• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 5028
تعداد نظرات : 1664
زمان آخرین مطلب : 3942روز قبل
دعا و زیارت

برید اسلمى

او از یاران پیامبر اسلام، و از پیروان وفادار امیر مؤمنان (علیه السلام) است در جنگ صفین كه عده اى از مسلمانان بر اثر تبلیغات و سم پاشى معاویه، و عده اى به بهانه هاى پوچ دست از یارى و پشتیبانى امیر مؤمنان (علیه السلام) كشیدند، او از كسانى بود كه با اعتقادى راسخ و استوار، در صف على قرار گرفت. او یكى از قاریان قرآن بود كه در سپاه امیر مؤمنان (علیه السلام) شركت داشتند. در جنگ صفین یكى از پرچمداران قهرمان و دلیر سپاه امیر مؤمنان (علیه السلام) او در احضار نموده مأموریت جنگى به او داد، هاشم كه مرد كوه پیكر و فوق العاده شجاع بود به میدان جنگ شتافتند دلاورى هاى درخشانى از خود نشان داد و با سلحشوران نامدارى از سپاه معاویه، مانند "ذولكا حمیرى" به نبرد پرداخت. او گذشته از فداكارى ها و از جان گذشتگى هاى مهیج، با سلاح منطق و احتجاج نیز با اهل شام به مبارزه مى پرداخت. و برخى از شامیان در اثر منطق روشن و استوار او، به اشتباه خود پى بردند و به دست او تو به كرده به حقانیت على (علیه السلام) را به شدت متأثر و اندوهگین ساخت. على (علیه السلام) بر بالین هاشم آمد، دید پیكرهاى آغشته بر خون گروهى از سربازان دلیر قبیله "اسلم" و از آن " جمله برید اسلمى (كه همگى قارى قرآن بودند) در كنار جد هاشم افتاده است، على (علیه السلام) به شدت افسرده شد و بى اختیار اشعارى سرود كه ترجمه آن از این قرار است: خداوند گروهى از بنى اسلم را كه چهره اى درخشان در كنار هاشم جان سپرده اند، جزاى نیك دهد، آنان عبارتند از "برید" "عبدالله"، "بشر" "معبد"، "سفیان" و دو فرزند گرانقدر هاشم. خداوند به "عروه" نیز كه شجاعت و قهرمان او در روزى كه هدف شمشیرهاى بر هند قرار گرفت، فراموش شده نیست، پاداش نیك دهد.
دوشنبه 11/9/1387 - 10:49
دعا و زیارت

بلال بن رباح

جوانى بود لاغر اندام و سیه فام و قد بلند كه دست تقدیر او را از سرزمین حبشه به مكه آورده بود، و پس از حوادثى سرانجام غلام مردى شده بود كه از نظر سنگدلى و دشمنى با اسلام، میان قریش، ضرب المثل بود. او اگر چه ظاهرى دل آرا و قیافه اى گیرا نداشت، و مانند حبشى هاى دیگر مورد خشم طبیعت قرار گرفته بود، ولى دلى روشن و فكرى روشن تر از آن داشت. هنوز امواج گسترش اسلام، از سرزمین مكه تجاوز نكرده بود كه او با كمال میل و رغبت اسلام آورد، و از خدایان مصنوعى كه ملت هاى عرب، آنها را معبود خود مى پنداشتند، ابزار تنفر نمود. شهامت قابل تحسین و ستایش وى در این بود كه او زیر دست برده مردى به نام "امّید بن خلف" كه از سران قریش به حساب مى رفت بود و با تمام قوا در كوبیدن اسلام و محو آثار توحید كوشش مى كرد هر گاه برده چنین مردى، به محمّد (صلى الله علیه و آله) ایمان آورد و توحید و اسلام در دل زیر دستان او راه یابد باید طرز رفتار ظالمانه و مبارزه ناجوانمردانه او را با زیر دستانش حدس زد! بلال روزها و ماههاى پر مشقت و سختى را زیر شكنجه هاى ناجوانمردانه قریش مى گذارند، تا آن كه ابوبكر به دستور پیامبر (صلى الله علیه و آله) او را با غلام دیگرى كه در اختیار وى بود، مبادله نمود و بلال را خرید و آزاد كرد اتفاقاً در جنگ بدر، امید و فرزند وى اسیر گردیدند ولى همین كه چشم بلال به امید افتاد و آن شكنجه هاى ضد انسانى را به خاطر آورد بى اختیار مسلمانان را به كمك خود خواست و گفت امید از سران كفر و پایه گذاران شرك و تشكیل دهنده این ارتش است او را زنده گذاشت و امید و فرزندش به دست بلال كشته شدند. موقعیت بلال و شهرت وى در میان مسلمانان، از روزى آغاز گردید كه پیامبر او را به مقام مؤذنى مفتخر ساخت، جبرئیل امین نازل گردید، اذان و اقامه را به رسول خدا تعلیم نمود، پیامبر على (علیه السلام) را خواست كه بلال را احضار نماید بلال شرفیاب گردید، پیامبر اذان را به وى تعلیم داد و دستور داد در اوقات نماز با صداى بلند و رسائى كه داشت اذان بگوید بدین ترتیب بلال براى نخستین بار در تاریخ اسلام به مقام مؤذنى رسید.پس از فوت رسول خدا، محیط اسلامى دگرگون گردید و براى بلال و امثال او فرصتى بود كه با دادن یك "امتیاز" مقاماتى در دستگاه خلافت اسلامى به دست آورند. كافى بود كه او براى تثبیت خلافت خلیفه چند نوبت اذان بگوید، در این صورت هر چه مى خواست در اختیار او مى گذاشتند، ولى از آن جا كه او مرد فرصت طلبى نبود و بر خلاف عقیده خود گام بر نمى داشت حاضر نشد خلافت خلافاء را تائید كند و عوض شدن محیط كوچكترین تغییرى در روش او به وجود نیاورد. و درباره خلافت ابوبكر و حق وى نسبت به خودش گفت: هر گاه ابوبكر مرا براى خدا آزاد كرده، پاداش خود را از خدا بخواهد و اگر منظور دیگرى داشته اكنون حاضرم باز به بردگى وى باز گردم، من با كسى كه پیامبر او را خلیفه مردم قرار نداده بیعت نمى كنم هنوز بیعت على (علیه السلام) كه در روز غدیر انجام گرفت بر گردن ماست با این وضع من چگونه مى توانم با ابوبكر بیعت كنم؟ امام صادق (علیه السلام) درباره وى فرمود: بلال بنده صالح خدا بود؛ وى گفت من براى كسى پس از پیامبر (صلى الله علیه و آله) اذان نمى گویم و بر اثر كناره گیرى او از این كار، و روى كار آمدن مؤذن هائى كه فرمان بردار دستگاه خلافت بودند، یك فصل از اذان (حى على خیر العمل) خذف گردید. در روزهائى كه پیامبر اكرم فوت كرده بود، دختر گرامى پیامبر در هاله اى از غم و مصیبت قرار گرفته بود. روزى به بلال پیام فرستاد كه براى تجدید خاطره پدر ارجمندش در مأذنه مخصوص خود قرار گیرد و به رسم زمان پیامبر، اذان بگوید. او به پاس پیام دخت پیامبر، براى نخستین بار مهر سكوت را شكست و اذان خود را شروع كرد، گریه و ناله مردم با شنیدن صداى بلال، بلند شد، مردان و زنان به یاد دوران حیات پیامبر (صلى الله علیه و آله) افتادند، و بیش از همه دخت گرامى پیامبر به شدت گریست وقتى بلال دومین شهادت را با صداى مهیج و رساى خود گفت. صدیقه طاهره با شنیدن نام پدر از حال رفت فوراً به بلال خبر دادند كه اذان خود را نا تمام بگذارد و از مأذنه پائین بیاید و بار دیگر به خاطر خوابى كه دیده بود كه رسول الله گفته بودند چرا با ما تجدید دیدار نمى كنى و به خاطر حسن و حسین اذان گفت. در زمان خلافت عمر خالد بن ولید فرمانده كل نیروهاى اسلامى در سرزمین شام بود و مدتها دمشق از طرف ارتش اسلام مورد محاصره قرار گرفته زد و خورد ادامه داشت، دستگاه اطلاعاتى خلافت، گزارشهائى بر ضد فرمانده ارتش اسلام خالد به مدینه فرستاد خلیفه به ابى عبیده كه فرماندهى قسمتى از ارتش را عهده دار بود و زیر نظر خاالد انجام وظیفه مى نمود نامه اى نوشت و در آن نامه خالد را از مقام فرماندهى عزل كرده منصب فرماندهى كل را به ابى عبیده واگذار نمود. ابى عبیده مرعوب شجاعت و بى باكى خالد بود و از این رو جرأت نكرد نامه خلیفه را براى او بخواند ولى بلال كه از مضمون نامه آگاه گردید با اینكه مورد خشم دستگاه خلافت بود با كمال شهامت حاضر شد كه نامه را در اجتماع عمومى بخواند پس از قرائت نامه عمامه خالد را از سرش برداشت و دستهاى او را بست و روانه زندان نمود حال این مطلب حاكى این است كه این غلام حبشى كه در دوران پیرى سنگین ترین و دشوارترین كارها (مرزبانى) را به عهده گرفته بود چه شهامت بزرگى داشت، كه ابتكار كار را به دست گرفت و از شجاعت و قهر و خشم خالد بترسید بلال روایت مفصلى درباره پاداش اذان و مقامات معنوى مؤذنان دارد كه مرحوم "صدوق" آن را نقل نموده و ما براى اختصار از نقل آن خوددارى مى نمائیم سرانجام بلال سید المؤذنین كه انتخاب او براى این مقام از طرف پیامبر (صلى الله علیه و آله) یك نوع محو نژاد پرستى بود طبق روایت مشهور در سال 20 هجرى در شام درگذشت و در باب الصغیر دمشق به خاك سپرده شد.
دوشنبه 11/9/1387 - 10:48
دعا و زیارت

اویس قرنى

او شیفته خدا و مردى وارسته بود، وارسته از همه دلبستگى هاى مادى و بدور از همه آن چه مانع رؤیت جمال حق مى گردد. او یكى از زهاد نامى صدر اسلام به شمار مى رفت كه آوازه زهد و پرهیزگارى آنها، همه جا طنین افتكنده بود. زندگى او سراسر آمیخته با عشق و جذبه الهى بود و این معنى براى مردمى كه به این مرحله از شور و جذبه گام ننهاده و با مسائل سیر و سلوك آشنائى نداشتند مایه شگفتى مى شد، در مقابل عده اى هم به علت نداشتن روح بزرگ، درباره او غلو نموده پیرامون زندگى و شخصیت او قصه ها و حكایت ها ساخته و داستانهاى افسانه اى پرداختند او یكى از افرادر قبیله بنى مراد از یتره قرن بود و بدون آن كه پیامبر اسلام را ببیند اسلام آورد و هرگز موفق به دیدار پیامبر (صلى الله علیه و آله) نشد زیرا او مادرى داشت كه تمام زندگى و خوشى هایش در وجود او خلاصه مى شد. اویس فوق العاده به مادرش علاقه مند بود و چون مادر نیاز شدیدى به پرستارى داشت نتوانست مادر را رها كند و به مدینه مهاجرت نماید. گر چه او بس توفیق دیدار پیامبر (صلى الله علیه و آله) را نیافت ولى بسیارى از یاران بزرگ آن حضرت را ملاقات كرد از این رو، وى از "تابعین" محسوب مى شود، نه از "صحابه". پیامبر اسلام (صلى الله علیه و آله) مى فرماید: اویس بهترین و نیكوكارترین تابعین است و او مانند گنج گرانبهائى كه در اعماق زمین و زاویه خرابه ها، قرار گیرد، در محیط زندگى خود نا شناخته بود و با گمنامى و در كمال سادگى به سر مى برد ولى از آن جا كه هر گنجى، ممكن است روزى كشف شود، اویس نیز همیشه نا شناخته نماند، بلكه پیامبر (صلى الله علیه و آله) پرده از راز عظمت و شخصیت معنوى او برداشته او را به مسلمان معرفى نمود بارها پیامبر (صلى الله علیه و آله) به دیدار اویس قرنى اظهار اشتیاق مى كرد و مى فرمود: هر كس او را ببیند سلام مرا به او برسانید، گفتند: یا رسول الله! اویس قرنى كیست كه این مقدار بیاد او هستى و شوق دیدار او را در دل دارى و یاران خود را سفارش مى كنى كه سلام شما را به او برسانند؟ پیامبر (صلى الله علیه و آله) پاسخ دادند او با وجود عظمت و شخصیتى كه دارد، در نظر شما یك فرد عادى است، اگر از میان شما غائب گردد،هرگز سراغ او را نمى گیرید و اگر در انجمن شما حاضر شود به او اهمیت نمى دهید او در پیشگاه الهى مقام بزرگى دارد به طوریكه در روز رستاخیز در سایه شفاعت او قبایلى مانند "ربیعه" و "مضر" وارد بهشت مى شوند او مرا نمى بیند ولى به آئین من ایمان خواهد آورد و در ركاب خلیفه و جانشین من على بن ابیطالب كشته خواهد شد. اویس تنها یكى از یاران معمولى امیر المؤمنان (علیه السلام) نبود بلكه از حواریون آن حضرت به شمار مى رفت آرى او آن قدر لیاقت و عظمت داشت كه توانست مورد اعتماد شخصیت بزرگى مانند امیر مؤمنان (علیه السلام) واقع شده راز دار آن حضرت گردد. نا گفته پیداست كه بیعت شخصى مانند او پس با امیر المؤمنان (علیه السلام) شركت او در سپاه عراق و شهادت وى در ركاب على (علیه السلام) سند زنده دیگرى بر حقانیت امیر المؤمنان محسوب مى شود و موضوعى است كه در بررسى مزایا و مناقب امیر المؤمنان (علیه السلام) نمى توان آن را انكار نمود دروغ پردازان تاریخ براى آنكه شهادت اویس را در جنگ صفین انكار كنند تاریخ مرگ او را چند سال جلوتر كشیده ادعا نموده اند كه وى در زمان خلافت عمر در بازگشت از جنگ آذربایجان بیمار شد و با همان بیمارى از دنیا رفت و وقتى او را به خاك سپردند اثرى از قبر و صاحب قبر نیافتند. اویس در پاسخ شخصى كه از حال او پرسید گفت: "سوگند به خدا مرگ، و اندوه ها و رنج هاى آن و بیم از روز رستاخیز براى فرد با ایمان، جاى خوشحال باقى نگذاشته. پرداخت حقوق (مالى) الهى براى ما، درهم و دینارى، نیندوخته است و طرفدارى از حق و حقیقت، یك نفر دوست، در میان مردم براى ما به جا نگذاشته است، زیرا وقتى آن ها را به خوبى ها دعوت نموده و از بدى ها نهى مى كنیم از ما مى رنجند و به ما بد مى گویند و به هزار عیب و گناه متهم مى كنند و عده اى از مردم به ایمان نیز در این كار با آنها همكارى مى نمایند ولى هرگز اینان نمى توانند مانع مبارزه ما براى احقاق حق و نابودى باطل گردند. اویس در جنگ صفین جزء نیروهاى پیاده امیر المؤمنین (علیه السلام) بود. او با كمال رشادت و دلاورى به جنگ با دشمنان اسلام مى پرداخت و از كشتن و كشته شدن بیمى به خود راه نمى داد سرانجام در جبهه جنگ در ركاب امیر المؤمنان (علیه السلام) شربت شهادت نوشید و آخرین برگ حیات خود را با سطور خونین نوشت كه شهادت براى نیكان و پاكان پروازى به ابدیت است.

دوشنبه 11/9/1387 - 10:41
دعا و زیارت

ابو حمزه ثمالى

ابو حمزه ثمالى که نام مبارکش قرین دعاى شریف ابو حمزه ثمالى بوده براى همه شیعیان آشنا مى باشد یکى از ثابت قدمان و از اصحاب خاص حضرت سجاد علیه السلام مى باشد.
جمیع بزرگان علما رجال او را مورد اعتماد و ثقه دانسته اند.
نجاشى نقل مى کند که او از اخیار اصحاب و افراد مورد اعتماد و معتمدین آنها در روایت و حدیث مى باشد و از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: ابو حمزه در زمان خودش مانند سلمان در زمان خودش بود.
عامه نیز از او روایت مى کنند و در سال 150هـ.ق وفات کرد و صاحب کتاب تفسیر القرآن بود. و رساله الحقوق حضرت سجاد علیه السلام نیز از طریق او روایت شده است.
جناب شیخ صدوق نیز فرموده است: ابو حمزه، ثابت بن دینار الثمالی، ثقه و عدل بود و چهار نفر از امامان شیعه را ملاقات کرده بود، على بن الحسین، محمد بن علی، جعفر بن محمد و موسى بن جعفر علیهم السلام.
فضل بن شاذان نیز گفته است که از فرد ثقه اى شنیده که امام رضا علیه السلام فرموده اند: ابو حمزه ثمالى در زمان خودش مانند لقمان (سلمان) در زمان خودش بوده است.
رجال کشى نیز از ابو بصیر نقل مى کند که من وارد به حضرت صادق علیه السلام شدم، حضرت فرمود: ابو حمزه ثمالى چه مى کند؟
گفتم: در حالى او را تر ک کردم که مریض بود.
فرمود: هر گاه برگشتى سلام مرا به او برسان. و او را متوجه کن که او در فلان ماه و فلان روز خواهد مرد.
ابوبصیر مى گوید: عرض کردم: سوگند به خداوند، شما در مورد او انس و محبت داشتید و او شیعه شما بود.
حضرت فرمود: راست مى گویى آنچه که نزد ماست، خیر براى اوست.
عرض کردم: آیا شیعیان شما با شما هستند؟
فرمود: البته ولى به شرط اینکه از خداوند بترسند و پیامبر خدا را مراقبت داشته و از گناهان بپرهیزند. هر گاه شیعه اى چنان کند ، با ما در همان درجه هاى ما خواهد بود.
ابو بصیر مى گوید: ما همان سال بر گشتیم و چیزى طول نکشید که ابو حمزه وفات نمود.
بهر حال جناب ابو حمزه ثمالى شخصیتى برجسته و ممتاز دارد و بر اساس روایتى حضرت صادق علیه السلام به او فرمودند: من هر گاه تو را مى ببینم احساس آرامش مى کنم.
که این تعریف بر اوج ارجمندى و کمال او دلالت مى کند ابو حمزه با حضرت سجاد علیه السلام انس خاصى داشته و دعاى شریف آن حضرت که طولانى ترین دعاى سحر ماه مبارک رمضان است، از طریق او روایت شده است و به همین علت به نام او نام گذارى شده است.
دوشنبه 11/9/1387 - 10:38
دعا و زیارت

رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)

پرتوى از سیره و سیماى محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)

حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)، فرزند عبداللّه بن عبدالمطّلب بن هاشم بن عبدمناف، در مكّه به دنیا آمد.
پیش از ولادت، پدرش عبداللّه درگذشته بود.
محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) شش سال داشت كه مادرش آمنه را نیز از دست داد.
او تا هشت سالگى زیر سرپرستى جدّش عبدالمطّلب بود و پس از مرگ جدّش در خانه عمویش ابوطالب سُكنا گزید.
رفتار و كردار او در خانه ابوطالب، نظر همگان را به سوى خود جلب كرد و دیرى نگذشت كه مهرش در دلها جاى گرفت.
او برخلافِ كودكانِ همسالش كه موهایى ژولیده و چشمانى آلوده داشتند، مانند بزرگسالان موهایش را مرتّب مىكرد و سر و صورتِ خود را تمیز نگه مىداشت.
او به چیزهاى خوراكى هرگز حریص نبود، كودكان همسالش، چنان كه رسم اطفال است، با دستپاچگى و شتابزدگى غذا مىخوردند و گاهى لقمه از دست یكدیگر مىربودند، ولى او به غذاى اندك اكتفا و از حرص ورزى در غذا خوددارى مىكرد.
در همه احوال، متانت بیش از حدِّ سنّ و سالِ خویش از خود نشان مىداد.
بعضى روزها همین كه از خواب برمىخاست، به سر چاه زمزم مىرفت و از آب آن جرعهاى چند مىنوشید و چون به وقت چاشت به صرف غذا دعوتش مىنمودند، مىگفت: احساس گرسنگى نمىكنم.
او نه در كودكى و نه در بزرگسالى، هیچ گاه از گرسنگى و تشنگى سخن به زبان نمىآورد.
عموى مهربانش ابوطالب او را همیشه در كنار بستر خود مىخوابانید.
همو گوید: من هرگز كلمهاى دروغ از او نشنیدم و كار ناشایسته و خنده بیجا از او ندیدم.
او به بازیچههاى كودكان رغبت نمىكرد و گوشه گیرى و تنهایى را دوست مىداشت و در همه حال متواضع بود.
آن حضرت در سیزده سالگى، ابوطالب را در سفر شام، همراهى كرد.
در همین سفر بود كه شخصیّت، عظمت، بزرگوارى و امانتدارى خود را نشان داد.
بیست و پنج سال داشت كه با خدیجه دختر خویلد ازدواج كرد.
محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در میان مردم مكّه به امانتدارى و صداقت مشهور گشت تا آنجا كه همه، او را محمّد امین مىخواندند.
در همین سنّ و سال بود كه با نصب حجرالاسود و جلوگیرى از فتنه و آشوب قبایلى، كاردانى و تدبیر خویش را ثابت كرد و با شركت در انجمن جوانمردان مكّه (= حلفالفضول) انسان دوستى خود را به اثبات رساند.
پاكى و درستكارى و پرهیز از شرك و بتپرستى و بىاعتنایى به مظاهر دنیوى و اندیشیدن در نظام آفرینش، او را كاملاً از دیگران متمایز ساخته بود.
آن حضرت در چهل سالگى به پیامبرى برانگیخته شد و دعوتش تا سه سال مخفیانه بود.
پس از این مدّت، به حكم آیه «وَ أَنـْذِرْ عَشیرَتَكَ الاَْقـْرَبینَ»; یعنى: «خویشاوندان نزدیك خود را هشدار ده!»، رسالت خویش را آشكار ساخت و از بستگان خود آغاز كرد و سپس دعوت به توحید و پرهیز از شرك و بتپرستى را به گوشِ مردم رساند.
از همین جا بود كه سران قریش، مخالفت با او را آغاز كردند و به آزار آن حضرت پرداختند.
حضرت محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم) در مدّت سیزده سال در مكّه، با همه آزارها و شكنجه هاى سرمایه داران مشرك مكّه و همدستان آنان، مقاومت كرد و از مواضع الهى خویش هرگز عقب نشینى ننمود.
پس از سیزده سال تبلیغ در مكّه، ناچار به هجرت شد.
پس از هجرت به مدینه زمینه نسبتاً مناسبى براى تبلیغ اسلام فراهم شد، هر چند كه در طىّ این ده سال نیز كفّار، مشركان، منافقان و قبایل یهود، مزاحمت هاى بسیارى براى او ایجاد كردند.
در سال دهم هجرت، پس از انجام مراسم حجّ و ترك مكّه و ابلاغ امامت على بن ابىطالب(علیه السلام) در غدیر خم و اتمام رسالت بزرگ خویش، در بیست و هشت صفر سال یازدهم هجرى، رحلت فرمود.

اخلاق و سیره پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)

رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) كاملترین انسان و بزرگ و سالار تمام پیامبران است.
در عظمت آن حضرت همین بس كه خداوند متعال در قرآن مجید او را با تعبیر «یا ایّها الرّسول» و «یا ایّها النّبى» مورد خطاب قرار مىدهد و او را به عنوان انسانى الگو براى تمام جهانیان معرّفى مىنماید: «لَقَدْ كانَ لَكُم فی رَسُول اللّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»; «در] سیره و سخن[ پیامبر خدا براى شما الگوى نیكویى است.»او به حقّ داراى اخلاقى كامل و جامعِ تمام فضایل و كمالات انسانى بود.
خدایش او را چنین مىستاید: «إِنّك لَعَلى خُلُق عَظیم»; «اى پیامبر تو داراى بهترین اخلاق هستى.» «وَلَوْ كُنْتَ فَظّاً غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ»; «اگر تندخو و سخت دل مىبودى مردم از اطرافت پراكنده مىشدند.» از این رو، یكى از مهمترین عوامل پیشرفت اسلام، اخلاق نیكو و برخورد متین و ملایم آن حضرت با مردم بود.
در طول زندگانى او هرگز دیده نشد وقتش را به بطالت بگذراند.
در مقام نیایش همیشه مىگفت: «خدایا از بیكارگى و تنبلى و زبونى به تو پناه مىبرم.»، و مسلمانان را به كار كردن تحریض مىنمود.
او همیشه جانب عدل و انصاف را رعایت مىكرد و در تجارت به دروغ و تدلیس، متوسّل نمىشد و هیچ گاه در معامله سختگیرى نمىكرد و با كسى مجادله و لجاجت نمىنمود و كار خود را به گردن دیگرى نمىانداخت.
او صدق گفتار و اداى امانت را قوام زندگى مىدانست و مىفرمود: این دو در همه تعالیم پیغمبران تأكید و تأیید شده است.
در نظر او همه افراد جامعه، موظّف به مقاومت در برابر ستمكاران هستند و نباید نقش تماشاگر داشته باشند.
مىفرمود: برادرت را چه ظالم باشد و چه مظلوم، یارى نما! اصحاب گفتند: معنى یارى كردن مظلوم را دانستیم، ولى ظالم را چگونه یارى كنیم؟ فرمود: دستش را بگیرید تا نتواند به كسى ستم كند!خواننده گرامى! از آنجا كه ما در روزگار تباهى اخلاق و غلبه شهوات و آفات به سر مىبریم، مناسب است كه در اینجا سیماىِ صمیمى پیامبرانِ الهى را عموماً و چهره تابناك و حقیقتِ انسانىِ محمّد پیامبر اسلام را خصوصاً در تابلوىِ تاریخىِ مستند و شكوهمندى بیابیم كه به حقّ در عصر ما برترین تصویر انسانىِ نزدیك به حقیقت از آن حضرات است.
منشور سه بُعدى تاریخ، سه چهره را نشان مىدهد: قیصران، فیلسوفان و پیامبران.
پیامبران «سیمایى دوست داشتنى دارند، در رفتارشان صداقت و صمیمیّت بیشتر از اُبّهت و قدرت پیداست، از پیشانیشان پرتو مرموزى كه چشمها را خیره مىدارد ساطع است ، پرتویى كه همچون «لبخندِ سپیده دم» محسوس است امّا همچون راز غیب مجهول.
ساده ترین نگاهها آن را به سادگى مىبینند امّا پیچیده ترین نبوغها به دشوارى مىتوانند یافت.
روحهایى كه در برابر زیبایى و معنا و راز حسّاسند، گرما و روشنایى و رمز شگفت آن را همچون گرماى یك «عشق»، برق یك «امّید» و لطیفه پیدا و پنهان زیبایى حس مىكنند و آن را در پرتو مرموز سیمایشان، راز پرجذبه نگاهشان و طنین دامن گستر آوایشان، عطر مستىبخش اندیشه شان ، راه رفتنشان، نشستنشان، سخنشان، سكوتشان و زندگى كردنشان مىبینند، مىیابند و لمس مىكنند.
و به روانى و شگفتى، «الهام» در درونشان جریان مىیابد و از آن پُر، سرشار و لبریز مىشوند.
و این است كه هر گاه بر بلندى قلّه تاریخ برآییم انسانها را همیشه و همه جا در پى این چهره هاى ساده امّا شگفت مىبینیم كه «عاشقانه چشم به آنان دوخته اند.» ابراهیم، نوح، موسى و عیسى، پیامبران بزرگِ تاریخ این چنین بوده اند ، امّا محمّد(صلى الله علیه وآله وسلم)كه خاتم الانبیا است چگونه است؟«در برابر كسانى كه با وى به مشاجره برمىخاستند وى تنها به خواندن آیاتى از قرآن اكتفا مىكرد و یا عقیده خویش را با سبكى ساده و طبیعى بیان مىكرد و به جدل نمىپرداخت.
زندگىاش، پارسایان و زاهدان را به یاد مىآورد.
گرسنگى را بسیار دوست مىداشت و شكیباییش را بر آن مىآزمود.
گاه خود را چندان گرسنه مىداشت كه بر شكمش سنگ مىبست تا آزارِ آن را اندكى تخفیف دهد.
در برابر كسانى كه او را مىآزردند چنان گذشت مىكرد و بدى را به مِهر پاسخ مىداد كه آنان را شرمنده مىساخت.
هر روز، از كنار كوچه اى كه مىگذشت، یهودىاى طشت خاكسترى گرم از بام خانه بر سرش مىریخت و او بىآنكه خشمگین شود، به آرامى رد مىشد و گوشه اى مىایستاد و پس از پاك كردن سر و رو و لباسش به راه مىافتاد.
روز دیگر با آنكه مىدانست باز این كار تكرار خواهد شد مسیر خود را عوض نمىكرد.
یك روز كه از آنجا مىگذشت با كمال تعجّب از طشت خاكستر خبرى نشد! محمّد با لبخند بزرگوارانه اى گفت: رفیق ما امروز به سراغ ما نیامد! گفتند: بیمار است.
گفت: باید به عیادتش رفت.
بیمار در چهره محمّد كه به عیادتش آمده بود چنان صمیمیّت و محبّت صادقانه اى احساس كرد كه گویى سالها است با وى سابقه دیرین دوستى و آشنایى دارد.
مرد یهودى در برابر چنین چشمه زلال و جوشانى از صفا و مهربانى و خیر، یكباره احساس كرد كه روحش شسته شد و لكّه هاى شومِ بدپسندى و آزارپرستى و میل به كجى و خیانت از ضمیرش پاك گردید.
چنان متواضع بود كه عرب خودخواه و مغرور و متكبّر را به اعجاب وامىداشت.
زندگىاش، رفتارش و خصوصیّات اخلاقىاش محبّت، قدرت، خلوص، استقامت و بلندى اندیشه و زیبایى روح را الهام مىداد.
سادگى رفتارش و نرمخویى و فروتنىاش از صلابت شخصیّت و جذبه معنویتش نمىكاست.
هر دلى در برابرش به خضوع مىنشست و هر غرورى از شكستن در پاى عظمتِ زیبا و خوبِ او سیراب مىشد.
در هر جمعى برترى او بر همه نمایان بود.»

صفات و ویژگیهاى پیامبراكرم(صلى الله علیه وآله وسلم)

از آشكارترین صفات رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود كه غرورِ پیروزى او را نمىگرفت، چنان كه در بازگشت از نبرد بدر و فتح مكّه نشان داد، و نیز از شكست نا امید نمىشد، همان طور كه شكست احد بر وى تأثیر نداشت، بلكه پس از آن به سرعت براى جنگ «حمراءالأسد» آماده شد و نیز نقض پیمان بنى قریظه و پیوستن آنان به سپاه احزاب بر روحیه او تأثیرى نگذاشت، بلكه او را ثابت قدم گردانید.
از صفات دیگر او احتیاط و پرهیز بود كه نیروى دشمن را بدین وسیله ارزیابى كرده، براى مقابله با او به تهیّه ابزار و تجهیزات دست مىزد.
حتّى هنگام اقامه نماز نیز احتیاط را از دست نمىداد، بلكه مراقب و هوشیار بود.
صفت دیگر او نرمى همراه با صلابت بود كه در شرایط متغیّر جنگى از آن برخوردار بود و به سبب سرعت تغییر این شرایط، دستورها و احكام جدیدى صادر مىكرد.
سرعت در فرماندهى نزد او، براى مقابله با مسائل جدّى، شرطى اساسى بود و به تمركز فرماندهى، توجّه و تأكید فراوان داشت.
با یاران و قوم خود رفتارى مبتنى بر جذب و اصلاح داشت و روح اعتماد و آرامش را در میان آنها تقویت مىكرد.
به كوچك رحم مىكرد، بزرگ را گرامى مىداشت، یتیم را خشنود كرده و پناه مىداد، به فقیران و مسكینان نیكى و احسان مىكرد، حتّى به حیوانات هم ترحّم مىنمود و از آزار آنها نهى مىكرد.
از مهمترین نمونه هاى انسانیّتِ رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) این بود كه آن حضرت نیروهایى را كه براى سرایا و جنگ با دشمن اعزام مىكرد به دوستى و مدارا با مردم و عدم یورش و شبیخون علیه ایشان وصیّت و سفارش مىفرمود.
او بیشتر دوست داشت دشمن را به سوى صلح منقاد كند، نه این كه مردانِ ایشان را بكشد.
آن حضرت سفارش مىكرد تا پیر مردان، كودكان و زنان را نكشند و بدن مقتول را شكنجه و مُثله نكنند.
وقتى قریش به او پناه آوردند، محاصره اقتصادى آنان را لغو و با تقاضاى ایشان، براى تهیّه گندم از یمن، موافقت فرمود.
او به صلح كامل در جهان دعوت مىكرد و از جنگ، جز به هنگام ضرورت و ناچارى، پرهیز داشت.
نامه هایى كه به سوى پادشاهان مىفرستاد به سلام و صلح، آراسته و مزّین بود و آن را براى آغاز كلام در دیدار بین فرزندان آدم قرار داده بود.
پیامبر اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) در جنگها بیش از یك فرمانده تعیین مىكرد، ضوابطى دقیق براى فرماندهى لشكر و تقویت آن قرار مىداد و بین اصول سیاسى و نظامى ارتباط برقرار مىساخت و اطاعت از فرماندهان را رمزى براى انضباط، انقیاد و فرمانبردارى مىدانست.
او برنامه ریزى جدّى، سازماندهى نمونه و فرماندهى برتر را بنیاد گذاشت، و فرماندهى لشكر را بر اساس شایستگى و شناخت برگزید.
لشكر را به طور یكسان در فرماندهى خود جمع كرد، و از آنچه كه در وسع و توانایى رزمندگان بود بیشتر به آنان مىبخشید.

تلاش براى تحقّق انسانیّت

وجود رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) براى همه مردم مایه رحمت بود و هیچ كس را به سبب رنگ و جنس از شمول آن مستثنى نمىكرد.
همه مردم نزد او روزى خورِ خداوند بودند.
آن حضرت به این رهنمودها دعوت مىكرد:1 ـ رشد و اعتلاى انسانیّت، مىفرمود: «همه مردم از آدم هستند و آدم نیز از خاك است.»2 ـ صلح و سلامتى قبل از جنگ،3 ـ گذشت و بخشش قبل از مجازات،4 ـ آسان گیرى و گذشت قبل از مجازات.
از این رو، مشاهده مىكنیم كه جنگهاى او همگى براى اهداف والاى انسانى بوده و به منظور تحقّق انسانیّت انجام مىشده است.
آن حضرت به نیكى، و احسان به مردم و دوستى و مدارا با آنان فرمان مىداد.
او نمونه هاى كامل از رحمت را در فتح مكّه نشان داد كه با وجود پیروزى بر دشمنان با ایشان برخوردى نیكو كرد، با توجّه به این كه مىتوانست از همه آنان انتقام گیرد، ولى آنان را بخشید و فرمود: بروید شما آزاد هستید! در جنگ «ذات الرّقاع» به «غوث بن الحارث» كه براى قتل آن حضرت مىكوشید، دست یافت، ولى از او گذشت و او را آزاد كرد.
پیامبر با اسیران با مدارا و رحمت برخورد مىكرد، بر بسیارى از آنان منّت مىگذاشت و آزادشان مىساخت و لشكریان را به آنان سفارش مىكرد.
از جمله در یكى از جنگها، با دست خود، دست اسیرى را - كه صداى ناله او را شنید ـ باز كرد.

اخلاق فرماندهى

رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به اخلاقى آراسته بود كه خداوند او را چنین مىستاید: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُق عَظیم».
موصوف بودن به این اخلاق، از او یك فرمانده موفّق ساخته بود كه مىتوانست او را به مقصود رسانده و در بسیارى از جنگها پیروزى را براى او به ارمغان آورد.
آن حضرت به تمامى مردم مهربان بود و در همه شرایط با لشكریان و مردم خود مدارا مىكرد، راستگویى امین، وفادار به عهد و پیمان خود بود، هنگام غضب خشم خود را فرو مىبرد و هنگام قدرت از مجازات چشم پوشیده و مىگذشت.
او بین مردم «صلح و دوستى» برقرار مىساخت و از آنان كینه، دشمنى و فتنه را دور مىكرد و هر كسى را در جایگاه خود قرار مىداد.
برجسته ترین صفات عقلى آن حضرت عبارت بود از: تدبیر، تفكّر و دور اندیشى.
این صفات در عملكردهاى او نمایان است.
با تفكّر و اندیشه در مورد وضع قوم او مىتوان فهمید كه رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) عاقلترین مردم جهان بوده است; زیرا قومى را به رغم خشونت و تندى اخلاق و فخرفروشى و سخت خویىاى كه داشتند، چنان تربیت و رهبرى كرد كه، با همه این اوصاف، از حامیان جدّى او گشتند و همراه با او پرچم اسلام را برافراشتند و به جهاد برخاستند.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم)، روشهاى جدیدى را در جنگ، حكومت، مدیریت، سیاست، اقتصاد و مسائل اجتماعى به وجود آورد.
در جنگ احزاب به كندن خندق پرداخت، در غزوه حدیبیّه با قریش مذاكره كرد و با انعقاد پیمانى به نتایج عملى آن، كه بعدها نمایان شد، دست یافت و به همین گونه در هر میدان جنگى به ابتكارى جدید دست مىزد كه او را در پیروزى بر دشمن یارى مىكرد و آنان را از اقدامات و تاكتیكهاى خود در بُهت و سرگردانى فرو مىبرد.
رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) موفّق گردید حاكمیّتى از هر جهت با شكوه و محترم برپا دارد تا همه مردم از زعامت و رهبرى او بهرهمند گشته و به اوامر او، پس از رهایى از طاعت رهبران مختلف، گردن نهند.
دعوت رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) به اسلام، مبتنى بر صلح و سلامت بود و جنگ را جز هنگامى كه قساوت دشمن و سختگیرى آنان بر مسلمانان زیاد شد، مورد توجّه قرار نمىداد.
در حقیقت، براى دفعِ زور، به زور متوسّل مىشد.
از این رو، جنگهاى او از آغاز بر اساسى ثابت و استوار قرار داشت كه لشكر اسلامى از آن غفلت نمىكرد، از جمله: دعوت مردم به دین جدید، انعقاد پیمان صلح و پرداخت جزیه یا فتح سرزمین آنان، و نبرد با كسانى كه با او دشمنى كنند.

نظافت

رسول اكرم(صلى الله علیه وآله وسلم) به پاكیزگى علاقه فراوان داشت و در نظافت بدن و لباس بى نظیر بود.
علاوه بر آداب وضو، اغلب روزها خود را شستشو مىداد و این هر دو را از عبادات مىدانست.
موى سرش را با برگ سدر مىشست و شانه مىكرد و خود را با مشك و عنبر خوشبو مىنمود.
روزانه چند بار، مخصوصاً شبها پیش از خواب و پس از بیدارى، دندانهایش را با دقّت مسواك مىكرد.
جامه سفیدش كه تا نصف ساقهایش را مىپوشانید همیشه تمیز بود.
پیش از صرف غذا و بعد از آن دست و دهانش را مىشست و از خوردن سبزى هاى بد بو پرهیز مىنمود.
شانه عاج و سرمه دان و قیچى و آینه و مسواك، جزء اسباب مسافرتش بود.
خانه اش با همه سادگى و بى تجمّلى همیشه پاكیزه بود.
تأكید مىنمود كه زباله ها را به هنگام روز بیرون ببرند و تا شب به جاى خود نمانَد.
نظافت تن و اندامش با قُدسِ طهارتِ روحش هماهنگى داشت و به یاران و پیروان خود تأكید مىنمود كه سر و صورت و جامه و خانه هایشان را تمیز نگهدارند و وادارشان مىكرد خود را، به ویژه در روزهاى جمعه، شستشو داده و معطّر سازند كه بوى بد از آنها استشمام نشود و آن گاه در نماز جمعه حضور یابند.
دوشنبه 11/9/1387 - 10:36
دانستنی های علمی
كیبوردها كثیف‌تر از دستشویی!

keyboard00.jpgشاید اگر كلیشه‌ای نگاه كنیم، دستشویی‌ها را كثیف‌ترین جای دنیا بدانیم، اما اگر نگاه‌مان علمی باشد، نتیجه چیز دیگری است.
گروهی از محققان هم همین كار را كردند و متوجه شده‌اند كه از دستشویی و توالت كثیف‌تر هم هست و آن هم صفحه‌كلیدهایی است كه هر روز با آنها كار می‌كنیم!نتیجه مطالعه این محققان را بی‌بی‌سی گزارش داده است. نمونه‌برداری از صفحه‌كلیدهای یك اداره نشان داده است كه این كلیدهای به ظاهر معصوم و تمیز، حاوی انبوهی از انواع و اقسام باكتری‌ها و میكروب‌هایی هستند كه برخی از آنها مسئول مهم‌ترین بیماری‌های گوارشی و سرماخوردگی‌ها هستند...

دوشنبه 11/9/1387 - 9:41
طنز و سرگرمی

1  "تصویری مرد زن ذلیل در حال ماساژ خانم تو جکوزی"

دوشنبه 11/9/1387 - 8:56
خواستگاری و نامزدی

“با سالخوردگان و افراد با تجربه مشورت کنید که چشمهایشان ، چهره ی سالها را دیده و گوشهایشان ، نوای زندگی را شنیده است.”
جبران خلیل جبران



خراشاد

خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

 

پیرزنی از اهالی خراشاد

 

پیرزنی از اهالی خراشاد

 خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

 خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

 خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

کشاورز از اهالی خراشاد

پیرزنی از اهالی خراشاد

کشاورز از اهالی خراشاد

پیرمردی از اهالی خراشاد

مردی از اهالی خراشاد

برداشت زعفران - پیرمرد کشاورز از اهالی خراشاد

برداشت زعفران - کشاورز از اهالی خراشاد

پیرمردی از اهالی خراشاد

 از اهالی خراشاد

پیرمردی از اهالی خراشاد

 اهالی خراشاد

 

مردی از اهالی خراشاد

پیرمردان

 

پیرمردی از اهالی خراشاد

از اهالی خراشاد

مردی از اهالی خراشاد

مردی از اهالی خراشاد

 

مردی از اهالی خراشاد

 

مردانی از اهالی خراشاد

پیرمردی از اهالی خراشاد

د کشاورز از اهالی خراشاد

 

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

اهالی خراشاد

مدرسه راهنمایی خراشاد

مدرسه راهنمایی خراشاد

تصاویر از محمدرضا آرین پور
دوشنبه 11/9/1387 - 8:40
اخبار
فرش موزیکال کره جغرافیایی - اثر خانم خدیجه خراشادی زاده - نمایشگاه میراث فرهنگی - بیرجند

فرش موزیکال کره جغرافیایی - اثر خانم خدیجه خراشادی زاده - نمایشگاه صنایع دستی و گردشگری خراسان جنوبی - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه صنایع دستی - بیرجند

نمایشگاه صنایع دستی و گردشگری خراسان جنوبی - بیرجند- آبان ماه 1387

نمایشگاه صنایع دستی - بیرجند

نمایشگاه صنایع دستی و گردشگری خراسان جنوبی - بیرجند- آبان ماه 1387

مراسم سنتی کف زنی - نمایشگاه میراث فرهنگی - بیرجند

مراسم سنتی کف زنی -نمایشگاه صنایع دستی و گردشگری خراسان جنوبی - بیرجند- آبان ماه 1387


نمایشگاه حج - بیرجند آبانماه 1387

شبستان می نویسد:

همزمان با هفته حج نمایشگاه بزرگ آموزشی فرهنگی حج خراسان جنوبی افتتاح شد.

به گزارش خبرگزاری شستان از بیرجند، مدیر حج و زیارت خراسان جنوبی”11 آبان”در مراسم افتتاح این نمایشگاه گفت:در سال جاری 9 کاروان با 1403 زایر و عوامل اجرایی از استان خراسان جنوبی عازم حج تمتع می شود. محمود یاوری افزود:برای اولین بار نیز دو کاروان اهل تسنن نیز از استان به حج تمتع اعزام می شوند.

مدیر اجرایی نمایشگاه نیز گفت:این نمایشگاه حاصل سه ماه تلاش کارگزاران حج با مدیریت حج و زیارت استان برای تمام آرزومندان خانه خدا بنا شده است.

جعفرپور مقدم افزود:نمایشگاه حج در دو مکان تشکیل شده که از مدینه با عنوان “ولایت با حج” شروع و با جلوه هایی از حرم شریف نبوی،بقیع،مسجد شجره و محله بنی هاشم به سمت مکه که واقع در حسینیه امام رضا(ع) است راهی می شوند.

نمایشگاه �ج - بیرجند

نمایشگاه حج - بیرجند- آبان ماه 1387

نمایشگاه �ج - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه حج - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه �ج - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه حج - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه �ج - بیرجند - آبان ماه 1387

نمایشگاه حج - بیرجند - آبان ماه 1387

عكس های زیبای بود از آقای آرین پور عكاس حرفه ای بیرجند تقدیر وتشكر میكنم
دوشنبه 11/9/1387 - 8:28
دانستنی های علمی

سفر به روستای شگفت انگیز ماخونیك (سرزمین لی لی پوت های ایران):

(برای دیدن بهتر تصاویر روی آنها کلیک نمایید)

روستای ماخونیک یکی از هفت روستای شگفت انگیز جهان می باشد.نمای کلی روستای ماخونیک ( م.آرین پور) این روستا در فاصله 78 كیلومتری شرقی شهر سربیشه در مسیر جاده سربیشه به روستای دُرُح قرار دارد .

روستای ماخونیک خراسان جنوبی از روستاهای شگفت انگیز جهان و جزء بخش مرکزی شهرستان سربیشه است و به لحاظ شهرت آن به شهر لی لی پوتها، جذابیتهای حیرت انگیزی دارد.

منطقه ماخونیک متشکل از 12 آبادی است که روستای ماخونیک بزرگترین آنها محسوب می شود.

نمایی از روستای ماخونیک (م. آرین پور)اهالی این روستاها از نظر مذهب، معیشت، شیوه زندگی و اوضاع اجتماعی با یکدیگر وجه اشتراک زیادی دارند اما غالب این روستاها اصل و نسب خود را از روستای ماخونیک می دانند.

مذهب مردم منطقه ماخونیک سنی و از نوع حنفی است که با زبان فارسی و با لهجه خاص محل تکلم می کنند.

درباره وجه تسمیه روستا چندین قول وجود دارد، گویند که در گذشته بسیار دور عده ای مأموران دولتی به این روستا آمده و اهالی به گرمی از آنها استقبال نکرده اند و با آنها برخورد سردی داشته اند و آنها این نام را برای روستا انتخاب کرده اند.خانه ای در ماخونیک با ورودی کوتاه آن (م. آرین پور)

برخی نیز می گویند به دلیل وجود شکافی در کوه نزدیک روستا به آنجا ماده ماخونیک گفته می شده که به مرور زمان به ماخونیک تغییر نام یافته است.

در برخی اسناد قدیمی (حجت) که تاریخ نگارش آنها به 300 سال قبل می رسد، نام روستا مادخنیک ذکر شده است که مرکب از دو جزء “ماد” و “دخنیک” است. ماد در زبان پهلوی و پارسی باستان به ماه تبدیل شده که یکی از معانی آن شهر و مملکت است و در مجموع بنام شهر ماخونیک است.

درباره این روستا هیچ سابقه تاریخی مکتوبی وجود ندارد و فقط “کلنل چارلز ادوار دبیت” در کتاب سفرنامه خراسان و سیستان در دوره ناصرالدین شاه به توصیف منطقه ماخونیک پرداخته است.

کاریز ماخونیک (م. آرین پور)بر طبق شواهد چنین بر می آید که ساکنان روستا در ابتدا دامدار و عشایر بوده اند و در دوره های بعد در منطقه ماخونیک و به ویژه در روستای ماخونیک سکونت گزیده اند، وجود سنگ نگاره ای در نزدیکی قنات ماخونیک که نقش های چوپانی و بسیار قدیمی بر روی آن نقش بسته نیز گواهی بر قدمت سکونت در ماخونیک است.

از آثار تاریخی ماخونیک می توان به سنگ سیاه (سنگ نگاره) ماخونیک، بنای برج و قلعه، برج گل انجیر، منزل سرگردونی، نادر مرده می توان اشاره کرد.

یکی از عمده نشانه های فرهنگی روستای ماخونیک مسکن است که در نوع خود جالب و قابل توجه است. بافت مسکونی روستا در دامنه تپه و خانه ها به طور فشرده به هم و در گودی زمین ساخته شده اند.نمونه ای از بافت مسکونی ماخونیک (م.آرین پور) کف خانه حدود یک متر از سطح زمین پایین تر است و دارای یک درب کوتاه چوبی است.

برای رفتن به داخل خانه باید دولا شده و به زحمت خود را داخل خانه کرد. اغلب یکی دو پله درگاهی را به کف خانه متصل می کنند.

هر خانه دارای فضاهایی همچون کندیک Kandik ( مخزن نگهداری گندم و جو )، کرشک Koresk ( اجاق گلی برای طبخ غذا )، طاق و طاقچه است.

باید دانست عمده مصالح به کار رفته در مسکن روستا شامل سنگ، چوب و هیزم است.

علاوه بر مسکن به جاذبه های فرهنگی دیگری همچون مراسم عروسی و نامزدی، مراسم ماه رمضان و عیدفطر و عید قربان، مراسم باران خواهی و همچنین خوراک و غذاهای سنتی و پوشاک محلی منطقه می توان اشاره کرد.

نمونه ای دیکر از خانه های ماخونیک (م. آرین پور)

جاذبه این روستا این است که در آن اهالی کوتاه قد بوده و به زحمت قدشان از 1.40 تجاوز می کند البته شایان ذکر است که این موضوع برای دوران گذشته است واکنون در این روستا تقریباً قدها متعادل گشته است. خانه‌های روستائی با سقف های کوتاه و داخل خانه ها نیز بسیار کوچک می باشد در حال حاضر خانه‌های کوچک آنها حائز اهمیت است که بسیار کوچک و با سقفهای کوتاه می باشد.

برای وارد شدن به خانه‌های روستای ماخونیك باید كمر را خم كرد. در داخل خانه هم نمی‌شود راست‌راست ایستاد. ظاهراً از آنجا كه هوای آن ناحیه سرد است مردم خانه‌ها را كوچك و كم‌‌ارتفاع می‌سازند تا راحت‌تر گرم شوند.

مردم ماخونیك تا 50 سال پیش، چای نمی‌نوشیدند، شكار نمی كردند و اصلاً گوشت هم نمی ‌خوردند و هنوز سیگار نمی ‌كشند. مردم ماخونیك این قبیل كارها را گناه می دانستند.

ن�وه ورود به خانه در ماخونیک ( م. آرین پور)ورود تلویزیون به این روستا به معنای ورود شیطان بود و اهالی تا چند سال پیش به تلویزیون می گفتند شیطان. آنها هرگز اجازه نمی‌دادند كودكان پای صفحه تلویزیون بنشینند و جادو شوند. شاید حق با آنها بود.

شغل اصلی مردم روستا دامداری است و در کنار آن به کشاورزی نیز مشغول هستند، علاوه بر این تعدادی از اهالی در معادن سنگ کار می کنند و تعداد ی دیگر نیز قالیبافی می کنند و این صنعت از عمده صنایع دستی روستا به شمار می رود.

عمده محصولات کشاورزی منطقه شامل گندم، سیر، جو، شلغم، چغندر و زردک است و مردم این منطقه به میزان محدودی به کشت گوجه فرنگی، پیاز و زعفران نیز می پردازند.

کاشت محصولات باغی در روستا چندان به چشم نمی خورد و فقط تعدادی درختان عناب، توت، انجیر، انار، سیب،نمای دیگری از ماخونیک ( م. آرین پور) انگور و بادام در کنار جویهای آب و نزدیکی استخر کاشت شده است.

راه روستا در سالهای اخیر ایجاد و آسفالت شده است و علاوه بر این روستا دارای آب شرب، برق، خانه بهداشت، مدرسه ابتدایی، مکتب خانه، حمام و چندین مغازه از جمله خوار و بار فروشی، قصابی، نانوایی، تعمیرگاه موتور و جوشکاری هستند.

در حال حاضر گردشگران خارجی و داخلی زیادی از این روستا دیدن می کنند و این روستا از روستاهای هدف گردشگری خراسان جنوبی به شمار می رود.

با این حال خانه های مسکونی لی ‌لی پوت های ایران همچنان پابرجاست و خانه هایی با ساخت امروزی و گاه شهری و دارای آجرنما، اگرچه قد برافراشته و خانه های تو سری خورده را در سایه خود قرار داده اما نتوانسته اند نگاه ها را از آن برگیرند. ماخونیک همچنان زنده است. منبع لینک خراشاد عكسها از محمد رضا آرین پور

دوشنبه 11/9/1387 - 8:12
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته