من و تو

ایینه را نگاه مکن

من رشک می برم بر تو

وقتی در ایینه خود را تماشا میکنی

بیهوده است اینکه برای نبودن من

پرونده های سبز بشر دوستانه باز میکنی

جایی که افتاب هست سایه نیست

جایی که افتاب نیست سایه نیست

این جمله ها بدون تجمل و تشریفات خواندنی است

این جمله ها را

هر بچه ای که دفتر شطرنجیش را

با احتیاط طفل نو اموز

هر روز باز میکند

تصدیق میکند

اگر انها را

معقول   ارام   بافاصله

 

 

 

 

خبر به دورترین نقطه جهان برسد


نخواست او به من خسته بی گمان برسد


شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت


«کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد »


چه می کنی که اگر او را خواستی یک عمر


به راحتی کسی از راه ناگهان برسد


رها کند برود از دلت جدا باشد


به آنکه دوست تراش داشته!!! به آن برسد


رها کنی بروند تا دو پرنده شوند


خبر به دورترین نقطه جهان برسد


گلایه ای نکنی و بغض خویش را بخوری


که هق هق تو مبادا به گوششان برسد


خدا کند که نه ...!! نفرین نمی کنم که مبادا


به او که عاشق او بودم زیان برسد


خدا کند که فقط این عشق از سرم برود


خدا کند که فقط آن زمان برسد...!