تبیان، دستیار زندگی

ازدیدن تو به سیم آخرزده ام

درخلوت آسمان دل پرزده ام

دیوانه نگو...گرچه ولی نه..به خدا

تنهاکمی ازعشق جلوترزده ام

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

بی قرار توام ودردل تنگم گله هاست

آه،بی تاب شدن عادت کم حوصله هاست

مثل عکس رخ مهتاب که افتاده درآب

دردلم هستی بین من وتوفاصله هاست

آسمان باقفس تنگ چه فرقی دارد

بال وقتی قفس پرزدن چلچله هاست

بی توهرلحظه مرابیم فروریختن است

مثل شهری که بروی گسل زلزله هاست

بامی پرسمت ازمسئله ی دوری وعشق

وسکوت تو جواب همه ی مسئله هاست

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

مرابازیچه ی خودساخت چون موسی که دریارا

فراموشت نخواهم کردچون دریاکه موسی را

خیانت قصه ی تلخی است اماازکه می نالم

خودم پرورده بودم درحواریون یهودارا

نسیم وصل وقتی بوی گل می داد حس کردم

که این دیوانه پرپر می کندیک روز گل هارا

خیانت غیرت عشق است وقتی وصل ممکن نیست

نبایدبی وفایی دید نیرنگ زلیخارا

کسی راتاب دیدارسر زلف پریشان نیست

چراآشفته می خواهی خدایاخاطرمارا

نمی دانم چه افسونی گریبان گیرمجنون است

که وحشی می کند چشمانش آهوان صحرارا

چه خواهد کردباماعشق پرسیدیم وخندیدی

فقط باپاسخت پیچیده ترکردی معمارا

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

دراین فکرم که دریک لحظه غفلت

ازاین زندان خاموش پربگیرم

به چشم مردزندان بان بخندم

کنارت زندگی ازسربگیرم

دراین فکرم من ودانم که هرگز

مرایارای رفتن زین قفس نیست

اگرهم مردزندان بان بخواهد

دگرازبهر پروازم نفس نیست

من این کنج قفس مرغی اسیرم

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

این دل اگرکم است سربیاورم

یاامرکن یک دل دیگربیاورم

خیلی خلاصه عرض کنم دوست دارمت

دیگرنشدعبارت بهتربیاورم

---

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

گردرکناراوبنشینم چه می شود؟

ازدست اوستاره بچینم چه می شود؟

گفتم چه وقت جان بدهم پیش چشم تو؟

اونازکردوگفت ببینم چه می شود

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

گفتم که بالای سرت ماه است سارا

گفتم حسودی می کنی تاهست سارا

دیدم نه!عکس تودرآب افتاده وماه

مانندگردنبندالله است سارا

حالاخداباماست ،ماباهم ولی آه

این باتوبودن هاچه کوتاه است سارا

این لحظه هایی که لب زاینده رودیم

چیزی نگفتن بهترین راه است

بایدبگویم اصفهان شهربدی نیست

وقتی که آدم باتوهمراه است سارا

پشت همین نقش جهان چشم هایت

گل دسته های مسجدشاه است سارا

دیگرچه می خواهد خداتاست سارا

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

کاش رویاهایمان روزی حقیقت می شدند

تنگنای سینه هادشت محبت می شدند

سادگی، مهروصفاقانون انسان بودن است

کاش قانون هایمان یکدم رعایت می شدند

اشک های همدلی ازروی مکروحیله است

کاش روزی چشمهامان باصداقت می شدند

گاهی ازغم می شودویران دلم،ای کاشکی

بین دلها غصه هامردانه قسمت می شدند

samiiadj/H

hosseindadkhah@ymail.com

عاشق هرکس شدم اوشدنصیب دیگری

دل به هرکس دادم اوهم زدبه قلبم خنجری

من سخاوت دیده ام دل رابه هرکس می دهم

شرم دارم پس بگیرم آنچه رابخشیده ام

باعشق اینکه شاعروشاعرترم کنی

شکل دلی شده ام که شماعاشقم کنی

یانه به سان دیوانه ای به این امید

روزی دراوج عاشقیت عاقلم کنی

ازپس تمام فاصله هادوست دارمت

تاهم نوای این دل دردآورم کنی

من مثل عاشقان به توسوگند می خورم

حتی اگردروغ بگویم وباورم کنی

اینک حسین ویک آرزوی دور

یک آرزو ،همین که باورم کنی