• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1449
تعداد نظرات : 521
زمان آخرین مطلب : 4566روز قبل
خاطرات و روز نوشت


دعا های دلنشین کودکانه
 

دعاهای زیر از کتاب  سومین جشنواره بین‌المللی "دستهای کوچک دعااست. این جشنواره سه سال است که در تبریز برگزار می‌شود و دعاهای بچه‌های دنیا را جمع ‌آوری می‌کند و برگزیدگان را به تبریز دعوت و به آنها جایزه می‌دهد. دعاهایی که می‌خوانید از بچه‌های ایران است.
لطفاً آمین بگوئید:

آرزو دارم سر آمپول‌ها نرم باشد! 
(تاده نظر‌بیگیان / ۵ ساله)



خدای مهربانممن در سال جدید از شما می‌خواهم اگر در شهر ما سیل آمد فوراً من را به ماهی تبدیل کنی! 
(نسیم حبیبی / ۷ ساله)



ای خدای مهربان! پدر من آرایشگاه دارد. من همیشه برای سلامت بودن او دعا می‌کنم. از تو می‌خواهم بازار آرایشگاه او و همه آرایشگاه‌ها را خوب کنی تا بتوانم پول عضویت کانون را از او بگیرم چون وقتی از او پول عضویت کانون را می‌خواهم می‌گوید بازار آرایشگاه خوب نیست! 
(فرشته جبار نژاد ملکی / 11 ساله)



خدای عزیزم! من تا حالا هیچ دعایی نکردم. میتونی لیستت رو نگاه کنی. خدایا ازت میخوام صدای گریه برادر کوچیکم رو کم کنی! 
(سوسن خاطری / 9 ساله)

 


خدایا! یک جوری کن یک روز پدرم من را به مسجد ببرد. 
(کیانمهر ره‌گوی / 7 ساله)



خدای عزیزم! در سال جدید کمک کن تا مادربزرگم دوباره دندان دربیاورد آخر او دندان مصنوعی دارد! 
(الناز جهانگیری / 10 ساله)



آرزوی من این است که ای کاش مامان و بابام عیدی من را از من نگیرند. آنها هر سال عیدی‌هایی را که من جمع می‌کنم از من می‌گیرند و به بچه‌ آنهایی می‌دهند که به من عیدی می‌دهند! 
(سحر آذریان / ۹ ساله)



بسم الله الرحمن الرحیم. خدایا! از تو می‌خواهم که برادرم به سربازی برود و آن را تمام کند. آخه او سرباز فراری است. مادرم هی غصه می‌خورد و می‌گوید کی کارت پایان خدمت می‌گیری؟ 
(حسن / 8 ساله)

 


ای خدا! کاش همه مادرها مثل قدیم خودشان نان بپزند من مجبور نباشم در صف نان بایستم! 
(شاهین روحی / 11 ساله)

 


خدایا! کاری کن وقتی آدم‌ها می‌خوان دروغ بگن یادشون بره! 
(پویا گلپر / 10 ساله)

 


خدا جون! تو که اینقدر بزرگ هستی چطوری میای خونه ما؟ دعا می‌کنم در سال جدید به این سؤالم جواب بدی!

(پیمان زارعی / 10 ساله)

 


خدایا! یک برادر تپل به من بده!! 
(زهره صبورنژاد / 7 ساله)



 

خدایا! در این لحظه زیبا و عزیز از تو می‌خواهم که به پدر و مادر همه بچه‌های تالاسمی پول عطا کنی تا همه ما بتوانیم داروی "اکس جید" را بخیریم و از درد و عذاب سوزن در شبها رها شویم و در خواب شبانه‌یمان مانند بچه‌های سالم پروانه بگیریم و از کابوس سوزن رها شویم...

(مهسا فرجی / 11 ساله)



دلم می‌خواهد حتی اگر شوهر کنم خمیر دندان ژله‌ای بزنم! 
(روشنک روزبهانی / 8 ساله)

 


خدایا! شفای مریض‌ها را بده هم چنین شفای من را نیز بده تا مثل همه بازی کنم و هیچ‌کس نگران من نباشد و برای قبول شدن دعا 600 عدد صلوات گفتم ان شاء الله خدا حوصله داشتهباشد و شفای همه ما را بدهد. الهی آمین. 
(مهدی اصلانی / 11 ساله)



خدایا! دست شما درد نکند ما شما را خیلی دوست داریم! 
(مینا امیری / 8 ساله)



خدایا! تمام بچه‌های کلاسمان زن داداش دارند از تو می‌خواهم مرا زن دادش دار کنی! 
(زهرا فراهانی / 11 ساله)



ای خدای مهربان! من سالهاست آرزو دارم که پدرم یک توپ برایم بخرد اما پدرم بدلیل مشکلات نتوانسته بخرد. مطمئن هستم من امسال به آرزوی خودم می‌رسمخدایا دعای مرا قبول کن... 
(رضا رضائی طومار آغاج / 13 ساله)

 


ای خدای مهربان! من رستم دستان را خیلی دوست دارم از تو خواهش می‌کنم کاری کنی که شبی او را در خواب ببینم! 
(شایان نوری / 9 ساله)



خدایا ماهی مرا زنده نگه دار و اگر مرد پیش خودت نگه دار و ایشالله من بتوانم خدا را بوس کنم و معلم‌مان هم مرا بوس کند
)امیرحسام سلیمی / 6 ساله)



خدیا! دعا می‌کنم که در دنیا یک جاروبرقی بزرگ اختراع شود تا دیگر رفتگران خسته نشوند!
(فاطمه یارمحمدی / 11 ساله)



ای خدا! من بعضی وقت‌ها یادم می‌رود به یاد تو باشم ولی خدایا کاش تو همیشه به یاد من بیوفتی و یادت نرود! 
(شقایق شوقی / 9 ساله)



خدای عزیزم! سلام. من پارسال با دوستم در خونه‌ها را می‌زدیم و فرار می‌کردیم. خدایا منو ببخش و اگه مُردم بخاطر این کار منو به جهنم نبر چون من امسال دیگه این کار رو نمی‌کنم! 
(دلنیا عبدی‌پور / 10 ساله)



آرزو دارم بجای این که من به مدرسه بروم مادر و پدرم به مدرسه بروند. آن وقت آنها هم می‌فهمیدند که مدرسه رفتن چقدر سخت است و این قدر ایراد نمی‌گرفتند!

(هدیه مصدری / 12 ساله)

 


خدایا مهدکودک از خانه ما آنقدر دور باشد که هر چه برویم، نرسیم. بعد برگردیم خانه با مامان و کیف چاشتم. پاهای من یک دعا دارند آنها کفش پاشنه بلند تلق تلوقی (!( می‌خوان دعامی‌کنند بزرگ شوند که قدشان دراز شود! 
(باران خوارزمیان / 4 ساله)



خدایا! برام یک عروسک بده. خدایابرای داداشم یک ماشین پلیس بده! 
(مریم علیزاده / 6 ساله)



خدایا! می‌خورم بزرگ نمیشم! کمکم کن تا خیلی خیلی بزرگ شوم! 
(محمد حسین اوستادی / 7 ساله)



خدایا! من دعا می‌کنم که گاو باشم! و شیر بدهم تا از شیر، کره، پنیر و ماست برای خوراک مردم بسازم! 
(سالار یوسفی / 11 ساله)

 


من دعا می‌کنم که خودمان نه، همه مردم جهان در روز قیامت به بهشت بروند. 
(المیرا بدلی / 11 ساله)

 


خدای قشنگ سلام! خدایا چرا حیوانات درس نمی‌خواننداما ما باید هر روز درس بخوانیم؟ در سال جدید دعا می‌کنم آنها درس بخوانند و ما مثل آنها استراحت کنیم! 
(نیشتمان وازه / 10 ساله)



اگر دل درد گرفتیم نسل دکترها که آمپول می‌زنند منقرض شود تا هیچ دکتری نتواند به من آمپول بزند! 
(عاطفه صفری / 11 ساله)



خدای مهربان! من یک جفت کفش می‌خواهم بنفش باشد و موقع راه رفتن تق تق کند مرسی خدایا! 
(رویا میرزاده / 7 ساله(

سه شنبه 23/9/1389 - 17:34
طنز و سرگرمی

 
فقط یک ایرانی هنگام دور زدن با ماشین، بجای استفاده از راهنما، دستش رو بیرون از ماشین میاره!

 

 
فقط یک ایرانی میتونه بوسیله بوق ماشین از سلام و احوالپرسی گرفته تا فحش ... استفاده کنه!

 

 

 
فقط در ایرانه که بعد از مراسم ازدواج به عروس و داماد به جای آرزوی خوشبختی انواع راه های کشتن گربه دم حجله را آموزش می دهند.

 

 
فقط در ایرانه که اگه دختری بهت محل نمی گذاره میگن می گن عاشقته! و اگر پسری بهت محل نمی زاره اوا خواهره!

 

 
فقط در سریال های ایرانیه که آدم خوباش فقیرند و پر از اعتقاد و آدم بداش پولدارند و دزدند و به هیچ وجه آدم ها نمی تونند هر دو خصلت را داشته باشند

 

 
فقط یک خواننده زن ایرانی، این نبوغ رو داره که با لباس شب بتونه تو کوه و کمر آواز بخونه

 

 
فقط یک پسر ایرانیه که بعد از ازدواجش تازه بیاد دوران شیرخوارگیش میوفته و به مادرش وابسته میشه

 

 
فقط یک فروشنده ایرانیه که اگه وارد فروشگاه بشی و مثلا یک پیراهن را ازش بخوای بیاره تا پرو کنی میگه "اگه میخری بیارمش"

 

 
فقط در ایرانه که بعد از یک تصادف ساده ممکنه قتل اتفاق بیوفته

 

 
فقط خانمهای ایرانی هستند که دچار عارضه پوستی هستند و رنگ پوست صورت با گردنشون 6 درجه فرق میکنه

 

 
فقط در ایرانه که داشتن زن با 7،8 تا دوست دختر امری اجتناب ناپذیره

 

 
فقط در عروسی ایرانیه که تعداد بچه ها از تمام میهمان ها و خدمه بیشتره

 

 
فقط یک مرد ایرانیه که مامانش رو بیشتر از زنش دوست داره

 

 
فقط در رستوران ایرانیه که تو بجای معاشرت با کسایی که باهاشون اومدی، بر و بر میز روبروت رو نگاه میکنی

 

 
فقط یک خانم ایرانیه که توی مارکت، سلمونی، مهمونی، صف مرغ و تخم مرغ، کفش پاشنه 25 سانتی میپوشه

 

 
فقط در ایرانه که توی مهمونی، آدمها بجای معاشرت کردن و شاد بودن فقط به دنبال ایراد گرفتن و سوژه کردن هستند!

 

 
فقط در ایرانه که تا یه مهمون خارجی میاد سریع دور و برش جمع می شن و می پرسن اجاره خونه اون ور آب چقدره؟

 

 
فقط یک پدر بیچاره ایرانیه که مجبوره خرج بچه هاشو تا زنده است بده بعد هم بگن بیچاره سنی نداشت سکته کرد!

 

 
فقط در ایرانه که ابروی دختراش 6 خط بالاتره

 

 
فقط در ایران بعد از طلاق، زنه فاسد بوده و مرده دیوانه!

 

 
فقط یه دختر ایرانی این استعداد رو داره که توی گرمای تابستون چکمه بپوشه و توی سرمای زمستون صندل

 

 
فقط یک ایرانیه که توی رستوران بعد از خوردن غذاش درخواست ظرف یکبار مصرف میده تا 2 لقمه باقیمونده غذاشو ببره خونه چون فکر میکنه پول داده

 

 
فقط یک ایرانیه که تو رستوران سالاد را شخم میزنه و قبل از اینکه غذا رو براش بیارن سیر میشه

 

 
فقط یک پدر و مادر ایرانی هستند که چه بچشون 4 سال داشته باشه چه 40 بازم این اجازه را دارن که حتی به آب خوردن بچشون نظارت کامل داشته باشن

 

 
فقط ایرانی ها هستند که معتقدن که هنر، فقط و فقط نزد خودشونه

 

 
فقط ایرانی ها هستند که در فرودگاه ها یه 40/50 کیلو اضافه بار دارن

 

 
فقط ایرانیها هستند که باز هم در رستوران همون هتل دوربین بدست از غذا و همه توریستهای دیگه در حال خوردن غذا بدون اجازه فیلم میگیره تا به همه بگه من کجا بودم

 

 
فقط در اداره های دولتی ایرانه که هیچ وقت حق با مشتری نیست و هر یک از کارکنان خود مدیر کل آن اداره هستند و در ضمن به نشانه خاکی بودن کفشهاشونو زیر میز پارک میکنند و با دمپایی در اداره میچرخه.

 

 
فقط در اداره های دولتی ایرانه که امکان داره پرونده های شما گم بشه.

 

 
فقط در ایرانه که پسر به پسر تیکه میندازه تا پیش دوست دخترش کلاس بزاره!

 

 
فقط یک ایرانی هست که پیش از یاد گرفتن کامپیوتر، می تونه فیلتر رو دور بزنه!

 

سه شنبه 23/9/1389 - 17:33
دانستنی های علمی

Answer the phone by LEFT ear                      
برای صحبت با موبایل از گوش چپ استفاده کن

 

 

Do not drink coffee TWICE a day
روزانه بیش از دو فنجان قهوه ننوشید.

 

Do not take pills with COOL water
قرص و داروها را با آب خیلی سرد تناول نکنید.

 

Do not have HUGE meals after 5pm
بعد از ساعت  5:00 از خوردن غذای چرب خوداری کنید.

 

 

Reduce the amount of TEA you consume

مصرف چای روزانه را کم کنید

 

 

Reduce the amount of OILY food you consume
از مقدار غذای چرب و اشباع شده با روغن در وعده های غذایی کم کنید

 

Drink more WATER in the morning, less at night
در صبح آب بیشتر و در شب آب كمتر بنوشید.

 

 

 

Keep your distance from hand phone CHARGERS
از گوشی موبایل در زمان شارژ شدن دوری کنید.

 

 

 

Do not use headphones/earphone for LONG period of time
از سمعکهای تلفن ثابت و موبایل برای مدت طولانی استفاده نکنید.

 

 

 

Best sleeping time is from 10pm at night to 6am in the morning
بهترین زمان خواب از ساعت 10:00 شب تا ساعت 6:00 صبح است

 

 

 

Do not lie down immediately after taking medicine before sleeping
بعد ازخوردن دارو فورا" به خواب نروید.

 

 

 

When battery is down to the LAST grid/bar, do not answer the phone as the radiation is 1000 times
زمانیکه باتری موبایل ضعیف است با جایی تماس نگیرید و تماس کسی را جواب ندهید چون در این حالت امواجی که گوشی منتشر می کند 1000 برابر است.

 

 

Forward this to those whom you CARE about

لطفا" این نامه را به هركسی كه نگران سلامتی او هستید بفرستید

 

 

 

 

 


 


 
 

  















يکشنبه 21/9/1389 - 17:25
شعر و قطعات ادبی
 

حسین هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

ستار گلمکانی صاحب بزرگترین بنگاه ملک و ماشین شهر، یكماه تکیه راه می‌اندازد و خودش در روز تاسوعا سر مردم گل می‌مالد و ۱۱ ماه هم سرشان شیره!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

قدرت سامورایی! شب ها در تکیه لخت می‌شود و میانداری می‌کند و روزها مردم را لخت می‌کند و زورگیری ...!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

فرشید پوسترهای گلزار و مهناز افشار را از بساطش جمع می‌کند و آخرین ورژن! پوسترهای علی‌اکبر (ع) و حضرت عباس (ع) را در بساطش پهن ...!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

آقای صولتی تا پایان اربعین تمام پاساژش را سیاه می‌کند و تا آخر سال هم مشتری‌هایش را!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

قادر روزهای تاسوعا و عاشورا قمه می‌زند و علم می‌کشد ولی در ماه رمضان سیگار از لبش نمی‌افتد!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

سیامک چشم چران! که پاتوقش همیشه خدا نزدیک مدارس دخترانه است در دسته‌های عزاداری اسفند دود می‌کند!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

نیما پشت ماکسیمایش می‌نویسد "من سگ کوی حسینم" ولی هیچ وقت از چارلی! سگ ۱۱ماهه‌اش دور نمی‌شود!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

حاج منصور مداح معروف شهر بابت ۷ ساعت مداحی حقوق 250 روز یک کارگر را می‌گیرد!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

جباری رییس شرکت لبنیات شیر تو شیر! ۳۰شب شیر صلواتی به خلق خدا می‌دهد و ۳۳۵ روز هم با اضافه کردن آب شیرشان را می‌دوشد!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

به جای آنکه ما بر مصیبت مولا بگرییم، مولا بر مصیبت ما می‌گرید!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

حاج آقا کلامی، ۹شب مردم را به تقوی دعوت می‌کند ولی در شب دهم سر زود پایین آمدن از منبر با هیت امنا دعوا می‌کند!

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

هیت امنای مسجد ...علیه السلام! درست وقت اذان ظهر عاشورا اطعام عزاداران را شروع می‌کنند و بعد از آن با انرژی و فلوت! سینه می‌زنند و گریه می‌کنند !

 

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

 

چون وقتی محرم می‌آید...

 

 

کل یوم عاشورا

 

 

یعنی...۱۰ روز و شب ...غم گریه

 

کل ارض کربلا

 

یعنی...چند مسجد و چند تکیه !

 

حسین (ع) هنوز مظلوم است

 

چون وقتی خورشید عصر عاشورا غروب کرد

 

او هم می‌رود

تا سال بعد !

تا یاد بعد

يکشنبه 21/9/1389 - 17:18
داستان و حکایت
قدردانیاین پیام نه تنها برای بچه هایمان بلکه برای همه ما که در این جامعه امروزی زندگی میکنیم موثر میباشد.یک شخص جوان با تحصیلات عالی برای شغل مدیریتی در یک شرکت بزرگ درخواست داد.در اولین مصاحبه پذیرفتهشد .رییس شرکت آخرین مصاحبه را انجام داد.رییس شرکت از شرح سوابق متوجه شد که پیشرفتهای تحصیلی جوان از دبیرستان تا پژوهشهای پس از لیسانس تماما بسیار خوب بوده است، و هرگز سالی نبوده که نمره نگرفته باشد.رییس پرسید:آیا هیچگونه بورس آموزشی در مدرسه کسب کردید؟جوان پاسخ داد:هیچ.رییس پرسید:آیا پدرتان بود که شهریه های مدرسه شما را پرداخت کرد؟جوان پاسخ داد:پدرم فوت کرد زمانیکه یک سال داشتم، مادرم بود که شهریه های مدرسه ام را پرداخت میکرد.رییس پرسید:مادرتان کجا کار میکرد؟جوان پاسخ داد:مادرم بعنوان کارگر رختشوی خانه کار میکرد.رییس از جوان درخواست کرد تا دستهایش را نشان دهد.جوان دو تا دست خود را که نرم و سالم بود نشان داد.رییس پرسید:آیا قبلا هیچوقت در شستن رختها به مادرتان کمک کرده اید؟جوان پاسخ داد:هرگز.مادرم همیشه از من خواسته که درس بخوانم و کتابهای بیشتری مطالعه کنم.بعلاوه، مادرم میتواند سریعتر از من رخت بشوید.رییس گفت:درخواستی دارم.وقتی امروز برگشتید بروید و دستهای مادرتان را تمیز کنید،و سپس فردا صبح پیش من بیایید.جوان احساس کرد که شانس او برای بدست آوردن شغل مدیریتی زیاد است. وقتی که برگشت، با خوشحالی از مادرش درخواست کرد تا اجازه دهد دستهای او را تمیز کند.مادرش احساس عجیبی میکرد، شادی اما همراه با احساس خوب و بد، او دستهایش را به مرد جوان نشان داد. جوان دستهای مادرش را به آرامی تمیز کرد.همانطور که آن کار را انجام میداد اشکهایش سرازیر شد. اولین بار بود که او متوجه شد که دستهای مادرش خیلی چروکیده شده، و اینکه کبودیهای بسیار زیادی در پوست دستهایش است.بعضی کبودیها خیلی دردناک بود که مادرش میلرزید وقتی که دستهایش با آب تمیز میشد. این اولین بار بود که جوان فهمید که این دو تا دستهاست که هر روز رختها را میشوید تا او بتواند شهریه مدرسه را پرداخت کند.کبودیهای دستهای مادرش قیمتی بود که مادر مجبور بود برای پایان تحصیلاتش، تعالی دانشگاهی و آینده اش پرداخت کند.  بعد از اتمام تمیز کردن دستهای مادرش، جوان همه رختهای باقیمانده را برای مادرش یواشکی شست. آن شب، مادر و پسر مدت زمان طولانی گفتگو کردند.صبح روز بعد جوان به دفتر رییس شرکت رفت.رییس متوجه اشکهای توی چشمهای جوان شد، پرسید:آیا میتوانید به من بگویید دیروز در خانه تان چه کاری انجام داده اید و چه چیزی یاد گرفتید؟جوان پاسخ داد:دستهای مادرم را تمیز کردم، و شستشوی همه باقیمانده رختها را نیز تمام کردم.رییس پرسید:لطفا احساستان را به من بگویید.جوان گفت:1-اکنون میدانم که قدردانی چیست. بدون مادرم، من موفق امروز وجود نداشت.2-از طریق با هم کار کردن و کمک به مادرم، فقط اینک میفهمم که چقدر سخت و دشوار است برای اینکه یک چیزی انجام شود.3-به نتیجه رسیده ام که اهمیت و ارزش روابط خانوادگی را درک کنم.رییس شرکت گفت:این چیزیست که دنبالش میگشتم که مدیرم شود.میخواهم کسی را به کار بگیرم که بتواند قدر کمک دیگران را بداند،  کسیکه زحمات دیگران را برای انجام کارها بفهمد، و کسیکه پول را بعنوان تنها هدفش در زندگی قرار ندهد.شما استخدام شدید.بعدها، این شخص جوان خیلی سخت کار میکرد، و احترام زیردستانش را بدست آورد.هر کارمندی با کوشش و بصورت گروهی کار میکرد.عملکرد شرکت بطور فوق العاده ای بهبود یافت.یک بچه، که حمایت شده و هر آنچه که خواسته است از روی عادت به او داده اند،  ذهنیت مقرری را پرورش داده و همیشه خودش را مقدم میداند. او از زحمات والدین خود بی خبر است. وقتیکه کار را شروع میکند، میپندارد که هر کسی باید حرف او را گوش دهد،  زمانیکه مدیر میشود، هر گز زحمات کارمندانش را نمیفهمد و همیشه دیگران را سرزنش میکند. برای این جور شخصی، که ممکن است از نظر آموزشی خوب باشد، ممکن است یک مدتی موفق باشد،  اما عاقبت احساس کامیابی نمیکند.او غر خواهد زد و آکنده از تنفر میشود و برای بیشتر بدست آوردن میجنگند. اگر این جور والدین حامی هستیم، آیا ما داریم واقعا عشق را نشان میدهیم یا در عوض داریم بچه هایمان را خراب میکنیم؟ شما میتوانید بگذارید بچه هایتان در خانه بزرگ زندگی کنند، غذای خوب بخورند، پیانو بیاموزند، تلویزیون صفحه بزرگ تماشا کنند. اما هنگامیکه دارید چمنها را میزنید، لطفا اجازه دهید آن را تجربه کنند. بعد از غذا، بگذارید بشقاب و کاسه های خود را همراه با خواهر و برادرهایشان بشویند. برای این نیست که شما پول ندارید که مستخدم بگیرید، میخواهید که آنها درک کنند،  مهم نیست که والدینشان چقدر ثروتمند هستند، یک روزی موی سرشان به همان اندازه مادر شخص جوان سفید خواهد شد. مهمترین چیز اینست که بچه های شما یاد بگیرند که چطور از زحمات و تجربه سختی قدردانی کنند و یاد بگیرند که چطور برای انجام کارها با دیگران کار کنند.لطفا این داستان را به هر چند نفر که امکان دارد ارسال کنید.این ممکن است یک کسی را برای بهتر شدن تغییر دهد      
سه شنبه 16/9/1389 - 17:50
داستان و حکایت

یه روز یه استاد فلسفه میاد سر کلاس و به دانشجوهاش میگه

امروز میخوام ازتون امتحان بگیرم ببینم درسهایی رو که تا حالا بهتون دادمو خوب یاد گرفتین یا نه

بعد یه صندلی میاره و میذاره جلوی کلاس و به دانشجوها میگه

با توجه به مطالبی که من تا به امروز بهتون درس دادم، ثابت کنید که این صندلی وجود نداره؟

دانشجوها به هم نگاه کردن و همه شروع کردن به نوشتن روی برگه

بعد از چند لحظه یکی از دانشجوها برگه شو داد و از کلاس خارج شد

روزی که نمره ها اعلام شده بود، بالاترین نمره رو همون دانشجو گرفته بود !

اون فقط رو برگه اش یه جمله نوشته بود

.

.

.

.

.

.

.

کدوم صندلی ؟

شنبه 13/9/1389 - 16:9
سخنان ماندگار

درد من حصار بركه نیست

درد من با ماهیانی است

كه فكر دریا به ذهنشان خطور نكرده است .

شنبه 13/9/1389 - 16:6
آموزش و تحقيقات

تاثیر بخشیدن دیگران بر روز مغز شما

نتایج تحقیقات نورولوژیستهای ایتالیایی نشان می دهد که بخشیدن گناه دیگران به بهتر شدن و سرحال آمدن مغز کمک می کند.
عبارت معروف "در عفو لذتی است که در انتقام نیست" تنها یک ضرب المثل نمادین نیست بلکه نتایج تحقیقات محققان دپارتمان پزشکی دانشگاه پیزا نشان می‌دهد که بخشش اشتباهات دیگران می‌تواند به بهتر ماندن مغز و بهبود شرایط روحی فرد کمک کند.
در این بررسیها، محققان از متد تصویربرداری با روزنانس مغناطیسی برای بررسی پایه‌های مغزی که مسئول انتخابهای اخلاقی هستند استفاده کردند.
این محققان در این خصوص اظهار داشتند: "ما از خودمان پرسیدیم که وقتی یک فرد اشتباه فرد دیگری را می بیند و باید برای عبور از این موقعیت تصمیم گیری کند چه اتفاقی در مغز رخ می‌دهد".
این محققان با مطالعه بر روی اتصالات عملکردی مغز در موقعیتهای مختلف نشان دادند که شبکه‌های پیچیده فضاهای مغزی حاضر در فرایندهای تصمیم گیری برای اخذ تصمیمات به شدت بایکدیگر در تماس هستند.
براساس گزارش لاستمپا، این دانشمندان دریافتند که بخشیدن اجازه می‌دهد که فرد از یک موقعیت دشوار که اگر ادامه یابد می تواند تعادل بیوشیمیایی و روحی روانی شخص را تغییر دهند، به سلامت عبور کند.
در این حالت، مدارات مرتبط با همدلی فراخوانده می‌شوند این مدارات کمک می‌کنند که شخص دلایل کسی را که مرتکب خطا شده است بهتر درک کند و در نتیجه وی را ببخشد.

شنبه 13/9/1389 - 15:59
دانستنی های علمی
 ۱۵ شماره ی تلفن راه گشا برای شما حتما خبر دارید که با گرفتن بعضی از شماره تلفن‌ها، می‌توانید مشاوره خانوادگی بگیرید، درخواست تاکسی کنید یا قبض‌هایتان را پرداخت کنید، اما بعید است بدانید که این همه شماره برای رفع مشکلات دیگر نیز در اختیار شما هستند. ناگفته نماند اکثر این شماره ها تنها در استان تهران کاربرد دارد.
شماره تلفن 148
این‌ روزها مشاوران به ازای یک ربع ساعت که با شما حرف می‌زنند، قیمت سرسام‌آوری طلب می‌کنند، اگر فقط یک راهنمایی کوچک می‌خواهید و نمی‌خواهید زیاد هزینه کنید، می‌توانید به 148 زنگی بزنید. این یک مرکز مشاوره معتبر است با این تفاوت که برای استفاده از آن می‌توانید توی خانه‌تان بنشینید و بدون این که لازم باشد توی چشم مشاورتان نگاه کنید، کمک بگیرید. اصلاً مهم نیست که مشاوره‌تان چقدر طول می‌کشد، مشاورها هر قدر که بخواهید، به رایگان برایتان وقت می‌گذارند، بعد هم کدشان را به شما می‌دهند تا بتوانید کارتان را پیگیری کنید.
اگر خدای نکرده مشکل‌تان حاد بود، همین مشاورها شما را به یک پزشک معرفی می‌کنند، به هر حال هیچ چیز جای صحبت‌کردن حضوری را نمی‌گیرد. اگر برای اولین بار به مرکز مشاوره زنگ می‌زنید و مشاور خاصی را در نظر ندارید، خودشان شما را به یک مشاور وصل می‌کنند.

شماره تلفن 1818
این شماره به اندازه کافی معروف هست، همین که بتوانید بدون ایستادن و وقت تلف‌‌کردن در صف بانک، از خانه خودتان و در حالتی که روی کاناپه دراز کشیده‌اید قبض تلفن‌تان را بپردازید، خودش کلی غنیمت است. اما 1818 فقط به درد همین کار نمی‌خورد. این شماره در واقع شماره سامانه خدمات الکترونیکی شرکت مخابرات استان تهران است. وقتی تماس می‌گیرید، اول از شما می‌خواهد شماره را وارد کنید. بعد بدهی‌تان را می‌گوید. برای پرداخت باید شماره عابر بانک‌تان را بدهید. نگران نباشید، آنها هم یک شماره به شما می‌دهند تا اگر مشکلی پیش آمد، دست‌تان به جایی بند باشد.
از 1818 می‌توانید خدمات دیگری مثل صورت حساب‌های قبلی و دریافت ریز مکالمات را هم بگیرید. یادتان باشد که فقط وقتی از تلفن خودتان زنگ زده باشید می‌توانید از این خدمات استفاده کنید.

شماره تلفن 88612121
این شماره تلفن امداد خودرو است. الان دیگر ماشین‌های امداد خودرو آنقدر در شهر پراکنده‌اند که حتماً روزی یکی دو بار با آنها برخورد می‌کنید. اگر ماشین‌تان توی راه خراب شد، به جای اینکه بغض کنید یا با گردن کج گوشه خیابان بایستید تا یکی دلش بسوزد و نگه دارد، می‌توانید به این شماره زنگ بزنید تا یک مکانیک کاربلد به کمکتان بیاید. امداد خودرو در همه ایران خدمات می‌دهد. حتی اگر در یک روستای دورافتاده هستید، حداقل روی مشاوره تلفنی‌شان می‌توانید حساب کنید. فقط حواس‌تان باشد وقتی به امداد خودرو زنگ بزنید که پول توی جیبتان باشد.

شماره تلفن 192
اگر روز خیلی شلوغی دارید و می‌خواهید برنامه‌هایتان را طوری تنظیم کنید که خدای نکرده نمازهایتان قضا نشود، می‌توانید از این تلفن استفاده کنید. همه اوقات شرعی را تا 24 ساعت آینده به شما اعلام می‌کند. همه اوقات شرعی یعنی حتی ساعت نیمه شب شرعی را. اگر هم نمی‌دانید امروز چندم یا چند شنبه است، یا تاریخ میلادی یا قمری را نمی‌دانید هم، این تلفن به شما کمک می‌کند.

شماره تلفن 133
133
را حتماً می‌شناسید این شماره به درد وقت‌هایی می‌خورد که این آژانس‌های دم دستی جواب نمی‌دهند. مثلاً شب عید یا روزهای برفی. 133 یک سری تاکسی دارد که در سطح شهر تردد می‌کنند. وقتی با 133 تماس می‌گیرید، اپراتور نزدیک‌ترین تاکسی بیکار به منزل شما را می‌فرستد دنبالتان. لازم هم نیست آدرس بدهید. اگر قبلاً حتی یکبار ازشان ماشین گرفته باشید، شماره تلفن‌تان را با آدرس ذخیره کرده‌اند. وقتی هم می‌رسند، تماس می‌گیرند تا بروید دم در. البته اگر عجله دارید، کلاً بی‌خیالش شوید. هیچ وقت نمی‌شود روی زود رسیدن‌شان حساب کرد.
البته تهران کلی تاکسی بیسیم دیگر هم دارد. مثلاً تاکسی بی‌سیم بانوان با شماره تفلن 1821، 20102020 یا تاکسی تلفنی آریا با شماره 1814. همه آنها قبض‌شان را با تاکسی‌متر حساب می‌کنند، پس خیالتان از هزینه راحت باشد. بهتر است هر کدام از آنها را امتحان کنید ببینید کدامشان بیشتر به کار شما می‌آیند.

شماره تلفن 191
اگر خدای نکرده خیلی فوری احتیاج به داروخانه پیدا کردید و به خاطر این که هول شده‌اید مغزتان قفل کرد و هیچی یادتان نیامد، این تلفن حسابی به دردتان می‌خورد. 191 با پرسیدن منطقه‌ای که در آن هستید، برایتان اسم و آدرس همه داروخانه‌های نزدیک را می‌خواند.

شماره تلفن 119
یک صدا که استرس از آن می‌بارد به شما ساعت را اعلام می‌کند! آن هم دوبار پشت سر هم. خوراک وقت‌هایی است که در خانه تنها هستید، یک فیلم ترسناک هم دیده‌اید، کافیست به آن زنگ بزنید تا زهره‌ترک شوید!

شماره تلفن 137
این شماره فوریت‌های شهرداری است. اگر مشکلی با کوچه و خیابان پیدا کردید، مثلاً چاه فاضلاب کوچه سرریز شد یا موش توی جوی آب پیدا شد، می‌توانید با این شماره تماس بگیرید. تا این گوشه شهرتان مثل روز اولش تمیز و مرتب شود.

شماره تلفن 199
به جای اینکه راه بیافتید، بکوبید و تا فرودگاه بروید که شماره پرواز مسافران را بپرسید، یک زنگ بزنید به 199. این شماره به شما می‌گوید که آن پرواز چقدر تأخیر دارد تا بیخودی توی فرودگاه معطل نشوید. کلاً هرگونه اطلاعاتی از هر پروازی بخواهید، 199 کمکتان می‌کند
.

شماره تلفن 140
تا حالا چندبار شده که کد پستی‌تان را لازم داشته باشید و یادتان رفته باشد همراه بیاورید؟ این شماره به درد این جور وقت‌ها می‌خورد. با دادن شماره تلفن، کد پستی خانه‌تان را به شما می‌دهد. علاوه بر این، اگر آدرس مناطق پستی تهران را می‌خواهید و می‌خواهید وضعیت بسته‌های پستی‌تان را پیگیری کنید، می‌توانید به این شماره زنگ بزنید.

شماره تلفن 142
این شماره ندای تامین اجتماعی است؛ سازمان تامین اجتماعی با بهره‌گیری از این سیستم بیمه‌شدگان و کارفرمایان را با حقوقشان آشنا می‌کند.

شماره تلفن 143
برای اطلاع از پیش‌بینی هوای استان تهران و دیگر استان‌های کشور و همچنین اطلاع از تفسیرهای نقشه هواشناسی می‌توانید از سیستم هواگو استفاده کنید که اگر احیانا قصد مسافرت به منطقه‌ای از کشور را دارید با مشکل مواجه نشوید
.

شماره تلفن 118
تماس با سامانه تلفنی 118 شما را به آخرین تلفن‌های به روز شده اعم از بیمارستان‌ها، فرهنگسراها، هواپیمایی، راه‌آهن متصل می‌کند، آ‌یا می‌دانید روزانه قریب به یک میلیون نفر با این سامانه تماس می‌گیرند و 500 هزار نفر از سامانه اینترنتی آن بازدید می‌کنند.

شماره تلفن 110
با گرفتن شماره 110 که متعلق به نیروی انتظامی جمهوری اسلامی ایران است می‌توانید آخرین اطلاع رسانی خود را در زمینه سرقت، قتل، درگیری و نزاع و زورگیری به گوش مسئولان نیروی انتظامی برسانید.   
شنبه 13/9/1389 - 15:56
ازدواج و همسرداری
  رازی برای موفق بودن ازدواجهای عاشقانه نتایج بررسیهای پژوهشگران آلمانی، سوئیسی و آمریکایی نشان می‌دهد زوجهایی که برای سالیان طولانی و در عشق کامل در کنار هم زندگی کرده اند هیچ چیز درباره تمایلات و علائق شریک زندگی خود نمی‌دانند.
روانشناسان دانشگاه باسل و دانشگاه ایندیانا با بررسی 38 زوج جوان بین 19 تا 32 سال و
20 زوج سالمند بین 62 تا 78 سال کشف کردند زوجهایی که زندگی طولانی تر و پایدارتری داشتند به سئوالات مربوط به تمایلات و علائق کسی که هر روز زندگی خود را با وی به اشتراک می‌گذاشتند اشتباه جواب می‌دادند.
برای مثال، زنان غذای مورد همسران خود را نمی‌دانستند و شوهران شناختی درباره فیلم مورد علاقه همسر خود نداشتند.
این محققان در این خصوص اظهار داشتند: "این چیزی نبود که انتظار آن را داشتیم. در حقیقت تحقیقات ما امتحان توانایی دقت تشخیص چیزهایی بود که مورد علاقه شریک زندگی هستند."
این محققان بسیار شگفت زده شدند از اینکه دیدند زوجها پس از 40 سال زندگی مشترک به سئوالات مربوط به علائق یکدیگر پاسخهای اشتباه می‌دهند. این در حالی بود که زوجهای جوانی که حداکثر دو سال از ازدواج آنها می‌گذشت به این سئوالات پاسخهای درستی دادند.
به گفته این محققان، به نظر می‌رسد که با گذشت زمان توجه و دقت افراد به چیزهایی مورد علاقه شریک زندگی از بین می‌رود. به همین دلیل است در شرایطی که مردان فکر می‌کنند شریک زندگیشان مثل آنها عاشق رفتن به تعطیلات در یک دریاچه طلایی است همسران ترجیح می‌دهد به تماشای یک فیلم ژانر وحشت بروند.
براساس گزارش ABC، این دانشمندان زوجهای جوان و زوجهای قدیمی‌را در سه مقوله زندگی روزمره مورد آزمایش قرار دادند: غذای مورد علاقه، فیلم مورد علاقه و مدل آشپزخانه.
در این تست از زوجها خواسته شد یکی از چهار گزینه از "اصلا دوست ندارد" تا "خیلی زیاد دوست دارد" را انتخاب کنند. نتایج این تستها نشان داد که بیشترین تعداد پاسخ خطا مربوط به غذا بود. علت این مسئله، دروغهای کوچکی بود که زنان و شوهران در خصوص غذای مورد علاقه خود به یکدیگر می‌گویند. برای مثال، اگر همسر برای ناهار مرغ درست کرده باشد و شوهر علاقه ای به این غذا نداشته باشد بازهم آن را می‌خورد و به دروغ از این غذا تعریف می‌کند. این در حالی بود که زوجهایی زیر 30 سال شناخت بیشتری از تمایلات و موضوعات مورد علاقه یکدیگر داشتند.      
شنبه 13/9/1389 - 15:56
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته