• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 218
تعداد نظرات : 328
زمان آخرین مطلب : 5475روز قبل
شعر و قطعات ادبی

در خاطرمن نشسته بودی آن شب

چون آینه ای شکسته بودی آن شب

یک پنجره بود بین ماپل می شد

آن پنجره راتوبسته بودی آن شب

تادست شدی پنجره ام رابستی

دیگرتوبه خاطرات من پیوستی

صد باراگرپنجره راباز کنی

احساس نمی کنم که پیشم هستی
samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

يکشنبه 17/6/1387 - 22:18
شعر و قطعات ادبی

عشق یعنی واله ومفتون شدن

دل زکف بردن چنان مجنون شدن

عشق یعنی ناله یعنی سوزودرد

اشک غم بردیده برلب آه سرد

عشق یعنی گریه های بی امان

آتش سوزنده ای برجسم وجان

عشق یعنی دردورنج بی شمار

می بردازدل توان ازدل قرار

عشق یعنی آیت لطف خدا

خودبود دردوبه هردردی دوا

عشق یعنی آسمان یعنی زمین

مثل آوازقناری دلنشین

عشق یعنی خواهش زیبای دل

بی قراری های بی پروای دل

عشق یعنی آرزو یعنی سپید

رویش یک شاخه ی یاس سپید

عشق یعنی خون دل یعنی جفا

عشق یعنی درد دل یعنی صفا

عشق یعنی یک شهاب ویک سراب

عشق یعنی یک سلام ویک جواب

عشق یعنی یک نگاه ویک نماز

عشق یعنی عالمی رازونیاز

يکشنبه 17/6/1387 - 22:14
شعر و قطعات ادبی

عشق آن ننگی که پندارید نیست

آن خیالی که شمادارید نیست

اشکهاتان هم دروغ دیگریست

اشک،این آبی که می بارید نیست

سردومرموزید مانند صدف

عشق امامثل مروارید نیست

لایق تزیین شدن بابرگ سبز

هیزم خشکی که می کارید نیست

عشق جزپرواز،جزغم جز غزل

آنچه ازآن سخت بیزارید نیست

samiiadj/H

hosseindadkhah@yamail.com

شنبه 16/6/1387 - 10:42
شعر و قطعات ادبی

این روزاعادت همه رفتن ودلشکستنه

دردتموم عاشقاپای کسی نشستنه

این روزاکارآدما توانتظارگذاشتنه

ساده ترین بهونشون ازهم خبرنداشتنه

این روزاسهم عاشقا غصه وبی وفاییه

جرم تمومشون فقط لذت آشناییه

این روزاآدما کمن پشت نقاب پنجره

کمتر می بینم کسی رو که تاابد منتظره

مردم مابه هم دیگه فقط زودعادت می کنن

حقاکه بی وفایی رو خوبم رعایت می کنن

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

شنبه 16/6/1387 - 10:34
شعر و قطعات ادبی

عبور عابرپیاده ممنوع

حکایت ها  زمورومارممنوع

صدای کرکسان درباغ پیچید

حضور هرگل بی خارممنوع

شنیدم ازکسی چون ماربی رنگ

نشستن پشت هردیوارممنوع

مهی آمد به روی مه به تندی

نگاه هرزه ی بیمارممنوع

قناری ازکلاس اخراج گردید

ازاین پس واژه ی گیتار ممنوع

هوای تازه ای راآرزو کرد

هوس های سیاه تارممنوع

ره رود روان بستیم باسد

که بادریای غم دیدارممنوع

خراب آباددل تنهای تنها

رهایی ازدل آوارممنوع

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

جمعه 15/6/1387 - 13:36
شعر و قطعات ادبی

ای همه آرامشم قلب پریشانت نبینم

چون شب خاکستری سردرگریبانت نبینم

بی تودرچشمان من یک پنجره لبخند

شادیت راهم چون ابرسوگواراین گونه گریانت نبینم

ای پرازشوق رهایی رفته تااوج ستاره

درمیان کوچه ها افتان وخیزانت نبینم

تکیه کن برشانه ام ای شاخه ی نیلوفری

اشک غمه بی تکیه گاهی رابه چشمانت نبینم

قصه دلتنگیت راخوب من بگذاروبگذر

گریه ی دریاچه هارا تا به دامانت نبینم

کاشکی قسمت کنی غم های خودرابادلم

تاکه سیل اشک رابرگونه هایت نبینم
samiiadj/H
hosseindadkhah@ymail.com

پنج شنبه 14/6/1387 - 11:15
شعر و قطعات ادبی

تن تومثل یه پیچک 

تن من مثل یه دیوار

تن من خواهش موندن

تن توخسته زپیکار

تن عاشقم نمی خواد

لحظه ای ازتوجداشه

توی طوفان حوادث

نمی خواد بی تورهاشه

برای تنی که خسته ست

توهمیشه جون پناهی

من بی خوام باتو بمونم

تورفیق نیمه راهی



samiiadj/H
hosseindadkhah@ymail.com


پنج شنبه 14/6/1387 - 10:50
شعر و قطعات ادبی

گفتمش بی توچه باید کردن         عکس رخساره ی ماهش راداد

گفتمش مونس شبهایم کو؟          تاری اززلف سیاهش راداد

وقت رفتن همه رامی بوسید        به من ازدور نگاهش راداد

یادگاری به همه دادو به من        انتظار سرراهش راداد

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

سه شنبه 12/6/1387 - 11:25
شعر و قطعات ادبی

نیمه شب آواره وبی حس وحال

درسرم سودای جامی بی زوال

پرسه ای آغاز کردیم درخیال

دل به یاد آوردایام وصال

ان نظر بازی آن اسراررا

خاطرات اولین دیداررا

هم چورازی مبهم وسربسته بود

چون من ازتکرار،اوهم خسته بود

آمدوهم آشیان شدبامن او

هم نشین وهم زبان شد بامن او

تشنه جان بودم که جان شدبامن او

ناتوان بودو توان شدبامن او

دامنش شدخوابگاه خستگی

این چنین آغازشددلبستگی

وای ازآن شب زنده داری تاسحر

وای ازان عمری که بااوشدبه سر

مست اوبودم زدنیا بی خبر

دم به دم این عشق می شد بیشتر

آمدودرخلوتم دمساز شد

گفتگوهابین ماآغاز شد

گفتمش درعشق پابرجاست دل

گرگشایی چشم دل زیباست دل

دل زعشق روی توحیران شده

درپی عشق توسرگردان شده

گفت درعشقت وفادارم بدان

من تورابس دوست می دارم بدان

باتوشادی می شود غم های من

باتوزیبامی شود فردای من

گفتمش عشقت به دل افزون شده

دل به جادوی رخت افسون شده

جزتوهریادی به دل مدفون شده

عالم اززیبایی ات  مجنون شده

درسرم جزعشق اوسودانبود

بهرکس جزاودر این دل جانبود

دیده جزبرروی اوبینا نبود

هم چوعشق من گلی زیبا نبود

خوبی اوشهره ی آفاق بود

درنجابت درنکویی طاق بود

روزگاراماوفابامانداشت

طاقت خوشبختی مارانداشت

پیش پای عشق ما سنگی گذاشت

بی گمان از مرگ ماپروا نداشت

آخراین غصه هجران بودوبس

حسرت ورنج فراوان بودوبس

یارماراازجدایی غم نبود

درغمش مجنون وعاشق کم نبود

برسر پیمان خود محکم نبود

سهم من ازعشق جزماتم نبود

بامن دیوانه پیمان ساده بست

ساده هم آن عهدوپیمان راشکست

بی خبر پیمان یاری راگسست

این خبرناگاه پشتم راشکست

آن کبوترعاقبت ازبندرفت

رفت وبادلداردیگرعهدبست

باکه گویم این که هم خون من است

خصم جان وتشنه ی خون من است

بخت بد بین وصل اوقسمت نشد

آن طلاحاصل به این قیمت نشد

عاشقان راخوشدلی تقدیرنیست

باچنین تقدیربدتدبیر نیست

ازغمش بادود و دم همدم شدم

باده نوش غصه ی اومن شدم

مست ومخموروخراب ازغم شدم

آب گشتم زره زره کم شدم

آخرآتش زددل دیوانه را

سوخت بی پروا پرپروانه را

عشق من ازمن گذشتی خوش گذر

بعدازاین حتی تواسمم رانبر

خاطراتم راتوبیرون کن سر

دیشب از کف رفت فردارانگر

آخراین یک بارازمن بشنوپند

برمن وبرروزگارم دل نبند

عاشقی رادیرفهمیدی چه زود

عشق دیرین راگسسته تاروپود

گرچه آب رفته بازآید به رود

ماهی بیچاره اما مرده بود

Samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

سه شنبه 12/6/1387 - 11:12
خانواده

دلی سرشارازغم دارم امشب        دلم تنهاست ماتم دارد امشب

غم آمد،غصه آمد،ماتم آمد          تورادراین میان کم دارم امشب

samiiadj/h

hosseindadkhah@ymail.com

يکشنبه 10/6/1387 - 22:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته