• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4044روز قبل
اهل بیت

امام حسن (ع ) فرزند امیرمؤ منان على بن ابیطالب و مادرش مهتر زنان فاطمه زهرا دختر پیامبر خدا (ص ) است .

 

امام حسن (ع)

ولادت

 

امام حسن (ع ) در شب نیمه ماه رمضان سال سوّم هجرت در مدینه تولد یافت . وى نخستین پسرى بود كه خداوند متعال به خانواده على و فاطمه عنایت كرد. رسول اكرم (ص ) بلافاصله پس از ولادتش ، او را گرفت و در گوش راستش ‍ اذان و در گوش چپش اقامه گفت . سپس براى او گوسفندى قربانى كرد، سرش را تراشید و هموزن موى سرش - كه یك درم و چیزى افزون بود - نقره به مستمندان داد. پیامبر (ص ) دستور داد تا سرش را عطرآگین كنند و از آن هنگام آیین عقیقه و صدقه دادن به هموزن موى سر نوزاد سنت شد. این نوزاد را حسن نام داد و این نام در جاهلیت سابقه نداشت . كنیه او را ابومحمّد نهاد و این تنها كنیه اوست .

 

 

القاب امام


لقب هاى او: سبط، سید، زكى ، مجتبى است كه از همه معروفتر (مجتبى ) مى باشد.

 

پیامبر اكرم (ص ) به حسن و برادرش حسین علاقه خاصى داشت و بارها مى فرمود كه حسن و حسین فرزندان منند و به پاس همین سخن على به سایر فرزندان خود مى فرمود: شما فرزندان من هستید و حسن و حسین فرزندان پیغمبر خدایند.

امام حسن هفت سال و خرده اى زمان جد بزرگوارش را درك نمود و در آغوش مهر آن حضرت بسر برد و پس از رحلت پیامبر (ص ) كه با رحلت حضرت فاطمه دو ماه یا سه ماه بیشتر فاصله نداشت ، تحت تربیت پدر بزرگوار خود قرار گرفت .

 

 

امام حسن (ع ) پس از شهادت پدر بزرگوار خود به امر خدا و طبق وصیت آن حضرت ، به امامت رسید و مقام خلافت ظاهرى را نیز اشغال كرد، و نزدیك به شش ماه به اداره امور مسلمین پرداخت . در این مدت ، معاویه كه دشمن سرسخت على (ع ) و خاندان او بود و سالها به طمع خلافت (در آغاز به بهانه خونخواهى عثمان و در آخر آشكارا به طلب خلافت ) جنگیده بود؛ به عراق كه مقر خلافت امام حسن (ع ) بود لشكر كشید و جنگ آغاز كرد. ما در این باره كمى بعدتر سخن خواهیم گفت .

امام حسن (ع ) از جهت منظر و اخلاق و پیكر و بزرگوارى به رسول اكرم (ص ) بسیار مانند بود. وصف كنندگان آن حضرت او را چنین توصیف كرده اند:

(داراى رخسارى سفید آمیخته به اندكى سرخى ، چشمانى سیاه ، گونه اى هموار، محاسنى انبوه ، گیسوانى مجعد و پر، گردنى سیمگون ، اندامى متناسب ، شانه ایى عریض ، استخوانى درشت ، میانى باریك ، قدى میانه ، نه چندان بلند و نه چندان كوتاه . سیمایى نمكین و چهره اى در شمار زیباترین و جذاب ترین چهره ها).

 

ابن سعد گفته است كه (حسن و حسین به رنگ سیاه ، خضاب مى كردند).

 

behroozraha

يکشنبه 17/10/1391 - 22:30
اهل بیت

1ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : یَا ابْنَ آدْم! عَفِّ عَنِ مَحارِمِ اللّهِ تَكُنْ عابِداً، وَ ارْضِ بِما قَسَّمَ اللّهُ سُبْحانَهُ لَكَ تَكُنْ غَنِیّاً، وَ أحْسِنْ جَوارَ مَنْ جاوَرَكَ تَكُنْ مُسْلِماً، وَ صاحِبِ النّاسَ بِمِثْلِ ما تُحبُّ أنْ یُصاحِبُوكَ بِهِ تَكُنْ عَدْلاً.

«بحارالأنوار، ج 78، ص 112»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم! نسبت به محرّمات الهی عفیف و پاكدامن باش تا عابد و بنده خدا باشی. راضی باش بر آنچه كه خداوند سبحان برایت تقسیم و مقدّر نموده است، تا همیشه غنی و بی نیاز باشی. نسبت به همسایگان، دوستان و همنشینان خود نیكی و احسان نما تا مسلمان محسوب شوی. با افراد (مختلف) آنچنان بر خورد كن كه انتظار داری دیگران همانگونه با تو بر خورد نمایند.




2ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : وَ نَحْنُ رَیْحانَتا رَسُولِ اللّهِ، وَ سَیِّدا شَبابِ أهْلِ الْجَنّةِ، فَلَعَنَ اللّهُ مَنْ یَتَقَدَّمُ، اَوْ یُقَدِّمُ عَلَیْنا اَحَداً.

«كلمة الإمامُ الْحَسَن - علیه السلام -، ص 211»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - به دنباله وصیّتش در حضور جمعی از أصحاب فرمود: و ما دو نفر ـ یعنی حضرت و برادرش امام حسین (علیهما السلام) ـ ریحانه رسول اللّه (صلی الله علیه وآله وسلم) و دو سرور جوانان اهل بهشت هستیم، پس خدا لعنت كند كسی را كه بر ما پیشقدم شود یا دیگری را بر ما مقدّم دارد.




3ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : وَ إنّ حُبَّنا لَیُساقِطُ الذُّنُوبَ مِنْ بَنی آدَم، كَما یُساقِطُ الرّیحُ الْوَرَقَ مِنَ الشَّجَرِ.

«بحارالأنوار، ج 44، ص 23، ح 7»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: همانا محبّت و دوستی با ما (اهل بیت رسول اللّه(صلی الله علیه وآله) سبب ریزش گناهان ـ از نامه اعمال ـ می شود، همان طوری كه وزش باد، برگ درختان را می ریزد.




4ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : لَقَدْ فارَقَكُمْ رَجُلٌ بِالاْمْسِ لَمْ یَسبِقْهُ الاْوَّلُونَ، وَ لا یُدْرِكُهُ أَلاْخِرُونَ.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 183»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - پس از شهادت پدرش امیرالمؤمنین علی - علیه السلام -، در جمع اصحاب فرمود: شخصی از میان شماها رفت كه در گذشته مانند او نیامده است، و كسی در آینده نمی تواند هم تراز او قرار گیرد.




5ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : مَنْ قَرَءَ الْقُرْآنَ كانَتْ لَهُ دَعْوَةٌ مُجابَةٌ، إمّا مُعَجَّلةٌ وَإمّا مُؤجَلَّةٌ.

«دعوات الرّاوندی، ص 24، ح 13»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: كسی كه قرآن را ـ با دقّت ـ قرائت نماید، در پایان آن ـ اگر مصلحت باشد ـ دعایش سریع مستجاب خواهد شد ـ و اگر مصلحت نباشد ـ در آینده مستجاب می گردد.




6ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : إنّ هذَا الْقُرْآنَ فیهِ مَصابیحُ النُّورِ وَشِفاءُ الصُّدُورِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 111»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: همانا در این قرآن چراغ های هدایت به سوی نور و سعادت موجود است و این قرآن شفای دل ها و سینه ها است.




7ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : مَنَ صَلّی، فَجَلَسَ فی مُصَلاّه إلی طُلُوعِ الشّمسِ كانَ لَهُ سَتْراً مِنَ النّارِ.

«تهذیب الأحكام، ج 2، ص 321، ح 166»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هر كه نماز ـ صبح ـ را به خواند و در جایگاه خود بنشیند تا خورشید طلوع كند، برایش پوششی از آتش خواهد بود.




8ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - :إنَّ اللّهَ جَعَلَ شَهْرَ رَمَضانَ مِضْماراً لِخَلْقِهِ، فَیَسْتَبِقُونَ فیهِ بِطاعَتِهِ إِلی مَرْضاتِهِ، فَسَبَقَ قَوْمٌ فَفَازُوا، وَقَصَّرَ آخَرُونَ فَخابُوا.

«من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 511، ح 1479»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: خداوند متعال ماه رمضان را برای بندگان خود میدان مسابقه قرار داد. پس عدّه ای در آن ماه با اطاعت و عبادت به سعادت و خوشنودی الهی از یكدیگر سبقت خواهند گرفت و گروهی از روی بی توجّهی و سهل انگاری خسارت و ضرر می نمایند.




9ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : مَنْ أدامَ الاْخْتِلافَ إلَی الْمَسْجِدِ أصابَ إحْدی ثَمان: آیَةً مُحْكَمَةً، أَخاً مُسْتَفاداً، وَعِلْماً مُسْتَطْرَفاً، وَرَحْمَةً مُنْتَظِرَةً، وَكَلِمَةً تَدُلُّهُ عَلَی الْهُدی، اَوْ تَرُدُّهُ عَنْ الرَّدی، وَتَرْكَ الذُّنُوبِ حَیاءً اَوْ خَشْیَةً.

«تحف العقول، ص 235»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هركس جایگاه ـ عبادات ـ خود را در مسجد قرار دهد یكی از هشت فایده شاملش می گردد: برهان ونشانه ای ـ برای معرفت ـ، دوست و برادری سودمند، دانش واطلاعاتی جامع، رحمت و محبّت عمومی، سخن و مطلبی كه او را هدایت گر باشد، ـ توفیق إجباری ـ در ترك گناه به جهت شرم از مردم و یا به جهت ترس از عقاب.




10ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : مَنْ أكْثَرَ مُجالِسَة الْعُلَماءِ أطْلَقَ عِقالَ لِسانِهِ، وَ فَتَقَ مَراتِقَ ذِهْنِهِ، وَ سَرَّ ما وَجَدَ مِنَ الزِّیادَةِ فی نَفْسِهِ، وَكانَتْ لَهُ وَلایَةٌ لِما یَعْلَمُ، وَ إفادَةٌ لِما تَعَلَّمَ.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 238»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هر كه با علماء بسیار مجالست نماید، سخنش و بیانش در بیان حقایق آزاد و روشن خواهد شد، و ذهن و اندیشه اش باز و توسعه می یابد و بر معلوماتش افزوده می گردد و به سادگی می تواند دیگران را هدایت نماید.




11ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : تَعَلَّمُوا الْعِلْمَ، فَإنْ لَمْ تَسْتَطیعُوا حِفْظَهُ فَاكْتُبُوهُ وَ ضَعُوهُ فی بُیُوتِكُمْ.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 235»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: علم و دانش را ـ از هر طریقی ـ فرا گیرید، و چنانچه نتوانستید آنرا در حافظه خود نگه دارید، ثبت كنید و بنویسید و در منازل خود در جای مطمئن قرار دهید.




12ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : مَنْ عَرَفَ اللّهَ أحَبَّهُ، وَ مَنْ عَرَفَ الدُّنْیا زَهِدَ فیها.

«كلمة الإمام الحسن - علیه السلام -، ص 140»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هركس خدا را بشناسد، (در عمل و گفتار) او را دوست دارد و كسی كه دنیا را بشناسد آن را رها خواهد كرد.




13ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : هَلاكُ الْمَرْءِ فی ثَلاث: اَلْكِبْرُ، وَالْحِرْصُ، وَالْحَسَدُ; فَالْكِبْرُ هَلاكُ الدّینِ،، وَبِهِ لُعِنَ إبْلیسُ. وَالْحِرْصُ عَدُوّ النَّفْسِ، وَبِهِ خَرَجَ آدَمُ مِنَ الْجَنَّةِ. وَالْحَسَدُ رائِدُ السُّوءِ، وَمِنْهُ قَتَلَ قابیلُ هابیلَ.

«أعیان الشّیعة، ج 1، ص 577»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هلاكت و نابودی دین و ایمان هر شخص در سه چیز است: تكبّر، حرص، حسد. تكبّر سبب نابودی دین و ایمان شخص می باشد و به وسیله تكبّر شیطان ـ با آن همه عبادت ملعون گردید. حرص و طمع دشمن شخصیّت انسان است، همان طوری كه حضرت آدم - علیه السلام - به وسیله آن از بهشت خارج شد. حسد سبب همه خلاف ها و زشتی ها است و به همان جهت قابیل برادر خود هابیل را به قتل رساند.




14ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : بَیْنَ الْحَقِّ وَالْباطِلِ أرْبَعُ أصابِع، ما رَأَیْتَ بَعَیْنِكَ فَهُوَ الْحَقُّ وَقَدْ تَسْمَعُ بِأُذُنَیْكَ باطِلاً كَثیراً.

«بحارالأنوار، ج 10، ص 130، ح 1»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: بین حقّ و باطل چهار انگشت فاصله است، آنچه كه را با چشم خود ببینی حقّ است; و آنچه را شنیدی یا آن كه برایت نقل كنند چه بسا باطل باشد.




15ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : ألْعارُ أهْوَنُ مِنَ النّارِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 105، ح 4»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: سرزنش و ننگ شمردن مردم انسان را، آسان تر است از معصیت و گناهی كه موجب آتش جهنّم شود.




16ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : إذا لَقی أحَدُكُمْ أخاهُ فَلْیُقَبِّلْ مَوْضِعَ النُّورِ مِنْ جَبْهَتِهِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 105، ح 4»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: وقتی انسان برادر مؤمن ـ و دوست ـ خود را ملاقات نمود، باید پیشانی و سجده گاه او را ببوسد.




17ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : إنَّ اللّهَ لَمْ یَخْلُقْكُمْ عَبَثاً، وَلَیْسَ بِتارِكِكُمْ سُدًی، كَتَبَ آجالَكُمْ، وَقَسَّمَ بَیْنَكُمْ مَعائِشَكُمْ، لِیَعْرِفَ كُلُّ ذی لُبٍّ مَنْزِلَتَهُ، وأنَّ ماقَدَرَ لَهُ أصابَهُ، وَما صُرِفَ عَنْهُ فَلَنْ یُصیبَهُ.

«بحار الأنوار، ج 75، ص 110، ح 5»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: خداوند شما انسان ها را بیهوده و بدون غرض نیافریده و شما را آزاد، رها نكرده است. لحظات آخر عمر هر یك معیّن و ثبت می باشد، نیازمندی ها و روزی هركس سهمیّه بندی و تقسیم شده است تا آن كه موقعیّت و منزلت شعور و درك اشخاص شناخته گردد.




18ـ قالَ - علیه السلام - لِبَعْضِ وُلْدِهِ: یا بُنَیَّ! لا تُواخِ أحَداً حَتّی تَعْرِفَ مَوارِدَهُ وَ مَصادِرَهُ، فَإذَا اسْتَنْبَطْتَ الْخِبْرَةَ، وَ رَضیتَ الْعِشْرَةَ، فَآخِهِ عَلی إقالَةِ الْعَثْرَةِ، وَ الْمُواساةِ فی الْعُسْرَةِ.

«بحار الأنوار، ج 75، ص 105، ح 3»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - به بعضی از فرزندانش فرمود: ای پسرم! با كسی دوستی و برادری بر قرار نكن مگر آن كه او را از هر جهت بشناسی و مورد اطمینان باشد، پس هنگامی كه چنین فردی را یافتی در همه امور با او باش.




19ـ سُئِلَ - علیه السلام - : عَنِ الْبُخْلِ؟ فَقالَ: هُوَ أنْ یَری الرَّجُلُ ما أنْفَقَهُ تَلَفاً، وَما أمْسَكَهُ شَرَفاً.

«أعیان الشّیعة، ج 1، ص 577»

از حضرت پیرامون بُخل سؤال شد؟ در جواب فرمود: معنای آن چنین است كه انسان آنچه را به دیگری كمك و انفاق كند فكر نماید كه از دست داده و تلف شده است و آنچه را ذخیره كرده و نگه داشته است خیال كند برایش باقی می ماند و موجب شخصیّت و شرافت او خواهد بود.




20ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : تَرْكُ الزِّنا، وَكَنْسُ الْفِناء، وَغَسْلُ الاْناء مَجْلَبَةٌ لِلْغِناء:

«كلمة الإمام حسن - علیه السلام -، ص 212»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: انجام ندادن زنا، جاروب و نظافت كردن راهرو و درب منزل، و شستن ظروف سبب رفاه و بی نیازی می گردد.




21ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - :السِّیاسَةُ أنْ تَرْعی حُقُوقَ اللّهِ، وَحُقُوقَ الاْحْیاءِ، وَحُقُوقَ الاْمْواتِ.

«بحارالأنوار، ج 73، ص 318، ح 6»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: ـ مفهوم و معنای ـ سیاست آن است كه حقوق خداوند و حقوق موجودات زنده و حقوق مردگان را رعایت كنی.




22ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : ما تَشاوَرَ قَوْمٌ إلاّ هُدُوا إلی رُشْدِهِمْ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 105، ح 4»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: هیچ گروهی در كارهای ـ اجتماعی، سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و ... ـ با یكدیگر مشورت نكرده اند مگر آن كه به رشد فكری و عملی و ... رسیده اند.




23ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : اَلْخَیْرُ الَذّی لا شَرَّفیهِ: ألشُّكْرُ مَعَ النِّعْمَةِ، وَالصّبْرُ عَلَی النّازِلَةِ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 105، ح 4»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: آن خوبی كه شرّ و آفتی در آن نباشد شكر در مقابل نعمت ها و صبر و شكیبائی در برابر سختی ها است.




24ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : یَابْنَ آدَم! لَمْ تَزَلْ فی هَدْمِ عُمْرِكَ مُنْذُ سَقَطْتَ مِنْ بَطْنِ اُمِّكَ، فَخُذْ مِمّا فی یَدَیْكَ لِما بَیْنَ یَدَیْكَ، فَإنَّ الْمُؤْمِنَ بَتَزَوَّدُ وَ الْكافِرُ یَتَمَتَّعُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 111، ح 6»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: ای فرزند آدم از موقعی كه به دنیا آمده ای، در حال گذراندن عمرت هستی، پس از آنچه داری برای آینده ات (قبر و قیامت) ذخیره نما، همانا كه مؤمن در حال تهیّه زاد و توشه می باشد; ولیكن كافر در فكر لذّت و آسایش است.




25ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : إنَّ مَنْ خَوَفَّكَ حَتّی تَبْلُغَ الاْمْنَ، خَیْرٌ مِمَّنْ یُؤْمِنْكَ حَتّی تَلْتَقِی الْخَوْفَ.

«إحقاق الحقّ، ج 11، ص 242»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: همانا كسی تو را ـ در برابر عیب ها و كم بودها ـ هشدار دهد تا آگاه و بیدار شوی، بهتر است از آن كسی كه فقط تو را تعریف و تمجید كند تا بر عیب هایت افزوده گردد.




26ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : القَریبُ مَنْ قَرَّبَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَإنْ بَعُدَ نَسَبُهُ، وَالْبَعیدُ مَنْ باعَدَتْهُ الْمَوَدَّةُ وَإنْ قَرُبُ نَسَبُهُ.

«بحارالأنوار، ج 75، ص 106، ح 4»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: بهترین دوست نزدیك به انسان، آن كسی است كه در تمام حالات دلسوز و با محبّت باشد گرچه خویشاوندی نزدیكی هم نداشته باشد. و بیگانه ترین افراد كسی است كه از محبّت و دلسوزی بیگانه باشد گرچه از نزدیك ترین خویشاوندان باشد.




27ـ وَسُئِلَ عَنِ الْمُرُوَّةِ؟ فَقالَ - علیه السلام - : شُحُّ الرَّجُلِ عَلی دینِهِ، وَإصْلاحُهُ مالَهُ، وَقِیامُهُ بِالْحُقُوقِ.

«بحارالأنوار، ج 73، ص 312، ح 3»

از امام حسن مجتبی - علیه السلام - پیرامون مُروّت و جوانمردی سؤال شد، حضرت فرمود: جوانمرد كسی است كه در نگهداری دین و عمل به آن تلاش نماید، در اصلاح اموال و ثروت خود همّت گمارد، و در رعایت حقوق طبقات مختلف پا بر جا باشد.




28ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : عَجِبْتُ لِمَنْ یُفَكِّرُ فی مَأكُولِهِ كَیْفَ لایُفَكِّرُ فی مَعْقُولِهِ، فَیَجْنِبُ بَطْنَهُ ما یُؤْذیهِ، وَیُوَدِّعُ صَدْرَهُ ما یُرْدیهِ.

«بحارالأنوار، ج 1، ص 218، ح 43»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: تعجّب می كنم از كسی كه در فكر خوراك و تغذیه جسم و بدن هست ولی درباره تغذیه معنوی روحی خود نمی اندیشد، پس از غذاهای فاسد شده و خراب دوری می كند. و عقل و قلب و روح خود را كاری ندارد ـ هر چه و هر مطلب و برنامه ای به هر شكل و نوعی باشد استفاده می كند ـ.




29ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : غَسْلُ الْیَدَیْنِ قَبْلَ الطَّعامِ یُنْفِی الْفَقْرَ، وَبَعْدَهُ یُنْفِی الْهَمَّ.

«كلمة الإمام الحسن - علیه السلام -، ص 46»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: شستن دست ها قبل از طعام فقر و تنگدستی را می زداید و بعد از آن ناراحتی ها و آفات را از بین می برد.




30ـ قالَ الإمامُ الْحَسَنُ الْمُجتبی - عَلَیْهِ السَّلام - : حُسْنُ السُّؤالِ نِصْفُ الْعِلْمِ.

«كلمة الإمام الحسن - علیه السلام -، ص 129»

امام حسن مجتبی - علیه السلام - فرمود: كسی كه عادت سؤال و حالت پرس و جو دارد مثل آن است كه نصف علم ها را فرا گرفته باشد.

  behroozraha

يکشنبه 17/10/1391 - 22:19
اهل بیت

« مصیبت عظما »

سخن دارم سخن ها بامدینه                       سخن از داغ هاى روى سینه
سخن از سوز و ساز و درد شیعه                 سخن از دشمن نامرد شیعه
كجا یاراى گفتن در زبان است                   كه سوز سینه ها آتش فشان است
مدینه باز كن لب بر سخن باز                   به ما كن شكوه هاى خویش ابراز
بگو از رحلت پیغمبر عشق                      بگو از درد هاى حیدر عشق
بگو از غربت مولاى عالم                       پس از هجر نبىُ‏اللّه اعظم
بگو از كوچه هاى تنگ وباریك                  بگو از گلشن ویران و تاریك
بگو از سیلى خصم ولایت                        ز یاس پرپرِگلزار عصمت
بگو از سبز پوش كوچه هایت                     ز داغ جان گداز مجتبایت
چرا شد پیكرش در پیش یاران                  به جاى لاله باران تیر باران
مگر سمّى كه نوشید از عداوت                 شد از آن قسمتش فیض شهادت
دل دشمن نشد راضى به این حد                 كه باید تیر بر تابوت او زد
خدایااین مصیبت بس كه عظماست                   توئى آگه چگونه حال زهراست
« امین » از این غم جان سوز فریاد                   در این ماتم به مهدى تسلیت باد

اثر: حاج رضا فلاح « امین »
behroozraha
يکشنبه 17/10/1391 - 17:1
اهل بیت
پس از آنکه به دلیل اهمال مسلمین و به سبب لزوم حفظ خون شیعیان وفادار اندکی که حافظان قرآن و سنت بودند، امام حسن(ع) تن به صلح با معاویه داد، از کوفه به مدینه بازگشت و ـ بنا بر حدیث شریف نبوی که فرمود: «الحسن و الحسین ابنای امامان قاما أو قعدا» ـ دوران قعود خویش به مدت ده سال سپری کرد.

پس از این سالها، معاویه تصمیم گرفت که برای استمرار پادشاهی در خاندان بنی امیه فکری کند و کم کم مقدمات ولیعهدی و سپس خلافتِ فرزندش یزید را فراهم سازد. این امر، برخلاف شرایط صلح نامه بود.

مطابق آن معاهده صلح، معاویه باید پس از مرگ خویش، حکومت را به امام حسن(ع) و در صورت نبود او به امام حسین(ع) می سپرد. بنابراین در صدد قتل امام مجتبی (ع) برآمد و نقشه مسموم کردن آن حضرت را کشید.

سپس برای آنکه این نقشه حتما عملی شود و هیچ درصد خطایی نداشته باشد، پیکی به پادشاهی روم ـ که در همسایگی شام قرار داشت ـ فرستاد و از امپراتور آن سرزمین زهری قوی طلبید. سپس آن زهر را به همراه صد هزار درهم برای «جعده» دختر اشعث بن قیس (از منافقان کوفه) که در همسری امام (ع) قرار داشت فرستاد و وعده داد که اگر امام را مسموم کند و به شهادت برساند، وی را به ازدواج یزید در خواهد آورد. جعده فریب آن پول و آن وعده ها را خورد و تصمیم به انجام آن خیانت گرفت.

در یکی از روزهای بسیار گرم که امام حسن مجتبی (ع) روزه بود و تشنگی بر آن حضرت اثر کرده بود، در وقت افطار، همسرش زهر را با شربتی مخلوط کرد و آن را برای حضرت آورد. چون حضرت آن شربت را آشامید و احساس مسمومیت کرد، فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون» سپس خداوند را حمد کرد و روی به جعده نمود و گفت: ای دشمن خدا! مرا کشتی ولی بدان که معاویه تو را فریب داد و پس از من جانشینی نخواهی یافت. خداوند تو و او را با عذاب خود خوار فرماید. آنگاه امام در بستر بیماری افتاد.

«جنادة بن ابی امیه» می گوید: در بیماری امام (ع) خدمت او رفتم. در مقابل حضرت طشتی گذاشته بودند که گهگاه قی می کرد، و جگر مبارکش و لخته های بزرگ خون، پاره پاره در آن طشت می ریخت.

گفتم: مولای من چرا خود را معالجه نمی کنید؟ فرمود: ای بنده خدا ! مرگ را به چه چیز علاج می توان کرد؟ گفتم: «انا لله و ان الیه راجعون» سپس امام (ع) رو به سوی من کرد و گفت: رسول خدا به ما خبر داد که بعد از او دوازده خلیفه و امام خواهند بود که یازده نفر از ایشان از فرزندان علی و فاطمه هستند. همه این 12 خلیفه به تیغ یا به زهر شهید می شوند.

پس گفتم: ای پسر رسول خدا ! مرا موعظه کن. امام فرمود: استعد لسفرک و حصل زادک قبل حلول اجلک... ـ برای سفر آخرت آماده شو و زاد و توشه خویش را مهیا ساز، قبل از آنکه مرگت فرا رسد ... و بدان که در حلال دنیا، حساب است، و در حرام دنیا عقاب، و مرتکب شدن به شبهه های آن، موجب عتاب؛ پس دنیا را همچون مرداری بدان و از آن مگیر مگر به اندازه ای که تو را ضرورت و کفایت باشد... و اگر خواهی که بدون داشتن قوم و قبیله و یاور، عزیز باشی و بدون داشتن سلطنت، هیبت داشته باشی، از مذلت معصیت به سوی عزت اطاعت خدا خارج شو.

امام (ع) چند روزی را در بستر بیماری بود و زجر و مصیبت فراوان کشید. آنگاه که نفس مبارکش به شماره افتاد و رنگ صورتش زرد شد و معلوم گشت که آخرین ساعات حیات را سپری می کند برادرش امام حسین (ع) سر حضرت را در آغوش گرفت و پیشانی وی را بوسید و با یکدیگر سخنانی طولانی گفتند. پس امام (ع) برادر را وصی خود گرداند، اسرار امامت را به او گفت و ودایع خلافت را به او سپرد و روح مقدسش به ریاض قدس پرواز کرد.

از جمله وصایایی که امام حسن (ع) به برادرش کرد این بود که: مرا در کنار جدم رسول الله دفن کن. اما اگر «آن زن» مانع از این کار شد، تو را به حق قرابت خویش سوگند می دهم که مانع از درگیری شوی و نگذاری که قطره ای خون به این خاطر بر زمین بریزد؛ در این صورت، بدن مرا در بقیع دفن کنید تا اینکه پیامبر (ص) را ملاقات کنم و نزد او مخاصمه نمایم و از آنچه بعد از وی از این مردم کشیدم شکایت کنم.

چون حضرت به عالم بقا رحلت فرمود، امام حسین (ع) و تعدادی از بنی هاشم بدن مبارک را غسل دادند و به سوی روضه منوره حضرت رسول (ص) حرکت کردند تا بدن را در آنجا دفن نمایند.

«مروان بن حکم» که از جریان مطلع گردید بر استر خویش سوار شد و به نزد عایشه رفت و گفت: حسین، برادر خود را آورده است تا کنار پیامبر دفن کند. بیا و مانع شو. پاسخ داد: چگونه مانع شوم؟ مروان از استر به زیر آمد و او را سوار کرد و به نزد قبر حضرت رسول (ص) آورد. عده ای از آل ابی سفیان نیز جمع شده و فریاد می زدند: عثمان مظلوم، در بدترین مکانها در بقیع دفن شود و حسن با رسول خدا؟ این اتفاق هرگز نخواهد افتاد مگر آنکه نیزه ها و شمشیرها شکسته شوند و جعبه ها از تیر خالی گردد! امام حسین نیز پاسخ آنان را می داد.

«عبدالله بن عباس» می گوید: در همین سخنان بودیم که ناگاه صدایی شنیدیم و عایشه را دیدیم که بر استری سوار است و با همراهان بسیار می آید و آنان را تشویق به جنگ می کند. چون نظرش بر من افتاد گفت: ای ابن عباس! شما بر من جرأت را تمام کرده اید و هر روز من را آزار می کنید و می خواهید کسی را داخل خانه من کنید که من او را دوست ندارم!

گفتم: وا سوأتاه! یک روز بر «جمل» سوار می شوی و یک روز بر استر؟! می خواهی نور خدا را فرو نشانی و با دوستان خدا جنگ کنی و میان رسول خدا و حبیب او حائل شوی؟ در این هنگام آن زن خود را نزد قبر رساند و خویش را از استر بر زمین افکند و فریاد زد: به خدا سوگند که تا یک تار مو در سرم هست نمی گذارم حسن را در اینجا دفن کنید!

در روایت دیگر آمده است که در این هنگام، جنازه حضرت را تیرباران کردند آنگونه که 70 تیر از جنازه امام (ع) بیرون کشیدند. بنی هاشم که اینگونه دیدند خواستند شمشیر بکشند و بجنگند، اما سیدالشهدا (ع) فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم که وصیت برادرم را ضایع ننمایید و کاری نکنید که خونی ریخته شود.

سپس روی به دشمنان کرد و گفت: اگر وصیت برادرم نبود می دیدید که چگونه بینی های شما را بر خاک می مالیدم و او را نزد جدش دفن می کردم. سپس جنازه مطهر را برداشتند و به جانب بقیع حرکت دادند و در آن مکان دفن کردند.

همچنین از ابن عباس روایت شده است که رسول اکرم (ص) فرمود: چون فرزندم حسن را به زهر شهید کنند ملائکه هفت آسمان بر او گریه کنند ... و هر که بر او بگرید، روزی که دیده ها کور شوند چشمانش نابینا نخواهد شد... و هر که بر مصیبت او اندوهناک شود روزی که دلها اندوهناک شوند محزون نگردد ... و هر که در بقیع او را زیارت کند روزی که قدمها لرزان است قدمش بر صراط ثابت گردد.

علی لعنة الله علی القوم الظالمین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون


منابع :
1. شیخ عباس قمی ؛ منتهی الآمال ؛ با کوشش و تلخیص آیةالله رضا استادی ؛ قم: دفتر نشر مصطفی، 1380 .
2. محمد بن یعقوب کلینی ؛ اصول کافی ؛ ترجمه و شرح سید جواد مصطفوی ؛ تهران: انتشارات ولی عصر (عج)، 1375 .   behroozraha
يکشنبه 17/10/1391 - 17:0
اهل بیت

قوتت همه شب خون جگر بود حسن جان

گریان ز غمت چشم سحر بود حسن جان

از دوست و دشمن به تو پیوسته ستم شد

مظلومی تو ارث پدر بود حسن جان 

مادر که زمین خورد تن پاک تو لرزید

تنها کمکت اشک">اشک بصر بود حسن جان

از طعنه و از زخم زبان های پیاپی

هر دم به دلت زخم دگر بود حسن جان

شد قلب تو مجروح تر از جسم برادر

کز او جگرت سوخته تر بود حسن جان

گر ماه حسین بن علی بود محرم

ماه غم تو ماه صفر بود حسن جان

هر کس به تنش زخم رسد از دم شمشیر

زخم تو به تن نه، به جگر بود حسن جان

در کوچه و در مسجد و در خانه مغیره

پیوسته تو را پیش نظر بود حسن جان

در راه حسین بن علی چار فداییت

در کرببلا چار پسر بود حسن جان

"میثم" که سخن از دل سوزان تو می گفت

 غلامرضا سازگار

behroozraha

 

يکشنبه 17/10/1391 - 16:54
اهل بیت

حضرت امام حسن مجتبی علیه السلام

 
   
ولادت در نیمه ماه رمضان سوم هجری، اولین فرزند علی علیه‌السلام و فاطمه سلام الله علیها به دنیا آمد. پس از ولادت، نامگذاری از جانب مادر به پدر، و از او به رسول خدا محوّل شد و آن حضرت هم منتظر نامگذاری پروردگار ماند.

تا اینکه جبرئیل ،امین وحی، فرود آمد و گفت: « خدایت سلام می‌رساند و می‌گوید چون علی برای تو همانند هارون برای موسی است، نام فرزندش را نام فرزند حضرت هارون علیه السلام یعنی شبّر قرار ده!»
رسول خدا فرمود: « زبان من عربی است و شبّر، عبری است.»
جبرئیل گفت: « شبّر در زبان عرب به معنای« حسن» است.»
به این ترتیب، کودک، حسن نام گرفت. تنها کنیه‌ی آن حضرت « ابو محمد» و مشهورترین القابش« سیّد» و «سبط» و «تقی» است.

نقش خاتم و انگشتر امام حسن را « العزه لله» گفته‏اند؛ روز هفتم پس از ولادت، رسول خدا صلّی الله علیه وآله و سلّم مستحبات ولادت را در مورد حسن به جا آوردند و حسن را به« ((ام فضل (لبابه)|ام الفضل))» ،همسر عمویشان، سپردند تا او را از شیری که به خاطر زایمان فرزندش، قثم، در پستان داشت، شیر دهد. بعدها نیز رسول خدا برای امام حسن، ادعیه‌ی عافیت و حرزهای مخصوص چشم‌زخم را خواندند.

ذکر امام در قرآن

ذکر امام حسن علیه السلام در قرآن : قرآن مجید مشتمل است بر یادکردی از شخصیت‌ها، از خوبان یا از بدان، لیکن این یادکرد گاهی همراه با ذکر نام است(همانند آنچه درباره موسی و فرعون ذکر شده است) و گاه فقط با توصیف، و بدون ذکر نام.( همانند آنچه درباره امام علی علیه‌السلام نازل شده است.) درباره امام حسن علیه السلام نیز آیاتی به صورت توصیف و بدون ذکر نام نازل شده است؛ همانند آیه تطهیر ، آیه ذوی القربی و آیه اولی الامر.

رابطه امام حسن علیه السلام و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم : امام حسن علیه السلام بیشتر از هفت سال با رسول خدا زندگی نکرد، ولی در همین مدت به شدت مورد عنایت آن حضرت بود و استفاده‏های علمی و تربیتی فراوانی برد. محبت رسول خدا به امام حسن بسیار فراوان بوده و آن حضرت، گاهی نوه‌اش را در کارهای بزرگی همانند بیعت رضوان و مباهله با نصارای نجران هم شرکت می‌داده است. رسول خدا درباره‌ی او تعریف و تمجیدهای فراوانی نموده است که امام بعدها به مناسبت‌های مختلف، از آنها برای معرفی شخصیت الهی خویش سود جست.

img/daneshnameh_up/6/6d/imamhassan.jpg


امام حسن و فاطمه زهرا سلام الله علیها امام حسن علیه السلام با مادر خود، فاطمه‌ی اطهر، رابطه‏ای عمیق و متعالی داشت. فاطمه گاه با فرزندش بازی‌های کودکانه می‌کرد و گاه با ملاطفت مادرانه او را به عبادات مستحب تشویق می‌نمود. حسن نیز گزارش سخنان رسول خدا را پیش از هر کس، از مسجد به مادر می‌رساند و گاه در عبادت مادر دقت می‌کرد و از آن درس‌ها می‌گرفت.

این ارتباط صمیمی در اواخر عمر مادر اوج گرفت؛ تا آنجا که این دو به همراه هم و با تن و قلبی آزرده به زیارت قبر رسول الله و بقیع می‌رفتند و شگفت آن که این رابطه پس از ارتحال مادر نیز باقی ماند؛ به طوری که فاطمه پس از وفات دست‌های مجروح خویش را از کفن بیرون آورد و حسنش را در آغوش کشید. امام حسن نیز سال‌ها بعد در حضور دشمنانی همانند معاویه و مغیره بن شعبه مصیبت مضروب شدن مادر را یادآور شد.

امام حسن در دوران پیش از خلافت پدر : از این دوران اطلاع زیادی در دست نیست. فقط این مقدار مسلم است که امام علیه السلام در خدمت پدر بوده است؛ گاه از روی دلسوزی در تأمین رفاه پدر می‌کوشیده و گاه همراه او در برخی فعالیت‌های اجتماعی شرکت می‌کرده است( همانند شرکت در شورای شش نفره‌ ی تعیین خلیفه پس از عمر و شرکت در بدرقه ابوذر به هنگام تبعید)، و گاه پاره‌ای مأموریت‌های مهم را از طرف پدر عهده‌دار بوده است (همانند آبرسانی به منزل عثمان در حال محاصره.) سیاست‌های عملی امام حسن علیه السلام کاملاً هماهنگ با پدر است، لذا همانند او در هیچ‌یک از جنگ‌ها و فتوحات پس از رسول خدا در تمام این دوره‌ی 25 ساله شرکت ننموده است.

در دوران خلافت پدر

امام حسن علیه السلام با پدر، از آغاز خلافت تا شهادت : امام حسن از آغاز بیعت مردم با حضرت علی علیه السلام تا لحظه شهادت آن حضرت در مقام قوی‏ترین بازوی آن حضرت عمل کرد. در جریان بیعت، حضوری جدی داشت؛ در سه جنگ جمل ، صفین و نهروان حاضر بود. پیش از جنگ جمل هم به همراه عمّار یاسر و قیس بن سعد به کوفه رفت و با سرکوب‌کردن فتنه‌ی ابو موسی اشعری ، مردم را به جنگ با مردم بصره فرا خواند. گهگاه به جای پدر نماز جمعه بر پا داشت. در شب ضربت خوردن پدر قصد داشت همراهی‌اش کند که با منع پدر، منصرف شد. پس از ضربت‌خوردن پدر نیز تمام تلاش خود را برای بهبود و استراحت آن حضرت به کار بست و در پایان به وصایای او گوش سپرد.

جانشینی پس از شهادت پدر

حضرت علی علیه السلام قبل از شهادت، امام حسن را وصی خود تعیین کرد. رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز قبل از آن به دو گونه این وصایت را اعلام کرده بودند؛ یکی به صورت تصریح به امامت امام حسن و امام حسین علیهماالسلام پس از پدرشان، و دوم تصریح به امامت اوصیاء دوازده‌گانه‌ی خود، با ذکر اسامی آنها.

امام پس از خلافت

امام حسن علیه السلام پس از خلافت و قبل از صلح (دوران کوتاه خلافت ظاهری): دوران کوتاه چند ماهه خلافت ظاهری امام حسن علیه السلام، پر ماجرا سپری شد. بلافاصله پس از شهادت حضرت علی علیه السلام، امام حسن به مسجد آمد و در سخنانی شیوا تلویحاً مردم را به بیعت با خویش فراخواندند.

پس از سخنرانی و با تبلیغ نافذابن عباس مردم کوفه با آن حضرتبیعت کردند. امام نیز بیعتشان را براین اساس که از او پیروی کنند و با هر کس جنگید، بجنگند و با هر کس صلح کرد، صلح کنند، پذیرفت؛ و سپس به تحکیم پایه‌های حکومت خویش پرداخت، ابن ملجم ،قاتل پدر، را گردن زد و اکثر فرمانداران مناطق را که به دست پدرش نصب شده بودند، تثبیت نمود و برخی را تغییر داد.
جاسوس‌های معاویه را پیدا کرد و گردن زد، نامه‌ی تندی به وی نوشت و او را تهدید به جنگ نمود. نامه‌‌‌نگاری میان حضرت و معاویه ادامه یافت تا اینکه معاویه لشکری عظیم به سوی عراق گسیل داشت و حضرت نیز درصدد تهیه لشکری برای مقابله با او برآمد.

صلح امام

مهمترین حادثه در زندگی امام حسن علیه‌السلام جریان صلح معاویه با آن حضرت است. تحلیل این حادثه ضروری به نظر می رسد زیرا خود امام صلحش را حجتی بر آیندگان می‌داند؛ یعنی بر اساس عملکرد حضرت، وظیفه انسان نیز در شرایط مشابه با آن زمان، صلح و مصالحه است.

بررسی مقدمات و شرایط و عللی که صلح را ایجاب کرد و دقت در کیفیت وقوع صلح و مواد صلحنامه و موشکافی نتایج شیرین صلح برای جناح حق و ضربه‌های سهمگین آن بر جناح باطل به‌خوبی روشن می‌کند که صلح آن حضرت در حقیقت انقلاب سبزی بود که زمینه انقلاب سرخ حسینی را فراهم ساخت و این نرمش قهرمانانه در کنار آن جنبش ظلم‌ستیزانه، پایه‌ریز انقلاب علمی امام باقر علیه السلام و امام صادق علیه السلام در عصر طلایی خلأ انتقال قدرت از بنی‌امیه به بنی‌عباس گشت و به این ترتیب، اسلام ناب محمدی که در تشیع جلوه‌گر بود، نهال خود را آبیاری نمود و به درخت تنومندی تبدیل کرد.

امام پس از صلح تا شهادت

تمامی تلاش امام حسن پس از قبول صلح این بود که فواید مورد نظرش را از صلح به نتیجه برساند و بر این اساس در تمام این مدت به حفظ نیروهای کیفی و خالص ، بازسازی نیروهای خسته و وازده و تفسیر صحیح اسلام پرداخت.
عملکرد دشمن‌شکن حضرت پس از صلح چنان قدرتمند بود که معاویه را به فکر شهادت آن حضرت انداخت.



صورت و شمایل امام

امام حسن علیه السلام به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم از همه شبیه‌تر بود. زیبایی بی‌نظیری داشت.رنگش سفید بود و اندکی متمایل به سرخ، چشمانش درشت و سیاه، و محاسنش انبوه. جثه‌ای قوی، تنومند و چهارشانه داشت. مویش مجعد (فردار) و قامتش متوسط بود.

سیرت و فضائل و مناقب امام : شمارش مناقب هیچ‌یک از اهل بیت عصمت علیهم السلام ممکن نیست. در زیارت جامعه خطاب به آنان می‌گوییم: « سروران من! ستایش شما را شماره نتوانم کرد و به آنچه در شأن شماست نتوانم رسید و به اندازه و قدرتان وصف نتوانم گفت.»

امام حسن علیه السلام نه تنها از این خطاب مستثنی نیست بلکه به خصائصی از قبیل« سبط اکبر» بودن نیز برخوردار است.

حلم بی‌‌پایان، علم فراوان، جود و عبادت، زهد و بلاغت، تواضع و شجاعت آن حضرت، نه دوست بلکه دشمن را به اعتراف و اعجاب واداشته است؛ و فضیلت و افتخار، آن است که دشمن به آن گواهی دهد.

معجزات امام : از معجزات آن حضرت جز اندکی در تاریخ نقل نشده است( همانند اینکه پدر را پس از شهادتش به صورت زنده به گروهی نشان داد.) و نیز نمونه‌هایی از استجابت دعا و نفرین‌های آن حضرت (همانند رطب دادن نخلی خشکیده به دعای او.) ولی اکثر معجزات و کرامات حضرت در اخبار از غیب و پیشگویی‌ها تجلّی کرده است.

شهادت امام

تلاش موفق امام حسن برای به‌کرسی نشاندن اهداف صلح باعث شد که معاویه طرح قتل حضرت را پیگیری نماید تا بتواند به خواسته دیرین خود یعنی تبدیل خلافت اسلامی به سلطنت موروثی، جامه‌ی عمل بپوشاند. به این ترتیب سمی مهلک تهیه کرد و آن را توسط همسر آن حضرت به او خوراند.
حضرت پس از مدتی درد و رنج، در روز 28 ماه صفر سال 50 هجری به لقاء الله شتافت.
برادرش امام حسین علیه السلام، جنازه‌ی او را پس از تغسیل و نماز برای دفن به سوی مسجد و روضه پیامبر برد ولی سرانجام بر اثر ممانعت بنی‌امیه در بقیع به خاک سپرد.

ثواب عزاداری و گریه بر امام حسن

رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم سال‌ها پیش از شهادت امام حسن فرموده بود : « هر کس بر حسن گریه کند، چشمش روزی که دیده‌ها کور می شوند (روزقیامت)، کور نمی شود و هرکس در مصیبت او اندوهگین شود، روزی که همه دلها اندوهگین است، غم و اندوهی ندارد. زیارت حسن مایه‌ی استواری قدم‌ها در قیامت است.»

شاگردان و یاران امام

نام بیش از 30 نفر از شاگردان و یاران آن حضرت در تاریخ ثبت شده است.

همسران امام

بررسی موضوع زنان امام حسن علیه السلام بسیار لازم است زیرا زشت‌ترین تهمتی که به حضرت از طرف دشمنان و دوستان نادان زده شده است، کثرت اغراق‌آمیز ازدواج‌ها و طلاق‌های اوست؛ تا جایی که برخی، تعداد همسران آن حضرت را 400 نفر گفته‌اند.

مجموعه زنانی که نام خود و پدرشان در تاریخ ثبت است و به عنوان همسر حضرت ذکر شده‌اند، صحیح یا ناصحیح، به ده نفر نمی‌رسد؛ و در حقیقت بنی‌امیه خواسته‌اند با تهمت لذت‌طلبی مفرط به آن حضرت، صلح او را به صورتی تحریف‌یافته تفسیر کنند.

فرزندان امام

کمترین عددی که درباره فرزندان حضرت نوشته‌اند 7 نفر و بیشترین عدد 23 نفر است. شیخ مفید ، فرزندان حضرت را 15 نفر می‌داند( هشت پسر و هفت دختر.)

از دختران حضرت 4 نفر و از پسرانش نیز 4 نفر صاحب فرزند شده اند. البته دو تن از پسران، فرزند پسر نیاوردند و به همین جهت نسل تمامی سادات حسنی به آن دو پسر دیگر که فرزند پسر آورده اند زید و حسن مثنّی) منتهی می‌گردد. در سلسله سادات حسنی، دانشمندان، سلاطین، محدّثان و انقلابیون متعددی وجود دارد.

گزیده سخنان امام

علی‌رغم شخصیت منحصر به فرد امام حسن علیه‌السلام، متأسفانه مقدار سخنانی که از حضرتش باقی مانده، اندک است و این به خاطر فشارهای غاصبان خلافت و بنی‌امیه بوده است.
سخنانی که از حضرت به دست ما رسیده، در سه قالب اشعار ، احتجاجات واحادیث است که گونه سوم، گاه به صورت سخنرانی و گاه به صورت پاسخ به سؤالی یا جواب نامه‌ای بوده است.   behroozraha
يکشنبه 17/10/1391 - 16:50
اهل بیت
مقدمات هجرت پیامبر اسلام(ص)و آشنایى با اهل یثرب 
دو قبیله بت پرست به نام ((اوس )) و ((خزرج )) از عرب قحطانى در یثرب سكونت داشتند و پیوسته جنگهایى میان این دو قبیله روى مى داد، تا آنجا كه به ستوه آمدند و دانستند كه نابود مى شوند و نیز بنى نضیر و بنى قریظه و دیگر یهودیان یثرب بر آنان گستاخ شدند، جمعى از ایشان به مكه رفتند تا از قریش یارى بخواهند، اما قریش شرایطى پیشهاد كرد كه براى ایشان قابل پذیرش نبود، ناچار آنها به طائف رفتند و از قبیله ((ثقیف )) كمك خواستند و از آنها نیز ماءیوس شدند و بى نتیجه بازگشتند.  
((سوید بن صامت اءوسى )) براى حج یا عمره از یثرب به مكه آمد و رسول خدا را ملاقات كرد، رسول خدا او را به اسلام دعوت و قرآن بر وى تلاوت كرد، آنگاه به یثرب بازگشت و اندكى بعد، پیش از جنگ بعاث به دست خزرجیان كشته شد. 
((ابولحیسر)) با عده اى از جمله ((ایاس بن معاذ)) به منظور پیمان بستن با قریش ، علیه خزرجیان از یثرب به مكه آمدند ((ایاس )) اظهار تمایل به اسلام كرد و اسلام آورد، سپس به یثرب بازگشت و جنگ بعاث میان اءوس و خزرج روى داد و اندكى بعد ((ایاس بن معاذ)) در حالى كه تهلیل و تكبیر و تحمید و تسبیح پروردگار مى گفت از دنیا رفت .  behroozraha
يکشنبه 17/10/1391 - 16:45
اهل بیت


پیشنهادهاى قریش به رسول خدا صلى الله علیه و آله
روزى عتبة بن ربیعة بن عبد شمس كه یكى از اشراف مكه بود، رسول خدا را دید كه در مسجدالحرام نشسته است پس به قریش گفت میخواهم نزد محمد بروم و پیشنهادهایى بر وى عرضه كنم كه قسمتى از آنها را بپذیرد. گفتند: اى ابو ولید! برخیز و با وى سخن بگوى . ((عتبه )) نزد رسول خدا رفت و گفت : برادر زاده ام ! تو با امرى عظیم كه آورده اى جماعت قوم خود را پراكنده ساختى و خدایان و دینشان را نكوهش كردى و پدران مرده ایشان را كافر نامیدى اكنون پند مرا بشنو و آنها رانیك بنگر باشد كه قسمتى از آنها را بپذیرى . رسول خدا گفت : اى ابو ولید! بگو تا بشنوم . گفت : اگر منظورت از آنچه مى گویى مال است ، آن همه مال به تو مى دهم تا از همه مالدارتر شوى   و اگر به منظور سرورى قیام كرده اى ، تو را بر خود سرورى مى دهیم و هیچ كارى را بى اذن تو به انجام نمى رسانیم و اگر پادشاهى بخواهى تو را بر خویش پادشاهى دهیم و اگر چنان كه پیش مى آید یكى از پریان بر تو چیره گشته و نمى توانى او را از خویشتن دورسازى پس تو را درمان مى كنیم و مالهاى خویش بر سر این كار مى نهیم .
رسول خدا گفت : اكنون تو بشنو، گفت : مى شنوم . رسول خدا آیاتى از قرآن مجید  بر وى خواند و عتبه با شیفتگى گوش میداد تا رسول خدا به آیه سجده رسید و سجده كرد و سپس گفت : اى ابو ولید! اكنون كه پاسخ خود را شنیدى هر جا كه خواهى برو. عتبه برخاست و با قیافه اى جز آنچه آمده بود نزد رفقاى خویش بازگشت و گفت : به خدا قسم گفتارى شنیدم كه هرگز مانند آن نشنیده بودم . اى گروه قریش ! از من بشنوید و دست از ((محمد)) بازدارید، زیرا گفتار وى داستانى عظیم در پیش دارد و اگر پیروز شود، سربلندى او سربلندى شماست و شما به وسیله او از همه مردم خوشبخت تر خواهید بود. گفتند: اى ابو ولید، به خدا قسم كه تو را هم با زبان خویش سحر كرده است ، گفت : نظر من همین است كه گفتم .
قریش به رسول خدا گفتند اى محمد! اكنون كه از پیشنهادهاى ما چیزى را نمى پذیرى ، با توجه به كمى زمین و كم آبى ، از پروردگارت بخواه تا این كوهها را از ما دور كند و سرزمینهاى ما را هموار سازد و رودخانه اى پدید آورد و پدران مرده ما را زنده كند تا از آنها بپرسیم كه آیا آنچه مى گویى حق است یا باطل ؟   و اگر آنها تو را تصدیق كردند به تو ایمان مى آوریم . رسول خدا گفت : رسول خدا گفت : ((براى این كارها بر شما مبعوث نشده ام و آنچه را بدان مبعوث گشته ام از طرف خدا براى شما آورده ام و رسالتى را كه بر عهده داشتم به شما رساندم ، اكنون اگر آن را بپذیرید در دنیا و آخرت بهره مند خواهید شد اگر هم آن را رد كنید، براى امر خدا شكیبایى مى كنم تا میان من من و شما داورى كند)).
به این تربیب قریش از رسول خدا تقاضاهاى دیگرى كردند از قبیل نزول فرشته و باغ و زر و سیم و نزول عذابهاى آسمانى و امثال آن ، و گفتند تا چنین نكنى ما به تو ایمان نمى آوریم . رسول خدا گفت ((این كارها با خداست ، اگر بخواهد خواهد كرد)).
رسول خدا افسرده خاطر برخاست و از نزد ایشان رفت و ابوجهل بعد از سخنرانى كوتاه تصمیم خود را براى كشتن رسول خدا اعلام داشت و قریش ‍ هم آمادگى خود را براى پشتیبانى وى اظهار داشتند. فردا كه رسول خدا به عادت همیشه میان ((ركن یمانى )) و ((حجرالاسود)) رو به بیت المقدس به نماز ایستاده و كعبه را نیز میان خود و شام قرار داده بود، ابوجهل در حالى كه سنگى به دست داشت با تصمیم قاطع رسید و هنگامى كه رسول خدا به سجده رفت ، فرصت را غنیمت شمرده ، پیش ‍ تاخت ، اما خدا نقشه وى را نقش بر آب ساخت و با رنگ پریده ، به نتیجه نارسیده بازگشت .  
نضر بن حارث و عقبه از طرف قریش به مدینه رفتند و از دانایان یهود راهنمایى خواستند. دانایان یهود گفتند: سه مساءله از وى بپرسید تا صدق و كذب وى معلوم شود: از اصحاب كهف ، از ذوالقرنین و روح .
نضر و عقبه به مكه بازگشتند و هر سه موضوع را از رسول خدا پرسش كردند و رسول خدا هر سه پرسش را پاسخ گفت   ، امّا در عین حال ایمان نیاوردند. 

behroozraha

شنبه 16/10/1391 - 9:10
اهل بیت

سرسخت ترین دشمنان پیامبر اسلام  
الف : از بنى عبدالمطلّب .
1 - ابولهب ، 2 - ابوسفیان بن حارث .
ب : از بنى عبدشمس بن عبد مناف .
1 - عتبة بن ربیعه ، 2 - شیبة بن ربیعه (برادر عتبه )، 3 - عقبة بن ابى معیط، 4 - ابوسفیان بن حرب ، 5 - حكم بن ابى العاص ، 6 - معاویة بن مغیره .
ج : از بنى عبدالدّار بن قصىّ.
- نضر بن حارث بن علقمه .
د: از بنى عبدالعزّى بن قصىّ.
1 - اسود بن مطّلب ، 2 - زمعة بن اسود، 3 - ابوالبخترى .
ه‍: از بنى زهره بن كلاب .
1 - اسود بن عبد یغوث (پسر خالوى رسول خدا ).
و: از بنى مخزوم بن یقظة بن مرّه .
1 - ابوجهل ، 2 - عاص بن هشام (برادر ابوجهل )، 3 - ولید بن مغیرة بن عبداللّه ، 4 - ابوقیس بن ولید، 5 - ابوقیس بن فاكه بن مغیره ، 6 - زهیر بن ابى امیّه (پسر عمه رسول خدا)، 7 - اسود بن عبدالاسد، 8 - صیفى بن سائب . 
ز: از بنى سهم بن هصیص بن كعب بن لؤ ىّ.
1 - عاص بن وائل ، 2 - حارث بن عدى ، 3 - منبّة بن حجّاج ، 4 - نبیه (برادر حجّاج ).
ح : از بنى جمح بن هصیص .
1 - امیة بن خلف ، 2 - ابىّ بن خلف (برادر امیّه )، انیس بن معیر، حارث بن طلاطله كعدى بن حمراء ابن اصدى هذلى طعیمة بن عدى حارث بن عامر زكانة بن عبد هبیرة بن ابى وهب اخنس بن شریق ثقفى. 

behroozraha

شنبه 16/10/1391 - 8:53
اهل بیت


رسول خدا در كوه حراء 
رسول خدا هر سال مدّتى را كوه ((حراء)) به عزلت و تنهایى مى گذراند و این به گفته ((ابن اسحاق )) در هر سال یك ماه و بر حسب بعضى از روایات ، ماه رمضان بود و چون اعتكافش به پایان مى رسید، به مكّه باز مى گشت و پیش از آن كه به خانه اش بازگردد هفت بار یا هر چه مى خواست گرد كعبه طواف مى كرد و آنگاه به خانه اش مى رفت .  
بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله 
در تاریخ بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله قول مشهور شیعه امامیّه بیست و هفتم ماه رجب و قول مشهور فرق دیگر مسلمین ماه رمضان است و او در زمان بعثت چهل سال تمام داشت .
مسعودى مى نویسد: بعثت رسول خدا صلى الله علیه و آله در سال بیستم پادشاهى خسروپرویز بوده است   و از ابى جعفر (باقر علیه السلام ) روایت شده است كه در روز دوشنبه هفدهم ماه رمضان در كوه حراء، فرشته اى بر رسول خدا كه در آن روز چهل ساله بود، نازل شد و فرشته اى كه وحى بر وى آورد جبرئیل بود. 
آغاز دعوت  
برخى گفته اند كه : جبرئیل در روز دوم بعثت رسول خدا براى تعلیم وضو و نماز، نازل شد. یعقوبى مى نویسد: نخستین نمازى كه بر وى واجب گشت نماز ظهر بود، جبرئیل فرود آمد و وضو گرفتن را به او نشان داد و چنان كه جبرئیل وضو گرفت ، رسول خدا هم وضو گرفت ، سپس نماز خواند تا به او نشان دهد كه چگونه نماز بخواند. آنگاه خدیجه رسید و رسول خدا او را خبر داد، پس وضو گرفت و نماز خواند، آنگاه على ابن ابى طالب رسول خدا را دید و آنچه را دید انجام مى دهد، انجام داد. 
ابن اسحاق مى نویسد: نماز ابتدا دو ركعتى بود، سپس خداى متعال آن را در حضر چهار ركعت تمام قرار داد و در سفر بر همان صورتى كه اوّل واجب شده بود باقى گذاشت .
از ((عمر بن عبسه )) روایت شده است مى گفت : در آغاز بعثت نزد رسول خدا شرفیاب شدم و گفتم : آیا كسى در امر رسالت ، تو را پیروى كرده است ؟ گفت : آرى ، زنى و كودكى و غلامى ، و مقصودش خدیجه و على ابن ابى طالب و زید بن حارثه بود.
ابن اسحاق مى گوید: پس از زید بن حارثه ((ابوبكر: عتیق بن ابى قحافه )) و بر اثر دعوت وى : ((عثمان بن عفّان بن ابى العاص ))، ((زبیر بن عوّام ))، ((عبدالرّحمان بن عوف زهرى ))، ((سعدبن ابى وقّاص )) و ((طّلحة بن عبیداللّه )) اسلام آورند و نماز گزاردند. این افراد در پذیرفتن اسلام (بعد از خدیجه و على و زید بن حارثه ) بر همگى سبقت جسته اند.  سپس ‍ مردم دسته دسته از مرد و زن به دین اسلام درآمدند.

  behroozraha

شنبه 16/10/1391 - 8:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته