• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 107
تعداد نظرات : 53
زمان آخرین مطلب : 5374روز قبل
شعر و قطعات ادبی

به دریا شکوه بردم از شب دشت

وزین عمری که تلخ تلخ بگذشت

به هر موجی که می گفتم غم خویش

سری می زد به سنگ و باز می گشت

دوشنبه 18/6/1387 - 18:14
ادبی هنری

می دانم هر لحظه با منی،

اماوقتی که با منی،من بی منم!

چون با همه وجودم تو می شوم و باز هم تنهایم...

دوشنبه 18/6/1387 - 18:12
شعر و قطعات ادبی

آیینه چون شکست

قابی سیاه و خالی از او به جای مانده بود

به یاد دل که آیینه ای بود

در خود گریستم

بی آینه چگونه در این قاب زیستم؟

دوشنبه 18/6/1387 - 18:9
شعر و قطعات ادبی

و کسی می گوید

 سر خود بالا کن به بلندا بنگر

به بلندای عظیم،به افق های پر از نور و امید

و خودت خواهی دید و خودت خواهی رفت

خانه دوست کجاست؟

خانه دوست در آن عرش خداست

خانه دوست در آن قلب پر از نور خداست

و فقط دوست خداست...

دوشنبه 18/6/1387 - 18:7
شعر و قطعات ادبی

میان جاده های غم غبار می شوم بیا

برای قلب خسته ات قرار می شوم بیا

اگر چه داغ هجر تو بهار را ز من گرفت

دوباره رشد می کنم بهار می شوم بیا

در انتظار رویشت نفس به سینه حبس شد

ترانه خوانی تو را هزار می شوم بیا

بیا ورق بزن مرا به متن تازگی ببر

وگر نه از فراق تو شرار میشوم بیا

اگر چه خسته از رهم؛ ولی برای دیدنت

به بال شوق یاد تو سوار می شوم بیا

تمام هستی ام تویی تو ای مسافر سپید

برای یک نگاه تو نثار می شوم بیا 

دوشنبه 18/6/1387 - 18:4
شعر و قطعات ادبی

ماه من پرده از آن چهره زیبا بردار

تا فلک لاف نیاید که چه ماهی دارد
يکشنبه 17/6/1387 - 21:58
شعر و قطعات ادبی

باید خریدارم کنی تا من خریدارت شوم

باید گرفتارم کنی تا من گرفتارت شوم

من نیستم چون دیگران، بازیچه بازیگران

اول به دام آرم تو را آن گه گرفتارت شوم

 

يکشنبه 17/6/1387 - 21:56
ادبی هنری
وقتی ناله های خرد شدنت زیر پای عابران نوای دل انگیزی شد؛دیگر فرقی نمی کند برگ سبز کدامین درخت بوده ای.
يکشنبه 17/6/1387 - 21:50
شعر و قطعات ادبی
زندگی چیدن سیب است؛باید چید و رفت

زندگی تکرار پاییز است؛ باید دید و رفت

زندگی رودی است جاری،هر که آمد شادمان

کوزه ای پر کرد و رفت

قاصدک! این کولی خانه به دوش روزگار

کوچه گردی های خود را زندگی نامید و رفت....
يکشنبه 17/6/1387 - 21:47
ادبی هنری

اگر می دانی در این جهان کسی هست که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند و صدای قلبت، آبرویت را به تاراج می برد؛مهم نیست که او مال تو باشدمهم این است که:

فقط باشد،زندگی کند،لذت ببرد و نفس بکشد.
يکشنبه 17/6/1387 - 21:44
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته