• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 42209
تعداد نظرات : 4513
زمان آخرین مطلب : 4108روز قبل
اهل بیت
نویسنده: امیرحسین انبارداران




 
باورم نمی شد. فكر كردم خیالاتی شده ام، با خودم و اندیشه ام كلنجار رفتم، نه! خیالات نبود، واقعیت داشت. من خواب دیده بودم، جزییات خوابم را هم می دانستم كه در حافظه ام بایگانی شده بود. حیران مانده بودم از اسرار آن بانوی نورانی كه گفته بود، فقط همین را بگو و از من نگو!
همان طور كه روی تخت افتاده بودم و از شدت درد و ناراحتی به خودم می پیچیدم و با اشاره سر به مادرم كه كنار تختم بود حالی كردم كه حرف دارم، مادر آمد نزدیك، حرفم را شنید و گریه كرد، اشكهای مادر كه زنی مؤمنه و اهل قرآن بود، مهر تأییدی بر آنچه در رؤیا شاهدش بودم، به حساب می آمد. مادر هنوز داشت گریه می كرد كه با عجله رفت سراغ كادر پزشكی بیمارستان تا از آنها بخواهد مانع تدارك عمل جراحی من بشوند.
ایستاده بودم جلو مدرسه و منتظر مینی بوس سرویس دانش آموزان بودم كه ناگهان احساس كردم تمامی دردهای دنیا را بر بدنم و بیشتر بر پاشنه پایم ریختند. فریادی را كه از حنجره بیرون دادم هیچ وقت فراموش نمی كنم. فریادم چنان بود كه از حال و هوش رفتم. فقط حس می كردم روی دست مردم هستم و بدنم تكان می خورد و توی ماشینی جابه جا می شوم.
از حاشیه تهران كه خانه مان بود تا بیشتر نقاطش مرا به بیمارستانهای مختلف بردند و نظر همه شان این بود كه نمی توانند كاری انجام بدهند. قرار شد مدتی بگذرد و زخم پاشنه پایم كه خوب شد پایم را از بالای مچ قطع كنند، چرا كه آن بخش از بدنم دیگر رگ و عصبی نداشت كه بخواهد از مغزم فرمان ببرد.
كار همه شده بود گریه. خودم هم گیج بودم، من تازه داشتم پنجم دبستان را تمام می كردم و می خواستم در آینده فوتبالیست خوبی بشوم. اگر پایم از بالای مچ قطع می شد، دیگر چگونه می توانستم بدوم؟ در بیمارستانی در منطقه تجریش تهران بستری بودم و نوبت عمل جراحی پایم مشخص شده بود، مادرم كه یار و همراه همیشگی ام بود، چنان بی تابی می كرد كه غم و غصه های خودم را فراموش كرده بودم و دلم برای او می سوخت. توی دلم از خدا می خواستم كاری كند كه مادرم آرام شود.
قرآن و كتاب دعا یك لحظه هم از دست مادر جدا نمی شد. با نگرانی نگاهش می كردم و زیر چشمی هوایش را داشتم. بنده خدا یكسره با چشمانی گریان به قرآن و ادعیه می نگریست و می گریست و نجوا می كرد. حتی یك بار از دلم گذشت و از خودم پرسیدم چرا خداوند متعال كه خالق است و همه چیز ما در دست اوست و خودش گفته: «بخوانید مرا تا اجابت كنم شما را» به این همه خواهش و التماس مادرم پاسخی نمی دهد. شاید این اندیشه و اندیشه های دیگر بخشی از خصوصیات سنی آن روزهای من بود و به سادگی دنبال پاسخ سؤالاتم بودم.
مادر همچنان دعا می كرد و قرآن می خواند و می گریست كه احساس كردم چشمانم سنگین شده، روی تختم جابه جا شدم و صورتم را گذاشتم روی بالش و با زحمت پلكهایم را باز نگه داشته بودم كه...
احساس كردم اتاقی كه داخل آن بستری بودم بسیار نورانی تر از قبل شده. حیرت زده به نور زیاد اتاق فكر می كردم كه دیدم خانمی كنار تختم ایستاده و به من لبخند می زند. آن خانم خیلی نورانی بود و همچنان نگاهم می كرد. دلم می خواست به آن خانم بگویم از مادرم بخواهد كه این قدر گریه نكند، اما آن قدر در نورانیت و جمال آن خانم محو شده بودم كه زبانم باز نمی شد و فقط با نگاهم به او التماس می كردم.
لحظاتی به همان حال گذشت و آن خانم به یكباره گفت:
- اجازه نده چاقوی جراحی را به پایت بزنند.
این بار از خوشحالی حرف آن خانم توانستم حرف بزنم، تند و ذوق زده پرسیدم:
- خانم، شما كی هستید؟
آن خانم كه هنوز داشت لبخند می زد، جواب داد:
- فقط اجازه نده چاقوی جراحی را به پایت بزنند، از من حرفی نزن...
نور اتاق دوباره كم شد، آن خانم دیگر كنار تختم نبود. می خواستم دنبالش بروم و پیدایش كنم. مادرم محكم بدنم را گرفته بود و التماس می كرد:
- حسین جان چرا این قدر تكان می خوری، خوب نیست، خونریزی پات دوباره شروع می شه...
داشتم با التماس گریه می كردم. از مادرم پرسیدم:
- كو؟ كجا رفت؟
مادر پرسید:
- كی؟!
گریستم و قصه را برای مادرم گفتم. مادر از خوشحالی گریه می كرد.
هر طوری كه بود تیم پزشكی بیمارستان را متقاعد كردیم كه پای مرا قطع نكنند. الان هم بیست سال است، با همان پایی كه قرار بود قطع شود و قطع نشد فوتبال بازی می كنم.
منبع: نشریه روزهای زندگی-ش332.
سه شنبه 15/1/1391 - 22:55
اهل بیت
 
نویسنده:مرتضی عبدالوهابی




 

فاطیما
 

از بیمارستان مرکزی هامبورگ بیرون آمد. گرفته و غمگین بود. خودش را به ساحل دریاچه رساند، ایستاد و به آب های آرام آن چشم دوخت. چند قایق بادبانی کوچک روی دریاچه در حال حرکت بودند. کمی آن سوتر، مسجد زیبای مسلمانان هامبورگ توجهش را جلب کرد. مسجد امام علی(ع) را ایرانی ها ساخته بودند. یک بار همراه مهندس ایرانی همکارش به آن جا رفته بود. مهندس، همسایه ی او هم بود. با مادر پیرش زندگی می کرد.
مرد آلمانی غرق در افکار دور و دراز خود بود که متوجه شد کسی او را صدا می زند. برگشت. پیرزن را شناخت. بی بی، مادر دوست ایرانی اش. از نماز جماعت مسجد بر می گشت.
- سلام آقای مهندس! حال دخترتون چطوره؟
- اصلاً خوب نیست بی بی خانم!
- مگر قرار نبود عمل بشه؟
- الان از بیمارستان میام. با دکترش صحبت کردم. گفت پهلوی دخترت شکسته، استخوناش خرد شده، باید عمل بشه، همش تقصیر منه بی بی! اون تصادف، تقصیر من بود!
- حادثه برای هرکسی پیش می آد پسرم! حالا که شکر خدا، دخترت زنده مونده، امیدتون به خدا باشه. عملش کنید، خوب می شه.
- اما این وسط، مشکل وجود داره بی بی!
- چه مشکلی؟
- دخترم راضی به عمل نیست.
- چرا؟
- می گه اگه با همین حال و روز بمیرم، بهتر از اینه که زیر عمل از دنیا برم. به همین خاطر چند روز پیش از بیمارستان آوردیمش خونه.
- امروز می آم بهش سر می زنم. نمی دونستم مرخص شده.
بی بی در خانه مهندس، بالای سر دختر نشسته بود. با مهربانی او را نگاه کرد و گفت:
- دخترم! از چی می ترسی؟ پدرت خیلی نگرانه، اجازه بده عملت کنن.
- نه بی بی! می ترسم؛ می دونم زنده از بیمارستان برنمی گردم. اجازه نمی دم دکترا منو بکشن!
- یعنی اونا رو قبول نداری؟
- نه.
پیرزن به فکر فرو رفت. لحظه ای بعد، سر برداشت و گفت:
- من یه دکتر سراغ دارم که اگه خدا بخواد، تو رو خوب می کنه.
- بدون عمل جراحی؟!
- بله، به امید خدا.
- چقدر پول می گیره؟
- اون، دکتر پولی نیست. فقط باید دعا کنی، دخترم! من از نسل فاطمه، دختر پیامبر(ص) اسلام هستم. پهلوی فاطمه هم شکسته شد. من و پدرت تو رو تنها می ذاریم، به بانوی اسلام متوسل شو و این جمله را بگو« ای فاطمه! مرا شفا بده»، فهمیدی؟!
-بله.
- خب، حالا بگو.
- فاطیما! مرا شفا بده.
بی بی و مهندس از اتاق خارج شدند. بی بی در سالن پذیرایی روی مبل نشست. صدای دختر را می شنید که با گریه، فاطمه زهرا را صدا می زد. بی بی هم گریه اش گرفت. دلش شکسته بود. آهسته زیر لب گفت:
- یا فاطمه زهرا! شفای این بیمار آلمانی را از تو می خوام؛ مادرجان! آبروی منو حفظ کن.
مهندس به حیاط خانه رفت. او هم منقلب شده بود. نگاهش را به آسمان بارانی انداخت و آرام کلمه ای را زیر لب تکرار کرد.
- فاطیما!
-پدر!پدر!
صدای دخترش بود. با عجله خودش را به اتاق او رساند. بی بی اشک هایش را با گوشه روسری پاک کرد. دختر دیگر ناله نمی کرد. در بسترش نیم خیز شده بود. مرد شانه هایش را گرفت و گفت:
- بخواب دخترم! به پهلویت فشار می آد.
- چیزی نیست پدر! دیگه درد ندارم. حتی می تونم بشینم نگاه کن.
دختر این را گفت و نشست. بی بی با شادمانی گفت:
- خدارو شکر، شفا پیدا کردی!
مهندس، هاج و واج نگاه می کرد.
- غیرممکنه! چه اتفاقی افتاده؟ اینجا چه خبره؟!
دختر گفت:
- تعجب نکن پدر! من شفا پیدا کردم. وقتی « فاطیما» رو صدا می زدم، اون قدر گریه کردم که از هوش رفتم. خانمی اومد کنار تختم. چند بار به پهلوم دست کشید. بهش گفتم: شما کی هستید؟« گفت: همون کسی که صداش می زدی». اون خانم اینو گفت و رفت. وقتی به هوش اومدم، دیدم دیگه درد ندارم.
... مهندس آلمانی با همسر و دخترش در محضر آیت الله العظمی میلانی بودند. آنها به مشهد آمده بودند تا مسلمان شوند. مرد آلمانی ماجرای شفای دختر خود را تعریف کرد. یکی از حاضران صحبت های او را برای آقا ترجمه کرد. ساعتی بعد، آن خانواده «شهادتین» را بر زبان آوردند و مسلمان شدند. در این بین، فاطیما دختر آنان خوشحال تر به نظر می رسید.(*)
پی نوشت:
* فضایل و کرامات فاطمه زهرا، عباس عزیزی، قم، انتشارات صلاة.
منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
سه شنبه 15/1/1391 - 22:54
اهل بیت
نویسنده: یاسر جهانی پور




 
فضایل فاطمه زهرا دختر پیامبر، بر هیچ کس پوشیده نیست. اهل سنت همانند بسیاری دیگر از مسلمانان به فضایل او معترف اند و وی را ستوده اند. اما روشن نیست با وجود اعتراف به این فضایل، هجوم به خانه وحی به وسیله خلیفه اول و دوم را چگونه توجیه می کنند؟ مگر نه اینکه به اعتراف خود آنان، خداوند به خشم فاطمه، خشمگین و به خشنودی او، خشنود می شود؟ مگر اعتراف نکرده اند که در جریان بیعت برای خلیفه غاصب، فاطمه از آنان ناخشنود گشت و وصیت کرد شبانه او را غسل دهند و دفن کنند و حتی اجازه نداد یکی از آنان بر جنازه اش حاضر شود و بر او نماز بخواند؟! در این مقاله به بررسی همین مطلب پرداخته ایم و قضاوت نهایی را به عهده خوانندگان محترم می گذاریم.

برخی از فضایل فاطمه زهرا(علیها السلام)
 

ابتدا نگاهی می کنیم به برخی از فضایل حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) که در منابع اهل سنت آمده است:
1. عن حذیفه: قال رسول الله:« نزل ملک من السماء... فبشرنی ان فاطمه سیدة نساء أهل الجنه(1)؛ حذیفه از قول رسول خدا نقل کرد که فرمود: فرشته ای از آسمان نازل شد... و از جانب خدا، مرا بشارت داد که فاطمه سرور زنان اهل بهشت است.»
2. عن علی(ع):« سمعت النبی یقول إذا کان یوم القیامة نادی مناد من وراء الحجاب: یا اهل الجمع غضوا ابصارکم عن فاطمة بنت محمد حتی تمرّ(2)؛ از امام علی(ع) نقل شده است که فرمود: از پیامبر شنیدم که می فرمود: در روز قیامت، ندا دهنده ای از پشت حجاب ندا دهد: ای اهل محشر! چشمانتان را بپوشانید تا فاطمه دختر محمد عبور کند.»
3. عن علی(ع):« قال رسول الله لفاطمة: انّ الله یغضب لغضبک و یرضی لرضاک(3)؛ از امام علی (ع)نقل شده است که پیامبر(ص) به حضرت فاطمه (علیها السلام)فرمود: همانا خداوند به خشم تو، خشمگین و به رضایت تو، راضی می شود.»
4. فقال (ع):« انما فاطمه بضعة منی فمن آذاها فقد آذانی؛(4) پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. هر که او را اذیت کند، مرا اذیت کرده است».
5. عن ابن بریده عن ابیه قال:«کان احب النساء إلی رسول الله(ص) فاطمه و من الرجال علی بن ابی طالب(5)؛ ابن بریده از پدرش نقل می کند که گفت: محبوب ترین زنان نزد پیامبر(ص)، فاطمه و محبوب ترین مردان، علی (ع)بود.»
6. قال رسول الله:« اول شخص یدخل الجنة فاطمة(6)؛ پیامبر(ص) فرمود: اولین کسی که وارد بهشت می شود، فاطمه است.»
7. قال رسول الله(ص):« فاطمة بضعة منی یقبضنی ما یقبضها و یبسطنی ما یبسطها و ان الانساب تنقطع یوم القیامة غیر نسبی و سببی و صهری(7)؛ پیامبر(ص) فرمود: فاطمه پاره تن من است. هرچه او را ناراحت کند، مرا هم ناراحت کرده و هرچه او را شاد کند، همان باعث شادی من است. همانا همه نسب و خویشاوندی ها در روز قیامت قطع می شود، جز نسب و سبب من.»
8. عن عایشه قالت:« اذا دخلت فاطمه علی النبی (ص)قام إلیها فقبلها و اجلسها فی مجلسه؛(8) عایشه می گوید: هرگاه فاطمه بر پیامبروارد می شد، پیامبر پیش پای او برمی خاست، او را در آغوش می گرفت و می بوسید و به جای خود می نشانید.»

هجوم به خانه وحی و ماجرای بیعت
 

این فصل شاید برای آنان که تعصب خاصی به رهبران خود دارند، ناگوار باشد، اما حقیقت همیشه پوشیده نمی ماند. اگر بتوان با جعل حدیث، یا نابود کردن احادیث پیامبر در ارتباط با فضایل اهل بیت، مدتی بر مسند خلافت دنیوی نشست و فضایل و ارزش ها را زیر پا گذاشت، ولی نمی توان برای همیشه حقایق را مخفی کرد. اینک پس از گذشت بیش از 1400 سال از وفات پیامبر، با تأمل و تحقیق در کتب کسانی که خلافت را برای آن سه نفر جایز می دانند، حقایقی روشن می شود که از شدت وضوح، نیازی به رجوع به کتب پیروان حق ( شیعیان ) نیست. با این حال، همچنان تعصبات بی جا مانع از اعتراف به حق و حقیقت می شود. در این فصل، برخی از این حقایق روشن می شود.
چون پیامبر وفات یافت، گروه اندکی که بزرگ ایشان علی(ع) بود، مشغول به کفن و دفن بدن مطهر او شدند. این در حالی بود که جماعت بسیاری در «سقیفه بنی ساعده» جمع شده و مشغول انتخاب خلیفه بودند. گویی اگر جنازه پیامبر روی زمین هم رها می شد، برایشان مهم نبود. ابوبکر و عمر چون شنیدند در سقیفه بنی ساعده، دنیاپرستان برای رسیدن به مقام در حال مذاکره اند، به سرعت خود را به ایشان رساندند تا در امر رسیدن به خلافت، از دیگران عقب نمانند. پس از آن جریان کذایی که در کتب به تفصیل ذکر شده، ابوبکر به خلافت رسید و اولین کسی که با او بیعت کرد، عمر بود و بیعتش به آن علت بود تا خلافت خود را پس از ابوبکر تثبیت کند. در این بین، جماعتی از مهاجران و انصار مخالفت خود را با بیعت ابوبکر، با گردهمایی در خانه فاطمه و علی (ع)اعلام کردند. به همین دلیل، عمر برای بیعت گرفتن از ایشان رو به خانه اهل بیت (ع)آورد و مرتکب آن عمل زشتی شد که همه خوانده ایم و می دانیم. اما اهل سنت در این زمینه چه گفته اند؟
در کتاب « الامامة و السیاسة» و همچنین « زندگینامه عمر بن خطاب» عبدالرحمن احمد البکری- که این نویسنده در مقدمه کتاب خود یادآور شده که تمام نوشته های کتابش را از منابع اهل سنت برداشت کرده است- ماجرای بیعت گرفتن از علی (ع)به طور کامل و این چنین تعریف شده است:
«کیف کانت بیعة علیّ( کرّم الله وجهه) قال إبن قتیبه: و إن أبابکر( رض) تفقد قوماً تخلفوا عن بیعته عند علیّ( کرّم الله وجهه)، فبعث الیهم عمر، فجاء فناداهم و هم فی دار علی. فأبوا أن یخرجوا فدعا بالحطب و قال: والذی نفس عمر بیده لتخرجن أو لاحرقنها
علی من فیها. فقیل له: یا ابا حفص ان فیها فاطمه... .
فقالت: «نشدتکما الله الم تسمعا رسول الله یقول: رضاء فاطمة من رضای، و سخط فاطمة من سخطی، فمن أحب فاطمة إبنتی فقد احبنی، و من ارضی فاطمة فقد ارضانی، و من اسخط فاطمة فقد اسخطنی؟
قالا: نعم سمعناه من رسول الله.
قالت:
«فانی اُشهدالله و ملائکته انکما اسخطتمانی و ما ارضیتمانی، و لئن لقیت النبی لاشکونکما الیه»(9)؛
ابن قتیبه می گوید: ابوبکر، عمر را به سوی گروهی فرستاد که از بیعت تخلف کرده و در خانه علی (ع)جمع شده بودند. پس عمر به خانه علی رسید و ایشان را ندا داد تا خارج شوند و با ابوبکر بیعت کنند، ولیکن هیچ یک خارج نشد. عمر مقداری هیزم طلبید و گفت: به آن خدایی که جان عمر به دست اوست! یا خارج شوید یا خانه را با کسانی که در آن هستند، به آتش می کشم. به او گفته شد: آیا با حفص! در خانه، فاطمه هست. گفت: باشد( مهم نیست). بعد از این حرف، همه بیعت کردند الا علی(ع). عمر به سوی ابوبکر بازگشت و به او گفت: آیا قصد نداری این متخلف از بیعت را دستگیر کنی؟ پس ابوبکر به غلامش قنفذ گفت: به سوی علی(ع) برو و او را نزد من بیاور. قنفذ نزد حضرت رفته، گفت: خلیفه رسول خدا، تو را می خواند. علی (ع)فرمود: چه زود بر رسول خدا دروغ بستید. قنفذ بازگشته، کلام حضرت را به گوش ابوبکر رساند. ابوبکر گریه بسیاری کرد( پس از آن، عمر چون شرایط را مناسب ندید) گفت: این متخلف از بیعت را فرصت نده( و او را بازداشت کن). پس ابوبکر به قنفذ گفت: به سویش برو و به او بگو: خلیفه رسول خدا، تو را می خواند تا با او بیعت کنی. چون قنفذ کلام ابوبکر را رسانید، علی (ع)فرمود: سبحان الله آنچه را که شایسته آن نیستند، ادعا می کنند.( چون حضرت نیامد) عمر همراه جماعتی به منزل فاطمه آمدند. وقتی فاطمه صدای این جماعت را شنید، با صدای بلند فرمود:« ای پدر، ای رسول خدا! بعد از تو ما از دست عمر و ابوبکر چه کشیدیم؟» چون آن جماعت آن را شنیدند، برخی از آنها بازگشتند. پس عمر با گروهی دیگر، علی(ع) را برای بیعت نزد ابوبکر آوردند و به او گفتند: بیعت کن. فرمود: اگر بیعت نکنم، چه می کنید؟ گفتند: به خدا قسم! گردن تو را می زنیم. فرمود: آیا بنده خدا و برادر رسول خدا را می کشید؟ عمر گفت: اما بنده خدا، آری ولی برادر رسول خدا، خیر. و ابوبکر ساکت بود و حرفی نمی زد...( پس از مکالماتی) فاطمه فرمود: شما را به خدا قسم! آیا نشنیدید که رسول خدا
فرمود:« رضایت فاطمه، رضایت من و خشم او، خشم من است. هرکه فاطمه دخترم را دوست بدارد، مرا دوست داشته و هر که فاطمه را راضی کند، مرا راضی کرده و هرکه او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده؟»
گفتند: آری، همه را از رسول خدا شنیدیم.
آن گاه فرمود:«من، خدا و ملائکه را شاهد می گیرم که شما، مرا به خشم آوردید و راضی ام نکردید. و چنانچه پیامبر(ص) را ملاقات کنم، از شما به او شکایت خواهم کرد.»
غیر از آنچه ذکر شد، در دیگر منابع اهل سنت نیز گاهی با صراحت و گاهی با کنایه، این داستان نقل شده است؛ از آن جمله موارد زیر است:
در تاریخ یعقوبی آمده است:
«بلغ ابابکر و عمر، أن جماعة من المهاجرین و الانصار قد اجتمعوا مع علی بن ابی طالب فی منزل فاطمه بنت رسول الله، فأتوا فی جماعة حتی هجموا الدار، و خرج علی و معه السیف فلقیه عمر. فصارعه عمر فصرعه، و کسر سیفه، و دخلوا الدار فخرجت فاطمة فقالت:« والله لتخرجن أو لاکشفن شعری و لاعجن الی الله!» فخرجوا و خرج من کان فی الدار و اقام القوم ایاماً. ثم جعل الواحد بعد الواحد یبایع، و لم یبایع علیّ إلا بعد ستة اشهر و قیل اربعین یوماً؛(10) به ابوبکر و عمر خبر رسید که جماعتی از مهاجران و انصار با علی بن ابی طالب در منزل فاطمه جمع شده اند. پس با جماعتی آمدند تا به خانه فاطمه هجوم برند. پس از تهدید، علی (ع)از خانه خارج شد و با او شمشیری بود. پس عمر، شمشیر او را شکست و با همراهان خود داخل خانه وی شدند. سپس فاطمه خارج شده، فرمود:
«به خدا قسم! یا خارج می شوید یا موهای خود را مکشوف و به خداوند شکایت می کنم.»
پس از خانه خارج شدند. بعد از آن، یکی پس از دیگری بیعت کردند، ولی علی (ع)تا شش ماه یا به قول دیگر، چهل روز بیعت نکرد.»
در تاریخ طبری نوشته شده:
«حدثنا ابن حمید، قال حدثنا جریر عن مغیرة عن زیاد بن کلیب، قال: اتی عمر بن الخطاب منزل علیّ و فیه طلحه و الزبیر و رجال من المهاجرین، فقال: و الله لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعه. فخرج علیه الزبیر(11)؛ عمر به منزل علی(ع) آمد. طلحه و زبیر و جماعتی از مهاجران در خانه او بودند. چون به در خانه رسید، گفت: این خانه را بر شما آتش می زنم یا آنکه برای بیعت خارج شوید...».
ابوالفداء می نویسد:
«ثم إن ابابکر بعث عمر بن الخطاب إلی علیّ و من معه لیخرجهم من بیت فاطمة( رضی الله عنها)، فأقبل عمر بشیء من نار علی أن یضرم الدار، فلقیته فاطمه ( رضی الله عنها) و قالت:
« إلی أین یا ابن الخطاب؟ اجئت لتحرق دارنا؟»قال: نعم... فخرج علیّ حتی أتی ابابکر فبایعه. کذا نقله القاضی جمال الدین بن واصل، و أسنده إلی ابن عبد ربه المغربی(12)؛ همچنین نقل شده است که ابوبکر، عمر را به سوی علی(ع) و کسانی که با او بودند، فرستاد تا از خانه فاطمه خارج شوند و با او بیعت کنند. پس عمر با آتشی پیش آمد تا خانه حضرت را بسوزاند. فاطمه (علیها السلام)او را ملاقات کرده، فرمود: «کجا می روی عمر! آیا می خواهی خانه ما را آتش بزنی؟»
گفت: آری... پس علی خارج شد و با ابوبکر بیعت کرد...».
با این گزارش های تاریخی- که از منابع خود اهل سنت نقل شد- سؤال این است که چگونه جایز است هتک حرمت خانه دختر پیامبر(ص)؟ آیا جسارت به حریم « بضعة الرسول» جایز است؟ آیا جایز است او را به آتش زدن خانه اش تهدید کرد؟ آیا از روایات وارد شده معلوم نمی شود که فاطمه از ابوبکر و عمر خشمگین بوده و با همین حال از دنیا رفته است؟ آیا...؟ علمای عامه باید به این سؤالات جواب دهند.

سه شاهد درباره نارضایتی فاطمه(علیها السلام)
 

غیر از آنچه از نارضایتی فاطمه (علیها السلام)از ابوبکر و عمر درباره مسئله خلافت و بیعت گرفتن از امیرمؤمنان (ع)و هجوم به خانه حضرتش ذکر شد، می توان به سه شاهد دیگر اشاره کرد.
شاهد اول: ابوبکر- براساس آنچه بزرگان اهل سنت به آن اشاره کرده اند- در لحظات آخر زندگانی اش از سه عمل خود پشیمان شد و ابراز ناراحتی می کرد. یکی از آن سه عمل، حمله به خانه زهرای اطهر بود. دلیل پشیمانی اش هم به طور قطع نارضایتی فاطمه(علیها السلام) از او است؛ زیرا پس از آن عمل، حضرت هیچ گاه با او سخن نگفت تا از دنیا رخت بربست. ذهبی در تاریخ الاسلام می گوید:
«قال ابوبکر:... اما إنی لا آسی علی شیء الا علی ثلاث فعلتهن، و ثلاث لم أفعلهن، و ثلاث وددت أنی سألت رسول الله(ص) عنهن: وددت أنی لم أکن کشفت بیت فاطمة و أن أغلق علی الحرب، وددت أنی یوم سقیفه بنی ساعده کنت قذفت الامر فی عنق عمر أو أبی عبیدة...(13)؛ ابوبکر در اواخر حیات خود می گفت: تأسف می خورم بر سه کار که باید انجام می دادم و سه کار که نباید انجام می دادم...( سه کاری
که انجام نمی دادم این بود که ) کاش خانه فاطمه را باز نمی کردم و کاش روز سقیفه بنی ساعده امر خلافت را به گردن عمر یا ابی عبیده نمی انداختم و خود امر وزارت را بر عهده می گرفتم...».
شاهد دوم: ابوبکر بعد از پیامبر(ص)، فدک را- که ملک شخصی فاطمه زهرا (علیها السلام)و هدیه خداوند برای آن حضرت بود- و بعضی از میراث های دیگر پیامبر(ص) برای فاطمه (علیها السلام)را غصب و حضرت را از آنها منع کرد. طبق روایات بسیاری که بخاری و دیگران نقل کرده اند، حضرت فاطمه (علیها السلام)به دنبال ابوبکر فرستاد و از او خواست فدک را به او بازگرداند، ولی ابوبکر چنین نکرد. عایشه می گوید:
« فوجدت فاطمه علی ابی بکر فی ذلک فهجرته فلم تکلمه حتی توفیت فلما توفیت دفنها زوجها علیّ لیلاً و لم یؤذن بها ابابکر و صلی علیها(14)؛ فاطمه در این باره بر ابوبکر خشمگین و غضبناک شد و با او علناً قهر و قطع رابطه کرد و دیگر با او سخن نگفت تا آنکه از دنیا رفت. پس هنگامی که از دنیا رفت، شوهرش علی(ع) او را شبانه دفن کرد و ابوبکر را از آن مطلع نساخت و خود بر جنازه او نماز گزارد.»
بخاری در صحیح خود با عبارات دیگری، همین مطلب را به رشته تحریر درآورده است. عباراتی مثل « فغضبت فاطمة بنت رسول الله فهجرت ابابکر»(15) یا « فهجرته فاطمة فلم تکلمه»(16).
شاهد سوم: حضرت فاطمه(علیها السلام) وصیت کرد که او را شبانه غسل دهند و دفن کنند. زیرا نمی خواست ابوبکر و عمر بر جنازه اش حاضر شده، بر او نماز بخوانند. این مطلب، امری است که اهل سنت به آن اعتراف کرده اند. قبر حضرت زهرا (علیها السلام)برای همیشه مخفی ماند و ائمه اطهار (ع)هیچ گاه آن را آشکار نساختند تا نشان دهند زهرا و علی (ع)، مظلوم و از آن دو خشمگین بودند. بنا به نص خود آنان، هرکه فاطمه از او خشمگین باشد، خدا و رسول از او خشمگین هستند و هرکه خدا و رسول از او خشمگین باشند، مأوایی جز دوزخ نخواهد داشت.»
ابن سعد در « طبقات» چنین می گوید:
«علی بن حسین(ع) می فرماید: از ابن عباس پرسیدم: چه وقت فاطمه را دفن کردید؟ گفت: هنگامی که پاره ای از شب گذشته بود. گفتم: پس چه کسی بر او نماز خواند؟ گفت علی(ع)».
ابن کثیر دمشقی، مورخ بزرگ اهل سنت، به این مطلب اعتراف کرده، می گوید:« قول صحیح و درست همان است که در صحیح بخاری از عایشه نقل شده که ... فاطمه شبانه دفن شد.»(17)
ابن کثیر پس از اینکه جریان خشم فاطمه از ابوبکر را نقل کرده است، با کمال بی شرمی به توجیه خیانت خلیفه اول پرداخته و ابوبکر را، انسانی معصوم و فاطمه را، غیرمعصوم دانسته است. تمام سخن ابن کثیر این است که اگر فاطمه غضب کرد، اشتباه کرد و اگر ابوبکر، فاطمه را به خشم آورد، چون صاحب اختیار و هدایت شده از جانب خدا بود، گناهی متوجه او نیست. همچنین در مورد غضب علی(ع) می گوید: دلیل غضب او آن بود که می گفت چرا ما را برای مشورت در امر خلافت خبر نکردید، وگرنه می دانست که ابوبکر نسبت به بقیه به خلافت سزاوارتر است.(18)
این، روش یک عالم سنی است که نشان می دهد اسلام واقعی هنوز هم مظلوم است. اسلامی که این جماعت نشان می دهند، به طور قطع همان چیزی نیست که مطلوب رسول خدا بوده باشد. اینان « حق» را پنهان و « باطل» را آشکار می کنند، با آنکه به یقین می دانند که حق و باطل کدام است!

تناقض گویی یکی از عالمان اهل سنت
 

غزالی پس از مطالعه تاریخ فهمیده است که عمر و ابوبکر برای دنیاخواهی و ریاست طلبی در سقیفه جمع شده بودند و خلافت را غصب کردند. او در کتاب « سرالعالمین» می گوید:
«و اجمع الجماهیر علی متن الحدیث من خطبته فی یوم عید یزحم باتفاق الجمیع و هو یقول:« من کنت مولاه فعلی مولاه» فقال عمر: بخّ بخّ یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مؤمن. فهذا تسلیم و رضی و تحکیم ثم بعد هذا غلب الهوی تحب الریاسة ... و « فنبذوه وراء ظهورهم و اشتروا به ثمناً قلیلاً» و لما مات رسول الله (ص)قال قبل وفاته:« ائتوا بدواة و بیضاء لأزیل لکم إشکال الامر و اذکر لکم من المستحق لها بعدی.»
قال عمر: دعوا الرجل فإنه لیهجر، و قیل یهدر. فإذا بطل تعلقکم بتأویل النصوص فعدتم الی الاجماع: و هذا منصوص ایضا فإن العباس و أولاده و علیاً و زوجته و أولاده لم یحضروا حلقة البیعة(19)؛ جمهور بر این عقیده اتفاق دارند که متن حدیث «من کنت مولاه فهذا علی مولاه» در روز عید غدیر از زبان پیغمبر جاری شده است. پس از اتمام خطبه، عمر گفت:« بخ بخ یا اباالحسن لقد اصبحت مولای و مولی کل مؤمن». این حرف معنایی جز تسلیم و رضا ندارد؛ ولی پس از آن، هوای نفس بر او غلبه کرد و به خاطر دوستی ریاست، هرچه را گفته بود، پشت سر انداخت و همه را به بهای اندک
فروخت. چون هنگام مرگ رسول خدا فرا رسید، فرمود:« قلم و کاغذی بیاورید تا اشکال امر را از شما رفع کنم و مستحق خلافت پس از خود را ذکر نمایم.» عمر گفت: این مرد را رها کنید که هذیان می گوید.
پس تعلق و اتکای شما به نصوص باطل شد ( زیرا دلایل بالا، نصوص شما را باطل می کند). برگردیم به اجماع( اگر می گویید اجماع دلیل خلافت ابوبکر است، می گویم): عباس و فرزندانش و علی و همسر و اولادش حاضر به بیعت نشدند( پس نمی توانید بگویید همه به خلافت او راضی بودند)... با این حساب، دلایل شما مبنی بر خلافت ابوبکر، باطل است.»
اکنون بعد از ذکر این شواهد و ادله، نوبت به شما خواننده محترم رسیده است تا در این مورد تصمیم گیری کنید و دیدگاه خود را درباره آنچه تاکنون دانسته اید یا می دانید، اصلاح کنید. اگر از برادران و خواهران اهل سنت هستید، خدا را در نظر آورید و به انصاف داوری کنید و حق را پایمال نکنید و از خداوند بخواهید تا چشم شما را به نور خود روشن سازد، و اگر از برادران و خواهران شیعه هستید، از اینکه مورد هدایت خداوند واقع شده اید، او را سپاس بگویید و هیچ گاه نعمت عظیم «ولایت» و « مودت خاندان وحی» را که خداوند به شما ارزانی داشته، فراموش نکنید. به امید پیروزی حق بر باطل.

پی نوشت ها :
 

1. المستدرک حاکم نیشابوری، ج11، ص 28.
2. همان، ص 36.
3. همان، ص 38.
4. فضائل الصحابه، احمد بن حنبل، ج3، ص 301.
5. الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ابن عبدالبر، ج2، ص 112.
6. لسان المیزان، ابن حجر عسقلانی، ج2، ص 111.
7. تفسیر ابن کثیر، ج5، ص 495.
8. سنن ترمذی، ج12، ص 373.
9. الامامة و السیاسة، ج1، ص 19 و عمر بن خطاب، عبدالرحمن احمد البکری، ص 87.
10. تاریخ یعقوبی، ج1، ص 155.
11. تاریخ طبری، ج2، ص 443.
12. المختصر فی اخبار البشر، ابوالفداء، ج1، ص 107.
13. تاریخ الاسلام، ذهبی، ج1، ص 315.
14. صحیح بخاری، ج5، ص 82.
15. همان، ج4، ص 504.
16. همان، ج9، ص 551.
17. البدایه و النهایه، ابن کثیر، ج6، ص 338.
18. السیرة النبویه، ابن کثیر، ج4، ص 486.
19.سرالعالمین و کشف ما فی الدارین، ابوحامد غزالی، ص 4.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
سه شنبه 15/1/1391 - 22:54
اهل بیت
نویسنده:مرتضی حسینی شاه ترابی




 
قرآن مجید که کلام راستین خداست و در نهایت اتقان و درستی قرار دارد، بی هیچ شک و شائبه ای بازگوکننده حقایقی است که ذهن بشری از نیل به بسیاری از آنها، عاجز و ناتوان است. فاطمه زهرا(ع) نیز حقیقتی بی مانند دارد که جز در سایه سار قرآن و کلام معصومان نمی توان بدان دست یافت. بدین لحاظ، در این مجال به بررسی برخی از آیات قرآن و بیان پاره ای از این حقایق می پردازیم.

1.خانه فاطمه(ع) جلوه گاه نور هدایت الهی
 

قرآن کریم، خداوند را نور آسمان ها و زمین می خواند و تصریح می کند که او هر فردی را که بخواهد، به نور خویش هدایت می کند. در ادامه می فرماید:«[ این نور هدایت] در خانه هایی است که خداوند اذن فرموده است رفعت بیابند؛ خانه هایی که نام خدا در آنها ذکر می شود و مردانی که تجارت و معامله، آنان را از یاد الهی غافل نمی کند و می ترسند از روزی که در آن، دل ها و چشم ها زیر و رو می شود، صبح و شام در آنها، تسبیح او می گویند.»(1)
هنگامی که پیامبر خدا (ص)آیات مذکور را تلاوت کرد، یکی از اطرافیان حضرت پرسید: یا رسول الله! این خانه ها کدام خانه هایند؟ فرمود:«خانه های انبیا». ابوبکر برخاست و گفت: یا رسول الله! آیا خانه فاطمه و علی از مصادیق این آیه
است؟ پاسخ شنید:«آری، از برترین مصادیق آن است.»(2)

2. مشکات الهی
 

قرآن برای تبیین و معرفی نور خداوند، مثالی ذکر می کند:
«مثل نور خداوند، مثل چراغدانی است که درون آن، چراغی گذارده باشند...»(3).
راوی می گوید: از امام (ع)درباره این کلام الهی پرسیدم. فرمود:«آن چراغدان، فاطمه(ع) است و آن چراغ، امام حسن (ع)و آن زجاجه (فانوس یا حباب شفاف)، امام حسین (ع)است.»(4) این بیان در حقیقت اشاره به جایگاه والا و متعالی فاطمه (ع)و فرزندانش در عالم تکوین و هدایت بشر دارد.

3. ستاره فروزان
 

امام(ع)، ذیل این آیه قرآن که می فرماید:«ستاره ای درخشنده چون مروارید»(5)، فرمود:«فاطمه ستاره درخشان و فروزانی از میان جمله زنان عالم است.»(6)

4. انسان بزرگ الهی
 

امام باقر (ع)درباره آیه «همانا آن از مسائل مهم است(و) هشدار و انذاری است برای همه انسان ها»(7) فرمود:«یعنی فاطمه»(8). واژه «کُبَر»جمع«کبری» و تأنیث اکبر است. بنابراین، آیه مذکور چنین معنا می شود:«فاطمه زهرا(ع) یکی از بزرگان است»(9).
در بیانی کوتاه می توان گفت: این تفسیر، عظمت معنوی آن بانوی بزرگوار اسلام را بازگو می کند که در اثر آراسته شدن وی به سجایا و کمالات الهی برایش حاصل گشته است.

5. دریای فضیلت
 

ذیل این آیه که می فرماید:«(خداوند) دو دریا را در کنار یکدیگر قرار داد؛ در حالی که با هم تماس دارند. در میان آن دو، برزخی است که یکی بر دیگری غلبه نمی کند.»(10)، از امام صادق(ع) نقل شده است که فرمود:«علی و فاطمه، آن دو بحر عمیقی اند که هیچ یک را بر دیگری برتری نیست. بین آن دو، واسطه ای است که همان رسول خداست و محصول این بحر عمیق، لؤلؤ و مرجان است که آن دو، حسن و حسین هستند.»(11)
ثعلبی در تفسیر خود، از سفیان ثوری نقل می کند:«مرج البحرین یلتقیان» یعنی فاطمه و علی، و منظور از «یخرج منهما اللؤلؤ و المرجان» حسن و حسین و مراد از «بینهما برزخ» رسول خداست.»(12)
ابوسعید خدری نیز آیات یاد شده را همین سان تبیین و تفسیر می کند.(13)

6. کوثر رسول الله(ص)
 

حضرت خدیجه برای پیامبر(ص) فرزند پسری به دنیا آورده بود که عبدالله نام گرفت، اما پس از مدتی از دنیا رفت. روزی از روزها، یکی از سران مشرکان به نام عاص بن وائل، پیامبر(ص) را هنگام خروج از مسجدالحرام ملاقات کرد و با وی به گفتگو پرداخت. گروهی از سران قریش که این گفتگو را دیده بودند، به محض ورود عاص بن وائل به مسجد از او پرسیدند: با چه کسی گفتگو می کردی؟ گفت: با آن «ابتر»(14)! خداوند در حمایت از پیامبر(ص) خویش، سوره کوثر را نازل کرد و فرمود:«( ای پیامبر(ص))! ما به تو کوثر( خیر و برکت فراوان) عطا کردیم. پس برای پروردگارت نماز بخوان و قربانی کن و بدان که دشمن تو قطعاً بریده نسل و دم بریده خواهد بود.»(15)
مفسران کلام الهی، «کوثر» را خیر و برکت بسیار معنا کرده و گفته اند:«مقصود از آن، فراوانی نسل و ذریه پیامبر(ص) است و این معنا از طریق فرزندان فاطمه (ع)محقق شده است؛ به گونه ای که عدد ذریه او از شمارش خارج است و این روند تا روز قیامت تداوم دارد.»(16).
بسیاری از بزرگان علمای شیعه، وجود مبارک فاطمه زهرا(ع) را روشن ترین مصداق کوثر قلمداد کرده اند؛ زیرا شأن نزول آیه، بیانگر این است که بت پرستان مکه، پیامبر(ص) را متهم به مقطوع النسل بودن می کردند و قرآن ضمن نفی گفتار آنان، به پیامبر(ص) می فرماید:«ما به تو کوثر عطا کردیم.» از این تعبیر چنین برداشت می شود که این خیر کثیر(کوثر)، همان فاطمه زهرا (ع)است.(17)

7. شاخه ای از شجره الهی
 

خدای متعال کلمه طیبه را به شجره طیبه ای مانند می کند و می فرماید:«آیا ندیدی که خداوند چه سان مثل زده؟ کلمه طیبه( سخن و ایمان پاک) همانند درختی پاک است که ریشه اش ثابت و شاخه اش در آسمان است.»(18)
یکی از یاران امام باقر(ع) نقل می کند: خدمت آن حضرت رسیدم و درباره آیه یاد شده پرسیدم. حضرت (ع)پاسخ داد:
«آن درخت(شجره طیبه)، محمد مصطفی (ص)است. تنه آن درخت، امیرمؤمنان علی(ع)، میوه آن، امام حسن و امام حسین(ع)، شاخه اصلی آن فاطمه(ع) است و شاخه های کوچک آن، ائمه اطهار از فرزندان فاطمه(ع)، و برگ های این درخت، شیعیان و دوستداران ما اهل بیت اند.»(19)

8. حقیقت شب قدر
 

امام صادق(ع) درباره آیات نخستین سوره قدر(20) فرمود:«لیله( مقصود حقیقی از آن شب)، فاطمه است و قدر، خداوند است. بنابراین هرکس فاطمه را آن سان که حق معرفت اوست، بشناسد، شب قدر را درک کرده است و حقیقت این است که فاطمه (ع)فاطمه نامیده شد، چون خلایق از شناختش ناتوان گشتند.(21)

9. فاطمه(ع)، صراط مستقیم الهی
 

حداقل ده مرتبه در نمازهای شبانه روز، از خدای بزرگ می خواهیم که ما را به «صراط مستقیم» هدایت و راهنمایی کند. پیامبر(ص) عظیم الشأن اسلام در تفسیر صراط مستقیم می فرماید:«همانا خداوند، علی(ع)، و همسرش و فرزندانش را حجت خویش بر خلق خود قرار داده است و آنها دروازه های علم در امت من اند. هرکه به سوی آنان رهنمون شود، به صراط مستقیم هدایت گشته است.»(22)

10. ایمان به فاطمه(ع)، شرط هدایت
 

امام باقر(ع) در تفسیر آیه 136 و 137 سوره بقره می فرماید:«از آیه «آمنا بالله و ما انزل الینا»، علی، حسن، حسین و فاطمه اراده گشته و این حکم، بر امامان پس از ایشان نیز جاری است» و نیز فرمود:«فان آمنوا»یعنی: مردم. «بمثل ما آمنتم به» یعنی: به علی، فاطمه، حسن، حسین (ع)و ائمه پس از آنان. «فقد اهتدوا و ان تولوا فانما هم فی شقاق»(23).

11. پذیرش توبه با توسل به فاطمه(ع)
 

قرآن کریم می فرماید: وقتی حضرت آدم (ع)و همسرش حوا (ع)به رغم نهی الهی، از میوه درخت ممنوعه تناول کردند، به سبب تخلف از دستور الهی از بهشت اخراج شدند و به زمین هبوط کردند. «سپس آدم از سوی پروردگارش کلماتی دریافت کرد( و با آن کلمات توبه کرد) و به درستی که خداوند، توبه پذیر و مهربان است.»(24)
ابن عباس می گوید: از رسول خدا (ص)درباره کلماتی که حضرت آدم از پروردگار خویش دریافت کرد و با آن کلمات توبه کرد، پرسیدم. فرمود:
«از خدا خواست که به حق محمد، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) توبه اش را بپذیرد. خداوند نیز پذیرفت.»(25)

12. صالح درگاه الهی
 

قرآن کسانی را که فرمان بردار خدا و رسول وی اند، به هم نشینی با آنانی وعده می دهد که از نعمت های بی پایان و ابدی الهی بهره مندند.(26) انس بن مالک می گوید: یک روز صبح، پس از آنکه نماز صبح را با پیامبر(ص) به جای آوردیم، به آن حضرت عرض کردم: یا رسول الله! آیا این سخن خدای را برایمان تفسیر می کنی که می فرماید:«و کسی که خدا و پیامبر(ص) را اطاعت کند، ( در روز رستاخیز) هم نشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پیامبران و صدیقان و شهدا و صالحان، و آنها رفیقان خوبی اند.»(27) فرمود: مقصود از «پیامبران» منم. منظور از «صدیقان» برادرم علی (ع)است. مقصود از «شهدا» عمویم حمزه است و مقصود از «صالحان» نیز دخترم فاطمه(ع) و دو فرزندش ( حسن و حسین(ع)) اند.(28)

13. مقرب الهی و ناظر اعمال نیکان
 

خدای متعال در کتاب آسمانی خویش هنگام خبردادن از مواهب عظیم و نعمت های روح پرور بهشت برای نیکوکاران می فرماید:«نامه اعمال ابرار و نیکان در علیین است و تو چه می دانی که علیین چیست؟! نامه ای است رقم خورده و سرنوشتی است قطعی که مقربان( خاصان و برگزیدگان درگاه الهی) شاهد آن اند.»(29)
امام باقر(ع) در تفسیر این کلام الهی می فرماید: منظور از آن «مقربان» پیامبرخدا(ص)، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین(ع) است.(30)
بنابراین فاطمه (ع)یکی از مقربان و خاصان درگاه الهی است و شاهد و ناظر بر نامه اعمال نیکان در روز رستاخیز خواهد بود.

14. فاطمه(ع)، مبرا از هر ناپاکی
 

آیه تطهیر در خانه ام سلمه بر پیامبر(ص) فرستاده شد:«خداوند می خواهد که پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و شما را کاملاً پاک سازد»(31). علت نزول آن نیز چنین است که پیامبر(ص) خدا امیرمؤمنان علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع)را فراخواند. عبایی را روی آنها کشید و وقتی هر پنج نفر زیر عبا قرار گرفتند، فرمود:«بار خدایا! اینان اهل بیت من اند. پس آلودگی و ناپاکی را از ایشان دور ساز و پاک و پاکیزه بگردانشان».(32)
زمخشری می نویسد: رسول خدا(ص) عبای پشمینه سیاه رنگی بر دوش داشت. وقتی امام حسن(ع) به محضرش شرفیاب شد، پیامبر(ص) وی را به زیر عبای خود فراخواند. پس از مدتی امام حسین (ع)آمد، او را نیز بدانجا فراخواند. پس از وی فاطمه(ع) و سپس امیرمؤمنان (ع)آمد و به زیر عبای رسول الله (ص)رفتند. پس از آن، پیامبر(ص) فرمود:«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت...»(33)
ابوسعید خدری تصریح می کند: این آیه در شأن پیامبر(ص) خدا، علی، فاطمه، امام حسن و امام حسین (ع)نازل شده است.(34) ام سلمه نیز بدین مطلب تصریح دارد.(35) ابن حجر هیثمی نیز اذعان می کند که اکثر مفسران بر این عقیده اند که آیه تطهیر در شأن علی، فاطمه و حسن و حسین (ع)نازل شده است.(36)

15. فاطمه(ع)، بهترین الگو
 

خداوند به پیامبر(ص) خویش می فرماید:«خانواده ات را به نماز فرمان بده و بر آن پایدار باش.»(37) در این زمینه می نویسند: از زمانی که این آیه نازل شد، پیامبر(ص) خدا پیوسته، هنگام نماز، بر در خانه علی و فاطمه(ع) حاضر می شد و می فرمود:«خداوند، شما را رحمت کند؛ هنگام نماز است. به درستی جز این نیست که خداوند می خواهد پلیدی و ناپاکی را از شما اهل بیت دور کند.(38)»(39).
پیامبرخدا (ص)با عبارات «خداوند می خواهد پلیدی را از شما اهل بیت دور کند»، به همگان فهماند که آیه تطهیر، در شأن اهل بیت است و
علت دعوت به نماز، بی تفاوتی علی و فاطمه (ع)به عبادت نیست، بلکه از باب الگودهی به مسلمانان است و آن دو بزرگوار، مبرا از هر قصور و تقصیری در اجرای دستورهای الهی اند. برخی از اصحاب در این رابطه نقل می کنند: پیامبر(ص) نه ماه پی در پی این کار را انجام داد.(40)

16. پاداش بیکران برای فاطمه(ع)
 

صادق آل محمد(ع) نقل می کند: رسول خدا (ص)وارد خانه فاطمه (ع)شد؛ در حالی که فاطمه لباس خشنی از پشم شتر بر تن داشت، با یک دست، آسیاب می کرد و با دست دیگر، کودکش را شیر می داد. با مشاهده این وضعیت، اشک از چشمان پیامبر(ص) سرازیر شد. فرمود: «دخترم! تلخی دنیا را در برابر شیرینی آخرت تحمل کن؛ زیرا خداوند این آیه را بر من نازل کرده است: به زودی پروردگارت آن قدر به تو عطا خواهد کرد که خشنود شوی(41).»(42)

17. سربلند از امتحان الهی
 

عبدالله بن مسعود در تفسیر این آیه که می فرماید:«امروز آنها را به سبب صبر و استقامتشان پاداش بخشیدم؛ آنها پیروز و رستگارند»(43)، می گوید: یعنی امروز به سبب اینکه علی بن ابی طالب، فاطمه، حسن و حسین(ع) بر طاعت، گرسنگی، فقر، و امتحانات الهی در دنیا صبر پیشه کردند، بهشت را بدانان پاداش دادم و به درستی که آنها رستگار و سربلند از حساب و کتاب الهی هستند.(44)

18. اسوه ایثار و اخلاص
 

امام حسن و امام حسین(ع) در خردسالی بیمار شدند. رسول الله(ع) همراه جمعی از یاران خویش به عیادت آنها آمدند. سپس به علی(ع) فرمودند: ای اباالحسن! خوب است برای شفای دو فرزند خویش، نذری کنی. از این رو، علی(ع)، فاطمه(ع) و فضه خادمه، هر سه نذر کردند که در صورت شفای این دو کودک، سه روز «روزه » بگیرند...
در پایان داستان ایثار و فداکاری اهل بیت (ع)آمده است که فرشته وحی الهی نازل شد و فرمود: ای محمد! خداوند با چنین خاندانی به تو تهنیت می گوید. سپس، سوره «هل اتی» را بر او خواند.(45)
خداوند در این سوره، سه صفت آشکار و برجسته این خانواده را- که فاطمه(ع) نیز یکی از آنان است- متذکر می شود که عبارت است از :1. وفای به نذر: «به نذر خود وفا می کنند و از روزی که شر و عذابش گسترده است، بیمناک اند»(46)؛
2. ایثار:«و غذای خود را با اینکه به آن علاقه و نیاز دارند، به مسکین و یتیم و اسیر می دهند»؛ (47)
3. اخلاص:«ما، شما را فقط به خاطر خدا اطعام می کنیم و هیچ پاداش و سپاسی از شما نمی خواهیم».(48)

19. برترین زن مسلمان
 

هنگامی که پیامبر(ص) با مسیحیان نجران درباره مسیحیت و نفی الوهیت حضرت عیسی(ع) گفتگو می کرد و آنان با وجود استدلال آن حضرت، سخن او را نپذیرفتند، خداوند به پیامبر(ص) خویش دستور داد با آنها «مباهله » کند. آن حضرت در حالی که برای مباهله حضور یافت که حسین (ع)را در آغوش داشت و دست حسن(ع) را گرفته بود و فاطمه (ع)پشت سرش می آمد و علی هم پشت سر فاطمه(ع) قرار گرفته بود. پیامبر(ص) به اهل بیت خود فرمود:«وقتی دعا کردم، آمین بگویید».
اما اسقف نجران با دیدن آن چهره های پرجاذبه الهی گفت: اگر آنان از خدا بخواهند کوه را از جایش برکند، می کند، مباهله نکنید که هلاک می شویم و بر روی زمین یک نصرانی تا روز قیامت باقی نمی ماند.
بنابراین، آنان مباهله نکردند و خواستند بر دین خود باقی بمانند و در نهایت، با آن حضرت توافق کردند که جزیه بپردازند.(49)
این واقعه زمانی بود که خداوند فرمود:«هرگاه بعد از علم و دانشی که ( درباره مسیح) به تو رسیده، ( باز هم) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم و لعنت خدا بر دروغگویان قرار دهیم.»(50)
ابن عباس در تفسیر این آیه می گوید: منظور پیامبر(ص) از فرزندان ما، حسن و حسین، مقصود از زنان ما، فاطمه و منظور از نفوس ما، شخص پیامبر(ص) و علی است.(51)
ابوسعید خدری نیز می گوید: زمانی که این آیه نازل شد، رسول الله، علی و فاطمه و حسن و حسین (ع)را فراخواند و فرمود:«بارخدایا! اینها اهل من اند.»(52)
درواقع، تعبیر «ابنائنا» و «نسائنا» و «انفسنا» درباره این چهار معصوم، بیانگر برتری و فضیلت آنان بر سایرین است؛ زیرا پیامبر(ص) از میان همگان، فقط آن چهار نفر را برگزید.

20. محبت کوثر، مزد رسالت
 

خداوند خطاب به پیامبر(ص) خویش می فرماید:«بگو هیچ پاداشی از شما ( بر رسالتم) درخواست نمی کنم، جز دوست داشتن نزدیکان را»(53). این آیه، مودت و محبت نسبت به نزدیکان پیامبر(ص) را به عنوان اجر و مزد رسالت پیغمبر(ص) معرفی می کند و آن را از امت مسلمان می خواهد. ابن عباس روایت می کند: وقتی این آیه نازل شد، به پیامبر(ص) عرض کردند:«یا رسول الله! آنانی که محبت و مودت آنها بر ما واجب شده است، چه کسانی اند؟» فرمود:«علی، فاطمه، حسن و حسین(ع)»(54).

پی نوشت ها :
 

1. «فی بیوت اذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه یسبح له فیها بالغدو و الاصال...»نور/36 و 37.
2. الکشف و البیان(تفسیر ثعلبی)، تحقیق: ابومحمد ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چ1، 1422ق، ج7، ص 107.
3. «مثل نوره کمشکاة فیها مصباحٌ...»نور/35.
4. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ابن مغازلی، بیروت، دارالاضواء، چ3، 1424ق، ص 263، ح361.
5. «کانها کوکبٌ درّی».نور/35.
6. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 263، ح 361.
7. «إنها لاحدی الکبر نذیراً للبشر».مدثر/ 35 و 36.
8. تفسیر نورالثقلین، عبدعلی بن جمعه عروسی حویزی، تحقیق: سید هاشم رسولی محلاتی، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چ4، 1412ق، ص 458، ح22.
9. همان.
10. «مرج البحرین یلتقیان بینهما برزخ لا یبغیان». الرحمن/ 19 و 20.
11. ینابیع الموده، سلیمان قندوزی، تحقیق: علاء الدین اعلمی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ1، 1418ق، ج1، ص 139.
12. الکشف و البیان، ج9، ص 182.
13. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 277، ح390.
14. «مشرکان مکه، پیامبر(ص) را پس از وفات پسرانش از روی طعنه «ابتر» صدا می زدند؛ چون فرزند پسری نداشت.»
15. «انا اعطیناک الکوثر فصل لربک وانحر ان شانئک هو الابتر».کوثر/1-3.
16. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1415ق، ج10، ص 458-460.
17. برگزیده تفسیر نمونه، احمد علی بابایی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چ6، 1379ش، ج5، ص 599-560.
18. «الم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبه کشجرة طیبة اصلها ثابت و فرعها فی السماء». ابراهیم/ 24.
19. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، تحقیق: محمد باقر محمودی، بیروت، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، چ1، 1393ق، ج1، ص 311.
20. «انا انزلناه فی لیله القدر».قدر/1.
21. تفسیر فرات کوفی، تحقیق: محمد الکاظم، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1416ق، ص 581 و 582، رقم 747؛ بحارالانوار، تحقیق: محمود دریاب، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ1، 1421ق، ج18، ص 52.
22. شواهد التنزیل، ج1، ص 58، ح 89.
23. التفسیر للعیاشی، تحقیق: قسم الدراسات الاسلامیه مؤسسه البعثه؛ قم، بنیاد بعثت، چ1، 1421ق، ج1، ص 159، رقم 212/ 111.
24. «فتلقی ادم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم»بقره/37.
25. ینابیع الموده، ج1، ص 112؛ الطرائف، سید بن طاووس، قم، نشر خیام، چ 1371ق، ص 112، ح 166؛ الدرالمنثور، جلال الدین سیوطی، بیروت، دارالفکر، 1414ق، ج1، ص 19.
26. «و من یطع الله و الرسول فاولئک مع الذین انعم الله علیهم من النبیین و الصدیقین و الشهداء و الصالحین و حسن اولئک رفیقا». نساء/69.
27. همان.
28. بحارالانوار، ج10، ص 361.
29. «ان کتاب الابرار لفی علییین و ما ادریک ما علییون کتاب مرقوم یشهده المقربون». مطففین/18-21.
30. بحارالانوار، ج10، ص 361.
31.احزاب/ 33.
32. ینابیع الموده، ج1، ص 125.
33. الکشاف، تحقیق: عبدالرزاق المهدی، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چ2، 1421ق، ج1، ص 396.
34. الکشف و البیان، ج8، ص 42؛ ینابیع الموده، ج1، ص 127؛ شواهد التنزیل، ج1، ص 25، ح 661؛ ذخائر العقبی، مکتبه القدسی، 1356ق، ص 24؛ فرائد السمطین، ابراهیم بن محمد جوینی، تحقیق: محمدباقر محمودی، بیروت، مؤسسه المحمودی للطباعه و النشر، چ1، 1400ق، ج2، ص 10، ح356؛ جامع البیان عن تأویل آیات القرآن، محمد بن جریر طبری، تحقیق: صدقی جمیل العطار، بیروت، دارالفکر، 1415ق، ج22، ص 9، ح 21727.
35. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 254، حدیث 345؛ الاصابه فی تمییز الصحابه، ابن حجر عسقلانی، تحقیق: عادل احمد عبدالموجود، بیروت، دارالکتب العلمیه، چ1، 1415ق، ج8، ص 265؛ اسد الغابه، بیروت، دارالفکر، چ1، 1419ق، ج6، ص 225.
36. الصواعق المحرقه، تحقیق، عبدالوهاب عبداللطیف، مکتبة القاهره، چ2، 1385ق، ص 143.
37. «وامر اهلک بالصلاة و اصطبر علیها». طه/132.
38. «الصلاة رحمکم الله «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت».
39. شواهد التنزیل، ج1، ص 381، ح 526.
40. الکشف و البیان، ج8، ص 42.
41. «و لسوف یعطیک ربک فترضی». ضحی/5.
42. مجمع البیان، ج10، ص 382؛ الکشف و البیان، ج10، ص 225؛ موفق؛ مقتل الحسین خوارزمی، ابن احمد مکی، تحقیق: محمد سماوی، قم، انوارالهدی، چ1، 1418ق، ج1، ص 105، ح34.
43. «انی جزیتهم الیوم بما صبروا انهم هم الفائزون».مؤمنون/ 111.
44. شواهد التنزیل، ج1، ص 408، ح 665.
45. الکشاف، ج4، ص 670 و 671؛ التفسیر للعیاشی، ج3، ص 163-165؛ الکشف و البیان، ج10، ص 99-101؛ مجمع البیان، ج10، ص 209 و 210؛ شواهد التنزیل، ج2، ص 300-302، ح 1042؛ تذکرة الخواص، ابن جوزی، بیروت، مؤسسه اهل البیت، 1401ق، ص 281-283؛ ینابیع الموده، ج1، ص 108 و 109.
46. «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شره مستطیراً».انسان/ 7.
47. «و یطعمون الطعام علی حبه مسکینا و یتیما و اسیرا». انسان/ 8.
48. «انما نطعمکم لوجه الله لا نرید منکم جزاءً و لا شکورا». انسان/ 9.
49. ر.ک: الکشاف، ج1، ص 396 و 397؛ الکشف و البیان، ج3، ص 85 و 86.
50. «فمن حاجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابنائنا و ابنائکم و نسائنا و نسائکم و انفسنا و انفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علی الکاذبین». آل عمران/61.
51. مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 264، ح 362؛ شواهد التنزیل، ج1، ص 142، ح 194.
52. «اللهم هؤلاء اهلی»، ذخائر العقبی، احمد بن عبدالله طبری، ص 25.
53. «قل لا اسئلکم علیه اجرا الا المودة فی القربی». شوری/ 23.
54. ینابیع المودة، ج1، ص 124؛ الطرائف، ص 112، ح 167؛ الکشف و البیان، ج8، ص 310؛ مجمع البیان، ج9، ص 48؛ مناقب الامام علی بن ابی طالب، ص 258، ح 352؛ فرائد السمطین، ج2، ص 13، ح 359؛ بحارالانوار، ج10، ص 196.
 

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 77.
سه شنبه 15/1/1391 - 22:53
اهل بیت
نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی




 

اصول و مبانى برگرفته از سیره سیاسى حضرت زهرا(س)
 

پیش در آمد:اوّلین اصلى را كه در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مى‏باشد، و دومین اصل از اصول سیاسى حضرت كه در سیره سیاسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاكمیت حق مى‏باشد، و زمان شناسی سومین اصل از اصول رفتار سیاسی آن حضرت است:به عنوان مثال، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و اهداف و آرمان‏هاى سیاسى خویش را دنبال نموده و آنگاه كه خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و تصمیم‌گیری مسلمانان بود برگزید و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند و سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه از نمونه‏هاى مهم زمان‏شناسى حضرت است كه قیام او را جاودانه ساخت از آنجایی که همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر( قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم) بر تفكرات و بینش دینى مردم استیلا یافت صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظه‏هاى این تفكر به پا خواست و از تفكر دینى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. ، وبا قربانی نمودن فرزندش محسن و همچنین شهادت خودش فرهنگ شهادت طلبی را ترویج نمود و وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار او که با این مواضع براى همیشه مشروعیت ابى بكر را زیر سؤال برد. اینها نمونه های از سیره سیاسی آن حضرت است که در این نوشته به آن پرداخته شده است، و ما پنج اصل مهم را به عنوان الگو از سیره سیاسى آن حضرت ارائه نموده‌ایم، اصولی همچون: 1 - رابطه دیانت و سیاست، 2 - قاطعیت در مسیر حاكمیت حق، 3 - زمان‏شناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادت‏طلبى، که از سیره سیاسى حضرت استخراج شده است:
1- رابطه دین و سیاست
اوّلین اصلى را كه در سیره سیاسى حضرت شاهد هستیم رابطه عمیق و تنگاتنگ دین و سیاست مى‏باشد، حضرت این مسأله را به همه مسلمانان اعلام داشت كه دین تنها به سرنوشت آخرتى مردم دخالت ندارد، بلكه دین آن گونه كه براى آخرت مردم قوانین و آموزه‏هایى داشته، نسبت به دنیاى مردم نیز برنامه‏هایى دارد. و علاوه بر نقش تربیتى و هدایتى زمینه را براى حكومت دینى فراهم مى‏سازد. در راستاى این هدف، حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) نسبت به سرنوشت سیاسى مسلمانان احساس مسئولیت نمود براى به حاكمیت رساندن امام على(ع) كه بیش از همه شایستگى رهبرى امت اسلامى را داشت، فعالیت‏هاى سیاسى خویش را آغاز نمود، او حكومت و سیاست را عین دین دانسته براى به وجود آوردن آن ارتباط تلاش نمود. و معتقد بود آنچه انسانهاى پراكنده را مى‏تواند به هم پیوند زند و باهم همراه سازد ولایت است. در اسلام و آموزه‏هاى دینى دین و دنیا، سیاست و دیانت، كاملاً به هم آمیخته و از همدیگر تفكیك ناپذیرند، به گونه‏اى كه دنیا را مزرعه و کشت گاه آخرت دانسته است. (59) و در واقع هیچ كارى از نظام كلى و طرح دین بیرون نیست. در اسلام رابطه دین و سیاست یك رابطه منطقى و ماهوى است، دین و سیاست ملازم همدیگرند، در عرصه سیاست و قلمرو دین مشتركانى وجود دارد كه این دو را در هدف و دیگر سلسله مسایل مهم اجتماعى، مثل ضرورت تشكیل حكومت، اجراى حدود، تأمین امنیت اجتماعى، به هم مرتبط مى‏سازد. تشكیل حكومت اسلامى در مدینْه النبى پس از هجرت رسول خدا(ص) و تشكیل سپاهى از مهاجر و انصار و فرستادن مبلغان در قلمرو حكومت اسلامى به وسیله آن حضرت، واضح‏ترین دلیل بر همبستگى دین و سیاست است. حضرت زهرا(س) بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینكه به عنوان یك زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشك ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانه‏هاى مهاجر و انصار(60) براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید.
اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مى‏دانست و هیچ كارى به حكومت و اداره امور سیاسى مردم نمى‏داشت، هیچ یك از رنج‌ها و گرفتاری‌ها و مصیبت‏هاى كه بر او وارد آمده است وارد نمى‏آمد. این مسأله از نظر تاریخى مسلم است كه هجوم دستیاران خلیفه به بیت حضرت زهرا (س) در واكنش به تجمع مخالفین سقیفه در خانه حضرت زهرا(س) بوده است. (61)حضرت زهرا(س) تا واپسین لحظات زندگى خود نسبت به سیاست و حكومت و رهبرى مردم تلاش ورزید و پیوند بین سیاست و دیانت را وظیفه خود دانست؛ او حتى در بستر مرگ نیز از تلاش‌های سیاسى دست برنداشت و با وصیت سیاسى خود مبنى بر مخفى بودن مراسم تكفین و تدفین و همچنین پنهان بودن محل دفن او(62)فعالیت‏هاى سیاسى خود را رنگ ابدیت بخشید. او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مى‏تواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند كه در سایه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاكم و زمامدار جامعه انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامه‏هاى آن عمل نمى‏گردد كه دین بازیچه دست آنها قرار مى‏گیرد، به این جهت است كه زهرا(س) مرضیه آنگاه كه مى‏بینید امام على(ع) را از خلافت و رهبرى امت كنار زده‏اند و فردى را كه هیچ‌گونه شایستگى آن را ندارد به جاى او نهاده‏اند، مردم را به شدت سرزنش نموده و آن را زیان آشكار و جبران‏ناپذیر دانست، (63) زیانى كه براى همیشه وزر و وبال آن دامنگیر جامعه اسلامى شد و حاكمان بعدى نیز پیوسته دین را بازیچه هواهاى نفسانى خویش قرار دادند. بر اثر بى توجهى به تفكر و اندیشه‏هاى سیاسى حضرت زهرا(س) كار به جاى رسید كه معاویه بن ابى سفیان علناً تفكر جدایى دین از سیاست را مطرح نمود، او پس از صلح با امام حسن(ع) و تكیه بر حكومت تفكر ضد دینى خویش را چنین ابراز نمود: من با شما نجنگیدم كه نماز بخوانید و روزه بگیرید، حج نموده و زکات دهید، شما خود این كارها را مى‏كنید، بلكه با شما جنگیدم تا بر شما حكم روایى نمایم. (64)یزید فرزند معاویه پس از به شهادت رساندن امام حسین(ع)و یاران او در شعر معروف خود هدف از حكومت خویش را انتقام از كشته‏هاى عصر جاهلیت كه به وسیله مسلمانان كشته شده بودند، اعلام نمود. (65) و این دقیقاً چیزى بود كه حضرت زهرا(س) آن را نتیجه بى توجهى به امامت و رهبرى دینى مى‏دانست كه از اصول پیش رفته سیاسى اسلام است. عمده دلیل بر رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى حضرت سخنان او در مسجد رسول خدا(ص) مى‏باشد، او همان گونه كه به مسایل دینى پرداخت و از نماز و روزه و حج و زکات سخن به میان آورد و از فلسفه آنها سخن گفت، به خلافت و امامت پرداخت سپس به سفارشات رسول خدا در این مورد اشاره و به مقام و جایگاه رهبرى در اسلام اشاره كرد و ویژگى‏هاى ان را براى مردم بیان كرد.
به تعبیر كوتاه اینكه توازن مسایل سیاسى و دینى در سخنان آن حضرت گویاى رابطه سیاست و دیانت در سیره سیاسى آن حضرت مى‏باشد.
2-قاطعیت در مسیر حاكمیت حق.
دومین اصل از اصول سیاسى حضرت كه در سیره سیاسى او كاملاً مشهود است اصل قاطعیت و انعطاف ناپذیرى آن حضرت در مسیر حاكمیت حق مى‏باشد، او با تمام توان از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصیل دینى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش رسول خدا(ص) و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكلیف هیچ گونه سستى نورزید و مصلحت اندیشى بر سر اصول سیاسى اسلام نكرد. تاریخ مبارزات سیاسى حضرت نشان مى‏دهد كه حتى یك مورد را نمى‏توان یافت كه حضرت از آرمان‏هاى خویش دست برداشته از راه سازش با دشمنانش برآمده باشد، بلكه حضرت قاطع و مصمم و با قبول انواع فشارها و تهدیدها و شكنجه‏ها در راه نیل به اهداف خویش حركت نمود، بر اثر همین قاطعیت و انعطاف ناپذیرى حضرت بود كه توانست مخالفین اش را به زانو درآورد و آنان را وادار ساخت روش برخوردشان را با زهرا(س) تغییر دهند. ابى بكر و دستیارانش تصمیم گرفتند از زهرا(س) كه بر اثر رنج‌ها و بیمارى در بستر افتاده بود عیادت نمایند و بدین طریق، ضمن دل جویى از زهرا(س) و پرده پوشى بر رفتارهاى گذشته خویش در برابر حضرت، قدرت و حكومت خویش را مشروعیت بخشیده تلاش‌های سیاسى حضرت زهرا(س) را خنثى سازند. اما بینش عمیق و چشمان تیزبین زهرا(س) مانع از آن گردید كه آنان به اهداف خویش دست یافته بر او پیروز گردند، حضرت ابتدا با عدم پذیرش آنان مشروعیت آنان را زیر سؤال برد و با اظهار تنفر و انزجار از آنان كه خود را خلیفه رسول خدا(ص) در میان مردم جا زده بودند و این عنوان را با خود یدك مى‏كشیدند، ضربه سختى بر اعتبار و وجهه سیاسى آنان وارد نمود و این سؤال را در اذهان توده مردم ایجاد نمود كه ابى بكر چگونه خود را خلیفه و جانشین رسول خدا(ص) مى‏داند، در حالى كه فاطمه زهرا(س) تنها یادگار بجا مانده از رسول خدا(ص) بر او خشمگین و از او ناراضى مى‏باشد، به گونه‏اى كه تا آخرین لحظات زندگى از سخن گفتن و رویارویى با او ابا دارد آنان ناچار به امام على(ع) متوسل شدند، حضرت زهرا(س) آنگاه كه با وساطت على(ع)رو به رو گردید، ضمن اطاعت پذیرى خویش از ولایت، آنان را به حضور پذیرفته، سپس خطاب به آنان فرمود:آیا اگر حدیثى از رسول خدا(ص) برایتان بخوانم كه آن را بدانید، به آن عمل می‌کنید؟ گفتند: آرى. فرمود: شما را به خدا سوگند مى‏دهم آیا از رسول خدا(ص) نشنیده‏اید كه فرمود: رضایت فاطمه، رضایت و خوشنودى من است و خشم فاطمه خشم من است، هر كس فاطمه دخترم را دوست داشته باشد، مرا دوست داشته است و هر كس فاطمه را خشنود سازد، مرا خشنود كرده و هر كس فاطمه را به خشم درآورد، مرا به خشم آورده است آنان گفتند: آرى این فرمایش را از رسول خدا(ص)شنیده‏ایم. سپس حضرت فرمود: همانا خداوند و فرشتگان را شاهد و گواه مى‏گیرم كه شما مرا به خشم آورد و از خود خشنود نساخته‏اید، هرگاه رسول خدا(ص) را ملاقات كنم، از شما به آن حضرت شكایت خواهم كرد. (66) حضرت صدیقه طاهره با بیان این حدیث از رسول خدا(ص) و اقرار گرفتن از خلیفه كه آن را از پیامبر (ص) شنیده است، او را محكوم نمود و خلیفه را كه مى‏خواست از عواطف زنانگى زهرا(س)سود جسته و با رفتار به ظاهر عاطفى خویش حضرت را در برابر خود تسلیم نماید، مغلوب ساخت. رمز موفقیت و پیروزى زهرا(س) را در این نكته مى‏توان یافت كه حضرت زهرا(س) قاطع و مصمم در پى رسیدن به اهداف خویش حركت نموده در برابر انواع توطئه‏ها و دسیسه‏ها ایستاده دست به افشاگرى زد، او از قدرت و هیمنه خلیفه هراس بدل راه نداده با شجاعت تمام در جمع مردم خلیفه و دستیارانش را مخاطب قرار داده فرمود: بر غیر شتر خویش داغ زدید، به آبشخورى كه حق دیگرى بود وارد شدید. (67) مقام خلافت و ولایتى را كه حق دیگرى بود تصاحب نمودید.
3- زمان‏شناسى در حركت‏هاى سیاسى:
از اصول كه در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو و قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. مقصود از زمان مفهوم لغوى و فلسفى آن نیست تا این مسأله پیش آید كه زمان امرى است وجودى یا عدمى و سایر مباحثى كه در تعریف زمان مطرح شده بلكه مقصود موقعیت تاریخى جامعه و شرایط و مقتضیات زمانى حاكم بر آن است. اهمیت زمان و زمان‏شناسى به گونه‏اى است كه هرگونه بى توجهى و غفلت از آن بسیارى از حركت‏ها از جمله حركت‏هاى سیاسى را با شكست و ناكامى مواجه ساخته راه‌های پیروزى را مسدود مى‏نماید. امام على(ع) در اهمیت زمان و زمان‏شناسى فرمود: آنكه از زمانه ایمن نشنید خیانت آن بیند(68).
برهه‏هاى گوناگون تاریخ ویژگى‏ها و قوانین خاص خود را دارد كه تنها با در نظر گرفتن آن خصوصیات و رعایت آن قوانین مى‏توان به موفقیت امیدوار بود و نتیجه عدم توجه به آن جز شكست و ناكامى نیست. در زندگى سیاسى و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) نمونه‏هاى فراوان از زمان‏شناسى و آگاهى آن حضرت به زمان و توجه به نقش و موقعیت زمان را مشاهده مى‏نماییم. او آنگاه كه خواست بر علیه خلیفه اعتراض نماید، به منزل او نرفت، بلكه مسجد را كه مركز تجمع و محل تصمیم‏گیرى مسلمانان بود برگزید و آنگاه كه مردم در آن جمع بودند اعتراض خویش را به گوش خلیفه رساند. (69)نمونه دیگر از زمان‏شناسى حضرت، سخنان شورانگیز او در جمع زنان مدینه است، معمولاً موقعیت حضرت ایجاب مى‏كرد كه او از دردها و رنج‌های جسمى خود سخن مى‏گفت و از وضعیت رنجور خویش سخن به میان مى‏آورد، ولى بینش و درایت سیاسى و زمان‏شناسى حضرت او را واداشت كه از این موقعیت و فرصت به دست آمده كمال استفاده را ببرد، وقتى زنان مهاجر و انصار از وضعیت جسمى او پرسیدند او شرح حال خود را بهانه قرار داده دست به افشاگرى زد و از این طریق اهداف و آرمان‏هاى سیاسى خویش را دنبال نموده و سخنان خود را به مردم مدینه رساند. (70)در برخورد با خلیفه و دستیارانش آنگاه كه از او عیادت نمودند نمونه مهم زمان‏شناسى حضرت است، آنان كه خواستند با اندك دلجویى از حضرت بر تمامى ناروایى‏ها و ظلم و ستم‏هاى خویش بر او چشم پوشى نمایند و از این طریق آنها را پنهان سازند، ولى در مقابل، بینش و درایت و زمان‏شناسى حضرت مانع گردید كه آنان به هدف خویش نایل آیند، تنفر و انزجار حضرت آنان را براى همیشه ناکام نهاد. (71)از نمونه‏هاى مهم در زمان‏شناسى حضرت كه قیام او را جاودانه ساخت، وصیت حضرت مبنى بر مخفى بودن مراسم تشییع و تدفین و پوشیده ماندن مزار اوست(72) او با این موضع براى همیشه مشروعیت ابى بكر را زیر سؤال برد و این سؤال همیشه در حافظه تاریخ نقش بسته است كه چرا یگانه دختر و تنها یادگار رسول خدا(ص) مخفیانه به خاك سپاریده شد و كسى كه خود را جانشین پدر او مى‏خواند در مراسم تشییع او شركت نكرد و چرا مزار او براى همیشه پنهان است؟!
4-تلاش بر جداناپذیرى قرآن و اهل بیت
اهل بیت در فرهنگ و بینش شیعه مقام و جایگاه خاصى دارد به گونه‏اى كه آنها را معصوم دانسته گفتار و كردار و سیره آنان را همانند رسول خدا حجت مى‏دانند و آنان را پس از رسول خدا مجریان و حافظان و مفسران قرآن مى‏دانند، بر این اساس هرگونه جدایى میان این دو را موجب ضلالت و گمراهى می‌دانسته‌اند. رسول خدا(ص) بر اساس فرمایش معروف رابطه قرآن و عترت را این‌گونه بیان داشته است:من دو امانت گرانبها و ارزشمند را در میان شما باقى مى‏گذارم كه یكى كتاب خدا و دیگرى اهل بیت و خاندان من است؛ این دو یادگار من هیچگاه از هم جدا نخواهد شد اگر به این دو تمسك جوئید گمراه نمى‏شوید. (73)قرآن مجموعه قوانین آسمانى اسلام است كه عمل به آن ضامن بهروزى و نجات انسانها مى‏باشد و از طرفى تفسیر و تأویل قرآن را باید كسانى به عهده بگیرند كه با زبان و فرهنگ وحى آشنا باشند، به همین سبب به باور شیعه بایست افراد واجد صلاحیت براى تفسیر و تأویل كتاب آسمانى از سوى رسول خدا(ص)معرفى شوند؛قرار گرفتن عترت در كنار قرآن به لحاظ نیاز كتاب آسمانى و تشریح اهداف و مقررات آن است(74) آنان هستند كه مى‏توانند تفسیر درست از قرآن و دین ارائه نموده مردم را در راه راست و مسیر هدایت رهنمون سازند. دقت و توجه به عنوان حدیث (نبوى) نشان مى‏دهد كه تفكیك و جدایى بین قرآن و عترت و عمل به قول و برداشت كسانى كه به رموز قرآن آشنایى ندارند، جز ضلالت و گمراهى نتیجه به بار نخواهد آورد. اینكه رسول خدا قرآن و عترت را به عنوان دو امانت گرانبها در كنار هم قرار داده است، بیانگر آن است كه حركت هر دو در یك مسیر و به خاطر یك هدف است، یكى قانون آسمانى و دیگرى مفسران و مجریان و حامیان آن هستند، بدین جهت است كه جدا شدن و فاصله گرفتن و انحراف از عترت مایه گمراهى و هلاكت خواهد بود. (75)همزمان با رحلت رسول خدا، تِز و تفكر:{قرآن ما را بسنده است و با وجود آن به چیزى دیگرى نیاز نداریم}بر تفكرات و بینش دینى مردم استیلا یافت و از آن پس همه تلاش‌ها و كوشش‏ها در این مسیر ادامه یافت و تفسیرها و تأویل‏هاى شخصى و سلیقه ای از دین رونق گرفت و سرآغازى شد براى انحطاط و انحراف مسلمین! (76)صدیقه طاهره(س) در آغازین لحظه‏هاى این تفكر به پا خواست و از تفكر دینى قرآن در كنار عترت كه طرح اصلى آن از رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود. او در موارد مختلف به نیاز جامعه اسلامى به عترت در كنار قرآن به عنوان مفسر و مبین آن اشاره نموده این مسأله را به مردم گوشزد نمود. او در سخن فرمود: آیا شما به عموم و خصوص قرآن از پدرم و پسر عمویم على آگاه‏تر و داناترید. (77) از این طریق نیاز مردم را به اهل بیت در شناخت قرآن و دین بیان نمود، او دورى اهل بیت از صحنه سیاسى اجتماعى مردم را بزرگ‌ترین خسارت دانسته(78) بدین وسیله مقام و جایگاه دینى آنان را در جامعه اسلامى روشن ساخت.
او در موارد جنبه هدایت گرانه امام را یادآورى نموده فرمود: واى بر شما! آیا كسى كه مردم را به سوى حق هدایت و رهنمون مى‏سازد سزاوار پیروى و فرمانبرى است؟ یا كسى كه نمى‏تواند مردم را هدایت كند بلكه خود نیاز به رهبر و راهنما دارد؟(79)
در واقع او علاوه بر تأكید بر شایستگى‏هاى على بن ابى طالب به نحوه و چگونگى حكومت بر مسلمانان تأكید داشت و معتقد بود كه امامت و رهبرى همانند نبوت منصبى الهى است. این باور حضرت زهرا(س) از مهم‌ترین اصول سیاسى شیعه گردید، شیعیان معتقدند كه امامت ادامه نبوت است، پس آنچنان كه خداوند سبحان كس یا كسانى را از میان بندگان خود بر مى‏گزیند و او را با معجزاتى كه چون نص از جانب خداوند است تأیید مى‏كند. همچنین براى امامت نیز هر كه را بخواهد برمى گزیند و به پیامبرش دستور مى‏دهد امامت او را با نص خاص تصریح نماید و او را براى انجام وظایف رهبرى مردم پس از رسول خدا منصوب نماید. (80)امام رضا(ع) در سخنان طولانى پیرامون نقش و جایگاه امامت فرموده است:امامت جایگاه انبیا و اِرث اوصیا است، امامت خلافت از طرف رسول خدا(ص) و مقام امیرالمومنین و میراث حسن و حسین(ع) است. به راستى امامت زمام دین و نظام مسلمین و عزت مؤمنین است، امامت بنیاد پاك اسلام و شاخه با بركت آن است، به وسیله امامت نماز و روزه و زکاتْ و حج و جهاد درست مى‏شود. . . امام ماه تابنده و چراغ فروزنده و نور برافروخته و ستاره راهنما در تاریكى شب‌ها و بیابان‌های تنها و گرداب دریاها است، امام آب گواراى است براى تشنگى و رهبر به حق و نجات بخش از نابودى است. . . امام امین خدا در میان خلقش و حجت او بر بندگانش و خلیفه او در بلادش و دعوت كننده به سوى خداى عزوجل و دفاع كننده از حقوق خداست. (81)شیعه با این رویكرد به امامت و لزوم بودن عترت در كنار قرآن نگاه مى‏كند و از نظر آنان امامت و ولایت صرفاً خلافت و امارت ظاهرى نیست، بلكه خلافت و جانشینى كلى خداوند است كه ولایت تشریعى از آثار این ولایت است. . . امام انسان كامل الهى است كه به جمیع نیازمندی‌های مردم و صلاح فساد آنان آگاهی دارد. او امانت دار احكام و اسرار الهى است و از همه گناهان و خطاها پیراسته است او در ارتباط با عالم اعلا و صراط مستقیم الهى است او حجت خدا بر بندگان و واجب الاطاعْه است، او عهده دار هدایت انسانها به سوى كمالات معنوى مى‏باشد. (82)صدیقه طاهره(س) با این نگاه به اهل بیت و رهبرى آنان در جامعه توجه داشت و دورى آنان را موجب به خطر افتادن همه دستاوردهاى رسالت دانست و تمام تلاش‌های او بر این بود كه مردم را به این مسأله آگاه سازد، آیات قرآنى كه حضرت در موضع‌گیری خود در برابر خلیفه و دستیارانش به آن استدلال نموده اهمیت و جایگاه اهل بیت: را در جامعه و لزوم آنان را در كنار قرآن به خوبى تحلیل و دیدگاه خود را ابراز نموده است. استدلال حضرت به این آیات(83) جاى تأمل و دقت دارد و اینكه حضرت خلیفه و دستیارانش را از مصادیق این آیات دانسته است!
1-أَلاَ فِى الْفِتْنَِْه سَقَطُوا وَاًِّنَّ جَهَنَّمَ لَُمحِیطٌَْ بِالْكَافِرِینَ(84)آگاه باش كه آنها خود به فتنه در افتادند و دوزخ همانا به آن كافران احاطه خواهد دانست.
2- بِئْسَ لِلظَّالِمِینَ بَدَلاً(85)ظالمان كه به جاى خدا شیطان را برگزیدند بسیار بد مبادله كردند.
3-وَ مَن یَبْتَغِ غَیْرَ الْاًِّسْلاَمِ دِیناً فَلَن یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الاَّخِرَِْ مِنَ الْخَاسِرِینَ. (86)هر كس غیر از اسلام دینى اختیار كند هرگز از وى پذیرفته نیست.
4-و ما مُحمَّدٌ اًِّلاَّض رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَاًِّنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَىأَعْقَابِكُمْ وَمَن یَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَیْهِ فَلَن یَضُرَّ اللّهَ شَیْئاً وَسَیَجْزِى اللّهُ الشَّاكِرِینَ. (87)
محمد(ص) نیست مگر پیامبرى از طرف خدا كه پیش از او نیز پیامبرانى بودند و از این جهان درگذشتند اگر او نیز به مرگ یا شهادت درگذشت، باز شما به دین جاهلیت خود رجوع خواهید كرد، پس هر كه مرتد شود به خدا ضررى نخواهد رسانید و خود را به زیان انداخته و هر كس شكر نعمت دین گذارد و در اسلام پایدار ماند البته خداوند جزاى نیك اعمال به شکر گذاران عطا خواهد كرد.
5- أَلاَ تُقَاتِلُونَ قَوْماً نَكَثُوا أَیْمَانَهُمْ. (88)آیا با قومى كه عهد و پیمان خود را شكستند. . . كارزار نمى‏كنید.
6- اًِّن تَكْفُرُوا أَنتُمْ وَمَن فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً فَاًِّنَّ اللَّهَ لَغَنِىُّ حَمِیدٌ(89)اگر شما و همه اهل زمین یك مرتبه كافر شوید خدا از همه بى نیاز است.
7- وَ سَیَعْلَمُ الَّذِینَ ظَلَمُوا أَىَّ مُنقَلَبٍ یَنقَلِبُونَ. (90. )آنانى كه كه ظلم و ستم كردند به زودى خواهند دانست كه به چه كیفر گاهى و دوزخ انتقامى بازگشت مى‏كنند.
8- أَلاَّ ذلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِینُ. (91. )
این همان زیان است كه بر همه آشكار است. (92)ملاحظه مى‏گردد كه صدیقه طاهره آیات را كه عناوینى: چون سقوط در فتنه، كافران، زیانكاران، برگشت به عقب و بازگشت به آئین جاهلیت، نقض عهد و پیمان، ظالمان، زیان آشكار! را بكار برده است، حال اگر قدرى در تحلیل و جزئیات این مسأله جانب احتیاط را برگزیده از تفصیل مطلب خوددارى نمائیم، ولى آنچه قدر مسلم اینكه: حضرت همه این مطالب را زمانى اظهار نمود كه پس از رسول خدا(ص) اهل بیت آن حضرت كه در رأس آنان امام على(ع) قرار داشت از صحنه سیاسى و رهبرى امت كنار نهاده شده بود و میان قرآن و اهل بیت جدایى افكنده بودند به نظر مى‏رسد بیان مقام و جایگاه دینى و معنوى اهل بیت و لزوم بودن آنان در كنار قران به عنوان مفسران و حامیان آن به گونه‏اى كه به عنوان ركن و پایه شریعت شمرده شده است از مهم‌ترین تلاش‌های فكرى و سیاسى حضرت زهرا مى‏باشد؛ او با معرفى امام على(ع) به عنوان دانا به عموم و خصوص قرآن و شخصیتى آگاه به امور دینى و دنیایى مردم، فلسفه بودن آنان را در كنار قرآن تبیین نمود و آشكار ساخت كه رهبرى جامعه علاوه بر آگاهى به امور دنیاى مردم نیازمند آگاهى به امور آخرتی است كه آنان را در هر دو نشئه دنیا و آخرت رهبرى كند و سعادتمندی آنان را در آخرت نیز فراهم سازد. از این رو مى‏توان گفت این مسأله از مهم‌ترین استراتژى‏هاى حضرت زهرا(س) نسبت به امامت و رهبرى جامعه است كه حضرت در موضع‏گیرى‏هاى سیاسى خویش ابراز نمود. امروزه شیعیان با این رویكرد به اهل بیت توجه دارند و با این دیدگاه است كه اعتقاد به امامت و رهبرى آنان را جز اصول دین شمرده‏اند زیرا با دورى از آنان نمى‏توانیم اسلام و شریعت را به صورت حقیقى و واقعى آن بشناسیم، طبیعى است كه چنین رویكرد به اهل بیت: و امامت آنان جز اصول دین قرار گیرد كه نخستین بار پس از درگذشت رسول خدا(ص)به وسیله حضرت زهرا(س)مطرح و به دفاع از آن پرداخته شد.
5- فرهنگ شهادت‏ طلبى
از دیگر اصول فراهم آمده در باورهاى شیعى ظلم ستیزى و فرهنگ شهادت‏طلبى كه این مهم از رفتارهاى حضرت زهرا(س)نمایان است. تاریخ پرفراز و نشیب هزار و چند صد ساله تشیع نشان مى‏دهد كه آنان همیشه در مبارزه با ظلم و ستم پیشتاز بوده و فرهنگ ظلم ستیزى از كارنامه درخشان آنان است. آنان در این مسیر از همه چیز خویش گذشته و حتى با نثار جان به دفاع از اسلام پرداخته و فرهنگ شهادت‏طلبى را به وجود آورده‏اند. واقعه حماسى و همیشه جاوید كربلا و عاشورا از مهم‌ترین نمونه‏هاى این فرهنگ در تاریخ تشیع است كه تردیدى در تأثیرپذیرى آن از فرهنگ فاطمى نیست، زیرا كه نخستین بار در تاریخ تشیع فرهنگ شهادت‏طلبى و ایثار جان در راه پاسدارى از دین و دستاوردهاى اصیل شریعت به وسیله صدیقه طاهره(س)شكل یافت، او با قربانی نمودن فرزندش محسن(ع) (93) به دفاع از ولایت پرداخت و خود نیز در این مسیر قربانى گردید. (94)آنچه بر شمردیم نمونه‏هاى از اصول و سیره سیاسى حضرت زهرا(س) بود كه مى‏تواند براى مسلمانان الگو قرار گیرد و بر اندیشمندان مسلمان است كه با بررسى عمیق سیره و رفتار فاطمى هر چه بیشتر مردم و جامعه را با سیره و فرهنگ فاطمى آشنا سازند و از گلستان زندگى او بهره گیرند.
خاتمه و نتیجه :
آنچه در این نوشته بیان گردید اینكه: 1 زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترین الگو و نمونه فرا روى انسانهاى مسلمان و آزاده قرار دارد و فضیلت‌های که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نام‌ها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم می‌خورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار می‌باشد که ما به این نام‌ها به طور مشروح و مبسوط پرداخته و این نام‌ها و القاب را توضیح داده‌ایم و همچنین فضایل آن حضرت را به گونه مبسوط اشاره نموده‌ایم. و در قسمت آخر این مقاله آمده است که حضرت صدیقه طاهره(س) پس از تشكیل سقیفه به دفاع از امام على(ع) بر خواست، دفاع او از امام نه به انگیزه‏هاى مادى یا عاطفى كه به این جهت بود كه امام على(ع) را به دستور خدا و رسول(ص) او امام و رهبر امت مى‏دانست و بدین جهت بارها به حدیث شریف غدیر براى حقانیت ولایت امام على(ع)اشاره نمود و در واقع قیام و مبارزات حضرت زهرا(س)بر گرفته از کتاب خدا و سنت رسول خدا(ص)بود. حضرت صدیقه طاهره(س) از راه‌ها و فرصت‏هاى مختلف به دفاع و حمایت از امام على(ع) بر خواست او ابتدا از توطئه‏ها و دسیسه‏هاى كه براى بر كنارى امام صورت گرفته بود پرده برداشت و دست به افشاگرى زد و توانست چهره‏هاى نفاق را به مردم معرفى نماید. حضرت زهرا(س) در ادامه در دفاع از امام على(ع) روى سوابق درخشان و خدمات بى نظیر او در راه اسلام انگشت نهاد و ضمن بر شمردن فضایل ذاتى و اکتسابی امام و مقایسه او با دیگران شایستگى او را براى خلافت تثبیت نمود. و نیز با نشان دادن تصویرى از حكومت امام على(ع) مردم را به سوى آن حضرت توجه داد و همچنین به خطرات و انحرافات و بدعت‌های که در آینده اتفاق افتاد مردم را هشدار داد وبا موضع گیری‌های صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع)به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذیرى در مسیر حاكمیت حق با تمام توان، از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصیل دینى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكلیف هیچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سیاسى اسلام مصلحت اندیشى نكرد. از اصول كه در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. . .

پی نوشتها و منابع و مآخذ
 

محمد بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، قم انتشارات علامه، بى تا، ج3، ص 353؛ امین الاسلام طبرسى، اعلام الورى، بیروت دارالمعرفْ، 1399 ه، ص 154؛ برخى از علماى شیعه ولادت آن حضرت را در سال دوم بعثت نیز ذكر نموده‌اند.
2-عبدلملك بن هشام، السیره البنویه، قم، مكتبه المصطفى، 1355 ج1، ص 257. -
3-همان ص202؛ على بن محمد بن صباع مالكى، الفصول المهمْ، نجف، دارالكتب التجارىْ، بى‏نا، ص150.
4اّ نَّا أَعْطَیْنَاكَ الْكَوْثَرَفَصَلِّ لِرَبِّكَ وَانْحَرًِّْنَّ شَانِئَكَ هُوَ الْأَبْتَرُ سوره كوثر، آیه 3 - 1
5-على بن عساكر، تاریخ دمشق الكبیر، بیروت، دارلاحیأ التراث العربى، 1421ه، چاپ اول، ج2، ص 69
6. عباس، قمى، بیت الاخزان، ترجمه محمد، محمدى اشتهاردى قم، انتشارات ناصر، بى تا، ص 18
7 لماعرج بی الی السماءخذ بیدى جبرئیل فادخلنى الجنْ فناولنى من بها فأكلته فتحول ذالك نطفًْ فىصلبى فلما اهبطت الى الارض واقعت خدیجْه فحملت بفاطمهْ)س( ففاطمهْ حورأ انسیه و كلما اشتقت الى رائحهْ الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمه صدوق، محمدبن على، التوحید، تهران، مكتبْه الصدوق، 1398 ص 118؛ امالى صدوق، تهران، كتابخانه اسلامیه، 1362 ش، ص 461؛ مناقب، همان، ص 335، محمد بن جریر، طبرى، دلایل الامامْ، قم، منشورات الرضى 1363 ه، چاپ سوم، ص 53
8 لما ولدت فاطمه(علیهاالسلام) اوحى الله عزوجل الى ملك فانطلق به لسان محمد(ص) فسماهافاطمه على بن عیسى، اربلى، كشف الغمه فى معرفْ الائمهْ، بیروت، دارالكتب الاسلامیه، 1401 ه، ج2، ص 89.
9. انّما سمیت فاطمهْ، فاطمهْ صلوات الله علیها لان الله فطم من احبها من النار محب الدین طبرى، ذخایرالعقبى، قاهره، كتابخانه قدس، 1365ه، ص 26.
10. یا فاطمهْ اتدرین لم سمیت فاطمهْ؟ فقال علىٌ یا رسول الله لم سمیت؟ قال: لانها فطمت هى و شیعتها من النار؛ سلیمان قندوزى، ینابیع المودْه، ناشر، دارالاسوْه، 1416 ه، بى جا، ج2، ص 320؛ ذخایرالعقبى، ص 26.
11. لفاطمهْ)سلام ا الله علیها تسعْ اسمأ عندا عزوجل: فاطمه، و الصدیقه، و المباركْ، و الطاهره، و الزكیه و الراضیه، و المرضیه، و المحدثه، و الزهرا. اعلام الورى، ص 148.
12. كان وجهها یزهر لامیرالمؤمنین (ع) من اول النهار كاالشمس الضاحىْ و عند الزوال كالقمر المنیر و عند غروب الشمس كاالكوكب الدرى، بحار الانوار، مجلسى بیروت، دارالتعارف، 1421 ه، ج18، ص 18
13. ینابیع الموده، ج 2 ص 320
14. النهایه، ج1، ص 94.
15. سمیت فاطمهْ محدّثه لان الملائكْ كانت تهبط من السمأ فتنادیها كما كانت تنادى مریم بنت عمران فتقول: یا فاطمهْ ان الله اصطفاك و طهرك واصطفاك على نسأ العالمین یا فاطمهْ اقنتى لربك و تحدثهم ویحدثونهادلایل الامامْ، ص 11
16. كشف الغمْه، ج 2، ص 88.
17. مناقب، ج2، ص 71.
18. و انى انتظر بها القضأ ؛ عبدالرحمن، سبط بن جوزى، تذكرْ الخواص، نجف، مطبعه علمیه، 1369 ص316؛ ذخایر العقبى، ص 29.
19. مناقب، ج3، ص345، دلایل الامامْ، ص 14، كشف الغمه، ج 2، ص 398؛ مرتضى حسینى فیروزآبادى، فضایل الخمسْ قم، مجمع جهانى اهل بیت، 1422 ه، چاپ اول،
20. ابن ابى الحدید، معتزلى، شرح نهج البلاغه، بیروت، دار احیأ التراث العربى، 1385 ه، چاپ دوم، ج 9، ص 193. دلایل الامامْ، ج 2، ص11؛ كشف الغمْ، ج 2، ص 75؛ مناقب، ج 3، ص 357.
21. محمد بن حسن طوسى، الامالى، قم، دارالثقافْ، 1414 ه، چاپ اول، ص 258.
22. الموفق، خوارزمى، مناقب خوارزمى، قم، مؤسسه النشرالاسلامى، 1411 ه ق، چاپ دوم، ص 256.
23. محمد بن محمد ابن نعمان، مفید، الارشاد، ترجمه هاشم رسولى محلاتى، تهران نشر فرهنگ اسلامى1378ش، ج 1، ص 66؛ عبدالله بن مسلم، ابن قتیبه، المعارف، قم شریف الرضى، 1415 ه، چاپ‏اول، ص210.
24. دلایل الامامْ، ص 45؛ یوسف شامى، الدرالنظیم، قم، مؤسسْ النشر الاسلامى، 1420 ه، چاپ‏اول، ص485
25. براى اطلاع بیشتر رجوع شود به كتابنامه حضرت زهرا(س) نوشته اسماعیل خویى زنجانى.
26 سوره احزاب، آیه 33
27. اللهم هؤلأ اهل بیتى اللهم اذهب عنهم الرجس و طهرهم تطهیرا، قالت ام سلمهْ: فانا معهم یا نبى الله؟ قال:انت على مكانك و انك على خیر ؛ جلال الدین، سیوطى، الدرالمنثور، بیروت، دارالاحیأ التراث العربى، 1421 ه، چاپ اول، ج 6، ص 532؛ نافع بن حمرأ گوید: رسول خدا را دیدم كه به مدت هشت ماه صبحگاهان هنگام نماز صبح هر گاه از جلو در فاطمه عبور مى‏كرد مى‏فرمود: سلام و رحمت و بركات خدا بر شما اى اهل‌بیت، هنگام نماز است و این آیه را تلاوت مى‏نمود. كشف الغمْه، ج 2، ص 83؛ الامالى، ص 139.
28. همان، ص 334 - 259؛ اختصاص مفید، ص 113؛ محم ابن محمد مفید، الاختصاص، قم، مكتبْ بصیرتى، بى تا، ص 112.
29. یغضب لغضبك و یرضى لرضاك. على بن ابى بكر، هیثمى، مجمع الزوائد، بیروت، دارالفكر، ج 9، ص 328؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 225؛ كشف الغمه، ج 2 ص 84؛ متقى هندى، كنز العمال، بیروت، مؤسسه الرسالْ 1399 ه، ج 12، ص 111؛ الحافظ سلیمان ابن احمد طبرانى، المعجم الكبیر، دارالاحیأ التراث العربى، بى تا، بى جا، ج 1، ص 108؛
30. فانما ابنتى بضعهْ منى یریبنى مارابها و یؤذنى مااذاها، ایضاً فاطمْه بضعْه منى یؤذینى مااذاها. مسلم نیشابورى، صحیح مسلم؛ الریاض، دارالمغنى، 1419 ه، 2 جلدى، ص 1329؛ صحیح بخارى، بیروت دارالاحیأ الترات العربى، 1422 ه، 2 جلدى ص 666؛ ابى نعیم احمد، اصفهانى، حلىْ‏الاولیأ، بیروت، دارالفكر، 1416 ه، ج 2، ص 40؛ كشف الغمه، ج 2، ص 93؛ ابوسعید، واعظ خرگوشى، شرف النبى، ترجمه نجم الدین محمود راوندى تصحیح محمد روشن، تهران: انتشارات بابك، 1361 ش.
31. عبدالحسین، امینى، فاطمهْ الزهرا، تهران: انتشارات امیركبیر، 1362 ش، چاپ اول، ص 118.
32. یاعلى! اما علمت ان ملائكٌْه سائرْ فى الارض یخدمون محمداً و آل محمد الى ان تقوم الساعْه دلایل الامامْ، ص 49، ترجمه بیت الاحزان، ص 39.
33. مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 337؛ دلایل الامامه، ص 48.
34. ترجمه بیت الاحزان، ص 139؛ مناقب آل ابى طالب، ج 3، ص 339.
35. بیت الاحزان، ص 253 - 252.
36. الدر التنظیم، ص 456؛ محمد، صدوق، علل الشرابع، بیروت، داراحیأ التراث العربى 1385 ه، چاپ‏دوم، ص 182.
37. عبدالحسین، امینى، الغدیر، قم، مركز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1416 ه، چاپ اول، ج 5 ص 77 67
38. وَاًِّذْ قَالَتِ الْمَلاَئِكَُْ یَا مَرْیَمُ اًِّنَّ اللّهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَأِ الْعَالَمِینَ یَا مَرْیَمُ اقْنُتِى لِرَبِّكِ وَاسْجُدِى وَارْكَعِى مَعَ الرَّاكِعِینَ ؛ آل عمران، آیات 42 و 43
39. وَامْرَأَتُهُ قَائِمٌَْ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِاًِّسْحَاقَ وَمِن وَرَأِاًِّسْحَاقَ یَعْقُوبَ قَالَتْ یَاوَیْلَتَى أَلِدُ وَأَنَا عَجُوزٌ وَهذَابَعْلِى شَیْخاً اًِّنَّ هذَا لَشَئٌ عَجِیبٌ قَالُوا أَتَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَُْ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَیْكُمْأَهْلَ الْبَیْتِ اًِّنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ هود آیات73- 71.
40. وَ أَوْحَیْنَا اًِّلَى أُمِّ مُوسَى أَنْ أَرْضِعِیهِ قصص، آیه 7.
41. مناقب آل ابیطالب، ج 3، ص 337.
42. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، بیروت، مؤسسْه الوفأ، 1403 ق، چاپ دوم، ج 43، ص 80؛ عوالم العلوم، قم، مؤسسْه الامام المهدى، 1411، چاپ دوم، ج 11، ص 58.
43. دلایل الامامْ، ص 28
44. ویحك اطلبیها فانها تعدل عندى حسناً و حسینا، دلایل الامامْ، ص 1؛ از این حدیث مى‏توان اهمیت و حفظ و احترام احادیث و سخنان رسول خدا)ص( در نزد حضرت فاطمه فهمید و اینكه سخنان رسول خدا)ص(تا چه اندازه در نزد او از قداست و احترام بر خور دار بود. حال مى‏توان با این داستان نقل شده از عایشه آن را مقایسه كرد كه گفت پدرم پس از رسیدن به خلافت روزى دستور داد احادیث نوشته از رسول خدا (ص) را نزد او آورم و سپس پدرم آنها را كه نزدیك دو صد حدیث بود در وسط حیاط مدفون نمود.
45. مناقب، ج3 ص 35.
46. عوالم العلوم، ج11، ص 582.
47. عوالم العلوم، ج11، ص 5 مناقب، ج 3، ص 341.
48. كشف الغمه، ج 2، ص 94؛ علل الشرایع، ج 1، ص 315.
49. كشف الغمهْ، ج2، ص 79.
50. همان، ص 77، ذخایر العقبى، ص 37. براى اطلاع بیشتر، ر. ك: احقاق الحق، ج10ص237
51. لاَ تَجْعَلُوا دُعَأَ الرَّسُولِ بَیْنَكُمْ كَدُعَأِ بَعْضِكُم بَعْضاً نور63/
52. یا بنىْ لم تنزل فیك ولافى اهلك من قبل انت منى و انامنك و انما نزلت فى اهل الجفا والبذخ والكبر، قولى یا ابه فانه احب للقلب و ارضى للرب ابن مغازلى، المناقب، ص 345.
53. مناقب آل ابى طالب، ج3، ص 334.
54. ففاطمهْ حوراٌ انسیه فكلما اشتقت الى رائحْه الجنْه شممت رائحْه ابنتى فاطمْه. ذخایر العقبى، ص 36.
55. احمد رحمانى، فاطمه الزهرا، ص 114.
56. فانشدك باا الله اناالذى اختارنى رسول الله ص( و زوجنى ابنته فاطمه)سلام الله علیها( و قال: الله زوجك ایاها فى السمأ ام انت؟ قال بل انت احتجاج، ج1، ص 267.
57. نشدتكم باا هل فیكم احدٌ زوجته سیدْ نسأ العالمین غیرى؟ قالوا: لا همان، ص 278، امالى طوسى، ص 85.
58. منا النبى، و منكم المكذب( ابوجهل) و منا اسدالله منكم سیدالاحلاف (ابوسفیان) و منا سیدا شباب اهل الجنْه و منكم صیبْ النار (اولاد مروان) و منا خیرنسأ العالمین و منكم حمّالهْ الحطب )ام جمیل عمه معاویه و زوجْه ابى لهب)الغدیر، ج2، ص 54، احتجاج، ج 1، ص 395
59. اشاره به حدیث شریف نبوى كه فرموده است: الدنیا مزرعهْ الاَّخرْه.
60. الامامه. و السیاسْه، ج 1، ص 12
61. همان، ص 13
62. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
63. احتجاج، ج 1، ص 247.
64. محمدحسین، طباطبایى، شیعه در اسلام، ص 21.
65. مروج الذهب، ج2، ص 52.
66. ارأیتكما ان حدثتكما حدیثاً عن رسول اللهتعرفانه و تفعلان به؟ قالانعم، فقالت نشدتكما ا الله تسمعا رسول الله یقول: رضا فاطمه من رضاى و سخط فاطمْه من سخطى فمن احب فاطمْه ابنتى فقد احبنى و من ارضى فاطمْه فقد ارضانى و من اسخط فاطمه فقد اسخطنى قالا نعم! اسمعنا من رسول الله ص( قالت فأنى اشهد الله و ملائكته انكما اسخطتمانى و ما ارضیتمانى و لئن لقیت النبى لاشكونّكما الیه، علل الشرایع، الامامهْ والسیاسْه، ج1، ص14، ج1، ص 220-222
67. فوسمتم غیر ابلكم و ورد تم غیر مشربكم احتجاج، ج 1، ص 238.
68. من امن من الزمان خان تحف العقول، ص 85؛ بحار الانوار، ج 18، ص 23.
69. كاظم، قزوینى، فاطمهْ الزهرا3، ص 292.
70. همان، ص442
71. علل الشرایع، ج 1، ص 222.
72. همان، ص 219.
73. الا انى مخلف فیكم كتاب ا الله و عترتى اهل بیتى. . . خلیفتان بصیران لایفترقان حتى یردا على الحوض امالى طوسى، ص 479؛ صحیح مسلم، ص 1200، با اندك اختلاف در عبارت
74. مجتبى، موسوى، لارى، مبانى اعتقادات در اسلام، تهران، نشر فرهنگ اسلامى1378 7 ش، ویرایش دوم، ص 775
75. همان، ص 776.
76. صحیح بخارى، ج 1، ص 120
77. ام انتم اعلم بخصوص القرآن و عمومه من ابى و ابن عمى؟ احتجاج، ج 1، ص 235.
78. الاذالك هوالخسران المبین، همان، ص 247
79. ویحهم افمن یهدى الى الحق احقُّ ان یتبع امن لایهدى الاّ ان یهدى فمالكم كیف تحكمون. همان، ص248.
80. محمدحسین، آل كاشف الغطأ، اصل الشیعه و اصولها، بیروت موسسه اعلمى للمطبوعات، 1413 ق، ص61 ر. ك، محمد جواد مغنیه، الشیعه فى المیزان، بیروت، درالتعاریف للمطبوعات 1399 ق، ص333.
81. ان الامامْ هى منزلْ الانبیأ و ارث الاوصیأ، ان الامامْ خلافْ او خلافْ الرسول)ص( و مقام امیرالمؤمنین و میراث الحسن والحسین)ع( ان الامامْ زمام الدین و نظام المسلمین و صلاح الدنیا و عزالمؤمنین، ان الامامْ اس الاسلام النامى و فرعه السامى بالامام تمام الصلوْ والزكاْ والصیام والحج والجهاد. . . الامام البدرالمنیر والسراج الزاهر والنورالساطع والنجم الهادى فى غیاهب الدجى و اجواز البلدان والقفار ولجج البحار، الامام المأ العذب على الظمأ والدال على الهدى والمنجى من الردى. . . الامام امین افى خلقه و حجته على عباده، و خلیفته فى بلاده والداعى الى اوالذاب عن حرم الله، اصول كافى، ج 2، ص 123-121
82. محسن، فخررازى، بداىْ المعارف الالهیه، فى شرح عقاید الامامیه، محمدرضا مظفر، قم، النشر الاسلامى، 1416ق، چاپ 3، ج2، ص 7و9، ر. ك: نهج الحق و كشف الصدق، حسن، حلى، قم دارالهجرْ، 1407، چاپ اول، ص 164، حق الیقین، عبدالله شبر، بیروت، دارالاضوأ، 1406 ق، چاپ اول، ج1، صص 252-253.
83. آیات كه در متن آمده است، حضرت در دو خطبه خود در مسجد و جمع زنان مدینه، با آن استدلال نموده است.
84. توبه، آیه 49
85. كهف، آیه 50.
86آل عمران، آیه 85
87. آل عمران، 144
88. توبه، آیه 12
89. ابراهیم، آیه 7.
90. شعرأ، آیه 227. .
91زمر، آیه 15.
92. در ترجمه آیات از ترجمه استاد الهى قمشه‏اى استفاده شده است.
93. ارشاد، ج 1، ص 518
94. بیت الاحزان، ص 143

سه شنبه 15/1/1391 - 22:49
اهل بیت
نویسندگان : سید عبدالهادی رضوی، سید عبدالله رضوی
منبع : اختصاصی راسخون



 
چکیده:
زندگى پر بركت حضرت فاطمه(س) به عنوان بهترین الگو و نمونه فرا روى انسان‌های مسلمان و آزاده قرار دارد كه با الهام گرفتن از آن مى‏توان در مسیر سعادت و خوشبختی گام نهاد و با الگو گرفتن از آن، مسیر كمال را پیموده به حیات معقول دست یافت. جامعه مسلمان امروز به ویژه زنان بیش از پیش به الهام گیری از زندگى حضرت زهرا(س) نیازمند مى‏باشند؛. او هم در نزد رسول خدا وهم در نزد مسلمانان راستین از احترام و مقام ویژه برخوردار است و فضیلت‌های که برای این بانوی بزرگوار در کتب احادیث و روایات آمده فراوان است و نام‌ها و القاب زیبای که برای این بانو در احادیث به چشم می‌خورد بیانگر مقام شگرف و جایگاه ویژه آن بزرگوار می‌باشد. او هما نگونه که در مقام دختر پیامبر اسلام دارای مقام بلند و جایگاه منیع است در مقام همسر علی و مادر حسنین نیز مقام ارجمند دارد و همچنین از امتیازات ویژه و منحصر به فرد آن حضرت است اینكه: او تنها بانوى است كه در میان امت پیامبر خاتم(ص)، معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پیراسته ‏مى‏باشد و از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونه‏اى كه در این جهت نیز كسى به پاى او نمى‏رسد، . همان گونه که سیره فردی و اخلاقی فاطمه (س)الگوی زنان و مردان عالم بوده است زندگانى پربار و سیره سیاسى حضرت نیز چون ابعاد دیگر زندگى او به عنوان چراغى فرا روى انسانهاى مسلمان قرار دارد كه با الهام از آن مى‏توان شیوه رفتار های سیاسی و اجتماعی و فردی را فرا گرفته و زمینه یک زندگی سالم با معیار اصیل دینى و قرآنى را فراهم‏نمود. اینها مسایلی است که در این نوشته به آن پرداخته‌ایم.
کلیدواژه ها: فاطمه، فضایل، سیره سیاسی، زمان‏شناسى، دین وسیاست،
مقدمه :
فاطمه زهرا سلام الله علیها یگانه دختر بزرگوار پیامبر اسلام است که در ابعاد مختلف زندگی چه فردی و چه اجتماعی می‌تواند به عنوان بزرگ‌ترین الگو برای زنان مسلمان باشد مخصوصاً در عصرى كه پوچى و بى هویتى و ولنگارى، هجمه‏هاى فرهنگى بیگانگان، با پیشرفت علم و فن آورى و تبادل سریع اطلاعات( كه جهان را به دهكده تبدیل نموده است؛) و در عصرى كه سیل شهوات با اشكال مدرن آن از هر سو بر مغز و فكر و اندیشه زنان و مردان مسلمان یورش می‌برد، ما را بیشتر به فرهنگ و اندیشه این بانوی نمونه اسلام نیازمند ساخته است تا بتوانیم از میان لجن زارهاى دنیاى مادى زده امروز، راه خویش را پیدا نموده خود و جامعه اسلامی را نجات بخشیم. بدین جهت هم سیره و رفتار فردی و هم اجتماعی، از جمله موضع‏گیرى و جهت‏گیرى سیاسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقیفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهمیت فراوانى بر خور دار است، زیرا او بر اساس فرمایش رسول خدا(ص) ملاك حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معیار حق و باطل بوده است. آن حضرت بلافاصله پس از درگذشت رسول خدا(ص) به جاى اینكه به عنوان یك زن مصیبت دیده، گوشه عزلت را برگزیده در فراق پدرش اشك ماتم بریزد، در متن اجتماع وارد گردیده و با رفتن به خانه‏هاى مهاجر و انصار براى برگرداندن خلافت به جایگاه اصلى آن تلاش ورزید. اگر حضرت دیانت را منحصر به مسایل فردى و عبادى مى‏دانست و هیچ كارى به حكومت و اداره امور سیاسى مردم نمى‏داشت، هیچ یك از رنج‌ها و گرفتاری‌ها و مصیبت‏هاى كه بر او وارد آمده است وارد نمی‌آمد او مانند رسول خدا(ص) سعى در ایجاد زمینه براى هدایت خلق و سپردن سرنوشت آنان به شایستگان واقعى برآمد. از دیدگاه زهرا(س) دین زمانى مى‏تواند در زندگى مردم نمود یافته و مردم به آن پایبند باشند كه در سایه حاكم و زمامدار الهى زندگى نمایند، اگر حاكم و زمامدار جامعه، انسان عادل و شایسته نباشد، نه تنها به دین و شریعت و برنامه‏هاى آن عمل نمى‏گردد كه دین بازیچه دست بازیگران سیاست قرار مى‏گیرد. و از طرفی آن حضرت نقش عمده و چشمگیر در دفاع و حمایت از ولایت و امامت امام على(ع) داشته و توانسته است با روشنگری‌های خویش یاد و نام على(ع) را در اذهان مردم زنده نگه دارد و از توطئه‏هاى كه براى بر كنارى آن حضرت انجام یافته بود پرده بردارد و با موضع گیری‌های صریحش برای دفاع از ولایت و جانشینی علی (ع) به رابطه بین سیاست و دیانت تاکید نموده و با قاطعیت و انعطاف ناپذیرى در مسیر حاكمیت حق با تمام توان، از اهداف و آرمان‏هاى ناب و اصیل دینى كه برخاسته از قرآن و سنت رسول خدا(ص) بود، دفاع نمود و مانند پدرش و همسرش على بن ابى طالب در اداى تكلیف هیچ گونه سستى نشان نداد و بر سر اصول سیاسى اسلام مصلحت اندیشى نكرد. از اصول كه در سیره سیاسى حضرت به عنوان الگو قابل استفاده است زمان‏شناسى آن حضرت است. و همچنین قاطعیت در مسیر حق و تاکید آن حضرت بر عدم جدایی قرآن و عترت و همچنین فرهنگ شهادت طلبی که با قربانی نمودن فرزندش محسن و شهادت خودش، این فرهنگ را ترویج نمود. ما، در این نوشته ابتدا به بیوگرافی مختصر از آن حضرت پرداخته و سپس نام‌ها و القاب آن حضرت را متذکر شده‌ایم و در مرتبه بعد شمه ای از فضایل آن بزرگوار را برشمرده‌ایم و در پایان به اصول و مبانی استخراج شده از سیره سیاسی آن حضرت پرداخته‌ایم: اصولی همچون: 1 - رابطه دیانت و سیاست، 2 - قاطعیت در مسیر حاكمیت حق، 3 - زمان‏شناسى، 4 - تلاش بر جداى ناپذیرى قرآن و عترت، 5- فرهنگ شهادت‏طلبى، و. . . اینک در آغاز این بحث به بیوگرافی مختصر از زندگی آن حضرت می‌پردازیم و سپس فضایل آن حضرت را بر می شماریم.

1-بیوگرافى مختصر از زندگى حضرت زهرا(س)
 

نام: فاطمه، كنیه‏هاى مشهور: ام الحسن، ام الحسین، ام ابیها و ام الائمّه:
لقب‏هاى مشهور: زهرا، ، صدیقه، طاهره، كبرى، سیده، بتول.
اسم پدر: حضرت محمد ابن عبدالله اسم مادر: خدیجه بنت خویلد محل تولد: مكّه مکرمه سال تولد: سال دوم بعثت به روایتى سال پنجم، روز میلاد، بیستم جمادی‌الثانی.
نام همسر: على ابن ابى طالب‏. و زمان ازدواج: رجب یا ذی‌الحجه سال دوم هجرت به مدینه، مدت زندگى با امام على(ع): نُه سال میزان مهریه: 400 مثقال نقره مسکوک فرزندان: حسن، حسین، زینب، ام كلثوم، فرزند سقط شده به نام محسن شهادت: سال 11 هجرى محل دفن: نامعلوم، تعداد روایات باقى مانده در مورد حضرت: 2000 مورد، تعداد سخنان باقیمانده: 130 مورد، تعداد اشعار باقیمانده: 29 قطعه، خطبه‏هاى باقى مانده: دو خطبه، آثار علمى باقیمانده:مصحف كه به خط امام على(ع) نوشته شده و اینك در نزد فرزندش امام مهدى(عج)مى‏باشد. در این گفتار براى آشنایى و پیش درآمد بحث بر آنیم تا مختصر و گذرا شرح حال و تاریخچه ای از زندگانی حضرت فاطمه(س) را یادآوری نماییم:
1-ولادت حضرت فاطمه:
حضرت فاطمه(س)، بنا بر مشهور نزد علماى شیعه در بیستم جمادی‌الثانی سال پنجم هجرت دیده به جهان گشود. (1) مادر آن حضرت، بانوى جلیل‌القدر خدیجه دختر خویلد و از خانواده‏هاى اصیل قریش است، او داراى فضایل فراوان است ازجمله اینكه: او اولین بانویى بود كه به رسول خدا(ص) ایمان آورد و با آن حضرت نماز گذارد. و او به سبب نجابت و پاكدامنى به طاهره لقب یافته بود. (2)رسول خدا(ص) در سن بیست و پنج سالگى با خدیجه(س) ازدواج نمود و او نخستین زنى است كه به عقد پیامبر(ص) در آمد و تا او زنده بود رسول خدا(ص) زن دیگر اختیار نكرد. همه فرزندان رسول خدا(ص) به جز ابراهیم كه مادرش ما ریه قبطیه بود از دامان پاك خدیجه به دنیا آمدند كه كوچك‏ترین آنان حضرت فاطمه(س)بود. (3)رسول خدا پس از ازدواج با خدیجه داراى چند فرزند شد كه به تقدیر الهى فرزندان او یكى پس از دیگرى از دنیا رفتند؛ منافقین كه از هر وسیله بر علیه رسول خدا(ص) استفاده مى‏كردند، این بار حضرت را به جهت نداشتن فرزند، ابتر صدا نموده او را آزار مى‏دادند. خداوند با نزول سوره مباركه كوثر(4)، حضرت را دلدارى داد و از نسل و زریه با بركت او خبر داد. (5)بر اساس روایات شكل‏گیرى وجود با بركت حضرت زهرا(س)و خلقت حضرت با تشریفات و مقدمات خاص انجام یافته است كه عظمت وجودى حضرت را براى ما بیان مى‏كند. رسول خدا(ص) به دستور خداوند به مدت چهل شبانه روز از خدیجه (س) دورى گزیده به عبادت پرداخت، پس از گذشت چهل روز، از جانب خداوند براى آن حضرت طعام بهشتى رسید و به او دستور داد آن را میل نموده با خدیجه(س(هم بستر شود، خدیجه (س) گوید: هنوز رسول خدا از من دور نشده بود كه وجود زهرا را در شكم خویش احساس كردم. (7)از امام رضا(ع) نقل شده است كه رسول خدا(ص) فرمود: چون به آسمان عروج كردم جبرئیل دستم را گرفته وارد بهشت نمود، سپس خرمایى را میل نمودم و از آن نطفه در من پدید آمد، چون به زمین بازگشتم همسرم خدیجه به فاطمه(س) باردار شد، فاطمه(س) حوریه‏اى است به صورت انسان و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم فاطمه(س) را مى‏بویم. (7)

2- نام‏ها و القاب حضرت

در روایات نام‌ها و لقب‏هاى متعدد براى آن حضرت ذكر شده است كه هر یک به بعدى از ابعاد عظیم وجودى آن حضرت اشاره دارد كه از این طریق گوشه‏هاى از شخصیت بزرگ او را براى ما ترسیم مى‏نماید. از امتیازات ویژه كه تنها اولیاى الهى از آن بهرمند بوده است اینكه: نامگذارى حضرت فاطمه به دستور خداوند صورت گرفته است. از امام باقر(ع) روایت شده است كه: چون حضرت زهرا(س) دیده به جهان گشود، خداوند به یكى از فرشتگان دستور داد به زمین فرود آمده اسم مبارك فاطمه، را بر زبان رسول خدا(ص) جارى سازد، بدین ترتیب رسول خدا(ص) نام او را فاطمه ‏نهاد. (8)
الف: فاطمه:
از نام‏هاى مشهور حضرت، اسم مبارك فاطمه(س) مى‏باشد كه روایات رسیده از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت آن حضرت، به معنى و رمز گزینش این نام براى حضرت اشاره شده است. ابن عباس از رسول خدا(ص) روایت نموده است كه فرمود: او بدان جهت فاطمه(س) نامیده شد كه خداوند دوستان و پیروان او را از آتش جهنم بازداشته است. (9) امام رضا (ع) از پدران و آنان از رسول خدا(ص) روایت نموده‏اند كه حضرت به فاطمه(س) فرمود:اى فاطمه! مى‏دانى چرا به این نام خوانده شدى؟ على(ع) عرض نمود: یا رسول الله! علت آن چیست؟ فرمود: بدین جهت كه خداوند او و پیروان و دوستانش را از آتش جهنم بازداشته است. (10)
ب: زهرا:
از جمله نامهاى مبارك آن حضرت زهرا مى‏باشد، از امام صادق(ع)است كه فرمود: حضرت فاطمه(س) در پیشگاه خداوند داراى نه نام مى‏باشد: فاطمه، صدیقه، مباركه، طاهره، زكیه، راضیه، مرضیه، زهرا، محدّثه. (11)از امام حسن عسكرى(ع) روایت شده كه فرمود: او را بدان جهت زهرا می‌گفتند که در روز سه بار چهره‏اش براى امیرالمؤمنین می‌درخشید، صبحگاهان چون خورشید، و در نیمه روز چون ماه تابان و در شامگاهان همانند ستاره تابناك تلألؤ نموده و مى‏درخشید. (12)
ج: بتول:
از نامهاى دیگر آن حضرت كه در روایات آمده است بتول، مى‏باشد از رسول خدا(ص) روایت است كه فرمود: او به این جهت بتول نامیده شد كه هیچگاه خون حیض و نفاس نمى‏دید و بر خلاف زنان دیگر به عادت ماهیانه مبتلا نمى‏شد. (13)این اثیر گوید: فاطمه را به این نام خواندند زیرا او از میان زنان هم عصر خویش جدا بود و هیچكس از نظر فضل و كمال و دیانت و حسب به پاى او نمى‏رسیدند و نیز گفته شده او را بدین خاطر بتول مى‏گفتند كه او خود را از دنیا بریده و به خدا پیوسته ‏بود. (14)
د: محدثه:
از امام صادق(ع) روایت شده است كه فرمود: فاطمه(س)را بدان جهت محدثه می‌گفتند كه فرشتگان الهى بر او فرود مى‏آمدند و آن گونه كه مریم دختر عمران را صدا مى‏نمودند، او را مورد خطاب قرار داده مى‏گفتند: اى فاطمه به درستی كه خداوند تو را برگزید و پاکیزه‌ات ساخت و از میان زنان جهان تو را اختیار نمود؛ اى فاطمه براى پروردگارت قنوت نما؛ فاطمه(س) نیز با آنان گفتگو مى‏نمود. (15)برخى از كینه‏هاى آن حضرت عبارتند از: ام الحسن، ام الحسین، ام المُحسَّن، ام الائمه، ام ابیها، علامه اردبیلى گوید: رسول خدا(ص) به جهت تعظیم و بزرگداشت آن حضرت او را ام ابیها خطاب مى‏نمودند. (16)

3-دوران كودكى حضرت:
 

حضرت فاطمه (س)در سن خرد سالى در حالى كه بیش از پنج سال نداشت مادرش را از دست داد و از آن پس در سایه حمایت پدرش رسول خدا(ص) زندگى مى‏نمود؛ در سال‌های آخر كه رسول خدا(ص) در مكه بود تاریخ، نقش فعّال حضرت فاطمه(س) را در كنار پدر، نشان می‌دهد، گویند وقتى مشركین مكه نقشه قتل رسول خدا(ص) را كشیدند، فاطمه(س) نزد رسول خدا(ص) آمده او را از تصمیم خطرناك آنان آگاه نمود. (17)پس از هجرت رسول خدا(ص) از مكه به مدینه، حضرت فاطمه(س) نیز به مدینه هجرت نمود و نام خویش را در این افتخار بزرگ و تاریخى ثبت كرد.

4-ازدواج حضرت فاطمه(س)
 

چون صدیقه‏اى طاهره(س) به سن ازدواج رسید، بزرگان از مهاجر و انصار از او خواستگارى نمودند، ولى رسول خدا(س)آنان را جواب رد داده فرمود: در امر ازدواج فاطمه(س) منتظر دستور و فرمان خداوند هستم. (18)این نكته‏اى تاریخى از عظمت و جایگاه زهرا(س) سخن می‌گوید، گویا جز خداوند كسى نمی‌داند، چه كسى لیاقت و شایستگى همسرى زهرا(س)را دارد! پس باید این امر فرخنده به راهنمایى و دستور او صورت پذیرد. وقتى على(ع) فاطمه (س)را از رسول خدا(ص) خواستگارى نمود، رسول خدا ضمن اظهار شادمانى به او جواب مثبت داده فرمود: یا على! بشارت می‌دهم تو را، به درستى كه خداوند در آسمان زهرا را به عقد تو در آورده، پیش از آن كه من در زمین او را به عقد تو در آورم. (19) ابن ابى الحدید گوید: على با زهرا ازدواج نكرد مگر پس از آنكه خداوند او را به شهادت فرشتگان به عقد على(ع) در آورد. (20)در شب عروسى و زفاف حضرت فاطمه(س) رسول خدا(ص) استر شهباى خود را در حالى كه پارچه بر آن انداخته آورد و فاطمه(س) را بر آن سوار نمود، زمام ناقه را سلمان در دست گرفته و خود از پشت سر، استر را حركت می‌داد، در بین راه صداى افتادن چیزى را شنیده مشاهده كرد كه جبرئیل و میكائیل هر یك با هفتاد هزار فرشته وارد شدند، پرسید چه شده است كه به زمین فرود آمده‏اید؟ گفتند آمده‏ایم تا فاطمه(س) را همراهى نموده به خانه على(ع) ببریم! آنگاه جبرئیل و میكائیل و فرشتگان و رسول خدا تكبیر گفتند، از آن زمان گفتن تكبیر در مراسم عروسى مرسوم گردید(21)زندگى مشترك على (ع)و فاطمه(س) آنچنان در اوج صفا و صمیمیت و محبت بود كه على(ع) از شكوه و عظمت آن این‌گونه یاد نموده است: به خدا سوگند هیچگاه او را به خشم در نیاورده ناراحت ننمودم تا اینكه خداوند روح پاكش را قبض نموده از دنیا برد، او نیز هیچگاه مرا خشمگین نساخته نافرمانیم ننمود، هرگاه به چهره او مى‏نگریستم غم و اندوه من از میان مى‏رفت. (22)
حضرت فاطمه(س) داراى پنج فرزند بود كه عبارتند از حسن حسین زینب، ام كلثوم، و محسن كه پیش از آمدن به دنیا به شهادت رسید و رسول خدا این نام را بر او نهاده بود. (23)بنا بر دیدگاه علماى شیعه عمر شریف آن حضرت هجده سال بود كه مدت هشت سال در مكه و ده سال در مدینه منوره زندگى نمود و در سال یازدهم هجرى چشم از جهان فرو بست. (24)

5فضایل حضرت زهرا(س)
 

حضرت صدیقه طاهره فاطمه زهرا(س) داراى فضایل فراوان و از مقام و جایگاه بزرگ در میان مسلمانان برخوردار است. در طول تاریخ بسیارى از نویسندگان مسلمان خود را ملزم به تدوین كتابى پیرامون فضایل و زندگى حضرت فاطمه(س) مى‏دانستند، انبوه کتاب‌های كه در مورد آن حضرت به زبان‌های مختلف و زنده دنیا نوشته شده است گویاى این مسأله است. (25)بیان فضیلت و مقام بلند و عظیم زهرا(س) كار یست دشوار كه تنها از عهده كسانى بر مى‏آید كه آن حضرت را به طور كامل بشناسند و این جز از رسول خدا(ص) وائمه)علیهم السلام(بر نمى‏آید، از این رو روایات چندى از رسول خدا(ص) و ائمه اطهار: درباره فضایل آن بانوى بزرگ نقل می‌نمایم.
1: عصمت حضرت زهرا (س)
از امتیازات ویژه و منحصر به فرد آن حضرت است اینكه: او تنها بانوى است كه در میان امت پیامبر خاتم(ص) معصوم و از هر گونه خطا و لغزش دور بوده و پیراسته ‏مى‏باشد. از ادله‏اى عصمت آن حضرت كه او را معصوم دانسته آیه 33 سوره احزاب است كه به آیه تطهیر شهرت دارد، خداوند در این آیه فرموده است اًِّنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَیُطَهِّرَكُمْ تَطْهِیراً(26)
خداوند اراده نموده است كه هر گونه نا پاكى و پلیدى را از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت او دور ساخته و آنان را پاك و پاكیزه نماید. مفسران و مورخان نوشته‏اند چون این آیه نازل شده رسول خدا(ص) على(ص) و فاطمه(س) و حسنین(ع) را جمع نموده كسائى خیبرى روى آنها انداخته فرمود: بار خدایا اینها اهل بیت من هستند، هر گونه ناپاكى را از اینان دور فرما، ام سلمه گوید:من نزدیک در بودم، گفتم یا رسول الله من هم جز آنان هستم؟ فرمود: تو بر خیر یا در مسیر خیر مى‏باشى، ولى جز آنان نیستى. (27)این آیه تصریح بر این دارد كه اراده خداوند بر این قرار گرفته كه هر گونه رجس و پلیدى را از رسول خدا(ص) و اهل‌بیت آن حضرت دور سازد و به گواهى مفسرین حضرت زهرا(س) از اهل‌بیت رسول خدا(ص) مى‏باشد. از فضایل آن حضرت كه دال بر عصمت او نیز مى‏باشد، جریان سرنوشت ساز و تاریخى مباهله رسول خدا(ص) با علمأ نجران مى‏باشد كه رسول خدا(ص) از میان زنان تنها فاطمه(س) را با خود برده و در این جریان تاریخى و مهم سهیم نمود. (28)علاوه بر آیات قرآن، روایات و فرمایشات رسول خدا(ص) نیز دلالت بر عصمت و پاكى آن حضرت دارد. از جمله این حدیث شریف كه در کتاب‌های مختلف شیعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) روایت شده كه فرمود: به درستى كه خداوند به سبب خشم فاطمه، خشمناك و به رضایت او راضى مى‏گردد. (29) و نیز فرمود: فاطمه پاره تن من است، هر كه او را خشنود نماید مرا خشنود ساخته، آنكه او را اذیت نماید مرا اذیت نموده است. (30)از این فرموده رسول خدا(ص)استفاده مى‏گردد كه تمام اعمال و حركات و اندیشه زهرا(س) رنگ و بوى الهى داشته است و او هیچگاه خشم و رضایت اش برخاسته از هوى و هوس و كشش‏هاى نفسانى نبود، زیرا اگر در جایى انگیزه‏هاى برخاسته از نفس و غیر الهى بر حركات و اندیشه‏هاى او تأثیر می‌گذاشت، خشم و رضایت او جداى از خشم و رضایت پروردگار مى‏شد و این چیزى است كه رسول خدا(ص) آن را به صراحت نفى نموده است. از اینجا است كه می‌توانیم بگوییم تمام اعمال و حركات حضرت زهرا(س) روى موازین شرعیه بوده و زَره ای خطا و لغزش در زندگى آن حضرت راه پیدا نكرده است، و این چیزى نیست جز عصمت و پاكى آن حضرت كه شیعیان به آن معتقد هستند.
2-كرامت حضرت فاطمه(س)
حضرت فاطمه(س) علاوه بر فضایل ذاتى و اكتسابى كه داراست، داراى كرامات زیادى است، علامه امینى با ذکر دلایل فراوان از قرآن و روایات، حضرت زهرا(س) را از جمله‏اى اولیأ خاص الهى می‌داند، (31) گر چند آن حضرت از عمر طولانى برخوردار نبود، اما در عین حال در تاریخ نمونه‏هاى فراوان از كرامات آن حضرت نقل شده است كه بیانگر مقام و جایگاه ویژه آن حضرت در نزد خداوند مى‏باشد، جهت رعایت اختصار نمونه‏هاى از كرامات حضرت را ذكر می‌نمایم. سلمان فارسى گوید:در خانه زهرا(س) بودم، دیدم حضرت نشسته با آسیاب جو آرد مى‏كند در حالى كه عمود آسیا خون آلود است، حسین(ع) كه كودك شیر خوار بود به شدت گریه مى‏نمود، عرض كردم دختر رسول خدا(ص) خود را به زحمت مى‏اندازى، چرا این كار را به فضه واگذار نمى‏كنى؟ فرمود: رسول خدا(ص) به من سفارش نموده است كه كارهاى خانه را میان خویش تقسیم نموده روى نوبت انجام دهیم، امروز نوبت من است، سلمان گوید: عرض نمودم بانوى من! اجازه دهید شما را كمك نمایم، من بنده آزاد شده‏اى شمایم، یا آسیاب نمودن را به من بسپار، یا پرستارى از حسین(ع) را، فرمود من به پرستارى از حسین مناسب‌ترم شما جو را آرد نمائید. سلمان گوید: مقدارى جو را آرد نموده صداى اذان را شنیدم و به مسجد رفتم، نماز را با پیامبر(ص) اقامه نمودم، پس از نماز جریان فاطمه(س) را با على(ع)در میان گذاشتم، آن حضرت گریه كرد و به سوی خانه رفت، لحظه‏اى نگذشت كه خندان به سوی مسجد بازگشت. حضرت رسول خدا(ص) از علت خنده او پرسید، او گفت:نزد فاطمه(س) رفتم، دیدم به پشت خوابیده و حسین(ع) روى سینه‏اش بخواب رفته است، آسیا در پیش روى او بى آنكه دستى آن را بگرداند خود به خود مى‏گردد؛حضرت رسول خدا(ص)با لبخند فرمود: اى على(ع) آیا نمی‌دانی كه براى خداوند فرشتگانی است كه در زمین گردش می‌کنند تا به محمد و آل محمد(ص)خدمت نمایند، و خدمت آنها تا روز قیامت ادامه دارد. (32)همچنین روایت شده است كه گاهى كه حضرت مشغول نماز بودند، كودك اش گریه مى‏نمود مى‏دیدند گهواره‏اش حركت مى‏كند و فرشتگان آن را حركت می‌دادند(33)نمونه از کرامات حضرت در داستان هجوم به خانه آن حضرت روایت شده است كه بیانگر جایگاه بلند حضرت در پیشگاه خداوند مى‏باشند. نقل است كه چون حضرت على(ع) را به زور به سوی مسجد براى بیعت با ابى بکر بردند، فاطمه(س) دست حسنین(ع) را گرفته از خانه بیرون آمد و خواست به سوی قبر حضرت پیامبر(ص) برود و ابى بكر و حامیان اش را نفرین نماید، حضرت على(ع)به سلمان فرمود: اى سلمان! دختر رسول خدا(ص) را دریاب كه دو طرف شهر مدینه را مى‏بینم كه آماده‏اى فرو رفتن به زمین است، سلمان گوید: به خدا قسم دیدم پایه‏هاى دیوار مسجد از زمین كنده شده به گونه‌ای كه مى‏شد از زیر آن عبور نمود، خود را به فاطمه(س) رسانیدم عرض نمودم، بانوى من، خداوند پدرت رسول خدا(ص) را به عنوان رحمت فرستاد، تو مایه‏اى عذاب مباش، حضرت برگشت، دیوارهاى مسجد به جاى خویش استقرار یافت. (34)اینها نمونه‏هاى از كرامت و عظمت حضرت زهرا(س) مى‏باشد كه حكایت از شخصیت و جایگاه منیع او در پیشگاه خداوند دارد، جالب است كه بدانیم پس از مرگ آن حضرت نیز كراماتى از آن حضرت نقل شده است، روایت است كه وقتى زهرا(س) از دنیا رفت، امام على(ع) او را غسل داده كفن نمود، براى آخرین بار به فرزندان زهرا(س) فرمود تا با مادر خداحافظى نمایند، آنها جنازه‏اى مادر را در آغوش گرفتند، على(ع) گوید: من خدا را شاهد مى‏گیرم كه حضرت ناله‏اى جانكاه كشیده دستهاى خود را دراز نمود و فرزندان اش را مدّتى به سینه‏اش چسبانید. (35)
3-محدّثه بودن حضرت فاطمه(س)
از فضایل و مناقب حضرت فاطمه(س) این است كه او را محدّثه نامیده‏اند، روایات رسیده بر این مسأله دلالت دارد كه آن حضرت را بدین جهت محدّثه مى‏گفتند كه با فرشتگان گفتگو مى‏نمودند. (36)سخن گفتن با فرشتگان از امتیازات و فضایل است كه جز اولیأ خاص الهى و بندگان مقرّب خدا كسى دیگر از آن بهرمند نیست و هر كسى توان و شایستگى گفتگو با فرشتگان را ندارد. این مسأله كه ملائكه با غیر پیامبران و انبیاى الهى سخن مى‏گویند، مورد اتفاق همه علماى اسلام مى‏باشد، علامه امینى گوید: امت اسلامى همه بر این امر اتفاق دارند كه در این امت مانند امتان گذشته، مردانى بوده‏اند كه به آنان حدیث گفته مى‏شده و به اصطلاح محدَّث بوده‏اند محدَّث كسى است كه بدون اینكه پیامبر باشد، و بدون اینكه فرشتگان را ببیند فرشتگان با او صحبت كرده باشند و یا اینكه در دلش چیزى مى‏افتد و به او الهام مى‏شود و به صورت كشف و الهام از سوى خداوند علمى به او آموخته مى‏شود و یا در دل او حقایق كه بر دیگران پوشیده است روشن مى‏گردد و یا چیزی شبیه این مفاهیم، وجود چنین كسانى در میان امت اسلامى مورد اتفاق است، به عقیده شیعه حضرت على(ع) و دیگر امامان معصوم از فرزندان آن حضرت از محدثین مى‏باشند. علامه در ادامه گوید: حضرت صدیقه طاهره نیز محدثه بود. (37)قرآن به صراحت از سخن گفتن فرشتگان با حضرت مریم خبر مى‏دهد. (38)و همچنین از سخن گفتن فرشتگان با زن ابراهیم(39) و مادر موسى (40) خبر مى‏دهد كه فرشتگان با آنها سخن گفته‏اند پس این نتیجه را مى‏گیریم كه سخن گفتن فرشتگان با غیر انبیا ممكن بوده و در میان بندگان الهى بوده و هستند كسانى كه شایستگى گفتگو با فرشتگان را دارند كه حضرت صدیقه طاهره نیز از این امتیاز بهره‏مند بوده است. روایات زیادى بر این است كه فرشتگان با حضرت فاطمه(س) گفتگو مى‏كردند و نتیجه این گفتگو طبق برخى از روایات به صورت مصحف براى آن حضرت در آمد(41)كه بنام مصحف حضرت فاطمه(س) معروف است. حماد بن عثمان گوید: از امام صادق(ع)درباره مصحف حضرت فاطمه(س)پرسیدم، فرمود: چون حضرت پیامبر(ص) از دنیا رفت حضرت زهرا(س) به شدت اندوهناک گردید، خداوند فرشته اى را نزد او فرستاد تا او را دلدارى دهد و به او حدیث گوید، حضرت فاطمه(س) امیرالمؤمنین(ع) را در جریان قرار داد، حضرت فرمود: هر گاه آن را احساس نمودى به من بازگو، حضرت فاطمه(س) به هنگام نزول فرشته حضرت على(ع) را خبر مى‏نمود و زهرا(س) آنچه را كه از فرشته دریافت مى‏نمود به على(ع) مى‏گفت و آن حضرت آن را مى‏نوشت تا اینكه به صورت كتاب و مصحفی از آن مجموعه به وجود آمد، در این مصحف حلال و حرام وجود ندارد ولی علوم آینده در آن ثبت است. (42)از بعضى روایات استفاده مى‏شود كه ملایك ضمن گفتگو با حضرت فاطمه آن را یکجا از طرف خداوند بر آن حضرت آورده است و در آن تمامى علوم آینده نهفته است و آن یكى از مراجع و مصادر علوم اهل بیت: مى‏باشد كه به آن مراجعه مى‏نموده‏اند و در زمان هر یك از ائمه: دست به دست منتقل مى‏شده و امروز در نزد حضرت ولى عصر مى‏باشد. (43)
4- علم حضرت فاطمه(س)
از فضایل حضرت فاطمه(س) كه او را از دیگران متمایز ساخته علم و دانش آن حضرت مى‏باشد، او در این فضیلت نیز از دیگران پیشى جسته و در دریاى از علم و معرفت قرار دارد، بهترین دلیل و شاهد بر این مسئله سخنان به جا مانده از آن حضرت است كه ما را به دریاى از علم و دانش آن حضرت رهنمون مى‏سازد؛ خطبه معروف به فدكیه آن حضرت از همان آغاز تاكنون باعث حیرت و تعجب بسیارى از سخنوران و اندیشمندان گردیده است. این خطبه را مى‏توان یك دوره كامل از معارف اسلامى دانست كه در آن مسایل مختلف اسلامى بیان شده است. كه اوج علم و دانش و معرفت حضرت را ثابت مى‏نماید. حضرت در مراحل مختلف از سخنان حضرت پیامبر(ص)بهره مى‏برد و بر دانش خویش مى‏افزوده و نیز سعى بر حفظ سخنان حضرت رسول خدا [ص]و رسانیدن آن به دیگران داشت. شخصى از مؤمنین مدینه روایتى را از حضرت فاطمه(ص) درخواست نمود، حضرت به فضه فرمود: آن روایت را كه بر كاغذى نوشته شده است بیاور، پس از جستجوی فراوان اطلاع داد كه روایت مورد نظر گم شده است، حضرت زهرا(س) با ناراحتی فرمود وای بر تو بگرد پیدا كن، زیرا ارزش معنوى این حدیث نزد من برابر با ارزش حسن و حسین(ع) است. (44)
آنگاه كه خود نمى‏توانست در حضور پیامبر رسیده آیات قرآن را فرا گیرد، به وسیله فرزندش حسن(س) كه در مسجد آیات قرآن را گوش داده و حفظ مى‏كرد، یاد می‌گرفت و حفظ مى‏نمود. (45)عمار یاسر مى‏گوید: روزى على(ع) بر فاطمه وارد شد، چون چشم حضرت زهرا بر او افتاد صدا زد یا على(ع) نزدیك بیا تا تو را از آنچه بوده و آنچه كه هست و از آنچه كه تاكنون نبوده تا روز قیامت خبر دهم، عمار گوید: دیدم على(ع) عقب به عقب قدم برداشته برگشت، من هم دنبال او آمده تا حضور پیامبر(ص) رسیدیم.
پیامبر(ص) فرمود یا ابالحسن، جلو بیا، على(ع) نزدیك رفت، چون مجلس خلوت شد رسول خدا(ص) فرمود: یا على! تو مى‏گویى یا من بگویم فرمود: یا رسول‌الله شنیدن از شما بهتر است، آنگاه رسول خدا(ص) فرمود: آیا از زهرا چنان شنیدى و عقب برگشتى! فرمود: یا رسول الله آیا نور فاطمه نیز از نور ماست؟ فرمود آیا نمى‏دانى كه این چنین است، على(ع)( به خاطر سپاس از خداوند سجده شكر به ‏جا آورد. (46)
5- عبادت زهرا(س)
صدیقه طاهره از نظر عبادت و بندگى در اوج از عظمت قرار دارد به گونه‏اى كه در این جهت نیز كسى به پاى او نمى‏رسد، حسن بصرى گفته است در این امت كسى بیشتر از فاطمه بندگى خداى را ننموده و عابدتر از او وجود ندارد، او آنقدر به نماز ایستاد كه پاهایش ورم كرد(47). داستان نقل شده از امام مجتبى(ع)گوشه‏اى از عبادت زهرا(س) را بازگو مى‏نماید:او فرمود: مادرم فاطمه(س) را دیدم كه شب جمعه‏اى در محراب عبادتش ایستاده تا طلوع صبح در حال ركوع و سجود بود و شنیدم كه براى زنان و مردان با ایمان بسیار دعا مى‏كرد و نامهاى یكایك را مى‏برد و براى خودش چیزى از خدا نخواست، عرض كردم اى مادر! چرا آن گونه كه براى دیگران دعا مى‏كنى براى خود دعا نمی‌کنی؟ فرمود: پسرم، اول همسایه، بعد خانه‏اى خود. (48)

فاطمه(س) از نگاه رسول خدا(ص)
 

در برخورد رسول خدا(ص) با دخترش فاطمه مطالبى در احادیث نقل شده كه مقام و مرتبت خاص آن حضرت را نزد رسول خدا(ص) بیان مى‏دارد و اینكه حضرت با احدى جز دخترش زهرا(س) این‌گونه محبت و احترام از خود نشان نداده است.
روایت است كه هرگاه زهرا(س) بر رسول خدا(ص)وارد مى‏شد او دست زهرا(س)را گرفته مى‏بوسید و در جاى خویش مى‏نشاند و هم چنین هرگاه رسول خدا بر او وارد مى‏شد، او به احترام پدر تمام قد مى‏ایستاد و پدر را مى‏بوسید و دست او را گرفته و در جاى خود مى‏نشاند. (49)و نیز نقل شده كه هرگاه رسول خدا عازم سفر مى‏شد آخرین كسى از اهل اش كه با او خداحافظى مى‏نمود زهرا(س) بود و هرگاه از سفر بر مى‏گشت اولین كسى را كه با او دیدار مى‏كرد زهرا(س) بود. (50)در روایت دیگرى آمده است:كه چون از جانب خداوند دستور رسید كه مسلمان رسول خدا(ص) را همانند انسان‌های عادى با اسم صدا نكنند(51)، فاطمه(س) گوید من نیز از آن پس تصمیم گرفتم دیگر او را پدر صدا نزنم و او را رسول خدا صدا مى‏زدم، رسول خدا(ص) رو به من نموده فرمود: دخترم! این آیه در مورد تو و اهل تو نازل نگردیده بلكه در مورد اهل كبر و جفا نازل شده، مرا پدر صدا كن، به درستى كه این كار قلبم را شاد و موجب رضایت خداوند مى‏گردد، و سپس رسول خدا(ص) پیشانى او را بوسید. (52)رسول خدا آن چنان به فاطمه(س) عشق مى‏ورزید كه تا او را نمى‏بوسید به خواب نمى‏رفت(53)، گاه این عمل رسول خدا آتش حسرت و حسد برخى زنانش را برمى‏انگیخت و بر او خرده مى‏گرفتند، حضرت در جواب آنان مى‏فرمود: فاطمه فرشته است به صورت آدمى و من هرگاه مشتاق بوى بهشت مى‏شوم او را مى‏بویم. (54)به نظر مى‏رسد این‌گونه محبت و احترام صرفاً برخاسته از رابطه‏اى پدرى و فرزندی نیست، چه اینكه این‌گونه احترام و محبت در انسان معمولى نیست، بلكه حضرت مى‏خواسته مقام و منزلت جایگاه معنوى زهرا(س) را براى امت بیان نماید، و اینکه آن حضرت پس از او میزان حق و باطل و معیار هدایت و ضلالت است. (55)
 

فاطمه(س) در نگاه على(ع):

على(ع) در مواردی به همسرى زهرا(س) افتخار نموده و جود او را در كنار خویش دلیل بر حقانیت خود دانسته است، او در مقام احتجاج به ابى بكر فرمود تو را به خدا سوگند آیا من كسى نیستم كه رسول خدا مرا برگزیده و دخترش فاطمه را به من تزویج نمود؟ آیا خداوند او را در آسمان، به عقد من در آورد یا تو؟ ابوبكر گفت: به عقد تو در آورد. (56)
و نیز فرمود: شما را به خدا سوگند! كیست كه جز من افتخار همسرى با سیده زنان دو عالم را داشته باشد، گفتند: جز تو كسى نیست. (57)و در جواب نامه معاویه فرمود:رسول خدا(ص) از ما و شخص دروغگو (ابوجهل) از شما، شیر خدا از ما و سیدالاحلاف (ابوسفیان) از شما، دو آقاى جوانان اهل بهشت از ما و فرزندان آتش)فرزندان مروان) از شما، بهترین زنان دو عالم از ما و حمل كننده هیزم جهنم (زن ابی لهب عمه معاویه) از شما، نوشته‏اند چون این نامه به معاویه رسید دستور داد آن را پنهان نمایند تا اهل شام با خواندن آن به على(ع) متمایل نگردند. (58) آنچه بر شمردیم گوشه‏اى از فضایل و عظمت وجودى حضرت صدیقه طاهره(س) است كه حدیث نگاران و تاریخ‌نویسان شیعه و اهل سنت از رسول خدا(ص) نقل نموده‏اند. چنانچه گفته شد حضرت زهرا(س) به گواهى قرآن و سخنان رسول خدا(ص) معصوم و از هرگونه ناپاكى در رفتار و گفتار مبرّا و پیراسته بوده است، بدین جهت سیره و رفتار مختلف آن حضرت از جمله موضع‏گیرى و جهت‏گیرى سیاسى آن حضرت پس از در گذشت رسول خدا(ص) و بحران سقیفه و دفاع آن حضرت از امام على(ع) از اهمیت فراوانى بر خور دار است، زیرا او بر اساس فرمایش رسول خدا(ص) ملاك حب و بغض خداوند به عبارتى پس از رسول خدا(ص) معیار حق و باطل بوده است. در فصل بعد اصول و مبانی که از موضع گیری سیاسی آن حضرت بدست می‌اید و می‌تواند راهگشای زندگی مسلمین به ویژه شیعیان باشد را بررسی خواهیم کرد.
سه شنبه 15/1/1391 - 22:48
اهل بیت
به نام او که تمام حمد ها از آنِ اوست.
☼ به احتمال زیاد روایت زیر را شما هم شنیده اید.
لَولاک لَما خَلَقتُ الاَفلاک ، لَولا عَلیٌ لَما خَلَقتُکُما ، لَولا فَاطِمَةٌ لَما خَلَقتُکُمَا
از این حدیث برخی که از علم دین چندان اطلاعی ندارند و آشنایی با علوم دینی ندارند ، برای افضلیت حضرت فاطمه طاهره استفاده میکنند که تا اینجا چندان بحثی در آن ندارم ولی گامهای گستاخی را فراتر گذاشته و قائل میشوند که آن زهرای مرضیه مقامی بالاتر از ابوالقاسم محمد مصطفی و علی بن ابی طالب که صلوات و درود خداوند بر آنان باشند دارند ، که تمام حرف و بحث ما همین است.
این دسته از آقایان برای استدلال خود از این جهت فقط بسنده به ترجمه این حدیث میکنند که به این عبارت است:
ای محمد اگر تو نیودی افلاک و کهکشان ها را خلق نمیکردم ، و اگر علی نیود تو را خلق نمیکردم ، و اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمیکردم ! که سلام و درود خدا بر آنان باد.
▼ خب با این ترجمه پر و و اضح است که در ابتدای این سلسله حضرت فاطمه و بعد از ایشان حضرت علی و بعد از ایشان نوبت به پیامبر اکرم ، که سلام و درود خدا بر آنان باشد ، قرار گرفته.
◄ در حالی که ما در احادیث دیگری به وضوح مشاهده میکنیم که کاملترین و افضلترین مخلوق خداوند متعال حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله میباشد ، تا آنجا که خود حضرت فرموده اند « أوَّلُ ما خَلَقَ اللهُ نُورِی ؛ اولین چیزی که خداوند خلق فرمود نور من بود » . خب در اینجا ما تناقض گویی داریم در حدیث لولاک افضلیت فاطمه بر پیامبر ثابت میشود و در حدیث دوم خلاف آن !
در اینجا با مراجعه به عالمان و بزرگان دین راه حل و به این مطلب خواهیم رسید که که نبایستی معارف را از هرفردی اخذ کرد که به اصطلاح همان ضرب النثل معروف میرسیم که ( کار را باید به کاردان بدهی ).
در تفسیر این حدیث نکات ظریف ، دقیق و زیبایی گنجانده شده است. [کمی تامل فرمائید]
اگر این حدیث را سه فقره کنیم ، در فقره اول آن خداوند میفرماید :
اگر تو نبودی جهان و کهکشان ها را خلق نمی کردم ، در اینجا کاملا واضح است که حضرت رسول اکرم بهانه عالم خلقت هستند و عالم به تفیل وجود ایشان موجود شد.
در فقره دوم این حدیث که ترجمه آن میشود :
اگر علی نبود تو را خلق نمی کردم ، در ظاهر عبارت برتری حضرت علی به حضرت محمد ثابت میشود ولی باطن حدیث بازگو کننده امری غیر است! دقت کنید؛ اگر علی نبود و تو جانشینی همچون علی نداشتی که لایق تو باشد تو را خلق نمیکردم [ چرا که در حق تو جفا شده بود ] !!!
به این ظرافت ادبی دقت کردید که خداوند چگونه با محبوب خودش صحبت میکند ، اگر برای تو علی را جانشین خلق نمیکردم ، هرگز تو را خلق نمیکردم چرا که در حق تو جفا می بود !
و در انتها در فقره سوم که ترجمه آن میشود :
و اگر فاطمه نبود هر دوی شما را خلق نمیکردم ، همین لطافت و عشق بازی خدا با محبوبش تکرار میشود ، اگر دختری ، مادری و همسری همچون فاطمه کبری نبود هر دوی شما را خلق نمی کردم ، چرا که برای پیامبر غیر از فاطمه دختری تا لایق شود نامیدن او به ام ابیها و برای علی مرتضی هم همسری نبود تا هم کفو و هم شأن او باشد تا در مراحل زندگی همراهیش کند .
لذا آن خالق حکیم که تمام افعال او از روی حکمت بوده و عقل ناقص آدمی فادر به درک آن نیست ، اینبار بریی حبیب خود اینگونه سخن ایراد میکند : که اگر فاطمه نبود شما دو نفر را خلق نمی کردم .
در انتها امیدوارم که با خواندن این مقاله اندکی به بصیرت شما افزوده باشم و برای دستور مقام معظم رهبری در مورد بالا بردن بصیرت ، جامه ای از عمل مهیا کنیم .
سه شنبه 15/1/1391 - 22:47
موبایل

در حالی که بسیاری از کاربران در حال برنامه ریزی برای خرید گوشی iphone 4S هستند اطلاعاتی درباره نسخه بعدی گوشی هوشمند اپل منتشر شده که قرار است در طول سال جاری میلادی راهی بازار تلفن همراه شود.

به گزارش پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام و به نقل از ایسنا، با توجه به اطلاعاتی که درباره نسخه بعدی آی‌فون منتشر شده این گوشی ظاهرا دارای سایز بزرگ تری نسبت به نسخه های قبلی است و از صفحه نمایش شش اینچی با کیفیت تصویری بالاتری نسبت به مدل های قبلی بهره می برد.

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالیگفته می شود میزان پیکسل های صفحه نمایش در هر اینچ ۶۰۰ پیکسل است.

یکی دیگر از مهم ترین ویژگی هایی که در باره این گوشی منتشر شده حافظه داخلی ۲۵۶ گیگابایتی آن است.

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی

1x1.trans  آیفون 5 در راه است + عکس‌های احتمالی
سه شنبه 15/1/1391 - 18:41
کامپیوتر و اینترنت

یکی از اصلی ترین راه های وب گردی روی گوشی های هوشمند استفاده از مرورگرهای سریع و فرز می باشد. برای انتخاب این موضوع روی آندروئید گزینه های زیادی دارید.

به گزارش پایگاه خبری فناوری اطلاعات برسام، مجله های اینترنتی MakeUseOf و PC Magazine به تازگی مرورگرهای مختلف آندروئید بررسی کرده و آنها را با یکدیگر مقایسه کرده اند تا دریابند کدام مرورگر سریع تر است.

1x1.trans پر سرعت ترین مرورگر آندروئید کدام استمرورگرهایی که توسط MakeUseOfدر این آزمایش مورد بررسی قرار گرفته اند عبارتند از: Firefox, Dolphin Mini, Dolphin HD, Opera Mobile, xScope, Skyfire,  و  stock browser. PC Magazine نیز Dolphin HD, Dolphin  Mini, Firefox, Opera Mobile,و  Opera Miniرا بررسی کرده است.

نتایج بدست آمده نشان می دهد که Firefox در آزمایشات MakeUseOf بهترین بوده است و بدترین ها از لحاظ سرعت Skyfire و Stock Browser بوده است.

PC Magazine آزمایشات را فقط بر روی سرعت انجام نداده است ولی در بخش سرعت، باز هم Firefox رتبه نخست را بدست آورده است.

البته دقت داشته باشید، سرعت بارگزاری صفحات نمی تواند تنها ملاک برای انتخاب مرورگر باشد. راحتی کار، سرعت بالا آمدن، تنوع امکانات نیز می تواند از دیگر گزینه های ملاک انتخاب باشد.

برای مطالعه بیشتر در زمینه آزمایش های انجام شده، PC Magazine و MakeUseOf را مطالعه کنید
سه شنبه 15/1/1391 - 17:44
موبایل

هفت صبح:


1

اپل

Iphone 4s-64 گیگابایت

یک میلیون و 824 هزار

2

اپل

Iphone 4s-16 گیگابایت

یک میلیون و 428 هزار

3

اچ.تی.سی

Sensation XL

یک میلیون و 210 هزار

4

اچ.تی.سی

Rhyme

835 هزار

5

سونی اریکسون

Xperia Neo V

585 هزار

6

سونی اریکسون

Xperia Arc S

810 هزار

7

سامسونگ

Galaxy Note

یک میلیون و 190 هزار

8

سامسونگ

Galaxy S II

یک میلیون و 49 هزار

9

نوکیا

N9

975 هزار

10

نوکیا

03-C2

183 هزار

سه شنبه 15/1/1391 - 17:20
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته