• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 111
تعداد نظرات : 78
زمان آخرین مطلب : 3441روز قبل
تست های هوش و روان شناسی و سرگرمی
شما چه جور شخصیتی دارید؟
آزمونی برای تعیین تیپ شخصیت شما

انواع و اقسام پرسشنامه‌های شخصیتی معتبر وجود دارند که می‌توانند ته‌وتوی شخصیت شما را بریزند روی کاغذ و شما را در شناخت بهتر خودتان یاری دهند. اما جالبی پرسشنامه‌ی زیر به این است که علاوه بر رو کردن برخی ویژگی‌های شخصیتی‌ شما، می‌تواند پیش‌بینی کند که آیا شما مستعد بیماری‌های قلبی هستید یا نه! چرا؟ اول تست را بزنید؛ تا بعد!

کافی است در مقابل هر یک از 25 عبارتی که در زیر می‌خوانید، موافقت یا مخالفت خودتان را با «بله/خیر» مشخص کنید. تا جایی که می‌توانید، از «نمی‌دانم» اجتناب کنید. ناسلامتی شما می‌خواهید شخصیت خودتان را بشناسید!

 

1. آیا در مکالمات روزمره‌ی خود روی برخی کلمات تاکید می‌کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

2. آیا سریع غذا می‌خورید و سریع حرف می‌زنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

3. به نظر شما باید به کودکان آموزش داد تا همیشه بهترین باشند؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

4. آیا وقتی کسی کند و آهسته کار می‌کند، بی‌حوصلگی نشان می‌دهید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

5. آیا وقتی دیگران حرف می‌زنند، آنها را وادار به تند حرف زدن می‌کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

6.آیا وقتی احساس می‌کنید محدود شده‌اید یا باید در رستوران، منتظر خالی‌شدن میز باشید، از فرط عصبانیت دیوانه می‌شوید

بلی           خیر              نمی‌دانم

7. آیا وقتی کسی برای شما حرف می‌زند، همچنان افکار شخصی خودتان را دنبال می‌کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

8. آیا سعی می‌کنید در حال اصلاح صورت یا آرایش، صبحانه هم بخورید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

9. آیا اتفاق می‌افتد که در تعطیلات نوروزی یا تابستانی کار کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

10. آیا همیشه مباحث مربوط به موضوعات مورد علاقه‌ی خودتان را دنبال می‌کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

11. آیا اگر وقت‌گذرانی کنید، خودتان را گنهکار می‌دانید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

12. آیا آن قدر مشغول کار هستید که متوجه اطراف خودتان یا مثلا متوجه تغییر دکوراسیون خانه نمی‌شوید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

13. آیا با مادیات بیشتر از مسایل اجتماعی درگیر هستید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

14. آیا سعی می‌کنید فعالیت‌های خود را در کمترین زمان برنامه‌ریزی کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

15. آیا همیشه به‌موقع سر قرار حاضر می‌شوید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

16. آیا اتفاق افتاده است که برای بیان نظر خودتان مشت گره کنید یا مشت بزنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

17. آیا موفقیت‌های خود را به توانایی سریع کار کردنتان نسبت می‌دهید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

18. آیا احساس می‌کنید کارها باید همین حالا و خیلی سریع انجام گیرد؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

19. آیا برای انجام‌دادن کارهای خود، همیشه سعی می‌کنید ابزارهایی را به کار ببرید که بیشترین بازده را دارند؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

20. آیا هنگام بازی، آن‌چه برایتان بیش از هر چیر دیگری اهمیت دارد، این است که برنده بازی باشید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

21. آیا معمولا حرف دیگران قطع می‌کنید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم

22. آیا وقتی دیگران تاخیر می‌کنند، عصبانی می‌شوید؟

 بلی           خیر              نمی‌دانم

23. آیا پس از غذا خوردن بلافاصله از سر میز یا از سر سفره بلند می‌شوید؟

 بلی           خیر              نمی‌دانم

24. آیا همیشه احساس می‌کنید عجله دارید؟

بلی           خیر              نمی‌دانم
25. آیا از عملکرد فعلی خود ناراضی هستید؟
 بلی           خیر              نمی‌دانم
تفسیر آزمون

حالا با توجه به جدول ذیل نوع شخصیت خود را پیدا کنید.

تعداد بله

 

تیپ شخصیتی

 

ویژگی‌های اخلاقی

 

نکته

 

بیشتر از 20

 

A

 

خیلی مبارزه‌جو، رقابت‌طلب، بی‌حوصله، پرخاشگر، خصومت‌جو، تحمل ندارید دیگری کار شما را انجام دهد، حاضر به مشاوره نیستید

 

مستعد بیماری قلبی و عروقی

 

کمتر از 5

 

B

 

آرام، آسان‌گیر، کیفیت زندگی برای شما مهم‌تر از کمیت آن است

 

در معرض بیماری قلبی نیستید

 

20-13

 

متمایل به تیپ A

 



13-5

 

متمایل به تیپ B

 




این را هم درگوشی از ما داشته باشید که اگر شما مثل آدم‌های تیپ A فکر می‌کنید اما مثل افراد تیپ B رفتار می‌کنید، روان‌شناسان به شما می‌گویند تیپC . یعنی این‌که شما دوست دارید مثل تیپ A رفتار کنید اما حرص می‌خورید و به قول معروف، می‌ریزید توی خودتان. شما مستعد بیماری سرطانید. پس بهتر است شما هم سری به یک روان‌شناس بزنید.

جمعه 21/8/1389 - 15:47
خاطرات و روز نوشت

فقط جهت اندیشه منتظران 

 

هر روز برای آمدنت دعا می کنیم ...

  و برای نیامدنت کارهای بسیار !

امام زمان

 

پنج شنبه 13/8/1389 - 12:59
موبایل
شارژر خورشیدی
در هرجا که نور هست، این شارژر را شارژ کنید و در مواقع مورد نیاز از آن استفاده کنید


برای اولین بار در ایران شارژر خورشیدی موبایل - IPOD - MP4 - MP3 - PDA یا دوربین دیجیتال با امکانات فوق العاده

 این شارژر کوچک و زیبا به سرعت توسط نور خورشید یا چراغ معمولی شارژ شده و با اتصال آن به موبایل گوشی شما را شارژ کامل میکند. مناسب برای کسانی که زیاد سفر می کنند یا نگران اتمام شارژ گوشی خود هستند. با قیمت استثنایی. برتری های این محصول عبارتند از:

1- امکان شارژ دستگاه با برق و استفاده از آن در مواقع عدم دسترسی به برق
2- امکان شارژ دستگاه توسط USP کامپیوتر
3- امکان شارژ دستگاه توسط تمامی لامپ های معمولی
4- کانکشن های اضافه برای پشتیبانی از تمامی گوشی های موجود در بازار
5- امکان شارژ دستگاه در حین استفاده
6- امکان استفاده در اتومبیل،اتوبوس،قطار و ...
7- قابل اطمینان ترین نوع شارژر چون در هر شرایطی و با هر شکل ممکن کار می کند

با دستگاه شارژر خورشیدی که می بینید، می توانید به راحتی انرژی نور را به انرژی الکتریکی تبدیل کنید. از این به بعد دیگر نگران تمام شدن باتری دستگاه های الکتریکی خود نباشید. با این شارژر می توانید انواع گوشی های موبایل، دستگاه های mp4، mp3، دوربین های دیجیتال و خیلی از لوازم دیگر را وقتی دسترسی به پریز برق ندارید، شارژ کنید.

کافی است که شارژر نوری را به مدت حدود ۳ ساعت زیر نور آفتاب و یا نور چراغ معمولی قرار دهید تا باتری داخلی دستگاه شارژ شود و سپس می توانید با استفاده از یکی از چند مبدل همراه این دستگاه، گوشی و سایر لوازم الکتریکی خود را شارژ کنید. در واقع شما می توانید در طول روز باطری دستگاه را شارژ کرده و مثلا هنگام شب، از شارژ آن استفاده کنید.

شارژر خورشیدی یک گجت فوق‌العاده برای شارژ انواع تلفن همراه و دستگاه های الکترونیکی با استفاده نور خورشید و یا هر نوع منبع نوری دیگر مثل انواع مختلف لامپ‌های رشته‌ای یا کم مصرف است .

شارژر خورشیدی چیست ؟
تشکیل شده از پنل های خورشیدی برای ذخیره انرژی نورانی خورشید در هر زمان و هر مکان می باشد. همچنین با استفاده از باطری ذخیره کننده داخلی شما می توانید با USB و نیز آداپتور ، برق نیز دستگاه را شارژ نمایید و شارژر  را همراه خود داشته باشید و در مواقع نیاز استفاده نمایید.
 

موارد استفاده شارژر خورشیدی کجا می باشد ؟
این وسیله مناسب برای شارژ تلفن همراه و سایر وسایل الکترونیکی در سفر و حتی در خارج از خانه می باشد. در هر نقطه که نور خورشید به پنل های شارژر خورشیدی بتابد شما می توانید تلفن همراه و ساژی دریافتی را ذخیره کرده و میتوانید در مواقع لزوم  دستگاه های الکترونیکی خود را شارژ نمایید.

چه وسایل دیگری را می توان با شارژر خورشیدی شارژ نمود ؟
انواع مختلف تلفن‌های همراه ( Nokia – Sony Erickson -  Motorolla – Samsung – انواع مختلف گوشی‌های چینی – IPhone و IPod ) و همچنین انواع MP3 Player ها و MP4 Player ها -  دوربین های دیجیتال – Game های قابل حمل  با استفاده از این دستگاه کم حجم  قابل شارژ می باشد.

نحوه استفاده از شارژر خورشیدی :
دستگاه شارژر خورشیدی از 3 طریق قابل شارژ می باشد :
1-
تابش نور خورشید به فتوسل های خورشیدی
2- اتصال از طریق USB به کامپیوتر
3- اتصال به برق از طریق آداپتور
در هر 3 حالت فوق دستگاه شارژ را ذخیره نموده و در مواقع لازم شما می توانید از آن استفاده نمایید.

این شارژر به سرعت توسط نور خورشید یا هر نوع منبع نوری دیگری همچون لامپ‌های رشته‌ای – لامپ‌های کم مصرف – مهتابی و …  شارژ شده و انرژی کسب شده در خود ذخیره می‌کند سپس می‌توانید در صورت نیاز با اتصال آن به انواع مختلف وسایل الکترونیکی از قبیل : تمامی گوشی‌های موبایل موجود در بازار – انواع مختلف MP3 Player و Mp4 Player – دوربین‌های دیجیتال قابل شارژ – انواع مختلف PDA و دستگاه‌های GPS را به سرعت شارژ کامل کند .

وسیله‌ای مناسب برای شارژ دستگاه‌های مختلف الکتریکی و تلفن‌های همراه در سفر و یا مکان‌هایی که دسترسی به برق شهری ندارید .

پنج شنبه 6/8/1389 - 23:10
شعر و قطعات ادبی

 

 

 

تویی که سایه لطفی در این هیاهوها 

چقدر پیش تو امن است جای آهوها

عجیب نیست اگر از پی شفا شب و روز

دخیل چشم تو باشند نوش داروها

میلاد امام رضا علیه السلام مبارک

سه شنبه 27/7/1389 - 22:15
لطیفه و پیامک
گفتم که خدا مرا مرادی بفرست ، طوفان زده ام راه نجاتی بفرست ،فرمود که با زمزمه یا مهدی (عج ) نذر گل نرگس صلواتی بفرست . ************از مزرعه های کوچک بعضی هابرچیده شود مترسک بعضی هاآقا خودمانیم چه کیفی داردوقتی بزنی به برجک بعضی ها ************یازده پله زمین رفت به سمت ملکوتیک قدم ماندهزمین شوق تکامل دارد ************بر سینه اگر زدیم سنگت آقاهستیم اگر گوش به زنگت آقابااین همه تزویر و ریا میترسمیک روز بیاییم به  جنگت آقا ************زمستان خسته شد از بی بهاریجهان می لرزد از این بیقراریگمانم جمعه ای باقی نماندهخدایا تا به کی چشم انتظاری *************برای آمدنت انتظار کافی نیستدعا و اشک و دلی داغدار کافی نیستخودت دعا بکن ای مهربان که برگردیدعای این همه چشم انتظار کافی نیست **************جز او به هیچ واقعه ای دل نبسته ایمموعود جمعه ،جمعه موعود می رسد ..... ************
پنج شنبه 15/7/1389 - 22:10
شهدا و دفاع مقدس

امنیت در میان مردم

حیله ضد انقلاب ها گرفت، گفتند آتش بس، دولت هم دستور داد، آتش بس را بپذیرید، حكایت ده شمشیر تا خیمه عمروعاص در صفین... حالا دیگر گروه های ضد انقلاب با نصب پرچم های سفید بالای ماشین های خود، به هر كجا كه دلشان می خواست تردد می كردند، آمبولانس راه می انداختند وبه بهانه حمل مجروح، سلاح و مهمات جابجا می كردند. دو روز بعد یكی از آمبولانس های ارتش كه برای تخلیه شهدا ایستاده بود، هدف موشك آرپی جی قرار گرفت، با صدای این انفجار صدای تیراندازی از همه نقاط شهر بلند شد. بروجردی فرصت را مناسب دید. همه نیروها را هماهنگ كرد تا با یك حمله سراسری شهر را آزاد كنند. هم فرودگاه، هم استانداری، و هم باشگاه افسران. اولین گروه را تحت فرماندهی رحیم صفوی به طرف پاسگاه فرستاد. چیزی از ظهر نگذشته بود كه باشگاه آزاد شد. نیروی داخل باشگاه دیگر رمق ایستادن نداشتند. محمد، رحیم و صیاد برای پاكسازی شهر برنامه ریزی كردند. چندین خبرنگار صدا و سیما آمده بودند تا ازشهر آزاد شده خبر و گزارش تهیه كنند. اما بروجردی اهل مصاحبه و این حرف ها نبود. به خبرنگارها گفت: بروید از شهر خبر تهیه كنید. بروید از این جوانها كه چندین هفته در محاصره بودند مصاحبه بگیرید، اینها شهر را آزاد كردند نه من!
¤ ¤ ¤
مردم سنندج در هر كاری بروجردی را می شناختند، و فقط از او كمك می خواستند. در حالیكه هنوز از بعضی خانه ها به نیروهای ارتش و سپاه شلیك می شد. روزی در حال رفتن به باشگاه افسران مرد میانسالی جلوی جیپش را گرفت و گفت: زنم مریض است، حالش خیلی بد است، برسانیدش بیمارستان! محمد پیاده شد و به پاسدار اشاره كرد همراه مرد برود. پاسدار حرفش را قطع كرد و گفت: توی این اوضاع می خواهید پیاده بروید. همه شما را می شناسند. ساعتی بعد كه آن پاسدار با اعتراض پیش بروجردی آمد، میرزا لبخندی زد و گفت: ما در میان مردم امنیت داریم. ما آمده ایم با مردم زندگی كنیم، اگر نتوانیم بینشان حركت كنیم كه خیلی بد است!
¤ ¤ ¤
چند روز بعد علی رغم همه تذكرات و ارائه مستندات محمد بروجردی و در بی توجهی محض دولت، عراق تمام منطقه را محاصره كرد. همین هم شد كه بنی صدر عزل شد و متعاقب آن میرزا فرمانده كل سپاه كردستان شد.

فرمانده دلها

بروجردی همراه چند تن دیگر از مسئولان سپاه برای بازدید از منطقه در جاده می رفتند، به روستایی رسیدند، كه به وسیله نیروهای ارتش محاصره شده بود. ضدانقلاب در خانه های روستا سنگر گرفته بود. فرمانده آتشبار منتظر دستور بود تا روستا را با گلوله های توپ بكوبد. بروجردی با دیدن این صحنه به سمت سرهنگ دوید و گفت:
-چه می خواهید بكنید؟ سرهنگ ظهوری سلامی كرد و گفت:
-ضدانقلاب در خانه های روستا كمین كرده اند. هیچ راهی نداریم جز اینكه...
-نه جناب سرهنگ! این درست نیست. مردم كه گناهی ندارند.
-چه می گویی برادر! اشتباه می كنین.
-دستور بدهید كسی شلیك نكند. این را گفت و در سراشیبی روستا افتاد. به سمت خانه های روستایی می دوید. همه متعجب شده بودند و هر آن منتظر شلیك گلوله ای بودند. پنجره خانه ای باز شد و ماموستای پیر روستا از خانه بیرون آمد. نزدیك بروجردی كه رسید روی زمین نشست. محمد او را از زمین بلند كرد و صورتش را بوسید. پشت سر ماموستا بقیه افراد روستا هم آمدند. ماموستا دائم به كردی می گفت: بانی چو! بروجردی در حلقه مردم آن روستا با بغض گفت: ما شرمنده ایم. ما را برادر خود بدانید. ما برای خدمت به شما آمده ایم. بروید بالای تپه كنار نیروهای نظامی. سرهنگ ظهوری كنار بروجردی آمد. شرمگین بود.
¤ ¤ ¤
فرماندهان سپاه كردستان و آذربایجان در مقر لشگر 64 ارومیه جمع شده بودند، آقای سنجقی را به عنوان فرمانده قرارگاه حمزه معرفی كردند و او هم بروجردی را قائم مقام خویش قرارداد. حالا او و خانواده اش به ارومیه آمده بودند. اولین برنامه قرارگاه هم آزادسازی جاده سردشت- پیرانشهر بود. عملیات در این محور بیشتر از یك هفته طول نكشید. شهادت ناصر كاظمی فرمانده تیپ ویژه شهدا نگذاشت شادی این پیروزی به دل و جان بچه ها بنشیند.
¤ ¤ ¤
بروجردی همین طور كه سرش پائین بود گفت: وضعیت تیپ شهدا در هم ریخته. احتیاج به یك فرمانده دارد تا بچه ها را سروسامانی بدهد.
ایزدی حیرت زده گفت: چه می گویی؟ تو فرمانده ستاد منطقه بودی، حالا بروی...
- حاجی این حرف ها نیست، تیپ از سر من هم زیاد است است، مگر من كی هستم.
- نه محمد، تو برای ما خیلی عزیزی، همین جا پیش خودم بمان.
- حاجی اگر واقعاً مرا دوست داری، بگذار بروم تیپ شهدا. جلالی هم كمی همراهی كرد، تا بالاخره ایزدی قبول كرد و تنها یك شرط گذاشت. آنهم اینكه محمد همه جا با اسكورت برود.

آیت الكرسی یادش رفته بود

داود عسگری شده بود راننده و تقریباً محافظ میرزا بروجردی. آنروز به سه راهی نقده كه رسیدند، محمد به داود گفت: داودجان! از اینجا دیگر برگرد. برو ارومیه پیش جلالی. بگو آن مسأله ای كه دیرز صحبت كردیم پیگیری كند.
- نه حاجی، من با شما هستم، هر جا بروید. خود جلالی گفت شما را تنها نگذارم.
-خب حالا من می گویم برو. حرف مرا گوش نمی كنی؟ داود مانده بود كه چه كند؟ یك جور دلهره داشت. آخر محمد آنروز آیه الكرسی نخوانده بود. خودش به داود گفته بود هر روز آیه الكرسی بخوان، خدا محافظتت می كند. یك روز داود از او پرسید خوب این بچه هایی كه می خوانند و باز شهید می شوند، چی؟ و بروجردی گفته بود: آنروز حتماً یادشان می رود. حالا داود دودل شده بود. چند بار خواست به حاجی بگوید: آیه الكرسی یادتان رفته! اما خجالت می كشید. بالاخره در برابر نگاه های محمد دوام نیاورد و بازگشت. وقتی پیش جلالی رسید، جلالی متعجب از او پرسید اینجا چه كار می كنی؟
حاجی بروجردی گفت، مسأله ای كه دیروز صحبتش را می كردیم پیگیری كنید. حالا چی بود این مسأله دیروز...
- هیچی بابا یك چرخ خیاطی خریده بودم، به دردم نمی خورد، محمد گفت ببر برای همسرم. چند وقت است كه چرخ خیاطی می خواهد. داود خشكش زده بود... سریع رفت طرف تلفن تا با مهاباد تماس بگیرد و از حال محمد بپرسد.
¤¤¤
جاده خاكی بود و او آرام می رفت. نزدیكی های پادگان شهید شاه آبادی سرعت را كم كرد. به یك آبگیر كوچك رسید. ماشین اسكورت گذشت. محمد هم پشت سر آنها وارد آبگیر شد. ناگهان انفجاری عظیم ماشین را به هوا برد و لحظاتی بعد تكه های آن در گوشه و كنار افتاد. مین ضدتانك بود.
در میان هیاهو و نگرانی مردم، هلی كوپتر به زمین نشست. همه هجوم بردند. در این چند ساعت انتظار همه حرف ها، سخنان و حركات عجیب چند روز گذشته بروجردی را به خاطر آورده بودند. در این دو سه روز به همه سفارش كرده بود. با همه خداحافظی كرده بود و حلالیت طلبیده بود. هیچ كس جرأت نمی كرد پارچه روی برانكارد را كنار بزند. به یكباره پارچه كنار رفت. جلالی چهره ای را دید كه با همان لبخند همیشگی گویا چیزی می گفت: «كردستان را تنها نگذارید.» در تهران مادر محمد بالای سر جنازه او گفت: «برادرها! دوستان محمد! من عادت كرده ام كه یتیم بزرگ كنم، محمد و همه خواهر و برادرهایش را به یتیمی بزرگ كردم. الان هم مهم نیست، پسر 5 ساله محمد را هم بزرگ می كنم، اما دلم می خواهد حرف محمد زمین نماند و كارهایش نیمه كاره نشود.»

محسن حدادی-روزنامه کیهان-شماره18813

 منبع :نورپرتال

سه شنبه 13/7/1389 - 22:36
شهدا و دفاع مقدس

آرامش قبل از طوفان

تیتر اول روزنامه این بود «تصمیم هیئت حسن نیت د رمورد خروج پاسداران انقلاب از سنندج و مهاباد» وقتی از تهران استعلام كردند، فرمان این بود كه اطاعت كنید! جلالی رو به بچه ها گفت: تكلیف از ما ساقط است. حالا كه امام گفته، بر می گردیم. به ارتش زنگ بزن بگو 03 دستگاه ریو بفرستد و چندتا هلی كوپتر. همه می دانستند باروبنه ای دركار نیست، اما جلالی برای اینكه ترس در دل ضد انقلاب بیندازد سفارش ریوهای چادردار داد.
كردستان در عرض چند ساعت به دست گروهك ها افتاد.
¤¤¤
گروه پیشمرگان به نقشه نگاهی كردند و گفتند: كامیاران! اینجا اصلی ترین راه رسیدن به سنندج است. ما باید این سد را بشكنیم.
صدای خرخر بی سیم محمد بلند شد:
- به گوشم.
- از پل گذشتیم، جای نگرانی نیست. دشمن هنوز خبردار نشده. اگر فلكه اصلی شهر را بگیریم، ارتباطمان با عقب قطع می شود و...
درگیری تا صبح ادامه داشت. وقتی هوا روشن شد، شهر به دست پیشمرگها افتاده بود. فدایی، فرمانده گروه رو به سعید كرد و گفت: دیدی كاك سعید، خداخواست كامیاران آزاد شود. در كرمانشاه، نیروها در حال برگزاری مراسم صبحگاه بودند كه بروجردی وارد محوطه شد. همه از دیدن محمد و پیروزی پیشمرگ ها خوشحال بودند . همین كه داخل راهرو رفت محمد را مخابرات صدا كرد. سراسیمه از مخابرات بیرون آمد و به یكی از بچه ها گفت، مواظب اوضاع باش من به منطقه می روم. نیروی كمكی می خواهند. یكی از فرماندهان پرسید چی شده میرزا؟
- فدایی شهید شده!
محمد می دانست كه اگر در اولین برنامه شكست بخورند، برنامه های بعدی با مشكل روبروست. برای همین خودش به كامیاران رفت. پیام هم داد به شیرودی بگویند، روی منطقه پرواز بكند تا بچه ها قوت قلب بگیرند.

ما هم سیاسی هستیم

وانتی با سرعت وارد فلكه اصلی شهر شد و گوشه میدان ایستاد. بروجردی با محاسن بور و بلندش از آن پیاده شد. نیروها از دیدن او خوشحال شدند و خبر شهادت فدایی را به او دادند. وقتی می خواستند حركت كنند، یك جیب سیمرغ پراز پیشمرگ كنارشان ایستاد، بروجردی رفت و كنار پیشمرگ ها نشست و وانت را مرخص كرد. بروجردی، با بی سیم به شیرودی سلامی كرد و گفت: شیرودی جان، فقط خانه های مردم را مواظب باش.
درگیری های اصلی همان روز عصر تمام شد. اما تا سه روز بعد درگیری های پراكنده وجود داشت. گروه ها تمام توان خود را بسیج كرده بودند و در سنندج جمع شده بودند. مسجدها به پایگاه های حزبی گروه ها تبدیل شده بود. نیروهای شكست خورده كامیاران به سنندج آمده بودند و عقده هایشان را بر سر مردم بی دفاع خالی می كردند. دو روز بعد هیئت حسن نیت وارد كامیاران شد.جلسه در استانداری برگزار شد. فروهر با عصبانیت گفت: «اینطور كه می گویند، كار چند تا كرد نیست. قضیه از جای دیگر آب می خورد. اینها با آرامش در كردستان مخالفند.» و بعد به بیمارستان زخمی ها رفت و با جوانی كه پایش قطع شده بود، حرف زد.
- كجا زخمی شدی؟
- كامیاران.
- برای چی آمده بودی كامیاران؟
- آمده بودم با گروه ها بجنگم. آنها مردم را آواره كرده اند. آمده اند با انقلاب بجنگند.
- تو از كدام گروه هستی؟ كدام سازمان؟
- پیشمرگان كرد مسلمان.
فروهر رو به خبرنگاران گفت: «این را حتما در روزنامه گزارش كنید. ما می خواهیم به این استناد كنیم.»
فروهر ادامه داد: چرا قاطی این سازمان شدی؟ می دانی دست كی هست؟
- دست مسلمانها. می خواهیم ازانقلاب دفاع كنیم. گروه هایی كه ما را از شهر بیرون كرده بودند، خیلی اذیتمان می كردند.
خبرنگاری از فروهر پرسید: این جا را هم گزارش كنیم؟ اینها را كه نمی خواهید بهش استناد كنید. فروهر عصبانی شد و گفت: به كار هیئت دخالت نكنید.
ماشین هیئت جلوی مقر سازمان پیشمرگ های كردستان توقف كرد.
مام رحیم فرمانده، جلو آمد و آنها را به داخل راهنمایی كرد. آنروز در جلسه جرو بحث سنگینی شد.
- اینها به عنوان گروه سیاسی اجازه فعالیت دارند!
- ما هم سیاسی هستیم. آنها مسلمان نیستند. ما هستیم. آنها را عراق مسلح كرده و ما خودمان اسلحه خریدیم. و سپس وكیل هیئت حرفش را قطع كرد و گفت: می دانی حمل سلاح غیرمجاز، مجازاتش اعدام است؟
- خب بیایید همه آنهایی كه سلاح غیر مجاز دارند، بگیرید و اعدام كنید، چرا از ما شروع كرده اید؟
فروهر تحملش تمام شد و گفت: این بحث ها فایده ای ندارد، ما با گروه های قانونی مذاكره می كنیم. نه هر گروه و دسته ای. اعضای هیئت بلند شدند و از سالن بیرون رفتند. بروجردی هم همراهشان رفت و بیرون توی سالن به آنها گفت: فقط این را توجه داشته باشید كه فاصله گرفتن از مردم خیانت به انقلاب است. شما كمی توی خیابانها راه بروید تا نظر واقعی مردم كرد را بفهمید.

امنیت در میان مردم

حیله ضد انقلاب ها گرفت، گفتند آتش بس، دولت هم دستور داد، آتش بس را بپذیرید، حكایت ده شمشیر تا خیمه عمروعاص در صفین... حالا دیگر گروه های ضد انقلاب با نصب پرچم های سفید بالای ماشین های خود، به هر كجا كه دلشان می خواست تردد می كردند، آمبولانس راه می انداختند وبه بهانه حمل مجروح، سلاح و مهمات جابجا می كردند. دو روز بعد یكی از آمبولانس های ارتش كه برای تخلیه شهدا ایستاده بود، هدف موشك آرپی جی قرار گرفت، با صدای این انفجار صدای تیراندازی از همه نقاط شهر بلند شد. بروجردی فرصت را مناسب دید. همه نیروها را هماهنگ كرد تا با یك حمله سراسری شهر را آزاد كنند. هم فرودگاه، هم استانداری، و هم باشگاه افسران. اولین گروه را تحت فرماندهی رحیم صفوی به طرف پاسگاه فرستاد. چیزی از ظهر نگذشته بود كه باشگاه آزاد شد. نیروی داخل باشگاه دیگر رمق ایستادن نداشتند. محمد، رحیم و صیاد برای پاكسازی شهر برنامه ریزی كردند. چندین خبرنگار صدا و سیما آمده بودند تا ازشهر آزاد شده خبر و گزارش تهیه كنند. اما بروجردی اهل مصاحبه و این حرف ها نبود. به خبرنگارها گفت: بروید از شهر خبر تهیه كنید. بروید از این جوانها كه چندین هفته در محاصره بودند مصاحبه بگیرید، اینها شهر را آزاد كردند نه من!
¤ ¤ ¤
مردم سنندج در هر كاری بروجردی را می شناختند، و فقط از او كمك می خواستند. در حالیكه هنوز از بعضی خانه ها به نیروهای ارتش و سپاه شلیك می شد. روزی در حال رفتن به باشگاه افسران مرد میانسالی جلوی جیپش را گرفت و گفت: زنم مریض است، حالش خیلی بد است، برسانیدش بیمارستان! محمد پیاده شد و به پاسدار اشاره كرد همراه مرد برود. پاسدار حرفش را قطع كرد و گفت: توی این اوضاع می خواهید پیاده بروید. همه شما را می شناسند. ساعتی بعد كه آن پاسدار با اعتراض پیش بروجردی آمد، میرزا لبخندی زد و گفت: ما در میان مردم امنیت داریم. ما آمده ایم با مردم زندگی كنیم، اگر نتوانیم بینشان حركت كنیم كه خیلی بد است!
¤ ¤ ¤
چند روز بعد علی رغم همه تذكرات و ارائه مستندات محمد بروجردی و در بی توجهی محض دولت، عراق تمام منطقه را محاصره كرد. همین هم شد كه بنی صدر عزل شد و متعاقب آن میرزا فرمانده كل سپاه كردستان شد.
منبع :نورپرتال
سه شنبه 13/7/1389 - 22:36
مصاحبه و گفتگو
دلیل خروج شما از سپاه؟

16 سال من فرمانده سپاه بودم باید نسل های بعدی می آمدند و خودشان را برای آینده سپاه آماده می کردند مسئله دوم اینکه من در خارج از پادگان ها یعنی در جامعه و اداره کشور احساس خطر می کردم و فکر می کردم که در مسائل اقتصادی دیر یا زود با مشکلات جدی مواجه می شویم و من معتقد بودم بعد از جنگ تهدید آینده ایران یک تهدید اقتصاد می دانستم و چون خودم را آماده کرده بودم برای کمک به نظام از سپاه بیرون آمدم.
 
البته امکانی دراختیار من قرار نگرفت و دولتمردان به من کمکی نکردند ولی همین امکان مجمع که آن هم رهبرانقلاب در اختیار من قرار دادند در مسئله تدوین چشم انداز و سیاست های کلی کشور به ویژه اصل 44 توانستم از بخشی از توانایی هایم استفاده کنم از نظر تخصصی کمک کنم به نظام. بعد از پایان جنگ تهدید آینده ایران را فرهنگ و اقتصاد می دانستم و مترصد بودم که فرصتی پیش بیاید بیرون بیام. البته مقام معظم رهبری بعد از 3 سال که قانع شدند، من با اجازه ایشان از سپاه بیرون آمدم.

با خواست خودتان بود؟
بله اما بعد از قانع شدن مقام معظم رهبری که زمانی که ایشان فرمودند من دیگر "قانع شدم" از سپاه خارج شدم، البته چند سال طول کشید.

به اعتقاد شما غرامت جنگ چقدر بوده و پیشنهاد شما برای پیگیری آن چیست؟ اقدامات به چه شکلی بوده؟

همان 90 میلیارد دلار سازمان ملل را من قبول دارم. شاخص خوبی است که دبیر کل سازمان ملل اعلام کرد معیار خوبی است و از طریق سرمایه گذاری های مشترک با عراق در حوزه های نفتی مشترک قابل دست یافتن است ما چاه های نفت مشترکی در نقاط مرزی با عراق داریم. می توانیم سرمایه گذاری کنیم و در یک دوره معقول بیست یا سی ساله این 90 میلیارد دلار را از این حوزه های مشترک برداشت کنیم این حوزه های مشترک امروزه راکد مانده است و کار جدی در استخراج نفت صورت نگرفته من نمی دانم چرا دولت این کار را انجام نمی دهد.

.................................
گفتگو از: اسماعیل سلطنت پور و محمد ابراهیم پاکزاد
منبع :نور پرتال
سه شنبه 13/7/1389 - 22:26
مصاحبه و گفتگو
 با توجه به اینکه شما یکی از فرماندهان و یکی از موسسین سپاه هستید بفرمایید به لحاظ شرایط بین المللی و منطقه ای احتمال جنگ آینده علیه ایران را چگونه ارزیابی می کنید، خیلی از تحلیل گران و حتی مسئولان نظامی بر این باورند که باید انتظار یک جنگ از سوی غرب به سرکردگی امریکا یا بوسیله اسرائیل و دیگر ایادی آنها داشته باشیم؟

آمریکاییها و غربیها یک رویارویی سوم را با ما شروع کرده اند. در حقیقت بعد از 15 سال بررسی گذشته و به کمین نشستن و انتظار نشستن بالاخره یک رویارویی سومی طی سالهای اخیر به ویژه از سال گذشته و مخصوصا از امسال با قطعنامه 1929 اینها یک رویارویی سوم را با ما آغاز کرده اند. در این رویارویی سوم بر خلاف رویارویی اول که عمدتا سیاسی و امنیتی بود مثل حوادث کردستان  و سیستان و بلوچستان، کودتا و تروها و... که سیاسی امنیتی بود و برخلاف رویارویی دوم که سیاسی - دفاعی بود و جنگ تحمیلی در رویارویی جدید سیاسی - اقتصادی است و البته بخشی از آن هم ممکن است تهدیدات نظامی باشد.

بنابراین رویارویی سوم ما با آمریکاییها با رویارویی های گذشته متفاوت است. مهمترین محور این رویارویی جنگ اقتصادی است. تهدیدها جنگ اقتصادی کارشکنی هایی که در پیشرفت ایران دارند که مسئله هسته ای بخشی از آن است. اینها تلاش می کنند ما را از دسترسی به فناوری های برتر باز بدارند. تجارت ایران را محدود کنند در معاملات بین المللی ایران مشکل بوجود خواهند آورد با یک جنگ اقتصادی تحمیلی مواجه هستیم.

تهدیدات نظامی را نیز مطرح می کنند که در کنار فشارهای اقتصادی تهدیدات نظامی هم داشته باشند چه آمریکایی ها چه اسرائیلی ها.

 چند درصد احتمال حمله نظامی به ایران وجود دارد؟
حمله نظامی به ایران کار ساده ای نیست خود آنها هم می دانند. بزرگترین مشکلی که آنها دارند یکی اینکه حمله آنها مثل حمله طبس ناموفق باشد. دوم اینکه ایران بر خلاف افغانستان و عراق پاسخ خواهد داد و به آنها آسیب می زند. عدم موفقیت و آسیب های بعد از حمله فوق العاده آنها را دچار نگرانی کرده و مثل یک سپر بلندی این 2 احتمال آنها را از حمله به ایران تا کنون باز داشته در آینده هم آنها این دغدغه را خواهند داشت لذا حمله به ایران کار ساده و تصمیم گیری ساده ای برای آنها نخواهد بود.

در صورت بروز جنگ فکر می کنید که مثل همان دوران جنگ دفاع مقدس همه اقشار حضور پیدا می کنند یا از قشر حزب الهی ها به جبهه ها می آیند ؟

ما ایرانی ها یک فرهنگی داریم که هروقت تهدید خارجی آمده ما متحد و منسجم شدیم و درمقابل تهدیدات اگریک دولت وحکومت همراه با مردم بوده، مردم همیشه درصحنه بوده اند بعد ازانقلاب همیشه اینگونه بوده. البته قبل ازانقلاب وقتی ایران تهدید نظامی می شده یا مردم می آمدند در صحنه دولت ها همراهی نمی کردند یا دولت تقاضا می کرده و مردم جدی نمی گرفتند.

 پس چرا ایران ژاندارم منطقه شاخته می شده؟

قدرت های خارجی فقط روی نیروهای کلاسیک و سازمان یافته ایران حساب می کردند. آن هم عمدتا روی بخش محدودی از نیروهای کلاسیک که مجهز به تجهیزات مدرن بوده، حساب می کردند. انقلاب اسلامی به آنها نشان داد که همین حساب آنها هم درست نبوده است. سال 1353 که بین ایران وعراق چالش های مرزی بوجود آمد و حتی ایران ارتفاعاتی ازعراق را گرفت ایران به عراق حمله ای محدود کرد هیچ گاه مردم این درگیری را جدی نمی گرفتند ومی گفتند که قدرتهای بین المللی خود سازش می کنند. برعکس جنگ هایی که بین ایران و روس بوده مردم در مقابل ارتش روس می جنگیدند ولی دولت مرکزی 200 سال پیش از آنها هیچ حمایتی نکردند 10 سال مردم و روحانیت در مقابل ارتش روس جنگیدند اما دولت و حکومت از آنها حمایت نمی کردند اما امروز اینگونه نیست اگر تهدید خارجی بوجود آید، مردم و هم حکومت متحد از کشور دفاع می کنند.

اختلافات سیاسی را کنار می گذارند؟

اختلافات سیاسی در ایران بنیادی نیست آنها را کنار می گذارند و چون منافع ملی برایشان مهم است و به همه آنها ارتباط پیدا می کنند می آیند صحنه و دفاع می کنند.

با توجه به اینکه شما فرمانده سپاه بودید درآن دوره خیلی از عملیاتهای ایران شکست می خورد آیا نفوذی ها باعث شکست عملیات ها می شدند یا کارشکنی هایی در بالاتر یا ستاد جنگ یا کابینه، علت شکست خوردن عملیات های مهم ایران بود؟

درصد شکست های ایران نسبت به پیروزی های آن خیلی کم بود و نسبت به ارتش عراق قابل مقایسه نبود یعنی در حقیقت ما می توانیم 8 سال جنگ را بگوییم بیش از 6 سال ما هجوم کردیم و کمتر از 2 سال عراق در حال هجوم به ایران بود. مثل دو کشتی گیر که از 8 امتیاز کلی 6.5 را ایران گرفت و 1.5 امتیاز عراق بگیرد. هجوم با ما بود. البته آن شکست ها هم دلایلی داشت.
شکست هایی که ایران درسال اول جنگ داشت ضعف مدیریت جنگ بود. فرمانده قوی در سال اول جنگ که ارتش عراق حمله کرد وجود نداشت. اما در سال سوم و چهارم به دلیل تقویت سیستم اطلاعاتی عراق بوده که از آمریکایی ها گرفته تا منافقین به آنها کمک می کردند و رشد تجهیزات نظامی عراق، توان رزمی عراق که چند برابر ما شده بود در مقابل، شتاب رشد و تقویت توان نظامی ایران کند شده بود. در طول سالهای بعد از آزادی خرمشهر تا قبل از عملیات خببر که ما با ابتکارات این توانایی ها و اطلاعات وسیع ارتش عراق را دور می زدیم. چه از طریق فریب هایی که ما به کار می بردیم و چه از طریق ضد اطلاعاتی که ما موفق شدیم در سالهای سوم و چهارم جنگ به یک سیستم ضداطلاعاتی دست پیدا کنیم که اطلاعات آنها را خنثی می کردیم با ابتکارات عملیاتی که در فاو و شلمچه به آن دست یافته بودیم توان رزمی عراق که چند برابر ایران شده بود ما آن توان رزمی را خنثی می کردیم. بنابراین یا با کمک ضد اطلاعات یا با کمک ابتکارات عملیاتی ما توانستیم سالهای اخر جنگ با پیروزی های پی در پی مواجه شویم.
سه شنبه 13/7/1389 - 22:22
مصاحبه و گفتگو
بحث دیگری که افکار عمومی را به خود مشغول کرده این است که با توجه به بافت جمعیتی آن موقع انقلاب آیا همه افراد در این سنین در جنگ برای دفاع از سرزمین خود حاضر می شدند یا جزء قشر خاصی مثل مستضعفین بودند؟
از همه اقشار در جنگ حاضر شدند از همه مذاهب و گروه ها از قبیل ارامنه و مسیحیان و برادران اهل سنت  حاضر و شهید دادند و...البته  به نسبت جمعیتی این حضور متفاوت است. از برادران اهل سنت افراد زیادی داریم که آمدند در استانهای شیعه مثلا در استان خوزستان با ارتش عراق جنگیدند، تعداد زیادی شهید دادند. از همه اقشار بودند از دانشگاهی، کارگر، کشاورز، روحانی از همه اقشار حتی کسانی که ملی گرا بودند نیز در جنگ حضور داشتند.
 
اما از دو گروه بیشتر شرکت می کردند یکی نیروهای حزب الهی و معتقد که نسبت به جمعیت خود رقم بالایی دارند و مسئله دوم از محرومین و مستضعف که نسبت به جمعیت از قشرهای دیگر بیشتر در جنگ شرکت می کردند و حضور بیشتری داشتند.
 
از دوران دفاع مقدس شبهه ای مطرح شد که ایران در جنگ برای خرید سلاح با واسطه به معامله با اسرائیل روی آورد که تجهیزات و تسلیحات نظامی را در اختیار بگیرد در این باره نظرتان چیست و با چه اهدافی این موضوعات مطرح می شد؟
در طول جنگ همیشه شایعاتی از این قبیل علیه ایران راه می افتاد که دو منشاء داشت که یکی خود اسرائیلی ها بودند و دیگری عراقی ها که شایعاتی را مطرح می کردند که یکی ازاین شایعات این بود که ایران اسلحه ومهمات از اسرائیل می گیرد و عراقی ها با این انگیزه این حرف را می زدند که از عربها و کشورهای عربی کمک بیشتری بگیرند و اسرائیلی ها در حقیقت در این جهت این مسائل را مطرح می کردند که آن جنبه انقلابی گری ایران و صدور انقلاب ایران را تضعیف کنند و ملت های دیگر به انقلاب ما نپیوندند و با اهداف سیاسی این کار صورت می گرفت لذا کاملا این ادعا یک دروغ محض بود و ایران دشمن شماره یک خود را اسرائیل می دانست و اسرائیل هم به شدت وحشت داشت که ایران پایش وارد عراق شود و می دانست که با ورود ایران به عراق رژیم غاصب اسرائیل دیگر نمی تواند در فلسطین بماند و به شدت از پیشروی ها و پیروزی های ایران وحشت داشت و همیشه به دنبال این بود که به صدام  به شکل های مستقیمی کمک شود و به عنوان سدی مانع از نفوذ ایران به عراق و از عراق حمایت می کرد.

بعد که جنگ تمام شد دیدند که از بس به عراق کمک کردند ممکن است خود این عراقی که در جنگ قوی شده با کمک های خودشان برایشان به مشکل تبدیل شود به این دلیل ریختند روی سر صدام چرا که از آینده اش می ترسیدند.

در دوران جنگ هدف حفظ خاک بود یا ایران فراتر از مرزها به دنبال پیشروی بود؟
در حقیقت جنگ تحمیلی و دفاع مقدس دومین رویارویی آمریکا و  غرب با ایران بود آنها به دنبال آن بودند که استقلال جمهوری اسلامی را بگیرد یعنی جمهوری اسلامی را تبدیل به یک حکومت دست نشانده در منطقه کنند از طرف دیگر از صدور انقلاب هم جلوگیری کنند یعنی انقلاب در درون مرزها مهار شود. مهار انقلاب و وابسته کردن جمهوری اسلامی به نظم جهانی و بین المللی و سردمداری آمریکا. خود آمریکا باور نمی کرد که بتواند در این جنگ جمهوری اسلامی را از بین ببرد و به دنبال آن بود که انقلاب را مهار کند و جمهوری اسلامی را دست نشانده کند.
 
اهداف ما درست درمقابل این قرار داشت ما می خواستیم استقلال ایران را تثبیت کنیم وبه عنوان یک قدرت موثر درمنطقه ظاهر شویم و دوم صدور انقلاب را ادامه دهیم که کشورهای دیگر اسلامی هم به انقلاب و اندیشه امام بپیوندند. ما اگر در عراق پیروز می شدیم به این دو هدف دست پیدا می کردیم اگر شکست می خوردیم آمریکایی ها به اهدافشان دست می یافتند اگر ایران شکست می خورد ایران تبدیل به رژیمی وابسته می شد ولو با نام جمهوری اسلامی یعنی اگر شکست می خوردیم یک جمهوری اسلامی وابسته به آمریکا شکل می گرفت و انقلاب ما هم در مرزها محدود می شد ولی اگر پیروز می شدیم ایران به عنوان بازیگر بین الملل ظهور می کرد و انقلاب را نیز صادر می کردیم که این اتفاق افتاد ما نه تنها سرزمین های خود را آزاد کردیم و این ما بودیم که سالهای آخر به خاک عراق حمله می کردیم و آنها بودند که التماس می کردند که جنگ پایان یابد. مخصوصا از عملیات فاو به این طرف. البته درمقطعی از جنگ که ما با عدم الفتح مواجه بودیم آمریکاییها به استراتژی "جنگ نباید برنده داشته باشد" روی آورده بودند و خواهان طولانی شدن جنگ بودند ولی وقتی ما وارد برنده شدن شدیم آنها گفتند نه باید جنگ زود پایان یابد یعنی عملیات فاو باعث شد که قدرت های بین المللی به این نتیجه برسند که این جنگ نباید طول بکشد و باید تمام شود اما قبل از عملیات فاو آنها می گفتند این جنگ باید 20 سال طول بکشد.
 
 در ایران فضا فرق می کرد، خود شما گفتید اگر امام نمی پذیرفت ممکن بود صدام خرمشهر و کرمانشاه را بگیرد؟

این مساله در رابطه با آخر جنگ بود. در حقیقت فروردین ، اردیبهشت و خرداد و تیر ماه سال 1367.  در آن زمان وضعیت جبهه ها طوری شده بود که ورق کاملا به نفع صدام برگشته بود، اما درمردادماه طور دیگری شد برعکس شد. دوباره در مرداد ماه که ما صدام را عقب زدیم، زیربار پذیرش قطعنامه 598 نمی رفت اما آلمانی ها، شوروی وآمریکایی ها وهمه فشار آوردند به صدام که قطعنامه را بپذیرد یعنی آن هفته های آخر جنگ فشارهای بین المللی به صدام زیاد شده بود که سریعا قطعنامه را بپذیرد.
 
یعنی این کشورها از ایران حمایت می کردند ؟!

حمایت نمی کردند آنها نگران بودند که اگر جنگ ادامه یابد ایران صدام را ساقط می کند و موجب زیان های بزرگی به آنها شود. در حقیقت آنها از ترس منافع خودشان که منافعشان را از دست ندهند تشخیص دادند که جنگ سریعتر پایان یابد.

ما که پیروز شدیم ایران تبدیل به قدرت منطقه ای شد و انقلاب ایران هم صادر شد. آن چیزی که در لبنان و فلسطین اتفاق افتاده بعد از پیروزی ما در عراق بود. یعنی اگر ما پیروز نمی شدیم انتفاضه در فلسطین بوجود نمی آمد و صدام هم از بین نمی رفت یعنی اگر ما شکست می خوردیم ایران تبدیل به کشوری وابسته می شد و انقلاب هم در مرزهای کشور مهار می شد اما پیروزی ما باعث شد که صدام برای اینکه چاره ای بیندیشد که به کویت حمله کند و کویت را لقمه ای قابل هضم می دانست که آنجا هم شکست خورد و امروز همان هایی که در یک سنگر با ما علیه صدام می جنگیدند امروز در عراق حاکمند آقای طالبانی و مالکی و حکیم.  بنابراین پیروزی ماباعث صدور انقلاب به خارج از مرزهای کشور و ایجاد جبهه هایی در سوریه، لبنان، فلسطین و ... شد.
منبع :نور پرتال
سه شنبه 13/7/1389 - 22:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته