• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4046روز قبل
شعر و قطعات ادبی

بحر طویل

((اصغر من))

خاک عزا بر سر من، خاک عزا بر سر من، کودک من ، کودک من، اصغر ششماهه من،

نوگل گلزار حسینی، گل گلزار حسین، شمع شب تار حسین، جلوه ی ایثار حسین،

گفتا حسین، نور دل حیدر کرار، علی آن شه دادار، تویی،

اصغر من، اصغر من، کودک ششماهه ی پرپر شده

 

نوگل بی خار رباب، یار رباب، یار رباب، دیده ی بیدار رباب،

تشنه ی یک قطره ی آب، از ستم حرمله ی کافر کذاب، چرا رفته ای در خواب،

چنین گفتا حسین، نور دل حیدر کرار، علی آن شه دادار، تویی،

اصغر من، اصغر من، کودک ششماهه ی پرپر شده

 

از غم اصغر، گل باغ پیمبر، همه زار و مکدر، همه زار مکدر،شده اند دیده گریان،

 همه زار و پریشان، شده خیمه پر از ناله و افغان، شده ماتم عظما، ز غمش ناله بپا شد،

چنین گفتا حسین، نور دل حیدر کرار، علی آن شه دادار، تویی،

اصغر من، اصغر من، کودک ششماهه ی پرپر شده

 

بهروز قاسمی(رها)

behroozraha

 

جمعه 3/9/1391 - 20:5
شعر و قطعات ادبی

((محبوب زهرا))

شـهید کـربلا محبــوب زهـرا

پـور حیـدر علی ای نـور بطـها

داده­ ای دست و ســر در راه اللـه

کشته دین شدی،مولا حسین جان

حسین جان­، حسین جان،  مولا حسین جان

 

کشـته شـد اکبـرت نوگل لیـلا

شبه روی رســول سـالار طاها

شـیر خوار اصغرت آن گل زیبا

شد شهید خدا ،مولا حسین جان

حسین جان­، حسین جان،  مولا حسین جان

 

قاسم نوجوان،غلطان به خون شد

دست عباس جدا،از تیغ دون شد

صبر ما در غمت،از کف برون شد

کشـته راه حق ، مولا حسین جان

حسین جان­، حسین جان،  مولا حسین جان

 

زینب از داغ تو ، خونین جگر شد

لیـلا از مرگ اکبــر در به در شد

اشک ماجاری چون،رود ازبصرشد

کشـته در نینوا ، مولا حسین جان

حسین جان­، حسین جان،  مولا حسین جان

 

بهروز قاسمی(رها)

behroozraha

 

جمعه 3/9/1391 - 14:21
اهل بیت

امام حسین علیه السلام در نامه اى که پاسخ به نامه معاویه بود، ضمن بر شمردن جنایات معاویه در کشتن افراد پاک و بى گناه فرمود: من تصمیم مخالفت و جنگ با تو را ندارم ، همانا از خداوند نسبت به جنگ نکردن با تو و حزب ظالم و بى پرواى تو که کمک کاران شیطان رانده شده اند واهمه دارم ، (گویا مراد حضرت این است که : نیت باطنى من جنگ است ولى فعلا مصلحت نیست ) آیا تو قاتل حجر و یاران عابد او نیستى که بعد از دادن امانهاى محکم از روى جراءت بر خدا و سبک شمردن پیمان ، آنها را کشتى ؟
آیا تو قاتل عمر و ابن حمق آن پیرمرد عابد که عبادت صورتش را رنجور کرده بود نیستى ؟ که بعد از دادن آن همه پیمانها او را کشتى ؟
آیا تو نیستى که ادعا کردى زیاد پسر ابوسفیان است با اینکه پیامبر فرمود: فرزند ملحق به شوهر است و زناکار مستحق سنگ است ، سپس او را بر اهل اسلام مسلط کردى که آنها را مى کشد و دست و پایشان را قطع مى کند!
سبحان الله اى معاویه ، گویا تو از این امت نیستى ، و آنها هم کیش تو نیستند
آیا تو نیستى قاتل آن حضرمى که زیاد راجع به او نوشت که او بر دین على است ، در حالى که دین على ، دین پسر عموى او (پیامبر) است ، همو که تو را به جایگاهى که نشستى ، نشانده است  
و اگر آن نبود، برترین شرف تو و پدرانت در کوچ کردن زمستان و تابستان بود. خداوند بخاطر ما بر شما منت نهاد و آن را از دوش شما برداشت  
تو در سخنانت گفته اى که دوباره امت را به فتنه نینداز، همانا من فتنه اى براى این امت بزرگتر از حکومت تو بر آنها نمى شناسم  
و در آخر نامه حضرت فرمود: از خدا بترس اى معاویه و بدان که خداوند را کتابى است که هیچ کوچک و بزرگى را فروگذار نکند مگر اینکه جمع آورى کند، و بدان که خداوند فراموش نمى کند آدمکش
ی تو را از روى گمان و دستگیر کردن مردم را از روى تهمت ، و حکومت بخشیدن شما بچه اى را که شراب مى نوشد و با سگها بازى مى کند (یعنى یزید))
نمى بینم تو را مگر اینکه خودت و دینت را هلاک کرده و مردم را ضایع نموده اى و السلام  
 

behroozraha  

 

 

جمعه 3/9/1391 - 14:13
اهل بیت

تعداد واقعی یاران امام حسین در دشت كربلا

برای رسیدن به رقم دقیق شهدای قیام امام حسین(ع) باید چند نکته را در نظر گرفت؛ زیرا این ارقام در کتاب های تاریخی و مقاتل با یکدیگر متفاوت است. نخستین بار عدد ۷۲ تن شهید را ابومخنف لوط بن یحیی ازدی به کار برده که همو نخستین مقتل را هم نگاشته است. وی در بخشی از روایت شماره ۶۶ می نویسد؛ حسین یاران خود را آماده کرده و نماز صبح را با آنان برگزار کرد؛ ۳۲ سوار و ۴۰ پیاده همراه او بود. او زهیر بن القین را فرمانده جناح راست و حبیب بن مظاهر را فرمانده جناح چپ یاران خود قرار داد و پرچم را به دست عباس بن علی داد. با جمع ۳۲ سوار و ۴۰ پیاده به رقم ۷۲ نفر می رسیم. ابومخنف بعداً در روایت ۱۱۲ چنین می نویسد؛ وقتی حسین بن علی(ع) کشته شد، سرهای کسانی از اهل بیت، شیعیان و یارانش را که همراه او کشته شدند به نزد عبیدالله بن زیاد بردند. قبیله کنده به سرپرستی قیس بن اشعث ۱۳ سر، قبیله هوازن به سرپرستی شمر بن ذی الجوشن . سر، قبیله تمیم با ۱۷ سر، قبیله بنی اسد با شش سر، قبیله مذحج با هفت سر و سایر افراد سپاه با هفت سر که جمعاً ۷۰ سر می شود. به نظر می رسد مورخان بعدی رقم ۷۲ برای شهدای کربلا را از روایت ۶۶ ابومخنف گرفته اند. یعنی آنان تعداد سپاه امام را ملاک رقم شهدای کربلا دانسته اند که البته درست نیست. زیرا از میان این ۷۲ نفر سپاهی چند نفر جان به در بردند. مثل ضحاک بن عبدالله مشرقی  که در پایان جنگ با رخصت امام حسین از کربلا گریخت. یا عقبه بن سمعان غلام رباب دختر امروالقیس کلبی همسر امام حسین  که پس از شهادت امام از صحنه درگیری فرار کرد و توسط سپاه دشمن اسیر شد. یا مرقع بن ثمامه اسدی که از یاران امام بود و در پایان جنگ برخی از اقوامش که در سپاه دشمن بودند، برایش امان نامه گرفتند و عبیدالله هم او را به زاره۶ تبعید کرد یا غلام عبدالرحمن بن عبد ربه انصاری که در کربلا حضور داشت و راوی بعضی از روایات ابومخنف است.

در مقابل ابومخنف اسامی افرادی را نقل می کند که در زمره جنگجویان سپاه امام حسین نبوده، ولی در جنگ شهید شده اند. مثل زن کلبی، علی اصغر، نوجوانی از خاندان حسین و... بنابراین باید پذیرفت که به احتمال قوی عدد شهدا همان ۷۰ نفر بوده است. ابومخنف در کتابش وقتی تعداد شهدا و قاتلان آنها را به اسم نام می برد، تعداد آنها حدود ۵۳ نفر شهید می شود. اسامی این شهدا بر اساس حروف الفبایی و به همراه نام قاتلان ایشان و ذکر رقم روایت ابومخنف و صفحه آن به قرار جدول ضمیمه است. ابومخنف در جابه جای مقتل الحسین افرادی را برمی شمرد که در طول مسیر امام از مکه تا کوفه به وی پیوسته اند؛ اما در مقتل الحسین چگونگی شهادت ایشان بیان نشده است. در جدول پیوست جلوی نام ایشان علامت « گذاشته شده است. باید یادآور شد که اسم مقاله «اسامی شهدای قیام امام حسین(ع)» نامیده شده تا فراگیر باشد. زیرا می دانیم در کوفه هم افرادی نظیر مسلم بن عقیل، هانی بن عروه، عبدالله بن بقطر، قیس بن مسهر، عبدالاعلی کلبی و عماره بن صلخب بودند که قبل از واقعه کربلا شهید شدند و نیز عبدالله بن عفیف ازدی غامدی که بعد از واقعه کربلا و در هنگام حضور اسرا در کوفه و پس از اعتراض به سخنان ناروای عبیدالله بن زیاد دستگیر و به شهادت رسید. تعداد ایشان جمعاً هفت نفر می شود. برخی با اتکا بر فهرست اسامی یاران مسلم در کوفه آنها را در جمع شهدا جا داده اند؛ در حالی که تفاوت زیادی میان کسانی وجود دارد که در کوفه به مسلم پیوستند و سپس او را تنها گذاشتند با کسانی که در طول مسیر مکه تا کوفه به امام پیوستند و مرگ هم میان آنها و امام حسین فاصله نینداخت.
منبع :

قیام جاوید، گردانیده مقتل الحسین ابی مخنف، ترجمه و تصحیح حجت الله جودکی، موسسه فرهنگی انتشاراتی تبیان، ۱۳۷۷، ص ۷۸

 همان منبع، ص ۱۳۰

 همان منبع، ص ۲۲ 

همان منبع، ص ۲۱

همان منبع، ص ۲۲

behroozraha

جمعه 3/9/1391 - 14:4
اهل بیت

 

1-نام ظالم : عبید اله ابن زیاد 
نقش او در حادثه عاشورا : چهره سفاک و حاکم کوفه و مسئول همه جنایاتی که در کربلا که نسبت به امام حسین (علیه السلام) و یاران و اهل بیت او روا داشتند .
سرنوشت او : زیدابن ارقم گوید وقتی سر امام حسین (علیه السلام) را در دست داشت ، دستش لرزید سر برزانوی او افتاد . یک قطره خون تازه از آن چکید آن قطره رانش را سوراخ کرد و هرگز بهبود نیافت و همواره محل آن عفونی و بد بو بو د . از همین رو عبیداله بهمراه خود عطر داشت تا کسی بوی گند تعفن بوی زخم پایش پی نبرد . ابراهیم ؛ فرمانده دلیر و شجاع سپاه مختار ، وی را به همراه بسیاری از سپاه اش اسیر کرد و خود دستور داد پاهای ابن زیاد را با آتش بسوزاند . سپس خنجر خود را برداشت و از گوشت های ابن زیاد می برید و بصورت نیمه پخته بخورد ابن زیاد می داد و هرگاه امتنا از خوردن می کرد ، خنجر بر بدنش فرو می برد . در پایان ، سر او را گوش تا گوش برید . و جسدش را آتش زد و سر او را نزذ مختار فرستاد . مختار سر ابن زیاد و دیگر قاتلان را به مدینه نزد محمد ابن حنفیه و امام سجاد (علیه السلام) فرستاد
ملاحظات : وقتی سرابن زیاد را برای امام سجاد (علیه السلام) آوردند ، حضرت در حال غذا خوردن بود . فرمود : سپاس خدا را که وقتی مرا نزد این ملعون بردند ، سر پدرم نزد او بود و او غذا می خورد . گفتم : پروردگارا ، مرا نمیاران تا سر این ملعون را ببینم در حالی که غذا می خورم . خدا را سپاس می گذارم که دعایم مستجاب شد .

2-نام ظالم : عمر ابن سعد وقاص (به روایت اول)
نقش او در حادثه عاشورا : فرمانده سپاه عبیداله ابن زیاد 
سرنوشت او : ابوعمره ، فرمانده سپاه مختار به دستور مختار وارد خانه عمرسعد شد و را میان رختخواب یافت عمرسعد چون قیافه خشمگین فرمانده سپاه مختار را دید به قصد او پی برد خواست از جایش بگریزد که لحاف به پایش پیچید و روی رختخواب افتاد . فرمانده به او مجالی نداد و سر از تنش جدا کرد و سربریده را نزد مختار برد . جسد عمرسعد بعد از قتل ، بزودی دچار کرم و تعفن گردید و مردم می آمدند و او می دیدند
ملاحظات : در گفتگو بین امام حسین (علیه السلام) و عمرسعد قبل از نبرد در کربلا پیش آمد امام سعد را بسیار نصیحت کرد اما عمر سعد در دام شیطان و هوس دنیاطلبی گرفتار آمده بود لذا امام فرمود : چرا اینقدر در اطاعت شیطان پافشاری می کنی ؟ خدایت هر چه زودتر در میان رختخواب بکشد و در قیامت از گناهت در نگذرد . به خدا قسم ، امیدوارم از گندم عراق بخوری مگر اندکی . عمرسعد از روی استهزا گفت : جوی عراق برای من بهتر است .

نام ظالم : عمر سعد وقاص (به روایت دوم) 3-
نقش او در حادثه عاشورا : فرمانده سپاه عبیداله ابن زیاد
سرنوشت او : در کوفه پنهان شده بود مأمورین مختار او را یافتند و به نزد مختار آوردند . مختار کفش نعل دار خود را پوشید و صورت او را در زیر کفش خود قرار داد و سپس کفش خود را به خدمتگذار خود داد تا او را بشوید . سپس دستور داد سر ابن سعد را بریدن . مختار از ابن سعد سئوال کرد : از بیانات امام در روز عاشورا چه می دانی ؟ او گفت : امام فرمود : خدایا غلام ثقفی را برآنان مسلط ساز تا خون های آنان را بریزد .
ملاحظات : عمر سعد پس از قتل امام حسین (علیه السلام) و یارانش به دربار ابن زیاد آمد ابن زیاد پس از شنیدن گزارش جریان کربلا ، خطاب به او گفت : اینک این فرمات کتبی را که برای جنگ با حسین به تو داده بودم را به من برگردان عمرسعد بهانه آورد که آن را گم کرده ام . به همین دلیل ابن زیاد از او عصبانی شد و او را دست خالی به خانه فرستاد در بین راه با خود می گقت : هیچ سغری مانند من دیده نشد که با دست خالی و بدبختی به خانه خویش مراجعت کند ، هم دنیا را از دست دادم و هم آخرت را .

نام ظالم : شمربن ذی الجوش ضبابی 4-
نقش او در حادثه عاشورا : پس از جنایت های بسیار در عاشورا او همان کسی بود که سرامام (علیه السلام) را از قفا برید . او با گستاخی تمام بر سینه مبارک حضرت نشست و محاسن آن حضرت را به دست گرفت و با دوازده ضربه شمشیر سر از بدن آن حضرت جدا کرد .
سرنوشت او : ابو عمره ، از فرماندهان سپاه مختار به تعقیب شمر رفت و طی یک روز درگیری مسلحانه او را زخمی و اسیر کرده و به نزد مختار آورد مختار دستور داد او را گردن زدند و جسد او در یک دیگ روغن جوشیده افکندند و یکی از اطرافیان مختار شمر را با پای خود لگد کوب کرد . سپس مختار دستور داد سرشمر و یارانش را در میدان مقابل مسجد کوفه بر نیزه نصب کنند تا موجب عبرت دیگران شود (منبع بحارالانوار- ج 45  ص338 )

 
: ملاحظات: برخی او را از خوارج دانسته اند . بعضی نیز گفته اند از یاران علی (علیه السلام) بوده و بعد ها به صف حامیان حکومت اموی پیوسته است. او ابن زیاد و عمر سعد را تشویق و تحریک به جنگ با امام حسین (علیه السلام) نمود. وقتی شمر داخل در مجلس یزید شد گفت: ای یزید رکاب مرا از طلا و نقره پر کن چون من آقای وارسته ای را کشته ام که پدر و مادرش بهترین مردم بودند. یزید به شمر گفت : اگر می دانستی که او بهترین مردم است چرا او را به قتل رساندی؟ شمر گفت: من از تو جایزه می خواهم . یزید با پشت شمشیرش به سینه شمر زد و به او گفت: تو در پیشگاه من جایزه نداری با شنیدن این کلام شمر نا امیدانه برگشت. (منبع: مقتل الحسین ص  183 )

نام ظالم : اسحق ابن اشعت 5-
نقش او در حادثه کربلا : او در کربلا بر امام حسین (علیه السلام) شمشیر زد و حرمت او را پاس نداشت
سرنوشت او : با حیله مختار به طرف دارالعماره رفت و به امید پناهندگی و امان گرفتن از مختار نا گهان بر سرش ریخته او گفت به امیر بگویید اگر مرا امان دهد سی هزار درهم بیست مرد با سلاح و دویست شتر هزار گوسفند و هزار دینار میدهم. گفتند : کشندگان حسین را امان نیست

نام ظالم : ابحر ابن کعب6-
نقش او در حادثه کربلا : از جنایت کاران ضحه کربلا پس از کشته شدن امام (علیه السلام) ابحربن کعب لباس امام را از بدنش بیرون آورد و حسین (علیه السلام) را برهنه بر روی زمین گذاشت.
سرنوشت او: پس از دستگیری وی توسط ابراهیم فرمانده دلیر سپاه مختار وی را نزد مختار برده مختار دست و پاهایش را قطع کرد و چمشاهایش را از حدقه درآورد و او را شکنجه های گونگون کرد و او را در آتش سوزاند .
ملاحظات : ابراهیم از کعب پرسید در روز عاشورا چه کردی او گفت مقنعه را از سر زینب کشیدم و گوشوارهایش را از گوشش گرفته و کشیدم تا آنکه گوشش پاره شد . ابراهیم گفت وای بر تو زینب بر تو چه فرمود گفت : خدا دست و پاهایت را قطع کند و خدا تو را قبل از آخرت تو را به آتش دنیا بسوزاند . مختار که قصد کشتن او را کرد او دو دست خود را از دست داده بود .

7- نام ظالم : ابوزرعه  نقش او در حادثه عاشورا :او با توصیه شمر در محاصره امام حسین (علیه السلام) به سوی حضرت حمله برد و شمشیر به کف دست امام زد امام نیز ضربه ای به او زد .
سرنوشت او : هنگام عبور یاران مختار از در خانه ابوزرعه از خانه او به یاران مختار تیراندازی شد آنان نیز به خانه حمله ور شدن . در این میان ابوزرعه مورد تیرباران یاران مختار قرار گرفت . آنقدر بر او تیر انداختند تا تا نقش زمین شد سپس جسداش را به کنار رودخانه آوردند و جسد نیمه جان او را سوزانند  

نام ظالم : اخش بن مرثد 8-
نقش او در حادثه عاشورا : از سربازان بی رحم عمر سعد بود وی پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) عمامه حضرت را ربود و بر سر نهاد او از افرادی بود که پیکر امام را زیر سم اسب خود لگد کرد  
سرنوشت او : مختار پس از دستگیری اخش دستور داد دست و پای او را بسته و با اسب بر او تاختند تا به درک واصل شد   
ملاحظات : آورده اند با توجه به اینکه عمامه امام را بر سرنهاد تا روز مرگش ناقص العقل شد  

نام ظالم : اسحاق بن حوبه حضری 9-
نقش او در حادثه عاشورا : او پس از جنایات در کربلا پس از شهادت امام اقدام به برهنه کردن امام حسین (علیه السلام) نمود او تنها پیراهن امام را سرقت کرد سپس به همراه نه سوار دیگر بر بدن شریف امام تاخت .
سرنوشت او : مختار دست و پای او را با میخ های آهنی به زمین کوبید و دستور داد با اسب بر او بتازند تا هلاک شود .
ملاحظات : او پس از پوشیدن پیراهن امام مبتلا به برمس شد و موهای بدنش ریخت .

نام ظالم : اسیدبن مالک 10-
نقش او در حادثه عاشورا : او از ده نفری است که با اسبان خود بر بدن امام حسین (علیه السلام) تاخت بگونه ای که استخوان های سینه و پشت امام درهم شکست .
سرنوشت او : مختار دست و پای او را با میخ های آهنی به زمین کوبید و دستور داد با اسب بر او بتازند تا هلاک شود .
ملاحظات : ابوعرزاهدی گوید : ما حال ده نفری که بر بدن امام تاختند بررسی کردیم همگی زنا زاده بودند .11- نام ظالم : بشر بن حوط

نقش او در حادثه عاشورا : در روز عاشورا جعفر بن عقیل را به شهادت رساند و دل امام حسین (علیه السلام) را به درد آورد.
سرنوشت او : عبدالله بن كامل از فرماندهان مختار او را در حال فرار دستگیر و سرش را از تنش جدا كرد و به دستور مختار بدنش را سوزاند.

نام ظالم : جبیره بحلی 12-
نقش او در حادثه عاشورا : یكی از یاران عمر سعد بود. اوپس از شروع جنگ در مقابل خندق هایی كه امام حسین (علیه السلام) برای حفاظت اهل بیت دور خیمه ها كنده بود و پر از آتش كرده بود ایستاد و صدا زد : ای حسین آیا عجله كردی به آتش دنیا قبل از آتش آخرت؟ امام حسین (علیه السلام) به اصحاب فرمود این مرد كیست ؟ عرض كردند : جبیره حبلی.
سرنوشت او : دعای امام حسین (علیه السلام) در حق او تمام نشده بود كه اسب او خیز برداشت و او را با سر در خندق پرتاب كرد و سوخت.
ملاحظات : امام حسین (علیه السلام) فرمود : خداوندا او را در دنیا و قبل از آخرت بسوزان.

نام ظالم : حارث بن نوقل13-
نقش او در حادثه عاشورا : بر بدن زینب تازیانه زد و مانع رسیدن آب به خیمه گاه امام حسین (علیه السلام) شد.
سرنوشت او : مختار پس از دستگیری او را شدیداً مجازات كرد و فرمان داد اورا بر عقابین (دو چوب كه مقصر را بر آنان به دار می كشیدند) كشیدند و هزار تازیانه به او زدند و هنگامی كه آب طلبید مختار گفت: ای ملعون تو فرزند رسول خدا را تهدید كردی و آب ندادی من نیز تو را آب ندهم سپس فرمان داد تا هزار تازیانه دیگر بر او زنند و بمرد.
ملاحظات : او در خانه پیرزنی پناه گرفته بود و پیرزن محل اختفا او را به مختار اطلاع داد.

نام ظالم : حرمله بن بحاهل اسدی 14-
نقش او در حادثه عاشورا : یكی از بی رحم ترین و سفاك ترین افراد سپاه كوفه بود.
كردجنایت اول : عبدالله اصغر فرزند امام حسن مجتبی را در آغوش امام حسین (علیه السلام) به شهادت رساند.جنایت دوم : نشانه گرفتن گلوی مبارك حضرت علی اصغر با تیر سه شعبه
جنایت سوم : زدن تیر به قلب مبارك امام حسین (علیه السلام) كه امام آن تیر را از پشت خود كشید
سرنوشت او : او به دست مختار اسیر شد. مختار دستور داد اول دو دستش را قطع كنید سپس فریاد زد دو پایش را قطع كنید. جسد بی دست وپای حرمله در خون كثیفش غوطه می خورد كه باز مختار صدا زد آتش ، آتش و او را آتش زدند.به روایتی گفته اند مختار او را هدف تیر های زهرآگین قرار داد تا كشته شود.
ملاحظات : حرمله هنگامی كه بدست مختار اسیر گشت به مختار گفت : اكنون كه می خواهی مرا بكشی بگذار كارهای خودم را بگویم. ای امیر من سه تیر سه شاخه داشتم و آن ها را با زهر آمیخته كرده بودم . با یكی گلوی علی اصغر را دریدم ، با دومی قلب امام حسین را و با سومی گلوی عبدالله بن حسن را.
سرنوشت او : مختار پس از دستگیری حصین گفت: حمد خدای را كه تو را به من رسانید. بعد گوشتش را با قیچی می برید تا مرد.
ملاحظات : وقتی تیر به لب مبارك امام اصابت نمود امام عرضه داشت بار الها من از آنچه دشمن بر من و برادرانم و فرزندانم و بستگانم وارد ساختند به پیشگاه تو شكایت می كنم

نام ظالم : حصین بن تمیم 15-
نقش او در حادثه عاشورا : یكی از فرماندهان سواران عمر سعد در كربلا بود. او فرمانده كمانداران بود و در روز عاشورا هنگامی كه علی اصغر در آغوش امام حسین (علیه السلام) پرپر می زد حصین تیری به سوی امام پرتاب كرد كه به لب های مبارك امام اصابت لشکریان به عزم شکار رهسپار خارج از شهر شد . آهوی را دید ، به تعقیب آهو پرداخت . از سپاه خود خواست کسی از شما پشت سر من نیاید . آهو را آنقدر به دنبال خود کشید تا تشنه و بی رمق گشت . عربی بیابانی او را دید ، به او آب چشانید . یزید گفت اگر مرا می شناختی ؛ بیشتر احترام می کردی . اعرابی گفت : تو کیستی ؟ گفت : من یزدیم . اعرابی گفت خوش نیامدی ! چقدر منظره دیار تو زشت و صدای تو بد است ! آیا تو همان قاتل حسین نیستی ؟ اکنون همنگونه که حسین را کشتی ، تو را خواهم کشت . آنگاه شمشیر کشید تا او را بکشد آنگاه اسب رم کرد پای یزید در رکاب گیر کرد و اسب به سرعت پا به دویدن نهاد و سر و صورت یزید بر اثر کوبیدن و ساییده شدن ، خون آلود گشت و روده هایش پاره شد و سپاه او را در حالی که روح پلیدش به سوی آتش الهی رهسپار گریده بود، یافتند .بعضی گویند در حال مستی ، مسابقه اسب دوانی با میمون خود گذاشته بود و هنگام دویدن اسب ، به زمین خورد و مرد.

نام ظالم : حصین بن نُمَیز16-
نقش او در حادثه عاشورا : او فرمانده نیروهای نظامی عبیداله بن زیاد در كوفه بود. هنگامیكه در ظهر عاشورا امام حسین (علیه السلام) به نماز ایستاد حصین فریاد زد ای حسین هر قدر كه می خواهی نماز بگزار خدا نماز تو را قبول نمی كند.او كشنده حبیب بن مظاهر است
سرنوشت او : در نبرد سپاه شام با سپاه مختار به هلاكت رسید.

نام ظالم : حكیم بن طفیبل 17-
نقش او در حادثه عاشورا : او اولین كسی بود كه به سوی امام حسین (علیه السلام) تیر اندازی كرد. او قاتل حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) بود و لباس و اسلحه ی حضرت را به غارت برد.دیگر جنایت او تازیدن اسب بر پیكر مطهر امام حسین (علیه السلام) می باشد.
سرنوشت او : عبید الله بن كامل از فرماندهان سپاه مختار او را دستگیر كرده او را برهنه كردند و دست بسته در كنار دیوار نگاه داشتند و آنقدر تیر بر او زدند تا بمرد سپس سر او را به نزد مختار بردند.

نام ظالم : خولی بن یزید اصبحی18-
نقش او در حادثه عاشورا : از چهره های بسیار كثیف و از عمال سر سپرده حكومت بنی امیه و از فرماندهان سپاه یزید در كربلا بود. او كشنده عبدالله بن علی و عثمان بن علی می باشد و در غروب عاشورا با تمام افتخار سر مبارك امام حسین (علیه السلام) را به كوفه برد.او پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) به غارت خیمه ها پرداخت.خولی پس از غارت خیمه ها به همراه شمر و سنان و ده نفر دیگر اسب بر بدن مطهر شهدا و امام حسین (علیه السلام) تازاندند.
سرنوشت او : ابوعمره فرمانده مختار خانه خولی را محاصره كرد. او خود را در چاه مستراح مخفی كرده بود. زن او كه كینه بسیاری ز او داشت ، محل اختفای او را نشان داد.مختار دستور داد دست و پاهایش را بریدند و جسدش را نیز سوزاندند تا اینكه به خاكستر تبدیل شد.
ملاحظات : حضرت زینب (سلام الله علیها) می فرماید: او به غارت خیمه ای مشغول بود به سوی من آمد و مقنعه ام را كشید و گوشواره ام را از گوشم بیرون آورد در عین حال گریه می كرد ، گفتم: تو غارت می كنی و در عین حال گریه می كنی ؟ گفت: برای مصائب شما اهل بیت پیامبر گریه می كنم. گفتم: خداوند دست و پاهایت را قطع كند و در آتش دنیا قبل از آخرت بسوزاند.

نام ظالم : زرعة بن ایان 19-
نقش او در حادثه عاشورا : نگهبان عمر سعد در شریعه فرات بود و مانع رسیدن آب به خیمه گاه امام حسین (علیه السلام) شد. در روز عاشورا چون تشنگی بر امام حسین (علیه السلام) چیره شد خود آنحضرت به سمت فرات رفت. زرعه فریاد زد تا میان آب و امام فاصله بیاندازد. زرعه تیری بسوی امام پرتاب كرد ، امام نیز تیر را از بدن مباركش كند و خون جاری شد.
سرنوشت او : زرعه پس از عاشورا دچار تشنگی دائمی شد و همواره فریاد می زد مرا سیراب كنید. هرچه آب می آشامید شكمش بالا می آمد و سیراب نمی شد و با همان فلاكت مرد.
ملاحظات : امام او را در روز عاشورا نفرین كرد و فرمود: خداوندا او را با تشنگی بكش و هرگز او را نبخش.

نام ظالم : سنان بن انس نخعی20-
نقش او در حادثه عاشورا : از كسانی بود كه به همراه شمر هنگامیكه امام حسین (علیه السلام) پس از جنگ بسیار و زخم های فراوانی كه بر بدن مباركش وارد شده بود و یكه و تنها مانده بود به خیمه اهل بیت هجوم بردند. امام با دست مباركش اشاره فرمود اگر دین ندارید لا اقل آزاده باشید ، با خانواده من چه كار دارید.پس ازآنكه امام بر اثر ضربات نیزه ها و شمشیر ها دیگر توان ایستادن نداشت ، سنان بن انس نیزه ای بر گودی گلوی امام حسین (علیه السلام) فرو برد و باز بیرون آورد و در قفسه سینه ایشان فرو برد سپس تیری به سوی امام انداخت آن تیر بر گلوی امام وارد شد و در اثر آن تیر ، امام بر زمین افتاد.
سرنوشت او : او را در بین را قادسیه دستگیر و نزد مختار آوردند. مختار دستور داد ابتدا انگشتان آن خبیث را قلم كردند سپس دو دستش و بعد پاهایش را. دیگی بزرگ كه در آن روغن زیتون جوشیده آماده كردند و سنان نیز هنوز زنده بود وی را به درون دیگ جوشان انداختند تا بمرد.روایت دیگری می گوید : ابراهیم فرمانده سپاه مختار گوشت ران او را قطعه قطعه كرد و آن را نیم پخت می كرد و به خوردش می داد و هرگاه امتناع می كرد او را با خنجر زخمی كرده و زجر می داد. در آخر سر او را گوش تا گوش برید و جسد پلیدش را سوزانید.
ملاحظات : سنان پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) به تحریك اطرافیان به خیمه عمر سعد رفت تا جایزه بگیرد و با نعره ای گفت: من آقای بزرگوار را كشتم كه از نظر پدر و مادر بهترین مردم بود ، مرا غزق در طلا و نقره كن. عمر سعد با ناراحتی به او گفت واقعاً تو دیوانه ای ، و با چوب به سرش زد و او را از خو دور كرد.

نام ظالم : شیث بن ربعی21-
نقش او در حادثه عاشورا : او طرح اسب تاختن بر اجساد شهیدان را پیشنهاد كرد و خود نیز بر جسد مطهر امام اسب دوانید.
سرنوشت او : شیث در جنگ میان سپاه مختار و مصعب اسیر شد و او را نزد فرزند مختار آوردند. دستور داد ران هایش را بریدند تا مرد و بعد سرش را جدا كرد و جسدش را سوزانید.روایت دیگر می گوید: مختار امر كرد دست و پاهایش را قطع كردند و در میان شهر گذاشتند تا مانند سگ زوزه كنان جان داد.

نام ظالم : عبد الرحمن بن حصین22-
نقش او در حادثه عاشورا : از محافظین شریعه فرات بود. او پس از بستن آب فرات بانگ زد ای پسر فاطمه از این آن یك قطره نچشی تا آن وقت كه طعم مرگ بچشی یا به حكم ابن زیاد گردن دهی
سرنوشت او : او پس از واقعه كربلا بیمار شد و تشنگی بر او غالب گشت. هر قدر آب می خورد تشنگی او فرو نمی نشست و از تشنگی فریاد می كرد تا به درك واصل شد.
ملاحظات : امام حسین (علیه السلام) پس از آنكه حصین بانگ زد و آن مطالب را گفت امام فرمود: كیستی؟ او خود را معرفی كرد سپس حضرت فرمود: خدایا او را از تشنگی بكش و هیچوقت او را میامرز.

نام ظالم : عبد اله بن حوزه 23-
نقش او در حادثه عاشورا : پس لز حمله نخست در روز عاشورا در جلوی امام ایستاد و بی ادبانه امام را بانگ زد. امام فرمود: چه می خواهی؟ گفت تئ را به آتش مژده می دهم.
سرنوشت او : در حالیكه امام او را نفرین می كرد ابن حوزه در میان چاله مضطرب شد و او در میان چاله افتاد و پایش به ركاب گیر كرد و سرش روی زمین قرار گرفت. اسب رم كرد ، تاخت و او را با خود برد و سرش را به سنگ و خاشاك كوبید تا مرد
ملاحظات : پس از بانگ حوزه امام رو به یاران كرد و فرمود او كیست ؟ گفتند او ابن حوزه است . امام فرمود: بار اله! او را از ما بسوی آتش جدا كن.

نام ظالم : عثمان بن خالد24-
نقش او در حادثه عاشورا : او كشنده عبدالرحمن پسر مسلم بن عقیل در كربلا است. او را به شهادت رساند و لباس او را ربود و در قتل امام حسین نیز حضور داشت.
سرنوشت او : عبدالله بن كامل از فرماندهان مختار پس از دستگیری ، او را گردن زد. وقتی خبر قتل او به مختار رسید گفت: او نباید دفن شود باید سوزانده شود سپس جسد او را سوزاندند.

نام ظالم : عمرو بن حجاج25-
نقش او در حادثه عاشورا : با پانصد سوار مامور بستن آب به روی اهل بیت پیامبر شد و در این كار بسیار بر حسین و اهل بیت او سختگیری كرد و اولین كسی بود كه بر بدن امام حسین (علیه السلام) شمشیر زد یا تیر انداخت.
سرنوشت او : آورده اند او از كوفه به بصره گریخت و راه را گم كرد و در راه به عطش مبتلا شد در این حال ماموران مختار او را یافتند و نزد مختار آوردند و مختار سرش را از بدن جدا كرد.
ملاحظات : و از جمله كسانی بود كه به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت و وی را به عراق دعوت كرد.

نام ظالم : عمرو بن صبیح26-
نقش او در حادثه عاشورا : بعضی می گویند ا جمله كسانی است كه بر بدن امام حسین (علیه السلام) اسب دوانده است اما خود او منكر شده است ولی قاتل عبد الله بن مسلم بن عقیل می باشد.
سرنوشت او : مختار دستور داد نیزه داران آمدند و گفت آنقدر بر او نیزه بزنید تا بمیرد. بدن او با نیزه پاره پاره شد تا به درك واصل شد.
ملاحظات : عبد الله بن كامل به مختار می گوید ای امیر این مرد مدعی است در كربلا كسی را نكشته است و فقط با نیزه بعضی از یاران امام حسین(علیه السلام) را زخمی كرده است ، دستور شما چیست؟
 نام ظالم : قیس بن قطیفه27-
نقش او در حادثه عاشورا : در روز عاشورا پس از جنایات بسیار و پس از شهادت امام حسین (علیه السلام) ، قطیفه پیراهن امام را ربود و به قیس قطیفه شهرت یافت.عمر سعد سر امام و یارانش را به همراه قیس به كوفه فرستاد
سرنوشت او : وی به وسیله ماموران مختار دستگیر شد و آن ها در مكانی سر قیس را از تنش جدا كردند.

نام ظالم : عمرو بن سعد بن نقیل28-
نقش او در حادثه عاشورا : او به قاسم بن حسن حمله ور شد و با شمشیر سرش را زخمی كرد و چند ضربه به قاسم وارد ساخت تا خون قاسم بر زمین افتاد. در این هنگام عمویش امام حسین (علیه السلام) را به یاری طلبید.
سرنوشت او : امام حسین (علیه السلام) صفوف دشمن را شكافت و به سوی عمرو شتافت او را با شمشیر زد عمرو برای جلوگیری از ضربه ساعدش را جلو آورد و شمشیر دستش را از آرنج برید و در همان جا اسب ها جولان داده ، او را لگد مال كردند تا به درك واصل شد.

نام ظالم : مالك بن نسر 29-
نقش او در حادثه عاشورا : در روز عاشورا در حالیكه امام حسین (علیه السلام) غرق در خون بود و تیر سه شعبه به جسم مباركش وارد شده بود ، مالك بن نسر نزد امام آمد و زبان به دشنام او گشود و با شمشیر بر سر آن حضرت زد كه عمامه را شكافت و بر سرش نیز شكافی وارد آوردو عمامه اش پر از خون شد
سرنوشت او : پس از دستگیری مختار دستور داد دو دست و پایش را قطع كنند و او را رها كنند تا آن قدر بغلتد تا بمیرد. دست و پاهای او را قطع كردند و او در خون خود دست و پا زد تا مرد.

نام ظالم : اشعث بن قیس30-
نقش او در حادثه عاشورا : در روز عاشورا بی شرمانه بر امام حسین (علیه السلام) جسارت كرد و گفت: ای حسین چه قرابت تو را با محمد مصطفی (صلی الله)امام حسین (علیه السلام) دست به دعا برداشت و فرمود: خدایا! همین امروز او را خوار گردان و سزای این گفتار را هر چه زودتر بدو برسان

سرنوشت او: اشعث بن قیس پس از دعای امام نیاز به دستشویی پیدا كرد از لشكر بیرون رفت بر دهانه سوراخی نشست كژدمی سیاه از آن سوراخ بیرون آمد و او را بزد. او در نجاست خود افتاد و به جهنم پیوست.

 behroozraha

 

جمعه 3/9/1391 - 13:53
اهل بیت

بر گرفته از http://www.hamaseh.net/article/article.php?id=49713  نوشته ی سید محمد نجفی یزد

 غزالى در احیاءالعلوم از یزید و ابلیس دفاع مى کند!!
مخفى نماند که جنایت و زشتى کار یزید چنان زیاد و واضح بود، که نه تنها خود را رسوا نمود، بلکه پدر و سایر نیاکان خود و کسانى که سبب شدند کار خلافت به اینجا بکشد رسوا نمود، از بلاذرى که از علماء اهل سنت است نقل شده که گوید: پسر عمر بعد از شهادت امام حسین به یزید نامه نوشت و گفت : مصیبت بزرگ و فاجعه عظیمى رخ داد و در اسلام حادثه بزرگى پدید آمد و هیچ روزى مثل روز قتل حسین نیست ، یزید در جواب او نوشت : اى احمق ما بر سر خانه هاى آماده و بسترهاى گسترده و مهیا قرار گرفتیم و از آن دفاع کردیم ، اگر حق با ماست که به حق جنگ کردیم و اگر حق براى غیر ماست ، پدر تو اولین کسى است که این روش را نهاد و حق را از اهلش ‍ بازستاند(
۱).
و در میان علماء اسلام کمتر کسى است که با اینهمه جنایات و کفریات که از یزید سر زد، از او دفاع کند، اما با این همه برخى از کوردلان عالم نما دامن همت در دفاع از یزید بالا زده اند، و از جمله اینان غزالى صاحب کتاب احیاء العلوم است او در آفات هشتم از کتاب آفات زبان جزء سوم ، به نقل علامه امینى و محدث قمى در تتمه المنتهى کلامى دارد که خلاصه آن این است که لعن مسلمان جایز نیست و یزید مسلمان است و نسبت قتل یا امر به قتل یا رضاى به قتل امام حسین را به او دادن ، سوءظن به مسلمانان و حرام است ، و هر که به صحت این تهمت گمان کند احمق است ، سپس بعد از توضیح اینکه کشف این امر مشکل و مقدور نیست گوید: بر فرض که ثابت شود مسلمانى آدم کشته است ، آدمکشى که موجب کفر نیست ، شاید توبه کرده باشد، پس لعن هیچ مسلمانى جایز نیست و هر که یزید را لعن کند معصیت کار و فاسق است و اگر لعن جایز هم باشد، باز سکوت ایراد ندارد و اگر کسى در تمام عمر شیطان را لعن نکند مسئولیت ندارد، بلکه اگر شیطان را لعن کند مسئولیت دارد، زیرا لعن یعنى دور شدن از رحمت خدا، از کجا معلوم که شیطان از رحمت خدا دور است ؟! و اخبار از این امر غیبگوئى بى مورد است ، بله اگر کسى کافر مرده باشد لعن او جایز است ، اما ترحم بر یزید جایز و بلکه مستحب است ، بلکه او داخل است در دعاى الله اغفر للمؤ منین و المؤ منات ، زیرا یزید مؤ من بوده است ، انتهى ، آرى عزیزان من بخوانید و عبرت بگیرید که وقتى کسى دچار خذلان الهى شد، چگونه علم او سبب هلاکت او مى شود، و علوم خود را در راه دفاع از یزید و ابلیس بکار مى گیرد، البته خرافات و ترهات غزالى در احیاء بسیار زیاد است به الغدیر ج
۱۱ ص ۱۶۱ رجوع شود.
کسى نیست که از این جاهل متعصب کوردل بپرسد، مگر قرآن قاتل مسلمان را لعنت نکرده است ؟ مگر قرآن حاکمان ستمگر را لعنت نکرده است . مناسب است در اینجا کلامى را از ملا سعد تفتازانى که به تعبیر محدث قمى حدیث فضل او گوش جهانیان را پر کرده در پاسخ غزالى بیاوریم .
تفتازانى در جواب امثال غزالى سخن جالبى دارد
او که از محققین و بزرگان اهل سنت مى باشد و آوازه او بسیار شهرت دارد در شرح عقاید نسفیه گوید: حق این است که رضایت یزید و اظهار خوشحالى او به کشته شدن امام حسین علیه السلام و اهانت او به اهل بیت پیامبر اکرم از متواترات است و ان کان تفصیله احادا، سپس گوید: ما راجع به یزید و بى ایمانى او تردید نداریم ، آنگاه مى افزاید که : لعنت خدا بر او و بر یاوران و کمک کاران او - آمین .
و همچنین در شرح مقاصد نیز کلام جالبى دارد او در ضمن کلمات خود گوید: از مشاجرات و نزاعها و جنگهاى میان صحابه معلوم مى شود که گروهى از صحابه از راه حق بخاطر کینه و حسد و لجاجت و ریاست طلبى و شهوترانى خارج شده اند، چرا که هر صحابى معصوم نیست ، لیکن علماء بخاطر گمان نیکو به صحابه کارهاى ایشان را توجیهاتى کرده اند که مبادا عقائد مسلمانان نسبت به بزرگان صحابه منحرف شود، سپس گوید: و اما آنچه که از ظلم بر اهل بیت پیامبر رفت ، آنقدر روشن است که مجالى براى مخفى کارى نیست و آنقدر فجیع و ناهنجار است که جائى براى نفهمى و شبهه نیست ، زیرا به گونه اى است که نزدیک است جمادات و حیوانات به آن شهادت دهند!
و ساکنان آسمان و زمین بگریند، کوهها فرو ریزد و بدى آن کردار تا ابدالدهر خواهد ماند، پس لعنت خدا بر آنکه مباشرت کرد یا راضى بود یا تلاش کرد و عذاب آخرت شدیدتر و دائمتر است .
سپس گوید: اگر سؤ ال شود پس چرا برخى از علماء مذهب ، لعن یزید را جائز نمى دانند با اینکه مى دانند یزید مستحق لعن و بیشتر از آن است ، جواب گوئیم : اهل سنت متفقند در باطن بر اینکه یزید مستحق لعن است ، اما در ظاهر بخاطر اینکه دفاع کنند از خلفاء سابقین و اینکه مبادا مانند شیعیان ، لعن از یزید به ما قبل او سرایت کند، علماء صلاح دیدند که جلوى این راه را بطور کلى ببندند تا مردم گمراه نشوند!(
۲)

 

 پی نوشت:
۱- دلائل الصدق ج ۳ ص ۱۰۹
۲- تتمه المنتهى ص ۴۵ و ۴۶.

 behroozrah

جمعه 3/9/1391 - 13:25
شعر و قطعات ادبی

(خدای احساس)

 

 آقام ابوالفضل که خدای عشقه

آقام همیشه جون فدای عشقه

آقام ابوالفضـل که به فکر آبه

فکر همـون دختریه که خوابه

عشق من عشق من حضرت عباسه

  عشق من عشق من خدای احساسه

 

عمو برو کمی برام آب بیار

آبی برای لب بی تاب بیـار

تشنه لبم عمـو ببین خسته ام

چشم امید به دست تو بسته ام

عشق من عشق من حضرت عباسه

عشق من عشق من خدای احساسه

 

وقتی  دو دست آقامو بریدند

وقتی که مشک آقامو دریدند

آقام ز آب کرده چو قطع امید

سکینه در خیمه شـده نا امید

عشق من عشق من حضرت عباسه

 عشق من عشق من خدای احساسه

 

 

دست آقام از بدنش جدا شد

فرق آقام مثـل بابا دوتا شد

تیر به چشمش زده بود اون لعین

افتـاده  از  زیـن  به  روی زمیـن

عشق من عشق من حضرت عباسه

عشق من عشق من خدای احساسه

 

بهروز قاسمی (رها)

behroozraha

پنج شنبه 2/9/1391 - 13:9
شعر و قطعات ادبی

((مفتاح رحمت))

دختر شیر خدا ، مهـد نجـابت زینب است

نور چشم مصطفی،الگوی امت زینب است

ثـانی زهـرای اطهـر ، فخـر آل بـوتـراب

حاصــل عمـر علی ،یار امامت زینب است

شـاهـد قتل حسـین ، ماتم کش دشت بلا

یـار شـاه کربلا ، کوه شـرافت زینب است

آنکه لـرزانده ستون کـاخ بیـــداد یـزیـد

گشته آماج ستم ، دخت ولایت زینب است

زینب است یـار یتـیمان و اسـیران حسـین

چون حسین فرمانده آل طهارت زینب است

در ره شـام خراب گرچه ســرش عریان شده

پرده دار کعـبه ســتر و نجـابت زینب است

گرچه در بنــد لعینان ، او به زنجـــیر غم است

یکه تاز و صاحب شـور و شـهامت زینب است

بگذرد از جان ، ولی جز حق نمی گوید سخن

عاشـق سـیر الی الله و شـهادت زینب است

هم خطیب هست و دلاور قهـــرمان کـربلا

معنی گلــواژه رزم و شـــهادت زینب است

هم یدالله هست و هم دست تـوانـای علـــی

همچومامش فاطـمه،دریایعصمت زینب است

شـیفته مهـــر حســـین و آیت بـدر و حنــین

عاشـق حق غنـچه بـاغ فضـیلت زینب است

چون پدر قـرآن ناطق ، همـچو مادر کــوثر است

مخــزن اسـرار حق ، مفـتاح رحمت زینب است

سـرفـراز و ســـربلنـد و افتــــخار مســلمین

اســتوار و راسخ و با عــزم و همّت زینب است

طاهره،کلثوم، سکینه،مرضیه، زهرا وش است

شـافع روز جـــزا بـانـوی جنّت زینب است

شد «رهـا» دین خـدا از بنـــد ظلم کافرین

مظهر عشق و وفا ، اوج کـرامت زینب است

 

بهروز قاسمی((رها))

behroozraha

 

 

پنج شنبه 2/9/1391 - 13:2
اهل بیت
مداحی و زیارت عاشورا در نمازخانه اداره آب و فاضلاب روستایی شهرستان كرج در استان البرز در هفتم محرم الحرام 1434 مطابق با دوم آذر 1391 توسط behroozraha
 
 
 

 
 
 
 
 
 
 
 
 بهروز قاسمی (رها)
behroozraha
پنج شنبه 2/9/1391 - 10:34
شعر و قطعات ادبی

 ((عزیز بوتراب))

به مناسبت شب عاشورا

چون حسین شاه شهید کربلا

می شود فردا سرش از تن جدا

از جفای شمر دون و اشقیا

سیل خون جاری شود در کربلا

کـربلا گـردیده یکسـر  یـا حسـینم یـا حسـینم

آسمان خون گرید امشب  یا حسینم   یا حسینم

 

می شود فردا عزیز بوتراب

از غم داغ برادر دل کباب

کشته گردد اصغر او بهر آب

می خورد سیلی رخ ماه رباب

ام لیــلا شــد مکـدر  یـا حسـینم یـا حسـینم

آسمان خون گرید امشب  یا حسینم   یا حسینم

 

می شود کشته ابوالفضل رشید

از جفا و ظلم و بیداد یزید

اکبر و قاسم شوند فردا شهید

خون و از حلقوم اصغر بر جهید

زبنب از مرگت پریشان یـا حسـینم یـا حسـینم

آسمان خون گرید امشب  یا حسینم   یا حسینم

 

می شود فردا به دشت کربلا

ماتم و فریاد و هم تاله بپا

می شود در زیر سم اسب ها

قد مردان دلیر نینوا

خون حق جاری به صحرا یـا حسینم یـا حسینم

آسمان خون گرید امشب  یا حسینم   یا حسینم

 

بهروز قاسمی(رها)

behroozraha

 

 

 

چهارشنبه 1/9/1391 - 23:4
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته