که او در رستوران بزرگ آن طرف خیابان منتظر شماست . او گفت که این فقط یک امتحان است !
تحسین هوش و ذکاوت میس می نل زیاد سخت نیست !

 

گردآوری: سایت پسرخاله

چهارشنبه 23/6/1390 - 11:59
داستان و حکایت

قصر پادشاه

در افسانه های شرقی قدیم آمده است که یکی از پادشاهان بزرگ برای جاودانه کردن نام و پادشاهی خود تصمیم گرفت که قصری باشکوه بسازد که در دنیا بی نظیر باشد و تالار اصلی ان در عین شکوه و بزرگی و عظمت ستونی نداشته باشد !!!

 

اما پس از سالها و کار وتلاش و محاسبه ، کسی از عهده ساخت سقف تالار اصلی بر نیامد و معماران مدعی زیادی بر سر این کار جان خود را از دست دادند تا اینکه ناکامی پادشاه او را به شدت افسرده و خشمگین ساخت و دست آخر معلوم شد که معمار زبر دست و افسانه ای به نام سنمار وجود دارد که این کار از عهده او بر می آید.

 

و بالاخره او را یافتند و کار را به او سپردند و او طرحی نو در انداخت و کاخ افسانه ای خورنق را تا زیر سقف بالا برد و اعجاب و تحسین همگان را برانگیخت اما درست وقتی که دیواره ها به زیر سقف رسید سنمار ناپدید شد و کار اتمام قصر خورنق نیمه کار ماند …

 

مدتها پی او گشتند ولی اثری از او نجستند و پادشاه خشمگین و ناکام دستور دستگیری و محاکمه و مرگ او را صادر کرد تا پس از هفت سال دوباره سر و کله سنمار پیدا شد .

 

او که با پای خود امده بود دست بسته و در غل و زنجیر به حضور پادشاه آورده شد و شاه دستور داد او را به قتل برسانند اما سنمار درخواست کرد قبل از مرگ به حرفهای او گوش کنند و توضیح داد که علت ناکامی معماران قبلی در برافراشتن سقف تالار بی ستون این بوده است که زمین به دلیل فشار دیواره ها و عوارض طبیعی نشست می کند و اگر پس از بالا رفتن دیواره بلافاصله سقف ساخته شود به دلیل نشست زمین بعدا سقف نیز ترک خورد و فرو می ریزد و قصر جاودانه نخواهد شد…

 

پس لازم بود مدت هفت سال سپری شود تا زمین و دیواره ها نهایت افت و نشست خود را داشته باشند تا هنگام ساخت سقف که موعدش همین حالا است مشکلی پیش نیاید و اگر من در همان موقع این موضوع را به شما می گفتم حمل بر ناتوانی من می کردید و من نیز به سرنوشت دیگر معماران ناکام به کام مرگ می رفتم …

 

پادشاه و وزیران به هوش و ذکاوت او آفرین گفتند و ادامه کار را با پاداش بزرگتری به او سپردند و سنمار ظرف یک سال قصر خورنق را اتمام و آماده افتتاح نمود .

 

مراسم باشکوهی برای افتتاح قصر در نظر گرفته شد و شخصیتهای بزرگ سیاسی آن عصر و سرزمینهای همسایه نیز به جشن دعوت شدند و سنمار با شور و اشتیاق فراون تالارها و سرسراها واطاقها و راهروها و طبقات و پلکانها و ایوانها و چشم اندازهای زیبا و اسرار امیز قصر را به پادشاه و هیات همراه نشان میداد و دست آخر پادشاه را به یک اطاق کوچک مخفی برد و رازی را با در میان گذاشت و به دیواری اشاره کرد و تکه اجری را نشان داد و گفت : کل بنای این قصر به این یک آجر متکی است که اگر آنرا از جای خود در آوری کل قصر به تدریج و آرامی ظرف مدت یک ساعت فرو میریزد و این کار برای این کردم که اگر یک روز کشورت به دست بیگانگان افتاد نتوانند این قصر افسانه ای را تملک کنند شاه خیلی خیلی خوشحال شد و از سر شگفتی سنمار به خاطر هنر و هوش و درایتش تحسین کرد و به او وعده پاداشی بزرگ داد و گفت این راز را باکسی در میان نگذار …

 

تا اینکه در روز موعود قرار شد پاداش سنمار معمار را بدهد . او را با تشریفات تمام به بالاترین ایوان قصر بردند و در برابر چشم تماشا گران دستور داد به پایین پرتابش کنند تا بمیرد!!!

 

سنمار در آخرین لحظات حیات خود به چشمان پادشاه نگاه کرد و با زبان بی زبانی پرسید چرا ؟؟؟!!!

 

و پادشاه گفت برای اینکه جز من کسی راز جاودانگی و فنای قصر نداند و با این جمله او را به پایین پرتاب کرده و راز را برای همیشه از همه مخفی نگاه داشت…!

 

ما دیگران را فقط تا آن قسمت از جاده که خود پیموده‌ایم می‌توانیم هدایت کنیم…

 

گردآوری: سایت پسرخاله

چهارشنبه 23/6/1390 - 11:58
موبایل

افزایش سرعت تلفن همراه

مطالعاتی که اخیرا توسط مراکز تحقیقاتی انجام شده نشان می‌دهد جمعیت موبایل‌ها از تعداد مردم کره زمین فراتر می‌رود اما به‌نظر می‌رسد انتظارات کاربران تلفن همراه کمتر برآورده می‌شود. مثلا ۷۱‌درصد از جمعیت کل کاربران موبایل انتظار دارند وب‌سایت‌ها مانند کامپیوتر با سرعت بالایی بارگذاری شوند.
تقریبا دوسوم جمعیت کاربران وب در جهان توقع دارند وب‌سایت‌ها در تلفن همراهشان طی ۳ ثانیه و حتی کمتر بارگذاری شده و اگر یک صفحه وب طی ۵‌ثانیه بارگذاری نشود، حدود سه‌چهارم کاربران تلفن همراه آن را رها می‌کنند. این قضیه تنها در مورد وب‌سایت‌ها نیست؛ باز کردن تصاویر و برنامه‌ها نیز با چنین رفتاری مواجه خواهند شد.
اما چه باید کرد؟ در ادامه مطلب نکاتی وجود دارد که با انجام آنها میتوانید سرعت تلفن همراه خود را افزایش دهید.

 

 

۱ – ارسال پیام: بهتر است سعی شود پیام‌ها در کارت حافظه ذخیره شوند، نه در حافظه تلفن همراه.

 

۲ – تصاویر پس‌زمینه زنده: ممکن است این تصاویر زیبا به‌نظر برسند، اما قدرت پردازشگر را تضعیف می‌کنند.

 

۳ – حذف برنامه‌های غیرضروری: اگر از همه برنامه‌های نصب شده در تلفن همراه استفاده نمی‌شود و مانند گردوغبار تلفن همراه را پوشانده‌اند، بهتر است حذف شوند، زیرا تنها حافظه باارزش تلفن همراه را اشغال می‌کنند.

 

۴ – انتقال تصاویر و ویدئوهای قدیمی: کاربران ممکن است تصاویر یا ویدئوهای زیادی را در گوشی خود ذخیره کنند؛ حتی بدون اینکه آنها را بشناسند. می‌توان آنها را در یک حافظه خارجی یا اکسترنال و یا در حافظه لپ‌تاپ ذخیره کرد؛ مهم‌تر از همه در شبکه‌های اجتماعی با دیگران به اشتراک گذاشت.

 

۵ – مدیریت قابلیت چند وظیفگی: چندوظیفگی یا اجرای چند برنامه با هم، قابلیت بسیار سودمندی در تلفن همراه است، اما ممکن است باعث کندشدن گوشی و روند اجرای برنامه‌ها شود.

 

۶ – چک‌کردن حافظه مخفی یا Cashe به‌طور مرتب: یکی از نکات مفید پاک کردن حافظه Cashe مرورگر به‌صورت مرتب است. به جای این کار می‌توان از برنامه‌هایی نظیر NetQin Mobile Guard v3.0 نیز استفاده کرد. این برنامه به کاربر امکان می‌دهد تا فایل‌های به‌دردنخور حذف شوند و گوشی از بدافزارها در امان بماند.

 

۷ – نظارت بر ایمیل ها: کاربران همیشه ای‌میل‌هایشان را چک می‌کنند، اما برای پاک کردن آنها فرصت کافی ندارند. بهتر است تحت تنظیمات ای‌میل، تعداد ای‌میل‌ها محدود شوند.

 

۸ – کاهش سرعت بیتی: این تغییر اگرچه کم است، اما می‌تواند سرعت گوشی را ارتقا دهد. با استفاده از یک برنامه می‌توان سرعت بیتی MP3 را به کم یا متوسط کاهش داد تا فضای بیشتری ذخیره شود.

 

گردآوری: سایت پسرخاله

چهارشنبه 23/6/1390 - 11:55
سينمای ایران و جهان

زندگی با چشمان بسته

زندگی با چشمان بسته» آخرین ساخته رسول صدرعاملی، هم اکنون فقط بر پرده سینماهای تهران است....
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
زندگی با چشمان بسته
منبع : کافه سینما
چهارشنبه 23/6/1390 - 11:53
معرفی کتاب و بازی های آموزشی

شعر ، «اما»ی بزرگی دارد

این خصیصه كه گاهی رنگ صدای شاعری چون فاضل نظری را نیز در شعر فرزام‌صفت پررنگ‌تر می‌كند باعث شده است شاعر گاه به خلق تك‌بیت‌های درخشانی توفیق یابد.....
آرش فرزام‌صفت، شاعر مجموعه عشق امای كوچكی دارد هنوز راه های نرفته زیادی دارد
«عشق امای كوچكی دارد» مجموعه‌ای است از سروده‌های كلاسیك و ترانه‌های آرش فرزام‌صفت كه انتشارات شانی آن را به بازار كتاب فرستاده است.

شاعر این مجموعه، اگرچه از جوانان شعر امروز است و نخستین گام‌ها را در انتشار مجموعه مستقل شعری برداشته است، توانایی‌ها و داشته‌های خود را در عرصه شعر كلاسیك و آشنایی‌اش را با جریان‌های موثر و زنده این نگرش شعری در همین مجموعه به رخ مخاطب كشیده است.
فرزام‌صفت اگرچه هرگاه به غزل‌های روایی روی می‌آورد (مانند غزل‌های «از آن طرف» و «مثل سیر قصه یك رود ممتد» در همین مجموعه) موفق‌تر عمل می‌كند، در مجموع شاعری مضمون‌گراست كه واحد مستقل شعری در سروده‌هایش، 20 محسوب می‌شود.
این خصیصه كه گاهی رنگ صدای شاعری چون فاضل نظری را نیز در شعر فرزام‌صفت پررنگ‌تر می‌كند باعث شده است شاعر گاه به خلق تك‌بیت‌های درخشانی توفیق یابد:
بر شیشه تنهایی من، ‌ریزش باران
چون خوردن انگشت اشاره است به گوری
یا:
مرگ چون معشوقی از روز اول مرا در برگرفت
زندگی هر وقت آمد دید آغوشم پر است
البته در گرمی بازار، غزل‌هایی با این ساختار و متكی بر مضمون‌یابی و بیت‌های برجسته، رسیدن به شعری كه دارای تشخص كافی برای ثبت در حافظه جامعه ادبی باشد مشكل‌تر است، به همین دلیل اگر شاعرانی چون آرش فرزام‌صفت در پی آنند كه شعرشان در تراز یك شعر مستقل و ماندگار عرض‌اندام كند ناچارند تكیه ویژه‌ای بر عناصر دیگر شعری (بجز تصویرگرایی) كنند.
خوشبختانه فرزام‌صفت شاعری است كه به پشتوانه‌های شعری ادبیات فارسی مسلط است و در بهره‌مندی از این پشتوانه‌ها، گاه خلاقیت‌هایی را نیز بروز می‌دهد. این بهره‌مندی‌های خلاقانه كه به ارجاع‌های بین متنی در سروده‌های وی می‌انجامد، می‌تواند زاویه تازه‌ای باشد كه شاعر در تنگنای شعر خود می‌گشاید تا به جای تكیه صرف برمضمون‌گرایی‌های تصویری، از دیگر امكانات در دسترس برای بیان شاعرانه بهره‌مند شود.
به این دو بیت توجه كنید كه شاعر چگونه بدون اشاره مستقیم از ظرفیت آشنای 2 بیت از سروده‌های حافظ استفاده كرده و توانسته است این ارتباط بین متنی را در خدمت بیان تازه‌ای قرار دهد كه هدف خاص شاعر بوده است:
شهر از شش طرف از عشوه خوبان خالی است
تو بگو با دل دشوارپسندم چه كنم؟
یا:
منم كه پلك نبستم به دیدنت یك عمر
تویی كه دیده نیالوده‌ای به دیدن من
نكته مهم برای شاعری چون فرزام‌صفت كه قصد دارد در بازار گرم غزلسرایان مضمون‌گرا صدای مستقلی را برآورد، این است كه متاعی كه او به این بازار می‌آورد باید حداقل به اندازه دیگر سوداگران این بازار، سالم و بی‌عیب باشد.
در رقابت برای ثبت صدایی تازه در شعر معاصر، كسی پیروزمندتر است كه شعرش از لغزش‌های بیانی و معنایی، حشو، تعقید و دست‌اندازهای موسیقایی به اندازه ممكن پیراسته شده باشد.
مهم‌ترین نكته برای شاعری در این سطح این است كه در چگونگی كاربرد كلمات دقت كافی كند و بهترین و درست‌ترین كلمات را در جای خود بگذارد. برای مثال آیا در بیت زیر، واژه «تلاوت» بهترین كلمه‌ای است كه شاعر می‌توانست برای بیان خود به كار ببرد؟
می‌روم به جستجوی تو گرچه در تصوری محال
می‌روم كه بشنوم تو را در تلاوت ترانه‌ها
سنگینی و وقاری كه از «تلاوت» برمی‌خیزد را چگونه می‌توان با شوخ و شنگی «ترانه» جمع كرد؟ اگر قرار بر این بود كه این جمع ضدیت در شعر اتفاق بیفتد باید فضای ذهنی و زبانی برای آن در شعر فراهم می‌آمد كه این اتفاق در شعر نیفتاده است.
در جای دیگری شاعر می‌گوید:
حضور هستی ناممكنی است در ذاتم
در آستان حضورت خسی است میقاتم
احتمالا شاعر می‌خواسته است از نام‌آشنای كتاب زنده‌یاد جلال آل‌احمد یعنی «خسی در میقات» بهره‌ای شاعرانه ببرد. اما نحوه كاربرد نادرست این عبارت باعث شده مصرع دوم اصولا دچار پریشانی معنایی شده باشد و مخاطب نمی‌داند میقات (یعنی مكان یا زمان ملاقات)‌ چگونه به خس تبدیل شده است؟
همچنین وقتی شاعر می‌سراید:
آه ای امام شعر! تو بیت‌المقدسی
برگشته است قبله ما مومنین به تو
ذوق یافتن یك مضمون تازه احتمالا او را از توجه به این نكته بازداشته است كه كل عبارت «آه ای امام شعر» حشو است و حذف آن از شعر، هیچ خللی به كار شاعر وارد نمی‌‌كند.
از این‌گونه بی‌دقتی‌های زبانی (و گاه موسیقایی)‌ می‌توان نمونه‌های بیشتری در شعرهای فرزام‌صفت یافت، غرض ما این بود كه یادآور شویم كه شاعر در راه سنگلاخ و طولانی ثبت صدای خود در هیاهوی سوداگران غزل امروز، هنوز حرف‌های نگفته، راه‌های نرفته و شعرهای نسروده بسیاری دارد و باید چشم انتظار مجموعه‌های بعدی‌اش بود.

گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
چهارشنبه 23/6/1390 - 11:50
آلبوم تصاویر

گزارش تصویری: موزه شکنجه در مالت (+18)

در اینجا ابزارها و مراحل اعمال شکنجه بازسازی شده و در صحنه های واقعی در معرض تماشا قرار می گیرند. تنها دیوارها می دانند که چند نفر زندانی به خاطر شکنجه و اعدام در اینجا مرده اند....
موزه شکنجه
Mdina پایتخت تاریخی مالت است. این شهر کمتر از 300 نفر جمعیت دارد، اما یکی از ترسناک ترین و حیرت آورترین موزه های زمین در اینجا برپا است- موزه شکنجه.
در اینجا ابزارها و مراحل اعمال شکنجه بازسازی شده و در صحنه های واقعی در معرض تماشا قرار می‌گیرند. تنها دیوارها می‌دانند که چند نفر زندانی به خاطر شکنجه و اعدام در اینجا مرده اند. اعدام ها و شکنجه هایی که تنها در همین سلول ها انجام می‌گرفت و تا سال 1813 ادامه داشت.
هیچ چیز فراموش نشده: تمام انواع شکنجه از آغاز امپراطوری رم، زمان حکومت عرب ها و دوره پادشاهان مالتی.
رومی‌ها مصلوب ساختن را ترجیح می دادند و عرب ها قربانیان را زیر سنگ های بزرگ می گذاشتند.
در محیط این موزه سکوت، سرما و تاریکی حکمفرما است. سلول های پیشین زندان الان هم وهمناک هستند با ابزارهای شکنجه وحشتناکی که مو بر بدن انسان سیخ می کند. نمونه این ابزارها ابزار ناخن کشی و وسیله ای است که به بدن وصل شده و بدن را آنقدر دور خود می پیچاند تا از بینی و دهان و گوش و حتی دست‌ها و پاها خون جاری شود.
جسدهای بدون سر، آدم های اعدام شده، اسکلت ها، افراد طاعونی و جلادان و شکنجه گران را در تصاویر می‌بینید.
موزه شکنجه
موزه شکنجه
تهیه و ترجمه: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
چهارشنبه 23/6/1390 - 11:45
سينمای ایران و جهان

آلزایمر

معتمدی شخصیت‌های اصلی‌اش را از میان اقشار پایین‌دست جامعه انتخاب كرده است. محوریت فیلم با مرد ناشناسی (با بازی مهدی هاشمی) است كه علاوه بر هوش و حواس پرتش، مشخصا فردی.....

دلمشغولی مشترك مخاطب و بازیگران
«آلزایمر»
به كارگردانی احمدرضا معتمدی با پشتوانه‌ای از موفقیت‌های جشنواره فجر اكنون روی پرده سینماست.
احمدرضا معتمدی را با فیلم‌های معناگرایانه‌اش می‌شناسیم. از وقتی «هبوط» را اوایل دهه 70 ساخت، نشان داد علائقش در سینما چیست؟ پس از آن نیز هرگاه پشت دوربین ایستاد، به بهانه هر فیلم حتی كمدی سعی كرد دیدگاه‌های فلسفی و اندیشه‌های خاص خود را عرضه كند؛ بنابراین مهم‌ترین انتقادی كه همواره متوجه احمدرضا معتمدی در این سال‌ها بوده، توجه بیش از حدش به مضمون و غفلت از فرم و ساختار بوده است. فیلم‌های معتمدی همواره هم از سوی مسوولان و هم از سوی منتقدان با اقبال مواجه شده است. مسوولان اغلب از این فیلم‌ها حمایت كرده‌اند و منتقدان در بیشتر اوقات نسبت به این آثار واكنش منفی نشان داده‌اند. مثلا «دیوانه از قفس پرید» قرار بود فیلمی اجتماعی باشد، اما با حضور خیل بازیگرانش، اثر آشفته‌ای از كار درآمد. «قاعده بازی» قرار بود كمدی باشد، اما كسی با دیدن آن خنده‌اش نگرفت. ویژگی بارز هر دو فیلم، تعدد بازیگران مشهورش بود و نیز اسامی آنها كه یادآور 2 فیلم بزرگ تاریخ سینما هستند. زمانی هم كه معتمدی آماده تولید آلزایمر بود، از خلاصه داستان فیلم و نحوه گریم بازیگران و توضیحات كارگردانش می‌شد تشخیص داد او بار دیگر می‌خواهد درباره فلسفه و عرفان با ما در فیلمش حرف بزند. اما این ظاهر ماجرا بود. وقتی فیلم آلزایمر در جشنواره به نمایش درآمد بخشی از منتقدان، آن را اثری قابل قبول ارزیابی كردند كه بدون شك بهترین فیلم سازنده‌اش است. البته این نكته به معنای عالی و ممتاز بودن این فیلم در سینمای ایران نیست، بلكه تلاش قابل تحسین كارگردانی است كه برای اولین بار در عمر فیلمسازی‌اش خواسته اندیشه‌های فلسفی‌اش را در قالب داستانی جذاب ارائه كند. این امتیاز یا بهتر است بگوییم ویژگی، حلقه مفقوده فیلم‌های معتمدی در سراسر كارنامه سینمایی‌اش بوده است و دیدن آلزایمر برای ما و دیدن واكنش‌های مردم و مخاطبان جدی‌تر برای معتمدی، این امیدواری را دارد كه او در فیلم‌های بعدی‌اش به این جنبه بسیار تعیین‌كننده در كارش دقت كند.

ایده اصلی فیلم آلزایمر، فراموشی است. همچنان كه از نام فیلم پیداست، شخصیت اصلی به دلیل فراموشی و گمگشتگی‌اش باعث اتفاقات بسیاری می‌شود. زنی كه سال‌ها رفتن شوهرش را باور نكرده، با دیدن این شخصیت تصور می‌كند همسرش را بازیافته است و برادر این زن به جد می‌كوشد به دیگران بفهماند كه این‌گونه نیست. ایده فراموشی و گم شدن تاكنون درونمایه اصلی فیلم‌های بزرگ بسیاری بوده است كه اتفاقا این فیلم‌ها غالبا از منظر فلسفی مورد توجه قرار گرفته‌اند. فیلم كلاسیك «خرمن دیم» به كارگردانی مروین لروی، یكی از الگوهای مهم است و مشهورتر از آن فیلم فنلاندی «مرد بدون گذشته» اثر آكی كوریسماكی است. در سینمای هالیوود نیز با این ایده جذاب، فیلم‌های بسیاری ساخته شد از سریال «لاست» گرفته تا فیلم «شاتر آیلند» مارتین اسكورسیزی. فیلم آلزایمر، بیشتر وامدار و تاثیر گرفته از مدل‌های امروزی فیلم‌هایی با این مضمون است. در 2 فیلم لروی و كوریسماكی سرانجام مشخص می‌شود حقیقت چه بوده و چه كسانی در فیلم اشتباه می‌كردند. اما فیلم اسكورسیزی و البته فیلم زیبای «لیلیت» اثر فناناپذیر رابرت راسن با بازی وارن بیتی، موضوع گمشدگی و مسخ ‌شدن را به عنوان كلیدی‌ترین عنصر مضمونی مطرح می‌كنند و صرافت این را ندارند كه حتما مخاطب را با پاسخی قطعی روبه‌رو سازند. این نكته نه امتیاز فیلم آلزایمر است و نه نقطه ضعف آن. تنها ویژگی فیلم، كارگردانی است كه به هر حال با سینمای جهان آشنایی دارد.
اما معتمدی در كنار پرداختن به گمشدگی و فراموشی و به بیان بهتر از باطن این مضمون به مضمونی تازه‌تر و عمیق‌تر در فیلمش می‌رسد. از جایی به بعد، فراموشی فقط ظاهر ماجراست و آنچه اعتبار دارد، مساله باور و ناباوری است. اتفاقا این مضمون مهم‌ترین وجه ارتباطی فیلم با تماشاگر است و كارگردان با طرح این تشكیك، تماشاگر را شریك دلمشغولی شخصیت‌هایش می‌كند. ما درباره هویت مرد مجنون‌نمای فیلم، می‌توانیم با زن هم‌داستان باشیم و همچنین سخن برادر او را بپذیریم. پایان فیلم روشنگر این وضعیت دوگانه نیست و به همین دلیل آلزایمر در ورای ظاهر شوخ و كمیك خود در ذهن می‌ماند و اهمیت می‌یابد. جدال میان خواهر و برادر فیلم (با بازی مهتاب كرامتی و مهران احمدی) جدال میان احساس و عقل است. خواهر برای اثبات حرفش سندی جز ادراك حسی‌اش ندارد و برادر دائم در كار ارائه سند و مدرك و دلیل عقلایی است برای نفی مرد. تصویر زن در فیلم، شمایلی از یك انسان منتظر است كه با خیره شدن به پیرامونش، اطراف را برای خود معنا می‌كند، در عوض تصویر برادر، شمایل كسی است كه با جست‌وخیزها و تكاپویش می‌خواهد حقیقت را پیش از خودش به دیگران بباوراند و همان‌طور كه گفته شد، راهی برای او نیست جز عریضه نوشتن و شكایت بردن. پس شناخت زن از راه مشاهده و باور است و شناخت مرد از راه تحقیق و تفحص. مشخص است كه لحن فیلم و شیوه شخصیت‌پردازی تا حدودی حق را به زن می‌دهد، چراكه در روایت‌های فرعی فیلم از مرد شخصیتی كاسب‌مسلك، پرخاشگر و منفعت‌پرست می‌بینیم. با این حال هیچ قطعیتی در قضاوت فیلمساز درباره حقانیت هر كدام از دو شخصیت اصلی دیده نمی‌شود و این درك شخصی ماست كه فكر می‌كنیم زن به دلیل باور و ایمانش محق‌تر است.

معتمدی شخصیت‌های اصلی‌اش را از میان اقشار پایین‌دست جامعه انتخاب كرده است. محوریت فیلم با مرد ناشناسی (با بازی مهدی هاشمی) است كه علاوه بر هوش و حواس پرتش، مشخصا فردی است از طبقه پایین اجتماع و فاقد شناخت و سواد و فرهنگ درست و حسابی. مرد میانسال صاحب كارگاه (با بازی فرامرز قریبیان) نیز اگر چه آدم متمولی است، اما او نیز به طیف سنتی اجتماع تعلق دارد و تفاوتی به لحاظ منش و عادت‌های زندگی با دیگر شخصیت‌ها ندارد. آلزایمر، اولین فیلمی نیست كه معتمدی در آن به آدم‌های این طبقه می‌پردازد، اما قطعا بهترین تجربه اوست. از نوع شخصیت‌پردازی این آدم‌ها گرفته تا مكان‌هایی كه كانون حوادث فیلم هستند، همگی بر باورپذیر بودن این نكته دلالت دارند. اما نقطه ‌ضعف فیلم به برخی اغراق‌ها و اصرارها برای اثرگذاری بیشتر بر تماشاگر برمی‌گردد. تعدد صحنه‌های اداره پلیس در فیلم بی‌مورد است و خشم و هیجان‌زدگی شخصیت برادر در مواردی شكل كاریكاتورگونه‌ای به خود می‌گیرد. در این مورد اخیر حتی می‌توان گفت این نوع شخصیت‌پردازی عملا برادر را دچار بی‌هویتی می‌كند و با وجود تلاش قابل تحسین مهران احمدی برای ایفای درست نقش، اما به دلیل همین اشكال، تلاش او نیز ره به جایی نمی‌برد. به عنوان مثال، غیض و خشم این شخصیت و به‌جوش آمدن غیرتش در مواجهه با رفتار خواهرش در ارتباط با مرد بظاهر غریبه، پس از مدتی جای خود را به نوعی بی‌تفاوتی و انفعال می‌دهد. اصولا چنین آدم‌هایی از آن خاستگاهی كه در فیلم می‌بینیم، چندان در انتظار قانون و دریافت حكم نمی‌مانند و شخصا اقدام می‌كنند.
فیلم آلزایمر همان اندازه كه موفقیتی تازه برای سازنده‌اش به شمار می‌رود، نقطه درخشانی در كارنامه بازیگری مهتاب كرامتی هم است؛ شخصیتی كه او در فیلم بازی می‌كند علاوه بر پیچیدگی و رازآمیز بودن، به لحاظ ظاهری شاید متناسب با این بازیگر نباشد. اما كرامتی با قدرت توانسته فاصله ظاهری میان خود و نقش را از میان بردارد و ذهن تماشاگر را از بازی‌های گذشته‌اش در نقش‌های گوناگون خالی كند. بازی كرامتی در فیلم اغلب در سكوت رقم می‌خورد و همین مساله او را در آزمونی تازه قرار می‌دهد. اگر آلزایمر و استقبال نسبی‌ای كه از آن به عمل آمده در شیوه فیلمسازی سازنده‌اش تاثیری گذارد، مطمئنا از این پس شاهد فیلم‌های خوبی از معتمدی خواهیم بود.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ
چهارشنبه 23/6/1390 - 11:44
ورزش و تحرک

دوازدهمین سالگرد حضور کاسیاس درون دروازه رئال مادرید + عکس

این دوازدهمین سالی است که ایکر کاسیاس وظیفه حراست از دروازه رئال را بر عهده دارد.

سعید یوسفی / دوازده سپتامبر 1999. این روزی است که سنگربان این سالهای رئال مادرید و تیم ملی اسپانیا هرگز فراموش نخواهد کرد. ایکر کاسیاس دروازه بان کنونی باشگاه رئال مادرید اسپانیا در اول جولای 1990 به آکادمی فوتبال این باشگاه پیوست و پس از 9 سال و در حالیکه 17 سال بیشتر سن نداشت توانست به ترکیب اصلی رئال راه پیدا کند. دوازدهم سپتامبر سال 1999 روزی بود که کاسیاس جوان برای اولین بار از ابتدا درون دروازه سفید پوشان قرار گرفت و اتفاقا نمایش دلپذیری هم داشت. مصدومیت بودو ایلگنر آلمانی و بیزارری این فرصت را به کاسیاس داد تا خود را اثبات کند و او از این فرصت به خوبی بهره برد. دروازه بان جوان اسپانیایی در این بازی دو گل دریافت کرد اما بارها با عکس العمل هایش مانع از فروپاشی دروازه رئال شد تا رئال ببتواند یک امتیاز حساس از اتلتیکو بیلبائو بگیرد. اکنون از آن زمان 12 سال می گذرد و در این مدت کاسیاس توانسته است افتخرات بسیاری را به همراه تیم ملی اسپانیا و باشگاه رئال مادرید کسب کند. جام هایی که بسیاری از بازیکنان بزرگ دنیای توپ گرد آرزوی رسیدن به آنها را دارند.

کاسیاس
ایکر کاسیاس خود در مورد احساسش می گوید:" این بهترین خاطره فوتبالی است که دارم. من از تیم سوم رئال شروع کردم و به اینجا رسیدم. خودتان می دانید که چه تفاوتی بین اینها وجود دارد. زمانی تنها سه روزنامه نگار تمرینات تیمی را که در آن عضو بودم پوشش می دادند اما امروز حداقل 50 خبرنگار بر سر تمرینات رئال در حال تهیه گزارش هستند. روزی در مقابل تنها 500 تماشاگر درون دروازه تیمم می ایستادم و امروز در کم اهمیت ترین بازی بیش از 000/50 نفر تماشاگر داریم. خیلی چیزها تغییر کرده است."
کاسیاس در این دوازده سال 576 بار بطور رسمی برای رئال بازی کرده است که از این تعداد 422 بازی در چهارچوب بازیهای لیگ اسپانیا بوده است. ضمنا 124 بازی ملی نیز حاصل این دوازده سال حضور کاسیاس درون دروازه تیم ملی اسپانیا می باشد.

کاسیاس
گوشه ای از افتخارات این سنگربان را با هم مرور می کنیم:
با باشگاه رئال مادرید:
دو عنوان قهرمانی لیگ قهرمانان اروپا در سالهای 2000 و 2002
دو بار قهرمان جام بین قاره ای در سالهای 1998 و 2002
چهار بار قهرمانی لالیگا در سالهای 2001 و 2003 و 2007و 2008
یک بار قهرمانی کوپا دل ری یا همان جام حذفی اسپانیا در سال 2011
یک بار قهرمانی سوپر جام اروپا در سال 2002
سه بار قهرمانی سوپرجام اسپانیا در سالهای 2001و 2003 و 2008
با تیم ملی اسپانیا:
قهرمان جام جهانی 2010
قهرمان یورو 2008
قهرمان جام جهانی کمتر از 20 سال در 1999
قهرمان جام ملتهای اروپای زیر 16 سال در 1997
قهرمان جام ملتهای اروپای زیر 15 سال در 1995

منبع : خبر آنلاین

چهارشنبه 23/6/1390 - 11:25
کامپیوتر و اینترنت

با تمام امکانات ویندوز 8 آشنا شوید

دیروز اطلاعات بیشتری از ویندوز بعدی منتشر شدند وامروز نسخه پیش نمایش آن برای دانلود در دسترس توسعه دهندگان قرار گرفت. خیلی ها نگران میانبر های کیبرد بودند که شاید از بین بروند. اما این طور نشد و این میانبر ها سرجایشان باقی ماندند. دهمین نسخه اینترنت اکسپلورر هم قابلیت سویچ کردن بین اینترفیس مترو (مانند ویندوز فون 7) و اینترفیس قدیمی ویندوز را به راحتی به کاربر می دهد. پس مطابق میل خود می توانید از هر اینترفیسی که دوست داشتید استفاده کنید. این ها که کافی نیست. هست؟ در ادامه مطلب با ما باشید تا لیستی از مهمترین امکانات ویندوز 8 را مشاهده نمایید.


تمام اپلیکیشن های ویندوز 7، به راحتی روی ویندوز بعدی اجرا خواهند شد.
اطلاعات مربوط به آپدیت های امنیتی از این پس در پایین راست «صفحه ورود کاربر» قرار خواهند گرفت.
تسک منیجر جدید ویندوز اپلیکیشن ها را در زمان اکتیو نبودن، به حالت تعلیق در می آورد. (مصرف رم کمتر)
قابلیتی Reset and Refresh PC کل سیستم را پاک سازی کرده و آن را به حالت اولیه اش باز می گرداند.

نرم افزار مجازی سازی HyperV به طور پیشفرض روی ویندوز نصب خواهد بود.
پشتیبانی از چند مانیتور و قابلیت جدید استفاده از یک پس زمینه برای چند مانیتور. همچنین قابلیت اختصاصی کردن تسک بار برای هر مانیتور!
پشتیبانی از قابلیت چند لمسی برای اینترنت اکسپلورر 10
بهبود قابلیت ذره بین برای دسکتاپ
قابلیت استفاده از کیبرد جدا (تایپ کردن با شست)
فضای ذخیره سازی آنلاین اسکای درایو، با تمام اپلیکیشن های تحت کلود یکپارچه می شود.
نرم افزار های ایمیل، تصاویر، تقویم و مخاطبان (People) با حساب کاربری ویندوز لایو عرضه شده و از مترو پشتیبانی می کنند.
تنظیمات مختلف در سراسر سیستم عامل در دسترس خواهند بود.
کاربران نسخه پیش نمایش ویندوز هم آپدیت های جدید را دریافت خاهند کرد.
حتی کامپیوتری با نسل اول پردازنده های اتم و 1 گیگابایت رم هم قادر به اجرا کردن ویندوز 8 می باشد.
در رابط کاربری، تمام اجزا به خوبی با پوشش مترو هماهنگ شده اند. مایکروسافت رابط مترو را به عنوان یک جزء هسته ای این سیستم عامل به کار برده است.

هم اپلیکیشن های تحت مترو و هم اپلیکیشن های کلاسیک ویندوز، در اپ استور مایکروسافت به فروش خواهند رسید.
دستگاه های مجهز به ویندوز هشت به NFC هم مجهز شده اند. آن ها را به هم بزنید تا اطلاعات را به سادگی دریافت یا ارسال کنید.
می توانید پسورد خود را مانند تلفن های اندرویدی با یک امضای لمسی وارد کنید.
اپلیکیشن ها می توانند با یک دیگر ارتباط برقرار کرده و هم را درک کنند! البته اگر برای این کار نوشته شده باشند.

نرم افزار آنتی ویروس داخلی هم در ویندوز 8 قرار خواهد گرفت.
نسخه ویندوز 8 برای تبلت ها مجزا از نسخه دسکتاپ نیست.
هنوز معلوم نیست چند ویرایش مختلف (مانند خانگی، حرفه ای و ...) از ویندوز هشت عرضه خواهند شد.
دستگاه های مبتنی بر ARM هم همگی پشتیبانی می شوند. البته نه در نسخه پیش نمایشی که برای دانلود آماده شده است.

منبع: عصر ایران

چهارشنبه 23/6/1390 - 11:24
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته