• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 123
تعداد نظرات : 46
زمان آخرین مطلب : 5583روز قبل
ادبی هنری

درباره ی انسانها از روی سوالاتی که
می پرسن قضاوت کن،

نه جواب هایی که میدن  ( ولتر )

04:57:23

پنج شنبه 9/8/1387 - 16:59
محبت و عاطفه

استعفا از آدمیت

نوشتم این چنین نامه به الله// فرستادم دوقبضه سوی درگاه

به نام تو که رحمان و رحیمی// خدای قادرو رب کریمی

منم فرزند آدم، پور حوا // سلامت می کنم من ازهمین جا


همان آدم که اورا آفریدی // ولی از خلقتش خیری ندیدی

ازاوّل او به راهی بس خطا رفت// به سوی کشتن و جرم و جفا رفت

زتو بخشش ازاوعصیان گری بود// زتو نرمش از اوویرانگری بود

خدایا از خودم شرمنده هستم // ازاینکه ظاهراً من بنده هستم

نیاوردم به جا من بندگی را // وبالم كرده ام شرمندگی را

ندادم گوش برفرمانت ای دوست// ومی دانم كه می گویی چه پُررّوست

زبس از آدمیّت گشته ام دور// نكردم اعتنا بر لوح و منشو ر

لذا با عرض پوزش من ازامروز// وبا شرمندگی واز سر سوز

شوم مستعفی از شغلی كه دادی// و نام آدمی بر آن نهاد

اگر باشد جواب نامه مثبت// و استعفا قبول افتد زسویت

خدایی را در حق ّ این خطا كار// در حق بندۀ مستعفی زار

به جا آور زروی لطف و یاری// كه باشد از صفات ذات باری

به جای دستمزد این همه سال // که بودم بنده ات باری به هر حال
عطا كن خانه ای در كنج جنّت// برای دورۀ خوب فراغت

بكن هم خانه ام یك حور زیبا // که تا تنها نباشم من در آنجا

چو نامه خوانده شد از سوی یزدان// ندا آمد زسوی حی سبحان

توای« جاوید » گرچه پررّو هستی// ودست سنگ پا از پشت بستی

ولی چون برگنُه اقرار کردی// به نادانی خود اصرار کردی

قبول افتاده شد موضوع خانه// چه چیزی را دگر گیری بهانه ؟

به عزراییل گفتم تا بیاید// تورا فوراً به این خانه رساند

بلرزیدم زنام مالک موت// چنان گویی که دارم می کنم فوت

پریدم من زخواب خوش به یکبار//نگشتم لاجرم نائل به دیدار

04:50:18

پنج شنبه 9/8/1387 - 16:51
ادبی هنری

دل من نرمتر ازجنس حریر

دلم از جنس بلور،

 گر تو را قصد شكستن باشد،

 سنگ بی انصافیست ، یك تلنگر كافیست...

03:05:00

پنج شنبه 9/8/1387 - 15:6
شعر و قطعات ادبی

زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید
ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود ؟!
؟!

02:52:52

پنج شنبه 9/8/1387 - 14:55
ادبی هنری

برای سالها مینویسم

* سالها بعد*

 كه چشمان تو* عاشق* میشود
* افسوس* كه قصه ی مادربزگ راست بود

همیشه یكی بود یكی نبود...

.02:45:38

پنج شنبه 9/8/1387 - 14:48
شعر و قطعات ادبی

گر مذهب مردمان عاقل داری
یک دوست بسنده کن که یک دل داری.

چهارشنبه 8/8/1387 - 22:22
شعر و قطعات ادبی

آنکه مست آمد و دستی به دل ما زد و رفت ،

 در این خانه ندانم به چه سودا زد و رفت

خواست تنهایی ما را به رخ ما بکشد،

 تعنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت.....

چهارشنبه 8/8/1387 - 22:18
ادبی هنری

زمانیکه کنار رود بود نگاهش به قله بود

 به قله که رسید محو تماشای رود شد...

چهارشنبه 8/8/1387 - 22:11
خانواده

یه شب وقتی پنجره را باز کردی وبه آسمان خیره شدی...

 برای یکبار نه با صدای بلند

   بلکه از اعماق قلبت بگو:

                                   یادت بخیر

چهارشنبه 8/8/1387 - 16:7
ادبی هنری

چه کسی میگوید که گرانی اینست؟

دوره ی ارزانیست:

چه شرافت ارزان!

تن انسان ارزان!! 

 
و دروغ از همه چیز ارزانتر!!!

آبرو قیمت یک تکه نان

و چه تخفیف بزرگی خوردست...

  • قیمت هر انسان !!!
چهارشنبه 8/8/1387 - 16:3
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته