• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 74
تعداد نظرات : 23
زمان آخرین مطلب : 4920روز قبل
موفقیت و مدیریت

ایرادمان را می شنویم "انکار نه انکار"

 

"نیمی از لیوان" خالی است... "دو قورت و نیمش" باقی است!


 "بی‌حوصله"... "بی‌حاصله"...*


 درخواست ماهی از* ماهیگیر... "قلاب بگیر"، "بیام بالا"!


 فرق "شور" و "شعور"... عین است...*


* "جوهر وجود"... به از "جواهر موجود"...


 "دوست‌های خوبی" دارم... "خوبی‌ها را* دوست" دارم.


 "ناخواسته" به دنیا می‌آییم... "با خواسته" از دنیا* می‌رویم...


 طول عمر "بی‌عرضه"... "بی‌عرض" است!*


 "دست‌كم" دو دست داریم...* آنها را "دست‌كم" نگیریم!


 در كار خوب... یا "جا زدیم"، یا "جار زدیم"!*


* "پاسخگوی رفتار"... و "سخنگوی افكار" خویش باشیم...


 چون از خود "فراریم"...* مدام "بی‌قراریم"!


 با انتظار "كشیدن"... كسی "نقاش" نشد...*


 به "خاطر* زندگی" ادامه دهیم... نه به "خاطره زندگی".


 "كله‌ای" كه كار می‌كند... نسبت به* بقیه "سر" است. 


 "ترس عقل را" از كار می‌اندازد... "یاس عزم را".*


 چون خدا* "در دل بود"... احتیاجی به "درد‌دل نبود"...


 چشمم "آب نمی‌خورد"... اشكم از* كجا "آب می‌خورد"!؟


 برای تغییر نگاه... "چشم‌شویی" و "چشم‌پوشی" لازم* است...


 مدارج "ترقی"... معطل تغییر "تلقی"...
*

نویسنده:علی مرادی

منبع: مجله موفقیت شماره201
چهارشنبه 17/9/1389 - 10:44
موفقیت و مدیریت

سه "الف" اساسی: اطمینان، ایمان ، امید

اطمینان:
روزی اهل روستا تصمیم گرفتند برای بارش باران دعا كنند. در روز مقرر همه گرد هم آمدند ولی فقط یك پسربچه همراه خود چتر آورده بود. به این می‌گویند اطمینان!
ایمان:
ایمان همچون كودكی یك ساله است، كه وقتی شما او را به هوا می‌اندازید، می‌خندد، چون یقین دارد شما او را خواهید گرفت.
امید:
هر شب به رختخواب می‌رویم، بدون هیچ تضمینی برای این‌كه فردا صبح از خواب بیدار شویم. با این وجود كلی برنامه‌ریزی برای روز آینده داریم.

دوست دارید دریافت‌کننده باشید یا اهداکننده؟!
پل به عنوان عیدی، یك اتومبیل از برادرش دریافت كرده بود. شب، هنگامی كه از محل کارش بیرون آمد با پسربچه‌ای برخورد کرد كه دور و بر ماشین نو و براقش قدم می‌زد و آن را تحسین می‌كرد.
وقتی پل نزدیك اتومبیل رسید پسر از او پرسید: "این ماشین مال شماست، آقا؟"
پل سرش را به علامت تایید تكان داد و گفت: "برادرم آن را به من عیدی داده است."
پسر با تعجب پرسید: "منظورتان این است كه برادرتان این ماشین را همین جوری، بدون این كه پولی بگیرد، به شما داده است؟ ای كاش..."
پل كاملا می‌دانست كه پسر چه آرزویی می‌خواهد بكند. او می‌خواست آرزو كند ای كاش او هم چنین برادری داشت.
اما آن چه كه پسر گفت تمام وجود پل را لرزاند: "ای كاش من هم چنین برادری بشوم."
پل مات و مبهوت به پسر نگاه كرد و بی‌مقدمه گفت: "دوست داری با آن دور بزنیم؟"
- بله، دوست دارم.
تازه راه افتاده بودند كه پسر به طرف پل برگشت و با چشمانی كه از خوشحالی می‌درخشید گفت: "آقا، امکان دارد كه به طرف خانه ما برانید؟"
پل لبخند زد. او خوب فهمید كه پسر چه می‌خواهد. او می‌خواست به همسایه‌هایش نشان بدهد كه با چه اتومبیل بزرگ و شیكی به خانه آمده است.
اما این بار هم اشتباه کرده بود.
پسر گفت:"لطفا جلوی آن خانه كه دو پله دارد نگه دارید."
پسر از پله‌ها بالا دوید. چیزی نگذشت كه پل صدای برگشتن او را شنید، اما این بار نمی‌دوید. او برادر كوچك فلج و زمین‌گیر خود را بر کولش گرفته بود. سپس او را روی پله پایینی نشاند و به طرف ماشین اشاره كرد و گفت: "این را می‌گفتم جیمی، می‌بینی؟ درست همان طوری است که برایت تعریف كرده بودم. از برادرش آن را عیدی گرفته. یک روز من هم چنین ماشینی به تو هدیه خواهم داد. آن وقت می‌توانی برای خودت گشت بزنی و شب‌های عید چیزهای قشنگ داخل ویترین مغازه‌ها را، همان‌طوری كه همیشه برایت تعریف می‌کنم ببینی.
پل در حالی كه اشك‌هایش را از گوشه چشمانش پاك می‌كرد از ماشین پیاده شد و برادر کوچک را در صندلی جلوی ماشین نشاند. برادر بزرگتر، با چشمانی براق و درخشان، كنار او نشست و آن شب، هر سه گردشی به یاد ماندنی را تجربه کردند.
شما چطور؟ دوست دارید دریافت‌کننده باشید یا اهداکننده؟! کدام یک برایتان مهم‌تر است؟ آیا تا به حال این‌جوری به قضیه نگاه کرده بودید؟

برای گفتن نارضایتی‌هایتان منتظر فرصت ننشینید!
معمولا وقتی افراد تحملشان تمام می‌شود و دیگر قادر به ادامه دادن نیستد مشاجره شروع می‌شود. یعنی آن‌قدر صبر می‌کنند تا به مرحله انفجار برسند و یک‌باره تمام ناراحتی‌هایی را که در این مدت روی هم جمع شده و تحمل کرده‌اند با خشم و فریاد بیرون می‌ریزند.
آیا تا به حال سعی کرده‌اید همان موقع که نارضایتی پیش می‌آید آن را مطرح کنید؟ بدون شک اگر هر مورد نارضایتی و گله‌مندی به مرور زمان نخورد و به اصطلاح برای مدت طولانی روی دل افراد نماند بزرگ و حاد نمی‌شود.
• نگذارید شرایط مسموم بشود. گله‌ها و نارضایتی‌های خود را به وضوح و شفاف، و نیز با حفظ آرامش مطرح سازید.
• با کمک هم راه‌حل‌ پیدا کنید. وقتی یک مشاجره نتیجه مثبت و سودمندی دارد که دو طرف زمانی را اختصاص بدهند تا راه‌حل‌های مشکلات کوچک و یا اختلاف‌های جدی‌تر و عمیق‌تر را با هم بررسی کنند. در این مجال هر یک باید بتواند حرفش را بدون این‌که مورد تمسخر و یا پیش‌داوری واقع شود بزند ضمن این‌که کلام او نیز نباید قطع بشود. هر راه‌حل و پیشنهادی باید به دقت شنیده شود، حتی اگر خود شخص از حرفش خنده‌اش بگیرد.
• خلاق باشید. ایده‌هایی را که برای حل مشکل‌ به نظرتان می‌رسد یکی‌یکی بیان کنید. در ضمن از این‌که گاهی بحث کمی منحرف شده و خنده‌دار بشود نهراسید. این جریان به شما امکان می‌دهد تا با هم به مشکلات‌تان که غیرقابل اجتناب هستند بخندید!
• از نگرانی‌های روزمره گذر کنید. رمز و رازهای زوج‌های خوشبخت را کشف کنید و آن‌قدر حول محور نگرانی‌های بی‌اساس نچرخید.

 نویسنده:علی مرادی

منبع:مجله موفقیت شماره 201

 

چهارشنبه 17/9/1389 - 10:22
موفقیت و مدیریت
وزیر امور خارجه پیشین آمریكا، كلین پاول، در گفته های خود اظهار می دارد: "خوش بینی مداوم یکی از ضروریات زندگی است." این یکی از 13 اصلی است که او در کتاب خود با نام "سفر آمریکایی من" آورده است.
به دلیل حس مثبت گرایی که پاول در وجود خود داشت افراد مختلف در زمینه کاری خیلی سریع نسبت به او جذب می شدند. با بیان این مطلب که مثبت گرایی یکی از ضروریات زندگی است می توان به راحتی اعتماد و امید را به فرد مقابل انتقال داد.
همه می دانیم که از طریق مثبت گرایی به راحتی می توانیم به سمت موفقیت سوق پیدا کنیم، اما آیا شما یک حس مثبت دائمی را نسبت به فضای بیرون از خود به نمایش می گذارید؟


در این قسمت نکاتی را به شما آموزش می دهیم که با به کارگیری آنها به راحتی بتوانید انرژی مثبت خود را به دیگران نیز انتقال دهید.
1- سلام و احوالپرسی با همکاران
شاید به نظرتان سلام و احوالپرسی با هم قطاران یک امر بدیهی باشد، اما آنقدرها هم که شما تصور می کنید پیش پا افتاده نیست. این کار چند لحظه بیشتر وقت شما را نمی گیرد اما در عوض باعث می شود که در نظر دوستان و همکارانتان فرد خوش مشرب، جالب، و به یادماندنی جلوه کنید.
من در طول زندگی شغلی خود هم شغل های تمام وقت داشتم و هم به عنوان مشاور برای شرکتهای بسیاری در شهرهای بزرگ و مختلفی فعالیت داشتم. خیلی از افراد را میدیدم که با سر پایین و چهره ترشرویی رفت و آمد می کردند. یادم می آید یک بار برای شرکتی مشاوره می کردم. مدیر امور مالی هر روز صبح که می آمد مستقیم به سمت دفتر خود می رفت و حتی یک لحظه هم توقف نمی کرد که به افرادی که بر سر راهش قرار دارند نیم نگاهی بیندازد. حتما تا به اینجا خودتان متوجه شده اید که او یکی از افرادی بود که هیچ کس به او علاقه ای نداشت. شاید کار او با اعداد و ارقام قابل ستایش بود اما در روابط خود با مردم یک فاجعه بود.
2- لبخند
این کار هم شاید بدیهی باشد اما افراد بسیار کمی هستند که در زمینه شغلی این کار را انجام می دهند. زمانی که مشغول صحبت کردن با کارکنان هستید و یا در حال سخنرانی می باشید اجازه دهید هر چند وقت یکبار لبخندی بر روی لبانتان بنشیند. آنقدرها هم که فکر می کنید کار دشواری نیست. با مشاهده یک لبخند گرم هر کسی احساس بهتری هم نسبت به خود و هم نسبت به شما پیدا می کند.
به عنوان مربی ارتباطات من مدیران و کارفرمایانی را دیدم که به صورت خود یک ماسک می زنند و زمانی که در حال صحبت کردن با خدمه، کارکنان و همکارانشان هستند به سختی چهره هایشان تغییر می کند. اما موفق ترین مدیران کسانی هستند که اعتماد به نفس کامل داشته، از زندگی خود لذت ببرند و از اینکه در زمان مناسب لبخند ملیحی بر لبان خود آورند هیچ ترسی به دل راه نمی دهند.
3- تحسین و تشکر
سعی کنید به طور روزانه از افراد تشکر کنید. کسانی که کارهایشان را دور از انتظار انجام می دهند مستحق تشکر و تمجید شما می باشند. البته اگر این کار را در حضور سایرین انجا دهید که دیگر کارتان حرف ندارد!
ریچارد برنشن، مدیر یک موسسه اقتصادی که به دلیل شور و اشتیاق زیادش در کار مـعـروف شـده بـود در طـی مصاحبه خود با مجله "ثبت شرکت ها" به خبرنگار گفته بود "تعریف کردن از دیگران باعث می شود آنها رشد کنند، و انتقاد باعث می شود که ریشه تمام خلاقیت ها خشک شود." اغلب افراد به این دلیل که درآمد بالاتری داشته باشند شغل های خود را ترک می کنند و اولین دلیل استعفا نیز همین مورد می باشد. اما کنار آمدن از کار فقط به خاطر مسائل مالی نیست، عده دیگری از افراد نیز هستند که به این دلیل که به اندازه کافی تایید نشده و سایرین آنها را به رسمیت نمیشناسند مجبور می شوند که شغل خود را عوض کنند. یک رءیس شرکت که جزء میلیونرها هم هست "اسکات کوک" روزی به من گفت: " مردم به چیزی فراتر از حقوق سر ماه نیاز دارند" این گفته کاملا صحت دارد. افراد پایین مقام تر می خواهند که احساس کنند کارشان مفید است و از دید سازمان و کارفرمای خود افراد ارزشمندی هستند.
4- با همه به خوبی رفتار کنید
سعی کنید هر روز صبح در محل کار خود یک کار زیبا و دلپسند را در مورد یکی از همکاران خود انجام دهید به ویژه آنهایی که مقام پایین تری نسبت به شما دارند. برای مثال پیام تشکری برای آبدارچی که چای و شیرینی جلسه امروز را درست کرده بفرستید.
اگر فکر می کنید دیگران کارهای شما را زیر نظر ندارند من یک خبر برایتان دارم. مدیران، همقطاران و افراد پایین رتبه همه و همه چشم به کارهای شما دوخته اند و مرتبا در حال ارزیابی رفتار شما هستند. زمانی که سرمایه دار بزرگ "برنسن" را به یک برنامه تلویزیونی دعوت کرده بودن او صورت خود را آراسته بود و روی سر خود موی مصنوعی گذاشته بود، درست مثل اینکه قصد دارد در یک مسابقه زیبایی شرکت کند. او به شدت بر روی این امر تاکید می کرد و اظهار می داشت که از این طریق می توان تشخیص داد که افراد با اطرافیان خود چگونه برخورد می کنند و برای آنها در چه حد ارزش قائل هستند.
5- خونسردی خود را حفظ کنید
زمانی که مسائل جزئی بر وفق مراد شما پیش نرفت نباید به سرعت از کوره در روید و بگذارید چنین مواردی خونسردی شما را از بین ببرند. از یک زبان مثبت و خوش بینانه در گفته های خود استفاده کنید و حرکات بدن خود را کنترل کنید. به عبارت دیگر با سرعت به سمت جلو و عقب راه نروید و انگشتان و دستان خود را به هم نفشارید. محکم و استوار باشید و با قاطعیت صحبت کنید!
من روزی این شانس را پیدا کردم که با یکی از قهرمانان واقعی ارتش، مردی که شخصیتی شبیه به آنچه در فیلم های سینایی می بینید داشت. فرمانده ارشد "مت اورسمن" گفت که رهبران و فرماندهان باید در یک جو مملو از اعتماد به نفس زندگی کنند. یک رهبر بدون توجه به اتفاقاتی که در اطراف او در حال رخ دادن است، باید محکم و استوار " مثل یک کوه" بر سر جای خود بایستد. او می گوید حتی اگر راه حل مشکلی در همان لحظه به ذهنتان نمی رسد باز هم باید خونسردی خود را حفظ کنید و به دیگران القا کنید که همیشه کنترل تمام امور را به دست خود دارید. در چنین شرایطی آن جو اعتمادی که قبلا در مورد آن با شما صحبت کردیم به حقیقت میپیوندد. زمانی که در شرایط فشار خوش بین باشید می توانید تاثیر بی نهایت مثبتی را در ذهن دیگران از خود بر جای بگذارید. در جریان 11 سپتامبر، شهردار نیویورک "رادولف گالیانی" به عنوان یکی از افرادی که تسلط کاملی بر نفس خود دارد شناخته شد. او آنچنان تاثیری بر روی مردم گذاشت که تا به حال هیچ کجا دیده نشده بود. یکی از افرادی که تحت تاثیر شدید او قرار گرفته بود " اپرا وینفری" بود. اپرا در مورد او اینچنین می نویسد: "در روزهایی که برای همه سخت بود، او آنچنان اعتماد به نفسی داشت و آنچنان محکم و پر صلابت به خانواده های بازمندگان قوت قلب می داد که مردم به او لقب شهردار آمریکا دادند."
6- e-mail های خود را شخصی (personalized) كنید
زمانی که شما برای کسی نامه الکترونیکی می فرستید هیچ کس نمی تواند ظاهر و یا حرکات شما را ببیند، به همین دلیل به راحتی می تواند شما را یک فرد رک، متکبر و خودخواه تصور کند. به همین دلیل چند ثانیه بیشتر وقت بگذارید و نامه های را شخصی کنید.
به این مثال توجه کنید؛ به جای اینکه بنویسید "من گزارش را تا ساعت 2 بعد از ظهر می خواهم" از این جمله استفاده کنید "مهم است که گزارش شما امروز آماده شود، اگر آنرا تا اخرین مهلت "2 بعد از ظهر" به ما تحویل دهید، ممنون خواهیم شد." آیا به نظر شما دومی بهتر نیست؟ البته شاید کمی دارای اطناب و درازگویی باشد و معمولا نامه های ادارای باید مختصر و مفید باشند. اما اگر به دقت نگاه کنیم متوجه می شویم که آنقدرها هم که فکر می کردیم طولانی نیست و گذشته از آن می توانید از این طریق ارتباط خوبی را با خدمه خود برقرار کنید.
7- خیلی زود جلوی مشکلات را بگیرید
خیلی سریع باید راه حل مشکلات را پیدا کنید، به ویژه آن دسته از مسائلی که باعث بروز جر و بحث و دعوا می شوند. اگر شما سرپرست بخشی هستید وظیفه سنگین تری نسبت به حل مشکلات دارید. اگر یکی از کارمندان به شما خبر داد که یک خدمه مشغول انجام امور غیر اخلاقی است حرف او را جدی بگیرید. در مورد او تحقیق و پرس و جو کنید، با شخص مورد نظر گفتگو کنید و تمام مواد را ثبت و ضبط کنید! با این کار شما به عنوان شخصی که به مشکلات اجازه رشد نمی دهد شناخته خواهید شد.
رهبران موفق همیشه به سرعت مشکلات و موانع مختلف را بررسی کرده و در رفع آنها کوشش می کنند. به خاطر می آورم که در یک شرکت بیشتر کارمندان ایمان خود را به کارفرمای خود از دست داده بودند. پشت سر هم غیبت می کردند، همیشه در حال شایعه پراکنی بودند و با هم دست به یقه می شدند. کارفرما که مکررا از حضور در بین آنها خودداری می کرد، کنترل خود را در امور مختلف از دست داده بود و چیزی نگذاشت که هیچ فایده ای برای شرکت نداشت و پس از چندی شغل خود را از دست داد.
8- دور هم جمع شوید
کارمندان دوست دارند احساس کنند که شما به آنها و زندگی شخصی شان اهمیت می دهید. آنها را بعد از کار به مهمانی دعوت کنید و یا با هم به یک مسابقه بیس بال بروید. این کار خوش نیتی شما را به همکاران، خدمه و کارمندانتان ثابت می کند.
امتحان کنید: یک مهمانی کوچک و خودمانی ترتیب دهید، به همکارانتان mail بزنید و آنها را برای نهار به اتاق کنفرانس دعوت کنید. حتما نباید یک مهمانی بزرگ بگیرید. دور هم جمع شدن های کوچک و خودمانی باعث می شود کارکنان با هم اتحاد بیشتری پیدا کنند.
برای رسیدن به موفقیت، مثبت باشید
بالارفتن از پله های موفقیت شغلی نیازمند کمک دیگران نیز می باشد. رهبران حرفه ای و موفق کسانی هستند که بتوانند در میان همکاران و کارمندان خود شور و اشتیاق ایجاد کنند. اگر تنها مثبت فکر کنید کافی نیست، بلکه باید مثبت زندگی کنید.

نویسنده:علی مرادی

منبع:http://www.abvab.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:49
موفقیت و مدیریت



«بیل گیتس»، رئیس غول کامپیوتری دنیا «مایکروسافت»، در یک سخنرانی در یکی از دبیرستان‌های آمریکا، خطاب به دانش‌آموزان گفت: «در دبیرستان خیلی چیزها را به دانش‌آموزان نمی‌آموزند». او هفت اصل مهم را که دانش‌آموزان در دبیرستان فرا نمی‌گیرند، بیان كرد:


اصل اول: در زندگی، همه چیز عادلانه نیست، بهتر است با این حقیقت کنار بیایید.

اصل دوم: دنیا برای عزت نفس شما اهمیتی قایل نیست. در این دنیا از شما انتظار می‌رود که قبل از آن‌که نسبت به خودتان احساس خوبی داشته باشید، کار مثبتی انجام دهید.

اصل سوم: پس از فارغ‌التحصیل شدن از دبیرستان و استخدام، کسی به شما رقم فوق‌العاده زیادی پرداخت نخواهد کرد. به همین ترتیب قبل از آن‌که بتوانید به مقام معاون ارشد، با خودرو مجهز و تلفن همراه برسید، باید برای مقام و مزایایش زحمت بکشید.

اصل چهارم: اگر فکر می‌کنید، آموزگارتان سختگیر است، سخت در اشتباه هستید. پس از استخدام شدن متوجه خواهید شد که رئیس شما خیلی سختگیرتر از آموزگارتان است، چون امنیت شغلی آموزگارتان را ندارد.

اصل پنجم: آشپزی در رستوران‌ها با غرور و شأن شما تضاد ندارد. پدر بزرگ‌های ما برای این کار اصطلاح دیگری داشتند، از نظر آنها این کار «یک فرصت» بود.

اصل ششم: اگر در کارتان موفق نیستید، والدین خود را ملامت نکنید، از نالیدن دست بکشید و از اشتباهات خود درس بگیرید.

اصل هفتم: قبل از آنکه شما متولد بشوید، والدین شما هم جوانان پرشوری بودند و به قدری که اکنون به نظر شما می‌رسد، ملال‌آور نبودند.

نمی دونم از این حرفای بیل گیتس چه برداشتی می کنید یا چه حسی بهتون دست میده، اما اینها واقعیات زندگی امروز بشره که به راحتیه هرچه تمامتر از کنارش میگذریم، ولی توجه منو بیشتر اصل هفتم جلب کرد و واقعا منو به فکر انداخت چون حس کردم پیام بزرگی همراهشه، دوستان تک تک پدران ما در روزگار خود جوانان پرشور و مستعدی بودند که می خواستن به تمام اهدافشون برسند و بهترین زندگیها رو برای خودشون و خانوادشون بسازن اما چند تاشون تونستن این کارو بکنن؟ چندتا شون زمانی که سن و سالی ازشون گذشت و بنا به ادعای خودشون کلی پیراهن پاره کردن (زمانی که روش زندگی کردن رو یاد گرفتن) کاری صورت دادن؟......

نویسنده:علی مرادی

منبع:http://www.abvab.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:46
موفقیت و مدیریت
بنده تا كنون ایمیل های زیادی دریافت كرده ام كه در آنها پرسیده شده بود چگونه می توانیم انگیزه خود را برای مدت طولانی تری زنده نگه داریم؟ باید بگویم این مشكل همه افراد است. چون سخت تر از ایجاد انگیزه حفظ شور شوق تا رسیدن به هدف است. برای این منظور راهكار هایی وجود دارد كه سعی می كنیم در این مقاله به برخی از آنها اشاره كنیم.

هر روز برای خود انگیزه ایجاد كنید.

اگر به گذشته نگاه كنید متوجه خواهید شد كه بسیار پیش آمده برای انجام كاری بی نهایت هیجان زده بوده اید و پس از گذشت زمان كم كم از شدت شور و هیجان شما كاسته شده است. خوب این طبیعی است. ایجاد انگیزه مانند دوش گرفتن است شما برای نظافت بدن خود باید هر روز یا یك روز در میان حمام كنید. و اگر این كار را نكنید دیگر تمیز و شاداب نیستید. انگیزه هم مانند پاكیزگی ماندگار نیست. بنابراین باید هر روز و هر لحظه آن را تازه كنید. حال می دانیم كه باید انگیزه و شور شوق خود را مرتباً تمدید كنیم. اما چگونه؟

برای زندگی خود چشم انداز تعریف كنید.

انگیزه یعنی داشتن دلیل برای انجام كار. خوب همه می دانیم برای انجام هر كاری به یك دلیل نیاز دارید. و دلیلی كه شما دارید از نگرش شما به زندگی ناشی می شود. بنابراین چشم انداز شما باید به اندازه كافی بزرگ باشد. تا برای شما ایجاد انگیزه و شور شوق نماید. بگذارید برای شما یك مثال بیاورم: فرض كنید در آمد شما 500 هزار تومان در ماه باشد. حال اگر با این دید كار كنید كه در آمد خود را به 600 هزار تومان در ماه برسانید انگیزه شما خیلی قوی نخواهد بود چون هدف كوچكی انتخاب كرده اید. حال اگر برای خود چشم اندازی تعریف كنید كه برای خود یك كار كاسبی پر رونق مستقل با 5 میلیون تومان درآمد ماهیانه در نظر بگیرید. انگیزه شما برای كار و تلاش بسیار بیشتر خواهد بود. البته برای رسیدن به هدف بزرگتر باید برنامه و استراتژی مشخص داشته باشید و روی آن كار كنید. آن را به اهداف كوچكتر تقسیم كنید ولی هدف اصلی خود را در خاط داشته باشید. در این شرایط با پشتكار بیشتر برنامه خود را اجرا خواهید كرد. پس فراموش نكنید كه در انتخاب هدف دست و دلباز باشید و هدف بزرگی برای خود انتخاب كنید.

ابتدای جاده

حال كه شما یك هدف مهم قابل دفاع و با ارزش برای جنگیدن دارید. وقت آن رسیده كه تلاش و كوشش خود را شروع كنید. توصیه من به شما این است كه در ابتدای راه تلاش و كوشش خود را مضاعف كنید. فرض كنید برای كاهش وزن و تناسب اندام تلاش می كنید. حال اگر چند كیلوی اول را با تلاش بیشتری وزن كم كنید از كار خود رضایت بیشتری خواهید داشت و با اعتماد به نفس بیشتر به تلاش خود ادامه می دهید. بنابراین تلاش و كوشش شما در ابتدای راه بسیار مهم است تا با امید بیشتر به سمت هدف حركت كنید.

به خود جایزه بدهید

همانطور كه قبلاً گفته شد بهتر است هدف اصلی خود را به اهداف كوچكتر تقسیم نمایید. با این كار هر بار كه یك پله را گذراندید امید شما برای رسیدن به مرحله بعد بیشتر می شود. در عین حال می توانید برای خود یك جایزه قرار دهید. مثلاً بعد از سه هفته كار سخت و گذشتن از یك مرحله به عنوان جایزه آخر هفته را می توانید با دوستان به گردش بروید.

یاد آوری شیرینی هدف نهایی

برای رسیدن به اهداف بزرگ همیشه موانع و مشكلات سر راه شما سبز می شوند. و گاه این موانع غیر قابل عبور به نظر می رسند. در این هنگام یاد آوری هدف بزرگ و زیبای شماست كه می تواند به شما در گذشتن از مشكلات كمك كند. برای این كار راه های مختلف وجود دارد. مثلاً می توانید از اهداف خود را به صورت جملات زیبایی با خط خوش در محل كار و در مقابل دیدگان خود  قرار دهید. یا حتی می توانید در صورت امكان از آنها پوستر تهیه كنید.

مشاهده توانایی ها

وقتی كه قدم در راهی می نهید با تجارب مختلفی مواجه می شوید. كه به توانایی ها و مهارت های شما می افزاید. حال اگر به گذشته برگردید و توانایی های كنونی خود را با آن زمان مقایسه كنید، متوجه این تغییرات در خود می شوید. می توانید نمونه كار های قدیمی خود را مرور كنید. آنوقت است كه متوجه مشكلات قدیمی (ناشی از بی تجربگی) می شوید كه اكنون آن مشكلات را ندارید ندارید و اعتماد به نفس شما افزایش می یابد.

مطالعه زندگی افراد موفق

خواندن زندگینامه های افراد موفق چون ابو علی سینا، ابو ریحان بیرونی، بیل گیتس، فردیناند پورشه و... كه بدون امكانات خاصی توانسته اند به موفقیت های بزرگی دست پیدا كنند. همانند روشن كردن موتور تولید انگیزه در شماست. لذا خواندن این گون كتابها و داستانها را آنهم به طور مرتب به شما توصیه می كنم. چون فوق العاده موثر است.

نویسنده:علی مرادی   

منبع:http://www.abvab.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:43
موفقیت و مدیریت

چهار كلید موفقیت شغلی وجود دارد كه می تواند شما را به شخص با ارزشتری تبدیل كند، توانایی های شما را مؤثرتر عرضه می كنند و شما را در حرفه خود با سرعت بیشتر به موفقیت برساند. این چهار كلید عبارتند از: تخصص، تمایز، تقسیم بندی و تمركز.

1ــ تخصص عبارت است از توانایی شما در بكار بستن استعدادتان آنهام در قسمتی حیاتی كه برای كمپانی شما یا مشتریانتان ارزشمند است. انتخاب این قسمت كه در چه زمینه ای تخصص داشته باشید در موفقیت بلند مدت شما بسیار را تعیین كننده است. شما در چه زمینه ای تخصص و مهارت دارید؟

2ــ تمایز عبارت است از اینكه چگونه خود را در یك یا چند زمینه كه تخصص دارید یا كارایی شما بهتر است برتری خود را نشان دهید. توانایی شما در متمایز كردن خود براساس كیفیت كار بالا بسیار مهم و كانون فعالیت شغلی شماست. همانطور كه یك سازمان باید حداقل در یك زمینه برتری داشته باشد تا رونق لازم را پیدا كند. شما هم به عنوان یك فرد باید حداقل در یك زمینه كاری برتر باشید. اگر از كارفرما یا كارمندان شما درباره شما بپرسند:«برتری او در چه زمبنه ای است؟» آنهاچه جوابی در مورد شما خواهند داد؟ در كدام قسمت كار شما برجسته هستید؟چه كاری را بهتر از هر كسی انجام می دهید؟ چه كاری را اگر شما انجام دهید سود زیادی نصیب سازمان شما می شود.

اگر تاكنون در حرفه خود یك زمینه را مشخص نكرده اید تا در آن بهترین باشید، باید زودتر اقدام كنید. به توانایی خود و احتیاجات سازمان و مشتریان خود توجه داشته باشید چگونه باید باشد؟ چگونه می توانست باشد؟ نقشه شما برای تبدیل شدن به فردی برجسته در حرفه خود چیست؟ و چگونه میزان برتری خود را چه از نظر دانش و چه از نظر مهارت در یك زمینه كاری اندازه می گیرید؟ این اندازه گیری استاندارد شما را برای كارایی نشان می دهد. بهترین بودن در یك زمینه مهم از شغل و حرفه شما بیشتر از هر چیزی به پیشرفت شما كمك می كند.

3ــ تقسیم بندی عبارتست از توانایی شما در مشخص كردن افراد و سازمانهایی كه سود بیشتری برای شما دارند. نحوه كار بدین صورت است كه شما به طور واضح مهمترین مشتریان خود را مشخص می كنید. و برای جلب رضایت این گروه خاص از مشتریان تصمیم گیری می كنید.

اغلب شما می توانید خط مشی شغلی خود را با توجه به نیاز مشتریان مهم برای ساختن آینده تغییر دهید.

4ــ تمركز عبارتست از توانایی شما در تمركز ذهنی برای روی خدماتی است كه برای آن شخص یا سازمان اهمیت دارد.

این چهار استراتژی (تخصص، تمایز، تقسیم بندی و تمركز) نقطه كانونی حیاتی برای رسیدن به دست آوردهای فوق العاده در سازمان و حرفه شماست.

از خود بپرسید:« كدام مهارت است كه اگر آن را در خود تقویت كنید بیشترین اثر مثبت را در حرفه شما به جا می گذارد؟ پاسخی كه به این سؤال می دهید را به عنوان یك هدف بنویسید و برای آن یك ضرب العجل تعیین كنید.برای خود طرح و نقشه داشته باشید و برای رسیدن به هدف پر تلاش باشید تا بر آن نائل شوید. این كلید واقعی رسیدن به موفقیت شغلی است

نویسنده:علی مرادی   

منبع:http://www.abvab.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:41
سخنان ماندگار

  دکتر علی شریعتی

 

عشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی “فهمیدن و اندیشیدن “نیست

دوست داشتن، دراوج، از سر حد عقل فراتر میرود و فهمیدن و اندیشیدن را از زمین می کند و باخود به قله ی بلند اشراق می برد

عشق طوفانی و متلاطم است
دوست داشتن آرام و استوار و پر وقار وسرشار از نجابت

از عشق هرچه بیشتر نوشیم سیراب تر می شویم
از دوست داشتن هرچه بیشتر، تشنه تر

عشق نیرویی است در عاشق ،که او را به معشوق می کشاند
دوست داشتن جاذبه ای در دوست ، که دوست را به دوست می برد

 

عشق تملک معشوق است
دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوست

عشق معشوق را طعمه ی خویش می بیند
و همواره در اضطراب است که دیگری از چنگش نرباید
و اگر ربود با هردو دشمنی می ورزد و معشوق نیز منفور می گردد

دوست داشتن ایمان است و ایمان یک روح مطلق است
یک ابدیت بی مرز است ، که از جنس این عالم نیست

نویسنده:علی مرادی

منبع:http://arezoooo.mihanblog.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:37
موفقیت و مدیریت

""گنج ها در دل رنج هایند""

دنیا سرزمین رنج است .هیچ کس را از رنج گریزی نیست ولی چرابعضی ها در اوج رنجها خوشند؟ آیا واقعا"می توان رنج را هم دوست داشت ؟یا باید همواره از آن گریخت؟آیا آنکه رنج میکشد بدبخت است ؟وآنکه ازآن میگریزد خوشبخت؟اینها سوالاتی بود که ابتدای جوانی بمبارانم کرده بود.با خود پیمان بستم تا درگلشن سرسبز پاسخها قدم ننهاده ام از پای ننشینم .وعده وفا شد.پاسخ همه را یافتم وعاشق رنج شدم.بدبخت آن نیست که درزندگی رنج دارد بلکه آن است که که فلسفه ای برای رنج خود ندارد.رنج بیهوده خوردن آهسته مردن است .به آدمهای گوناگون نگاه کردم ..تنبل ،نادان ،کلاه بردار،لاغر ناتوان،چاق ضعیف النفس ،دزد،خسیس،خودخواه،نا امیدو.....عارف، دانشمند، هنرمند،انتقاد پذیر،پر تلاش، خدمتگذار، شجاع، بخشنده..تفاوتشان در سه حقیقت بود...رنج وفهم وعشقاما کدام رنج ..سازنده یاسوزنده ؟  تفاوت نادان وخردمند درانتخاب نوع رنج است .دسته اول رنج گریزان بی تدبیرو بی دل.   دسته دوم  رنج پذیران مدبر وعاشقتنبل از رنج کار می گریزد نادان از رنج یاد گیری ،ناتوان وضعیف از ورزش،چاق از رنج پرهیز،دزد از رنج زحمت ، خسیس ازرنج بخشش،خودخواه وقد از رنج انتقاد ،ناامید ازرنج سعی دوباره و...رنج گریزی ریشه تمام بدبختی هاست . آنکه از رنج سازنده بگریزد قطعا" گرفتار رنج سوزنده خواهد شد.فلسه رنج قدرت است. مکتب من قدرت است. علت خوشبختی قدرت است.ضعیف همیشه مریض وغمگین وترسو است .عاشق رنجم ،از ضعیف بی همت بیزارم چرا که خدا هم دوستش ندارد .ضعیف جنازه ای است که عزراییل  یادش رفته است همه جانش رابگیرد.شیفته کسی هستم که با  مفهوم "نمیتوانم"بیگانه است.

"قوی ها جلوهء خدایند.ستودنی وتماشایی.

نویسنده:علی مرادی

منبع:http://arezoooo.mihanblog.com

چهارشنبه 17/9/1389 - 1:33
موفقیت و مدیریت

موفقیت در تولید و تجارت

ذات هنرمند و باهوش ما ایرانی ها، در همه امور زندگی خط مشی ها را تعیین می کند. همه ما تحت تاثیر این ارثیه بزرگانمان هر وقت که می خواهیم کسب و کار جدید راه بیاندازیم، طرح های تولیدی ، ابتکاری و اشتغال زا را آغاز می کنیم. متاسفانه اکثر فعالیت های اینگونه که ما ایرانیان آغاز می کنیم به ورشکستگی منجر می شود دلایل این پدیده هم از قبل مشخص و قابل پیش بینی است:


۱- علاقه مفرط ما به ایده هایمان باعث می شود که به بازار بعد از آن و پاسخ به این سوال که آیا مشتری خواهیم داشت یا خیر نیاندیشیم.

۲- معمولن به دلیل اینکه قبل از شروع این کار، تجربه فعالیت تولیدی و تجاری به صورت حرفه ای انجام نداریم، نمی توانیم هزینه های واقعی اجرای پروژه را تخمین بزنیم و بنابراین سرمایه ای که برای شروع کار در نظر می گیریم بسیار اندک تر از میزان سرمایه واقعی مورد نیاز است. در نتیجه در میانه های کار با کمبود شدید سرمایه مواجه می شویم.

۳- اکثر ما، افراد فنی هستیم که می خواهیم ایده خود را تولید کنیم و اصولا بحث فروش و بازاریابی را به پس از تولید منتقل می کنیم. این موضوع و اینکه اصولا ما تجارت بلد نیستیم باعث می شود که هزاران ایده تولیدی پس از رسیدن به مرحله محصول حتی یک فروش هم نداشته باشد. متاسفانه این موضوع حتی گریبانگیر کارخانه های بزرگ کشور نیز هست.

۴- به دلیل اینکه ما ایرانی ها افراد کمال گرایی هستیم پس از اینکه یک ایده به ذهن مان رسید و تولیدش را شروع کردیم، به جای اینکه تولید آن محصول را به اتمام برسانیم، در نیمه راه هر ایده جدیدی که به ذهنمان می رسد را با ایده قبلی مخلوط می کنیم که محصولمان ایده آل تر شود. این باعث می شود که پس از گذشت مدت ها محصول ما به تولید نرسد و همیشه در فرایند تحقیق و توسعه باقی بماند. فرض کنید کارخانه پژو در سال ۱۹۷۰ می خواست مدل ۲۰۶ را تولید کند. این خودرو نه تولید می شد و نه الان کارخانه پژو وجود داشت. نه پدرانمان سوار ۵۰۴ می شدند نه ما سوار ۲۰۶!!!!

skd283389sdc

لذا توصیه می شود برای آغاز هر فعالیت تولیدی اقدامات زیر را حتمن انجام دهیم:

۱- برای خودمان و سرمایه و پول مان بیش تر از ایده هایی که می آیند ارزش قائل باشیم. ایده های خوب را دوست داشته باشیم نه همه ایده هایی که به ذهنمان می رسد. به اولین ایده ای که به ذهنمان می رسد به دید تنها راه نجات نگاه نکنیم. این ایده ای بیش نیست و تا تبدیل به پول نشده ارزشی ندارد. یک راه حل خوب این است که خودتان را سرمایه گذاری فرض کنید که می خواهد ایده یک شخص مبتکر را ارزیابی و سپس روی آن سرمایه گذاری کند. پس خوب آن را بسنجید. در مورد اینکه چگونه یک ایده را ارزیابی کنیم به زودی مقاله دیگری منتشر خواهم کرد.

۲- در صورتیکه نمی دانید طرح شما به چقدر سرمایه نیاز دارد، حتمن با یک مهندس صنایع یا کسی که تجربه موفقی در مورد فعالیت های تولیدی و تجاری دارد مشورت کنید. اگر مبلغی که به شما گفت بیش از تصورتان بود، اعتماد کنید یا با یک شخص باتجربه دیگر مشورت کنید. یک تجربه از یک فرد داغدیده: نظر نفس خود را به نظر کارشناسی ترجیح ندهید.

۳- قبل از شروع تولید، به راهکارهای فروش فکر کنید. بازار هدف را مشخص کنید و نحوه فروش را روی کاغذ بیاورید. سپس با یک تاجر موفق که فعالیتش شبیه شماست مشورت کنید و به نظراتش اعتماد کنید.

۴- یک تعریف معقول از محصول خود بنویسید و جزئیات آن را مشخص کنید. در هنگام تولید اگر ایده جدیدی به ذهنتان رسید، آن را برای نسخه بعدی نگه دارید. رسیدن محصول شما به بازار مهم تر از به کمال رسیدن آن است.

۵- به این نکته دقت کنید که پولی را که برای محصولتان سرمایه می کنید، از جنس همان پولیست که بعدن باید با دردسر در بیاورید. سرمایه گذاری نکردن بهتر از ورشکست شدن است.

۶- به محصولات رقیب توجه کنید و قبل از تولید از مشخصات فنی آن ها و قدرت بازارشان توجه کنید و همچنین قیمت تمام شده خود را با قیمت آن ها در بازار مقایسه کنید. به سهم واسطه ها اهمیت بدهید. مغازه دار است که محصول را می فروشد نه شما!!!! از اجناس چینی بترسید! محصولات چینی با قیمت پایین شان، مزیت های رقابتی شما را کم رنگ می کنند. آیا مشتری شما توجیه کافی برای خریدن محصول شما دارد؟ یا ترجیح می دهد پول خود را پس انداز کند؟ برای تعیین قیمت تمام شده محصول با یک مهندس صنایع، کارشناس مدیریت یا یک فرد با تجربه مشورت کنید.
ویرایشگر:علی مرادی
منبع : وبلاگ شخصی آقای شهاب طباطبایی
چهارشنبه 17/9/1389 - 1:26
موفقیت و مدیریت

100 خصوصیت آدم‌های موفق

 تمامی افراد موفق جهان؛ به نوعی در رفتار با هم مشترك هستند. شما گاهی فكر می‌كنید كه مثلا اخلاق این شخص چقدر شبیه خودم و یا فلان شخص است.

1- بخداوند ایمان دارند و معتقدند كه ایمان مبنای همه اعجازهاست و پادزهر شكست و در همه حال شاكر خداوند هستند.

2- دارای اهداف مشخص هستند.

3- همیشه در پی فرصت های مناسب هستند.

4- دارای روحیه مداومت و پشتكار هستند.

5- در اثر بروز مشكلات متوقف نمیشوند.

۴- با متخصص مشورت مینمایند.

7- تسلیم مشكلات نمیشوند و سخت كوش هستند.

8- در مقابل جواب نه ، تسلیم نمی شوند.

9- از غیر ممكن حرف نمی زنند.

10- می دانند كه چه می خواهند.

11- حاكم بر سرنوشت خود هستند.

12- محدودیت های ذهنشان را ؛ معیار سنجش نمیدانند.

13- دارای اشتیاق سوزان جهت رسیدن به هدف هستند.

14- در پی رسیدن به هدف خود ؛ راه بازگشتی را قرار نمیدهند ؛ شاید راه را عوض كنند ولی هدف را هرگز.

15- به رویا های خود جامه عمل میپوشانند ؛ و اجازه بی احترامی را نمیدهند.

16- به گفته های بیجای ؛ این و آن آنچنان توجه نمیكنند.

17- در لحظات بحرانی ؛ بدنبال نقطه عطف موفقیت هستند.

18- ذهنشان در شرایط باور است.

19- خوب گوش میدهند و راهكارهای مناسب را پیدا میكنند.

20- عقیده دارند كه « هرگز » زمان طولانی است.

21- معتقد هستند كه با ایمان به خود ؛ هرشخصی از ذلت به قدرت میرسد.

22- عوامل ناخوشایند را از ذهن خود دور نگهمیدارند.

23- از نیروی دیگران نیز استفاده میكنند ؛ با شرایط منصفانه.

24- دیگران را تشویق میكنند و مورد احترام و عشق و محبت و تقدیر و یاری ؛ قرار میدهند.

25- از حسادت و خود خواهی به دور هستند.

26- از اظهار نظر خود ؛ ترسی ندارند.

27- عاشق رشد و اوج هستند.

28- پیروز میشوند چون باور دارند.

29- اشخاصی با احساس و هیجانی هستند كه خوب خود را كنترل میكنند.

30- معتقد هستند در قبال هیچ ، نصیب هیچ است.

31- در ابتدای كار حساب میكنند كه ؛ پاداش كار به تلاشش می ارزد ؟.

32- ریسك میكنند و منتظر برنامه قطعی و 100% نیستند و زیاد به استدلال اعتماد نمیكنند و معتقد هستند كه ذهن نیمه هشیارشان ؛ نقشه را طراحی میكند.

33- ارباب خویشتن هستند و مسلط بر خود.

34- معتقدند كه تمامی موفقان و قهرمانان جهان ؛ روزی شكست خورده بودند.

35- میدانند كه جواب سوالات خود را ؛ از كجا تهیه كنند.

36- میتوانند یك گروه متخصص مورد نیاز را دور هم جمع كنند.

37- موفقیت را یك عادت میدانند.

38- با كسانی همكاری میكنند كه با سختی ها كنار نمیایند.

39- ذهن خود را ماهیچه میدانند و مانند یك ورزشكار تمرین میكنند تا قوی تر شوند.

40- با اراده راههای محال را پیدا میكنند.

41- خواسته اشان را با تمام و جود به خود و دیگران و خداوند میگویند.

42- در مقابل انتقادها و سرزنش ها صبور هستند و هدفشان برایشان مهم است.

43- در برابر شكستها ی موقتی ؛ میگویند این راه اشتباه بود و راه دیگر را امتحان میكنند.

44- معتقد هستند كه رهبر خوب ؛ قبلا پیرو خوبی بوده است.

45- شجاعتشان موقتی نیست و ادامه دار است.

46- خویشتن را براحتی كنترل میكنند.

47- احساس انصاف و عدالت در درون آنهاست.

48- در تصمیم گیری های خود ؛ قاطع هستند.

49- دارای برنامه قبلی و عملی هستند.

50- همیشه از دیگران فعال تر هستند.

51- دارای شخصیت خوشایند و محترم هستند.

52- نسبت به اطرافیان ؛ احساس همدلی و همدردی واقعی هستند.

53- بر تمام جزئیات امور خویش احاطه دارند.

54- حتی مسئولیت اشتباهات و نواقص همكاران و پیروان خود را می پذیرند و به گردن دیگری نمی اندازند و دنبال بهانه آوردن نیستند.

55- براحتی اصول همكاری را رعایت میكنند ؛ و رضایت همكاران و پیروان را بدست می آورند.

56- همیشه در پی آن هستند كه به دیگران خدمت كنند.

57- از رقابت نمیترسند و از اینكه دیگری جایشان را بگیرند ؛ واهمه ای ندارند.

58- موفقیت و زحمات پیروان و همكاران را به پای خود نمی نویسند و موفقیت را بین گروه تقسیم میكنند.

59- بسیار وفادار و صمیمی هستند.

60- در دل همكاران و پیروان ؛ ترس و هراس نمی كارند.

61- به سمت و عنوان ؛ جهت ایجاد احترام ؛ معتقد نیستند.

62- به وضع ظاهری خود ؛ اهمیت می دهند.

63- ادب را همچون ؛ خدمات میدانند.

64- بهای پیشرفت و ترقی را می دهند.

65- خواسته های خویش را بدون خدشه وارد كردن به حقوق دیگران ؛ بر آورده میكنند.

66- تنبل نیستند و كار امروز را به فردا موكول نمی كنند.

67- در انتظار رسیدن زمان مناسب نیستند ؛ زمان مناسب را می سازند.

68- مشكلات آنها را خسته نمیكند ؛ آنها مشكلات را خسته میكنند.

69- در تصمیم گیری ها ؛ سرعت عمل دارند و در اجرای آن ؛ تجدید نظر نمی‌كنند.

70- به احتیاط بیش از حد ؛ اهمیت نمی‌دهند.

71- چشمانشان را باز نگهداشته و نمی‌ترسند.

72- برای آینده همیشه پس انداز می‌كنند.

73- توسط رفتار خوب بادیگران ؛ رابطه خوب میسازند و از این فرصت ؛ بموقع استفاده می‌كنند.

74- صادق هستند و از دروغ متنفر هستند.

75- همه نقاط ضعف و قدرت خود را میدانند و همیشه در پی اصلاح و تقویت آن هستند.

76- برای اهداف خود زمان تعیین می‌كنند.

77- فرق خود باوری و خوستائی را می‌دانند.

78- تعادل رفتاری خود را خوب حفظ می‌كنند.( ظاهرشان نشان نمیدهد كه دارا هستند و یا ندار ).

79- تفاوت حیا و نجابت را با كمروئی ؛ خوب می‌دانند.

80- اهل تكبر نیستند و می‌دانند كه مثلا : فروشنده ای كه متكبر باشد؛ مشتری های خود را از دست می‌دهد.

81- دیگران را بزرگ می‌كنند.

82- در برخورد اول اثر خوبی بر روی طرف مقابل می‌گذارد.

83- كسی با انها ؛ احساس ناراحتی نمی‌كند.

84- بخشنده هستند ؛ هم نسبت به خود و هم دیگران.

85- از افراد منفی دوری می‌كنند.

86- تا حدودی شوخ طبع هستند.

87- برای جدی بودن ؛ از اخم استفاده نمی‌كنند.

88- در مقابل ضعیف تر از خود مغرور نیستند و در مقابل بالا دست خود ذلیل نیستند و ادب را رعایت می‌كنند.

89- اكثرا ؛ افراد سختی كشیده هستند و در ناز و نعمت نبوده‌اند.90- خوب بلدند كه از خودشان دفاع و مراقبت كنند.

91- از تنهائی حوصله اشان سر نمی‌رود.

92- خنده رو هستند و قاطع.

93- به آن چه می‌دانند ؛ جدا عمل می‌كنند.

94- درباره‌ی دیگران كمتر حرف می‌زنند و متقابلا در رابطه با طرح‌های بزرگ سخن می‌گویند.

95- سعی میكنند كه دانش و اطلاعات خود را به روز برسانند.

96- وعده و قول بیخود به كسی نمی‌دهند.

97- علاوه بر برداشت ؛ مدام در حال كاشت هستند.

98- در اموری كه به شخص دیگری مربوط است؛ بیخود تصمیم گیری نمی‌كنند.

99- در ندانسته هایش؛ براحتی می‌گوید كه نمیدانم و لازم بداند پس از آن تحقیق می‌كند.

100- بدنبال هدر نمودن وقت و وقت كشتن نیست و قدر زمان را خوب می‌داند.  اگر شما تمام این موارد را در خود ویا شخصی دیدید؛ شما یا او؛ لایق رهبری هستید.

 شما به عنوان یك شخص موفق چه خصوصیاتی دارید و یا می‌شناسید ؛ كه نوشته نشده‌است؟

نویسنده :علی مرادی

منبع: سایت مدرسه‌ها

   
چهارشنبه 17/9/1389 - 0:42
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته