• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 518
تعداد نظرات : 242
زمان آخرین مطلب : 4192روز قبل
موبایل

اول از همه بگم خودم همشونو امتحان نکردم 

گرفتن خلافی ماشین :30005151 ( عدد عمودی كنار كارت رو بفرستید)

گزارش اطلاع دادن تخلف تاكسی : 30004246( شماره پلاك ماشین متخلف رو بفرستید)

رهگیری نامه پستی : 2000441 (ابتدا حرف Rرا بنویسید و بعد شماره روی رسید پستی رو )

مشكلات شهری (شهرداری) : 3000137

اعلام نتیجه كنكور شب قبل از قرارگرفتن در سایت سنجش : 2000000 (شماره داوطلبی رو بفرستید)

با خبر شدن از اخبار انجمن فارغ التحصیلان دانشگاه : 10001336

دیكشنری : 1000384 یا 1000370 (لغت مورد نظر رو بفرستید)  اول باید در سایت عضو بشیدwww.sms2him.com    بعدش لغت مورد نظر رو بنویسید

لغت نامه آریان پور : 2000444 Word-to-translate

ایجاد پست در پرشین بلاگ : 300072

گرفتن قبض موبایل : 30009 ( با فرمت زیر بنویسید : تاریخ شروع ؛ تاریخ انتها مثلا 860123 ؛ 860101 یعنی از اول سال 86 تا 23 فرودین ماه)

خدمات بانك ملت : 200033

خدمات بانك اقتصاد نوین : 200050

خدمات بانك سپه:200020 – 200021-200022

خدمات بانك كشاورزی : 2000911- 200093

خدمات بانك سامان : 20000

خدمات بانك صادرات :200060

خدمات بانك تجارت : 200070

(توجه داشته باشید برای استفاده از خدمات بانك ها اول باید در شعب درخواست رو پر كنید)


اطلاعات پرواز : 2000444 : ( با این فرمت : پرواز Filight-code)

  نرخ ارزهای رایج : 2000444 با این فرمت : Currency-name

اطلاعات هوا : 1000305 ( پیش شماره شهر مورد نظر بدون صفر رو بفرستید)

ساعت كشورها : 1000392 (نام كشور رو بفرستید)

مكان های دیدنی هر شهر : 1000394

مسافت بین شهر ها : 1000396

آخرین بازی های كامپیوتری : 1000400

جدیدترین نرم افزار ها : 1000401

اطلاع از اینكه دامین مورد نظر رجستر شده یا خیر : 1000355

بورس – نرخ سهام یك شركت : 2000444 ---بنویسید : Bourse sompany -id

بورس – بیشترین افزایش قیمت : 2000444 ---بنویسید :Bourse high

بورس- كمترین افزایش قیمت : 2000444 ( بنویسید : Bourse low)

اوقات شرعی : 2000916


 

جمعه 6/12/1389 - 0:42
سخنان ماندگار

Bill Gates

If you born poor, it"s not your mistake. But if you die poor it"s your mistake.

بیل گیتس:

اگر فقیر به دنیا آمده‌اید، این اشتباه شما نیست اما اگر فقیر بمیرید، این اشتباه شما است.

Swami Vivekananda

In a day, when you don"t come across any problems, you can be sure that you are traveling in a wrong path.

سوآمی ویوکاناندن

در یک روز، اگر شما با هیچ مشکلی مواجه نمی‌شوید، می توانید مطمئن باشید که در مسیر اشتباه حرکت می‌کنید.

William Shakespeare

Three sentences for getting SUCCESS:

a) Know more than other.

b) Work more than other.

c) Expect less than other

ویلیام شکسپیر

سه جمله برای کسب موفقیت:

الف) بیشتر از دیگران بدانید.

ب) بیشتر از دیگران کار کنید.

ج) کمتر انتظار داشته باشید.

Adolph Hitler

If you win you need not explain, But if you lose you should not be there to explain.

آدولف هیتلر

اگر تو برنده باشی، نیازی نیست به کسی توضیحی دهی، اما اگر بازنده باشی، نیازی نیست آنجا باشی تا به کسی توضیحی دهی.

Alien Strike

Don"t compare yourself with anyone in this world. If you do so, you are insulting yourself.

آلن استرایک

در این دنیا، خود را با کسی مقایسه نکنید، در این صورت به خودتان توهین کرده‌اید.

Bonnie Blair

Winning doesn"t always mean being first, winning means you"re doing better than you"ve done before.

بونی بلر

برنده شدن همیشه به معنی اولین بودن نیست. برنده شدن به معنی انجام کار، بهتر از دفعات قبل است.

Thomas Edison

I will not say I failed 1000 times, I will say that I discovered there are 1000 ways that can cause failure.

توماس ادیسون

من نمی‌گویم که ١٠٠٠ شکست خورده‌ام. من می‌گویم فهمیده‌ام ١٠٠٠ راه وجود دارد که می‌تواند باعث شکست شود.

Leo Tolstoy

Everyone thinks of changing the world, but no one thinks of changing himself.

لئو تولستوی

هر کس به فکر تغییر جهان است. اما هیچ کس به فکر تغییر خویش نیست.

Abraham Lincoln

Believing everybody is dangerous; believing nobody is very dangerous.

آبراهام لینکلن

همه را باور کردن، خطرناک است. اما هیچکس را باور نکردن، خیلی خطرناک است.

Einstein

If someone feels that they had never made a mistake in their life, then it means they had never tried a new thing in their life.

انشتین

اگر کسی احساس کند که در زندگیش هیچ اشتباهی را نکرده است، به این معنی است که هیچ تلاشی در زندگی خود نکرده.

Charles

Never break four things in your life: Trust, Promise, Relation & Heart. Because when they break they don"t make noise but pains a lot.

چارلز

در زندگی خود هیچوقت چهار چیز را نشکنید.

اعتماد، قول، ارتباط و قلب. شکسته شدن آنها صدائی ندازد ولی دردناک است.

Mother Teresa

If you start judging people you will be having no time to love them.

مادر ترزا

اگر شروع به قضاوت مردم کنید، وقتی برای دوست داشتن آنها نخواهید داشت.


چهارشنبه 4/12/1389 - 12:6
داستان و حکایت

بودا به دهی سفر كرد . زنی كه مجذوب سخنان او شده بود از بودا خواست تا مهمان وی باشد . بودا پذیرفت و مهیای رفتن به خانه‌ی زن شد . كدخدای دهكده هراسان خود را به بودا رسانید و گفت : «این زن، هرزه است به خانه‌ی او نروید » بودا به كدخدا گفت : « یكی از دستانت را به من بده» كدخدا تعجب كرد و یكی از دستانش را در دستان بودا گذاشت . آنگاه بودا گفت : «حالا كف بزن» كدخدا بیشتر تعجب كرد و گفت: « هیچ كس نمی‌تواند با یك دست كف بزند»

 بودا لبخندی زد و پاسخ داد : «هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این كه مردان دهكده نیز هرزه باشند . بنابراین مردان و پول‌هایشان است كه از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند .»

چهارشنبه 4/12/1389 - 11:2
داستان و حکایت
فرهاد و هوشنگ هر دو بیمار یک آسایشگاه روانى بودند. یکروز همینطور که در کنار استخر قدم مى زدند فرهاد ناگهان خود را به قسمت عمیق استخر انداخت و به زیر آب فرو رفت.
هوشنگ فوراً به داخل استخر پرید و خود را در کف استخر به فرهاد رساند و او را از آب بیرون کشید.
وقتى دکتر آسایشگاه از این اقدام قهرمانانه هوشنگ آگاه شد، تصمیم گرفت که او را از آسایشگاه مرخص کند.
هوشنگ را صدا زد و به او گفت: من یک خبر خوب و یک خبر بد برایت دارم. خبر خوب این است که مى توانى از آسایشگاه بیرون بروى، زیرا با پریدن در استخر و نجات دادن جان یک بیمار دیگر، قابلیت عقلانى خود را براى واکنش نشان دادن به بحرانها نشان دادى و من به این نتیجه رسیدم که این عمل تو نشانه وجود اراده و تصمیم در توست. و اما خبر بد
 این که بیمارى که تو از غرق شدن نجاتش دادى بلافاصله بعد از این که از استخر بیرون آمد خود را با کمر بند حولة حمامش دار زده است و متاسفانه وقتى که ما خبر شدیم او مرده بود.
هوشنگ که به دقت به صحبتهاى دکتر گوش مى کرد گفت: او خودش را دار نزد. من آویزونش کردم تا خشک بشه...
..................... حالا من کى مى تونم برم خونه مون ؟
سه شنبه 3/12/1389 - 16:59
داستان و حکایت

روزی روزگاری شاهزاده جوانی بود که پادشاه سرزمین همسایه اش او را دستگیر و زندانی کرد. پادشاه می توانست شاهزاده  جوان را بکشد اما تحت تاثیر جوانی او  و افکار و عقایدش قرار گرفت.

از این رو، پادشاه برای آزادی وی شرطی گذاشت که می بایست به سؤال بسیار مشکلی پاسخ دهد. شاهزاده جوان یک سال زمان داشت تا جواب آن سوال را بیابد، و اگر پس از یکسال موفق به یافتن پاسخ نمی شد، کشته می شد. سؤال این بود: زنان واقعاً چه چیزی میخواهند؟!!

این سؤالی حتی اکثر مردم اندیشمند و باهوش را نیز سرگشته و حیران می نمود و به نظر می آمد برای شاهزاده جوان یک پرسش غیرقابل حل باشد. اما از آنجایی که پذیرش این شرط بهتر از مردن بود، وی پیشنهاد پادشاه را برای یافتن جواب سؤال در مدت یک سال پذیرفت.

شاهزاده جوان به سرزمین پادشاهی اش بازگشت و از همه شروع به نظرخواهی کرد: از شاهزاده ها گرفته تا کشیش ها، از مردان خردمند، و حتی از دلقک های دربار...

او با همه صحبت کرد، اما هیچ کسی نتوانست پاسخ رضایت بخشی برای این سؤال پیدا کند. بسیاری از مردم از وی خواستند تا با جادوگر پیری که به نظر می آمد تنها کسی باشد که جواب این سؤال را بداند، مشورت کند. البته احتمال می رفت دستمزد وی بسیار بالا باشد چرا که وی به اخذ حق الزحمه های هنگفت در سراسر آن سرزمین معروف بود.

وقتی که آخرین روز سال فرا رسید، شاهزاده جوان فکر کرد که چاره ای به جز مشورت با جادوگر پیر ندارد. جادوگر موافقت کرد تا جواب سؤال را بدهد، اما قبل از آن از شاهزاده جوان خواست تا با دستمزدش موافقت کند.

جادوگر پیر می خواست که با نزدیکترین دوست شاهزاده جوان و نجیب زاده ترین دلاور و سلحشور آن سرزمین ازدواج کند!

شاهزاده جوان از شنیدن این درخواست بسیار وحشت زده شد. جادوگر پیر؛ گوژپشت، وحشتناک و زشت بود و فقط یک دندان داشت، بوی گنداب میداد، صدایش ترسناک و زشت و خیلی چیزهای وحشتناک و غیرقابل تحمل دیگر در او یافت میشد.

شاهزاده هرگز در سراسر زندگی اش با چنین موجود نفرت انگیزی روبرو نشده بود، از اینرو نپذیرفت تا دوستش را برای ازدواج با جادوگر تحت فشار گذاشته و اورا مجبور کند چنین هزینه وحشتناکی را تقبل کند. اما دوستش ، از این پیشنهاد باخبر شد و با او صحبت کرد. او گفت که هیچ از خودگذشتگی ای قابل مقایسه با جان دوستش نیست. از این رو مراسم ازدواج آنان اعلان شد و جادوگر پاسخ سوال را داد.

پاسخ جادوگر این بود:  زنها می خواهند تا خود مسئول زندگی خودشان باشند !

همه مردم آن سرزمین فهمیدند که پاسخ جادوگر یک حقیقت واقعی را فاش کرده است و جان شاهزاده جوان به وی بخشیده خواهد شد، و همینطور هم شد.

پادشاه همسایه، آزادی شاهزاده جوان را به وی هدیه کرد و دوست شاهزاده  و جادوگر پیر یک جشن باشکوه ازدواج را برگزار کردند.

ماه عسل نزدیک میشد و دوست شاهزاده  خودش را برای یک تجربه وحشتناک آماده می کرد، در روز موعود با دلواپسی فراوان وارد حجله شد. اما، چه چهره ای منتظر او بود؟ زیباترین زنی که به عمر خود دیده بود بر روی تخت منتظرش بود. او شگفت زده شد و پرسید چه اتفاقی افتاده است؟

زن زیبا جواب داد: از آنجایی که تو با من به عنوان جادوگری پیر با مهربانی رفتار کرده بودی، از این به بعد نیمی از شبانه روز می توانم خودم را زیبا کنم و نیمی دیگر همان زن وحشتناک و علیل باشم.

سپس جادوگر از وی پرسید:  کدامیک را ترجیح می دهد؟ زیبا در طی روز و زشت در طی شب، یا برعکس آن...؟

مرد جوان در مخمصه ای که گیر افتاده بود تعمقی کرد. اگر زیبایی وی را در طی روز خواستار میشد آنوقت می توانست به دوستانش و دیگران، همسر زیبایش را نشان دهد، اما در خلوت شب در قصرش همان جادوگر پیر را داشته باشد!

یا آنکه در طی روز این جادوگر مخوف و زشت را تحمل کند ولی در شب، زنی زیبا داشته باشد که لحظات فوق العاده و لذت بخشی رابا وی بگذراند...!

اگر شما یک مرد باشید و این مطلب را بخوانید کدامیک را انتخاب می کنید... انتخاب شما کدامیک خواهد بود؟!

اگر شما یک زن باشید که این داستان را می خواند، انتظار دارید مرد شما چه انتخابی داشته باشد؟ انتخاب خودتان را قبل از آنکه بقیه داستان را بخوانید بگویید !

آنچه مرد جوان  انتخاب کرد این بود:

او  می دانست که جادوگر قبلاً چه پاسخی به سؤال شاهزاده جوان داده بود؛ از این رو جواب داد که این حق انتخاب را به خود او می دهد تا خودش در این مورد تصمیم بگیرد.

با شنیدن این پاسخ، جادوگر اعلام کرد که برای همیشه و در همه اوقات زیبا خواهد ماند، چرا که مرد جوان به این مسئله که آن زن بتواند خود مسئول زندگی خودش باشد احترام گذاشته بود...

پنج شنبه 28/11/1389 - 19:30
شعر و قطعات ادبی

پدری با پسری گفت به قهر                     
    که تو آدم نشوی جان پدر              



حیف از آن عمر که ای بی سروپا                         
در پی تربیتت کردم سر


دل فرزند از این حرف شکست                           
بی خبر از پدرش کرد سفر


رنج بسیار کشید و پس از آن                               
زندگی گشت به کامش چو شکر


عاقبت شوکت والایی یافت                              
حاکم شهر شد و صاحب زر


چند روزی بگذشت و پس از آن                        
امر فرمود به احضار پدر


پدرش آمده از راه دراز                               
نزد حاکم شد و بشناخت پسر


پسر از غایت خودخواهی و کبر                           
نظر افکند به سراپای پدر


گفت گفتی که تو آدم نشوی                             
تو کنون حشمت و جاهم بنگر


                              پیر خندید و سرش داد تکان
گفت این نکته برون شد از در

                              من نگفتم که تو حاکم نشوی»
« گفتم آدم نشوی جان پدر


جامی

پنج شنبه 28/11/1389 - 17:41
کامپیوتر و اینترنت

شاید برایتان اتفاق افتاده باشد که دنبال مطلبی بودید و در گوگل جستجو کردید و دائما نگران این موضوع بودید که مبادا کسی متوجه شود که شما چه چیزی را جستجو کردید و از چه طریقی وارد سایت مورد نظر شده اید.

خیلی پیچیده نیست ، کافیست از سرویس ای میل جی میل استفاده کرده باشید تا متوجه منظور ما شده باشید .

به نقل از عصرجوان: گوگل از طریق لایهٔ سوکت های امن یا همان ” SSL ”  اطلاعات ارسالی و دریافتی در ایمیل شما را بصورت رمز شده رد و بدل می کند . یعنی هر اطلاعاتی بین شما و سرور گوگل در آمریکا یا هرجای دیگر دنیا که رد و بدل می شود بصورت رمز شده این کار صورت می گیرد و کسی این بین نمی تواند اطلاعات شما را مشاهده کند.

“SSL” چیست ؟

(SSL یا Secure Socket Layer) راه‌حلی جهت برقراری ارتباطات ایمن میان یک سرویس‌دهنده و یک سرویس‌گیرنده است که توسط شرکت Netscape ارایه شده است. در واقع SSL پروتکلی است که پایین‌تر از لایه کاربرد (لایه ۴ از مدل TCP/IP) و بالاتر از لایه انتقال (لایه سوم از مدل TCP/IP) قرار می‌گیرد. که براساس آن الگوریتم‌های رمزنگاری بر روی داده‌های خام  که قرار است از یک کانال ارتباطی غیرامن مثل اینترنت عبور کنند، اعمال می‌شود و محرمانه ماندن داده‌ها را در طول کانال انتقال تضمین می‌کند.

هم اکنون گوگل برای اولین بار و تنها موتور جستجو گر این سرویس را برای جستجو  راه اندازی کرده است ، به این صورت هر کلمه و هر چیزی که در گوگل سرچ کنید بصورت رمز شده در می آید و اگر کسی درجایی مثلا شرکت ارائه دهنده اینترنت شما بخواهد در مورد شما جاسوسی کند و به حریم خصوصی شما نفوذ، این کار برای آنها غیر ممکن خواهد شد .

وقتی شما در حالت عادی جستجو می کنید و مثلا به وبسایت عصرجوان وارد میشوید، در پنل مشاهده بازدید کننده های ما ، متوجه میشویم که شما از چه آی پی آدرسی و نوع سیستم عامل شما و اطلاعات کامپیوتر شما مانند: اندازه صفحه نمایش شما، آگاه می شویم. اما با استفاده از گوگل انکرایپت دیگر وقتی از گوگل به سایتی مراجعه می کنید عملا این امکان مشاهده اطلاعات از سوی آن سایت غیر ممکن خواهد شد.

تنها مشکلی که وجود دارد ممکن است در موقع جستجو کردن کمی سرعت جستجو پایین بیاید که این هم به دلیل این است که وقتی شما در حال جستجو هستید گوگل ابتدا یک ارتباط امن بین کامپیوتر شما و سرور خود ایجاد میکند سپس به جستجو می پردازد.

برای ورود به صفحه اختصاصی جستجو رمزشده گوگل می توانید از اینجا وارد شوید:  https://encrypted.google.com

سه شنبه 19/11/1389 - 22:11
اخبار
سرویس‌هایی كه در این خبر گوگل نام برده شده اند :  Chrome ، Picasa، و Google Earth.
 
 
تعدادی از سرویس‌های مهم گوگل برای ایرانیان باز شد.

به گزارش ایتنا، بخشی از خدمات مهم شركت گوگل برای كاربران ایرانی آزاد شد و به این ترتیب دسترسی كاربران ایرانی به این سرویس‌ها ممكن شد.

گفتنی است كه از میان خدمات پرشمار گوگل، تعدادی از سرویس‌ها برای برخی نقاط جهان از جمله ایران قابل دسترس نبوده است.

وبلاگ رسمی گوگل در پست خود ضمن اعلام این خبر، با اشاره به این كه در پی اعمال تحریم، امكان دانلود این نرم‌افزارها تاكنون برای ایرانیان ممكن نبوده است، افزود از هم اكنون برخی از این ممنوعیت‌ها رفع شده و كاربران ایرانی نیز به این خدمات دسترسی خواهند داشت.

به گزارش ایتنا، سرویس‌هایی كه در این خبر گوگل از آنها نام برده شده است عبارتند از:
Chrome ، Picasa، و Google Earth.

شایان ذكر است كه سرویس‌های نامبرده، در زمره پركاربردترین خدمات جهانی گوگل به شمار می‌روند.
پنج شنبه 30/10/1389 - 16:38
داستان و حکایت

انیشتین می‌گفت : « آنچه در مغزتان می‌گذرد، جهانتان را می‌آفریند. »

استفان کاوی (از سرشناسترین چهره‌های علم موفقیت) احتمالاً با الهام از همین حرف انیشتین است که می‌گوید:« اگر می‌خواهید در زندگی و روابط شخصی‌تان تغییرات جزیی به وجود آورید به گرایش‌ها و رفتارتان توجه کنید؛ اما اگر دلتان می‌خواهد قدم‌های کوانتومی بردارید و تغییرات اساسی در زندگی‌تان ایجاد کنید باید نگرش‌ها و برداشت‌هایتان را عوض کنید .» 
او حرفهایش را با یک مثال خوب و واقعی، ملموس‌تر می‌کند:« صبح یک روز تعطیل در نیویورک سوار اتوبوس شدم. تقریباً یک سوم اتوبوس پر شده بود. بیشتر مردم آرام نشسته بودند و یا سرشان به چیزی گرم بود و درمجموع فضایی سرشار از آرامش و سکوتی دلپذیر برقرار بود تا اینکه مرد میانسالی با بچه‌هایش سوار اتوبوس شد و بلافاصله فضای اتوبوس تغییر کرد. بچه‌هایش داد و بیداد راه انداختند و مدام به طرف همدیگر چیز پرتاب می‌کردند. یکی از بچه‌ها با صدای بلند گریه می‌کرد و یکی دیگر روزنامه را از دست این و آن می‌کشید و خلاصه اعصاب همه‌مان توی اتوبوس خرد شده بود. اما پدر آن بچه‌ها که دقیقاً در صندلی جلویی من نشسته بود، اصلاً به روی خودش نمی‌آورد و غرق در افکار خودش بود. بالاخره صبرم لبریز شد و زبان به اعتراض بازکردم که: «آقای محترم! بچه‌هایتان واقعاً دارند همه را آزار می‌دهند. شما نمی‌خواهید جلویشان را بگیرید؟» مرد که انگار تازه متوجه شده بود چه اتفاقی دارد می‌افتد، کمی خودش را روی صندلی جابجا کرد و گفت: بله، حق با شماست. واقعاً متاسفم. راستش ما داریم از بیمارستانی برمی‌گردیم که همسرم، مادر همین بچه‌ها٬ نیم ساعت پیش در آنجا مرده است. من واقعاً گیجم و نمی‌دانم باید به این بچه‌ها چه بگویم. نمی‌دانم که خودم باید چه کار کنم و ... و بغضش ترکید و اشکش سرازیر شد.»

استفان کاوی بلافاصله پس از نقل این خاطره می‌پرسد:« صادقانه بگویید آیا اکنون این وضعیت را به طور متفاوتی نمی‌بینید؟ چرا این طور است؟ آیا دلیلی به جز این دارد که نگرش شما نسبت به آن مرد عوض شده است؟ » و خودش ادامه می‌دهد که:« راستش من خودم هم بلافاصله نگرشم عوض شد و دلسوزانه به آن مرد گفتم: واقعاً مرا ببخشید. نمی‌دانستم. آیا کمکی از دست من ساخته است؟ و....

اگر چه تا همین چند لحظه پیش ناراحت بودم که این مرد چطور می‌تواند تا این اندازه بی‌ملاحظه باشد٬ اما ناگهان با تغییر نگرشم همه چیز عوض شد و من از صمیم قلب می‌خواستم که هر کمکی از دستم ساخته است انجام بدهم .»

« حقیقت این است که به محض تغییر برداشت٬ همه چیز ناگهان عوض می‌شود. کلید یا راه حل هر مسئله‌ای این است که به شیشه‌های عینکی که به چشم داریم بنگریم؛ شاید هرازگاه لازم باشد که رنگ آنها را عوض کنیم و در واقع برداشت یا نقش خودمان را تغییر بدهیم تا بتوانیم هر وضعیتی را از دیدگاه تازه‌ای ببینیم و تفسیر کنیم . آنچه اهمیت دارد خود واقعه نیست بلکه تعبیر و تفسیر ما از آن است

پنج شنبه 30/10/1389 - 16:32
داستان و حکایت

از خواننده گرامی خواهش میکنم چند دقیقه ای وقت بگذارد و تا آخر متن را ملاحظه فرماید. باور كنید این موضوع،مشكل روزمره همه ما ایرانیان و است و متاسفانه به آن عادت كرده ایم.

*اگر کار شما امروز انجام میشود و من آن را به فردا حواله میکنم متجاوز هستم.

*اگر برای نشان دادن  اهمیت امضایم  به کار شما ایراد بیهوده بگیرم متجاوز هستم.

*اگر اطلاعات محتوای پرونده ات را که گاها برای بدست آوردن آنها سالها زحمت کشیده ای و هزینه کرده ای

  خیلی راحت در اختیار دوستان (سببی و نسبی و پولی) خود قرار دهم متجاوز هستم  .

*اگرفقط به خاطر اینکه درمراجعه به من احترام مورد توقعم راانجام نداده ای و شمارا اذیت کنممتجاوزهستم 

*اگر به خاطر اینکه صرفا از قیافه ات خوشم نمی آید و باب طبعم نیستی, جواب سر بالا دهم , متجاوز هستم.     

*اگر به خاطرراهنمایی نامناسب و یا اشتباه من دچار خسارات زیادی شده ای , متجاوز هستم.

* اگربرای رسیدن به محل کار من که معمولا در بهترین و شلوغ ترین نقطه شهر است مجبوری چندین کیلومترترافیک را بپیمایی

 وساعت ها وقت بگذاری و مبالغ سنگینی هزینه وبنزین وکرایه و قرص اعصاب و ...دهی و تازه وقتی به محل کارم رسیدی:

  ** به خاطر اینکه امروز حوصله ات را ندارم , در اتاق کناری پنهان میشوم و همکارت میگویدفلانی  مرخصی/ماموریت/ استعلاجی/...است و شما مجبور میشوی بارها و بارها باصرف هزینه  

 زیاد بیایی و بروی تا روی مه رخ من را ملاحظه کنی

              **چون امروز دوست اینترنتی من بعد از مدتها آنلاین شده و من دارم بااو چت میکنم و پشت

                مانیتوری که نشسته ای من دارم حرفهای عاشقانه ام را مبادله میکنم , ولذا فرصت صحبت

 با شما  را ندارم وبهانه می آورم که امروز رییس نیست که امضا کند , برو فردا بی

             **از آنجا که دارم ایمیلهای بسیار آموزنده ای! را چک میکنم  و خیلی فرصت صحبت و انجام کار شما را ندارم یه جورایی جواب سر بالای محترمانه به شما میدهم

**بدون کمترین توجهی به شمادرحال صحبت باموبایل بادوست عزیز وشفیقم/همسرم/فرزندم/شریک   شغل دومم/بنگاه معاملات ماشین یااملاک/./././. هستم و شما مجبور میشوی بیش از یک ساعت   مقابل من حرص و بخوری واز ترست صدایت هم در نیاید

**کاری را که خیلی سریع و راحت میتوان انجام داد عمدا کند انجام دهم تا ساعت اداری تمام شود و شما مجبور شوی باز هم با مشقفت فراوان طی مسیر کنی و ....

**به خاطر دلخوری هایی که از رییسم دارم و میخواهم او را ضایع کنم تلافی اش راسر شما در آورم وعمدا کار شمارا را خراب کنم 

**از شوهرم یا خانمم ناراحتم و تمرکزی بر کارم ندارم و کار شما را بدون دقت انجام میدهم و با عث خسارت به شما میشوم

**بعد از مراجعه به اتاقم متوجه میشوی که من نیستم , در حالیکه در اتاق دیگری مشغول مذاکره با همکاران محترم در مورد اینکه کدام مدل ماشین بهتر است,کدام منطقه خونه بهتری برای خرید      پیدا میشود, بعد از ظهر از کجا برویم :لپ تاپ/ لوازم آرایشی /مانتو/کت و شلوار/...و یا اینکه تعطیلات به کدام کشور سفر کنیم /چطوری بتونیم اقامت از فلان کشور بگیریم/...مسایل سیاسی/   صحنه تصادف امروز تو خیابون/رنگ لباس فلان همکار/و هزاران مسئله مهم و بی اهمیت دیگر هستم. و تازه وقتی برای برداشت وسایلم به اتاق میایم که بروم خانه ,شما را میبینم وسرت داد میکشم که این چه وقت آمدنه؟ چرا آخر وقت می آیی ؟ فردا صبح زود اینجایی!! و شما هم خیلی مظلومانه فقط میگویی :چشم آقای مهندس/آقای دکتر/خانم مهندس/خانم دکتر/قربان/خانم/آقای رییس/خانم رییس/....

**برای خرید وسیله چندین میلیونی  مورد علاقه خودم یاهمسرم مشکل مالی دارم و محل کارم هم به این مشکل من بی اعتناست! (واحتمالاشما هم همینطور!) و لذا عدم انجام صحیح کار را راهی برای جلب توجه رییسم(و یا شما) به مشکل مالی ام برمیگزینم.

**در محل کارم! در ساعت کارییه مراسم احتمالا مذهبی!است و من هم چون خیلی فرد معتقدی هستم ,مقید به شرکت به این مراسم هستم و شما مجبوری حداقل یه ساعت در سالن محل کارم ازبلند گوها صدای آن مراسم را بشنوی!!!. در حالیکه برای کارت برنامه ریزی کرده ای و چندین کار دیگر هم داری و فقط باید یک برگه را از من بگیری تا به بقیه کارهات برسی. . اتفاقا به دلیل   همین تاخیر یک ساعته کل آن روزت باطل میشود و به هیچکدام کارهایت نمیرسی.

**...

**...

**...

**...

**...

**...

و دهها نمونه کوچک و بزرگ دیگر که در صورت انجام هر یک از آنها: من متجاز خواهم بود

********************************************************

         از آنجاییکه بسیاری از همکاران من راافراد بسیار متدین و معتقد به قیامت و                                       معاد و خداوعدلش تشکیل میدهدو اتفاقا برای انجام فرایض دینی شان هم

             بسیار اهمیت قائل میشوند پس یاد آوری چند نکته که معمولا در کشورهای

           بلاد کفر رعایت آنها   جزواولی ا رزش های بنیادی مدنیت شان میباشد و از طرفی در دین و مذهب وشرع رسمی کشور ما نیز جزو اصلی ترین معیارها میباشد بی مناسبت نیست:

در جامعه هیچ چیزی بالاتر و با اهمیت تر از رعایت حقوق مردم نیست.

ممکن است خداوند از تمام کناه هایمان درگذرد ولی حقوق مردم :نه! و باید حق دیگران را ادا نمود.

دروغ جزو بزرگترین گناه ها میباشد , از همه نوع آن از قبیل مصلحتی و

غیر مصلحتی(در بسیاری از مواردی که در بالا اشاره شدمبنای کار از یک دورغ شروع شد.ا

غیبت و پشت سر دیگران حرف زدن در همه کشورهای دنیا اعم از بلاد کفر و غیر کفر

  بسیار پست و خفیف شمرده میشود....از قضا در مذهب رسمی کشورمان

 نیز بزرگترین مجازات در قبر و برزخ و قیامت برایش عنوان شده.

هر  کسی که کوچکترین حقی از دیگران بر گردنش باقی مانده به هیچ وجه تا جلب رضایت طرف

(اعم از مسلمان و غیر مسلمان) نمیتواند از پل صراط عبور کند.

رعایت حق مردم  بیار ظریف است حتی اگر فردی یک ثانیه هم بدون دلیل معطل من شود

من به همان اندازه مدیون آن فرد خواهم بود

دروغ برایمان بسیار عادی شده حتی اگر به اشاره سر  به دروغ جواب بلی یا خیر بدهیم.

 

*************************************

در تیتر ایننوشتار از عبارتی استفاده شده است که ناخود آگاه  توجه ها را از لحاظ مختلف به خود جلب میکند.

یکی ممکنست به دلیل محتوای سیاسی اخیر این کلمه به ان توجه کند,یکی از جهت کنجکاوی

,یکی از جهت اخبار روز,دیگری از نظر اینکه یک مطلب مهیج بخواند و برای دیگران تعریف کند

,و چندین جهت زشت و یبای دیگر...

ولی کمتر کسی از این دیدگاه به این کلمه توجه کرده که درحقیقت معنای حقیقی این عبارت یعنی

ظلم و ستم به دیگران .و یا ضایع کردن حقوق دیگران و تمام موارد بالا از نمونه های این ظلم و ستم است.

این نوشتار به اندازه یک کتاب حجیم میتواند ادامه داشته باشد اما نه حوصله خواننده اجازه میدهد و نه نگارش دستو پا شکسته من

*********

بنده به هیچ عنوان قصد جسارت به قشر خاصی از جامعه را در این نوشتار نداشته ام.فقط هدف انعکاس برخی رویه های غلط رایج در سطح جامعه است بدیهی است تا زمانی که از خود انتقاد نکنیم حرکت به سمت اصلاح غیر ممکن است.

نکته دیگر اینکه هر کسی باید از خود شروع کند و نباید نتظر اصلاح این فرهنگ غلط راین از دیگران باشیم. اگر هر کسی از خود شروع کند قطعا جامعه به سمت اصلاح و بهبدو حرکت خواهد نمود. در این امور نمیتوان منتظر حرکت از بالا(حکومت, دولت,نظام,میران ارشد,...)بود .در صورتیکه فرهنگ از بدنه آغاز شود مدیران رده های بالاتر نیز مجبور به هماهنگی با فرهنگ غالب بدنه خواهند بود. در این باب بحث زیاد است و ادامه بیشتر آن سیاسی میشود .و من هم کمی تا قسمتی ترسو.

منبع:  بازیران 

پنج شنبه 30/10/1389 - 16:31
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته